حكومت و پشتوانه مردمى
امام على علیه السلام فرمود:
آفَةُ الْمُلْكِ ضَعْفُ الحِمايَةِ.
آفت زمامدارى، ضعف حمايت (از سوى مردم)
است.
غررالحكم ج3 ص107
× × ×
اگر حكومت را تجسم خواست مردم و
اراده ملى بدانيم، و اگر همبستگى مردم و حكومت، عامل اقتدار دولت و عزت ملت
باشد، و اگر حمايت مردمى را از حكومت، در سايه خدمتگزار بودن حكومت بشناسيم،
جمعبندى ساده، روشن و خدشهناپذير زير
به دست مىآيد:
1- حكومت مقتدر، حكومتى است كه از
پشتوانه مردمى برخوردار باشد.
2- حمايت مردم از دولت و حكومت، وقتى است كه آن را خودى بدانند.
3- خودى بودن يك حكومت، به آن است كه
در برنامهريزىهاى دولتى، منافع عموم مردم و مصالح امت در نظر گرفته شوند و شعار
جاى كار و تبليغات جاى خدمات را نگيرد.
4- دولتهايى كه دلسوز واقعى مردم
نباشند، پشتيبانى و حمايت مردمى را از دست مىدهند.
5- حكومت بدون پشتوانه امت، ضعيف و
بىاقتدار است و در برخورد با مشكلات عظيم و صحنههاى خطرناك و تهاجم بيگانه و...
از عهده ساماندهى كشور و دفع دشمن برنمىآيد.
6- حكومت، اگر حمايت مردم را پشت سر
نداشته باشد، بتدريج فرسوده و ناتوان مىشود و براى حفظ خود، به ديكتاتورى روى
مىآورد و در نتيجه ميان دولت و ملت، فاصله و شكاف پرناشدنى پديد مىآيد.
گاهى حكومت، فاسد و ظالم است و پشتوانه
مردمى را از دست مىدهد،
گاهى هم صالح و عادل است، ولى اگر با
مردم صداقت نداشته باشد و مردم خدمت و كار نبينند، پشت آن را خالى مىكنند.
در هر صورت، ضعف حمايت مردمى، آفت يك
حكومت است!...
رابطه فقر و اسراف
امام على علیه السلام فرمود:
سَبَبُ الْفَقْرِ الإِسْرافُ.
اسراف، عامل تنگدستى است.
غررالحكم ج4 ص122
× × ×
هميشه نداشتن، فقر نيست،
گاهى بد استفاده كردن از داشتهه و
بد عمل كردن دارايان نيز به فقر و تنگدستى مىانجامد.
اسراف،
يكى از همين بدعمل كردنه در رابطه با مال است.
اگر قناعت، سرمايهاى پايانناپذير
است،
اگر تقدير و برنامهريزى، نشانه
خردمندى و توازن در معيشت است، ولخرجىهاى بىحساب و اسراف در هزينه نيز سرمايه
رإ؛غغآر)) مىخورد و افراد متمكن را خاكنشين مىسازد.
در اين زمينه، تفاوتى ميان فرد و جامعه
نيست و سنتهاى الهى فرقى ميان اين دو نمىگذارد.
اسراف شخصى و اسراف حكومتى، هردو موجب
بروز خلأهاى مالى و ناهنجارىهاى اقتصادى مىشوند. وقتى مال، بىرويه و بدون حساب
خرج شد و ضرورتها و اولويتها ملحوظ نشدند و بودجه و امكانات، صرف موارد غير لازم،
تجملاتى، تشريفاتى و... شدند، براى هزينههاى لازم گرفتار كمبود مىشويم.
وقتى در مصرف ميوه و نان، اسرافكارى
شود، گرانى و كميابى در پى آن است.
ولخرجى بيهوده تنها به خوراك هم مربوط
نيست، در لباس و كفش و دكور خانه و وسيله سوارى و تشريفات مهمانى و تجملات عروسى و
وسايل خانه و سوخت و لوازم مصرفى روزانه و... وقتى بيش از حد نياز و لزوم، تهيه يا
مصرف شود، آن كاستيها و خلأها به صورت فقر و كمبود جلوه مىكنند.
اگر اسراف، فقرآور است، قناعت هم
فقرزداست:
قناعت، توانگر كند مرد ر...
پاسخى به نام سكوت
امام على علیه السلام فرمود:
رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ.
چه بسا سخنى كه پاسخ آن، سكوت است!
غررالحكم ج4 ص64
× × ×
بسيارى از فتنهها، از زبان سرچشمه
مىگيرند.
كار مهم زبان هم حرف زدن است.
بسيارى از حرفها، غير ضرورى و گاهى هم
مفسده انگيزند. پس چاره، در سكوت و دم فرو بستن و كم سخن گفتن و هر سخنى را پاسخ
نگفتن و پرهيز از جدال كلامى است و مناقشات لفظى.
وقتى سخنى ابلهانه و جاهلانه است،
بهترين پاسخ مناسب آن خاموشى است.
آنجا هم كه جواب دادن به يك حرف، فتنه
و فساد به بار مىآورد، مناسبترين جواب سكوت است.
البته، عاقلان و هوشياران، پيام سكوت
را درك مىكنند و حرفهاى نگفته، ولى نهفته در سكوت را مىفهمند.
گاهى سكوت،
گويا تر از تكلم و فرياد است.
گاهى نبودن، روشنترين دليل حضور
است...
بزرگان گفتهاند كه: اگر سخن، نقره
است، سكوت، طل ست و اين اشاره به ارزش سكوت معنىدار و بجا و مصلحت انديشانه است
كه به سود فرد و جامعه است.
شايد براى بعضىها، بهترين عبادت و
خدمت به جامعه و خلق خدا، همان سكوت باشد، تا نه اختلافى پديد آيد، نه به
منازعهاى دامن زده شود و نه آتش دشمنى و جبههگيرى شعلهورتر گردد.
جان به فداى آن سكوتهايى كه آتش
فتنهها را فرو مىنشاند!...
نوعى سپاس
امام على علیه السلام فرمود:
أَكْثِرِالنَّظَرَ اِلىمَنْ فُضِّلْتَ
عَلَيهِ، فَاِنَّ ذلِكَ مِنْأَبْوابِالشُّكْرِ.
به كسانى كه نسبت به آنان برترى داده
شدهاى، بسيار بنگر، چرا كه اين كار، از بابهاى شكر و سپاس (نسبت به نعمت) است.
غررالحكم ج2 ص202
× × ×
تا نعمت را نشناسى، حالت شكر
نمىيابى.
و تا داشتههاى خود را نسبت به
نداشتههايت و ناداران مقايسه نكنى، پى به نعمت نمىبرى.
آنكه از بىكفشى بنالد، وقتى نگاهش
به بىپ بيفتد، شاكر خواهد شد كه اگر كفش ندارد، دستكم پا دارد. اين، حكمتى است
كه سعدى هم در گلستان به آن اشاره كرده است.
خود را با چه كسانى بايد مقايسه كرد؟
با پولداران مرفه و بر خورداران متمكن؟ يا با مستضعفان و محرومان بىبضاعت؟
در مقايسه اول، پيوسته از اينكه نسبت
به ثروتمندان كم داريم، احساس ناراحتى و خداى ناكرده ناسپاسى خواهيم داشت. اما در
حالت دوم، به سپاس خواهيم رسيد، به خاطر داشتههايمان.
پس، يكى از كليدهاى گشايش باب شكر،
توجه به برترىها و برخوردارىهايى است كه نسبت به ديگران دارى. تنها به ثروت و
امكانات مالى و مادى هم محدود نمىشود.
سالمان، بايد خود را با بيماران مقايسه
كنند، عالمان خود را با بيسوادان، صاحبان محبوبيت و وجهه، با رسوايان و مطرودان،
صاحبان هنر و خلاقيت، با بىهنران عاجز.
برخورداران از پدر و مادر خوب و استاد
شايسته و همكار صالح و همدرس تلاشگر، وقتى خود را با آنان كه از والدين محرومند، يا
استاد خوب و همكار و همدرس شايسته ندارند مقايسه كنند، متوجه نعمتى خواهند شد كه
دارند.
اگر خوب بنگرى، خيلى نعمتها دارى كه
بسيارى از آن بىبهرهاند.
پس، چرا ناسپاسى؟!
مشغوليت و مسؤوليت
امام على علیه السلام فرمود:
كُنْ مَشْغُولاً بِما أَنْتَ عَنْهُ
مَسْؤُولٌ.
به كارى مشغول باش كه از آن سؤال خواهى
شد.
غررالحكم ج4 ص601
× × ×
كار و اشتغال، وقت انسان را پر
مىكند.
آنگاه، اگر كار مهمترى پيش آيد، با
كمبود وقت مواجه مىشويم، چون ظرفيت زمانى خويش و فرصتهاى داشته را، صرف كارى
كردهايم كه اگر هم مهم بوده، مهمتر نبوده است.
پس اهم و مهم كردن كارها و اولويتبندى
امور، هم جلوى پشيمانىهاى بعدى را مىگيرد و هم نيرو، فرصت، امكانات و
جوانى، صرف كارى مىشود كه بهتر و لازمتر است.
راستى... آيا همه آنچه اوقات ما را
مىگيرد، لازم و مهم است؟
و همه آنچه عمرمان را خرج آن مىكنيم،
ارزشمند است؟
اگر فردا، درباره چيزهايى مورد سؤال
قرار بگيريم كه به آنها نينديشيده و نپرداختهايم، چه خواهيم كرد؟
يا اگر آنچه را مهم پنداشتهايم، فردا
معلوم شود كه چندان اهميت و ارزشى نداشته كه خودمان و عمرمان و فكر و تلاشمان را
خرج آن كردهايم، آن وقت چه؟... قطعاً حسرت و افسوس خواهيم خورد.
اينكه عمر و جوانى را در كجا خرج
كردهايم، از كجا پول درآوردهايم و در چه راهى مصرف كردهايم، اينكه رفتارمان با
پدر و مادر چگونه بوده است، اينكه با نماز چه برخوردى داشتهايم، نسبت به
قرآن و عترت چه رفتارى داشتهايم، به ميثاقمان با خون شهد تا چه حد پاى بند
بودهايم، به قول و قرارهايمان تا چه حد وفا كردهايم و ذهن انسانهاى متعهّد را
مشغول مىسازد.
اينها از جمله امورىاند كه نسبت به
آنها مسؤوليم و در قيامت هم از آنها سؤال خواهد شد.
آيا مشغوليت ما در ارتباط با
مسؤوليت ماست؟!
بهترين مشاوران
امام على علیه السلام فرمود:
خَيْرُ مَنْ شاوَرْتَ:
ذَوُوالنُّهى وَالْعِلْمِ
وَأُولُوالتَّجارِبِ وَالْحَزْمِ.
بهترين كسانى كه با آنان مشورت مىكنى،
صاحبان خرد و دانش و تجارب و دورانديشىاند.
غررالحكم ج3 ص428
× × ×
مهمتر از اصل مشورت، شناختن و يافتن
مشاوران خوب و شايسته است. ولى اين خوبى و شايستگى در مشاور، چيست؟ و معيار آن
كدام است؟
انگيزه رايزنى و مشورت، بهرهگيرى از
دانش و تجربه و خرد ديگران است.
آنچه ما را از خطا و بيراهه و لغزش
مصون مىدارد، افزودن دانستهها و تجربههاى ديگران به دانش و فهم و تجارب خويش است.
آنكه از عقل و خرد كاملى برخوردار
نيست،
آنكه فاقد دانش و تجربه است،
و آنكه در كارها و نظرها و تصميمها،
اهل حزم، آيندهنگرى و مآل انديشى نيست، نمىتواند براى ما مشاورى خوب باشد
و ما را به صواب برساند.
خردمندى،
مانع تصميمهاى عجولانه مىشود.
علم،
سلامت عملكرد و انتخاب را تضمين مىكند.
تجربه،
بالاتر از علم است و حزم هم ما را از پشيمانىهاى ناشى از شتاب و هوس و نقدانديشى
مصون مىدارد.
اين است كه نبايد از هر كس نظر خواست و
به نظر مشورتى هر فردى عمل كرد.
دقت در فراهم بودن شرايط و اوصاف
چهارگانه در طرف مشورت ما، نشانه گزينش مشاوران شايسته است. چهار معيار در مشاور
خوب، عبارتند از:
برخوردارى از علم، خرد، تجربه و
حزم!
خورشيد پنهان
امام على علیه السلام فرمود:
لاتَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قائِمٍ
لِلَّهِ بِحُجَّةٍ،
إِمَّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا
خائِفاً مَغْمُور.
زمين هرگز از كسى كه با حجت براى خدا
قائم باشد خالى نمىماند، يا آشكار و مشهور، يا بيمناك و پنهان.
غررالحكم ج6 ص410
× × ×
شناخت حجت، از ضرورىترين شناختهاست.
شناخت كسى كه از سوى خدا، سندى معتبر و
ملاكى قوى و معيارى روشن قرار داده شده است، تا بندگان، بندگى و اطاعت و عبوديت
خويش را با اذن او و با انطباق بر امر و نظر او انجام دهند.
خداوند با حجتهايش با بندگان
احتجاج مىكند.
پس بايد حجت شناس بود، تا اعمال، طبق
نظر و رضاى او باشند.
وگرنه، عملها نه درستاند، نه مقبول!
حضرت حجت علیه السلام همان حجت الهى و خورشيد در پس ابر است
كه قائملله است.
وقتى شاخص وجود داشته باشد درست و
نادرست و حق و باطل، با آن سنجيده مىشود. شاخصها و حجتهاى الهى، يا آشكار است،
يا گمنام، يا مشهور است، يا پنهان، يا خائف است، يا ايمن. ولى... به هرحال، هست و
هستى او به هستى معنى مىدهد و پشتوانه اهل قبله است.
امام عصر علیه السلام ، گرچه پنهان
است، اما پيداترين است. گرچه غايب است، ولى روشنترين حضور است. گرچه خورشيد در
پس ابر غيبت است، اما نورافشانى و حيات بخشى او هويداست. دلها را اميدوار مىسازد و
به آينده روشن نويد و اميد مىدهد.
اگر زمين خالى از حجت باشد، هم نظام
هستى درهم مىريزد، هم مردم بىپشتوانه و تكيه گاه مىمانند.
اين است كه صاحب زمين و زمان، محور
عالم وجود و واسطه فيض و نقطه التقاى ميليونها انسان بىپناهى است، كه چشم اميد به
روز موعود بسته و دل به عصر ظهور و حضور دادهاند.
خدايا!... معرفت، محبت و اطاعت
آن قائم حجت را نصيبمان كن و اين دوران فراق را به ديدار مبدل ساز.
سياست نيكو
امام على علیه السلام فرمود:
حُسْنُ التَّدبيرِ وَ تَجَنُّبُ
التَّبذيرِ مِنْ حُسْنِ السِّياسَةِ.
تدبير و آيندهنگرى نيكو و پرهيز از
ولخرجى، از نشانههاى حسن سياست است.
غررالحكم ج3 ص385
× × ×
مديريت صحيح، استفاده بهينه از
نيروه و امكانات و شرايط و زمينهها را مىطلبد.
با برنامهريزى مىتوان از هدر رفتن
نيروها، بودجهها، فرصتها و استعدادها جلوگيرى كرد.
برعكس، بىبرنامگى و ريختوپاش و هدر
دادن امكانات، هم نشانه ضعف مديريت و ناتوانى در اجراى برنامههاست، هم آنچه
پيوسته دست نيافتنى باقى مىماند هدف است.
تاكنون، آسيبهايى كه از ناحيه نداشتن
آيندهنگرى و طرح و برنامه كوتاه مدت و درازمدت ديدهايم، كم نبودهاند.
از ريخت و پاش در بودجه و هدر دادن
سرمايهها و نشناختن موقعيّتهاى مناسب نيز كم ضرر نكردهايم.
راستى... سياستمدار شايسته و مدير
اجرايى لايق و كارگزار متعهّد كيست؟
مولاى ما حضرت امير علیه السلام ، در
اين جمله كوتاه، حسن تدبير و اجتناب از تبذير را از جمله نشانهها و شاخصهاى
حسن سياست مىداند و ... البته كه نشانههاى ديگر هم دارد مثل اخلاص، مردم دوستى،
وجدان كارى كه محل طرح آن اينجا نيست.
بعضىها در امور شخصى و اموال خودشان،
هم برنامهريزى دقيق دارند، هم حساب ريالشان را، ولى در اموال عمومى و
بيتالمال، دست و دل بازى مىكنند و در برنامههاى اجرايى قلمرو مسؤوليتشان،
بىتدبيرند و بارى به هر جهت كار مىكنند.
آيا اين جفا بر خلق خدا نيست؟!
درست كارى
امام على علیه السلام فرمود:
عَلَى الصِّدْقِ وَ الأمانَةِ مَبْنَى
الإِيمانِ.
پايهگذارى ايمان بر راستگويى و
امانتدارى است.
غررالحكم ج4 ص318
× × ×
شايد هيچ چيز به اندازه بىاعتمادى
وضع جامعه را مختل نمىسازد.
اعتماد نداشتن به درستى حرفها، وفاى به
قول و قرارها، عمل به تعهدات، سالم بودن كالاها، واقعى بودن قيمتها، طبيعى بودن
كمبودها و... وضع معيشتى مردم را دچار اختلال مىكند و زمينه و بسترى براى ظهور و
رواج دروغ و نيرنگ و فريب و جعل و احتكار و گران فروشى و سودجويى فراهم مىآورد.
از آن سو، اگر مردم به يكديگر اطمينان
كنند و به حرفها و عملهاى هم اعتماد داشته باشند، روند امور در جامعه، بهبود خواهد
يافت و حتى رشد اقتصادى و امنيت بازار كار و سرمايهگذارى و دادوستد و امور ادارى و
اجرايى را در پى خواهد داشت.
پايه ايمان بر صدق و امانت است.
چه حرف بلند و شگفتى!
يعنى اگر كسى راستگو و درستكردار
نبود، مؤمن نيست، هر چند شب و روز ذكر بگويد و پيشانى بر زمين بكوبد و نماز
مستحبى بخواند و به زيارت مشرف شود.
چه زيبا گفته است مرحوم سعدى:
زهدآن نيست كه بر خاك نهى پيشانى
صدق پيشآر، كه اخلاص به پيشانى نيست
در جامعهاى هم كه صداقت و امانت،
سكه رايج نباشد، اعتماد عمومى سلب مىشود و جامعه ايمانى محسوب نمىشود، خواه در
گفتار باشد، يا اخبار رسانهها، يا محتواى مطبوعات يا اظهار نظرهاى مسؤولان يا
گزارش مديران.
براى ايمانى ساختن جامعه، به رواج سكه
صدق بينديشيم و به اعتبار بخشيدن به ارز امانت!...
روزه درمانى
امام على علیه السلام فرمود:
أَلصِّيامُ أَحَدُ الصِّحَّتَيْنِ.
روزه گرفتن، يكى از دو تندرستى است.
غررالحكم ج2 ص27
× × ×
وقتى معده، به تعبير روايات، خانه
بيمارىهاست و پرهيز، پايه همه درمانها، نقش درمانى روزه آشكار مىشود.
ماه رمضان، هم فرصتى براى استراحت
دستگاه هاضمه است، هم زمينهاى براى سوخت و ساز بهترِ بدن و ذوب شدن اضافات است،
هم تقويتى براى اراده در مقابل خواستههاى شكم و شهوت است، هم يادآور فقرا و
محرومين در دنيا، و تشنگى و گرسنگى روز قيامت است.
پس، تنها درمان جسمى نيست،
روح را هم مداوا مىكند و غفلت را
مىزدايد، عواطف را تلطيف مىكند و حس مردم دوستى را برمىانگيزاند، بعد معنوى
را بيدار مىكند، روحيه شفقت بر مردم و همنوعان را زنده مىسازد، انسان را به هويت
اصلىاش كه بنده بودن است، متوجه مىسازد و او را به خدا نزديكتر مىكند.
اگر امروزه، روزه و امساك را شيوهاى
در معالجه برخى بيماريها مىدانند، خاصيت تندرستى كه رهاورد روزه است، قرنها پيش
در روايات آمده است. هم در اين سخن كه حضرت امير، براى روزه گرفتن نقشى مهم در صحت
بدن بيان فرموده است، هم در حديث نبوى شريف است كه فرمود: صُومُوا تَصِحُّو.
روزه بگيريد تا تندرست شويد.
فرصت ماه مبارك را مغتنم بشاريم.
هم در بهرهگيرى از بركات معنوى و
سازندگيهايش،
هم در تأمين تندرستى كه سوغات آشكار
روزه است.
در پيشگاه خدا
امام على علیه السلام فرمود:
مَنْ قَرَعَ بابَ اللَّهِ فُتِحَ لَهُ.
هركس آستان خدا را بكوبد، در به رويش
گشوده مىشود.
غررالحكم ج5 ص267
× × ×
مهربانىهاى خدا بىپايان است.
از بندگان خواسته است كه او را
بخوانند، تا جواب دهد، درخواست كنند تا عطا كند.
چه لطفى بالاتر از اين؟! وعده آمرزش
نيز داده است. دعا و نيايش و استغفار، كوبيدن آستانه و درگاه خداست. بىشك،
نيايشهاى خالصانه را بىپاسخ نمىگذارد و استغفارهاى راستين را مىپذيرد و گناهان
را مىبخشايد.
گر گدا كاهل بود، تقصير صاحبخانه
چيست؟
در دعاى افتتاح، در شبهاى رمضان
مىخوانيد كه خداوند، اجازه داده تا او را بخوانند و اجابت را هم تضمين كرده است.
حالِ عبادت يافتن نيز، موهبتى الهى است.
هم
دعا از تو، اجابت هم زتو.
مهم، دعاى خالصانه و خواستن صميمى و
اصرار و التماس در پيشگاه اوست.
كسى كه درى را بكوبد و ادامه دهد، اگر
در خانه كسى باشد، بالأخره در را مىگشايد. چرا آستان خدا چنين نباشد؟! خدا كه
شنواتر، مهربانتر و كريمتر است!
اگر صدا مىزنيم و جواب نمىشنويم،
بايد ببينيم كجاى كار خراب است؟
فرصتهاى اين ايام را نبايد راحت و
رايگان از كف داد. شبها، سراسر بركتاند و رحمت، روزها هم فرصت بندگى و اطاعت.
قصور در كجاست؟ در رحمت خدا يا خواستن
ما؟
فرصت محاسبه
امام على علیه السلام فرمود:
ثَمَرَةُ الُْمحاسَبَةِ صَلاحُ
النَّفْسِ.
ثمره محاسبه، اصلاح شدن نفس است.
غررالحكم ج3 ص334
× × ×
هيچ خردمندى راضى به خسران و زيان در
معامله نمىشود.
ليكن، شناخت سود و زيان مهم است.
چه بسيارند كسانى كه نفع و ضرر را
به جاى هم اشتباه مىگيرند و گاهى عمرى خسارت مىبرند، اما خود را برنده
مىپندارند. چه خوب است كه دفترچه محاسبه نفس افتتاح كنيم.
برنامه اخلاقى و تربيتى محاسبه، براى
آن است كه انسان به سود و زيان عمر خويش بنگرد و سرمايه عمر را كه خرج مىكند
بازدهى هم برايش داشته باشد.
كتاب
نفس را هم بايد ورق زد و خواند.
در شناخت نيتها، خصلتهاى خوب و بد و
رذايل و فضايل خود هم بايد كوشا بود و فرصت رمضان و شبهاى قدرش و سحرهاى
بيدارگرش، بهترين موقعيت است.
كسى مىتواند مدعى خودسازى باشد كه
خودشناسى هم داشته باشد.
شگفتا!... انسان براى مقدارى سرمايه
مادى و سرمايهگذارى تجارى و سپرده بانكى كلى حساب و كتاب و دفتر جزء و كل و...
دارد، اما سرمايههاى خويش را بىملاحظه برباد مىدهد و خسرانهاى روحى را خسارت به
حساب نمىآورد.
نتيجه محاسبه خويش، اصلاح خود است.
در سايه محاسبه است كه انسان به عيوب و
كاستيهاى خود واقف مىشود و اگر واقعاً در مسير كمال است، آنها را اصلاح مىكند و
زمينه رشد را فراهم مىآورد.
روزى چند دقيقه، از خودتان حساب
مىكشيد؟...
ترس از گناهان
امام على علیه السلام فرمود:
لا تَخَفْ إِلاَّ ذَنْبَكَ.
جز از گناه خويش مترس.
غررالحكم ج6 ص262
× × ×
گناه، دست از دامن گناهكار نمىكشد، تا
او را رسوا كند.
وقتى بساط عدالت گسترده شود، پاى اهل
ستم در تله مىافتد و ظلم، دامنگير ظالم مىشود.
اگر بنا شود مجرمان تعقيب و مجازات
شوند، هر جرم و گناهى، دامى است كه موجب گرفتار شدن مجرم مىشود.
آخرت،
مرحله دادرسى، كيفر و مجازات خطاكاران است و... البته مرحله مزد و پاداش نيكوكاران
نيز.
خداوند هم، عادل است و عالم، دقيق است
و حسيب. گرچه به لطف و رحمتش اميدها بستهايم، اما اگر نه به فضل و لطفش، بلكه به
عدلش با ما رفتار كند، كيست كه از كيفرش برهد؟
ذره ذره گناهان، تبديل به كوه معصيت
مىشوند، كه هرگز دوشهاى ضعيفمان ياراى تحمل آن را ندارد.
قطره قطره معاصى، تبديل به درياى
جرايم مىشوند، كه ما را در كام امواجش غرق مىسازد.
پس، دشمنترين دشمنان ما، گناه ماست
كه ما را گرفتار يا رسوا خواهد ساخت و اگر در دنيا هم بگريزيم، گريزى از فرداى
قيامت نيست.
بايد ترسمان نه از قانون و محكمه، بلكه
از حساب و بررسى اعمال و گناهانمان باشد، والا آن را كه حساب پاك است، از محاسبه
چه باك است؟
توبه
راهى است براى محو سيئات.
تا اين فرصت باقى است، دامهاى رسواگر
گناه را برچينيم!
عبرتها
امام على علیه السلام فرمود:
ما أَكْثَرَ الْعِبَرُ وَ أَقَلَّ
الإِعْتِبارُ.
وسايل عبرت گرفتن چه بسيارند، اما عبرت
گرفتن چه اندك است!
غررالحكم ج6 ص68
× × ×
شكستهايى كه براى عدهاى پيش مىآيند،
مىتوانند براى ديگران درس پيروزى داشته باشند.
ناكامىهاى برخى برنامهها، مىتوانند
برنامهريزان را به تغيير شيوه وادارند، تا در كارها موفق شوند و به اهداف
برسند.
مرگ و ميرهاى هر روزه، مىتوانند براى
ما مايه بيدارى و سرمايه تنبّه شوند.
ديدن صحنههاى تصادف، به رانندگان درس
احتياط مىدهد و فرجام شوم معتادان براى اهل هوس، آيينه عبرت است و رسوايى اهل
معصيت، براى ديگران يك موعظه است.
همه اينها درست، ولى وقتى كه چشم
عبرتبين باز و تصميم بر پند آموختن در كار باشد!
خاقانى، ايوان مدائن را آيينه عبرت
مىداند، ولى براى كه؟ براى دل عبرتبين!
قرآن كريم و نهجالبلاغه عزيز، از
عبرتها پندها، آموزشها، هشدارها و اعلام خطرها، موج مىزنند. ولى براى دلهاى آگاه
و چشمهاى باز.
دوروبر خود ما و همين عمر اندكمان،
كلى عبرت براى ما ارائه مىدهد. ولى آنجا كه ديده عبرتبين را بسته باشيم و خود
را به آن كوچه بزنيم، از اين همه عبرتها چه اعتبار؟
دواى دردها موجود است، اما اگر از آنها
استفاده نكنيم، درمانى هم در كار نيست.
راندن در جاده بىعلامت، خطرناك است.
رانندگى در جادهاى هم كه پر از علايم
رانندگى و تابلوهاى هشدار دهنده است، اگر راننده نخواهد به آنها توجه كند همان
خطرها را دارد.
مايه عبرت فراوان است، ولى آنچه كم
داريم، پندآموزى و عبرت گرفتن است.