حدثنا
((دارم )) و ((نعيم
)) ابن صالح الطبرى : قالا: حدثنا على بن موسى الرضا عن ابيه
، عن جده عن محمدبن على عن ابيه ومحمدبن الحنفيه ، عن على بن ابى طالب : ان رسول
الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) قال : من حق الضيف ان تمشى معه فتخرجه من حريمك
الى الباب .(521)
حضرت امام رضا (عليه سلام ) از پدرانش و ايشان از حضرت على (عليه سلام ) روايت كرده
اند كه حضرت رسول (عليه سلام ) فرمود: از حقوق ميهمان اين است كه با او همراهى كنى
و او را تا درب منزل مشايعت نمايى .
ب ) تفاخر و مباهات
گاه آدمى توفيق مى يابد به ديدار و زيارت دوستان و خويشاوندان خويش نايل
مى شود، مسلم است كه اظهار فرح و سرور در برابر چنين امرى طبيعى است ، و اگر به
صورت معتدل باشد، نكوهيده نيست . ولى برخى اوقات اين ديدار مايه غرور و مباهات مى
شود به طورى كه آدمى مى خواهد با چنين عمل براى خود امتيازى قائل گردد و بر ديگران
مباهات و فخرفروشى كند. اين حالت نه تنها پسنديده نيست ، بلكه سبب عقب ماندگى و
نشانه اى بارز بر ضعف و زبونى شخصيت آدمى است . معمولا افراد بى مايه و كم شخصيت
براى پوشاندن نقاط ضعف خود به تفاخر پناه مى برند.
به همين جهت اولياى الهى هميشه پيرامون خود را از چنين احساسهاى كاذبى نهى مى
فرموده اند.
قال البزنطى : بعث الى الرضا (عليه سلام ) بحمار له فجئته
الى حرباء فمكثتها عامة الليل معه ثم اوتيت بعشاء. فلما اصبت من العشاء قال : ما
تريد؟ اتنام . قلت : بلى جعلت فداك ! فطرح على الملحفة والكساء. ثم قال : بيتك الله
فى عافية وكنا على سطح . فلما نزل من عندى قلت من نفسى : قد نلت من هذا الرجل كرامة
ما، نالها احد قط. فاذا هاتف يهتف بى : يا احمد! ولم اعرف الصوت حتى جاءنى مولى له
. فقال : اجب مولاى . فنظرت فاذا هو مقبل الى ، فقال كفك . فناولته كفى . فعصرها،
ثم قال : ان اميرالمومنين (عليه سلام ) اتى صحصعة بن صوحان عايدا له . فلما اراد ان
يقوم من عند. قال : يا صعصعة بن صوحان ! لا تفتخر بعيادتى اياك وانظر لنفسك ، وكان
الامر قد وصل اليك ولا يلهينك الامل . استودعك الله .(522)
((بزنطى )) (يكى از اصحاب امام رضا
(عليه سلام )) مى گويد:
شبى امام رضا (عليه سلام ) مركب (درازگوش ) خود را براى من فرستاد كه به محضرش
شرفياب شوم . در محلى به نام ((حرباء))
حضورش رسيدم . همان شب مدتى در نزد آن حضرت بودم . سپس شام آوردند. حضرت پس از
صرف شام به من فرمود: آيا امشب در اينجا مى خوابى ؟ پاسخ دادم : آرى ، فدايتان شوم
. دستور داد بستر (لحاف و پوششى ) آوردند. حضرت برخاست تا از بام به زير رود،
فرمود: خداوند شبت را با سلامتى بگذراند.
هنگامى كه حضرت رفت ، با خود گفتم : من امشب (با ماندن خود در نزد حضرت ) به آنچنان
كرامت و عزتى دست يافتم كه هرگز كسى به آن نايل نشده است .
ناگاه صدايى شنيدم كه گفت : اى احمد! من نشناختم كه صاحب صدا كيست ، تا اينكه يكى
از خدمتگزاران امام پيش من آمد و گفت : مولا و پيشوايتان (براى اداى مطلبى ) شما را
فراخوانده است ، لطفا وى را اجابت كنيد. برخاستم كه از پله هاى بام به زير روم .
ديدم كه امام خود از پله ها بالا مى آيد. هنگامى كه به من رسيد، فرمود: دستت را
بياور! پيش آوردم . دستم را گرفت و فشرد. سپس فرمود: صعصعة بن صوحان از ياران حضرت
على (عليه سلام ) بود، وقتى بيمار شد، حضرت به عيادتش رفت . زمانى كه خواست از نزد
او برخيزد فرمود: اى صعصعه ! مبادا عيادت مرا مايه افتخار خود قرار دهى ! در فكر
خودت باش .
حضرت افزود: حقيقت امر اين است كه ممكن است حالت صعصعه براى تو پيش آيد، مبادا
آرزوى بى اساس تو را سرگرم كند و انديشه عجب در تو راه يابد.
سپس امام (عليه سلام ) با اين تذكر اخلاقى ، از بزنطى خداحافظى نمود و فرمود: تو را
به خدا مى سپارم .
امام رضا (عليه سلام ) با سخن مذكور، هشدار داده است كه هيچ عاملى نمى تواند جاى
تربيت نفس و عمل صالح را بگيرد و آدمى نبايد به امتيازات و عناوين و اعتبارت دنيوى
مغرور شود و خود را به آن دلخوش نمايد. حتى نزديكى به امام و عنايت و لطف آن
بزرگوار نيز نبايد وسيله فخر و مباهات و احساس برترى بر ديگران گردد.
موجبات قطع رحم در كلام امام هشتم (عليه سلام )
1 - مال اندوزى
عن محمدبن اسماعيل بن بزيع : قال : سمعت الرضا (عليه
سلام ) يقول : لا يجمع المال الا بخمس خصال : ببخل شديد، وامل طويل ، و حرص غالب ،
وقطيعة الرحم ، وايثار الدنيا على الاخرة .(523)
امام رضا (عليه سلام ) مال جز با پنج خصلت در يكجا جمع نمى شود: بخل شديد، آرزوهاى
دور و دراز، حرص غالب ، قطع رابطه با خويشاوندان ، مقدم داشتن دنيا بر آخرت .
2 - اصالت دادن به مزاياى ظاهرى
(همچون مال ، شهرت ، مقام )
الامام الرضا (عليه سلام ) قال رسول الله (صلى الله
عليه و آله و سلم ): من استذل مؤ منا، او حقره لفقره ، او قلة ذات يده ، شهره الله
يوم القيامة ، ثم يفضحه .(524)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هر كس
مؤ منى را خوار كند، يا او را به سبب فقر و تنگدستيش حقير شمارد، خداوند او را در
روز قيامت انگشت نما و رسوا خواهد كرد.
من لقى فقيرا فسلم عليه خلاف سلامه على الغنى لقى الله عزوجل
يوم القيامة وهو عليه غصبان .(525)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: هركه فقير مسلمانى را ملاقات كند و بر او نه بدانگونه
كه بر غنى سلام مى كند، سلم كند، خدا را در روز قيامت در حالى كه بر او خشمگين است
ملاقات خواهد كرد.
3 - مستى مقام
عن على بن موسى الرضا (عليه سلام ): ملعون ، ملعون من
احتجب عن اخيه .(526)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: از رحمت خداوندى به دور است ، از رحمت خداوندى به دور
است كسى كه از برادر مسلمان خود، روى پوشيده در پرده مى شود. (در موارد نياز و
گرفتارى دوست يا يكى از بستگان ، خود را پوشيده بدارد به طورى كه دسترسى به او به
آسانى ممكن نباشد).
4 - حسد
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): لا لحسود لذة .(527)
حضرت رضا (عليه سلام ) فرمود: حسود را لذت نباشد.
5 - توقعات و انتظارات بيجا
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): يقول الله تعالى
: لاقطعن امل كل مؤ من امل دونى الا ياءس ، ولالبسنه ثوب مذلد بين الناس ولانحينه
من وصلى ، ولابعدنه من قربى .(528)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: خداى تعالى مى فرمايد: البته ريسمان و رشته آرزو و
اميد هر مؤ منى را كه به غير من اميدوار شود، پاره كنم و به ياءس و نااميدى نمايم و
در ميان مردم جامعه خوارى و مذلت بر او بپوشانم و او را از نزديكى و اتصال به خود
دور مى كنم .
6 - دنائت نفس (پستى )
سئل الرضا (عليه سلام ): عن السفلة ؟ فقال (عليه سلام
): من كان له شى ء يلهيه عن الله .(529)
از امام رضا (عليه سلام ) پرسيدند: فرومايه كيست ؟ فرمود: كسى كه چيزى داشته باشد و
به وسيله آن سرگرم و از انجام حقوق الهى غافل گردد.
حضرت امام خمينى (رحمهم الله ) فرموده است :
((دنياى مذموم ، آن است كه در ما هست و ما را از مبداء كمال
دور مى كند و به نفس و نفسانيت خودمان مبتلا مى كند. دنياى مذموم همين است كه انسان
توجه به آن داشته ولو به يك تسبيح و به يك كتاب . چه بسا كه دل بستن به كسى به يك
((تسبيح )) و به يك كتاب بيشتر باشد
تا دل بستن ديگرى به يك پاركى و باغى ...)).(530)
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): اسوء الناس معاشا من لم
يعش غيره فى معاشه .(531)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: بدترين مردم از نظر زندگى اقتصادى ، كسى است كه به
ديگران در معاش خود، معاش ندهد و مردم در پرتو زندگى او زندگى نكنند.
7 - بى پروايى (تن پرورى و آسايش طلبى
)
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): فمن لم يصل رحمه
لم يتق الله عزوجل .(532)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: هر كه صله رحم نكند، حق تقواى الهى را رعايت نكرده
است .
8 - كفران وناسپاسى (ادانكردن حقوق
مخصوص خويشاوندى )
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): احسنوا جوار
النعم ، فانها وحشية ما ناءت عن قوم فعادت اليهم .(533)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: با نعمتها نيكو همدمى و همسايگى (خوشرفتارى ) كنيد
زيرا آنها وحشيند، از قومى كه دور شدند، به آنان برنمى گردند.
9 - رياست طلبى
ما ذئبان ضاريان فى غنم قد تفرق رعاؤ ها باضر فى دين
المسلم من الرئاسة .(534)
اگر دو گرگ درنده به رمه گوسفندان هجوم آورند - (گرگى از اين سو و گرگى از آن سو)
در حالى كه شبان رمه حاضر نباشد، به آن رمه گوسفندان چندان خسارتى وارد نمى شود كه
جاه طلبى به دين انسان خسارت وارد مى كند.
10 - بخل
صفت رذيله بخل ، يكى از موانع مهم تحصيل آسايش (ناشى از) مصاحبت با ديگران
است زيرا طبيعى است كه فرد بخيل به علت نگرانى از فقر و نيازمندى و تلقين به خود كه
اگر مالى را به ديگران انفاق كند، دارايى او كم مى شود و سرانجام فقير مى گردد،
هرگز راضى نيست لقمه اى از طعام او را كسى ميل پيدا كند.
از اين رو، بخيل سر سفره مردم نمى نشيند و از طعام آنها ميل نمى كند زيرا مى ترسد
ديگران نيز سر سفره او نشسته و از آن استفاده كنند.
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): البخيل لا ياءكل من
طعام الناس لئلا ياءكلوا من طعامه .(535)
امام رضا (عليه سلام ) فرمود: بخيل از غذاى مردم نمى خورد تا مردم از غذاى او
نخورند.
((بخل ! مهلك ترين هرزگى هاى خزان است ! بخيل زندگانيش را
مسموم مى كند و خودش را جسما و رحا تحليل مى برد، بخيل موجودى بى حاصل و بدخواه است
و از عاطفه و ترحم و شرافت به كلى عارى است . تقلب يگانه شعار او در زندگانى است .
از درستكارى و صداقت و احترام به نفس ، چيزى نمى فهمد و حاضر است خود را در مقابل
مردم زبون و بيچاره قلمداد كند تا از مساعدتهاى آنان محروم نماند و احسان مؤ سسات
خيريه كه مخصوص تنگدستان است ، شامل حال او گردد... چنين كسانى ، تمام احساسات نيك
و غرايز طبيعى و صفات پسنديده خود را از دست مى دهند و آتش نشاط و مسرتشان به
خاموشى مى گرايد و نيروى روحانى و معنوى در آنان رو به ضعف مى نهد)).(536)
11 - عدم برنامه ريزى صحيح در زندگى
اجتهدوا ان يكون زمانكم اربع ساعات : ساعة لله
لمناجاته ، وساعة لامر المعاش ، وساعة لمعاشرة الاخوان الثقات ، الذين يعرفونكم
عيوبكم ويخلصون لكم فى الباطن ، وساعة تخلون فيها للذاتكم ، وبهذه الساعة تقدرون
على الثلاث الساعات .(537)
كوشش كنيد اوقات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسيم كنيد: ساعتى براى عبادت و خلوت
با خدا، ساعتى براى تاءمين معاش ، ساعتى براى معاشرت با دوستان مورد اعتماد و كسانى
كه شما را به عيوبتان واقف مى كنند و در باطن خيرخواهتان هستند، و ساعتى را به
تفريحات و لذايذ مشروع خود اختصاص دهيد و متوجه باشيد كه ساعت تفريح و كاميابى ، به
شما نشاط و مسرت مى بخشد و قدرتتان را در انجام وظايفى كه در ساعات ديگر به عهده
داريد، تقويت مى كند.
همسايه كيست ؟
آنچه به طور ابتدايى به ذهن مى رسد، اين است كه همسايه به كسانى گفته مى شود
كه خانه آنان در كنار هم باشد، ولى از نظر اسلام محدوده همسايگى فراتر از اين است .
در روايات حدود همسايگى ، چهل خانه از هر چهار طرف بيان شده است .(538)
ذكر اين نكته ضرورى است كه همسايگى صرفا به خانه اطلاق نمى شود، بلكه به محل كسب و
كار، اداره ، كارخانه و... نيز (همسايه ) گفته مى شود و گروهى كه نزديك هم به
تلاشهاى اقتصادى ، اجتماعى ، سياسى ،... مشغولند نيز مشمول حقوق و حدود همسايگى
هستند و بايد در اداى اين حقوق بكوشند. سبب پيدايش چنين حقوقى ، آشنايى آنها با هم
و اشتراكشان در سود و زيان يكديگر است .
حقوق همسايه
از مهمترين حقوق همسايه ، ((استمالت و دلجويى
))، ((احوالپرسى ))،
((كمك به وقت نياز))،
((رفق و مدارا)) با ايشان و ((شركت
در غم و شادى )) آنان است .
تكاليف خانواده نسبت به همسايگان
ليس منا من لم ياءمن جاره بوائقه .(539)
كسى كه همسايه اش از آزار و اذيت او آسايش و امنيت نداشته باشد، از پيروان ما
نخواهد بود.
هر عاملى كه سبب ناراحتى و مزاحمت همسايه گردد، همسايه آزارى شمرده مى شود.
مصاديق همسايه آزارى عبارتند از:
1 - نگاه به خانه همسايه
2 - ايجاد جاروجنجال و سروصداى زياد
3 - بيرون ريختن آشغال و زباله كنار كوچه و خانه ديگران
4 - نقل ضعفها و نارسايى هاى اخلاقى همسايه براى ديگران
5 - وارد آوردن خسارات مالى همچون نصب ناودانى كه موجب رساندن رطوبت به خانه همسايه
باشد.
6 - سرزدن (ناگهانى ) به خانه هايى كه درب مشترك دارند
7 - بدون اطلاع همسايه ، به خانه آنها وارد شدن
8 - پرتاب اشيايى به وسيله كودكان به داخل خانه همسايه
9 - بالابردن زياد ارتفاع خانه در گونه اى كه مانع تابش نور خورشيد به خانه همسايه
شود
10 - ريختن برف و مصالح ساختمانى بر سر راه رفت و آمد آنان
11 - قرار دادن دريچه مشرف بر خانه ديگران
12 - جلوگيرى نكردن از دود و دوده بخارى و دودكش حمام
13 - معاشرتهاى حساب نشده و اجازه ورود افراد ناباب به محل
14 - توقعات و انتظارات بيجا از همسايه
15 - تظاهر به نعمت در برابر همسايگان بى بضاعت
(540)
چشم اندازى از حيات طيبه در مورد تكاليف و وظايف انسان نسبت
به دوستان و آشنايان ((آيين معاشرت و دوست يابى
))
اهميت معاشرت در زندگى انسان
1 - هر انسانى براساس تمايل فطرى خود از ايام كودكى تا روزگار پيرى نيازمند
معاشرت با ديگران است . او از تنهايى رنج مى برد. از اين جهت مى كوشد تا همدم و يار
مناسبى براى خود برگزيند تا انيس و مونس او در ايام خلوت باشد.
دوست عاقل و وفادار يكى از بهترين سرمايه هاى زندگى است زيرا علاوه بر اينكه مايه
الفت و آرامش آدمى است ، مى تواند او را در بسيار از امور مادى و معنوى يارى كند و
شخصيت اصيل وى را تقويت نمايد و استعدادهاى نهفته اش را آشكار سازد. به عكس دوست
جاهل ، مانع رشد و ترقى ، قابليتهاى فطرى آدمى شده و معاشرت با او سبب ناراحتى و
ملامت خاطر است .
قال على بن موسى الرضا (عليه سلام ): صديق الجاهل فى تعب .(541)
حضرت رضا (عليه سلام ) فرمود: ((كسى كه رفيق جاهل دارد،
همواره در رنج و ناراحتى است )).
((ارسطو)) مى گويد:
((انسان در هر حال محتاج به دوستان مى باشد تا در حال خوشى و
نعمت نديم و مونس او باشند و در حال سختى و گرفتارى وى را كمك نمايند... به جان
خودم كه هم افراد غنى و توانا محتاج به دوستانى هستند كه او را كمك و يارى كنند، و
هم فقير به دوستانى نيازمند است كه وى را دستگيرى نمايند. بايستى به اطفال بياموزند
كه احدى قدرت ندارد بدون دوست و رفيق زندگى نمايد، اگر چه مالك تمام دنيا باشد و
كسى كه امر محبت را كوچك مى شمارد، خود كوچك است كه گمان مى كند بدون دوست كار او
انجام مى گيرد! به نظر من قدر دوست واقعى ، بالاتر از تمام گنجهاى قارون و ذخيره
هاى سلاطين و اشياء نفيس از جواهرات و آنچه بر روى زمين است )).(542)
روان شناس معروف آمريكايى ، ((ديل كارنگى ))
مى گويد:
اين جمله را در ذهن خود به خود تلقين كنيد:
(( ((نيكبختى من ))،
((شادى من ))، ((عوايد
من ))، ((بستگى من ))،
بستگى به هيچ چيز ندارد، مگر به مهارتى كه در شيوه معاشرت با مردمان به كار مى برم
)).(543)
امام رضا (عليه سلام ) فرموده است :
اجمل معاشرتك مع الصغير والكبير.(544)
((لازم است با كوچك و بزرگ (تمام اطفال و بزرگسالان ) نيكو و
مؤ دب معاشرت نمايى )).
2 - موضوع انتخاب دوست ، يكى از مسائل حساس و سرنوشت ساز در اجتماع انسانهاست . اين
عامل پراهميت پس از اراده آدمى ، از مهمترين عوامل شخصيت او محسوب كه اگر به آن
توجه نشود، زيانهاى جبران ناپذيرى را به همراه خواهد آورد، به طورى كه خاطره تلخ آن
ممكن است تا پايان عمر در روح آدمى باقى بماند و او را آزار دهد.
يكى از دانشمندان گويد: وقتى بخواهيم يك اسب يا حيوانى را بخريم ، درباره اصالت
نژاد و طرز تربيت آن تحقيقات زيادى به عمل مى آوريم . آيا بهتر نيست كه در انتخاب
دوست و رفيق همين قدر دقت به عمل آوريم ؟ آيا دوستان ما به اندازه يك حيوان اهلى در
زندگى ما تاءثيرى ندارند؟!!(545)
3 - تاءثيرپذيرى دوست به حدى است كه اگر آدمى در شناخت كسى درمانده شود، بايد به
اخلاق دوستانش نظر افكند. اگر آنها پيرو آيين الهى باشند، او نيز پيرو آيين خداست .
اگر آنها بر آيين الهى نباشند، او نيز بهره اى از آيين حق ندارد. چه اينكه هر كسى
به وسيله همنشينانش شناخته مى شود و به ياران و دوستانش منسوب مى گردد.
((سنت بوو)) مى گويد:
((به من بگو چه اشخاصى را مى پسندى تا بگويم تو خود كيستى و
از هوش و ذوق و اخلاق چه مايه دارى !)).(546)
((اسپانيوليها مثلى دارند كه مى گويند: اگر به ميان گرگها
بروى ، زوزه كشيدن از آنها خواهى آموخت . معاشرت با اشخاص پست و خودخواه ضررهاى
عمده اى دارد زيرا اثرات اخلاقى آنها فكر را تاريك و محدود مى كند و روح مردانگى و
اخلاق عالى را در انسان مى كشد و اگر مجالست با آنها ادامه يابد، قلب سخت و سنگين
مى شود و قواى معدوم مى شود. برعكس معاشرت و دوستى با اشخاصى كه عاقلتر، فاضلتر و
باتجربه تر از خود ما هستند، داراى ارزش بسيار است زيرا صحبت آنها روحى تازه در
انسان مى دمد و راه و رسم زندگانى را به ما مى آموزد و عقايد و نظريات ما را نسبت
به ديگران اصلاح مى نمايد و مثل آن است كه ما را شريك عقل و دانش و تجربيات خود مى
كنند... بنابراين براى ساختمان اخلاقى ، هيچ چيز مؤ ثرتر و مفيدتر از مصاحبت و
دوستى با مردمان فعال و دانشمند نيست چون معاشرت آنها قواى معنوى ما را زياد مى كند
و بر نيروى اراده ما مى افزايد و مقصد ما را در دنيا بلندتر و عاليتر كرده و ما را
براى انجام امور زندگانى خويش و كمك به ديگران آماده مى سازد)).(547)
4 - آدمى در صورتى مى تواند حق معاشرت و همنشينى را به طور كامل ادا كند و كمترين
تعدى به دوست خود روا ندارد كه از وجدان سالم و تربيت اسلامى برخوردار باشد، زيرا
پيوندهاى دوستى كه براساس ارزشهاى اسلامى برقرار شود، وفادار و جاودانى است و نتايج
پربارش در قيامت هم آشكار مى شود و آن را استحكام بيشترى مى بخشد، وگرنه دوستيهايى
كه از اين دو ملاك (وجدان سالم ، تربيت اسلامى ) دور باشد و صرفا به خاطر عشق به
بهره گيريهاى مادى صورت گيرد، آن چنان بى اعتبار است كه هرگاه نعمتهاى مادى از
انسان جدا شود، رابطه دوستى قطع مى گردد و سرانجام جاى خود را به عداوت و دشمنى مى
دهد.
سقراط مى گويد:
((مردم هركدام ارزش دارند. يكى مال مى خواهد و ديگرى جمال و
بعضى افتخار، ولى من اعتقاد دارم كه يك دوست خوب از تمام اينها بهتر است
)).(548)
5 - بر هر مسلمان لازم است در امر ((انتخاب دوست
)) به راهنمايى هاى اولياء دين توجه كند تا زندگى در نظرش
زيبا جلوه كند. همچنين به (مقياس درجه ) بهره مندى از مراتب همنشينى در امور مادى
و معنوى با دوستان خود، به موفقيتهاى چشمگيرى نايل شود، چه آن كه يكى از سرمايه هاى
دنيا و آخرت دوست شايسته است .
((ابن مسكويه )) دانشمند شهير اسلامى
و استاد بوعلى مى گويد:
((تمام سعادت انسان نزد ديگران و دوستان يافت مى شود.
سعادتمند كسى است كه دوستان واقعى براى خود به دست آورد و در دوستى با آنان از هيچ
فداكارى و از خود گذشتگى دريغ ننمايد تا از آنان فضايل اخلاقى كسب كند و هم آنان از
او بهره هاى اخلاقى برگيرند)).(549)
نهى شديد امام رضا (عليه سلام ) از
همنشينى با افراد منحرف
عن الجعفرى ، قال : سمعت اباالحسن (عليه سلام ) يقول
: مالى راءيتك عند عبدالرحمن بن يعقوب ؟ فقال : انه خالى ، فقال : انه يقول فى الله
قولا عظيما، يصف الله ولا يوسف ، فاما جلست معه وتركتنا واما جلست معنا وتركته ؟
فقلت : هو يقول ، ماشاء، اى شى ء على منه اذا لم اقل مايقول ؟ فقال ابوالحسن (عليه
سلام ) اما تخاف ان تنزل به نقمة فتصيبكم جميعا اما علمت بالذى كان من اصحاب موسى
(عليه سلام ) وكن ابوه من اصحاب فرعون فلما لحقت خيل فرعون موسى تخلف عنه ليعظ اباه
فيلحقه بموسى فمصى ابوه وهو يراغمه حتى بلغا طرفا من البحر فغرقا جميعا فاتى موسى
(عليه سلام ) الخبر، فقال : هو فى رحمة الله ولكن النقمة اذا نزلت لم يكن لها عمن
قارب المذنب دفاع .(550)
((ابوهاشم جعفرى )) يكى از شاگردان
امام رضا (عليه سلام ) گويد: از امام رضا (عليه سلام ) شنيدم كه به من فرمود: چرا
تو را مى بينم كه با ((عبدالرحمن بن يعقوب ))
همنشينى مى كنى ؟ جعفرى گويد: عرض كردم ، او دايى من است . امام فرمود: او درباره
ذات پاك خدا مطالب نامناسبى مى گويد كه ساحت پاك خدا از آن منزه است . خدا (به صورت
اجسام و اوصاف آن وصف مى كند) در حالى كه خدا قابل توصيف نيست پس يا با او همنشين
باش و ما را ترك كن و يا با ما همنشين باش و از او دورى كن . ابوهاشم گويد: عرض
كردم ، او هر عقيده اى دارد و هر چه مى گويد، بر من چه زيانى دارد با اينكه من بر
عقيده حق خود استوار هستم و از عقيده او دورى مى كنم . امام رضا (عليه سلام )
فرمود: آيا نمى ترسى كه بلايى به او برسد و تو نيز به بلاى او بسوزى ؟! آيا به اين
داستان آگاهى ندارى كه شخصى از ياران حضرت موسى (عليه سلام ) بود، ولى پدرش از
ياران فرعون بود، هنگامى كه سپاه موسى (عليه سلام ) ملحق سازد، ولى پدر سخن او را
رد مى كرد و همچنان باهم ستيز مى كردند تا اينكه هر دو به كنارى از دريا رسيدند،
ناگاه بلاى غرق شدن فرعونيان فرا رسيد و آن پسر نيز همراه پدر غرق شد، وقتى كه اين
خبر به موسى (عليه سلام ) رسيد، موسى (عليه سلام ) فرمود: او در رحمت خداست ولى چون
عذاب فرود آيد، از آن كس كه نزديك گنهكار است ، دفاعى نشود.
اهميت معاشرت در كلام امام هشتم (عليه
سلام )
حدود همنشينى
سمعت على بن موسى الرضا (عليه سلام ) يقول : سمعت ابى
يقول : سمعت جعفر الصادق (عليه سلام ) يقول : مودة يوم قرابة ، مودة شهر صلة ،
ومودة سنة رحم ماسة من قطعها، قطعه الله .(551)
امام هشتم (عليه سلام ) فرمود: از پدرم شنيدم كه از پدر خود اين حديث را نقل مى
كرد: دوستى يك روزه قرابت است . (اگر با كسى به مدت يك روز پيوند دوستانه برقرار
شود، اين خود نوعى قرابت محسوب مى شود) و دوستى يك ماهه ((صله
و پيوند)) است و دوستى يك ساله ((رحم
)) است كه نمى توان آن را قطع كرد و هر كه قطع كند، خدا از
او مى برد و پيوند خود را با او قطع مى كند.
مودة عشرين سنة قرابة
(552)
دوستى بيست ساله در حكم خويشاوندى است .
لزوم نياز به دوستى (در زندگى )
امام رضا (عليه سلام ) فرمود:
وساعة لمعاشرة الاخوان الثقات ، والذين يعرفونكم عيوبكم
ويخلصون لكم فى الباطن .(553)
در زندگى روزانه خود، بخشى را براى معاشرت و مذاكره با افراد آگاه و مورد اعتماد
قرار دهيد و از وجود افرادى كه باطنهاى سالم و روحيه خيرخواهانه دارند؛ بخواهيد شما
را نسبت به عيوبتان آگاه و معايب و اشتباهاتتان را تذكر دهند.
دكتر ((ساموئل اسمايلز)) دانشمند بزرگ
علم اخلاق مى نويسد:
((هيچ چيز واجب تر از اخلاق حميده نيست . اخلاق حميده از
علوم و فنون هم لازمتر است ، اخلاق خوب چيزى غير از درست كاركردن نيست . بهترين
تميز براى اخلاق خوب از بد حس سلوك است . كسى كه توانست با اقران و زيردستان و
اشخاص مافوق خود خوب رفتار كند، و از روى انصاف و وجدان و مروت و صداقت سلوك نمايد،
هم خود و هم ديگران را به مسرت و خوشنودى نايل ساخته است )).(554)