درس پنجاه و هفتم : زن بدكاره
هر گاه با ادله قطعى براى مردى ثابت شد كه زنش بد كاره و فاسد است ،
يعنى با مردى يا مردانى ، روابط نامشروع دارد، روشن است كه چاره كار در
درجه اول يكى از امور زير باشد:
1- زن احتياج به پول دارد و شوهرش به او نمى دهد.
2- شوهر كثيف و متعفن است و اين امر سبب فساد زن ميشود، چنانكه در درس
دهم گفتيم .
3- شوهر پير و از كار افتاده گشته و نمى تواند غريزه جنسى زن را اشباع
كند.
4- مردى بيگانه و شياد، زن را اغفال كرده و يا او را مجبور نموده است -
به اصطلاح فقها اين زنا نسبت به زن چون مجبور بوده در حكم وطى به شبهه
است و لوازم زنا را ندارد.
5- زن هوسران است و بدون هيچيك از چهار صورت بالا، تنها براى شهوترانى
و نافرمانى خدا چنين كارى مى كند.
حكم اين پنج صورت از لحاظ كيفر شرعى ، مربوط به محاكم قضايى حكومت
اسلامى است و از لحاظ عقوبت اخروى ، مربوط به عدالت يا رحمت الهى ؛
ليكن از نظر يك مساءله اجتماعى و اخلاقى كه مورد بحث ماست ، بايد بگويم
كه هيچ عاقلى در همه موارد پنجگانه ، حكمى مساوى و يكسان صادر نمى كند.
هر عاقلى مى گويد: شوهرى كه توانگر است و با وجود اين در خرجى دادن به
همسرش ، به قدرى بخل و خست مى ورزد كه او به زنا دادن مى افتد، در گناه
همسرش شريك است و چاره آن ، توسعه دادن و در رفاه گذاشتن زن است .
همچنين زنى كه در اثر كثافت و تعفن و ژوليدگى شوهر يا پيرى و ناتوانى و
خمودگى او، دست به چنين عمل ناشايستى مى زند، شوهر هم در گناه او بى
دخالت نيست و چاره آن در صورت اول ، رعايت نظافت و پاكيزگى شوهر و در
صورت دوم ، طلاق دادن و رها كردن اوست . چنانكه در درس دهم و چهلم از
قول پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل نموديم .
و اما در صورت گول زدن ؛ مثل آنكه مرد شيادى در تاريكى خود را به جاى
شوهر جا بزند، يا زن بيچاره را دست بسته و مجبور كند، حكم عقل و شرع بر
تبراءه و بى گناهى زن مى باشد.
تنها در صورت هوسرانى و لذت خواهى زن است ، كه اگر زنا ثابت شود،
قاضيان شرع ، بعد از مسامحه و تعلل و شروط ديگرى كه مقرر مى دارند، حكم
به رجم زن مى كنند و آيات و روايات هم او را ملعون و سزاوار عقوبت مى
داند.
اما در اين صورت هم پيش از آنكه خبر به دادگاه برسد، بهترين وظيفه
اسلامى شوهر، اين است كه : با نفس خود مجاهده كند و آن زن را براى رضاى
خدا نگهدارد؛ ولى مراقبش باشد و نصيحتش كند، شايد متنبه شود و به درگاه
خدا توبه نمايد و زنى عفيف و عاقبت به خير گردد؛ ليكن اگر نصيحت مؤ ثر
نيفتاد و آثار پشيمانى در او ظاهر نگشت ، طلاقش دهد و رهايش كند.
در بعضى از احاديث ، كشتن زن هم مانند مرد تجويز شده است ، ليكن با
شرطى كه نزديك به محال است . آن شرط آوردن 4 شاهد عادل است كه عين عمل
را با چشم خود ديده باشد.
(268) پيداست كه اگر چنين شرطى را نمى گذاشت ، هر مرد
نالايقى كه از همسرش ناراضى بود، او را مى كشت و مى گفت : ديدم كه زنا
مى داد.
موضوع مهمى كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه : شارع
اسلام از طرفى كيفر زنا دادن زن شوهردار را سنگسار شدن معين فرموده است
تا مسلمين بدانند كه چون اين عمل ، موجب خلط انساب و تزلزل خانواده مى
گردد، در نهايت قبح و زشتى است و چنين كيفر سختى دارد و از طرف ديگر،
راه اثبات آنرا ديدن 4 شاهد عادل قرار داده است ، تا اشاعه فحشا نشود و
انجام اين عمل به گوش كسى نرسد و مردم فكر كنند: اصلا ممكن نيست كسى
خود را مسلمان بخواند و دست به چنين عمل ناشايستى زند.
اين است حكم قطعى و مسلم اسلام نسبت به عمل زنا ليكن برخى از مسلمين را
مى بينيم كه به محض اينكه دو نفر از اشخاص موثق و يا غير موثق ، زن يا
مرد را به زنا متهم مى كنند. درباره او بد گمان مى شوند و حكم سنگسار
شدن در نظرشان مجسم مى گردد. در صورتى كه دستور اكيد اسلام اين است كه
به چنان سخنى نبايد گوش داد، بلكه گوينده آن سخن ، مجرم است و بايد 80
ضربه شلاق بخورد، حتى اگر پنجاه نفر و بيشتر بيايند و بگويند ما ديديم
كه اين مرد و زن نامحرم به اتاق خلوتى رفتند و درها را بستند و پرده ها
را انداختند به اضافه دهها قرينه ديگر، پس ((
حتما زنا كرده اند )) در صورتى كه در ميان آنها
چهار نفر عادل نباشد كه اصل عمل را ديده باشند، همگى آنها بايد شلاق
بخورند. و آن زن و مرد تعزيرى كمتر از حد را سزاوار مى شوند كه البته
گاهى به بيشتر از 80 ضربه هم مى رسد.
دليل
236-
والذين يرمون المحصنات ثم لم ياءتوا باءربعه شهداء فاجلدوهم ثمانين
جلده و لا تقبلوا لهم شهاده اءبدا و اولئك هم الفاسقون .
كسانى كه به زنان پاكدامن نسبت زنا دهند و چهار شاهد نياورند، ايشان را
هشتاد تازيانه بزنيد و ديگر هرگز شهادتى از آنها نپذيريد كه آنها
فاسقند.
(269)
237-
عن جعفر بن محمد (عليه السلام ) قال : لاباءس اءن يمسك الرجل امراءته
ان راها تزنى . اذا كانت تزنى و ان لم يقم عليها الحد فليس عليه من
اثمها شى ء
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: مردى كه مى بينيد زنش زنا مى دهد،
مانعى ندارد كه او را در خانه خود نگهدارد. اگر زن زناكار است ، هر چند
حد بر او جارى نشده باشد، گناه او به گردن شوهرش نمى افتد.
(270)
238-
ساءلت اءبا عبدالله (عليه السلام ) عن المراءه الفاجره يتزوجها الرجل
المسلم قال : نعم و ما يمنعه و لكن اذا فعل فليحصن بابه مخافه الولد.
از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم : زنى كه زنا مى دهد، مرد مسلمان
مى تواند با او ازدواج كند؟ فرمود: آرى چه مانعى دارد؟ ولى اگر با او
ازدواج كرد، بايد در خانه خود را ببندد مبادا همسرش فرزند نامشروعى
بياورد.
(در اينجا هم بعضى از مردان شهوت پرست ، جمله اول امام صادق (عليه
السلام ) را مى شنوند، ولى جمله دوم را فراموش مى كنند.
(271)
درس پنجاه و هشتم : رفت و آمد فاميلى
از پسر و دخترى كه سالهاى متمادى در خانواده ئى بزرگ شده اند و با پدر
و مادرى انس گرفته اند، نمى توان انتظار داشت كه به خاطر ازدواج با
يكديگر و تشكيل زندگى مشترك ، از پدر و مادر خود ببرند و يك مرتبه آن
همه سوابق را فراموش كنند.
در مذهب اسلام قطع رحم از گناهان كبيره است و انسان مشتق از انس و الفت
و مودت ميان مسلمانان از اركان دستورات اسلامى است .
بعضى از نادانان گمان مى كنند: به محض اينكه با زنى ازدواج كردند، بايد
آن زن از پدر و مادر و فاميلش ببرد و تنها به او بپيوندد. به زن مى
گويد: تو نبايد بدون اجازه من از خانه خارج شوى . و من اجازه نمى دهم
به خانه پدر و برادر و عمو و دائيت ، بروى ، يا زن به شوهرش مى گويد:
چون با من ازدواج كرده اى ، نبايد نزد مادرت بروى و با خواهرت رفت و
آمد داشته باشى . اين تنگ نظريها خلاف اسلام است و حاكى از نفهميدن
حقيقت و روح مقررات اسلام .
زن يا شوهر اگر عاقل باشد، طورى با همسر خود با محبت و خوشرويى رفتار
مى كند و به قدرى در خانه دلسوزى و فداكارى مى نمايد كه همسرش نزد او
بودن را بر همه چيز ترجيح دهد. خانه خود و كنار همسر را محل امن و
آرامش و منزل اميد و بهشت برين بداند. چنين همسرى اگر گاهى براى صله
رحم به منزل فاميلش برود، دلش مى خواهد هر چه زودتر برگردد و به مونس و
محبوب عزيزش برسد. اين است راه نگهدارى همسر در خانه و گر نه نگهداشتن
كسى در خانه با جبر و اكراه ، عواقبى وخيم دارد. با آن روش ، الفت و
محبت از ميان مى رود و اختلاف و درگيرى پيدا مى شود.
حاصل سخن اينكه داماد و عروس تازه ، بايد فاميل يكديگر رفت و آمد داشته
باشند و آن دو فاميل كه تجربه بيشترى دارند و از روزگار، سردى و گرمى
بيشترى چشيده اند، عروس و داماد تازه را، راهنمايى كنند.
در اينجا گاهى اتفاق مى افتد كه فاميل يكى از زن و شوهر، خام و مغرور
مى باشند. آنها به جاى اينكه راهنمايى كنند، دخالت ناروا مى كنند،
تحقير مى كنند بزرگى مى فروشند و بالاخره مشكلى را كه نمى گشايند
بماند، ايجاد مشكل هم مى كنند.
پند و اندرز بايد از روى دلسوزى و خير خواهانه و خداپسندانه باشد. آنها
بايد اگر از عروس و داماد، كم مهرى و بى احترامى ديدند، بر جوانى و
كمسالى آنان حمل كنند، نه بر بى تربيتى و نفهمى ايشان بايد به روى
بزرگوارى خود نياورند و سخن توهين آميز آنها را نشنيده بگيرند و عمل
تحقير آميزشان را نديده انگارند، چه مادر و خواهر شوهر نسبت به عروس
و چه پدر زن نسبت به داماد. مادر داماد بايد عروسش را مانند دختر خود
حساب كند و او را با زبان خوش و براى رضاى خدا راهنمايى نمايد چنان كه
دخترش را راهنمايى مى كند عروس هم بايد نصايح مادر شوهر را مانند نصايح
مادرش بپذيرد و در گوش گيرد. اگر عروس از نصيحت بدش مى آيد كه نبايد
چنين باشد مادر شوهر بايد مدتى از او كناره گيرى كند، بزرگوارى خود را
حفظ كند تا عروس خودش بيايد و بگويد: چرا مرا نصيحت و دلالت نمى
فرماييد. مادر شوهر اگر سعادت پسر و عروسش را مى خواهد بايد چنين كند.
اگر عمل به دستور اسلام را مى خواهد، بايد چنين كند. اگر احترام و عزت
خودش را مى خواهد، بايد چنين كند. دعوا كردن با عروس دليل كسر شخصيت
و عقده داشتن مادر شوهر است ، دليل حسادت داشتن و كم ظرفيتى اوست .
دليل
239-
قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ): صلوا اءرحامكم ولو بالسلام .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: با خويشاوندانتان پيوند
داشته باشيد اگر چه تنها با سلام كردن باشد.
(272)
340-
قال اءبو جعفر (عليه السلام ): صله الارحام تزكى الاءعمال و تنمى
الاءموال و تدفع البلوى و تيسر الحساب و تنسى فى الاءجل .
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: صله رحم ، اعمال را پاك و اموال را
بابركت و بلاها را دفع و حساب قيامت را آسان مى كند و اجل را به تاءخير
مى اندازد.
(273)
341-
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) اوصى الشاهد من امتى
والغائب منهم و من فى اءصلاب الرجل و اءرحام النساء الى يوم القيامه
اءن يصل الرحم و ان كانت منه على مسيره سنه فان ذلك من الدين .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: به امتم سفارش مى كنم ،
چه آنهايى كه حاضرند و چه آنهايى كه غائبند، تا روز قيامت كه صله رحم
كنند، اگر چه فاصله ميان آنها يكسال راه باشد. صله رحم جزء دين است .
(274)
242-
قال على (عليه السلام ): من اءشرف اءفعال الكريم غفلته عما يعلم ؛
على (عليه السلام ) فرمود: از جمله شريف ترين اعمال شخص كريم اين است
كه از آنچه مى داند و مى فهمد (از بد رفتارى ديگران ) تغافل كند (و خود
را به نادانى زند.
(275) )
درس پنجاه و نهم : روابط فاميلى
بعضى از امورى كه خداوند مهربان در اختيار انسان نهاده است ، تا براى
ادامه حيات يا رفاه بيشتر او مفيد باشد، همان امر را انسان نادان ، در
جهت معكوس مصرف مى كند و باعث خسارت و زيان خود مى سازد.
خداوند متعال مايعى لطيف و گوارا و نورانى به نام آب را در اختيار بشر
مى گذارد تا به وسيله آن جگر تفتيده خود را تسكين دهد، گلهاى رنگارنگ و
رياحين معطر و ميوه هاى لذيذ و حبوبات مقوى به عمل آورد، پليديها را از
لباس و بدن خود بزدايد و هواى گرم و داغ بيابان را به بهشتى خرم و خنك
تبديل كند؛ ليكن بعضى از مردم بى خرد، همين آب معصوم و زلال را در پاى
ساختانها و زير ديوارها جارى مى كنند و موجب خرابى و ويرانى و انهدام و
هلاكت مى شوند، هم چنين از تاك و درخت انگور زيبا و بى گناه ، خردمندان
، انگور و كشمش و مويز مى گيرند و بى خردان مشربات مستى آور و عربده
ساز.
در موضوع زناشويى يكى از امور دو پهلو، شخصيت اجتماعى يا ثروت و
مالدارى فاميل زن ، مخصوصا پدر زن يا فاميل شوهر و مخصوصا پدر شوهر است
، كه براى زن و شوهر عاقل موجب افتخار و شكرگذارى و براى زن و شوهر بى
خرد موجب اختلاف و درگيرى مى شود. زن و شوهر عاقل مى گويند: ما بايد
چشم توقع به مال پدر و مادر و فاميل خويش نداشته باشيم . ما بايد
استقلال خود را حفظ كنيم و به آنها وابسته نباشيم . تنها خدا را شكر
كنيم كه از نظر ارتباط خانوادگى ، فاميلى آبرومند داريم و در ميان
اجتماع سرافراز و سربلنديم ؛ ولى اگر بيخرد و نادان باشند، زن و شوهر
گوشه و كنايه مى زند كه پدر من از پدر تو مقامش بالاتر است ، ثروتش
بيشتر است ، يا شوهر به زن مى گويد: خيال نكنى اگر پدر اعيان و پولدارى
دارى ، در نظر من چنين و چنانى ، من ابدا به پدر و فاميل تو اعتنايى
ندارم ، بلكه گاهى چون خود را كوچكتر از پدر زنش مى بيند، كارها و
سخنان عادى همسر را بر بى اعتنايى نسبت به خود حمل مى كند، با وجود
اينكه آنها چنين نظرى نداشته اند. در چنين محيطى صفا و صميميت نيست و
هر روز جنگ و منازعه است و درگيرى و مرافعه .
در اينجا دستور عقل و شرع نسبت به زن اين است كه : هيچگاه سخن از شخصيت
و ثروت پدر خويش نگويد و شوهرش را سركوفت ندهد كه خود را سركوفت داده
است .
زن عاقل بايد بگويد: مال و شخصيت اجتماعى ، امتياز و ارزش واقعى ندارد.
امتياز واقعى به علم و هنر و تقوى و مجاهدت است كه هر زن و شوهرى بايد
خود دارا باشند. ثروت و مقام پدر من ، براى خودش امتياز نيست تا چه رسد
براى ما. ثروت و مقام در يك روز و يك حادثه كوچك از ميان مى رود. و
شوهر هم اگر عاقل باشد در پاسخ مى گويد: چه زن عاقلى دارم ، چه همسر
دانا و فهميده اى خدا نصيب من كرده است . يا مى گويد: اين هم از
نعمتهاى خداوند بر ما است كه فاميل همسرم فقير و بدبخت و سرافكنده
نيستند. آبروى آنها هم آبروى ماست و نظير اين جملات .
هم چنين اگر فاميل شوهر، مقام و ثروتى بيش از فاميل زن داشته باشند،
سخنان شوهر بايد حاكى از بى اعتبارى مال و مقام و سخنان زن بايد حاكى
از شكرگزارى و احساس افتخار باشد.(به خواست خداوند در جلد دوم توضيحات
و پندهاى متعدد و مفيدى در رابطه هر يك از اعضاى فاميل با عضو ديگر
خواهيم داشت )
دليل
243-
و قيل له صف لنا العاقل . فقال (عليه السلام ): هوالذى يضع الشى مواضعه
.
به اميرالمؤ منين (عليه السلام )، گفتند: عاقل را براى ما تعريف كن ،
فرمود: عاقل كسى است كه هر چيزى را در محلى كه جاى اوست مى گذارد.
(276)
سخن على (عليه السلام ) به قدرى عموميت دارد كه عباراتى از قبيل : در
هر جائى سخنى مناسب گفتن و از هر چيزى استفاده مناسب كردن و بلكه هر
چيزى را چنانكه هست شناختن و در مغز خود، در جاى مناسبش گذاشتن را شامل
مى شود.
224-
كلما حسنت نغمه الجاهل ازداد قبحا فيها.
نعمتى كه جاهل دارد هر چند نيكو باشد، او به خاطر جهلش بر زشتى آن مى
افزايد (مانند گربه اى كه گوشت را به خاك مى مالد و مى خورد.
(277) )
درس شصتم : احترام داماد
از نظر اسلام ، داماد نسبت به پدر زن و مادر زن خود، جوركش و زحمت
بردار است ، يعنى دخترى كه مى بايست در خانه پدر و مادر باشد و زحمت
مخارج و نگهدارى او را بر عهده داشته باشند، مرد ديگرى به نام
(( داماد )) اين زحمت را
از گردن آنها برداشته و به عهده خود گرفته است .
زحمت نگهدارى ، پسر براى پدر و مادر تنها تحمل مخارج و نيز آموزش و
پرورش است ؛ ولى دختر علاوه بر همه اينها، زحمت صيانت و حفظ عفت دارد
كه بسى مشكلتر از زحمات ديگر است ؛ لذا امام صادق (عليه السلام ) مى
فرمايد: از موجبات راحتى مومن اين است كه دخترش با مردن يا عروس شدن
از خانه بيرون رود، بنابراين بعد از عروس كردن دختر، تمام زحمات و
مخارج و غصه ها بر دوش شوهر او يعنى داماد افتاده است .
از نظر اسلام بايد صداقت و صراحت لهجه ميان داماد و پدر زن وجود داشته
باشد.
حضرت سجاد (عليه السلام )، هر گاه دامادش : بر او وارد مى شد، عباى خود
را زير پايش مى انداخت و با صداى بلند مى فرمود: ((
مرحبا به مردى كه زحمت و خرج را از گردن ما برداشت و عورتى را كه ما
بايد نگهدارى كنيم ، نگهدارى كرد. )) چه نادانند
پدر زنانى كه داماد خود را شاخ گاو مى نامند و مى گويند:
(( شاخ گاوى بدتر از داماد نيست !
(278)
مگر اينها نمى دانند كه خودشان هم داماد مرد ديگرى هستند يا نمى دانند
كه رفتار امام آنها با دامادش چگونه بوده است ؟
البته داماد هم بايد، در برابر پدر زنى كه از او احترام مى كند، سعه
صدر و بزرگوارى نشان دهد، تنگ حوصله و كم ظرفيت نباشد، از احترام پدر
زن مغرور نشود. خود بزرگ بين و مستكبر نگردد. و بداند كه از نظر اسلام
، احترام به پدر زن و معلم ، مانند احترام به پدر خود انسان لازم است .
پدر زنى را ديدم كه روزى به دامادش سخن امام چهارم را گفت و روزى هم يك
داماد، در برابر پدر زن مى گفت : زن من مثل زنهاى ديگر نيست ، او فرشته
است اگر يك روز نباشد زندگى من معطل است و بايد پايم را به طرف قبله
دراز كنم ، آرى رابطه پدر زن و داماد از نظر اسلام بايد چنين باشد.
دليل
245-
قال اءبو عبد الله (عليه السلام ): كان على بن الحسين (عليه السلام )
اذا اءتاه ختنه على ابنته اءوعلى اخته ، بسط له رداءه ، ثم اجلسه ، ثم
يقول : مرحبا بمن كفى المؤ نه و ستر العوره .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: على بن الحسين (عليه السلام ) چنين
بود كه هر گاه شوهر دختر يا شوهر خواهرش نزد او مى آمد، عبايش را پهن
مى كرد و او را بر آن مى نشانيد، سپس مى فرمود: ((
مرحبا به كسى كه زحمت را برداشت و عورت را حفظ كرد.
(279) ))
246-
عن اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال : ثلاثه للمومن فيها راحه ... وابنه
يخرجها اما بموت اءو بتزويج .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: سه چيز موجب استراحت مومن است ... و
دخترى را كه با مردن يا عروس كردنش از خانه خارج كند.
(280)
درس شصت و يكم : اختلاف مالى
زن و شوهر، هر گونه اختلافى با يكديگر داشته باشند منشا و ريشه آن
اختلاف غالبا شش امر است كه يكى از آن امور، خارجى است يعنى از ناحيه
دخالت ديگران حاصل مى شود و پنج امر ديگر داخلى است ، يعنى از سوى خود
زن و شوهر است ، ما اين شش امر را در شش درس توضيح مى دهيم و دستور
اسلام را درباره علاج آن بيان مى كنيم و از خداوند متعال براى مسلمين
توفيق عمل مى طلبيم :
اول : اختلاف مالى است ، چنانكه مثلا مهريه زيادى براى زن معين شده
باشد و شوهر پشيمان گشته و هر روز بهانه ئى بگيرد و جر و بحث درست كند
تا زن را راضى نمايد كه مهريه خود را به نحوى كم كند يا نگيرد.
چنين شوهرى بايد بداند كه دستور اسلام اين است كه اگر مردى قصد ندادن
مهريه زنش را داشته باشد، گناهش مانند زناكار و يا سارق است و اگر
بالاخره نپردازد، مديون زن باقى مى ماند تا در قيامت به حسابش رسيدگى
شود.
شوهر بايد بداند: صريح دستور قرآن كريم است كه اگر پوست گاوى پر از طلا
هم مهريه زن قرار داده شود، بايد بدون اندكى كاهش و تا آخرين دينار آن
مهريه را بپردازد.
شوهر بايد بداند كه زن حاضر شده است ، به خاطر قولى كه داده و يكبار
كلمه بله را گفته است ، عمرى با شوهر خود بسازد از پدر و مادر مهربان
خود ببرد. و در خانه ديگر و با مردى ديگر و مشكلاتى بيشتر و افزون تر
بسازد. حاضر شده است كه با چادر بيايد و با كفن بيرون رود، پس چرا مرد
نبايد سر قول خود بايستد و راجع به مهريه ئى كه قبول كرده و سندش را
امضا نموده . پشيمان شود و بهانه بياورد؟ چرا بايد بدون جهت زندگى را
بر خود و خانواده اش تلخ كند؟ مگر نه اين است كه هر عاقلى به او مى
گويد: مى خواستى از اول فكر كنى و دفتر را امضا نكنى ؟ چرا حرفى مى زنى
كه همه مردم تو را ملامت كنند؟ براى مرد ننگ و عيب است كه زير قول خود
بزند و در برابر زنى كه به قول خود وفادار است خود را پست نشان دهد،
اگر واقعا مرد را مجبور كرده اند يا گولش زده اند و مهريه زيادى به
گردنش گذاشته اند. او مى تواند با زبان خوش و از راه قانونى وارد
شود، كه اگر نتيجه ئى باشد در اين راه است . نه بهانه گيرى و كارهاى
كودكانه انجام دادن .
مرد مسلمان بايد توكل بر خدا كند و به كار
و كسب و فعاليت پردازد و خدا را رازق و توانا بداند كه خيلى بيشتر از مهريه همسرش
به او برساند. باز اختلاف مالى ممكن است از طريق ثروتمند بودن پدر زن و ضعيف بودن
داماد باشد، كه غالبا هر جوانى در ابتداى دامادى چنين است . همان پدر زن هم ابتدا
ثروتمند نبوده است . در اين امور دستور عقل و شرع اين است كه : داماد مناعت طبع و
عفت نفس به خرج دهد و چشم به مال پدر زن نداشته باشد. بر خدا توكل كند تا خدا هم او
را به ثروت رساند و پدر زن هم وظيفه دارد كه به دختر و دامادش تا مى تواند كمك كند،
علاوه بر اينكه حقوق واجبه مالى خود را اگر استحقاق شرعى دارند مى تواند به آنها
بدهد، بايد بداند كه او بالاخره مى ميرد و ارثش به همين دختر مى رسد، پس چه بهتر كه
تا زنده است ، با دست خود بدهد تا دختر او هم با شوهرش بخورند و او را دعا كنند و
او هم هر روز ناظر نزاع و درگيرى دختر و دامادش نباشد.
بخش ديگر اختلاف مالى ، از راه خست مرد است در خرج كردن ، يعنى زن را سخنى دادن و
در فشار مضيقه گذاشتن . اين عمل از نظر اسلام زشت و نارواست ، چنانكه از نظر عقل و
خردمندان هم ، دستور اسلام اين است كه شوهر بايد به سياست خدايى بنگرد، و هر وقت
خدا براى او روزى كمترى مى رساند، او هم خرج كند، و هر وقت خدا به او توسعه مى دهد
و درآمد بيشترى بدست مى آورد. او هم به خانواده اش بيشتر برسد خلاصه شوهر بايد
درآمدش را بدون ربا و تزوير در ميان گذارد و با همسر و خانواده اش خرج كند.
ديگر از موارد اختلاف مالى كه تقصير زن است ، چشم و همچشمى او با زن همسايه و فاميل
خود او يا فاميل شوهر مى باشد. گاهى زن به خانه همسايه مى رود. به مجلس مهمانى و
عروسى مى رود. لباسهاى زنان و زندگى آنها را، از لباس و زندگى خود بهتر و نفيس تر
مى بيند، سپس به خانه مى آيد و براى شوهرش بهانه گيرى مى كند كه لباس من و فرش و
پرده ما چرا بايد مانند آنها نباشد؟ قبل از هر پاسخى كه شوهر بدهد، بايد بگويم :
چنين زنى خام است ، جوان است ، دنبال هوى و هوس است ، مسلمانى متعهد و تمام عيار
نيست . به فكر زندگى نيست ، او مى گويد پيشواى من فاطمه زهرا سلام الله عليها است ،
ولى سخنى مى گويد كه آن حضرت در تمام عمرش حتى يكبار هم به شوهرش نگفت . زن مسلمان
بايد قانع باشد و بداند همه مردم يكسان زندگى نمى كنند، او بايد بداند كه فضيلت و
شرافت زن به خانه دارى و شوهر دارى و تربيت فرزندان صالح و شايسته است ، نه مال و
ثروت زياد و لباسهاى رنگارنگ .
دليل
247- عن اءبيعبد
الله (عليه السلام ) قال : من اءمهر مهرا، ثم لاينوى قضاوه ، كان بمنزله السارق .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هر كس براى همسرش مهرى قرار دهد و قصد پرداخت آنرا
نداشته باشد، مانند دزد است .
(281)
248- عن النبى
(صلى الله عليه و آله و سلم ) قال : من ظلم امراءه مهرها فهو عندالله زان يقول الله
عز و جل له يوم القيامه : عبدى زوجتك اءمتى على عهدى فلم توف بعهدى و ظلمت اءمتى
فيؤ خد من حسناته فيدفع اليها...
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كس نسبت به مهر زنش ستم كند، نزد
خداوند زناكار محسوب مى شود. خداوند در روز قيامت به او گويد: بنده من ! كنيز خود
را طبق قرار و پيمانى كه با تو نمودم ، به همسريت در آوردم ، ولى تو به پيمان من
وفا نكردى و به كنيزم ستم نمودى آنگاه از حسنات او برداشته مى شود و به مقدار حق زن
به زن داده مى شود. اگر حسناتش كم باشد، او را به دوزخ برند، زيرا پيمان شكنى كرده
است .
(282)
249- و ان اءردتم
استبدال زوج مكان زوج و آتيتم احديهن قنطارا
(283) فلا تاءخذوا منه شيئا اءتاءخذونه بهتانا و اثما مبينا # و كيف
تاءخذونه و قد اءفضى بعضكم الى بعض و اءخذن منكم ميثاقا غليظا.
اگر خواستيد زنى را رها كرده و به جاى او زنى ديگر بگيريد و مال بسيارى مهر او كرده
ايد، چيزى از آن باز نگيريد. در صورتى كه شما به يكديگر رسيده ايد (و از همسر خود
لذت و آسايش برده ايد) و زنان از شما پيمانى محكم گرفته اند.
(284)
250- لينفق ذوسعه
و من قدر عليه رزقه فلينفق مما آتاه الله ، لا يكلف الله نفسا الا ما آتاها سيجعل
الله بعد عسر يسرا.
مردى كه در زندگى وسعت رزق دارد، بايد به مقدار وسعتش خرج كند و مردى كه روزيش تنگ
باشد، به مقدارى كه خدا به او داده است خرج كند. خدا هيچكس را بيش از آنچه به او
داده تكليف نمى كند و خدا پس از هر سختى آسايشى قرار مى دهد.
(285)
251- عن
اءبيعبدالله (عليه السلام ) قال : اذا جادالله تبارك و تعالى عليكم فجودوا و اذا
امسك عنكم فامسكوا و لا تجاودوا
(286) الله فهو اجود.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: زمانى كه خداى تبارك و تعالى به شما سخاوت نمود.
شما هم سخاوت كنيد، و چون باز گرفت ، شما هم باز گيريد. با خدا سخاوت فروشى نكنيد
(به خدا سخاوت ياد ندهيد. مثلا قرض نكنيد و براى خانواده خود خرج كنيد،) كه خدا
از همگان سخاوتمندتر است .
(287)