الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد ششم
( امام على (ع ) و علم و هنر )

مرحوم محمّد دشتى

- ۴ -


و بكر بن حماد تاهرتى در اين رابطه سروده است :(38)

1 - وَ هَزَّ عَلِىُّ بِالْعَراقَيْنِ لِحْيَةً   مُصيبَتُها جَلَّتْ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ
2 - فَقالَ: سَيائيها حادِثٌ   وَ يَخْضِبُها اءشْقَى الْبَرِيَّةِ بِالدَّمِ
3 - فَباكَرَهُ بِالسَّيْفِ يَمينُهُ   لِشُؤْمِ قَطامٍ عِنْدَ ذاكَ ابْنُ مُلْجَمِ
4 - فَيا ضَرْبِةً مِنْ خاسِرٍ ضَلَّ سَعْيُهُ   تِبِوِّاءَ مِنْها مَقْعَدا فى جَهَنَّمِ
5 - فَفازَ اءميرُالْمُؤ مِنينَ بِحَظِّهِ   وَ إ نْ طَرَقَتْ فيهِ الْخُطُوبُ بِمُعْظَمِ
6 - اءلا إ نَّما الدُّنْيا بَلاءٌ وَ فِتْنَةٌ   حَلاوَتُها شيبَب بِصابٍ(39) وَ عَلْقَمِ

# # #

1 - على عليه السلام در عراق عرب و عجم محاسنى را تكان داد كه مصيبتش براى هر مسلمانى عظيم و دشوار شد.
2 - پس على عليه السلام فرمود: به زودى از سوى خدا بر آن ((ريش )) حادثه اى خواهد آمد و شقىّ ترين مردم آن را با خون رنگين خواهد كرد.
3 - پس ابن ملجم براى شومى قطام در سپيده سحر با شمشير على عليه السلام را استقبال نمود. پس دست او شَل باد.
4 - شگفت از ضربت زيانكارى كه سعيش سبب ضلالت شد و او از آن ضربت در نشيمنگاهى در جهنّم جاى گرفت .
5 - اميرالمؤ منين عليه السلام با بهره خويش رستگار گرديد، اگرچه به كشته شدن او دريايى از مصايب روى آورد.
6 - آگاه باشيد دنيا براى آزمايش و امتحان است و شيرينى آن به تلخى آميخته است .

# # #

7 - خبر از شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام با استفاده از علم غيب به اذن خدا حوادث آينده را مى دانستند و بسيارى از تحوّلات سياسى ، نظامى ، اجتماعى آينده را بيان داشتند.
كه يكى از آنها شهادت امام رضا عليه السلام در خراسان است .
ده ها سال قبل از توّلد امام رضا عليه السلام فرمود:
سَيُقْتَلُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدى بِاَرْضِ خُراسان ، اِسْمُهُ اِسْمى ، وَ اءسْمُ اَبيهِ اِسمُ ابنُ عِمْرانٍ ((موسى )) اءلا فَمَنْ زَارَهُ فى غُرْبَتِهِ غَفَرَاللّه لَهُ ذُنُوبَهُ.

# # #

( در آينده شخصى از فرزندان من در خراسان شهيد مى گردد كه اسم او اسم من است ((على عليه السلام على بن موسى الرّضاعليه السلام )) و اسم پدرش اسم موسى بن عمران است ، آگاه باشيد هركس او را در غربت و تنهائى زيارت كند، خدا گناهان او را مى آمرزد ).(40)

# # #

8 - آگاهى به تعداد كوفيان هوادار
ابن عبّاس مى گويد، وقتى امام على عليه السلام با سربازانش وارد منطقه ((ذى قار))(41) شد.
در آنجا توقّف فرمود تا هواداران امام از شهر كوفه به آن حضرت ملحق گردند، در آن لحظات حسّاس آن حضرت فرمود:
((از شهر كوفه 6560 نفر بدون كم و زياد به يارى من خواهند آمد.))

# # #

چون حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تعداد كوفيان را دقيقا اعلام فرمود، براى برخى از افراد جاى سئوال بود، و من خود تصميم گرفتم به هنگام ورود كوفيان آنها را شمارش كنم .
15 روز در آن منطقه مانديم تا انكه صداى شيهه اسبان بلند شد و لشگر كوفه به ما نزديك شدند.
من بلند شده به شمارش آنها پرداختم ديدم تعداد كوفيان 6560 نفر همان عددى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به ما فرمود مى باشد بى اختيار اللّه اكبر گفتم .(42)
9 - خبر از آينده بصره
پس از فتح بصره و فرونشاندن شورش اصحاب جَمَل امام على عليه السلام به مدّت يك ماه در آنجا اقامت فرموده و سخنرانى هاى لازمى با مردم داشتند.
در يكى از سخنرانى ها (خطبه 128 نهج البلاغه ) نسبت به آينده بصره افشاگرى فرمودند:
O الا خبار عن حوادث المستقبلية بالبصرة
يَا اءَحْنَفُ، كَاءَنِّى بِهِ وَقَدْ سَارَ بِالْجَيْشِ الَّذِى لاَ يَكُونُ لَهُ غُبَارٌ وَلاَ لَجَبٌ، وَلاَ قَعْقَعَةُ لُجُمٍ، وَلاَ حَمْحَمَةُ خَيْلٍ. يُثِيرُونَ الاَْرْضَ بِاءَقْدَامِهِمْ كَاءَنَّهَا اءَقْدَامُ النَّعَامِ.
قال الشريف : يومئ بذلك إ لى صاحب الزّنْج .
ثم قال عليه السلام : وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعَامِرَةِ، وَالدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتِى لَهَا اءَجْنِحَةٌ كَاءَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَخَرَاطِيمُ كَخَرَاطِيمِ الْفِيلَةِ، مِنْ اءُولئِكَ الَّذِينَ لاَ يُنْدَبُ قَتِيلُهُمْ، وَلاَ يُفْقَدُ غَائِبُهُمْ. اءَنَا كَابُّ الدُّنْيَا لِوَجْهِهَا، وَقَادِرُهَا بِقَدْرِهَا، وَنَاظِرُهَا بِعَيْنِهَا.

# # #

پيشگويى امام على عليه السلام نسبت به حوادث بصره
اى اءحنف ! گويا من او را مى بينم كه با لشگرى بدون غبار و سر و صدا، و بدون حركات لگام ها، و شيهه اسبان ، به راه افتاده ، زمين را زير قدمهاى خود چون گام شتر مرغان در مى نوردند،(43) پس واى بر كوچه هاى آباد و خانه هاى زينت شده بصره كه بالهايى چونان بال كركسان و ناودانهايى چون خرطوم هاى پيلان دارد.
واى بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمى گريند، و از گمشدگانشان كسى جستجو نمى كند، من دنيا را برو، بر زمين كوبيده و چهره اش را بخاك ماليدم ، و بيش از آن چه ارزش دارد، بهايش نداده ام ، و با ديده اى كه سزاوارست به آن نگريسته ام .
O صفات الا تراك
كَاءَنِّى اءَرَاهُمْ قَوْما ((كَاءَنَّ وُجُوهَهُمُ الَْمجَانُّ الْمُطَرَّقَةُ))، يَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَالدِّيبَاجَ، وَيَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتَاقَ. وَيَكُونُ هُنَاكَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّى يَمْشِيَ الَْمجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَيَكُونَ الْمُفْلِتُ اءَقَلَّ مِنَ الْمَاءْسُورِ!
فقال له بعض اءصحابه : لقد اءُعطيت يا اءمير المؤ منين علم الغيب ! فضحك عليه السلام ، وقال للرجل ، وكان كلبيا:

وصف ترك هاى مغول
گويا آنان را مى بينم با رخسارى چونان سپرهاى چكّش خورده ، لباس هايى از ديباج و حرير پوشيده ، كه اسب هاى اصيل را يدك مى كشند و آنچنان كشتار و خونريزى دارند كه مجروحان از روى بدن كشتگان حركت مى كنند و فراريان از اسير شدگان كمترند.
(يكى از اصحاب گفت : اى اميرمؤ منان تو را علم غيب دادند؟
امام على عليه السلام خنديد و به آن مرد كه از طايفه بنى كلب بود فرمود:)

# # #

O العِلم بالغيب
يَا اءَخَا كَلْبٍ، لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ، وَإِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِى عِلْمٍ. وَإِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ، وَمَا عَدَّدَهُ اللّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ:
((إِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ، وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَيَعْلَمُ مَا فِى الاَْرْحَامِ، وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدا، وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ بِاءَيِّ اءَرْضٍ تَمُوتُ...))
فَيَعْلَمُ اللّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِى الاَْرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ اءَوْ اءُنْثَى ، وَقَبِيحٍ اءَوْ جَمِيلٍ، وَسَخِيٍّ اءَوْ بَخِيلٍ، وَشَقِيٍّ اءَوْ سَعِيدٍ، وَمَنْ يَكُونُ فِي النَّارِ حَطَبا، اءَوْ فِى الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقا. فَهذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِى لاَ يَعْلَمُهُ اءَحَدٌ إِلا اللّهُ.
وَمَا سِوَى ذلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللّهُ نَبِيَّهُ فَعَلَّمَنِيهِ، وَدَعَا لِى بِاءَنْ يَعِيَهُ صَدْرِى ، وَتَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِى .

جايگاه علم غيب
اى برادر كَلبى ! اين اخبارى كه اطّلاع مى دهم علم غيب نيست ، علمى است كه از دارنده علم غيب (پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ) آموخته ام ، همانا علم غيب علم قيامت است ، و آن چه خدا در گفته خود آورده كه :
(علم قيامت در نزد خداست ، خدا باران را نازل كرده و آن چه در شكم مادران است مى داند، و كسى نمى داند كه فردا چه خواهد كرد؟ و در كدام سرزمين خواهد مُرد؟)(44)
پس خداوند سبحان ، از آن چه در رَحِم مادران است ، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا، سخاوتمند يا بخيل ، سعادتمند يا شقى آگاه است ، و آن كسى كه آتشگيره آتش جهنّم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است ، از همه اينها آگاهى دارد، اين است آن علم غيبى (ذاتى ) كه غير از خدا كسى نمى داند.
جز اينها، علومى است كه خداوند به پيامبرش تعليم داده (علم غيب اكتسابى ) و او به من آموخته است ، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى من دعا كرد كه خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه ام جاى دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پُر گردد.(45)

و در خطبه 13 به سيل ويرانگرى كه بصره را فرا مى گيرد خبر داد و فرمود:
كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاءَةِ، وَاءَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ؛ رَغَا فَاءَجَبْتُمْ، وَعُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. اءَخْلاَقُكُمْ دِقَاقٌ، وَعَهْدُكُمْ شِقَاقٌ، وَدِينُكُمْ نِفَاقٌ، وَمَاؤُكُمْ زُعَاقٌ، وَالْمُقِيمُ بَيْنَ اءَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَالشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ. كَاءَنِّى بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَمِنْ تَحْتِها، وَغَرِقَ مَنْ فِى ضِمْنِهَا.
و رواية : وَايْمُ اللّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَاءَنِّى اءَنْظُرُ إِلى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ، اءَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ.
و رواية : كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِى لُجَّةِ بَحْرٍ.
و رواية اءخرى : بِلاَدُكُمْ اءَنْتَنُ بِلاَدِ اللّهِ تُرْبَةً: اءَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ، وَاءَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ، وَبِهَا تِسْعَةُ اءَعْشَارِ الشَّرِّ، الُْمحْتَبَسُ فِيهَا بِذَنْبِهِ، وَالْخَارِجُ بِعَفْوِ اللّهِ. كَاءَنِّى اءَنْظُرُ إِلَى قَرْيَتِكُمْ ه -ذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْمَاءُ، حَتَّى مَايُرَى مِنْهَا إِلا شُرَفُ الْمَسْجِدِ، كَاءَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَيْرٍ فِى لُجَّةِ بَحْرٍ!

# # #

O عوامل سقوط جامعه
(روانشناسى اجتماعى مردم بصره )
شما سپاه يك زن بوديد، و پيروان حيوان ((شتر عايشه ))، تا شتر صدا مى كرد مى جنگيديد، و تا دست و پاى آن قطع گرديد فرار كرديد، اخلاق شما پَست ، و پيمان شما از هم گُسسته ، دين شما دورويى ، و آب آشاميدنى شما شور و ناگوار است ، كسى كه ميان شما زندگى كند به كيفر گناهش گرفتار مى شود، و آن كس كه از شما دورى گزيند مشمول آمرزش پروردگار مى گردد، گويا مسجد شما را مى بينم كه چون سينه كشتى غرق شده است ، كه عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مى كند، و سرنشينان آن همه غرق مى شوند.
و در روايتى است :
سوگند به خدا، سرزمين شما را آب غرق مى كند، گويا مسجد شما را مى نگرم كه چون سينه كشتى يا چونان شتر مرغى كه بر سينه خوابيده باشد بر روى آب مانده است .
و در روايت ديگر:
مانند سينه مرغ روى آب دريا.
و در ورايت ديگرى آمده :
خاك شهر شما بد بُوترين خاكهااست ، از همه جا به آب نزديكتر(46) و از آسمان دورتر، و نُه دَهم شرّ و فساد در شهر شما نهفته است ، كسى كه در شهر شما باشد گرفتار گناه ، و آن كه بيرون رود در پناه عفو خداست .
گويى شهر شما را مى نگرم كه غرق شده ، و آب آن را فرا گرفته ، چيزى از آن ديده نمى شود، مگر جاهاى بلند مسجد، مانند سينه مرغ بر روى امواج آب دريا!(47)

# # #

10 - خبر از آينده خونين كوفه
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در تداوم پند دادن ها و هشدار مردم كوفه به آينده خونين آن اشاره فرمودند كه چگونه شهر كوفه را با كشتارهاى خونين هدف قرار مى دهند، در خطبه 116 فرمود:
اءَمَا وَاللّهِ، لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلاَمُ ثَقِيفٍ الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ؛ يَاءْكُلُ خَضِرَتَكُمْ، وَيُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ، إِيهٍ اءَبَا وَذَحَةَ!
الْوَذَحَةُ: الخُنْفُسَاءُ. وهذا القول يومئُ به إ لى الحجاج ، وله مع الوذحة حديث ليس هذا موضع ذكره .

# # #

O خبر از خونريزى حجّاج بن يوسف ثقفى
آگاه باشيد! به خدا سوگند پسركى از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف ) بر شما مسلّط مى گردد كه هوسباز و گردنكش و ستمگر است ، سبزه زارهاى شما را ((اموال و دارائى ها)) مى چرد و چربى شما را آب مى كند.
ابو وَذَحه : بس كن .(48)
(وَذَحه ، نوعى سوسك است ، چون ماجرايى با حَجّاج دارد، او را ((ابووذحه )) خطاب فرمود، كه اينجا جاى آوردن آن نيست ((مى گويند وَذَحَه ، سوسك مخصوصى است حَجّاج را گزيد كه بدنش وَرَم كرد و مُرد)))

# # #

امام على عليه السلام در سخنرانى ديگر در خطبه 101 از قتل و كشتار عبدالملك در كوفه خبر مى دهد كه :
فَوَالَّذِى فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَاءَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِى اءُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ صلى الله عليه و آله و سلم ، مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَلاَ جَهِلَ السَّامِعُ.
لَكَاءَنِّى اءَنْظُرُ إِلى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَفَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِى ضَوَاحِى كُوفَانَ.
فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ، وَثَقُلَتْ فِى الاَْرْضِ وَطْاءَتُهُ، عَضَّتِ الْفِتْنَةُ اءَبْنَاءَهَا بِاءَنْيَابِهَا، وَمَاجَتِ الْحَرْبُ بِاءَمْوَاجِهَا، وَبَدَا مِنَ الاَْيَّامِ كُلُوحُهَا، وَمِنَ اللَّيَالِى كُدُوحُهَا.
فَإِذَا اءَيْنَعَ زَرْعُهُ، وَقَامَ عَلَى يَنْعِهِ، وَهَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ، وَبَرَقَتْ بَوَارِقُهُ، عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَاءَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَالْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ.
هذَا، وَكَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَيَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ! وَعَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ، وَيُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَيُحْطَمُ الَْمحْصُودُ!

# # #

O خبر از حوادث خونين آينده
سوگند به آن كس كه دانه را شكافت ، و جانداران را آفريد، آن چه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى صلى الله عليه و آله و سلم است (49) نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده ناآگاه بود
گويا مى بينم شخص سخت گمراهى (50) را كه از شام فرياد زند و بتازد و پرچم هاى خود را در اطراف كوفه بپراكند، و چون دهان گشايد، و سركشى كند، و جاى پايش بر زمين محكم گردد، فتنه فرزند خويش را بدندان گيرد، و آتش جنگ شعله ور شود، روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند
و آنگاه كه كشتزار او به بار نشست ، و ميوه او آبدار شد، و چون شتر مست خروشيد، و چون برق درخشيد، پرچمهاى سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز درآيد، و چونان شب تار و درياى متلاطم به مردم روى آورند.
از آن بيشتر، چه طوفان هاى سختى كه شهر كوفه را بشكافد، و چه تند بادهايى كه بر آن وزيدن گيرد، و به زودى دستجات مختلف بجان يكديگر يورش آورند، آنها كه بر سر پا ايستاده اند درو شوند، و آنها كه بر زمين افتادند لگد مال گردند. (51)

# # #

و در خطبه 138 فرمود:
و منها: حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ، بَادِيا نَوَاجِذُهَا، مَمْلُوءَةً اءَخْلاَفُهَا، حُلْوا رَضَاعُهَا، عَلْقَما عَاقِبَتُهَا.
اءَلاَ وَفِى غَدٍ - وَسَيَاءْتِى غَدٌ بِمَا لاَ تَعْرِفُونَ- يَاءْخُذُ الْوَالِى مِنْ غَيْرِهَا عُمَّالَهَا عَلَى مَسَاوِئِ اءَعْمَالِهَا، وَتُخْرِجُ لَهُ الاَْرْضُ اءَفَالِيذَ كَبِدِهَا، وَتُلْقِى إِلَيْهِ سِلْما مَقَالِيدَهَا، فَيُرِيكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ، وَيُحْيِى مَيِّتَ الْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ.
منها: كَاءَنِّى بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَفَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِى ضَوَاحِى كُوفَانَ، فَعَطَفَ عَلَيْهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ، وَفَرَشَ الاَْرْضَ بِالرُّؤُوسِ. قَدْ فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَثَقُلَتْ فِى الاَْرْضِ وَطْاءَتُهُ، بَعِيدَ الْجَوْلَةِ، عَظِيمَ الصَّوْلَةِ.
وَاللّهِ لَيُشَرِّدَنَّكُمْ فِى اءَطْرَافِ الاَْرْضِ حَتَّى لاَ يَبْقَى مِنْكُمْ إِلا قَلِيلٌ، كَالْكُحْلِ فِى الْعَيْنِ، فَلاَ تَزَالُونَ كَذلِكَ، حَتَّى تَؤُوبَ إِلَى الْعَرَبِ عَوَازِبُ اءَحْلاَمِهَا! فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقَائِمَةَ، وَالاَّْثَارَ الْبَيِّنَةَ، وَالْعَهْدَ الْقَرِيبَ الَّذِى عَلَيْهِ بَاقِى النُّبُوَّةِ.
وَاعْلَمُوا اءَنَّ الشَّيْطَانَ إِنَّمَا يُسَنِّى لَكُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ.

# # #

((در آينده آتش جنگ ميان شما افروخته مى گردد، و چنگ و دندان نشان مى دهد، با پستانهايى پرشير، كه مكيدن آن شيرين ، امّا پايانى تلخ و زهرآگين دارد به سوى شما مى آيد
آگاه باشيد! فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست ، زمامدارى حاكميّت پيدامى كند كه غيراز خاندان حكومت هاى امروزى است (حضرت مهدى ((عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ))) عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد، زمين ميوه هاى دل خود (معادن طلا و نقره ) را براى او بيرون مى ريزد، و كليدهايش را به او مى سپارد، او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مى نماياند، و كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كه تا آن روز متروك ماندند، زنده مى كند.
O خبر از تهاجم خونين عبدالملك مروان به كوفه
گويى او را مى بينم كه از شام فرياد برمى آورد، و با پرچم هايش پيرامون كوفه را پر مى كند، و چونان شتر خشمگين به كوفه يورش مى آورد، زمين را با سرهاى بريده فرش مى كند، دهانش گشاده ، گام هايش را سخت و سنگين بر زمين مى كوبد، تاخت و تاز او بى امان و پايدار و هجومش سخت و دشوار است .
به خدا سوگند! شما را در اطراف زمين مى پراكند، آنگونه كه اندكى از شما باقى خواهد ماند چونان باقيمانده سرمه در اطراف چشم ، و اين وضع خونبار تداوم يابد تا آن كه عقل از دست رفته عرب باز آيد،(52) پس بايد بر سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم باقى مانيد كه برپاست ، و بر آثار رسالت تكيه نماييد، كه آشكار است ، به عهد نزديكى كه بسته ايد وفادار مانيد كه يادگار پيامبر بر آن تكيه دارد، و بدانيد اين شيطان است كه راه هايش را هموار مى نمايد تا قدم بر جاى قدم هايش نهيد و راهش را پى گيريد.(53)
11 - خبر از قتلگاه خوارج
در آستانه جنگ با خوارج و حركت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به منطقه نهروان ، يكى از ياران خدمت آن حضرت رسيد و بشارت داد كه خوارج با شنيدن آمدن شما به منطقه فرار كردند، از رودخانه عبور كرده اند.
امام على عليه السلام او را سوگند داد كه آيا خوارج از نهر عبور كرده اند.
گفت : آرى
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
لَمّا عَزَمَ عَلى حَرْبِ الْخَوارِجْ، وَ قيلَ لَهُ: إ نَّ الْقَومَ عَبَروا جِسْرَ النَّهْرَوان !
مَصَارِعُهُمْ دُونَ النُّطْفَةِ، وَاللّهِ لاَ يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ، وَلاَ يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ.
يعنى بالنطفة ماء النهر، وهى اءفصح كناية عن الماء و إ ن كان كثيرا جما. و قد اءشرنا إ لى ذلك فيما تقدّم عند مضيّ ما اءشبهه .

# # #

(به هنگام حركت براى جنگ با خوارج شخصى گفت ، خوارج از پل نهروان عبور كردند، امام على عليه السلام فرمود:)
O خبر از قتلگاه خوارج
قتلگاه خوارج اين سوى نهر است ، به خدا سوگند از آنها جز ده نفر باقى نمى ماند، و از شما نيز ده نفر كشته نخواهد شد.(54)
(منظور امام از ((نطفه )) آب نهر است كه از فصيح ترين كنايه در رابطه با آب هر چند زياد و فراوان باشد.)

# # #

و فرمود:
((سوگند به خدائى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد پيش از آنكه آنها به منطقه (اِثلاث ) و (فضر بوازن ) برسند، خدا آنها را خواهد كشت ))

# # #

در اين خبر غيبى ، هم قتلگاه خوارج و هم تعداد كشته هاى آنها و تعداد فراريانشان را دقيقا بيان فرمود.
جوانى كه همراه امام على عليه السلام بود با خود گفت :
((آيا على عليه السلام علم غيب دارد؟ ))
وقتى به منطقه نظامى رسيدم بايد اظهارات امام را شخصا بررسى كنم .
وقتى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به خوارج نزديك شد، همه با ناباورى ديدند كه آنها از نهر عبور نكرده و اين سوى پُل نهروان آماده جنگ مى باشند.
آن جوان با شگفتى تمام از اسب پياده شد و خود را بر پاى امام على عليه السلام افكند و گفت :
من نسبت به شما دچار شك و ترديد بودم امّا هم اكنون به يقين رسيده ام مرا ببخش .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
اِنَّ اللّهَ هَُوَالَّذِى يَغْفِرَ الذُّنُوب
((همانا تنها خدا گناهان را مى بخشد))

# # #

در پايان جنگ كه كشته ها را شمارش كردند ديد كه : رقم كشته هاى خوارج و فراريان آنها و آمار شهداى لشگر امام على عليه السلام همان است كه آن حضرت اطلاع داده بود، آنگاه فرياد اللّه اكبرها بلند شد.(55)
12 - خبر از جنايتكاران كربلا
ثابت ثمالى از سويد بن غفله نقل مى كند كه :
روزى اميرالمؤ منين عليه السلام در مسجد كوفه مشغول سخنرانى بود كه شخصى برخاست و گفت :
اى اميرمؤ منان من از (وادى القرى ) مى گذشتم ديدم كه (خالد بن عرفطة ) از دنيا رفت براى او استغفار كنيد.

# # #

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام سخنرانى را قطع كرد و فرمود:
او نمرده و نمى ميرد تا هنگامى كه سرلشگر گروه گمراهى شود كه پرچمدار آن (حبيب ابن حمار) است .

# # #

شخضى برخاست و گفت :
يا اميرالمؤ منين : حبيب ابن حمار من هستم و من از شيعيان و دوستداران شما مى باشم .

# # #

امام على عليه السلام به او نگاه كرد و فرمود:
تو حبيبى ؟
پاسخ داد: آرى .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
اَما وَاللّهِ اِنَّكَ لَحامِلُها وَ لَتَحْمَلَنَّها وَ لَتَدخُلَنَّ بِها مِن هذا الْباب
(اشار الى باب الفيل بمسجد الكوفه )

# # #

((سوگند به خدا تو حمل كننده آن پرچمى و آنان را از اين در مسجد (باب الفيل ) وارد خواهى كرد.))
ثابت ثمالى در ادامه مى گويد:
من زنده بودم كه خالد سرپرست و حبيب پرچمدار لشگرى بود كه براى كشتن امام حسين عليه السلام به كربلا رفتند و از (باب الفيل ) وارد مسجد كوفه گرديدند.(56)

# # #

13 - خبر از آينده شرم آور مروان
در حكومت خليفه سوم بسيارى از حد خورده ها، يهودى زاده هاى شكست خورده ، به دستگاه او جذب شدند كه توانستند ضربه هاى مهلكى به امّت اسلامى بزنند، يكى از آنها (مروان ) يهودى فرزند (حَكَم ) بهودى بود كه رسول خدا او را به بيرون شهر مدينه تبعيد كرد، امّا مروان توانست داماد خليفه سوم شده در كادر رهبرى نفوذ كند كه در قتل خليفه سوم نيز دست داشته و در جنگ جَمَل شركت كرده بود، وقتى دستگير شد و او را خدمت امام على عليه السلام آوردند گفت :
يا اميرالمؤ منين با تو بيعت مى كنم .
اينجا بود كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام از آينده او و فرزندانش خبر داد.
اءَوَ لَمْ يُبَايِعْنِى بَعْدَ قَتْلِ عُثَْمانَ؟ لاَ حَاجَةَ لِى فِى بَيْعَتِهِ! إِنَّهَا كَفُّ يَهُودِيَّةٌ، لَوْ بَايَعَنِى بِكَفِّهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ اءَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ اءَنْفَهُ.
وَهُوَ اءَبُو الاَْكْبُشِ الاَْرْبَعَةِ، وَسَتَلْقَى الاُْمَّةُ مِنْهُ وَمِنْ وَلَدِهِ يَوْما اءَحْمَرَ!

# # #

O خبر غيبى از حكومت چهار فرمانرواى فاسد، از پسران مروان
((مگر پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد؟ مرا به بيعت او نيازى نيست ! دست او دست يهودى است ، اگر با دست خود بيعت كند، در نهان بيعت را مى شكند.
آگاه باشيد، او حكومت كوتاه مدتى خواهد داشت ، مانند فرصت كوتاه سگى كه با زبا ن بينى خود را پاك كند.