((عايشه
مى گويد: زنى خدمت رسول خدا آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! خداوند كه از
(بيان ) حق حياء نمى كند، من چگونه غسل حيض كنم ؟ حضرت بنابراين نقل
طريقه اش را بيان كردند و فرمودند: آب بايد پوست سر را هم فرا بگيرد،
بعد آب را بر برن مى ريزى ، و بايد تكه اى پنبه يا پارچه نگه دارنده
رطوبت ناپذيرى را بردارى و خودت را با آن پاك كنى . زن گفت : چگونه
خودم را با آن پاك كنم ؟ حضرت از او شرم كردند و جواب را پوشيده نگاه
داشتند و فرمودند: سبحان الله ! با آن خودت را پاك كن . عايشه مى گويد:
من فورا مراد حضرت را فهميدم ، اذا گريبان پيراهن آن زن را گرفتم و
گفتم : به اين طريق آثار خون را جستجو و امتحان مى كنى .))
361- عن الحلى عن الامام الصادق : سالته عن قول
الله عزوجل او لامستم النسا فقال : هو الجماع ، و لكن الله ستير يحب
الستر فلم يسم كما تسمون .
وسائل : 133/20 از كافى : 555/5
((حلبى مى گويد: از حضرت امام صادق راجع به آيه
شريفه ((... و يا با زنان تماس و برخورد داشتيد))
پرسيدم . حضرت فرمودند: مراد جماع و آميزش جنسى است ، ولى خداوند
پوشيده و مستور است و خود پوشش و پردگى را دوست مى دارد و لذا آنچه
شما مى ناميد تعبير نكرده است .))
در همين آيه شريفه كه از جماع به ((لمس نساء))
تعبير شده است ، به جاى محل قضاى حاجت هم از كلمه ((غائط))
استفاده شده است :
... و ان كنتم مرضى او على سفر او جاء احد منكم
من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ما فتيمموا صعيدا طيبا....
نساء(4)/43 و مائده (5)/6
((و اگر بيمار يا مسافر باشيد يا يكى از شما را
محل قضاى حاجت آمده يا با زنان تماس گرفته و آميزش جنسى كرده ايد و
(براى غسل يا وضو) آب نيابيد، پس با خاك پاكى تيمم كنيد.))
غائط به معناى زمين گودى است كه آدمى را از ديد ديگران دور مى دارد و
انسان معمولا براى قضاى حاجت در فضاى باز، چنين مكانى را انتخاب مى
كند. و نيز در عبارت : ((احد منكم
)) كه به جاى ((شما))
((يكى از شما)) تعبير شده
است ، نشانه اى از حياء و ادب در سخن ديده مى شود.
و در روايت شماره 347 گذشت كه پيامبر گرامى اسلام هم اگر در سخن به
بيان امر ناپسندى محتاج مى شدند آن را پوشيده و با كنايه مى فرمودند.
شرم و حياء در سوال از حم شرعى و نحوه پاسخ آن ، امرى است لازم و
اهميّت موضوع نبايد انسان را از رعايت ادب و حياء باز دارد. البته اين
هيچ منافاتى با اصل پرسيدن و آگاهى يافتن نسبت به احكام شرعى ندارد:
362- عن صفوان بن يحيى : قلت للرضا: ان رجلا من
مواليك امرنى ان اسالك عن مساله هابك و استحيى منك ان يسالك . قال : و
ما هى ؟ قلت : الرجل ياتى امراته فى دبرها؟ قال : ذلك له . قلت له :
فانت تفعل ؟ قال : انا لانفعل ذلك .
كافى : 540/5
((صفوان بن يحيى مى گويد: به حضرت امام رضا عرض
كردم : يكى از دوستانتان به من فرمود تا از شما درباره مسئله اى سوال
كم كه خود به جهت ابّهت و حياء از شما نمى توانست بپرسد. حضرت فرمودند:
آن مسئله چيست ؟ عرض كردم : آيا مرد مى تواند از پس زنش او را وطى كند؟
حضرت فرمودند: اختيار آن را دارد. به ايشان عرض كردم : آيا خود شما هم
اين كار را مى كنيد؟ حضرت فرمودند: ما چنين كارهايى را انجام نمى دهيم
.))
بخش ششم : كودك و حياء
همانطور كه عزت نفس يك ميل و كشش فطرى است ، شرم و حياء هم امرى
است ذاتى و طبيعى ، و از عومل موثر در زيبايى روح است . اينكه كودكان
معصوم و پاكدامن در عين خالى بودن از هر نوع زر و زيور و امتيازات علمى
و مادى اين همه در قلب انسان هاى ظريف و حساس جاى دارند به خاطر همين
سرمايه هاى گوهرى و عزيز است .
مرحوم راغب اصفهانى مى نويسد: حياء اولين نيروى دريافت و فهمى است كه
در كودكان آشكار مى شود.(142)
پس اين ميل و خوى از پايه هاى اساسى شخصيت كودك است و اگر پدر و مادر
در اثر پستى و فرومايگى و يا غفلت ، اين معنا را درك و عملى نكنند، طفل
هم زبون بار مى آيد و اين خواهش در اعماق ضميرش دفن مى گردد.(143)
روايات ، وجود حياء در كودك را نشانه طهارت طينت او و علامت سعادت
جامعه معرفى فرموده است :
363- عن جابر بن عبدالله الانصارى : حججت مع
رسول اللّه (ص ) حجه الوداع .. فقال : اسمعوا، انى قائل ما هو بعدى
كائن فليبلغ شاهدكم عائبكم ، ثم بكى رسول اللّه (ص ) حتى بكى لبكائه
الناس اجمعون .. فقام اليه جماعه من الصحابه فقالوا: يا رسول اللّه (ص
)! اخبرنا متى يكون ذلك ؟ فقال :.. و ذهبت رحمه الاكابر، و قل حياء
الاصاغر،.. و شاع الزناء و تزين الرجال بثياب النساء و ذهب عنهم قناع
الحياء.. .
بحار الانار: 263/52 از جامع الاخبار: ص 395
((جناب جابر بن عبدالله انصارى مى گويد در حجه
الوداع با پيامبر خدا مراسم حج را بجاى آوردم حضرت بعد از پايان مراسم
در حالى كه حلقه در كعبه را گرفته بودند، مردم را فرا خواندند و از
حوادث تلخ آينده خبر دادند و برخى از انحرافات مسلمين را بيان فرمودند
و از آنان خواستند كه به كسانى كه حاضر نيستند اين پيام را برسانند.
سپس حضرت گريه كردند و از گريه ايشان همه مردم گريستند. تعدادى از
اصحاب بلند شدند و به حضرت عرض كردند: اى رسول خدا! نشانه هاى آن زمانه
را براى ما بگوئيد. حضرت علائم آن دوران را بيان فرمودند؛ از جمله
اينكه : مهربانى و رحمت از بزرگترها مى رود و حياء كوچكترها كم مى شود؛
زنا رواج مى يابد و مردان خود را به لباس زنان آرايش مى دهند و از آنان
حياء زائل مى شود.(144)
و نيز در روايت شماره 76 از اين مجموعه گذشت كه كمى حياء و رحمت در
فرزندان ، نشانه شركت شيطان در تكوين آنان است .
364- عن رسول اللّه (ص ): لاتقوم الساعه حتى
يذهب الحياء من الصبيان و النساء....
بحار: 15/63 از النوادر: ص 130
(( قيامت بر پا نمى شود تا اينكه حياء از كودكان
و زنان برود.))(145)
بخش هفتم : زن و حياء
O فصل اول : تفاوت زن و مرد
زن در اسلام ، ماند مرد، برخوردار از روح كامل انسانى و اراده و
اختيار است و با او در هدف خلقت و تكامل هم مسير مى باشد.
من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه
حياه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون .
نحل (16)/ 97
((هر كس كار نيك و صالح انجام دهد در حالى كه
مومن باشد، خواه مرد باشد يا زن ، ما او را به زندگى پاك و خوشى حيات
مى بخشيم و مزد آنها را به بهتر از آنچه انجام مى دادند پاداش مى دهيم
.))
من عمل سيئه فلا يجزى الا مثلها و من عمل صالحا
من ذكر او انثى و هو مومن فاولئك يدخلون الجنه يرزقون فيها بغير حساب .
مومن (40)/40
((هر كس كار بدى انجام دهد، جز به مانند آن كيفر
و مجازات نمى شود، ولى كسى كه عمل نيك و صالحى انجام دهد، در حاليكه
مومن است ، خواه مرد باشد و خواه زن ، آنها وارد بهشت مى شوند و بدون
حساب و بى اندازه روزى داده مى شوند.))
و نيز در آيه 35 سوره احزاب ، در بيان ويژگى مومنان و اساسى ترين مسائل
اعتقادى و اخلاقى و عملى آنها، زن و مرد را بدون كمترين تفاوتى همچون
دو كفه يك ترازو، در كنار هم قرار داده و براى هر دو پاداش يكسانى را
مژده مى دهد.
ولى هيچ گاه نمى توان تفاوت روحى زن و مرد را باور نداشت ، چنان كه
اختلاف جسمى آنان قابل انكار نيست .
همانطور كه جسم زن به سبب پايگاه پيدايش وجود انسان ، متناسب با حمل و
پرورش نسل بعد آفريده شده است ، از نظر روحى هم سهم بيشترى از عواطف و
احساسات را داراست . ايجاد جاذبه بقاى نسل و آرامش روح ، كشش و فريباى
مخصوصى را در اندام و جسم زن مهيا كرده است .(146)
زن به جهت اين موقعيت حساس و ساختمان روحى و جسمى ويژه ، حفاظ و مواظبت
بيشترى را در صحنه اجتماع مى طلبد. و اين قاعده اى است عمومى كه هر چه
ارزش و اهميت امرى بالاتر و كاربرد آن دقيق و ظريف تر باشد، محل هجوم
آفات و خطرات فراوان ترى خواهد بود و مواظبت و توجه و دورانديشى بيشترى
را لازم دارد.
365- عن اميرالمومنين (ع ): النساء لحم على وضم
الا ما ذب عنه .
غرر الحكم : 90/2 و جعفريات : ص 163
((زنان مانند گوشتى هستند بر تخته قصابى ، مگر
آنچه از آن دفع شود.))
گويا مراد اين است كه زنان مثل گوشتى كه براى آلوده نشدن با زمين ، آن
را روى تخته يا مانند آن مى گذارند، محل هجوم و سرقت و آفات بسيارى
اند، مگر اينكه كسى متوجه ايشان شده و خطر را از آنها دفع كند.
به نظر آن چه از رويات در مورد خصوصيات زنت بيان شده و ممكن است ابتدا
حمل بر كاستى ها و ويژگى هاى منفى او گردد، همه در همين راستا قابل
توضيح و تفسير است كه البته اين نوشتار گنجايش بحث بيشتر را ندارد.
حسن را از چشم بد شرم و حياء دارد نگاه |
|
شمع را فانوس از باد صبا دارد نگاه |
ديوان صائب تبريزى : 1302/2
O فصل دوّم : شهوت
366- عن الامام الصادق (ع ): قام رحل يقال له همام - و كان
عابدا ناسكا مجتهدا - الى امير المومنين و هو يخطب . فقال يا امير
المومنين ! صف لنا صفه المومن كاننا ننظر اليهو فقال : يا همام !
المومن هو الكيس الفطن ، بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه ... حياؤ ه يعلو
شهوته ... .
كافى : 230/2
((حضرت امير المومنين در حال خطبه و سخنرانى
بودند، مردى كه او را همّام مى گفتند و اهل عبادت و پرهيزگارى و تلاش
بود، در محضر آن حضرت برخاست و عرض كرد: اى امير المومنين ! براى ما
ويژگى و نشانه هاى مومن را بيان كنيد، به طورى كه گويا او را مى نگريم
و مشاهده مى كنيم . حضرت فرمودند: اى همام ! مومن زيرك و هوشيار است ،
خوشى و شادى اش در چهره و غم و اندوهش در دلش است ... و نيز حياءش بر
شهوتش غلبه و چيرگى دارد....
))
همانطور كه در پايان بخش چهارم اين نوشتار گذشت ، شهوت و خواهش هاى نفس
مربوط به جنبه حيوانى انسان است و از اين جهت مشوب به قبح و عيب است و
مهار نكردن آن موجب غلبه حيوانيت مى گردد.
367-
عن اميرالمومنين (ع ): غلبه الشوه تبطل
العصمه و تورد الهللك .
غرر الحكم : 383/4
((تسلط و چيرگى شهوت و خواهش هاى نفس ، پاكدامنى
و خويشتن دارى را تباه مى كند و هلاكت و نابودى را مى آورد.
))(147)
368-
عن اميرالمومنين (ع ): عبد الشهوه اذل من
عبد الرق .
غرر الحكم : 352/4
((بنده شهوت از برده مملوك خوار و پست تر است .
))
369-
عن اميرالمومنين (ع ): من غلب شهوته صان
قدره .
غرر الحكم : 280/5 و نيز مجموعه ورام : ص 359
((كسى كه بر شهوت و خواهش هاى نفسش فائق آيد
ارزش و مرتبه خود را نگاه داشته است .
))
370-
عن اميرالمومنين (ع ): بملك الشهوه التنزه
عن كل عاب .
غرر الحكم : 240/3
((با به اختيار گرفتن شهوت و مهار كردن آن ،
دورى و پاكى از هر بدى و زشتى فراهم مى شود.
))
در ميان تمايلات شهوى انسان ، سركش ترين آنها غريزه جنسى است و لذا پر
لغزنده ترين عامل در مسير حياء محسوب مى شود.
و در اين بين ، زن علاوه بر ويژگيهاى روحى و جسمى خاصى كه در فصل قبل
اجمالا به آن اشاره شد، از نظر شهوت و لذت جنسى نيز فزونى و بهره
بيشترى نسبت به مرد دارد.
البته برخى از دانشمندان فزونى شهوت در زن را به دوام بيشتر آن در وى
معنا مى كنند.
(148)
ولى آنچه مربوط به بحث مى شود، حياء اضافه اى است كه خداوند متعال در
قبال اين ويژگى در ذات او قرار داده است .
(149)
371-
عن رسول اللّه (ص ): ان زياده شهوه النسا
على الرجال زياده العشرات على الاحاد و لكن الله صانهن بزياده حيائهن .
آداب النفس : 332/1
((فزونى شهوت زنان بر مردان ، معدل زيادى دهگان
است بر يكان ، ولى خداوند آنان را با بيشتر كردن حيائشان حفاظت و
نگاهدارى كرده است .
))
372-
عن الامام الصادق (ع ): فضلت المراه على
الرجال بتسعه و تسعين من اللذه و لكن الله القى عليها الحياء.
من لايحضره الفقيه : 364/3، و نيز كافى : 339/5
((زن بر مردان ، با 99 قسم از لذت و عيش فزونى
داده شده است . ولى خداوند بر او پوشش حياء را افكنده است .
))
373-
عن الامام الصادق (ع ): ان الله جعل للمراه
صبر عشره رجال فاذا هاجت كانت لها قوه شهوه عشره رجال .
كافى : 338/5
((خداوند براى زن بر و شكيبايى ده مرد را قرار
داده است ، اما وقتى تحريك و برانگيخته شود براى او نيروى شهوت ده مرد
وجود دارد.
))
374-
عن الامام الصادق (ع ): الحياء عشره اجزاء،
تسعه فى النسا و واحد فى الرجال . فاذا حاضت الحاريه ذهب جز من حياها،
و اذا تزوجت ذهب جز و اذا فترعت ذهب جز، و اذا ولدت ذهب جز، و بقى لها
خمسه اجزا فان فجرت ذهب حياوها كله و ان عفت بقى لها خمسه اجزا.
مشكاه الانوار: ص 235، خصال : 205/2
((حياء ده 9 بخش است ، نه تاى آن در زنان و يك
جزئش در مردان اسن . دختر چون عادت شود يك جز از حيائش مى رود، وقتى
شوهر كرد بخش ديگر، و هنگامى كه بكارتش رفت جزء ديگر و چون بزايد بخش
ديگر هم مى رود و براى او پنج جزء از حياء باقى مى ماند. پس اگر هرزگى
كرد و مرتكب گناه شد، تمام حياءش زائل مى شود و اگر پارسايى و پاكدامنى
ورزيد، آن پنج جزء برايش باقى مى ماند.
))
375-
عن الامام الصادق (ع ): فى خبر طويل فى قصه
آدم و حوا - الى ان قال - فقالت حوا اسالك يا رب ان تعطينى كما اعطيت
آدم . فقال الرب تعالى : انى وهبتك الحياء و الرحمه و الانس ، و كتبت
لك من ثواب الاغتسال و الولاده ما لو رايتيه من الثاب الدائم النعيم
المقيم و الملك الكبير لقرت عينك .
مستدرك الوسائل : 214/15
((در روايتى طولانى در ضمن داستان حضرت آدم و
حوا آمده است كه : حضرت حوا عرضه داشت : پروردگارا! از تو مى خواهم آن
نعمت و فضيلتى كه به آدم ارزانى داشتى به من هم مرحمت فرمايى .
پروردگار متعال فرمود: من به تو حيائ و رحمت و مهربانى ، و انس و آرام
يافتن را عطا كردم و براى تو از مزد غسل كردن و زائيدن پاداشى هميشگى و
نعمتى پايدار و سلطنتى بزرگ مقر كرده ام كه اگر آن را ببينى چشمت روشن
مى شود.
))(150)
بنابراين حياء زن نسبت به مرد از اهميت بالاترى برخوردار است و نبود ان
باعث رسوايى ، افتضاح و سقوط سعادت او مى شود.
376-
عن اميرالمومنين (ع ): قال رسول اللّه (ص
): العدل حسن ولكن فى الامرا احسن ، السخا حسن و لكن فى الاغنيا احسن ،
الورع حسن و لكن فى العلما احسن ، الصبر حسن و لكن فى الفقرا احسن ،
التوبه حسن و لكن فى الشباب احسن ، الحياء حسن و لكن فى النساء احسن .
كنز العمال : 896/15، و نيز: 138/16، و مجموعه ورام : ص 437
((پيامبر اكرم فرمودند: عدل و انصاف نيكوست ولى
در مورد فرمانروايان نيكوتر است . سخاوت و بخشندگى خوب است ولى درباره
ثروتمندان خوب تر است . ورع و پرهيزگارى نيكست ، ولى براى دانشمندان
نيكوتر است . صبر و شكيبايى زيباست ولى در مورد تهيدستان بهتر است .
توبه و بازگشت از گناه خوب است ، ولى درباره جوانان خوب تر است . حياء
نيكوست ، ولى براى زنان نيكوتر است .
))
در احكام دين ، محدوديت هايى كه در روابط و فعاليت هاى اجتماعى زن مورد
تاكيد واقع شده است همه در راستاى حفظ حريم و حياء آنان است .
O فصل سوّم : روابط زن با
مرد نامحرم
(151)
بيان شد كه هيچ غريزه اى به سركشى و حساسيت غريزه جنسى نيست .
احتياطها و توصيه هاى تربيتى اسلام در مورد دور نگه داشتن زن و مرد
اجنبى و مختلط نبودن اجتماع مدنى تا حد امكان ، مبتنى بر اين اصل روانى
است .
گاهى قوى ترين نيروى اخلاقى در برابر تحريكات و وساوس اين غريزه ضمانت
كافى را از دست مى دهد.
در عين حال حريم دارى ناشى از حياء، مانع اساسى از لغزش در مسير تربيتى
و اخلاق جنسى به حساب مى آيد.
شاهكار خلقت در غريزه مرد نياز و طلب و در نهاد زن ناز جلوه گرى و خود
نمايى را قرار داده است . گويا اين ماموريت به طبيعت زن داده شده است
كه با پرداختن به زيبائى و طنّازى و با خوددارى و استغناء ظريفانه دل
جنس خالف را هر چه بيشتر شكار كند و از مجراى حساس قلب خود، وى را در
خدمت صلاح و آرامش و امنيت اجتماعى قرار دهد و بدين ترتيب نسب را در
نسل آينده حفظ نمايد.
زن اگر چه از نظر نيروى مغز و نيز قواى جسمانى نسبت به مرد قدرت مقاومت
ندارد، ولى زا جهت عاطفى قلبى هميشه برترى خود را بر مرد اثبات كرده
است . او اسير محبت و احساس است و مرد نيز بنده شهوت ، زن همانطور كه
گذشت و نيز به اعتراف روانشناسان ، صبر و استقامتش در برابر شهوت از
مرد بيشتر است ، ولى آن چه او را مى لغزاند و اسير نموده و از پاى در
مى آورد، نغمه محبت و صفا و وفا و عشقى است كه از مردى احساس كند.
377-
عن رسول اللّه (ص ): ما من صباح الا و
ملكان يناديان : ويل للرجال من النساء و ويل للنساء من الرجال .
جامع الاحاديث : ص 130، و نيز الترغيب و الترهيب : 9/3
((هيچ بامدارى نمى شود مگر اينكه دو فرشته بانگ
زده و اعلان مى كنند كه : واى بر مرادن از زنان ، و واى بر زنان از
مردان !.
))
378-
عن الامام الصادق (ع ): ان الله خلق حوا من
آدم فهمه النسا الرجال فحصنوهن فى البيوت .
وسائل الشيعه : 62/20 از كافى : 337/5
((خداوند حوا را از آدم آفريد. بنابراين قصد و
توجه زنان به مردان است ؛ پس آنان را در خانه ها نهفته و محافظت
نماييد.
))
379-
عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص
) فى الحديث الذى قالته فاطمه : خير النساء ان لا يرين الرجال و
لايراهن الرجال . فقال رسول اللّه (ص ): انها منى .
بحار الانوار: 36/101 از مكارم الاخلاق : ص 245، و نيز دعائم الاسلام :
169/2
((پيامبر اكرم (ص ) درباره اين جمله اى كه حضرت
فاطمه زهرا بيان داشتند:
((بهترين زنان كسانى
اند كه نه مردان را ببينند و نه مردان آنها را بنگرند.
))
فرمودند: آرى او از من است .
))(152)
برخلاف بعضى از توهمات ، آزاد گذاشتن غريزه جنسى و فراهم كردن وسايل
تحريك ، اين غريزه را سركش تر كرده و هرگز آن را سير و اشباع نمى كند.
هر چه اين خواست بيشتر اطاعت شود، همچون آتش شعله هاى پر خطرش با خوراك
بيشتر، طغيان وحشتناك ترى پيدا مى كند.
اشتباه كرده اند كسانى كه سركشى نفس اماره و احساسات شهوانى را تنها
معلول محروميت و عقده هاى ناشى زا آن مى دانند. اينها سوى ديگر قضيه را
توجه نكرده اند كه آزادى و برداشتن قيود و عرضه تحريكات و تهييجات هم
باعث اضطراب و تلاطم و نارضايى اين غريزه و صدها عوارض روانى و جنايات
ناشى از آن مى شود.
تجربه دنياى غرب نشان داده است كه لاقيدى در روابط جنسى به حدى متوقف
نمى شود و روز به روز از مسير انسانيت انحراف بيشترى مى يابد. سابقا
افراد بى خبر اين طور اظهار مى كردند كه انحراف جنسى ، يعنى هم جنس
بازى ، فقط در ميان شرقيان كه بر اثر قيود زياد و حجاب دسترسى به زن
ندارند، رايج است . اما طولى نكشيد كه معلوم شد رواج اين عمل زشت در
ميان اروپائيان به مراتب بيشتر است .
آرى ، دستورات و آداب و حريم ورزى اسلام را نبايد اخلاق كهن ناميد و به
بهانه پيشرفت دانش و صنعت به شكستن اين قيود و كوشش در كنار گذاشتن
حياء و عفت پرداخت . انسان اين عصر گر چه به بركت دانش ، به ابراز و
وسايل بيشترى مجهز شده است ولى هيچ گاه شهوت و غريزه پر لغزش او كاهش
نيافته است . او همچنان از يك سو خواستار رستگارى و پاكى و تعادل روانى
است و از طرف ديگر پيوسته در كمين سركشى و انحراف و آلودگى شهوت است .
اسلام در تربيت حكيمانه خود اصل حفظ حريم را در روابط زن و مرد واجب
كرده است و از امورى كه باعث تهييج و تحريك غريزه جنسى مى شود، در حد
امكان و به تناسب اهميت آن ، نهى فرموده است و بدين ترتيب نهايت مراقبت
را براى پاكى و امنيت جامعه فراهم نموده است .
از آيات و روايات استفاده مى شود كه هر اندازه مرد و زن در معاشرت خود
جانب ستر و پوشش و حياء را رعايت كنند و هر رابطه و برخوردى را كه ولو
شانا موجب احساس تلذذ از هم است را ترك نمايند به تقوى و پاكى و رضايت
پروردگار نزديكترند.
اكنون در اين فصل ، نمونه ها و مواردى از همين ملاحظات و مواظبت ها را
در روابط زن و مرد، بيان كرده و در ضمن عناوينى به ذكر روايات مى
پردازيم . اگر چه از برخى از آنها با اعطاى رخصت تسهيلى و ارفاقى و به
جهت ضرورت هاى اجتماعى و عسر و حرج ، وجوب برداشته شده است ؛ كه البته
تحقق آن از اين جهت مربوط به كتب فقهى است .
گفتار يكم : پوشش بدن
حجاب موجب تحكيم روابط زناشويى در محيط خانواده و مانع از
معاشرت هاى نكبت بار در اجتماع است . حجاب مايه گرمى و دلبستگى و
صميميت عواطف زن و شوهر مى شود و بخش بزرگى از فسادهاى اخلاقى را ريشه
كن مى كند.
حجاب عبارتست از يك نحوه احترام گذاشتن و حرمت قائل شدن براى زن كه
نامحرمان او را از ديد حيوانى ننگرند. حجاب باعث ظهور و شخصيت واقعى و
محدود كردن جسم و آزاد گذاشتن روح و عقل است .
اسلام زن را به حجاب دعوت كرد تا از عواطف او به عنوان يك محور تربيتى
استفاده كند. حجاب حقى است الهى ، چرا كه عزت و حرمت و حيثيت زن حق
الله است ، نه اختصاص به زن دارد و نه شوهر و نه ديگران ، و لذا با
اجازه شوهر هم از بين نمى رود.
و اگر وظيفه پوشش به زن اختصاص يافته است ، براى اين است كه ملاك و
قوامش ويژه زن است . اندام زن همه عورت است و شهوت انگيز، تمام پيكر او
شرمگاه است و تحريك كننده و زينتى ، زن مظهر جمال و متمايل به تبرج و
خودنمايى است .
و قل للمومنات .. و ليضربن بخمرهن على جيوبهن
نور(24)/31 و نيز مراجعه شود به : احزاب (33)/59 و 53
((به زنان مومن بگو كه مى بايست آنها روسرى و
پوشش خود را بر روى سينه و گريبان خويش قرار دهند.
))
380-
عن الامام الصادق (ع ): ان فاطمه بنت رسول
اللّه (ص ) استاذن عليها اعمى فحجبته . فقال لها النبى : لم حجبته و هو
لايراك ؟ فقالت يا رسول اللّه (ص )! لن لم يرانى فانا اراه و هم يشم
الريح . فقال النبى : اشهد انكه بضعه منى .
جعفريات : ص 162، و نيز دعائم الاسلام : 169/2
((مرد نابينايى اجازه خواست تا بر حضرت فاطمه
زهرا وارد شود. آن حضرت خود را پوشاندند. پيامبر اكرم (ص ) به ايشان
فرمودند: چرا با اينكه شما را نمى بيند خود را مى پوشانى ؟ آن حضرت عرض
كردند: اى رسول خدا! اگر مرا نمى بيند ولى من او را مى بينم و او بو را
احساس مى كند. پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: گواهى مى دهم كه تو پاره تن
من هستى .
(153)
381-
عن الامام الصادق : اول نعش احدث فى
الاسلام نعش فاطمه انها اشتكت شكوتها التى قبضت فيها، و قالت لاسما:
انى نحلت و ذهب لحمى الا تجعلى لى شيئا يسترنى ؟ قالت اسما: انى كنت
بارض الحبشه رابتهم يصنعون شيئا افلا اصنع لك ؟ فان اعجبك صنعت لك .
قالت : نعم . فدعت بسرير فاكبته لوجهه ، ثم دعت بجرايد فشدته على
قوايمه ، ثم جلللته ثوبا فقالت هكذا رايتهم يصنعون ، فقالت : اصنعى لى
مثله استرنى سترك الله من النار.
بحار الانوار: 212/43 از تهذيب : 469/1
(154)
((اولين تابوتى كه در اسلام ساخته شد، مربوط به
حضرت فاطمه زهرا بود. آن حضرت وقتى به آن بيمارى كه منجر به رحلتشان شد
مبتلا شدند و خبر از فوت خود دادند، به اسماء فرمودند: من ضعيف و لاغر
شده ام و گوشت بدنم رفته است . آيا براى من چيزى درست نمى كنى كه مرا
بپوشاند؟ اسماء عرض كرد: وقتى در سرزمين حبشه بودم ، ديدم آنها چيزى را
مى سازند (كه براى اين منظور خوب است )، نمى خواهيد براى شما نمونه اش
را درست كنم ، اگر خوشتان آمد از روى آن بسازم ؟ حضرت فرمودند: بله .
پس جناب اسماء تحتى را خواست و ان را به رو خوابانيد و بعد تعدادى شاخه
درخت خواست و آن ها را به چهار طرفش بست ، سپس آن را با پارچه اى
پوشانيد. عرض كرد: اينطورى ديدم كه مى سازند. حضرت فرمودند: براى من هم
مانند اين را بساز تا مرا بپوشاند. خداوند تو را از آتش جهنم حفظ
كند!.
))
382-
عن عبد العظيم الحسنى عن محمد بن على عن
ابيه الرضا عن آبائه عن اميرالمومنين صلوات الله عليهم اجمعين : دخلت
انا و فاطمه على رسول اللّه (ص ) فوجدته يبكى بكاءا شديدا فقلت : فداك
ابى و امى يا رسول اللّه (ص )! ما الذى ابكاك ؟ فقال : يا على ! ليله
اسرى بى الى السما رايت نسا امتى فى عذاب شديد. فانكرت شانهن فبكيت لما
رايت من شده عذابهن ، و رايت امراه معلقه بشعرها يغلى دماغ راسها...
فقال يا بنيتى ! اما المعلقه بشعرها فانها كانت لاتغطى شعرها من الرجال
... و اما المعلقه برجليها فانها كانت تخرج من بيتها بغير اذن زوجها، و
اما التى كانت تاكل لحم جسدها فانها كانت تزين بدنها للناس ....
بحار الانوار: 309/8 و 245/100 و وسائل الشيعه : 213/20 از عيون اخبار
الرضا: 13/2
((حضرت امير المومنين فرمودند: من با حضرت فاطمه
زهرا بر رسول خدا وارد شديم و ايشان را در حالى كه گريه زيادى مى
كردند، يافتيم . عرض كردم : پدر و مادرم به قربانتان اى رسول خدا! چه
چيزى شما را به گريه انداخته است ؟ پيامبر فرمودند: اى على ! شبى كه به
معراج و آسمان برده شدم زنانى از مسلمانان و امتم را ديدم كه در عذاب
سختى هستند و وضع آنان را بسيار بد و اسف بار دانستم ، و به سبب آن
شكنجه سختى كه بر آنها مشاهده كردم گريه كردم . زنى را ديدم كه با
موهايش آويخته شده و مغز سرش در جوشش و فوران است . زن ديگرى را ديدم
كه ... و همينطور پيامبر اكرم (ص ) براى هر طايفه نوعى از عذاب را كه
ديده بودند بيان فرمودند: تا اينكه حضرت فاطمه زهرا از پدر پرسيدند:
كار و روش آنها چطور بود كه گرفتار چنين عذابى شده اند؟ پيامبر گرامى
اسلام عمل هر دسته را توضيح دادند از جمله فرمودند: اما آن زنى كه با
مويش آويزان شده بود، او كسى بود كه موى خود را از نامحرم نمى پوشاند و
زنى كه با دو پايش آويخته شده بود، زنى بود كه از خانه اش بدون اجازه
شوهر خود بيرون مى رفت و آن زنى كه گوشت بدنش را مى خورد، كسى بود كه
بدن و پيكر خود را براى مردم آرايش و بزك مى كرد....
))
383-
عن الامام الصادق (ع ): ان امير المومنين
نهى عن القنازع و القصص و نقش الخضاب على الراحه ، و قال : انما هلكت
نسائ بنى اسرائيل من قبل القصص و نقش الخضاب . و فى حديث آخر قال : قال
رسول اللّه (ص ): لا تحل لامراه حاضت ان تتخذ قصه او جمه .
كافى : 520/5
((حضرت اميرالمومنين منع كردند زنان را از اينكه
موى خور را بر روى سر دسته و جمع كنند، يا بر پيشانى يا شانه ها
بريزند، و انگشتان خود را رنگين كنند. و فرمودند: زنان بنى اسرائيل به
سبب همين كارها نابود شدند. و در روايت ديگرى پيامبر اكرم (ص )
فرمودند: براى زنى كه به رشد و بلوغ رسيده جايز نيست كه موى خود را بر
پيشانى بريزد يا بر روى سر انبوه كند و يا از اطراف بر دوش خود افكند.
))(155)
384-
عن الامام الرضا: حرم النظر الى شعور
النساء الحجوبات بالازواج و غيرهن من النساء لما فى من تهييج الرجال و
ما يدعو التهييج الى الفساد و الدخول فيما لايحل و لايجمل . و كذلك ما
اشبه الشعور. الا الذى قال الله عزوجل : و القواعد من النساء.))...
بحار الانوار: 34/101 از علل الشرايع : 287/2 و عيون اخبار الرضا:
104/2
((ممنوع است نگاه به گيسو و موى زنانى كه در
خانه شوهر و در پرده حفاظ او زندگى مى كنند و نيز ساير زنان ، چون آن
باعث تحريك و هيجان شهوت مردان مى شود و نيز موجب فساد و تباهى و ورود
به امور حرام و ناشايستى خواهد شد كه اين تحريك به دنبال دارد. و همين
طور نظر به هر چه شبيه گيسوان باعث تحريك مى شود. مگر در مورد زنان
سالخورده و از كار افتاده اى كه ديگر جاذبه جنسى را از دست داده اند،
نگاه به موى چنين زنانى مانعى ندارد.
))(156)
گفتار دوّم : پوشش صدا
فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض
و قلن قولا معروفا.
احزاب (33)/ 32
((به گونه هوس انگيز و نازك سخن نگوئيد تا
بيماردلان بر شما حريص شده و اشتياق پيدا كنند؛ و با گفتار شايسته
سخن بگوييد.
))
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه زنان در سخن گفتن هم بايد جانب
حياء و عفت را پاس دارند، نه سخنان آنها تحريك كننده باشد و نه با رقت
زنانه و شهوت آلود و مهيجانه سخن بگويند. و شايسته است بويژه زن و مرد
جوان و نامحرم ، براى نگاهداشتن حريم مذكور، از صحبت با هم جز در موارد
ضرورى پرهيز كنند.
385-
عن الامام الصادق عن آبائه عن على : اخذ
رسول اللّه (ص ) فى البيعه على النساء: و لايحدثن من الرجال الا ذا
محرم .
الجعفريات : ص 163، و دعائم الاسلام : 168/2
((از جمله امورى كه پيامبر اكرم (ص ) در بيعت
خود با زنان پيمان گرفتند اين بود كه آنها با مردان سخن نگويند مگر با
محارم خود.
))
386-
عن الامام الصادق (ع ): حديث النساء من
مصائد الشيطان
دعائم الاسلام : 168/2
((گفتگو و هم صحبت شدن با زنان از دام هاى شيطان
است .
))
387-
قال رسول اللّه (ص ): اتقوا الله فى النساء
فانهن عى و عوره . و انكم استحللتموهن بامانه الله و هن عندكم عون
فداووا عيهن بالسكوت و واروا عوراتهن بالبيوت .
دعائم الاسلام : 168/2
((از خداوند پروا داشته باشيد درباره زنان ، چون
آنها در سخن نا استوارى و شكستگى دارند، و راز گاه و سزاوار پوشش اند.
و شما آنها را به وديعت خداوند بر خود حلال و جايز ساخته ايد، و آنان
در نزد شما اسير و تسليمند. پس بى استوارى و بستگى آنها را با خاموشى و
سكوت درمان كنيد، و عيب و رازگاه آنان را با خانه ها بپوشانيد.
))
388-
عن الامام الصادق : كان رسول اللّه (ص )
يسلم على النسا و يرددن عليه و كان امير المومنين يسلم على النسا و كان
يكره ان يسلم على الشابه منهن و يقول : اتخوف ان يعجبنى صوتها فيدخل
على اكثر مما طلبت من الاجر.
كافى : 535/5 و 648/2 و مكارم الاخلاق : ص 248
((پيامبر اكرم (ص ) بر زنان سلام مى فرمودند و
آنها هم جواب حضرت را مى دادند. و امير المومنين به زنان سلام مى كردند
ولى ميل نداشتند كه به زنان جوان سلام كنند و مى فرمودند: مى ترسم صداى
آنها مرا خوش آيد و به شگفت آورد و در نتيجه ضرر و سوئى كه از آن عايدم
مى شود، در مقايسه با پاداشى كه دنبالش بودم بيشتر باشد.
))
389-
عن رسول اللّه (ص ): و من فاكه امراه
لايملكها حبس بكل كلمه كلمها فى الدنيا الف عام .
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال : ص 332
((هر كسى با زنى كه مال خودش نيست شوخى و مزاح
كند، در مقابل هر سخنى كه گفته است هزار سال در آخرت گرفتار و در بند
مى شود.
))
در صورتى كه نياز و ضرورتى براى سخن پيش آمد، نهايت مواظبت و ورع را
بكار بندد.
390-
عن الامام الكاظم : كثيرا ما كمت اسمع ابى
يقول : ليس من شيعتنا من لاتتحدث المخدرات بورعه فى خدورهن ، و ليس من
اوليائن من هو فى قريه فيها عشره الاف رجل فيهم (من ) خلق (ا) لله اورع
منه .
كافى : 79/2
((زياد از پدرم (حضرت الامام الصادق (ع )) مى
شنيدم كه مى فرمود: از شيعيان و پيروان ما نيست كسى كه با زنان پوشيده
و در نهانخانه هايشان با پارسايى و ورع صحبت نمى كند. و از دوستان خاص
و نزديكان ما نيست كسى كه در محله و شهرى باشد كه در آنجا ده هزار مرد
است و در ميان آنها از او پرهيزگارتر هم باشد.
))
گفتار سوّم : آرايش و
اظهار زينت
قل للمومنات ... و لا يبدين زينتهن الا
ما ظهر منها... و لايبدين زينتهن الا... و لايضربن بارجلهن ليعلم ما
يخفين من رينتهن ....
نور(24)/ 31
((به زنان مومن بگو.. كه زيور و زيبايى خود را
جز به آن مقدارى كه پيداست آشكار نكنند،.. و آن را جز براى محرمان (و
كسانى كه عناوين آنها در آيه ذكر شده است ) اظهار نكنند. و هنگام راه
رفتن پاى خود را به زمين نزنند تا زيور پنهانشان (صداى خلخالى كه در پا
دارند) دانسته شود..
))
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه زنان در برابر نامحرم نبايستى به
جلوه گرى و دل ربايى پردازند. به هيچ وجه و با هيچ شكل و رنگ و بهانه
اى ، موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم نكنند.
اين سادگى و خامى است كه زن خود را در نمايش تماشاى نگاه هاى مسموم و
چشم هاى ناپاك قرار دهد و به دلبرى و جلوه گرى بپردازد و خيال كند
بيمار دلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمى اندازد و از زهر نگاه ها و
نيش شهوات در امان مى ماند!
پيشتر درباره عذاب زنان گناهكارى كه پيامبر اكرم (ص ) در معراج خود بر
حال آنها گريه كردند و وضع شكنجه و عذاب زنانى كه خود را براى ديگران
آرايش و زينت مى دهند، روايتى بيان شد. اكنون روايات ديگرى را تقديم مى
داريم :
391-
عن رسول اللّه (ص ):ايما رجل رضى بتزين
امراته و تخرج من باب دارها فهو ديوث ، و لاباثم من يسميه ديوثا. و
المراه اذا خرجت من باب دارها متزينه متعطره بذاك راض بنى لزوجها بكل
قدم بيت فى النار....
جامع الاخبار: ص 447
((هر مردى كه به آرايش و زينت كردن زنش (در
برابر نامحرم ) راضى و خشنود باشد و زن از درب خانه اش بيرون رود، آن
مرد ديوث (قواد و زن بمزد و بى غيرت ) است ، و كسى هم كه او را به اين
اسم بنامد گناه و جرمى نكرده است . و زن هنگامى كه آرايش كرده و عطر
زده و خوشبو از خانه اش بيرون رفت و همسر به آن خرسند و راضى بود،
براى آن مرد به هر گامى كه اين زن برمى دارد، خانه اى از آتش ساخته مى
شود.
))
392-
عن الامام الصادق (ع ): قال رسول اللّه (ص
): اى امراه تطيبت ثم خرجت من بتها فهى تلعن حتى ترجع الى بيتها متى ما
رجعت .
كافى : 518/5 و ثواب الاعمال و عقاب الاعمال : ص 306
((پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: هر زنى هود را
خوشبو و معطر كند و بعد از خانه اش بيرون رود، تا زمانى كه به خانه اش
بر مى گردد مورد لعن و نفرين است .
))(157)
393-
عن رسول اللّه (ص ):ايما امراه دخلت الحمام
من غير عله و لاسقم تلتمس بياض وجهها فسود الله وجهها يوم تبيض
الوجوه .
كتاب احكام النسا: ص 48
((هر زنى بدون حاجت و نيازى به حمام رود
(158)
تا چهره و صورتش سفيد و براق شود، خداوند در روزى كه چهره ها سفيد مى
شوند روى او را سياه مى كند.
))
394-
عن رسول اللّه (ص ): انه ... نهى ان تلبس
المراه اذا خرجت ثوبا مشهورا او تتحلى بماله له صوت يسمع .
دعائم الاسلام : 169/2
((پيامبر اكرم (ص ) منع كردند از اينكه زن وقت
بيرون رفتن لباس شهرت و انگشت نما بپوشد يا به چيزى خود را زينت دهد كه
صدايش (در وقت حركت ) شنيده مى شود.
))
395-
عن اميرالمومنين (ع ):
يظهر فى آخر الزمان اقتراب القيامه و هو شر الازمنه ، نسوه متبرجات
كاشفات عاريات من الدين داخلات فى الفتن ملائلات الى الشهوات مسرعات
الى اللاذات مستحلات للمحرمات فى جهنم خالدات .
مكارم الاخلاق : ص 211
((در دوران واپسين و نزديك قيامت ، كه بدترين
روزگار است ، زنانى پيدا مى شوند خود نما و خودآرا، برهنه و بى حجاب ،
تهى و بى بهره از دين و شريعت ، فرو شده در فتنه و گمراهى هاى ، چشم
دوخته به شهوات و خواهش هاى نفس ، شتابنده به سوى عيش خوشى ها، آزاد
شمرنده حرام ها و ممنوع ها، باقى و جاويدان در جهنم .
))
396-
عن رسول اللّه (ص ):الا اخبر كم بخير
نسائكم ؟ قالوا بلى . قال ان خير نسائكم الولود الودود الستيره العفيفه
، العزيزه فى اهلها الذليله مع بعلها، المتبرجه مع زوجها الحصان عن
غيره ،....
مكارم الاخلاق : ص 210
((آيا شما را بر بهترين زنانتان آگاه نكنم ؟
اصحاب عرض كردند: بله . حضرت فرمودند: بهترين زنان شما زنى است پر
بارور و فرزند زا، بسيار با محبت و دوستدار، پوشيده و محفوظ، پاكدامن و
پارسا، ارجمند و بزرگوار در خانواده اش ، زبون و فروتن با شوهرش ، روى
گشاده و خود نما با همسرش ، نهفته و در پرده از ديگران ....
))
به بانوان دستور داده شده است كه در عوض ، براى همسر خود از بهترين
آرايش و زينت استفاده كنند: