بهشت خانواده جلد اول

دكتر سيد جواد مصطفوى

- ۱۵ -


درس پنجاه و پنجم : ضرب المثلها

آوردن مثل در ميان هر قوم و ملت و نزد اهل هر لغت و زبانى مرسوم است و فايده آن اين است كه گوينده با آوردن مثل مى تواند مقصود خود را روشن تر و بهتر ادا كند و اگر آن مثل مطابق حقيقت باشد، مطلب را در ذهن شنونده بهتر و بيشتر جايگزين مى كند و بلكه او را براى شنيدن سخن آماده تر و شائقتر مى نمايد.

قرآن كريم براى هدايت انسانها مثلهاى بسيارى آورده و در پايان مى فرمايد: (( اين مثلها را براى مردم مى زنيم شايد تفكر كنند اندرز گيرند. ))

درباره (( زن )) و نشان دادن ماهيت و حقيقت او، در ميان هر قومى و ملتى مثلهائى وجود دارد كه نشان دهنده فرهنگ و طرز فكر آن ملت است و مجموع آنها نشان دهنده حقيقت و واقعيت زن .

ما در اين درس ، ابتدا ضرب المثلهاى اقوام و ملل را نسبت به زن مى آوريم و در پايان ، ضرب المثلهااى را كه از قرآن و اسلام نسبت به زن استفاده مى شود، بيان مى كنيم و در پايان با تذكر چند مطلب كوتاه ، قضاوت را به خوانندگان بصير و منصف وا مى گذاريم .

1- آرژانتينيها

زن بد و زن خوب هر دو به شلاق احتياج دارند.

2- افريقائيها

زن زيبا، خواهر مردان بسيارى است .

پوشش زن به قيمت آرامش دل شوهر است .

هر قدر با زن صميمى باشى قلبت را به او وامگذار.

زن حكم اسب را دارد، كسى كه او را مى راند صاحب اوست .

آنچه را شيطان در سال مى كند، پير زنى در يكروز انجام مى دهد.

اطاعت از زنان ، رفتن به دوزخ است .

زن حكم پتو را دارد اگر به خود بپيچى ناراحتت مى كند و اگر دورش ‍ بيندازى سرما مى خورى .

زن بى حجب و حيا آش بى نمك است .

3- آلبانيها

زن را به دروغ و سگ را با استخوان راضى كن .

زنى كه مى خواند، شوهر مى خواهد.

4- آلمانيها

آنجا كه زن حكومت دارد، شيطان سر پيشخدمت است .

زن شكل فرشته و قلب افعى و شعور خر دارد.

كسى كه زن ثروتمند بگيرد، آزادى خود را فروخته است .

وقتى زنى مى ميرد، يك فتنه از دنيا كم مى شود.

مرد پيرى كه زن جوان بگيرد، مرگ به قهقهه مى افتد.

كارى كه شيطان از عهده برنيايد، زن انجام مى دهد.

مراقبت از يك جوال مگس آسانتر است تا مراقبت از يك زن .

زن چون پياز، سفيد و زيباست ، اما وقتى آنرا بشكافى نه مغز دارد، نه قلب و آنگاه فقط بايد قطرات اشك فروريزى .

بين (( بله )) و (( نه )) زن يك سوزن هم جا نمى گيرد.

شيطان ده ساعت وقت لازم دارد تا يك مرد را گول بزند ولى زن يك ساعت ده مرد را اغفال مى كند.

زنى كه كسى همراه ندارد، همراه همه است .

گريه زن ، دزدانه خنديدن است .

زن بدون مرد، باغ بدون ديوار است .

زن ، زيبايى را بر فضيلت ترجيح مى دهد.

5- بوميهاى آمريكا

زن و زمين منشا جنگند.

زن زيبا، زحمت زيبا.

دهان زن تعطيل بردار نيست .

6- اسپانيوليها

خوشبختى يا بدبختى مرد زن اوست .

از زن شرور بر حذر باش و به زن خوب اعتماد مكن .

به زن بى صدا و سگ ساكت اعتماد مكن .

زن كسى را كه دوست دارد تحقير مى كند و كسى را كه از او بدش مى آيد مى ستايد.

7- استونيها (255)

گيسوى زن دراز است و عقلش گرد.

زن را جوان بگير و جگر را گرم بخور.

از خاندان متمول اسب بخر و از خاندان فقير زن بگير.

اگر مى خواهى همه دنيا از مطلبى با خبر شوند، به زن بگو.

زن را چون بطرى محكم نگهدار.

دختران كه همه خوبند پس زنان بد از كجا مى آيند؟

زن زيبا بهشت چشم و دوزخ روح و برزخ جيب است .

زن در پائيز عاقلتر از مرد در بهار است .

زن هيچگاه از زن تمجيد نمى كند.

آب در غربال بهتر مى ماند تا راز در دهان زن .

8- اعراب

بدنامى زن زايل شدنى نيست .

زن كچل به موهاى دختر خاله اش مى نازد.

زن بايد با مردى كه او را دوست دارد، ازدواج كند، نه با مردى كه طرف عشق اوست .

9- انگليسيها

زن شرى است مورد نياز.

مردى كه زن مى گيرد، مثل كسى است كه ميمون مى پروراند. او بايد مسئول خرابكاريش هم باشد.

زن اسلحه يى بجز زبان ندارد.

زن زشت درد دل است و زن زيبا دردسر.

زن در 10 سالگى فرشته ، در 15 سالگى طاهره ، در چهل سالگى ابليس و بعد از آن عفريته است .

كسى كه زن را دوست ندارد پستان خوك را مكيده است .

سگ هميشه قابل اعتماد است و زن تا اولين فرصت .

زن به رويت مى خندد و گلويت را مى برد.

به زن بگو زيبايى تا از خوشى ديوانه اش كنى .

زنى كه بزك مى كند تابلوى (( به اجاره داده مى شود )) را نصب مى كند.

زنى هر اندازه به سر و وضع خود دقيق باشد، نسبت به خانه و زندگى بى قيد است .

اگر زن به اندازه خوبيش كوچك مى بود، سراپايش با يك پوست نخود پوشيده مى شد.

نصيحت زن چيز مهمى نيست ، ولى كسى كه آنرا نپذيرد ديوانه است .

فكر زن و باد زمستانى اغلب متغيرند.

دختر عفيف اگر پايش شكسته باشد، بهتر است تا براى تفريح از خانه دور ماند.

زن و موسيقى تاريخ بردار نيست . (256)

زن چون بادنماى كشتى است ، به هر طرف كه باد آيد متمايل مى شود.

وجود زن در امور كشورى مثل وجود ميمون در دكان شيشه گرى است .

زن هر وقت بتواند مى خندد و هر وقت بخواهد مى گريد.

زن با اينكه دليل و منطق سرش نمى شود، هميشه حرف آخر با اوست .

وقتى زن خانه تنبل شد، كلفت هم با دهانش كار مى كند.

اگر از زن خود الاغ بسازيد، او هم از شما گاو مى سازد.

زن آنقدر كه به نظر مى آيد. پير است و مرد آنقدر كه احساس مى كند.

زن خوب محصول شوهر خوبست .

كسى كه با زن بيوه اى 3 فرزند دارد، ازدواج كند، با چهار دزد ازدواج كرده است .

زن بيوه مگير، جز آنكه شوهرش را به دار آويخته باشند.

10- ايتاليائيها

زن و گاو را از شهر خودت انتخاب كن .

خنده زن زيبا، گريه كيف پول آقاست .

زن در كنار پنجره ، مانند انگور در معبر آويزان است .

11- ايرانيان

زن بلاست ولى هيچ خانه اى بى بلا نباشد.

اسب و زن و شمشير وفادار كه ديد؟

زن و اژدها هر دو در خاك به

خداى زن مرد است .

زن يكى ، خدا يكى .

12- ايرلنديها

سه موجود قانون بردار نيست : زن و قاطر و خوك .

خوك مزاحمتر از بز است و زن مزاحمتر از هر دو.

سه طبقه از مردان از شناسائى زنان عاجزند: جوانان و پيران و ميان سالان .

13- برمه ئيها

زن در گهواره هم كه هست خودش را معرفى مى كند.

زن كور باشد بهتر است تا بسيار زيبا.

14- بلغاريها

خانه بدون زن ، مثل چاه بدون دلو است .

زن بى شوهر مثل اسب بدون دهنه است .

زن زيبا 3 شوهر لازم دارد: 1- مالدارى كه خرجش را بدهد. 2- زيبائى كه با او عشق ورزد. 3- اوباشى كه او را كتك زند.

زن فقط سنش و آنچه را كه نمى داند مخفى نگه مى دارد.

15- بوسنيها (257)

از زن ريشدار و مرد بى ريش بر حذر باش .

16- پرتغاليها

زن و گوسفند را بايد زود به خانه آورد (و گر نه نصيب گرگ مى شوند.)

17- پشتوها عقل زن زير پاى اوست .

زن خوب آنست كه يا در خانه باشد يا در گور.

مردان چون كوهند و زنان چون اهرم .

18- چكها

خانه بدون زن مثل چمن بدون شبنم است .

دود و چكه و زن قرقرو، مرد را از خانه فرار مى دهد.

محال است كه سگ را از عوعو كردن و خروس را از قوقولى قوقو كردن و زن را از قرقر كردن بازداشت .

19- چينيها

زن زشت و مال كم ، قلعه و حصار لازم ندارد.

اگر مردى به زنش خيانت كند، از خانه به خيابان تف انداخته است و اگر زنى به شوهرش خيانت كند، از كوچه به خانه تف انداخته است .

پسرت را در اتاق و زنت را در بستر نصيحت كن .

چنانكه حباب مى تركد، زن راز افشا مى كند.

مرد گمان مى كند كه مى داند ولى زن معتقد است كه بهتر مى داند.

وقتى مردى ديوانه زنى مى شود بايد صبر كرد، خود آن زن او را عاقل مى كند.

وقتى زن با لبانش مى گويد (( نه )) با چشمانش مى گويد: (( بله ))

زن از مصيبت ديگران خوشحال و از نعمتشان بدحال مى شود.

كاخ بزرگان را زن پر كرده و كلبه فقرا را بچه .

20- داهوميها (258)

زن شلخته داشتن بهتر از مجرد بودن است .

99 درصد آرزوهاى زن شايد بر شوهر معلوم باشد اما صددرصد آن را شيطان هم نمى داند.

21- دانماركيها

سه زن و يك غاز، يك راسته بازار.

22- روسها

نه جوجه را مرغ مى نامند و نه زن را انسان .

وقتى دخترى متولد مى شود، چهار ديوار مى گريد.

زن سايه است ، تعقيبش كنى ، فرار مى كند، فرار كنى تعقيبت مى نمايد.

كسى كه با زن بيوه جوان عروسى نكرده باشد نمى داند بدبختى يعنى چه .

آزادى حتى زن خوب را هم فاسد مى كند.

اگر زنت به تو تملق گفت حتما نقشه سوئى در سر دارد.

زن دو روز عزيز است : روزى كه به خانه ات مى آيد و روزى كه به خاك سپرده مى شود.

زنت را چون جانت دوست بدار ولى او را از ترس بلرزان .

زن كوزه نيست كه بشكند از زدنش دريغ مكن .

هر چه زنت را بيشتر بزنى غذاى بهتر مى خورى .

زن در آن واحد 77 فكر دارد.

شهادت زن عليه شوهر مسموع نيست .

زن بى جهت شكايت مى كند، عمدا دروغ مى گويد، آشكارا مى گريد و مخفيانه مى خندد.

به گريه زن و لنگى سگ گول مخور.

اگر مردى زن زيبايش را روزى 3 بار نزند از ديوار بالا مى رود.

مرد عاقل در گريه زن چيزى جز آب نمى بيند.

اگر مردى خيلى پير و شكسته است ، تقصير زنش مى باشد.

زن را با چكش بكوب و از آن طلا بساز

23- رومانيها

زنان راه گريه بلدند تا دروغ بگويند

بهترين زنان هم دنده اى از شيطان دارد

اگر پير زنى را گول زنى ، شيطانى را به دام آرى .

24- ژاپونيها

زبان زن خنجرى است كه هرگز زنگ نمى زند.

زن خوب آنست كه كدبانوى خوبى باشد.

به زنت تا آنجا اعتماد كن كه چشم مادرت او را مى پايد.

25- سوئديها

كسى كه زنش را بزند 3 روز گرسنگى مى كشد و 3 روز هم كارش تعطيل است

كسى كه زنش با او با وفا و زنبور با او مهربان باشد، ثروتمند مى شود.

شب و زن و عشق ، مرد را به اشتباه مى اندازد.

26- سياميها (259)

مرد خود ثابت و مستقل است ولى ثبات و استقلال زن به مرد است .

27- صربستانيها (260)

به محصولت تا به انبار نريزى و به زنت تا در گورش نسپارى اعتماد مكن .

وقتى خدا به مردى غضب مى كند، يگانه دختر يك خانواده را به زنى به او مى دهد.

زن زيبا و مال دنيا خائن ترين چيزهاست .

28- مردم غنا (261)

زن را هم مانند سگ مى شود به يك تكه استخوان اغوا كرد.

29- فرانسويها

از آشپز خوب و زن جوان بر حذر باش .

زن صابون مرد است

زن زشت درمان واقعى عشق است

انتخاب زن و هندوانه مشكل است

بدون زن ، مرد موجودى خشن و نخراشيده است

مردى از چوب به زنى از طلا مى ارزد.

به زنى كه دم از تقوى زند اعتماد مكن .

زن و كشتى هميشه در معرض واژگون شدن هستند.

30- فنلانديها

زن را از ده بگير نه از خيابان .

در خانه ، نه شاخ بز لازم است و نه ثروت زن .

مرد براى كار از خانه بيرون مى رود و زن براى اينكه او را تماشا كنند.

31- كردها

زن قلعه ايست كه مرد زندانى آنست .

تمام شعور زن در خانه است ، اگر از آن خارج شد فاقد ارزش ‍ مى گردد. (262)

32- كوبائيها

زن و سگ را بايد دنبال نژادشان رفت .

33- گرجيها (263)

اگر زن خوب بود، خدا هم يكى براى خودش درست مى كرد.

اسلحه زن اشك اوست .

34- لاتين ها (264)

شيطان هم نمى داند كه زن چاقويش را كجا تيز مى كند.

اگر يك عمر زنت را بر دوش گيرى و فقط يك لحظه او را زمين بگذارى ، خواهد گفت خسته ام :

زن يكصد مذهب عوض مى كند تا به خواهش دلش برسد.

35- اهالى ماداگاسكار

زن جوان آشپز بدى است .

36- مردم مالايا

زنى كه از خانه بيرون مى رود، حكم باغى را دارد كه در مسير گله قرار گرفته باشد.

37- مراكشيها

با زنت مشورت كن و عقيده خودت را اجرا نما.

زن لباس است و هوش ثروت

38- مسيحيان

خدايا مرا به هر طاعونى گرفتار كن ، جز طاعون قلب و به هر شرارتى دچار ساز، جز شرارت زن .

39- مصريها

زن اگر چانه اش كمتر مى شد محبوبتر مى شد.

حسادت زن كليد طلاق او است .

40- نروژيها

زن ابتدا كنيز، بعدا رفيق ، در آخر آقا بالاسر است .

زن قبل از عروسى مى گريد و مرد بعد از آن .

گوشت را به خواستگارى بفرست نه چشمت را.

زن مثل نعناع است هر چه او را بيشتر بكوبى ، بويش بهتر است .

شيطان زن را بلعيد، ولى از هضمش عاجز ماند.

نه ماهى بدون استخوان است و نه زن بدون جنون .

به سگى كه مى خوابد و به جهودى كه قسم مى خورد و به زنى كه گريه مى كند اعتماد مكن .

41- هلنديها

وقتى در خانه زن خوبى باشد، خوشى از در و ديوار مى بارد.

42- هنديها

سواد براى زن ، مانند خنجر در كف ميمون است .

قول زن نقش بر آب است .

بدون زن خانه جاى شيطان است .

ورود زن آغاز سعادت است .

زن در نبودن شوهر مى گريد و زمين در نبودن آب

هزار مرد با هم توافق مى كنند ولى توافق دو خواهر محال است .

مرد شهوت را دوست دارد و زن مرد را

زن و كيف پولت را محكم ببند و همراهت بردار.

زن زيبا مال همه است و زن زشت مال خودت

به ابليس پناه بده ولى به زن راه مده .

43- هنگريها - مجارستانيها

از زن و شر و خيار هر چه كمتر بهتر.

44- يونانيها

شرهاى سه گانه عبارتند از طوفان و آتش و زن .

يا زن نگير يا اگر گرفتى نگذار آقايى كند

زن گرفتن شرى است كه مردان برايش دست به دعا برمى دارند.

45- يهوديها

اگر ديدى الاغ از نردبان بالا رفت ، زن هم عقل پيدا مى كند.

براى خريد زمين خيزبردار و براى زن گرفتن ، دست به عصا راه برو.

وقتى مرد پير، زن جوان مى گيرد، مرد جوان مى شود و زن پير.

از نظر اسلام

زن امانت خداست نزد شوهر.

زن لباس شوهر است و شوهر لباس زن .

زن ريحان است نه قهرمان .

زن عقربى است شيرين گز.

زن شرى است كه گزيرى از آن نيست .

زن مانند استخوان كج است ، اگر بخواهى راستش كنى مى شكند.

زن بهتر است متكبر و بخيل و ترسو باشد.

جز با زنان عاقل و آزموده مشورت مكن .

غيرت ورزى بيجاى مرد، زن را به فساد مى كشاند. (265)

اكنون به نكاتى چند اشاره مى كنيم :

1- برخى از اين ضرب المثلها حقايقى است روشن كه ملتى در اثر مطالعه و آزمايش چندين صد ساله به آن رسيده است ، آنها را نبايد تنها به عنوان چاشنى و نمك كتاب به حساب آورد بلكه بعضى از آنها به راستى سحر بيان است و معجزه قلم . مانند مثل استونيها براى زن زيبا و دومين مثل كردها.

اگر در ماخذ اسلامى عين اين مثل ها پيدا نشود، ولى همان معانى به صورت و لفظى ديگر بيان شده است ؛ مانند مثلهايى كه درباره پرهيز از ازدواج با بيوه زن و پيره زن گفته اند كه در اسلام به صورت تشويق به ازدواج با دوشيزه باكره بيان شده است .

2- اندكى از اين ضرب المثلها نه واقعيت دارد و نه حقيقت ، بلكه در اثر رفتار بد زنان معدودى آن جمله پيدا شده است . شايد هم مثل شايع نباشد.

3- شايد بعضى بگويند: مثلهايى كه زن را زشت و منفور جلوه مى دهد، اكنون در اروپاى متمدن بكار نمى رود. آن مثلها، در زمان پيش از انقلاب فرهنگى اروپا مرسوم بوده است . مى گويم شايد چنين باشد، ولى حقيقت اين است كه اين مثلها در اثر مطالعه هزاران سالى كه انسان بر روى موجود (( زن )) كرده است پيدا شده و يك حقيقت طبيعى و تاريخى است ولى اكنون اگر به كار نرود به خاطر عارضه سالوسى امپرياليسم جهانخوار است كه مى خواهد در برابر زن چاپلوسى كند تا او را به دام لعنتى خود اندازد، چنانكه در درس قبل توضيح داديم .

4- بيشتر اين ضرب المثلها، از نظر اسلام قابل تخصيص است ، بلكه مى توان گفت هيچيك از آنها كليت مطلق ندارد چنانكه از مثلهاى متناقض ‍ پيداست : روسها و نروژيها، زدن زن را توصيه مى كنند و سوئديها زدن زن را موجب تعطيل كار و گرسنگى كشيدن مرد مى دانند.

5- گويندگان اين مثلها، غالبا حقيقت را دريافته اند، ولى بعضى از آنها در مقام عبارت و بيان ، راه مبالغه و افراط پيموده اند، ولى اسلام در همه موارد - زن را چنانكه هست ، بدون كم و زياد معرفى نموده است . هيچگاه در اسلام زن بدتر از شيطان و همرديف آتش و طوفان معرفى نمى شود.

6- ظرافت و لطافت ادبى را در بيشتر اين مثلها نبايد فراموش كرد و از همه آنها نمى توان معناى مطابقى را انتظار داشت مثل جمله (( اگر زن خوب بود خدا يكى براى خودش انتخاب مى كرد. ))

7- هيچيك از اين ضرب المثلها كه نمايانگر فرهنگ و طرز فكر ملتهاست در احترام زن به پاى اسلام نمى رسد. كداميك از اين ضرب المثلها، شخصيت والاى زن را مانند مفهوم والا و عميق (( خدا و امانت )) را چنانكه مسلمان مى فهمد، بفهمد؟ اين آفريننده زن و مرد است كه مى گويد زن و شوهر لباس ‍ يكديگرند.

8- بدون استثنا از تمام ضرب المثلها، اصالت و تقدم مرد در زندگى زناشويى فهميده مى شود و طفيلى بودن و تاءخر و فرعى بودن زن . در تمام اين ضرب المثلها يكى مانند (( هن لباس لكم و انتم لباس لهن )) يافت نمى شود كه تساوى و برابرى اين دو جنس را بفهماند. اسلام اگر تقدم مرد را بر زن مطرح مى كند مانند (رجال قوامون على النساء) است كه دليل آنرا در درس بيست و چهارم بيان كرديم .

دليل

234- و تلك الاءمثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون .

اين مثلها را براى مردم مى زنيم شايد فكر كنند. (266)

درس پنجاه و ششم : ابعاد سه گانه

هر مكتبى كه مى خواهد آئين نامه و اساسنامه ئى براى روابط زن و شوهر تدوين كند، بايد سه بعد مختلف را مجموعا و در عرض هم مورد نظر قرار دهد و آن سه بعد (( ذوق ، تحقيق و تعهد )) است .

(( ذوق )) : قريحه و طبع و استعدادى است كه آدمى به وسيله آن محاسن خفيه و لطف سخنهاى لطيف و اعمال ظريف را درك مى كند. زيباييهاى نهفته در نقاشى و شعر و موسيقى و حجارى ها و مانند آن را تميز مى دهد،صاحبان قوه ذوق ، از مشاهده ديدار معشوق و استماع كلام محبوب چنان به شور و شعف مى آيند كه گاهى حالت بيخودى و محو مطلق به آنها دست مى دهد و در آنحال چيزهايى را درك مى كنند كه از وصف آن عاجزند.

ذوق يكى از ابعاد وسيع و گسترده وجود انسان است . به وسيله نيروى ذوق دختر و پسر، همسر زيبا و تميز را بهتر از نازيبا و ناتميز مى پسندند و همسر شاعر و عارف و خوش سليقه و خوش رختخواب را بر همسرى كه چنين نباشد ترجيح مى دهند.

مكتب جامع و سعادت بخش اسلام ، در مقررات زناشويى خود، ذوق زن و شوهر را مورد عنايت قرار داده ، بلكه آنرا پروانيده و گسترش داده است ، به عنوان نمونه به درسهاى 9 و 13 و 15 و 27 و 40 مراجعه كنيد.

و اما (( تحقيق )) به معنى حقيقت چيزى را بدست آوردن است ، چه زشت باشد و چه زيبا، چه پسنديده باشد و چه ناپسند. محقق كسى است كه زشت را از زيبا تميز دهد و بلكه هر چيز را چنانكه هست بشناسد و تمام ابعاد و جوانب مختلفش را در نظر گيرد و بيان كند. در اين قسمت هم مكتب اسلام را ديديم كه در دروس (( عفت و عشوه ، استخوان كج ، باردارى ، جلوگيرى ، مشورت با زن ، حكمين و... )) چگونه محققانه سخن مى گويد.

و اما مقصود از تعهد مرحله بعد از حقيقت است ، يعنى پاى بند بودن و عمل كردن به آنچه انسان در مرحله تحقيق بدست آورده است . تعهد در مرحله رهبرى و ساختن متعهد، به معناى حقايق علمى را از مرحله عقل ، به سر منزل دل رسانيدن و سراسر وجود شنونده را از حقيقت پر كردن و او را مطيع و منقاد ساختن است ، يعنى همان كارى كه تنها انبياء الهى از عهده آن به خوبى برآمده اند و ديگران از انجام كمترين درجه آن هم عاجز بوده اند

فلاسفه بشرى تنها بشر را به تفكر و تعقل وادار كرده اند، ولى انبياء الهى آنها را به جنبش و حركت در آورده اند. اگر برخى از فلاسفه بشرى ، به تحريك بشر موفق گشته اند، تازه آن تحريك در راه اصطبل و آخور بوده يا يكدرجه بالاتر در راه گرفتن حقوق خود از ستمگران پرخور؛ ولى انبياء الهى بشر را به حركت در آورده اند در راه تعالى اخلاقى ، كمال معنوى ، سعادت ابدى در راه مهار كردن هواى نفس ، كوبيدن اميال سركش و منقاد ساختن شيطان و بالاخره در راه ساختن انسانى الهى و بشرى آسمانى كه جز راه حقيقت نپويد و غير رضاى خدا نجويد. به مرحله :

رسد آدمى بجائى كه بجز خدا نبيند   بنگر كه تا چه حد است مكان آدميت

حكما و فلاسفه بزرگ بشر، براى تفهيم مطالب خويش زحمتها كشيدند، قياسها و برهانها ساختند و علمى جداگانه به نام (( منطق )) بنا نهادند. اينان سخن انبيا را (( خطابه )) خواندند و از قياس و برهان خويش نازلترش ‍ دانستند، ولى در آخر قبول كردند كه مانند بو على سينا هم نتوانست صميمى ترين شاگرد خويش (بهمنيار) را به آوردن جام آبى در هواى سرد وادار كند، در صورتى كه انبياء الهى طى قرون متمادى ، ميلياردها بشر نادان و درس نخوانده و هم فلاسفه و دانشمندان درس خوانده را به راه مستقيم واداشته و از كارهاى زشت منع نموده اند.

يك مسلمان متعهد الفبا نخوانده رامى بينى كه اگر كسى واقعا تمام دنيا را به او بدهد و بگويد: (( اين جام شراب حرام را بنوش )) نمى نوشد، ولى دانشمند بزرگ و استاد اساتيد پزشكى را مى بينى كه در اين مقام مى گويد: (( كيفيت زندگى بر كميتش ترجيح دارد )) و مى نوشد.

انبيا الهى نقطه حساس دل انسان را پيدا كرده و درست انگشت خود را روى همان نقطه مى گذارند و اين كار را هم به بركت وحى آسمانى و ارتباط با عالم غيب الهى انجام مى دهند و خود باور دارند و صريحا اعتراف مى كنند كه : (( ان اءتبع الا ما يوحى الى )) ولى فلاسفه و انديشمندان بشر، در اين وادى كميتشان لنگ است ، بلكه اصلا كميتى ندارند كه لنگ باشد يا چابك و زرنگ .

انبياء الهى هزاران سال است كه ميلياردها بشر غارنشين و گوسفند چران و خركچى را به ازدواج و همسرى تشويق كرده و با تعليمات ساده و همه كس ‍ فهم ، ميان زن و شوهر، محبت و الفت ايجاد نموده و راههاى انحرافى غريزه را به همان صورت زشتش به آنها نمايانده و در نتيجه خانواده هايى كه پدر بزرگ و مادربزرگش بيش از صد فرزند و نواده و نبيره خود را با كمال صحت جسم و سلامت نفس ، به چشم خود ديده اند، تربيت كرده اند.

ولى از زمانى كه دانشمندان روانشناس و جامعه شناس پيدا شدند و قلم به دست گرفتند و زن و شوهر را نصيحت و راهنمايى دلسوزانه يا مغرضانه كردند، نظام خانواده ها متزلزل و گسيخته گشت : طلاقها زياد شد، ازدواجها در سنين بالا و پس از خاموشى شعله شور و نشاط، انجام گرفت . اختلافها بر سر حجاب و بى حجابى زن ، ادارى يا خانه دار بودن او، درس خواندن يا نخواندن دختران و مدل شرقى يا غربى را پذيرفتن پيش آمد و لقمه هاى نان به خون گلو آلوده گشت و ضعف اعصاب ، بيمارى عمومى خانواده ها شد.

در اين ميان تنها خانواده ئى نجات پيدا كرد و با عزت و شرف زندگى نمود كه در پى دستورات بسيط و ساده انبيا بود و همانها را بازگو كرد و به كار بست و تنها دانشمند و نويسنده ئى موفق گشت كه اولا در تعليمات انبيا غور و تفحص نمود و سپس با بهره گيرى از علوم اصول و فلسفه و روانشناسى و جامعه شناسى و منطقى كه خوانده بود، دقايق و لطايف آن تعليمات آسمانى را دريافت و به ديگران تحويل داد.

در ميان افراد بشر، ابعاد سه گانه مزبور، احيانا در طول يكديگر قرار گرفته و هر بعدى به دسته و صنفى خاص ، مناسبت يافته است : ذوق را گروه شعرا و عرفا هم پسنديده اند و تحقيق را فلاسفه و حكما و تعهد را درس نخواندگان و صافى دلان . گاهى هم مردمى پيدا شده اند كه همت عالى ترى نموده و از رهبران دينى خود پيروى بيشترى كرده و تا حدى از دو بعد ديگر هم سهمى گرفته اند و يا در همه ابعاد، برجسته و نمونه گشته اند.

دليل

ادله اين درس ، در بيان توضيح درس گفته شد، بلكه تمام آيات و احاديثى كه در اين كتاب بيان نموديم ، از ادله اين درس محسوب مى شود. در اينجا يكى ديگر از احاديث مربوط به ذوق را از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) ذكر مى كنيم :

235- تزوجوا سمراء عيناء عجزاء مربوعه فان كرهتها فعلى مهرها.

على (عليه السلام ) فرمود: زنى را به همسرى بگير كه گندم گون و چشم درشت و درشت كفل و ميان قد باشد. اگر او را نخواستى مهرش به گردن من . (267)