روايات قطع رحم
ابوبصير مى گويد از حضرت صادق (عليه السلام) در
رابطه با كسى كه مى خواهد با بستگانش كه جزء
مخالفان شما هستند قطع رابطه كند سئوال كردم چه
وظيفه اى دارد ؟ فرمود : اين كار سزاوار نيست.
[123]
جهم بن حميد گويد به حضرت صادق (عليه السلام) عرض
كردم.
يَكُـونُ لِيَ الْقَرابَـةُ عَـلى غَـيْرِ اَمْـرى
اَلَـهُمْ عَـلَيَّ حَـقٌّ ؟ قـالَ نَـعَمْ حَقُّ
الرَّحِمِ لا يَقْطَعُهُ شَىْءٌ وَ اِذا كانُوا
عَلى اَمْرِكَ كانَ لَهُمْ حَقّانِ.
حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الاِْسْلامِ. [124]
براى من نزديكى هست كه بر غير دين من است. آيا بر
من حقى دارند، فرمود : حق رحم را چيزى قطع نمى
كند، اگر همدين تو بود دو حق داشت : حق رحم و حق
اسلام.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود : در كتاب رسول خدا
يافتيم :
اِذا قَطَعُوا الاَْرْحامَ جُعِلَتِ الاَْمْوالُ
فى اَيْدِى الاَْشْرارِ. [125]
وقتى مردم قطع رحم كردند، اموال در دست اشرار قرار
مى گيرد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
ثَلاثَةٌ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ : مُدْمِنُ
خَمْر، وَ مُؤْمِنُ سِحْر، وَ قاطِعُ رَحِم.
[126]
سه گروه به بهشت وارد نمى شوند :
دائم الخمر، مؤمن به جادوگرى، و قطع كننده با
اقوام.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : از گناهانى كه
فنا را زود مى آورد و اجل را نزديك مى كند به خدا
پناه مى برم.
فَقالَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ اَوَ يَكُونُ
ذُنُوبٌ تُعَجِّلُ الْفَناءَ ؟ فَقالَ : نَعَمْ
وَيْلَكَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ. [127]
راوى گفت يا اميرالمؤمنين آيا گناهانى هست كه اجل
را نزديك كند. فرمود : واى بر تو قطع رحم.
و نيز حضرت فرمود :
اَقْبَحُ الْمَعاصى قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَ
الْعُقُوقُ. [128]
زشت ترين گناهان قطع رحم و عاق پدر و مادر شدن
است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اِنَّ الرَّحْمَةَ لا تَنْزِلُ عَلى قَوْم فيهِمْ
قاطِعُ رَحِم. [129]
رحمت حق بر ملّتى كه قاطع رحم در آنان است فرود
نمى آيد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اِنَّ الْمَلائِكَةَ لا تَنْزِلُ عَلى قَوْم
فيهِمْ قاطِعُ رَحِم. [130]
فرشتگان بر جمعيتى كه در ميان آنان قاطع رحم است
نازل نمى شوند.
فرزند متوكل به حضرت هادى(عليه السلام) عرضه داشت
پدرم واجب القتل است اجازه مى فرمائيد او را به
قتل برسانم، حضرت فرمودند چون فرزند او هستى تو
اين كار را نكن، زيرا اگر او را به قتل برسانى بيش
از شش ماه در دنيا نخواهى ماند!
( فاتّقوا اللّه مااستطعتم واسمعوا واطيعوا
وانفقوا خير
لانفسكم ومن يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون )
تغابن / 16
موجبات سعادت و شقاوت خانواده
سعادت و شقاوت
سعادت و شقاوت محصول اعمال و اخلاق و عقايد
انسان است، عقايد حقه، اخلاق حسنه، اعمال صالحه
موجب بوجود آمدن سعادت، و اعتقادات خلاف حقيقت، و
سيئات اخلاقى، و اعمال زشت باعث شقاوت است.
سعادت به معناى خوشبختى در دنيا و آخرت، و شقاوت
به معناى بدبختى و تيره روزى در دنيا و آخرت است.
رضاى حق و بهشت ابد ثمره سعادت، و دشمنى حق و عذاب
دردناك هميشگى ميوه تلخ شقاوت است.
اين دو حقيقت، يعنى سعادت و شقاوت را واجب است
خانواده هاى عزيز مسلمان و مؤمن به آن توجه داشته
باشند.
زن و شوهر از ابتداى ازدواج بايد به جذب عوامل
سعادت و دفع علل شقاوت با كمك يكديگر، اقدام كنند،
تا خانه و محيط آن براى هر دو فضائى سالم، و براى
فرزندانشان محيطى پاك باشد.
خانواده از ابتداى زندگى بايد با ايمان، و انجام
عمل صالح و آراستگى به اخلاق، زمينه جذب رضاى حق و
استحقاق ورود به بهشت الهى را فراهم كنند.
بحث سعادت و شقاوت در قرآن مجيد و روايات، و علل
هر دو برنامه به طور مفصل ذكر شده، و به تمام مردم
هشدار داده شده، كه خود را از سعادت محروم، و دچار
شقاوت ننمايند.
من به تناسب سخن در نظام خانواده و اينكه اهل خانه
در زندگى با يكديگر واجب است اصولى را مراعات
كنند، و از مسائلى بپرهيزند، كه سعادت آنها در گرو
آنان است به دو مرحله حسنات و سيّئات اخلاقى اشاره
مى كنم، كه بيشتر مورد نياز خانواده هاست، و بحث
ايمان و عمل را ارجاع به كتب مفصل مى دهم.
خانواده ها بخصوص خانواده هاى ايران اسلامى از نظر
ايمان به خدا و قيامت، و قبول نبوت و ولايت، و
انجام واجبات مثل نماز و روزه و حج و حقوق مالى و
پرهيز از محرماتى چون خوردن حرام، و انجام شهواتى
كه خلاف انسانيت است، و مراعات محرم نامحرمى در
حدّ قابل قبول هستند، بيشتر ضعف خانواده ها در عدم
رعايت مسائل اخلاقى، و دورى از سيئات نفسى است، كه
تا جائى كه لازم است به توضيح اين دو مرحله قناعت
مى كنم.
انصاف
انصاف به معناى دادگرى، عدالت، خدمت به ديگران،
و آنچه را براى خود خواستن براى همه خواستن، و هر
چه را بر خود نخواستن براى ديگران نخواستن است.
اين واقعيت بايد بر زن و شوهر و از جانب زن و شوهر
بر فرزندان، و از جانب فرزندان بر پدر و مادر حاكم
باشد.
هركس از نظر اسلام موظف و مكلف است به ديگران
انصاف دهد، و جانب مردم را در هر برنامه اى به
خوبى رعايت نمايد.
امام صادق (عليه السلام) از رسول حق (صلى الله
عليه وآله وسلم) روايت فرموده :
اَعْدَلُ النّاسِ مَنْ رَضِيَ لِلنّاسِ ما يَرْضى
لِنَفْسِهِ وَ كَرِهَ لَهُمْ ما يَكْرَهُ
لِنَفْسِهِ. [131]
عادل ترين مردم كسى است كه آنچه را براى خود خوب
مى خواهد براى ديگران هم بخواهد، و هرچه را براى
خود كراهت دارد، براى ديگران هم داشته باشد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَنْ واسَى الْفَقيرَ، وَ اَنْصَفَ النّاسَ مِنْ
نَفْسِهِ فَذلِكَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً.
[132]
كسى كه با فقير هميارى و مساعدت كند، و از جانب
خود به همگان انصاف دهد، او مؤمن واقعى است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) به
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : سه چيز از
حقايق ايمان است :
الاِْنْفاقُ مِنَ الاِْقْـتارِ، وَ اِنْصافُ
النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ، وَ بَذْلُ الْعِلْمِ
لِلْمُتَعَلِّمِ. [133]
انفاق به وقت نادارى، انصاف دادن به تمام مردم از
جانب خود، و بخشيدن علم به نيازمند علم.
مردى به رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت :
عملى به من ياد بده كه دسترسى به بهشت را بر من
آسان كند، حضرت فرمود :
لا تَغْضَبْ، وَ لا تَسْأَلِ النّاسَ شَيْئاً، وَ
ارْضِ لِلنّاسِ ما تَرْضى لِنَفْسِكَ. [134]
غضب مكن، دست پيش مردم دراز منما، و آنچه براى خود
مى خواهى براى مردم هم بخواه.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
اَلا اِنَّهُ مَنْ يُنْصِفُ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ
لَمْ يَزِدْهُ اللّهُ اِلاّ عِزّاً. [135]
آگاه باشيد، كسى كه از جانب خود به تمام مردم
انصاف دهد خداوند جز عزّت و بزرگى به او اضافه نمى
كند.
چقدر عالى و شيرين است زندگى خانواده اى كه شوهر
نسبت به همسر و زن نسبت به شوهر، و پدر و مادر
نسبت به فرزند، و فرزند نسبت به پدر و مادر انصاف
را رعايت كنند، و هركدام در هربرنامه اى، آنچه را
براى خود مى خواهند براى ديگران بخواهند، و هرچه
را براى خود نمى پسندند براى طرف خود هم نپسندند.
اينطور نباشد، كه استراحت و راحت فقط براى مرد و
فرزندان خانه، و تمام زحمات و مشقات بدوش زن باشد،
اينگونه نباشد كه زن و شوهرى جان بكنند و بچه ها
بخورند و بخوابند و طلبكار هم باشند، همه نسبت به
هم اهل انصاف و دادگرى و عدالت و خدمت بوده، و در
تمام كارهاى خانه به هم كمك كنند تا بخشى از سعادت
آنان تأمين شود، و از هجوم شقاوت در امان بمانند.
مدارا و نرمخوئى
بكارگيرى رفق و نرمخوئى، و سازش و ساختن با هم، و
با اخلاق گرم و نرم با يكديگر زندگى كردن علاوه بر
اين كه دستور اكيد اسلام است، نوعى عبادت و داراى
ثواب و بهره فوق العاده است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اَلرِّفْقُ يُمْنٌ، وَ الْخُرْقُ شُؤْمٌ.
[136]
مدارا و رفق، بركت و ميمنت، و ناسازگارى و كار بى
قاعده و عمل ناشايست شومى و بديُمنى است.
و نيز فرمود :
اَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ
النّارُ غَداً ؟ قالُوا : بَلى يا رَسُولَ اللّهِ
قالَ : اَلْهَيِّنُ الْقَريبُ اللَّيِّنُ
السَّهْلُ. [137]
شما را خبر دهم به كسى كه آتش فرداى قيامت بر او
حرام است ؟ گفتند : آرى، فرمود : آنكه داراى
آسانگيرى است، در زندگى و شئون آن به انسان نزديك،
و نرمخو و آسان است.
موسى به حضرت حق عرضه داشت :
اِلهى ما جَزاءُ مَنْ كَفَّ اَذاهُ عَنِ النّاسِ
وَ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ لَهُمْ ؟ قالَ : يا مُوسى
تُناديهِ النّارُ يَوْمَ الْقِيامَةِ : لا سَبيلَ
لى عَلَيْكَ. [138]
خداوندا جزاى كسى كه مردم آزارى ندارد، و به همه
خوبى مى كند چيست ؟ خطاب رسيد موسى، آتش در قيامت
به او مى گويد : راهى به جانب من ندارى.
از رسول حق پرسيدند، برترين برنامه اسلام براى
انسان كدام است ؟ فرمود :
مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ
لِسانِهِ. [139]
تمام مسلمانان از دست و زبان او سالم و در امان
باشند.
رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
ما مِنْ عَمَل أَحَبَّ اِلَى اللّهِ تَعالى وَ
رَسُولِهِ مِنَ الاْيمانِ بِاللّهِ وَ الرِّفْقِ
بِعِبادِهِ، وَ ما مِنْ عَمَل اَبْغَضَ اِلَى
اللّهِ تَعالى مِنَ الاِْشْراكِ بِاللّهِ تَعالى
وَ الْعُنْفِ عَلى عِبادِهِ. [140]
عملى نزد خداوند و رسولش مححبوبتر از ايمان و
نرمخوئى و رفق به بندگان نيست، و عملى در پيشگاه
حق و رسولش، مبغوض تر از شرك و خشن رفتار كردن با
عباد خدا نيست.
وظيفه الهى مرد نسبت به زن، زن نسبت به شوهر، و زن
و شوهر نسبت به فرزندان، و فرزندان نسبت به پدر و
مادر و همه نسبت به همگان رفق و مدارا و نرمى و
محبت و وقار و آسانگيرى است.
نصيحت نصيحت و خيرخواهى داراى بهره دنيائى و آخرتى
و قبول نصيحت از ناصح موجب نورانيت قلب، و بيدارى
و بينائى است.
هر كسى در حدّ توان و قدرتش لازم است ديگرى را
نصيحت كند و نسبت به او خيرخواه باشد، و مستمع
نصيحت هم ضرورى است پند و نصيحت را بشنود و آن را
بكار بندد.
در نصيحت نمودن حيا و شرم و كم روئى را بايد كنار
گذاشت، زيرا جاى حيا اينـجا نيست، و در قبول نصيحت
هم بايد كبر و غرور را بدور انداخت، كه حياى مانع
نصيحت بفرموده رسول حق حياى احمقانه، و كبر مانع
قبول نصيحت و اخلاقى شيطانى است.
مرد خانه لازم است گاهى نسبت به زن و فرزند خود
خيرخواهى كند و آنان را نصيحت نمايد، و به تكاليف
و وظايفشان آشنا سازد، گاهى لازم مى آيد زن شوهر
را نصيحت كند، و گاهى واجب مى شود فرزندان نسبت به
پدر و مادر خيرخواهى نمايند، و بر هر يك لازم و
ضرورى است كه نصيحت طرف مقابل را گوش كند و از
تكبر و غرور در اين زمينه بپرهيزد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
مَنْ رَأى اَخاهُ عَلى اَمْر يَكْرَهُهُ فَلَمْ
يَرُدَّهُ عَنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ
فَقَدْ خانَهُ . . . [141]
كسى كه برادرش را در برنامه اى زيانبار ببيند و
قدرت دفع آن را داشته باشد، ولى براى حفظ او از
خطر اقدام نكند، و به او هشدار ندهد بدون ترديد به
برادر مؤمن خود خيانت ورزيده. ادب
وزين بودن، موقر بودن، تربيت داشتن، در برخوردها
مراعات كردن افراد، اندازه خود را در همه جا و نزد
همه كس نگاه داشتن، سخن بجا گفتن، احترام مردم را
نگاه داشتن و امثال اين امور از مراتب ادب است.
مرد بايد نسبت به همسرش و زن نسبت به شوهر، و هر
دو نسبت به فرزندان، و فرزندان نسبت به پدر و مادر
مؤدب باشند.
ادب ارزش انسان را بالامى برد، شخصيت و عزت آدمى
را حفظ مى كند،محبوبيت را افزايش مى دهد، ياران را
زيادترمى كند، فرد را در خانواده وبيرون چهره مى
نمايد، علاوه بر همه اين امور، ادب موجب جذب رحمت
و رعايتش نوعى عبادت است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
لا حَسَبَ اَبْلَغُ مِنَ الاَْدَبِ. [142]
حسبى رساتر از ادب نيست.
و در كلامى حكيمانه فرمود :
. . . وَ كَفى بِكَ اَدَباً لِنَفْسِكَ تَرْكُكَ
ما كَرِهْتَهُ لِغَيْرِكَ. [143]
در ادب وجودت همين بس، كه آنچه را نسبت به غير
كراهت دارى، از آن خوددارى كنى.
و در سخن ديگرى فرمود :
حُسْنُ الاَْدَبِ يَنُوبُ عَنِ الْحَسَبِ. [144]
خوبى ادب به جاى حسب است، آن را كه سرمايه ادب هست
عاليترين حسب هست، و آنكه ادب ندارد ريشه حسب
ندارد.
حفظ خانواده از اتهام
رفتار و كردار، برخورد و معاشرت، آمد و رفت با
ديگران از نظر اسلام بايد به گونه اى باشد، كه
خانواده يا فردى از آن در معرض تهمت قرار نگيرد.
تهمت، بناى آبروى خانواده را ويران، و باعث زحمت و
دردسر، و تلخى زندگى مى شود.
ممكن است انسان با برنامه اى، يا كارى، يا شخصى
روبرو شود، كه از نظر خودش هيچ مانعى نداشته باشد،
ولى ديگران كه از واقعيت داستان خبر ندارند، و
نگاهدار زبان خود از قضاوت بيجا نيستند، به تدريج
برنامه را با معناى ديگر در بين اهل محل و مردم
رواج دهند، و آنگاه نظر مردم بخصوص همسايگان به
انسان نظرى ديگر شود، و به هويت و حيثيت خانواده
لطمه جبران ناپذيرى بخورد، و آينده افراد خانواده
را با خسارت و زيان روبرو كند، فرض كنيد بخواهد
وارد يك برنامه اقتصادى، يا معاشرتى، يا رابطى
گردد، و يا براى پسرش از محل دختر بگيرد، يا دختر
شوهر دهد، ولى آن تهمت، كه بيجا هم بوده، اما خود
انسان با بى توجهى به برخورد خود باعث و موجبش
گرديده، مانع آن حركات مثبت گردد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود : پدرم به من هشدار
داد :
يا بُنَىَّ مَنْ يَصْحَبْ صاحِبَ السُّوءِ لا
يَسْلَمْ، وَ مَنْ يَدْخُلْ مَداخِلَ السُّوءِ
يُتَّهَمْ، وَ مَنْ لا يَمْلِكْ لِسانَهُ
يَنْدَمْ. [145]
پسرم، كسى كه با رفيق بد بنشيند سالم نمى ماند، و
آنكه وارد موارد بد شود تهمت مى خورد، و هركس
زبانش را حفظ نكند پشيمان مى شود.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد :
اَوْلَى النّاسِ بِالتُّهْمَةِ مَنْ جالَسَ اَهْلَ
التُّهْمَةِ. [146]
شايسته ترين مردم به تهمت، كسى است كه با اهل تهمت
معاشرت مى كند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
مَنْ وَقَّفَ نَفْسَهُ مَوْقِفَ التُّهْمَةِ فَلا
يَلُومَنَّ مَنْ اَساءَ الظَّنَّ بِهِ. [147]
كسى كه خود را در جايگاه تهمت قرار مى دهد سوء ظن
دار به خود را ملامت نكند.
امام صادق (عليه السلام) در روايتى عجيب فرمود :
اِتَّقُوا مَواضِعَ الرَّيْبِ، وَ لا يَقِفَنَّ
اَحَدُكُمْ مَعَ أُمِّهِ فِى الطَّريقِ، فَاِنَّهُ
لَيْسَ كُلُّ اَحَد يَعْرِفُها. [148]
از مراكزى كه مردم نسبت به شما شك مى كنند
بپرهيزيد، و كسى از شما در راه رفت و آمد مردم با
مادرش نايستد، زيرا همه نمى دانند خانمى كه با او
ايستاده اى مادر شماست!
آرى ممكن است جاهل به حقيقت در بين مردم محل پخش
كند كه فلانى با زنى غريبه بگو و بخند داشت، و
معلوم است كه آدم درستى نيست، بايد مردم نسبت به
او توجه داشته باشند، مبادا كه از ناحيه وى به
ناموس ديگران ضربه اى وارد شود!!
مرد خانه، زن خانه، و فرزندان خانواده، جداً واجب
است از مواضع تهمت بپرهيزند، و خود را در معرض
ريخته شدن آبرو قرار ندهند، كه اسلام نسبت به اين
مسئله سخت گير است.
وفاى به عهد
وفاى به عهد از نظر احكام فقهى و شرعى واجب، و
شكستن پيمان حرام است.
عقد بين زن و مرد تعهدى الهى است، كه زن و شوهر
بايد براى حفظ آن تعهد و وفاى به آن توجه داشته
باشند، قولى كه شوهر به زن مى دهد، و زن به شوهر
مى دهد، و زن و شوهر به خانواده هر يك مى دهند، و
پدر و مادر به فرزند مى دهد، در صورتى كه مانع
شرعى نداشته باشد يك نوع تعهد است، و وفاى به آن
واجب، و روگردانى از آن حرام قطعى است.
قرآن مى فرمايد :
و اوفوا بالعهد انَّ العهدَ كان مسئُولاً. [149]
و به پيمان و عهد خود وفاكنيد، كه در قيامت نسبت
به عهد مؤاخذه خواهيد شد.
امانتدارى، و وفاى به عهد از نشانه هاى حتمى و
قطعى مؤمن است :
و الَّذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون. [150]
امام سجاد (عليه السلام) تمام شرايع و دستورات دين
را در سه چيز مى داند :
قَوْلُ الْحَقِّ، وَ الْحُكْمُ بِالْعَدْلِ، وَ
الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ. [151]
گفتار حق، حكم به عدالت، وفاى به عهد.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : در سه چيز
احدى را در دنيا و آخرت عذر نيست :
اَداءُ الاَْمانَةِ اِلَى الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ،
وَ الْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفاجِرِ،
وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اَوْ
فاجِرَيْنِ. [152]
اداء امانت به خوب و بد، وفاء به عهد به مؤمن و
فاجر، نيكى به پدر و مادر چه خوب باشند و چه بد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
لا دينَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ.
آنكس به عهدش احترام نمى گذارد، و پيمانش را وفا
نمى كند، دين ندارد.
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود :
اِنّا اَهْلُ بَيْت نَرى ما وَعَدْنا عَلَيْنا
دَيْناً كَما صَنَعَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله
عليه وآله وسلم). [153]
ما اهل بيتى هستيم كه وعده خود را به منزله دين و
بدهى مى دانيم چنانكه رسول خدا وعده را دين و بدهى
مى دانست. مشورت
خانه نبايد مركز استبداد به رأى باشد، تنها يك نفر
حكم براند، و هرچه به فكرش رسيد، يا دلش خواست، آن
را به خانواده تحميل كند.
مشورت فوائد زيادى دارد، اگر مرد و زن در امور
خانه با هم مشورت كنند و با فرزندان عقل رس خود هم
مشورت نمايند، يا گاهى از بزرگترها كه تجربه
بيشترى دارند، و سرد و گرم روزگار را چشيده اند
نظرخواهى نمايند به صلاح زندگى و گاهى بسود دنيا و
آخرت آنان است.
در مسئله مشورت اصرار داشته باشيد، خود محور
نباشيد، به نظر ديگران بى محلى ننمائيد، نظر ديگرى
را ردّ نكنيد، خود را اعلم از ديگران مدانيد،
زمينه مشورت را براى تمام اهل خانه فراهم كنيد، كه
مشورت عاملى كمك دهنده و گاهى نجات دهنده از خطرات
سنگين است.
قرآن مجيد در سوره آل عمران آيه 159 و سوره شورى
آيه 36 ـ 38 به مسئله مشورت كردن توجه فوق العاده
اى نموده.
مشورت كردن، در حقيقت پيروى از قرآن، راهگشاى
مشكلات، و سدّى در برابر خطرات است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :
شاوِرْ فى اَمْرِكَ الَّذينَ يَخْشَوْنَ اللّهَ
عَزَّ وَ جَلَّ. [154]
در برنامه زندگى با خداترسان مشورت كن.
و نيز فرمود : سه چيز كمر شكن است :
رَجُلٌ اِسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ، وَ نَسِىَ
ذُنُوبَهُ، وَ أُعْجِبَ بِرَأْيِهِ. [155]
آنكه عملش را زياد ببيند، و گناهش را فراموش كند،
و خودرأى باشد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
خاطَرَ بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَغْنى بِرَأْيِهِ.
[156]
خودرأى خود را به خطر گرفتار كرد.
آنكه با او مشورت مى شود، بايد در پاسخ مشورت حق
را رعايت كند، و مشورت كننده را به بهترين راه
لازم هدايت نمايد، خيانت در مشورت گناهى بسيار
بزرگ است.
على (عليه السلام) فرمود :
مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمينَ فى مَشْوَرَة فَقَدْ
بَرِئْتُ مِنْهُ. [157]
كسى كه با مسلمانان در مشورت خيانت بورزد، به
حقيقت كه از او بيزارم. تواضع
تواضع حالتى اخلاقى، انسانى، و اسلامى است، تواضع
و فروتنى ميوه شيرين خودشناسى، و عرفان به موقعيت
خويش است.
انسانى كه خود را بنده خدا مى داند، و تمام نعمت
هائى كه از آن بهره مند است از خدا مى داند، و همه
را بهتر از خود به حساب مى آورد، و خلق را بندگان
حق مى شمارد، و به حقيقت براى خود در اين پهن دشت
هستى چيزى قائل نيست، غرق در فروتنى و تواضع است.
مردى كه زن را بنده خدا مى داند، فرزندانش را
مملوك حق مى بيند، خود را خادم آنان به حساب مى
آورد، زن و بچه را امانت حق در دست خود مى نگرد،
غيرفروتنى و تواضع نسبت به آنان ندارد.
زن وقتى غرور و كبر نداشته باشد، در مقابل شوهر
حسب و نسبت و موقعيت خانوادگى خود را به حساب
نياورد، علم و دانشش را چيزى نبيند، مدرك را موجب
سرافرازى حقيقى ننگرد، البته نسبت به شوهر و اهل
خانه فروتن و متواضع است. فرزندان عاقل نسبت به
پدر و مادر غير كُرنش و فروتنى، و خضوع و تواضع
برنامه اى ندارند.
تواضع عزت و شرف، و بزرگى و كرامت مى دهد، تواضع
سربلندى و سرفرازى مى آورد، تواضع خانه را گرم و
با حال و با صفا نگه مى دارد، تواضع جلب محبت مى
كند، پيوند خانوادگى را محكم مى كند.
متكبّر بايد بداند احدى، حتى زن و بچه خريدار تكبر
نيستند، و روح آنان كبر را دفع و متكبر را از چشم
آنان مى اندازد.
حضرت عسگرى (عليه السلام) فرمود :
. . . وَ مَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا
لاِِخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللّهِ مِنَ
الصِّدّيقينَ وَ مِنْ شيعَةِ عَلِيِّ بْنِ
اَبيطالِب (عليه السلام) حَقّاً. [158]
كسى كه در دنيا نسبت به برادران ايمانى خود متواضع
باشد، در نزد حق از صدّيقين، و به حقيقت از شيعيان
على بن ابيطالب (عليه السلام) است.
امام صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت مى كند :
اِنَّ مِنَ التَّواضُعِ اَنْ يَرْضَى الرَّجُلُ
بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ، وَ اَنْ
يُسَلِّمَ عَلى مَنْ يَلْقى، وَ اَنْ يَتْرُكَ
الْمِراءَ وَ اِنْ كانَ مُحِقّاً، وَ لا يُحِبَّ
اَنْ يُحْمَدَ عَلَى التَّقْوى. [159]
از تواضع، نشستن در جلسه عمومى يا خانوادگى است در
جائى كه جا باشد، و سلام كردن به هركسى است كه با
او ملاقات كند، و ترك جدال و بگو و مگو است گرچه
حق با انسان باشد، و اينكه انسان دوست نداشته باشد
بر پاكى و تقوا در بين مردم ستايش شود.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به وقت مرگ فرمود :
عَلَيْكَ بِالتَّواضُعِ فَاِنَّهُ مِنْ اَعْظَمِ
الْعِبادَةِ. [160]
بر تو باد به فروتنى و تواضع، همانا اين برنامه از
بزرگترين عبادت است.
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
دستور اسلام به تمام مرد و زن نسبت به كوچكتر و
بزرگتر اين است، كه كوچك را رحمت آوريد و به
بزرگتر احترام بگذاريد.
خانه بايد محل اجراى دستورات حق و انبياء و ائمه
باشد، تا روى سعادت دنيا و آخرت را ببيند.
خشم به كوچك تر، داد و فرياد كردن به كوچكتر، كم
محلى به او، محبت ننمودن به وى، نبوسيدن او، وفا
نكردن به قولى كه به او داده شده، همه و همه معصيت
و گناه است.
بى احترامى به بزرگتر، به خشم نظر كردن به او، گوش
ندادن به خواسته وى، اظهار ملامت و خستگى از او
نيز گناه و معصيت است.
ما باعث به دنيا آمدن كوچكترها شده ايم، و بر ماست
كه تا سر و سامان بگيرند از آنها با محبت و رحمت
پذيرائى كنيم، و ما محصول بزرگ ترها هستيم، پس بر
ما حق عظيمى دارند و احترام به آنان واجب و لازم
است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به وقت از دنيا رفتن
فرمود :
وَارْحَمْ مِنْ اَهْلِكَ الصَّغيرَ، وَ وَقِّرْ
مِنْهُمُ الْكَبيرَ. [161]
كوچك خانواده را مورد لطف و رحمت قرار بده، و بزرگ
خاندان را احترام بگذار.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
بَجِّلُوا الْمَشايِخَ، فَاِنَّ مِنْ اِجْلالِ
اللّهِ تَبْجيلَ الْمَشايِخِ. [162]
بزرگترها را بزرگ بشماريد، كه بزرگ شمردن خدا به
بزرگ شمردن بزرگترهاست.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغيرَنا، وَ
لَمْ يُوَقِّرْ كَبيرَنا. [163]
از ما نيست كسى كه به صغير ما رحم نكند، و به بزرگ
ما احترام نگذارد. مهماندارى
بعضى از خانواده ها در قبول مهمان و مهماندارى
سرسختى نشان مى دهند، بايد گفت اين سرسختى يا
نشانه بى حالى و سستى و تنبلى، و يا علامت بخل
است.
مهماندارى از اخلاق انبياء و ائمه، و از نشانه هاى
اولياء الهى و مردان راه حق است.
بخل يا سستى و تنبلى به هر شكل كه باشد قبيح است،
مرد خانواده يا زن خانه، يا فرزندان بايد از مهمان
با گشاده روئى استقبال كنند، زيرا عمل به اخلاق
اولياء، و موجب خوشنودى حق، و گشايش در كار، و علت
تحقق رحمت و لطف خداوند، و دفع بلا و خطر از اهل
خانه است.
مسئله مهماندارى به اندازه اى مهم است كه در معارف
اسلامى آمده روزى مهمان با خود اوست، و صاحبخانه
مهمان مهمانان خود است.
تشويق به اين مسئله بسيار ممدوح، و موجب تقويت
اخلاق، و جلوگيرى از اين برنامه خداپسندانه خلاف
اخلاق انسانى است.
امام ششم (عليه السلام) فرمود :
اَلْمَكارِمُ عَشْرٌ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ
تَكُونَ فيكَ فَلْتَكُنْ اَحَدُها اِقْراءُ
الضَّيْفِ. [164]
اصول بزرگوارى ده خصلت است، اگر بتوانى آنها را در
خود جمع كنى اقدام كن، يكى از آنها پذيرائى از
مهمان است.
امام صادق (عليه السلام) درباره ورود و خروج مهمان
مى فرمايند :
. . . اِنَّهُمْ اِذا دَخَلُوا مَنْزِلَكَ
دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِكَ وَ مَغْفِرَةِ عِيالِكَ،
وَاِذا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِكَ خَرَجُوا
بِذُنُوبِكَ وَ ذُنُوبِ عِيالِكَ. [165]
همانا وقتى مهمان وارد منزل تو مى شود براى تو و
اهل بيت تو مغفرت خدا را مى آورد، و هرگاه خارج مى
شود، گناهان تو و عيال تو را از بين مى برد!
امام باقر (عليه السلام) فرمود :
شِبْعُ اَرْبَع مِنَ الْمُسْلِمينَ يَعْدِلُ
عِتْقَ رَقَبَة مِنْ وُلْدِ اِسْماعيلَ. [166]
سير كردن چهار مسلمان معادل آزاد كردن يك بنده از
اولاد اسماعيل است.
بنابراين انصاف، مدارا و نرمى، خيرخواهى، ادب،
احتراز از مواضع تهمت، وفاى به عهد، مشورت، تواضع،
رحمت به كوچك و احترام به بزرگ تر، مهماندارى، از
اصول بزرگوارى، و موجب تأمين سعادت دنيا و آخرت
است. علل بدبختى و تيره روزى
قهر كردن و از يكديگر جدا شدن و رو برگرداندن،
تهمت زدن و افتراء بستن به پاك دامن، مشاجره لفظى،
جستجو از عيوب يكديگر، غيبت، نمّامى، و دو به هم
زنى، مكر و حيله و غش، استهزاء ديگران، اسراف،
كبر، حسد، بخل، اطاعت از ديگران در امورى كه معصيت
خدا است، تحميل شدن بر ديگران، دشمنى و كينه، كه
هر كدام در قرآن مجيد آياتى، و در روايات بابى
مستقل دارند، بايد از دامن خانواده ها دور باشد، و
خانه و خانواده از آنها پاك بماند، چرا كه هر كدام
از آنها گناه و برخى از آن گناهان، گناه كبيره و
موجب عذاب حتمى در قيامت، و هر يك تيشه اى به ريشه
درخت خانواده، و علّتى براى حصول شقاوت و تيره
بختى است.
مفصل اين مسائل را بعد از قرآن در كتابهائى چون
كافى شريف، جلد دوم، وسائل جلد يازدهم، شافى فيض،
محجة البيضاء، جامع السعادات نراقى، و ساير كتب
اخلاقى و روائى ملاحظه كنيد، بيانش از حوصله جلسه
بيرون، و نيازمند به وقت فراوان و جلسات متعددى
است.
( ... وما من شىء ابغض الى اللّه عزوجل من الطلاق
)
وسائل ، ج 22 ، ص 7
طلاق و ارث
زشتى طلاق
طلاق خودبخود مسئله خوبى نيست، طلاق برنامه اى
است زشت، ناروا، و مورد نفرت حق و انبياء و
امامان، مگر اينكه انجامش به خاطر علّت شرعى، و
مورد قبول عرف اهل شرع باشد.
طلاق بر اساس هوا و هوس مرد يا زن، عملى خلاف حق،
و خلاف انسانيت، و بازى با احكام شرع، و دست
اندازى به شخصيت يكى از دو طرف يا هر دو طرف است.
من ابتدا به روايات بسيار مهم باب طلاق اشاره مى
كنم، سپس به بررسى آيات قرآن كريم و شرايط مسئله
طلاق از نظر قرآن مى پردازم.
حاجى سبزوارى آن حكيم بزرگ در كتاب شرح مثنوى از
معصوم روايت مى كند :
ما خَلَقَ اللّهُ شَيْئاً عَلى وَجْهِ الاَْرْضِ
اَحَبَّ مِنَ الْعَتاقِ، وَ لا خَلَقَ شَيْئاً
عَلى وَجْهِ الاَْرْضِ اَبْغَضُ مِنَ الطَّلاقِ.
[167]
خداوند چيزى در روى زمين محبوبتر از آزاد كردن
برده، و مبغوض تر از طلاق و جدائى نيافريده.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
ما اَحَلَّ اللّهُ شَيْئاً اَبْغَضَ اِلَيْهِ مِنَ
الطَّلاقِ. [168]
در حلال هاى خدا چيزى مبغوض تر از طلاق نيست.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الذَّوّاقينَ وَ لاَ
الذَّوّاقاتِ. [169]
خداوند متعال مردانى كه زن را بازيچه خود، و زنانى
كه مرد را بازيچه خود قرار دهند، و دم به ساعت
دنبال طلاق باشند دوست ندارد.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود :
اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ كُلَّ
مِطْلاق ذَوّاق. [170]
همانا خداوند متعال دشمن هر طلاق دهنده اى است، كه
با تعدد طلاق زن را بازيچه يا مرد را بازيچه خود
قرار داده.
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ الْبَيْتَ
الَّذى فيهِ الْعُرْسُ، وَ يُبْغِضُ الْبَيْتَ
الَّذى فيهِ الطَّلاقُ. [171]
خداوند خانه اى كه در آن عروسى است دوست دارد، و
دشمن خانه اى است كه در آن طلاق صورت مى گيرد.
رسول خدا به مردى فرمود : همسرت چه كرد، گفت : او
را طلاق دادم، فرمود بدون علت، بدون اينكه در او
بدى و زشتى باشد ؟ عرضه داشت آرى بى علت!
آن مرد ازدواج كرد، رسول خدا او را ديد، فرمود زن
گرفتى ؟ عرضه داشت آرى، فرمود اكنون همسرت چه مى
كند ؟ گفت او راطلاق دادم. فرمود بدون بودن زشتى
عرضه داشت آرى.
آن مرد دوباره ازدواج كرد، رسول حق به او گذشت
فرمود زن گرفتى گفت آرى. فرمود اكنون چه مى كند
عرض كرد او را طلاق دادم، فرمود بدون اينكه در او
زشتى باشد گفت آرى. حضرت فرمود :
اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُبْغِضُ ـ اَوْ
يَلْعَنُ ـ كُلَّ ذَوّاق مِنَ الرِّجالِ وَ كُلَّ
ذَوّاقَة مِنَ النِّساءِ. [172]
خداوند عز وجل دشمن دارد يا لعنت مى كند هر مردى
كه زن را بازيچه خود قرار دهد، و هر زنى كه مرد را
بازيچه دست خود كند، طلاق فراوان دادن به وسيله
مرد، يا طلاق فراوان گرفتن به توسط زن، به بازى
گرفتن انسان و انسانيت است.
مقدمات طلاق
چنانچه علّتى در زندگى از جانب مرد ديده شود كه
ادامه زندگى زن با او صلاح نباشد، يا موجبى در زن
باشد كه براى مرد ادامه زندگى سخت و مشكل باشد،
اگر رفع آن علت ممكن نباشد و مورد و زمينه براى
طلاق مهيا باشد، طلاق امرى شرعى و بى مانع است.
در اين مورد بايد زن و شوهر، و خانواده طرفين از
تشديد مسئله بپرهيزند، و از هرگونه سخن ناروائى
نسبت به مرد يا زن، يا خانواده هر يك از آن دو نفر
خوددارى كنند.
اختلاف مرد با همسرش اگر علت شرعى داشته باشد موجب
اين نگردد، كه ديگران با خود آن دو نفر دچار
گناهان زبان از قبيل غيبت و تهمت و تحقير و سرزنش
و استهزاء گردند، كه اينگونه گناهان باعث ازدياد
شعله كينه زن و مرد و خانواده هاى آنان نسبت به
يكديگر، و باعث عذاب انسان در روز قيامت است.
متأسفانه با پپش آمدن زمينه طلاق، در غيبت و تهمت
و كينه توزى در خانواده ها باز مى شود، و تعداد
زيادى از افراد خانواده، دچار اين گناهان سنگين و
شقاوت بار مى گردند.
زن يك وقت زن زندگى نيست، و تحمل او براى مرد
بسيار مشكل، يا مرد مردى است كه در ضمن عقد شرايطى
را با زن امضاء كرده، كه در صورت عملى نشدن آن
شرايط زن حق طلاق داشته باشد و بالعكس، در اين وقت
فقط بايد با آرامى و آرامش، و بدون آلوده شدن به
معصيت طلاق صورت بگيرد، نه اينكه منجر به جار و
جنجال و دعوا، و كشيده شدن پاى دو خانواده به
معركه و تحقق همه گونه معصيت حق، و آبروريزى براى
دو خانواده آبرودار شود.
من ناچارم به دو گناه از گناهان بزرگى كه در
ابتداى طلاق دامنگير دو خانواده مى شود اشاره كنم،
باشد كه با توجه به واقعيات الهى از گناه و معصيت
پرهيز شود. غيبت
قرآن مجيد مى فرمايد :
لا يغتب بعضكم بعضاً اَيحبُّ احدكم ان يأكل لحم
اخيه ميتاً فكرهتموه. [173]
پشت سر يكديگر بدگوئى مكنيد، آيا يكى از شما دوست
دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد ؟ بى گمان
آن را ناخوش و ناپسند مى داريد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اَلْغيبَةُ اَسْرَعُ فى دينِ الرَّجُلِ
الْمُسْلِمِ مِنَ الاْكِلَةِ فى جَوْفِهِ. [174]
كار غيبت در ويران كردن دين مسلمان، سريع تر از
هضم لقمه در شكم اوست.
و فرمود :
اِيّاكُمْ وَ الْغيبَةَ فَاِنَّ الْغيبَةَ اَشَدُّ
مِنَ الزِّنا. [175]
بر شما باد به غيبت، همانا غيبت از زنا شديدتر
است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بى عَلى قَوْم
يَخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ بِاَظافيرِهِمْ فَقُلْتُ
يا جَبْرَئيلُ مَنْ هؤُلاءِ قالَ هؤُلاءِ الَّذينَ
يَغْتابُونَ النّاسَ. [176]
شب معراج به قومى گذشتم كه با ناخنهاى خود صورتشان
را مى كندند، از جبرئيل پرسيدم اينان كيستند، گفت
كسانى كه از مردم غيبت مى كردند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْغيبَةَ كَما حَرَّمَ
الْمالَ وَ الدَّمَ. [177]
خداوند غيبت مسلمان را حرام كرده، چنانكه ضرر به
مال و خونش را حرام فرموده.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود :
اَلْغيبَةُ آيَةُ الْمُنافِقِ. [178]
غيبت نشانه انسان منافق است.
و فرمود :
مِنْ اَقْبَحِ اللُّؤْمِ غيبَةُ الاَْخْيارِ.
[179]
از زشت ترين پستى ها، غيبت خوبان است.
امام هفتم (عليه السلام) فرمود :
مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ اَخاهُ. [180]
از رحمت خدا دور است كسى كه از برادر ايمانى خود
غيبت كند.
حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) به مردى كه در حال
غيبت بود، فرمود :
يا هذا كُفَّ عَنِ الْغيبَةِ فَاِنَّها اِدامُ
كِلابِ النّارِ. [181]
اى مرد خود را از غيبت حفظ كن، همانا غيبت غذاى
سگان جهنم است!
آرى، هواپرست، بدعت گذار، سلطان و رهبر ستمگر،
بدكارى كه بدكارى او علنى است غيبت ندارد.
[182]
اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره گناه شنيدن
غيبت فرمود :
السّامِعُ لِلْغيبَةِ كَالْمُغْتابِ. [183]
شنونده غيبت مانند غيبت كننده است.
درباره ردّ غيبت و نشنيدن آن، و حفظ آبروى برادر
مسلمان و خواهر دينى در روايتى از رسول خدا آمده :
مَنْ ذَبَّ عَنْ عِرْضِ اَخيهِ بِالْغيبَةِ كانَ
حَقّاً عَلَى اللّهِ اَنْ يُعْتِقَهُ مِنَ
النّارِ. [184]
كسى كه از آبروى برادر مسلمانش با جلوگيرى از
غيبتِ غيبت كننده دفاع كند، بر خداوند است كه او
را از آتش جهنم آزاد كند.
بنابراين در مسئله طلاق آنچه كه بايد مطرح باشد
فقط طلاق است، سخن گفتن خارج از حق و انصاف، و
عدالت و كرامت، جز گناه و براى ديگران به جهنم
رفتن چيزى نيست. تهمت و افترا
گاهى براى توجيه طلاق، شوهر زن دست به تهمت عليه
همسرش مى زند، و دامن پاك او را در ميان جمع لكه
دار مى نمايد، و گاهى زن عليه همسرش خود را آلوده
به تهمت مى كند، و گاهى خانواده مرد به زن و
خانواده اش، و خانواده زن به مرد و خانواده اش
تهمت مى زند، كارى كه در زشتى و پليدى نطير ندارد،
و عذابش در قيامت بسيار سخت است.
امام صادق (عليه السلام) از حكيم نقل مى كند :
اَلْبُهْتانُ عَلَى الْبَرىءِ اَثْقَلُ مِنَ
الْجِبالِ الرّاسِياتِ. [185]
تهمت به پاكدامن از كوههاى سر به فلك كشيده سنگين
تر است.
حضرت رضا (عليه السلام) از پدرانش از رسول حق
روايت مى كند :
مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً اَوْ مُؤْمِنَةً اَوْ قالَ
فيهِ ما لَيْسَ فيهِ اَقامَهُ اللّهُ يَوْمَ
الْقِيامَةِ عَلى تَلٍّ مِنْ نار حَتّى يَخْرُجَ
مِمّا قالَ فيهِ. [186]
كسى كه به مرد يا زن باايمانى تهمت بزند، يا چيزى
نسبت به او بگويد كه در او نيست، خداوند در قيامت
او را بر تلى از آتش مى گذارد، تا آنچه در حق
پاكدامن گفته ثابت كند.