سلوك علوى
(راهبردهاى امام على (ع ) در تربيت فرزندان )

سيد حسين اسحاقى

- ۵ -


راه هاى جلوگيرى از فساد  
اسلام براى جلوگيرى از فساد، راه هاى مختلفى را پيش بينى كرده است كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
1. انذار
2. نهى از منكر
3. مبارزه با انحرافات
نحوه برخورد امام على (عليه السلام ) با معاويه به صورتى است كه از انذار و هشدار شروع شده و سپس به نهى از منكر مى رسد و وقتى اين روش ها نتيجه اى نداد راه مبارزه را در پيش مى گيرند و مى فرمايند:
و الله لو تظاهرت العرب على قتالى لما و ليت عنها، ولو اءمكنت الفرص من رقابها لسارعت اليها، و ساءجهد فى اءن اءطهر من هذا الشخص ‍ المعكوس و الجسم المركوس ؛ (274)
سوگند به خدا اگر همه عرب در جنگ با من همراه شوند از ايشان روبرنمى گردانم و اگر فرصت ها به دست آيد به سويشان مى شتابم و كوشش ‍ مى كنم با زمين را از اين شخص وارونه و كالبد سرنگون (معاويه ) پاك سازم .
حضرت براى رستگارى فرد و جامعه راه مبارزه با انحرافات را چنين گوشزد مى فرمايند:
من اءنكره بالسيف لتكون كلمه الله هى العلياء و كلمه الظالمين هى السفلى ، فذلك الذى اءصاب سبيل الهدى ، وقام على الطريق ؛ (275)
كسى كه ستم را با شمشير انكار كند تا كلمه خدا (دين خدا) بلندتر و كلمه ستمكاران پست تر باشد، كسى است كه به رستگارى رسيده و به را راست قيام كرده است .
در المنجد نكر و نكور به معنى جهل داشتن و نشناختن است . انكار، ضد عرفان و به معنى نشناختن حق است . همان گونه كه گذشت اگر انذار و هشدار به نتيجه نرسيد، نهى از منكر به عنوان يك روش تربيتى براى جلوگيرى فرد از سقوط و فروافتادن در مهالك استفاده مى شود. اهميت اين روش به آن اندازه است كه در قرآن ، خداوند را ناهى از منكر و جلوگير از بدى ها معرفى كرده و مى فرمايد:
وينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى ؛ (276)
خداوند از اعمال ناپسند و زشتى ها و ستم نهى كرده و بازمى دارد.
راه هاى شناخت مصاديق منكر  
در رابطه با تشخيص و تميز منكرات ، پاره اى از مقياس ها و معيارهاى كلى تعيين شده است كه دقت كردن در آن ها در تصميم گيرى انسان براى انكار منكر حايز اهميت است . حضرت على (عليه السلام ) درنامه خودبه حارث همدانى به پاره اى از اين معيارها اشاره مى فرمايند:
و احذر كل عمل يرضاه صاحبه لنفسه و يكره لعامه المسلمين ؛
بپرهيز از هر كارى كه انجام دهنده ، آن را براى خود شايسته مى داند اما آن را براى ديگر مسلمانان نمى پسندد!
و احذر كل عمل يعمل به فى السر ويستحيا منه فى العلانيه ؛
بپرهيز از هر كارى كه در نهان انجام پذيرد و در آشكارا شرمندگى بياورد!
واحذر كل عمل اذا سئل عنه صاحبه اءنكره اءو اعتذر منه ؛
بپرهيز از هرعملى كه هرگاه از كننده آن بپرسندآن را انكاركند ياازآن عذربخواهد!
واحذر صحابه من يفيل راءيه ، و ينكر عمله ؛ فان الصاحب معتبر بصاحبه ؛ (277)
دورى كن از دوستى باكسى كه انديشه ضعيفى دارد و كردارش ناپسند است ؛ زيرا شخص را با دوستش موازنه مى كنند.
مراحل نهى از منكر  
حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايند:
اى مؤمنان ! هر كس ظلم و ستمى را ببيند كه به كار مى برند و منكرى كه (مردم را) به آن دعوت مى كنند، اگر آن را در دانش انكار كند، پس رهايى يافته (از بازپرسى روز رستاخيز) و بيزارى جسته است (از گناه ) و هر كس آن را به زبان انكار كند، اجر و مزد يافته و او افضل از دوستش است (كه فقط در دل انكار مى كرد) و هر كس انكار كند آن را با شمشير (زدوخورد) تا كلمه خدا (دين و توحيد) در مقام والا بماند و كلمه ظالمان (شرك و ضلالت و معصيت ) پست شود، پس او كسى است كه به راه رستگارى رسيده و به راه راست قيام نموده و دلش به نور باور و يقين روشن شده است . (278)
بنابراين براى نهى از منكر، سه مرحله وجود دارد و نهى كنندگان از منكر در يكى از اين سه درجه قرار مى گيرند: انكار در دل ، انكار با زبان و انكار با شمشير. حداقل عكس العمل مورد انتظار براى مؤمنان ، بيزارى در دل است كه بايد به شكلى در چهره و رفتارشان ظهور و بروز كند تا مجرمان بفهمند كه كارشان مورد نفرت است . در حكومت اسلامى انكار با شمشير توسط مجارى قانونى صورت مى گيرد. بنابراين ، فرآيند امر به معروف و نهى از منكر به اين ترتيب است :
1. احساس تنفر در قلب و اعراض از فرد خاطى ؛ هر مسلمانى وظيفه دارد حداقل در قلب خود نسبت به انحرافات اجتماعى و ترك واجبات احساس ‍ تنفر كند و از فرد خاطى اعراض نمايد و به هر شكل ممكن نارضايتى خود را اعلام دارد.
2. مرحله زبانى همراه با پند و اندرز؛
3. مرحله شدت عمل ؛ در مواقعى است كه توصيه ها كارساز نباشد.
... والاءمر بالمعروف مصلحه للعوام والنهى عن المنكر ردعاللسفهاء ؛ (279)
... و امر به معروف را براى اصلاح عوام و نهى از منكر را براى جلوگيرى كم خردان (واجب كرد).
مصلحت عوام آن است كه كسى آن ها را به راه سعادت و نيكبختى سوق دهد و در برابر افراد كم عقل و بى ملاحظه كه دست به شرارت و معصيت مى برند، افرادى بايد باشند كه آن ها را از بدى باز دارند.
آثار ترك فريضه امر به معروف و نهى از منكر  
هم چنين آن حضرت ترك امر به معروف و نهى از منكر را از عوامل دورى از رحمت الهى مى دانند و مى فرمايند:
فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضى بين اءيديكم الا لتركهم الاءمر بالمعروف ، و النهى عن المنكر، فلعن الله السفهاء لر كوب المعاصى ، و الحكماء لترك التناهى ؛
خداوند سبحان ، گذشتگان رااز رحمت خود دور نكرده است ، مگر به جهت ترك نمودن امر به معروف و نهى از منكر. پس خداوند، نافهم ها را از جهت گناه كردن و خردمندان را به جهت ترك نهى از منكر لعن فرمود (از رحمت خود دور كرد و به عذاب سخت گرفتار نمود). (280)
روش بيان قصه و داستان  
يكى از وسايل رايج و عمومى تعليم و تربيت داستان است كه در بين همه اقوام ، ملل و اديان و در بين همه اقشار و اصناف مردم وجود دارد. همه انسان ها طبعا به داستان علاقه مندند. داستان ، علاوه بر اين كه به عنوان يك سرگرمى و تفريح سالم مورد استفاده قرار مى گيرد، وسيله اى است كه به طور غير مستقيم در اعماق روح خواننده و شنونده تاءثير مى گذارد. آگاهى از تاريخ ملت ها به انسان مى فهماند كه چه اعمالى درست و چه رفتارى ناپسند است . تاريخ امت ها نشان مى دهد كه كدام يك در اثر پيمودن راه حق و درستى به نيك بختى رسيدند و كدام يك در اثر گناه و نادرستى به هلاكت افتادند، بنابراين سرگذشت پيشينيان وسيله عبرت و آگاهى است . به همين دليل قرآن مجيد نيز از اين روش به نيكويى ياد مى كند و مى فرمايد:
لقد كان فى قصصهم عبره لاءولى الاءلباب ماكان حديثا يفترى ولكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل كل شى ء و هدى و رحمه لقوم يؤمنون . (281)
سرگذشت آنان براى عبرت و پند گرفتن عاقلان است . آن سرگذشت ها مطالبى نيست كه به دروغ نقل شود، بلكه آنچه را كه پيش روى ما است تصديق مى كند و هر چيزى را بيان مى كند و تفصيل مى دهد و هدايت و رحمت براى افراد باايمان است .
بر اساس اين آيه نقل سرگذشت و داستان زندگى گذشتگان :
الف ) براى عبرت و پندگرفتن است .
ب ) بيان واقعيت ها است و آميخته با افترا و دروغ نيست .
ج ) وقايع به صورتى آمده است كه گويا هم اكنون اتفاق مى افتد.
د) حقايق امور را بيان مى كند و تجزيه و تحليل مى يابد.
ه ) وسيله هدايت و رحمت است .
ويژگى اين روش  
نگاه به تاريخ ، وسيله هدايت  
سير در تاريخ و توجه به سرگذشت انسان ها وسيله هدايت و تربيت است ، حضرت على (عليه السلام ) در عبرت آموزى از امت هاى پيشين مى فرمايند:
از آلام ، مصيبت ها و رويدادهاى تلخى كه براى امت هاى پيشين در اثر زشتكارى ها و بدكارى هايشان پيش آمده بر حذر باشيد و عبرت بگيريد. حوادث مربوط به آنان را در نيكى و بدى به ياد آوريد و برحذر باشيد كه مانند آنان نباشيد. پس چنانچه درباره تفاوت وضع و حال آنان فكر كرديد، در آن راهى قدم بگذاريد كه موجبات سربلندى آنان را فراهم ساخت ، دشمنان آنان را نابود كرد و براى آنان تندرستى به ارمغان آورد، نعمت ها و خوشى را بر آنان ارزانى داشت و پيوند دوستى آنان را استوار نمود؛ يعنى از جدايى بپرهيزيد. به يكديگر مهربانى كنيد و دوستان خود را نيز به مهر و محبت به ديگران سفارش كنيد. هم چنين از راه و روشى كه كيان آنان را در هم ريخت و قدرتشان را از بين برد دورى كنيد؛ يعنى از كينه توزى ، دشمنى ، بدخواهى براى ديگران و يارى نكردن ديگران اجتناب كنيد.
درباره حالات مؤمنان پيش از خود بينديشيد و بينيد در موقع آزمايش هاى الهى و رويدادهاى جان فرسا چگونه بودند؟ آيا چنين نبود كه آنان بيش از ديگران سختى كشيدند و رنج بردند و با تنگدستى زندگى كردند؟ فرعون ها(حكمرانان ستم پيشه ) آنان را به بدترين شيوه عذاب كردند و تلخى را جرعه جرعه به ايشان نوشانيدند، زيرا در سلطه و استيلاى آن ها بودند و چاره اى براى نافرمانى و دفاع نمى يافتند. تا آن گاه كه خداوند شكيبايى و پايدارى آنان را در راه محبت خود مورد نظر و توجه قرار داد و آنان را از گرفتارى هاى سخت رهايى بخشيد، در اين هنگام مؤمنان به فرمانروايى رسيدند و به آرزوهاى خود دست يافتند. (282)
روش عقلانى  
از جمله امتيازات انسان ، داشتن قدرت تفكر و انديشه است . عقل ، موجودى مجرد است ، اما مجرد تام نيست ، بلكه به بدن تعلق دارد و چون متعلق به ماده است ، حركت و تكامل دارد. چنان نيست كه عقل و نفس ‍ انسان از آغاز وجود تا آخر عمر يك نواخت باقى بماند، بلكه با استفاده از بدن به طور مداوم در حركت و تكامل است . انسان ها در مقدار عقل يك سان نيستند، بلكه هر انسانى در مرتبه اى از عقل قرار دارد .سعادت دنيوى و اخروى هر انسانى به مقدار عقل او است . خوشبختانه عقل قابل تربيت ، تقويت و تكامل است . هر انسانى مى تواند به عقل خويش بيفزايد و آن را كامل تر گرداند؛ از اين رو، اسلام به انسان ها توصيه مى كند در تكميل عقل خويش بكوشند. هر چه انسان از عقلش بيشتر استفاده كند، عقلش كامل تر خواهد شد به همين جهت قرآن از كسانى كه از عقل خويش استفاده نمى كنند به شدت انتقاد مى كند و مى فرمايد:
اءفلا يعقلون .
از ميان اشياى عالم عقل از همه ارزشمندتر است . از امام على (عليه السلام ) نقل است : جبرييل بر حضرت آدم (عليه السلام ) فرود آمد و گفت : ماءمورم تو را ميان سه چيز مخير سازم تا يكى را برگزينى ، و دوتا واگذارى ، آن سه چيز عقل ، حيا و دين اند، آدم (عليه السلام ) گفت عقل را برگزيدم . جبرئيل به حيا و دين گفت : شما برگرديد. گفتند: اى جبرييل ما دستور داريم كه همراه عقل باشيم هر جا كه باشد، گفت : اختيار با شما است و بالا رفت . (283)
حضرت على (عليه السلام ) در اهميت عقل مى فرمايند:
بينايى (آگاهى دل ) با ديده ها و چشم ها نيست . چشم ها به صاحبشان دروغ مى گويند، ولى عقل به كسى كه از او پند بخواهد خيانت نمى كند. (284)
ويژگى هاى روش عقلانى  
راه هاى پرورش قدرت تفكر و تعقل
در بعضى از احاديث به اهميت تجربه در پرورش تفكر و تعقل اشاره شده است . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
العقل غريزه تزيد بالعلم و التجارب ؛ (285)
عقل ، استعدادى است كه به وسيله علم و تجربه زياد مى شود.
و در حديث ديگر فرموده اند:
العقل عقلان : عقل الطبع ، و عقل التجربه ، و كلاهما يؤدى الى المنفعه ؛ (286)
عقل دوگونه است : يكى عقل طبيعى كه به صورت استعداد است و ديگرى عقلى كه در اثر تجربه حاصل مى شود و هر دو به بهره ورى مى انجامد.
انسان عاقل ، هر كارى را كه مناسب است انجام مى دهد. حضرت على (عليه السلام ) در جواب كسى كه از آن حضرت خواست تا عقل را توصيف كنند، فرمودند:
هوالذى يضع الشى ء مواضعه ؛ (287)
عاقل كسى است كه هر چيزى را در جاى خود مى گذارد و متناسب با وضعيت ها عمل مى كند.
يكى از راه هايى كه مى توان به وسيله آن به تقويت عقل پرداخت اين است كه انسان به خود عادت دهد كه قبل از شروع هر عملى ، كاملا در اطراف و جوانب آن بينديشد و در سود و منفعت آن تاءمل كند. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
من نظر فى العواقب آمن من النوائب ؛ (288)
هر كس در عواقب امور خوب تاءمل كند، از مصيبت ها و دشوارى هاى آن ها در امان خواهد بود.
اميرمؤمنان (عليه السلام ) مى فرمايند:
التثبت راءس العقل ، و الحده راءس الحمق ؛ (289)
عاقبت نگرى ، راءس عقل و تندروى راءس حماقت است .
يكى ديگر از راه هاى تقويت نيروى عقل ، مشورت كردن با عقلا و استعداد از افكار و آراى آن ها است . كسانى كه در كارها با ديگران مشورت و نظرخواهى مى كنند؛ چنان است كه گويا عقول ديگران را به استخدام خود در آورده اند. در صورتى كه مشورت كننده به قصد يافتن حق ، به سخنان آن ها خوب گوش دهد، مى تواند بهترين آن ها را انتخاب كند، آن گاه تصميم بگيرد و وارد عمل شود. انسان هر قدر هم عاقل باشد باز هم از مشورت بى نياز نيست ؛ هر چند تصميم گيرى نهايى با خود او است . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
من شاور ذوى الاءلباب دل على الرشاد ؛ (290)
هم ايشان مى فرمايند:
من لم يستشر يندم ؛ (291)
هر كس مشورت نكند پشيمان خواهد شد.
مصاحبت با نيكان و عدم مصاحبت با نادانان  
انسان هايى كه در يك اجتماع زندگى مى كنند، نسبت به هم حالت تاءثير و تاءثر دارند. اگر انسان با دانشمندان و عقلا مصاحبت داشته باشد، غالبا علمى ، منطقى و عاقلانه رفتار مى كند؛ اما اگر با افراد جاهل و كم عقل رفت و آمد كند، رفته رفته به سوى نقصان و سقوط مى رود، به طورى كه بعضا چراغ عقل او خاموش مى شود. به همين علت ، در احاديث توصيه شده كه با دانشمندان و عاقلان معاشرت كنيد و از معاشرت با افراد جاهل و كم عقل تا حد ممكن اجتناب كنيد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
من ترك الاستماع من ذوى العقول مات عقله ؛ (292)
هر كس استماع از صاحبان عقل را ترك كند، عقلش مى ميرد.
ايشان توصيه مى فرمايند:
صلاح الاءخلاق معاشره العقلاء ؛ (293)
صلاح اخلاق در معاشرت با عقلا است .
از سوى ديگر هشدار مى دهند:
فساد الاءخلاق معاشره السفهاء ؛
فساد اخلاق در معاشرت با سفيهان است .
من صحب جاهلا نقص من عقله ؛ (294)
هر كس كه با جاهل هم نشين باشد از عقلش كاسته مى شود.
روش عادت  
وقتى انسان عملى را به طور مستمر تكرار كرد، به تدريج با آن خو مى گيرد و حالتى در نفس به وجود مى آيد كه اصطلاحا عادت ناميده مى شود. انسان با عمل مزبور انس و الفتى خاص مى يابد و تمايل به ادامه آن پيدا مى كند. ممكن است انجام عملى در ابتدا براى انسان دشوار و حتى ناگوار باشد، ولى بعد از تكرار و حصول عادت ، همان عمل آسان و گوارا مى شود؛ به گونه اى كه گويا از طبيعت صادر مى شود و يك فعل طبيعى است . حضرت على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايند:
العاره طبع ثان ؛ (295)
عادت ، طييعت ثانوى است .
علماى اخلاق ، تعليم و تربيت ، عادت دادن را يكى از روش هاى مهم تربيت مى دانند. اگر در زمان لازم انسان به كارهاى خوب عادت نكرد، بعدها هم چندان به آن عمل پايبندى نشان نمى دهد. از اين رو، حضرت على (عليه السلام ) در تاءكيد به عادت دادن به عمل نيك مى فرمايند:
عود نفسك فعل المكارم ، و تحمل اءعباء المغارم ، تشرف نفسك و تعمر آخرتك ، و يكثر حامدوك ؛ (296)
نفس خودت را به انجام كارهاى نيك و تحمل بار غرامت هاى مردم عادت بده تا نفس تو شريف و آخرتت آباد شود و ستايش كنندگانت بسيار گردند. در بيانى ديگر مى فرمايند:
خويشتن را به نيكوكارى عادت بده ؛ زيرا آنچه را از تو پديد آيد، زيبا مى سازد و پاداشت را نزد خدا بسيار و كامل مى گرداند. (297)
باز هم مى فرمايند:
عود لسانك لين الكلام و بذل السلام يكثر محبوك ، و يقل مبغضوك ؛ (298)
زبانت را به نرمى سخن و سلام كردن عادت بده تا دوستانت بسيار و دشمنانت كم شوند.
و در بيانى ديگر مى فرمايند:
كفى بفعل الخير حسن عاده ؛ (299)
براى نيكوكارى ، عارت به آن كافى است .
ويژگى روش عادت  
ترك عادات  
از طرفى بايد توجه كرد كه ترك عادت بسيار دشوار و احيانا محال است . حضرت على (عليه السلام ) نيز به اين مهم اشاره مى فرمايند:
اءصعب السياسات نقل العادات ؛ (300)
دشوارترين كارها تغيير عادت است .
امام على (عليه السلام ) غلبه بر عادت رانوعى فضيلت شمرده و مى فرمايند:
الفضيله غلبهه العاده ؛ (301)
غلبه بر عادت (بد) يك فضيلت است .
غالبوا اءنفسكم على ترك العادات ، و جاهدوا اءهواء كم تملكوها ؛ (302)
در ترك عادت ها بر نفس خودتان غلبه و با خواسته هاى نفس مبارزه كنيد تا نفس خويش را در اختيار بگيريد.
روش پيشگيرى  
رفتار و كردار انسان ، متاءثر از شرايط اجتماعى ، عوامل طبيعى ، دوستان و نزديكان است . در تربيت فرزندان بايد اين شرايط را مهار كرد و فرزندان را به سوى اهداف تربيتى رهنمون شد. بايد همواره ياور فرزندان بود و آنان را از خطرات و آسيب هاى فردى و اجتماعى حفظ كرد. از بدترين خطراتى كه انسان را تهديد مى كند، مصاحبت و هم نشينى با دوستان ناباب است . امام على (عليه السلام ) به اين مهم تاءكيد داشته و مى فرمايند:
صديقك من نهاك و عدوك من اءغراك ؛ (303)
دوست تو كسى است كه تو را نهى كند و دشمن تو كسى است كه تو را بفريبد.
بنابراين ، افرادى كه انسان را به سوى گناه و نافرمانى خدا دعوت كنند، در واقع دشمن انسانند. هم چنين ايشان انسان را از هم نشينى با افراد دروغگو برحذر مى دارند و مى فرمايند:
اياك و مصادقه الكذاب فانه كسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عنك القريب ؛ (304)
از دوست شدن با فرد دروغگو پرهيز كن ؛ زيرا او همانند سراب است . دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور نشان مى دهد.
هم ايشان انسان را از هم نشينى با بدان برحذر داشته و فرموده اند:
اياك و مصاحبه الفساق ؛ فان الشر بالشر يلحق ؛ (305)
از مصاحبت با فساق بپرهيز؛ چون شر با شر پيوند مى خورد.
روش خاطرات خوشايند  
يكى از شيوه هاى جالب توجه در تربيت فرزندان ، همراه ساختن امور دينى و معنوى با خاطرات خوشايند است ؛ بدين صورت كه رفتار و آداب دينى و مذهبى را در يك فضاى مطبوع و همراه با ايجاد خوشايندى و مطلوبيت به فرزندان القا كرد؛ مثلا هنگامى كه فرزند را همراه خود به مجالس مذهبى يا نماز جمعه مى بريم ، حتى الامكان براى آنان هديه يا خوراكى تهيه كرده و يا آنان را بيشتر در مجالس ائمه كه همراه با شادى و پذيرايى است ببريم تا خاطره شيرينى از اين مجالس براى هميشه در ذائقه آنان باقى بماند و رغبت و تمايل بيشترى براى حضور در چنين مجالسى از خود نشان دهند. حضرت على (عليه السلام ) در حديثى به اين شيوه جذاب و مؤثر اشاره فرموده اند:
طرفوا اءهاليكم فى كل جمعه من الفاكهه كى يفرحوا بالجمعه ؛ (306)
در هر جمعه ، مقدارى ميوه براى خانواده تان تهيه كنيد تا آنان از فرا رسيدن جمعه ها شادمان باشند (و جمعه ها را دوست داشته باشند).
روش سياحت  
مكان هاى مختلف با ويژگى هاى متفاوتشان بر روحيه انسان آثار متفاوتى به جا مى گذارند، قرآن مجيد انسان را به سير و سياحت در روى زمين دعوت مى كند و اين روش را براى تحقق اهداف عمده زير مفيد و مؤثر مى داند:
1. براى شناخت خدا؛ آن جا كه مى فرمايد:
ما به زودى نشانه هايمان را در سراسر جهان و در درون انسان ها به آنان نشان خواهيم داد تا ثابت شود كه خداوند حق است . (307)
2. باور كردن معاد؛ قرآن مى فرمايد:
اگر انسان سياحتش همراه با تاءمل و تفكر باشد؛ از اين طريق مى تواند به وجود عالمى ديگر به نام قيامت رهنمون گردد. (308)
3. آشنايى با سرنوشت منحرفان ؛ اگر انسان به قصرها و مكان هايى كه روزى طاغيان و ستم كاران در آن به سر مى بردند، برود، پايان كار مجرمان را مشاهده مى كند. خداوند به پيامبرش مى فرمايد:
به مردم بگو كه در روى زمين به سياحت بپردازيد تا از پايان كار مجرمان آگاه شويد. (309)
حضرت على (عليه السلام ) نيز در نامه تربيتى خود به امام حسن (عليه السلام ) اهميت سياحت در روى زمين را به فرزندش بازگو نموده مى فرمايند:
و سر فى ديارهم و آثارهم فانظر فيما فعلوا و عما انتقلوا و اءين حلوا و نزلوا ؛ (310)
در سرزمين و آثار باقى مانده از آن ها سفر كن و به دقت تاءمل نما كه آن ها چه كارهايى انجام داده اند و از كجا منتقل شده اند و در كجا فرود آمده (قبر) و در كجا منزل گزيده اند.
بخش سوم : وظايف و مسئوليت هاى متوليان تربيت 
مقاوم سازى نسل ، وظيفه اى همگانى  
در عصرى بس خطير زندگى مى كنيم كه مى توان آن را عصر بحران ها و تهاجم ها ناميد. عوامل آشوب آفرين و مفسده جو رو به گسترش و فزونى هستند. از آن جا كه دشمن براى مبارزه با انقلاب اسلامى از ترفند جنگ افروزى طرفى نبسته است ، جبهه جديدى با چهره فرهنگى گشوده كه بسيار خطرناك تر و آسيب زننده تر از جبهه نظامى است ؛ زيرا نسل آسيب پذير و تهاجم پذير - كه متاءسفانه رقم آنان نيز اندك نيست - به علت ضعف فرهنگى و محدوديت هاى فكرى ، مقاومت و پايدارى لازم را در برابر تهاجمات ندارند. بر اين خطر بايد افرادى را افزود كه به دلايلى در خط مكتب نبوده و در سايه تربيت غلط، آب غرب در كامشان گواراتر است و به صورت مستقيم يا غيرمستقيم مبلغ انديشه هاى غربند و با الگوگيرى از شيوه زندگى و راه و رسم آنان به نشر و گسترش ايده ها و آرمان هاى غرب مى پردازند. در چنين شرايطى ،مسئوليت متوليان امرتربيت سنگين تر است .
در شرايط موجود سه وظيفه اوليه فرا روى ما است :
1. شناخت درد؛  
ضرورى است كه متوليان تربيت ، پيش از هر چيز درد را بشناسند و بدانند در جامعه و در سطح نسل جوان و خانواده ها چه مى گذرد. نگاهى به رفتار و كردار، اخلاق فردى و اجتماعى داشته و آن را با خطوط و تعاليم اسلامى ارزيابى كنند، آنگاه به خود و نسل خويش هشيار باشند و دريابند كه جامعه چه سمت و سويى دارد و نسل ما در معرض چه خطراتى قرار دارد.
2. ارزيابى و تخمين ؛  
ارزيابى حقايق و واقعيت ها و هم چنين تاءمل در آن ها و پاسخ به اين سؤ الات ضرورى است كه آيا شيوه هاى رفتار و گفتار، پوشش ها و كوشش ها، عملكردها و مواضع در جامعه ما همان است كه اسلام خواستار آن است ؟ آيا نظم و انضباط، پايبندى نسل جوان به باورها و اعتقادات همان است كه اسلام مى خواهد؟ شيوه حيات ما غربى است يا اسلامى ؟ چگونه بايد مظاهر فرهنگ خودى و فرهنگ بيگانه را شناخت ؟ به چه ميزانى از آرمان ها و رنگ و صيغه الهى به دور افتاده ايم و براى بازگشت به سير واقعى به چه امكاناتى نيازمنديم ؟
3. برنامه ريزى در جهت اصلاح ؛  
اگر در جمع بندى به اين نقطه برسيم كه در راهكارها و برنامه ريزى ها اشكالاتى وجود دارد، اصلاح برنامه ها و تلاش در جهت زدودن آثار نامطلوب تهاجم فرهنگى دشمن و حداقل مقاوم سازى در برابر آن ضرورى است . براى ريشه كنى ، قيامى همگانى و جدى لازم است ؛ اما خط مقاوم سازى ، مهم ترين برنامه امروزى ما است امروز بيش از هر عصر و دوره اى ، نياز به نسلى بااراده و مقاوم داريم كه در برابر تهاجمات نلرزد و در برابر صدمه آفرينى هاى خصم جاى خالى نكند. ما خواستار نسلى مبارز، ميدان دار و تلاشگر در عرصه علم و عمل هستيم .
مقصود از مقاوم سازى چيست ؟  
واژه مقاومت عبارت است از ايستادگى كردن ، برابرى كردن ، پايدارى كردن ، و به معناى پاى داشتن ، ثبات ورزيدن وپافشارى كردن هم آمده است . بنابراين مقاومت بر مبناى ايستادگى در برابر يك خواسته يا يك توقع تحميلى است . مقاوم كسى است كه در برابر آن خواسته فرياد اعتراض و نارضايتى سرمى دهد و پايدار و تسليم ناپذير است . هنگامى كه در تربيت ، بحث از مقاوم سازى به ميان مى آيد، هدف ، تربيت نسلى است كه در برابر تحميلات ناصواب و تهاجم ها و نيز در برابر اعمال زور و قدرت و القاى آرمان هاى خلاف ، ايستادگى كند و تسليم نشود. هدف اين است كه نسلى را بپرورانيم تا در برابر شرايط دشوار و ناهماهنگ ، در برابر بيعت خواهى و حتى در برابر صدمه آفرينى و حمله نظامى خصم ، استوار بماند و با ريشه هاى عميق اعتقادى ، در برابر تندباد حوادث از جا نجنبد. (311)
در جريان زندگى انسان فشارها، تحميلات و ناملايماتى وجود دارند كه واكنش و موضع همه افراد در برابر آن ها يكسان نيست . گروهى در برابر آن تسليم اند و با هر باد و طوفانى ، چون خس و خاشاكى سبك و بى وزن به حركت و جنبش در آمده و به جهتى كه طوفان در حركت است ؛ راه مى افتند. اينان در پيشگاه داورى اسلامى محكومند و به فرموده على (عليه السلام ) اءتباع كل ناعق (312)مى باشند. گروه ديگر، اندك مقاومتى دارند؛ ولى مقاومتشان ريشه دار نيست . ترس ها، ضعف ها و احساس حقارت ها نمى گذارد آن چنان كه بايد، به سوى مقصد پيش ‍ بروند.اما دسته سوم ، در برابر دشوارى ها و تحميل ها، مقاومت ورزيده و به دفاع برمى خيزند، رنج و زحمت ناشى از آن را به جان مى خرند و در برابر گرسنگى ، تشنگى ، زندان و تبعيد مى ايستند و باكى از غير خدا ندارند. هدف نهايى تربيت اسلامى نيز اين دسته اند. حضرت على (عليه السلام ) در وصفشان مى فرمايند:
المؤمن اءصلب من الصلد ؛ (313)
مؤمن از سنگ سخت تر است .
حضرت درباره مقاومت و پايدارى در برابر دشمن ، راهبردى جاودانى به فرزندش محمد حنيفه ياد مى دهند كه دواى دردهاى ما است :
تزول الجبال و لاتزل عض على ناجدك اءعر الله جمجمتك تدفى الاءرض قدمك ارم ببصرك اءقصى القوم و عض بصرك واعلم اءن النصر من عندالله سبحانه ؛ (314)
ممكن است كوه ها از هم فروپاشند، ولى تو سست و بى پاى مباش ، دندان هايت را بر هم بفشار جمجمه و سرت را به خدا بسپار. گامت را در زمين چون ميخ استوار بدار. با چشم خود دور دست ترين نقطه دشمن را بنگر. ديدگانت را بر هم بنه و بدان كه پيروزى از سوى خداى سبحان است .
البته مقاومت نيز بايد همانند ايمان در تمام اعضا و جوارح ريشه دوانده و كل وجود به صورت واحد و يك پارچه درآيد:
- در بدن و اعضا بايد مقاومتى پديد آيد تا به سوى عصيان و گناه ميل نكند. در زبان بايد مقاومتى باشد تا به هرزه گويى آلوده نشود، مقاومت در چشم ، غريزه و... هر كدام مى تواند سازنده باشد.
- افكار و اذهان بايد مقاوم شود تا در مقابل وسوسه ها، خيالات واهى و تصورات ناصواب بايستد.
- فهم و بصيرت ها بايد مقاوم شود تا زرق و برق دنيوى ما را نفريبد. مادام كه براى آدمى سيرى باطنى و بى رغبتى درونى پديد نيايد مقاومت بى فايده است .
- در مسئله خط دارى ، ايمان به ارزش هاى آرمانى ، اصل است . بايد به امور و جريانات انحرافى حساس بود عوامل مخل رشد را شناخت و در مقابل آن پايدار بود. مقاومان و مقاومت آفرينان بايد جريان شناس و موج شناس ‍ باشند و از خطوطى كه در عرصه هاى ملى و بين المللى وجود دارد، آگاه باشند و بدانند در چه عصر و دوره اى زندگى مى كنند و چه خطوطى در جريان براندازى جامعه اسلامى و نسل ما است .
- چه بسيارند عوامل تبليغى كه مردم رادر راه مبارزه با عوامل انحرافى ، عافيت طلب ، آرام ، خاموش و مصلحت انديش بار مى آورند و از درون تهى مى سازند، انسان مقاوم ، بايد موضع داشته باشد. دين دارى متعهدانه ، بينش دارى مؤ منانه ، خط دارى مسئولانه و جريان شناسى موشكافانه ، آدمى را به موضع دارى مى كشاند.
در نهايت مى گوييم : در برابر تهاجم دشمن ، دو راه پيش روى ما است :
1. ريشه كنى عوامل فساد و تهاجم ؛
2. مقاوم سازى نسل در برابر هجوم دشمن به گونه اى كه در مقابل تبليغات از خود بيگانه نشود، در مقابل زرق و برق ها خود را نبازد و بادشمن هم آوا نشود. در راه مقاوم سازى خود، خانواده و اجتماع نياز به ابزارى است كه توجه به آن ها كار گشا خواهد بود:
الف ) درك هويت خود؛  
غرض از هويت ، هويت ذاتى ، فطرى ، تشريعى ، فرهنگى و در يك كلام هويت اسلامى ما است . ما انسان هايى هستيم كه فطرت ما رنگ خدايى دارد و در سايه رهنمودهاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله ) و ائمه معصومين (عليهم السلام ) پرورش يافته ايم . سير و سلوك ما در زندگى من الله و الى الله است و فرجام ما نيز عندالله است .
ب ) ايمان و باور؛  
در راه مقاوم سازى ، باورى راستين لازم است ؛ باورى كه در عمق جان ما ريشه دوانيده و نوآفرين باشد. ايمانى كه خصوصيات آن را حضرت على (عليه السلام ) در خطبه همام فرموده اند. (315)
ج ) عزت نفس ؛  
بايد خود را گرانقدر و باارزش بدانيم و وجود خود را ارزان معامله نكنيم . ما مسلمانيم و موجودى گرامى و خداوند نيز بر اين كرامت انسانى صحه نهاده است . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
اءلا و اءن ليس لاءبدانكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها بغبرها ؛ (316)
بهاى وجود شما، بهشت است مبادا آن را به غير بهشت بفروشيد.
د) اعتماد به نفس ؛  
بايد به خود و نسلمان اعتماد و به خداوند تكيه كنيم و با اين تكيه گاه و پناهگاه متين و محكم در برابر ناملايمات ايستادگى كنيم كه قرآن مى فرمايد:
الله ولى الذين آمنوا ؛ (317)
خدا ولى كسانى است كه به او ايمان آورده اند.
ومن يتو كل على الله فهو حسبه ؛ (318)
هر كس به خدا توكل كند، خدا او را كافى است .
ه ) صبر و استقامت ؛  
ما در راه پيشبرد مقاصد خود نيازمند صبريم . صبر در زبان قرآن و روايت نوعى مقاومت و پايدارى است نه تسليم ، ناروايى و سازشكارى . خداوند در آيه سى ام فصلت مى فرمايد:
ان الذين قالوا ربنا الله ثم اءستقاموا تتنزل عليهم الملائكه اءلا تخافوا و لا تحزنوا ؛
آنان هدف خود را الله قرار دهند و در راه آن ثبات و استقامت بورزند، خداوند فرشتگان رحمت و عنايت خود را به كمك آنان مى فرستد كه در راه تلاش و حركت به سوى هدف نهراسند و محكم و استوار به پيش روند.
و) وظيفه شناسى و مسئوليت پذيرى ؛  
كه به علت اهميت و حساسيت اين مسئله پس از بررسى عوامل مؤثر در تربيت ، آن را مورد ارزيابى و موشكافى دقيق تر قرار خواهيم داد. (319)
عوامل مؤثر در تربيت از منظر امام على (عليه السلام )  
به طور كلى عوامل مؤثر در تربيت را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: عوامل وراثتى و عوامل محيطى ؛ عوامل وراثتى قبل از تولد تاءثير گذار است ، هر چند نمود و تجلى تاءثيرات آن ها پس از تولد فرزند و رشد او آشكار مى شود، اما تاءثير عوامل محيطى عمدتا پس از تولد است . هر دو دسته عوامل مورد توجه امام على (عليه السلام ) قرار گرفته است :
1. عوامل وراثتى  
هر چند در ميزان تاءثير عامل وراثت در تربيت اختلاف است ، اما در مجموع تاءثير آن غير قابل انكار است . عامل وراثت از طريق ژن ها بر فرزندان تاءثير مى گذارد و بسيارى از ويژگى هاى ظاهرى و روانى والدين به كودكان منتقل مى شود. امام على (عليه السلام ) باوقوف و آگاهى به اين مهم ، در انتخاب همسر بسيار دقيق بوده اند؛ زيرا همسر به عنوان يك ركن خانواده ، در تربيت فرزندان مؤثر خواهد بود. حضرت على (عليه السلام ) در نامه خود به مالك اشتر نيز ملاك انتخاب فرماندهان سپاه را برخوردارى از اصالت خانوادگى و ريشه داربودن برشمرده اند. آن جا كه مى فرمايند:
ثم اءلصق بذوى الاءحساب و اءهل البيوتات الصالحه ؛ (320)
... و از آنان كه گوهرى پاك دارند و از خانواده هاى صالح و شايسته اند. هم چنين در بيان ويژگى هاى كارگزاران مى فرمايند:
وتوخ منهم اءهل التجربه والحياء من اءهل البيونات الصالحه ؛ (321)
براى كارها، كسانى را برگزين كه از تجربه و نجابت بهره مندند واز خانواده هاى ريشه دار، شايسته و پيشتاز، پيش از پيروزى اسلام ، برخاسته اند؛ كه چنين كسانى در اخلاق ، برتر و در آبرومندى ، سالم ترند، به آزمندى هاى مادى ، كمتر نظر دارند و به پايان كارها بيشتر مى انديشند. (322)
2. عوامل محيطى  
علاوه بر عوامل وراثتى ، عوامل محيطى نيز در تربيت مؤثرند. منظور از عوامل محيطى ، همه عواملى است كه پس از تولد كودك او را تحت تاءثير قرار مى دهند و در شكل گيرى شخصيت او مؤثرند. اين عوامل شامل خانواده ، دوستان ، همسايگان ، انجمن ها، تشكل ها و مانند آن ها هستند. آن حضرت به اين مسائل توجه دارند و بيش از همه روى عامل خانواده و دوستان تاءكيد كرده اند.
نگاهى گذرا به مسئوليت خانواده و اجتماع  
سدر جامعه پذيرى (socialization) در اثر تمهيداتى انسان از هنگام تولد با جامعه ، فرهنگ و ارزش ها و هنجارهاى آن انطباق مى يابد. نظام هاى تاءثير گذار را در گذشته به دو دسته خانواده و جامعه تقسيم مى كردند و بر اساس ‍ آن مراحل اجتماعى شدن رانيز به دو بخش نخستين و دومين تقسيم بندى مى كردند؛ اما امروز اين تشخيص حاصل شده است كه در درون جامعه نيز انسان ها به يك نسبت ، تحت تاءثير نيستند و هر دسته از آن ها مى تواند تحت تاءثير عوامل متفاوت قرار گيرد و لذا در مراحل مختلفى اجتماعى شدن را طى مى كند؛ مسيرى مثل مدرسه ، دانشگاه ، محيط كار، محيط آموزش ، در خارج و داخل و هم چنين راديو، تلويزيون ، مطبوعات و... كه هر يك به گونه اى مى تواند بر روى انسان ها و تطبيق آن ها با جامعه تاءثيرگذار باشد.
عوامل مؤثر بر رشد و شكل گيرى شخصيت در درجه اول به آن بستگى دارد كه اوليا و مربيان چه اهدافى را دنبال مى كنند. از آن جا كه بناى اين نوشتار بر اختصار است ، از بين مراحل مختلف اجتماعى شدن ، دو سيستم خانواده و جامعه را به طور گذرا و با نگاهى كاربردى مورد بررسى قرار مى دهيم . يكى از معيارهاى پرورش صحيح در جامعه سلامت كامل جسمى ، روانى ، فكرى عاطفى و... خانواده هاى آن است . تاءثيرات متقابل فرد و جامعه بر يكديگر تحقيقا انكارناپذير است . بنابراين ، يك جامعه سالم به طور مسلم در برگيرنده خانواده هاى سليم است . خانواده هاى سالم با پرورش فرزندانى سالم ، درهاى سلامت و سازندگى را به روى جامعه مى گشايند.
مسئوليت خانواده در تربيت  
خانواده از ديرزمان ، ركن طبيعى و اساسى جوامع انسانى به شمار مى رفته كه هم با ضروريات زندگى وهم با سرشت و طبيعت انسانى سازگار بوده است . در اهميت و ارزش خانواده همين بس گفته اند: خانواده نخستين آموزشگاه و پرورشگاه انسان و انتقال دهنده فرهنگ تمدن در محل كسب ارزش ها و فضايل اخلاقى و زمينه ساز تكامل و تحول است . در يك جمله ، سعادت و شقاوت جامعه در گرو تامين سلامت يا عدم سلامت خانواده است . آغاز تربيت اجتماعى از جامعه كوچك خانواده آغاز شده و فرزندان نخستين برخوردهاى اجتماعى را درون مى آزمايند.
رفتار با پدر، مادر، برادران و خواهران ، ابتدايى ترين ارتباط اجتماعى است . اگر فرزندان بتواند توافق و سازگارى مناسب داشته باشند و آن را در خانه و با نزديكان خويش به درستى تجربه كنند، در اجتماع بزرگ تر نيز نقش ‍ اجتماعى خود را به درستى ايفا خواهند كرد.
اين نكته مورد توجه حضرت على (عليه السلام ) قرار گرفته و به امام حسن (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام ) مى فرمايند:
يا بنى ! عاشروا الناس عشرة ان غبتم حنوا اليكم و ان فقدتم بكوا عليكم ؛ (323)
فرزندم !بامردم به گونه اى معاشرت و ارتباط داشته باشيد كه اگر از نظرشان دور شديد، دل در هواى شما داشته باشند و اگر مرديد بر شما بگريند.
امام على (عليه السلام ) در سيره تربيتى خويش ، براى برقرارى ارتباط درست و سالم با ديگران و نيز برخورد با آن ها معيار و ملاك كليدى را به فرزندان خود ارائه فرموده اند:
يا بنى ! اجعل نفسك ميزانا فيما بينك و بين غيرك .
فرزندم !خود را در ميان خويشتن و ديگرى ميزان قرار ده .
سپس در ادامه فرموده اند:
پس آنچه را براى خود دوست مى دارى ، براى غير خود نيز دوست داشته باش و آنچه را براى خود خوش ندارى براى ديگران نيز خوش مدار، ستم نكن چنان كه دوست ندارى به تو ستم شود و نيكى كن چنان كه دوست دارى به تو نيكى كنند. (324)
ايجاد چنين بينش درستى ، بر عهده والدين نهاده شده ؛ زيرا خانواده ، مهم ترين و مؤ ثرترين عامل تربيت فرزند است .
اهميت خانواده آن جا دو چندان مى شود كه از سويى در عامل وراثت نقش ‍ دارد و از سوى ديگر، در تعيين و زمينه سازى ديگر عوامل محيطى . خانواده مى تواند زمينه پيداكردن دوستان شايسته ، مدرسه مناسب ، محله مناسب و همسايه هاى مناسب را فراهم آورد. از اين رو، شرط توفيق آنان در اين مسئوليت مهم ، شايستگى شخصيتى هر يك و نيز توافق ، هماهنگى و صميميت بين آنان است تا در پرتو آن ، محيطى امن ، آرام ، پاكيزه و سالم براى فرزندان فراهم كنند.
نقش پدر و مادر در خانواده  
در سيره تربيتى امام على (عليه السلام ) وظيفه سنگين پدر مورد توجه قرار گرفته است . گرچه مسئوليت عمده پدر سياست گذارى و اداره امور بيرونى است ؛ اما در عين حال همكارى او در امور خانه و ايجاد جو صميمانه نيز در نظر امام بوده است . حضرت على (عليه السلام ) با اين كه مسئوليت هاى بزرگ اجتماعى داشته و در مقطعى هم وظيفه حكومتى بر شانه ايشان سنگينى مى كرد، اما از امور منزل و همكارى با همسر غافل نبوده اند. ايشان مى فرمايند:
رسول خدا وارد منزل ما شد، در حالى كه فاطمه در كنار ديگ نشسته و من درحال پاك كردن عدس بودم . رسول خدا فرمودند: اى اباالحسن ! كسى كه در خدمت عيال خود باشد و خدمت به عيال را ننگ نداند، خداوند نام او را در ديوان شهدا ثبت مى كند. (325)
هم چنين هشام بن سالم از امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند:
كان اءمير المؤمنين (عليه السلام ) يحتلب و يستقى و يكنس و كانت فاطمه عليهاالسلام تطحن و تعجن و تخيزه ؛ (326)
على (عليه السلام ) هيزم جمع آورى مى كرد، آب فراهم مى كرد، خانه را جاروب مى كرد و حضرت زهراعليهاالسلام آردتهيه وخمير مى كرد ونان مى پخت .
هم چنين سفارش مى فرمايند كه رعايت حال همسر بشود و با خوش ‍ رفتارى ، كانون خانواده را گرم و زندگى مشترك را سرشار از صفا و صميميت كند. امام على (عليه السلام ) به فرزندش محمد حنيفه فرموده اند:
فرزندم ! اگر بتوانى زن را از انجام كار هايى كه فراتر از توان او است بازدارى ، چنين كن ؛ چه اين كه چنين كارى زيبايى و جمال او را حفظ و خيال او را آسوده تر مى كند و به حال او نيكوتر است ؛ زيرا زن ، ريحانه و گل است نه قهرمان ، پس در هر حال باهمسر مدارا كن و هم نشينى و مصاحبت با او را نيكو گردان تا اين كه زندگى و عيش تو باصفا و بدون دغدغه شود. (327)
ديگر اين كه سعى كند در كسب حلال كوشا باشد و درآمد حلال به خانه برد و فرزندان خود را از لقمه حلال بهره مند گرداند. براين اساس مى فرمايند:
عليك بلزوم الحلال و حسن البر بالعيال ؛ (328)
بر تو باد تهيه روزى حلال و نيكو احسان كردن بر خانواده .
بنابراين ، در ديدگاه على (عليه السلام ) بيش از تاءمين معيشت ، حلال بودن آن مهم است و اگر غذايى حلال نباشد، توسعه غذايى بر خانواده ارزش ‍ چندانى ندارد.
هم چنين از منظر امام على (عليه السلام ) توجه به روحيه اعضاى خانواده به تناسب ويژگى هاى فردى و روانى آنان از اهميت ويژه اى برخوردار است . البته توجه به علايق و خواسته هاى اعضاى خانواده ، توجه لجام گسيخته و بدون ضابطه نيست ، بلكه مراد، توجه به خواسته هاى واقعى ، به حق و مشروع آنان است .
علاء پسر زياد حارثى از برادرش به امام على (عليه السلام ) شكايت كرد كه او جامه پشمين به تن كرده و از دنيا روى برگردانده و اين باعث گرديده كه خانواده و فرزندانش محزون و مغموم شوند. امام فرمودند: او را نزد من بياوريد. چون به نزدش آوردند، فرمودند: اى دشمنك خويش !شيطان سرگشته ات كرده و تو را از راه به در برده است . آيا تو بر زن و فرزندانت رحم نمى كنى و چنين مى پندارى كه خدا آنچه را پاك تر است بر تو روا فرموده ، اما ناخشنود است كه از آن استفاده كنى ؟ او گفت : اى اميرمؤ منان !تو نيز لباس خشن به تن دارى و غذاى نامطبوع استفاده مى كنى . حضرت فرمودند: واى بر تو !من مانند تو نيستم . خداوند بر پيشوايان دادگر واجب كرده تا خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقر و تنگدستى بر انسان فقير غلبه نكند و او را به هيجان واندارد. (329)
مادر خانواده كه ركن ديگر خانواده است ، همانند پدر نقش عمده اى در تربيت فرزندان دارد. مادر علاوه بر اين كه از عوامل وراثتى به حساب مى آيد، نقش تعيين كننده اى در تاءثير محيطى نيز دارد. مادر، در تاءمين فضاى عاطفى و ايجاد محيط امن و آرام براى فرزندان مؤ ثر است . نقش مادر براى فرزندان تا رسيدن به سن آموزش و رفتن به مدرسه ، در مقايسه با نقش پدر بسيار حساس تر است . در سيره تربيتى امام على (عليه السلام ) در شكل گيرى روانى و اخلاقى به اهميت شير مادر تاءكيد شده است . حضرت مى فرمايند:
از زنان كودن و نادان براى فرزندانتان طلب شير نكنيد؛ زيرا شير بر سرنوشت غلبه مى كند. (330)
بنابراين ، برخوردارى از پرورش صحيح در خانواده كه نخستين پايگاه تربيتى به شمار مى رود به فرد كمك مى كند و به او اين فرصت را مى دهد كه در اجتماع موفق و قابل احترام باشد. خانواده ماءمن آسايش و آرامش و آبراه كوچكى است كه فرد را به اقيانوس جامعه پيوند مى دهد. خانواده ها بر اساس نحوه هماهنگى در تربيت فرزندان به دو الگوى اصلى تقسيم مى شوند:

next page

fehrest page

back page