الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
جلد ششم
( امام على (ع ) و علم و هنر )
مرحوم محمّد دشتى
- ۵ -
پدر چهار فرمانرواست ((قوچ هاى چهارگانه
))(57)
و امّت اسلام از دست او و پسرانش روز خونينى خواهند داشت .))
(58)
# # #
14 - خبر از سرانجام بنى اميّه
بنى اميّه پس از وفات رسول خدا صلى الله
عليه و آله و سلم در تلاش بودند تا حكومت و قدرت را در دست گيرند.
وقتى خليفه سوم قدرت را به دست گرفت ، بنى اميّه به آروزى ديرينه خود
رسيدند و آنگاه كه امام على عليه السلام به خلافت رسيد آنها به تقويت
معاويه پرداختند و جنگ صفين را طرّاح كردند.
اميرالمؤ منين عليه السلام سلطه گرى بنى اميّه و سپس نابودى آنها را
خبر داد كه از شگفتى هاى علمى آن حضرت است ، در خطبه 158 فرمود:
فَعِنْدَ
ذلِكَ لاَ يَبْقَى بَيْتُ مَدَرٍ وَلاَ وَبَرٍ إِلا وَاءَدْخَلَهُ
الظَّلَمَةُ تَرْحَةً، وَاءَوْلَجُوا فِيهِ نِقْمَةً. فَيَوْمَئِذٍ لاَ
يَبْقَى لَهُمْ فِى السَّمَاءِ عَاذِرٌ، وَلاَ فِى الاَْرْضِ نَاصِرٌ.
اءَصْفَيْتُمْ بِالاَْمْرِ غَيْرَ اءَهْلِهِ، وَاءَوْرَدْتُمُوهُ
غَيْرَ مَوْرِدِهِ.
وَسَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِمَّنْ ظَلَمَ، مَاءْكَلا بِمَاءْكَلٍ،
وَمَشْرَبا بِمَشْرَبٍ، مِنْ مَطَاعِمِ الْعَلْقَمِ، وَمَشَارِبِ
الصَّبِرِ وَالْمَقِرِ، وَلِبَاسِ شِعَارِ الْخَوْفِ، وَدِثَارِ
السَّيْفِ، وَإِنَّمَا هُمْ مَطَايَا الْخَطِيئَاتِ وَزَوَامِلُ
الاَّْثَامِ.
فَاءُقْسِمُ، ثُمَّ اءُقْسِمُ، لَتَنْخَمَنَّهَا اءُمَيَّةُ مِنْ
بَعْدِى كَمَا تُلْفَظُ النُّخَامَةُ، ثُمَّ لاَ تَذُوقُهَا وَلاَ
تَطْعَمُ بِطَعْمِهَا اءَبَدا مَا كَرَّ الْجَدِيدَانِ!
# # #
((پس از تسلّط فرزندان اميّه ، خانه اى در شهر
يا خيمه اى در بيابان باقى نمى ماند جز آن كه سمتگران بنى اميّه ،
اندوه و غم را بدانجا كشانند، و بلا و كينه توزى را در همه جا مطرح
نمايند، پس در آن روز براى مردم نه عذرخواهى در آسمان و نه ياورى در
زمين باقى خواهد ماند، زيرا نااهلان را به زمامدارى برگزيديد، و
زمامدارى را به جايگاه دروغينى قرار داديد.
امّا به زودى خداوند از ستمگران بنى اميّه انتقام مى گيرد، خوردنى را
به خوردنى ، و نوشيدنى را به نوشيدنى ، خوردنى تلخ تر از گياه
((عَلْقَمْ))، و نوشيدنى
تلخ و جانگدازتر از شيره درخت ((صبر))،
از درون ترس و وحشت ، و از بيرون ، شمشير را بر آنها مسلّط خواهد كرد
كه آنان مركبهاى عصيان و نافرمانى و شتران باركش گناهانند.
من پياپى سوگند مى خورم كه پس از من بنى اميّه خلافت را چونان خلط سينه
بيرون مى اندازند، و پس از آن ديگر، تا شب و روز از پى هم در گردش است
مزه حكومت را بار ديگر نخواهند چشيد.))(59)
# # #
و در تداوم اين افشاگرى در خطبه 166 فرمود:
افْتَرَقُوا
بَعْدَ اءُلْفَتِهِمْ، وَتَشَتَّتُوا عَنْ اءَصْلِهِمْ. فَمِنْهُمْ
آخِذٌ بِغُصْنٍ اءَيْنََما مَالَ مَالَ مَعَهُ. عَلَى اءَنَّ اللّهَ
تَعَالَى سَيَجْمَعُهُمْ لِشَرِّ يَوْمٍ لِبَنِى اءُمَيَّةَ، كَمَا
تَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِيفِ! يُؤَلِّفُ اللّهُ بَيْنَهُمْ، ثُمَّ
يَجْمَعُهُمْ رُكَاما كَرُكَامِ السَّحَابِ؛ ثُمَّ يَفْتَحُ لَهُمْ
اءَبْوابا.
يَسِيلُونَ مِنْ مُسْتَثَارِهِمْ كَسَيْلِ الْجَنَّتَيْنِ، حَيْثُ لَمْ
تَسْلَمْ عَلَيْهِ قَارَةٌ، وَلَمْ تَثْبُتْ عَلَيْهِ اءَكَمَةٌ، وَلَم
يَرُدَّ سَنَنَهُ رَصُّ طَوْدٍ، وَلاَحِدَابُ اءَرْضٍ.
يُذَعْذِعُهُمُ اللّهُ فِى بُطُونِ اءَوْدِيَتِهِ، ثُمَّ يَسْلُكُهُمْ
يَنَابِيعَ فِى الاَْرْضِ، يَاءْخُذُ بِهِمْ مِنْ قَوْمٍ حُقُوقَ
قَوْمٍ، وَيُمَكِّنُ لِقَوْمٍ فِى دِيَارِ قَوْمٍ.
وَايْمُ اللّهِ، لَيَذُوبَنَّ مَا فِى اءَيْدِيهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ
وَالَّتمْكِينِ، كَمَا تَذُوبُ الاَْلْيَةُ عَلَى النَّارِ.
# # #
O آينده بنى اميّه
((مسلمانان ، پس از وحدت و برادرى به جدايى و
تفرقه رسيدند، و از ريشه و اصل خويش پراكنده شدند، تنها گروهى شاخه
درخت توحيد را گرفتند، و به هر طرف كه روى آورد. همسو شدند، امّا
خداوند مسلمانان را به زودى براى بدترين روزى كه بنى اميّه در پيش
دارند جمع خواهد كرد، آن چنانكه قطعات پراكنده ابرها را در فصل پاييز
جمع مى كند، خدا ميان مسلمانان اءلفت ايجاد مى كند، و به صورت ابرهاى
فشرده در مى آورد، آنگاه درهاى پيروزى برويشان مى گشايد، كه مانند سيلى
خروشان از جايگاه خود بيرون مى ريزند،
(چونان ((سيل عِرَم )) كه
دو باغستان ((شهر سَبا))
را درهم كوبيد، و در برابر آن سيل هيچ بلندى و تپّه اى برجاى نماند، نه
كوه هاى بلند و محكم ، و نه برآمدگى هاى بزرگ ، توانستند برابر آن
مقاومت كنند)
خداوند بنى اميّه را مانند آب در درون درّه ها و رودخانه ها پراكنده و
پنهان مى كند، سپس چون چشمه سارها بر روى زمين جارى مى سازد، تا حق
برخى از مردم را از بعضى ديگر بستاند، و گروهى را توانايى بخشيده در
خانه هاى ديگران سكونت دهد.
به خدا سوگند! بنى اميّه پس از پيروزى و سلطه گرى ، همه آن چه را كه به
دست آوردند از كفشان مى رود، چنانكه چربى بر روى آتش آب شود.))(60)
2- جلو ه ها ى علو م علو
ى
اوّل - ريشه هاى پيدايش
پيش از آنكه پيرامون علم حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به
ارزيابى بپردازيم بايد ريشه هاى پيدايش علوم علوى را بشناسيم كه امام
على عليه السلام از كدام سرچشمه جارى علوم مى نوشيد؟
و علوم و اسرار نهان را از كجا دريافت مى فرمود؟
1- علم غيب و وحى الهى
1 - امام صادق عليه السلام فرمود:
جَعَلَ
اللّهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الاِمامِ عَمُودا مِنْ نُورٍ يَنْظُرُ
اللّهُ بِهِ اِلَى الاِمامِ وَ يَنْظُرُ الامامُ بِهِ اِلَيْهِ، فَاِذا
اَرادَ عِلْمَ شَىْءٍ نَظَرَ فى ذالِكَ النُّورِ فَعَرَفَهُ.
# # #
(( خداوند متعال مابين خود و امام ستونى از نور
قرار داده كه از اين طريق به امام مى نگرد و امام از اين راه به
پروردگارش ، هرگاه بخواهد چيزى را بداند به آن ستون نور نظر مى افكند و
آگاهى لازم را به دست مى آورد.))(61)
# # #
2 - از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شد كه فرمود:
اَنَا الَّذى
عِنْدى مَفاتيحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُها بَعْدَ مُحَمَّدٍ غَيْرى .
# # #
(( من آن كس هستم كه پيش من است كليدهاى غيب ، و
جز من پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كسى از آنها آگاه نيست .(62)
# # #
3 - در تفسير ((الرَّحْمَنَ عَلَّمَ الْقُرْآنْ))
مى فرمايد:
پيغمبر بيان علم قرآن را به اميرالمؤ منين على آموختند و آنچه بشر
محتاج به آنست على ميدانست .
# # #
4 - سلمان فارسى روايت مى كند كه :
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
من داراى علم منايا و بلايا و وصايا و انساب و فصل خطاب و مولد اسلام و
مولد كفر هستم من هستم كه فرق بين حق و بال مى دهم پس از من بپرسيد هر
چه مى خواهدى تا روز قيامت براى شما شرح خواهم داد.
# # #
5 - پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
وَ كُلَّ
شَىْءٍ اَحْصَيْنَاهُ فى اِمَامٍ مُبينْ
((همه علوم اولين و آخرين را به امام آموخت .))
هيچ علمى از ترو خشك عالم نيست كه على نداند و اگر نمى دانست چنين
اعلامى نمى كرد كه :
بپرسيد از على هرچه مى خواهيد پيش از آنكه على را نبينيد.
# # #
6 - و اين مفاخره نبود بلكه حقيقتى بود كه غير از على هيچكس جرئت چنين
دعوى نداشت .
درباره علم على بن عباس مى گويد:
فجمع اللّه
القرآن فى قلب على و جمعه على بعد موت رسول اللّه صلى الله عليه و آله
و سلم بسته اشهر
# # #
خداوند قرآن را در قلب على جمع نمود همانطور كه به قلب پيغمبر نازل كرد
و پس از رحلت رسول خدا على در ظرف شش ماه قرآن را روى صحايفى نوشت كه
محفوظ بماند.(63)
# # #
2- علوم و آموزش هاى پيامبر
الف - از عبداللّه بن بريده نقل شده كه پيامبر خدا صلى الله
عليه و آله و سلم فرمود:
براى هر پيامبر، وصىّ و وارثى است ، به تحقيق وصىّ و وارث من على بن
ابيطالب است .(64)
ب - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
لَمْ
يُعَلِّمَ اللّه مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله و سلم علِما اِلاّ وَ
اَمَرَهُ اءَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاعليه السلام
# # #
((پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خداوند
متعال چيزى از علم ياد نگرفته است ، مگر اينكه آن را به على عليه
السلام ياد داد.))
(65)
# # #
ج - شيخ جمال الدّين محمّد بن احمد الحنفى با اسناد خود از ابن مسعود
نقل مى كند كه او گفت ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
چون خداوند آدم را خلق كرد، آدم عليه السلام از پيشگاه پروردگار
درخواست نمود، پيامبران و جانشينان آنها را كه از نسل او پديدار مى
شوند به او بنماياند، پس خداوند صحيفه اى فرو فرستاد، آدم عليه السلام
نام آنها را در آن خواند تا رسيد به نام محمّد صلى الله عليه و آله و
سلم ، ديد در كنار نام آن حضرت نام على بن ابيطالب عليه السلام نوشته
شده است .
# # #
آدم عليه السلام سئوال كرد:
خدايا اين محمّد پيامبر است و بعد از او پيامبرى نخواهد آمد، پس اين
نام كيست كه بعد از نام او نوشته شده است ؟
# # #
صدائى كه شخص صدا كننده ديده نمى شد، به آدم چنين گفت :
صاحب اين نام على است ، وصىّ و وارث علم پيامبر و شوهر دختر و پدر
ذرّيّه اوست .(66)
# # #
د - مير محمّد صالح حنفى مشكين قلم ، از خليفه دوّم روايت مى كند:
آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در ميان اصحاب عقد برادرى
بست و در حقّ على عليه السلام فرمود:
اين على در دنيا و آخرت برادر من است و خليفه من بر خاندان من مى باشد
و وصىّ من در ميان امّت من و وارث علم من و ادا كننده دين من است .
مال او از مال من و مال من از مال اوست .
نفع و ضرر او، نفع و ضرر من است ، هر آنكه دوست دارد او را، مرا دوست
داشته و هر آنكه او را دشمن بدارد، البتّه مرا دشمن داشته است .(67)
# # #
ه - انس بن مالك نقل مى كند كه :
ما در خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم كه فرمود:
هم اكنون وارد مى شود بر شما مردى كه او سيّد اوصياء (بزرگ و سرور
امامان ) و رهبر زنان و مردان مؤ من ، و قبله گاه عارفين و يارى دهنده
دين و وارث علوم تمام پيامبران آسمانى است .
# # #
راوى مى گويد:
با خود گفتم ، خدايا او را از انصار قرار بده ، در اين حال ديدم على بن
ابيطالب عليه السلام وارد شد.(68)
به نقل خوارزمى ، پيامبر خدا فرمود:
اى انس ! اين شخص كيست كه وارد شد ؟
گفتم : على است .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برخاست و او را در آغوش كشيد، سپس
عرق چهره او را پاك كرد.
و - پيامبر خدا خطاب به على عليه السلام فرمود:
اَنْتَ اَخى
وَ وارِثى
(( تو اى على برادر و وارث من هستى
)).
# # #
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عرض كرد:
يا رسول اللّه ، آنچه از تو ارث مى برم چيست ؟
پيامبر عليه السلام فرمود:
آنچه انبياء گذشته ارث دارند.
امام على عليه السلام پرسيد: آن ارث چه بود؟
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
(69) .
ز - پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
على برادر و وزير و وصىّ و وارث و خليفه من و رهبر هر مؤ من است .(70)
ح - ابى حمزه ثمالى مى گويد:
شنيدم از امام باقر عليه السلام كه فرمود:
در اواخر ايّام عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، خداوند به او
چنين وحى فرمود:
فَاجْعَلِ
الْعِلْمَ الَّذى عِنْدَكَ وَ الاْءيمانِ وَ الاِسْمِ الاَْكْبرِ وَ
ميراثَ العِلْمِ وَ آثارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ فى اَهْلِ بَيْتِكَ
عِنْدَ عَلِىِّ بن ابيطالِبٍ.(71)
# # #
(( پس آنچه در نزد تو است از علم ، ايمان ، اسم
كبير، ميراث علم و آثار نبوَّت ، آنها را در اهل بيت خود نزدعلى بن
ابيطالب قرار بده .))
# # #
ط - از امام صادق عليه السلام روايت شد كه فرمود:
خداوند متعال همه علوم انبياء را به طريق وحى به پيامبر عزيزش تعليم
داد.
و نيز تعليم داد از علوم ، آنچه را كه به پيامبران پيشين تعليم نداده
بود.
آنگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن همه از علوم و اسرار را
تماما به على عليه السلام بياموخت .
راوى پرسيد:
آيا على عليه السلام از بعضى پيامبران اعلم است ؟
امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود:
خداوند هر آنكه را مى خواهد گوش هايش را باز مى كند، من مى گويم پيامبر
خدا صلى الله عليه و آله و سلم علاوه بر اينكه علوم و دانش تمام انبياء
را جمع كرد و به آنها دانا بود، خداوند متعال علوم ويژه اى به او بخشيد
كه گويا پيامبران پيشين از آن بهره اى نداشتند، بدون شك رسول خدا صلى
الله عليه و آله و سلم همه آن علوم را در نزد على به ارث گذاشت باز مى
پرسى آيا على عليه السلام از بعضى پيامبران داناتر است ؟!
سپس اين آيه را خواند:
الَّذى
عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ
(( كسى كه در نزد او علم كتاب است .))
# # #
بعد انگشتان مباركش را باز كرد و بر سينه خود گذاشت و فرمود:
وَ عَنْدَنا
وَ اللّهِ عِلْمُ الْكِتابِ كُلُّهُ
(72)
((به خدا سوگند همه علم در پيش ما است .))
# # #
ى - اميرالمؤ منين عليه السلام خود فرمود:
سَلُونى عَنْ
اَسْرارِ الغُيُوبِ فَاِنّى وارِثُ عُلُومِ الاَنْبِيا وَ
الْمُرْسَلينَ.(73)
# # #
(( از من سئوال كنيد از اسرار غيب ، همانا من
وارث علوم تمام پيامبران و رسولان هستم .))
# # #
ك - ابن عبّاس گفته است كه :
علم پيامبر خدا از علم خداوند متعال است .
و علم امام على عليه السلام از علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
سرچشمه گرفته و علم من از علم على عليه السلام است .
سپس ادامه داد و گفت :
علم من و تمام اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم در مقابل
علم على نيست ، مگر مانند قطره اى از هفت دريا.(74)
# # #
ل - از ابن مسعود نقل شد كه گفت :
من در حضور پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودم از على عليه
السلام سئوال شد، فرمود:
حكمت به ده جزء تقسيم شده كه نُه جزء آن به على عليه السلام عطاء
گرديده و تنها يك جزء آن به ديگران رسيد كه على عليه السلام در آن يك
جزء هم از ديگران داناتر است .
# # #
و در جاى ديگر فرمود:
علم ده قسم است ، نُهْ قسم آن در نزد على عليه السلام است و يك قسم آن
براى ديگران است كه على عليه السلام در آن نيز از همه داناتر است .(75)
م - از جمله احاديث مشهور كه در ميان خاصّه و عامّه به حدّ تواتر رسيده
است اين حديث پيامبر است كه فرمود:
اَنَا
مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىُّ بابُها وَ مَنْ اَرادَ الْعِلْمِ
فَلْيَاءتِ الْبابَ (فَلْيَاءتِ عَلِيّا)(76)
# # #
((من شهر علم و دانش هستم ، على دروازه آن است و
هر كسى كه بخواهد به شهر علم بيايد بايد به سراغ على برود
)).
# # #
مولوى گويد:
چون تو بابى آن مدينه علم را |
|
چون شعاعى آفتاب حلم را |
باز باش اى باب بر جوياى باب |
|
تا رسد از تو قشور اندر لباب
(77) |
در روايت ديگر از امام حسن عليه السلام وارد شد كه جدّم پيامبر صلى
الله عليه و آله و سلم فرمود:
اَنَا
مَدينِةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىُّ بابُها وَ هَلْ تَدْخُلِ الْمَدينَةَ
اِلاّ مِنْ بابِها
(78)
# # #
(( من شهر علم و على عليه السلام درِ آن است و
آيا براى ورود به شهر راهى جز درِ آن وجود دارد؟))
# # #
ن - از ابن عبّاس نقل شده كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
فرمود:
سِرتُ بَيْنَ
يَدَى رَبّى كَلَّمَنى وَ ناجانى فَما عَلِمْتُ شَيْئا اِلاّ
عَلَّمْتُهُ عَلِيّا فَهُوَ بابُ عِلْمى
(79)
# # #
(( چون در شب معراج سير كردم و به قرب حقّ رسيدم
، خداوند با من تكلّم كرد و نجوا نمود، من ياد نگرفتم چيزى را مگر
اينكه آنرا به على عليه السلام نيز ياد دادم ، پس على عليه السلام باب
علم من است )).
# # #
اين حديث به عبارات گوناگونى نقل شده .(80)
س - پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اَعْلَمُ
امَّتى مِنْ بَعْدى عَلِىُّ بن ابيطالِب
# # #
(( داناترين امّتم بعد از من على بن ابيطالب است
.))
(81)
# # #
3- كتاب ها و نوشته هاى امام على عليه السلام
از عجائب صفات على عليه السلام اين است كه بين علم و عمل و بين
شمشير و قلم جمع كرده ، فصاحت و بلاغت را در اسرار جنگ بيان فرموده و
تاءليفات على عليه السلام موجب شهرت جهانى او گشته است .
كمتر انسان با سوادى در جهان بشريت هست كه اهل مطالعه باشد و على را
نشناسد.
كلمات گهربارش چون شمشير خونريزش صف بسته ، فصاحت و بلاغتش چون هيبت و
صلابتش لرزاننده بود، اميرالمؤ منين اوّلين كسى است كه به تاءليف
پرداخت و پس از او سلمان فارسى و ابوذر غفارى و اسبغ بن نباته و
عبداللّه بن ابى رافع به تاءليف كتب اسلامى پرداختند.
تاءليفات حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بنابر آنچه در كتب تاريخ آمده
است ، مانند:
1 - قرآن مجيد بر ترتيب نزول آيات
كه كامل ترين و صحيح ترين نسخه آن به خط كوفى حضور امام زمان است كه به
وراثت به دست امام على عليه السلام سپرده شده و غالب مورّخين از آن نام
برده اند.
سليم بن قيس مى گويد:
امام على عليه السلام فرمود:
هيچ آيه اى بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نازل نشده ، مگر اينكه
آن را براى من مى خواند و من با خطّ خود آن را مى نوشتم .
او از خدا مى خواست تا آن را به من بفهماند و در حافظه من قرار دهد.
و آنگاه كه آيات قرآن را حفظ كردم هيچيك از آنها را فراموش نكرده ام و
نيز تاءويل آيات را به من ياد مى داد، من هم آنرا حفظ مى كردم .
او براى من مى خواند و من مى نوشتم آنچه را كه خداوند به وى تعليم
نموده بود از حلال و حرام ، اوامر و نواهى ، اطاعت و معصيت ، آنچه كه
بوده و خواهد بود تا روز قيامت ، به من آموخت و من آنرا حفظ كردم و
حتّى يك حرف از آنرا فراموش نكرده ام ، سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و
آله و سلم دست بر سينه ام گذاشت و به درگاه خداوند دعا كرد كه قلبم را
از علم و فقه و فهم و حكمت و نور سرشار گرداند.(82)
# # #
2 - نوشته هاى شخصى
كه 60 نوع از علوم قرآن را با ذكر مثال هاى روشن آورده است :
(83)
3 - جامعه عَلَوى
كتابى است كه بر پوست نوشته شده و طول آن هفتاد ذراع است .
مطالب آن را پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرموده و حضرت اميرالمؤ
منين عليه السلام آن را نگاشته و اين اولين كتابى است كه در عهد پيغمبر
صلى الله عليه و آله و سلم جامع علوم تاءليف گرديد.
اين جامعه به منزله نقشه ايست كه براى خلقت و هدايت و ارشاد و تعليم و
تربيت و علم به وقايع جهان بشريّت تنظيم شده است .(84)
4 - كتاب جَفر
كه از تاءليفات حضرت على عليه السلام و شامل همه علوم است و محقق در
كتاب مواقف مى فرمايد:
جَفر و جامعه دو كتاب از آثار خطّى امام على مى باشد كه تمام حوادث
جهان تا انقراض عالم در آن موجود است .(85)
# # #
5 - صحيفه علويّه
يا ((صحيفة الفرايض )) يا
((صحيفه كتاب الفرايض ))
يا ((فرايض على عليه السلام ))
نام كتابى است كه آن حضرت در اصول اخبار و واجبات احكام الهى نگاشته و
اكثر اصحاب روايت و ثقات محدّثين آن را خدمت امام محمد باقر و امام
جعفر صادق ديده اند.(86)
6 - كتاب الزكوة
اين كتاب در زكات گوسفندان و شتران است كه نجاشى از آن نام برده .
7 - ابواب فقه
كه على بن ابى رافع از اين كتاب نقل مى كند كه امام على عليه السلام
ابواب فقه اسلامى را در آن بيان فرموده است .
8 - كتاب الفقه
محمّد بن قيس از اين كتاب نقل مى كند و آن را ((فقه
محمدى )) ناميده كه امام على عليه السلام در آن
احكام فقهى را تشريح فرموده است .
9 - عهدنامه مالك اشتر
عهدنامه ايست كه براى مالك اشتر، حاكم مصر نوشته است ،
اين رساله كوچك امّا بسيار بزرگ و با اهميّت ، معروف به
((سياست نامه علوى )) است كه انواع سياست
كشوردارى را بيان فرموده و در نهج البلاغه از اصبغ بن نباته روايت شده
است .
10 - وصيّت نامه
براى محمّد بن حنفيه وصيّت نامه اى تنظيم فرمود كه براى دين و دنياى هر
مسلمان مفيد است و راوى آن اصبغ بن نباته است .
11 - عجائب احكام
اين كتاب شامل قضايا و پيش آمدهاى عجيب است كه در زمان آن حضرت پيش
آمده و يا نزد خلفاى گذشته آورده اند، مشكلاتى كه آنها از قضاوت آن
درمانده و به حضرت امير مراجعه كرده اند و عبداللّه بن ابى رافع آنها
را جمع آورى كرده است .
12 - ودايع امامت
كتابى است شامل ودايع امامت ، شامل (دستوالعمل ها، وصيّت نامه ها،
هشدارهاى لازم ) است كه به ائمه دين يكى بعد از ديگرى انتقال يافته و
به ارث رسيده است كه اسرار امامت و وصايت در آن ثبت شده است .
# # #
در بحارالانوار از ارشاد مفيد و احتجاج طبرى روايت كرده كه حضرت امام
صادق عليه السلام مى فرمود:
دانستيم غابر و نكت در قلوب و نقر در اسماع و گوشها را، و به درستى كه
نزد ماست جفراحمر و جفر ابيض و مصحف فاطمه سلام الله عليها و نزد ماست
جامعه كه در آنست جميع آنچه مردم به آن احتياج دارند.
پس ، از تفسير اين كلمات پرسيدند.
حضرت فرمود:
امّا غابر، پس علم به آنچه در گذشته واقع شده است ، و امّا نكت در قلوب
، پس آن الهام است
و امّا نقر در گوش ها، سخن ملائكه عليهم السلام است كه كلام ايشان را
مى شنويم و شخص ايشان را نمى بينيم ،
و امّا جَفر اَحمر ظرفى است كه در آن سلاح رسول خدا صلى الله عليه و
آله و سلم مى باشد و هرگز خارج نمى شود تا قائم ما اهل بيت قيام كند،
و امّا جفر ابيض ظرفى است كه در آن توراتِ موسى و انجيلِ عيسى و زبورِ
داود و كتابهاى اوّليّه خداست
و امّا مصحف فاطمه سلام الله عليها در آنست آنچه حادث مى شود و پديد مى
آيد و اسامى كسانى كه سلطنت مى كنند، تا اينكه قيامت برپا شود
و امّا جامعه ، پس آن نامه ايست كه طول آن هفتاد ذراع است كه رسول خدا
صلى الله عليه و آله و سلم املاء و بيان كرده به دو لب مبارك و على بن
ابيطالب عليه السلام به دست مبارك خود آنرا نوشته است
در آنست (به خدا سوگند) جميع آنچه مردم به آن احتياج دارند تا روز
قيامت ، حتّى اينكه در آن ديه جراحت و زخم و ديه نوع پوست و نصف آن
((يعنى پوست صورت باشد، چقدر است و پوست بدن
باشد چقدر است )).
# # #
4- كتاب هائى كه در اختيار امام بود
O كتب آسمانى پيامبران الهى
برخى مى پرسند كه :
منابع علوم حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام كدامند؟
علامه مجلسى در ضمن غرايب معجزات امام على عليه السلام پاسخ مى دهد كه
اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود:
وَ عِنْدى
مِائَةَ كِتَابٍ وَ اَرْبَعَةَ وَ عِشْرُونَ كِتَابا اَنْزَلَ اللّهُ
تَعَالى عَلَى شَيْثِ بْنِ آدَمَ خَمْسينَ صَحيفَةَ. وَ عَلى اِدْريس
النَّبِىّ عليه السلام ثَلثينَ صَحيفَةَ.
وَ عَلى نُوح عِشْرينَ صَحيفَةً.
وَ عَلى اِبْراهيم عليه السلام عِشْرينَ صَحيفَةَ.
وَ التَّوْرةِ وَ الاءنْجيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْقُرْآن .
# # #
من 124 كتاب از كتب آسمانى را ديده ام كه نزد من موجود است بدين ترتيب
:
از آدم 50 كتاب
|