7- دعاى
پدر و مادر در حق فرزندان
فرزندان موظفند در حق پدر ومادر
دعا كنند، و از خداوند بر ايشان
طلب آمرزش نمايند. قرآن مى
فرمايد:
((و قل ربّ ارحمهما كما
ربّيانى صغيرا))
(180) و بگو
پروردگارا آن دو را رحمت كن همان
گونه كه مرا در كودكى تربيّت
كردند.
ليكن فرزندان ، خود، بيشتر محتاج
دعاى پدر و مادرند، زيرا در آغاز
راهند و به كمك والدين نياز مبرم
دارند، و دعاى پدر و مادر در حق
فرزندان از دعاهايى است كه زود
مستجاب مى شود. از اين رو اگر مى
بينيم برخى ار زمره صالحان و
فرزانگان قرار گرفته اند بى اثير
از دعاهاى پدر و مادر بدين مقامات
نرسيده ان ؛ و اگر برخى نيز به بد
عاقبتى گرفتار شده اند چه بسا عكس
العمل نارضايتى والدين را چشيده و
بدين روز افتاده باشند. بنابراين
دعاى پدران و مادران براى
فرزندانشان نقشى موثر و سرنوشت
ساز دارد. پيامبران (ص ) و
پيشوايان معصوم اين درس را عملا
به ما آموخته اند. آنان براى خوبى
سرنوشت آينده فرزندانشان از خدا
كمك مى خواستند و به نيايش مى
پرداختند.
حضرت ابراهيم براى خود و فرزندانش
چنين دعا مى كند:
((ربّنا واجعلنا مسلمين لك
و من ذريّتنا امّة مسلمه لك .))
(181)
حال كه به اهميّت دعاى والدين
براى سلامتى و سعادت فرزندان واقف
شديم ، اين واقعيت را در سيره و
سخن اهل بيت جستجو مى كنيم :
دعاى
پيامبر براى كودكان
عايشه گويد:
((كان رسول اللّه يوتى
بالصّبيان فيدعو لهم و يبرّك
عليهم ...))
(182) روش پيامبر
اين بود كه كودكان را به محضرش
مى آوردند و آن حضرت براى آنان
دعا طلب خير و بركت مى فرمود.
استغفار
يعقوب براى فرزندان خود
از امام صادق (ع ) پيرامون
اين فرمايش حضرت يعقوب كه به
فرزندانش گفن : ((در آينده براى
شما طلب مغفرت خواهم كرد))،
فرمود: يعقوب طلب مغفرت براى
فرزندان خود را تا فرارسيدن
سحرگاه شب جمعه به تاخير انداخت .
نماز امام
صادق (ع ) از طرف فرزندان خود
عمر بن يزيد گويد:
((كان ابو عبداللّه (ع )
يصلّى عن ولده كلّ ليله ركعتين و
عن والده فى كلّ يوم ركعتين ... و
كان يقرا فيهما انّا انزلناه فى
ليله القدر و انا اعطيناك الكوثر.))
(183) برنامه امام
صادق (ع ) اين بود كه هر شب از
طرف فرزندان خود، و هر روز از طرف
پدر خود دو ركعت نماز مى خواند و
در آن دو ركعت سوره قدر و كوثر را
قرائت مى نمود.
دعاى امام
زين العابدين (ع ) در حق فرزندان
خود
امام زين العابدين (ع ) در
صحيفه سجّاديّه در حق فرزندان خود
چنين دعا مى فرمايد: ((بار خدايا!
به من نعمت عطا فرما بماندن
فرزندانم ، وبه
شايسته گردانيدن ايشان براى
(اطاعت و پيروى از) من ، و به
بهره بردن من از ايشان . بار
خدايا! عمرشان را براى من دراز
گردان و مدت زندگانيشان را بسيار
نما، و خردانشان را براى من پرورش
ده ، و ناتوانشان را نيرومند ساز،
و تن ها و كيشها و خوهايشان را
براى من سالم بدار، و در جانها و
اندامشان و در هر چه از كار ايشان
به آن مى كوشم تندرستى ده (از
دردها و پيشامدهاى ناروا
نگاهداريشان فرما) و روزيهايشان
را براى من و به دست من فراوان
گردان و ايشان را نيكوكاران و
پرهيزكاران (از گناه ) و بينايان
(راه حق ) و شنوندگان (سخن راست )
و فرمانبران خودت و دوستداران و
پندهگان براى دوستانت و كينه
داران براى همه دشمنانت (كه به تو
نگرويده اند) قرار ده آمين .
بار خدايا بازوى مرا به وسيله
ايشان استوار گردان ، كجى مرا به
آنان راست نما(در سختى و گرفتارى
و پريشانى آنها را كمك من گردان )
و عدد و شماره (اهل و خويش ) مرا
به آنان افزون كن ، و مجلس مرا به
ايشان بيارا (آنانرا اهل علم و
دانش و فضل و كمال قرار ده ) و
ياد مرا به آنها زنده بدار، و در
نبودنم مرا به سبب ايشان بى نياز
كن ، (آنها را جانشين من گردان )
و به وسيله اينان مرا بر حاجت و
خواسته ام يارى فرما، و ايشانرا
براى من دوستدار و مهربان و روى
آور و (در كمك و يارى ) پابرجا، و
(در انجام دستورم ) فرمانبر قرار
ده ، نه گناهكار و بدكننده و
مخالفت كننده و خطاكار. و مرا در
پرورش و تاديب (راه پسنديده نمودن
) و نيكى كردن ايشان يارى فرما، و
مرا از جانب خود افزون بر ايشان
فرزندان نرينه ببخش ، و آنان را
براى من نيك قرار ده ، و آنها را
در آنچه (در اين راز و نياز كه )
از تو خواسته ام ياورم گردان و
مرا و فرزندانم را از شيطان رانده
شده (از رحمتت ) پناه ده ... بار
خدايا همه آن خواسته ها را به
توفيق و جور شدن اسباب كار و رحمت
و مهربانيت به ما عطا فرما، و ما
را از آتش پناه ده ، و مانند آنچه
از تو براى خود و فرزندانم در
دنياى كنونى و آخرت آينده خواستم
به همه مردان و زنان مسلمان و
مردان و زنان با ايمان ببخش ...))
(184)
مستجاب
بودن سه دعا
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((ثلاث دعوات لايحجبن عن
اللّه ... دعاء الوالد لولده اذا
برّه و دعوته عليه اذا عقّه ...))
(185) سه دعاست كه
از لطف و رحمت و استجابت الهى
محروم نمى ماند... دعاى پدر براى
فرزند خود، در صورتى كه به پدر
نيكى كرده باشد. و نفرينش در
صورتى كه به پدر بى مهرى و از او
نافرمانى كرده باشد.
بالا رفتن
درجات در اثر استغفار والدين
ابوالقاسم كوفى از پيامبر
اكرم روايت كند كه :
((انّ العبد ليرفع له درجه
فى الجنّه لايعرفها من اعماله ،
فيقول : ربّ انّى لى هذه ؟ فيقول
: باستغفار والديك لك من بعدك .))
(186) بنده اى را
در بهشت يك درجه بالاتر مى برند
كه آن را دستاورد اعمال خود نمى
داند. به پروردگار خطاب مى كند:
پروردگارا اين درجه از كجا به من
داده شده است ؟
خداوند مى فرمايد: به خاطر طلب
آمرزشى كه پدر و مادرت پس از تو
برايت انجام دادند. دعاى مجلسى در
حق فرزند شيرخوارش : ((آقا احمد -
سبط استاد اكبر بهبهانى - در مرآه
الاحوال به توسط بعضى ثقات از ملا
محمّد تقى - مجلسى - نقل كرده كه
فرمود: و در بعضى از شبها بعد از
فراغ از نماز شب و تهجد بر من
حالتى عارض شد، كه دانستم در اين
حال اگر دعا كنم ، مستجاب مى شود.
فكر مى كردم چه دعايى بكنم ، و از
خدا چه بخواهم ، كه ناآگاه صداى
گريه محمّدباقر از گهواره بلند
شد، من عرض كردم : خداوند! به حق
محمّد و آل محمّد - صلوات اللّه
عليهم اجمعين كه اين فرزند مرا
مروج دين و ناشر احكام خير
المرسلين قرار بده و او را موفق
كن به توفيقات بى نهايت خود...))
(187)
8- شكيبايى
در سوگ فرزند
از ديگر ويژگيهاى خوب يك
پدر و مادر نمونه اين است كه در
سوگ فرزند از دست رفته شان هر چند
هم كه عزيز و بزرگوار باشد
بردبارى نشان دهند و چيزى كه موجب
خشم پروردگار است ، بر زبان
نياورند. اين صفت والاى اخلاقى از
پيامبر و معصومين و علماى بزرگ
براى ما به يادگار مانده و حاكى
از تعالى فكرى و سعه وجودى آنان
است ؛ زيرا آنان به واقعيات جهان
و ماهيت زندگى دنيوى كه سراپا
آزمايش است و اقفترند و روح
بزرگشان در برابر پيشامدهاى
دلخراش آسيب چندانى نمى بيند.
پيامبر در
سوگ فرزندش ابرهيم
هنگامى كه ابراهيم فرزند
رسول خدا(ص ) در حال احتضار بود،
حضرت فرمود:
((لولا انّ الماضى فرّط
للباقى و انّ الاخر لاحقّ بالاوّل
لحزنا عليك يا ابراهيم ، ثمّ دمعت
عينه و قال : تدمع العين و يحزن
القلب و لانقول الاّ مايرضى الربّ
و انّا بك يا ابراهيم لمحزونون .))
(188) اى ابراهيم
اگر نبود كه آنكه از دست مى رود
به ديار باقى مى شتابد و ماندگان
به رفتگان ملحق مى شوند ما بشدت
بر تواندوهگين بوديم ؛ سپس چشمش
پر از اشك شد و فرمود: ديده اشك
ميريزد و دل غمگين مى شود و ليكن
جز آنچه رضاى خدا است نمى گوييم و
گر چه اى ابراهيم براى تو غمناكيم
.
امام
باقر(ع ) در سوگ فرزند خود
يوينس بن يعقوب از عده اى
نقل كند كه گروهى خدمت امام باقر
شرفياب شدند؛ در حالى كه يكى از
فرزندان آن حضرت مريض بود.
آنان امام را غمگين و مضطرب
ديدند، به يكديگر گفتند: به خدا
قسم بيم آن مى رود كه اگر به اين
طفل آسيبى برسد و از دينا برود در
امام اثر ناخوشايندى پديد آورد.
چيزى نگذشت كه از داخل خانه صداى
شيون بلند شد. امام از جاى برخاست
و به اندرون رفت . اما برخلاف
انتظار بسرعت نزد ما برگشت در
حالى كه چهره اش گشاده بود.
به امام عرض كرديم : جان ما به
فدايت ما آن چنان بر تو ترسناك
بوديم كه اگر اين طفل از دينا
برود شما را به حالى ببينيم كه
براى هميشه ما را غمگين و محزون
كند.
امام فرمود: ما دوست داريم كسى كه
مورد علاقه ماست سلامتيش را باز
يابد اما اگر فرمان الهى بيايد
همه در برابر آنچه كه مورد مهر و
رضاى اوست تسليم هستيم .
(189)
امام صادق
(ع ) در سوگ اسماعيل
زمانى كه اسماعيل فرزند
امام صادق (ع ) در حال احتضار بود
مردم ، امام را در آن حال بسيار
بى تاب و مضطرب ديدند به صورتى كه
گاهى به درون خانه مى رود و گاهى
بيرون مى آيد، زمانى مى ايستد و
زمانى ديگر مى نشيند؛ اما وقتى كه
اسماعيل از دنيا رفت امام به
اندرون رفت و تميزترين لباس خود
را پوشيد؛ سرش را شانه كرد و به
مجلسى كه داشت برگشت و در جاى خود
نشست . اما از مصيبت وارده سخنى
نگفت گويى هرگز مصيبتى بر او وارد
نيامده است . به حضرت عرض
كردند: چرا از اين واقعه سخين نمى
گويى حضرت فرمود ما اهل بيتى
هستيم كه خدا را درآنچه كه مى
پسندند اطاعت مى كنيم و آنچه را
كه دوست داريم از او مى خواهيم و
اگر آن را به ما ارزانى داد، خدا
را سپاس مى گوييم و اگر با ما
آن كند كه دوست نمى داريم راضى
خواهيم بود.
(190) امام رضا(ع
) از پدرش امام موسى (ع ) روايت
مى كند كه : وقتى خبر در گذشت
اسماعيل به امام صادق رسيد حضرت
با ياران خود نشسته و آماده صرف
غذا بودند، امام لبخندى زد و غذاى
خود را طلبيد و شروع به خوردن
كرد.
امام صادق (ع ) در آن روز بهتر از
روزهاى ديگر غذا تناوّل كرد
همچنين ، ياران خود را بيش از پيش
به خوردن غذا تشويق فرمود و بر
ايشان غذا آورد. آنان از اينكه
هيچ اثرى از غم و اندوه در چهره
امام مشاهده نمى كردند سخت شگفت
شده بودند. زمانى كه از غذا دست
كشيدند به آن حضرت عرض كردند
امروز امر عجيبى از تو مشاهده
كرديم ، شما به مصيبت چنين فرزندى
گرفتار آمده ايد اما چنانيد كه
پيش از اين بوده ايد. حضرت فرمود:
چرا چنين نباشم در حالى كه از
راستگوترين راستگويان به من خبر
رسيده كه من و شما نيز خواهيم
مرد. سپس فرمود: براستى گروهى
كه مرگ را شناخته باشند و آنچه را
كه مرگ از آنها به خاطر سپرده
انكار نكرده وامر خود را به
آفريدگارشان واگذار مى كنند.
(191)
براى مصيبت
كوچك اين همه بى تابى
از امام صادق (ع ) روايت
شده است كه :
((انّه راى رجلا قد اشتدّ
جزعه على ولده فقال : يا هذا جزعت
للمصيبه الصّغرى و غفلت من
المصيبه الكبرى ، لو كنت لمّا صار
اليه ولدك مستعدا لمّا اشتدّ عليه
جزعك ، فمصابك بترك الاستعداد
اعظم من مصابك بولدك .))
))
(192) روزى مردى
را ديدند كه در مرگ فرزندش بيتابى
بسيار مى كند. حضرت به وى فرمود:
اى مرد! تو براى مصيبت كوچكى اين
همه بيتابى مى كنى در حالى كه از
مصيبت بزرگ غفلت كرده اى - آگاه
باش - اگر تو براى جايى كه فرزندت
هم اكنون رفته استعداد و آمادگى
داشتى هرگز اين چنين بر او بيتابى
نمى كردى ، پس مصيبت تو به ترك
استداد و عدم آمادگى بزرگتر از
مصيبت فقدان فرزند توست .
پيامبر بزرگوار اسلام به مناسبت
مرگ فرزند معاذبن جبل و بيتابى
او، برايش چينين نوشت : از محمّد
رسول خدا به معاذبن جبل . سلام بر
تو سپاس مى گذارم خداوندى را كه
جز او شايسته ستايش نيست - اما
بعد - به من خبر رسيده كه تو
درباره فرزندت بيتابى مى كنى ،
خداوند تا هنگام مرگ فرزندت تو را
از نعمت وجود او بهره مند ساخت و
در موعد مقرر جان او را گرفت ،
انا للّه و انا اليه راجعون مبادا
بيتابى تو ثواب تو را از بين ببرد
و اگر (به فرض هم ) به ثواب مصيبت
خود برسى مى دانى كه ثواب بزرگى
كه خدا براى آن آماده كرده ، نسبت
به كسانيكه تسليم رضاى خدا شدند و
صبر پيشه كردند بسيار كم است .
بدانكه بيتابى تو هرگز مرده را
زنده نمى كند. و جلو مقدرات را
نمى گيرد. خوشدل باش و و عده مقرر
را بپذير، مبادا بر چيزى افسوس
بخورى كه تو و هيچ يك از مردم از
آن جدايى نداريد و در موعد مقرر
فرا خواهد رسيد والسلام عليكم و
رحمه اللّه و بركاته .(193)
على بن مهزيار گويد مردى به امام
جواد(ع ) نامه اى نوشت و در آن از
مصيبت از دست دادن فرزند خود و از
شدت غم و اندوه ناشى از آن شكايت
كرد. حضرت در جوابش نوشت :
((امّا علمت انّ اللّه
عزّوجلّ يختار من مال المومن من
ولده انفسه لياجره على ذلك .))
(194) آيا نمى
دانيد خداوند از ثروت و اولاد
مومن ، بهترينش را برمى گزيند(و
از او مى گيرد) تا برايش اجر و
ثواب بنويسد!
از مجموع رواياتى كه گذشت استفاده
مى شود كه پدران و مادران اگر
احيانا با اين آزمايش بزرگ الهى
روبرو شدند و فرزندى را از دست
دادند هرگز تعادل روحى خود را از
دست ندهند و با جزع و بيتابى و يا
با زدن بر سر و صورت و كندن موى
خراشيدن صورت و يا از همه بدتر با
گفتن جمله هاى كفرآميز اجر خود را
ضايع سازند.
رد پاى اين
سنّت در زندگى مردان خدا
و اثر اين سنّت محمّدى را
ما در زندگى بسيارى از بندگان خدا
و سيره علما وبزرگان ديده و شنيده
ايم كه در اين گونه مواقع جز
تسليم در برابر مشيت الهى عكس
العملى از آنها صادر نشده است .
درست به خاطر دارم هنگامى كه خبر
در گذشت برادر اينجانب (مرحوم شيخ
محمّد على طبسى ) به مرحوم والد
داده شد. با اينكه اين جوان 23
ساله اميد آينده پدرم و سخت مورد
توجه و علاقه او بود و هر آن بيم
آن مى رفت كه ايشان از اين مصيبت
جان به جان آفرين تسليم كند اما
اين مرد خدا روش انبيا و معصومين
و صلحا و عالمان ربانى را پيشه
كرده و جز تسليم به قضا و رضاى
الهى چيزى نفرمود، بلكه با شنيدن
خبر فوت ، سر به سجده گذاشته و
خدا را بر اين امتحان و آزمايش
بزرگ شكر كردند.
بيتابى ،
پيش از وقوع مصيبت
شايد اين چنين تصوّرشود كه
روايات ذكر شده شاهد خوبى است بر
اينكه معصومين - عليهم السّلام -
در اين خصوص بسيار بيتابى مى
كردند، بويژه اگر مى شدند. اما
بايد گفت همه اين بيتابيها پيش از
آن بود كه بيمار فوت كند و قضاى
الهى در حق او روشن شود. احساسات
پدر ومادر در بيمارى فرزند عكس
العملى طبيعى و همدلى با انسانى
است كه پاره تن آنهاست و بشدت درد
مى كشد. از طرف ديگر قسمتى از اين
ناراحتيها هم براى آن است كه
مبادا در حفظ امانتهاى الهى
كوتاهى كرده باشند. اما پس از
آنكه مشيت الهى بر مزگ فرزند تعلق
گرفت ، بايد به قضاى حق رضا داد و
گره از جبين گشاد:
عكس العمل معصومين (ع ) نيز جز
اين نبوده است و پس از درگذشت
فرزند حزن و اندوه آن بزرگواران
از بين رفته است .
گفتگوى
قتيبه اعشى و امام صادق (ع )
قتيه اعشى گويد: روزى به
خانه امام صادق (ع ) رفتم تا از
فرزند مريض آن حضرت عيادت كنم .
حضرت را بر در خانه بسيار مضطرب و
اندوهگين ديدم به حضرت عرض كردم
فدايت گردم حال كودك چگونه است ؟
فرمود: به خداقسم ، حالش چنان است
كه بود سپس داخل خانه شد و
اندكى بعد در حالى كه چهره اى
شادمان داشت بيرون آمد و آن حالت
غم و گرفتگى ديگر در چهره اش ديده
نمى شد قتيه گويد چون اين حالت را
در امام ديدم فكر كردم كه فرزندش
بهبود يافته ، قتيه گويد چون اين
حالت را در امام ديدم فكر كردم كه
فرزندش بهبود يافته ، از اين رو
بار ديگر حال كودك از آن حضرت
پرسيدم فرمود: از دنيا رفت . عرض
كردم : فدايت شوم وقتى كه
فرزندتان زنده بود بسيار اندوهگين
و محزون بوديد، اما اينك كه از
دينا رفته است آن دگرگونى و
اضطراب روحى را ديگر در شما نمى
بينم دليل اين حال چيست ؟! امام
فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه
هميشه پيش از مصيبت بى قرارى و
بيتابى مى كنيم ، اما چون فرمان
الهى در رسد، به قضاى الهى در
رسد، به قضاى او راضى و تسليم مى
شويم .
(195)
فصل چهارم
: ادب آموزى و تربيّت فرزندان
مقدمه
يكى از مسائل بسيار مهم
زندگى هر انسانى ، اين است كه
نسبت به تربيّت فرزندان خود احساس
مسؤ وليت كند و در ادب آموزى آنان
اهتمام ورزد؛ اين حقى از حقوق
فرزند بر والدين است . در روايات
بيشمارى از اهل بيت (ع ) به اين
مهم اشارت رفته است . درست از
حضرت كاظم (ع ) چنين روايت مى
كند:
((جاء رجل الى النّبىّ(ص )
فقال : يا رسول اللّه ما حقّ ابنى
هذا؟ قال : تحسن اسمه و ادّبه
وضعه موضعا حسنا.))
(196)
مردى دست فرزندش را گرفته به حضور
پيامبر رسيد و عرض كرد: ((اى
پيامبر خدا! حق اين فرزندم بر من
چيست ؟ پيامبر فرمود: نامى نيك
براى او انتخاب كنى ؛ تربيتش نيكو
گردانى ؛ او را در جايگاه خوبى
قرار دهى .
برخى درباره جمله سوم پيامبر گفته
اند: ممكن است مقصود از جايگاه
خوب انتخاب همسر شايسته و صالح
براى فرزند باشد. پيش از اين نيز
روايتهاى ديگرى در باب انتخاب نام
نيك و حسن تربيّت فرزندان ذكر
كرديم .
1- اهتمام
در امر تربيت
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((و تجب للولد على والده
ثلاث خصال : اختيار لوالدته و
تحسين اسمه و المبالغه فى تادييه
))
(197)
حق فرزند
بر پدر سه چيز است :
دايه و مربى خوبى برايش
انتخاب كند؛ نام خوبى برايش
بگذارد و در تربيّت او تلاش
فراوان كند.
تربيّت
نيكو از انفاق برتر است :
پيامبر(ص ) مى فرمايد:
((لانّ يودّب احدكم ولده
خير له من ان يتصدّق بنصف صاع كلّ
يوم
))
(198) بى ترديد
اگر هر يك از شما به تربيّت فرزند
خود بپردازد، براى او نيكوتر از
آن است كه هر روز نيم صاع (گندم
يا جو يا...) در راه خدا صدقه
بدهد.
حسن ادب
بهترين هديه والدين :
ايوب بن موسى از پيامبر(ص
) روايت مى كند كه :
((ما نحل والد ولدا نحلا
افضل من ادّب حسن
))
(199) هيچ هديه اى
از طرف پدر به پسر بهتر از حسن
ادب و تربيّت نيكو نيست .
ادب آموزى
بهترين ارث والدين :
على (ع ) ضمن وصيتى به
فرزند خود امام حسين (ع ) مى
فرمايد:
((والادب خير ميراث
))
(200) ادب بهترين
ميراث است : ابن عمر از پيامبر(ص
) چنين روايت كرده است :
((ما ورث والد ولده افضل
من ادب
))
(201) هيچ ميراثى
از ادب و تربيّت صحيح براى فرزند
بهتر نيست .
نقش تربيت
در تكامل انسان
امير المومنين (ع ) از
پيامبر(ص ) نقل كند كه :
((يعرف المومن منزلته عند
ربّه بان يربّى ولدا له كافيا قبل
الموت .))
(202) قدر و منزلت
انسان مومن در پيشگاه پروردگارش
در گرو اين است كه فرزندى تربيّت
كند كه پيش از مرگ او را بى نياز
گرداند.
مناسبترين
زمان تربيت
دوران كودكى و نوجوانى
بهترين و مناسبترين زمانى است كه
پدر و مادر فرزند خود را با اخلاق
و آداب اسلامى آشنا سازند. زيرا
در اين دوره كودك ، فقط پدر و
مادر و محيط خانواده خود را مى
شناسد و باصطلاح گوش و چشم او
بسته است و تنها تحت پوشش شخصيّت
خود تغذيه روحى و فكرى مى شود، در
اى برهه روح كودك فوق العاده حساس
و اثر پذير است و چون دوربين فيلم
بردارى همه رفتارها را در خود ضبط
مى كند و بتدريج در دراز مدت آنچه
را كه ديده ، انجام مى دهد. اگر
پدر و مادر در اين دوره در تربيّت
فرزند سهل انگارى كنند و خود عملا
الگوى تربيّتى شايسته اى براى
كودكان خويش نباشند و تنها به امر
و نهى هاى خشك و خالى اكتفا كنند،
كودكان بى تاثير از چنين توصيه
هاى توخالى ، به رفتارها و خاقيات
نامطلوب گرايش خواهند يافت و در
بيرون از خانه الگوهاى منفى
اخلاقى روبرو شوند، اقبال و اثر
پذيرى بيشترى از خود نشان خواهند
داد.
مزرعه
حاصلخيز روح نوجوان :
اميرالمومنين (ع ) ضمن
سفارشى به فرزند خود امام حسن
مجتبى (ع ) به زمينه بسيار مستعد
روح نوجوانان براى رشد و تكامل
اشاره كرده و فرموده :
((وانمّا قلب الحدث كالارض
الخياله ما القى فيها من شى ء
قبلته فبادرتك بالادب قبل ان
يقسموا قلبك و يشتغل لبك .))
(203) بى ترديد دل
نوجوان چون زمينى آماده و بى كشت
است و آماده پذيرش هر بذرى است كه
در آن افكنده شود، پس به تربيّت
تو شتافتم پيش از آنكه دلت سخت
شود و خاطرت به چيزى اشتغال يابد.
ادب آموزى
در كودكى :
امام صادق (ع ) فرمود
لقمان حكيم به فرزند خود چنين
سفارش كرد:
((يا بنى ان تادبت صغيرا
انتفعت به كبيرا، و من عنى بالادب
اهتم به و من اهتم به تكلف علمه و
من تكلف علمه اشتدّ له طلبه و من
اشتدّ له طلبه ادرك به منفعته
فاتخذه عاده ، و ايّاك و الكسل
منه والطّلب بغيره .))
(204) فرزندم اگر
در كودكى ادب آموختى در بزرگى از
آن بهره خواهى برد.
فرزندم ! هر كه جوياى ادب و معرفت
باشد، در راه آن اهتمام مى ورزد و
هر كه در اين راه بكوشد براى ادب
و معرفت شوق و همت والا پيدا مى
كند و چون بدين گونه باشد سود آن
را دريابد؛ پس اى فرزند! ادب
آموزى را پيشه و سيره خود قرار ده
و برحذر باش از سستى و تنبلى در
اين راه و از اينكه ادب را بگذارى
و در پى چيزى ديگر برآيى .
آرى ادب سرمايه زندگى است ، هر كس
به آن دست يافت به گنجى بزرگ
رسيده است .
هفت سال
تربيّت مستمر
درخت تربيّت بتدريج رشد و
نمو مى كند و در دراز مدت پربرگ و
بار مى شود، برگ توت تا به ابريشم
مبدل شود، فرصت و مهلتى طولانى مى
طلبد، امام چون به آن مرحله رسيد
گوهر وجودش كمال يافته و نفيس و
ارزشمند گشته و مطلوب خاص و عام
مى گردد. تربيّت كودك كارى اين
چنين است و صبر و بردبارى و دقّت
هشيارى و نظارت مستمر مى طلبد،
اما ثمرى كه در پى دارد آن چنان
شيرين و مسرور كننده است كه پدر و
مادر را از همه تلاشهايى كه در
اين راه كرده و مى كنند راضى و
خشنود مى سازد.
يونس از شخص ديگرى از امام صادق
(ع ) روايت مى كند كه :
((دع ابنك يلعب سبع سنين
والزمه نفسك سبع سنين فانّ افلح
والاّ فانّه من لا خير فيه .))
(205) واگذار
فرزندت هفت سال بازى كند. سپس
هفت سال او را ملازم خود گردان
(يعنى هفت سال تمام او را زير نظر
بگير و تحت تربيّت مستمر و بى
وقفه خود داشته باش ) اگر رستگار
شد كه چه بهتر و گرنه معلوم مى
شود در او خيرى نيست .
اين روايت با كمى تفاوت به دو
طريق ديگر وارد شده است كه در هر
دو روايت دوره بازى كودك را شش
سال بيان كرده است ، ليكن در
روايت ديگرى كه مرحوم طبرسى نقل
مى كند، دوره كودكى و نوجوانى به
سه مرحله تقسيم مى شود: شش سال
اوّل دوران بازى ، شش سال دوم
دوران آموزش و سپس هفت سال تربيّت
مستمر، كه براساس دو رروايت مرحوم
طبرسى اين دوره از سيزده سالگى
آغاز مى شود.
فوايد ادب
در كودكى و نوجوانى
فوايد ادب در دوران كودكى
و نوجوانى آن چنان روشن و آشكار
است كه چندان نيازى به بحث و
بررسى طولانى ندارد، زيرا قسمت
عمده پيروزيها و موفقيتها و
احيانا شكستها و نابسامانيهاى
دوره بزرگسالى ، ريشه در كنال
تربيّت يا سوء تربيّت در دوره
كودكى و نوجوانى دارد و گذشتگان
خوب گفته اند كه علم و ادب آموزى
و بربيت يافتن در خردسالى ، همچون
نقش و نگار بسيار زيبايى كه بر
قالب سنگى حكاكى و طراحى شود زوال
ناپذير است . سعدى مى گويد:
هر كه در خرديش ادب نكنند ***
در بزرگى فلاح از او برخاست
چوب تر را چنان كه خواهى پيچ ***
نشود خشك جز به آتش راست
در صفحات پيشين هم از لقمان حكيم
آموختيم كه ادب آموزى دوره كودكى
سود و سرمايه عظيم بزرگسالى است .
از ديگر سخنان لقمان به فرزندش آن
است كه فرمود:
(( ((فاتّخذه
(الادب ) عاده فانّك تخلف فى سلفك
و تنفع به من خلفك وير تجيبك فيه
راغب و يخشى صولتك راهب .))
(206) فرزندم ،
تربيّت را خلق و عادت هميشگى خود
قرار ده ، زيرا تو جانشين گذشتگان
و الگوى آيندگان هستى كه از ادب
تو بهره مند خواهند شد، داغبان
چشم اميد به ادب تو دارند و
خائفانّ از صولت و حشمت هراسانند.
اى سفيان پدرم مرا چنين تاديب كرد
سفيان ثورى گويد: به محضر امام
صادق (ع ) راه يافتم و به آن حضرت
عرض كردم مرا اندرز و سفارشى
بفرماى كه بعد از شما هميشه آن را
بياد داشته باشم حضرت به من
فرمود:
اى سفيان آيا براستى آن را به ياد
خواهى داشت ؟ گفتم : آرى اى فرزند
دختر رسول خدا! امام فرمود: اى
سفيان دروغگو را مردانگى و حسود
را آسايش نيست ، براى پادشاهان و
متكبران دوستى و رفاقت با كسى
ميسور نيست ، و تندخويان سرورى و
پيشوايى نيابند. آنگاه سكوت
اختيار كرد گفتم : اى فرزند دختر
رسول خدا بيش از اين برايم بفرما.
فرمود: اى سفيان به خدا اعتماد كن
تا عارف شوى به آنچه برايت مقرر
داشته راضى باش تا توانگر شوى ،
با ديگران به گونه اى كه با تو
همنشينى مى كنند همنشينى كن تا بر
ايمانت افزون گردد. با بدكار
همنشين مباش تا از بدكاريش به تو
نياموزد. در كار خود با افراد
خداترس مشورت كن آنگاه بار ديگر
امام تم فرو بست . گفتم اى فرزند
دختر رسول خدا، بيش از اين
برايم بفرما. فرمود: اى سفيان هر
كه بخواهد بدون وابستگى به پادشاه
، عزت و عظمت يابد و به تنهايى و
بى يار و بى ياور همچون جمعيتى
عظيم گردد و بدون مال و ثروت حشمت
و صولت پيدا كند، بايد از ذلت
گناهان و عصيانگرى بر خداوند به
عزت بندگى او باز گردد. سپس حضرت
سكوت كرد و گفتم اى فرزند دختر
رسول خدا باز هم برايم بگو،
فرمود: اى سقيان پدرم سه چيز را
به من تعليم داد، و از سه چيز
نهيم كرد: اما آن سه كه مرا بدان
تعليم نمود، اين بود كه به من
فرمود: پسر جانم هر كه با يار بد
همنشين شود، سلامت و ايمن نماند.
هر كه كلمه هايى را كه بر زبان
جارى مى كند مهار نكند پشيمان
گردد، و هر كه در آستانه جاهاى بد
قرار گيرد متهم گردد. گفتم اى
فرزند رسول خدا آن سه را كه ترا
از آنها نهى فرمود كدامند؟ فرمود:
مرا نهى كرد از اينكه با سه تن
همنشين شوم . با حسادت ورزنده بر
نعمت خداداده و سركوفت زننده كسى
بر مصيبت رخ داده و فرد سخن چين .
(207)