سيره حضرت زهرا(س )
حضرت زهرا- سلام
اللّه عليها - امام حسن (ع ) را در دوران
كودكى بالا و پايين مى انداخت و با او بازى مى
كرد و به او مى فرمود:
حسن جان مانند پدرت باش و حق را از بند اسارت
به در آور و خدايى را بپرست كه پر فضل و احسان
است و از دشمنان كينه توز پيروى مكن .
شيوه هاى گوناگون
مهرورزيدن به كودكان
بوسيدن فرزند
ابراز محبّت شيوه هاى گوناگونى دارد،
بهترين آنها، بغل كردن ، درآغوش فشردن ،
نوازش كردن ، سخن گفتن ملايم و دلپذير، بازى
كردن با فرزند و بوسيدن او است .
دل پاك كودك آئينه اى است درخشان و اظهار
محبّت پدر و مادر به فرزند خود و به خصوص
بوسيدن او، آئينه روح كودك را جلا مى دهد و به
طور خلاصه مهرورزى والدين ضامن سلامت روحى و
تعادل عاطفى كودك است .
شايد فلسفه سفارشهاى اكيد اسلام به بوسيدن
فرزندان نيز در همين نكته مهم نهفته باشد.
در روايات قبل به برخى از شيوه هاى اظهار
محبّت اشاره شد و پرتوى از سيره معصومين -
عليهم السّلام - نيز در اين باره ملاحظه
گرديد. اينك با توجه به اهميّت ((بوسيدن
فرزندان )) به چند روايت در اين باب اشاره مى
كنيم .
بوسيدن فرزندان نيكويى
است :
فضل بن ابى قره از امام صادق (ع ) و او
از رسول خدا(ص ) نقل فرمود كه :
((من
قبّل ولده كتب اللّه له حسنه ...))
(139) هر كس فرزند خود را
ببوسد خداوند براى او يك نيكويى مى نويسد. ابن
عمر از پيامبر نقل مى كند كه :
((القبله
حسنه والحسنه عشره .))
(140) بوسيدن (فرزند) نيكويى
است و پاداش هر نيكويى ده برابر است .
(141)
آثار اخروى بوسيدن
فرزندان :
پيامبر(ص ) فرمود:
((قبّلوا
اولادكم فانّ لكم بكلّ قبله درجه فى الجنّه ما
بين كل درجتين خمسمائه عام .))
(142) فرزندان خود را ببوسيد
زيرا به هر بوسه اى رتبه اى است در بهشت و
فاصله دو رتبه از يكديگر پانصد سال است .
مهر پيامبر به فرزندان
خود:
علاقه و محبّت پيامبر نسبت به فرزندان
آن چنان زياد بود كه هيچ گاه پوشيده نمى ماند
و گاه در حال سخن گفتن با مردم به فرزندان خود
ابراز محبّت و علاقه مى كرد و آنها را مكرر مى
بوسيد.
پيامبر ابراهيم را مى
بوسيد:
انس بن مالك گويد:
((ما
رايت احدا كان ارحم بالعيال من رسول اللّه -
صلى اللّه عليه و آله - كان ابراهيم مسترضعا
له فى عوالى المدينه و كان ظئره قينا فكان
ياتيه وانّ البيت ليدخّن فياخذه فيقبّله .))
(143) هيچ كس را نسبت به اهل و
عيال خود مهربان تر از پيامبر نديدم ، پيامبر
در دوران شير خوارگى فرزندش ابراهيم ، براى او
دايه اى در اطراف مدينه گرفته بود و با اينكه
خانه دايه در اثر شغل آهنگرى همسرش پر از دوده
بود، اما پيامبر به نزد خود مى رفت و وى را مى
بوسيد.
توضيح : عوالى مدينه به روستاهاى اطراف مدينه
گفته مى شود. جالب توجه اين است كه پيامبر آن
چنان به فرزندان خود پر عاطفه و مهربان بود كه
دورى راه را بر خود هموار مى كرد و پى در پى
به فرزند خود سر مى زد و او را مى بوسيد.
پيامبر ابراهيم و حسين
را مى بوسيد:
ابن عبّاس گويد:
((كنت
عند النّبىّ و على فخذه الايسر ابنه ابراهيم و
على فخذه الايمن الحسين بن على و هو تاره تاره
يقبّل هذا و تاره يقبّل هذا.))
(144) در خدمت پيامبر بودم در
حالى كه فرزندش ابراهيم بر زانوى چپ رسول
خدا(ص ) نشسته بود و حسين بن على بر زانوى
راستش و حضرت گاهى اين را مى بوسيد و گاهى آن
را.
پيامبر و حسنين :
ابوهريره گويد:
((خرج
علينا رسول اللّه (ص ) و معه الحسن و الحسين
هذا على عاتقه و هذا على عاتقه و هو يلثم هذا
مرّه و هذا حتّى انتهى الينا، فقال له رجل يا
رسول اللّه انّك لتحبّهما؟ فقال : من احبّها
فقد احبّنى ...))
(145) روزى پيامبر اكرم (ص )
با حسن و حسين - عليهما السلام - به سوى ما مى
آمد، در حالى كه هر يك از آن دو بر يكى از
شانه هاى پيامبر(ص ) نشسته بودند و رسول خدا(ص
) بارى اين را مى بوسيد و بارى ديگر آن را تا
اينكه به نزد ما رسيد، يكى از ياران به آن
حضرت عرض كرد يا رسول اللّه اين دو را بسيار
دو ست مى دارى ! فرمود: هر كه اين دو را دوست
بدارد بى ترديد به من مهرورزيده است .
مردى كه هرگز فرزندانش
را نمى بوسيد:
حسن بن على بن يوسف ازدى مردى از امام
صادق (ع ) نقل كند كه مردى به حضور پيامبر
رسيد و عرض كرد:
((ما
قبّلت صبيّا لى قطّ، فلمّا ولىّ قال رسول
اللّه (ص ) هذا رجل عندى انّه من اهل النّار.))
(146) يا رسول اللّه من تاكنون
هيچ يك از فرزندانم را نبوسيده ام . هنگامى كه
از نزد آن حضرت رفت پيامبر - كه از شدت قساوت
و بى رحمى او سخت شگفت زده شده بود - فرمود:
اين مرد نزد من از اهل جهنّم است .
تعجب اقرع بن حابس از
رسول خدا(ص ):
ابو هريره گويد:
((ابصر
اقرع بن حابس النّبىّ و هو يقبّل حسينا فقال
انّ لى عشره من الولد ما قبّلت واحدا منهم
فقال النّبىّ: انّه من لايرحم لايرحم
))
(147) روزى اقرع بن حابس
پيامبر(ص ) را مشاهده كرد كه امام حسين (ع )
را مى بوسد، اقرع گفت : من ده فرزند دارم و
ناكنون يكى از آنها را نبوسيده ام پيامبر
فرمود: هر كس مهر و محبّت نداشته باشد مشمول
لطف و رحمت قرار نمى گيرد.
3- بازى با فرزندان
يكى ديگر از راههاى اظهار محبّت پدر يا
مادر به فرزند اينست كه با در نظر گرفتن
موقعيّت سنّى كودك وسايل بازى و سرگرمى
متناسبى براى او تهيّه كنند، علاوه بر اين
شايسته است گاهى نيز با كودك همبازى شوند، يا
به درخواست كودك براى همبازى شدن با او پاسخ
مثبت بدهند.
زيرا مشاركت والدين در بازى فرزندان خود اگر
چه اندكى از وقت آنان را مى گيرد، اما آثار
بسيار نيكويى دارد، بازى علاوه بر اينكه براى
كودكان بسيار سرورانگيز و نشاط بخش است ، مايه
رشد استعدادها و تلطيف عواطف آنان نيز خواهد
شد، بازى اگر به قاعده و سالم باشد مى تواند
تفكّر كودك را رشد دهد، به همين جهت گفته اند:
بازى تفكّر كودك است .
پيامبر بزرگوار و اهل بيت عصمت - عليهم
السّلام - ضمن تاكيد و سفارش بسيار بر اين
مساله خود به شخصه با فرزندان خويش همبازى مى
شدند و يا اينكه دست كم بر بازى آنان نظارت مى
كردند و كودكان را مورد تشويق قرار ميدادند.
اصبغ از اميرالمومنين على (ع ) چنين روايت مى
كند: ((من
كان له ولد صبا))
(148) هر كس كه كودكى دارد
بايستى خود را تا حد طفوليت تنزل دهد.
همچنين شيخ صدوق (ره ) در كتاب من لا يحضره
الفقيه از پيامبر(ص ) روايت مى كند كه :
((من
كان عنده صبىّ فليتصاب له
))
(149) هر كس كودكى داشته باشد
بايد با وى كودكانه رفتار نمايد. مرحوم حر
عاملى اين مساله را در بابى تحت عنوان
((باب
استحباب التّصابى مع الولد و ملاعبته
)) ذكر
كرده و از دو روايت پيشين استحباب بازى كردن
با فرزند را نتيجه گرفته است .
حسنين (ع ) بر پشت
پيامبر(ص ):
ابن ابى نجيح گويد:
((كان
الحسن ولاحسين يركبان فوق ظهر النّبىّ و
يقولان حلّحلّ و يقول النّبىّ نعم البعير
بعيركما.))
(150) امام حسن (ع ) و امام
حسين (ع ) بر پشت پيامبر سوار مى شدند و ((حل
حل )) مى گفتند و پيامبر(ص ) مى فرمود: نيكو
شترى است ، شتر شما.
تعجب عيينه از بازى
كردن پيامبر(ص ) با حسنين (ع ):
علقمه از ابوسلمه روايت كرده است كه :
((انّ
رسول اللّه (ص ) كان يدلع لسانه للحسن (ع )
فيرى الصّبىّ لسانه فيهشّ اليه ، فقال عيينه
بن بدر الفزارى واللّه الابن رجلا قد خرج وجهه
و ما قبّلته قطّ فقال رسول اللّه (ص ): من لم
يرحم لا يرحم .))
(151) پيامبر(ص ) زبان خود را
براى حسن و حسين (ع ) بيرون مى آورد و همين كه
چشم كودك به زبان مى افتاد بطرف او مى دويد.
مردى بنام عيينه بن بدر فزارى (كه شاهد اين
شيرين كارى پيامبر(ص ) نسبت به حسنين بود) از
روى شگفتى گفت : به خدا سوگند! پسرم مرد گشته
و بر صورتش موى رسته است ، با اين حال تاكنون
حتّى براى يك بار هم او را نبوسيده ام .
پيامبر كه از سنگدلى عيينه سخت در شگفت شده
بود فرمود: هر كه لطف و مهر نشان ندهد مورد
مهر و محبّت قرار نگيرد.
بازى پيامبر با حسين (ع
) در كوچه
مردى بنام يعلى عامرى از محضر رسول
اكرم (ص ) خارج شد تا به ضيافتى كه دعوت شده
بود، برود. ناگاه حسين (ع ) را ديد كه با
كودكان مشغول بازى است . طولى نكشيد كه رسول
اكرم (ص ) به همراه اصحاب خود از منزل خارج
شدند وقتى پيامبر(ص ) حسين (ع ) را ديد، از
اصحاب جدا شد و در حالى كه به سوى فرزندش قدم
بر مى داشت دستانش را گشود تا او را در آغوش
بگيرد. كودك خنده كنان اين سو و آن سو مى
گريخت و رسول اللّه (ص ) نيز خندان از پى او
مى دويد و سرانجام كودك را گرفت و دستى زير
چانه او و دست ديگر را پشت گردن او گذاشت و لب
بر لبش نهاد و او را بوسيد.
(152)
تشويق و نظارت پيامبر(ص
) بر كشتى حسنين (عليهماالسلام ):
از امير مومنان على (ع ) نقل شده است
كه : روزى حسن وحسين نزد پيامبر(ص ) با هم
كشتى گرفتند پيامبر(ص ) فرمود: حسن بجنب ! عرض
كردم اى رسول خدا! بزرگتر را بر عليه كوچكتر
تشويق مى كنى ! پيامبر(ص ) فرمود: جبرئيل مى
گويد: حسين بجنب ! و من مى گويم حسن بجنب !
(153)
4- وفاى به وعده
دستور اسلام پدران و مادران را بدان
موظف ساخته و بر آن تاكيد فراوان كرده ، عملى
كردن وعده هايى است كه آنان به فرزندان خود مى
دهند.
زيرا با عمل نكردن به وعده ها شخصيّت فرزندان
خويش را تحقير كرده و به آنان درس دروغگويى مى
دهند و با گفتار بى عمل خود سخنانى را هم كه
در آينده خواهند گفت ، از پيش بى اعتبار مى
سازند. بدون شك اين شيوه سلوك با فرزندان در
روايات مردود شمرده شده و والدينى كه وعده
هايى بى پايه و اساس به فرزندان خود مى دهند
مورد نكوهش قرار گرفته اند.
پيامبر(ص ) مى فرمايد:
((احبّوا
الصّبيان وارحموهم فاذا وعدتموهم ففوا لهم
فانّهم لايرون الاّ انّكم ترزقونهم .))
(154) كودكان را دوست بداريد و
به آنان اظهار محبّت كنيد. پس اگر به آنان
وعده اى داديد، به آن وفا كنيد، زيرا آنان
روزى خود را به دست شما مى بينند. على (ع ) از
پيامبر نقل مى كند كه :
((اذا
وعد احدكم صبيّه فلينجز.))
(155) هر يك از شما، اگر به
فرزند خود وعده اى مى دهد بدان وفا كند، حارث
اعور از على (ع ) نقل مى كند كه
((لا
يصلح من الكذب جدّ ولاهزل ، ولا ان يعد احدكم
صيّه ثمّ لا يفى به ، ان الكذب يهدى الى
الفجور، والفجور يهدى الى النار.))
(156) دروغ گفتن شايسته نيست ،
به جد باشد يا به شوخى و ياوه و نيز سزاوار
نيست كه كسى از شما وعده اى به فرزندش بدهد و
سپس به آن وفا ننمايد، دروغگويى به تبهكارى مى
انجامد و تبهكارى به آتش دوزخ .
امام كاظم (ع ) فرمود:
((اذا
وعدتم الصّغار فاوفوا لهم فانّهم يرون انّكم
الّذين ترزقونهم و انّ اللّه ليس يغضب لشى ء
كغضبه للنّساء والصّبيان .))
(157) اگر به كودكانتان وعده
داديد وفا كنيد زيرا آنان مى پندارند كه
روزيشان به دست شماست ؛ به راستى خداوند بر
هيچ چيز آن چنان خشم نمى گيرد كه به خاطر زنان
و كودكان . از مجموع اين روايت چنين استفاده
مى شود:
1- اولا لزومى ندارد كه به فرزند خود وعده
چيزى بدهيد، اما اگر وعده اى داديد حتماً به
آن وفا كنيد، زيرا آثار منفى خلف وعده نسبت به
بزرگ و كوچك يكسان است . و جمله ((ففوا)) يا
((فلينجز)) كه در روايت آمده تصريح مى كند كه
عملى ساختن وعده واجب است .
2- همان گونه كه شما از خداوند و حتّى از
بندگان او انتظار نداريد كه به وعده هايى كه
داده اند وفا نكنند، كودكان شما نيز، انتظار
ندارند كه نسبت به وعده هايى كه به آنان مى
دهيد عمل نكنيد.
3- وفا نكردن به اين قبيل وعده ها در روايات
تجاوز به حقوق كودك محسوب شده است و چون كودك
نمى تواند از حق خود دفاع كند، زيرا زير
پاگذاشتن حق او خشم الهى را بر خواهد انگيخت ؛
كه خداوند پشتيبان محرومان و ناتوانان است .
4- در اثر وفا نكردن به وعده هاى دروغين دريچه
اى به روى فرزندان خود باز مى كنيد كه اوّلين
ره آورد آن پيدايش روحيّه نفاق و دروغگويى در
كودكان است ؛ زيرا كودكان بيشتر، از سيره عملى
والدين درس مى گيرند تا سخنان آنها و به اين
ترتيب احساس مى كنند كه دروغ گفتن زشت نيست و
وفاى به عهد و پيمان ضرورى نيست و هيچ مانعى
ندارد كه براى حفظ ظاهر و نشان دادن عنايت
خويش به ديگران وعده هايى به آنها بدهيم اما
با هزار بهانه و معذرت خواهى امروز و فردا
كنيم و سرانجام نيز از عملى كردن وعده هايمان
شانه خالى كنيم .
بى ترديد اين گونه رفتارهاى ناپسند زمينه ساز
انحرافات گوناگون كودكان و سبب دورى آنها از
پاكى و صداقت خواهد شد.
5- رعايت عدالت و
مساوات بين فرزندان
يكى ديگر از وظايف اخلاقى پدران اين
است كه هميشه سعى كنند بين فرزندان خود، بر
اساس عدالت و مساوات رفتار كنند، و هيچ گاه
پسر را بر دختر يا فرزندى را بر فرزندان ديگر
مقدّم ندارند و يا نزد بچّه ها، يكى را بيش از
همه مورد مهر و محبّت و نوازش قرار ندهد. اگر
مى بوسند تمام بچّه ها را ببوسند، اگر سوغاتى
مى خرند براى همه بچّه ها بخرند.
بديهى است كه پدر ومادر از ثمره تلخ اين
تبعيضها بى بهره نمى مانند و اعتماد بچّه ها
از آنان سلب مى شود، علاوه بر اين با دست خود
آتش حسادت ، دشمنى و كينه ورزى را بين
فرزندانشان شعله ور مى سازند، البته جز اين هم
، نبايد انتظار داشت .
نعمان بن بشير از پيامبر اكرم (ص ) روايت مى
كند كه : ((اتّقواللّه
واعدلوا بين اولادكم كما تحبّون يبرّوكم .))
(158) از خدا بترسيد و بين
فرزندانتان ، با عدالت رفتار كنيد، همان گونه
كه دوست داريد آنان به شما نيكى كنند. اينك به
يارى خدا با دستورات و رهنمودهاى معصومين -
عليهم السّلام - در خصوص اين مساله مهم
تربيّتى آشنا مى شويم .
ماجراى يوسف و برادرانش
را تكرار نكنيد:
عياشى از مسعده از امام صادق (ع ) چنين
روايت مى كند:
(( ((قال والدى
واللّه انّى لاصانع بعض ولدى و اجلسته على
فخذى و افكّر له فى الملح و اكثر له الشّكر و
انّ الحقّ من ولدى و لكن مخافه عليه منه و من
غيره لئلاّ يصنعوا به ما فعلوا بيوسف اخوته ،
و ما انزل اللّه سوره يوسف الاّ امثالا لكيلا
يحسد بعضنا بعضا كما حسد يوسف اخوته و بغوا
عليه فجعلها حجه و رحمه على من تولانا ودان
بحبّنا و من نصب لنا الحرب .))
(159) پدرم (امام باقر(ع ))
فرمود: به خدا سوگند! من گاهى با يكى از
فرزندانم بيش از حد نرمى و مدارا مى كنم . او
را بر زانو مى نشانم و به شيرين كارى با او مى
پردازم ، و از او تعريف و تمجيد مى كنم . در
حالى كه مى دانم حق با ديگر فرزندانم است ،
اما از اين ترس دارم كه مبادا ماجراى حضرت
يوسف و آنچه كه برادرانش با او كردند بر سر او
بيز بيايد و در حقيقت خداوند متعال اين سوره
را جز براى درس عبرت نازل نكرده است . از
بهر آنكه بعضى از ما بر بعضى ديگر حسد مورزند،
چنان كه برادران يوسف بر او حسادت و ستم
كردند.
خداوند اين حكايت را براى پيروان و شيفتگان ما
رحمت و بر دشمنان آشكار ما حجت قرار داد.
عدالت بين پسر و دختر
رسول خدا(ص ) نسبت به تبعيض قائل شدن
بين پسران و دختران ، بسيار حساس بودند. نمونه
گويايى از اين حساسيت اين است كه :
روزى پيامبر(ص ) گرماگرم سخن گفتن با ياران
بود. پسر بچه اى آمد و به نزد پدر خود - كه در
گوشه اى از مجلس نشسته بود - رفت . پدرش
دستى به سر او كشيد و او را بر زانوى راست خود
نشانيد اندكى بدين حال بود كه دختر خردسال آن
مرد آمد و در كنار خود بر زمين نشانيد.
پيامبر خدا(ص ) (كه تبعيض و بى عدالتى او را
مشاهده كرد) به او فرمود: چرا او را بر زانوى
چپ خود ننشاندى ! آن مرد (كه به رفتار نادرست
خود پى برده بود، به دستور پيامبر(ص ) عمل كرد
و) دخترش را بر زانوى ديگر نشانيد. رسول خدا
فرمود: الآن عدالت را رعايت كردى .(160)
عدالت در بوسيدن
فرزندان :
بوسيدن كودك نشانه و رمز مهر و محبّت
است ؛ در اين مورد نيز تبعيض بين كودكان روا
نيست .
نعمان بن بشير از پيامبر(ص ) روايت مى كند كه
فرمود:
((انّ
اللّه يحبّ ان تعدلوا بين اولادكم حتّى فى
القبل .))
(161) پروردگار دوست دارد كه
بين فرزندانتان عدالت را رعايت كنيد حتّى در
بوسيدن آنان و عن النبى (ص ):
((انّه
نظر الى رجل له ابنان فقبّل احدهما و ترك
الاخر فقال النّبىّ(ص ) فهلا ساويت بينهما.))
(162) روزى پيامبر خدا(ص ) ديد
كه دو فرزند خود را به همراه داشت . يكى را
بوسيد و ديگرى را واگذاشت رسول خدا(ص ) به او
فرمود: چرا بين دو فرزندت برابرى را رعايت
نكردى ؟
عدالت در هديه دادن به
كودكان :
هديه اگر چه غالبا كالايى مادى است اما
حاكى از مهر و محبّت هديه دهنده است . محبّت ى
كه در دل پنهان بماند و به راهى و شيوه اى
تجلى نيابد از بين مى رود يا وجودش مورد ترديد
قرار مى گيرد. در سخنان اهل بيت (ع ) است كه
به يكديگر هديه دهيد تا مورد مهر و محبّت قرار
گيريد.
كودكان روحى حساس و لطيف دارند و هديه دادن
والدين به آنها گواه صادقى بر محبّت آنها به
فرزندان خويش است . اما در اين باره نيز افراط
و تفريط و تبعيض و تفاوت روا نيست . و به جاى
آنكه سودمند افتد، سبب ايجاد حسادت واختلاف
بين فرزندان مى گردد.
1- نعمان بن بشير از پبامبر(ص ) روايت مى كند
كه : ((ادلوا
بين اولادكم فى النحل كما تحبون ان يعدلوا
بينكم فى البر و اللطف .))
(163) بين فرزندان خود در دادن
هديه به عدالت رفتار كنيد همانگونه كه دوست
رازيد آنان نيز در نيكى و لطف و محبّت به شما
به عدالت رفتار كنند.
2- ابن عبّاس از رسول خدا(ص ):
((ساووا
بين اولادكم فى العطيّه ، فلو كنت مفضلا احدا
لفضلت النّساء.))
(164) وقتى هديه اى به
فرزندانتان مى دهيد بين آنان مساوات را رعايت
كنيد و اگر من كسى را بر ديگرى مقدّم مى داشتم
هر آينه زنان را مقدّم مى داشتم . از اين
روايت در مى يابيم كه تبعيض گذاشتن بين
فرزندان روا نيست ، اگر قرار باشد فرزندى را
بر فرزندان ديگر مقدم بداريم ، دختران بدين
امر سزاوارترند.
3- محمّد بن نعمان و حميد بن عبدالرّحمن نقل
مى كنند كه :
((انّ بشير بن سعد جاء بانعمان بن بشير
الى رسول اللّه فقال : انّى نحلت ابنى هذا
العبد فقال رسول اللّه و كلّ ولدك نحلت ؟ قال
: لا. قال : فاردده .))
(165)
روزى بشير بن سعد فرزند خود نعمان را به محضر
پيامبر آورده ، عرض كرد: من به اين فرزندم
بنده اى هديه كردم ، پيامبر(ص ) فرمود: آيا به
تمام فرزندانت چنين بخششى كردى ؟ عرض كرد:
خير. يا رسول اللّه (ص ) فرمود: اين را هم كه
به او داده اى باز پس گير.
4- جابر روايت مى كند كه :
((قالت
امراه بشير انحل ابنى غلاما و اشهد لى رسول
اللّه (ص ) فقال (ص ) له ؟ نعم . قال : فكلّهم
اعطيت مثل ما اعطيت اعطيت قال : لا قال : فليس
يصلح هذا و انّى لا اشهد الاّ على حق .))
(166)
6- احترام و تكريم
فرزند
فرزندان شما در هر سنى كه باشند براى
خود شخصيّت و احترام قائلند، دوست دارند به
شخصيّت آنان توجه شود و مرد احترام و تكريم
قرار گيرند. از اين رو سزاوار است كه پدر و
مادر به اين گرايش فطرى توجه كنند و روحيه
كودكان را با عزت نفس و اعتماد به نفس تربيّت
و تحكيم كنند؛ از جمله در مهمانيها و ديدارهاى
خانوادگى و عمومى آنان را همانند ديگران گرامى
بدارند و به شيوه اى خردمندانه تحسين كنند و
از هرگونه تحقير و تمسخر و به رخ كشيدن عيبها
و لغزشهاى فرزندان خويش بپرهيزند و حتّى در
محيط درون خانه نيز اين نكته را از ياد ميرند.
روح كودك چون گل بسيار ظريف و حساس است و ممكن
است با كوچكترين حركت ناهنجار پژمرده شود.
برخى از پدران و مادران به غلط تصوّرمى كنند
كه چون پدر ومادر شده اند پس حق هرگونه اعمال
نظر جابرانه و سلطه جويانه را بر فرزندان خود
دارند و مى توانند با آنان به هرگونه كه
بخواهند رفتار كنند در صورتى كه در اين ميان
حد و مرزهاى باريكى نهفته است و موازين شرعى و
تربيّتى و اخلاقى دقيقى وجود دارد كه نشان مى
دهد اگر پدر و مادر حكومتى بر فرزندان خود
دارند: حكومتى است كه خير و صلاح همه اعضاى
تحت پوشش آن را در بر مى گيرد و چيزى جز
حاكميت عشق و محبّت و معرفت و تربيّت والاى
انسانى نيست .
گفتار و كردار معصومين - عليهم السّلام - نسبت
به فرزندان خود، بزرگترين و ظريفترين درسهاى
تربيّتى را به ما تعليم مى دهد: اينكه چگونه
به شخصيّت فرزندان خويش عظمت ببخشيم و با
دميدن حس خوديابى و خودباورى در وجود آنها،
خط سير تكاملى آنها و خودباورى ميان جامعه و
پيوندهاى اجتماعى روشن و استوار گردانيم .
پيامبر بزرگوار اسلام مى فرمايد:
((اكرموا
اولادكم و احسنوا آدابهم يغفر لكم .))
))
(167) فرزندان خود را احترام
كنيد، و آدابشان را نيكو گردانيد كه مورد رحمت
و بخشش قرار خواهيد گرفت .
احترام كودك در حال
نماز
گاهى كودكان خرد سال به هنگامى كه پدر
يا مادر مشغول خواندن نماز هستند يا از طولانى
شدن نماز آنان و يا از گرسنگى بى تابى مى كنند
و يا دوست دارند در آن حال از سر و گردن پدر و
مادر بالا رفته و بر پشت آنان سوار شوند و
بازى كنند. در اين هنگام پدر و مادر متحيّر مى
مانند كه چه كنند، آيا نماز واجب را شكسته و
به خواسته هاى فرزندشان پاسخ مثبت دهند، و يا
نماز را ادامه داده و به داد و فرياد و گريه ا
بى اعتنا باشند؟
آنچه كه مى توان از سيره پيامبر(ص ) و اهل بيت
اطهار(ص ) آموخت اين است كه نه بايد از ياد
خدا غافل ماند و به نماز بى اعتنايى كرد و نه
اينكه مهر و عاطفه كودك و نيازهاى او را بى
اهميّت دانست و به فراموشى سپرد. نماز را بايد
كامل و با توجه به جا آورد، اما نى توان با در
نظر گرفتن نيازهاى كودكان آن را به اختصار
برگزار نمود، گاهى هم مى توان در حال نماز به
نيازها و عواطف اطفال پاسخ مناسب داد، در عين
حال وضع و حال نمازگزار را هم حفظ نمود.
پيامبر به احترام
كودكان نماز را كوتاه مى كند
عبداللّه بن سنان از امام صادق (ع )
نقل مى كند:
((صلّى رسول اللّه (ص ) بالنّاس
الظّهر، مخفّف فى الركعتين الاخيرتين ، فلما
انصرف قال له النّاس : هل حدث فى الصّلاه شى
ء؟ قال : و ما ذاك ؟ قالوا: خففت فى الرّكعتين
الاخرتين . فقال : او ما سمعتم صراخ الصّبى .))
(168)
رسول اكرم (ص ) نماز ظهر را با مردم به جماعت
گذارد و دو ركعت آخر را به سرعت تمام كرد. پس
از نماز مردم گفتند: يا رسول اللّه آيا در
نماز حادثه اى رخ داد؟ حضرت پرسيد: مگر چه شده
است عرض كردند: دو ركعت آخر نماز را با سرعت
خوانديد. فرمود: مگر صداى شيون و فرياد كودك
را نشنيديد؟ انس بن مالك گويد:
((كان
رسول اللّه يسمع الصّبى مع امّه و هو فى
الصّلاه فيقرا بالسّورة الخفيفه و القصيره .))
(169)
هنگامى كه پيامبر(ص ) در حال نماز صداى كودكى
را كه با مادرش بود مى شنيد، سوره هاى سبك و
كوتاه قرائت مى كرد.
طولانى كردن سجده به
احترام كودك :
روايت شده است كه پيامبر(ص )، مردم را
به نماز فرا خواند و حضرت امام حسن مجتبى (ع )
طفل خردسال صديقه اطهر (ع ) نيز با آن حضرت
بود، پيامبر كودك را كنار خود نشاند و به نماز
ايستاد سر از سجده برداشتم ، ديدم امام حسن از
جاى خود برخاسته و روى كتف پيامبر نشسته است
وقتى نماز تمام شد نمازگزاران گفتند: يا رسول
اللّه از شما چنين سجده اى نديده بوديم گمان
كرديم بر شما وحى نازل مى شود فرمود: وحى نازل
نشد، فرزندم حسن ، در حال سجده ، بر دوشم سوار
شد، نخواستم شتاب كنم و كودك را بر زمين
بگذارم ، آنقدر صبر كردم تا طفل ، خود از دوشم
پايين آمد.
(170)
شيردادن فرزند در حال
نماز
عمار ساباطى از امام صادق (ع ) روايت
مى كند: ((لاباس
ان تحمل المراه صبيها و هى تصلى و ترضعه و هى
تتشهد.))
(171)
ساكت كردن فرزند در حال
نماز
على بن جعفر برادر امام موسى بن جعفر(ع
) گويد: ((سالته
عن المراه تكون فى صلاه الفريضه و ولدها الى
جنبها يبكى و هى قاعده قل يصلح لها ان تتناوله
فتقعده فى حجرها و تسكته و ترضعه ؟ قال لاباس
.))
(172) از آن حضرت درباره زنى
پرسيدم كه مشغول نماز واجب است و فرزند او در
كنارش گريه مى كند آيا جايز است در حال نشسته
كودك را بغل بگيرد و به دامن خود بنشاند و او
را آرام كند و شير بدهد؟ فرمود: اشكالى ندارد.
بيرون نكردن كودكان از
صفهاى جماعت
برخى از نمازگراران با مشاهده نونهالان
در صفهاى نماز جماعت بسرعت عكس العمل منفى
نشان داده و با عصبانيت آنان را از اجتماع
نمازگزاران كنار مى زنند يا از مسجد بيرون مى
كنند.
اين برخورد غلط كه از سر ناآگاهى و جمود رخ مى
دهد، روحيه مذهبى كودكان را تضعيف مى كند و
آنان را نسبت به اعمال مذهبى و مراكز عبادى بى
رغبت مى سازد. در صورتى كه بذرهاى ايمان و
گرايش دينى بايد از اوان طفوليت در دل كودكان
كاشته شود و آنان بتدريج به مراسم مذهبى و
مراكز عبادى خو بگيرند و علاقه مند شوند و
لحظه هايى كه در مساجد و محافل مذهبى به سر مى
برند با شادى و نشاط و تحسين و تشويق پيوند
بخورد و جزء خاطرات شيرين و هميشگى كودكان
گردد.
جابر گويد: سالته عن الصّبيان اذا صفوا فى
الصّلاه المكتوبه ، قال : لاتوخروهم عن
الصّلاه وفرقوا بينهم .))
(173) از امام باقر(ع ) درباره
كودكانى پرسيدم كه در نماز جماعت شركت كرده
اند، حضرت فرمود: آنان را در نماز، به صفهاى
آخر واپس نرانيد؛ بلكه (با ايستادن بزرگترها)
در ميانشان جدايى بيفكنيد.
به اين بربيت هم احترام كودكان محفوظ مى ماند
و هم از اينكه مسجد به جاى بازى و سرگرمى
كودكان مبدل گردد، جلوگيرى مى شود.
سلام كردن به كودكان
سلام دادن به كودكان ، نشانه تواضع و
بزرگى و نرمخويى و سبب ارج نهادن به شخصيّت
كودكان و خلق و خويى پيامبرانه و سنّت خوب
محمّدى (ص ) است . پيامبر بزرگوار اسلام تا
زنده بود اين سنّت نيكو را فراموش نكرد و
پيوسته به بزرگ و كوچك سلام مى كرد و مى
فرمود: ((خمس
لا ادعهن حتّى المعات ... والتّسليم على
الصّبيان ليكون سنّة من بعدى .))
))
(174) پنج چيز است كه تا لحظه
مرگ آنها را ترك نمى كنم ... يكى از آنها سلام
گفتن به كودكان است تا اين رفتار، پس از من ،
(در ميان مسلمانان ) سنّت گردد.
عيبجويى نكردن از
كودكان
هشام بن عروه از پدر خود نقل مى كند:
روزى مردى در حضور پيامبر(ص ) به خاطر عملى كه
فرزندش انجام داده بود از او عيبجويى كرد.
پيامبر به وى فرمود:
((انما
ابنك سهم من كنانتك .))
(175) فرزدت تيرى از تيرهاى
تيردان تو است . يعنى فرزندت پاره تن تو و
ذخيره آينده توست و تو با توهين به شخصيّت او
هم به خود ضربّه مى زنى و هم اينكه كسى را
تضعيف مى كنى و بى مقدار مى سازى كه در آينده
به تو يارى خواهد رساند و پشتيبان تو خواهد
بود و هر عمل نيكى كه انجام دهد، تو نيز از
اجر و پاداش آن بهره مند خواهى شد.
خطاب نيكو به فرزندان
از ديگر موارد احترام و تكريم كودكان
آن است كه از دوران كودكى آنان را با اوصاف و
لقبهاى نيكو شايسته صدا بزنند. اسمها و
لقبهايى نيكوست كه حاكى از مهر و محبّت و
يادآور خير و فضيلت باشد. صدا كردن كودك با
اين قبيل اسمها و لقبها علاوه بر تشديد روابط
مهرآميز، شخصيّت كودكان را به خوب بودن و رشد
و كمال يافتن تشويق و تحريك مى كند و عظمت
خاصى در روح آنان مى دمد كه آثار نيكوى آن از
ياد نخواهد رفت .
پيامبر(ص ) فرمود:
((بادروا
اولادكم بالكنى قبل ان تغلب عليهم الالقاب .))
(176) پيش از آنكه لقب هاى زشت
بر فرزندانتان غلبه پيدا كند للقبها و كنيه
هاى خوب بر آنان بگذاريد.
مشاوره با نوجوانان
از بهترين نمونه هاى بارز احترام و
تكريم فرزندان آن است كه از اوايل نوجوانى
مورد مشورت والدين قرار گيرند. اين گونه توجه
و عنايت به نوجوانان انديشه و تفكر آنان را
بارور مى سازد و استعدادهاى عقلى نهفته در
وجودشان را به سوى خلاقيت و تو آورى علمى و
استقلال فكرى و نظردادن در مسايل مختلف سوق مى
دهد. مشورت با فرزندان در مسايل گوناگون
خانوادگى و نظر خواهى از آنان در مباحث علمى
واجتماعى ، بتدريج تواناييهاى بالقوه آنان را
آشكار مى سازد و فرزندان را در اداره زندگى
خود در آينده آگاه و توانمند مى گرداند.
مرحوم طبرسى در مكارم الاخلاق از پيامبر(ص )
چنين روايت مى كند:
((الولد
سيّد سبع سنين و عبد سنين و وزير سبع سنين .))
(177) پيامبر فرمود: فرزند
آدمى هفت سال اوّل زندگى سرور و بزرگ است و در
هفت سال دوم (7 تا 14) مطيع و فرمانبردار و در
هفت سال سوم (15 تا 21) وزير خانواده و مشاور
پدر و مادر است .
زمينه سازى اجتماعى
براى رشد استعدادهاى كودكان
در كودكان و نوجوانان استعدادهاى فوق
العاده اى نهفته است ، شكفتن اين استعدادها
نيازمند زمينه سازى است . پدر و مادر مى
توانند با زمينه سازيهاى موثر اجتماعى رشد
استعدادهاى كودكان را تسريع ببخشند.
به عنوان مثال : اگر كودكى در منزل قرآن را به
زيبايى تلاوت مى كند در مجامع عمومى نيز از او
خواسته شود تا براى ديگران همان آيات و سوره
ها را تلاوت كند.
يا اگر شعرى ، سخنى و هنرى مى داند، از او
خواسته شود تا پيش دوستان و خويشان و در
محافل و نشستهاى خانوادگى و اجتماعى دانسته ها
و مهارتهايش را آشكار سازد، اين امر سبب مى
شود كه فرزندان به تواناييهاى خود اطمينان
يابند و احساس سرور و بالندگى كنند و بيش از
پيش به مسائل فرهنگ علاقه مند شوند و از احساس
حقارت نيز كه مايه ركود استعدادهاست رهايى
پيدا كنند.
شيخ صدوق (ره ) روايت مى كند: روزى حضرت امير
مومنان (ع ) در مسجد در حين خطابه رو به مردم
كرده و فرمود:
((سلونى قبل ان تفقدونى
)) از
من سؤ ال كنيد قبل از آنكه مرا از دست بدهيد.
اما هيچكس از جاى بر نخواست تا سؤ الى از آن
حضرت كند.
آنگاه اميرمومنان (ع ) پس از بجا آوردن حمد و
ثناى الهى و درود فرستادن بر پيامبر بزرگوار
نگاهى به امام حسن مجتبى انداخت و فرمود:
فرزندم حسن برخيز به منبر برو و سخنى بگو تا
قريش پس از من تو را كوچگ نشمارند، و نگويند:
حسن چيزى نمى داند.
امام حسن مجتبى فرمود: پدر جان چگونه به منبر
بروم و سخنى بگويم در حالى كه تو در ميان مردم
نشسته اى و به سخنانم گوش مى دهى و مرا مى
بينى ؟! امير مومنان (ع ) فرمود: پدر و مادرم
فداى تو باد، من خود را پنهان ساخته ، به سخن
تو گوش فرا مى دهم و تو را در حال خطابه مى
بينم ، در حالى كه تو مرا نخواهى ديد.
امام ممجتبى (ع ) به دستور پدر عمل كرد، بر
منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى و درود بر
پيامبر(ص ) و آل او فرمود: مردم از جدم رسول
خدا شنيدم كه مى فرمود: من شهر علمم و على
دروازه آن است . آيا مى توان بدون عبور از
دروازه وارد شهر علم شد پس از منبر به زير
آمد. اميرمومنا(ع ) از جاى برخاست و فرزندش را
در آغوش كشيد.
آنگاه به فرزند ديگرش ، حضرت امام حسين (ع )
فرمود: فرزندم ! تو نيز برخيز و بر منبر برو و
سخنى بگوى كه قريش تو را پس از من كوچك
نشمارند و نگويند كه حسين بن على چيزى نمى
داند، اما چنان سخن بگوى كه ادامه سخن برادرت
باشد.
امام حسين (ع ) به دستور پدر عمل كرده ، و به
منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر
پيامبر و آل او، فرمود: مردم ! از رسول خدا
شنيدم كه مى فرمود: على شهر هدايت است پس هر
كس داخل آن شود نجات پيدا كرده است و هر كس از
آن تخلف كند هلاك شود.
حضرت از جاى برخاست و در حالى كه او را بر
سينه و قلب خود مى فشرد به مردم فرمود: اى
مردم شاهد باشيد اين دو فرزندان رسول خدا،
امانتى هستند كه آن حضرت به من سپرده است . و
من اين دو را به عنوان امانت در بين شما مى
گذارم . مردم بدانيد كه پيامبر از شما درباره
اين دو خواهد پرسيد (كه با آنان چه كرده ايد؟)
(178)
در روايتى ديگر از اما باقر(ع ) و امام صادق
(ع ) آمده است كه امير مومنان (ع ) به فرزند
خود امام حسن مجتبى فرمود: سخن بگوى امام حسن
عذر آورد كه چگونه سخن بگويم در حالى كه نگاهم
به چهره ات مى افتد پس آن حضرت كنيزان خود را
جمع كرد و به آنان فرمود: برخيزيد و سخنرانى
فرزندم را گوش كنيد امام خود را چنان از نظر
پنهان كرد كه تنها سخنان امام حسن را گوش كند
و در پايان خطبه از جا برخاست و بر سر فرزند
خود بوسه زد و فرمود: پدر و مادرم به فداى تو،
و اين آيه را تلاوت فرمود:
((
((ذريّة بعضها من بعض
واللّه سميع عليم .))
(179)