امام خمینی (ره) و مفاهیم اخلاقی (۸)
اخلاق سیاسی

حسن ابراهیم زاده

- ۴ -


امام و جوانان

امام راحل به قشر جوان و نیروی جوانی به عنوان نیرویی کارآمد، فعال، پرانرژی و پرتلاش می نگریست و تحقق آرمان های انقلاب را بسته به میدان دادن به آنان می دانست؛ از این رو، امام در عرصة عمل هم ثابت کرد که جوان گرا است.

از خودگذشتگی های جوانان در به پیروزی رساندن انقلاب و پاسداری از این موهبت الهی در جای جای ایران اسلامی، به دست گرفتن پست های مهم اجرایی کشور- پس از دولت موقت و دولت بنی صدر- آن هم در حساس ترین شرایط کشور و به تن کردن لباس رزم و به دست گرفتن سکّان فرماندهی و دفاع نظامی در مقابل متجاوزان بعثی، تحلیل گران و جامعه شناسان را متحیر ساخت؛ به ویژه از این جهت که چگونه رهبری با بالا بودن سنّش، این چنین با قشر جوان ارتباط برقرار می کند و جوانان نیز چگونه مجذوب و مرید پیری می شوند که حاضرند برای تحقق بخشیدن به آرمان های وی، تمام هستی خود را فدا سازند!

بی شک چنین اعتمادی از سوی امام به جوانان، ریشه در اعتماد متقابل داشت. جوانان همانند سایر اقشار مردم، به امام به چشم پدری دلسوز می نگریستند که نگران دین و دنیای آنان است و در مسیر هدایت معنوی و مادّی آنان از هیچ تلاش و کوششی دریغ نمی کند.

با نگاهی به بیانات و دغدغه های امام نسبت به قشر جوان، این واقعیت روشن می شود که نگاه امام راحل (ره) به جوانان در عرصه سیاست و اجتماع، چیزی جز دعوت آنان به تزکیه و تعلیم نبود.

جوان ها قدر جوانی شان را بدانند که صرف کنند در علم و در تقوا و در سازندگی خوشان که اشخاص امین صالح بشوند که مملکت با اشخاص امین صالح می تواند مستقل باشد. (127)

در نگاه موحّدانه امام به تحولات سیاسی، اجتماعی، فکری و اخلاقی، آنچه که در دل های جوانان را نسبت به اسلام و انقلاب متحوّل ساخت، تنها عنایت خاصّ الهی بود.

این تحول روحی، این تحولی که در جوان های ما پیدا شد، این دست خدا بود، بشر نمی تواند در ارواح مردم این طور موثر باشد. (128)

امام راحل به جوانان چنان اعتماد داشت و به توانایی آنان چنان ایمان و باور داشت که در موضع گیری کاملاً نادر و بی سابقه فرمود:

امروز ایران میدان کار است. میدان نبرد است با شیاطین، و میدان سازندگی جوانان است. (129)

جوانان غیور ایران اسلامی نیز در عرصه های سیاسی و اجتماعی و در میدان نبرد با شیاطین داخلی و خارجی و عرصه سازندگی، چنان وارد میدان شدند که امام آنان را سمبل «شرافت انسانی» خواند:

شرافت انسانی به این است که در مقابل زور بایستند؛ و جوانان ما ایستادند. (130)

امام در جایی دیگر، جوانان را قشری با صداقت و با سلامت روح و مایه ی مباهات قلمداد کرده، می فرماید:

من وقتی شما جوان ها را می بینم که با صداقت، با سلامت روح فعالیت برای اسلام می کنید و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار می دهید مباهات می کنم. افتخار می کنم که در بین مسلمان ها یک همچو جوان های رشید متعهد هست. (131)

امام که دست خدا را با دست جوانان و مردم این سرزمین می بیند، بر دست و بازوی جوانان این سرزمین بوسه می زند و می فرماید:

مبارک باد بر ملت چنین جوانان رزمنده ای و بر شما چنین ملت قدردانی که به مجرد فتح و پیروزی توسط رزمندگان، به دعا و شادی برخاستند. این جانب از دور، دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم. شما دین خود را به اسلام عزیز و میهن شریف ادا کردید. (132)

تفاوت بارز جوان گرایی امام با جوان زدگی بسیاری از رهبران مادّی جهان آن است که رهبران مادی، جوان را به دید ابزار سیاسی برای اهداف خود می بینند، اما امام راحل موج احساسات پاک جوانان را به سوی هدایت الهی و توجه و تنبّه و عدم غرور و خودکامگی ها سوق می دهد. از این رو، امام به خاطر حفظ نگرش توحیدی و توجه جوانان به ذات اقدس الهی پس از هر پیروی، آنان را متوجّه منبع اصلی قدرت می کند:

بارالها! جوانان رزمندة ایران، فتح را از تو می دانند و به قدرت خویش مغرور نیستند و اگر غرور و سرافرازی هست برای آن است که مورد عنایت و حمایت ذات مقدس تو هستند. تو طمأنینه و سکینه را در دل آنان نازل فرمودی و رعب و حشت را در قلوب دشمنان آنان که دشمنان اسلامند انداختی. خداوند! هرچه هست از تو هست. (133)

امام دلسوز و مهربان جوانان، به همان اندازه که نگران دوری جوانان مومن و انقلابی از مسیر هدایت الهی بود، به همان اندازه نگران حال جوانانی بود که به تور صیّادان و شکارچیان حرفه ای عرصه ی سیاست گرفتار آمده بودند. امام در جایی این دغدغة خود را به ویژه نسبت به جوانانی که گرفتار خانه های تیمی منافقان شده بودند این گونه ابراز می کند:

این هایی که در داخل کشور ما به تخیلات فاسد مشغول به شرارت هستند، ما هیچ میل نداریم که این جوان های گول خورده و این دختر و پسر گول خورده در این بیغوله ها پیش این شیاطین باشند و از آنها الهام بگیرند. (134)

امام پس از بیان تضاد در قول و عمل سران منافقان و گروهک ها و استفاده ابزاری آنان از احساسات جوانان، این قشر را به تفکر و مطالعه فرا می خواند و می فرماید:

شما جوان ها چرا فکرتان را در اختیار دیگران گذاشتید، چرا استقلال فکری ندارید، چرا خودتان مطالعه نمی کنید در احوال این سرانتان که شما را دارند تباه می کنند و خودشان یا در بیغوله ها هستند یا فرار از این کشور کردند و [می خواهند] شما را به هلاکت بیندازند... چرا به خودتان رحم نمی کنید؟ بیدار بشوید، توجه کنید و دست از این شرارت ها بردارید، و شما را اغفال نکنند برای مقاصد خبیث خودشان و شما را به کشتن ندهند. (135)

حضرت امام به عنوان یک پدر رئوف و مهربان و نگران حال جوانان بازی خورده ی احزاب و گروه ها، در وصیت نامه ی سیاسی- الهی خود می فرماید:

نصیحت مشفقانه ی من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت می کنند، متحد شوید و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید. (136)

ایشان در فراز دیگری از وصیت نامه ی خود، پس از این که جوانان را از هلاک شدن و گرفتار شدن در دام ابرقدرت ها بر حذر می دارد، آنان را به بازگشت به زندگی شرافتمندانه با راهبرد سیاست خود و نظام اسلامی که همان تکلیف مداری و هدایت انسان ها است دعوت می کند:

من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما می رسد و شائبه قدرت طلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منّان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. (137)

امام و عنصر هدایت در سیاست خارجی

امام راحل بر اساس نقش هدایت گرانه ای که داشت، هر انسانی را دارای فطرت الهی و قابل هدایت می دانست و خود را به عنوان یک روحانی و مبلّغ تعالیم اسلام، مسئول می دانست.

بشر به فطرتش یک فطرت سالم است؛ اگر یک چیزی را القا بکنند، روی فطرت سالم خودش قبول می کند، و قدرتمندها از همین معنا می ترسند، بنابراین ما یک وظیفه ی بسیار بزرگ بر عهده داریم. (138)

از این رو، امام وظیفه ی سنگین خود را ابلاغ رسالتی می دید که برای آن به پا خاسته بود و این ابلاغ رسالت را محدود به جغرافیای ایران و حتی جهان اسلام نمی دید.

من امیدوارم که ما بتوانیم پرچم اسلام را، پرچم جمهوری اسلام را در همه جای دنیا برپا کنیم و اسلام که حق همه است، از او تبعیت کنند، همه از او تبعیت کنند. (139)

نگاه امام به صدور انقلاب و برپایی پرچم اسلام، نگاهی کاملاً الهی و اخلاقی بود. امام دوست داشت ملت های دیگر جهان، همانند مردم ایران طعم شیرین آزادی و حاکمیت مستضعفان و واژگون شدن تخت ظلم و جور را بچشند.

خداوندا! بر ما منّت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه ی فرو ریختن کاخ های ستم جباران و افول ستاره ی عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ی ملت ها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما. (140)یکی دیگر از علایق امام این بود که مردم دیگر کشورها- چه اسلامی و چه غیراسلامی- رابط عاطفی و محبت آمیز مسئولین با مردم را لمس کنند و برداشته شدن رابطحاکم و محکوم را مانند مردم ایران اسلامی با چشمان خود ببینند.

من امیدوارم که این نقطة عطف تاریخی که از ایران پیدا شده است به همه ی ممالک اسلامی بلکه به همه ی مستضعفان جهان پرتو افکن باشد. (141)

بنابراین، امام صدور انقلاب را در شناساندن چهره ی واقعی اسلام و تعالیم روح بخش ائمه اطهار خلاصه می کرد. به همین جهت بود که راهبرد و به تعبیری، اخلاق امام در عرصه ی سیاست جهانی، چیزی جز تبلیغ و صدور انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی خدا محور نبود.

ما که می گوییم اسلام را ما می خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیّاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر، یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما می توانیم؛ اما آن که ما می توانیم این است که به وسیله دستگاه هایی که داریم به وسیله ی همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله ی گروه هایی که در خارج می روند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم. (142)

مکتب اخلاقی و سیاسی امام

امام صدور انقلاب را با اعمال حرکت های قهرآمیز، حذف فیزیکی و یا اعمال فشارهایی چون محاصره ی اقتصادی و... در تضاد می دید و معتقد به استفاده از اخلاق و آداب اسلامی بود.

صدور اسلام به این است که اخلاق اسلامی، آداب اسلامی، اعمال اسلامی، آن جا طوری باشد که مردم توجه به آن بکنند. (143)

سیرة و سلوک امام از آغاز نهضت تا روزی که وصیت نامه ی آن بزرگ مرد گشوده شد ثابت کرد، اما هیچ نوع قانون شکنی را در هیچ جای دنیا بر نمی تافت و خود و یارانش را ملزم به رعایت قانون هر کشوری می کرد؛ حتی اگر ذبح یک گوسفند در منزلی در کشوری چون فرانسه باشد. خانم فریده مصطفوی در خاطرات خود می گوید:

از امام اجازه خواستند تا برای تهیه گوشت، گوسفندی را در منزل ذبح کنند. امام فرمودند: چون در قوانین فرانسه ذبح گوسفند در منازل ممنوع است، این کار را انجام ندهید. (144)

در مکتب اخلاقی- سیاسی امام همسویی و همراهی با مردم هر کشوری، در رعایت کردن سنّت های حسنة کشورشان- حتی اگر کشور غیراسلامی باشد- امری پسندیده، بلکه ضروری به شمار می رود.

شب سال نو مسیحی [در نوفل لوشاتو] از طرف امام هدایایی برای همسایه ها فرستاده شد. (145)

رعایت ادب و اخلاق، پایبندی به قانون یک کشور بیگانه و احترام به سنّت های آنان در هنگام اقامت کوتاهش در فرانسه، موجب صمیمیّت مردم با امام شده بود؛ به گونه ای که از نوفل لوشاتو برای امام در تهران،نامه می فرستادند.

پس از آمدن ایشان به ایران و پیروزی انقلاب، بعضاً نامه هایی از اهالی نوفل لوشاتو برای امام رسید که پیروزی انقلاب را تبریک گفته و اظهار خوشحالی می کردند. (146)

ارسال نامه های محبت آمیز به همراه هدایایی گاه گران بها (147) برای امام، نشان از ارتباط عاطفی و عمیق امام با افراد دیگر ملل جهان داشت. نامة دانش آموزان اسپرینگ دال ایالت ارکانزاس آمریکا به همراه یک جفت جوراب به امام و درخواست آنان از امام راحل برای ارسال جوراب با پیراهنی کم قیمت از سوی معظم له، نه تنها رابطه ی اخلاقی امام با این دانش آموزان را نشان می دهد، بلکه پاسخ دادن به نامه ی آن ها، دغدغة هایت گرانه امام را نیز در ابلاغ رسالت الهی خود که چیزی جز هدایت نیست به اثبات می رساند.

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزندان عزیز خوب دبیرستان اسپرینگ دال ایالت ارکانزانس آمریکا! نامه ی محبت آمیز و هدیه ی ارزشمند شما عزیزان را دریافت نمودم. من می دانم که سرخ پوستان و سیاه پوستان در فشار و زحمت هستند. در تعلیمات اسلام فرقی بین سفید و سرخ و سیاه نیست. آنچه انسان ها را از یکدیگر امتیاز می دهد تقوا و اخلاق نیک و اعمال نیک است. از خداوند بزرگ می خواهم شما فرزندان عزیز را موفق کند و به راه راست هدایت فرماید.

یک جزوه از کلمات نصیحت آمیز پیغمبر بزرگ اسلام را که برای کودکان ایران هدیه داده اند، برای شما عزیزان می فرستم و به شما دعای خیر می کنم. امید است در ارزش های انسانی موفق باشید.

روح الله الموسوی الخمینی (148)

چنین دغدغه ی الهی و هدایت گرانه امام نسبت به ملل و مذاهب دیگر، موجب شد که هیچ یک از اسرای ایرانی ارمنی در اسارتگاه های رژیم بعثی، نسبت به امام اهانتی ننمایند. اسرای عراقی در بند ایران نیز چنان مورد لطف و مرحمت اخلاق اسلامی نظام قرار گرفتند که صدها تن به صف یاران امام پیوستند و صدها تن نیز مدال پرافتخار شهادت در رکاب خمینی را بر سینه ی سرخ خود نصب کردند.

فضای اردوگاه های اسرای عراقی در ایران و منقوش شدن عکس امام بر روی تابلوهای نقاشی و هنرهای دستی آنان، صفحه ای زرین از تاریخ است که در هیچ جنگ و مبارزه ای تاکنون مشاهده نشده است. این چیزی است که تعجب رسانه های گروهی جهان و نمایندگان صلیب سرخ را نیز برانگیخت.

نگاه دلسوزانه و هدایت گرانه امام حتی نسبت به دولت های منطقه که در تجهیز و تأمین رژیم بعث عراق، از هیچ کوششی دریغ نمی کردند، از نکات روشن و تابناک زندگی مردی است که اخلاق را در عصر حیله گری ها و سیاست بازی ها به عرصه ی سیاسی جهان بازگرداند.

امام در موعظه ای به کشورهای عربی و حاشیه ی خلیج فارس، در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت سال 1361 می فرماید:این حکومت هایی که در منطقه هستند یا خارج منطقه هستند، توجه داشته باشند که آنها را دارند وادار می کنند که خودشان را به هلاکت بیندازند، برای خاطر آمریکا یا بلوک دیگر.

ما به آن ها مکرّر تنبه داده ایم که شما آلت دست ابر قدرت ها هستید... شما بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند. آدمی است که جنون بزرگ بینی خودش را دارد و با این جنون با شما که با او همراهی کردید به جنگ بر می خیزد. (149)

اما حتی در برخورد با آخرین رهبر شوروی سابق و سرزمین پنجه های آهنین، آهنگ هدایت را به صدا در آورد، و در مقطعی که رقیب سنّتی شوروی، یعنی آمریکا درصدد نابود کردن این امپراطوری- به هر قیمت و به هر وسیله ای- بود، این امام بود که به دور از هر هیاهویی، نگران سعادت مردم آن سرزمین، گم کردن مسیر هدایت و فراموشی شاه راه سعادت آنان بود:

جناب اقای گورباچف!

باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما، مسئله ی مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست؛ مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکل که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما، مبارزه ی طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. (150)

اخلاق امام راحل در تعاملات خارجی، مبتنی بر سیره ی انبیای الهی بود و چون از منظر امام، پابرهنگان و مستضعفان جهان در اولویت نخست احترام و تکریم قرار دارند و سیره و سلوک انبیا و ائمه معصومین را در برخورد با چنین قشری در نظر داشت، رویکرد مسئولان سیاست خارجی و نیز سفارت خانه ها به سوی تجملات و تشریفات را متناقض با نقش هدایت گر انبیاء، تفسیر و تحلیل می کرد و بر ساده زیستی و دوری از اشرافی گری در تعاملات خارجی پافشاری می نمود:

خوف این که ما اگر ساده رفتار کنیم، با آن سفارت خانه های آن ها، و آن وضعی که دارد، ما در نظر آن ها تحقیر می شویم. این خوف را در خودتان راه ندهید، بلکه شما با عملتان تحقیر کنید آن طور بناها و بنیادهای ظلم و طاغوتی را... عظمت انسان به لباس و کلاه و اتومبیل و- نمی دانم- پارک و امثال ذلک نیست، انسان یک حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروز کند، شرافتمند است، عظمت دارد. شما می بینید که بزرگ ترین افراد بشر، انبیاء بودند و ساده ترین از همه هم آن ها بودند؛ در عین حال که بزرگ تر از همه بودند و همه آن ها را به بزرگی می شناختند در عین حال ساده ترین افراد بودند در وضع زندگی شان. (151)

از نگاه امام، بلوک بندی ها و معادلات حاکم بر جهان با عناوین مختلف و گاه عوام فریبانه- همچون حقوق بشر و... بشریت را به سمت و سویی کشانده است که از مکارم اخلاق و ارزش های الهی به دور مانده است. نگاه امام به آمریکا به عنوان «شیطان بزرگ» - به عنوان نماد تمدن کنونی حاکم بر جهان- یک نگاه کاملاً ارزشی و منطبق با آموزه های انبیاء الهی دربارة انسان و بایسته های زندگی او است که به دلیل تفکیک ناپذیری اخلاق از سیاست، امروز به عنوان یک شعار سیاسی جهانی حتی توسط کشیشان و دولت مردان کشورهای جهان سوم تکرار می شود.

در اندیشه ی سیاسی- اخلاقی امام، نظام اسلامی و مسئولین آن موظّف به پیروی و تأسّی از دستورات انبیاء الهی هستند تا چگونه بودن و چگونه زیستن مردم مطابق با خواست الهی باشد.

راه انبیا ارزش ها را طور دیگری می داند. انسان را صاحب ارزش می داند و ارزشش را به حیوان نمی دانند، به جماد نمی دانند به دارایی نمی دانند. به آن چیزهایی که در باطن خودش هست می دانند. به علم می دانند، به تقوا می دانند، به مکارم اخلاق می دانند و این قشر از جمعیت بشر، تمام ارزش ها را به غیر از آن چیزی که انبیا می دانند، می دانند. خداوند ان شاء الله ما و شما را موفق کند که به ارزش های انبیا توجه کنیم و ما دنبال انبیا و در خط آن ها باشیم و از ارزش های دنیای که برخلاف سیرة انبیا است پرهیز کنیم. دنیایی را بخواهیم که ارزشش [را] انبیا دادند، خدمتی را بخواهیم که ارزشش را تقوا و علم داده است. (152)

در اندیشه ی سیاسی امام، نجات مردم- اعم از مسلمان و غیرمسلمان- در پیروی از راه انبیا است؛ اما امام با همان صداقت و شفافیتی که در گفتار و کردارش بود، این نکته را هم یادآور می شد که عملکرد نظام ما چون عملکرد انبیا و ائمه نبوده است.

امام قله ای بلند چون آرمان های انبیا و ائمه را فرا روی بشر نهاد و مردم را به صعود و بالا رفتن از آن دعوت کرد. از این رو، امام در کنار مخاطب قرار دادن مسئولین، مردم را هم به عنوان رکن دوم دستیابی به شهر آرمانی و مدینه ی نبوی، مورد خطاب قرار می داد و آنان را با چالش های سیاسی و توطئه های جاهلیّت مدرن و ابر قدرت های کنونی کفر آماده می ساخت.

نجات مردم هم به این است که دنبال انبیاء باشند و انگیزه هایشان هم انگیزه ی انبیا باشد. [اگر] نمی توانیم به آن قدر، به هر اندازه ای که می توانیم. البته ما نمی توانیم که انگیزه ای که حضرت امیر [ع] دارد ما داشته باشیم، این معلوم است که ما نمی توانیم؛ اما می توانیم که یک طرف انگیزه هایی داشته باشیم که مشابه او باشد برویم طرف آن طرف. (153)

اصالت هدایت درحرکت امام

در مکتب اخلاقی- سیاسی امام اصالت با هدایت است (نه جنگ و نه صلح). در این مکتب، راهبرد اصلی نظام پیروی از سیره و سخن انبیا و ائمه است و تاکتیک های سیاسی- اجتماعی، اقتصادی و نظامی باید براساس موازین، مبانی والگوهای اسلام باشد.

در نگاه امام: «تمام مقصد ما مکتب ماست» (154)و مقصد اسلام چیزی جز هدایت بشر و تضمین سعادت دنیوی و اخروی بشر امروز نیست. از این رو، اصالت در نگاه امام هدایت و پیاده کردن قوانین اسلام با رعایت مقتضیات زمان و ظرفیت جامعه و با احتساب سرمایه موجود و رفع موانع است و جنگ و صلح، فریاد و سکوت، گذشت و مجازات، قلم و مسلسل و... فرع است. هدف، انگیزه ی الهی و هدایت است و بس.

راز این که هزاران «فهمیده ی» چهارده ساله در برابر موضع گیری های امام لب به شکوه نگشودند، ولی در مقابل آن ها عده ای حرکت های سیاسی- اجتماعی امام را با معادلات رایج جهانی تفسیر و تحلیل کردند و در برابر امام موضع گرفتند، به عدم درک آنان از بینش امام باز می گردد.

عمده آن جهت و غایاتی است که در افعال انسان و در آلاتی که انسان درست می کند و در علم و دانش و سایر چیزهایی که افعال انسان است آن چیزی را که جهت می دهد آن غایات است...

ارزش قلم به غایتی است که برای او قلم زده می شود، ارزش مسلسل هم به غایتی است که برای او مسلسل کشیده می شود، اگر این ارزش غایی نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانی و الهی نباشد نه مسلسل آلتی است که به درد بخورد و نه قلم؛ و خطر قلم بیش تر از مسلسل است و خطر بیان بیش تر از توپ و تانک است و خطر علم بیش تر از همه ی این هاست، لکن اگر به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خدای تبارک و تعالی باشد، تمام این ها ارزش پیدا می کند، مسلسل هم همچون قلم می شود، قلم هم همچون مسلسل، باید بشر به فکر این باشد که آن چیزهایی که مقصد است و برای تربیت انسان است، برای آموزش انسان است، برای تعلیم انسان است، جهت به آن بدهد. (155)

تکلیف مداری در اندیشه ی امام

در مکتب سیاسی- اخلاقی امام آنچه اصل است ادای تکلیف است، و نتیجه فرع آن است؛ و به عبارت دیگر، هدف، غایت اخلاقی و الهی هر فعل و عملی است نه نتیجه آن.

راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است! (156)

در چنین مکتبی هر حرکت سیاسی- اجتماعی که بر خلاف مدار اخلاق (اخلاق اسلامی) باشد مردود است. به دست گرفتن هر نوع قدرت و مسئولیتی باید مبتنی بر اصول اخلاقی باشد.

در حکومت مورد نظر امام، همه موظف به ادای تکلیفند؛ کسی که شایستگی و توانایی احراز یک مقام و پستی را دارا است باید خدمت گزار دین و مردم باشد و کسی که از خدمت کردن به دین و مردم سرباز زند در پیشگاه خداوند مؤاخذه می شود.

بی شک آنچه موجب شد تا انقلاب خدا محور امام به پیروزی برسد، نگاه تکلیف مدار امام به حرکت و مبارزه ی خود بود و آنچه مردم را به تحمّل و پذیرش همه ی سختی ها برای دفاع از ارزش های اسلامی و دستاوردهای انقلاب واداشت، همین دیدگاه بود.

در چنین نگاهی تنها رضای خداوند شرط است و نتیجه، فرع آن است. از این رو، نه هدف وسیله را توجیه می کند و نه دروغ و تزویر و رشوه و... جایی برای خود در فرهنگ آن می گشاید.

حفظ حرمت انسان در پیشبرد اهداف

انقلاب اسلامی که از دیدگاه امام راحل، از نظر ماهیت و تداوم و حرکت به سوی آرمان هایش با همه ی انقلاب های دنیا متفاوت بود، در نوع برخورد با عوامل رژیم و گروه های معارض نیز با انقلاب های دیگر تفاوت دارد. در حالی که در انقلاب ها، نهضت ها و خیزش های دیگر، برای حرکت، پیروزی و تثبیت، از حذف فیزیکی و ترور شخصیتی مخالفین استفاده می شود و پس از دستیابی به قدرت با تسویه ی خونین مخالفین، حمام خون جاری می نمایند و حتی منتسبین به سران و رهبران و کارگزاران مخالف به مجازات می رسند، تنها در انقلاب الهی امام و مریدان موحّد او بود که با رعایت کرامت و حرمت انسانی به کسی تعرض نشد و حریم خانه و کاشانة مخالفان حفظ شد.

شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همة انقلاب ها جدا است! هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیره ی انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفة الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است. (157)

در اخلاق سیاسی امام و مکتب فقهی او، صدمه زدن به اموال عمومی حتی در دوران ستم شاهی جایز شمرده نمی شد (158) و ورود به خانه ی شخصی مردم، غارت اموال و هتک حرمت انسانی به نام انقلاب، ممنوع بود. امروز هیچ تاریخ نگار منصفی نیست که برخی از آتش سوزی ها، غارت ها و ترورهای دوران انقلاب را به یاران امام و مردم قهرمان نسبت دهد، بلکه همه ی حرکت های خشونت آمیز و برخی یورش های غیراخلاقی در گوشه و کنار تهران و برخی شهرهای بزرگ را، حرکت گروه های چپ گرا چون چریک های فدایی خلق، عناصر وابسته به حزب توده، میلیشاهای سازمان منافقین و اراذل و اوباشی که خود دست پروردة فرهنگ و اخلاق لیبرال دموکراسی و یا اشتراکی بودند، می دانند.

شعور الهی و انقلابی و فرمانبرداری مردم از اوامر امام خود در دوران گذار و التهاب به قدری بود که هیچ کتابی از کتابخانه های بزرگ به یغما نرفت، هیچ شیء با ارزش و عتیقه ای نیز از موزه ها خارج نشد. اسناد تمام وزارت خانه ها و ادارات محفوظ ماند و پس از چند روز همة کارگران و کارمندان دولتی و نظامیان، زیر پرچم مقدس نظام اسلامی مشغول به کار شدند و این در تاریخ انقلاب های معاصر بی نظیر بود؛ (159) به گونه ای که تعجب همه ی جهانیان را برانگیخت و به گفتة «میشل فوکو» انقلاب ایران انقلاب های دیگر را نیز دچار انقلاب کرد.

در مکتب اخلاقی- سیاسی امام، حفظ کرامت انسانی را در اولویت نخست دانستیم. علاوه بر آن، هدایت، رحم، عطوفت، گذشت و بازگذاردن باب توبه و بازگشت به آغوش رحمانیت خداوند تبارک و تعالی هم پس از پیروزی انقلاب، سیاست نظام اسلامی به شمار می رفت. چنین حرکتی از سوی امام و نظام اسلامی پس از پیروزی انقلاب، زیباترین تصویر را از یک انقلاب نشان داد که تا قبل از آن- در نوع خود- بی نظیر بود.

به عنوان نمونه، هیچ نویسنده ای به خاطر هرزه نگاری و دفاع و تمجید از شاه و آمریکا دستگیر و محاکمه نشد؛ هیچ خواننده و هنر پیشه و حتی رقاص و بدکاره ای به خاطر اعمال ضد اخلاقی و انسانی به محکمه کشانده نشد؛ تنها نظام از ادامة کار قبلی آنان جلوگیری به عمل آورد و راه هدایت و بازگشت را برای آنان باز کرد.

هیچ فرد نظامی، انتظامی و حتی گارد جاویدان شاه دستگیر و محاکمه نشد، مگر آن که ثابت شد دست او به خون و مال و ناموس مردم آلوده است، و هیچ اموال منقول و غیر منقولی مصادره نگشت، مگر آن که برای دادگاه های انقلاب ثابت شد که متعلق به اموال عمومی و بیت المال است.

عفو و کرامت امام که برخاسته از مکتب اخلاقی امام بود، موجب شد بسیاری از افراد درجه یک رژیم پهلوی، حتی برخی از همسران رضاخان و نیز برادران شاه، سال های سال در ایران به زندگی عادی خود- در کمال امنیت و آرامش و بدون هیچ تعرّضی – ادامه دهند. چنین عفو و اغماضی تا بدان جا پیش رفت که حتی کارکنان ساواک را بر آن داشت تا خواستار رسیدگی به حقوق! خود شوند و در مقابل ساختمان نخست وزیری دولت موقت تجمّع کنند!

عفو و گذشت امام و نظام اسلامی، موجب شد تا بعضی از دستجات کوچک و بزرگ- به گمان غفلت نظام از آنان- به موضع گیری های خصمانه خود ادامه دهند و به فکر براندازی و کودتا بیفتند.

امام راحل در تابستان سال 1358 با بیان درد دل هایی، تفاوت انقلاب ایران با انقلاب های دیگر را در برخورد با مخالفین چنین بیان کرد:

اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسداران انقلابی، هیچ یک از این ها عمل انقلابی نکردند و انقلاب نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سدّ بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آن ها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آن ها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه های دار را در میدان های بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت ها پیش نمی آمد.

من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر می خواهم؛ خطای خودمان را عذر می خواهم. ما مردم انقلابی نبودیم، دولت ما انقلابی نیست، ارتش ما انقلابی نیست، ژاندارمری ما انقلابی نیست، شهربانی ما انقلابی نیست، پاسداران ما هم انقلابی نیستند، من هم انقلابی نیستم؛ اگر ما انقلابی بویم، اجازه نمی دادیم این ها اظهار وجود کنند، تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم. تمام جبهه ها را ممنوع علام می کردیم. یک حزب و آن «حزب الله» حزب مستضعفین. و من توبه می کنم از این اشتباهی که کردم. (160)

این فراز از بیانات امام اخلاق و عرفان، تنها جنبة تنّبهی و بیان تفاوت انقلابی با سایر انقلاب ها- در ماهیت و نوع رفتار با مخالفان- را دارد؛ چرا که امام نه تنها به هیچ قیمتی حاضر به چنین شیوه ای نبود، بلکه موضع گیری های بعدی امام پس از بیاناتش، مؤیّد نگاه اخلاقی امام در رفتار با مسئولان نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی بود.

کودتاهای زنجیره ای گروه های وابسته به بلوک شرق و غرب و رویارویی مستقیم جریان های چپ گرا و راست گرا، اقدام مسلحانه بر ضد نظام، به خاک و خون کشاندن مسئولان و وفاداران به انقلاب، در کوچه و بازار و سر سفره های افطار، موجب شد تا نیروهای امنیتی و انتظامی، برای حاکم کردن فضای آرامش و امنیت، به شناسایی تروریست ها و انهدام خانه های تیمی آنان بپردازند.

در حالی که در هر انقلاب و نظامی در چنین موقعیتی، رهبران یک کشور برای بازگرداندن هرچه زودتر آرامش و ریشه کن کردن مخالفان، دست همة دستگاه های امنیتی و قضایی را برای هرگونه عملکردی باز می گذارند؛ اما امام راحل چنین اقدامی نکرد و در مقابل، در تاریخ بیست و چهارم آذرماه 1361، پیامی «هشت ماده ای» خطاب به قوّه ی قضائیه و دستگاههای امنیتی و انتظامی- به عنوان دستورالعمل امنیتی- ابلاغ کرد که می توان آن را به عنوان سندی پرافتخار در تاریخ سیاسی جهان منتشر کرد؛ سندی که گویای خط مشی اخلاقی امام، حتی در برخورد با براندازان مسلح و بی رحم است.

در بخشی از بند دوم آن پیام آمده است:

در حالی که اشخاص فاسد و مفسد تصفیه می شوند، اشخاص مفید و موثر با اشکالات واهی کنار گذاشته نشوند.

و میزان، حال فعلی اشخاص است، با غمض عین از بعض لغزش هایی که در رژیم سابق داشته اند؛ مگر آن که با قرائن صحیح معلوم شود که فعلاً نیز کارشکن و مفسدند. (161)

بند چهارم آن پیام چنین است:

هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی- که از روی موازین شرعیه باید باشد- توقیف کند یا احضار نماید، هرچند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف جرم است و موجب تعزیر شرعی است. (162)

امام، بند پنجم را این گونه ابلاغ فرمود:

هیچ کس حق ندارد در مال کسی- چه منقول و چه غیرمنقول- و در مورد حق کسی دخل و تصرف کند یا توقیف و مصادره نماید؛ مگر به حکم حاکم شرع، آن هم پس از بررسی دقیق و ثبوت حکم از نظر شرعی. (163)

بند ششم آن پیام بدین قرار است:

هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی که بدون اذن صاحب آن ها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی- اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند. (164)

در بخشی از بند هفتم آمده است:

موکّداً تذکر داده می شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی، از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی- مثل مواد مخدّره- برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند؛ چرا که اشاعة فحشا از بزرگ ترین گناهان کبیره است و هیچ کس حق ندارد هتک حرکت مسلمان و تعدّی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفة نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است، عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند. و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می باشد. (165)

در بخشی از بند هشتم آن پیام آمده است:

و این امور بر عهده ی همگان است و کار بستن آن موجب رضای خداوند و سعادت دنیا و آخرت می باشد و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهّار و عذاب آخرت و تعقیب و جزای دنیوی است. (166)

عفو و گذشت امام تنها درباره ی مخالفان نبود، بلکه این لطف امام حتی شامل کسانی می شد که بر ضد نظام اسلامی و برای براندازی آن اقدام مسلحانه می کردند. یکی از آن موارد، برخورد با عومل کودتای نوژه بود. (167)

سردمداران کودتا که درصدد بودند جماران، فیضیه و بسیاری از مناطق حساس کشور را بمباران کنند و در صورت مقاومت مردم خود را برای کشتار بیش از دو میلیون نفر آماده کرده بودند، دستگیر و محاکمه شدند.

ابتدا در حدود بیست نفر از کودتاچیان، به پیشنهاد وزیر اطلاعات وقت (حجت الاسلام ری شهری) و موافقت امام آزاد شدند. جمعی از کودتاچیان- خصوصاً خلبانان این کودتا- توبه کردند و بار دیگر به ارتش بازگشتند که تعدادی از آنان در جبهه های جنگ با رژیم بعثی عراق شربت شهادت را نوشیدند. (168) به غیر از چند نفر از آنان که به اعدام محکوم شدند، بقیه ی دستگیر شدگان به مروز زمان آزاد گشتند. حجت الاسلام ری شهری سرنوشت باقیمانده ی آن ها را نیز در کتاب خاطره ها چنین می آورد:

تعداد 114 نفر از کودتاچیان به مجازات هایی از حبس ابد تا 10 ماه و تعداد 5 نفر به همان میزانی که بازداشت بوده اند، محکوم شدند، اما بعد از مدت کوتاهی تقریباً همگی آزاد شدند و به احتمال قوی به مناسبت بیست و دوم بهمن 1360، همه یا اکثریت قریب به اتفاق، مشمول عفو عمومی امام- رضوان الله تعالی علیه- گردیدند. (169)

پس از اعدام چند نفر از سران این کودتا، وضعیت خانوادة آنان در ساختمان های نیروی هوایی موجب نگرانی شد که امام راحل با رأفت و مهربانی خواستار رسیدگی به مسائل و رفع مشکلات آنان شد.

امام، سرتیپ فکوری را مأمور رسیدگی به مسائل و مشکلات کرد. تهیه ی مسکن، پرداخت هزینه زندگی و رفع مشکلات مادی و معنوی خانواده های چند اعدامی این کودتا، سندی دیگر بر رأفت و مهربانی امام راحل است؛ خانواده کسانی که مقصد نخست آنان، بمباران منزل امام و به خاک و خون کشیدن او و خانواده اش بود.

سرتیپ فکوری، پس از بررسی این مسأله، در نامه ای به حضرت امام پیشنهادهایی برای حل این مشکل طرح می نمایند:

1- چون سکونت این عدّه در خانه های سازمانی، مغایر با اصول حفاظتی بوده، برای سهولت بیش تر آنان قرار شد منازل سازمنی آن ها تخلیه گردد؛

2- با توجه به هزینة زندگی و مسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سی هزار ریال و در ازای هر فرزند اضافی مبلغ پنج هزار ریال به خانواده ها پرداخت شود؛

3- وامی جهت خرید خانه به خانواده ها پرداخت، و در ازای بازپرداخت این وام مقدار کمی از مستمری آنها کم شود. (170)

حضرت امام در پاسخ به نامه ی سرتیپ فکوری، علاوه بر موافقت با پیشنهادهای مطرح شده، آرزوی سعادت دنیوی و اخروی بازماندگان معدومین کودتای نوژه را ابراز می کند.

بسم الله الرحمن الرحیم

مراتب فوق مورد موافقت است. امید است خانواده ی این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین نمایند. از خداوند تعالی سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم.

12 بهمن 59

روح الله الموسوی الخمینی (171)