آراستگى و خودآرايى براى همسر
هر زنى در فطرت و سرشتش، زيباپسندى و آراستهگرى نهفته است. از طرف ديگر اسلام
دين فطرت است و دين خدا، و چنين دينى بايد احساسات و عواطف مردم را كه مخلوق همان
خدا است، در نظر بگيرد و راهنمايى كند.
از نظر اسلام، براى زن مستحب است كه همواره داراى زينت باشد و خود را آماده نشان
دهد، براى شوهرش جاذبه داشته باشد نه دافعه.
عطر زدن و روغن مالى (كرم) و موى و بدن شفاف و براق داشتن اگر براى مرد ماهى يك
مرتبه خوب است، براى زن هر روز مطلوب است، تا مردم جهان بدانند، اسلام با زيبايى و
زينت مخالفت ندارد، اسلام با فطرت و سرشت زن كه زيبايى دوستى اوست مخالف نيست.
اسلام با واقعيتها مبارزه نمىكند و خلاصه اسلام همان چيزى را گفته است كه همگان
مىدانند و عمل مىكنند و بر زبان نمىآورند(1). در همين زمينه روايتى
از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل شده است.
جاءَتْ اِمْرَأَةٌ اِلى رَسُولِ اللّه صلىاللهعليهوآله فَقالَتْ: يا
رَسُولَ اللّهِ ما حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَةِ؟ فَقالَ: «اَكْثَرُ مِنْ
ذلِكَ...» قالَتْ فَخَبِّرْنى عَنْ شَىءٍ مِنْهُ، قالَ:
«... عَلَيْها اَنْ تَتَطَيَّبَ بِأَطْيَبِ طَيْبِها وَتَلْبَسَ اَحْسَنَ
ثِيابِها وَتَزَيَّنَ بِأَحْسَنِ زينَتِها وَتَعْرِضَ نَفْسَها عَلَيْهِ غُدْوَةٌ
وَعَشِيَّةً...»(2) «زنى خدمت پيغمبر صلىاللهعليهوآله آمد و عرض
كرد: اى رسول خدا حق شوهر بر زن چيست؟ فرمود: «زياد است». عرض كرد: اندكى را به من
بگوييد. فرمود: «... زن بايد خود را به بهترين بوهاى خوش معطر كند و بهترين لباسش
را بپوشد و خود را به بهترين زينتى كه دارد بيارايد و هر صبح و شام خود را به شوهرش
عرضه كند...».
البته بايد توجّه داشت اين دستور تنها به زنان اختصاص ندارد، بلكه مردان هم
وظيفه دارند كه ظاهرى آراسته داشته باشند و به نظافت و خودآرايى براى همسر خويش
اهميّت بدهند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله به شوهران مسامحه كار و بىقيد
مىفرمايد: «اِغْسِلُوا ثِيابَكُمْ وَخُذُوا مِنْ شُعُورِكُمْ وَاسْتاكُوا
وَتَزَيَّنُوا وَتَنَطَّفُوا فَاِنَّ بَنى اِسْرائيلَ لَمْ يَكُونُوا يَفْعَلُونَ
ذلِكَ فَزَنَتْ نِساءُهُم»(3). «لباسهاى خود را تميز كنيد و موهاى خود
را كم كنيد، مسواك بزنيد و آراسته و پاكيزه باشيد، كه بنىاسرائيل چنين نكردند تا
زنانشان زناكار شدند».
آراستگى زن و شوهر از اين جهت اهميّت دارد كه رغبت آنها را نسبت به يكديگر بيشتر
مىكند. برخى زنان و بسيارى از مردان اهميّت لازم را به اين مسئله نمىدهند. حتى
ديده شده است كه با وجود تقاضاهاى مكرر زن، مرد با ظاهرى آشفته در خانه و در كنار
همسر خود قرار مىگيرد. اين گونه رفتار مخالف ذوق سليم است و لذا تحمّل آن براى
كسى كه داراى حساسيّت روحى و ذوق و سليقه است، دشوار مىنمايد. بىاعتنايى به
اينگونه مسائل به ظاهر كوچك مىتواند در روابط و پيوندهاى ميان زن و شوهر تأثير
منفى بگذارد و از تمايل و رغبت آنها نسبت به يكديگر بكاهد(4). خوشبو
كردن مسلمان، بدن و لباس خود را به مشك و عنبر و عطر و بخور و گلاب و هر ماده
بويايى، از مستحبات اكيد اسلام است، تا آنجا كه روايت شده است مخارج عطر و بخور
پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله بيش از مخارج خوراكش بود. عن ابى عبداللّه
عليهالسلام قالَ «كانَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله يُنْفِقُ فِى الطّيبِ
اَكْثَرُ مِمّا يُنْفِقُ فِى الطَّعامِ»(5) امام صادق عليهالسلام
فرمودند: «رسول خدا صلىاللهعليهوآله براى بوى خوش بيشتر از خوراك خرج مىكرد».
و در حديث ديگرى آمده است، قالَ رَسُولُ اللّه صلىاللهعليهوآله : «اَرْبَعٌ
مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلينَ: اَلْحَياءُ والتَّعَطُّرُ وَالسِّواكُ والنِّكاحُ»(6).
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمودند: «چهار چيز از سنتهاى پيامبران است: حيا و
استعمال بوى خوش و مسواك زدن و ازدواج» آرى، عطر هم مانند نظافت از مظاهر زيبايى
است و زنان به آن علاقه بيشترى دارند و همت بيشترى مىگمارند. پيغمبر اسلام
صلىاللهعليهوآله نسبت به استعمال عطر و ماده بويا، ميان زن و شوهر فرقى گذاشته
است كه بسيار لطيف و ظريف است و آن فرق اين است كه به زن دستور مىدهد، از مواد
خوشبو، مادهاى را استعمال كند كه بيشتر رنگ داشته باشد و كمتر بو، برعكس مردان كه
بايد مادهاى را استعمال كنند كه بويش بيشتر و رنگش كمتر باشد. قالَ رَسُول اللّه
صلىاللهعليهوآله : «طَيبُ النِّساءِ ما ظَهَرَ لَوْنُهُ وَخَفِىَ ريحُهُ
وَطَيبُ الرِّجالِ ما ظَهَرَ ريحُهُ وَخَفِىَ لَوْنُهُ»(7). رسول خدا
صلىاللهعليهوآله فرمود: «بوى خوش زنان، چيزى است كه رنگش آشكار و بويش نهان
باشد و بوى خوش مردان چيزى است كه بويش آشكار و رنگش نهان باشد».
نويسندهاى در اين زمينه مىگويد:
«بعضى از زنان تنها هنگامى كه به عروسى يا مهمانى مىروند، خود را زيبا و مرتب و
پاكيزه و معطر مىكنند، اين عمل بر خلاف دستور اسلام است، زن بايد همواره براى
شوهرش جالب و جاذب باشد و در مهمانيها هم بايد زيبايى و عطر او را تنها زنان ببينند
و استشمام كنند، نه مردان اجنبى تا تحريك شوند و آن زن سبب گناه گردد»(8).
رعايت حجاب اسلامى
حجاب زن يكى از بهترين وسايل صيانت او و عدم تعرض ديگران به او مىباشد، از
ديدگاه اسلام حجاب حافظ شخصيّت و كيان زن است، حافظ ارزش و اعتبار اوست، ايجاد
آرامش و سكون در وى مىكند و او را از تعرض و هرج و مرج باز مىدارد، موجب مىشود
كه او محورى براى كانون گرم يك خانواده باشد، نه معرضى براى تعرض هر بوالهوس و
هرزه، متأسفانه در دنياى غرب و حتى اكثر كشورهاى اسلامى تنها موضوع بىحجابى مطرح نيست
بله مسئله در حدى فراتر از آن مىباشد(9). متفكر شهيد و بزرگوار «مرحوم
مطهرى» مىنويسد:
«حقيقت امر اين است كه در مسئله پوشش ـ و به اصطلاح عصر اخير حجاب ـ سخن در اين
نيست كه آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن اين است كه
آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟ آيا مرد بايد حق داشته باشد كه از هر
زنى در هر محفلى حداكثر تمتعات را ببرد يا نه؟
اسلام كه به روح مسائل مىنگرد جواب مىدهد: خير، مردان فقط در محيط خانوادگى و
در كادر قانون ازدواج و همراه با يك سلسله تعهّدات سنگين مىتوانند از زنان به
عنوان همسران قانونى كامجويى كنند، اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه
ممنوع است. و زنان نيز از اينكه مردان را در خارج از كانون خانوادگى كامياب سازند
به هر صورت و به هر شكل ممنوع مىباشند»(10).
در چند جاى قرآن مجيد، خداوند متعال زنان را امر به حجاب فرمودهاند. از جمله در
آيه سى و يكم سوره نور آمده است: «... وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى
جُيُوبِهِنَّ...» «آنها بايد خمارهاى خود را بر سينههاى خود بيفكنند...».
راغب مىگويد:
«اصل خمر پوشاندن چيزى است و به هر چيزى كه با آن و بوسيله آن پوشانده مىشود ـ
خمار ـ گويند، ولى خمار در سخنان معمولى اسمى است براى روپوشى كه زنان سر خود را با
آن مىپوشانند جمع آن خمر است»(11).
«علامه طباطبايى» در تفسير اين جمله مىنويسد:
«كلمه خمر به دو ضمه جمع خمار است و خمار آن جامه است كه زن سر خود را با آن
مىپيچد و زايد آن را به سينهاش آويزان مىكند، و كلمه جيوب جمع جيب (به ضمه: جيم
و سكون ياء) معنايش معروف است، و مراد به جيوب سينهها است، و معنا اين است كه به
زنان دستور بده تا اطراف مقنعهها را به سينههاى خود انداخته آن را بپوشانند»(12).
«مرحوم طبرسى رحمهالله » در اين باره مىگويد:
«زنان بايد دنباله روسريها را بر سينه خود بيندازند تا گردن آنها پوشيده شود.
گفته شده است: قبلاً دامنه روسريها را به پشت سر مىانداختند و سينه آنها آشكار
بود. كلمه جيوب كنايه از سينههاست. و گفته شده است: به اين جهت دستور مىدهد كه
روسريها
را بر سينه بيندازند كه گوشوارهها و گردنها و سينهها را بپوشانند»(13). «فخر رازى» گفته است:
«خمر مفرد خمار است و آن مقنعهها است مفسرين گفتهاند كه زنان در دوران جاهليت
مقنعهها را به پشت سر مىانداختند و سينهها و گريبانها و گردنبندهاى آنان آشكار
مىشد. پس امر شدند به اينكه مقنعههاى خود را بر روى سينهها بيفكنند تا بوسيله آن
سينهها و گريبانها و موها و زينتهايى كه در گوش و گردن است پوشانيده شود»(14).
«استاد مطهرى» در اين باره چنين گفته است:
«يعنى مىبايد روسرى خود را بر روى سينه و گريبان خويش قرار دهند. البته روسرى
خصوصيتى ندارد، مقصود پوشيدن سر و گريبان است. همانطور كه قبلاً از تفسير كشاف نقل
كرديم ـ ديگران نيز همانطور گفتهاند ـ زنان عرب معمولاً پيراهنهايى مىپوشيدند كه
گريبانهايشان باز بود، دور گردن و سينه را نمىپوشانيد. روسريهايى هم كه روى سر خود
مىانداختند از پشت سر مىآويختند ـ همانطورى كه الآن بين مردان عرب متداول است ـ
قهرا گوشها و بناگوشها و جلوى سينه و گردن نمايان مىشد. اين آيه دستور مىدهد كه
بايد قسمت آويخته همان روسريها را
از دو طرف روى سينه و گريبان خود بيفكنند تا قسمتهاى ياد شده پوشيده گردد.
تركيب لغوى لغت «ضرب» با لغت «عَلى» اين معنى را مىرساند كه چيزى را بر روى چيز
ديگر قرار دهند به طورى كه مانع و حاجبى بر او شمرده شود در تفسير كشاف مىگويد:
اين تعبير نظير اين است كه بگوييم دست خود را روى ديوار گذاشتم.
به هر حال منظور اين است كه اين آيه در كمال صراحت حدود پوشش لازم را بيان
مىكند. مراجعه به تفاسير و روايات اعم از شيعه و سنى و مخصوصا روايات شيعه كاملاً
مطلب را روشن مىكند و جاى ترديد در مفهوم آيه باقى نمىگذارد»(15).
آيات اصلى مربوط به پوشش در سوره نور آمده است. البته آياتى چند هم در سوره «احزاب»
است كه برخى از آنها درباره حفظ حريم عفاف است. در آيه پنجاه و نهم سوره احزاب آمده
است: «يا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ وَبَناتِكَ وَنِساءِ الْمُؤْمِنينَ
يُدنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهنَّ ذلِكَ اَدْنى اَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤذينَ
وَكانَ اللّهُ غَفُورا رَحيما» «اى پيامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو
جلبابهاى خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار
قرار نگيرند بهتر است و خداوند همواره غفور و رحيم است».
در «تفسير على بن ابراهيم» در شأن نزول اين آيه آمده است: آن ايام زنان مسلمان
به مسجد مىرفتند و پشت سر پيامبر صلىاللهعليهوآله نماز مىگزاردند، هنگام
شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشاء مىرفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش
بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم
آنها مىشدند، آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور كامل رعايت
كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند(16). در اين
آيه دو مطلب را مورد دقت قرار داده است: [ 1 ] اينكه جلباب چيست و نزديك كردن آن
يعنى چه؟ [ 2 ] ديگر اينكه آنچه به عنوان علت و فايده اين دستور ذكر شده كه:
«شناخته شوند و مورد آزاد واقع نشوند» چه معنى دارد؟
در اين كه جلباب چه نوع لباسى را مىگويند، كلمات مفسرين و لغويين مختلف است و
به دست آوردن معناى صحيح كلمه دشوار مىباشد. معانى مختلفى كه براى جلباب ذكر شده
به اين شرح است: در المنجد مىنويسد: جلباب پيراهن يا لباس گشاد است.
در مفردات راغب آمده است: «جلباب يعنى پيراهن و روسرى».
«قاموس» مىگويد: «جلباب عبارت است از پيراهن و يك جامه گشاد و بزرگ كوچكتر از
ملحفه و يا خود ملحفه (چادر مانند) كه زن به وسيله آن تمام جامههاى خويش را
مىپوشد، يا چارقد».
در «لسان العرب» مىنويسد: «جلباب جامهاى است از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر
زن بوسيله آن سر و سينه خود را مىپوشاند»(17).
«مرحوم طبرسى رحمهالله » در قسمت شرح لغات مىنويسد: «جلباب مقنعه و روسرى زن
است كه سر و صورت او را مىپوشاند وقتى كه براى حاجتى بيرون مىرود».
آنگاه در ضمن تفسير آيه مىگويد:
«اى پيامبر، به همسران و دخترانت و زنان مؤمنين بگو، پس بپوشانند موضع گردن و
سينه خود را با روپوشى كه زنها بر سر مىاندازند.
ابن عباس و مجاهد گويند: جلباب مقنعه و روسرى زن است، يعنى با آن بپوشند سر و
گردنشان را هر گاه براى حاجتى بيرون روند به خلاف كنيزهايى كه با سر و گردن باز
بيرون مىروند.
«علامه طباطبايى» در اين باره چنين گفته است:
«كلمه جلابيب جمع جلباب است، و آن جامهاى است كه يا سرتاسرى است و تمامى بدنش
را مىپوشاند، و يا روسرى مخصوص است كه صورت و سرش را ساتر مىشود، و منظور از جمله
«يُدنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ» اين است كه آن طورى بپوشند كه زير گلو و
سينههايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد»(18).
چنانكه ملاحظه شد، معنى جلباب از نظر مفسران چندان روشن نيست. آنچه صحيحتر به نظر
مىرسد اين است كه در اصل لغت، كلمه
جلباب شامل هر جامه وسيع مىشده است، ولى غالبا در مورد روسرىهايى كه از چارقد
بزرگتر و از ردا كوچكتر بوده است به كار مىرفته است. ضمنا معلوم مىشود كه دو نوع
روسرى براى زنان معمول بوده است، يك نوع روسريهاى كوچك كه آنها را خمار يا مقنعه
مىناميدهاند و معمولاً در داخل خانه از آنها استفاده مىكردهاند. نوع ديگر
روسريهاى بزرگ كه مخصوص خارج منزل بوده است.
در «تفسير نمونه» آمده است: منظور از «يُدْنينَ» اين است كه زنان «جلباب» را به
بدن خويش نزديك سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اينكه آن را آزاد بگذارند به
طورى كه گاه بيگاه كنار رود و بدن آشكار گردد، و به تعبير ساده خودمان لباس خود را
جمع و جور كنند.
اما اينكه بعضى خواستهاند از اين جمله استفاده كنند كه صورت را نيز بايد
پوشانيد هيچ دلالتى بر اين معنى ندارد و كمتر كسى از مفسران پوشاندن صورت را در
مفهوم آيه داخل دانسته است.
به هر حال از اين آيه استفاده مىشود كه حكم «حجاب و پوشش» براى آزاد زنان قبل
از اين زمان نازل شده بود، ولى بعضى روى سادهانديشى درست مراقب آن نبودند آيه فوق
تأكيد مىكند كه در رعايت آن دقيق باشند(19).
«استاد مطهرى» در اين باره مىگويد:
«بنابر اين مقصود از نزديك ساختن جلباب، پوشيدن با
آن مىباشد، يعنى وقتى مىخواهند از خانه بيرون بروند روسرى بزرگ خود را با خود
بردارند. البته معنى لغوى نزديك ساختن چيزى، پوشانيدن با آن نيست، بلكه از مورد،
چنين استفاده مىشود. وقتى كه به زن بگويند جامهات را به خود نزديك كن مقصود اين
است كه آن را رها نكن، آن را جمع و جور كن، آن را بىاثر و بىخاصيت رهان نكن و خود
را با آن بپوشان.
استفاده زنان از روپوشهاى بزرگ كه بر سر مىافكندهاند دو جور بوده است: يك نوع
صرفا جنبه تشريفاتى و اسمى داشته است همچنان كه در عصر حاضر بعضى بانوان چادرى را
مىبينيم كه چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشريفاتى دارد. با چادر هيچ جاى بدن خود را
نمىپوشانند، آنها را رها مىكنند. وضع چادر سركردنشان، نشان مىدهد كه اهل پرهيز
از معاشرت با مردان بيگانه نيستند و از اينكه مورد بهرهبردارى چشمها قرار بگيرند
ابا و امتناعى ندارند. نوع ديگر بر عكس بوده و هست: زن چنان با مراقبت جامههاى خود
را به خود مىگيرد و آن را رها نمىكند كه نشان مىدهد اهل عفاف و حفاظ است. خود
بخود دورباشى ايجاد مىكند و ناپاكدلان را مأيوس مىسازد»(20).
و اما مطلب دوم يعنى بحث در علتى كه براى اين دستور ذكر شده است، در اين زمينه دو
نظر وجود دارد: و گروهى از مفسرين گفتهاند:
«در آن زمان معمول بوده است كه كنيزان بدون پوشيدن سر و گردن از منزل بيرون
مىآمدند، و از آنجا كه از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه
مزاحم آنها مىشدند، در اينجا به زنان آزاد مسلمان دستور مىدهد كه حجاب اسلامى را
كاملاً رعايت كنند تا از كنيزان شناخته شوند و بهانهاى براى مزاحمت به دست هرزگان
ندهند.
بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه اوباش حق داشتند مزاحم كنيزان شوند، بلكه
منظور اين است كه بهانه را از دست افراد فاسد بگيرند.
احتمال دوم اينكه: زنان مسلمان در پوشيدن حجاب سهلانگار و بىاعتنا نباشند مثل
بعضى از زنان بىبند و بار كه در عين داشتن حجاب آنچنان بىپروا و لاابالى هستند كه
غالبا قسمتهايى از بدنهاى آنان نمايان است و همين معنى توجّه افراد هرزه را به آنها
جلب مىكند»(21).
«علامه طباطبايى» چنين گفته است: «ذلِكَ اَدْنى اَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ»
«يعنى پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اينكه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند
نزديكتر است در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمىشوند، يعنى
اهل فسق و فجور متعرض آنان نمىگردند»(22). سپس احتمال ديگر را نقل كرده
و مىگويد معناى اول به ذهن نزديكتر است.
پس بنا به احتمال اول معنى جمله اين است كه بدين وسيله شناخته مىشوند كه آزادند
نه كنيز، پس مورد آزار و تعقيب جوانان قرار نمىگيرند. ولى بنا به احتمال دوم معنى
جمله اين است كه بدين وسيله شناخته مىشوند كه زنان نجيب و عفيف مىباشند و بيمار
دلان از اينكه به آنها طمع ببندند چشم مىپوشند زيرا معلوم مىشود اينجا حريم عفاف
است، چشم طمع كور، و دست خيانت كوتاه است.
«استاد مطهرى» مىگويد:
«مطلبى كه از اين آيه استفاده مىشود و يك حقيقت جاودان است اين است كه زن
مسلمان بايد آن چنان در ميان مردم رفت و آمد كنند كه علائم عفاف و وقار و سنگينى و
پاكى از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود، و در اين وقت است كه بيماردلان كه
دنبال شكار مىگردند از آنها مأيوس مىگردند و فكر بهرهكشى از آنها در مخيلهشان
خطور نمىكند»(23).
و از آنجا كه نزول اين حكم، جمعى از زنان با ايمان را نسبت به گذشته پريشان
مىساخت، در پايان آيه مىافزايد: ««وَكانَ اللّهُ غَفُورا رَحيما»: خداوند همواره
غفور و رحيم است». هر گاه از شما تاكنون در اين امر كوتاهى شده چون بر اثر جهل و
نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشيد، توبه كنيد و به سوى او باز گرديد، و
وظيفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهيد(24).
آيه ديگرى كه در رابطه با حجاب مطرح مىشود آيه پنجاه و سوم سوره «احزاب» است.
در اين آيه كلمه حجاب ذكر شده است. در كلمات قدما هر جا سخن از آيه حجاب است مقصود
همين آيه است. در بخشى از اين آيه آمده است: «... وَاِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعا
فَاسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حجابٍ ذلِكُمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ
وَقُلُوبِهِنَّ...» «... هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) از آنها
(همسران پيامبر) مىخواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار دلهاى شما و آنها را
پاكتر مىدارد...».
«علامه طباطبايى درباره اين جمله چنين آورده است:
«ضمير «هُنَّ» به همسران رسول خدا صلىاللهعليهوآله برمىگردد، و درخواست
متاع از ايشان كنايه است از اينكه مردم با ايشان درباره حوايجى كه دارند سؤال كنند،
و معنايش اين است كه اگر به خاطر حاجتى كه برايتان پيش آمده، ناگزير شديد با يكى از
همسران آن جناب صحبتى بكنيد، از پس پرده صحبت كنيد، «ذلِكُم اَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ
وَقُلُوبِهِنَّ» اين جمله مصلحت حكم نامبرده را بيان مىكند، و مىفرمايد، براى
اينكه وقتى از پشت پرده با ايشان صحبت كنيد دلهايتان دچار وسوسه نمىشود، و در
نتيجه اين رويه دلهايتان را پاكتر نگه مىدارد»(25).
در «تفسير نمونه» چنين آمده است(26): اين امر در ميان اعراب و بسيارى
مردم ديگر معمول بوده و هست كه به
هنگام نياز به بعضى از وسايل زندگى موقتا از همسايه به عاريت مىگيرند، خانه پيامبر
صلىاللهعليهوآله نيز از اين قانون مستثنا نبوده، و گاه و بيگاه مىآمدند و چيزى
از همسران پيامبر صلىاللهعليهوآله به عاريت مىخواستند، روشن است قرار گرفتن
همسران پيامبر در معرض ديد مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشند) كار خوبى نبود لذا
دستور داده شده كه از پشت پرده يا پشت در بگيرند.
نكتهاى كه در اينجا بايد مورد توجّه قرار گيرد اين است كه منظور از «حجاب» در
اين آيه پوشش زنان نيست، بلكه حكمى اضافه بر آن است كه مخصوص همسران پيامبر
صلىاللهعليهوآله بوده و آن اينكه مردم موظّف بودند به خاطر شرايط خاص همسران
پيامبر صلىاللهعليهوآله هر گاه مىخواهند چيزى از آنان بگيرند از پشت پرده
باشد، و آنها حتّى با پوشش اسلامى در برابر مردم در اينگونه موارد ظاهر نشوند،
البته اين حكم درباره زنان ديگر وارد نشده، و در آنها تنها رعايت پوشش كافى است.
شاهد اين سخن اينكه كلمه «حجاب» هر چند در استعمالهاى روزمره به معنى پوشش زن به
كار مىرود، ولى در لغت چنين مفهومى را ندارد، و نه در تعبيرات فقهاى ما.
«حجاب» در لغت به معنى چيزى است كه در ميان دو شىء حايل مىشود، به همين جهت
پردهاى كه در ميان امعاء و قلب و ريه كشيده شده «حجاب حاجز» ناميده شده.
در قرآن مجيد نيز اين كلمه همه جا به معنى پرده يا حايل به كار رفته است، مانند
آيه سى و دوم از «سوره ص» «حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ» «تا موقعى كه خورشيد در
پشت پرده افق پنهان شد». در كلمات فقها
از قديمترين ايام تاكنون نيز در مورد پوشش زنان معمولاً كلمه «ستر» به كار رفته، و
در روايات اسلامى نيز همين تعبير يا شبيه آن وارد شده است، و به كار رفتن كلمه
«حجاب» در پوشش زنان اصطلاحى است كه بيشتر در عصر ما پيدا شده و اگر در تواريخ و
روايات پيدا شود بسيار كم است.
بنابر اين اسلام به زنان مسلمان دستور پردهنشينى نداده، و تعبير «پردگيان» در
مورد زنان و تعبيراتى شبيه به اين جنبه اسلامى ندارد، آنچه درباره زن مسلمان لازم
است داشتن همان پوشش اسلامى است، ولى زنان پيامبر صلىاللهعليهوآله به خاطر وجود
دشمنان فراوان و عيب جويان مغرض چون ممكن بود در معرض تهمتها قرار گيرند و دستاويزى
به دست سياهدلان بيفتد اين دستور خاص به آنها داده شد و يا به تعبير ديگر به مردم
داده شده كه به هنگام تقاضاى چيزى از آنها، با آنها از پشت پرده تقاضاى خود را مطرح
كنند.
«استاد مطهرى» نيز پس از بيان معنى كلمه حجاب چنين مىنويسد(27):
استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است. در قديم و مخصوصا در
اصطلاح فقها كلمه «ستر» كه به معنى پوشش است به كار رفته است. فقهاء چه در كتاب
الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شدهاند كلمه ستر را به كار بردهاند
نه كلمه حجاب را.
بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمىشد و ما هميشه همان كلمه «پوشش» را به كار
مىبرديم. زيرا چنانكه گفتيم معنى شايع لغت حجاب پرده است، و اگر در مورد پوشش به
كار برده مىشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عده
زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و
بيرون نرود.
وظيفه پوشش كه اسلام براى زنان مقرر كرده است بدين معنى نيست كه از خانه بيرون
نروند. زندانى كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست. در برخى از كشورهاى قديم مثل
ايران قديم و هند چنين چيزهايى وجود داشته است ولى در اسلام وجود ندارد.
پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به
جلوهگيرى و خودنمايى نپردازد. آيات مربوطه همين معنى را ذكر مىكند و فتواى فقها
هم مؤيد همين مطلب است. آياتى كه در ا ين باره هست چه در سوره مباركه نور و چه در
سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذكر كرده است بدون آنكه كلمه
حجاب را به كار برده باشد».
«استاد مطهرى» در رابطه با آيه پنجاه و سوم سوره احزاب چنين مىنويسد:
«دستور حجاب كه در اين آيه است غير از دستور «پوشش» است كه مورد بحث ما مىباشد.
دستورى كه در اين آيه ذكر شده است راجع به سنن خانوادگى و رفتارى است كه انسان بايد
در خانه ديگران داشته باشد. طبق اين دستور، مرد نبايد وارد جايگاه زنان شود، بلكه
اگر چيزى مىخواهد و مورد احتياج اوست بايد از پشت ديوار صدا بزند. ا ين مسئله ربطى
به بحث «پوشش» كه در اصطلاح فقه نيز تحت عنوان «ستر» نه «حجاب» ناميده مىشود،
ندارد.
جمله «ذلِكُمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» دلالت مىكند كه هر
اندازه مرد و زن جانب ستر و پوشش و ترك برخوردهايى كه مستلزم نظر است رعايت نمايند
به تقوا و پاكى نزديكتر است. همانطور كه گفتيم: رخصتهاى تسهيلى و ارفاتى كه به حكم
ضرورت داده شده است، نبايد رجحان اخلاقى ستر و پوشش و ترك نظر را از ياد ببرد»(28).
دين اسلام تا حدى در زمينه حجاب دقت نظر دارد كه با توجّه به اينكه براى افراد
سالخورده استثنايى در امر حجاب قائل مىشود ولى باز هم آنان را توصيه به حفظ
پاكدامنى مىكند.
در قرآن كريم، در سوره مباركه «نور» استثنايى درباره مسئله پوشش بيان شده است.
آنجا كه مىفرمايد: «وَالْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ الّلاتى لا يَرْجُونَ نِكاحا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتِ
بِزينَةٍ وَاَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللّهُ سَميعٌ عَليمٌ»(29)
«و زنان از كار افتادهاى كه اميد به ازدواج ندارند گناهى بر آنها نيست كه لباسهاى
(رويين) خود را بر زمين بگذارند به شرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند و اگر
خود را بپوشانند براى آنها بهتر است. و خداوند شنوا و دانا است».
در اين آيه زنان پير و سالخورده را از حكم حجاب مستثنى مىشمرد. «مرحوم طبرسى»
در اين باره چنين گفته است: «زنان پيرى كه بازنشسته شده و در معرض زناشويى نيستند و
كسى به آنها رغبت ندارد، مىتوانند روسرى خود را بردارند»(30).
در حديثى از امام صادق عليهالسلام مىخوانيم: «اَلْحَلَبُّى عَنْ اَبى
عَبْدِاللّهِ عليهالسلام اِنَّهُ قَرَأ «اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ» قالَ:
اَلْخِمارُ وَالْجِلْبابُ. قُلْتُ: بَيْنَ يَدَىْ مَنْ كانَ؟ فَقالَ: بَيْنَ يَدَىْ
مَنْ كانَ: غَيْرَ مُتَبَرِّجَةٍ بِزينةٍ»(31). عبيداللّه حلبى گفت كه
امام صادق عليهالسلام فرمود: مقصود از «اَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ» روسرى و چادر
است. گفتم: جلو هر كسى كه بود؟ فرمود: جلو هر كس كه بود اما به شرط اينكه ساده باشد
و نخواهد خوددارى و خودنمايى كند». در پايان آيه اضافه مىكند كه با همه احوال «اگر
آنها عفاف پيشه كنند و خويشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است» «وَاِنْ
يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ».
چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديدهتر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.
در «تفسير نمونه» آمده: و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين
آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب
بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلودهاى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك
اخطار مىفرمايد: «خداوند شنوا و دانا است» «وَاللّهُ سَميعٌ عَليمٌ».
آنچه را مىگوييد و آنچه را در دل داريد و يا در سر مىپرورانيد مىداند(32).
پس از ذكر مطالبى كه در زمينه حجاب بيان شد ممكن است اين سؤال پيش بيايد كه چرا
حجاب اسلامى واجب شده و فلسفه حجاب چيست؟
«استاد مطهرى» در اين زمينه مىنويسد(33): فلسفه پوشش اسلامى به نظر
ما چند چيز است. بعضى از آنها جنبه روانى دارد و بعضى جنبه خانه و خانوادگى، و بعضى
ديگر جنبه اجتماعى، و بعضى مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگيرى از ابتذال
او.
شرح اين چهار قسمت بدين صورت است:
[ 1 ] آرامش روانى ـ نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادى معاشرتهاى بىبند و بار،
هيجانها و التهابهاى جنسى را فزونى مىبخشد. غريزه جنسى، غريزهاى نيرومند، عميق و
دريا صفت است، هر چه بيشتر اطاعت شود سركشتر مىگردد، همچون آتش كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند
شعلهورتر مىشود.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين، توجّه كامل كرده است. روايات
زيادى درباره خطرناك بودن «نگاه»، خطرناك بودن خلوت با زن، و بالاخره خطرناك بودن
غريزهاى كه مرد و زن را به يكديگر پيوند مىدهد وارد شده است.
اسلام تدابيرى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم
براى زنان و هم براى مردان تكليف معيّن كرده است. يك وظيفه مشترك كه براى زن و مرد،
مقرّر فرموده مربوط به نگاه كردن است. خلاصه اين دستور اين است كه زن و مرد نبايد
به يكديگر خيره شوند، نبايد چشمچرانى كنند، نبايد نگاههاى مملو از شهوت به يكديگر
بدوزند، نبايد به قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند يك وظيفه هم خاص زنان مقرّر
فرموده است و آن اين است كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع
به جلوهگرى و دلربايى نپردازند، به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكلى و رنگ و
بهانهاى كارى نكنند كه موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند.
[ 2 ] استحكام پيوند خانوادگى ـ شك نيست كه هر چيزى كه موجب تحكيم پيوند
خانوادگى و سبب صميميت رابطه زوجين گردد، براى كانون خانواده مفيد است و در ايجاد
آن بايد حداكثر كوشش مبذول شود، و بالعكس هر چيزى كه باعث سستى روابط زوجين و
دلسردى آنان گردد به حال زندگى خانوادگى زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد.
اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاى جنسى به محيط خانوادگى و در كادر ازدواج
مشروع، پيوند زن و شوهرى را محكم مىسازد و موجب اتّصال بيشتر زوجين به يكديگر
مىشود.
[ 3 ] استوارى اجتماع ـ كشانيدن تمتّعات جنسى از محيط خانه به اجتماع، نيروى كار
و فعاليّت اجتماع را ضعيف مىكند. بر عكس آنچه كه مخالفين حجاب خردهگيرى كردهاند
و گفتهاند: «حجاب موجب فلج كردن نيروى نيمى از افراد اجتماع است» بىحجابى و ترويج
روابط آزاد جنسى موجب فلج كردن نيروى اجتماع است.
آنچه موجب فلج كردن نيروى زن و حبس استعدادهاى او است حجاب به صورت زندانى كردن
زن و محروم ساختن او از فعاليتهاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى است و در اسلام چنين
چيزى وجود ندارد. اسلام نه مىگويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه مىگويد حق تحصيل
علم و دانش ندارد. پوشانيدن بدن به استثناء وجه و كفين مانع هيچگونه فعاليّت فرهنگى
يا اجتماعى يا اقتصادى نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروى اجتماع است آلوده كردن محيط
كار به لذتجوييهاى شهوانى است.
[ 4 ] ارزش و احترام زن ـ زن از طريق عاطفى و قلبى هميشه برترى خود را بر مرد
ثابت كرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يكى از وسايل مرموزى بوده است كه
زن براى حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.
اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند. اسلام مخصوصا
تأكيد كرده است كه زن هر اندازه متينتر و باوقارتر و عفيفتر حركت كند و
خود را در معرض نمايش براى مرد نگذارد بر احترامش افزوده مىشود.
البته درباره فلسفه حجاب در منابع ديگر نيز مطالبى يافت مىشود كه تقريبا مشابه
موارد ذكر شده است و در اينجا جهت رعايت اختصار به آنها اشاره نشده است(34).
البته مخالفان مسئله حجاب اغلب خردهگيرى كرده و ايرادها و اشكالهايى را در زمينه
مسئله حجاب مطرح مىكنند.
در اينجا ايرادهايى كه مخالفان حجاب مطرح مىكنند به طور فشرده بررسى مىشود. در
اين باره در تفسير نمونه چنين آمده است(35).
[ 1 ] مهمترين چيزى كه همه آنان در آن متفقند و به عنوان يك ايراد اساسى بر مسئله
حجاب ذكر مىكنند اين است كه زنان نيمى از جامعه را تشكيل مىدهند اما حجاب سبب
انزواى اين جمعيّت عظيم مىگردد، و طبعا آنها را از نظر فكرى و فرهنگى به عقب
مىراند، مخصوصا در دوران شكوفايى اقتصاد كه احتياج زيادى به نيروى فعال انسانى است
از نيروى زنان در حركت اقتصادى هيچگونه بهرهگيرى نخواهد شد، و جاى آنها در مراكز
فرهنگى و اجتماعى نيز خالى است! به اين ترتيب آنها به صورت يك موجود مصرف كننده و
سربار اجتماع در مىآيند.
اما آنها كه به اين منطق متوسل شدهاند از چند امر به كلى غافل شده يا تغافل كردهاند. زيرا،
[ اولاً[ : چه كسى گفته است كه حجاب اسلامى زن را منزوى مىكند، و از صحنه
اجتماع دور مىسازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در اين موضوع را بر خود
هموار كنيم امروز بعد از انقلاب اسلامى هيچ نيازى به استدلال نيست، زيرا با چشم خود
گروه گروه زنانى را مىبينيم كه با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در
ادارهها، در كارگاهها، در راهپيمايىها و تظاهرات سياسى، در راديو و تلويزيون، در
بيمارستانها و مراكز بهداشتى، مخصوصا و در مراقبتهاى پزشكى براى مجروحين جنگى، در
فرهنگ و دانشگاه، و بالاخره در صحنه جنگ و پيكار با دشمن.
كوتاه سخن اينكه وضع موجود پاسخ دندان شكنى است براى همه اين ايرادها و اگر ما
در سابق سخن از امكان چنين وضعى مىگفتيم امروز در برابر وقوع آن قرار گرفتهايم، و
فلاسفه گفتهاند بهترين دليل بر امكان چيزى وقوع آن است و اين عيانى است كه نياز به
بيان ندارد.
[ ثانيا ] : از اين كه بگذريم آيا اداره خانه و تربيت فرزندان برومند و ساختن
انسانهايى كه در آينده بتوانند با بازوان تواناى خويش چرخهاى عظيم جامعه را به حركت
درآورند، كار نيست؟
آنها كه اين رسالت عظيم زن را كار مثبت محسوب نمىكنند از نقش خانواده و تربيت،
در ساختن يك اجتماع سالم و آباد و پرحركت بىخبرند، آنها گمان مىكنند راه اين است
كه زن و مرد ما همانند زنان و مردمان غربى اول صبح خانه را به قصد ادارات و
كارخانهها و مانند آن ترك كنند،
و بچههاى خود را به شيرخوارگاهها بسپارند، و يا در اطاق بگذارند و در را بر روى
آنها ببندند، طعم تلخ زندان را از همان زمان كه غنچه ناشكفتهاى هستند به آنها
بچشانند.
غافل از اينكه با اين عمل شخصيّت آنها را در هم مىكوبند و كودكانى بىروح و
فاقد عواطف انسانى بار مىآورند كه آينده جامعه را به خطر خواهند انداخت.
[ 2 ] ايراد ديگرى كه آنها دارند اين است كه حجاب يك لباس دست و پاگير است و با
فعاليتهاى اجتماعى مخصوصا در عصر ماشينهاى مدرن سازگار نيست، يك زن حجابدار خودش
را حفظ كند يا چادرش را و يا كودك و يا برنامهاش را؟!
ولى اين ايرادكنندگان از يك نكته غافلند و آن اينكه حجاب هميشه به معنى چادر
نيست، بلكه به معنى پوشش زن است، حال آنجا كه با چادر امكانپذير است چه بهتر و
آنجا كه نشد به پوشش قناعت مىشود.
زنان كشاورز و روستايى ما، مخصوصا زنانى كه در برنجزارها مهمترين و مشكلترين كار
كشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملاً به اين پندارها پاسخ گفتهاند، و
نشان دادهاند كه يك زن روستايى با داشتن حجاب اسلامى در بسيارى از موارد حتى بيشتر
و بهتر از مرد كار مىكند، بىآنكه حجابش مانع كارش شود.
[ 3 ] ايراد ديگر اينكه آنها مىگويند حجاب از اين نظر كه ميان زنان و مردان
فاصله مىافكند طبع حريص مردان را آزمندتر مىكند، و به جاى اينكه خاموش كننده باشد
آتش حرص آنها را شعلهورتر مىسازد كه «اَلاِْنْسانُ حَريصٌ عَلى ما مُنِعَ»!
پاسخ اين ايراد يا صحيحتر سفسطه و مغلطه را مقايسه جامعه امروز ما كه حجاب در
آن تقريبا در همه مراكز بدون استثناء حكم فرما است با دوران رژيم طاغوت كه زنان را
مجبور به كشف حجاب مىكردند مىدهد.
آن روز هر كوى و برزن مركز فساد بود، در خانوادهها بىبند و بارى عجيبى
حكمفرما بود، آمار طلاق فوقالعاده زياد بود، سطح تولد فرزندان نامشروع بالا بود و
هزاران بدبختى ديگر.
نمىگويم امروز همه ا ينها ريشهكن شده اما بدون شك بسيار كاهش يافته و جامعه ما
از اين نظر سلامت خود را باز يافته، و اگر به خواست خدا وضع به همين صورت ادامه
يابد و ساير نابسامانيها نيز سامان پيدا كند، جامعه ما از نظر پاكى خانوادهها و
حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسيد.
مخالفان حجاب ايراد ديگرى نيز مطرح كردهاند كه استاد مطهرى آن را اين گونه بيان
كرده و پاسخ داده است(36):
«ايرادى كه بر پوشيدگى زن مىگيرند اين است كه دليل معقولى ندارد و چيزى كه منطقى
نيست نبايد از آن دفاع كرد. مىگويند منشاء حجاب، يا غارتگرى و ناامنى بوده است كه
امروز وجود ندارد، و يا فكر رهبانيت و ترك لذت بوده است كه فكر باطل و نادرستى است،
و يا خودخواهى و سلطهجويى مرد بوده كه رذيلهاى است ناهنجار و بايد
با آن مبارزه كرد، و يا اعتقادى به پليدى زن در ايام حيض بوده است كه اين هم خرافهاى
بيش نيست.
پاسخ اين ايراد اين است كه حجاب ـ البته به مفهوم اسلامى آن ـ از جنبههاى
مختلف: روانى، خانوادگى، اجتماعى و حتى از جنبه بالا رفتن ارزش زن، منطق معقول
دارد، كه در قسمت قبل اشاره شد.
البته مقوله حجاب نياز به بحث بيشترى دارد، اما از آنجايى كه موضوع اصلى اين
تحقيق نمىباشد به همين ميزان بسنده مىشود.
پاورقى:
1 ـ پيشين؛ 162.
2 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، جلد چهاردهم؛ 112.
3 ـ نهج الفصاحه؛ 72.
4 ـ سادات، محمد على، 160.
5 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، جلد اول؛ 433.
6 ـ الترمذى، محمد بن عيسى، جلد سوم؛ 391.
7 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، 444.
8 ـ مصطفوى، سيد جواد، 69 .
9 ـ عبد خدايى، محمد هادى، 159.
10 ـ مطهرى، مرتضى، 82 .
11 ـ اصفهانى، راغب، جلد اول؛ 707.
12 ـ طباطبايى، سيد محمد حسين، 159.
13 ـ طبرسى، ابو على فضل بن الحسن، 128 ـ 127.
14 ـ الرازى، فخر الدين، 379.
15 ـ مطهرى، مرتضى، 155 ـ 153.
16 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، جلد هفدهم؛ 426.
17 ـ ابن منظور، المجلد الثانى؛ 317.
18 ـ طباطبايى، سيد محمد حسين، جلد شانزدهم؛ 532 ـ 531 .
19 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، 429 ـ 428.
20 ـ مطهرى، مرتضى، 176 ـ 175.
21 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، 428 ـ 427.
22 ـ طباطبايى، سيد محمد حسين، 532 .
23 ـ مطهرى، مرتضى، 177.
24 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، 429.
25 ـ طباطبايى، سيد محمد حسين، 528 .
26 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، 403 ـ 401.
27 ـ مطهرى، مرتضى، 79.
28 ـ مطهرى، مرتضى، 171.
29 ـ سوره نور ـ آيه 60 .
30 ـ طبرسى، ابوعلى فضل بن الحسن، جلد هفدهم؛ 169.
31 ـ العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، 623 .
32 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، 543 .
33 ـ مطهرى، مرتضى، 95 ـ 83 .
34 ـ ر.ك. مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، 446 ـ 442 .
35 ـ پيشين؛ 449 ـ 446.
36 ـ مطهرى، مرتضى، 99.