كرامتهاى امام از زبان پيامبر
دهها جلد كتاب گنجايش آن را ندارد تا زندگى امامى را كه وحى
درجاى جاى حيات او نمودار است، توصيف كند. امامى كه آيت
بزرگرسالت الهى وشاهد حقيقى نبوّت آخرين پيامبر محسوب مىشد.
حال كهاين كتاب نمىتواند بيانگر درياى بى كرانه فضايل و
كرامتهاى علىعليه السلامباشد، تنها ذكر قطرههايى از اين
دريا كافى است كه خود مىتواند چشمهسارى بزرگ براى ما باشد.
شايد برخى از شنيدن فضايل امام از زبان پيامبرصلى الله عليه
وآله دچار حيرتوتعجّب شوند. چرا كه اينان حكمت آفرينش را
بخوبى در نيافته و درچهار چوب نگرشهاى قرآنى بنيكى
نيانديشيدهاند. امّا اگر به آسمانها وزمين وويژگيهاى آنها به
عنوان آفريدههاى خداوند بنگرند و دريابند كهخداوند آنها را
مسخّر انسان ساخته و انسان را بر بسيارى از مخلوقاتشبرترى
بخشيده و فرزندان آدم را به خاطر بندگى او بزرگ داشته و
بهترينكس در نزد خود را با تقواترين آنان قرار داده است،
آنگاه مىتوانندكرامتهاى اولياى خدا را دريابند و بدانها
اعتراف كنند.
امّا اگر با ديدگاههاى مادّى به انسان بنگرند، طبيعى است
كهنمىتوانند حتّى يكى از اين كرامتها را تصديق كنند. حتّى
اين امر به كمكوحى كه يكى از كرامتهاى الهى است كه خداوند به
انسان ارزانى داشتهورمز برترى او بر ساير مخلوقاتش به شمار
مىآيد و كليد تسخير اشيا بهوسيله او محسوب مىشود، امكان
ناپذير مىنمايد.
اينك باهم برخىاز كرامتهاىاميرمؤمنانرا از نظر مىگذرانيم
ويادآورمىشويم كه دشواريها و سختيهايى كه آن امام در طول
زندگى خود متحمّلآنها شد قلّه بلند براى رسيدن به پروردگار
پاكش و وسيلهاى براى نزديكساختن او به خشنودى خدايش بود.
فضايل على از زبان پيامبر
سلمة بن قيس از پيامبرصلى الله عليه وآله روايت كرده است كه
فرمود :
"على در آسمان هفتم است چونان خورشيد روز در زمين. و در
آسماندنياست چونان ماه شب در زمين. خداوند از فضل خود پاداشى
به على دادهكه اگر آن را ميان زمينيان تقسيم كنند براى همه
آنان كافى خواهدبود وچنان دركى به على عنايت كرده كه اگر آن را
ميان ساكنان زمينپخش كنند به همه آنها خواهد رسيد. نرمى او به
نرمى لوط و خوىاو به خوى يحيى وزهد او بهزهد ايوب
وبخشندگىاش به بخشندگىابراهيم وشادىاش به شادى سليمان بن
داوود و نيرويش به نيروى داوودشباهت دارد.
او را نامى است كه بر هر پردهاى در بهشت نگاشته شده
است،پروردگارم اين نويد را به من داده است و اين بشارت براى
على در نزد مناست. على در نزد حق محمود و در نزد فرشتگان پاك
است. او از يارانخاص و خالص ونزديك و چراغ و بهشت و رفيق من
است. پروردگارممرا به او مأنوس كرده است. پس از پروردگارم در
خواستهام كه او را پيشاز من نميراند و نيز از حضرتش در
خواستم كه او را شهيد بميراند.
به بهشت قدم نهادم و ديدم كه شمار حوريان على بيشتر از
برگدرخت وقصرهايى كه براى او بنا شده چون شمار افراد بشر است.
على از من و من از اويم. هر كه ولايت على را پذيرفت، ولايت
مراپذيرفته است.
عشق به على نعمت و پيروى از او فضليت است. فرشتگان به او
نزديكوجنهاى نيكوكار گرد او را فرا گرفتهاند. پس از من كسى
گرامى تر از او درعزّت وافتخار و آيين بر زمين گام نمىنهد. او
خشن و بى بند و بار و لجوجنبود. زمين او را حمل كرد و
گرامىاش داشت. پس از من از شكم هيچ زنى،كسى به بزرگى او زاده
نشد. در منزلى فرود نيامد مگر آنكه خجستهوفرخنده بود.
خداوند حكمت را بروى فرو فرستاد و جامه فهم بر او
پوشانيد. فرشتگان با وى همنشين بودند كه او نمى ديدشان و اگر
قرار بود پس از منبه كسى وحى شود به على وحى مىشد.خداوند
مجالس را به على مى آراست و لشكرها را بدو گرامى مىداشت.
شهرها را بدو رونق مىبخشيد و سپاهيان را به واسطه او عزّت
ارزانى مىداشت. مَثَل او همچون خانه خداست كه زيارت مىشود
امّا زيارت نمىكند و مَثَل او مانند ماه است كهچون تابش
گيرد، سياهى را به نور خويش روشن مىكند و مَثَل او
چونان خورشيد است كه چون بتابد دنيا را پر فروغ گرداند. خداوند
او را درقرآنش توصيف كرده و به آياتش ستوده است. در قرآن آثار
منزلت هايش بيان شده است. پس او به گاه زنده بودن بزرگوار وبه
گاه مرگ شهيد است".(107)
ابوذر غفارى گويد : روزى از روزها در برابر رسول خداصلى الله
عليه وآله، نشستهبوديم. آنحضرت براى سپاس از خدا به نماز
برخاست و ركوع و سجود بهجاى آورد. آنگاه گفت :
"اى جندب! هر كه خواهد به علم آدم و فهم نوح و دوستى
ابراهيمومناجات موسى و عبادت عيسى و صبر و ابتلاى ايوب بنگرد
بايد به اينكس كه مىآيد نظر كند. او چون مهر و ماه روان و
اختر درخشان است.دلاورترين مردم است و بخشندهترين آنان. پس
نفرين خدا و فرشتگانوتمام مردم بر دشمن او باد".
ابوذر گويد : مردم پس از شنيدن سخنان رسول خدا به كسى
كهمىآمد روى كردند تا بينند چه كسى است؟ ناگهان ديدند كه او
على بنابىطالب است.(108)
در كتاب خطيب خوارزمى و نيز در كتاب ابو عبداللَّه نطنزى آمده
استكه ابوعبيد دوست سليمان بن عبدالملك گفت : به عمر بن
عبدالعزيز خبردادند كه گروهى، على بن ابىطالب را ناسزا
گفتهاند. عمر بن عبدالعزيز برفراز منبر رفت و گفت : غزال بن
مالك غفارى از ام سلمه برايم نقل كردكه گفت : روزى پيامبرصلى
الله عليه وآله نزد من بود كه جبرئيل به حضور او آمدوپيامبر را
صدا كرد. آنحضرت لبخندى زد. چون جبرئيل از نزدش رفتپرسيدم :
چرا خنديدى؟ فرمود :
"جبرئيل به من خبر داد به على كه مشغول چرانيدن شترانش
بودهبرخورد كرده است. امّا على خفته بود و قسمتى از بدنش پيدا
بود. جبرئيلگفت : من نيز دو جامهاش را بروى افكندم. اينك من
خنكى ايمان او را كهتا قلبم رسيده، احساس مىكنم".
در روايت اصبغ آمده است كه امام به تنهايى از مدينه بيرون
رفت.هفت روز سپرى شد و على باز نيامد. پيامبرصلى الله عليه
وآله را ديدند كه مىگريستو مىفرمود :
"خدايا على نور چشمم، قوّت زانويم و پسر عمويم و زداينده اندوه
ازسيماى مرا به سويم باز گردان". آنگاه براى هر كسى كه خبر على
را به اوبرساند، بهشت را تضمين كرد. مردم بر مركبهاى خود سوار
شدند و در پىامام روانه شدند. سرانجام فضل بن عبّاس، او را
يافت و مژده آمدنش را بهپيامبرصلى الله عليه وآله رساند.
پيامبر به استقبال على شتافت. چپ و راست و سر و بدن آنحضرت
راوارسى كرد. من عرض كردم : على را چنان وارسى مىكنى كه گويى
بهجنگ رفته است؟ پس پيامبر گفت جبرئيل به من خبر داد كه گروهى
ازمشركان شام آهنگ تو را كرده بودند پس على را به تنهايى به
سوى ايشانروانه كن. پس جبرئيل به هزار فرشته و ميكائيل نيز با
هزار فرشته با علىخارج شدند و ملك الموت را ديدم كه در پشت
على جنگ مىكرد.
در اربعين خطيب و شرح ابن فياض و اخبار ابورافع در ضمن
روايتىطولانى از حذيفه يمانى نقل شده است كه :
اميرمؤمنان بر رسول خدا كه بيمار بود، وارد شد. سر پيامبرصلى
الله عليه وآله دردامان مردى خوش اخلاق بود و پيامبر صلى الله
عليه وآله هم به خواب فرو رفته بود.آن مرد گفت : به پسر عمويت
نزديك شو كه تو سزاوارتر از منى. پس على سر پيامبر را به دامان
گرفت. چون پيامبر بيدار شد سراغ آن مرد راگرفت، امام گفت : او
چنين و چنان بود. آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله گفت : او
جبرئيلبوده است. با من سخن مىگفت تا دردم سبك شود.
در خبرى ديگراست كه جبرئيل بهپيامبر ديكته مىكرد پس
آنحضرتبرخاست و به على دستور داد تا وحى را بنويسد.
محمّد بن عمرو به اسناد خود از جابر بن عبداللَّه نقل كرده است
كهگفت : رسول خدا فرمود :
هيچ قومى از مشركان مرا نافرمانى نكردند مگر آنكه تيرى الهى
بهسوى آنان انداختم پرسيدند : اى رسول خدا تير الهى چيست؟
فرمود :
"على بن ابى طالب است او را در هيچ جنگى نفرستادم و براىهيچ
مبارزهاى اعزام نكردم مگر آنكه جبرئيل را از جانب
راستش وميكائيل را از طرف چپش و ملك الموت را پيشارويش و ابرى
سايه گستر رابر فراز سرش مىديدم تا زمانى كه خداوند بهترين
يارى و پيروزىاش را نصيب او مىكرد".
روايات ديگرى درباره مشاهده جبرئيل توسّط امام، به صورت
دحيهكلبى هنگامى كه او را بدان نامها خوانده بود و نيز هنگامى
كه سررسولخداصلى الله عليه وآله را به دامان گرفته بود و
جبرئيل به وى گفت :
تو نسبت به رسول خدا از من سزاوارترى و همچنين زمانى كه
برپيامبر املاى وحى مىكرد و خواب پيامبر را فرو گرفت و وقتى
كه شترىاز يك اعرابى به بهاى يك صد درهم خريد و آن را به يك
صد و شصتدرهم به ديگرى فروخت و نيز زمانى كه پيامبرصلى الله
عليه وآله را غسل داد و... دركتابها نقل شده است. همچنين احمد
در فضايل، گوشهاى از اين روايتها راذكر كرده است.
جبرئيل در چند موقعيت علىعليه السلام را خدمت كرده است. على
بن جعهاز شعبه از قتادة از ابن جبير از ابن عبّاس درباره سخن
خداوند تعالى كهفرموده است : ( تَنَزَّلُ الْمَلاَئِكَةُ
وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أَمْرٍ ) (109)
"در شب قدر فرشتگان و روح به اجازه پروردگارشان از هر امر
سلامىفرود آيند". روايت كردهاند كه گفت : رسول خداصلى الله
عليه وآله هفت رمضان روزهگرفته بود وعلى بن ابىطالب نيز در
اين كار با او همراه بود، در هر شبقدر، جبرئيل فرود مىآمد و
از جانب پروردگارش بر على سلام و درودمىفرستاد.
احمد قصرى از امام حسن عسكرى از پدرانش از حسين بن علىعليهم
السلامنقل كرده است كه گفت : از جدّ خود رسول خداصلى الله
عليه وآله شنيدم كه مىفرمود :
"در شب اسراء در درون عرش فرشتهاى را ديدم كه شمشيرى از نور
بهدست داشت و با آن چنان بازى مىكرد كه على بن ابىطالب با
ذوالفقاربازى مىكرد و ملائكه چون به ديدار على بن ابىطالب
مشتاق مىشدند بهسيماى اين فرشته مى نگريستند. پس گفتم :
پروردگارا! آيا اين برادرموپسر عمويم على بن ابىطالب است؟
خداوند پاسخ داد : اى محمّد اين فرشتهاى است كه آن را بر هيأت
على آفريدهام. او مرا در درون عرشعبادت مىكند و حسنات و
تسبيح و تقديس او تا روز قيامت به حسابعلى بن ابىطالب نگاشته
خواهد شد".(110)
در كفاية الطالب از انس نقل شده است كه گفت : رسول خدا فرمود :
"در شب اسراء به فرشتهاى برخوردم كه بر منبرى از نور نشسته
بودوفرشتگان ديگر به گرد او حلقه زده بودند. پرسيدم : اى
جبرئيل اينفرشته كيست؟ گفت : نزديكش شو و به او سلام كن. پس
به نزديك اودرآمدم و بر وى سلام گفتم. ناگهان ديدم كه او
برادرم و پسر عمويم، علىبن ابىطالب است. باز پرسيدم : اى
جبرئيل آيا على در رسيدن به آسمانچهارم از من پيشى گرفته است؟
پاسخ داد : نه لكن ملائكه از شدّت عشقخود به على شكوه كردند
وخدا هم اين فرشته را از نور شبيه على بيافريد.پس ملائكه در هر
شب و روز جمعه او را هفتصد بار زيارت مى كنندوزبان به تسبيح و
تقديس خداوند مىگشايند و ثواب آن را به دوستدارانعلى هديه
مىكنند".(111)
در مناقب خوارزمى به نقل از عبداللَّه بن مسعود آمده است كه
گفت :رسول خدا فرمود :
"اوّلين كس از آسمانيان كه على بن ابىطالب را به برادرى
گرفت،اسرافيل وپس از وى ميكائيل و سپس جبرئيل بود. و اوّلين
دوستداران اواز كرّوبيّان، حاملان عرش و سپس رضوان دربان بهشت
و آنگاه ملكالموت بود. همانا ملكالموت بر دوستدارانامام على
ترحم كند چنانكهبر پيامبرانرحممىكند".(112)
و در كفاية الطالب از وهب بن منيّه از عبداللَّه بن مسعود نقل
شده استكه گفت : رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود : "على را
هيچ جنگى نفرستادم مگرآنكه جبرئيل را در جانب راستش و ميكائيل
را در طرف چپش و ابرهاىسايه گستر را بر فراز سرش مىديدم تا
زمانى كه خداوند پيروزى را روزىاو گرداند".(113)
طبرى و خركوشى در كتابهاى خود به اسناد خود از سلمان نقل
كردهاندكه گفت : پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود :
چون روز قيامت فرا رسد قبهاى از ياقوت سرخ در كناره راست
عرشبراى من بر پاى دارند و براى ابراهيم قبهاى سبز بر كناره
چپ عرش بزنندو ميان اين دو، قبهاى از مرواريد سپيد براى على
بن ابىطالب بر پا سازند.با اين وصف، گمان شما به حبيبى كه
ميان دو خليل جاى گرفته است،چيست؟!
ابوالحسن دارقطنى و ابونعيم اصفهانى در الصحيح و الحليه به
اسنادخود از سفيان بن عيينه از زهرى از انس نقل كردهاند كه
گفت : رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود :
"چون قيامت فرا رسد براى من منبرى به طول سى مايل قرار
دهند.آنگاه منادى از دل عرش بانگ بر مىدارد كه : محمّد كجاست؟
منپاسخش را مىدهم. آنگاه به من گفته مىشود : بالا رو. پس من
بر فراز منبرمىروم. آنگاه منادى براى بار دوّم بانگ بر
مىدارد كه : على بن ابىطالبكجاست؟ سپس او نيز بر فراز منبر
مىآيد و يك پله پايينتر از من جاىمىگيرد. آنگاه همه
مخلوقات در مىيابند كه محمّد سرور پيامبران و علىسرور اوصيا
است".
مردى برخاست و از آنحضرت پرسيد : اى رسول خدا! پس از اين
چهكسى با على دشمنى خواهد كرد؟ پيامبر فرمود :
"اى برادر انصار! از قريش جز زنازاده و از انصار جز يهودى و
ازعرب جز كسى كه اصل و نسبش پاك نيست و از ديگر مردمان جز
بدبختو تيره روز با وى به دشمنى بر نخواهند خاست".
در قرآن كريم آمده است :
"البته آنان با كسانى كه خدا به آنها لطف فرموده يعنى با
پيامبرانوصديقان وشهيدان و صالحان محشور خواهند شد و اينان چه
نيكورفيقانى هستند".(114)
عبداللَّه بن حكيم بن جبير از اميرمؤمنان روايت كرده است كه
بهپيامبر گفت :
"آيا ما مىتوانيم هرگاه كه خواستيم تو را در بهشت ببينيم"!؟
پيامبر پاسخ داد :
"هر پيامبر را رفيقى است و آن رفيق نخستين كسى است كه از
ميانامّت او به وى ايمان آورده است". آنگاه آيه فوق نازل شد.
عبادبن مهيب از جعفر بن محمّد از پدرش از جدّش از پيامبر
درروايتى نقل كرده است كه از حضرت رسول خدا پرسيدند : اى رسول
خدادر بهشتبرين ميان تو و على چقدر فاصله است؟ آيا يك وجب يا
اندكىبيشتر از آن؟
"پيامبر فرمود :
"من بر تختى از نور عرش پروردگارمان مىنشينم و على بر كرسى
ازنور كرسى مىنشيند". عبدالصمد از جعفربن محمّد از پدرش از
على بنحسن از پدرش روايت كرده است كه گفت : از پيامبرصلى الله
عليه وآله درباره اين آيهپرسيدند :
"خوشا به حال آنان و بازگشت نيكويشان"(115)
فرمود : "اين آيه درباره على بن ابىطالب نازل شده است و خوشا
بهحال درخت خانه اميرمؤمنان على بن ابىطالب در بهشت. در
بهشتچيزى نيست مگر آنكه على در آن است".(116)
سعيد به جبير از ابن عبّاس روايت كرده است كه گفت : شنيدم
رسولخداصلى الله عليه وآله مىفرمود : "در شب اسراء به بهشت
داخل شدم و نورى ديدم كهبه چهرهام خورد. از جبرئيل پرسيدم :
اين نورى كه ديدم چه بود؟ گفت :اى محمّد! اين نور مهر و ماه
نبود بلكه يكى از كنيزكان بهشتى علىبنابىطالب بود كهاز
قصرش پديدار شد و به تو نگريست وخنديد و ايننوراز دهانش بيرون
آمد. او در بهشت همواره مىگردد تا هنگامىكهاميرمؤمنان
بهبهشت وارد شود".(117)
حاكم در امالى و ابوسعيد واعظ در شرف المصطفى و ابو عبداللَّه
نطنزىدر خصائص به اسناد خود نقل كردهاند كه زيد بن على در
حالى كه موىخود را به دست گرفته بود گفت : فرمود به من حسين
بن على در حالى كهموى خود را به دست گرفته بود گفت : فرمود به
من على بن ابىطالب درحالى كه موى خود را به دست گرفته بود گفت
: فرمود به من رسول خدا صلى الله عليه وآله در حالى كه موى خود
را به دست گرفته بود كه :
"هر كه ابو الحسن على را بيازارد در حقيقت مرا آزرده و
آنكهمرا بيازارد خداى را آزردهاست و هر كه خدا را آزار دهد
لعنت خدابر او باد".
و در روايتى ديگر آمده است :
"هر كه خدا را بيازارد خداوند به اندازه تمام آسمانها و زمين
بر اولعنت فرستد".
ترمذى در كتاب جامع و ابونعيم در حلية الاوليا و بخارى در
صحيحوموصلى در مسند و احمد در فضايل و خطيب در اربعين از
عمران بنحصين وابن عبّاس و بريده نقل كردهاند كه علىعليه
السلام در ميان غنايم كنيزىرا پسنديد. امّا حاطب بن ابى بلتعه
و بريده اسلمى بر قيمت آن كنيزافزودند. همين كه بهاى كنيز به
مبلغى عادلانه در آن روز رسيد، امامكنيزك را با همان قيمت
خريد.
چون بازگشتند، "بريده" در برابر رسول خدا ايستاد و از على زبان
بهشكوه و شكايت گشود. پيامبرصلى الله عليه وآله از او روى
برگرداند. سپس "بريده" ازراست و چپ و پشت پيامبر راه افتاد و
بازهم به شكايت خود ادامه داد.باز پيامبر به او اعتنايى نكرد
تا آنكه او در برابر حضرت ايستاد و سخنانخود را تكرار كرد. در
اين هنگام پيامبر ناراحت و رنگش دگرگون شدوچهره درهم كشيد و
رگهاى گردنش بر آمد و گفت : بريده تو را چهمىشود؟ تو تا
امروز رسول خدا را نيازرده بودى؟ آيا مگر سخن خدا رانشنيدهاى
كه مىفرمايد :
"كسانى كه خدا و پيامبرش را بيازارند خداوند در دنيا و
آخرتلعنتشان كند و بر ايشان عذابى خورد كننده مهيّا
سازد".(118)
"آيا نمىدانى كه على از من و من از اويم و هر كه على را
بيازارد مراآزرده وهر كه مرا بيازارد خداى را آزرده است و هر
كه خداى را بيازاردبر خداوند است كه او را به دردناكترين عذابش
در آتش جهنم آزار دهد؟اى بريده! آيا تو آگاهترى يا خدا؟ يا
قّراء لوح محفوظ؟ آيا تو آگاهترىيا ملك الارحام؟ آيا تو
آگاهترى اى بريده يا نگاهبانان و حافظان على بن ابىطالب؟"
بريده پاسخ داد : حافظان على بن ابىطالب آگاهترند.
پس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود :
"اين جبرئيل است كه به من از حافظان على بن ابىطالب خبر داد
كه گفتهاند : آنان از زمان ولادت على تا كنون هرگز يك خطا هم
براى او رقم نزدهاند. آنگاه از ملك الارحام و قرأى لوح محفوظ
حكايت كرد".(119) درادامه اين حديث است كه پيامبر سه مرتبه
فرمود : "از على چهمىخواهيد"؟!