عفاف

محمد رضا آشتيانى

- ۳ -


حركات تحريك آميز

همانطور كه قبلاً گفته شد، حب ظهور يكى از صفات بارز زنان است، كه غالبا مى‏خواهند زيبايى و زيور خود را نشان دهند، و هر چند قصد اغوا كردن مرد را نداشته باشند. در حقيقت آنچه مردان را تهييج مى‏كند سه چيز است: زيبايى، زيور و حركات اغوا كننده كه در قرآن مجيد از آنها به «تبرّج»(1) تعبير شده است. كه يكى از مفاسد جاهليت بود، و در قرآن از آن نهى شده است(2). بيشتر وسيله اغواء و تهييج، همانا حركات است. اگر زيبايى زيور زنى در معرض ديد قرار گيرد، اما حركات او موقّر و معقول و متين باشد، آن دو به تنهايى نمى‏توانند مردى را اغوا كنند، مگر به ندرت. يكى از حركات تحريك آميز، نرم سخن گفتن زن است، اين حركات گاهى از بى‏حجابى و بى‏پردگى، اغوا كننده‏تر است.

حفظ پاكدامنى منحصر به نحوه پوشش نيست، بلكه از هر نوع رفتارى كه موجب تحريك و تطميع افراد بوالهوس شود بايد اجتناب نمود. «استاد مطهرى» در اين زمينه چنين گفته است:

«شرافت زن اقتضا مى‏كند كه هنگامى كه از خانه بيرون مى‏رود متين و سنگين باشد، در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچگونه عمدى كه باعث تحريك و تهييج شود به كار نبرد، عملاً مرد را به سوى خود دعوت نكند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنى‏دار به سخن خود آهنگ ندهد. چه آنكه گاهى اوقات ژستها سخن مى‏گويند، راه رفتن انسان سخن مى‏گويد، طرز حرف زدنش يك حرف ديگرى مى‏زند.

گاهى ممكن است زن يك طرز لباس بپوشد يا راه برود كه اطوار و افعالش حرف بزند، فرياد بزند كه به دنبال من بيا، سر بسر من بگذار، متلك بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش كن.

آيا حيثيت زن ايجاب مى‏كند كه اين چنين باشد؟ آيا اگر ساده و آرام بيايد و برود، حواس پرت كن نباشد و نگاههاى شهوت‏آلود مردان را به سوى خود جلب نكند، بر خلاف حيثيت زن يا بر خلاف حيثيت مرد يا بر خلاف مصالح اجتماع يا بر خلاف اصل آزادى فرد است»(3)؟!

دين اسلام، مردم را از عوامل محرك و مهيج شهوت به طور جدى برحذر داشته است، از صحبت كردن تحريك‏آميز و راه رفتن مهيج ممانعت به عمل آورده است. يك بانوى عفيف، اضافه بر رعايت حجاب، به نامحرم نگاه نمى‏كند، صحبتش با ناز و كرشمه نيست، راه رفتنش و زين و سنگين مى‏باشد و از آرايش براى نامحرم اجتناب مى‏ورزد.

تأخير در ازدواج

غرايز و تمايلات جنسى در سرشت و نهاد هر آدمى ريشه اساسى دارد و خداوند بشر را با همين غرايز آفريده است. آنچه را كه خداوند حكيم در خلقت انسانها به كار برده قطعا روى مصلحت است، اما شكى نيست كه غريزه جنسى، در وجود مرد و زن مانند آتش زير خاكستر، نيروى نهفته‏اى است كه نمى‏شود از طغيان و خراب كارى آن غافل بود. اگر اين نيروى سركش و طغيانگر به وسيله ازدواج آرام نگردد، موجهاى خطرناك غريزى فكر و روح و زندگى را مضطرب و پريشان مى‏سازد، صدها شعبه از انحرافات طاقت فرسا، بى‏عفتى‏هاى خانمان سوز، بى‏بند و باريهاى شرم‏آور، جنايتهاى كوبنده و خلاصه زناها و نابسامانيهاى دردناك و عذاب‏آور، در جامعه بوجود خواهد آمد.

اسلام، خوددارى از ازدواج را عملى ناپسند و مردم عزب را از عناصر خطرناك اجتماع شناخته است، و در همين زمينه رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرموده است: «شِرارُ اُمَّتى عُزّابُها»(4). «عزبها (مردهاى بى‏زن) بدترين افراد امت من مى‏باشند».

بى‏ترديد ازدواج رابطه‏اى است كه طرفين ربط را تا حد زيادى از بى‏بندوبارى و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقى و جنسى مصون مى‏دارد و اين امر به اختلاف حال طرفين و محيط و جو حاكم و امكان انجام ساير گناهان است. گاهى اين عمل سبب مصونيت انسان از نيمى از گناهان و گاهى بيشتر مى‏شود. و لذا در بعضى از روايات ازدواج را وسيله حفظ نصف دين و برخى دو سوم دين بيان كرده است: پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «مَنْ تَزَوَّجَ اَحْرَزَ نِصْفَ دينِهِ فَلْيَتَّقِ اللّه‏َ فِى النِصْفِ الاْخَرِ(5)» «هر كه ازدواج كند، نصف دينش را باز يافته، از خدا درباره نيم ديگر بترسد».

اسلام زناشويى را يك نوع عبادت و سنت دينى معرفى كرده و كسى كه آن را ترك كند، عمل او ناپسند قلمداد شده است. رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين باره فرمود: «اَلنِّكاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَيْسَ مِنّى»(6) «ازدواج سنت من است، هر كس كه از سنت من روى گردان شود بر آئين من نمى‏باشد».

وقتى از طريق ازدواج، در نهاد بشر ناآراميها، هوسرانيها و تباهيها و آلودگيها ريشه‏كن شد، زمينه مساعدترى براى خلوص و توجّه به خدا فراهم مى‏شود و اثر وضعى و جزايى عبادت به مراتب بيشتر مى‏شود. اينجاست كه پاداش اعمال متأهلين بيش از پاداش اعمال افراد مجرد است. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين زمينه فرموده است: «اَلْمُتَزَوِّجُ النّائِمُ اَفْضَلُ عِنْدَاللّه‏ِ مِنَ الصّائِمِ الْقائِمِ الْعَزَبِ»(7) «مرد زن‏دارى كه به خواب رود، در نزد خدا برتر است از مرد بى‏زنى كه در روز، روزه‏دار و شب را به عبادت گذرانيده باشد» و در روايتى از امام صادق عليه‏السلام چنين آمده است: «رَكْعَتانِ يُصَلّيهِمَا الْمُتَزَوِّجُ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعينَ رَكْعَةً يُصَليها اَعْزَبُ»(8) «دو ركعت نماز شخص زن‏دار برتر از هفتاد ركعت نماز مرد بى‏زن است».

در دين اسلام از عزوبت، به هر دليلى كه باشد، شديدا نهى شده است. نقل كرده‏اند كه: روزى زنى خدمت امام باقر عليه‏السلام رسيد و سؤال كرد: من تصميم دارم به خاطر «تحصيل كمالات و فضايل» به ازدواج تن در ندهم، آيا درست است؟ امام فرمود: «از تصميم خود منصرف شو، كه اگر خوددارى از ازدواج، خود فضيلتى مى‏بود، حضرت زهرا عليهاالسلام به درك اين فضيلت از تو شايسته‏تر بود، در حالى كه هيچ كس را ممكن نيست كه در فضيلت بر او پيشى تواند گرفت»(9).

آرى، به بركت ازدواج عفت و پاكدامنى به وجود مى‏آيد و ايمان و عقيده رشد مى‏كند. و به همين خاطر، افرادى كه در راه تزويج افراد مجرد تلاش كنند، پاداش بزرگى خواهند داشت. امام صادق عليه‏السلام در اين باره فرموده است: «مَنْ زَوَّجَ اَعْزَبا كانَ مِمَّنْ يَنْظُرُ اللّه‏ اِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(10) «هر كه به مرد عزبى زن دهد از افرادى است كه خدا در روز قيامت به وى نظر رحمت فرمايد».

اگر اين پيمان الهى و قانون مقدس به طور صحيح و شايسته در زندگى بشر حكومت كند، سرانجام شعله‏هاى مفاسد و انحرافات و بلاها و نابسامانيها، اضطرابات و بيمارى و نگرانى و پريشانيهائى كه در اثر انحرافات غريزه جنسى و طغيان آن به وجود مى‏آيد، نابود مى‏شود و آرامش و آسايش و سرانجام، زندگى همراه با خوشبختى جلوه‏گر مى‏گردد.

بى‏پروايى والدين در حريم عفّت

حفظ حريم عفت از ضروريات تربيت است. در خانواده‏اى كه از مرزهاى عفت پاسدارى نشود، انتظار فرزند شايسته، انتظارى بيهوده است. بى‏عفتى و بى‏پروايى در مسائل محرمانه جنسى، آتشى است جانسوز، در خرمن شرف و پاكى كودكان و نوجوانان.

به عقيده يكى از روان‏شناسان(11): نقش خانواده در سلامت «حيات جنسى» فرزندان بسيار چشمگير و حساس است. رعايت موازين اخلاقى و تربيتى در روابط فيمابين والدين، به ويژه در رابطه با زناشويى به عنوان يك عامل زيربنايى قابل توجّه است. در برخى از احاديث آمده است كه بايد والدين حتى از انجام آميزش با يكديگر، در حالى كه كودكى خردسال در آن مكان به خواب رفته است، پرهيز نمايند. چرا كه فرزند متوجه والدين در اين حالت مى‏شود و مستعد گرايش به مسائل انحراف‏آميز جنسى مى‏گردد. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين زمينه مى‏فرمايند: «به خدا قسم اگر مردى با همسر خود بياميزد و در اتاق، كودك بيدارى آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آنها و همچنين صداى تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد. اگر دختر باشد يا پسر، سرانجام به زناكارى آلوده مى‏شود»(12). نويسنده ديگرى مى‏گويد:

«كودكى كه شاهد و ناظر مسائل جنسى والدين خود باشد، دچار نابسامانى روانى شده، حرمت پدر و مادر نيز نزد او شكسته خواهد شد، حتى احتمال مبتلا شدنش به انحرافات جنسى، احتمالى بسيار قوى است.

چشم و دل كودك، از مناظر جسمى و شهوانى، عكسبردارى كرده، آن تصاوير را به نهانخانه ضمير خود مى‏فرستد و در آنجا آنها را مى‏پروراند و در عالم خيال به تماشايشان مى‏نشيند و سپس به تقليد از آنها مى‏پردازد. آنگاه است كه به پرتگاه خطرناك و مشكل‏آفرين «بلوغ زودرس» و انحرافات جنسى و روانى و اخلاقى سقوط خواهد كرد»(13).

پدران و مادرانى كه خود داراى عفت نيستند و در برابر كودكان خويش سخنان خلاف عفت مى‏گويند و اعمال منافى با عفت مرتكب مى‏شوند، باعث بدبختى و انحراف فرزندان خود هستند و آنان را از كودكى به راه بى‏عفتى سوق مى‏دهند.

خلوت با بيگانه

يكى ديگر از آفات پاكدامنى خلوت زن و مرد بيگانه با يكديگر است. مراد از خلوت آن است كه مكان جورى باشد كه ديگرى نتواند داخل شود، مانند اطاقى كه درش بسته باشد يا خانه‏اى كه كسى در آن آمد و شد نكند(14). خلوت با نامحرم ممكن است باعث تحريك غريزه جنسى شده و به انحراف جنسى زن و مرد منتهى شود. به همين خاطر است كه پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در بيعت با زنان مسلمان شرط مى‏كرد كه با بيگانگان خلوت نكنند. «عَنْ اَبيعَبْدِ اللّه‏ قال عليه‏السلام فيما اَخَذَ الرَّسُولُ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بِيْعَةَ النِساء اَنْ لا يَقْعُدْنَ مَعَ الرِّجالِ فِى الْخَلاء»(15) امام صادق عليه‏السلام فرمودند: «وقتى كه پيغمبر از زنهاى مسلمان عهد و بيعت مى‏گرفت شرط مى‏فرمود كه با مردان بيگانه در جاى خلوت ننشينند».

عوامل محرك فرهنگى و اجتماعى

شرايط فرهنگى و اجتماعى به گونه‏اى است كه افراد جامعه و بويژه نوجوانان و جوانان در معرض بمباران بى‏وقفه پيامهاى اطلاعات و علوم مختلف قرار دارند. رسانه‏ها زبان ارتباطى اين پيامها با مردم است و نقش گسترده و فراگير آنها براى هيچ كس قابل انكار نيست. تبادلات فرهنگى كشورهاى مختلف از طريق كتب، مجلات، فيلمها و نوارهاى گوناگون و غيره انجام مى‏پذيرد، به گونه‏اى كه امروزه هيچ كشورى نمى‏تواند فضاى فكرى بسته و محدودى به وجود آورد. بايد اذعان نمود كه بيشتر تبادلات فرهنگى، در برگيرنده عناصر منفى و جنبه‏هاى بدآموز هستند. امروزه آثار فرهنگ مبتذل غرب در جامعه ما كم نيست و اگر چه مبارزه با آن توصيه مى‏شود، ولى واقعيت امر آن است كه در بيشتر نقاط كشور آثار سوء و نامطلوب فرهنگ مبتذل غرب را مى‏توان مشاهده نمود.

فرستنده‏هاى راديويى و تلويزيونى، فيلمهاى سينمايى وارداتى، سريالهاى خارجى مغاير با فرهنگ اسلامى، كتب و مجلات خارجى، نوارهاى ويدئو و كاست كه آخرين فيلمهاى روى پرده را در دنياى غرب به سهولت به داخل كشور سرازير مى‏كند، عكسها و آلبومهاى مبتذل و ساير ابزار تبليغ كه در دست دشمنان اين جامعه، به طور مؤثرى عليه ما به كار گرفته شده است، مجموعا ايجاد كننده محيط محرك جنسى براى افراد جامعه به ويژه جوانان اين مرز و بوم است. مع الاسف خطر اين هجوم تبليغاتى و فرهنگى كاملاً احساس نشده و لذا مقابله با آن هم كاملاً جدى گرفته نشده است.

گر چه مبادله اين ابزارهاى تبليغاتى به شيوه نسبتا مخفيانه انجام مى‏گيرد، ولى مدارس و مراكز حضور جوانان، همچون ميادين ورزشى و پاركها و غيره، زمينه مناسب اين تبادلات را فراهم مى‏نمايد.

كتابهايى كه به شرح و تفسير روابط زناشويى همراه با تصاوير و جزئيات امر پرداخته‏اند، كم نيستند و به راحتى قابل خريدارى و استفاده جوانان مى‏باشند.

عكسهاى مبتذل و تحريك‏آميز جنسى به گونه‏اى روان شناسانه، اخلاق و فرهنگ جوانان را در معرض هجومى سخت و ويرانگر قرار داده‏اند.

روان شناسى در اين باره چنين گفته است:

«مطالعه كتابهايى از قبيل «غروب آفتاب در اندلس» بيانگر اين واقعيت است كه استعمار براى غلبه بر انقلابها و حركتهاى اسلامى و عقيدتى همواره از نفوذ عناصر مبتذل و فاسد فرهنگى، بهره جسته و سعى در به ابتذال كشيدن نسل نوجوان و جوان، از اين طريق دارد. هم‏اكنون شبكه‏هاى نامرئى فساد در تلاشند تا به طرق مختلف ريشه حميّت و غيرت را در نسل جوان جامعه بخشكانند.

ويدئو كلوپها به طريقه گسترده و جديد با آخرين دستاوردهاى صنايع عظيم فيلمسازى دنياى غرب كه معجونى از سكس، خشونت و هيجان است، خانواده‏هاى مرفه و بى‏بند و بار را تغذيه مى‏كنند. نوجوانان و جوانان اين نوع خانواده‏ها نيز بارهاى منفى فرهنگى و ضد اخلاقى خود را در مدارس به همسالان انتقال مى‏دهند و در آخرين كلام، فرستنده‏هاى تلويزيونى كشورهاى همسايه از جمهوريهاى شوروى سابق، تركيه، عراق تا كشورهاى عرب حوزه خليج فارس به طور فزاينده‏اى نوجوانان و جوانان مظلوم اين ديار را پوشش مى‏دهند»(16).

محيط نيز از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايشهاى انحرافى، منجر به بروز مشكلات و انحرافات جنسى مى‏شود. مسائلى از قبيل روابط ناسالم و آزادانه دختر و پسر در برخى از محيطهاى عمومى از قبيل پاركها، سينماها و ساير اماكن مشابه، سريالهاى تلويزيونى و فيلمهاى خارجى و همچنين عرضه و فروش عكسهاى هنرپيشه‏ها و خوانندگان خارجى به گونه‏هاى مختلف در تحريك زايى نوجوان مؤثر است. مسئله فروشگاهها و عرضه و نمايش لباسهاى مبتذل نيز در اين زمينه بى‏تأثير نيست. آزاد بودن ورود اجناس و لباس‏هاى مبتذل زنانه و بخصوص عرضه آزاد آنها در پشت ويترينها براى جذب دختران نيز عاملى ديگر مى‏باشد.

محيط و جامعه در گرايشهاى فكرى و اخلاقى افراد اثر مى‏كند. در اين زمينه به نمونه‏اى از قرآن اشاره مى‏شود.

در تاريخ بنى‏اسرائيل مى‏خوانيم: «فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى اَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا اِلها كَما لَهُمْ الِهَةً...»(17). «در مسير خود به جمعيتى رسيدند كه اطراف بتهايشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در اين هنگام بنى‏اسرائيل به موسى) گفتند تو، هم براى ما معبود قرار ده همانگونه كه آنها معبودان (و خدايان) دارند...».

اين جريان نشان مى‏دهد كه انسان تا چه اندازه، تحت تأثير محيط قرار دارد، محيط است كه مى‏تواند او را به خداپرستى سوق دهد، و محيط است كه مى‏تواند او را به بت‏پرستى بكشاند، محيط است كه منشاء انواع مفاسد و بدبختيها و يا سرچشمه صلاح و پاكى مى‏گردد (اگر چه انتخاب خود او نيز عامل نهايى است) و به همين جهت اصلاح محيط در اسلام فوق العاده مورد توجّه قرار دارد.(18) موضوع اختلاط دانشجويان در محيط درس و در محوطه و فضاى باز و نشستن بر روى نيمكتهايى كه در فضاى آزاد جهت مطالعه قرار داده مى‏شود، يكى ديگر از مسائلى است كه انگيزه و سببى براى ارتكاب گناه است كه به دنبال آن مسائل مختلفى ممكن است اتفاق بيفتد. آيا براى اين شيوه تحصيل و مضرّاتى كه براى اخلاق ممكن است داشته باشد فكرى شده است؟ آيا گردش دختر و پسر در فضاى آزاد و... ضرر و مانعى ندارد؟(19) عواملى كه ذكر آنها گذشت پاره‏اى از عوامل فرهنگى و اجتماعى بود كه به عنوان آفت مى‏توانند بر روى پاكدامنى افراد يك جامعه مؤثر باشند.

آفاتى كه ذكر آنها گذشت اغلب باعث بروز انحرافات جنسى مى‏گردند، كه اين انحرافات نيز خود به نوعى از آفات پاكدامنى محسوب مى‏شوند. در اين قسمت از بحث اين آفات بررسى مى‏گردند.

بدترين راه دفع غريزه (زنا)

زنا يكى از گناهان كبيره و از بلاهاى بزرگ اجتماعى مى‏باشد. خوشبختانه اسلام با اين عامل بدبختى و بلاى كشنده اجتماعى شديدا مبارزه مى‏كند.

خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است: «وَلا تَقْرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَسآءَ سَبيلاً»(20) «و نزديك زنا نشويد كه كار بسيار زشت و بدراهى است».

«علامه طباطبايى» اين آيه را چنين تفسير كرده است:

«اين آيه از زنا نهى مى‏كند و در حرمت آن مبالغه كرده است چون نفرموده اين كار را نكنيد، بلكه فرموده نزديكش هم نشويد، و اين نهى را چنين تعليل كرده كه اين عمل فاحشه است، و زشتى و آن صفت لاينفك آن است، به طورى كه در هيچ فرضى از آن جدا نمى‏شود، و با تعليل ديگر فرموده: وَساءَ سَبيلاً، فهماند كه اين روش، روش زشتى است كه به فساد همه شئون اجتماع منجر مى‏شود، و به كلى نظام اجتماع را مختل ساخته و انسانيّت را به نابودى تهديد مى‏كند»(21).

نويسنده ديگرى معتقد است:(22) شايد دقيقترين تعبيرى كرد كه در قرآن از زنا شده همين جمله «وَساءَ سَبيلاً» باشد، زيرا اين جمله‏اى است كه اساسى‏ترين منطق اسلام را درباره مخالفت و مبارزه با فحشاء روشن مى‏كند. اين جمله مى‏گويد: عمل شنيع زنا يك راه طبيعى و خالى از خطر براى اطفاء غريزه نيست. جامعه‏اى كه غريزه خود را از طريق زنا اشباع مى‏كند، در يك جاده ناهموار و خطرناكى افتاده كه عاقبت آن دورى از مقصد و افتادن در پرتگاههاى هولناك است. نيروى خدادادى غريزه براى ابقاء نسل انسان و ايجاد يك سلسله هيجانات روحى و عاطفى در مرد و زن است كه اين هيجانات ضامن تشكيل كانون خانواده و اطفاء غريزه از يك طريق محدود و قانونى است، اما ارتكاب زنا نه تنها اجتماع را به مقصد ابقاء نسل نزديك نمى‏كند، بلكه اجتماع را در هزاران دره مخوف پرت مى‏كند كه دهها ميليون بيماران مقاربتى و ميلياردها دلار بودجه معالجه آنها و ميليونها كودكان بى‏سرپرست تنها گوشه‏اى از اين پرتگاهها را نشان مى‏دهد.

در «تفسير نمونه» پيرامون فلسفه تحريم زنا چنين آمده است(23):

[ 1 ] پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطه‏اى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مى‏گردد، و پايه‏هاى محبتى را كه در تمام طول عمر سبب ادامه اين حمايت است مى‏گذارد.

خلاصه، در جامعه‏اى كه فرزندان نامشروع و بى‏پدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مى‏گردد.

[ 2 ] اين عمل ننگين سبب انواع برخوردها و كشمكشهاى فردى و اجتماعى در ميان هوسبازان است، داستانهايى را كه بعضى از چگونگى وضع داخل محله‏هاى بدنام و مراكز فساد نقل كرده و نوشته‏اند به خوبى بيانگر اين واقعيت است كه در كنار انحرافات جنسى بدترين جنايات رخ مى‏دهد.

[ 3 ] تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انواع بيماريها است و با تمام تشكيلاتى كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كرده‏اند باز آمار نشان مى‏دهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مى‏دهند.

[ 4 ] اين عمل غالبا سبب سقوط جنين و كشتن فرزندان و قطع نسل مى‏گردد، چرا كه چنين زنانى هرگز حاضر به نگهدارى اينگونه فرزندان نيستند، و اصولاً وجود فرزند مانع بزرگى بر سر راه ادامه اعمال شوم آنان مى‏باشد، لذا هميشه سعى مى‏كنند آنها را از ميان ببرند.

[ 5 ] نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مسئله اشباع غريزه جنسى نيست، بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم زنا هيچيك از اينها امكان پذير نيست.

زنا داراى آثارى است كه برخى از آنها مربوط به اين دنيا و برخى ديگر مربوط به جهان آخرت است.

امام على عليه‏السلام در حديثى مى‏گويد: از پيامبر صلى شنيدم چنين مى‏فرمود: «فِى الزِّنا سِتَّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنْها فِى الدُّنْيا وَثَلاثٌ فِى الاْخِرَةِ: فَأَمَّا الَّتى فِى الدُّنْيا فَيَذْهَبُ بِالْبَهاءِ ويَجْعَلُ الْفَناءَ، وَيَقْطَعُ الرِّزْقَ، وَأَمّا الّتى فِى الاْخِرَةِ فَسُوءُ الْحِسابِ وَسَخَطُ الرَّحْمنِ وَالْخُلُودِ فِى النّارِ»(24) «در زنا شش اثر سوء است، سه قسمت آن در دنيا و سه قسمت آن در آخرت است. اما آنهايى كه در دنيا است يكى اين است كه خرّمى را مى‏برد، و تسريع در نابودى انسانها مى‏كند و روزى را قطع مى‏كند و اما آنها كه در آخرت است سختى حساب، و غضب خداوند رحمان و جاويد ماندن در آتش دوزخ است».

در حديث ديگرى از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمده است: «اِذا كَثرَ الزِّنا بَعدى كَثرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ» «هر گاه پس از من زنا زياد شود مرگ ناگهانى زياد خواهد شد».

و باز از آن حضرت نقل شده كه فرمودند: «اِذا زَنَى الْعَبْدُ خَرَجَ مِنْهُ الاْيمانُ فَكانَ فَوْقَ رَأسهِ كَالظُّلَّةِ فَاِذا خَرَجَ مِنْ ذلِكَ الْعَمَلِ عادَ اِلَيْهِ الاِْيمانُ»(25) «وقتى بنده‏اى زنا كند ايمان از او بيرون رود و چو سايه‏اى بر سرش بايستد و هنگامى كه دست بردارد ايمان به سوى او باز مى‏گردد». و باز از ايشان نقل شده كه فرمودند: «اِذا ظَهَرَ الزِّنا والرِّبا فى قَرْيَةٍ فَقَدْ اَحَلُّو بِأَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّه‏ِ»(26) «وقتى زناكارى و رباخوارى در دهكده‏اى آشكار شود مردم آن عذاب خدا را به خود خريده‏اند».

تحريم زنا و مبارزه شديد با آن تنها خاص دين اسلام نيست بلكه ساير شريعت‏هاى آسمانى به طورى كه قرآن كريم(27) بدان اشاره مى‏كند همه از عمل زشت زنا به شديدترين وجهى نهى مى‏كرده‏اند، در ميانه يهود قدغن بوده، از انجيل‏ها هم برمى‏آيد كه در بين نصارى نيز حرام بوده است. از حضرت عيسى عليه‏السلام نقل شده كه فرمودند: «اِنَّ مُوسى اَمَرَكُمْ اَنْ لا تَزْنُوا وَاَنَا امُرُكُمْ اَنْ لا تُحَدِّثُوا اَنْفُسَكُمْ بِالزِّنا فَضْلاً اَنْ تَزْنُوا، فَاِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنا كانَ كَمَنْ اَوْقَدَ فى بَيْتِهِ مِزْوَقٌ فَاَفْسَدَ التَّزاويقَ الدُّخانُ وَاِنْ لَمْ يَحْتَرِقِ الْبَيْتُ»(28) «حضرت موسى شما را امر فرمود كه زنا نكنيد ولى من به شما امر مى‏كنم كه فكر و خيال زنا را هم نكنيد چه رسد به عمل زنا، زيرا آنكه فكر زنا كند همانند كسى است كه در عمارت زيبايى آتش برافزود، دودهاى تيره آتش زيباييهاى عمارت را خراب كند اگر چه آن خانه آتش نگيرد».

همجنس گرايى يك انحراف شرم‏آور

همجنس گرايى چه در ميان مردان باشد (لواط) و چه در ميان زنان (مساحقه) از بدترين انحرافات اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد زيادى در جامعه خواهد بود.

اصولاً طبيعت زن و مرد آن چنان آفريده شده است كه آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طريق ازدواج سالم) مى‏بينند، و هر گونه تمايلات جنسى در غير اين صورت، انحراف از طبع سالم انسانى و يك نوع بيمارى روانى است كه اگر به آن ادامه داده شود روز به روز تشديد مى‏گردد و نتيجه‏اش بى‏ميلى به جنس مخالف و اشباع ناسالم از طريق جنس موافق است.

اين گونه روابط نامشروع در ارگانيسم بدن انسان و حتى در سلسله اعصاب و روح اثرات ويرانگرى دارد: مرد را از يك مرد كامل بودن، و زن را از يك زن كامل بودن ساقط مى‏كند، بطورى كه چنين زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شديد مى‏شوند و قادر نيستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آينده خود باشند و گاه قدرت بر توليد فرزند را به كلى از دست مى‏دهند.

افراد همجنس گرا تدريجا به انزوا و بيگانگى از اجتماع و سپس بيگانگى از خويشتن رو مى‏آورند، و گرفتار تضاد پيچيده روانى مى‏شوند، و اگر به اصلاح خويش نپردازند ممكن است به بيماريهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند.

به همين دليل و به دلايل اخلاقى و اجتماعى ديگر، اسلام شديدا همجنس گرايى را در هر شكل و صورت تحريم كرده، و براى آن مجازاتى شديد كه گاه به سر حد اعدام مى‏رسد قرار داده است.

لواط از گناهان كبيره است و حتى حرمت و عقوبت آن از زنا شديدتر است. از حضرت صادق عليه‏السلام نقل شده كه فرمودند: «حُرْمَةُ الدُّبُرِ اَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْفَرْجِ اِنَّ اللّه‏َ تَعالى اَهْلَكَ اُمَّةً لِحُرْمَةِ الدُّبُرِ وَلَمْ يهلك اَحَدا لِحُرْمَةِ الْفَرْجِ»(29) «حرمت لواط از زنا بيشتر است، به درستى كه خداوند قومى را براى عمل لواط هلاك فرمود (قوم لوط) ولى كسى را براى زنا هلاك نفرمود».

رواياتى كه در مذمت همجنس گرايى از پيشوايان اسلام نقل شده آنقدر زياد و تكان دهنده است كه با مطالعه آن هر كس احساس مى‏كند كه زشتى اين گناه به اندازه‏اى است كه كمتر گناهى در پايه آن قرار دارد. از جمله در روايتى از پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏خوانيم: «هنگامى كه قوم لوط آن اعمال ننگين را انجام دادند زمين آن چنان ناله و گريه سر داد كه اشك‏هايش به آسمان رسيد، و آسمان آن چنان گريه كرد كه اشكهايش به عرش رسيد، در اين هنگام خداوند به آسمان وحى فرستاد كه آنها را سنگباران كن! و به زمين وحى فرستاد كه آنها را فرو بر»(30).

قوم لوط قومى بودند كه علم شنيع لواط در ميان آنان به صورت همگانى رايج بود. خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد: «وَلُوطا اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اِنَّكُمْ لَتَاْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»(31). «و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: شما كار بسيار زشتى انجام مى‏دهيد كه احدى از مردم جهان قبل از شما آن را انجام نداده».

در «تفسير نمونه» آمده(32): «فاحشه» از ماده «فحش» در اصل به معنى هر فعل يا سخن بسيار زشت و زننده است، و در اينجا كنايه از «همجنس گرايى» است.

از جمله «ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ اَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» به خوبى استفاده مى‏شود كه اين عمل زشت و ننگين لااقل به صورت همگانى و عمومى و در آن شكل زننده در ميان هيچ قوم و ملتى سابقه نداشته است.

در حالات قوم لوط نوشته‏اند يكى از عوامل اصلى آلودگى آنها به اين گناه اين بود كه آنها مردمى بخيل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه كاروانهاى شام قرار داشت آنها با انجام اين عمل نسبت به بعضى از عابرين و مهمانها آنها را از خود متنفّر كردند، ولى كم‏كم تمايلات همجنس گرايى در ميان خود آنها قوت گرفت و در لجن‏زار «لواط» فرو رفتند.

به هر حال آنها هم بار گناه خويش را بر دوش مى‏كشند و هم بار گناه كسانى را كه در آينده از عمل آنها پيروى مى‏كنند (بى‏آنكه از گناه آنان چيزى كاسته شود) چرا كه بنيانگذار اين سنّت شوم و پليد بودند و مى‏دانيم هر كس سنّتى بگذارد در اعمال كسانى كه به آن عمل مى‏كنند سهيم است.

در آيه بعد مى‏فرمايد: «اَئِنَّكُمْ لَتَأتُونَ الرِّجالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَتَأتُونَ فى ناديكُمُ الْمُنْكَرَ فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ اِلاّ اَنْ قالُو اِئْتِنا بِعَذابِ اللّه‏ اِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقينَ»(33) «آيا شما به سراغ مردان مى‏رويد، و راه تداوم نسل را قطع مى‏كنيد، و در مجلستان اعمال منكر انجام مى‏دهيد؟ اما پاسخ قومش جز اين چيزى نبود كه گفتند: اگر راست مى‏گويى عذاب الهى را براى ما بياور»!

سرانجام اين قوم به عذاب الهى گرفتار شدند. در قرآن مجيد سه نوع عذاب براى قوم لوط بيان فرموده: صيحه، باريدن سنگ عذاب بر آنها و زير و رو شدن شهرهاى آنها(34) بعد مى‏فرمايد: «وَما هِىَ مِنَ الظّالِمينَ بِبَعيدٍ»(35) «عذابى كه بر قوم لوط نازل شد از ظلم كنندگان دور نيست». و اين تهديد سختى است به كسانى كه عمل آنها را مرتكب مى‏شوند.

ذكر يك نكته در اينجا ضرورى است و آن اينكه عذاب بايد تناسبى با نحوه گناه داشته باشد، از آنجا كه اين قوم در طريق انحراف جنسى همه چيز را دگرگون ساختند، خداوند نيز شهرهاى آنها را زير و رو كرد و از آنجا كه بارانى از سخنان ركيك به طور مداوم بر هم مى‏ريختند، خداوند هم بارانى از سنگ بر سر آنان فرو ريخت.

استمناء يك انحراف جنسى ديگر

استمناء يا خود ارضايى يكى از گناهان كبيره است كه بر آن وعده عذاب داده شده است.

در آخر كتاب حدود جواهر مى‏نويسد هر كس به دستش يا عضو ديگرش استمناء كند بايد تعزير شود چون كار حرامى بلكه كبيره‏اى را مرتكب شده است چنانچه از حضرت صادق عليه‏السلام از حكم آن مى‏پرسند آن حضرت مى‏فرمايد: «گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن مجيد از آن نهى فرموده است و استمناء كننده مثل اين است كه به خودش نكاح كرده و اگر كسى را كه چنين كارى مى‏كند بشناسم با او هم خوراك نخواهم شد» راوى حديث مى‏پرسد: از كجاى قرآن حكم آن فهميده مى‏شود؟ فرمود: از آيه «هر كس با غير از همسر و كنيزش شهوتش را دفع كند ايشان تجاوزكارانند». راوى پرسيد: گناه زنا بزرگتر است يا استمناء؟ حضرت فرمود: «استمناء گناه بزرگى است»(36). رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در اين زمينه فرموده است: «ناكِحُ الْكَفِّ مَلْعُونٌ»(37) «كسى كه با دستش استمناء كند ملعون است».

متأسفانه بواسطه مشكلات بى‏حد و حساب ازدواج و تجرد جوانان اين مرض خانمانسوز و گناه كبيره شيوع فوق العاده پيدا كرده و دانسته يا ندانسته بسيارى از جوانان عزيز را به انواع و اقسام بيماريها مبتلا مى‏سازد، صرف نظر از عقوبتهاى اخروى كه دارد.

اين عمل مبتلايان را به ضعف قواى شهوانى دچار مى‏كند، جبون و بى‏حال بار مى‏آيند، و شهامت و درستى از آنها سلب مى‏شود. اين عمل غير طبيعى از لحاظ روابط نزديكى كه با حواس پنجگانه دارد در چشم و گوش اثر مى‏گذارد بدين معنى كه ديد چشم را ضعيف كرده و حس سامعه را نيز تا اندازه قابل توجهى از كار مى‏اندازد(38). اينها تنها گوشه‏اى از آثار سوء اين عمل زشت بود.

پاورقى:‌


1 ـ تبرّج از «برج» به معنى «مكان بلند آشكار»، يعنى آشكار شدن در برابر مردم.
2 ـ ر.ك. قرآن مجيد، سوره احزاب، آيه 33.
3 ـ مطهرى، مرتضى، 103 ـ 102.
4 ـ المجلسى، محمد باقر، پيشين، جلد صدم؛ 221.
5 ـ مشكينى، على، «ازدواج در اسلام»، ترجمه احمد جنتى، قم: انتشارات ياسر، چاپ اول، 1359؛ 19.
6 ـ النورى الطبرسى، ميرزا حسين، «مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل»، المجلد الرابع عشر، بيروت: مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام دار احياء التراث، الطبعة الثانيه، 1408 ه . ق؛ 153.
7 ـ قمى، عباس، جلد اول؛ 560 .
8 ـ الكلينى الرازى، محمد بن يعقوب، «الفروع من الكافى»، المجلد الخامس، طهران: دار ا لكتب الاسلاميه، الطبعة الثالثه، 1367؛ 228.
9 ـ مظلومى، رجبعلى، «تربيت از ديدگاه معصومين عليهم‏السلام »، تهران: كانون پرورش فكرى كودكان ونوجوانان، چاپ اول، 1364؛ 73.
10 ـ الكلينى الرازى، محمد بن يعقوب، 331.
11 ـ شرفى، محمد رضا، «دنياى نوجوانان»، تهران: انتشارات تربيت، چاپ دوم، 1372؛ 191.
12 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، جلد پنجم؛ 16.
13 ـ مظاهرى، على اكبر، «هشدارهاى تربيتى»، قم: مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ اول، 1374؛ 92.
14 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد اول؛ 213.
15 ـ پيشين.
16 ـ شرفى، محمد رضا، 234.
17 ـ سوره اعراف ـ آيه 138.
18 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، پيشين، جلد ششم؛ 335.
19 ـ صادقى، نبى، «شيوه‏هاى صحيح امر به معروف و نهى از منكر»، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1371؛ 94.
20 ـ سوره اسرى ـ آيه 32.
21 ـ طباطبايى، سيد محمد حسين، جلد سيزدهم؛ 146.
22 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد اول؛ 200.
23 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، جلد دوازدهم؛ 104 ـ 103.
24 ـ العروسى الحويزى، عبد على بن جمعه، پيشين؛ 161.
25 ـ الترمذى، محمد بن عيسى، «الجامع الصحيح وهو السنن الترمذى»، الجزء الخامس، بيروت: دار احياء التراث العربى، الطبعة الاولى، بى‏تا؛ 15.
26 ـ نهج الفصاحه؛ حديث 218.
27 ـ ر.ك. قرآن مجيد، سوره انعام آيات 153 ـ 151.
28 ـ الحر العاملى، محمد بن الحسن، المجلد الخامس؛ 37.
29 ـ دستغيب شيرازى، «گناهان كبيره»؛ 222.
30 ـ الحسينى البحرانى، سيد هاشم، جلد دوم؛ 231.
31 ـ سوره عنكبوت ـ آيه 28.
32 ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، «تفسير نمونه»، جلد شانزدهم، تهران: دار الكتب الاسلاميه، چاپ پانزدهم، 1377؛ 254.
33 ـ سوره عنكبوت ـ آيه 29.
34 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد اول؛ 224.
35 ـ سوره هود ـ آيه 83 .
36 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، «گناهان كبيره»، جلد دوم؛ 355.
37 ـ مصطفوى، سيد جواد، پيشين؛ 159.
38 ـ دستغيب شيرازى، سيد عبدالحسين، 357 ـ 356.