پيش خودم گفتم : با اين
رهنمود خود، عقده دلم را گشود.
به اين ترتيب ، در صورتى طلاق ، مجاز و حلال است كه بر اثر كژخلقى
ادامه زندگى زناشويى ناممكن باشد.
در اين صورت ، اگر كژخلقى از جانب زن باشد، مرد او را طلاق مى دهد و
اگر از جانب مرد باشد، زن مى تواند با بذل مبلغى او را راضى به طلاق
كند. اما براى مرد مكرو است كه بيشتر از آنچه به عنوان مهر به زن داده
، از وى بگيرد. زيرا اين كار، اجحاف است و در حقيقت نوعى تجارت قبيح
تلقى مى شود.
قرآن مجيد مى فرمايد:
فان
خفتم اءلا بقيما حدود الله فلا جناح عليهما فيما افتدت به
(126)
((اگر بترسيد كه زن و شوهر حدود خدا را به پاى
ندارند، بر آنها در مورد چيزى كه زن فديه مى دهد گناهى نيست .))
جمله فوق ، به دنبال اين جمله آمده است :
و لا
يحل لكم اءن تاءخذوا مما آتيتمو هن شيئا الا اءن يخافا اءلا يقيما حدود
الله
(127)
((بر شما حلال نيست كه آنچه را به زنها داده
ايد، از آنها بگيريد. مگر اينكه بترسيد كه زن و شوهر، حدود خدا را به
پا ندارند.))
از مجموع دو جمله فوق چنين استفاده مى شود.
1 - در شرايط عادى ، مرد حق ندارد چيزى را كه به عنوان مهر به زن داده
، با زور و تهديد از او بگيرد.
2 - در صورتى كه شرايط زندگى به گونه اى باشد كه وظايف و تكاليف
زناشويى ، كه به تعبير قرآن حدود الهى است ، زير پا گذاشته شود، زن مى
تواند مرد را با دادن فديه به طلاق راضى كند.
3 - فديه نبايد بيشتر از مهر باشد.
البته اين حكم ، حكم كراهت است نه حرمت
(128).
اما اگر زن ، بدون هيچ دليلى از شوهر تقاضاى طلاق بكند، گنهكار است .
پيامبر خدا فرمود:
ايما
امراءه ساءلت زوجها الطلاق من غير ما به باءس لم ترح رائحه الجنه
((هر زنى ، بدون اينكه ايرادى به شوهر وارد
باشد، از او تقاضاى طلاق كند، بوى بهشت به مشامش نمى رسد.))
در تعبير ديگرى آمده است : ((فاءلجنه عليها حرام
)) بهشت بر او حرام است .
به هر حال ، طلاق از چيزهايى است كه نبايد در مشكلات زناشويى به عنوان
اولين راه حل ، مطرح شود. هچنان كه با نبودن مشكل نيز صحبت از طلاق
كردن ، همچون دارو خوردن آدم سالم ، نادرست و ابلهانه است .
اما اگر در زندگى زناشويى مشكلاتى وجود دارد، بر زن و شوهر و بر ديگران
است كه از راههاى معقول و مشروع ، تلاش كنند كه مشكل حل شود و بنيان
مقدس خانواده استحكام يابد.
حتى بهتر است زن و شوهر، در تحمل مشكلات مقاومت ورزند و همچون كوه
استوار بمانند و زمزمه طلاق و جدايى سر ندهند. زيرا نتيجه طلاق تحميل
بيوگان بر اجتماع و محروم شدن فرزندان از تعليم و تربيت صحيح و مهر پدر
و مادر است .
بهتر است زن و شوهر، منظره تلخ زندگى بيوگان را پيش چشم خود مجسم كنند
و روح افسرده و ملول بچه هايى را كه از اختلاف و جدايى والدين در رنج و
مهنت و عذابند، مجسم كنند و هرگز طلاق و جدايى را به عنوان راه حل
مشكلات زناشويى مطرح نكنند. اما اگر در رفع مشكلات خانواده ، هيچ راه
حلى به نتيجه نرسيد و توان تحمل نيز از زن و شوهر سلب شد، گريزى از
طلاق به عنوان آخرين راه نيست .
اين جاست كه مرد وظيفه دارد كه موقع طلاق ، چند چيز را رعايت كند:
الف - زن بايد از عادات زنانه پاك باشد و در اين دوره پاكى با شوهر
همبستر نشده باشد. زيرا طلاق در غير مورد، بدعت و حرام است و به علاوه
، باطل نيز هست . مگر در مواردى كه طلاق ، قبل از عروسى باشد يا زن ،
باردار باشد يا هنوز در سن و سالى باشد كه قاعده نشود يا اينكه سنش به
حدى رسيده كه عادت زنان ندارد يا اينكه شوهر در سفر باشد و از حال زن
مطلع نباشد؛ در اين موارد، طلاق ، صحيح است .
ب - طلاق بايد در حضور دو مرد عادل ، انجام گيرد؛ چنان كه قرآن مجيد مى
فرمايد:
و
اشهدوا ذوى عدل منكم
(129)
((بايد از ميان 0خود دو نفر عادل ، گواه بگيريد.))
ج - در حين طلاق ، بايد به لطف و احترام با زن رفتار كند و رفتارش به
گونه اى باشد كه تحمل زن نسبت به طلاق ، بيشتر شود. زيرا به هر حال ،
طلاق نوعى اذيت و آزار است و بهتر است كه هديه اى نيز به او بدهد.
جالب اين است كه خداوند متعال در قرآن مجيد، هم به زن و مردهايى كه بر
اساس معيارهاى صحيح و دقيق اسلامى ازدواج مى كنند وعده بى نيازى داده ،
و هم به آنهايى كه بر اساس همان معيارها از هم جدا مى شوند.
در مورد اول مى فرمايد:
و
اءنكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء
يغنهم الله من فضله
(130)
((جوانان مجرد و غلامان و كنيزان شايسته خود را
همسر بدهيد كه اگر فقير باشند، خداوند آنها را از فضل خود بى نياز مى
كند.))
و در مورد دوم مى فرمايد:
و ان
يتفرقا يغن الله كلا من سعته
(131)
((اگر زن و شوهر از يكديگر جدا شوند، خداوند هر
دو را به گشايش خويش ، بى نياز مى كند.))
د - مرد نبايد موقع طلاق و همچنين موقع زناشويى ، راز زن را فاش
سازد.
در حديثى آمده است كه :
ان
اعظم الامانة عند الله يوم القيامة الرجل يفضى الى امراته و تفضى اليه
ثم يفشى سرها
((بزرگترين امانت (از لحاظ كيفر) در روز قيامت
آن است كه زن و شوهر با يكديگر در آميزند؛ آنگاه مرد راز زن را فاش
سازد.))
نقل شده است كه يكى از مردان صالح ، مى خواست همسرش را طلاق دهد. از او
پرسيدند: چه چيز باعث شده كه او را طلاق دهى ؟ گفت : عاقل ، راز همسر
خود را فاش نمى سازد.
سرانجام كه طلاقش داد، از او پرسيدند: چرا طلاقش دادى ؟ گفت : مرا با
زن اجنبى چه كار كه رازش را بر ملا كنم .
اين نكته را بايد توجه داشت كه حتى بعد از طلاق هم ، در آشتى به روى زن
و مرد باز است . مخصوصا در طلاق رجعى ، زن و مرد فرصت دارند كه تا
انقضاى عده ، در اخلاق و رفتار و مآلا در تصميم خود تجديد نظر كنند و
به كانون گرم زندگى مشترك باز گردند.
تاكنون ياد آور مى شويم كه اين بحث ، بر محور آداب معاشرت و اسباب
تداوم زندگى زناشويى دور مى زند و تا اينجا وظايف دوازدهگانه مرد تشريح
شد؛ اما واضح است كه مسئوليت تداوم بخشيدن به زندگى زناشويى تنها بر
عهده مرد نيست ؛ مسئوليت زن ، در اين راه اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست .
والحمدلله رب العالمين