مراحل آشنايى پيش از ازدواج
امام صادق(ع) به مردى كه در آستانه ازدواج بود فرمود:
اُنظُر أيْنَ تَضَعُ نَفْسَكَ وَ مَنْ تشركه في مالِك و تطّلعُه على دينك و
سِرّك...؛
قبل از آنكه براى ازدواج اقدام كنى جوانب كار را با دقّت بررسى كن و ببين كه
مىخواهى خودت را در چه موقعيّتى قرار بدهى و چه كسى را شريك مال خود مىسازى و چه
كسى را نسبت به اعتقادات و اسرار خود، آگاه مىكنى؟!(1)
در فصل قبل به اين نتيجه رسيديم كه شناخت دقيق و انتخاب آگاهانه و با اختيار و
آزادى، اساس ازدواج پايدار و موفق است. حال در پى پاسخ به اين سؤال هستيم كه چگونه
به چنين شناختى برسيم و زندگى نوين همراه با خوشبختى را پىريزى كنيم.
براى دستيابى به شناخت صحيح نسبت به طرف مقابل و چگونگى شكلگيرى خانواده جديد،
مراحلى به ترتيب زمانى و منطقى با شرح لازم پيشنهاد مىشود تا در دو دوره قبل و بعد
از خواستگارى اجرا شود.
قبل از بيان مراحل، تذكر چند نكته ضرورى است:
مراحل آشنايى طرفين، در ضمن
ديگر مراحل مقدماتى ازدواج بيان شدهاست تا مطالب از جامعيّت نسبى برخوردار شود.
به حسب ترتيب زمانى و
منطقى، ورود به هر مرحله جديد، منوط به موفقيت مرحله قبل است.
مىتوان ادّعا كرد كه دين
اسلام، به طور منحصر به فرد، براى حيثيّت شخصى و خانوادگى آحاد جامعه، حرمت و قداست
فراوانى قائل شده و بسيارى از مقررات را بر محور حفظ آبروى اشخاص استوار كردهاست و
از آنجا كه ممكن است يكى از طرفين به هر دليلى از ادامه مراحل منصرف شود؛ پس
سزاوار است كه اولياى طرفين زمينههايى فراهم آورند كه حتّىالمقدور همه مراحل
آشنايى در فضايى محرمانهتر و به دور از ديد و نظر همسايهها و ديگر بستگان طى شود
و همه يافتهها را «راز ناگفتنى» قلمداد كنند.
گفتنى است رعايت كتمان، با نظرخواهى و مشورت كه از جايگاه برجستهاى در تشكيل
خانواده برخوردار است، منافاتى ندارد.
اساس اين نوشتار برمعرفى
فرهنگ «بايسته و شايسته» اسلامى درخصوص تشكيل خانواده است نه ارائه گزارش از «آنچه
هست». پس غيرمتداول بودن و سابقه نداشتن بعضى مراحل در فرهنگ كنونى جامعه نبايد ما
را نسبت به حقانيت و تأثير آن مرحله دچار ترديد كند.
دوره پيش از خواستگارى
مرحله اوّل: كسب دانش خانوادگى
ولاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...؛
چيزى را كه به آن علم ندارى، دنبال مكن.(2)
برحسب كلام خداوند كه پيروان خود را از اقدام ناآگاهانه برحذر مىدارد و آنان را به
سوى «علم» فرا مىخواند، بر هر دختر و پسرى لازم است كه با مطالعه كتابهاى معتبر و
دريافت تجربههاى موفق ديگران در زمينه «خانواده» و شركت در جلسات آموزشى، خود را
به روشنايى دانش برسانند و از تاريكىهاى جهل و تقليد و الگو پذيرىهاى باطل
برهانند.
دختر و پسرى كه جايگاه با اهميت خود را در خانواده بشناسند و از حقوق خانوادگى و
احكام ويژه آن و نيز از وظايف خود نسبت به طرف مقابل و «بايدها و نبايدها»ى دوره
«آشنايى اوّليّه تا فرزنددارى» آگاه باشند، كمتر دچار شكست خواهند شد.
جوانى كه علتها و عوامل موفقيت يا تلخ كامىهاى خانوادگى را مىداند. و تجربه
ديگران را محترم مىشمارد، مىتواند قدرت تجزيه و تحليل امور خانوادگى و پيشبينى
خطرهاى احتمالى را در خود قوى سازد و از ابتدا راه عذرهاى غير موجّهى همچون
«نمىدانستم»، «گول خوردم»، «كسى به من گوشزد نكرده بود»، «فكرش را نمىكردم»، «اى
كاش...» را به روى خود ببندد و با درايت و هوشيارى، قدم به مراحل تشكيل خانواده
بگذارد.
در پرتو همين آگاهى، جوان مىتواند معيارهاى متناسب با موقعيت خود را براى گزينش
همسر تعيين و فهرستى از شرايط، شاخصها و بايستگىها را فراهم كند كه در مرحله دوم
به توضيح آن مىپردازم.
به دوستان جوان توصيه مىشود علاوه بر افزايش سطح آگاهى نسبت به كلّيّات معارف
اسلامى و اخلاق اجتماعى و مطالعات سياسى - اجتماعى، به بررسى ارزش و ضرورت خانواده،
هدف از تشكيل خانواده، وضعيّت خانواده در اسلام و جوامع غير اسلامى، علل طلاق و
ستيزهاى زناشويى، ضرورت ازدواج، اهداف و مزاياى ازدواج، عوامل موفقيت ازدواج،(3)
تأثير بزرگان خانواده و استقلال رأى، مَهر،(4) جهيزيه، شيوه
صحيح خواستگارى، حقوق زن و شوهر در مراحل قبل از عقد و در حين عقد و پس از آن،(5)
متن عقد و سند ازدواج،(6) شروط ضمن عقد،(7)
تمهيدات پذيرش فرزند، صله رحم و ديگر امور ذى ربط بپردازند.
مرحله دوم: تعيين معيار
داشتن هدف مشخص، لازمه زندگى هر موجود زنده است؛ ولى در تبيين جايگاه «معيار»، به
نظر مىرسد همانگونه كه هر كارفرما براى تهيه واحد مسكونى، كمّ و كيف ساختمان
مطلوب خود را براى معمار بيان مىكند تا معمار بر طبق همان نياز و سليقه عمل كند،
در تشكيل خانواده نيز لازم است طرفين، نوع نياز و سليقه شخصى را به صورت شفّاف و به
عنوان شاخصِ مطلوبيت تعيين كنند و براساس همان شاخصها حركت را از نقطه
«زندگىمجردى» آغاز و تا مقصد «زندگى خانوادگى» ادامه دهند.
تعيين شاخص براى گزينش همسر، همانند داشتن چراغ روشن براى وسيله نقليه در جاده
تاريك است كه عموماً اوليا و به خصوص جوانان نسبت به جايگاه اين دو عنصر (هدف و
معيار) در سرنوشت انسان بىتوجهاند؛ زيرا چه بسيار خانوادههايى تشكيل مىشود كه
طرفين يا هدف مشخّصى از ازدواج ندارند و يا در اثر نداشتن معيار روشن، به صورت
تصادفى در زير يك سقف قرار مىگيرند و در نتيجه، از استحكام لازم برخوردار نيستند و
باكوچكترين لغزشى سقوط مىكنند. بنابراين، ازدواجى كه فقط با معيار ناقص «زيبايى»
يا «تمكّن مالى» شكل گرفته باشد، به پايدارى و موفقيت آن چندان اميدى نيست.
«معيار» در همه ابعاد زندگى دختر يا پسر قابل تعيين است؛ از جمله نسبت به ميزان
تديّن، افكار سياسى - اجتماعى، فرهنگ ملى و اقليمى، اصل و نسب خانوادگى، خُلق و خو،
سطح تحصيلات، توانمندىهاى فنّى - هنرى، اندام و ظواهر جسمى، سن و سال،(8)
تمكّن مالى، خويشاوند يا غير خويشاوند بودن، شغل، اعتبار خانوادگى و اجتماعى،
سليقهها، خانه دارى، نحوه معاشرت، حساسيتها، عواطف و غيره. پس سزاوار است هر جوان
(دختر و پسر) از روى تدبير و مآل انديشى، با مطالعه كتابها و منابع معتبر و نيز
مشورت و بهرهگيرى از تجربههاى ديگران، در هر يك از ابعاد زندگى طرف مقابل، داراى
معيار باشد، تا همسر آينده خود را بر طبق همان معيارها گزينش كند.
براى عملى كردن اين مرحله، هر يك از ابعاد ذكر شده را بر روى صفحه نوشته و
خواستههاى خود را پيرامون آن موضوع، مشخص مىكند؛ مثلاً در موضوع «ميزان تديّن»
مىنويسد:
- همسرم بايد كسى باشد كه از روى عمد، كار واجب مثل نماز و روزه را تركنكند؛
- دانسته و عمداً مرتكب گناه نشود؛
- طهارت و نجاست را رعايت كند؛
- در مسائل شرعى از مرجعى مشخّص تقليد كند؛
- از مصرف كردن اموال ديگران به خصوص اگر ناراضى باشند اجتناب كند؛
- اهل دروغ و غيبت نباشد؛
- مقيّد به پرداخت خمس و زكات باشد؛
- در آمد حلال داشته باشد.
يا پسر در زمينه «شغل»، يكى از گزينههاى زير را مىنويسد:
- دوست دارم همسرم به صورت پاره وقت در بيرون از منزل كار كند؛ امّا در محيطى كه
همه همكارانش زن باشند؛
- دوست دارم خانم در داخل منزل، فعاليت در آمدزا داشته باشد؛
- دوست دارم همسرم فقط به تحصيلات علمى بپردازد تا سطح آگاهى او افزايش يابد.
همچنين دختر نسبت به شغل همسر آينده، يكى از موارد زير را انتخابمىكند:
- اگر همسرم كارمند دولت باشد بهتر است؛
- همسرم نظامى باشد؛
- چند شغلى نباشد؛
- شغلى كه زمان آن محدود به ساعاتى از روز باشد؛
- شغل، آزاد ولى شرافتمندانه و محترم باشد.
در تعيين معيار، چند نكته
حايز اهمّيّت است:
1. هيچ دختر و پسرى، خويشتن را كمال يافته نپندارد و از معايب خود غافل نباشد؛ زيرا
به فرموده امام على(ع): «مِنْ أشَدِّ عُيُوبِ المَرْءِ أن تَخْفى عليه عُيُوبُه؛
از بدترين معايب شخص اين است كه عيبهاى خودش را نشناسد».(9)
2. از آنجا كه در زندگى «دنيا» همگى در مسير «تكامل» (حركت از نقص به سوى كمال)
هستند، يافتن همسرى كه از همه جهات، كمال يافته باشد، يا غير ممكن است يا بسيار
دشوار و طاقت فرسا. يكى از محققان در مقالهاى مىنويسد:
غالب دختران و پسران جوان به دنبال همسرى مىگردند كه از هر لحاظ بهدلخواه آنان
باشد. هيچ عيبى نداشته، سراپا حُسْن باشد؛ همسرى كه سالها در رؤياهاىشان با او
زندگى كرده و از بودن با او لذّت بردهاند.
اين قبيل آرمان گرايى در ازدواج، مخلّ بهداشت روانى و منشأ تنيدگىهاى فزاينده است.
هم زن و هم شوهر بايستى اين نكته را بپذيرند كه همسر ايدهآل اساساً وجود ندارد. هر
كس داراى يك سلسله ويژگىهاى خوشايند و يك سلسله ويژگىهاى ناخوشايند (آن هم از
زاويه ديد ما) است و ما بايد تصميم بگيريم كه آيا ويژگىهاى مثبت او از ديد ما بر
ويژگىهاى منفى برترى دارد يا نه. بدين ترتيب، انتظار ما از همسرمان كمتر شده،
توقعاتى از همسرمان خواهيم داشت كه او قادر به برآوردن آنهاست.(10)
3. وجه مشترك همه معيارها، تشابه، جور بودن و هم سطح بودن طرفين است كه در متون
اسلامى، از آن به «كُفوِيَّت» تعبير شدهاست. محقق نامبرده در مقالهاش مىنويسد:
دختر و پسر بايستى از جنبههاى مختلف با يكديگر تشابه داشته باشند تا زندگى آنها
خوشايند و با دوام باشد. در زير به پارهاى از اين وجوه تشابه اشاره مىكنيم:
1. مذهب؛
2. فرهنگ؛
اگر دختر در خانوادهاى بزرگ شده باشد كه واجد ويژگى «زن سالارى» باشد و مرد در
خانواده «مرد سالار» تحول يافته باشد، امكان زندگى خوشايند و مداوم كاهش
مىيابد....
مردى كه به خرافات خاص يك فرهنگ اعتقاد دارد نمىتواند زندگى راحتى داشته باشد؛ مگر
اينكه با دخترى كه داراى باورهاى مشابهى است ازدواجكند.
3. ويژگىهاى جسمانى از نظر رنگ پوست، قد و غيره؛
4. تحصيلات؛
5. طبقه اقتصادى - اجتماعى؛
هر چه سطح اقتصادى دو خانواده دختر و پسر به هم نزديكتر باشد، امكان بروز
تنيدگىها بيشتر كاهش مىيابد....
6. هوش؛
7. سنخيّت شخصيّتى.(11)
كارشناس ارشد علوم تربيتى و مشاوره، آقاى محمدباقر نظرى، در همين خصوص مىگويد:
ازدواج، پيوند دو انسان است و آندو بايد در فرهنگ، اقتصاد، اندام، محيط زندگى،
سواد و غيره با هم سنخيّت داشته باشند و اين درسى است كه «طبيعت» به ما مىدهد؛
زيرا در بين درختان ميوه، آلبالو را به گيلاس پيوند مىدهند، امّا گردو با گيلاس
قابل پيوند نيست؛ چون سنخيّت ندارند. اين سنخيّتى كه مورد تأكيد اسلام است، عين
عدالت است؛ زيرا به تجربه ثابت شده كه ازدواج دو نفر با نداشتن سنخيّت، يا ازدواج
ناپايدارى است و يا ثمره آن پيوند (فرزند)، ثمره مفيدى نخواهد بود.
يكى از كارشناسان ارشد روانشناسى در تحقيقى تحت عنوان «كبوتر با كبوتر، باز با
باز» مىنويسد:
در تحقيقى كه روى 1800 جوان انجام شد، اين نتيجه به دست آمد كه داشتن نگرشها و
ارزشهاى مشابه، جزء مهمى از روابط دوستانه و روبه رشد است؛ پرسش شوندگان در موضوع
ازدواج پاسخ دادند ما سعى مىكنيم با فردى ازدواج كنيم كه هر چه بيشتر شبيه خودمان
باشد.(12)
4. هر چند كه معيارها به حسب اختلاف سليقه اشخاص، گوناگون است، امّا نبايد از ياد
برد كه آن معيارها بايد با وضع و موقعيّت فعلى سازگار باشد و از خيال بافى و ترسيم
نقشه زندگى در فضاى رؤيايى و توأم با آرزوهاى دورودراز كه احتمال تحقق آن ضعيف است،
اجتناب شود. از امام على(ع) دراين خصوص روايت شده: «الْأَمَلُ خادعٌ غارُّ ضارُّ؛
آرزو، مكركننده فريبدهنده زيان رساننده است».(13)
5. معيارها به شكلى تعيين شوند كه در مرحله تحقيقاتِ ميدانى، قابل بررسى و آزمون
باشند؛ مثلاً «داشتن صفا و صميميّت» را نمىتوان از معيارها برشمرد؛ چون قابل تحقيق
نيست.
6. به آداب و رسوم اصيل و سنتهاى جامعه احترام گذاشته شود و در تعيين معيارها
دخالت داشته باشند؛ زيرا آن سنتهايى كه به گفته علاّمه شهيد مطهرى، از معالى اخلاق
و مجاهدات و مبارزات گذشته و از خصايص مقدس انسانى و تلاشهاى او براى حاكم ساختن
عدل و نيكى و (فضايل) نشأت گرفتهاند، حاصلشان زنده ماندن و حركت و رفاه و شكوفايى
ملتهاست. برخلاف آن سنتهايى كه از جهل و دنياپرستى و روابط ظالمانه اجتماعى
سرچشمه مىگيرند؛ كه نتيجه آنها عقب ماندن، انحطاط، تحميق و اسارت مردم است.(14)
7. بناى زندگى ساده و داشتن خانوادهاى به دور از تجمّل را براى خود ضرورى بداند و
از ابتدايىترين مرحله، خود را بدان ملزم ببيند.
آقاى رضا اصفهانى، با بهرهگيرى از كلام پيامبر اكرم(ص) در نهجالفصاحه كه
مىفرمايد: «آكُلُ كما يأكُلُ العَبدُ و أجْلِسُ كما يَجْلِسُ العَبْدُ؛ من مانند
بردگان غذا مىخورم و مانند آنها بر زمين مىنشينم»، مىنويسد:
برخى از مردم عادت كردهاند كه زندگى تجمّلى داشته باشند و به همين جهت، از
منزلشان، ميهمانىهايشان، لباس و رفتار و ديگر مسائل زندگىشان همه جا تجمّل مشاهده
مىشود و از آن ساده زيستى كه در زندگى بىآلايش و با صفاى انسانهاى وارسته وجود
دارد هيچ ندارند كه هيچ، بلكه ساده زيستان را كه در راهى جز راه آنان گام
برمىدارند، با برچسبهايى همچون «بىتمدن»، «عقب افتاده» و مانند اينها، مورد
تمسخر قرار مىدهند؛ حال آنكه، آنان آن قدر در تجمّل پرستى خود غرقشدهاند كه
معناى اين تعبيرات را كه بيش از هر كس شامل حال خودآنها مىشود نمىفهمند؛ چون اگر
معناى تمدن را مىفهميدند مىدانستند كه سادهزيستى، با تمدن منافاتى ندارد؛ و نيز
مىدانستند كه برچسب عقب افتادگى، شايسته خود آنهاست كه براثر فرورفتن در زندگى
تجمّلى و دل بستن به مظاهر مادّى، از كاروان تكامل انسانيت عقب افتادهاند. به هر
حال، ساده زيستى شيوه مردان خداست؛ همچنان كه تجمّل پرستى راه كسانى است كه به خاطر
دور بودن از معنويت، دل به دنيا بستهاند.(15)
مرحله سوم: احراز آمادگى شخصى
لازم است جوان به رغم برخوردارى از سن بلوغ، آمادگى و صلاحيّت خويش را از جهات
مختلف براى قدم نهادن به وادى ازدواج به اثبات رساند و توانمندىاش را در قبال
پذيرش مسؤوليت خانواده احراز كند؛ كه برجستهترين جهات آمادگى عبارتند از:
- بلوغ فكرى و رشد عقلى؛
- سلامت روانى؛
- داشتن حدّاقل بيست سال سن؛
- نداشتن اعتياد؛
- سلامت جسمانى مرتبط با توليد مثل؛
- توانايى اداره خانواده جديد (مديريت خانوادگى)؛
- خدمت نظام وظيفه يا معافيت دائم (ويژه پسران)؛
- اشتغال (ويژه پسران).
مرحله چهارم: جستوجو و شناسايى ابتدايى
به اقتضاى طبع انسانى، پسر خانواده پس از احراز صلاحيّت، تصميم به ازدواج گرفته و
تقاضاى خود را مبنى بر همسر گزينى، در درجه اوّل به اطلاع اوليا رسانده و سپس با
بستگان و - در صورت فقدان آنها - با دوستان صميمىخود در ميان مىگذارد و از آنان
در شناسايى همسر مطلوب خود استمداد مىجويد.
اين روش، عاقلانهترين و كارآمدترين شيوه ممكن است كه هر جوان دورانديش آن را بر
مىگزيند و در كمال وقار و عزّت نفس و نيز با حفظ متانت و حيثيّت، مسير خردمندانه
را مىپيمايد. او با صرف نظر از تعهّدات دينى، بلكه برحسب شرافت و غيرت و مردانگى،
هيچگاه حاضر نمىشود شخصاً در كوچه و بازار به اميد واهىِ همسريابى، پرسه بزند و
همچون صيادى در بوستانها و معابر و محل تلفن عمومى به كمين دختران نشسته و در صورت
امكان، با آنان به گفتوگو نشيند؛ زيرا:
جوانى كه صلاحيتهاى لازم
براى تشكيل خانواده را داراست، احساس بىنيازى كرده، هرگز تن به خفّت نفس نمىدهد
تا ذليلانه همچون گدايان در حضور ديگران زانو به زمين زند و همچنانكه آن گدا «پول
خُرد» طلب مىكند، او «زن» طلب كند؛ بهويژه اگر مورد تعرض و تمسخر و بى مهرى نيز
قرار گيرد، كه در اين صورت، خود به مقام والاى انسانى خويش اهانت كرده است و از
پيامبر اكرم(ص) در اين خصوص روايت شده كه فرمود: «لا يَنبَغي لمؤمن أن يُذِلَّ
نَفْسَه؛ براى هيچ مؤمنى سزاوار نيست كه خودش را نزد ديگران ذليل كند».(16)
و «اُطْلُبُوا الحوائجَ بِعِزَّةِ الْاَنفس؛ نيازهاى خودتان را با عزّت نفس
بطلبيد».(17)
جوان وارسته با در پيش رو
داشتن «راه» خردمندانه، به «بيراهه» نمىرود. پس مىتوان پى برد كه بيراهه رفتن، از
آنِ كسانى است كه در گفتار خود مبنى بر تشكيل خانواده صداقت ندارند. آقاى رضا
اصفهانى در توصيه اخلاقى خود مىنويسد:
اگر مىخواهيد در كارهاى خود با ناكامى روبهرو نگرديد، بايد قبل از هر چيز راه
ورود به آن كارها را بياموزيد و اگر آموختن آن، مدتى هم وقت شما را بگيرد باز وقتى
حساب كنيد مىبينيد ضرر نكردهايد؛ چون وقتى انسان راه ورود به چيزى را ياد گرفت
ممكن است موفقيتىرا كه شايد ده سال ديگر هم به دست نمىآورد در عرض يك ساعت به دست
آورد ... كه امام على(ع) مىفرمايد: «التدبير قَبْلَ العَمَل يُؤَمِّنُ العِثارَ؛
عاقبت انديشى درست پيش از عمل، از لغزشها جلوگيرى مىكند».(18)
جوان پاكدامن هرگز حاضر
نيست عفّت عمومى و امنيت عمومى را براى نفع شخصى خود، مختل كند.
جوان خردمند مىداند كه
دختران عفيف به گفتوگوهاى خارج از محيط خانواده و دور از هدايت و اشراف اوليا،
رضايت نمىدهند. پس ايجاد مزاحمت در مسير زندگى آنها عملى غير انسانى است و بازى
با احساسات ديگران نيز گناهى نابخشودنى است.
جوان دور انديش به خوبى
مىداند دخترى كه به آسانى با مرد بيگانه به گفتوگوى خصوصى مىنشيند، شايسته همسرى
نيست و همچنانكه امروز از اعتماد اولياى خود سوء استفاده مىكند، فردا نيز ممكن
است به همسرخود خيانت كند و با ديگرى ارتباط مخفى برقرار سازد.
جوان نيكوكار به خوبى
مىفهمد كه اگر روزى با دخترى به خلوت بنشيند و يا تلفنى به صحبت بپردازد، قطعاً
ديگر پسران هم به صورت تقليدى از او الگو مىگيرند و با رواج يافتن چنين روابطى،
جامعه دچار آنچنان فجايع انسانى نظير قتل، خودكشى، آدم ربايى، ناامنى و فحشا
مىشود كه -بهاستناد آمار و ارقام و گزارشهاى خبرى - نظام ابرقدرت نيز از كنترل
آن عاجز است.
به تعبير يكى از مشاوران خانوادگى:
دختر فهيم مىداند كه
ازدواج تلفنى و خيابانى، در همان خيابان و تلفن به پايان مىرسد.
دختر و پسر خردمند به خوبى
درك مىكنند كه دو جنس مخالف، همانند دو جريان فاز و نول برق هستند كه بايد از مسير
سالم و در پوشش عايق بگذرند تا در جايگاه واقعى خود (نور افكن) به هم برسند و
روشنايى بدهند. حال اگر در خارج از جايگاه اصلى به هم برسند، موجب اتصالى و فاجعه
آتش سوزى خواهند شد.(19)
پيرامون اين مرحله، رعايت چند نكته، خالى از لطف نيست:
الف) از آنجا كه يكى از عوامل اختلاف خانوادگى و تنشهاى زناشويى، ناهمگونى طرفين
در زمينه «فرهنگ» است، توصيه مىشود كه جوان براى حفظ سنخيّت و كُفويّت، در
محدودهاى به تفحّص و شناسايى بپردازد كه از لحاظ فرهنگ، آداب و رسوم خانوادگى و
شرايط اقليمى با محدوده زندگى او و خانوادهاش همخوان و هم افق باشد؛ مثلاً پسنديده
نيست كه جوان آذرى در سيستان و بلوچستان به تفحّص بپردازد.
ب) بيشتر معيارها برحسب ذوق، احساسات و جنبههاى روانى و فكرى هر شخص تعيين مىشود
و قابل ديكته كردن يا تحميل و تقليد نيست؛ و آنچه در روايات دينى درباره ويژگىهاى
همسر شايسته بيان شده، توصيههايى است كه جنبه مشورتى دارد و كاملاً راهگشاست.
«مدل رفتار»، عنوان قطعه ادبى - تربيتى ديگرى است از حجةالاسلام و المسلمين آقاى
جواد محدّثى كه پايان بخش اين مرحله خواهد بود.(20)
نقاشى را از روى «مدل» مىكشند؛
و خط را از روى «سرمشق» تمرين مىكنند؛
خيّاطها، براى بريدن پارچه و دوختن لباس، به «الگو» نگاه مىكنند؛
و معمارها براى ساختن ساختمان، «نقشه» را مرتّب باز مىكنند و طبق آن كارمىكنند؛
بنّاها هم، پيوسته «تراز» و «شاقول» را به كار مىگيرند تا ديوارى كه بالامىآورند،
كج و ناصاف نباشد.
اينهمه دقّت براى چيست؟
هم جلوى اشتباه و اسراف و حيف و ميل شدن مصالح و ابزار و پارچه و امكانات را
مىگيرد، هم ضريب «صحّت عمل» و «دقّت كار» را بالا مىبرد و .... چهكارى
عاقلانهتر از اين؟
نه ما كمبهاتر از «پارچه» و «آجر» و «صفحه» ايم،
نه شكل دادن به روح و روان و منش و اخلاق ما، كم اهمّيّتتر از خيّاطى، بنّايى،
خطّاطى و نقّاشى است.
پس، بجاست كه ما هم در «چگونه بودن» خودمان، طبق الگو و مدل كار كنيم.
رفتار و روحيّات ما نيز بايد با ملاك و معيارى، سنجيده و تراز شود، تا «خشتِ اوّلِ»
تربيتِ روحى ما، كج گذاشته نشود، و گرنه، تا ثريّا ديوار وجودى ما كج بالا مىرود.
و احتمال سقوط ديوار كج بسيار است.
از قديم هم گفتهاند كه: «بارِ كج به منزل نمىرسد»؛
مراقبتى دائمى و مواظبتى پيوسته لازم است.
چرا بنّاها، هر رديف كه كار مىكنند، تراز مىگذارند، تا از ميزان بودن كار خويش،
اطمينان پيدا كنند؟ زيرا اگر كنترل نكنند و چند رديف، اشتباهى ساخته شود، هم خراب
كردنش سختتر است، هم خسارتش بيشتر، هم معطّلىاش افزونتر!
از كجا كه فكر و عملمان، روى «اصول» و «موازين» است؟
از كجا كه رفتارمان، از ديد عقل و شرع، «استاندارد» است؟
چگونه بودن خودمان را با كدام سرمشق، تطبيق مىدهيم؟
خصلتها و خصوصيّات اخلاقى ما را، كدام دستگاه، كدام مدل، كدام الگو و كدام ميزان،
چك مىكند و سلامت و صحّت آن را تضمين مىنمايد؟
حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)، كه بارگاهش در شهر رى است، عقايد و افكار خويش را بر امام
عسكرى(ع) عرضه كرد، تا مطمئن شود «باور»ها و «معتقدات» او، درست است. امام هم صحّت
عقايدش را تأييد كرد.
اينكه انسان خودش را به يك «معيار» و «الگو» عرضه كند، هم در زمينههاى فكرى است،
هم روحى و اخلاقى، هم ديدگاهها و مواضع سياسى، هم عملكردها و رفتارهاى اجتماعى.
هيچ كس هم از اين كار، بىنياز نيست.
مگر آنان كه خودشان به مرحلهاى رسيدهاند كه «ميزان» شدهاند.
به على(ع) چنين سلام مىدهيم كه: «السلام عليك يا ميزان الأعمال».
وقتى آن حضرت، مدل و ملاك باشد، ديگران را با او مىسنجند، تا ميزان و مرتبه
مسلمانى، اخلاق، اخلاص، حق گرايى، عدالتخواهى، آخرت جويى، خداطلبى، بندگى و
وارستگى آنان روشن شود.
چه كسى جرأت آن را دارد كه بگويد: من هر چه مىگويم، هر چه مىكنم، هرگونه كه هستم،
همان است كه «بايد باشد»!...
مگر آنكه «معصوم» باشد.
و امثال ماها، معصوم نيستيم، پس محتاج آنيم كه همه روزه و هميشه، خودمان را با
«اسوههاى كمال» و «الگوهاى انسانيّت» و حقيقتهاى مجسّم بسنجيم و مقايسه كنيم و
مطمئن شويم كه راهى را كه مىپوييم، همان است كه بايد باشد، و رو به سوى مقصد است،
نه پشت به هدف!
و گرنه، اگر روزى بفهميم كه تا اينجا كه آمدهايم، راه را عوضى و جادّه را اشتباه
طى كردهايم، با كدام نيرو مىتوانيم برگرديم و گذشته را جبران كنيم؟
جلوى «ضرر» را از هر جا كه بگيرند، «نفع» است ....
مرحله پنجم: هماهنگى با اوليا (نظارت و هدايت خانواده)
«اسلام» در بُعد اجتماعى، دينِ همبستگىِ خانوادگى و اُلفت عشيرهاى است كه با
توصيههاى مؤكّد بر بزرگداشت مقام پدر و مادر، احترام به بزرگترها و ديد و بازديد
خويشاوندان، پيروان خود را از پراكندگى، فردگرايى و انزوا بر حذر مىدارد. همانطور
كه بخش وسيعى از احكام و مقررات اسلامى با رويكرد تثبيت و استحكام «خانواده» وضع
شدهاست؛ زيرا:
- خانواده، واحد بنيادى جامعه است؛(21)
- خانواده، آمادگاه چگونه زيستن در جامعه بزرگتر است؛
- خانواده، محل نشو و نموّ جسمانى و رشد و تعالى روحانى است؛
- خانواده، آرام بخش دائمى و عامل اساسى تسكين روح و روان و زُداينده كدورتها و
جبران كننده ضعفهاى عاطفى جامعه است.
- خانواده، بزرگترين حامى مالى و پشتوانه قوى و مستمر اقتصادى افراد جامعه است.
- خانواده، به انسان شخصيّت، عزّت، شرافت، اعتبار و حيثيّت اجتماعى مىبخشد.
- در خانواده است كه نقاط قوّت و ضعف هر شخص بهطور محرمانه و محترمانه شناسايى و
ارزيابى شده و به دور از افشاگرى و هتك حرمت، نقايص آن ترميم مىشود.
- در خانواده است كه انسان هويت خويش را باز مىيابد و آينده خود را برهمان اساس
پىريزى مىكند.
- خانواده، ملجأ افراد جامعه بوده و تنها دژ مستحكمى است كه اعضاى خود را از هرگونه
خطر و آسيب مصون مىدارد.
- خانواده، يگانه كانون تجمّع است كه اعضاى آن، بىچشمداشت مادّى، با يكديگر در
ارتباط بوده و در غم و شادى هم، بىتظاهر، شريكند.
- رابطه بين اعضاى خانواده، عميق، فطرى، مستحكم و پايدار است و با عواطفى سرشار بنا
نهاده شدهاست....(22)
- خانواده، محل شكلگيرى ارزشها، وجه نظرها و باورهاى مختلف عقيدتى، سياسى و غيره
است.(23)
- خانواده، نياز به هم زيستى انسانها را تأمين مىكند.
- خانواده، كانون نوع دوستى، تكريم شخصيّت و بروز استعدادهاى معنوى است.
و بالأخره، خانواده مركز ثقل تحرّكات افراد جامعه و تنها قرارگاه مركزى انسانها در
گردونه زندگى است كه فرار از آن و بريدن از خانواده، سقوط و تباهى هميشگى را در پى
دارد.
پس با اذعان به اين نكته مهم كه شناخت طرفين پيش از مرحله خواستگارى، ضرورت انكار
ناپذير است، جا دارد كه دختر و پسر جوان، درخواست آشنايى از طرف مقابل را به سمت
خانواده سوق دهند و خط آشنايى با ديگرى را از ابتدا بر روى محور مستقيم خانواده رسم
كنند و از ايجاد زاويهاى هر چند كوچك، همانند گفتوگوى پنهانى تلفنى و غيره اجتناب
ورزند و با صبر، متانت، بردبارى و وقار كه مطلوب همه جوانان است اجازه دهند تا
اوّلين گفتوگوها و ملاقاتها و مراحل ابتدايى آشنايى، بهصورت محرمانه و خصوصى
امّا با هدايت و نظارت و هماهنگى اوليا و درپرتو نور خانواده طرفين شكلگيرد. با
اين توجه كه با همفكرى اوليا و مشورت اهل نظر، خود تصميم بگيرند و خود، همسر آينده
را گزينش كنند.
براين شيوه كه روش ميانهاى است بين دو روش افراط و تفريط (ازدواج تحميلى و ازدواج
ولنگارى)، فوايد قابل توجّهى مترتب مىشود؛ از جمله:
دختر و پسر مىتوانند به دور از هر نوع ترس، اضطراب، احساس گناه و جرم اجتماعى،
سرنوشت سرشار از اطمينان و عشق را براى آينده خود رقمبزنند.
حيثيّت اجتماعى و خانوادگى هر دو طرف، براى هميشه محفوظ مىماند؛ و همراهى خانواده
موجب آرامش خاطر آن دو و افزايش اعتبار آنها خواهد شد.
دختر و پسر مىتوانند در سايه اين هماهنگى، از مساعدتهاى فكرى و مالى بزرگترها و
تجربه خانواده و نظرهاى خيرخواهانه و مصلحت آميز آنان بهرهمند شده و به راحتى به
خواستههاى منطبق بر معيارهاى از پيش تعيين شده خود، دست يابند.
با فراغت و مدت زمان بيشترى، دوره آشنايى را مىگذرانند.
دختر و پسر با هدايت كردن جريان آشنايى همديگر به سوى خانوادههاى خود، مراتب سپاس
خويش را از زحمات بىدريغ اولياى خود اعلام داشته و به صورت عملى به شخصيّت والاى
آنها ارج مىنهند و حضور آنان را در صحنه، مغتنم مىشمارند.
دختر و پسر با حركت در اين جاده وسط، از خطر تصميمگيرى احساساتى و هيجانى مصون
مىمانند.
هر يك از دختر و پسر با حفظ احترام متقابل و رعايت جنبههاى حقوقى و شخصيّتى، مراحل
آشنايى را مىگذرانند.
با شيوع اين روش، فضاى جامعه از آلودگىهاى اخلاق جنسى پاك شده و امنيت نواميس
جامعه تهديد نمىشود.
طرفين مىتوانند با اِعمال اين شيوه، ميزان اهتمام و صداقت و جدّيت يكديگر را نسبت
به پيشنهاد ازدواج بيازمايند؛ زيرا چه بسا «ازدواج» هر چند كه موضوع حق و مطلوبى
است امّا به ناحق، به صورت طعمهاى براى صيادان در مىآيد، و با استفاده از ساده
دلى، تطميع پذيرى و زودباورى طرف مقابل و با خروج زيركانه و تدريجى از روند «آشنايى
تا ازدواج»، به هوسرانى و ارضاى تمايلات به صورت نامشروع دست مىيازند .
كلام استاد محترم آقاى جواد محدّثى تحت عنوان «پشت نقاب خنده» مىتواند زينت بخش
اين مرحله آشنايى قرار گيرد.(24)
تنها كودكان نيستند كه در كوچه و خيابان، «ماسك» مقوّايى به صورت مىزنند و چهره
واقعى خود را پشتِ آن پنهان مىكنند.
از اين نقابها فراوان است،
در اداره و بازار و محلّ كار و محلّه زندگى؛
چهرهها، هميشه نشان دهنده باطن نيستند.
در پشت قيافههاى خندان، گاهى «غمى سنگين» خفته است،
پشت چهرههاى متبسّم، گاهى «عداوت»، نهفته است و «شرارت» پنهان است!
اگر نگاه انسان، «دروننگر» باشد،
اگر ديد انسان، قدرت تشخيص ماسك و چهره اصلى را داشته باشد، «زهرخند»هاى فراوانى را
در وراى اين قيافههاى خندان و شكوفا خواهدديد.
... «از شعلههاى پرتب و سوزانِ آفتاب
در روزهاى گرم،
از سينه كوير،
بسيار ديدهايم كه روييده، يك سراب»
پس چرا سادگى؟ ... چرا فريب خوردن از هر لبخند؟ چرا افسون شدن دربرابر يك احترام و
ادب ظاهرى؟ و چشمكِ فريب؟
هيچ چيز به اندازه «صداقت» نمىارزد.
هيچ گوهر، به قدر «وفا» قيمتى نيست.
امّا ... مىبينيد كه اين گوهرهاى ارزنده، در «بازار معاشرت»، بسيار كمياباست.
چقدر قربانيان «ساده لوحى» را مىشناسيد كه «سراب» را به جاى «آب» پنداشته، در كوير
سرگردانى و فريب، زندگى خود را باختهاند!
وقتى «عطر ايمان» از جمعى رميده باشد، «عفونت دروغ» جاى آن را مىگيرد.
گاهى بعضى اشخاص، دروغگو نيستند، بلكه «دروغ مجسّم»اند، مايه شرم انسانيّت!
در دروغ آباد بىايمانى، طبيعى است كه اوضاع چنان باشد كه:
«نشاط و شوق زندگى، ز چهرهها رميده است ...
خندهها، «تصنّعى»،
سلامها، ريا، فريب،
چهرهها، عبوس و غمگرفته، رنگ باخته
و سرگذشت تلخشان
كه قصّه بلند و پوچ هرزگى است
- سر (گرفته) از سراب، جاى آب
و سرنوشت شرم و دردناكشان
- كه داستان تلخ و زشت بردگى است
- ريشهها دوانده در شراب خواب ...»
ولى ... آيا اين همه چهره زندگى است؟ و چهره همه زندگىهاست؟ ...هرگز!
كم نيست سلامهايى كه پيام «محبّت» است،
و نگاههايى كه ... پيك دوستى و صداقت است،
و دستهايى كه با صميميّت به يارى دراز مىشود،
و حرفهايى كه ريشه در «حق» دارد و عطر «معنى» مىافشاند.
اصلاً، زندگى به بركت نَفَسهاى پاك همينها رونق دارد.
غرض آنكه، نه هر لب كه به خنده واشد، نشانه «پاكدلى» و «صفاى باطن» است،
و نه هر چهره متبسّم و خندان، گوياى عشق راستين و محبّت صادقانه است!
گاهى پشتِ خندهها، «زهر» پنهان است.
اين، همان «نيش» است كه گشوده مىشود.
حيف است نام «لبخند» بر آن نهادن!...
محمّد(ص) همواره به روى ياران، «تبسّم» مىزد.
على(ع) پيوسته چهرهاى «خندان» داشت.
امّا... ابوسفيان، نيش مىگشود، و پشت نقاب آن، يك دنيا «حقّه» و «كينه» و «زهر» و
«نيرنگ» بود.
تا كى بايد «شهد» و «شرنگ»، با هم اشتباه شود؟... تا كى؟
مرحله ششم: نگارش دريافتها
امام صادق(ع) مىفرمايد:
مَنَّ اللَّهُ على النّاسِ، بِرّهم و فاجِرِهم، بالكتابِ و الحسابِ ولولاذلك
لَتَغالطُوا؛
خداوند بر تمام مردم نيكوكار و بدكار منّت گذاشت به واسطه قدرت نوشتارى و حسابگرى
و اگر اين دو نبود به اشتباه گرفتار مىشدند.(25)
بر دختر و پسرى كه پا به مرحله آشنايى مىگذارند لازم است كه از ابتدايىترين
مرحله، با تشكيل پروندهاى ويژه،(26) همه دريافتهاى عينى و
شنيدارى و مطالعاتى را با توضيح لازم يادداشت كنند و آن دريافتها عبارتنداز:
- نكتههاى مهم كتاب، مجلّه و روزنامه با ذكر مشخّصات منبع؛
- نكتههايى كه از راه نظرخواهى و كسب تجربه و مشورت به دست مىآيند، با ذكر اسم
مشورت شونده و زمان مشورت؛
- مشاهدات عينى از رفتار طرف مقابل خود،(27) با ذكر زمان و مكان
مشاهده؛
- گفتههاى طرف مقابل، با ذكر اسم، تاريخ و مكان؛
- اطلاعات به دست آمده از تحقيقات ميدانى.
پرونده مزبور در مرحله جمعبندى و استنتاج نهايى، براى تصميمآخر بهترين اثر خود را
خواهد گذاشت و طرفين را از ترديد و بنبست فكرى خارج كرده و روند ازدواج را تسريع و
تسهيل مىبخشد. علاوه براينكه همين نوشتهها مىتوانند به عنوان «خاطرات»، براى
انتقال تجربه به ديگران باقى بمانند. آقاى رضا اصفهانى در زمينه ضرورت نگارش
مىنويسد:
غالب انسانها به تصور اينكه خودشان مىتوانند آگاهىها را در حافظه خود نگهدارى
كنند، از يادداشت كردن آن بر روى كاغذ خوددارى مىنمايند... تنها عامل خوددارى از
يادداشت كردن، تنبلى و غرور است. آنها بايد قبول كنند كه ذهن آنها كامپيوتر نيست
و آنها داراى حافظه «ابن سينا» هم نيستند... و مدتى بعد متوجّه مىشوند كه اگر آن
را يادداشت كرده بودند، به چه فوايد بزرگى مىتوانستند برسند.(28)
مرحله هفتم: خواستگارى
«خواستگارى» درخواست رسمى و قطعى ازدواج است كه برحسب طبع انسانى، از سوى خانواده
پسر صورت مىگيرد و اين تصميمى است كه پسر پس از احراز آمادگى شخصى وطى مراحل پيشين
آشنايى، اتخاذ مىكند.
در اين مرحله، خانواده پسر به ديدار خانواده دختر رفته، از آنها تقاضاى موافقت با
پيشنهاد ازدواج مىكند و خانواده دختر ضمن موافقت كلّى، پاسخ قطعى و اعلان نتيجه
نهايى را به آينده و پس از گذراندن مراحل بعدى موكول مىكند. اين شيوه كاملاً با
مقتضيات روانى و شخصيّتى دختر منطبق بوده و با وقار، حيا و كرامت وجودى او سازگار
است و نشانه والايى مقام و ارزشمندى وجود او در زندگى اجتماعى و عظمت جايگاه و نقش
او در جوامع بشرى است.
ناگفته نماند كه پيش از اجراى اين مرحله، لازم است به نحوى آمادگى دختر و خانواده و
نيز احتمالِ موافقتِ آنان با اصل خواستگارى، احراز شود.
1. وسائل الشيعه، ج 20، كتاب النكاح، ابواب مقدمات النكاح،
باب 6، ح 1.
2. اسراء (17) آيه 36، ترجمه محمدمهدى فولادوند.
3. ر.ك: پيوست، كتابشناسى.
4. ر.ك: پيوست 3.
5. ر.ك: پيوست 1 و 4.
6. ر.ك: پيوست 6.
7. ر.ك: پيوست 2.
8. ر.ك: محسن ايمانى، مجله پيوند، ش 223؛ مجله راه زندگى، سال
دوم، ش 21، ص 60.
9. غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، فصل 78، ح 42.
10. عليرضا آقايوسفى، مجله پيوند، ش 219، ص 252.
11. همان جا.
12. عليرضا ملازاده، مجله راه زندگى، سال دوم، ش 21، ص 34.
13. غرر الحكم و درر الكلم، ج 1، ص 39، ح 1189.
14. خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 24 - 25.
15. اخلاق براى همه، ج 1، ص 215؛ براى آگاهى بيشتر، ر.ك: مؤمنون
(23) آيههاى 64 و 65؛ زخرف(43) آيه 23؛ سبأ(34) آيه 34؛ اسراء(17) آيه 16 و واقعه
(56) آيههاى 45 و 46.
16. نهج الفصاحه، ح 2558، به نقل از اخلاق براى همه، ج 2، ص 36.
17. همان، ص 89، ح 325.
18. اخلاق براى همه، ج 1، ص 83.
19. اين تمثيل از امام جمعه محترم شيراز، آيتاللَّه حائرى شيرازى
در سمينار جوانان، ازدواج و خانواده در سال 1373، اقتباس شده است.
20. از همدلى تا همراهى، ج 1، ص 90.
21. مريم خزعلى، مجله پيوند، ش 217، ص 105.
22. همان جا.
23. مبانى جامعهشناسى، ص 180.
24. از همدلى تا همراهى، ج 1، ص 150.
25. وسائل الشيعه، ج 12، ص 245، به نقل از چهل حديث نگارش، ص 41.
26. همانند دفتر يادداشت 100 برگ، كلاسور يا پوشهاى كه بتواند
برگههاى كاغذ را نگه دارد.
27. رفتار مثبت يا منفى حايز اهمّيّت و در خور توجّه.
28. اخلاق براى همه، ج 1، ص 311-310.