( وقضى ربّك الاّ تعبدوا الا اياه و بالوالدين
احساناً )
اسراء / 23
حقوق پدر و مادر بر فـرزنـدان
وظيفه اى سنگين
اداى حقوق پدر و مادر به اندازه اى سنگين، ظريف
و دقيق، و نيازمند به تحمل و طاقت بالا و فوق
العاده اى است، كه جز از مؤمن واقعى به حق و قيامت
ساخته نيست.
كدام مؤمن، مؤمنى كه اوصاف و خصوصيات او در قرآن
مجيد بيان شده :
انَّما كان قول المؤمنين اذا دُعوا الى الله و
رسوله ليَحكُم بينهم ان يقولوا سمعنا و اطعنا و
اولئك هم المفلحونَ.
و من يطع الله و رسوله و يخش الله و يتَّقْه
فاولئك هم الفائزونَ. [74]
سخن و گفتار مردم مؤمن غير از اين نيست كه وقتى به
سوى خدا و رسول خدا دعوت شوند، تا بين آنان حكم
كند از دل و جان بگويند، مى شنويم و اطاعت مى
كنيم، اينان رستگاران واقعى هستند.
هر كس فرمان خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس و
اهل تقواى الهى باشد، به فوز واقعى رسيده.
اكنون حكم حضرت حق را نسبت به پدر و مادر در سوره
مباركه اسرا ملاحظه كنيد :
و قضى ربّك الاّ تعبدوا الاّ ايّاه، و بالوالدين
احساناً اِمّا يبلغنَّ عندك الكِبر احدهما، او
كلاهما، فلا تقل لهما افٍّ، و لا تنهرهما و قل
لهما قولاً كريماً، و اخفض لهما جناح الذُّلِّ من
الرَّحمةِ و قل ربِّ ارحمهما كما ربَّيانى
صَغيراً. [75]
تفسير و توضيح و معناى واقعى اين آيه شريفه كه حق
پدر و مادر را به دنبال حق خدا قرار داده، و اين
ترتيب دليل بر عظمت مسئله است، در كتاب بسيار
پرقيمت كافى جلد دوم صفحه 157 روايت اول از قول
امام به حق ناطق حضرت صادق (عليه السلام)روايت
شده.
كتاب شريف كافى به خاطر مؤلف بزرگوارش مرحوم كلينى
( ره ) كه در عصر غيبت صغرى مى زيسته، و به خاطر
محتويات و رواياتش، كه از راويان نزديك به عصر
معصوم گرفته شده، و به خاطر ترتيب و نظمش، و به
جهت توجهى كه از روز تأليف تاكنون به آن شده، و
محض اينكه از مصادر و منابع بسيار مهم اصول دين و
فقه اهل بيت است، از اعتبار ويژه اى برخوردار است،
كه كتب ديگر از چنين اعتبارى برخوردار نيستند.
من فكر نمى كنم بعد از تفسير اين آيه، آن هم از
قول حضرت صادق (عليه السلام)، در كتابى چون كافى
نسبت به حقوق پدر و مادر عذرى براى كسى باقى
بماند.
راوى مى گويد از حضرت صادق معناى آيه را پرسيدم
حضرت فرمود :
احسان به پدر و مادر يعنى بخوبى و به شيرينى و با
حالى خوش و با صبر و حوصله با آنان نشست و برخاست
كنى، با كسالت و چهره درهم با آنان روبرو نشوى، و
هرچه نياز دارند گرچه مستغنى باشند، بدون اينكه
وادار شوند از تو بخواهند براى آنان فراهم آورى، و
هر وقت به ديدنشان مى روى با دست پر بروى.
مگر خداوند نفرموده :
لن تنالوا البرَّ حتّى تنفقوا ممّا تحِبُّون.
[76]
به نيكى نمى رسيد مگر از آنچه دوست داريد در راه
خدا انفاق كنيد.
و اما گفتار حضرت حق كه فرمود : اگر يكى از آنها
يا هر دوى آنها پير بودند، در صورتى كه به خاطر
پيرى و ضعف و كم حوصلگى تو را ناراحت و دلتنگ
كردند به آنان اف نگوئى، و اگر ترا زدند صدايت را
بلند نكن با آنان با سخن كريمانه، قول بزرگوارانه
روبرو شو، و اگر باز بروى تو دست بلند كردند، به
آنان بگو خداوند هر دوى شما را مورد مغفرت قرار
دهد، و اين گونه سخن نيست مگر قول كريم.
سپس مى فرمايد نهايت تواضع و فروتنى را نسبت به
آنان رعايت كن، و جز به رحمت و رأفت به آنان نظر
مينداز، و صدا و دست بالاى صدا و دست آنان بلند
مكن، و جلوتر از آنان منشين و بر ايشان مقدّم مشو.
به آنان دعا كن و بگو خدايا اين دو نفر را مورد
رحمت قرار بده، چنانكه در كودكى مرا پرورش دادند
تا به اينجا رسيدم.
در آيه ديگر مى فرمايد :
اَن اشكر لى و لوالديك الىَّ المصير، و ان جاهداك
على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و
صاحبهما فى الدّنيا معروفاً و اتَّبع سبيل من اناب
الىَّ ثمَّ الىَّ مرجعكم فانبِّئكم بما كنتم
تعملون. [77]
مرا نسبت به تمام نعمت هايم شكر كن، و سپس از پدر
و مادرت در مقابل زحمات طاقت فرسائى كه براى تو
كشيدند تشكر نما، بازگشت همه در قيامت به من است،
آنجا نسبت به تمام وظائفى كه داشتيد مؤاخذه خواهيد
شد.
اگر از تو دعوت به شرك كنند، چيزى كه آن را حق نمى
دانى، از آنان اطاعت مكن، ولى با آنان در عين
اينكه مشركند معاشرتى نيكو داشته باش، و از راه
آنكه رجوع و انابه اش به من است پيروى كن، كه
بازگشت همه شما پس از مرگ به من است، و من همه شما
را به آنچه انجام داده ايد آگاه مى كنم.
نكته اى عجيب
چون موسى مبعوث به رسالت شد، دستور گرفت كه در
برخورد با فرعون با زبان نرم و ليّن با او سخن
بگويد، سبب پرسيد، پاسخ شنيد، او پانزده سال زحمت
تو را كشيد، و از ايام شيرخوارگى تا جوانى براى
بزرگ كردن تو متحمّل رنج و مشقت شد، بنابراين نسبت
به تو بوى حق پدرى مى دهد، و تو نبايد با او بلند
بلند صحبت كنى، و با خشونت با او روبرو شوى.
مسئله اى ظريف
در تفسير منهج در توضيح آيه شريفه
الم يجدك يتيماً فآوى. [78]
آورده كه خداوند متعال به رسولش فرمود من قبل از
ولادت تو پدرت را از دنيا بردم، و در ايام كودكى
تو مادرت را به آخرت منتقل كردم، زيرا اگر زنده مى
ماندند، تحمل بار نبوت و بار اداى حقوق پدر و مادر
براى تو كمر شكن بود.
روايات باب حقوق پدر و مادر
راوى از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد :
أَيُّ الاَْعْمالِ اَفْضَلُ ؟ قالَ الصَّلاةُ
لِوَقْتِها، وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ، وَ الْجِهادُ
فى سَبيلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. [79]
چه عملى در ميان اعمال از برترين هاست ؟ فرمود :
نماز در وقت خودش، نيكى به پدر و مادر، جهاد در
راه خدا.
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
ما يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ اَنْ يَبِرَّ
والِدِيْهِ حَيَّيْنِ وَ مَيِّتَيْنِ.
چه مانعى در راه شماست، كه به پدر و مادر نيكى
كنيد، زنده باشند يا مرده.
از حضرت پرسيد براى پدر و مادر از دنيا رفته چه
كنيم ؟
يُصَلِّىَ عَنْهُما وَ يَتَصَدَّقَ عَنْهُما وَ
يَحُجَّ عَنْهُما، وَ يَصُومَ عَنْهُما. [80]
از جانب آنها نماز خوانده شود، صدقه بدهند، حج بجا
بياورند، و روزه بگيرند.
اسلام آوردن زكريا بن ابراهيم و خدمت او به
پدر و مادر
زكريا مى گويد مسيحى بودم و در مسيحيت متعصب،
مسلمان شدم، و خوشحال بودم، به مكه رفتم، خدمت
حضرت صادق (عليه السلام) رسيدم فرموداگرپرسشى
دارى،بپرس. عرض كردم : خانواده ام مسيحى هستند،
تنها مسلمان آن خانواده منم، مادرم كور شده، من به
ناچار با آنان زندگى مى كنم، زيرا پدر و مادرم جز
من كسى را ندارند، دوست دارند با آنها هم غذا شوم
و از ظرف آنان آب بخورم، فرمودند پدر و مادرت گوشت
خوك مى خورند گفتم نه، با خوك تماسى دارند ؟ گفتم
:نه. فرمود : از آن خانه بيرون نرو. از پدر و
مادرت جدا مشو، به مادرت خدمت كن، كارهايش را
انجام بده، او را به حمام و دستشوئى ببر، لباسهايش
را عوض كن، لقمه به دهانش بگذار!
وقتى به كوفه برگشتم تمام دستورات حضرت را نسبت به
مادر عمل كردم، به من گفت حقيقت را به من بگو آيا
مسلمان شده اى ؟ گفتم : آرى و اين همه خدمت و محبت
به دستور امام زمانم فرزند رسول اللّه حضرت
صادق(عليه السلام) است، مادرم گفت: او خود پيامبر
است. گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است،
گفت: نه، اين كارهائى كه در حق من انجام مى دهى
دستور انبياء خداست، در هر صورت من كورم، در عين
كورى مى فهمم كه دين تو از دين من بهتر است، من را
هم به دين خودت راهنمائى كن، مادرم را به عرصه گاه
مسلمانى آوردم. نماز ظهرش را با من خواند، وقت
مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم،
زيرا من از برنامه ظهر لذت بردم، نماز مغرب را با
من خواند و پس از نماز از دنيا رفت، يادم آمد كه
حضرت فرمود اگر مادرت از دنيا برود خودت دفنش كن،
شيعيان را اول صبح خبر كردم، گفتند به كشيش بگو،
گفتم مسلمان شده بود، به من كمك كردند تا كارهايش
انجام گرفت. [81]
جابر جعفى مى گويد: در محضر امام صادق (عليه
السلام) بودم، مردى عرضه داشت پدر و مادرم از اهل
سنت اند و بسيار متعصب، با آنها چگونه رفتار كنم؟
امام فرمود: با شيعيان واقعى ما چگونه برخورد مى
كنى؟ عرض كرد: با عشق و محبت، و با اقدام به حلّ
مشكلات آنان، فرمود : با پدر و مادرت به همين صورت
رفتار كن. [82]
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود :
جوانى در زمان زنده بودن پدر و مادرش به آنان زياد
خدمت مى كند، پس از مرگ در وصيت پدر و مادر اين
جمله را مى بيند، فرزندم مقدارى مديون هستيم، از
عهده پرداختش برنيامديم،تو از جانب ما اين دين را
اداكن، پسر مى گويد: به من هيچ ربطى ندارد، مى
خواستند خودشان در زمان حيات بدهى خود را اداكنند،
او از حضرت حق حتى براى آنان طلب مغفرت هم نمى
كند، خداوند دستور مى دهد وى را از جمله عاق شده
ها ثبت كنند!
و فرزندى در حيات پدر و مادر عاق است ولى پس از
مرگ آنها دينشان را ادا مى كند، و براى آنان طلب
مغفرت مى نمايد، جزء نيكوكاران به پدر و مادر ثبت
مى شود. [83]
در كتاب امالى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت
مى كند موسى (عليه السلام) در سايه عرش چهره اى
زيبا ديد عرضه داشت :
مَنْ هذَا الَّذى قَدْ اَظَلَّهُ عَرْشُكَ.
اينكه عرش سايه بر سرش انداخته كيست ؟
خطاب رسيد شخصى است كه به پدر و مادرش زياد نيكى
كرده، و پرونده اش از نمّامى و دو به هم زنى پاك
بوده است.
امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : اگر مى خواهيد
مرگ بر شما آسان شود، به اقوامتان سر بزنيد، و به
پدر و مادر نيكى كنيد، كه به ملك الموت خطاب مى
رسد به او سخت نگير، و نيز فقر را از شما تا آخر
عمر دور مى كند.
مردى در كنار كعبه به ابوذر گفت : به چهره على
زياد نگاه مى كنى، جواب داد كنار پيامبر بودم، بين
من و حضرت فاصله نبود، خطاب به من فرمودند :
اَلنَّظَرُ اِلى عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِب
عِـبادَةٌ، وَ النَّـظَرُ اِلَـى الْـوالِـدَيْنِ
بِـرَأْفَة وَ رَحْمَة عِبادَةٌ. [84]
نگاه به چهره على و نظر به رأفت و رحمت به پدر و
مادر عبادت است.
على (عليه السلام) فرمود :
سخن پدر و مادر را در تمام برنامه ها بپذير، مگر
در معصيت خدا.
امام هفتم (عليه السلام) فرمود : مردى به رسول خدا
عرضه داشت حق پدر را برايم بگو. حضرت فرمود :
لا يُسَمّيهِ بِاسْمِهِ وَ لا يَمْشى بَيْنَ
يَدَيْهِ، وَ لا يَجْلِسُ قَبْلَهُ، وَ لا
يَسْتَسِبُّ لَهُ. [85]
او را بنام نخواند، جلوتر از او راه نرود، قبل از
او ننشيند، و عامل فحش به او نگردد.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود : بر عهده فرزندان
نسبت به پدر و مادر سه چيز واجب است : از آنان در
همه حال تشكر كنند، در غير معصيت خدا امر و نهى
آنان را بپذيرند، و در پنهان و آشكار خيرخواه آنان
باشند. [86]
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : به عاق
گفته مى شود :
اِعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنّى لا اَغْفِرُ لَكَ.
[87]
هر چه مى خواهى بكن، كه من تو را نمى بخشم.
و نيز آن جناب فرمود :
اِثْنانِ يُعَجِّلُهُمَا اللّهُ فِى الدُّنْيا،
اَلْبَغْيُ وَ عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ. [88]
نسبت به عقوبت دو چيز در دنيا عجله مى شود : زنا و
عاق پدر و مادر بودن.
و نيز آن حضرت فرمود :
مَنْ اَحْزَنَ والِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُما.
[89]
كسى كه پدر و مادر را غصه دار كند، عاق آنها شده.
امام ششم (عليه السلام) فرمود : تند نظر كردن به
پدر و مادر از عوامل عاقّى است.
مردى به حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت
:
ما مِنْ عَمَل قَبيح اِلاّ قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ
لى مِنْ تَوْبَة ؟
كار زشتى نيست مگر آنكه من انجام داده ام، براى من
راه توبه باز هست ؟
فرمود: پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: مادرم از
دنيا رفته ولى پدرم زنده است، حضرت فرمود اگر مى
خواهى تمام گناهانت بخشيده شود برو به پدرت نيكى
كن، آن مرد وقتى از مسجد بيرون رفت، حضرت فرمود :
لَوْ كانَتْ أُمُّهُ.
اگر مادرش زنده بود با نيكى به او به مغفرت خدا
نزديك تر بود. [90]
موسى سه بار از خداوند طلب سفارش كرد خطاب رسيد تو
را دوباره به مادر سفارش مى كنم و يك بار به پدر.
[91]
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : در سه چيز براى
كسى آزادى نيست :
اداء امانت به خوب و بد، وفاء به عهد به خوب و بد،
نيكى به پدر و مادر به خوب و بد. [92]
شيخ انصارى و مادر
شيخ اعظم، فقيه بزرگ، خاتم مجتهدان مادرش را تا
نزديك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى
سپرده، مى ايستاد، تا بعد از پايان كار او را به
خانه برگرداند.
هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او
از خانه بيرون مى رفت.
پس از مرگ مادر به شدت مى گريست فرمود گريه ام
براى اين است كه از نعمت بسيار مهمى چون خدمت به
مادر محروم شدم، شيخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و
تدريس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را
خواند، با آنكه مادر از متديّنه هاى روزگار بود.
عاق مادر
جوانى در حال مرگ بود، رسول خدا به عيادتش آمد،
شهادتين را به او تلقين فرمود، جوان رو برگرداند،
و از گفتن خوددارى كرد، رسول حق فرمود مادر دارد
عرضه داشتند آرى، مادر را خواست فرمود از فرزندت
ناراضى هستى؟ گفت آرى، فرمود راضى شو زيرا زبانش
از گفتن شهادتين بسته شده، عرضه داشت دلم را
سوزانده، از او ناراحتم، فرمود به خاطر من راضى
شو، محض رسول خدا از او اعلام رضايت كرد، حضرت
فرمود : به وحدانيت حق و رسالت من شهادت بده،
شهادت داد، فرمود چرا بار اول نگفتى عرض كرد
هيولاى وحشتناكى به من حمله مى كرد من از گفتن باز
مى ماندم، اكنون آن هيولا از من دور مى شود كه من
توانستم سهل و آسان شهادتين بگويم. [93]
امام سجاد (عليه السلام) فرمود :
نسبت به مادر اين معانى را توجه داشته باش : تو را
نه ماه يا كمتر چون بار سنگينى حمل كرد، كه احدى
نسبت به احدى آن را تحمل نمى كند، از ثمره قلبش
خرج تو كرد، كه كسى براى كسى انجام نمى دهد، با
تمام وجودش تو را حفظ كرد، تو را سير كرد و به
گرسنگى خود توجه نكرد، تو را سيراب كرد، و تشنگى
خود را لحاظ ننمود، تو را پوشاند، خود را به حساب
نياورد، گرما خورد ولى تو را از آن حفظ كرد، به
خاطر تو از خواب شيرين چشم پوشيد، از سرما و گرما
تو را محافظت نمود، تا فرزندى چون تو را داشته
باشد، تو طاقت سپاس از او را در برابر اين همه
زحمات جز به توفيق خداوند مهربان ندارى. [94]
حكم نامى مى گويد به امام ششم(عليه السلام) عرضه
داشتم، پدرم خانه اى به من بخشيد، فعلاً قصد
برگشتن به آن را دارد، فرمود : پدرت كار بدى كرده،
اگر با تو به دعوا برخاست، تو صدايت را در برابر
او بلند نكن، اگر او داد و بيداد كرد، تو با او
آهسته صحبت كن. [95]
( ... ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين ...
)
بقره / 215
وظيفه زن و شوهر نسبت به بستگان يكديگر
اقوام و بستگان
براى زن و شوهر بستگان و اقوامى است، كه هيچ يك
از زن و شوهر آنجا كه شرع مطهّر مانعى نمى بيند،
حق چشم پوشى از آنان را ندارند، و هيچ كدام هم حق
ندارد ديگرى را از ديدار آنان و حقوقى كه دارند
منع كنند.
براى هر يك پدر و مادر، خواهر و برادر، عمو و
دائى، عمه و خاله، خواهرزاده و برادرزاده، عموزاده
و دائى زاده، عمه زاده و خاله زاده، پدربزرگ و
مادربزرگ و عده اى ديگر از بستگان حسبى و نسبى
هست.
ديدار آنان عبادت، و زيارت آنها حسنه، و رفت و آمد
با آنان كارى بسيار عالى، و حل مشكلات آنان داراى
اجرى عظيم است.
زن نبايد نسبت به اقوام شوهرش حساسيت نشان بدهد، و
از پذيرفتن آنان در خانه شوهر مانع شود، يا زمان
آمدن آنان روى برتابد و اوقات تلخى كند، يا بدتر
از همـه شوهر را از رفت و آمـد با آنان يـا كـمـك
بـه حـل مشكـلاتشان مـنع نـمايد و بالعكس.
خانه ملك شوهر است، و ثروت و مال اختيارش از جانب
حضرت حق به عهده شوهر است، و اطاعت از شوهر بر زن
واجب شرعى و آزار شوهر حرام قطعى است، و كنترل
كردن شوهر از رفت و آمد با پدر و مادرش، و با
خواهر و برادرش و ساير اقوامش، صد در صد خلاف
اخلاق، و خلاف فطرت و روحيات انسانى است، و مانع
شدن شوهر از زن براى رفت و آمد با پدر و مادرش و
اقوام و بستگانش عملى خلاف محبت و عاطفه انسانى
است.
اگر زن و فرزند مانع از اجراى خير، نيكى، عبادت،
رفت و آمد با اقوام و كمك به آنها باشند به فرموده
قرآن اين زن و فرزند دشمن انسانند، نه دشمنى كه در
قلبش كينه موج بزند، بلكه دشمنى كه مى خواهد انسان
روى سعادت و نيك بختى را در دنيا و آخرت نبيند،
مرد در امور خير، در حل مشكلات مردم، در رفت و آمد
با بستگان، در دعوت آنان به خانه، در كمك به پدر و
مادر و خواهر و برادر، نبايد تسليم خواسته غلط زن
يا فرزند شود.
البته زنان مؤمنه، زنانى كه ايمان به قيامت دارند،
زنانى كه احساس مسئوليت داند، زنانى كه به آبادى
قيامت خود علاقه دارند، زنانى كه مى دانند رعايت
حق شوهر واجب شرعى است، زنانى كه مؤدّب به آداب
الهى هستند با شوهران خود در تمام امور خانه و
امور اخلاقى، و در انجام كار خير توافق صد در صد
دارند، بلكه اگر ببينند، شوهر در اين زمينه سستى
مى كند او را تشويق و ترغيب به خوبى و رفت و آمد
با بستگان، و كمك به آنان مى كنند.
اما زنانى كه بر خلاف خواسته حق در حركتند، يا
فرزندانى كه خلاف شرع مطهر درخواست هائى دارند،
قرآن مجيد آنان را دشمن مرد قلمداد كرده و در اين
زمينه دستوراتى به مرد مى دهد كه آن دستورات فقط و
فقط جنبه عاطفى و اخلاقى و انسانى دارد.
يا ايُّها الَّذينَ آمنوا اِنَّ من ازواجِكم و
اولادِكم عدوّاً لكم فاحذروهم، وَ انْ تَعفوا و
تصفحوا، و تغفروا فَانَّ الله غفور رحيمٌ.
[96]
اى اهل ايمان بعضى از زنان و فرزندان شما، كه مى
خواهند شما را از اطاعت و عبادت و جهاد و كار خير
بازدارند دشمن شما هستند، از آنان حذر كنيد، به
منع آنان توجه ننمائيد، مطيع آنان نباشيد، در
برابر اينگونه زن و فرزند سه وظيفه داريد :
آنان را از اين اخلاق و كردارشان عفو كنيد، و بر
آنان بپوشانيد، و از آنان بگذريد، كه همانا خداوند
غفور و رحيم است.
با چنين زن و فرزندى درگيرى مصلحت نيست، به هم زدن
صلاح نيست، جار و جنجال لازم نيست، خشم و خشمگينى
نمى خواهد، آنان در اصرار بر خواسته خود باشند، و
شما هم در راه اطاعت از حق و خرج كردن مال در راه
خدا، و جهاد و كوشش در راه حق، و انجام كار خير در
هر زمينه اى ثابت قدم باشيد.
در اين زمينه بعضى از زنان واقعاً سختگير هستند،
اينان خود محروم از رحمت حقند، و مى كوشند كه
ديگرى را هم از رحمت حضرت حق محروم كنند!
بعضى ازمردان هم دراين زمينه نسبت به همسران خود
سختگيرند،سختگيريهاى بى جا و بى مورد، كه حاصلى جز
محروميت از عنايت و لطف حق ندارد.
چه علتى دارد كه بعضى از زنان در مقابل شوهران
ايستادگى شديدى مى كنند كه اقوام شوهر به خانه
شوهر نيايند، و شوهر هم بديدار آنان نرود، يا شوهر
كمك مالى به بستگان خود ننمايد، ولى بايد تمام
بستگان زن به آن خانه كه ملك شوهر و در تصرف اوست،
و رفت و آمد ديگران بايد با اجازه او باشد، رفت و
آمد كنند و به هر شكلى كه زن مايل است ريخت و پاش
كنند.
ماهـها و سالـها مى گذرد ، شوهر در حسرت آمدن پدر
و مادر ، و خواهر و برادر به خانه اش مى سوزد، ولى
در همان ماهها و سالها تمام اقوام زن به آن خانه
رفت و آمد دارند.
اين ظلم به شوهر و به اقوام شوهر نيست ؟ اين ظلم
همان حالت خطرناك روانى نيست، كه هركس گرفتارش
باشد، ملعون و از رحمت خدا دور، و عاقبت خوشى در
قيامت براى او نخواهد بود.
و اين چه اخلاقى است كه بعضى از مردان از رفت و
آمد زن به خانه پدر و مادرش و خواهر و برادرش منع
مى كنند، و او را هم چون اسيرى ذليل در بند خود
دارند، اخلاقى كه قطعاً شيطانى، و مورد نفرت حضرت
حق، و باعث ممنوعيت انسان از رحمت الهى است.
قرآن مجيد نزديك به بيست و سه بار از اقوام و
بستگان انسان منهاى آيات مربوط به صله رحم نام
برده، و نسبت به آنان سفارشات مهمى نموده.
انسان مؤمن با توجه به اينكه مأمور است از روش
رسول خدا در تمام جهات پيروى كند، و آن حضرت را
اسوه خود قرار دهد، يك وظيفه اش هدايت اقوام و
انذار آنان است، اگر نياز به هدايت و انذار داشته
باشند، كه انسان تا لحظه آخر عمر اين نياز را
دارد.
وَ اَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَْقْرَبينَ. [97]
چه عمل خداپسندانه اى است كه انسان گاهى اقوام خود
و همسرش را در خانه اش جمع كند، و آنان را اگر
قدرت و تخصّص دارد، نصيحت نمايد، و با حلال و حرام
آشنا كند، و از عواقب عمل زشت و اخلاق ناپسند
بترساند، و آنان را با مسائل فقهى و شرعى آشنا
نمايد.
هدايت افراد به حقايق الهيه كارى همانند كار
انبياء و امامان، و از نظر ثواب برنامه اى شگفت
آور است.
مى گويند علامه مجلسى شبهاى جمعه اين برنامه را
براى زن و فرزند و بستگانش داشت، و آن را بر خود
لازم مى دانست، چرا كه انفاق علمى هم مانند انفاق
مالى كارى پسنديده و مورد عنايت خداوند است.
در قرآن مجيد احسان و نيكى به بستگان را در طول
عبادت خدا و احسان به پدر و مادر قرار داده، و با
اين برنامه خواسته عظمت پيوند داشتن با اقوام را
بيان كند :
. . .لا تعبدون الاَّ الله و بالوالدين احساناً و
ذِى القُربى . . . [98]
جز خدا را عبادت نكنيد، و به پدر و مادر و خويشان
خود احسان نمائيد.
مال دوستى و علاقه به ثروت فطرى انسان است، اگر
عشق به مال نبود، كسى دنبال كار و كوشش و هنر و
صنعت و تجارت و زراعت نمى رفت.
مالى كه از طريق زحمت به دست مى آيد معشوق انسان
مى شود.
قرآن مجيد از مؤمن مى خواهد براى حل مشكل بستگان و
اقوام، و به جريان افتادن زندگى آنان از اين معشوق
خود دست بردارد، و در عين محبت به مال و ثروت آن
را در راه زندگى اقوام و بستگان خود قرار بدهد، كه
از علائم صادقان و مؤمنان پرداخت مال به اقوام و
بستگان است.
. . .و اتى الْمال على حبِّه ذَوى الْقربى . . .
[99]
اقوام و بستگان چه نسبى و چه حسبى، به اندازه اى
موقف و موضعشان در زندگى و رابطه با انسان مهم است
كه جزء ارث بران بعد از مرگ انسانند، در اين زمينه
به آيه اى از كتاب خدا كه سند تمام حقايق است
عنايت كنيد :
وَ اذا حضر القسمة اولوا القربى . . . [100]
چون در تقسيم ماترك ميت بستگان و خويشان حاضر
شوند.
رعايت شأن اقوام، و حيثيت آنان از نظر كتاب خدا تا
حدّى است كه كتاب خدا دستور مى دهد در سخن گفتن
خود نسبت به اقوام عدالت را مراعات نمائيد.
وَ اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذا قربى. [101]
و هرگاه سخنى گوئيد عدالت را گرچه درباره اقوام و
بستگان باشد رعايت كنيد.
تحقير آنان، سبك ياد كردن از آنان، سبك شمردن آنان
سبك حرف زدن با آنان خلاف شرع، و عملى دور از
اخلاق و كرامت است.
خداوند مهربان همه را به عدالت و احسان و بذل و
عطا امر مى كند، و به خصوص در اين زمينه از اقوام
و بستگان اسم مى برد :
انَّ الله يأمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى
القربى . . . [102]
كوتاهى در بخشش و انفاق نسبت به آنان كه استحقاق
دارند، مخصوصاً اقوام و بستگان، به وسيله كسى كه
از ثروت و مال بهره مند است پسنديده خدا نيست، و
از نظر شرع مطهر و عقل و منطق و اخلاق و فطرت
مردود است.
و لا يأتل اولوا الفضل منكم و السَّعة ان يؤتوا
اولى القربى . . . [103]
نبايد صاحبان نعمت و ثروت از بخشش و انفاق در راه
خدا به اقوام و بستگان و . . .
به وقت عدالت و شهادت در دادگاه دستور اكيد است كه
عدالت كنيد و شهادت به حق دهيد، و از كتمان شهادت
بپرهيزيد، گرچه به ضرر شما و پدر و مادر و بستگان
باشد.
. . .كونوا قوّامين بالقسط شهداء للّه و لو على
انفسكم او الوالدين و الاقربين . [104]
و دستور است تا بستگان و اقوام در عرصه شركند، و
از حضرت حق جدا، و از دين خدا روگردان، براى آنان
طلب مغفرت نكنيد.
ما كان للنَّبىِّ و الَّذين آمنوا ان يستغفروا
للمشركين و لو كانوا اولى قربى. [105]
و دستور است اگر پدران و فرزندان، و برادران و
اقوام دشمن خدا و رسول الهى هستند با آنان دوستى
نكنيد. [106]
گذشته از اين دو مورد، يعنى ممنوعيت طلب مغفرت
براى اقوام مشرك و دوستى با آنان، اقوام و بستگان
با انسان پيكر واحد و هم خون هستند، و زن و شوهر
حق منع يكديگر را از ديدار آنان، يا رفت و آمد به
خانه خود ندارند، و بخصوص زن نمى تواند شوهر خود
را از اين فيض عظمى و خير كبير كه معادل با عبادت
حق است بازدارد.
سفارش من به زن و شوهر اين است كه بر اساس 23 آيه
قرآن نسبت به اقوام خود و اقوام يكديگر احترام را
رعايت، و با آنان رفت و آمد كنند، و از ايشان به
منزل خود دعوت نمايند، و با مال و ثروت خويش اگر
دارند، به حكم قرآن مجيد در صورت نياز به كمك آنها
بشتابند.
زن در اين زمينه مواظب باشد شوهر خود را نگران
نكند، كه خشم و غضب شوهر و نارضايتى او بر اساس
روايات خشم خدا و نارضايتى حضرت حق است، و زنى كه
شوهر از او راضى نباشد هيچ عمل واجب و مستحبى از
او قبول نمى شود. [107]
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
مَلْعُونَةٌ مَلْعُونَةٌ اِمْرَأَةٌ تُوْذى
زَوْجَها وَ تَغُمُّهُ . . . [108]
ملعون است، ملعون است زنى كه شوهر را اذيت كند، و
او را غمناك نمايد.
قسمتى از آزار شوهران و غصه آنان در رابطه با
مسئله اقوام و بستگان، بخصوص بستگان شوهر است، كه
زن بدون علّت منطقى و شرعى در برابر شوهر ايستادگى
مى كند، و از اين طريق خود را از رحمت حضرت محبوب
دور مى نمايد.
( الذين يصلون ما امر اللّه به ان يوصل ... )
رعد / 21
صـلـه رحـم
قرآن و صله رحم
از كارهاى بسيار نيك، و اعمال پسنديده كه حضرت
حق و انبياء و امامان نسبت به آن اصرار ورزيده اند
صله رحم است.
علامه خبير، محدث كبير، فيلسوف بزرگ، عارف عاشق
ملامحسن فيض كه عمرى را با قرآن مجيد و روايات بسر
برد، صله رحم را به زيارت ارحام، و رفع كمبودهاى
مادى، حل مشكلات اقتصادى، كمك به كار و كسب، و
ازدواج پسران و دختران آنان معنا فرموده، اگر در
آيات قرآن مجيد و روايات دقت شود، از مسئله صله
رحم همين معانى استفاده مى شود.
روش انبياء، و اخـلاق امامان شيعه در صله رحم
انجام همين واقـعيات عـالى بوده است.
قرآن مجيد به صله رحم سفارش مى كند، و آن را عمل
صاحبان خرد مى داند، و قطع با رحم را به عنوان فسق
و قاطع را فاسق مى شمارد.
در سوره مباركه نساء حكم مى كند تقواى الهى را
نسبت به خداوند و ارحام مراعات كنيد، خيلى عجيب
است كه ارحام را پس از خود ذكر فرموده است :
و اتَّقوا الله الَّذى تساءلونَ به الارحامَ.
[109]
رعايت تقواى الهى نسبت به ارحام رعايت آبرو و هويت
آنها و شتافتن به ديدارشان، و رفع نواقص زندگى
آنهاست.
در سوره مباركه رعد مسائلى را به عنوان خصوصيات
صاحبان خرد بيان مى كند و سود قيامتى آن را پيشواز
ملائكه از آنان در محشر، و سلام فرشتگان به ايشان،
و عاقبت بخيرى مى داند، از جمله آن مسائل صله رحم
است.
و الَّذين يصلون ما امر الله به ان يوصل . . .
[110]
در سوره بقره در رابطه با قطع رحم مى فرمايد :
. . .و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يُفسدون
فى الأرض اولئك هم الخاسرون. [111]
و رشته اى كه آنان را به پيوند آن امر كرده صله
رحم مى گسلند، و در زمين فساد مى كنند، اينان در
حقيقت زيانكارانند.
آرى، قطع رحم زيانكارى است، و زيان و خسارت آن هم
كم نيست.
در سوره رعد درباره قطع رحم آيه اى كمرشكن قرار
دارد :
. . .و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يُفسدون
فى الأرض اولئك لهم اللَّعنةُ و لهم سوء الدّار.
[112]
و آنان كه قطع مى كنند آنچه را خدا به پيوند آن
دستور داده، و فساد در زمين مى نمايند بر اينان
است لعنت و براى آنان است دوزخ.
در سوره محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد
:
فهل عسيتم اِن تولَّيتم اَن تُفسدوا فى الأرض و
تقطِّعوا ارحامكم. [113]
شما اگر از فرمان حق روى بگردانيد و فساد در زمين
كنيد، و به قطع رحم برخيزيد باز هم اميد نجات
داريد ؟
راستى صله رحم چه اندازه اهميت دارد، كه انجامش
موجب استقبال فرشتگان از انسان در قيامت، و سلام
آنها، و عاقبت بخيرى و قطعش باعث لعنت، و سوء
عاقبت، و ممنوعيت از نجات است.
رفع كمبود اقتصادى ارحام با پرداخت مال به آنان
همراه با حفظ آبرو و هويت و كرامتشان بهره اى عظيم
دارد.
و مثل الَّذين ينفقون اموالهمُ ابتغاء مرضات الله
و تثبيتاً من انفسهم كمثل جنَّة برَبوة اصابها
وابل فآتت اكلها ضعفين فان لم يصبها وابل فطلٌّ و
الله بما تعملون بصيرٌ. [114]
و مثل آنان كه مال خود را در راه به دست آوردن
رضاى حق انفاق مى كنند، و با كمال اطمينان، دل به
لطف حق شاد دارند، مانند بوستانى است كه در جاى
بلندى باشد، و بارانهاى زيادى به موقع بر آن
ببارد، و حاصلى دو برابر دهد، و اگر باران بسيار
نيايد، اندك اندك بارد تا به ثمر رسد، خداوند به
آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
ان تبدوا الصَّدقات فنِعمّا هى و ان تخفوها و
تؤتوها الفقراء فهو خير لكم و يُكفِّر عنكم من
سيِّئاتكم و الله بما تعملون خبيرٌ. [115]
اگر به اهل استحقاق آشكارا صدقات خود را بپردازيد
كارى نيكوست، و اگر در پنهانى به نيازمندان
آبرومند برسانيد براى شما بهتر است، خداوند به
پاداش آن كار پنهان گناهان شما را بپوشاند، و خدا
بر اعمال شما آگاه است.
الَّذين ينفقون اموالهم باللَّيل و النَّهار سرّاً
و علانيةً فلهم اجرهم عِند ربِّهم و لا خوفٌ عليهم
و لا هم يحزنونَ. [116]
آنان كه اموال خود را شب و روز، پنهان و آشكار
انفاق مى كنند، نزد خداوند داراى اجر هستند، و
براى ايشان خوف و غصه نيست.
طرحى جامع و زيبا
بيائيم تمام اقوام ثروتمند و فقير خود را چه
حسبى و چه نسبى شناسائى كنيم، از ثروتمندان اقوام
دعوت كنيم، آيات و روايات صله رحم را براى آنان
بخوانيم و توضيح دهيم، سپس از آنان بخواهيم هر يك
به فراخور ثروت و مالش هر ماه يا ابتداى هر سال
وجه قابل توجهى بدهد، آن وجه نزد يكى از آبروداران
و معتبران خانواده با دو امضاء در بانكى پس انداز
شود، چون مشكلى براى رحم فقيرى پيش آمد، اگر جا
دارد بلاعوض وگرنه به صورت قرض الحسنه با حفظ
آبروى او در اختيارش گذاشته شود، تا اگر بخواهد
خانه بخرد، بخرد، اگر بخواهد كمبود اثاث خانه
جبران كند، جبران كند، اگر بخواهد جهيزيه تهيه
نمايد، تهيه نمايد، اگر بخواهد پسر زن بدهد، زن
بدهد.
اين كارى است آسان، خداپسند، مشكل گشا، و غصه
برانداز، كه ثواب آن در سه آيه گذشته به صورت مجمل
اشاره شد.
سعى كنيم اين طرح را براى همگان بازگوكنيم، همه را
تشويق به پياده شدن اين طرح كنيم،كه اگر در تمام
مملكت اين طرح اجرا شود، بارى سنگين از دوش دولت،
و اهل خيربرداشته مى شود،وثواب عظيمى نصيب اهل
ثروت ازطريق كمك به اقوام مى گردد.
قرآن مجيد در آيات انفاق، رسيدگى به اقوام و ارحام
را بر ديگران مقدم نموده، و سپس از يتيم و مسكين و
فقير و مانده از راه، و ورشكسته نام برده به عنوان
نمونه به اين آيه شريفه عنايت كنيد :
و آتى المال على حبِّه ذوى القربى و اليتامى و
المساكين و ابن السَّبيل و السائلين و فى
الرِّقابِ. [117]
قطعه اى عجيب
صدوق به سند معتبر از حضرت صادق (عليه السلام)
روايت مى كند :
يونس در شكم ماهى در مناجات و انابه و ناله بود،
صداى او را به روح قارون كه دچار خسف يعنى زمين
گرفتگى شده بود، و به عذاب حق مبتلا بود رساندند،
پرسيد صداى كيست فرشته موكل بر عذاب گفت صداى
پيامبرى از بنى اسرائيل است، اجازه خواست با او
چند كلمه صحبت كند، به او اجازه دادند، از حال
هارون و موسى پرسيد، يونس پاسخ داد من در زمانى
غير زمان آنها هستم ولى هر دوى آنان از دنيا رفته
اند، قارون گريه كرد، خداوند خطاب فرمود : به خاطر
اين رقّتى كه نسبت به اقوامش نشان داد، در عذابش
تخفيف بدهيد!! [118]
روايات صله رحم
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
صِلْ رَحِمَـكَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء وَ
اَفْـضَلُ ما يُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ
الاَْذى عَنْها. [119]
صله رحم كن، اگر چه به شربتى از آب باشد، و برترين
مرحله صله رحم خوددارى از آزار اوست.
ارحام از كم محلى، تحقير شدن، تهمت خوردن و تكبر
آزار روحى مى بينند و خوددارى از آزار آنان از
افضل مراحل صله رحم است.
و نيز فرمود :
صِلُوا اَرْحامَكُمْ فِى الدُّنْيا وَ لَوْ
بِسَلام. [120]
در دنيا صله رحم كنيد گرچه به يك سلام باشد.
از رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده :
سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَكَ. [121]
براى صله رحم يك سال راه برو.
و نيز آن حضرت در روايت بسيار مهمى فرمودند :
جامعه حاضر زمان خودم و غير زمان خودم، و آنان كه
در صلب پدران و رحم مادران هستند و تا قيامت وصيت
مى كنم صله رحم نمايند، اگرچه رنج يك سال سفر
داشته باشد، همانا صله رحم از دين است! [122]
بحار الانوار جلد 74 صفحه 111 تا 126 در روايات
بسيار مهمى سود صله رحم را بيان مى كند، از جمله
آن روايات، چند روايتى است كه نقل مى كنم.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود :
صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَكِّى الاَْعْمالَ، وَ
تُنْمى الاَْمْوالَ، وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى، وَ
تُنْسِئُ مِنَ الاَْجَلِ.
صله ارحام اعمال را پاكيزه، اموال را زياد، بلا را
دفع، و مرگ را به تأخير مى اندازد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ الْبِرَّ لَيُهَوِّنانِ
الْحِسابَ وَ يَعْصِمانِ مِنَ الذُّنُوبِ،
فَصِلُوا اَرَحامَكُمْ، وَ بِرُّوا
بِاِخْوانِكُمْ، وَلَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَ
رَدِّ الْجَوابِ.
صله ارحام و نيكوكارى، حساب انسان را در قيامت
آسان مى كنند، و آدمى را از گناه حفظ مى نمايند،
پس صله رحم كنيد، و به برادران نيكى نمائيد، گرچه
به خوب سلام كردن و خوب جواب دادن باشد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
صِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِى الْعُمْرِ وَ تَنْفِى
الْفَقْرَ.
صله رحم به عمر اضافه مى كند، و فقر را از بين مى
برد.
صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيارَ، وَ تَزيدُ
فِى الاَْعْمارِ، وَ اِنْ كانَ اَهْلُها غَيْرَ
اَخْيار.
صله رحم شهر را آباد، و عمر را زياد مى كند، گرچه
صله كنندگان از خوبان نباشند.
مَنْ مَشى اِلى ذى قَرابَة بِنَفْسِهِ وَ مالِهِ
لِيَصِلَ رَحِمَهُ اَعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
اَجْرَ مِأَةِ شَهيد.
كسى كه با جان و مال به سوى نزديكش برود يا صله
رحم انجام دهد، خداوند اجر صد شهيد به او عنايت مى
كند.
وَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَة اَرْبَعُونَ اَلْفَ
حَسَنَة وَ يُمْحى عَنْهُ اَرْبَعُونَ اَلْفَ
سَيِّئَة، وَ يُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ
مِثْلُ ذلِكَ وَ كَأَنَّما عَبَدَ اللّهِ مِأَةَ
سَنَة صابِراً مُحْتَسِباً.
براى او به هر قدمى كه به سوى صله رحم برمى دارد،
چهل هزار حسنه، و محو چهل هزار سيّئه، و ترفيع چهل
هزار مقام است، و گوئى خدا را صد سال با صبر و
خلوص عبادت كرده است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اِنَّ فِى الْجَنَّةِ دَرَجَةً لا يَبْلُغُها
اِلاّ اِمامٌ عادِلٌ اَوْ ذُو رَحِم وَصُولٌ اَوْ
ذُو عِيال صَبُورٌ.
در بهشت درجه اى است كه جز رهبر عادل، و آنكه زياد
صله رحم مى كند، و كسى كه در زن و بچه دارى صبور
است به آن نمى رسد.
به ابوذر فرمود صله رحم كن گرچه از ديدن تو خشمگين
شوند، اگر ترا نپذيرفتند دوباره برو، بالاخره در
هدفت پيروز مى شوى، اگر او از حكم حق سرپيچى كرد
تو سرپيچى نكن.
مردى به محضر رسول حق عرضه داشت اقوامى دارم كه
مسئله صله رحم را در حق آنان رعايت مى كنم ولى مرا
آزار مى دهند، مى خواهم آنان را ترك كنم، حضرت
فرمود : در اين صورت خداوند جمع شما را ترك مى
كند.
عرضه داشت تكليفم چيست ؟ فرمود : آنكه ترا محروم
كرد به او عطا كن، آنكه با تو بريد تو با او صله
رحم را مراعات كن، آنكه به تو بدى كرد تو از او
عفو كن، خداوند ترا بالا دست آنان قرار مى دهد.