حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

محمد جواد طبسي
مقدمه: استاد آيه الله معرفت

- ۵ -


2- تشويق فرزندان

از تدابير مهمى كه در بازسازى رفتار فرزندان مى توان از آن استفاده كرد تشويق است . تشويق از ميائل بسيار مهم تربيّت اسلامى و از بهترين شيوه هاى تربيّت كودك است ، فرزندان از تحسين و تشويق لذت مى برند و اين از تمايلات فطرى آنان است كه بايد به بهترين شيوه و براى گرايش دادن آنها به فعاليتهاى ارزشمند از آن استفاده كرد. نياز به تشويق ، نيازى هميشگى است و اين خطاست كه برخى تصوّركنند كه چون فرزندانشان بزرگ شده اند، پس ديگر نيازى به تشويق ندارند. بلكه بجز انبيا و اوليا و برگزيدگان الهى ، همه افراد در همه مراحل زندگى نيازمند تشويق و تمجيدند.

فوايد تشويق

1- تشويق موجب تقويت روحى فرزندان مى شود و نيروى تازه اى به آنان مى بخشد تا بتواند با اعتماد به نفس و پشت گرمى بيشتر كارهاى خوب مورد ذوق و علاقه خود را دنبال كنند و به اهميّت آنها بيش از پيش ‍ پى ببرند.
2- تشويق استعدادهاى درونى كودكان را رشد داده و به شكوفايى سوق مى دهد. و زمينه هاى ياس و نااميدى و بدبينى را در آنها از بين مى برد.
3- كودك در پرتو بشويق ياد مى گيرد كه مشكلات و سختيها را بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال كند و تداوم تشويق به تداوم فعاليتهاى رشد دهنده كودك مى انجامد.
4- تشويق كودكان توسط پدر و مادر و اطرافيان و مربيان باعث مى شود كودكان با نظرى خوب و خوش بينانه به آنها نگاه كنند و آنها را دوست و همدم و يار صميمى خود تلقى كنند و اين خود ثمرات بسيارى در بر دارد.
5- گاه يك تشويق بجا و حكيمانه و ساده ممكن است مسير زندگى كودكى را عوض كند و او را از بدكاريها و انحرافات نجات بخشد.
6- تشويق كودكان براى انجام فعاليتهاى مثبت و پاداش دادن پس از انجام آنها، تاعث ايجاد انگيزش و تحرك در آنها خواهد شد و جو رقابتى خوبى در ميان آنها پديد خواهد آورد.
اما فرزندانى كه مورد تشويق قرار نمى گيرند، اغلب دچار شكست روحى مى شوند و اعتماد به نفس خود را از دست داده و خود را پست و حقير مى شمارند. و جرات دست زدن به كار خوب را در خود نمى يابند. بنابراين كه تشويق عمل بسيار پسنديده اى است جاى ترديد نيست ؛ اما مهمتر از تشويق ، نوع و نحوه تشويق است كه بايد مد نظر والدين قرار بگيرد. والا چه بسا كه بازتاب منفى هم داشته باشد.
تشويق خوب آن است كه تنها زبانى نباشد بلكه عملى هم باشد و اينكه اصالت پيدا نكند و به سرگرمى مبدل نشود. بلكه دقيقا به عنوان وسيله اى براى ايجاد و تقويت رفتارهاى مثبت به كار رود. و كودكان بخوبى بدانند براى چه تشويق مى شوند و چه بايد بكنند تا مورد تشويق قرار گيرند. همچنين تشويق خوب آن است كه در حضور جمع صورت گيرد، نه فقط در خفا و به پنهانى .

تشويق خداوند

خداوند در قرآن مجيد به مناسبتهاى گوناگونى بندگان صالحش را - از انبيا و صلحا گرفته تا اوليا و پيشوايان معصوم - عليهم السّلام - تشويق و تمجيد كرده است ، مثلا ايوب پيامبر را به پاس صبر و پايداريش در مقابل رنجها مورد تمجيد و ستايش قرار داده و درباره او فرموده :
((انّا وجدناه صابرا نعم العبد انّه اوّاب )) (208) ما او را صابر يافتيم ، بنده خوبى است ، او توجهش به درگاه ما بود.
وبدين ترتيب او را از بهترين بندگان خويش معرفى كرد.
همچنين درباره حضرت محمّد بن عبداللّه (ص ) آيات فراوانى به عنوان تقدير و تمجيد از وجود مقدسش آمده است ؛ مثلا درباره اخلاق خوش ‍ و بى مانند او ذكر شده كه : ((وانّك لعلى خلق عظيم )) (209) و بدرستيكه تو بر خلق بزرگى .

تشويق پيامبر(ص )

رسول گرامى (ص ) بارها اميرمومنان را در حضور ديگران ستايش كرد. در جنگ احد پس از كشته شدن عمرو بن عبدود به دست على (ع )، پيامبر فرمود: ((ضربّه على يوم الخندق افضل من عباده الثّقلين )) (210) ضربتى كه على (ع ) در روز خندق (بر پيكر دشمن ) وارد ساخت ؛ از عبادت جن و انس برتراست . و ده ها عبارت ستايش آميز ديگر درباره آن حضرت وسايرامامان معصوم از رسول خدا(ص ) نقل شده كه از حوصله اين بحث بيرون است .اما درباره بحث حاضر روايات فراوانى داريم كه پيشوايان معصوم ما درمواقع گوناگونى فرزندان خود را تشويق كرده و ستوده اند. كه به چندنمونه از آنها اشاره مى كنيم :

فرزندم تو انسان موفقى هستى :

قطب راوندى در لب اللباب مى نويسد: روايت شده كه حضرت ابراهيم در حال ذبح به فرزند خود اسماعيل فرمود: فرزندم ! دعا كن تا گشايش ‍ در كار حاصل شود زيرا مضطر حقيقى تو هستى .
ناگاه چشم آن حضرت به قوچى افتاد، و از جاى برخاست تا آن را بگيرد، هنگامى كه برگشت ديد كه دو دست اسماعيل (كه بسته بود) باز شده است . پرسيد: چه كسى دستهايت را باز كرد؟
عرض كرد: مردى با اين نام و نشان . ابراهيم فرمود: او جبرئيل بود، آيا چيزى هم به تو گفت ؟ اسماعيل گفت : آرى ، او به من گفت خدا را بخوان كه دعاى تو هم اكنون مستجاب است .
ابراهيم فرمود: چه دعايى كردى و چه گفتى ؟ اسماعيل گفت : گفتم خدايا مردان و زنان مومن را مورد رحمت و آمرزش قرار ده . ابرهيم فرمود: فرزندم تو يك انسان موفق هستى . (211)

تشويق و تمجيد در سيره اهل بيت

در مباحثى قبلى با نمونه هايى از كاربرد تشويق در زندگى اهل بيت آشنا شديم ؛ مثلا، آنجا كه امير مومنان على (ع ) در حضور جمع امام حسن (ع ) را واداشت كه بر منبر برود و براى مردم خطبه بخواند و پس از آن نيز او را ستود و آيتى از قرآن در اين باب تلاوت نمود. يا آنجا كه پيامبر خدا(ص ) امام حسن (ع ) را در حال كشتى با امام حسين (ع ) تحريك و تشويق مى فرمود و مى گفت : جبرئيل هم حسين (ع ) را تشويق مى كند. يا آنجا كه على (ع ) از سخنان هوشمندانه و حكيمانه دو فرزند خود عبّاس ‍ و زيبب احساس نشاط كرد و بر صورت آنان بوسه زد. اكنون چند نمونه ديگر از زندگى اين الگوهاى بزرگ انسانيت را مطرح مى كنيم .

آفرين بر تو كه همانند حضرت ابراهيم شدى :

امام باقر(ع ) فرمود پدرم على بن الحسين (ع ) فرمود:بشدت مريض ‍ بودم . پدرم - حضرت امام حسين (ع )- به من فرمود: فرزندم ! طالب و آرزومند چه هستى ؟ عرض كردم : مايلم از كسانى باشم كه چيزى بر خدا پيشنهاد نمى كنند و مايلم چيزى نخواهم ، با اينكه خداوند همه چيز را برايم تدبير كرده است .
پدرم فرمود: آفرين بر تو كه همانند ابراهيم خليل الرحمان شدى . زيرا هنگامى كه جبرئيل به او گفت آيا حاجتى دارى . ابراهيم فرمود: چيزى از خدانمى خواهم زيرا اوست كه مراكفايت مى كندو اوست بهترين وكيل . (212)

قدر دانى امام صادق از موسى بن جعفر(ع ):

از امام رضا(ع ) چنين روايت شده است : روزى حضرت موسى بن جعفر در محضر پدرش - امام صادق (ع ) - سخنى گفت كه باعث تعجب و سرور و شادى پدر شد.
حضرت بعنوان تقدير و تشويق از فرزند خود به وى فرمود: ((يا بنى الحمدللّه الّذى جعلك خلفا من الاباء و سرورا من الابناء و عوضا عن الاصدقاء)) (213) اى فرزندم ! سپاس خداى را كه تو را جانشين و خلف پدران و مايه سرور و دلخوشى فرزندان و جانشين دوستان قرار داد.
يعنى فرزندم تو با اين شايستگى و لياقتى كه از خود نشان مى دهى ، هم بهترين خلف و جانشين پدر هستى و هم بهترين فرزند و مايه روشنى چشم پدر و هم بهترين يار و مونس پدر به جاى دوستان او مى باشى .

پدر و مادرم به فداى تو اى گنجينه رازها:

محمّد بن مسلم گويد: روزى ابوحنيفه به محضر امام صادق (ع ) وارد شد. و عرضه داشت : فرزندت موسى را ديدم كه نماز مى خواند در حالى كه مردم از مقابل او عبور مى كردند و او آنها را نهى نمى كرد و اين عمل نادرست است !
امام صادق (ع ) فرمود: موسى را صدا كنيد. و چون موسى به حضور پدر رسيد، آن حضرت فرمود: فرزندم ! ابوحنيفه مى گويد: تو نماز مى خواندى و مردم از برابر تو عبور مى كردند و آنها را منع نمى كردى ؟ گفت : آرى پدر جان ، كسى كه من براى او نماز مى خواندم از آنهايى كه از برابرم مى گذشتند به من نزديكتر بود. خداوند مى فرمايد: ((و ما به او از رگ گردنش نزديك تريم )). محمّد بن مسلم گويد: همين كه امام صادق (ع ) اين پاسخ را از فرزندش شنيد او را در آغوش كشيد به سينه اش چسبانيد و فرمود: پدر و مادرم فداى تو باد اى گنجينه رازها. (214)

فرزندم از چشمه نبوت است :

عيسى شلقمان گويد: نشسته بودم كه ناگا امام موسى بن جعفر(ع ) در حالى كه حيوانينرا همراه خود مى برد از كنار من گذشت . به او گفتم : اى پسر نظر تو درباره كارهاىپدرت چيست ؟ او ما را به كارى فرمان ميدهد و سپس از آن نهى مى نمايد. به ما دستور مىدهد كه از ابوالخطاب تبعيت كنيم سپس امر مى كند كه او را لعنت كنيم از او بيزارىبجوييم . امام موسى كاظم (ع ) كه در اين هنگام كودك بود، در پاسخ عيسى فرمود:خداوند بعضى از مردم را براى ايمان آفريده كه هيچ گاه ايمانشانزايل نشود. و خلقى را براى كفر آفريده كه هرگز كفرشانزايل نشود و خلقى هم بين اين دو آفريده و ايمان آنها عاريتى است . لذا اين گروهعاريگان ( معارين ) ناميده مى شوند و اگر خداوند بخواهد ايمان را از آنها سلب مى كند؛ وابوالخطاب از جمله كسانى بود كه ايمانشان عاريتى است .
عيسى شلقمان گويد: بعد از اين گفتگو به محضر امام صادق (ع ) شرفياب شدم و آن حضرت را از اين ماجرا و گفتگو با خبر ساختم . امام پس از استماع اين گفتگو درباره امام موسى كاظم چنين فرمود: او چشمه جوشان نبوت است . (215)

3- تنبيه بدنى كودكان

يكى از مسائل مهم و پيچيده تربيّتى كه اكثر پدران و مادران در آن دچار ترديدند، چگونگى برخورد آنان با كارهاى نادرست كودكان است ، به طورى كه بيشتر اوقات والدين متحيّر مى مانند كه در مقابل خطاها و كجرويها فرزندانشان و و روى برتافتن آنان از توصيه ها و راهنماييها چه واكنشى نشان دهند....
اگر در مقابل كارهاى زشت و ناپسند آنان سكوت كنند كودكان بر خطاهاى خود افزوده و جسارت بيشترى پيدا مى كنند، و اگر عكس ‍ العمل نشان داده و فرزندان را تنبيه كنند چه بسا كه مشكلات ديگرى هم بيافرينند.
در اين بخش ، در پرتو كلام نورانى معصومين - عليهم السّلام - نخست به موارد منع و جواز تنبيه و سپس به بهترين راه حلها در اين زمينه اشاره مى كنيم و در آخر به سيره معصومين (ع ) در اين زمينه نظر مى افكنيم .

موارد منع از تنبيه بدنى كودكان

در روايات به چند مورد اشاره شده كه نبايد در اين موارد كودكان را زد.
ذكر اين موارد، براى آن نيست كه در ساير موارد كتك زدن بى اشكال است ، بلكه به طور كلى اصل اساسى و عمومى و اوليه اسلامى كه نقش ‍ تربيّتى و اصلاحى بس عظيمى دارد، همان تشويق و تحريك مثبت و اشتياق انگيز نسبت به كارهاى خوب است . تنبيه به جز در موارد خاص ‍ كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد، غالبا تاثير منفى دارد و اگر گفته مى شود كه در موارد زير تنبيه بدنى كنار گذاشته شود از باب تاكيد بر ترك آن است نه تاييد آن در موارد ديگر.

1- هم نام پيامبر و...

يكى از مواردى كه در روايات نام برده شده ، و نبايد در اين موارد كودكان را كتك زد آنجاست كه نامهاى پاك و مقدسى بر كودكان نهاده شده باشد، ما پيش از اين در بخش مربوط به نامگذارى كودكان اشاره كرديم كه اهل بيت (ع ) تاكيد فراوانى داشتند بر اينكه مبادا كودكان همنام پيامبر اكرم (ص ) و حضرت فاطمه زهرا(س ) و ائمه معصومين (ع ) مورد آزار و تنبيه بدنى قرار گيرند.

2- قبل از ده سالگى براى نماز نزنيد:

پيامبر فرمود: ((ادّب صغار اهل بيتك بلسانك على الصّلاة و الطّهور، فاذا بلغوا عشر سنين فاضرب ولاتجاوز ثلاث .)) (216) فرزندان خردسالت را با زبان بر نماز و وضو انس و عادت دهيد، و آنگاه كه به ده سالگى رسيدند آنها را به خاطر سستى و سهل انگارى در نماز بزن ولى از سه ضربّه فراتر نرو.
از اين روايت استفاده مى شود كه قبل از ده سالگى ، زدن كودك به خاطر وادار كردن به نماز جايز نيست . البته چون سنى كه بدين منظور مشخص ‍ شده ، در روايات ، متفاوت ذكر شده است (هفت ، هشت ، نه و سيزده سالگى ) بنابراين لزوم رعايت جانب احتياط اقتضا دارد كه تا آنجا كه ممكن است از زدن اجتناب كرده و از روشهاى مناسبتر ديگر استفاده كرد.

موارد جواز

1- براى جلوگيرى از انحراف :

((عن ابى عبداللّه فى الصّبى اذا شب فاختار النّصرانيه و احد ابويه نصرانيه او مسلمين قال : لايترك و لكن يضرب على الاسلام .)) (217) از امام صادق (ع ) درباره كودكى كه به مرحله جوانى رسد و مسيحيت را برگزيند - در حالى كه يكى از پدر و مادرش يا هر دو مسلمان بوده باشند - فرمود: جوان به حال خود رها نمى شود بلكه براى قبول اسلام او را تنبيه بدنى مى كنند.

2- براى تربيت :

((عن النّبى فيما اوصى به اميرالمومنين (ع ): لاتضربن ادبا فوق ثلاث .)) (218) رسول اللّه (ص ) در بخشى از توصيه هاى خود به اميرالمومنين (ع ) فرمود: براى تاديب و تربيّت بيش از سه ضربّه (به كودك ) نزن .
همچنان كه در اين روايات ملاحظه مى شود، تنها در موارد خاصى كه براى كودك سرنوشت ساز است - و نه براى هر عملى كه از فرزند سر مى زند و احيانا مورد رضاى والدين نيست - اجازه داده شده كه والدين از شيوه تنبيه استفاده كنند.

حدود تنبيه بدنى

از روايات سابق روشن شد كه زدن فرزندان در مواردى - حتّى براى بربيت و تاديب - بلامانع است . اما بايد ديد كه حدود تنبيه بدنى تا كجا است ؟ و پدر و مادر تا چه مقدار و با چه وسيله اى مى توانند كودك را تنبيه كنند؟ آيا آنان مجاز هستند كه با چوب يا شلاّق ، وحشيانه كودكان را به اصطلاح خود ادب و در حقيقت شكنجه كنند و بدن آنان را كبود و زخمى نمايند؟
آيا والدين اجازه دارند در هر سنى كودك را تنبيه بدنى كنند؟
آيا مى توانند هرگاه كه از نافرمانى فرزندانشان به خشم آمدند، ديوانه وار به جان كودكان معصوم بيفتند و علاوه بر دشنام و ناسزاگويى آنان را به باد كتك بگيرند؟ بى ترديد پاسخ منفى است و چنين تصورى كه برخى والدين ناآگاه درباره تاديب و تربيّت فرزند خود دارند، بكلى غلط است ، رواياتى كه از پيامبر و ائمه هدى رسيده حد و مرز تنبيه را كاملا روشن مى كند.

محدوديّت تنبيه بدنى

تنبيه مجاز شرايط خاصى دارد كه با در نظر گرفتن آنها مى بينيم اين اصل ، يك اصل حكيمانه است نه شيوه خشونت آميزى براى جبران ناتوانيهاى والدين در تربيّت و هدايت كودكان . تنبيه بدنى كودكان پيش ‍ از ده سالگى ، مجاز نيست ، از نظر مقدار زدن هم كاملا محدود است ، و اگر بيش از آن باشد، منجر به سرخى و كبودى يا نقص عضو كودك گردد كيفر دارد و...
1- حماد بن عثمان مى گويد: ((قلت لابى عبداللّه فى ادب الصّبى والمملوك فقال خمسه او ستّه و ارفق به .)) (219) از امام صادق (ع ) درباره تاديب و زدن كودك و بنده زر خريد، پرسيدم ؟ حضرت فرمود: پنج يا شش ضربّه بيشتر نزن و در همين اندازه نيز نرمش نشان ده .
2- بيش از سه ضربّه زدن قصاص دارد: ((عن النّبى (ص ) فيما اوصى به اميرالمومنين (ص ): لاتضربن ادبا فوق ثلاث فانّك ان فعلت فهو قصاص يوم القيامه .)) (220) از جمله وصاياى پيامبر به على (ع ) اين بود كه فرمود: براى تاديب بيش از سه روز ضربّه نزن زيرا اگر چنين كردى روز قيامت قصاص خواهى شد.
3- ((قال على (ع ) لصّبيان القوا الواحهم بين يديه لينظر فيه يخير بينهم .. ابلغوا معلمكّم ان ضربكم فوق ثلاث ضربات فى الادب اقتص ‍ منه .)) (221) على (ع ) به كودكانى كه نوشته هاى خود را نزد آن حضرت آورده بودند - تا بهترينشان را برگزيند - فرمود: به معلم خود بگوييد كه اگر براى تاديب ، بيش از سه ضربّه به شما بزند از او قصاص ‍ خواهد شد.

ثبوت ديه بر پدر

هرگا تاديب و تنبيه فرزند جز با زدن او ميسر نباشد، اگر چه با رعايت شرايط ضرورى آن بى اشكال به نظر مى رسد اما پدر بايد به اين نكته متوجه باشد كه اگر در اثر زدن ، بدن فرزند سرخ يا كبود و يا زخمى گردد يا آسيب ببيند و يا احيانا فرزند زير ضربات پدر، فوت كند، اگر چه بدين منظور پدر قصاص نمى شود (اين حكم فقط مختص پدر است ) اما يقينا بايد ديه بپردازد گر چه زدن فرزند به قصد ديگرى جز تاديب هم نبوده باشد. (222)

فتوانى حضرت آيه اللّه العظمى اراكى در اين خصوص چنين است :

سؤ ال : هرگاه پدر، فرزند خود را به قصد تاديب مورد ضرب قرار دهد آيا ديه دارد يا نه ؟
جواب : هرگاه تاديب طفل متوقّف باشد بر ضرب ، جايز است ولى بايد سرخ و كبود نشود و در فرض جواز، حكم تكليفى با حكم وضعى منافات ندارد، مثل اكل در مخمصه ... كه با ضمان منافات ندارد، پس ‍ هرگاه سرخ يا كبود يا سياه شود ديه مقرره را دارد. (223)

يادآورى چند نكته در روايات

1- روايت فقط تنبيه بدنى را در موردى تجويز مى كنند كه جنبه تربيّتى و هدايتى داشته باشد، نه اينكه هرگاه فرزند به دلخواه پدر و مادر و بر وفق سليقه هاى شخصى يا تمايلات نفسانى آنان عمل نكرد، مجاز باشند كه او را تنبيه بدنى بكنند. زيرا ديگر تنبيه به عنوان عامل باز دارنده از كارهاى بد و وادار شدن به كارهاى خوب مطرح نيست بلكه فقط وسيله اى است براى فرو نشاندن خشم و غضب والدين .
2- والدين مجاز نيستند كودكان كمتر از هفت سال (وبلكه براى رعايت احتياط، كودكان كمتر از سيزده سال ) خود را براى وادار كردن به نماز خواندن كتك بزنند.
3- حداكثر تنبيه بدنى كودكان شش ضربّه است . البته معلم و مربى حق ندارد بيش از سه ضربّه بزند(224) و اگر بيشتر از اين اندازه بزند علاوه بر اينكه مرتكب حرام شده ، بايد قصاص هم بشود.
پدر اگر چه تا زدن شش ضربّه مجاز است اما در صورتى كه از اين حد تجاوز كند در روز قيامت قصاص خواهد شد، و قصاص خداوندى ، بسيار شديدتر و دردناكتر از قصاصى است كه در دنيا به دست بشر انجام مى گيرد.

روشهاى تنبيه

تنبيه ممكن است به صور گوناگون انجام گيرد و منحصر به كتك زدن نيست . زيرا ترش رويى و عدم بشاشت چهره هم نوعى تنبيه است ، همچنان كه محروم كردن كودكان از بعض امور خوشايند و پرجاذبه نيز تنبيه ديگرى است . اما در خصوص تبيه جسمانى هم مقصود توسل به شيوه هاى خشن و وحشيانه و ضربّه زدن با تركه انار و شيلنگ و شلاق و... نيست . مثلا در مورد وسيله تنبيه زن به وسيله شوهر كه قرآن در آيه ((واضربوهن ...)) به آن اشاره كرده ، مرحوم طبرسى در مجمع البيان از امام باقر(ع ) نقل مى كند كه مقصود ((زدن با مسواك )) (225) بنابراين اگر در باب تنبيه زن توسط شوهر بدين گونه برخورد شود. شيوه خاص تنبيه كودك هم معلوم است به اوليا و مربيان توصيه مى شود، كه اولا: تنبيه و على الخصوص تنبيه بدنى را به عنوان شيوه اى عمومى و اصل اوليه برخورد با خطاهاى كودكان به كار نگيرند. ثانيا: بر اعصاب و احساسات خود مسلط باشند و در صورت لزوم از تنبيه استفاده كنند تا جلو كجروى كودك را بگيرند نه اينكه خشم خود را بر كودك خالى كنند.ثالثا: به حاقل تنبيه اكتفا كنند و از آن فراتر نروند. رابعا: براى تنبيه كودك از هر وسيله اى استفاده نكنند، همچنين بر صورت و مواضع آسيب پذير كودك نزنند و از شدت عمل و تنبيهات خشن جدا پرهيز كنند.

قهر، بهترين راه حل

بهترين راه حلى كه مى توان در اين مساله مهم و پيچيده ارائه كرد و از درسهاى تربيّتى اسلام و اهل بيت - عليهم السّلام - است اين كه حتّى اگر نيازى به تنبيه فرزندان باشد، آنها را نزنيد، آنان غنچه هايى بهشتى هستند كه زندگى را شيرين كرده اند، در چنين مواقعى با آنها قهر كنيد. زيرا اين عمل در روحيه كودك تاثير بسزايى دارد و كودك احساس ‍ مى كند با قهر كردن پدر و مادر ازاو، گويى تمام درها برويش بسته مى شود، هيچ راهى جز دست كشيدن از كارهى خلاف خود ندارد پس ‍ مى كوشد از كارهاى زشت خود دست بردارد و از پدر و مادر يا مربى هم پوزش بخواهد اما نبايد قهر كردن خيلى طول بكشد و گرنه بازتابهاى منفى ديگرى در برخواهد داشت امام موسى بن جعفر(ع ) به يكى از ياران خود كه از دست فرزندش به ستوه آمده بود و از دست او شكايت مى كرد فرمود: ((لاتضربّه واهجره ولاتطل .)) (226) او را كتك نزن ، بلكه با او قهر كن اما خيلى طول نكشد.

روش اهل بيت (ع ) در تنبيه

اما روش اهل بيت - عليهم السّلام - براين نبوده كه فرزندانشان را تنبيه بدنى كنند، و موردى سراغ نداريم و نقل نشده كه چنين كارى كرده باشند. پس بايد ديد كه شيوه تربيّتى آن بزرگواران چگونه بوده است با اينكه بعضى از آنان فرزندان زيارى هم داشتند اما هرگز نيازى نمى ديدند بچه هايشان را تنبيه بدنى كنند.
و اين مساله بسيار مهم و درس آموز است . و اين ما هستيم كه چون آن چنان كه بايد از راه و روش تربيّت والاى اسلامى آشنايى نداريم و فكر مى كنيم كه زدن تنها راه تربيّت فرزند است .

امام سجّاد و تازيانه زدن به غلام خود:

نه تنها امامان معصوم (ع ) نسبت به كودكان با رافت و نرمى رفتار مى كردند بلكه نسبت به غلامان خود نيز خوش رفتار و نرم خوى بوده اند، و در آن روزگار كه در جامعه با بدترين روشها نسبت به بردگان رفتار مى شد، آن بزرگواران هرگز نسبت به بردگان خشونت به خرج نمى دادند و جز با نرمى و ملايمت با آنا رفتار نمى كردند و حتّى نقل شده كه يك بار امام سجّاد(ع ) يكى از غلامان خود را به خاطر دير آمدن از محل ماموريت ، تازيانه اى زده بود سخت متاثر گرديد و گريست . و با اينكه عمل امام بحق بود، از امام باقر(عليه السلام ) درخواست كرد تا به زيارت قبر جدش رسول اللّه (ص ) برود و در آنجا دو ركعت نماز بخواند و دست به دعا برداشته و بگويد: ((الّلهمّ اغفر لعلى بن الحسين خطيئته )) خدايا خطاى على بن الحسين را ببخش و سپس آن غلام را آزاد نمود. (227)

4- آموزش خواندن و نوشتن

از ديگر حقوقى كه فرزند بر پدر دارد، بهره مند شدن از نعمت خواندن و نوشتن است . براى اداى اين وظيفه پدر بايد يا خود شخصا بدين كار اقدام كند و يا هزينه اى صرف آموزش فرزند خود كند.
در رواياتى كه در اين زمينه وارد شده اط خواندن و نوشتن به عنوان حق و تكليف ياد شده است . پيامبر بزرگوار اسلام (ص ) مى فرمايد: ((من حقّ الولد على والده ثلاثه : يحسن اسمه و يعلّمه الكتابه و يزوّجه اذا بلغ .)) (228) سه حق از حقوقى كه فرزند به گردن پدر دارد اين است كه نام خوبى برايش انتخاب كند، نوشتن سادش دهد و پس از بلوغ زمينه ازدواج او را فراهم كند.
در روايات ديگر به اين هم اكتفا نشده بلكه از پدران خواسته شده كه فرزندان خويش را به علم آموزى و دانش اندوزى وادار كنند.
اميرمومنان (ع ) فرمود: ((مرّوا اولادكم بطلب العلم )) (229) فرزندانتان را به طلب دانش برانگيزيد.

تشويق لقمان به علم و دانش

امام صادق (ع ) مى يفرمايد: ((كان فيما وعظ لقمان ابنه ان قال له : يا بنى اجعل فى ايّامك و لياليك و ساعاتك نصيبا لك فى طلب العلم فانّك لن تجد له تضييعا مثل تركه .)) (230) فرزندم ! در روزها و شبها و ساعاتت سهمى قرار ده كه در آن علم و دانش بجويى زيرا هيچ زيرا هيچ از دست داده اى همانند از دست رفتن علم و دانش نيست .
روزى حضرت امام حسن مجتبى (ع ) فرزندان خود را بهمراه فرزندان برادر به نزد خويش فرا خواند و به آنان فرمود: ((انّكم صغار قوم و يوشك ان تكونوا كبار قوم آخرين فتعلموا العلم فمن لم يستطع منكم ان يحفظه فليكتبه و ليضعه فى بيته .)) (231) شما كودكان جامعه امروزيد و بزودى بزرگان جامعه فردا خواهيد شد، پس دانش ‍ بياموزيد(و در كسب علم بكوشيد) و هر يك از شما كه حافظه قوى ندارد (و نمى تواند در كلاس درس مطالب استاد را حفظ كند)، پس ‍ مطالب را بنويسد و نوشته ها را در خانه نگهدارد (تا در موقع لزوم به آن مراجعه كند و از آنها بهره گيرد).

5- آموزش نظامى

كودكان و نوجوانان امروز، مردان آينده اند. و بايد براى اهداف جامعه اسلامى تربيّت و آمادگى لازم را پيدا كنند. يكى از اهداف جامعه اسلامى حفظ توان و استعداد رزمى و دفاعى دربرابر دشمنان است . زيرا خطر تهاجم نظامى دشمنان هميشه وجود دارد و به تعبير قرآن : ((ولايزالون يقاتلونكم حتّى يردّوكم عن دينكم .)) (232) آنها (دشمنان ) پيوسته باشما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند. از اين رو پدران و مربيان جامعه وظيفه دارند فرزندان جامعه اسلامى را با مسائل نظامى و دفاعى آشنا سازند و تيراندازى ، دفاع شخصى ، تاكتيكهاى جنگى و دفاعى را به آنان آموزش دهند و آنها را با سلاحهاى روز و شيوه هاى استفاده از آنها و تاكتيكها و ترفندهاى دشمن آشنا سازند.
در حقيقت شالوده اربش بيست ميليونى از اينجا ريخته مى شود و نيرويى عظيم و بنيان كن و رعب آور از لشگريان مسلمان پديد كه آماده هر گونه دفاع از مرزهاى جهان اسلام است . در روايات هم اشاره شده كه فرزندانتان را با ابزارها و شيوه هاى دفاعى آشنا كيند تا دشمنان خدا مرعوب شوند. و هيچگاه حمله به مرز و بوم كشور اسلامى را در سر نپرورانند. راستى هم چنين است ، اگر جوانان يك كشور مردكارزار و جنگ و دفاع باشند و تماما با مسائل نظامى آشنا باشند، كدام دشمن مى تواند درباره آن كشور از سياست تهديد و نجاوز استفاده كند؟
شنا و تيراندازى دو مهارت دفاعى مهمى هستند كه در روايات اسلامى بر آنها تاكيد فراوان رفته است شنا علاوه بر اينكه به طور كلى يك ورزش ‍ بدنى و مايه چابكى و نشاط و فعاليت اندامهاى بدن است و نقش مهمى هم در عمليات آبى - خاكى دارد. تير اندازى هم كه از اساسى ترين مسائل جنگ و دفاع به شمار مى رود و روشن است كه جنگ چيزى جز به كارگيرى سلاحهاى جنگى در برابر دشمن نيست . روزى پيامبر اكرم (ص ) به ابورافع كه (مى خواست همه ثروبش را در راه خدا انفاق كند) فرمود: ((كيف بك ياابا رافع اذا افتقرت . قال : افلا اتقدّم فى ذلك ؟ قال : بلى قال ما مالك ؟ قال اربعون الفا و هى للّه . قال : لا. اعط بعضا و امسك تعضا و اصلح الى ولدك . قال : اولهم علينا حقّ كما لنا عليهم ؟ قال : نعم حقّ الولد على الوالد ان يعلمه كتاب اللّه والرّمى والسّباحه )) (233) اى ابورافع زمانى كه فقير شوى چه خواهى كرد؟ ابورافع گفت : عرض كردم آيا در انفاق نجويم ؟(و براى آخرت خود چيزى نفرستم ؟) پيامبر فرمود: آرى بفرست . سپس فرمود: داراييت چقدر است ؟ چهل هزار و همه اش را در راه خدا مى دهم .
پيامبر فرمود: نه چنين نكن . بلكه قسمتى از آن را در راه خدا انفاق كن و قسمتى ديگر را نگه دار و خرج فرزندان خود كن . ابورافع پرسيد: آيا همانگونه كه ما بر آنها حق داريم آنها هم بر ما حقى دارند؟ پيامبر فرمود: حق فرزند بر پدر آن است كه او را با كتاب آشنا سازد و تيراندازى و شنا به او بياموزد. اميرمومنان (ع ) از پيامبر(ص ) چنين روايت مى كند. ((علّموا اولادكم السّباحه والرّمايه )) (234) فرزندان خود را با شنا و تيراندازى تعليم دهيد. همچنين جابر از پيامبر(ص ) روايت كرده كه : (( ((علّموا بينكم المى فانّه نكايه العدوّ.)) (235) به فرزندان خود تيراندازى ياد دهيد كه اين عمل خود سركوب كردن دشمنان و پيروزى بر آنهاست .
از اين رو چنين نتيجه مى گيريم :
1- آموزش شنا و تيراندازى يكى از حقوقى است كه پسر بر پدر دارد گر چه اين مساله تقريبا فراموش شده و پدران چندان اهميتى به آن نمى دهند.
2- شنا و تيراندازى دو مهارت مهم دفاعى هستند كه تنها به عنوان نمونه ها و شيوه هايى خاص از روشهاى دفاعى مطرح شده اند و مهارتها و شيوه هاى دفاعى و جنگى و ابزارهاى لازم براى آن بسيارند و همه مد نظر مى باشند.
3- از گفتگوى ابورافع با رسول خدا به دست مى آيد كه پدر بايد مقدارى از دارايى و ثروت خود را براى آموزش تعليمات نظامى و مهارتتهاى دفاعى همچون شنا و تيراندازى فرزند خود مصروف سازد. تا فرزندش در اين جهت رشد كافى پيدا كند و مدافع خوبى براى اسلام و كشور باشد.
4- بديهى است جامعه اى كه نوجوانانش نسبت به تعليمات نظامى آشنايى داشته باشند رعب و وحشتى در دل دشمنان خواهد افتاد و آنان از مقاصد شوم خود مايوس و ناكام خواهند ماند. و آيه ((و اعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخيل ترهبون به عدوّ اللّه و عدوّكم .)) (236) مصداق عينى پيدا خواهد كرد.