آنچه يك جوان بايد بداند
(ويژه جوانان دانشجو)

رضافرهاديان

- ۱ -


نام كتاب : آنچه يك جوان بايد بداند (ويژه جوانان دانشجو)
نام نويسنده :رضافرهاديان
جستجو
روح پر خروش
روح كنجكاو و پر خروش جوان ، هميشه درصدد جستجو و آشنايى با پديده هاى وجودى خود و اطراف و پيرامون خويش است . جوان ،بنا به موقعيتى كه دارد، محيطى كه در آن زندگى مى كند، شرايط زمانى خاصى كه درآن به سر مى برد، دوستانى كه با آنها نشست و برخاست دارد، زمينه هاىشكل گيرى افكار و عواطف و شخصيت او فراهم مى شود.
افكار و انديشه شما، همواره تحت تاثير مسائل و عوامل درونى و بيرونى شماست كه هر لحظه به نحوى و به شكلى توجه شما را به خود جلب كرده ، سير افكار و انديشه هاى شما را به سوى خود مى كشاند.
كشش و انگيزهاى شما به سوى انجام دادن كارها و فعاليت ها، رويدادها، افراد، انجمن ها و محافل دور و بر و پيرامون شما، حاكى از نيازهاى جسمى و روانى شماست كه به صورت هدف ها و آرزوها و خواسته ها و موجب حركت و جنب و جوش شما براى رفع نيازها و احتياجاتتان مى شود.
گاهى به خود، به آينده خود، به خواسته ها و نيازمندى هاى خود، به محيط پيرامون خويش ، به دوستانى كه با آنان در ارتباط هستند و به سخنان و برخوردهاى والدين مى انديشيد. زمانى هم غرق در شناخت پديده ها و شگفتى هاى بزرگ عالم طبيعت مى شويد و به مظهر آيات الهى و خالق و آفريننده عالم طبيعت مى انديشيد. زمانى ديگر به شخصيت هاى بزرگى كه در جامعه و تاريخ ، انقلاب و تحولى عظيم به وجود آورده اند. لحظه اى بعد پرنده خيالتان به محيط خانه و فضاى آموزشى باز مى گردد و از برخوردى كه با ديگران داشته ايد، متاثر مى شويد و از رفتار خود با ديگران تعجب مى كنيد و به فكر فرو مى رويد. گاهى احساس موفقيت مى كنيد و از خود رضايت داريد و خود را از ديگران بهتر و بالاتر مى دانيد و فكر مى كنيد كه ديگران ، احساسات شما را درك نمى كنند و زمانى ياءس و نااميدى سراسر وجود شما را مى گيرد و احساس كمبود و حقارت مى كنيد و خود را از ديگران كم تر و عقب مانده تر مى بينيد. از عصبانيت ها و پرخاشگرى هايى كه نسبت به ديگران داشته ايد، نگران و ناراحت شده ايد، از عهدشكنى هاى خود، از اين كه در مقابل تمايلات و هوس ها و خواسته هاى زود گذر تسليم مى شويد و از اين كه نمى توانيد تصميم بگيريد و اراده اى ضعيف داريد، سخت شرمنده ايد.
همه اين حالات و نوسانات روحى و روانى از ويژگى هاى دوران جوانى است كه ذهن شما را همواره به خود مشغول مى كند؛ زيرا شما كودك و نوجوان ديروز، يكباره با سرعت فوق العاده اى رشد كرده ايد و خود را در موقعيت جديد و پر مسئوليت امروز مى يابيد و همين ، موجب سردرگمى شما شده است . گاهى ذهن شما فعال شده ، از خود مى پرسيد كه : من كيستم ؟
اين خواسته ها و تمايلات در من براى چيست ؟
در برخورد با ديگران چگونه باشم ؟
ديگران درباره من چه تصورى دارند؟
چگونه مى توانم خودم را كنترل كنم ؟
تا چه حد بايد خشم خود را فرو برم ؟
چگونه زندگى كنم كه رفتارم سبب رنجش ديگران نشود و موجب رضايت و احترام مردم باشد؟
چگونه مى توانم از آرامش روانى برخوردار باشم ؟
چه كار كنم و چگونه باشم تا دوستان خوبم مرا بپذيرند؟
و...
همه اين سوال ها شما را به دو پرسش اساسى هدايت مى كند و مى كشاند كه :
1. من كيستم ؟
2. چگونه بايد باشم ؟
اين دو سوال و سوال هايى از اين قبيل ، شما را به اين حقيقت راهنمايى مى كند كه :

تا نيابى معرفت ، بر نفس خويش  
  ره نيابد نفس تو گامى به پيش (1)
بنابراين ، مهم ترين مسئله اى كه شما جوان عزيز، بايد به آن بپردازى و به آن دست يابى ، خودشناسى است . حال ببينيم كه خودشناسى چه اهدافى مى تواند داشته باشد؟
اهداف خودشناسى
1. چون انسان ، ذاتا خود را دوست دارد، در شرايط عادى ، قادر به ديدن ضعف ها و ناتوانايى ها و عيب ها و نقص هاى خود نيست . خودشناسى ، راه را براى قضاوت صحيح درباره رفتار و اعمال خود هموار مى كند و همچنين زمينه را براى تهذيب و پالايش نفس فراهم مى سازد.
2. انسان ، با خودشناسى و تفكر درباره خودش مى تواند خود را ارزيابى و تحليل كند، رفتارهاى منفى را از خود دور كند و در صدد تقويت جنبه هاى مثبت خويش و انجام دادن كارهاى خوب باشد.
3. با تفكر درباره خود و رفتار خويش ، مى توان به فعاليتهاى روزمره زندگى ، شكل و جهت صحيح داد و زمينه را براى بهره بردارى از استعدادها و توانايى هاى بالقوه خود فراهم كرد.
4. با خودشناسى و تفكر درباره هيجانات و خواسته هايمان ، با عواطف و غرايز خويش آشنا مى شويم و درمى يابيم كه چگونه بايد آنها را تحت نظارت و كنترل داشته باشيم و همچنين متوجه مى شويم كه چگونه از سرمايه هاى وجودى خويش و فرصت هايى كه در مراحل مختلف زندگى به دست مى آيد، حداكثر بهره بردارى را بنماييم و در موقعيت هاى حساس ، مهارت هاى لازم را با به كارگيرى معيارهاى دينى در بروز رفتارهاى مناسب رعايت نماييم و از هر گونه رفتارهاى ناهنجار پرهيز نموده و بر غرايز كه حاكميت نيرومندى بر انسان دارند فايق آييم .
5. انسان با خودشناسى و تفكر درباره خود، مى تواند از چنگال صفات و خصلت هاى پليدى چون : غرور، خود خواهى ، حرص و آز، كينه ، دروغ ، حسد، بخل و هر گونه عادت بد و ناپسند رهايى يابد و با به كارگيرى قدرت عقل و ايمان و انديشه و تفكر، در سير به سوى كمال و سعادت كه همواره مردان بزرگ ، پيشگام آن بوده اند ، دست يابد.
6. چون همه تلاش ها و فعاليت هاى روزانه انسان براى تامين خواسته و تامين نيازمندى ها و منافع و مصالح خويش است ، بنابراين ، شناخت خويش ، شناخت منشا رفتار و اعمال خود بر همه مسائل مقدم است و اصولا كسى كه خود را شناخت ، پرودگار خويش را نيز خواهد شناخت .(2)
من كيستم ؟
يكى از كنجكاوى هاى شما جوانان كه برايتان بسيار لذت بخش است ، اين است كه درباره خود بدانيد و بدانيد كيستيد و كجاييد و چه ويژگى هايى داريد.
آشنايى با شخصيت خودتان ، به شما كمك خواهد كرد تا بهتر تصميم بگيريد و با مشكلات و مسائل روزمره بهتر كنار بياييد و به راه حل هاى مناسب تر برسيد و مهارت در حل مسائل زندگى پيدا كنيد.
يكى از مسائل مهم ديگرى كه شما جوانان بايد نسبت به آن آگاهى داشته باشيد، اين است كه تصوير روشن و مشخصى از خود به دست آوريد و بتوانيد آن را به خوبى بيان كنيد؛ زيرا اين مسئله ، اغلب براى بيش تر شما جوانان كه مى خواهيد شخصيت خود را به نحوى در بين دوستان و همسالان و حتى بزرگ سالان مطرح كنيد، دشوار مى شود.
بنابراين ، اين كه شما بدانيد چه كسى هستيد و در اين سن (آغاز جوانى ) چه كارها و رفتارى بايد انجام دهيد، حايز اهميت است .
پس بايد اولا بدانيد چه ويژگى هايى داريد؟
ثانيا آگاهى پيدا كنيد كه ويژگى هاى يك فرد ممكن است در طول زمان و گذشت روزگار، تغيير كند و تكامل يابد.
ويژگى هاى متفاوتى كه در افراد به صورت هاى مختلف وجود دارد و ممكن است موجب بروز رفتارها و خصلت هاى متفاوت آنان بشود، از اين قرار است :
شخصى ممكن است ترجيح بدهد كه در جمع باشد، يكى تنهايى را دوست دارد، يكى دوست دارد كه فعاليت هاى آرام و بى سر و صدايى انجام دهد و ديگرى دوستدار فعاليتهاى هيجان انگيز است . يكى مطالعه را دوست دارد و ديگرى به كارهاى فنى و عملى علاقه مند است . يكى نگران نمرات خود است و ديگرى حساسيتى نسبت به آن ها ندارد. يكى به وسيله شنيدن ، چيز ياد مى گيرد و ديگرى به وسيله ديدن و انجام دادن كارهاى عملى . يكى ترجيح مى دهد كه يادگيرى درسى و حل تمرين ها را با گروه كار كند و ديگرى دوست دارد به تنهايى كارها را انجام دهد. يكى سلطه پذير است و ديگرى هرگز سلطه ديگران را نمى پذيرد.
بنابراين ، جوانان درباره اين كه چه كسى هستند و چه ويژگى هاى شخصيتى اى دارند و چه چيزى براى آنان مهم است ، بايد فكر كنند. بايد درباره اين مسئله بينديشند كه آيا در اثر گذشت زمان ، همان طور كه بزرگ تر مى شوند، همه چيز در آنان تغيير خواهد كرد و يا اين كه بعضى چيزها سال ها در آنان ثابت خواهد ماند؟
در ارزيابى و بررسى خصوصيات و ويژگى هايى كه در بالا ذكر شد، ممكن است شما جزو گروه اول باشيد و يا جزو گروه دوم و يا اين كه بعضى از ويژگى هاى گروه اول را داشته باشيد و بعضى از ويژگى هاى گروه دوم . مهم اين است كه در درجه اول ، جايگاه و موقعيت خودتان را بشناسيد و بدانيد كه چه ويژگى هايى داريد و بين خود و ديگران چه تفاوت هايى وجود دارد و همچنين اين كه دوست داريد جز گروه اول باشيد يا دوم ؟ يا هيچكدام ؟
انتخاب شما بستگى دارد به اين كه چه چيزهايى را ارزشمند مى دانيد: مطالعه كردن ، سخاوتمند بودن ، روحيه جمعى داشتن ، مستقل بودن ، آزاد بودن و... جمع بين آنها چگونه است و شما چرا آنها را به عنوان يك ارزش ‍ انتخاب كرده ايد. اگر به دليل آن پى ببريد، ديگر سردرگم نخواهيد بود و در طول گذشت زمان ، سعى شما بر اين است كه صفت هاى خوب را در خود تقويت نماييد و پرورش دهيد؛ ولى اگر به اين مسائل آگاه نباشيد، رفتارهاى خود و ديگران براى شما نامعلوم و مسئله ساز نخواهد بود و شما درك درستى از خود و ديگران نخواهيد داشت و در انتخاب موقعيت ها و دوست ها و كنار آمدن با مسائل و مشكلات براى شما دشوار خواهد بود. شما كم كم پى مى بريد به اين كه كارهايى در گذشته انجام مى داديد كه در اثر آگاه شدن و تحول بينش ديدگاه شما تغيير كرده و اكنون راه بهترى را انتخاب كرده ايد.
شما به ويژگى هاى خود و دوستانتان پى برده ايد و از طرفى فهميده ايد كه اين ويژگى ها و حالات ، در طول گذشت زمان ، قابل تغيير و بهبود است . هر چه شما تفكر مى كنيد و آگاه تر و فهميده تر مى شويد، راه بهترى را انتخاب مى كنيد و به ارزش هاى بهترى دست مى يابيد و اين خود، موجب رشد شخصيت شما مى شود. بنابراين به شما اين احساس دست مى دهد كه دايم در حال تغيير و رشد و پيشرفت هستيد.
از طرفى احساس مى كنيد كه ارزش متعالى و مطلقى وجود دارد كه همواره در طول گذشت زمان براى شما ثابت و پا بر جاست . مثلا محبت به افراد ناتوان ، رعايت عدالت و ظلم نكردن به ديگران ، كمك به افراد نيازمند، اينها مواردى است كه هر موقعيت مكانى و زمانى اى كه باشيد، براى شما دوست داشتنى و ارزشمند است .
مشكلات دوران بلوغ
بلوغ را پايان دوره نوجوانى و آغاز جوانى (يا بخش نخست از دوره جوانى ) شمرده اند. جوانى كه به دوران بلوغ وارد مى شود، به فضايى تازه و تا حدى ناشناخته گام مى نهد.
بايد بدانيم كه در اين دوران ، همواره در حال رشد و تغيير هستيم .
بسيار هم عادى است كه با شروع اين دوره ، تغييرات گسترده اى در وجود ما اتفاق مى افتد. اين امر ممكن است براى نوجوانانى كه نمى خواهند خودشان را از همسالانشان جدا و متفاوت ببينند، اضطراب آور باشد و احساس نگرانى كنند. برخى با تغيير شكل و قيافه و قد و وزن خود مشكل پيدا مى كنند و در اين مورد، به خود آگاهى مى رسند و اغلب براى پرهيز از آزار و اذيت همسالان از آنان كناره گيرى مى كنند. با وجود اين ، برخى ديگر، به خاطر تغييرات ظاهرى جسمى و باطنى روانى كه پيدا مى كنند، در مواجهه و ارتباط با ديگران ، بسيار نگران و حساس مى شوند.
در اين مرحله از رشد كه ساليانى چند به طول مى انجامد، بايد شما جوانان عزيز بدانيد كه اولا تغييرات رشدى اى كه در شما اتفاق مى افتد، عادى است و اين براى همه همسالان و همكلاسى هاى شما نيز اتفاق مى افتد. دوم اين كه اين تغييرات ظاهرى و جسمى كه در طى اين مرحله از رشد در شما حاصل مى شود، سريع اتفاق مى افتد و زمان هر فردى با فرد ديگر، متفاوت است .
در اين سنين ، برخى از شما از نظر قد نسبت به ديگرى بلندتر و بعضى كوتاه ترند و اگر احساس كرديد كه بلندترين كاملا راحت باشيد و احساس ‍ عادى داشته باشيد؛ چون اين امر مسئله مهمى در زندگى شما نيست و شما نبايد احساس عجيبى بكنيد و يا اگر قد شما كوتاه تر است نيز نبايد احساس ‍ نگرانى كنيد؛ بلكه اين موضوع را كاملا عادى بدانيد.
در طى سال هاى دوره بلوغ ، بيش تر افراد، به ميزان متفاوتى رشد مى كنند. وزن و قد برخى سريع تر از ديگران رشد مى كند و ممكن است سنگين تر و چاق تر به نظر بيايند. بعضى از جوانان چون از مسئله رشد سريع در اين دوران آگاهى ندارند، به خاطر رشد دست ها، پاها و حتى بينى خود، خجالت زده و مضطرب مى شوند و احساس مى كنند كه مشكلى دارند؛ در حالى كه اگر كاملا به اين امر آگاهى پيدا كنند، خواهند دانست كه جريان رشد، امرى زودگذر است و براى همه همسالانتان اتفاق مى افتد و آنان پس ‍ از مدتى حالت عادى پيدا مى كنند.
در طى اين مرحله از رشد، امكان دارد تعدادى از بچه ها صورتشان جوش ‍ بزند و بعضى به خاطر آن خجالت زده شوند؛ ولى آنها كه روحيه اى عادى و طبيعى دارند و به هيچ وجه از اين مسئله نگران نمى شوند، بلكه به خوبى مى توانند با اين رويدادهاى طبيعى كه براى بعضى از همسالانشان اتفاق مى افتد كنار بيايند.
بنابراين ، از اين بابت ، نبايد نگران باشيد. حتى ممكن است اشتهاى شما به خوردن غذا زيادتر شود؛ چون بدن شما رو به رشد است و احتمالا ممكن است چاق تر يا لاغرتر بشويد. با وجود اين ، قد شما روز به روز رو به افزايش ‍ است و پس از گذشت مدتى بدن شما كاملا متفاوت به نظر مى رسد. حتى قيافه تان كه ممكن است به بقيه بدنتان نامتناسب رشد كرده باشد و اين مسئله سبب شده باشد كه شما پيش خودتان تصور كنيد كه نامتناسب و يا بدقيافه هستيد. به همين دليل ، اين احساس به شما دست دهد كه همه بدن شما درست رشد نكرده است در حالى كه اين امر طبيعى است و شما دير يا زود به اين مسئله آگاه مى شويد و اين حس را تجربه خواهيد كرد. از طرفى به تدريج ، با رشد موهاى بدن و صورتتان (پسران ) يا رشد حجمى برخى اندام ها (دختران ) مواجه خواهيد شد و كم كم صداى شما بم تر مى شود.
اين مرحله از دوران رشد و بلوغ شما بسيار مهم است ؛ زيرا تغييرات جسمانى شما طى اين مرحله (البته در مقايسه با مراحل ديگر زندگى شما) خيلى سريع تر رخ مى دهد و اين طبيعى است كه احساس خجالت يا كم رويى كنيد؛ اما به خاطر داشته باشيد كه اين احساسات و حالت ها و سير رشد براى هميشه در شما ادامه نخواهد داشت .
اگر شما همانند همسالان خود، با سرعت رشد نمى كنيد، هيچ نگران نباشيد، زيرا قانون الهى طورى است كه هر كس در زمان متفاوتى وارد دوران بلوغ مى شود و آهنگ رشد و بلوغ با تغييراتى چند و با نوسانات زمانى مختلف ، صورت مى پذيرد.
نقاط قوت و ضعف
در اين مرحله از رشد (بخش نخست از دوره جوانى ) بيش تر افراد در مرحله اى هستند كه فقط همان لحظه و همان زمان حال را مى بينند و بيش تر آنچه را كه با آن تماس دارند و ملموس است احساس مى كنند.
در نتيجه ، براى آنان خيلى عادى و طبيعى است كه تفكر دوگانه اى داشته باشند و خود را گاهى خوب و گاهى بد ببينند. از آن جايى كه اين گونه تفكر، تاثير منفى بر توانايى ها و عملكرد نوجوان در پذيرفتن خود به عنوان يك انسان در بر دارد، مهم است كه بدانند كه همه همسالانى كه با آنان رفت و آمد و برخورد دارند، داراى نقاط قوت و ضعف اند و اين امر، در همه وجود دارد و مختص آنها تنها نيست .
بنابراين لازم است كه نوجوانان در اين سنين بدانند كه همه افراد داراى نقاط قوت و ضعف اند و همچنين آگاهى پيدا كنند و كه اصولا ما نبايد يك فرد را به طور كلى و مطلق ، خوب (بدون عيب ) و يا بد(بدون جهات خوبى ) ارزيابى كنيم . اين ديدگاه ، ديدگاه درست و صحيحى نيست ؛ زيرا اگر شما يك مداد و يك كاغذ برداريد و در مورد خودتان (يا هر كس در مورد خودش ) فكر كنيد كه چه نقاط مثبت و چه نقاط منفى اى داريد، مى توانيد نقاط مثبت و قوت و نقاط منفى و ضعف خود را فهرست كنيد. حال ممكن است بعضى ، نقاط منفى و ضعف خود را فهرست كنيد. حال ممكن است بعضى ، نقاط قوتشان بيش تر باشد و نقاط ضعفشان كم تر.
به هر حال ، هر كس هم نقاط قوت دارد و هم نقاط ضعف . مهم اين است كه ما در سنى واقع شده ايم كه مى توانيم به تدريج ، نقاط قوت خود را اولا بشناسيم ، ثانيا مى توانيم با اراده اى قوى نقاط قوت را افزايش دهيم و از نقاط ضعف خويش ، كم كنيم . در هر صورت ، بايد به اين امر آگاهى پيدا كنيم كه نقاط ضعف هر نوجوان و جوانى باعث نمى شود كه او آدم بدى باشد و همچنين نقاط قوت هيچ كس هم سبب نمى شود كه او مطلقا آدم خوبى باشد. در اين مرحله ، مهم اين است كه هر كس تا چه اندازه به فكر اين است كه اولا خودش را بشناسد و به نقاط قوت و ضعفش پى ببرد و در نهايت بتواند در تصميم گيرى هاى خود در زندگى ، واقع بين باشد و مهارت حل مسائل را كسب كند.
شما بايد فكر كنيد كه غير از ائمه معصومين (عليه السلام ) آيا كسى در دنيا وجود دارد كه تمام ويژگى هاى او مثبت باشد؟ و آيا در دنيا كسى پيدا مى شود كه تمام ويژگى هاى او منفى باشد؟
پس حال كه اين طور نيست ، بايد اين اميد در شما زنده شود كه حركت تكاملى و رشدتان در صورتى تضمين شده است كه سعى كنيد به تدريج از نقاط ضعف خود بكاهيد و به نقاط قوت خود بيفزاييد و اين هم ، يك روز نمى شود و به زمان احتياج دارد و بايد به تدريج صورت بگيرد، تا موفقيت و سعادت حاصل شود.
شما بايد اين ديدگاه خودتان را اصلاح كنيد كه ((تصور نكنيد شخص ‍ خوبى نيستيد))؛ زيرا بعضى از كارها را درست و كامل انجام نداده ايد. يا اين كه ((صد در صد شخص خوبى هستيد))؛ چون بعضى از كارها را درست و كامل انجام داده ايد! بايد شما واقع بينانه فكر كنيد و صادقانه بپذيريد كه انسان خوبى هستيد با فطرتى پاك و سالم كه هنوز آلوده به فساد و يا انحراف اخلاقى نشده ايد و يكى از نقاط قوت شما، قوه تعقل و تفكر شماست .
عاقلانه فكر كردن و از معيارهاى دينى و به جا و به موقع استفاده كردن موجب پيشرفت و موفقيت همه انسانهاى بزرگ بوده و هست ؛ زيرا همه انسانهاى بزرگ نيز، هم داراى نقاط قوت بوده اند و هم داراى نقاط ضعف . مهم اين است كه وجود نقاط ضعف سبب نگرديده كه آنان از حركت باز ايستند و خود را ناتوان احساس كنند؛ بلكه آنان هميشه ديدگاه مثبت و واقع بينانه داشته اند و اين امر را در وجود خود و ديگران طبيعى ديده اند و سبب گرديده كه با كمال قدرت و اراده ، سعى و تلاش خود را در جهت صحيح با معيارهاى دينى تطبيق دهند و احساس موفقيت كنند.
با تفكر، ديدگاه خود را منطقى كنيد تا احساس رضايت نماييد.
جوانان در اين دوران اغلب نسبت به اظهار نظر اطرافيان و صحبت هاى آنان بسيار حساس اند و به وسيله گوش دادن به آنچه كه خانواده پدر و مادر يا همسالان و معلمان درباره آنان مى گويند و يا با مشاهده اين كه ديگران چگونه نسبت به آنان رفتار و عكس العمل نشان مى دهند، چيزهايى را درباره خودشان برداشت مى كنند كه ممكن است واقعيت نداشته باشد؛ زيرا آنان در اين دوره سنى ، هنوز چيزهاى زيادى را تجربه نكرده اند و قدرت تفكر و تجزيه و تحليل را هنوز در خود توسعه نداده اند. اين امر سبب مى شود كه بعضى از آنان ، براداشت نادرستى از خود، پرورش دهند؛ زيرا بعضى از جوانان هنوز نمى دانند و يا بهتر بگوييم همه ديدگاه ها و جنبه هاى مختلف كارها را در نظر بگيرند. اين موضوع براى آنان بسيار آسان است كه فقط نقاط منفى و نقاط ضعفى را كه درباره خودشان از ديگران مى شنوند، تعميم و گسترش دهند و تصور كنند كه همه (اعم از اطرافيان ، والدين ، همسالان و ديگر دوستان ) درباره آنان فكر مى كنند كه آنان ، شخص مناسب و خوبى نيستند. لذا اين تعميم و گسترش تصور و پندار منفى ، به طور منفى بر روى توانايى ها و حتى نقاط قوت آنان هم تاثير گذاشته و خود را نمى پذيرند و يا دست كم مى گيرند و لذا در انجام دادن كارها و وظيفه و تكاليف خود، سستى و لااباليگرى نشان مى دهند.
بنابراين ، مهم است كه در اين مرحله از رشد، جوانان بدانند و آگاه شوند كه اولا هر فردى اظهار نظر ديگران را با ديدگاه منفى نسبت به خود تلقى نكند و بد نپندارد. ثانيا بر فرض پندار منفى ديگران ، آن را از حقيقت و واقعيت ادراك خود نسبت به خودش جدا كند.
در حقيقت ، اگر در دست او گوهر باشد و تمام مردم دنيا بگويند آن گردو است ، او شكى به خود راه ندهد و اگر در دست او گردو باشد همه بگويند گوهر است ، در تصور او تاثيرى ايجاد نشود؛ زيرا اظهار نظر ديگران ، حقيقت را تغيير نمى دهد و مهم اين است كه ما به حقيقت مسئله توجه كنيم نه اظهار نظر ديگران ؛ زيرا اظهار نظر ديگران گاهى ممكن است مطابق با واقع باشد، و زمانى ممكن است مطابق با واقع نباشد.
اصولا اين موضوع اهميت دارد كه هر فردى قبل از اين كه به چيزى متعهد شود و در مورد مسائل ، ديدگاهى را قبول كند، بايد همه جنبه ها را در نظر بگيرد و همچنين در مورد افراد و اشخاص همه ويژگى هاى آنها را در نظر بگيرد. تنها به يك بعد توجه نكند و بقيه جنبه هاى ديگر فرد را فراموش كند، در اين صورت قضاوت و ارزشيابى او درباره مسائل غلط خواهد بود، به عنوان نمونه به اين يك مورد اتفاق نگاه كنيد كه چگونه عده اى نسبت به عملكرد دانش آموزى به نام على ، فقط جنبه منفى را در نظر داشتند و از ساير جنبه هاى مثبت او در زندگى غافل بودند.
على آقا در يك محله شلوغ زندگى مى كرد. والدين او سرمايه زيادى نداشتند. به همين خاطر او بعد از ظهرها در نجارى كار مى كرد و حتى عصرها روزنامه مى فروخت تا بتواند در آمد زيادى كسب كند و بتواند براى مدرسه و زندگى خانواده خود، كمك بيشترى را فراهم بكند.
به همين جهت ، در مدرسه خيلى نمرات بالايى را در مدرسه ها نمى گرفت و معلمانش دايم به او گوشزد مى كردند كه او بايد بيش تر درس بخواند تا بالاترين نمره را بگيرد.
على اين را مى دانست ، اما آنها باز هم مرتب حرف هاى خود را تكرار مى كردند. پايان ثلث ، هنگامى كه على نمراتش را به خانه مى برد، احساس ‍ بدى داشت ؛ زيرا مسئولين مدرسه از نمرات او راضى نبودند.ناظم مدرسه به او مى گفت : ((على تو، به جايى نمى رسى ؛ مگر اين كه سخت درس ‍ بخوانى )) مربى ديگر نيز همين حرف را تكرار مى كرد. دوستانش نيز همين طور. وقتى كه ديگران به او مى گفتند: ((آه چه دانش آموز ناموفقى است !)) به سادگى فراموش مى كردند كه او چه نوجوان سختكوش و مسئوليت پذيرى در زندگى خانوادگى بوده است .
بنابراين ، همه فقط از يك ديد به على نگاه مى كردند و بقيه جنبه هاى مثبت على را فراموش كرده بودند. در حقيقت ، درباره شخصيت اين دانش آموز، تصور تحريف شده اى در ذهن داشتند، ولى على نسبت به كار و خدمت به خانواده خود كاملا مطمئن بود و سعى داشت با به دست آوردن امكانات در آينده به تلاش مضاعف بپردازد و گذشته را جبران بكند، هر چند كه ديگران به اين امر توجهى نداشتند.
انديشه ، بينش و جوانى
بروز و ظهور فرآورده هاى جديد هنرى و توسعه رسانه هاى تبليغاتى و پيچيدگى مسائل ارتباطى و تنوع خواسته ها و نيازهاى جوانان و حجم گسترده برنامه هاى خبرى و تجارت جهانى محصولات فرهنگى ، اكنون رفتار، خواسته ها و نيازهاى جوانان عصر ما را به شكلى مشخص ، نسبت به گذشته ، متفاوت ساخته است . در گذشته مواد تخدير كننده فقط در هنگام بيمارى و براى درمان به كار مى رفت ، در حالى كه امروزه بسيارى از جوانان از آن براى سرپوش گذاردن بر آلام و دردهاى درونى و براى بى حس كردن خود استفاده مى كنند. در گذشته كوچك ترها از بزرگ ترها حساب مى بردند و بزرگى و كوچكى مطرح بود؛ اما الان جوانان ما هيچ تفاوتى بين خود و بزرگ سالان نمى بينند. آن وقت ها جوانان در كنار خانواده ها احساس ‍ آرامش و امنيت مى كردند، در حالى كه امروزه به خاطر مشكلات زيادى كه براى خانواده به وجود آمده است و نيز نبود زبان و درك مشترك ، چنين احساسى را ندارند. در گذشته دسترستى جوانان به مواد تخديرى و محصولات مبتذل فرهنگى با كندى و دشوارى صورت مى گرفت و متضمن گذشت از موانع مختلف و پيمودن مراحل بسيارى بود و فساد در جاهاى ناپيدايى انجام مى گرفت ؛ اما امروزه به راحتى عوامل فساد در همه جا حتى در كوچه و خانه و بازار، دست به دست مى چرخد و در عرض چند لحظه جوانان عزيز ما را گرفتار و از درس و كار و خانواده بيزار مى كند. متاسفانه اين ، روند تهاجم فرهنگى در جامعه امروز ما و بلكه در همه جهان معاصر است .
تنها كارى كه جوانان ما براى مقابله با اين تهاجم مى توانند بكنند، مجهز كردن خودشان به سلاح ايمان و تفكر است . حتى ايمان هم زمانى براى آنان سودمند است كه همگام و همراه با تعقل و تفكر منطقى باشد.
بنابراين ، جوانان ما زمانى مى توانند به مبارزه با مشكلات و دشوارى ها و تهاجم فرهنگى بروند كه خودشان را مجهز به سلاح ايمان و تعقل و تفكر منطقى كرده باشند. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
لا يستعان على الدهر الا بالعقل .(3)
بر زمان ، پيروز نمى توان شد، مگر با تعقل و تفكر.
هيجانات جوان
منشا بيش تر عصبانيت ها، نارضايتى ها و هيجانات جوانان ، طرز تفكر و نحوه بينش و نگرش آنها در برخورد با مسائل و رويدادهاست .
وقتى به هيجانات و عصبانيت ها و برانگيختگى هاى خود در مواجهه با رويدادها و حوادث در طول روز بينديشيم و عاقلانه درباره آن ها به تفكر بنشينيم ، مى بينيم كه با برخورد صحيح و درست با آنها، مى توانيم از تجارب و حوادث به نحو خوبى بهره بردارى كنيم .
رويدادها و اتفاقات ناخوشايند (مثل طرد شدن از طرف ديگران ، شكست خوردن ، موفق نشدن در كارها و روبه رو شدن با دشوارى ها) كه معمولا موجب تاسف و ناراحتى ما مى شوند، اگر عاقلانه درباره آن ها بينديشيم و آن ها را درست علت يابى كنيم ، نه تنها سبب عصبانيت ما نمى شوند، بلكه موجب رشد و بالندگى در برخورد با مسائل و يافتن مهارت در حل مسئله نيز خواهند شد. در نتيجه ، با روحيه اى شاد و حالتى نشاطانگيز، با شوق تمام ، به فعاليت روزانه خود مى پردازيم و به صورتى روز افزون در كارها روندى موفقيت آميز و پويا و حالتى شوق آميز خواهيم داشت :
اءصل العقل الفكر و ثمرته السلامه .(4)
ريشه و اساس عقل ، انديشيدن است و نتيجه اش آرامش روانى است .
تعقل و تفكر در مسائل جارى زندگى ، به جوان كمك مى كند تا خود را از شر هيجانات و احساسات آنى و عصبانيت هاى لحظه اى و زودگذر برهاند و از وحشت و خشم آزار دهنده و پريشانى هاى نگران كننده و دائمى و مستمر خلاص كند؛ زيرا با تفكر، نقاط مبهم و پنهان امور و حوادث ، روشن و قابل تحليل مى گردد:
بالفكر تنجلى غياهب الامور(5)
در نتيجه تفكر، پنهانى هاى كارها آشكارا مى شود.
از آن جا كه ديدگاه و طرز بينش و تلقى هر انسانى نسبت به مسائل و رويدادها، موجب بروز احساسات و هيجانات و بعضى اوقات هم عصبانيت هاى شديد در اوست ، هر چه بينش و نگرش افراد متعادل تر، منطقى تر، روشن تر و حتى منصفانه (6) شود، هيجانات و عصبانيت هاى نامتعادل كاهش يافته ، رفتار طبيعى تر، معادل تر و منطقى تر خواهد شد.
ساز و كار درون
اگر جوان در عمق وجود و وجدان و فطرت خويش خوب بنگرد، در خواهد يافت كه معمولا پذيرش استدلال منطقى و آگاهى يافتن از علت كارها و انصاف دادن در برخوردها و واقع بينى و واقع انديشى در موضوعات ، او را در تشخيص و ارزيابى صحيح از امور و حوادث بسيار كمك مى كند. مهم ، فهم صحيح مسائل و دريافت درست موضوعات است و تعقل و تفكر درباره علت حوادث و رويدادها مانع بروز هيجانات افراطى ، عصبانيت هاى نابه جا و يا رفتارهاى نامناسب جنسى مى شود؛ چرا كه تفكر صحيح در امور خود به خود، انسان را به طرف كارهاى خوب و شايسته و انجام دادن آنها به پيش مى برد:
التفكر يدعوا الى البر و العمل به (7)
تفكر، انسان را به سوى نيكى و نيك رفتارى فرا مى خواند.
ديدگاه ها و قضاوت هاى يك جانبه و يك بعدى جوان درباره رفتار ديگران (رفتارى كه مورد نقد و ارزيابى قرار نگرفته ) و همچنين داشتن انتظارات ثابت و كليشه اى از افراد (به علت كم تجربگى ) و حتم دانستن بايدها و نبايدهاى سليقه اى درباره رفتار ديگر انسان ها و داشتن توقعات زورمندانه (بدون مشورت و نظر خواهى از آنان ) و نداشتن روحيه انعطاف پذيرى ، ريشه و اساس بروز هيجانات و عصبانيت هاى نابهنجار و رفتار نامعقولانه جوان را تشكيل مى دهند.
برخى احساسات و هيجانات ، با اهداف و مقاصد ما هماهنگى دارند و موجب نشاط و افزايش انگيزه ما در كارها مى شوند، به طورى كه كمك مى كنند تا به اهداف و مقاصد ارزشمند خود دست يابيم . اين گونه احساسات و عواطف را ((هيجانات مثبت )) نام مى نهند.
گاهى احساسات و هيجاناتى ظهور مى يابند كه مانع دستيابى ما به اهداف و مقاصد ارزشمند مى شوند؛ يعنى بروز آن ها همراه با حالت افسردگى ، عصبانيت ، نارضايتى ، تاسف و فشار و خشونت است كه عملا انسان را از رسيدن به اهداف و مقاصد متعالى باز مى دارند. اين گونه هيجانات را ((هيجانات منفى )) نام نهاده اند.
منشا احساسات و هيجانات
حال ببينيم كه : منشا اين هيجانات و عصبانيت ها در كجاست ؟
حقيقت اين است كه ؛ بينش و نگرش عاقلانه منجر به احساسات و هيجانات مناسب مى شود و در مقابل ، بينش و نگرش غير عاقلانه و نادرست و غير واقعى موجب احساسات و هيجانات نامناسب مى شوند. به طور كلى بينش و نگرش جوان در برخورد با مسائل و رويدادها موجب بروز هيجانات و احساسات مناسب و يا نامناسب مى شود. نگرش ها و بينش هاى انسان ، معمولا پايه و اساس ارزيابى ها و قضاوت هاى او را در ارتباط با خود و ديگران تشكيل مى دهند. نگرش ها در برخورد با مسائل و اتفاقات ، دائما واكنش هاى هيجانى و احساسات جديدى را خلق مى كنند.
اگر ارزيابى ما همواره منفى بوده و از سوء ظن سرچشمه گرفته باشد، هيجانات و احساسات ما منفى و عصبى خواهد بود كه به طبع ، موجب افسردگى ، اضطراب ، نگرانى و بى رغبتى است و كسالت در انجام دادن كارها و تكاليف را به دنبال خواهد داشت كه در نتيجه منجر به رفتار غير عاقلانه و نامناسب مى شود.
اگر ارزيابى و قضاوت ما مثبت بوده و از حسن ظن سرچشمه گرفته باشد و با تحقيق و اطلاع و انديشه منصفانه صورت پذيرد، هيجانات و احساسات مثبت و خوبى را در پى خواهد داشت . در نتيجه ، با صبر و حوصله و عشق و علاقه و دل گرمى ، به كار و فعاليت مى پردازيم و وظايف خود را با شور و نشاط تمام انجام مى دهيم كه اين ، طبعا منجر به رفتارى عاقلانه و متعادل خواهد شد.
بنابراين تفكر عاقلانه ، سبب تعديل هيجانات و حفظ و بقاى ارزش انسان مى شود و او را براى يك زندگى سعادتمند و با نشاط مهيا مى سازد.
بينش عاقلانه
مشخصه هاى فرد برخوردار از بينش عاقلانه در برخورد با مسائل و رويدادها:
1. تفكر او بر واقعيات و حقايق عينى استوار است ، نه بر اساس گفته هاى مجهول و توهمات نامعلوم ؛
2. مقاصد و اهداف خود را شفاف و صريح و بدون ابهام بيان مى كند؛
3. با حلم و بردبارى و صبر و حوصله تصميم گيرى مى كند؛
4. نسبت به افراد و مسائل ، سوء ظن ندارد و از اطلاعات واقعى كمك مى گيرد؛
5. در مقابل عكس العمل ها سكون و آرامش دارد و در كار و تصميم گيرى عجول نيست ؛
6. با واقع بينى ، تعارضات و آشفتگى هاى درونى را به حد اقل مى رساند؛
7. با تفكر و تعقل و تامل در كارها، قدرت و مهارت در حل مسئله دارد.
بينش غير عاقلانه
مشخصه هاى فرد داراى بينش غير عاقلانه در برخورد با مسائل و رويدادها:
1. از نوعى نگاه زور مدارانه و غير قابل انعطاف ، تبعيت مى كند؛
2.هيچ گونه نظر و سليقه اى را نمى پذيرد و با ديد منفى و سوء ظن به همه نگاه مى كند؛
3. بدون محاسبه و تفكر، و عجولانه اقدام مى كند؛
4. تصميم گيرى هاى او از يافته هاى نامعقول و تعصب آميز سرچشمه مى گيرد؛
5. مدام از خود و ديگران ، ارزيابى و انتقاد نادرست دارد؛
6. پيش داورى هاى سطحى و ناآگاهانه دارد؛
7. اهداف و مقاصد خود را مبهم و پيچيده بيان مى كند.
منطقى براى رفتار
ما در مواجهه با رويدادها و حوادث و اتفاقات ، از خود، عكس العمل ها و رفتارهايى نشان مى دهيم كه ناشى از جريان تفكر و استدلالى است كه در ذهن ما صورت مى پذيرد و به طور خود آگاه يا ناخود آگاه ، همراه با يك ارزيابى از واقعه است . اگر خوب دقت كنيم ، مى بينيم كه در اين قضاوت ، يك ((مقدمه اول (8))) به ((مقدمه دوم (9))) و يك ((نتيجه )) نهفته است . در حقيقت ، تصديق يا عدم تصديق هر موضوعى ، با تشكيل يك قياس در ذهن ، صورت مى پذيرد. حوادث ، رويدادها و اتفاقات در ذهن ما يا موجب شادمانى ما مى شوند و يا موجب افسردگى ، دل سردى و بى علاقگى ما نسبت به كارها و انجام دادن وظايف . با توجه به بينش و تلقى ما در برخورد با واقعه ، حداقل دو برداشت در ذهن ما مى توان ايجاد شود. مثلا وقتى در انجام دادن كارى كه با شكست روبه رو شويم ، ممكن است دو نوع برداشت داشته باشيم كه هر كدام ، بستگى به طرز نگرش و تلقى ما از واقعه دارد: يا اين كه بگوييم : ((شكست خوردم . خيلى بد شد. افتضاح شد. من ديگر نمى توانم پيروز شوم . من ديگر به درد نمى خورم )). يا اين كه بگوييم : ((شكست خوردم . خيلى بد شد؛ ولى شكست ، مى تواند مقدمه پيروزى باشد و هر كارى ممكن است منجر به شكست يا پيروزى شود. پس من مى توانم پيروز شوم ؛ زيرا امكان جبران هست . من مى توانم با تلاش و پشتكار در كار، موفق شوم )).
در حقيقت در برابر يك واقعه ، با توجه به نگرش فرد، ممكن است دو تلقى و تفكر در ذهن ، شكل بگيرد، در نتيجه موجب بروز دو نوع رفتار و عكس ‍ العمل متفاوت بشود، كه اين امر، بستگى به محاوره اى كه ما به طور خود آگاه و يا ناخود آگاه در ذهن خودمان در برخورد با واقعه انجام مى دهيم دارد. ما در حقيقت ، دو نوع استدلال انجام مى دهيم كه منجر به رفتار درست و عاقلانه مى شود؟ طبعا استدلال و قياسى كه از تفكر و انديشه صحيح برخوردار باشد.
همه ما اگر خوب بينديشيم ، خوب هم استدلال مى كنيم و اگر وقت ، تفكر و انديشه صحيح در كارهاى روزانه ما نباشد، منجر به تفكر غير عاقلانه و در نتيجه رفتار غير منطقى خواهد شد و اين امر، زندگى را بر ايمان بسيار دشوار و ناگوار مى كند. به همين دليل است كه قرآن مى فرمايد:
و يجعل الرجس على الذين لا يعقلون .(10)
و پليدى و ناگوارى از آن كسى است ، كه (در زندگى ) نمى انديشد.
جوان بايد بداند كه هيجانات و عصبانيت هاى و نابهنجار، ريشه در بينش و طرز تلقى او از هر واقعه و حادثه اى دارد كه در اثر عدم تفكر صحيح حاصل مى شوند و از نظر روانى آثار و مشخصه هايى همچون : افسردگى ، اضطراب ، خشم ، احساس ناامنى ، احساس گناه ، احساس ترس ، احساس گرسنگى و... دارند.