نکاتي از شخصيت اسلامي زن

سيد محمد باقر فالي

- ۳ -


اسلام و حقوق زن

اسلام، زن را در عقايد، اخلاق، آداب، تكاليف واجب، و محرّمات غالباً مانند مرد شمرده، مگر در مواقع ويژه اى، آنهم به جهت يك فلسفه عقلى كه در جاى خود ذكر شده است، بنا بر اين عبادات، نماز، روزه، خمس، زكات، حج، امر به معروف، نهى از منكر، طهارت، اعتكاف، نذر، قسم، و عهد هم براى مرد و هم براى زن آمده و همچنين در معاملات از قبيل داد و ستد، رهن، اجاره، تجارت، مضاربه، مساقات، مزارعه، و ما أشبه، زن حقوقى مثل مرد دارد.

و همينطور در حدود، ديات و قصاص، مگر آنكه در مواردى مرد و زن متساوى نيستند، مثلا اينكه ديه زن نصف ديه مرد است، چون نفقه اى بر زن نبوده و بر مرد واجب است، و لذا زن اعم از (مادر، دختر، و همسر) به مقدار نصف مرد حقّ ديه دارد.

همچنين زن در ازدواج، طلاق و ارث غالباً حقوقى همسان با مرد دارد، مثلا در ازدواج همانطورى كه رضايت مرد شرط است رضايت زن هم شرط مى باشد، و در مورد طلاق هم مى تواند هنگام (عقد) شرط كند كه وكيل از طرف شوهرش، اجراى صيغه طلاق را كند ـ كه تفصيل اين مسئله را فقها در باب شرط ذكر كرده اند ـ.

و امّا در مورد ارث گاهى زن بيش از مرد، گاهى مساوى، و گاهى هم كمتر از او ـ در موارد مختلفى ـ ارث مى برد (كه تفصيل اين مسئله هم در كتاب ارث در علم فقه بيان شده)، همچنين طلب علم بر هر مسلمان مرد و زن واجب شده، و زن صلاحيّت امامت جماعت زنان را دارد، چنانكه از پيامبر اسلام (ص) نقل شده كه زنى را به نام (امّ ورقه) جهت امامت جماعت زنان تعيين نمودند.

همچنين زن مى تواند در جهاد دفاعى شركت كند، و لذا بانويى به نام (نسيبه) در جنگ احد با كفّار جنگيد و از پيامبر اسلام (ص) دفاع كرد، و در متون تاريخى آمده كه زنان جهت اقامه نماز جماعت با پيغمبر اكرم (ص) به مسجد آن حضرت مى آمده اند، چنانكه از داستان تحويل قبله و غيره چنين بر مى آمد، و پيامبر بزرگ اسلام (ص) در سفر حج يا جهاد به جهت انجام بعضى تكاليف زنان را با خود مى برد، و در كتاب حج نقل شده كه پيامبر اسلام (ص) با امّ سلمه در مورد سرتراشيدن در حديبيّه مشورت كرده و به نظر آن بانو عمل نموده است.

شخصيت زن در روايات

پيرامون شخصيّت زن روايات بسيارى نقل شده كه ما تعدادى از آنها را به عنوان نمونه ذكر مى كنيم:

مرحوم كلينى از پيامبر اسلام (ص) نقل مى كند كه فرموده است: جز عطر و زن چيز ديگرى از دنيايتان را دوست ندارم، و در كتاب مكارم الأخلاق از آن حضرت نقل شده كه فرموده است: دوستى زنان از اخلاق پيامبران است، و در كتاب سفينةالبحار از رسول خدا (ص) چنين آمده: بهترين شما بهترينتان نسبت به زنان هستند، و در كتاب (الوافى) از امام صادق (ع) نقل شده كه فرموده است: هرچند محبّت انسان نسبت به زنان افزوده شود، ايمان او افزايش مى يابد، و مرحوم شيخ صدوق از حضرت امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمود: گمان نمى كنم كسى ايمانش زياد گردد مگر آنكه دوستيش نسبت به زنان افزايش يابد.

و در فرمايشات اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه چنين آمده: زنان را اذيّت نكنيد گرچه به شما فحش داده، و فرمانروايان شما را دشنام دهند، كه زنان از لحاظ نيروى نفس و عقل ضعيف هستند.

به هر حال چند نكته اى را بايد بيان كنيم:

(يك) بايد در حقوق مرد و زن كاملا مقيّد به احكام اسلام شده، و هركدام را در جاى خودش قرار داد، قرآن مجيد مى فرمايد: (براى مردان بر زنان درجه ايست) و در آيه اى ديگر مى فرمايد: (زنان همانند حقوقى كه مردان بر آنان دارند، خودشان هم حقوقى عادلانه دارند) و دراين باره بايد به مراجع تقليد مراجعه كرد، زيرا احكام اسلام و روش و چگونگى برخورد پيامبر و ائمّه طاهرين عليهم السلام را با هردو صنف بهتر مى دانند.

(دو) در تصميم گيرى ها و اتّخاذ قرار براى يكى از طرفين بدون ملاحظه همه جانبه مسئله، آن هم به دليل يك روايت ضعيف، يا عرف و عادت و تقاليد اجتماعى نبايد عجله به خرج داد، بلكه بعكس بايد با مطالعه تمام اطراف و دقّت در روايات وارده، وارد عمل شويم.

(سه) بايد جهت مطابقت زمان با كليّه شئون اسلامى در مورد بانوان از راه عمل، مطالعه و تربيت كوشيده تا زن به مقام مناسب و والاى اسلاميش دست يابد، نه اينكه قربانى اختناق و فشار مفرط، و يا آزادى افراطى كه شرق و غرب به وى داده بشود.

نگاهى به آزاديهاى زن

آزادى زن، موضوعى است كه بحث در باره آن بسيار شده. و غالب نويسندگان اسلامى معمولا حالت زن را قبل از اسلام و بعد از آن مورد مقايسه و بررسى قرار مى دهند.

البتّه اين مقايسه خوب است، لكن سخن تا همينجا خاتمه نمى يابد، ما اكنون نياز به مقايسه زن در جامعه اسلامى، و جامعه غربى داريم، و نمى خواهيم دراين باره هم خيلى دقيق و عمقى بحث كنيم، بلكه مقصود مان اينست كه فرازهائى از آزادى زن را در هردو جامعه بيان نموده، تا ببينيم كه آيا آرامش فكرى و بدنى، تندرستى، فرهنگ، شهرت، اشباع غرائز، و بالأخره پاكيزگى جامعه اى كه بايد نصيب زنان بشود در پرتو اسلام، و يا در پرتو كفر تحقّق مى يابد؟

زندگى زن در پرتو اسلام با حقوق و تكاليفى همانند مرد مى باشد، زن در همه چيز شريك مرد است، جز در موارد اندكى كه استثنا شده، آنهم به جهت نبودن مقتضى يا وجود موانعى.

زن، در نماز، روزه، خمس، زكات، و حج همسان با مرد است، ليكن چون تكاليف خانه دارى به عهده اوست، اضافه بر خشونت جهاد كه با ضعف بدنى و دقّت و لطافت زن سازگار نيست، و كثرت عواطف رقيق او، لذا اسلام جز در صورت ضرورت، از زنان جهاد نمى خواهد.

امّا در عبادات ديگر مانند امر به معروف، نهى از منكر، تولّى اولياى خدا و تبرّى از دشمنان خدا زن شريك مرد مى باشد، و در معاملات ـ در تمام ابعاد ـ زنان حقوقى همانند مردان دارا هستند، آنان حقّ تجارت، رهن، ضمانت، وديعه، مزارعه، مساقات، مضاربه، شرات، صلح، عاريه، اجاره، وكالت، وقف، هبه، وصيّت را دارند، و همچنين قانون حجر (ورشكستگى) نيز بر زنان هست.

علاوه بر اينها زن از حقّ ازدواج، طلاق ـ اگر هنگام عقد شرط كند ـ نذر، سوگند، عهد، برده رها كردن، مكاتبه، اقرار، جعاله، صيد، ذبح حيوانات، شفعه، احياى زمينهاى موات، لقطه، شهادت، ديات، قصاص، و ارث برخوردار است.

چنانكه در مصرف خوراك و آشاميدنى نيز هيچ فرقى با مردان ندارد.

بله، پاره اى از مسائل گذشته نسبت به زنان ويژگيهائى دارد: مثلا در مسئله ارث زن سهمى كمتر از مرد دارد، چون نفقه او بر مرد بوده، و مخارج مسكن و لباس نيز بر مرد است ـ، كه تفصيل آن گذشت ـ و طلاق به دست زن نيست چون حقّ قيموميّت براى مرد مى باشد، به جهت اينكه اداره منزل ناگزير بايد موكول به يك نفر گردد، و شكّى نيست كه صلابت و استقامت مرد بطور طبيعى بيش از زن است، و لذا رياست خانه به دو سپرده شده، و در برابر اين مسئوليّت حقّ طلاق نيز اختصاص به مرد يافته به دليل هماهنگى حقوق و مسئوليّتها.

آزادى به شيوه غربى

زنان در پرتو اسلام با سعادت و رفاه زندگى مى كردند، حقوق و مسئوليّتهائى داشتند، و خلاصه كمبودى در كار نبود، تا اينكه تمدّن غربى آمد، و زن را محروم از دو حق ديد:

(يك) آزادى ـ بى قيد و شرط ـ كه زن را در همه چيز از جمله در رفت و آمد به كاباره ها، سينماها، استخرها، و مدارس مختلط آزاد نمود، همچنين حقّ بى بند و بارى، بى حجابى، حضور در مجالس فساد و آزادى در لذّتهاى مبتذل را به زنان واگذاشت، و از طرفى هرگونه دعوت به وقار، حشمت، حياء، عفّت، فضايل انسانى و اخلاق پسنديده را ارتجاعى و منافى با آزادى شناخت.

(دو) حقّ دخالت در فعاليّتهاى سياسى، مثل رياست جمهورى، وزارت، استاندارى، شهردارى و غيره... به اين دليل كه چرا زن از اين مناصب محروم باشد، حال آنكه هيچ فرقى با مرد ندارد؟ آيا اين محروميّت ركود، و بازگشت به قرون جاهلى تاريك نيست، حال آنكه دوران معاصر دوران علم و پيشرفت است؟!

ما مى خواهيم اين باصطلاح دو حق!! را انتقاد كنيم و فعلا نمى خواهيم بگوئيم كه حق اول فساد و بدبختى است، نه حقّ و آزادى و اينكه حقّ دوّم دروغ و فريبكارى است چون موافق با طبيعت عاطفى زن نبوده، و خود امّتهائى كه دعوت به سوى آن دارند آن را تحريم مى كنند، و زن را قابل اين مناصب نمى دانند و لذا آيزنهاور، خروشچف، مكميلان، دگل، روزولت، چرچيل، استالين و ديگر رؤسا و سردمداران اين امّتها هيچكدام زن نبودند.

بلكه مى خواهيم يك واقعيّت را بيان كنيم، كه فعلاً زن در پرتو قوانين غربى به كجا رسيده؟ آنهم بعد از اينكه كمال احترام و آزادى شايسته را در پرتو قوانين اسلامى داشت، تا ببينيم كه در اثر قوانين و مقرّرات كفر، چگونه زن و بدنبال او زندگى خانوادگى سقوط كرده و از هم پاشيده شد.

و سپس اين سؤال را از حاميان غرب مى پرسيم: كه آيا زن در پرتو قوانين خود ساخته شما رفاهيّت بيشتر و سعادت و زندگى بهترى دارد، يا در پرتو اسلام؟

خوشبختانه عدّه اى از غربيان، منصفانه به مقام زن در اسلام شهادت مى دهند.

مثلا آقاى (سيديو) مى گويد: (قرآن كه قانون اساسى مسلمين است مقام زن را بجاى اينكه پائين آورد، بالا برده است، و (محمّد) سهم دختر را در ارث معادل نيمى از سهم برادرش قرار داده، با وجودى كه دختران قبل از اسلام هيچ حقّى از ارث نداشته اند)(9).

و آقاى (گوستاولوبون) مى گويد: (اسلام مقام اجتماعى و شخصيّت زن را به جاى پائين آوردن خيلى بالا برده، بخلاف ادّعاى بسيارى كه خلاف اين شده، و قرآن بهتر از قوانين اروپائى ما حقوق ارث به زنان اختصاص داده، بنا بر اين اينجا مى توانيم گفته مان را تكرار كنيم كه: اسلامى كه بسيار مقام زن را بالا برده از پائين آوردن شخصيّت او مبرّاست، و نه تنها اسلام مقام زن را بالا برده، بلكه اضافه بر اين اسلام اوّلين دينى است كه چنين كرده، به اين دليل كه تمامى اديان و امّتهائى كه قبل از عربها آمده اند، نسبت به زن بدى كرده اند)(10).