سلوك علوى
(راهبردهاى امام على (ع ) در تربيت فرزندان )

سيد حسين اسحاقى

- ۶ -


الف ) خانواده هاى يك قطبى (هماهنگ ):  
پدر و مادرانى كه در تربيت فرزندان به گونه اى يكپارچه و متحد عمل مى كنند و انتظاراتى تقريبا يك سان و مشخص از فرزندانشان دارند، فرزندان در يك مركز مديريت واحد قرار مى گيرند. و به روشنى مى دانند كه ديگران از آن ها چه انتظاراتى دارند.
ب ) خانواده هاى دو قطبى (ناهماهنگ ): 
در مقابل نمونه بالنده و سرزنده خانواده هماهنگ ، با نمونه هاى ديگرى از خانواده ها با مديريت متفاوت روبه رو مى شويم ، اگر خانواده ها به صورت دو قطبى باشند و پدر ومادر در سياست هاى تربيت خودشان هماهنگى و وحدت نظر نداشته باشند، چنين خانواده هايى دو قطبى ناميده مى شوند. يك قطب پدر و قطب ديگر مادر. تاءثير خانواده هاى دو قطبى در پيدايش ‍ روحيه اى به نام تعارض بسيار مؤثر است . تعارض يك اصطلاح روان شناسى و يك وضعيت بد روانى است . زمانى كه دو مسئله در عرض هم قرار گيرند كه از جهت شدت كيفيت و تقويت هر دو جاذبه و دافعه شان يك سان باشد و فرد ناچار باشد يكى را انتخاب كند، در اين حال وضعيت دشوارى ايجاد مى شود؛ زيرا امكان چشم پوشى از يك طرف بسيار دشوار مى شود.
راه هاى ايجاد محيط آرام در خانواده  
با تدابيرى مى توان محيط خانواده را صميمى كرد تا فرزندان درد دل هايشان را با والدين مطرح كنند و حرف هايشان را بزنند. اگر چيزى مى خواهند، از آنان بخواهند. گاهى مى شنويم كه پدرى با پسر جوانش ‍ دوست است يا با او به مسافرت مى رود، راه مى رود و درد دل مى كند؛ اما گاهى رابطه ها تشريفاتى است . احوالى پرسيده مى شود و به سلام و عليكى قانع هستند؛ يعنى آن قدر فاصله زياد است كه حرفى براى گفتن ندارند. صميميت وجود ندارد. براى ايجاد محيطى آرام و صميمى اصول زير مى تواند كارگشا باشد:
1. وجود صميمت بين پدر و مادر؛  
اگر مى خواهيم فرزندان با ما صميمى بوده ، همكارى و اطاعت داشته باشند بايد خودمان با هم صميمى باشيم . عمل صميمانه اعضاى خانواده مى تواند راه و جهت صحيح را به فرزندان منتقل كند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
مردم را با غير زبانتان - عملا - به خوبى ها دعوت نماييد. (331)
2. هوشيارى و دقت و حسابگرى ؛  
اگر فرزند احساس كند اوليايش انسان هاى هوشيار و مشكل گشايى هستند، در آن ها ايجاد صميميت و اعتماد مى شود. اگر خانواده ساده لوح ، ضعيف و غير هوشيار باشد، فرزندان احساس صميميت نمى كنند، موضع گيرى مى كنند و كار خودشان را انجام خواهند داد.
3. رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتى ؛  
بايد فرزندان خاطره خوبى از رفتار اخلاقى و شخصيت تربيتى والدين داشته باشند و احساس كنند كه والدينشان راستگو، عادل و رستگارند.
4. برخورد منطقى با خطاهاى فرزندان ؛  
نبايد با ديدن كوچك ترين تخلف فرزند، عكس العمل شديد نشان داد. برخورد منطقى با خطاها و لغزش فرزندان از اصول مهم ايجاد صميميت است .
5. بها دادن به نقاط قوت فرزندان ؛  
امتياز دادن و تشويق كردن فرزندان در برابر كارهاى مثبت ، نقش ارزنده اى در ايجاد صميميت دارد.
6. ايجاد محيطى صميمانه براى بحث و گفتگو؛ 
انسان بايد وقت كافى در اختيار فرزندان بگذارد، براى آن ها قصه و داستان بگويد، موضوعى را طرح و پيرامون آن به بحث و گفتگو بپردازد. موقع صحبت كردن فرزند، كاملا گوش دهد، به او نگاه كند و لبخند بزند و به بحث و بررسى موضوع بپردازد.
7. نظرخواهى از فرزندان در امور خانواده ؛ 
اين روش براى پرورش شخصيت فرزندان بسيار سازنده است ؛ زيرا ايشان نيز داراى فكر و عقيده اند و دوست دارند در خانواده با آن ها مشورت شود كه اگر به اين مهم توجه شود به تدريج آن ها نيز در هنگام مشكلات شخصى ، براى مشورت به سراغ خانواده مى آيند و به سوى غريبه ها و بيگانگان نخواهند رفت .
8. ايجاد محيط همكارى و تقسيم مسئوليت ؛  
كارها را بايد خيلى منطقى و عادلانه تقسيم كرد. اگر تقسيم كار نباشد و بى حساب عمل شود گاهى غير عادلانه كارى به يكى از فرزندان تحميل مى شود و نتايج بدى را به بار مى آورد.
9. رعايت عدالت در بين فرزندان ؛ 
اگر مى خواهيم فرزندانى وفادار و صميمى داشته باشيم . بايد با آن ها رفتار عادلانه داشته باشيم .
10. ايجاد جهان بينى مشترك بين افراد خانواده ؛  
ما كتاب هايى خوانده ايم ، مطالبى شنيده ايم ، جلساتى رفته ايم كه فرزندان ما با آن ها آشنا نيستند. آنان كتاب هاى ديگرى مى خوانند، جلسات ديگرى مى روند و تلقى و برداشت هاى ما با هم متفاوت مى شود. در نتيجه ، رفته رفته فاصله ما با آنان بيشتر مى شود. بايد به همديگر نزديك شويم با به تدريج به جهان بينى مشتركى دست پيدا كنيم . (332)
راه هاى رسيدن اركان خانواده به اهداف متعالى  
1. توجه به اهداف ارزشمند؛ 
در هيچ حال والدين نبايد در تربيت فرزندان برومند از توجه به اهداف ارزشمند و متعالى غفلت بورزند؛ زيرا پدر و مادر پايه گذاران شخصيت فرزندان و معماران خوشبختى آنان هستند. آن ها بايد از موقعيت به دست آمده ، نهايت استفاده را ببرند و همواره شرايط مطلوب را از دست ندهند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
براى قلب انسان حالت اقبال و ادبارى است . (333)
يعنى انسان ها در مواردى با نشاط و انبساط و سرحال هستند چنانچه در بعضى از زمان ها، گرفته و كسل هستند. بايد در زمان آمادگى اقدام نمود.
2. شناخت و ايفاى حقوق متقابل ؛
شناخت حقوق متقابل يكديگر و ايفاى اين حقوق نسبت به همديگر و خوددارى از مصاحبت و همنشينى با خانواده هاى ناباب ؛ حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
نيازى به سؤ ال كردن از شخصيت افراد نيست . شخصيت افراد همان است كه در دوستان آنان وجود دارد. (334)
3. ترجيح منفعت زندگى برمنافع شخصى ؛ 
براى بقا و تداوم و تعالى خانواده و دست يابى به كانونى ارزشمند، مصلحت زندگى را بر منفعت شخصى ترجيح دهند و در راه رسيدن به اهداف متعالى از خود انعطاف پذيرى نشان دهند؛ حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
با لجاجت دوستى حاصل نمى شود. (335)
4. رعايت اقتصاد و اعتدال ؛  
از دل سختى ها و كوره مذاب زندگى ، آسانى پديد مى آيد. انسان در زندگى با مشكلات گوناگونى مواجه مى شود. همسران متعادل كسانى هستند كه در همه مسائل زندگى ، احساس مشاركت و سهيم بودن مى كنند. اقتصاد و اعتدال زندگى را مراعات و از اسراف و تبذير خوددارى مى كنند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
فردى كه اصول اقتصادى را رعايت كند، هرگز به فقر و ندارى گرفتار نخواهد شد. (336)
هم چنين مى فرمايند:
خداوند رحمت كند كسى كه اندازه خويش را بشناخت و از حد خويش ‍ درنگذشت . (337)
5. تعادل در عواطف ؛ 
خانواده متعادل ؛ خانواده اى است كه در بيان عواطف از افراط و تفريط بپرهيزد.
6. هم گرايى و همدلى ؛ 
زوجين بايد سعى كنند به مرز تفاهم و صميميت برسند. از لجاجت و رقابت ناسالم با همسرتان جدا پرهيز كنيد. جاى آن را به يك دلى و يك رنگى وصميميت بدهيد.
7. مثبت گرايى ؛ 
شناخت نقاط مثبت شخصيت همسر و تقويت و تشويق كردن آن ، هم چنين شناخت نقاط ضعف و نارسايى او و در صورت امكان برطرف ساختن يا تحمل كردن آن مؤثر است . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
اگر برادر دينى تو عمل غير صحيحى را انجام داد، براى آن عمل عذرى بتراش و اگر نتوانستى عذر و بهانه اى بياورى بكوش تا از سوى خود، انجام آن عمل را به نوعى توجيه كنى . (338)
8. پرهيز از مردسالارى يا زن سالارى ؛  
در مديريت درست خانواده ، همواره از حق پيروى كنند و از دامن زدن زه مسئله مرد سالارى يا زن سالارى جدا پرهيز كنند.
9. اولويت فرزندان ؛  
در خانواده متعادل و مورد نظر اسلام ، فرزندان جايگاه ارزشمندى دارند و در تصميم گيرى ها و برنامه ريزى ها شركت مى كنند. كمى سن ، دليل برناصواب بودن راءى و نظر نيست . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
در گوينده سخن منگر، به آنچه مى گويد، نگاه كن . (339)
10. عمل يك پارچه و صميمى ؛ 
در تربيت فرزندان ، بايد با رفتارى عادلانه ، يك پارچه ، صميمى و هماهنگ عمل كرد و در توزيع توجه ، محبت و نگاه با نهايت عدالت و انصاف با يكديگر و فرزندان رفتار كرده و از مقايسه رنج آور بين فرزندان پرهيز كرد.
11. واقع بينى ؛  
بايد در نگرش به مسائل ، به جاى بدبينى و يا خوش بينى ساده لوحانه ، ديدى واقع بينانه داشت .
12. اعتلاى سطح عشق و محبت ؛ 
محبت جوششى زلال است كه از قلوب متصاعد شده و دل ها را زير نفوذ قرار مى دهد. محبت نيروى محركه زندگى است كه وجود آن در زندگى لازم و ضرورى است .
13. انتظارات متناسب از يكديگر؛  
توقعات و انتظارات بايد متناسب با امكانات و توانمندى يكديگر باشد. به يقين هم خوانى خواسته ها و انتظارات منطقى ، روح تفاهم ، همدلى و شادابى زندگى را افزايش مى دهد. از همديگر انتظار بى جا نداشته باشيد، چنانچه حضرت على (عليه السلام ) فرموده اند:
كارى كه از عهده زنان خارج است به ايشان تحميل مكن . (340)
14. تغافل و مدارا؛  
براى دست يابى به يك زندگى سالم و متعادل ، عفو و تغافل از بعضى گفته ها و رفتارها و ناديده انگاشتن بعضى از اشتباهات و بهره گيرى از سعه صدر و بزرگ منشى ، از رموز اساسى تحكيم بنيان خانواده است . حضرت على (عليه السلام ) فرموده اند:
انسان عاقل كسى است كه نيمى از وجودش را تحمل ونيمى ديگر را تغافل تشكيل داده باشد. (341)
15. عيب پوشى ؛  
از موشكافى عيوب و عيب جويى و به رخ كشيدن آن ها پرهيز شود. بايد عيب پوشى ، سرلوحه مناسبات قرار گيرد تا امنيت روحى و آرامش روانى ، در كانون خانواده برقرار باشد.
16. پرهيز از امر كردن ؛ 
در ارتباط و گفتگوها از لحن آمرانه و تحكمى خوددارى شود و نظرها درباره بهبود زندگى و برخورد مناسب با فرزندان يا ديگران به صورت پيشنهاد ارائه شود. هر كلمه از گفتار انسان ، در بردارنده بار عاطفى و روانى است كه مى تواند تاءثير منفى يا مثبت ايجاد كند. سعى شود از كلمات تواءم با احترام و محبت استفاده شود. حضرت على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايند:
خوى نيكو از همه آداب بهتر است . (342)
17. مهار خشونت ؛ 
هنگام عصبانيت اين گفتار مشهور على (عليه السلام ) مد نظر قرار گيرد:
به هنگام خشم نه تنبيه ، نه دستور، نه تصميم .
18. زندگى بر خوش بينى بنا شود؛ 
با اين نگرش ، سلامت و نشاط زندگى به اطرافيان اهدا مى شود.
19. خداباورى و اخلاص ؛ 
در تمام مراحل زندگى و در ارتباط خانوادگى ، خداوند در نظر باشد و در گفتار و برخورد با همسر و ساير اعضاى خانواده ، نيت خالص شود. ايمان و پرهيزگارى ، عامل مهمى در رعايت حقوق متقابل است .
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
بندگان خدا!پرهيزگارى ، قلعه اى بس استوار و مستحكم است و بدانيد هر كه از درون خود واعظ و زاجرى نداشته باشد، عوامل بيرونى فايده اى نخواهد داشت . (343)
20. همسان انگارى ؛  
نبايد خود را برتر و بالاتر از همسر دانست . او شريك زندگى است . درجات تحصيلى ، موقعيت اجتماعى ، وضعيت سنى و امكانات مالى بايد بر ميزان فروتنى و خضوع بيفزايد. به خصوص زمانى كه در پيشرفت هاى تحصيلى و موفقيت هاى مادى ، همسر هم نقش اساسى داشته است .
21. مشاركت و مشورت در زتدگى خانوادگى اصل است .
نبايد همه كارها را به تنهايى انجام داد، بلكه بايد از همسر و فرزندان نيز كمك گرفت . بايد به جنبه هاى مشترك فكرى و روحى همسر توجه كرد و سعى نمود خصايص مثبت و سازنده هر دو به تدريج بيشتر شود. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
هر كس مشورت نكند، پشيمان خواهد شد. (344)
هم چنين مى فرمايند:
خودپسندى از بدترين امور است . (345)
22. بايد به اصل تفاوت هاى فردى معتقد بود.  
انسان ها از نظر هوش ، استعداد، علايق و خصايص جسمانى و اخلاقى تفاوت هايى دارند. بايد مكمل و متمم يكديگر بود و در تكامل و رشد يكديگر كمك كرد. بايد همسر را فردى باارزش و برخوردار از كرامت انسانى دانست .
23. پاسدارى از حريم ؛  
بايد حريم يكديگر را مراعات و از جرو بحث خوددارى كرده و مطالب بى جا را با سكوت و يا ارائه پيشنهاد مناسب ، به گفتگوهاى سازنده ثمر بخش ‍ تبديل كرد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
هركس زبان او خوش باشد برادران او بسيار مى شوند. (346)
توصيه هاى كاربردى به خانواده ها جهت كاهش مشكلات رفتارى فرزندان
والدين بايد: 
1. نوجوانان و جوانان را از محبت سيراب كنند تا آنان به هر آشنا و بيگانه اى روى نياورند، به سوى افراد فاسد و اماكن فساد كشيده نشوند؛ چرا كه بسيارى از انحرافات به خاطر كمبود محبت ها است .
2. خانواده را براى فرزندان ، محلى امن و پناهگاهى مستحكم سازند. به خصوص در حضور آنان به يكديگر احترام بگذارند و از اشتباهات و خطاهاى يكديگر چشم بپوشند. به مشاجره نپردازند و عيوب يكديگر را بازگو نكنند.
3. به فرزندان خود احترام بگذارند و به آنان كمك كنند تا نواقص خود را رفع كنند. نصايح و تذكرات خود را با استدلال و منطق و در خلوت با آنان در ميان نهند. هرگز در حضور ديگران به خصوص هم سالان به پند و اندرزدادن نپردازند، در ضمن سخنى به آنان نگويند كه خود بدان عمل نمى كنند.
4. با فرزندان خود صحبت كرده و به سخنان آنان نيز گوش فرادهند. به آنان توجه كنند و زمينه اى راايجاد كنند تا نوجوانان و جوانان حرف ها و رازهاى خود را برايشان بازگو كنند. والدين را غمخوار و يار خيرخواه خود بدانند نه كسانى كه با خشونت و تحميل تصميمات خود، با آنان رفتار مى كنند.
5. نوجوانان و جوانان خود را به خاطر ضعف هايى كه دارند، تحقير نكنند و آنان را با هم سن و سالان خود مقايسه نكرده و صفات نيكوى ايشان را به رخشان نكشند.
6. بيش از حد توان و ظرفيت از فرزندانشان انتظار و توقع نداشته باشند و با درك دنياى آنان به هر مقدار كه تلاش مى كنند، از ايشان قدردانى كنند.
7. به نوجوانان و جوانان بياموزند كه از مشكلات نبايد گريخت ، بلكه راه هاى مبارزه با مشكلات و راه حل آن ها را به فرزندان خود آموزش ‍ بدهند.
8. فرزندان خود را در مضيقه شديد مالى قرار ندهند و آن ها را بدون كمك رها نكنند. در اين دوره زندگى از آنان حمايت كنند و امكانات و آموزش لازم را براى كسب درآمد در اختيار آنان قرار دهند و در حد امكان ضمن تحصيل ايشان ، حرفه اى نيز به آن ها بياموزند.
9. امكانات ازدواج را هر چه زودتر براى فرزندان فراهم كنند با به فساد چشم ، دل و عمل مبتلا نگردند.
10. روح مذهب و معنويت را در فرزندان تقويت كنند و ارزش هاى انسانى ، مذهبى و اخلاقى را با ايمان و اعتقاد به مبانى الهى به طور صحيح در آنان ايجاد كنند.
11. به فرزندان خود مسئوليت هاى مختلف زندگى را واگذار كنند تا آن ها اهل تفكر و كار و سازندگى شوند.
12. بدانند كه جوان در صدد است راه مستقلى براى خود انتخاب كند. در نتيجه ، عاقلانه نيست كه الگوهاى بزرگسالى خود را بر او تحميل كنند،
بلكه بايد متناسب با تفاوت هاى فردى ، او را در رشد كردن آزاد بگذارند. انتخاب الگوها، به جاى آن كه از خارج و بازور انجام پذيرد، بهتر است درونى آزادانه باشد.
13. به فرزندان خود كمك كنند تا درباره دوست ، درست بينديشند و باادب و نزاكت ، حالت عصبى و طغيان احساسات آن ها را فرو نشانند. اشتباهات ، بى تفاوتى ، سنگدلى و بى توجهى آنان را به دوستانشان گوشزد كرده و شوق بهتر شدن ، با لياقت بودن ، پاكى و عفت در دوستى را در آن ها به وجود آورند. بديهى است چنين نظارتى مى تواند فرزندان را ازهم نشينى با دوستان ناباب برحذر دارد؛ زيرا در غير اين صورت :
صد هزاران دام و دانه ست اى خدا
ما چو مرغان حريصى بينوا
دم به دم ما بسته دام نويم
هر يكى گر باز و سيمرغى شويم
چشم باز و گوش باز و دام پيش
سوى دامى مى پرد با پر خويش (347)
پرورش روحيه اجتماعى در فرزندان  
در تاءثير اجتماع برتربيت انسان جاى هيچ گونه شك و شبهه اى نيست . انسان پس از اين كه ساليانى چند در كنار خانواده به سر مى برد، به محيط اجتماعى گام مى نهد. آداب و رسوم ، معاشرت و... را از اجتماع مى آموزد. انسان زمانى كه به اجتماع مى پيوندد درصدد برآوردن نيازهاى خود است . بعضى از نيازها منحصرا در جامعه برآورده مى شوند، نمونه آن نيازهايى است كه هرناى (horney) آن ها را برشمرده است :
الف ) نياز به مورد پسند ديگران واقع شدن ؛ ب ) نياز به پشتيبان ؛ ج ) نياز به بهره بردارى از ديگران ؛ د) نياز به تحسين و تمجيد.
البته وى نيازهاى ديگرى را هم برمى شمارد كه عبارتند از: 1. نياز به قدرت ؛ 2. نياز به حيثيت و آبرو؛ 3. نياز به احساس امنيت ؛ 4. نياز به كمال و انتقاد ناپذيرى . (348)
اجتماعى بودن ، خصيصه اى ذاتى است كه در همه انسان ها وجود دارد. همه آدميان ، حتى كسانى كه روان گسيخته بوده و به ظاهر از اجتماع گريزان هستند، مايلند كه در اجتماع باشند. البته اگر انسانى كه به اجتماع مى پيوندد به منظور برآورده كردن نيازهاى خورد، خوراك ، پوشاك ، نوشاك و نظاير آن باشد، اين گونه اجتماعى بودن ، حالتى يك سويه است و اين تفكر، ناشى از يك حس خودخواهى و خودبينى است . اين افراد، جامعه اى ساخته و پرداخته براى خود مى خواهند و هيچ نقش سازنده اى را هم به عهده نمى گيرند. به راستى شخصى كه براى استقلال كشور فكرى نكرده و گامى برنداشته ، چگونه مى تواند خود را صاحب خوى اجتماعى بداند؟ منظور از سازندگى اجتماعى آن است كه انسان طورى ساخته شود كه چه سودى (مادى يا مقامى ) در بين باشد يا نباشد، همواره براى خدمت به اجتماع به اعتقاد ما دين عالى ترين و بهترين روش ها را داراست كه مى تواند اجتماع بشر را منظم ساخته و بيش از هر روش ديگر، مردم را به رعايت قوانين اجتماعى وادار نمايد. امتياز جامعه دينى در پرورش روح اجتماعى ، به واسطه خصوصيت هاى زير است :
الف ) فطرت خداجويى ؛ اگر فطرت انسان در اثر تكرار معاصى ، با تيرگى ها پوشيده نشده باشد، با خلوص و صفا به اجتماع مى پيوندد، فطرت پاك ، به انسان الهام مى كند كه در مقابل افراد اجتماع ، وظايف و تكاليفى داراست كه نمى تواند بى تفاوت از كنار آن ها بگذرد.
ب ) اعتقاد توحيدى ؛ شخص دين دار، خداوند را ناظر و عالم به احوال خويش و حسابگر و مراقب و منتقم مى بيند، لذا از انجام كارهاى ضداجتماعى پرهيز مى كند و در صدد ايفاى نقش هاى سازنده اجتماعى برمى آيد؛ زيرا خداوند به تعاون ، احسان ، وفاى به عهد، امر به معروف و نهى از منكر و... فرمان مى دهد، از سوى ديگر خداوند به خوددارى از دروغ ، تعدى ، تجاوز، ظلم ، عداوت ، عدم پيروى از هوا، غيبت ، افترا، تمسخر و... دستور مى فرمايد. در نتيجه ، شخص خداشناس و خداپرست نه تنها در حال انضباط معتقدات خويشتن است و از عمل ضداجتماعى بيم دارد، بلكه ظريف تر از آن ، از انجام آن نيز احساس شرم مى كند.
ج ) اعتقاد به نبوت ؛ شخص دين دار به انبياى الهى عشق مى ورزد و آن ها را اسوه مى داند و مايل است تا دستورات آن ها را انجام داده و به نوعى شبيه سازى كند. از آن جا كه انبيا در خدمت بشر بوده و از روحيه ايثار و تعاون بسيار بالايى برخوردار بوده اند، لذا شخص با اعتقاد نيز، سعى مى كند كه چون آن ها رفتار نموده و ارتباط حسنه و دوستانه اى با افراد اجتماع پيدا كند. در نتيجه ، محبت به انبيا، اوليا و اهل بيت عليهم السلام تبديل به عامل وحدت بخش مى شود.
د) وجود ضابطه حل اختلاف ؛ انسان در مقابل مقررات آزاد نيست و نمى تواند از خود قانونى مباين با قوانين الهى پديد آورد. ظوابط قانونى كه مطاقبت با احكام الهى دارند. متناسب با خلقت و فطرت انسان و عادلانه است و پذيرش آن ها براى انسان سليم و مؤمن دلپذير است . در اين صورت وقتى اختلافى پيدا مى كنند و به حكم خداوند آگاه مى شوند، زودتر حل اختلاف كرده و به تفاهم مى رسند.
ه ) نرم خويى در اعمال روش ؛ هر توصيفى كه از خلق و خو و رفتار پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) و ائمه اطهار عليهم السلام مى شود، خود سفارشى است كه همه مؤمنان رفتار خود را مشابه آنان نموده و در روابط اجتماعى چون آن ها رفتار كنند. رفتارى تواءم با ملاطفت و راءفت با زيردستان ، چشم پوشى از لغزش ها، مشورت با مردم ، مسئوليت پذيرى ، توكل در انجام كارها، احسان ، تعاون و... .
در خاتمه بايد گفت كه هر كدام از واجبات ، علاوه بر آن كه داراى آثار نفسانى و فردى زيادى است آثارى در تربيت روحيه اجتماعى دارند؛ مثلا درباره نماز توصيه شده كه به جماعت و حتى الامكان در مساجد به جا آورده شود؛ زيرا نماز انسان رااز فحشا و منكر باز مى دارد و در نتيجه ، در تحكيم مبانى اجتماعى نيز اثرگذار است . روزه ، صفت صبر و برد بارى را پرورش مى دهد و انسان صبور روابط بهترى با ديگران برقرار مى كند. علاوه بر اين كه پرداخت فطريه در پايان ماه رمضان عملى انسانى و اجتماعى است . خمس و زكات هر كدام روشى براى تعديل ثروت و توزيع امكانات مالى ميان اقشار كم درآمد و موجب بركت اموال است . رعايت آن ها براى هم بستگى اجتماعى بسيار مفيد است . حج اجتماع عظيمى از مسلمانان جهان و بهترين فرصت براى هماهنگى ميان قبايل ، ملت ها و دولت هاى اسلامى است . حج علاوه بر بعد عبادى داراى ارزش هاى اجتماعى ، سياسى ، اقتصادى و فرهنگى است . جهاد و دفاع ، مسئله نظامى است و دفاع ، ضامن حفاظت از حدود و حرم الهى و نگهدارنده مرزهاى كشورهاى اسلامى و ماءيوس كردن طمع كاران از دست اندازى به سرزمين مسلمانان است . پرورش روحيه دفاع و رزم جويى از با ارزش ترين عبادات نيز محسوب مى شود.
امر به معروف و نهى از منكر، مؤثرترين روشى است كه مى توان براى آموزش اطلاعات دينى ،اجتماعى و پرورش روحيه اجتماعى به حساب آورد.
تاءثير عوامل محيطى بر انسان (349) 
1. دوستان و هم سالان  
دوستان و هم سالان ، از مهمترين عوامل تاءثير گذار بر تربيت فرزندان به حساب مى آيند. فرزندان به خصوص در دوران نوجوانى و جوانى ، گرايش ‍ زيادى به دوستان دارند فرصت زيادى را به هم نشينى با آنان اختصاص ‍ مى دهند و همين هم نشينى و رفاقت زمينه تاءثير پذيرى آنان را فراهم مى سازد. امام على (عليه السلام ) توجه ويژه اى به نقش تربيتى دوستان دارند و فرزندان خود را به رفاقت با دوستان صالح توصيه مى كنند و خطاب به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) مى فرمايند:
قبل از پرسش از راه و مسير (در مسافرت ) از (اخلاق و خصوصيات ) رفيق و همراهت پرسش نما. (350)
هم چنين در توصيه به محمد حنيفه مى فرمايند:
فرزندم !از بهترين بهره هاى انسان ، دوست و هم نشينى صالح است . با نيكوكاران هم نشين شو تا از آنان باشى و از بدكاران و اهل شر و كسانى كه به واسطه كارهاى باطل و سخنان مهيج و ساختگى ، تو را از ياد خدا و مرگ بازمى دارند، دورى كن تا از آنان نباشى . (351)
حضرت پس از معرفى نمونه هايى از دوستان ناصالح در موعظه اى به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) مى فرمايند:
فرزندم !از دوستى نادان بپرهيز؛ زيرا او آنچه را سخت بدان نيازمندى از تو دريغ دارد و از دوستى تبهكار بپرهيز كه به اندك بهايى تو را بفروشد و از دوستى دروغگو بپرهيز كه او به سرابى ماند كه دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور مى نماياند. (352)
البته والدين نقش مؤثرى در دوست يابى فرزندان دارند و مى توانند به طور غير مستقيم به فرزندانشان كمك كنند. امام على (عليه السلام ) با ديدگاهى ظريف به اين مسئله توجه داده و مى فرمايند كه والدين با افراد صالح و شايسته كه فرزندان صالحى دارند رابطه دوستى و هم نشينى پيدا كنند تادر پرتو ارتباط والدين فرزندان نيز با هم دوست و هم نشين گردند. ايشان فرموده اند
موده الآباء قرابه بين الاءبناء ؛ (353)
دوستى پدران ، سبب نزديكى فرزندان به هم مى گردد.
2. انجمن ها و گروه ها  
انجمن ها و گروه ها و تشكل ها نيز از عوامل محيطى مؤثر برتربيت فرزندان هستند. فرزندان آن گاه كه به گروه و تشكلى احساس تعلق پيدا كنند، در مجالس و محافل آنان شركت كرده و تحت تاءثير ويژگى ها و رفتارهاى آن ها قرار مى گيرند. اگر آن گروه استنادى يا مرجع ، داراى ويژگى هاى مثبت و سازنده باشد، بر فرزندان تاءثير مثبت مى گذارد و الا باعث انحراف نوجوانان و جوانان خواهد شد. امام على (عليه السلام ) در وصيت به فرزندش امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مى فرمايند:
قارن اءهل الخير تكن منهم ، و باين اءهل الشر تبن عنهم ؛ (354)
باگروه خوبان و نيكوكاران هم نشين شو تا از آنان باشى و از گروه بدان و شرور دور باش تا از آنان نباشى .
حضرت على (عليه السلام ) در حديث ديگر به عنوان يك پدر دلسوز و مراقب فرزندش را حضور در مجالس و محافل نامطمئن و جاهايى كه انسان در مظان اتهام قرار مى گيرد، بر حذر داشته و در وصيت به امام حسن (عليه السلام ) مى فرمايند:
اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء؛ لاءن قرين السوء يغير جليسه ؛ (355)
از حضور در محل هاى تهمت زا و مجلسى كه گمان بدى در آن مى رود، بپرهيز؛ چون هم نشين بد، هم نشين خود را دگرگون مى سازد.
3. علما و دانشمندان  
از ديگر عوامل تاءثير گذار بر تربيت انسان ، هم نشينى با علما و دانشمندان است . آنان به خاطر برخوردارى از فضايل علمى و عملى ، تاءثير شگرفى در ديگران به خصوص شاگردان خود دارند. اگر عالمى وارسته و دنياگريز باشد، ارتباط با وى در تهذيب نفس و الگوپذيرى اخلاقى بسيار مؤثر است . اميرمؤمنان (عليه السلام ) در وصيت به فرزندش فرموده اند:
من خالط العلماء وقر، ومن خالط الاءنذال حقر ؛ (356)
كسى كه با علما و دانشمندان رفت و آمد داشته باشد، از آنان كسب بزرگى كند و كسى كه با افراد پست ارتباط داشته باشد پست و تحقير گردد.
4. همسايگان  
همسايگان نيز يكى از عوامل تاءثير گذار محيطى اند. آن ها به دليل ارتباط زيادى كه به طور طبيعى وجود دارد در يكديگر تاءثير مى گذارند. در اين ميان ، تاءثير فرزندان بر يكديگر و ارتباط آن ها با هم ، به خصوص اگر هم سال و هم جنس باشند چشم گيرتر است . در سيره تربيتى امام على (عليه السلام ) اين عامل مهم ، مورد توجه قرار گرفته و توصيه شده كه انسان قبل از انتخاب محل زندگى از همسايگان و وضعيت اخلاقى آنان تحقيق كند. حضرت على (عليه السلام ) به فرزندش امام حسن (عليه السلام ) فرمودند:
سل عن الرفيق قبل الطريق ، وعن الجار قبل الدار ؛ (357)
فرزندم !قبل از مسافرت از وضعيت رفيق و هم سفرت سؤ ال كن و قبل از انتخاب خانه درباره همسايه (وضعيت اخلاقى آنان ) پرسش نما!
توصيه هاى كاربردى به متوليان امور اجتماعى جهت كاهش مشكلات رفتارى
1. كمك به برنامه ريزى صحيح براى اوقات فراغت و تقسيم بندى اوقات فراغت جهت درس ، تفريح و سرگرمى ، ورزش و هنر، مطالعه كتاب هاى مفيد، مباحثه با اشخاص مطلع و صالح ، شركت در اجتماعات مذهبى ، ترتيب دادن گردش هاى علمى ، نوشتن خاطرات روزانه ، رفتن به پارك ها و تماشاى تلويزيون ، به طورى كه باعث خستگى زياد جسمى و فكرى نشده و از اعتدال خارج نشود. در همه اين موارد فرد، انتخاب گر باشد و هيچ گونه اجبارى در ميان نباشد.
2. دست اندركاران و برنامه ريزان بايد هدف هاى مناسب سياسى ، اجتماعى براى نوجوانان و جوانان مطرح و تعيين كنند تا آنان به راكد ماندن ، سكون ، پوسيدن و از بين رفتن نينديشند، بلكه به حركت ، جريان داشتن ، فراتر رفتن از مرزهاى خويشتن و زندگى روز مره فكر كنند. هدف هايى را براى آنان مشخص كنند كه نوجوانان و جوانان احساس كنند سرنوشت جامعه به دست آن ها است و آنان در سازندگى جامعه و حتى جهان نقش دارند. به صورتى كه اين رسالت و مسئوليت را بپذيرند و اين مهم ، امكان پذير نيست ، مگر اين كه آن ها را به سلاح علم ، كمال ، ايمان ، اخلاق ، اخلاص و ايثار مجهز كرده و روحيه آزادگى و حق طلبى را در آن ها تقويت كنند. مسئولان بايد از هدر رفتن اين همه هيجان و انرژى نسل جوان جلوگيرى كرده و آن را در كانال هاى صحيح سازندگى ، شكل و جهت دهند . با توجه به اين كه نوجوانان و جوانان يك دنيا شور و هيجان بوده و سكون و سكوت را دوست ندارند، اگر برنامه ريزى نباشد، به وضع موجود راضى نشده و مشكلات عديده اى را به وجود مى آورند كه كنترل آن ها بسيار مشكل خواهد بود.
3. الگوهايى كه در جامعه ، به نسل جوان و نوجوان ارائه مى شود، بسيار اهميت دارد و به خصوص صداو سيما، نقش بسيار مهمى در چگونگى ارائه دادن اين الگوها دارد تا از يك هم سويى و هماهنگى برخوردار باشد و گرنه جوانان خود الگوهاى ارائه شده از غير را انتخاب مى كنند.
4. برچيدن مظاهر و مراكز فساد و از دسترس خارج كردن مواد مخدر، مجلات و فيلم هاى مبتذل و هر آنچه نوجوان را به طريق غير صحيح سرگرم كرده و او را به انحراف مى كشد، اهميت دارد. پركردن اين خلاء با ايجاد تفريحگاه هاى مناسب ، كتابخانه ها، باشگاه هاى ورزشى ، نمايشگاه هاى علمى و هنرى ، برقرارى مسافرت هاى علمى ، تحقيقى ، تفريحى و ايجاد انجمن هاى فرهنگى ، اجتماعى ، ورزشى و هياءت هاى مذهبى و... ضرورى است . مسئولان بايد نگران جوانانى باشند كه خودشان را از فعاليت هاى جامعه كنار كشيده و بى تفاوت شده اند؛ زيرا بى تفاوتى منشاء انحراف است .
5. ايجاد مراكز مشاوره در همه نقاط كشور و استفاده از افراد مسئول ، متعهد، تحصيل كرده ، خوش فكر و صالح ، براى پاسخ گويى به چون و چراهاى آنان و بحث و گفتگو درباره سؤ الات و مسائل سياسى ، اجتماعى ، مذهبى ، اقتصادى ، فردى و خانوادگى ، يكى از مهم ترين اقداماتى است كه مسئولان براى جلوگيرى از انحرافات ، كاهش مشكلات و شكوفايى استعدادهاى بالقوه اين نسل بايد انجام دهند.
به جوانان و نوجوانان بايد كمك كرد با بهتر خود، محيط، عقايد و امكانات خود رابشناسند. بايد چگونگى سازگارى مطلوب با محيط و اطرافيان را به آنان آموخت . جوانان و نوجوانان نيز بايد حقايق دينى را مورد مطالعه قرار داده و درباره آن ها با شخص مطلع و مورد اعتمادى به بحث و گفتگو بپردازند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
هركس با عقلا مشورت كند، به راه راست هدايت مى شود. (358)
6. ايجاد اشتغال ، بسيار مهم است ؛ زيرا هر قدر بيكارى بيشتر باشد، ترس و اضطراب آن ها افزايش پيدا مى كند. بايد سعى كرد آنان را به وظيفه و فعاليتى معين هدايت كرد. در غير اين صورت ، او خود را در عرصه اقتصادى عنصرى نالايق و ناتوان خواهد يافت و دچار ياءس و نااميدى خواهد شد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
من قصر فى العمل ابتلى بالهم ؛ (359)
آن كه از كار و تلاش كوتاهى ورزد، به اندوه و غم دچار مى آيد.
7. در راه ايجاد بينش درست عقيدتى بايد اعتقاد به مبانى دينى ، جهان بينى توحيدى ، خودشناسى ، نبوت ، معاد، امامت ، رهبرى و عدالت را بر اساس ‍ تفكر و برهان عقلى و بينش مذهبى در آن ها به وجود آورد و نيز كتب مناسبى را كه جوابگوى سؤ الات منطقى و استدلالى و اشكالات نوجوانان و جوانان باشد، به آنان معرفى كرد؛ زيرا آن ها در اين زمينه ها تشنه اطلاعاتند. طرز ارائه مسائل مذهبى به نوجوانان و جوانان بسيار بااهميت است . اين موضوعات بايد طورى طرح شود كه آن ها احساس كنند كه امور مذهبى ، در زندگى روزمره ، قابل اجرا هستند. تنها موعظه كردن از طريق والدين ، مربيان و علماى دين ، در خانه ، مدرسه و مسجد كافى نيست ، بلكه بايد مسائل دينى را با تجربه و علمى تواءم كرد تا به آسانى از فكر نوجوان خارج نشود .تفكر مذهبى ، تقوا، فضيلت ، شجاعت ، پرهيزگارى ، ايمان ، اخلاق ، دفاع از محرومان و... را بايد از طريق الگوهاى درست به آنان آموخت . بايد علم و دين را با هم به نوجوانان آموزش داد و تذكر اين امر براى آن ها لازم است كه اين دو از يكديگر جدا نبوده و علاوه بر آن كه باهم هماهنگند، مطالب دينى ، عقلى و علمى هم هستند. بايد طورى آن ها را پرورش داد كه به تكيه گاه متين الهى ، متمسك شده و در مشكلات زندگى خود را نبازند و دچار شكست و تزلزل نشوند. پذيرش اين غايت ، به آن ها چنان قدرت و قوت روحى مى دهد كه در برابر مشكلات بايستند و مقاومت كنند. كسانى كه درباره دين ، با نوجوانان صحبت مى كنند، بايد الگوى واقعى دين باشند و به آنچه كه مى گويند عمل كنند. ايمان و اعتقاد قوى به مذهب داشته و از نظر اخلاقى ، الگوى اخلاص باشند. بااخلاص ، مهربان ، انسان دوست ، صاحب سعه صدر و وسعت نظر بوده و با حوصله ، صبور و باتدبير باشند در عين حال ظاهرى آراسته و تميز نيز داشته باشند.
بردن نوجوانان و جوانان به مجالس مذهبى كه مطالب مطرح شده در آن مجالس ، در خور سن و سال ، فهم و دانش آن ها باشد و هم چنين ديدار افراد سليم النفس ، پاك دل ، مؤمن ، متقى و عالم باعث مى شود كه روح دينى و فطرت مذهبى آن ها پرورش يابد. در مواقع دعا، دليل علمى و روانى و هم چنين آثار اين درخواست ها و توسلات براى آنان بيان شود؛ كه دعا عامل سكون و بى تحركى و ايستادن نيست ، بلكه عامل حركت و جهش و اميد بخش و سازنده است . روح و روان انسان را صفا و جلا مى دهد و او را به نيكى و سلامت رهنمون مى سازد. برقرارى درست ارتباط سازنده آن ها با خود، خدا، ديگران ، جهان هستى و كشف حقايق ناشى از آن برقرارى اين ارتباط يكى از وظايف سنگين متوليان امر تربيت است .

next page

fehrest page

back page