حركات تحريك آميز
همانطور كه قبلاً گفته شد، حب ظهور يكى از صفات بارز زنان است، كه غالبا
مىخواهند زيبايى و زيور خود را نشان دهند، و هر چند قصد اغوا كردن مرد را نداشته
باشند. در حقيقت آنچه مردان را تهييج مىكند سه چيز است: زيبايى، زيور و حركات اغوا
كننده كه در قرآن مجيد از آنها به «تبرّج»(1) تعبير شده است. كه يكى از
مفاسد جاهليت بود، و در قرآن از آن نهى شده است(2). بيشتر وسيله اغواء و
تهييج، همانا حركات است. اگر زيبايى زيور زنى در معرض ديد قرار گيرد، اما حركات او
موقّر و معقول و متين باشد، آن دو به تنهايى نمىتوانند مردى را اغوا كنند، مگر به
ندرت. يكى از حركات تحريك آميز، نرم سخن گفتن زن است، اين حركات گاهى از بىحجابى و
بىپردگى، اغوا كنندهتر است.
حفظ پاكدامنى منحصر به نحوه پوشش نيست، بلكه از هر نوع رفتارى كه موجب تحريك و
تطميع افراد بوالهوس شود بايد اجتناب نمود. «استاد مطهرى» در اين زمينه چنين گفته
است:
«شرافت زن اقتضا مىكند كه هنگامى كه از خانه بيرون مىرود متين و سنگين باشد،
در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچگونه عمدى كه باعث تحريك و تهييج شود به كار نبرد،
عملاً مرد را به سوى خود دعوت نكند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار
و معنىدار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنكه گاهى اوقات ژستها سخن مىگويند، راه رفتن انسان سخن مىگويد، طرز حرف
زدنش يك حرف ديگرى مىزند.
گاهى ممكن است زن يك طرز لباس بپوشد يا راه برود كه اطوار و افعالش حرف بزند،
فرياد بزند كه به دنبال من بيا، سر بسر من بگذار، متلك بگو، در مقابل من زانو بزن،
اظهار عشق و پرستش كن.
آيا حيثيت زن ايجاب مىكند كه اين چنين باشد؟ آيا اگر ساده و آرام بيايد و برود،
حواس پرت كن نباشد و نگاههاى شهوتآلود مردان را به سوى خود جلب نكند، بر خلاف
حيثيت زن يا بر خلاف حيثيت مرد يا بر خلاف مصالح اجتماع يا بر خلاف اصل آزادى فرد
است»(3)؟!
دين اسلام، مردم را از عوامل محرك و مهيج شهوت به طور جدى برحذر داشته است، از صحبت
كردن تحريكآميز و راه رفتن مهيج ممانعت به عمل آورده است. يك بانوى عفيف، اضافه بر
رعايت حجاب، به نامحرم نگاه نمىكند، صحبتش با ناز و كرشمه نيست، راه رفتنش و زين و
سنگين مىباشد و از آرايش براى نامحرم اجتناب مىورزد.
تأخير در ازدواج
غرايز و تمايلات جنسى در سرشت و نهاد هر آدمى ريشه اساسى دارد و خداوند بشر را با همين غرايز
آفريده است. آنچه را كه خداوند حكيم در خلقت
انسانها به كار برده قطعا روى مصلحت است، اما شكى نيست كه غريزه جنسى، در وجود مرد
و زن مانند آتش زير خاكستر، نيروى نهفتهاى است كه نمىشود از طغيان و خراب كارى آن
غافل بود. اگر اين نيروى سركش و طغيانگر به وسيله ازدواج آرام نگردد، موجهاى خطرناك
غريزى فكر و روح و زندگى را مضطرب و پريشان مىسازد، صدها شعبه از انحرافات طاقت
فرسا، بىعفتىهاى خانمان سوز، بىبند و باريهاى شرمآور، جنايتهاى كوبنده و خلاصه
زناها و نابسامانيهاى دردناك و عذابآور، در جامعه بوجود خواهد آمد.
اسلام، خوددارى از ازدواج را عملى ناپسند و مردم عزب را از عناصر خطرناك اجتماع
شناخته است، و در همين زمينه رسول اكرم صلىاللهعليهوآله فرموده است: «شِرارُ
اُمَّتى عُزّابُها»(4). «عزبها (مردهاى بىزن) بدترين افراد امت من
مىباشند».
بىترديد ازدواج رابطهاى است كه طرفين ربط را تا حد زيادى از بىبندوبارى و
روابط نامشروع و انحرافات اخلاقى و جنسى مصون مىدارد و اين امر به اختلاف حال
طرفين و محيط و جو حاكم و امكان انجام ساير گناهان است. گاهى اين عمل سبب مصونيت
انسان از نيمى از گناهان و گاهى بيشتر مىشود. و لذا در بعضى از روايات ازدواج را
وسيله حفظ نصف دين و برخى دو سوم دين بيان كرده است: پيامبر اكرم
صلىاللهعليهوآله فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ اَحْرَزَ نِصْفَ دينِهِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ فِى النِصْفِ الاْخَرِ(5)»
«هر كه ازدواج كند، نصف دينش را باز يافته، از خدا درباره نيم ديگر بترسد».
اسلام زناشويى را يك نوع عبادت و سنت دينى معرفى كرده و كسى كه آن را ترك كند،
عمل او ناپسند قلمداد شده است. رسول خدا صلىاللهعليهوآله در اين باره فرمود:
«اَلنِّكاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَيْسَ مِنّى»(6)
«ازدواج سنت من است، هر كس كه از سنت من روى گردان شود بر آئين من نمىباشد».
وقتى از طريق ازدواج، در نهاد بشر ناآراميها، هوسرانيها و تباهيها و آلودگيها
ريشهكن شد، زمينه مساعدترى براى خلوص و توجّه به خدا فراهم مىشود و اثر وضعى و
جزايى عبادت به مراتب بيشتر مىشود. اينجاست كه پاداش اعمال متأهلين بيش از پاداش
اعمال افراد مجرد است. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در اين زمينه فرموده است:
«اَلْمُتَزَوِّجُ النّائِمُ اَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ مِنَ الصّائِمِ الْقائِمِ
الْعَزَبِ»(7) «مرد زندارى كه به خواب رود، در نزد خدا برتر است از مرد
بىزنى كه در روز، روزهدار و شب را به عبادت گذرانيده باشد» و در روايتى از امام
صادق عليهالسلام چنين آمده است: «رَكْعَتانِ يُصَلّيهِمَا الْمُتَزَوِّجُ اَفْضَلُ
مِنْ سَبْعينَ رَكْعَةً يُصَليها اَعْزَبُ»(8) «دو ركعت نماز شخص زندار برتر از هفتاد ركعت نماز مرد بىزن است».
در دين اسلام از عزوبت، به هر دليلى كه باشد، شديدا نهى شده است. نقل كردهاند
كه: روزى زنى خدمت امام باقر عليهالسلام رسيد و سؤال كرد: من تصميم دارم به خاطر
«تحصيل كمالات و فضايل» به ازدواج تن در ندهم، آيا درست است؟ امام فرمود: «از تصميم
خود منصرف شو، كه اگر خوددارى از ازدواج، خود فضيلتى مىبود، حضرت زهرا عليهاالسلام
به درك اين فضيلت از تو شايستهتر بود، در حالى كه هيچ كس را ممكن نيست كه در فضيلت
بر او پيشى تواند گرفت»(9).
آرى، به بركت ازدواج عفت و پاكدامنى به وجود مىآيد و ايمان و عقيده رشد مىكند. و
به همين خاطر، افرادى كه در راه تزويج افراد مجرد تلاش كنند، پاداش بزرگى خواهند
داشت. امام صادق عليهالسلام در اين باره فرموده است: «مَنْ زَوَّجَ اَعْزَبا كانَ
مِمَّنْ يَنْظُرُ اللّه اِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(10) «هر كه به مرد
عزبى زن دهد از افرادى است كه خدا در روز قيامت به وى نظر رحمت فرمايد».
اگر اين پيمان الهى و قانون مقدس به طور صحيح و شايسته در زندگى بشر حكومت كند،
سرانجام شعلههاى مفاسد و انحرافات و بلاها و نابسامانيها، اضطرابات و بيمارى و
نگرانى و پريشانيهائى كه در اثر انحرافات غريزه جنسى و طغيان آن به وجود مىآيد،
نابود مىشود و آرامش و آسايش و سرانجام، زندگى همراه با خوشبختى جلوهگر مىگردد.
بىپروايى والدين در حريم عفّت
حفظ حريم عفت از ضروريات تربيت است. در خانوادهاى كه از مرزهاى عفت پاسدارى
نشود، انتظار فرزند شايسته، انتظارى بيهوده است. بىعفتى و بىپروايى در مسائل
محرمانه جنسى، آتشى است جانسوز، در خرمن شرف و پاكى كودكان و نوجوانان.
به عقيده يكى از روانشناسان(11): نقش خانواده در سلامت «حيات جنسى»
فرزندان بسيار چشمگير و حساس است. رعايت موازين اخلاقى و تربيتى در روابط فيمابين
والدين، به ويژه در رابطه با زناشويى به عنوان يك عامل زيربنايى قابل توجّه است. در
برخى از احاديث آمده است كه بايد والدين حتى از انجام آميزش با يكديگر، در حالى كه
كودكى خردسال در آن مكان به خواب رفته است، پرهيز نمايند. چرا كه فرزند متوجه
والدين در اين حالت مىشود و مستعد گرايش به مسائل انحرافآميز جنسى مىگردد.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در اين زمينه مىفرمايند: «به خدا قسم اگر مردى با
همسر خود بياميزد و در اتاق، كودك بيدارى آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آنها
و همچنين صداى تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد. اگر دختر باشد يا
پسر، سرانجام به زناكارى آلوده مىشود»(12). نويسنده ديگرى مىگويد:
«كودكى كه شاهد و ناظر مسائل جنسى والدين خود باشد، دچار نابسامانى روانى شده،
حرمت پدر و مادر نيز نزد او شكسته خواهد شد، حتى احتمال مبتلا شدنش به انحرافات
جنسى، احتمالى بسيار قوى است.
چشم و دل كودك، از مناظر جسمى و شهوانى، عكسبردارى كرده، آن تصاوير را به
نهانخانه ضمير خود مىفرستد و در آنجا آنها را مىپروراند و در عالم خيال به
تماشايشان مىنشيند و سپس به تقليد از آنها مىپردازد. آنگاه است كه به پرتگاه
خطرناك و مشكلآفرين «بلوغ زودرس» و انحرافات جنسى و روانى و اخلاقى سقوط خواهد
كرد»(13).
پدران و مادرانى كه خود داراى عفت نيستند و در برابر كودكان خويش سخنان خلاف عفت
مىگويند و اعمال منافى با عفت مرتكب مىشوند، باعث بدبختى و انحراف فرزندان خود
هستند و آنان را از كودكى به راه بىعفتى سوق مىدهند.
خلوت با بيگانه
يكى ديگر از آفات پاكدامنى خلوت زن و مرد بيگانه با يكديگر است. مراد از خلوت آن است كه مكان جورى باشد كه ديگرى نتواند داخل شود، مانند اطاقى
كه درش بسته باشد يا خانهاى كه كسى در آن آمد و شد نكند(14). خلوت با
نامحرم ممكن است باعث تحريك غريزه جنسى شده و به انحراف جنسى زن و مرد منتهى شود.
به همين خاطر است كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در بيعت با زنان مسلمان شرط
مىكرد كه با بيگانگان خلوت نكنند. «عَنْ اَبيعَبْدِ اللّه قال عليهالسلام فيما
اَخَذَ الرَّسُولُ صلىاللهعليهوآله بِيْعَةَ النِساء اَنْ لا يَقْعُدْنَ مَعَ
الرِّجالِ فِى الْخَلاء»(15) امام صادق عليهالسلام فرمودند: «وقتى كه
پيغمبر از زنهاى مسلمان عهد و بيعت مىگرفت شرط مىفرمود كه با مردان بيگانه در جاى
خلوت ننشينند».
عوامل محرك فرهنگى و اجتماعى
شرايط فرهنگى و اجتماعى به گونهاى است كه افراد جامعه و بويژه نوجوانان و
جوانان در معرض بمباران بىوقفه پيامهاى اطلاعات و علوم مختلف قرار دارند. رسانهها
زبان ارتباطى اين پيامها با مردم است و نقش گسترده و فراگير آنها براى هيچ كس قابل
انكار نيست. تبادلات فرهنگى كشورهاى مختلف از طريق كتب، مجلات، فيلمها و نوارهاى
گوناگون و غيره انجام مىپذيرد، به گونهاى كه امروزه هيچ كشورى نمىتواند فضاى
فكرى بسته و محدودى به وجود آورد. بايد اذعان نمود كه بيشتر تبادلات فرهنگى، در برگيرنده عناصر منفى و جنبههاى بدآموز هستند. امروزه
آثار فرهنگ مبتذل غرب در جامعه ما كم نيست و اگر چه مبارزه با آن توصيه مىشود، ولى
واقعيت امر آن است كه در بيشتر نقاط كشور آثار سوء و نامطلوب فرهنگ مبتذل غرب را
مىتوان مشاهده نمود.
فرستندههاى راديويى و تلويزيونى، فيلمهاى سينمايى وارداتى، سريالهاى خارجى
مغاير با فرهنگ اسلامى، كتب و مجلات خارجى، نوارهاى ويدئو و كاست كه آخرين فيلمهاى
روى پرده را در دنياى غرب به سهولت به داخل كشور سرازير مىكند، عكسها و آلبومهاى
مبتذل و ساير ابزار تبليغ كه در دست دشمنان اين جامعه، به طور مؤثرى عليه ما به كار
گرفته شده است، مجموعا ايجاد كننده محيط محرك جنسى براى افراد جامعه به ويژه جوانان
اين مرز و بوم است. مع الاسف خطر اين هجوم تبليغاتى و فرهنگى كاملاً احساس نشده و
لذا مقابله با آن هم كاملاً جدى گرفته نشده است.
گر چه مبادله اين ابزارهاى تبليغاتى به شيوه نسبتا مخفيانه انجام مىگيرد، ولى
مدارس و مراكز حضور جوانان، همچون ميادين ورزشى و پاركها و غيره، زمينه مناسب اين
تبادلات را فراهم مىنمايد.
كتابهايى كه به شرح و تفسير روابط زناشويى همراه با تصاوير و جزئيات امر
پرداختهاند، كم نيستند و به راحتى قابل خريدارى و استفاده جوانان مىباشند.
عكسهاى مبتذل و تحريكآميز جنسى به گونهاى روان شناسانه، اخلاق و فرهنگ جوانان را در معرض هجومى سخت و ويرانگر قرار دادهاند.
روان شناسى در اين باره چنين گفته است:
«مطالعه كتابهايى از قبيل «غروب آفتاب در اندلس» بيانگر اين واقعيت است كه
استعمار براى غلبه بر انقلابها و حركتهاى اسلامى و عقيدتى همواره از نفوذ عناصر
مبتذل و فاسد فرهنگى، بهره جسته و سعى در به ابتذال كشيدن نسل نوجوان و جوان، از
اين طريق دارد. هماكنون شبكههاى نامرئى فساد در تلاشند تا به طرق مختلف ريشه
حميّت و غيرت را در نسل جوان جامعه بخشكانند.
ويدئو كلوپها به طريقه گسترده و جديد با آخرين دستاوردهاى صنايع عظيم فيلمسازى
دنياى غرب كه معجونى از سكس، خشونت و هيجان است، خانوادههاى مرفه و بىبند و بار
را تغذيه مىكنند. نوجوانان و جوانان اين نوع خانوادهها نيز بارهاى منفى فرهنگى و
ضد اخلاقى خود را در مدارس به همسالان انتقال مىدهند و در آخرين كلام، فرستندههاى
تلويزيونى كشورهاى همسايه از جمهوريهاى شوروى سابق، تركيه، عراق تا كشورهاى عرب
حوزه خليج فارس به طور فزايندهاى نوجوانان و جوانان مظلوم اين ديار را پوشش
مىدهند»(16).
محيط نيز از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايشهاى انحرافى، منجر به بروز
مشكلات و انحرافات جنسى مىشود. مسائلى از قبيل روابط ناسالم و آزادانه دختر و پسر
در برخى از محيطهاى عمومى از قبيل پاركها، سينماها و ساير اماكن مشابه، سريالهاى
تلويزيونى و فيلمهاى خارجى و همچنين عرضه و فروش عكسهاى هنرپيشهها و خوانندگان
خارجى به گونههاى مختلف در تحريك زايى نوجوان مؤثر است. مسئله فروشگاهها و عرضه و
نمايش لباسهاى مبتذل نيز در اين زمينه بىتأثير نيست. آزاد بودن ورود اجناس و
لباسهاى مبتذل زنانه و بخصوص عرضه آزاد آنها در پشت ويترينها براى جذب دختران نيز
عاملى ديگر مىباشد.
محيط و جامعه در گرايشهاى فكرى و اخلاقى افراد اثر مىكند. در اين زمينه به
نمونهاى از قرآن اشاره مىشود.
در تاريخ بنىاسرائيل مىخوانيم: «فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى
اَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا اِلها كَما لَهُمْ الِهَةً...»(17).
«در مسير خود به جمعيتى رسيدند كه اطراف بتهايشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند
(در اين هنگام بنىاسرائيل به موسى) گفتند تو، هم براى ما معبود قرار ده همانگونه
كه آنها معبودان (و خدايان) دارند...».
اين جريان نشان مىدهد كه انسان تا چه اندازه، تحت تأثير محيط قرار دارد، محيط
است كه مىتواند او را به خداپرستى سوق دهد، و محيط است كه مىتواند او را به بتپرستى بكشاند، محيط است كه منشاء انواع مفاسد و
بدبختيها و يا سرچشمه صلاح و پاكى مىگردد (اگر چه انتخاب خود او نيز عامل نهايى
است) و به همين جهت اصلاح محيط در اسلام فوق العاده مورد توجّه قرار دارد.(18)
موضوع اختلاط دانشجويان در محيط درس و در محوطه و فضاى باز و نشستن بر روى
نيمكتهايى كه در فضاى آزاد جهت مطالعه قرار داده مىشود، يكى ديگر از مسائلى است كه
انگيزه و سببى براى ارتكاب گناه است كه به دنبال آن مسائل مختلفى ممكن است اتفاق
بيفتد. آيا براى اين شيوه تحصيل و مضرّاتى كه براى اخلاق ممكن است داشته باشد فكرى
شده است؟ آيا گردش دختر و پسر در فضاى آزاد و... ضرر و مانعى ندارد؟(19)
عواملى كه ذكر آنها گذشت پارهاى از عوامل فرهنگى و اجتماعى بود كه به عنوان آفت
مىتوانند بر روى پاكدامنى افراد يك جامعه مؤثر باشند.
آفاتى كه ذكر آنها گذشت اغلب باعث بروز انحرافات جنسى مىگردند، كه اين انحرافات
نيز خود به نوعى از آفات پاكدامنى محسوب مىشوند. در اين قسمت از بحث اين آفات
بررسى مىگردند.
بدترين راه دفع غريزه (زنا)
زنا يكى از گناهان كبيره و از بلاهاى بزرگ اجتماعى مىباشد. خوشبختانه اسلام با اين عامل بدبختى و بلاى كشنده اجتماعى شديدا مبارزه مىكند.
خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است: «وَلا تَقْرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ
فاحِشَةً وَسآءَ سَبيلاً»(20) «و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و
بدراهى است».
«علامه طباطبايى» اين آيه را چنين تفسير كرده است:
«اين آيه از زنا نهى مىكند و در حرمت آن مبالغه كرده است چون نفرموده اين كار
را نكنيد، بلكه فرموده نزديكش هم نشويد، و اين نهى را چنين تعليل كرده كه اين عمل
فاحشه است، و زشتى و آن صفت لاينفك آن است، به طورى كه در هيچ فرضى از آن جدا
نمىشود، و با تعليل ديگر فرموده: وَساءَ سَبيلاً، فهماند كه اين روش، روش زشتى است
كه به فساد همه شئون اجتماع منجر مىشود، و به كلى نظام اجتماع را مختل ساخته و
انسانيّت را به نابودى تهديد مىكند»(21).
نويسنده ديگرى معتقد است:(22) شايد دقيقترين تعبيرى كرد كه در قرآن از
زنا شده همين جمله «وَساءَ سَبيلاً» باشد، زيرا اين جملهاى است كه اساسىترين منطق
اسلام را درباره مخالفت و مبارزه با فحشاء روشن مىكند. اين جمله مىگويد: عمل شنيع
زنا يك راه طبيعى و خالى از خطر براى اطفاء غريزه نيست. جامعهاى كه غريزه خود را از طريق زنا اشباع مىكند، در
يك جاده ناهموار و خطرناكى افتاده كه عاقبت آن دورى از مقصد و افتادن در پرتگاههاى
هولناك است. نيروى خدادادى غريزه براى ابقاء نسل انسان و ايجاد يك سلسله هيجانات
روحى و عاطفى در مرد و زن است كه اين هيجانات ضامن تشكيل كانون خانواده و اطفاء
غريزه از يك طريق محدود و قانونى است، اما ارتكاب زنا نه تنها اجتماع را به مقصد
ابقاء نسل نزديك نمىكند، بلكه اجتماع را در هزاران دره مخوف پرت مىكند كه دهها
ميليون بيماران مقاربتى و ميلياردها دلار بودجه معالجه آنها و ميليونها كودكان
بىسرپرست تنها گوشهاى از اين پرتگاهها را نشان مىدهد.
در «تفسير نمونه» پيرامون فلسفه تحريم زنا چنين آمده است(23):
[ 1 ] پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران،
رابطهاى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان
مىگردد، و پايههاى محبتى را كه در تمام طول عمر سبب ادامه اين حمايت است
مىگذارد.
خلاصه، در جامعهاى كه فرزندان نامشروع و بىپدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه
بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مىگردد.
[ 2 ] اين عمل ننگين سبب انواع برخوردها و كشمكشهاى فردى و اجتماعى در ميان هوسبازان است، داستانهايى را كه بعضى از چگونگى وضع داخل
محلههاى بدنام و مراكز فساد نقل كرده و نوشتهاند به خوبى بيانگر اين واقعيت است
كه در كنار انحرافات جنسى بدترين جنايات رخ مىدهد.
[ 3 ] تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع
بيماريها است و با تمام تشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم
كردهاند باز آمار نشان مىدهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از
دست داده و مىدهند.
[ 4 ] اين عمل غالبا سبب سقوط جنين و كشتن فرزندان و قطع نسل مىگردد، چرا كه
چنين زنانى هرگز حاضر به نگهدارى اينگونه فرزندان نيستند، و اصولاً وجود فرزند مانع
بزرگى بر سر راه ادامه اعمال شوم آنان مىباشد، لذا هميشه سعى مىكنند آنها را از
ميان ببرند.
[ 5 ] نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مسئله اشباع غريزه جنسى نيست،
بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در
همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم زنا
هيچيك از اينها امكان پذير نيست.
زنا داراى آثارى است كه برخى از آنها مربوط به اين دنيا و برخى ديگر مربوط به
جهان آخرت است.
امام على عليهالسلام در حديثى مىگويد: از پيامبر صلى شنيدم چنين مىفرمود:
«فِى الزِّنا سِتَّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنْها فِى الدُّنْيا وَثَلاثٌ فِى الاْخِرَةِ:
فَأَمَّا الَّتى فِى الدُّنْيا فَيَذْهَبُ بِالْبَهاءِ ويَجْعَلُ الْفَناءَ،
وَيَقْطَعُ الرِّزْقَ، وَأَمّا الّتى فِى الاْخِرَةِ فَسُوءُ الْحِسابِ وَسَخَطُ
الرَّحْمنِ وَالْخُلُودِ فِى النّارِ»(24) «در زنا شش اثر سوء است، سه
قسمت آن در دنيا و سه قسمت آن در آخرت است. اما آنهايى كه در دنيا است يكى اين است
كه خرّمى را مىبرد، و تسريع در نابودى انسانها مىكند و روزى را قطع مىكند و اما
آنها كه در آخرت است سختى حساب، و غضب خداوند رحمان و جاويد ماندن در آتش دوزخ
است».
در حديث ديگرى از پيامبر صلىاللهعليهوآله آمده است: «اِذا كَثرَ الزِّنا
بَعدى كَثرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ» «هر گاه پس از من زنا زياد شود مرگ ناگهانى زياد
خواهد شد».
و باز از آن حضرت نقل شده كه فرمودند: «اِذا زَنَى الْعَبْدُ خَرَجَ مِنْهُ
الاْيمانُ فَكانَ فَوْقَ رَأسهِ كَالظُّلَّةِ فَاِذا خَرَجَ مِنْ ذلِكَ الْعَمَلِ
عادَ اِلَيْهِ الاِْيمانُ»(25) «وقتى بندهاى زنا كند ايمان از او بيرون
رود و چو سايهاى بر سرش بايستد و هنگامى كه دست بردارد ايمان به سوى او باز
مىگردد». و باز از ايشان نقل شده كه فرمودند: «اِذا ظَهَرَ الزِّنا والرِّبا فى
قَرْيَةٍ فَقَدْ اَحَلُّو بِأَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّهِ»(26) «وقتى
زناكارى و رباخوارى در دهكدهاى آشكار شود مردم آن عذاب خدا را به خود خريدهاند».
تحريم زنا و مبارزه شديد با آن تنها خاص دين اسلام نيست بلكه ساير شريعتهاى
آسمانى به طورى كه قرآن كريم(27) بدان اشاره مىكند همه از عمل زشت زنا به شديدترين وجهى نهى مىكردهاند، در ميانه يهود قدغن بوده،
از انجيلها هم برمىآيد كه در بين نصارى نيز حرام بوده است. از حضرت عيسى
عليهالسلام نقل شده كه فرمودند: «اِنَّ مُوسى اَمَرَكُمْ اَنْ لا تَزْنُوا وَاَنَا
امُرُكُمْ اَنْ لا تُحَدِّثُوا اَنْفُسَكُمْ بِالزِّنا فَضْلاً اَنْ تَزْنُوا،
فَاِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنا كانَ كَمَنْ اَوْقَدَ فى بَيْتِهِ
مِزْوَقٌ فَاَفْسَدَ التَّزاويقَ الدُّخانُ وَاِنْ لَمْ يَحْتَرِقِ الْبَيْتُ»(28)
«حضرت موسى شما را امر فرمود كه زنا نكنيد ولى من به شما امر مىكنم كه فكر و خيال
زنا را هم نكنيد چه رسد به عمل زنا، زيرا آنكه فكر زنا كند همانند كسى است كه در
عمارت زيبايى آتش برافزود، دودهاى تيره آتش زيباييهاى عمارت را خراب كند اگر چه آن
خانه آتش نگيرد».
همجنس گرايى يك انحراف شرمآور
همجنس گرايى چه در ميان مردان باشد (لواط) و چه در ميان زنان (مساحقه) از بدترين
انحرافات اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد زيادى در جامعه خواهد بود.
اصولاً طبيعت زن و مرد آن چنان آفريده شده است كه آرامش و اشباع سالم خود را در
علاقه به جنس مخالف (از طريق ازدواج سالم) مىبينند، و هر گونه تمايلات جنسى در غير
اين صورت، انحراف از طبع سالم انسانى و يك نوع بيمارى روانى است كه اگر به آن ادامه
داده شود روز به روز تشديد مىگردد و نتيجهاش بىميلى به جنس مخالف و اشباع ناسالم از طريق جنس موافق است.
اين گونه روابط نامشروع در ارگانيسم بدن انسان و حتى در سلسله اعصاب و روح اثرات
ويرانگرى دارد: مرد را از يك مرد كامل بودن، و زن را از يك زن كامل بودن ساقط
مىكند، بطورى كه چنين زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شديد مىشوند و
قادر نيستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آينده خود باشند و گاه قدرت بر توليد
فرزند را به كلى از دست مىدهند.
افراد همجنس گرا تدريجا به انزوا و بيگانگى از اجتماع و سپس بيگانگى از خويشتن
رو مىآورند، و گرفتار تضاد پيچيده روانى مىشوند، و اگر به اصلاح خويش نپردازند
ممكن است به بيماريهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند.
به همين دليل و به دلايل اخلاقى و اجتماعى ديگر، اسلام شديدا همجنس گرايى را در
هر شكل و صورت تحريم كرده، و براى آن مجازاتى شديد كه گاه به سر حد اعدام مىرسد
قرار داده است.
لواط از گناهان كبيره است و حتى حرمت و عقوبت آن از زنا شديدتر است. از حضرت
صادق عليهالسلام نقل شده كه فرمودند: «حُرْمَةُ الدُّبُرِ اَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ
الْفَرْجِ اِنَّ اللّهَ تَعالى اَهْلَكَ اُمَّةً لِحُرْمَةِ الدُّبُرِ وَلَمْ يهلك
اَحَدا لِحُرْمَةِ الْفَرْجِ»(29) «حرمت لواط از زنا بيشتر است، به درستى
كه خداوند قومى را براى عمل لواط هلاك فرمود (قوم لوط) ولى كسى را براى زنا هلاك
نفرمود».
رواياتى كه در مذمت همجنس گرايى از پيشوايان اسلام نقل شده آنقدر زياد و تكان
دهنده است كه با مطالعه آن هر كس احساس مىكند كه زشتى اين گناه به اندازهاى است
كه كمتر گناهى در پايه آن قرار دارد. از جمله در روايتى از پيامبر اسلام
صلىاللهعليهوآله مىخوانيم: «هنگامى كه قوم لوط آن اعمال ننگين را انجام دادند
زمين آن چنان ناله و گريه سر داد كه اشكهايش به آسمان رسيد، و آسمان آن چنان گريه
كرد كه اشكهايش به عرش رسيد، در اين هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد كه آنها را
سنگباران كن! و به زمين وحى فرستاد كه آنها را فرو بر»(30).
قوم لوط قومى بودند كه علم شنيع لواط در ميان آنان به صورت همگانى رايج بود. خداوند
متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «وَلُوطا اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اِنَّكُمْ
لَتَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»(31).
«و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: شما كار بسيار زشتى انجام مىدهيد كه
احدى از مردم جهان قبل از شما آن را انجام نداده».
در «تفسير نمونه» آمده(32): «فاحشه» از ماده «فحش» در اصل به معنى هر
فعل يا سخن بسيار زشت و زننده است، و در اينجا كنايه از «همجنس گرايى» است.
از جمله «ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» به خوبى استفاده مىشود كه اين عمل زشت و ننگين لااقل به صورت همگانى و عمومى و در آن شكل زننده
در ميان هيچ قوم و ملتى سابقه نداشته است.
در حالات قوم لوط نوشتهاند يكى از عوامل اصلى آلودگى آنها به اين گناه اين بود
كه آنها مردمى بخيل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه كاروانهاى شام قرار داشت
آنها با انجام اين عمل نسبت به بعضى از عابرين و مهمانها آنها را از خود متنفّر
كردند، ولى كمكم تمايلات همجنس گرايى در ميان خود آنها قوت گرفت و در لجنزار
«لواط» فرو رفتند.
به هر حال آنها هم بار گناه خويش را بر دوش مىكشند و هم بار گناه كسانى را كه
در آينده از عمل آنها پيروى مىكنند (بىآنكه از گناه آنان چيزى كاسته شود) چرا كه
بنيانگذار اين سنّت شوم و پليد بودند و مىدانيم هر كس سنّتى بگذارد در اعمال كسانى
كه به آن عمل مىكنند سهيم است.
در آيه بعد مىفرمايد: «اَئِنَّكُمْ لَتَأتُونَ الرِّجالَ وَتَقْطَعُونَ
السَّبيلَ وَتَأتُونَ فى ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ اِلاّ
اَنْ قالُو اِئْتِنا بِعَذابِ اللّه اِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقينَ»(33)
«آيا شما به سراغ مردان مىرويد، و راه تداوم نسل را قطع مىكنيد، و در مجلستان
اعمال منكر انجام مىدهيد؟ اما پاسخ قومش جز اين چيزى نبود كه گفتند: اگر راست
مىگويى عذاب الهى را براى ما بياور»!
سرانجام اين قوم به عذاب الهى گرفتار شدند. در قرآن مجيد سه نوع عذاب براى قوم
لوط بيان فرموده: صيحه، باريدن سنگ عذاب بر آنها و زير و رو شدن شهرهاى آنها(34) بعد مىفرمايد: «وَما هِىَ مِنَ الظّالِمينَ
بِبَعيدٍ»(35) «عذابى كه بر قوم لوط نازل شد از ظلم كنندگان دور نيست». و
اين تهديد سختى است به كسانى كه عمل آنها را مرتكب مىشوند.
ذكر يك نكته در اينجا ضرورى است و آن اينكه عذاب بايد تناسبى با نحوه گناه داشته
باشد، از آنجا كه اين قوم در طريق انحراف جنسى همه چيز را دگرگون ساختند، خداوند
نيز شهرهاى آنها را زير و رو كرد و از آنجا كه بارانى از سخنان ركيك به طور مداوم
بر هم مىريختند، خداوند هم بارانى از سنگ بر سر آنان فرو ريخت.
استمناء يك انحراف جنسى ديگر
استمناء يا خود ارضايى يكى از گناهان كبيره است كه بر آن وعده عذاب داده شده
است.
در آخر كتاب حدود جواهر مىنويسد هر كس به دستش يا عضو ديگرش استمناء كند بايد
تعزير شود چون كار حرامى بلكه كبيرهاى را مرتكب شده است چنانچه از حضرت صادق
عليهالسلام از حكم آن مىپرسند آن حضرت مىفرمايد: «گناه بزرگى است كه خداوند در
قرآن مجيد از آن نهى فرموده است و استمناء كننده مثل اين است كه به خودش نكاح كرده
و اگر كسى را كه چنين كارى مىكند بشناسم با او هم خوراك نخواهم شد» راوى حديث
مىپرسد: از كجاى قرآن حكم آن فهميده مىشود؟ فرمود: از آيه «هر كس با غير از همسر و كنيزش شهوتش را دفع كند ايشان تجاوزكارانند». راوى
پرسيد: گناه زنا بزرگتر است يا استمناء؟ حضرت فرمود: «استمناء گناه بزرگى است»(36).
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله در اين زمينه فرموده است: «ناكِحُ الْكَفِّ
مَلْعُونٌ»(37) «كسى كه با دستش استمناء كند ملعون است».
متأسفانه بواسطه مشكلات بىحد و حساب ازدواج و تجرد جوانان اين مرض خانمانسوز و
گناه كبيره شيوع فوق العاده پيدا كرده و دانسته يا ندانسته بسيارى از جوانان عزيز
را به انواع و اقسام بيماريها مبتلا مىسازد، صرف نظر از عقوبتهاى اخروى كه دارد.
اين عمل مبتلايان را به ضعف قواى شهوانى دچار مىكند، جبون و بىحال بار
مىآيند، و شهامت و درستى از آنها سلب مىشود. اين عمل غير طبيعى از لحاظ روابط
نزديكى كه با حواس پنجگانه دارد در چشم و گوش اثر مىگذارد بدين معنى كه ديد چشم را
ضعيف كرده و حس سامعه را نيز تا اندازه قابل توجهى از كار مىاندازد(38).
اينها تنها گوشهاى از آثار سوء اين عمل زشت بود.
پاورقى:
1 ـ تبرّج از «برج» به معنى «مكان بلند آشكار»، يعنى آشكار شدن در برابر مردم.
2 ـ ر.ك. قرآن مجيد، سوره احزاب، آيه 33.
3 ـ مطهرى، مرتضى، 103 ـ 102.
4 ـ المجلسى، محمد باقر، پيشين، جلد صدم؛ 221.
5 ـ مشكينى، على، «ازدواج در اسلام»، ترجمه احمد جنتى، قم: انتشارات ياسر، چاپ اول،
1359؛ 19.
6 ـ النورى الطبرسى، ميرزا حسين، «مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل»، المجلد الرابع
عشر، بيروت: مؤسسه آل البيت عليهمالسلام دار احياء التراث، الطبعة الثانيه، 1408 ه
. ق؛ 153.
7 ـ قمى، عباس، جلد اول؛ 560 .
8 ـ الكلينى الرازى، محمد بن يعقوب، «الفروع من الكافى»، المجلد الخامس، طهران: دار
ا لكتب الاسلاميه، الطبعة الثالثه، 1367؛ 228.
9 ـ مظلومى، رجبعلى، «تربيت از ديدگاه معصومين عليهمالسلام »، تهران: كانون پرورش
فكرى كودكان ونوجوانان، چاپ اول، 1364؛ 73.
10 ـ الكلينى الرازى، محمد بن يعقوب، 331.
11 ـ شرفى، محمد رضا، «دنياى نوجوانان»، تهران: انتشارات تربيت، چاپ دوم، 1372؛ 191.
12 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، جلد پنجم؛ 16.
13 ـ مظاهرى، على اكبر، «هشدارهاى تربيتى»، قم: مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ اول، 1374؛
92.
14 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد اول؛ 213.
15 ـ پيشين.
16 ـ شرفى، محمد رضا، 234.
17 ـ سوره اعراف ـ آيه 138.
18 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، پيشين، جلد ششم؛ 335.
19 ـ صادقى، نبى، «شيوههاى صحيح امر به معروف و نهى از منكر»، مركز چاپ و نشر
سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1371؛ 94.
20 ـ سوره اسرى ـ آيه 32.
21 ـ طباطبايى، سيد محمد حسين، جلد سيزدهم؛ 146.
22 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد اول؛ 200.
23 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، جلد دوازدهم؛ 104 ـ 103.
24 ـ العروسى الحويزى، عبد على بن جمعه، پيشين؛ 161.
25 ـ الترمذى، محمد بن عيسى، «الجامع الصحيح وهو السنن الترمذى»، الجزء الخامس،
بيروت: دار احياء التراث العربى، الطبعة الاولى، بىتا؛ 15.
26 ـ نهج الفصاحه؛ حديث 218.
27 ـ ر.ك. قرآن مجيد، سوره انعام آيات 153 ـ 151.
28 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، المجلد الخامس؛ 37.
29 ـ دستغيب شيرازى، «گناهان كبيره»؛ 222.
30 ـ الحسينى البحرانى، سيد هاشم، جلد دوم؛ 231.
31 ـ سوره عنكبوت ـ آيه 28.
32 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، «تفسير نمونه»، جلد شانزدهم، تهران: دار الكتب
الاسلاميه، چاپ پانزدهم، 1377؛ 254.
33 ـ سوره عنكبوت ـ آيه 29.
34 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد اول؛ 224.
35 ـ سوره هود ـ آيه 83 .
36 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد دوم؛ 355.
37 ـ مصطفوى، سيد جواد، پيشين؛ 159.
38 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، 357 ـ 356.