ضرورت شناخت و بررسى پيش از ازدواج
از چيزهايى كه سزاوار است انسان به آن اهتمام ورزد اين است كه در صفات كسى كه
مىخواهد با او ازدواج كند، نظر بيفكند و بررسى كند.(1)
بررسى كامل و دقيق براى بهدست آوردن شناخت واقعىتر دختر و پسر از يكديگر در دوره
پيش از ازدواج، از چند جهت ضرورت دارد:
1. بداهت عقلى
ازدواج پىريزى زندگى جديد است و پديدهاى است كه سرنوشت دختر و پسر با آن رقم
مىخورد و طرفين با اختيار و انتخاب، يا اكراه و الزام و اضطرار، نيك بختى يا تيره
بختى را براى هميشه فرا روى خويش قرار مىدهند. پس «عقل» ايجاب مىكند تا طرفين،
گزينش همسر را از انتخاب هم سفر، دوست، هماتاقى و يا از خريد كالا متمايز و مهمتر
بدانند؛ چون هر يك از اينها در صورت ناپسند بودن، قابل تعويض هستند؛ امّا ازدواج
تعويض را برنمىتابد.
2. پديده طلاق
وقوع فزاينده «طلاق» به عنوان واقعيّتى تلخ، زنگ خطرى است كه پيوسته از راهروهاى
مراكز قضايى و دفاتر سازمان ثبت به صدا در مىآيد و همگان بهويژه جوانان را از
نگرش سطحى به مسأله تشكيل خانواده و انجام حركتهاى شتابزده و احساساتى و غفلت از
بررسى و شناخت صحيح همديگر، برحذر مىدارد.(2)
علل طلاق و ستيزهاى زناشويى
كارشناسان و دست اندركاران امور مدنى و قضايى، عوامل گوناگونى را براى فروپاشى
خانواده برشمردهاند؛ از جمله:
عدم توافق اخلاقى، سردى رفتارهاى عاطفى، ارتباط نامشروع، نداشتن فرزند، ناتوانى
جنسى، فشار مادّى، عدم پرداخت نفقه (هزينه زندگى)، كمبود درآمد، بىكارى، فاصله
طبقاتى، اشتغال زن در بيرون از منزل، استقلال مالى زن، اختلافات فرهنگى زن و شوهر،
تنبيه بدنى، انتظارها و زيادهطلبى، مرد سالارى يا زن سالارى، سوءظن، فساد اخلاقى،
تنفّر از همسر، مجرم بودن همسر، اعتياد، عدم تمكين، ضعف اعصاب، دخالت بستگان و
بيمارى جسمى و روانى.(3)
يكى از رؤساى دادگاههاى مدنى خاص، در يك جمعبندى، اوّلين و مهمترين علت از هم
پاشيدگى خانواده را نداشتن شناخت كافى زن و شوهر در بدو خواستگارى از يكديگر
مىداند.(4)
نكته قابل توجّه در اين گفته و نيز در جدول آمار طلاق، آن است كه علتهاى مادّى
همچون مسأله مسكن، هزينه زندگى، فقر و غيره، هيچيك در رديفهاى اوّل قرار ندارند؛
بلكه علتهايى در رديفهاى ابتدايى واقع شدهاند كه ريشه در حالات روحى و خُلق و خو
و ظواهر طرفين دارند و همگى آنها با بررسى دقيق قبل از ازدواج، قابل شناسايى و
پيشگيرى هستند.
توضيح بيشتر آنكه، اگر علّتهاى ناهنجارى و جدايى زن و شوهر را در بستر زمان
بگسترانيم و بخواهيم آنها را از نظر «زمان وقوع» بررسى كنيم پى مىبريم كه اكثر
علتها - اگر نگوييم همه آنها - پديدههايى هستند كه پيش از خواستگارى وجود
داشتهاند و يا حدّاقل زمينه پيدايش آنها در همان زمان مشهود بودهاست. حال، طرفين
يا به وجود آن پديده نامطلوب توجّه داشتهاند، ولى از روى سهلانگارى، بىدقّتى،
تحميل، احساسات و اضطراربه پذيرش آن واقعيّت تن دادهاند، و يا اصلاً بدان توجه
نداشتهاند؛ خواه به اين جهت كه قابل تشخيص ظاهرى نبوده، خواه به خاطر پنهانكارى،
نيرنگ، ظاهرسازى و دروغ از ديد طرف مقابل مخفى ماندهاست. در هر صورت، پس از مراسم
عقد و عروسى و با فروكش كردن مِه تمايلات و هيجان، طرفين آن پديده نامطلوب را
آشكارا مىبينند. آنگاه يا براى هميشه با عوارض آن پديده ناگوار «مىسوزند و
مىسازند» و يا به تيغ جراحى جدايى پناه مىبرند.
بنابراين، راهكار عقلانى براى ازدواج موفق و پايدار اين است كه:
الف) قبل از خواستگارى، طرفين با بررسى دقيق نسبت به همديگر شناخت لازم را كسب
كنند.
ب) طرفين قبل از ازدواج، با آموزش كامل، از حقوق، وظايف، آداب و اخلاق زناشويى آگاه
شوند.
3. تأخير ازدواج و علت مهم آن
علت مهم در تأخير ازدواج، فقدان شناخت دقيق و كافى طرفين از يكديگر است كه در قالبِ
مانعى كاذب به نام «مهريه سنگين» بروز مىكند و به همين سبب، بعضى براين باورند كه
يكى از موانع اصلى ازدواج جوانان، افزايش مهريه است. در حالى كه يكى از عوامل مهم و
شايد عامل اصلى افزايش مهريه، نگرانى دختر و خانواده او نسبت به آينده است؛ زيرا
آنها با ديدن اختلافهاى خانوادگى و رشد نرخ طلاق، به ميزان لازم احساس آرامش و
امنيت نكرده و جهت بالا بردن سطح اطمينان و تضمين پايدارى زندگى مشترك، از اهرم
«مهريه سنگين» استفاده مىكنند.
حال اگر مسير دستيابى به شناخت دقيق و صحيح بهطور كامل پيموده شود، اين نوع نگرانى
نيز برطرف شده و با بررسى كامل و حاصل شدن اطمينان از خُلق و خو و شايستگى يكديگر،
شايسته است كه خانواده دختر كمترين مقدار ممكن را براى مهريه تعيين كند؛ و
سزاوارتر اينكه خانواده پسر، در جهت عكس، چند برابر مقدار تعيين شده را پيشنهاد
دهد. چون«خانواده»اى در حال شكلگيرى است كه بر پايه بررسى و شناخت دقيقو اطمينان
استوار است و به هم ريختن و فروپاشى آن شايد غير ممكنباشد و در پرتو چنين شناختى،
آنچنان تفاهمى پديد مىآيد كه همچوسپيده صبح، سينه تاريك هزينههاى زايد مراسم
ازدواج، مشكل مسكن و غيره را مىشكافد و روشنايى و صفا را بر پهنه زندگى زوج جوان
مىگستراند.
قابل ذكر است كه با چنين نگرشى، آن دسته از احاديثى كه كم بودن مقدار مَهر زن را از
شاخصهاى مطلوب او بر شمردهاست مفهوم مىيابند.
4. تطبيق معيارها و خصايص مطلوب
هر جوان به تناسب دريافتهاى فرهنگى، علمى و تجربى خود، معيارهايى را براى گزينش
همسر آينده خويش در نظر مىگيرد. زمان اجراى تطبيق معيارها برمصاديق، منحصر در
مراحل پيش از ازدواج و حتى پيش از خواستگارى است و گرنه پىبردن به خصوصيات اخلاقى،
فكرى و ظواهر يكديگر، آنهم پس از عقد ازدواج، چه بسا نوشدارويى پس از مرگ سهراب
محسوب خواهد شد.
5. تحقيقى بودن دين اسلام
در اسلام علاوه بر اين كه بايد نسبت به اصول عقايد و مبانى نظرى آن تحقيق و بررسى
شود، و بر هيچ مسلمانى جايز نيست كه در اين زمينه از كسى تقليد و پيروى كند، در
بسيارى از ابعاد عملى نيز به مسلمانان توصيه شده تا قبل از اجراى دستور دينى، بررسى
و تحقيق لازم را به عمل آورند؛ مانند تحقيق براى تعيين قبله يا مشخص كردن روز اوّل
ماه مبارك رمضان، تحقيق براى انتخاب مجتهد واجد شرايط، تحقيق و وارسى نسبت به رفع
مانع از اعضاى وضو، تحقيق براى سالم بودن گوسفند جهت قربانى حج، عقيقه و غيره، يا
تحقيق براى انتخاب دوست و همسفر.
همچنين در فقه به مسلمانان توصيه شده تا چيز سربسته و ناشناخته را خريد و فروش
نكنند؛ يا هرگاه خبرى را از شخص فاسق شنيدند نسبت به صحت و سقم آن تحقيق كنند و
صدها مورد ديگر كه همگى بر تحقيقى بودن دين اسلام گواهى مىدهند. پس پيروان اين دين
نيز همگى بايد اهل دقت، توجّه، تحقيق، بررسى و هوشيارى باشند.
چند نكته بسيار
مهم
1. به جوانان عزيز، از دختر و پسر، توصيه مىشود كه به محض ديدن جنس مخالف و يا به
صرفِ شنيدن چند جمله عاطفى يا پيشنهاد ازدواج از طرف مقابل، تصميم به ازدواج
نگيرند؛ بلكه تصميم به ازدواج را براساس احساس نياز واقعى، تفكّر و تأمّل صحيح، در
وقت مناسب و در فضايى عارى از تمايلات نفسانى و تحميل استوار سازند؛ زيرا تصميم به
ازدواج كه در پى آشنايى صورى در محيط دانشگاه، ايستگاه اتوبوس، بوستانها و معابر
پديد مىآيد، تصميمى نابهنگام و شتابزده است و به سبب فقدان مطالعه پيشين و شناخت
عميق دختر و پسر از يكديگر، اقدامى احساساتى و توأم با هيجان و غرايز بوده و فرجام
نيكويى را در پى نخواهد داشت و معمولاً با از بين رفتن التهابها در ماههاى اوّليه
زندگى مشترك، پردههاى غفلت كنار مىرود و با آشكار شدن واقعيتهاى فكرى و رفتارى و
خانوادگى، ناسازگارىها و تنشها آغاز مىشود. همچنين جوانان نبايد در اثر القائات
دوستان و آشنايان و تحريكات گفتارى ديگران و يا در پى وسوسه انگيزىهاى مختلف و يا
به دليل خروج از كشور يا براى خريدن خدمت نظام وظيفه (ويژه پسران) پا به جادّه
ازدواج بگذارند، كه غالباً سرانجام آن خوش نيست.
2. برخى از جوانان ساده دل - چه دختر، چه پسر - از روى عمد و قصد يا از سر اشتباه،
دچار روابط پنهانى با جنس مخالف مىشوند و هدف خود را «آشنايى و شناخت طرف مقابل»
بيان مىكنند. جا دارد كه به اين عدّه از جوانها ياد آورشوم كه اگر آگاهانه تصميم
به ازدواج گرفتهايد و در اين هدف صادق و رو راست هستيد بايد از راه صحيح و عقلانى
آن وارد شويد و بدانيد كه برقرارى ارتباط مخفى و گفت و شنودها و نامهنگارىها با
جنس مخالف، «بيراهه» است و شما را به هدف نمىرساند.
مهمتر آنكه چنين رفتارى، ضدّ ارزش و گناه شمرده مىشود؛ زيرا مورد نهى قرآن قرار
گرفته است(5) و بازتابهاى منفى بىشمارى را از حيث روانى،
حيثيتى، مالى، عاطفى و اجتماعى در پى دارد.
بيراهه بودن و ضدّ ارزش بودن اين رفتار از آن جهت است كه رابطه با جنس مخالف از
آنچنان جاذبهاى برخوردار است كه به هيچيك از طرفين اجازه نمىدهد تا ابتدا برحسب
معيارهاى منطقى و رسم اجتماعى نسبت به هم شناخت پيدا كنند و آنگاه به سوى يكديگر
جذب شوند؛ بلكه از همان آغاز، به اقتضاى خصوصى و پنهانى بودن روابط و به سبب عدم
حضور اوليا و ديگر اعضاى خانواده و نيز به حكم غريزه و احساسات نفسانى، خواه،
ناخواه به جنبههاى نفسانى و كششهاى زود رس دچار مىشوند و ديگر جايى براى بررسى و
تحقيق و شناخت باقى نمىماند.
رابطه مخفى، معمولاً به يك جلسه گفتوگوى كوتاه، به يك تلفن ساده و يك پرسش و پاسخ
مختصر و يا به يك نامه معمولى ختم نمىشود؛ بلكه در اثر وسوسههاى درونى، هم به
درازا مىكشد و هم تكرار مىشود و ديرى نمىپايد كه طرفين به دوست پسر و دوست دختر
تبديل مىشوند و اين آغاز آلودگى و پيدايش زاويه انحراف است.
بنابراين، سراسر مسير انحرافى را مِه شهوت، خيانت، فريب، حيلهگرى و دروغ فرا گرفته
است و گفتوگوهايى كه در چنين مسيرى بين دختر و پسر صورت مىگيرد عموماً با
خيالپردازى، دادن وعدههاى بىاساس، ظاهرسازى و ترسيم آيندهاى ذهنى و درخشان امّا
به دور از حقايق و توانمندىهاى طرفين همراه است.
مسير انحرافى مزبور به يكى از دو نقطه زير پايان مىيابد:
الف) طرفين پس از كاميابى نامشروع، از يكديگر جدا مىشوند و در اين بين دختر بيشتر
از پسر آسيب مىبيند كه چه بسا قابل جبران نخواهد بود.
در اين نقطه آشكار مىشود كه طرح ازدواج از سوى پيشنهاد دهنده صرفاً پوششى كاذب
براى چنين روابطى بودهاست. پس چه نيكوست كه چنين پيشنهاد دهندهاى به جاى آنكه
نافرمانى خدا را گردن نهد و شخصيّت انسانى خويش را پايمال سازد و زمينه گمراهى
ديگرى را فراهم سازد و نيز به جاى آنكه خود و ديگرى را به آلودگى بكشاند و امنيت
فرهنگى و اخلاقى جامعه را به هم بريزد، با شهامت و صداقت كامل، در اوّلين برخورد
«ازدواج موقت» را پيشنهاد دهد، تا هم از لذّت مادى بهرهمند شود و هم از پاداش
اخروى.
ب) دو طرف بر تصميم اوّليّه خود باقى مىمانند و براى ازدواج، اوليا و ديگران را در
برابر عمل انجام شده قرار مىدهند. معمولاً دختر يا پسرى چنين شيوهاى را اتّخاذ
خواهد كرد كه از سر غرور، خود را «عقل كلّ» دانسته و به پشتوانه سن و سال خود يا
چند ترم تحصيلات دانشگاهى خود، براى نظر و تجربه ديگران و آداب و رسوم اجتماعى
ارزشى قائل نيست و از احترام به اوليا و خويشاوندان دريغ مىورزد.
چنين فردى محبوبيّت خويشاوندى را از دست داده و به تدريج، منزوى مىشود و چه بسا
ديگران به وى به ديده يك عنصر هوسران و خود محور مىنگرند؛ علاوه بر اينكه بايد
سرزنشها و تنشهاى بين خود و همسرش را براى هميشه پذيرا باشد، البته اگر كار آنان
به جدايى كشيده نشود. همچنين احتمال قوى وجود دارد كه هر يك از اين دو - حتى پس از
ازدواج - مجدداً درپى برقرارى ارتباط مخفى با ديگرى باشد و رفتار قبلى را با شخص
ثالث تكرار كنند.
فاجعه انسانى و انحطاط اخلاقى و نابودى كانون خانواده در جوامع غربى و غير اسلامى،
حاصلِ تجربه تلخ همين نگرشها و رفتارهاست.
پس راه صحيح كه برگرفته از مبانى دينى و فرهنگ اسلامى و آداب و رسوم جامعه ايران
مىباشد آن است كه:
اولاً، هيچيك از دختر يا پسر، شخصاً به طرف مقابل پيشنهاد ازدواج ندهد؛
ثانياً، دختر و پسر به هيچ نحو دور از چشم اوليا و قبل از مشورت و هماهنگى با آنان،
در خصوص ازدواج وارد گفتوگو نشوند؛
ثالثاً، هرگاه دختر يا پسر از طرف مقابل پيشنهاد ازدواج شنيد او را به رعايت مراحل
ذكر شده در فصل دوم همين كتاب توصيه و راهنمايى كند تا بدون شتاب ورزى، ابتدا
خانوادهها وارد عمل شوند و پس از حصول موافقتهاى اوّليه، طرفين براى شناخت يكديگر
اقدام كنند.
3. واگذارى كامل عنان ازدواج به ديگران ولو بر حسب احترام و اطمينان، به اين معنا
كه ديگران اعم از پدر، مادر، برادر و خواهر براى وى همسر انتخاب كنند، به همان
ميزان ناپسند است كه طرفين شخصاً اقدام كنند و ديگران را در مقابل عمل انجام شده
قرار دهند؛ زيرا اختيار و انتخاب و پسندكردن همسر به عنوان مسألهاى درونى و ذوقى،
حق مسلّم و مخصوص طرفين است و قابل واگذارى نيست. همچنين دخالت ندادن خانواده در
مراحل حساس تصميمگيرى، هر آينه مساوى است با قرار گرفتن در پرتگاه احساسات و سقوط
در دره عشق خام و كاذب. پس روش مطلوب همان است كه سركار خانم دكتر اخوان، استاد
روانشناسى، مىگويد:
روش مطلوب، تلفيقى از اين دو روش است؛ يعنى با نظارت خانواده و دخالت دادن جوانان،
به اين صورت كه جوانان بتوانند جلساتى با هم صحبت كرده و با روحيّات هم آشنا شوند و
پدر و مادر هم مىتوانند جوانان را هدايت و حمايت كنند. به اين شكل، هم جوان احساس
مىكند كه به نظرهايش اهمّيّت داده مىشود و هم مىتواند از احساسات زودگذر و
انحراف مصون بماند.(6)
و اين همان راه وسطى است كه امام على(ع) توصيه مىكند: «عليك بالقَصْدِ فى
الأُمُور؛ دركارها ميانه رو باش».(7)
4. دخالت دادن «استخاره» در قضيه بسيار حسّاس ازدواج به عنوان اوّلين و يگانه عنصر
تعيين كننده، مساوى است با تعطيل عقل و انديشه و پشت پازدن به همه توصيهها و
معيارها و بىتوجهى به اصل مشورت، نيز نشانه نداشتن قدرت اختيار و انتخاب و دريغ
ورزيدن از تحقيق و تلاش در راه شناخت حقيقى و در يك كلام، به معناى بازى با سرنوشت
است.
البته در خصوص استخاره به شكلى كه در جامعه ما متداول است، چند ابهام مهم وجود
دارد:
يكم: چه بسيار خانوادههايى هستند كه هر چند با استخاره شكل گرفته بودند امّا
باطلاق از هم پاشيده شدند؛ چرا؟!
دوم: جايگاه توصيهها و معيارهاى بيان شده از سوى پيشوايان دينى درمقابل استخاره به
عنوان يگانه عنصر تعيين كننده سرنوشت، چيست؟
سوم: چرا در تاريخ ازدواج و تزويج پيامبران و پيشوايان، هيچ اشارهاى به استخاره
نشدهاست؟
چهارم: برفرض مقبوليّت استخاره، مورد و زمان صحيح آن كدام است؟
گفتنى است كه امام خمينى(ره) در خصوص استخاره مىفرمايد:
استخاره از اصول اعتقاديه نيست كه اعتقاد به آن لازم باشد و استخاره الزامآور
نيست.(8)
5. غالب پرس و جوهايى كه به عنوان «تحقيقات» صورت مىگيرد، نابهنگام، سطحى، محدود،
غير دقيق و صورى است كه با طرح يك يا دو سؤال كلّى از همسايه يا همكار و شنيدن
پاسخى همچون: «ما از آنها بدى نديدهايم»، يا: «خانواده خوبى هستند» به انجام
مىرسد و شناخت جديدى بهدنبال نمىآورد و در انظار عموم مردم حتى به ميزان استخاره
تأثيرگذار نيست.
6. اتّكا و اعتماد صرف به معرِّف و پذيرش بىچون و چراى گفتههاى او، به معناى
بىاهتمامى نسبت به سرنوشت است. در حالى كه «معرِّف» را بايد بهعنوان يك منبع در
كنار ديگر منابع براى كسب شناختِ لازم به شمار آورد؛ نه آنكه فقط به تأييد او
بسنده كرد.
حسن ختام اين فصل را قطعه ادبى - تربيتى حجةالاسلام و المسلمين آقاى جواد محدّثى
قرار مىدهم كه تحت عنوان «ازدواجهاى تجارى» مىنويسد:(9)
ازدواج، تنها در آمدن از «تنهايى» نيست،
بلكه رسيدن به «همدلى» و «همراهى» و... «هم روحى» است، كه مهمتر است.
خيلىها بىهدف و نقشه ازدواج مىكنند، يا «غافلگير» مىشوند.
تشكيل خانواده براى برخى، مثل انتخاب دوست يا شغل يا رشته تحصيلى يا خانه مسكونى به
صورت اتفاقى و تصادفى اتفاق مىافتد؛ بدون فكر و برنامه قبلى، بدون هيچ شناخت و
محاسبه از پيش، بدون بررسى عواقب و نتايج و آينده آن.
و چه اشتباهى بزرگتر از اين!...
گزينش شريك زندگى، مثل خريدن يك ماشين و خانه و لباس و عينك نيست.
معيار مىخواهد و شناخت.
البته در اينجا سخن با آنان است كه هنوز ازدواج نكردهاند. امّا صاحبان خانه و
همسر هم مىتوانند به اين مسائل بينديشند و راهنماى ديگران باشند.
در اينجا دو سؤال عمده مطرح است:
اوّل اينكه همسر انتخابى چه خصوصيّاتى بايد داشته باشد.
دوم آنكه فرد مورد نظر، داراى آن ويژگىها و خصايص است يا نه؟
در سؤال نخست، ملاك و معيار مطرح است. كسى ثروت و درآمد طرف و خانوادهاش را در نظر
مىگيرد، و ديگرى شرافت و اعتبار خانوادگى را.
براى يكى «جمال» مطرح است، براى ديگرى «كمال»!
شايد شما هم به حق معتقد باشيد كه شريك زندگىتان بايد فردى باشد خوش اخلاق، پاك،
با صداقت، انسان، مؤدّب، وظيفهشناس، فهميده و عاقل، شريف و نجيب، سازگار و صبور،
ديندار و متعهّد.
امّا... شناختِ اين خصلتهاى نيك در پسر يا دخترى كه مىخواهيد با او ازدواج كنيد،
با اهمّيّت است.
از كجا مىتوان مطمئن شد كه خواستگار، اينگونه است؟
با تحقيق، مشورت، پرس و جو از آشنايان و مرتبطان، با تأمّل و درنگ و پرهيز از شتاب.
گاهى «جلوه ظاهرى»، چشم انسان را پر مىكند و از «چهره باطنى» غفلتمىشود.
گاهى ثروت و ماشين، ديده بصيرت و عقل انسان را كور مىكند و هزار عيب ديگر را
نمىبيند.
گاهى تعريف و تمجيد ديگران، راه تعقّل و مشورت را بر انسان مىبندد.
از «جمال» چه حاصل، اگر طرف، بى «كمال» است؟
به تعبير رسول خدا(ص): «زيبارويانى كه فاقد دين و كمالند، به گُل زيبايى مىمانند
كه در مزبله و محل خاكروبه روييدهاند».
و چه سخن شگفت و سودمندى!
كم نيستند كسانى كه فريب رنگ و روى آشكار را مىخورند، امّا بعدها متوجّه عفونتها،
گندابها و هرزگىهايى مىشوند كه در وراى ظاهر آراسته، نهان است.
ولى چه سود؟ مگر «طلاق»، چاره نهايى كار است؟
چرا به اين زودى سخن از طلاق بگوييم؟
مىتوان از آغاز، راهى رفت كه به تلخى طلاق نينجامد.
و آن، حسابگرى و تعقّل در آغاز كار است تا جلوى پشيمانى در پايان را بگيرد.
نبايد اوّل تصميم به ازدواج با كسى گرفت، آنگاه به فكر شناخت خصوصيّات او افتاد.
اين خطاست... و انسان را هم به خطا در تشخيص مىاندازد؛ چون گاهى علاقهها، چشم
انسان را كور و گوش انسان را كر مىسازد.
ابتدا بايد خصوصيّات مورد نظر را مشخص ساخت، آنگاه در پى واجدين شرايط رفت.
اينطور، مطمئنتر است و كم خطرتر.
«معيار» در گزينش، شرط نخست موفقيت در زندگى است.
و گرنه، ازدواجهاى تجارى و عشقهاى اتوبوسى و شناختهاى تلفنى، خيلى وقتها سر از
«ناكجا آباد» در مىآورد.
با اين حساب، فكر مىكنيد همسر ايدهآل شما، چه ويژگىها و خصلتهايى بايد داشته
باشد؟
و او كيست و كجاست؟...
1. تحريرالوسيله، ج 3، ص 420، مسأله 1.
2. ر.ك: پيوست 7.
3. روزنامههاى: ابرار 1368/7/10، ص 3 و 1371/12/15، ص 5؛
اطلاعات 1373/4/28، ص 3؛ جمهورىاسلامى 1369/2/24، ص 15؛ رسالت 1370/5/27، ص 14 و
1370/12/7، ص 10 و 1368/8/1، ص 10 و 1368/8/3، ص 10 و 1370/12/11، ص 14.
4. روزنامه رسالت، 1368/9/9.
5. ر.ك: نساء (4) آيه 25؛ مائده (5) آيه 5.
6. روزنامه گزارش روز، 4 خرداد 1377، ص 3.
7. غُرَرالحكم و دُررالكلم، ج 2، فصل 49، ح 36.
8. استفتاءات، ج 2، ص 28 - 29.
9. از همدلى تا همراهى، ج 2، ص 66.