مادر زن
يكى از امورى كه بين زن و شوهر را بهم مىزند و آسايش وخوشى را از خانوادهها
سلب مىكند و حتى گاهى باعث طلاق بلكه قتل وجنايت مىشود مزاحمتها و دخالتهاى بيجاى
مادر زن است.
مادر زن قبل از اينكه دخترش را شوهر دهد دامادى را در مغزخويش مجسم مىنمايد كه
داراى تمام كمالات و خوبيها بوده و از كليهنواقص و بديها منزه باشد.انتظار دارد يك
چنين جوان ايدهآلى كه به طورحتم نصيب خودش نيز نشده از دخترش خواستگارى كند و او
را سعادتمندو قرين خوشبختى گرداند.و به همين اميد جوانى را به دامادى
انتخابمىكند. ابتدائا اميدوار است همان داماد ايدهآل باشد بدين جهت نسبتبهاو
اظهار علاقه مىنمايد، پذيرايى و احترام مىكند.پيش خود مىگويد:اگرمختصر عيبى هم
داشته باشد با دخالت و راهنماييهاى من اصلاح مىشود.
اگر تازه داماد مطابق ميلش در آمد شاد و خرم است و حرفى درميان نيست.ليكن اگر
مطابق دلخواه نبود فورا در صدد چارهجويى برمىآيد.ابتدائا تصميم مىگيرد از
تجربههايى كه در دوران زندگى زناشويىخودش با ديگران داشته استفاده نمايد و دامادش
را مطابق دلخواه بار بياورد،بدين منظور نقشهها مىكشد و از كليه امكانات استفاده
مىكند.
گاهى به عنوان دلسوزى و خيرخواهى پند و اندرزش مىدهد،مصلحت انديشى و راهنمايى
مىكند.گاهى از طريق قهر و دعوا و غر و نقوارد عمل مىشود.
بهترين حربهاش اينست كه در دخترش نفوذ كرده او را وسيلهرسيدن به هدف قرار
مىدهد.با تلقينات خويش او را به ناسازگارى و ايرادو بهانهجويى وادار مىكند.
گاهى دستور قهر و دعوا مىدهد.گاهى دستور التماس و گريهمىدهد.از شوهرش بدگويى
و عيبجويى مىكند.زن بيچاره هم كه هنوزسرد و گرم روزگار را نچشيده و با شوهرش كاملا
مانوس نشده و بهمصالح واقعى خويش وقوف كامل ندارد،و مادرش را بهترين حامى وخيرخواه
مىپندارد تحت تاثير افكار و تلقينات او قرار گرفته بر طبقدستوراتش رفتار
مىكند.اگر توانستند بدين وسائل داماد را مسخر سازندحرفى در ميان نيست،ليكن اگر
داماد تسليم خواسته آنان نشد لجبازى وكشمكش به صورت شديدترى شروع خواهد شد.حتى ممكن
است در اثرلجبازى،كار به طلاق بلكه قتل و جنايت منتهى شود.بدين جهت اكثردامادها از
دست مادر زنشان ناراضى هستند و از مزاحمتها و دخالتهاىبيجاى او آه و ناله
دارند.ناسازگاريها و بهانهگيريهاى همسرشان را بگردناو مىگذارند.مىگويند اوست كه
حرف ياد دخترش مىدهد و نمىگذاردزندگى كند.
بد نيستبه عنوان نمونه به درد دل چند داماد توجه كنيد:
(جواد-م) مىنويسد:مادر زن من يك ديو استيك اژدها است افعى دو سر است.خدا چنين
مادر زنى را نصيب گرگ بيابان نكند.چناندمارى از من در آورده و چنان روزگارم را
سياه و زندگى را به كامم تلخكرده است كه كم مانده از دستش ديوانه شوم.و سر به كوه
و بيابانبگذارم...تنها من نيستم كه از دست مادر زنم دل خونى دارم اين يك دردعمومى
است. فكر مىكنم از هر صد نفر مرد متاهل 95 نفرشان به آن مبتلاهستند.تازه بقيه هم
لابد مادر زن ندارند.
(محمد-ف) مىنويسد:مادر زنم در زندگى من و زنم دخالتمىكند.بىخود باعث ناراحتى
ما مىشود.پشتسر فاميل من غيبتمىكند.وقتى براى زنم چيزى مىخرم فورا ايراد
مىگيرد. از رنگ آنانتقاد مىكند مدلش را نمىپسندد و با هزار و يك جور دليل سعى
مىكندچيزى را كه خريدهام بىارزش جلوه دهد.
(پرويز-ك) مىنويسد:تا حال سه مرتبه ما را تا آستانه طلاقبرده.مثل عقرب نيش
ميزند.به دخترش ياد مىدهد كه نسبتبه منبىاحترامى كند و به كارهاى منزل نرسد و
توقعات بيجا داشته باشد هروقتبه خانه ما بيايد تا يك هفته منزل ما تبديل به جهنم
مىشود.بدينجهت چشم ديدنش را ندارم (1) .
اكثر دامادها چاره كار را در اين مىبينند كه بهر طور شده نفوذ مادرزنشان را قطع
كنند و جلو دخالتهاى او را بگيرند.بدين منظور ملاقاتها ورفت و آمدها را حتى المقدور
محدود مىسازند.اجازه نمىدهند همسرشانبخانه پدر و مادرش برود يا آنها به خانهاش
بيايند.با آنها قطع رابطهمىكند،گوش به حرفشان نمىدهد،بىاعتنايى مىكند.به
دخالتهاى آنان اعتراض مىنمايد.و به طور خلاصه در مقابل آنها سرسختى و مقاومتنشان
مىدهد.
ليكن روش مذكور با اينكه متعارف استيك روش عقلائى نيستبلكه غالبا نتيجه معكوس
مىدهد.زيرا محبت دختر و مادر يك پيوند طبيعىاست كه قطع كردن آن به آسانى امكان
پذير نيست.چگونه مرد انتظار دارددخترى كه سالها در دامن مادرش پرورش يافته و از مهر
و محبتبىشائبهاو برخوردار بوده و هنوز او را بهترين حامى و خيرخواه خويش
مىداند،به مجرد اينكه با يك مرد ناشناس پيمان زناشويى بستبدون چون و چراتسليم او
شود و زحمتها و محبتهاى پدر و مادرش را يكسره ناديده بگيرد وبطور كلى با آنان قطع
رابطه كند؟!
هرگز چنين امرى امكان پذير نيست.و اگر هم در اثر ناچارى چندروزى با آنها قطع
رابطه كرد دوام پيدا نخواهد كرد.زيرا حركت جبرىهميشگى نخواهد بود.تا مدتى ممكن است
صبر و حوصله بخرج بدهد امابالاخره بستوه آمده در موقع مقتضى عكس العمل شديدى از
خويش نشانخواهد داد.ممكن است،در اثر سختگيريهاى زياد گستاخ و پررو شود وبناى
نافرمانى و عصيان را بگذارد.ممكن استبه قصد انتقام،با خويشانشوهرش ناسازگارى و
اوقات تلخى كند و هر روز اسباب نزاع و كدورتفراهم سازد.به علاوه خيلى بعيد است كه
مرد بتواند بدين وسيله روابطمادر زنش را بكلى قطع كند.بالاخره او از دخترش
دستبردار نيست. بلكههمين امر باعث مىشود كه كينه و كدورتش زيادتر گردد و مستقيم
وغير مستقيم با دخترش تماس بگيرد و او را به ناسازگارى و اذيت و آزارتشويق كند. در
اين صورت ممكن است در اثر لجبازى و كينهتوزى كار بهطلاق و جدايى بكشد.بسيارى از
طلاقها در اثر همين لجبازيها وستيزهگريهاى غير عقلائى بوجود آمده است.
از همه اينها گذشته،اصولا به نفع انسان نيست كه با خويشانهمسرش كه مىتواند از
حمايت آنها برخوردار شود و از معاشرت و رفت وآمد با آنها استفاده كند بطور كلى قطع
رابطه كند.
بهر حال اين روش نه تنها كار را اصلاح نمىكند بلكه مشكلات رازيادتر و اوضاع را
وخيمتر خواهد كرد.حتى ممكن استبه خودكشى ياقتل و جنايت منتهى شود.
پليس هند گزارش داد كه روابط نامساعد ميان داماد و مادر زن يكىاز علل اصلى 146
خودكشى است كه در سال گذشته در دهلى نو وقوعيافته است (2) .
مردى كه از دخالتهاى مادر زنش ناراحتبود خودكشى كرد (3) .
مردى كه از دخالتهاى بيجاى مادر زنش به تنگ آمده بود او را ازتاكسى بيرون انداخت
(4) .
داماد سر مادر زنش را با چكش شكست.و برادر زنش كينه او رادر دل گرفته با چاقو وى
را مجروح كرد و متوارى شد (5)
مردى بنام...چون از دست مادر زنش بستوه آمده بود ظرف كله وپاچه جوشان را روى سر
و صورت او ريخت.مادر زن فريادى كشيد و نقشبر زمين شد.او را به بيمارستان
رساندند.اما پزشك معالج پس از معالجات اوليه گفت:
چون سوختگى عميق و خطرناك استبايد او را به تهران ببريد.
زن همراه مادرش عازم تهران شد و به شوهرش گفت:ما در شوشترازدواج كرديم ولى بزودى
در تهران از هم طلاق خواهيم گرفت.چونشوهرى مثل تو به درد من نمىخورد (6)
.
پس روش مذكور بر رويهم روش خوبى نيست و تا ضرورت اقتضانكند نبايد آن را انتخاب
نمود.ليكن چاره كار منحصر به آن نيستبلكه راهديگرى نيز وجود دارد كه معقولتر و
اطمينان بخشتر بوده علاوه بر اينكهضررى ندارد غالبا با موفقيت توام است.قبلا لازم
است دو نكته را يادآورشويم:
اول-اين مطلب مسلم است كه مادر زن دشمن و بدخواه دامادنيست.بلكه بر طبق ناموس
طبيعتبايد دوستدارش باشد،چنانكه در اوائلخويشاوندى غالبا چنين است.به علاوه،
مقتضاى محبتى كه نسبتبهدخترش دارد اينست كه دامادش را نيز دوست داشته باشد زيرا
سعادت وخوشبختى دخترش را در دست او مىداند.پس اگر در زندگى داخلى آنهادخالت مىكند
مسلما قصد سوئى ندارد بلكه هر چه باشد از روى دلسوزى وخيرخواهى است.
البته امكان دارد كه دخالتهاى بيجا و پيشنهادهاى نادرست و حتىزيانبخشى داشته
باشد ليكن آنهم در اثر نادانى و جهالت ميباشد.نبايد بنظربدبينى بآنها نگاه كرد.
دوم-علاقه مادر و فرزند يك علاقه طبيعى است كه قطع آن بآسانى امكانپذير نيست.و
اگر كسى در صدد قطعش برآيد چون بر خلافناموس خلقت قدم برداشته آثار سوئى ببار
خواهد آورد.اصولا وجهىندارد و دور از انصاف هم هست كه انسان بخواهد رابطه مادر و
دختر راقطع كند و در بينشان جدايى بيفكند.
چنانكه مرد ميخواهد با پدر و مادرش آزادانه رفت و آمد كندهمسرش نيز اهل عاطفه
است و دلش ميخواهد با خويشانش معاشرتداشته باشد.
با توجه به مطالب مذكور ميتوان گفت كه بهترين طريق حل اينمشكل اينست كه با مادر
زن بلكه ساير خويشان همسرش معاشرت وروابط حسنه داشته باشد و از آنها كاملا احترام
كند.با زبان خوش ومهربانى سعى كند محبت آنها را جلب نمايد.با نيكى و اظهار محبت
دلشانرا بدست آورد.در كارها با آنها مشورت نمايد.مشكلات زندگى را در مياننهاده از
فكر آنها استمداد كند.به پيشنهادها و راهنماييهاى مفيدشان گوشبدهد.از همسرش انتقاد
نكند. كارى كند كه آنها يقين داشته باشند كهنسبتبه دخترشان وفادار است و واقعا او
را دوست دارد.اگر پيشنهادنادرستى داشتند كه انجام دادن آن صلاح نيستيا برايش امكان
ندارد بداندكه قصد سوئى ندارند در اينصورت سعى كند با زبان خوش و دليل و
برهانمفاسد آنرا برايشان اثبات كند،در رد پيشنهادشان به تندى و خشونتيابىاعتنائى
متوسل نشود.حتى اگر از همسرش دلخورى داشت ميتواند بهعنوان استمداد نه اعتراض مطلب
را دوستانه با آنها در ميان بگذارد و ازنظرياتشان استفاده كند.
داماد بايد همواره اين مطلب را در نظر داشته باشد كه مدارا و سازش با مادر و پدر
و برادر زن و جلب دوستى آنها يكى از رموز بزرگزناشويى و از لوازم زندارى محسوب
ميشود.بدينوسيله نسبتبه داماداعتماد و محبت پيدا ميكند و بسيارى از مشكلات زناشويى
خود بخود حلميشود.بنابراين اگر ديده ميشود كه اكثر دامادها از دست مادر
زنشانناراضى هستند چنان نيست كه همهاش تقصير مادر زن باشد بلكه خودشاننيز
بىتقصير نيستند.زيرا آنها هستند كه با رفتار غير خردمندانه خويشيك دوست واقعى را
بصورت يك مزاحم در آوردهاند.
بسيارند دامادهاييكه با مادر زن و پدر و برادر همسرشان روابطنيك دارند و از
معاشرت و پشتيبانى آنها برخوردار ميشوند.
به نمونه زير توجه فرماييد:
(منوچهر...) مىنويسد:مادر زن من يك فرشته استبلكه ازفرشته هم بهتر.از مادرم
بيشتر او را دوست دارم.مهربان و رئوف و فهميدهو خوش قلب است.مادر زن من حلال
مشكلات زندگى داخلى من است.
وجود او ضامن خوشبختى و سعادت خانوادگى من است (7) .
البته ممكن است در بين مادر زنها افراد لجوج و نادان وخودخواهى پيدا شوند كه
قابليت تفاهم و اصلاح نداشته باشند و بهيچ وجهنتوان جلو دخالتهاى بيجا و
پيشنهادهاى سفيهانه آنها را گرفت،ليكن دراينصورت هم صلاح نيستبا تندى و خشونت و
قهر و دعوا با آنها رفتاركرد،بلكه بهتر استحتى الامكان با نرمى و مدارا و اخلاق
خوش با آنهارفتار كرد.زيرا گرچه قابليت اصلاح ندارند ليكن بدينوسيله ميتوان تاحدودى
از لجبازيها و ايرادهاى آنها كاست و از خطرهاى بزرگى كه ممكن است كاخ زناشويى را از
هم بپاشد جلوگيرى كرد.
در اينگونه موارد بر مرد لازم استسعى كند با همسرش تفاهم كاملبرقرار سازد.با
اظهار محبت قلبش را مسخر نموده اعتمادش را جلب كند.
در مورد پيشنهادها و دخالتهاى نادرست مادر زنش با زبان خوش ومهربانى مطلب را با
همسرش در ميان بگذارد و مفاسد آنرا برايش تشريحكند و با دليل و برهان برايش اثبات
كند كه پيشنهاد مادرش از روى نادانىصادر شده بصلاح واقعى نيست.
اگر مرد توانستبا همسرش تفاهم كامل برقرار كند و او را هم عقيده وهم سليقه خويش
گرداند همه مشكلات و از جمله مشكل مادر زن خود بخودبرايش حل ميشود.بهر حال اين مطلب
را هيچگاه نبايد فراموش كرد كه بانرمى و مدارا و اخلاق خوب و تدبيرات خردمندانه همه
مشكلات را ميتوانحل كرد و پيمان مقدس زناشويى را استوار ساخت.
حضرت على (ع) فرمود:جلب دوستى نصف عقل است (8) .
حضرت على (ع) فرمود:نزديكى با مردم و خوش اخلاقى با آنها ازشرور و بديها جلوگيرى
ميكند (9) .
على (ع) فرمود:با كسيكه در مقابل تو خشونت و درشتى ميكند نرمى ومدارا كن شايد
بدينوسيله رام گردد (10) .
على (ع) فرمود:با يكديگر نزديك شويد و احسان كنيد.از قهر وجدايى بپرهيزيد
(11) .
مراقب باش
زن يك موجود عاطفى است.غالبا احساساتش بر تعقلاتش غلبه دارد.
خوشباورتر از مرد است.زودتر تحت تاثير قرار ميگيرد.زودتر فريبميخورد.چون روحى
حساس و لطيف دارد زود متاثر ميشود.زود شيفته ومجذوب ميگردد زود آزرده خاطر ميشود.
در مقابل خواستههاى نفسانى ومظاهر فريبنده خيلى زود متاثر ميشود و كنترل احساسات
برايش دشواراست.هنگاميكه عواطفش تحريك شد بدون اينكه در عواقب امور خوببينديشد
تصميم ميگيرد.پس اگر مرد بر اعمال و رفتار همسرش نظارتداشته باشد به صلاح خانواده
ميباشد و بدينوسيله ميتواند بسيارى ازخطرات احتمالى را دفع كند.
بدين جهت در آيين مقدس اسلام مرد بعنوان قيم و سرپرستخانوادهتعيين شده در
مقابل آنها مسئوليت دارد.
خداوند حكيم در قرآن شريف ميفرمايد:
«مردان سرپرست و كارانديش زنانند زيرا خدا بعض كسانرا بر بعضديگر برترى داده
است و براى اينكه از مالهاى خويش خرج كردهاند.پسزنان شايسته،فرمانبردار و حافظ
غيبند (12) ».
مرد چون به عنوان سرپرستخانواده شناخته شده نميتواند همسرشرا باختيار خود رها
كرده در اعمال و رفتارش نظارتى نداشته باشد.بلكهمسؤوليت ويژهاش اقتضا ميكند كه
همواره مراقب او باشد و از دورادور براعمال و حركاتش نظارت كند مبادا در اثر
خوشباورى و ساده لوحىمنحرف گردد.اگر ديد با افراد ناباب و فاسد معاشرت ميكند با
زبان خوش او را متنبه سازد و ضرر و زيان آنرا برايش تشريح كند.و به هر طور
شدهدوستى و رفت و آمد آنها را قطع كند.اجازه ندهد با لباسهاى بدن نما وآرايش كامل
و بىبند و بار از منزل خارج شود و خودش را در معرضچشم چرانى بيگانگان قرار
دهد.اجازه ندهد در مجالس فساد شركت كند.
زن اگر در معاشرتها و رفت و آمدها مطلق العنان و بىقيد و بند باشد و كسىاز وى
مراقبت نكند ممكن استبدام ناپاكان و ديو صفتان گرفتار شدهدر واديهاى فساد و بد
اخلاقى سقوط كنند.
مرد بايد به آمار بانوان بيگناهى كه در اثر عدم مراقبتشوهر تحتتاثير القاآت
شيادان و فريبكاران قرار گرفته به واديهاى فساد كشاندهشدهاند،مراجعه كند و قبل از
اينكه همسر معصومش نيز گرفتار شود ازخطر جلوگيرى كند.
چه بانوان پاكدامن و خانهدارى كه در يك شبنشينى غير مشروعيا در يك مجلس عمومى
فاسد،فريب خورده آبرو و شوهر و خانه وفرزندانشان را از دست دادهاند؟كسى كه به
همسرش اجازه ميدهد كهبدون حجاب كامل اسلامى از منزل خارج شود و در هر مجلسى شركت
كندو با هر كسى طرح دوستى بريزد بزرگترين خيانت را بخودش و همسرشانجام داده
است.زيرا بدينوسيله آن بانوى بيگناه را در معرض صدها خطرقرار داده كه رهائى از آنها
كار آسانى نيست.كار پنبه سوختن و كار آتشسوزاندن است كسى كه پنبه را در معرض آتش
قرار دهد و انتظار داشتهباشد نسوزاند احمق و سفيه شمرده ميشود.
چقدر نادان و پر توقعند مردانى كه همسران و دختران خويشرابدون حجاب كامل اسلامى
و با وضع زننده از منزل خارج ميسازند و در معرض چشمچرانى جوانان قرار ميدهند و
انتظار دارند بدون اينكه متلكىبشنوند و كوچكترين نظر خيانتى بآنها بيفتد به منزل
بازگردند!! آزاديهاىدروغين و غلط همين آثار و لوازم بلكه بدتر از اينها را در بر
دارد.زن اگردر خواستههاى غير مشروعش پيروز گشت و قدمى به جلو نهاد و توانستشوهر
خويشرا مطيع گرداند روز بروز دائره خواستههايش توسعه مىيابد وتا پيروزى كامل
ميراند.در آنصورت نه تنها خودش بلكه شوهر وفرزندانش را به بدبختى و سيه روزى خواهد
انداخت.
بدين جهت پيغمبر اسلام فرمود:مرد سرپرستخانوادهاشمحسوب ميشود و هر سرپرستى
نسبتبه زيردستانش مسؤوليتخواهدداشت (13) .
پيغمبر اكرم (ص) فرمود:زنان را به كارهاى نيك دستور دهيد قبلاز اينكه شما را به
كارهاى بد وادار كنند (14) .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:سعادت مرد در اينست كهسرپرست و قيم خانوادهاش
باشد (15) .
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:هر كس از همسرش اطاعتكند خدا او را برو
در آتش خواهد افكند.عرض شد يا رسول الله اين چهاطاعتى است؟فرمود:زن از شوهرش
بخواهد كه به حمامهاى عمومى وعروسيها و عيدها و مجالس سوگواريها برود و لباسهاى
نازك و ظريفبپوشد و مرد باو اجازه بدهد (16) .
پيغمبر اكرم فرمود:هر مردى كه زنش آرايش كند و از منزل خارج شود ديوث است و هر
كس او را ديوث بنامد گناهكار نيست.و هر زنى كهزينت كرده و خوشبو از منزل خارج شود
و شوهرش بدان امر راضى باشدخدا در مقابل هر قدمى كه برميدارد براى شوهرش خانهاى در
دوزخ بناخواهد كرد (17) .
در خاتمه لازم است دو مطلب را يادآور شوم:
مطلب اول-درست است كه مرد بايد از همسرش مراقبت كندليكن بايد از روى عقل و تدبير
و در نهايت متانت و احتياط انجام بگيرد.
بايد حتى المقدور از تندى و خشونت اجتناب كرد.تا ممكن استبصورتامر و نهى نباشد
مبادا زن احساس محدوديت و سلب آزادى كند و در قبالآن عكس العمل نشان بدهد و بسا
اوقات كار به لجبازى و ستيزهگرى منتهىشود.بهترين راه موفقيت،حسن تفاهم و جلب
اعتماد و اظهار محبت وخوش اخلاقى است.بايد همانند يك مربى دلسوز و مهربان با زبان
خوشو بصورت خيرخواهى مصالح و مفاسد امور را براى همسرش تشريح كندتا خودش با ميل و
رغبت كارهاى خوب را انجام دهد و از كارهاى مضراجتناب نمايد.
مطلب دوم-مرد بايد حد اعتدال و ميانهروى را حفظ كند.
چنانكه بىقيدى مطلق و لااباليگرى صلاح نيست همچنين سختگيرى ووسواسيگرى نيز
عواقب خوبى ندارد.زن نيز مانند مرد آزاد آفريده شدهاحتياج به آزادى دارد.بايد در
معاشرتها و رفت و آمدهاى بىخطر آزادىداشته باشد.
بايد به او آزادى داد كه به خانه پدر و مادر و برادر و خواهر و ساير خويشانش رفت
و آمد كند و با دوستان شناخته شده و مورد اعتمادمعاشرت نمايد.مگر در موردى كه
مفسدهاى در بر داشته باشد.بهر حالممنوعيتبايد حالت استثنائى و محدوديت داشته
باشد،اگر از حد خودگذشت و بصورت سختگيرى و سلب آزادى در آمد غالبا عواقب
خوبىندارد.ايجاد كدورت و عقده ميكند،صفا و صميميتخانوادگى را بر همميزند.ممكن
است زن در اثر فشارها و سختگيريهاى زياد جانش بستوهآمده تصميم بگيرد بهر طور شده
قيد و بندها را پاره كند و خودش را آزادسازد.حتى ممكن است در اثر ناچارى به طلاق و
جدايى هم راضى شود.
به داستان زير توجه فرماييد:
خانم جوانى بنام...در دادگاه حمايتخانواده به خبرنگار اطلاعاتگفت:پنجسال پيش
با جوانى بنام...ازدواج كردم.در آنموقع سرم پر ازشور جوانى بود كه متاسفانه چندان
دوامى نداشت. اكنون حاصل ازدواج مايك پسر و يك دختر است.چندى استشوهرم عينك بدبينى
به چشم زدهو نسبتبه همه بدبين است.در نتيجه زندگى را به كام ما تلخ كرده است.
اجازه نميدهد با هيچكس معاشرت كنم.بدتر اينكه وقتى از خانه خارجميشود در را
بروى من و بچهها قفل ميكند و ما تا بازگشت او در قفس خانهزندانى هستيم.حتى اين حق
را هم از من گرفته كه گاهگاهى بديدن پدر ومادرم بروم.فاميل من هم بخاطر اخلاق شوهرم
ديگر بديدن ما نمىآيند.
حالا سينهام پر از غصه شده.از يك طرف نگران سرنوشت كودكان خودهستم و از سوى
ديگر طاقت ادامه زندگى را ندارم.آمدهام تا دادگاه حمايتخانواده درباره طلاق من
تصميم بگيرد (18) .
اين قبيل مردها كه متاسفانه نمونههاى فراوانى هم دارند در اثربدبينيهاى بيجا يا
عادتهاى غلط آنقدر بر همسرانشان سختگيرى ميكنند كهآن بيچارهها بستوه آمده با
اينكه به شوهر و فرزندان خويش علاقه دارند دراثر ناچارى تقاضاى طلاق و جدايى
ميكنند،آخر چه وجهى دارد كه مردبراى اظهار قدرت و مردانگى همسر بيگناهش را به طورى
زندانى كند كهحتى حق ملاقات با پدر و مادر و ساير خويشانش را نداشته باشد؟آيا
فكرنميكنند كه گاهى همين سختگيريها اسباب انحراف بعض بانوان پاكدامنرا فراهم ساخته
است؟آيا فكر نميكنند كه در اثر همين سختگيريهاى غلطچه خانوادههايى از هم متلاشى
شدهاند؟
بر فرض اينكه بانوى عاقل و فداكارى بود و با همين وضع ساختليكن بدون شك در چنين
خانوادهاى صفا و صميميت وجود نخواهدداشت.چگونه ميتوان از بانوييكه خودش را مسلوب
الاختيار و زندانىخانه ميداند انتظار داشت كه نسبتبه شوهر و فرزندانش اظهار محبت
كندو از روى ميل و رغبت وضع منزل را مرتب سازد؟
تنبيه
زن و شوهر گر چه يك زندگى مشترك خانوادگى را تشكيلميدهند و بايد در اداره امور
منزل تشريك مساعى نمايند ليكن بهر حال دربعض موارد اختلاف سليقه هم دارند.مرد ميل
دارد تمام امور خانوادهمطابق خواستخودش انجام بگيرد و زن مطيع او باشد،بر عكس زن
همهمين خواست و تمايل را دارد.در اينجاست كه صدور اوامر و نواهى ازطرفين آغاز
ميشود و مخالفتها و كشمكشها شروع مىگردد.بهترين راه حل اينست كه زن و شوهر دست
از امر و نهى بردارند و در موارداختلاف با مشورت و تبادل نظر به تفاهم برسند،و اگر
دست از زورگوئى ولجبازى بردارند غالبا به تفاهم مىرسند و مشكلى بوجود نخواهد آمد.
ليكنهيچيك از آنها حق ندارد عقيدهاش را بر ديگرى تحميل كند و او رامجبور نمايد كه
مطابق دستورش عمل كند،و در صورت تخلف حق نداردتوبيخ يا تنبيهش كند.ليكن بعض مردها
به بهانه اينكه قيم و سرپرستخانواده هستند چنين حقى را براى خودشان قائل هستند.به
خودشان حقميدهند كه مطابق دلخواهشان امر و نهى كنند.و همسرانشان را موظفميدانند
كه مطيع دستوراتشان باشند و هرگز تخلف نكنند.و در صورتتخلف او را مورد عتاب و خطاب
و توبيخ و تهديد قرار ميدهند.و چنينرفتارى را حق خويش مىپندارند. حتى گاهى به ضرب
و شتم و اذيت اقداممينمايند.در صورتيكه مرد حق اذيت و آزار و كتك زدن به همسرش
راندارد.مردان زمان جاهليت كه از عاطفه و انسانيت كم بهره بودند همسرانخودشان را
مورد اذيت و آزار و ضرب و شتم قرار ميدادند و پيامبر اسلامبراى جلوگيرى از اين عمل
زشتبه پا خاست و فرمود:هر مردى كهبصورت همسرش سيلى بزند. خدا بفرشته مامور دوزخ
(مالك) دستورميدهد كه در دوزخ هفتاد سيلى بر صورتش بزند.و هر مردى كه دستش رابر
موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذيت موى سرش را بگيرد) در دوزخدستش با ميخهاى
آتشين كوبيده ميشود (19) .
رسول خدا صلى الله عليه و آله زدن زنان را نهى كرد مگر درمورديكه تنبيه واجب
باشد (20) .
پيامبر گرامى اسلام فرمود:هر مرديكه همسرش را كتك بزند-وبيش از سه ضربه باشد-خدا
او را در قيامت در حضور خلائق نگه ميداردو رسوايش ميسازد.و خلق اولين و آخرين چنين
مردى را تماشا ميكنند. (21) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:تعجب
ميكنم از مرديكههمسرش را كتك مىزند در صورتيكه خودش در كتك خوردن سزاوارتراز
همسرش ميباشد.اى مردم!زنانتان را با چوب نزنيد،زيرا قصاصدارد. (22)
مرديكه همسرش را كتك بزند بر او ستم كرده و ستمگر،هم در اينجهان و هم در جهان
آخرت بكيفر خواهد رسيد.آن هم ظلم به فرد ناتوانيكهبا صدها اميد و آرزو به خانه
شوهر آمده.بدان اميد آمده كه در پناه اوآرامش و آسايش بجويد.به مردى پناه آورده كه
حامى و غمخوار او باشد ودر مشكلات ياريش كند.زن امانتى است از جانب خدا كه به مرد
سپردهميشود.آيا كسى با امانت الهى چنين رفتار ميكند؟!امير المؤمنينعليه السلام
فرمود: زنان بنزد مردان به امانت گذارده ميشوند.مالك نفع وضرر خودشان نيستند.آنها
نزد شما امانتهاى خدا هستند.آزارشان نرسانيدو بر آنها سخت نگيريد. (23)
مرديكه همسرش را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد بر روح اوضربهاى وارد ميسازد و
عقدهاى بوجود مىآورد كه به سادگى قابل رفعنخواهد بود.صفا و محبتخانوادگى را از
بين مىبرد.من نميدانم با چنين همسر كتك خورده و تحقير شدهاى چگونه مىتوان روابط
همسرىبرقرار كرد؟واقعا خجالت دارد!!
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:آيا يكى از شما همسرش رامىزند سپس او را در
آغوش مىگيرد؟! (24)
بنابراين در موارديكه شوهر حقى بر همسرش ندارد شرعا و قانوناو اخلاقا مجاز نيست
او را بكارى مجبور سازد و در صورت تخلف به تنبيهو كتك اقدام نمايد.مثلا زن شرعا
موظف نيست كه امور خانهدارى راانجام دهد.مانند نظافت منزل،طبخ غذا،شستن لباس و
ظرفها، بچهدارى وهم چنين خياطى،قالى بافى،گلدوزى و ديگر كارها،گر چه بانوان با ميل
ورغبت كارهاى منزل را انجام ميدهند و در اين باره هم حرفى ندارند،ليكنوظيفه آنها
نيست.شوهر بايد از همسرش در برابر انجام اين كارها تشكر وقدردانى نمايد.و بدين
وسيله او را تشويق نمايد.ولى اگر بعض كارها راانجام نداد يا ناقص انجام داد،مرد حق
ندارد او را مورد تنبيه و توبيخ وضرب و شتم قرار دهد.
اسلام فقط تنبيه را در جائى تجويز ميكند كه حقى از شوهر تضييعميشود.و آن در دو
مورد است:
اول-مرد شرعا و قانونا حق دارد از همسرش بهره جنسى بگيردو از انواع تمتعات و
لذتها استفاده كند.زن شرعا و قانونا موظف است دربرابر اين خواسته مرد تمكين نمايد.و
خويشتن را در اختيار او قرار دهد.
اگر زن تمكين نمود مشكلى بوجود نخواهد آمد.اما اگر از انجامخواستههاى مرد
امتناع ورزيد،در اينصورت بهتر است مرد،ابتداء با نرمى و ملايمت و حتى تقديم هديه دل
همسرش را بدست آورد و بكامجوئى نائلگردد.ولى اگر احساس كرد كه زن قصد اذيت و
لجبازى دارد و بهيچ وجهتمكين نميكند،و مرد هم تاب تحمل ندارد،در يك چنين موردى مرد
حقدارد به تنبيه متوسل شود.آنهم با رعايت احتياط و حفظ سلسله مراتب درچنين موردى
قرآن مىگويد:همسرانى را كه احساس ميكنيد از تمكين دربرابر خواسته شما (تمتعات
جنسى) امتناع مىورزند،ابتداء آنها را پند وموعظه بدهيد،سپس در بستر از آنها جدا
شويد سپس آنها را بزنيد.پساگر اطاعت نمودند بر آنان ستم روا نداريد.بدرستيكه خدا
عالى و بزرگاست (25)
چنانكه ملاحظه مىفرمائيد،خداوند متعال در اين آيه،به شوهراجازه ميدهد كه همسرش
را كه در برابر خواستههاى مشروعش،يعنىلذتجوئى و كاميابى تمكين نميكند و قصد اذيت
و تمرد دارند،مورد تنبيهقرار دهند.آن هم در سه مرحله:مرحله اول:پند و اندرز.مرحله
دوم: اگرپند و اندرز مفيد واقع نشد يا بسترش را جدا كند يا در بستر پشتبه او كندو
بخوابد و بدين وسيله،خشم و ناراحتى خودش را اظهار نمايد.مرحلهسوم:اگر اين عمل هم
مؤثر واقع نشد و زن هم چنان به لجبازى و تمردخويش ادامه ميدهد،به مرد اجازه داده
شده كه براى استيفاى حق مشروعو قانونى خويش به كتك زدن متوسل شود.اما مرد حتى در
اين حال همحق ندارد از حد مشروع تجاوز نمايد و مرتكب ظلم و ستم شود.مرد بايددر اين
مورد به چند نكته توجه كند.1-هدف از ضرب بايد اصلاح وتربيتباشد نه انتقامجوئى.2-با
دستباشد يا چوب نازك،چنانكه در روايات آمده با چوب مسواك.3-طورى بزند كه بدن او
سياه و قرمزنشود و الا بايد جريمه (ديه) بپردازد.4-از ضربه زدن به جاهائيكه
احتمالخطر دارد، مانند چشم و سر و شكم جدا اجتناب نمايد.5-ضرب طورىباشد كه موجب
كدورت عميق و عقده غير قابل علاج نگردد،و زن را بهلجبازى و تمرد و طغيان بيشتر
وادار ننمايد.6-همواره اين نكته را درنظر داشته باشد كه مىخواهد با اين زن زندگى
كند و از محبتهاى قلبى وصفا و اخلاص او بهره بگيرد.7-توسل به كتك در صورتى تجويز
شده،كه زن در برابر عدم تمكين، معذور نباشد.مثلا اگر زن به علتحائضبودن،يا
روزهدار بودن در ماه رمضان،يا در حال احرام بودن،يا بيماربودن،از تمكين خوددارى
نمود مرد حق ندارد او را تنبيه نمايد.
دوم-زن اگر خواست از منزل خارج شود بايد از شوهرش اجازهبگيرد و اگر اجازه نداد
شرعا حق ندارد خارج شود.و اگر بدون اجازهخارج شد مرتكب گناه شده است.در حديث آمده
كه پيغمبر اكرم صلى اللهعليه و آله نهى كرد كه زن بدون اجازه شوهر از منزل خارج
شود و فرمود:
هر زنى كه بدون اذن شوهر از منزل خارج شود همه فرشتگان آسمانى و هرچيزى كه بر او
مرور ميكند-از جن و انس-او را لعنت ميكنند تا اينكهبه منزل باز گردد (26)
.و اين موضوع حقى است كه شوهر بر گردن زن دارد كهواجب است آن را ادا كند.
ليكن مرد نبايد در اين باره سختگيرى كند و همسرش را بدين وسيلهاذيت نمايد.بهتر
است در هر جا كه محذورى نمىبيند اجازه بدهد برود.
تشريع اين حق براى قدرت نمائى و تحت فشار قرار دادن همسر نيستبلكه بدان منظور
است كه مرد بتواند همسرش را از رفتن به جاهاى غيرمناسب باز دارد و در حفظ و صيانت
او اقدام نمايد.سختگيريهاى بيجا نهتنها مفيد نيستبلكه به انس و محبت و اعتماد
خانوادگى نيز لطمه واردميسازد.و حتى ممكن است گاهى موجب طغيان و تمرد و انحراف او
رافراهم سازد.اما اگر رفتن به جائى را غير مناسب و باعث فساد اخلاق وارتكاب گناه
تشخيص داد بايد همسرش را از رفتن بآنجا جدا نهى كند.وبر زن هم واجب است اطاعت كند و
از رفتن به آن مجلس خوددارى نمايد.
بهر حال اگر زن از دستورات شوهر سرپيچى و تمرد ميكند و بدوناجازه بلكه با نهى
شوهرش از منزل خارج ميشود،مرد حق دارد او رابهمان صورت قبل مورد تنبيه قرار دهد.با
حفظ همان مراحل و شرائط.
البته زن مىتواند در چند مورد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود وشوهر هم حق
ندارد او را منع نمايد.1-خارج شدن از منزل براىياد گرفتن مسائل ضرورى دين.2-مسافرت
براى حج در صورتاستطاعت.3-خارج شدن از منزل براى پرداختبدهى در صورتيكهبدون خروج
امكان پرداخت نباشد.
پاورقى:
1- اطلاعات هفتگى شماره 1646.
2- كيهان 15 فروردين 1352
3- اطلاعات 12 ارديبهشت 1349
4- اطلاعات 13 ارديبهشت 1349
5- كيهان 4 اسفند 1350
6- اطلاعات 14 اسفند 1350.
7- اطلاعات هفتگى شماره 1646.
8- بحار ج 168
9- بحار ج 74 ص 168
10- بحار ج 74 ص 168
11- بحار ج 74 ص 400
12- سورهى نساء آيه 34
13- مستدرك ج 2 ص 550
14- بحار ج 103 ص 227
15- وسائل ج 15 ص 251
16- بحار ج 103 ص 228
17- بحار ج 103 ص 249
18- اطلاعات 14 فروردين ماه 1351
19- مستدرك جلد 2 ص 550
20- مستدرك جلد 2 ص 550
21- مستدرك جلد 2 ص 550
22- بحار الانوار جلد 103 ص 249
23- مستدرك جلد 2 ص 551
24- وسائل جلد 14 ص 119
25- سوره نساء آيه 34
26- وسائل الشيعه جلد 14 ص 154