فرمود: براى من غذا آوردند و نزدم نهادند، آنگاه به غلامى
دستور داد تا با من هم خوراك شود، پس من و غلام از آن طعام خورديم . همين كه از
خوراك فارغ شديم ، حضرت به من فرمود: تشك را آرام بلند كن و هر چه در زير آن است
بردار، من تشك را بلند كرده مقدارى دينار در زير آن ديدم . آنها رابرداشته و در
كيسه خود نهادم . پس از اين جريان بود كه آن بزرگوار دستور داد تا چهار نفر از
غلامانش مرا به منزلم برسانند. گفتم ، فدايت شوم ، شبگردان و پاسبانان
((ابن مسيب : (حاكم مدينه ))) سر راه
هستند و در كوى و برزنها مى گردند و من صلاح نمى دانم كه آنان مرا با غلامان شما
بينند. حضرت فرمود: درست گفتى ! خدا تو را به راه راست راهنمايى كند، آنگاه به آن
غلامان دستور داد همراه من باشند تا هر كجا كه من گفتم ، برگردند. چون نزديك منزلم
رسيدم و دلم آرام شد، آنها را برگردانده و به خانه خود رفتم ، همين كه وارد منزل
خويش شدم ، چراغ خواستم و مبالغ را شماره كردم ، ديدم مبلغ چهل و هشت دينار زر سرخ
بود و طلب آن مرد از من مبلغ بيست و هشت دينار بود. در ميان آن دينارها دينارى بود
كه از بين آنها درخشنده تر بود، چون آنرا نزديك چراغ بردم ، ديدم به خط روشن و
خوانا روى آن نوشته شده :
((طلب آن مرد بيست و هشت اشرفى است و مابقى از خودت مى باشد))،
در صورتى كه به خدا سوگند، من اندازه طلب آن شخص را به عرض آن حضرت نرسانده بودم
!!!
8 - همزيستى مسالمت آميز
يا عبدالعظيم ! اءبلغ عنى اوليائى السلام ، وقل لهم :
ان لا تجعلوا للشيطان على انفسهم سبيلا، ومرهم بالصدق فى الحديث واداء الامانة ،
ومرهم بالسكوت وترك الجدال فيما لا يعنيهم واقبال بعضهم على بعض والمزاورة ، فان
ذلك قربة الى ولا يشغلوا انفسهم بتمزيق بعضهم بعضا فانى اليت على نفسى ، انه من فعل
ذلك ، واسخط وليا من اوليائى دعوت الله ليعذبه فى الدنيا اشد العذاب وكان فى الاخرة
من الخاسرين ، وعرفهم ان الله قد غفرلمحسنهم ، وتجاوز عن مسيئهم الا من اشرك او اذى
وليا من اوليائى ، او اضمر له سوا، فان الله لا يغفر له حتى يرجع عنه فان رجع والا
نزع روح الايمان عن قلبه وخرج عن ولايتى ، ولم يكن له نصيب فى ولايتنا، واعوذ بالله
من ذلك .(496)
امام رضا (عليه السلام ) خطاب به ((عبدالعظيم حسنى
)) فرمود: اى عبدالعظيم ، سلام مرا به دوستانم برسان و به
آنان بگو كه شيطان را بر خود مسلط نسازند، همچنين ايشان را به راستگويى در گفتار،
امانتدارى و سكوت و ترك جدال و مشاجره در امور غير مهم و نيز روى آوردن و ملاقات و
زيارت يكديگر امر نما كه رعايت اين امور، موجب تقرب جستن به سوى ماست ، مبادا كه
پيروانم به پرده روى ، و هتك حرمت يكديگر سرگرم شوند، زيرا من با خويشتن پيمان بسته
ام كه هر كسى مرتكب اين گونه كارها شود و يا يكى از دوستانم را به خشم آورد، از خدا
بخواهم تا او را به شديدترين عذاب دنيوى مجازات نمايد و در آخرت از زيانكاران باشد.
پيروانم را آگاه ساز كه خداوند افراد نيكوكار را مورد آمرزش قرار مى دهد و از خطاى
بدكارانشان مى گذرد، مگر كسانى كه به آفت شرك گرفتار باشند و يا دوستى از دوستانم
را آزار رسانند و يا نسبت به هر كدام از آنها نيت سويى در دل پنهان كرده باشند.
همانا خداوند اين چنين كسان را نمى بخشد مگر آنكه از مسير انحرافى برگردند، هرگاه
از اين مسير برگشتند، مشمول غفران الهى قرار مى گيرند، ولى اگر تغيير رويه ندادند و
به همان حالت باقى ماندند، روح ايمان از دلشان رخت بر مى بندد و از ولايت من بيرون
مى روند و از پرتو ولايت ما بهره اى نبرند و من به خداوند از اين لغزشها پناه مى
برم .
9 - عدم حضور در جلسات گناه
قال : قلت له : لاى علة اغرق الله عزوجل الدنيا كلها
فى زمن نوح (عليه السلام ) وفيهم الاطفال ، وفيهم من لاذنب له ؟
فقال (عليه السلام ): ما كان فيهم الاطفال ، لان الله عزوجل
اعقم اصلاب قوم نوح (عليه السلام ) وارحام نسائهم اربعين عاما فانقطع نسلهم فغرقوا
ولاطفل فيهم ، وما كان الله عزوجل ليهلك بعذابه من لا ذنب له ، واما الباقون من قوم
نوح فاغرقوا لتكذيبهم لنبى الله نوح (عليه السلام ) وسائرهم اغرقوا برضاهم بتكذيب
المكذبين ، ومن غاب عن امر فرضى به كان كمن شهده واتاه .(497)
راوى گويد: از حضرت امام رضا (عليه السلام ) پرسيدم ، خداى عزوجل چرا همه دنيا را
در زمان نوح (عليه السلام ) غرق كرد، در حالى كه كودكان و مردم بى گناه نيز در ميان
بودند. حضرت فرمود: كودكان و اطفال وجود نداشتند، زيرا خداى عزوجل ارحام زمان و
اصلاب قوم نوح (عليه السلام ) را تا چهل سال عقيم و نازا ساخت و نسل آنها منقطع
گرديد. قوم غرق شدند، در حالى كه اطفال و خردسالان با ايشان نبودند و خداى عزوجل
مردم بى گناه را عذاب نكرد، ولى باقى قوم غرق شدند، زيرا تكذيب پيامبر خدا مى كردند
و ديگران هم چون راضى به تكذيب آنها بودند، غرق شدند و آن كس كه از كارى غايب باشد
ولى رضايت به آن كار بدهد، همانند كسى خواهد بود كه حاضر بوده و آن كار را انجام
داده است .
10 - همدردى و غمخوارى
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): صلوا فى
عشائركم ، وصلوا ارحامكم ، وعودوا مرضاكم ، واحضروا جنائزكم كونوا زينا ولا تكونوا
شينا، حببونا الى الناس ، ولا تبغضونا، جروا الينا كل مودة ، وادفعوا عناكل قبيح ،
وما قيل فينا من خير فنحن اهله ، وما قيل من شر فما نحن كذلك ، والحمدلله رب
العالمين .(498)
در نزديكان و خويشاوندان خود صله رحم به جاى آوريد و از بيماران خود عيادت كنيد و
در تشييع جنازه ها حاضر شويد. براى ما زينت و آرايش باشيد و مايه عيب و ننگ ما
نشويد. كارى كنيد كه مردم ما را دوست بدارند و كارى نكنيد كه مردم ما را دشمن
بدارند، هر محبت و دوستى را به سوى ما بكشانيد و هر زشتى را از ما دفع نماييد،
هرگونه خيرى كه درباره ما گفته شود، ما سزاوار آن هستيم و هر بدى كه دشمنان درباره
ما بگويند، آنچنان نيستيم ((الحمدلله رب العالمين
)).
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): من فعل ما لزمه من
امر المومنين ، باهى الله تعالى به وملائكته .(499)
هر كه امور و حقوق لازم مومنين را به انجام رساند، خداوند و فرشتگان به او مباهات
مى كنند.
11 - برقرارى پيوند با خويشاوندان (در
هر سال ) از طريق كمك مالى
روى الوليد عن الرضا (عليه السلام ): قال : قلت له :
هل علاى الرجل فى ماله شى ء سوى الزكاة ؟ قال : نعم . اين ما قال الله (والذين
يصلون ما امر الله به ان يوصل ويخشون ربهم ويخافون سوء الحساب ).(500)
((وليد)) از امام رضا (عليه السلام )
پرسيد: آيا بر مردم چيزى در مالش غير از (زكات ) هست ؟ حضرت فرمود: پس آنچه خدا در
اين آيه فرموده كجاست ؟! ((طرفداران حق ) كسانى هستند كه پيوندهايى را كه خداوند
امر به حفظ آن كرده برقرار مى دارند، آنها از پروردگارشان خشيت دارند و از بدى حساب
در دادگاه قيامت مى ترسند).(501)
برقرارى پيوند با خويشاوندان (مخصوصا آنها كه حق بيشترى بر ما دارند) مصداق
يصلون ما امر الله به ان يوصل است و قطع پيوند با
آنها، قطع ما امر الله به ان يوصل است ، زيرا خداوند
پيوسته ما را به حفظ و تقويت رابطه با آنها توصيه فرموده است .
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): ان صاحب النعمة على
خطر، انه يجب عليه حقوق الله فيها والله انه ليكون على النعم من الله عزوجل ، فما
ازال منها على وجل ، وحرك يده ، حتى اخرج من الحقوق التى تجب لله على فيها، قلت :
جعلت فداك انت فى قدرك تخاف هذا؟ قال : نعم فاحمد ربى على ما من به على .(502)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: كسى كه ثروتمند است ، پيوسته خطر او را تهديد مى
كند و حقوق خدا بر او واجب است . قسم به خداوند، بارى تعالى مرا نعمتهايى داده ،
پيوسته از جانب آنها بيمناكم (در اين هنگام امام دست مبارك خود را حركت داد و
افزود:) تا وقتى حقوقى را كه خدا واجب كرده ، خارج كنم . راوى گويد: پرسيدم فدايت
شوم اى امام ! شما با اين مقامى كه داريد، باز مى ترسيد؟ فرمود، آرى ، خدا را ستايش
مى كنم بر اين احساس مسئوليتى كه به من ارزانى داشته است .
عن ابن ابى نصر قال : قراءت فى كتاب ابى الحسن (الرضا) الى
ابى جعفر (عليه السلام ): يا ابا جعفر! بلغنى ان الموالى اذا ركبت اخرجوك من الباب
صغير فانما ذلك من بخل منهم لئلاينال منك احد خيرا و اساءلك بحقى عليك لا يكن مدخلك
ومخرجك الا من الباب الكبير، فاذا ركبت فليكن معك ذهب وفضة ثم لا يساءلك احد شيئا
الا اعطيته ، ومن ساءلك من عمومتك ان تبره فلا تعطه اءقل من خمسين دينارا والكثير
اليك ومن ساءلك من عماتك فلا تطعها اقل من خمسة وعشرين دينارا، والكثير اليك ، انى
انما اريد بذلك ان يرفعك الله ، فانفق ولا تخش من ذى العرش اقتارا.(503)
((صدوق )) در كتاب عيون الاخبار الرضا
(عليه السلام ) از احمدبن محمد بزنطى روايت مى كند كه گفت : من آن نامه اى را كه
حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام ) به فرزند بزرگوارش امام محمد تقى نوشته بود،
خواندم در آن نامه نوشته بود: اى ابوجعفر! به من خبر رسيده در موقعى كه تو مى خواهى
از منزل خارج شوى ، غلامانت به جهت آن بخلى كه دارند، تو را از باب صغير بيرون مى
برند كه خير تو به كسى نرسد، تو را به آن حقى كه من به گردن تو دارم ، قسم مى دهم
كه از باب كبير اياب و ذهاب كنى . هر وقت سوار مى شوى ، درهم و دينار با خود بردار
كه هر كسى از تو چيزى بخواهد، به او عطا كنى .
اگر عموهايت چيزى از تو خواهند، كمتر از پنجاه اشرفى به آنان عطا نكنى . اگر عمه
هايت چيزى از تو تقاضا كنند، كمتر از بيست و پنج اشرفى به ايشان نبخشى ، چنانچه
بخواهى از اين مبلغ به ايشان عطا نمايى ، مختارى . اگر اين بذل و بخششها را بكنى ،
خداى توانا تو را بر مى گزيند و مقام تو را بالا خواهد برد، پس جا دارد كه همه وقت
انفاق كنى و از تهيدست شدن باكى نداشته باشى .
12 - تقديم هديه و پيشكش
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ) الهدية تذهب
الضغائن من الصدور.(504)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: هديه كينه ها را از دلها مى زدايد.
عن على بن الحسين بن عبد ربه قال : سرح الرضا (عليه السلام )
بصلة الى ابى ، فكتب اليه ابى : هل على فيما سرحت الى خمس ؟ فكتب اليه : لا خمس
عليك فيما سرح به صاحب الخمس .(505)
((على بن حسين عبد ربه )) گويد: حضرت
امام رضا (عليه السلام ) صله و هديه اى براى پدرم فرستاد. پدرم در مقام پرسش به آن
حضرت نوشت : آيا آنچه برايم فرستاده اى خمس دارد؟ حضرت در پاسخ به وى نوشتند: هر چه
صاحب خمس براى تو مى فرستد، خمس ندارد.
آثار هديه : 1 - نمونه ابراز دوستى و پيوند قلبى 2 - عامل تسخير دلها 3 - تجديد و
تقويت رابطه دوستى 4 - عامل زدودن كينه هاى گذشته 5 - وسيله اى براى رساندن انسان
به نيازهاى خود (كليد نيازها) 6 - وادار كردن ديگران به پاسخ متقابل (هديه دادن ).
13 - در اولويت قرار دادن زيارت سادات
النظر الى ذريتنا عبادة ، فقيل له : يابن رسول الله
النظر الى الائمة منكم عبادة اوالنظر الى جميع ذرية النبى (صلى الله عليه و آله و
سلم )؟ قال : بل النظر الى جميع ذرية النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) عبادة ما
لم يقارقوا منهاجه ولم يتلوثوا بالمعاصى .(506)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: نظر كردن به فرزندان ما عبادت است .
سؤ ال شد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نگاه كردن به امامان از
دودمان شما عبادت است ؟ يا نظر كردن به همه فرزندان پيغمبر (صلى الله عليه و آله و
سلم )؟ فرمود: بلكه نگاه كردن به همه فرزندان پيغمبر عبادت است تا وقتى از راه و
روش پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) جدا نشوند و به گناهان آلوده نگردند.
14 - تشكيل انجمنهاى مذهبى جهت احياء
و بزرگداشت ياد پيشوايان دين
بايد دانست احسان و نيكى منحصر به بذل مال و رفع گرفتارى و گره گشايى از كار
نزديكان و خويشاوندان نيست ، بلكه كمك معنوى و اصلاح اخلاق آنها از كمكهاى مادى بسى
پرارج تر است و اگر كسى با تشكيل مجالس مذهبى ، افراد را با نور حقيقت آشنا كند،
بزرگترين احسان را در حقشان نموده است .
مجالسى كه براى تعظيم شعائر دين و بزرگداشت ائمه گرفته مى شود، گرچه در ظاهر ممكن
است موضوع ساده اى جلوه كند، ولى از احساسات عميق و ريشه دار دينى سرچشمه گرفته و
نقش بسيار مهمى را در عقده گشايى هاى مذهبى و گرايش افراد به سوى قرآن و عترت است .
معمولا افراد در اين گونه جلسات از ارواح پاك پيشوايان استمداد جسته و سعى مى كنند
با تمام آفات انحرافات اخلاقى مبارزه كنند و در گسترش تعاليم اسلامى بكوشند. البته
در صورتى مى توان از اين جلسات نتيجه مطلوب گرفت و تحرك قابل توجهى در افراد شركت
كننده پديد آورد كه نكات زير رعايت گردد:
1 - خلوص نيت
2 - برنامه ريزى صحيح
3 - مجالس مذهبى به شكل جلسات شب نشينى و تفريح و انس مبدل نشود
4 - تنوع در اجراى برنامه ها
5 - عدم مزاحمت براى همسايگان
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): لابى هاشم داوودبن
القاسم الجعفرى : يا داوود! ان لنا عليكم حقا برسول الله (صلى الله عليه و آله و
سلم ) وان لكم علينا حقا، فمن عرف حقنا وجب حقه ، ومن لم يعرف حقنا فلا حق له .(507)
امام رضا (عليه السلام ) به ابوهاشم داوود پسر قاسم جعفرى فرمود: اى داوود، به خاطر
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ما را بر شما حقى است و شما را نيز بر ما
حقى مى باشد كه هر كس حق ما را شناخت ، حق او واجب مى شود و آن كه حق ما را نشناخت
، در نزد ما حقى ندارد.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): من اختار قرابات ابوى
دينه محمد وعلى صلوات الله عليهما على قربات ابوى نسبه اختاره الله تعالى على رؤ س
الاشهاد يوم التناد وشهره بخلع كراماته وشرفه بها على العباد الا من ساواه فى
فضائله او فضله .(508)
هر كس پيوستن به رحم و خويشاوندان پدران دينى خود محمد (صلى الله عليه و آله و سلم
) و على (عليه السلام ) را بر پيوستن بر خويشان و رحم پدران نسبى خويش برگزيند و
مقدم دارد خداوند روز قيامت او را در مقابل ديدگان گواهى دهندگان برگزيند و به خلعت
كرامتش او را مشهور گرداند و نيز وى را به كرامت خود بر ساير بندگان شرافت و برترى
مى دهد، مگر بندگانى كه در فضل و يا فضايل با وى مساوى و برابر باشند.
آفات صله رحم
الف ) تكلف
((تكلف ))، و
((تكليف )) از يك ماده گرفته شده و هر دو معناى زحمت
و رنج را مى رساند. ((تكلف )) اين است
كه آدمى عملى را با سختى و مشقت انجام دهد و انگيزه او از اين كار خود پرستى ،
خودنمايى و رياكارى است .
برخى افراد در روابط خانوادگى و اجتماعى براى اقناع تمايل خونمايى آگاهانه يا
ناآگاهانه زير بار تكلف مى روند. مثلا براى ترتيب دادن يك برنامه ديدار، با ميهمانى
هاى تشريفاتى و پرهزينه بار گرانى را بر دوش خود انداخته ، بدين وسيله سعى مى كنند
توجه دگران را به خود جلب كنند، پيامبران الهى و اولياى دين ، در تمام برنامه هاى
زندگى ، از تكلف مبرا و منزه بودند و آن را عملى مذموم و ناپسند برحذر داشته اند.
هر مسلمان كه خواهان سلامت روانى و آسايش خاطر خويش باشد، بايد تن به تكلف ندهد و
ايام عمر را با آن سپرى نكند، در غير اين صورت اولا خود را در معرض تنفر و بدبينى
ديگران قرار مى دهد، ثانيا پيوسته نگران است مبادا بر اثر پيشامدهايى اوضاعش دگرگون
شود و ثروتش از كف برود، معمولا او با اين رويه ناپسند ايام روزگار را با سختى طى
مى كند و سرانجام نسبت به زندگى بدبين خواهد شد.
خداوند در توصيف بندگان راستين خود فرموده است :
وعباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا.(509)
((بندگان خاص خداوند رحمان كسانى هستند كه با آرامش و بى
تكبر روى زمين راه مى روند و در پيشرويهاى اجتماعى دچار خودكامگى نمى شوند)).
در تفسير اين آيه وارد شده است :
هو الرجل يمشى بسجيته التى جبل عليها، لايتكلف ولايتبختر.(510)
((بنده واقعى آن است كه سير زندگيش به حال طبيعى و بروفق
فطرت باشد، نه براساس تكلف و خودبينى )).
برنامه هاى اخلاقى امام رضا (عليه السلام ):
مراعات مساوات و مواسات :
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): ((طوبى
لمن ... لم يحزن صدره بما اعطى غيره )) امام رضا
(عليه السلام ) فرمود: خوشا به حال بنده اى كه هر چه به مردم داده شده ، دلش محزون
نشود.
عن رجل من اهل بلخ ، قال : ((كنت مع
الرضا (عليه السلام ) فى سفره الى خراسان فدعا يوما بمائدة له ، فجمع عليها مواليه
من السودان و غيرهم )). فقلت : جعلت فداك ((لو
عزلت لهولاء مائدة ))؟ فقال : ((مه !
ان الرب تبارك وتعالى واحد والام واحدة والاب واحد، والجزاء بالاعمال
)).(511)
مردى از اهل بلخ مى گويد: در سفرى كه على بن موسى الرضا به خراسان مى رفت ، من با
آن حضرت بودم . روزى حضرت غذايى طلبيدند و تمام نوكرها و غلامان سياه و سفيد خود را
براى صرف غذا جمع كردند و در كنار سفره نشاندند. من عرض كردم : فدايت شوم بهتر بود
براى غلامان و نوكرها سفره جداگانه دستور مى فرموديد. حضرت فرمود: ساكت باش ! خداى
همه يكى است . مادر و پدر همه يكى است . پاداش و كيفر هر كس بسته به كردار اوست .
به زحمت نينداختن ميهمان :
نزل بابى الحسن الرضا (عليه السلام ) ضيف وكان جالسا عنده
يحدثه فى بعض الليل ، فتغير السراج ، فمد الرجل يده ليصلحه فزبره ابوالحسن (عليه
السلام ) ثم بادره بنفسه فاصلحه ، ثم قال : انا قوم لانستخدم اضيافنا.(512)
بر حضرت امام رضا (عليه السلام ) ميهمانى وارد شد. اوايل شب در محضر امام نشسته بود
و صحبت مى كرد. در چراغ دگرگونى پيدا شد، ميهمان دست خود را دراز كرد كه چراغ را
اصلاح كند، حضرت او را منع كرد و خودش چراغ را اصلاح نمود و فرمود: ما اهل بيت ،
ميهمان را به انجام كارى نمى گماريم .
تواضع و فروتنى :
دخل الرضا (عليه السلام ) الحمام فقال له بعض الناس ، دلكنى
، فجعل يدلكه فعرفوه ، فجعل الرجل يستعذر منه وهو يطيب قلبه ويدلكه .(513)
امام هشتم (عليه السلام ) وارد حمام شد (كه جز يك نفر كسى در آنجا نبود) آن يك نفر
هم امام رضا (عليه السلام ) را نمى شناخت . وى امام را مورد خطاب قرار داد و گفت :
مرا دلاكى كنيد (به پشت من كيسه بكشيد). امام هم كيسه را گرفت و مشغول كيسه كشيدن
شد. در اين هنگام ، يكى يكى افراد به حمام وارد شدند و حضرت را در حال كيسه كشيدن
به پشت آن مرد مشاهده كردند. آنان حضرت را به آن مردم شاساندند و گفتند: وى امام
على بن موسى الرضا (عليه السلام ) است . مرد مذكور از فرط خجلت و شرمندگى از عمل
ناآگاهانه خود عذر خواهى كرد ولى حضرت او را دلدارى داد و به ادامه عمل خود پرداخت
تا اينكه كار به پايان رسيد.
مدارا و نرمش :
عن ياسر الخادم ونادر، قالا: قال لنا ابوالحسن : ان قمت على
رؤ سكم وانتم تاءكلون فلاتقوموا حتى تفرغوا، ولربما دعا بعضنا فيقال : هم ياءكلون
فيقول : دعوهم حتى يفرغوا.(514)
((ياسر)) و ((نادر))
دو خادم امام رضا (عليه السلام ) گويند: آن بزرگوار به ما فرموده بود: اگر بالاى
سرتان ايستادم و شما به خوردن غذا مشغول بوديد، برنخيزيد تا غذايتان تمام شود. به
همين جهت بسيار اتفاق مى افتاد كه امام (عليه السلام ) ما را صدا مى كرد و در پاسخ
او مى گفتند: به غذا خوردن مشغولند و آن حضرت مى فرمود: بگذاريد غذايشان تمام شود.
نهى از اسراف :
عن ياسر الخادم قال : اكل الغلمان يوما فاكهة فلم يستقصوا
اكلها ورموابها فقال لهم ابوالحسن (عليه السلام ) سبحان الله ! ان كنتم استغنيتم
فان اناسالم يستغنوا، اطعموه من يحتاج اليه .(515)
از ياسر خادم روايت شده كه روزى غلامان ميوه مى خوردند ولى ميوه را ناتمام خوردند و
به دور انداختند. حضرت از روى تعجب فرمود: سبحان الله ! اگر شما احتياج نداريد،
افرادى نيازمند هستند! به محتاجان بدهيد تا بخوريد.
كمال پذيرايى (از ميهمان ) همراه با آموزش :
مردى مهمان حضرت رضا (عليه السلام ) بود. او هنگام خوردن غذا از شستن دست خوددارى
كرد.
حضرت فرمود: اغسلها والغسلة الاولى لنا واما الثانية فلك فان
شئت فاتركها.(516)
((دستت را بشوى كه شستن نخستين براى ماست و شستن دوم بعد از
غذا - از آن خودت و اگر خواستى آن را ترك كن )).
چون قبل از غذا ممكن است دست آلوده باشد و از اين طريق ميكروبهايى وارد غذا شود،
مهمان بايد به مقتضاى رعايت حق صاحبخانه ، دستهاى خود را بشويد ولى بعد از غذا، چون
ميهمان به حسب نوع و غالب پس از فراغت از صرف غذا، منزل صاحبخانه را ترك مى كند، در
اين مورد اختيار با خود اوست . در صورتى كه طالب سلامتى خودش باشد، دستهايش را مى
شويد وگرنه ترك مى كند.
حفظ حريم مجالس و دورى از اختلاط زن و مرد:
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) ان بعض بنى هاشم دعاه مع
جماعة من اهله فاءتى بصيبة له فادناها اهل المجلس جميعا اليهم فلما دنت منه ساءل عن
سنها، فقيل : خمس فنحاها عنه .(517)
تعدادى از بنى هاشم امام رضا (عليه السلام ) را به مهمانى دعوت نمودند در خانواده
آنها دختر كوچكى حضور داشت . مسلمانان طبق معمول دختر را نزد خود بردند تا او را
روى زانويشان بنشانند و ببوسند. بعد از آنكه دخترك نزد امام (عليه سلام ) آمد، حضرت
سوال نمود: چند سال دارد؟ گفته شد: پنج سال . بعد او را از محضر امام (عليه سلام )
بردند.
ساده زيستى در سفر:
الامام الرضا (عليه السلام ): خرجنا الى نزهة لنا فنسى
الغلمان الملح ، فما انتفعنا بشى ء حتى انصرفنا.(518)
ما با دوستان خود براى سير و سياحت به بيرون شهر رفتيم . خدمتكار نمك را فراموش
كرده بود، ما از خوراكى آن روز آنچنان سود و لذتى نبرديم تا برگشتيم .
برنامه هاى ديگرى (دور از تكلف ) امام رضا (عليه السلام ):
عن ابراهيم بن العباس : قال : ((ما
راءيت اباالحسن الرضا (عليه السلام ) جفا احدا جفا احدا بكلامه قط، وما راءيت قطع
على احد كلامه حتى يفرغ منه ، وما رد احدا عن حاجة يقدر عليها، ولا مد رجليه بين
يدى جليس له قط، ولا اتكا بين يدى جليس لهه قط، ولا راءيته شتم احدا من مواليه
ومماليكه قط، ولا راءيته تفل قط، ولا راءيته يقهقه فى ضحكه قط، بل كان ضحكه التبسم
، وكان اذا خلا ونصبت مائدته اجلس معه على مائدته مماليكه حتى البواب والسائس .(519)
((ابراهيم بن عباس )) گويد:
هرگز نديدم امام رضا (عليه السلام ) به كسى ولو به يك كلمه دشنام دهد و جفا و بى
مهرى كند. هرگز نديدم حرف كسى را پيش از تمام شدن سخنش قطع كند، بلكه صبر مى كرد
تا سخن او به پايان رسد.
هرگز نديدم آن حضرت (در حد توانايى ) سؤ ال و تقاضاى نيازمندى را رد كند.
هرگز پاهاى خود را بين همنشينانش دراز نمى كرد.
هرگز در حضور همنشينان خود (به جايى ) تكيه نمى داد.
هرگز نديدم آن حضرت به خدمتكاران و غلامان آزاد شده اش ناسزا بگويد.
هرگز نديدم كه آب دهانش را بيرون بيندازد.
هرگز نديدم ((خنده خود قهقهه (خنده باصدا) بكند بلكه پيوسته
خنده اش تبسم و لبخند بود.
هرگاه سفره غذا گسترده مى شد، خود كنار سفره مى نشست و تمام خدمتكاران و غلامان حتى
دلاكان و دامپروران (در بانهاى اسطبلها) را كنار سفره مى نشاند و با هم غذا مى
خوردند.
شرايط ميهماندارى در اسلام (در كلام امام هشتم (عليه السلام
))
عن على بن موسى الرضا (عليه سلام ): دعا رجل اميرالمومنين
(عليه سلام ) فقال له : قد اجبتك على ان تضمن لى ثلاص خصال ، قال : وما هى يا
اميرالمومنين (عليه سلام ).
قال : لا تدخل على شيئا من خارج ، ولا تدخر عنى شيئا فى
البيت ، ولا تجحف بالعيال ، قال : ذلك لك يا اميرالمومين ! فاجابه على بن ابيطالب .(520)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: مردى حضرت على (عليه سلام ) را به منزل خود دعوت كرد.
حضرت على (عليه سلام ) به او فرمود: دعوتت را به سه شرط مى پذيرم .
عرض كرد: آن سه شرط چيست اى پيشواى اهل ايمان ؟
حضرت فرمود: از بيرون خانه هيچ چيز برايم تهيه نكنى . از آنچه در منزل دارى ، هيچ
دريغ ندارى و بر اهل خانه و افراد تحت سرپرستى ات تنگ نگيرى .
عرض كرد: پذيرفتم .
حضرت على (عليه سلام ) دعوت او را پذيرفت .