الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
جلد هفتم
( امام على (ع ) و مديريت )
مرحوم محمّد دشتى
- ۳ -
و در خطبه 16 به عدالت
اقتصادى و از بين بردن شكاف طبقاتى اشاره مى كند؛
و در خطبه 23 به فروباريدن روزى انسان ها و رفع ستم و نابرابرى ها مى
پردازد؛
و در خطبه 26 به وضع اسف بار معيشتى مردان جاهلى اشاره مى كند؛
و در خطبه 37 به گرفتن حقوق محرومين از غارتگران بيت المال و از بين
بردن شكاف طبقاتى اشاره دارد؛
و در خطبه 90 تقسيم روزى از طرف پروردگار حكيم و ستمكارى از طرف بندگان
خدا را مطرح مى كند؛
و در خطبه 126 سياست اقتصادى خويش را توضيح داده و هرگونه اسراف و
تبذير را نفى مى كند؛
و در خطبه 142 روش هاى صحيح مصرف بيت المال و مصرف اموال عمومى و شخصى
را توضيح مى دهد؛
و در خطبه 224 به عدالت اقتصادى و ستم ستيزى و رعايت حقوق ديگران مى
پردازد؛
و در خطبه 225 روش دعا و نعمت خواستن از خدا را آموزش مى دهد؛
در نامه 3 شريح قاضى را نسبت به اسراف در بيت المال هشدار مى دهد؛
و در نامه 5 فرماندار آذربايجان را نسبت به مسئوليّت اموال عمومى تذكّر
مى دهد؛
و در نامه 20 زياد بن ابيه را از خيانت در اموال عمومى مى ترساند؛
و در نامه 21 روش هاى صحيح استفاده از بيت المال را آموزش مى دهد؛
و در نامه 24 روش استفاده از اموال شخصى خويش را به فرزندانش مى آموزد؛
و در نامه 25 به كارگزاران مالياتى خود شيوه هاى جمع آورى بيت المال ،
و رعايت ارزش هاى اخلاقى را آموزش مى دهد؛
و در نامه 26 كارگزاران اقتصادى بيت المال را از خيانت در امانت برحذر
مى دارد؛
و در نامه 40 يكى از فرمانداران خويش را از زمين خوارى و چنگ اندازى به
بيت المال برحذر مى دارد؛
و در نامه 41 يكى از خويشاوندان خويش را كه در بيت المال خيانت كرده
بود به اداى امانت فرا مى خواند؛
و در نامه 43 مسقله ، فرماندار اردشيرخرّه را نسبت به خيانت در بيت
المال سرزنش مى كند؛
و در نامه 45 فرماندار بصره عثمان بن حنيف را از گرايش به سرمايه داران
هشدار مى دهد؛
و در نامه 51 به كارگزاران بيت المال روش هاى برخورد با مردم مسلمان را
در جمع آورى بيت المال آموزش مى دهد؛
و در نامه 53 سياست اقتصادى در تمام شئونات جامعه اسلامى را به مالك
اشتر دستور مى دهد.
چهارم - مديريّت دولتى
مديريّت سياسى (قسمت خطبه ها)
امام عليه السلام در نامه 25 و26 و38 و41 و42 و43 و45 و51 و53 و59 و70
و71،
مديريّت دولتى ، ارزشها و جوانب گوناگون آن را مطرح مى كند.
در نامه 25 مديران اقتصادى خويش را با روش هاى صحيح جمع آورى بيت المال
و برخورد با مردم آشنا مى سازد؛
و در نامه 26 كارگزاران دولتى را در مسائل اقتصادى به تقوا و خداترسى
فرا مى خواند؛
و در نامه 38 مردم مصر را به هماهنگى و وحدت با دولتمردان دعوت مى كند؛
و در نامه 41 كارگزاران دولت را به حفظ امانت و رعايت ارزش هاى اخلاقى
فرامى خواند؛
و در نامه 42 كارگزاران دولت را به علل عزل و نصب ها آشنا مى سازد؛
و در نامه 43 فرمانداران دولت را از خيانت در امانت هشدار مى دهد؛
و در نامه 45 فرمانداران حكومت اسلامى را از رفاه زدگى و دنيا طلبى
هشدار مى دهد؛
و در نامه 51 كارگزاران مالياتى دولت را به ارزش هاى اخلاقى فرا مى
خواند؛
و در نامه 53 كارگزاران دولت را به رعايت حقوق مردم و محرومين و رعايت
قوانين و مقرّرات حكومت اسلامى فرامى خواند؛
و در نامه 59 فرماندار دولت اسلامى را به حق گرائى و خدمت به مردم دعوت
مى كند؛
و در نامه 70 فرماندار دولت اسلامى را به ارزش گرائى دعوت كرده و نسبت
به فراريان امر به سكوت مى كند؛
و در نامه 71 فرماندار دولت اسلامى را از دوروئى و چنگ اندازى به بيت
المال پرهيز مى دهد.
پنجم - مديريّت اجتماعى
مديريّت سياسى (قسمت خطبه ها)
امام على عليه السلام در نامه 6 و19 و26 و27 و29 و31 و33 و35 و42 و46
و47 و48 و53 و60 و62 و67 و70 و76
به مديريّت اجتماعى توجه مى كند:
در نامه 6 به بيعت عمومى مردم و نقش مردم در انتخاب رهبر اشاره مى
فرمايد؛
و در نامه 19 فرماندار خويش را به كسب رضايت مردم فرامى خواند؛
و در نامه 26 كارگزاران بيت المال را به روش هاى صحيح برخورد با مردم
دعوت مى كند؛
و در نامه 27 فرماندار مصر محمدبن ابى بكر را به خوش رفتارى با مردم
فرا مى خواند؛
و در نامه 29 مردم بصره را به رعايت نظم و قانون دعوت مى كند؛
و در نامه 31 شيوه هاى دوست يابى و رعايت حقوق دوستان و روش هاى صحيح
زندگى اجتماعى را به فرزندش آموزش مى دهد؛
و در نامه 33 فرماندار مكّه را به رعايت حقوق حجّاج بيت اللّه الحرام و
رفع مشكل مسكن آنان سفارش مى كند؛
و در نامه 35 كوفيان را در ترك كمك به مردم مصر نكوهش مى كند؛
و در نامه 42 از فرماندار عزل شده دلجوئى به عمل مى آورد؛
و در نامه 46 فرماندار خويش را به شيوه هاى مردم دارى و محبّت به
مسلمين و خدمت به محرومان فرامى خواند؛
و در نامه 47 فرزندان خويش را به عدالت و حق گرائى و احسان به همسايگان
و محرومان سفارش مى كند؛
و در نامه 48 معاويه را از ستم به مردم و ظلم به محرومين برحذر مى
دارد؛
و در نامه 53 مالك اشتر را به استقرار نظم اجتماعى و پرداختن حقوق
اقشار گوناگون جامعه و خوشرفتارى با مردم دستور مى دهد؛
و در نامه 60 سربازان شركت داده در مانور نظامى را از تعرّض به اموال
ديگران برحذر مى دارد؛
و در نامه 62 مردم مصر را به حق گرائى و ستم ستيزى و عبرت گرفتن از
تاريخ گذشتگان دعوت مى كند؛
و در نامه 67 فرماندار مكّه را به خوشرفتارى با مردم و حجّاج بيت اللّه
الحرام دستور مى دهد؛
و در نامه 70 فرماندار مدينه را به عدالت گرائى و واقع بينى فرا مى
خواند؛
و در نامه 76 فرماندار بصره را به خوش رفتارى با مردم و عدالت در رفتار
و پرهيز از غضب سفارش مى كند.
با توجّه به موارد فراوان و گوناگون ياد شده با اين واقعيت آشنا مى
گرديم كه مباحث ارزشمند مديريّت در تمام جوانب گسترده آن در نهج
البلاغه مطرح است .
زيرا نهج البلاغه همراه با اداره صحيح كشور اسلامى تحقّق يافته است ، و
روش ها و شيوه هاى صحيح مديريّت در آن مطرح شده و واقعيّت هاى زندگى
سياسى ، اجتماعى ، فرد و جامعه از نظر كاربردى معرّفى شده اند با اين
تفاوت كه :
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از ديدگاه وحى الهى واقعيّت ها را مى
نگريست و مى شناساند، امّا ديگر نظريّه پردازان جهان با انواع تجربه
ها، تحليل ها، برّرسى ها، پس از سالها تلاش به اُفق روشن مرزهاى دانش
عَلَوى راه يافته اند.
و ديگر آنكه ((مديريّت خانواده
)) در نگاه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام والاترين نوع
مديريّت ها است .
زيرا در تمام انواع مديريّت ها نقش تعيين كننده دارد.
ششم - مديريّت خانواده
اول - زير بنايى بودن خانواده
فرق ديگرى كه در مباحث ((مديريّت
)) بايد مورد ارزيابى قرار گيرد، مبحث ((زير
بناى )) مديريّت هاست صاحب نظران مباحث مديريّت
در جهان امروز تنها به روش ها و شيوه هاى اداره مراكز و مجتمع هاى
سياسى تجارى مى انديشند و انواع طرح ها و مُدل هاى كاربردى را به
ارزيابى و آزمايش مى گذارند.
امّا كارى به اءساسى ترين ، و ارزشمندترين و زيربنائى ترين نوع مديريّت
ندارند و آن ((مديريّت خانوادگى
)) است .
دنياى امروز هم ((خانواده ))
را در تمدّن هاى كنونى از بين برده اند و هم در فكر تقويت بنيان هاى آن
نيستند و هم از نقش سرنوشت ساز آن در ديگر مديريّت ها غافلند.
در صورتى كه از ديدگاه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تا
((مديريّت خانواده )) با
اصالت و سلامت و ارزشهاى اخلاقى ، سامان نگيرد،
استحكام و قوام پيدا نكند
و فرزندان و نوجوانان امروز در آغوش گرم پدران و مادران صحيح تربيت
نشوند
راه و رسم زندگى را نياموزند،
با ارزش هاى اخلاقى آشنا نگردند،
در فرداى نزديك نخواهند توانست ، انواع مديريّت ها را به خوبى اداره
كنند و از آينده سازان كشور باشند.
از ديدگاه نهج البلاغه ، ((مديريّت خانواده
)) زيربناى مديريّت هاست .
اگر كودكى با انواع زشتى ها، بزهكارى ها، ضرب و شتم ها، دروغ گوئى ها
بزرگ شود محبّت پدر و مادر را ننگرد،
با عواطف و احساسات ارزشمند خانواده نيازهاى روانى او تاءمين نگردد،
فردا كه بزرگ شد، و به دانش و تخصّص دست يافت ، و از مديران كشور بحساب
آمد نمى تواند به ارزشها توجه كند،
و در اداره كشور، واقع گرا و ارزش گرا باشد
و با مردم برخوردهاى صحيح و انسانى داشته باشد.
زيرا با انواع كمبودها، انحرافات ، كجروى ها رشد كرده است ، و كمبود
عاطفه ، كمبود محبّت و كمبود ارزش ها او را انسانى تُندخو، واپس گرا، و
غير منطقى تربيت كرده كه در مديريّت هاى گوناگون ، انسان موفّقى نخواهد
بود
و در مديريّت چنين افراد تربيت نشده اى انواع برخوردهاى نادرست ، رشوه
خوارى و درگيرى هاى ناروا، وجود خواهد داشت .
با توجّه به اين گونه از واقعيّت هاست كه امام على عليه السلام در
دستورالعمل هاى سياسى ، مديريّتى ، به مديران ارشد خود رهنمود مى دهد
كه مديران كشور اسلامى را از خانواده هاى پاك و نيكوكار انتخاب كنند.
از اين رو به مالك اشتر مى نويسد:
ثُمَّ
الْصَقْ بِذَوِى الْمُرُوءَاتِ وَ الاَْحْسَابِ وَ أَهْلِ
الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ
النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ
فَإِنَّهُمْ جِمَاعٌ مِنَ الْكَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ ثُمَّ
تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ
وَلَدِهِمَا وَ لاَ يَتَفَاقَمَنَّ فِى نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ
بِهِ وَ لاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ
فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ
الظَّن بِكَ وَ لاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتكَالاً
عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً
يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لاَ يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ
((سپس براى انتخاب نظاميان با خانواده هاى ريشه
دار، داراى شخصيّت حساب شده ، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نيكو و
درخشان ، كه دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزديك بر
قرار كن ، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع كرده ، و نيكى ها را در خود
گرد آورده اند،
پس در كارهاى آنان بگونه اى بينديش كه پدرى مهربان درباره فرزندش مى
انديشد، و مبادا آن چه را كه آنان را نيرومند مى كند در ديده ات بزرگ
جلوه كند، و نيكوكارى تو نسبت به آنان هر چند اندك باشد را خوار
مپندار، زيرا نيكى آنان را به خيرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به
تو نيكو گرداند، و رسيدگى به امور كوچك آنان را به اعتماد رسيدگى به
كارهاى بزرگشان وامگذار، زيرا نيكى اندك تو را جايگاهى است كه از آن
سود مى برند، و نيكى هاى بزرگ تو را جايى است كه از آن بى نياز نيستند.))
يعنى تا خانواده سالم نباشد، تا خانواده ها اصالت نداشته باشند، و
كودكان و نوجوانان امروز در آغوش گرم خانواده ها با ارزش ها تربيت
نشوند، در آينده نزديك مديران لايق و سالمى نيز نخواهيم داشت .
بنابراين ((مديريّت خانواده ))
زيربناى ديگر مديريّت ها است كه نيروى انسانى نقش اوّل را در آن خواهد
داشت و نيروى انسانى تنها در خانواده اى پاك و سالم تربيت خواهند
گرديد، كه اميرالمؤ منين عليه السلام در نامه 53 چنين رهنمود مى دهد:
ثُمَّ
انْظُرْ فِى أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لاَ
تُوَلهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ
الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ
وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ
فِى الاِْسْلاَمِ الْمُتَقَدمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلاَقاً وَ
أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِى الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ
أَبْلَغُ فِى عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَراً
(10)
((سپس در امور كارمندانت بينديش ، و پس از
آزمايش به كارشان بگمار، و باميل شخصى ، و بدون مشورت با ديگران آنان
را به كارهاى مختلف وادار نكن ، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است
كارگزاران دولتى را از ميان مردمى با تجربه و با حيا، از خاندانهاى
پاكيزه و با تقوى ، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن ،
زيرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع ورزيشان كمتر، و
آينده نگرى آنان بيشتر است .
سپس روزى فراوان برآنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى در اصلاح
خود بيشتر مى كوشند، و با بى نيازى ، دست به اموال بيت المال نمى زنند،
واتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت
كنند.))
با توجّه به نقش زيربنائى ((مديريّت خانواده
)) در انواع ديگر مديريّت ها در مى يابيم كه علل
ناكامى ها و كاستى هاى موجود در مديريّت هاى شرقى و غربى به ناديده
گرفتن اصل ((خانواده ))
ارتباط دارد.
كه اصالت و سلامت خانواده را از ياد بردند،
و فرزندان و كودكان ديروز طعم شيرين محبّت مادر را در كانون گرم
خانوادها نچشيدند
و لبخندهاى مصنوعى پرستاران در مراكز نگهدارى كودكان نتوانست كمبودهاى
عاطفى اين كودكان را نسبت به مادران و پدرانشان جبران كند.
كه امروز مديران و مديريّت ها داراى انواع مشكلات اخلاقى تربيتى مى
باشند،
در صورتى كه از ديدگاه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام براى داشتن
مديريّت هاى صالح و سالم از خانواده ها بايد آغاز كرد،
و بازسازى و كمال انواع مديريّت ها را بايد در سلامت و اصالت
((مديريّت خانواده ))
جستجو كرد.
دوّم - ويژگى هاى مديريّت خانواده
پس از شناخت زيربنايى بودن ((مديريّت خانواده
)) و درك ارزش و اهميّت نقش خانواده در سلامت و
اصالت ديگر انواع مديريّت ها، بايد ويژگى هاى ارزشمند
((مديريّت خانواده )) را در نگاه امام
على عليه السلام به بحث و ارزيابى گذاشت .
طبيعى است كه در كشورهاى غربى و اروپائى چون اءساس خانواده را ويران
كرده اند و اعتقادى به ضرورت تشكيل خانواده ندارند، و همه ارزش هاى
خانه و خانواده در شعله هاى هوس هاى سركش دموكراسى و آزادى فردى ،
سوخته است نمى توانند به نقش زيربنايى مديريّت خانواده بيانديشند،
صرف نظر از ارزشمندى و زيربنائى بودن ((مديريّت
خانواده )) در نگاه و منظر حضرت اميرالمؤ منين
عليه السلام داراى ويژگى هاى ارزشمندى است كه در اين قسمت به برخى از
آنها اشاره مى شود، مانند:
1- اصل مديريت مرد در خانواده (انتخاب مدير)
از نظرگاه نهج البلاغه ، مديريّت صحيح از خانواده آغاز مى شود، و در يك
مجتمع كوچك خانوادگى كه زنى و مردى و فرزندانى در آن زندگى مى كنند
ضرورت ((مديريّت )) مطرح
است ، و چگونگى اداره زندگى در خانواده مهم است و براى سلامت و تداوم
اصالت خانواده ، خداوند انسان آفرين ، مدير و نوع مديريّت را در اين
مجتمع كوچك تعيين فرموده است كه :
الرِّجَالُ
قَوَّامُونَ عَلى النِّسَاءِ بمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضهُمْ عَلى
بَعْضٍ وَبمَا اءَنفَقُوا مِنْ اءَمْوَالهِمْ فَالصَّالحَاتُ
قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللا تى
تخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فى المَضَاجِعِ
وَاضرِبُوهُنَّ فَإِنْ اءَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُوا عَليهِنَّ سَبِيلا
إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّا كَبِيرا.
(11)
((مردان ، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برترى
هايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع ) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر
قرار داده است ، و بخاطر انفاق هايى كه از اموالشان (در مورد زنان ) مى
كنند. و زنانِ صالح ، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود)
اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده ، حفظ
مى كنند. و (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم
داريد، پند و اندرز دهيد! و (اگر مؤ ثر واقع نشد) در بستر از آنها دورى
نماييد! و (اگر هيچ راهى جز شدّت عمل ، براى وادار كردن آنها به انجام
وظايفشان نبود) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى
براى تعدّى بر آنها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است .))
(و قدرت او، بالاترين قدرت هاست .)
زيرا خداوند هستى ، زن را براى مادر شدن انتخاب كرد و براى آنكه مادر
لايقى باشد و بتواند دوران قاعدگى و حاملگى و زايمان و مشكلات پس از
زايمان ، و دوران بچّه دارى را به خوبى تحمّل كند، او را كانون عواطف و
احساسات قرار داده است
تا با قدرت فزاينده عواطف و احساسات بتواند بار سنگين
((شدن انسان )) را بردارد.
و چون كانون احساسات است .
و در دوران هاى بحرانى و مشكلات طاقت فرساى ياد شده احتياج به پاسدارى
دارد كه او را حفظ كند و نيازها و نيازمنديهاى او را برآورد نفقه او بر
مرد واجب است ، و از اين رو مرد مدير خانواده است .
2- اصل هماهنگى در مديريت خانواده
در اداره مجتمع هاى انسانى يا دولتى و تجارى ، آنگاه موفّق خواهيم بود
كه اصل ((هماهنگى )) در
تمام جوانب آن اداره يا مجتمع يا كارخانه رعايت گردد.
همه هماهنگ كار كنند.
كارمندان با كار فرمايان هماهنگ باشند.
همه اعضاء مجتمع با مديران كل و معاونت هاى موجود هماهنگ باشند
كسى از مقرّرات و نظم موجود سرپيچى نكند و با اجازه مسئولان ذيربط
كارها آغاز و پايان پذيرد.
از اين رو در مجتمع ارزشمند خانواده ، بچّه ها بايد با پدر خانواده
هماهنگ باشند
و خانم خانه بايد از مرد يعنى از مدير خانواده اجازه بگيرد، و با
هماهنگى خارج شود، كه اجازه گرفتن زن از مرد براى خارج شدن از خانه يكى
از اصول مديريّتى براى برقرارى نظم در محيط خانه است كه نقش تربيتى
مهمى در خانواده دارد.
3- اصل مشورت در خانواده
همانگونه كه در مديريّت هاى گوناگون اصل مشورت كارساز است و نقش تعيين
كننده دارد، در مديريّت خانواده نيز اصل مشورت نقش تعيين كننده اى
دارد.
پدر خانواده بايد با بچّه ها، با همسر، مشورت كند
تبادل افكار كند
كه مشورت ارزشمند است ،
و شخصيّت را در بچّه ها و همسر، شكوفا مى كند كه حضرت اميرالمؤ منين
عليه السلام فرمود:
لاَ غِنَى
كَالْعَقْلِ وَ لاَ فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لاَ مِيرَاثَ كَالاَْدَبِ وَ
لاَ ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ
((هيچ بى نيازى چون عقل ، و هيچ فقرى چون نادانى
نيست ، هيچ ارثى چون ادب ، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست .))
امّا بايد توجّه داشت كه مدير خانواده بايد تصميم نهائى را بگيرد، و در
مشورت ها و تضاد خواسته ها و انديشه ها اوست كه بايد اختلافات را برطرف
سازد.
و چون تصميم نهائى با مرد است نبايد به هر خواسته اى از بچّه ها و همسر
عمل كند.
بايد بگونه اى مشورت كند، تصميم بگيرد كه اعضاء خانواده او را كمك كنند
و بدانند كه او تصميم نهائى را مى گيرد كه فرمود:
فَاتَّقُوا
شِرَارَ النسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لاَ
تُطِيعُوهُنَّ فِى الْمَعْرُوفِ حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ فِى الْمُنْكَرِ
(12)
((پس ، از زنان بد، بپرهيزيد و مراقب نيكانشان
باشيد، در خواسته هاى نيكو، همواره فرمانبردارشان نباشيد تا درانجام
منكرات طمع ورزند.))
4- اصل تقسيم كار در خانواده
يكى ديگر از ويژگى هاى مديريّت خانواده در اسلام ، اصل
((تقسيم كار)) است
بايد جايگاه زن و مرد تعريف شود، روشن گردد كه محيط و مكان فعاليّت
زنان كجا و مردان در كجاست ؟
اگر به ((اصل تقسيم كار))
توجّه كارشناسانه صورت گيرد
و مرد و زن در جايگاه يكديگر تزاحم ايجاد نكنند و هر كدام به وظيفه خود
عمل كنند
خانواده رو به رشد و كمال رفته و كودكان در چنين كانون گرمى تربيت مى
شوند.
حضرت زهرا سلام الله عليها در اين رابطه فرمود:
يكى از عوامل شادابى و تكامل خانواده ها تعيين حدود مسئوليت افراد در
خانوادهاست .
با تقسيم كار، عدالت اجتماعى در محيط كوچك خانواده سعادت مى آفريند و
زن را از دخالت در امورى كه سزاوار نيست باز مى دارد.
امام باقر عليه السلام فرمود:
((حضرت فاطمه سلام الله عليها كارهاى منزل را با
حضرت على عليه السلام اينگونه تقسيم كرد كه :
خمير كردن آرد، و نان پختن ، و تميز كردن خانه و جارو زدن خانه ، به
عهده فاطمه باشد.
و كارهاى بيرون منزل از قبيل ، جمع آورى هيزم و تهيّه موادّ اوّليه
غذايى را على عليه السلام انجام دهد.))
امام صادق عليه السلام فرمود:
اين تقسيم كار با رهنمود رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم انجام گرفت
.
آنگاه كه رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
كارهاى داخل منزل را فاطمه سلام الله عليها و كارهاى بيرون منزل را على
عليه السلام انجام دهد، حضرت زهرا سلام الله عليها با خوشحالى فرمود:
فَلا يَعلَمُ
ما داخَلَلنى مِنَالسرُورِ اِلاّاللّهُ بِاِكفَائى رَسُولُاللّهِ
تحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ
(13)
((جز خدا كسى نمى داند كه از اين تقسيم كار تا
چه اندازه خوشحال شدم ، زيرا رسول خدا مرا از انجام كارهايى كه مربوط
به مردان است ، بازداشت .))
(14)
امام على عليه السلام نيز در رهنمودى نورانى به امام حسن مجتبى عليه
السلام نسبت به اصل تقسيم كار در خانواده فرمود:
وَ اجْعَلْ
لِكُل إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِكَ عَمَلاً تَأْخُذُهُ بِهِ فَإِنَّهُ
أَحْرَى أَلا يَتَوَاكَلُوا فِى خِدْمَتِكَ
((كار هر كدام از خدمتكارانت را معيّن كن كه او
را در برابر آن كار مسئول بدانى ، كه تقسيم درست كار سبب مى شود كارها
را به يكديگر وا نگذارند، و در خدمت سُستى نكنند.))
5- اصل رعايت تناسب در انتخاب كارها
اصل ((تناسب )) روحيّه
هاى افراد با كار مورد نظر، يكى ديگر از اصول مديريّت هاست كه در رشد
فردو جامعه تاءثير بسزائى دارد.
امروزه در مبحث ((روانشناسى كار))
يكى از مباحث جدّى و كاربردى است .
روانشناسان به اين نتيجه رسيده اند كه بسيارى از انسان ها براى بسيارى
از كارها مناسب نيستند و نمى توانند در انجام آن موفّق باشند
و اين ضرب المثل ((هر كسى را سَر كارى ساختند))
يكى از ضرب المثل هاى شيرين و علمى و كاربردى است . بشر پس از تجربيّات
فراوان و زيان هاى تلخ به اين نتيجه رسيد كه :
بايد بين انسان و كار مورد نظر او برّرسى هاى كارشناسانه صورت پذيرد.
انسان كارى را انتخاب كند كه با روح او سازگار است
با توان و انديشه و خلاّقيّت او تناسب دارد.
اين اصل ارزشمند در مديريّت خانواده در تفكّر حضرت اميرالمؤ منين عليه
السلام وجود داشت كه فرمود:
وَ لاَ
تُمَلكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ
الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ
((كارى كه برتر از توانايى زن است به او
وامگذار، كه زن گل بهارى است ، نه پهلوانى سخت كوش .))
بنابراين نبايد كارهاى سخت و خشن را به زن واگذار كرد كه با روح او
انطباق ندارد.
6- اصل حفاظت در خانواده
يكى ديگر از ويژگى هاى مديريّت خانواده ، ((اصل
حفاظت )) است ، مرد كه مدير خانواده است يكى از
مسئوليّت هاى مهم او حفاظت و پاسدارى از حريم خانواده و سلامت زن و
فرزند و عفّت و حجاب و ناموس است .
اگر اصل ((حفاظت )) درست
انجام گيرد، خانواده از انواع آفات مصون خواهد ماند
و با سلامت و اصالت به پيش خواهد رفت .
اصل ((حفاظت )) در ديگر
انواع مديريّت ها نيز نقش تعيين كننده دارد
كه حضرت امام على عليه السلام فرمود:
|