شوهرى كه فقط از دريچه جنسى به
زن خود بنگرد نمى توان شوهرش ناميد و نام ديگرى بايد به او داده شود.
زن غربى در برابر مرد غربى شايستگى واقعى خود را از دست داده و تنها
مطلوبيت جنسى را براى خويش فراهم كرده است . يك ضرب المثل فنلاندى مى
گويد: مرد براى كار از خانه بيرون مى رود و زن براى آن كه وى را تماشا
كنند.
هر چند زن غربى هم مقصر نيست و اين مرد غربى است كه او را فريب داده و
نقشه اى كشيده كه زن تمام مطلوبيت خود را جنسى بداند او زهر را پادزهر
وانمود مى كند. زن آرايش كرده كه با هر مردى ملاقات كند نبايد از شوهر
انتظار داشته باشد كه فقط از آن او باشد و بس . آيا خود او چنين است ؟
مردهاى ديگر به چنين زنى چگونه مى نگرند؟ آيا آن زن خواهان مطلوبيت خود
در دل مردهاى ديگر نيست ؟
مرد غربى و غرب زده شرقى ، دوست دارند هميشه زن را آرايش كرده ببينند
ولى رادمردان مى خواهند زن آراسته و پيراسته باشد.
شايستگى هايى كه زن بايد براى مطلوبيت واقعى خويش فراهم سازد در گذشته
و آينده اين كتاب ذكر شده و مى شود.
اشتباهى كه پاره اى از زن هاى ايرانى داشته و دارند آن است كه مى
پندارند ذكر بدبختى ها و ناراحتى هايشان براى دگران ، عاطفه آنها را
تحريك كرده در نتيجه مطلوبيت مى آورد! در صورتى كه بسيارى از شنونده ها
از شنيدن اين گونه سخنان ناراحت و آزرده خاطر مى شوند و از گوينده
بيزار مى گردند و از ملاقاتش مى گريزند.
پاره اى ديگر براى جلب دوستى خود را به ناخوشى مى زنند و خويشتن را
بيمار وانمود مى كنند! به ويژه نوعروسان براى تازه دامادان ! زهى تصور
باطل ، زهى خيال محال .
اين ها نه تنها بر محبوبيت زن نمى افزايد، بلكه مطلوبيتش را تهديد مى
كند.
زن و پوشش
از ضرب المثل هاى انگليسى است كه
((زن و شيشه هر دو در معرض خطر هستند)).
البته مقصود از اين خطر كه اختصاص به زن دارد خطر مرد است و گرنه در
خطرهاى ديگر زن و مرد با هم مشترك مى باشند.
پوشش ، زن را از خطر مرد محافظت مى كند و مانع چشم چرانى هاى مرد مى
شود. پوشش از ارتباط آزاد مرد با زن ، جلوگيرى مى كند. هر خطرى كه از
ناحيه مرد متوجه زن مى شود اول از ناحيه نگاه و ارتباط آزاد مرد شروع
مى شود.
دوشيزه اى كه با مرد سبك سرى ارتباط برقرار مى كند، خواه ناخواه مهرى
از او در دلش پيدا مى شود و از نظر عفتى كه دارد احساس مى كند كه او
همان مردى است كه بايد تا آخر عمر با وى زندگى كند، ولى مرد سبك سر
چنين فكر نمى كند، چون عفت در وجود بسيارى از مردها جايگاهى ندارد، مرد
سبك سر مى خواهد چند روزى با اين موجود لطيف خوش باشد و سپس به سراغ
ديگرى برود. اين سودا به زيان كدام يك مى باشد؟
پوشش زن موجب افزايش ازدواج ها مى شود چون دژ پولادينى است كه زن را از
همه گزندهاى جنسى محافظت مى كند و تيرهاى زهرآگين مرد را به سوى خود او
بر مى گرداند. پوشيدگى زن را از منطقه طمع مرد دور نگاه مى دارد و در
حفظ گوهر عفت به زنان كمك مى كند و نگهدارى عصمت را آسان تر مى سازد و
مرد را از نظر استثمارى نوميد مى گرداند.
پوشش زن را از معرض سوءظن نجات مى دهد و نيك نامى هميشگى را براى وى
فراهم مى آورد، زيرا او را از محيط خطر ديد مرد دور نگاه مى دارد.
پوشش زن از شعله ور شدن آتش هوس رانى مرد پيش گيرى مى كند و زن را از
خطر سوختن نجات مى دهد.
تمايلات جنسى مرد هميشه در حال طغيان و سركشى است و او زمانى مى تواند
اين نيروى شيطانى را مهار كند كه قيافه تحريك كننده اى از زن نبيند ولى
پس از ديدن دين و دل از دست مى دهد و قدرت خويشتن دارى از وى سلب مى
شود.
گرسنه مادامى كه بوى كباب را نشنيده مى تواند خوددار باشد ولى واى بر
آن زمانى كه بوى آن به مشامش برسد.
پوشش زن مردها را از هرزه گى باز مى داد و آنان را در فكر خانه و زندگى
انداخته و مجبور به تشكيل خانواده مى كند ديگر زنى بى شوهر نمى ماند.
پوشش زن بر مطلوبيت زن نزد شوهر مى افزايد و آنها را قدردان همسرهاى
خود قرار مى دهد چون چشم شوهرها به دنبال زن هاى ديگر نمى رود ارتباط
آزاد ميان شوهرها و زن هاى ديگر برقرار نمى شود. در نتيجه شوهرها از آن
زن هاى خود خواهند بود. پوشيدگى زن ، به مردها مى فهماند كه زن به
آسانى گير نمى آيد. شوهرها قدر زن خود را فهميده و چهار دستى زندگى
خويش گرفته و قدرش را بزرگ مى شمارند.
پوشش زن ، شوهران را، مطمئن مى سازد كه همسرانشان از آن خودشان است و
در دل آنها بيگانه اى راه ندارد دل همسرشان قطعه قطعه نيست و دربست در
اختيار آنها خواهد بود.
پوشش زن آسايش روحى شوهر را در بيرون خانه فراهم مى سازد شوهرهاى امروز
هنگامى كه به تنهايى مسافرت مى روند آسايش روحى ندارند به ويژه شوهران
ادارى كه در ساختمان هاى دولتى منزل دارند همان ساختمان هايى كه براى
كارمندان دولت ساخته شده است . پوشيدگى زن آنها را تا حدى از اين
ناراحتى نجات مى دهد چون همسرهاى آنها را از تعقيب مردهاى همسايه دور
نگاه مى دارد.
پوشش زن موجب مى شود كه مرد خود را هميشه شوهر ايده ال بداند چون كمتر
از نواقص او اطلاع حاصل مى كند، اطلاع يافتن از نواقص شوهر وقتى است كه
زن با مرد ديگر آشنا گردد.
پوشيدگى زن موجب مى شود كه شوهر زن خود را همسر ايده ال بداند چون
تماسى با زن ديگر ندارد تا دل در گرو او نهد.
زن و شوهردارى
زن ديروز چگونه شوهردارى مى كرد؟
زن ديروز، زنى بود پوشيده عفيف و باحيا و پيوسته به خانه دارى مشغول
بود و فرزند آوردن را براى خود افتخار مى دانست .
سال ها با يكى دو پيراهن مى گذرانيد از خرجى خانه پس انداز مى كرد و
كمبودهاى زندگى خويش را از اين راه تكميل مى نمود و بدين وسيله بار
زندگى را بر دوش شوهر سبك مى گردانيد.
بسيار آسوده خاطر مى زيست و به دست خود هيچ گونه ناراحتى براى خويش
ايجاد نمى كرد هر چه شوهر مى آورد محبت مى شمرد و مهر مى دانست .
همواره از شوى خود راضى و ممنون بود و آرزومند بود كه هميشه اين كانون
گرم خانواده برقرار باشد.
خياطى را مى دانست به قدرى كه لباس هاى خود و فرزندانش را بدوزد،
پيراهن هاى شوهر را خودش مى دوخت وقتى كه كارهاى اصلى خانه تمام مى شد
به كارهاى ديگرِ خانه مى پرداخت .
در گلدوزى ماهر بود، مليله دوزى را خوب مى دانست هنگامى كه جوراب مى
بافت نقش و نگار در آن به كار مى برد.
بسيار خوب پخت و پز مى كرد، شيرينى هاى عيد نوروز را خودش مى پخت شربت
و مرباجات خانه كه تمام مى شد دوباره درست مى كرد، غذاهاى بسيار لذيذ
بلد بود و آنها را رنگارنگ مى پخت و ناهار و شام خوش مزه و مطبوعى براى
شوهر و فرزندانش آماده مى ساخت .
اگر شوهر تنگدست و ناتوان بود اشكنه ، آب گوشت و يا نان و دوغى فراهم
مى كرد.
وظايف خانه ميان او و شوهرش عادلانه تقسيم شده بود؛ كارهايى كه از در
خانه به بيرون بود وظيفه شوهر بود كارهاى داخل وظيفه او بود.
صبح زود از خواب بر مى خاست دست و روى را با آب صفا مى داد و دوگانه
بهر يگانه به جاى مى آورد و سعادت و خوشبختى خود و شوهر و فرزندانش را
از خداى مى خواست سپس صبحانه را آماده مى كرد.
زن ديروز خود را از آن شوهر مى دانست . سعادت و آسايش او را آسايش و
سعادت خود مى ديد براى او آرايش مى كرد زيباترين لباس ها را براى او مى
پوشيد و مى كوشيد كه هميشه او را خشنود سازد از شوهر توقع زيادى نداشت
.
او شوهردارى را در ضمن يك داستان خلاصه كرده بود، و مادران ديروز براى
دخترانشان مى گفتند:
به فاطمه زهرا (س ) دختر پيغمبر (ص ) خبر دادند كه در مدينه زنى است كه
زودتر از او وارد بهشت مى شود! فاطمه خواهان ملاقات او گرديد و به
سراغش رفت .
پرسان پرسان خانه اش را پيدا كرد وقتى خواست داخل شود؛ زن اجازه ورود
نداد گفت : از شوهرم اذن ندارم شما را در خانه بياورم امشب از او اذن
خواهم گرفت شما فردا تشريف بياوريد.
فاطمه فردا رفت زن باز هم اجازه ورود نداد، زيرا اين بار فاطمه تنها
نبود و فرزندش حسن را همراه آورده بود و زن بهشتى براى فاطمه به تنهايى
اذن گرفته بود. بنا شد فاطمه فردا برود ولى روز سوم نيز داستان تكرار
شد فاطمه در اين بار فرزند ديگرش حسين را نيز همراه آورده بود روز
چهارم فاطمه و دو فرزندش داخل خانه شدند.
وضع زن جلب توجه مى كرد: خود در آفتاب نشسته و نان و آبش را نيز در
آفتاب گذارده بود.
دختر پيغمبر پرسيد: چرا در آفتاب نشسته اى ؟
زن بهشتى گفت : شوهرم در بيابان كار مى كند و در آفتاب به سر مى برد
آيا شايسته است كه او در آفتاب بسوزد و من در سايه غنوده باشم ؟!
فاطمه پرسيد: چرا نان و آبت را در آفتاب نهاده ى ؟
نان و آب شوهرم ، در بيابان آفتاب مى خورد.
زن ديروز عالى ترين نمونه عشق به شوهر را در اين داستان مجسم كرده است
. گمان ندارم هيچ نويسنده توانايى عشق پاك به شوهر را به اين سادگى
بيان كند.
زن ديروز دختر را براى خانه دارى پرورش مى داد و او را
((خانگى )) مى خواند ولى پسر را براى
بيرون تربيت مى كرد و وى را ((بازارى
)) مى ناميد.
زن ديروز خوش داشت كه شوهرش در سال به مسافرتى برود تا حالش خوب و
تنش ساز گردد، هنگامى كه شوهر از سفر باز مى گشت خود را طلب كار سوغات
نمى دانست .
او تنها سفر نمى كرد و محرمى همراه داشت تا با مردان نامحرم ارتباط
نداشته باشد.
سفر سعادت مندانه زن ديروز وقتى بود كه با شوهر همسفر گردد تا در سفر و
در حضر همراه هم باشند.
او از طلاق مى ترسيد و از آن مى گريخت . جداشدن از شوهر، براى او بسيار
سخت و ناگوار بود مادران ديروز به دختران خود چنين تلقين كرده بودند كه
:
زن بايد با چادر سياه به خانه شوهر بيايد و با چادر سفيد برود... او
هميشه مى كوشيد كه خود را با وضع شوهر تطبيق كند و آنچه شوهر مى خواهد
همان باشد چون خواسته هاى او خواسته هاى شوهرش بود.
زيبايى زن ديروز، ساليان درازى باقى مى ماند و صورتش به زودى شكسته نمى
شد، زيرا پيش از آن كه شوهر كند خود را با انواع وسايل آرايش شيميايى
- كه اثر سويى روى پوست مى گذارد - بزك نمى كرد. او نمى خواست از مردها
دلربايى كند او نمى خواست خواستگار خود را بفريبد بزك او براى شوهر بود
و بس .
زن ديروز خود را ايرانى و مسلمان مى دانست ، كودكش را خود شير مى داد -
با اين كه مى دانست شرعا واجب نيست ولى عقيده داشت كه بچه بايد شير پاك
بخورد تا سالم به بار بيايد - هر شيرى را شايسته فرزندش نمى ديد. فرد
ايده ال براى زن ديروز خديجه كبرى و فاطمه زهرا و زينب بانوى كربلا بود
وى از اين بانوان بزرگ براى روش زندگى و رفتار خود الهام مى گرفت .
او پيوسته ، در اين آرزو بود كه سروكارش ، در جهان ديگر با آنها باشد
زن ديروز اگر شوهرش را از دست مى داد نيروى خود را به كار مى برد تا
كودكان خود را پرورش دهد و تا آنها را به ثمر نمى رسانيد، آرام نمى
گرفت .
زن ديروز كسى بود خودساخته . دستاويز هوسرانى هر مرد نمى شد و از هر
مردى گول نمى خورد، براى خود استقلال فكرى قائل بود. آرى فرد ارجمند و
شايسته زنان ديروز چنين بود.
زن امروز چگونه شوهردارى مى كند؟
زن امروز به عقيده خود زنى است آزاد شيك پوش ، به مقتضاى مد روز لباسش
تغيير مى كند پيراهن هاى گوناگون بلوزهاى رنگارنگ . دامن هاى بالاى
زانو و پايين زانو مى پوشد. موهاى سرش را به رنگ هاى مختلف در مى آورد.
ساعت ها پشت ميز آرايش مى نشيند، براى موزيك جاز، غش مى كند و از
خويشتن ضعف نشان مى دهد.
زن امروز عقيده دارد كه بايد زندگى از صورت امّلى و قديمى خارج شده و
مدرن گردد.
روز ولادتش را جشن مى گيرد و شوهرش بايد به او تبريك بگويد و كادو
بدهد. اگر بر حسب عادت ايرانى اين موضوع را فراموش كرد و يا اهميت نداد
كينه اش را در دل مى گيرد كه روزى از اين مرد نفهم ! انتقام خواهد گرفت
.
زن امروز اگر مدركى به دست آورده باشد بايد به زودى در وزارتخانه اى
استخدام شود خواه شوهر موافقت بكند خواه نكند. نوزاد و كودكانش در هر
حالى به سر ببرند اهميت ندارد. نوزادش از شير و آغوش مادر و مهر و محبت
او محروم باشد خيلى مهم نيست . خانم بايد شخصيت خود را در جامعه نمايان
سازد. دو ساعت بعد از ظهر كه از اداره بر مى گردد، بسيار خسته و عصبانى
است ، وضع خانه نامرتب است ، ناهار آماده نيست و همه گرسنه هستند.
كودكان به جاى سايه مادر هميشه در زير دست كارگر رنج ديده و زجر كشيده
مى باشند. شوهر، دختر و پسر ناراحت ، خانم هم با وضعى كه دارد به جز
دعوا كردن با اين و آن ، كار ديگرى از او ساخته نيست واى به وقتى كه
مهمانى برسد و يا يكى از اهل منزل مريض باشد.
هر چه مى شود بشود، خيلى مهم نيست مگر او كارگر شوهر است ؟!مگر او
كارگر فرزند است نام كارگرى بى جيره و مواجب را خانه دارى ، مادرى و
شوهردارى گذارده اند.
او بايد در ادارات دولتى كار كند، تا مردم پى به شخصيت او ببرند و اگر
استخدام را ترك كند فداكارى مى داند و هزاران منت بر سر شوهر مى گذارد
كه از كار صرف نظر كرده است ، شوهر بدبخت بايد، پى در پى غرولند خانم
را بشنود، مگر مى تواند برخلاف ميل خانم سخنى بگويد، به زودى خانم
تهديد مى كند كه مى روم و استخدام مى شوم .
شوهر نبايد از او انتظار خدمتى داشته باشد، چون خود را به خاطر او از
حقوق اجتماعى محروم كرده است و اين بالاترين خدمت است . ديگر چه توقعى
دارد، شوهر بايد اين بزرگوارى خانم را جبران نمايد مردها هم كه اين
چيزها سرشان نمى شود و خانم تا آخر عمر خود را محروم مى بيند و پيوسته
مى خواهد دق دل خود را خالى كند.
زن امروز بايد سالى يك بار به سفر برود و مد لباس هايش را حتما بايد از
سالن هاى مد خارجى تهيه كند. اگر شوهر پول نداشته باشد، بايد خانه يا
اثاثيه منزل را بفروشد، يا قرض كند و مخارج خانم را تاءمين نمايد.
تابستان ، سفر كنار دريا را فراموش نمى كند، روى ماسه هاى آن قدر حمام
آفتاب مى گيرد تا تنش برنزه و قهوه اى گردد. زن امروز از دوخت و دوز و
پينه و وصله بيزار است . اين ها كار امّل ها است . كار او منشى مخصوص
بودن ، رئيس دفتر بودن ماشين نويس بودن ، در فروشگاه ها فروشنده بودن و
هنرپيشه شدن مى باشد.
او بدون ماشين نمى تواند زندگى كند. شوهر هر طورى كه هست بايد ماشينى
بخرد در خانه اجاره اى مى شود زندگى كرد ولى با ماشين كرايه اى نمى
توان مسافرت كرد.
شوهر حق ندارد در ميهمانى ها و شب نشينى ها با زنى زيباتر هم سخن گردد،
ولى او مى تواند با هر مردى سخن بگويد.
انتظارش از شوهر آن است كه تمام درآمد ماهيانه را به وى بدهد و اگر خود
مصرفى داشته باشد، از خانم بگيرد.
زن امروز زيباترين لباس ها را براى گردش و حضور در مهمانى ها مى پوشد
آرايش كامل او، وقتى است كه مى خواهد از خانه بيرون برود.
او مى خواهد شوهر فرمانبردار او باشد. اطاعت از امر شوهر را براى خود
نزد مردم ننگ مى شمارد.
در هفته شبى بايد به تئاتر برود، شبى به سينما، شبى به مهمانى و شب
نشينى برود. و شبى را به كافه اى و هتلى سر بزند شبى هم با رفقا و
دوستان به سر برد و ساعتى خود را با بازى هاى تفريحى سرگرم سازد.
روزهاى تعطيل حتما بايد به نقطه اى در خارج شهر برود در زمستان اسكى را
فراموش نمى كند در تابستان شنا در استخر و رودخانه و اسكى هاى آبى را
خوش دارد.
فرزند زادن براى او گران است ، او كه كارخانه بچه سازى نيست ! از شير
دادن نوزاد دريغ دارد، شير دادن ، زيبايى را از بين مى برد. شيرخوار هم
به وى انس مى گيرد، در نتيجه آزادى او به هم مى خورد بهتر آن است كه
نوزاد را به پرستار سپرد.
غذاپزى نمى داند احتياجى به آن نيست در كافه ها و هتل ها همه جور غذا
موجود است .
طلاق ، پيش زن امروز چندان مهم نيست بلكه او را از محدوديت زندگى نجات
مى دهد و تحولى به وجود مى آورد. ستارگان سينما هر كدام چندين شوهر
قانونى ديده و طلاق گرفته اند. اصولا شوهر كردن يعنى آزادى را محدود
نمودن اگر شوهر اندك غيرتى به خرج دهد و بخواهد از ارتباط با بيگانه او
جلوگيرى كند حسودش مى خواند.
دخترش را براى آموختن رقص و موسيقى آماده مى سازد. در كودكى به اروپايش
مى فرستد مبادا در محيط ايران بماند و اخلاقش امّلى شود.
زن و كار
وظايف مختلف اجتماعى هر كدام شايستگى مخصوص به خود دارند و هر
كسى براى كارى ساخته شده است . شايستگى ها گاه ذاتى است و گاه در اثر
تمرين و تعليم و تربيت پيدا مى شود.
در محيطى كه وظيفه را به شايسته ترين فرد و يا به كسى كه شايستگى
بيشترى دارد بدهند، اجتماع به آخرين سير تكامل خود ادامه خواهد داد و
همه كمبودهاى آن ، برطرف خواهد شد و آن روز طليعه سعادت و خوشبختى بشر
خواهد بود.
در كشورهاى مترقى جهان ، هنوز اين فرضيه عملى نشده و رسيدن بشر به اين
پايه از تمدت و فرهنگ فرسنگ ها راه دارد.
تنها چيزى كه مانع بشر از رسيدن به اين گونه رشد مى باشد نبودن
معيارهاى كافى براى تشخيص استعدادهاى اشخاص و شناختن شايستگى هاى آنها
است ، بلكه مقدار شايستگى را نيز نمى توان معلوم نمود. اگر روزى
دستگاهى براى شناختن شايستگى و اندازه آن اختراع شود، آن روز زنگ سعادت
بشر به صدا در خواهد آمد. گاهى پيش آمده كه شغلى به فردى واگذار شده
ولى آن هم بر حسب تصادف بوده ، نه از روى تشخيص .
بدبختانه معمولا خود افراد هم نمى توانند، نوع شايستگى خود را تشخيص
بدهند و بيشتر مردم خود را براى شغل هاى عالى شايسته مى دانند در صورتى
كه اگر بنا شود كه وظايف بر حسب شايستگى تقسيم شود شغل عالى و پست
نخواهد داشت و همه وظايف در يك طبقه قرار خواهند گرفت .
اگر به طور كامل و دقيق نتوان شايستگى ها را تشخيص داد، ولى تا اندازه
اى مى توان بدان پى برد؛ چنان كه كسى را كه قريحه ادبى دارد مى توان
شناخت و آنهايى را كه قريحه علمى دارند، از آنان كه استعداد سياسى
دارند و يا براى امور اقتصادى و يا فنى شايسته مى باشند مى توان تميز
داد. بنابراين شغل ادبى را به نخستين فرد و علمى را به دومى و شغل
سياسى و اقتصادى را به سومى و چهارمى و پنجمى بايد داد. آن وقت است كه
اين وظايف با طرز خوبى انجام داده مى شود.
ولى اگر بر خلاف اين روش رفتار كنيم ، شغل اين را به آن و وظيفه سومى
را به دومى و چهارمى را به اولى بدهيم ، بزرگ ترين زيان را به اجتماع
زده ايم .
نتيجه سخن آن كه هر فردى در اجتماع حق ندارد هر وظيفه اى را عهده دار
شود و مركزهاى قدرت ، حق ندارند بر طبق دل خواه خود، هر پستى را به هر
فرد بدهند.
افرادى كه سطح فرهنگ پايينى دارند به طور معمول خود را شايسته هر كارى
مى دانند در صورتى كه اين فكرى است غلط و برخاسته از خودخواهى و
خودناشتايى ، آرى هر كسى را بهر كارى ساخته اند.
بسيار سزاوار است كه انتخاب كنندگان مطالعه كنند و كسى را كه شايستگى
ندارد، بر نگزينند هنوز در بخش بزرگى از جهان ، اين فكر قابل اجرا نيست
كه كسى خود را شايسته مقام عالى (البته از نظر مردم ) نداند و خود را
شايسته نداند.
زن و مرد، با هم يك واحد اجتماعى را تشكيل مى دهند كه كمبودهاى هر كدام
بايد به وسيله ديگرى جبران گردد. احتياجاتى كه مرد دارد به كمك زن
تاءمين مى شود، و نيازهاى زن به يارى مرد. هر كدام از اين دو اگر
انفرادى زندگى كنند، كاستى هايى خواهند داشت كه قادر به رفع آن نيستند.
شايد نود و نه درصد زن ها چنين باشند. ضرب المثل آلمانى است كه : زن
بدون مرد باغ بدون ديوار است .
مردان و يا زنانى كه قادر به برطرف كردن كاستى ها و تكميل زندگى خود
هستند، افراد فوق العاده مى باشند و يا بايد ثروتى هنگفت ، در اختيار
داشته باشند تا بتوانند افرادى از جنس ديگر را استخدام كنند.
جامعه انسانى ، داراى دو بال است كه با آنها به سوى ترقى پرواز مى كند:
يك بال مرد است و يك بال زن و هر كدام وظيفه خاص خود را دارند.
اگر مرد وظيفه خود را انجام ندهد، و يا زن از وظيفه خود، شانه خالى
كند، جامعه يك باله خواهد شد و نه تنها ترقى نمى كند، بلكه سرنگون
خواهد گشت .
در طى قرون متمادى نوع شايستگى زن و مرد براى پذيرفتن وظايف اجتماعى ،
روشن شده است كه بر اساس آن مردها چه وظايفى را به خوبى مى توانند
انجام دهند و زنان براى انجام چه وظايفى شايستگى دارند. اگر شغلى به
مرد داده شود كه شايستگى انجام آن را ندارد، و اگر به زنى وظيفه اى
محول شود كه مرد آن را بهتر انجام مى دهد، نه تنها جامعه بشرى ، بلكه
به همان زن و مرد نيز خيانت شده است ، زيرا خود آنها از منافع آن دو
شغل محروم شده اند، چون در جامعه يك باله زندگى مى كنند.
زن از نظر خلقت و خصوصيات طبيعى ، جنس لطيف ناميده شده است ، ريزبينى ،
ترحم و مهربانى زن از مرد بيشتر است ، وظيفه اى كه زن شايستگى انجام آن
را دارد وظيفه هايى است كه نياز به لطافت ، ذره بينى و مهربانى دارد.
مرزبانى ، باربرى و كشيك دادن در مناطق خطرخيز به درد زن نمى خورد
كارهاى سنگين به درد زن نمى خورد هيجده ساعت پشت سر هم كار كردن به درد
زن نمى خورد در يك وقت چند كار مختلف و گوناگون داشتن براى زن سودمند
نيست همان گونه كه حل مشكلات دقيق سياسى ، نظامى به درد زن نمى خورد.
زن ، براى تعليم و تربيت فرزند و براى مواظبت و نگهدار كودك شايستگى
دارد. زن براى پرستارى از بيمار، براى مرهم گذارى زخم هاى مجروحان براى
خانه دارى ، ظرافت كارى و هنرهاى زيبا، استعداد و شايستگى دارد. تقويت
روحيه مردها و نگهدارى او در مواقع خطر، در سختى ها و بدبختى ها در
كارهاى سنگين از وظايف زن مى باشد، جلوگيرى مرد از افراط كارى ، تندروى
و حفظ اعتدال او بر عهده زن است ، ايجاد نيرو و نشاط در دل مردها،
بخشيدن تسلى در قلب آنها از بهترين وظايف زن مى باشد. نويسندگى ، شعر،
ادب ، داستان سرايى با زن سازگار است .
زن در دوره باردارى سنگين ترين وظايف را انجام مى دهد؛ وظيفه اى كه مرد
قادر بر انجام آن نمى باشد. مرد روزى بيش از چند ساعت ، نمى تواند بارى
بر دوش يا بر پشت ببرد، ولى زن ماه ها در شب و روز وظيفه باردارى را با
افتخار انجام مى دهد، در صورتى كه در اين مدت ، در خواب و بيدارى آسايش
ندارد و پيوسته رنج مى كشد.
اگر زن پس از باردارى ، وظيفه مقدس شيردادن نوزاد را به عهده بگيرد و
شيره جان خود را به نور ديده اش بدهد، افتخار انجام دو وظيفه حساس و
بزرگ را دارد دو وظيفه اى كه مرد، توان و لياقت انجام دادن هيچ كدام را
ندارد.
زنى كه به نوزادش شير خشك مى دهد مانند كسى است كه بهترين و لذيذترين
غذاها را در خانه داشته باشد و به فرزندش ندهد و او را با غذاى رستوارن
ها سير كند.
زنى كه شير خود را به كودكش نمى دهد و به جاى آن از شير گاو براى تغذيه
او استفاده مى كند فرزند خود را از محيط انسانيت دور ساخته و مرتكب
اشتباه فاحشى مى شود.
خدمتگزاران بشر، بايد كارهاى زنان را هنگام باردارى سبك كنند، بلكه به
جز باردارى وظيفه اى از او نخواهند تا آنها به خوبى بتوانند بار
انسانيت را به منزل برسانند. زن پس از دوران باردارى نيز احتياج به
آسايش دارد. تا تجديد نيرو كند و ضعف خود را جبران نمايد.
نكته ديگرى كه آسايش زن را هنگام باردارى ، به ويژه در ماه هاى آخر
ايجاب مى كند، حفظ و حمايت نوزاد مى باشد چه بسيار نوزادنى كه در اثر
رنج و ناراحتى مادر در وقت آبستنى ، وضعيت جسمانى مطلوبى نداشته و يا
دچار نقص عضو مى شوند.
نكته دقيق در اين جا آن است كه كار زن بايد طورى باشد كه او را دگرگون
نسازد و از مطلوبيت او نكاهد، ظرافت و لطافتش را از بين نبرد، دستش
پينه نبندد، پايش آبله نكند، چهره اش در آفتاب نسوزد و به طور كلى آنچه
كه در زن مطلوب است ، براى او نگاهدارد.