عالمان بزرگ حوزهها و آثار آنها
پرسش سوم
اطلاعاتي دربارة علما، حجج اسلام و مدرسين بزرگ حوزهها و آثار آنها مرقوم فرماييد.
پاسخ: تاريخ و شرح زندگي علماي بزرگ، دانشمندان و مدرسان عاليمقام شيعه و تأليفات و آثار آنان اگر چه در نهايت اختصار هم باشد نيازمند تأليف دهها جلد كتاب است. براي اطلاع از كثرت آثار و تأليفات ايشان مراجعه به كتاب « الذريعة الي تصانيف الشيعه» كه در 28 جلد تأليف شده، مفيد است. چنانكه براي اطلاع اجمالي از احوال شخصي آنها بايد به كتاب اعيانالشيعه در پنجاه جلد و اعلام الشيعة و الدرجات الرفيعة و ساير كتابهاي تراجم و رجال مراجعه نمود.
در صدر آثار شيعه بايد « نهج البلاغه» و «صحيفه سجاديه» را نام برد كه اولي مجموعهاي از خطبهها، نامهها و كلمات قصار اميرالمؤمنين، علي عليهالسلاماست و دومي مجموعهاي از ادعية علي بن الحسين، زين العابدين عليهالسلام ميباشد.
از دهها هزار آثار شيعه از آنچه اكنون در نظر دارم تعدادي را يادآور ميشوم:
در تفسير: تبيان شيخ طوسي؛ مجمع البيان طبــرسي؛ حقايق التأويــل سيدرضي؛ تفسير عياشي؛ تفسير قمي و ابوالفتوح رازي.
در ادب و نحو: شرح رضي و صمديه.
در فقه: رسالة ابن بابويه و مقنع و هدايه صدوق؛ مقنعه شيخ مفيد؛ نهايه و مبسوط شيخ طوسي؛ جمل العلم؛ العمل؛ شرايع؛ مختصر النافع و معتبر محقّق؛ لمعه شهيد اول و شرح آن از شهيد ثاني و جواهر كه اخيراً در چهل و چهار جلد تجديد طبع شده است.
در عقايد: تجريد و كشف المراد؛ انيس الاعلام؛ الرحلة المدرسيه بلاغي؛ كفاية الموحدين و ارشاد الطالبين.
در تاريخ: تاريخ يعقوبي؛ مروج الذهب؛ اخبار الزمان مسعودي؛ تاريخ ابن ابي الازهر؛ تاريخ ابن اعثم. (18)
در مذهب: عبقات الانوار؛ استقصاء الافحام سيّد ميرحامد حسين لكهنوئي هندي؛ شافي سيّد مرتضي؛ المراجعات و النصّ و الاجتهاد؛ الفصول المهمة؛ اجوبة مسائل موسي جار اللّه؛ الغدير اميني؛ اصل الشيعة و اصولها از كاشف الغطاء؛ دلائل الصدق مظفّر؛ احقاق الحقّ قاضي نور اللّه؛ منهاج الكرامة؛ الفين و كشف اليقين علاّمه.
از اصول فقه: عده شيخ طوسي؛ معالم و شرح آن هداية المسترشدين؛ قوانين؛ فصول؛ رسائل شيخ انصاري؛ كفايه محقق خراساني.
در رجال: رجال نجاشي؛ رجال كشّي؛ رجال شيخ طوسي؛ رجال علاّمه؛ و رجال ممقاني.
در طبقات: طبقات آيت اللّه بروجردي.
در تمييز مشتركات: جامع الرواة اردبيلي.
در رياضيات: خلاصة الحساب شيخ بهايي.
در منطق و فلسفه: شفاء و النجاة ابوعلي سينا؛ قبسات ميرداماد؛ اسفار ملاّ صدراي شيرازي و منظومه سبزواري.
در شعر و ادب: قصائد ديوان سيد رضي، فرزدق، دعبل، كميت و صدها نوابغ شعر. و كتاب صنعة الشعر خالع نحوي و كتاب عيار الشعر شريف محمد بن احمد و نسمة السحر في من تشيع و شعر.
در حديث: كتب اربعه (كافي، تهذيب، استبصار و [كتاب] من لايحضره الفقيه)؛ عوالم، وسائل، بحار، وافي، جامع الاحكام، جامع احاديث الشيعة (اين كتاب طبق دستور و تحت نظر مرحوم آيت اللّه بروجردي تأليف شده است).
در شروح: كتاب روضة المتقين؛ شروح كافي و مجازات الآثـار النبويــه سيدرضي؛ شرح استبصار و ايضاح فخر المحققين و كتاب نفيس و بيبديل شرح صحيفة سجاديه سيد عليخان.
در علم اخلاق: اخلاق ناصري خواجه نصيرالدين طوسي؛ طهارة الاعراق ابنمسكويه؛ جامعالسعادة ملامحمدمهدي نراقي و معراجالسعادة، فاضل نراقي.
در علم آراء و خلافات فقها: خلاف شيخ طوسي؛ تذكرة الفقهاء علاّمه.
در علم اقوال فقهاي شيعه: مفتاح الكرامه و مختلف الشيعه.
در دعا و توجه به خدا: مصباح شيخ طوسي؛ اقبال سيد ابن طاووس؛ مصباح كفعمي؛ بلد الامين جمال الاسبوع و الجنة الواقية و زاد المعاد.
در تاريخ و سيره پيغمبر اكرم و ائمه عليهم السلام: سيره ابن اسحاق؛ كشف الغمه اربلي؛ مناقب ابن شهر آشوب؛ اعلام الوري طبرسي؛ ارشاد شيخ مفيد؛ كتاب الآل ابن خالويه و مجلداتي از بحار الانوار.
در علم لغت و غريب القرآن و الحديث: العين خليل بن احمد؛ ابان بن تغلب؛ مازني وسمياطي؛ اصلاح المنطق ابن السّكيت؛ الجمهره ابندريد، وفائت الجمهره ابي عمر، ـ الزاهد ـ غريب القرآن ـ مجمع البحرين طريحي.
در علم اعراب قرآن: اعراب ثلاثين سوره ابن خالويه.
در علم قراآت: القرائة ابان بن تغلب؛ القراءة حمزة بن حبيب.
در علم مجاز القرآن و مجاز الحديث: مجاز القرآن و المجازات النبويّه، سيد رضي.
در علم امثال قرآن: امثال القرآن ابن جنيد.
در علم آيات الاحكام و احكام القرآن: آيات الاحكام [مقدس] اردبيلي و فاضل مقداد.
در علم متشابهات قرآن: المتشابه في القرآن سيّد رضي؛ متشابهات القرآن ابن شهر آشوب؛ متشابه القرآن حمزه كوفي.
خلاصه اينكه: در تمام علوم از حوزة تشيع در آسمان علم و دانش، ستارگان درخشاني ظاهر شدند كه آثار و خدماتشان بسيار ارزنده و سودمند بوده و هست. علاوه بر كتابهايي كه نام برده شد ميتوانيد به فهرست ابننديم و فهرست شيخ و كتاب تأسيس الشيعه مراجعه فرماييد.
مطلب شايان توجه اين است كه بسياري از علماي شيعه در رشتههاي متعدد، متخصص، نامدار و استاد بودهاند و در علوم مختلف از آنها آثار گرانبهايي باقي مانده است؛ مانند شيخ طوسي كه در تفسير، فقه، اصول، كلام، رجال و حديث، آثارش مشهور و مورد استفادة تمام علماي شيعه است از جمله كتاب نهايه، مبسوط؛ خلاف؛ عده؛ تلخيص الشافي؛ تبيان؛ تهذيب؛ استبصار؛ فهرست و رجال. و مانند خواجه نصير الدين طوسي، شيخ بهايي، علامه مجلسي و علامه حلي.
علامه حلي در علوم معقول و منقول، بلند پايه و كم نظير است؛ از جمله تأليفات اوست كتاب: تذكرة الفقها؛ تحرير؛ تبصره؛ منتهي؛ رجال؛ كشف المراد؛ الاشارات؛ ايضاح المعضلات؛ نهج الحق؛ كشف الفوائد؛ الدر النضيد؛ المحاكمات؛ منهاج الكرامه؛ الفين؛ ايضاح المقاصد. و كتابهاي ديگري كه از طريحي نقل شده و پانصد جلد آن را به خط خود علامه ديده است.
يكي از فضلا در تعريف از علامه ميگويد: « علامه را در فقه بايد با سيدمرتضي و شيخ طوسي قياس كرد، و در حكمت با خواجه نصيرالدين طوسي، و در رياضي همپاية ابوريحان بيروني برشمرد و در تحقيق عقلي و تنبّه، قرين ارسطو و در هر فن، قرين بزرگترين مرد آن فن؛ پس بي شبهه او يكي از بزرگترين علماي اسلام از سنّي و شيعه است.»
كيفيت كار حوزهها
پرسش چهارم
برنامه و كيفيت كار حوزههاي علمي و شروع كار ضمن آگاهي از شرايط پذيرش و چگونگي ارتقا و درجات تحصيل، مراحل مختلف و در نهايت اجتهاد را بيان فرماييد.
پاسخ: برنامه و كيفيت كار حوزههاي علمي اين است كه دانشجو نخست ـ به
اصطلاح امروز ـ در كلاسهاي آموزش زبان عربي، و فهم ظواهر الفاظ قرآن، حديث و
كتابهاي علمي كه به زبان عربي نوشته شده است وارد شود و پس از اينكه در اين رشته
فارغ التحصيل و به مقدار كافي مايه گرفت، در كلاس درس منطق، معاني، بيان، فقه، اصول
فقه، كلام، تفسير، حديث و تاريخ اسلام در حدود حاشية ملاّ عبداللّه؛ شمسيه؛ معالم؛
شرايع؛ تبصره و شرح باب حادي عشر يا كتابهايي كه به تازگي با تجديد نظرهايي تأليف
شده، وارد ميشود.
پس از اين كلاس، در كلاس بالاتر، كتابهايي مانند: شرح لمعه، قوانين و شرح تجريد
را ميخواند و در ضمن به مطالعات تفسيري، تاريخي، رجالي و بررسي مكتبهاي مختلف
اجتماعي، اقتصادي، حقوقي و اخلاقي پرداخته و با مباحث فلسفي نيز كم و بيش آشنا
ميشود. در كلاس چهارم، رسائل و مكاسب شيخ انصاري و كفايه علامه خراساني تدريس
ميشود.
لازم به تذكر است كه اين كلاسها، سال درسي را تعيين نميكند و شرط اينكه دانشجو يك
سال يا چند سال يا كمتر در آن بماند نيست. اساساً هر يك از اين كلاسها به نحوي است
كه دانشجو ميتواند سالها در آن بماند و در همان حدّ متخصص شود.
به اين نكته هم بايد توجه داشت كه محصل و استاد در اين كلاسها و مراتب، خود را
موظف ميبينند كه بيني و بين اللّه درس فرا بگيرند و درس بدهند، و اگر نتوانست يك
رتبه را در مدت متعارف بگذراند نميكوشد كه به هر نحو ـ اگر چه به تقلب باشد ـ خود
را در كلاس و رتبة ديگر وارد كند. چنان نيست كه اگر كسي بدون صلاحيت و گذراندن رتبة
قبل در دروس و مجالس علمي در رتبة بعد و بالاتر حضور يابد او را واجد آن صلاحيت
بشناسند.
در امتيازاتي كه يك عالم و يك نويسنده و گويندة مذهبي يا مدرس و مجتهد دارد،
ميزانِ فهم، گذراندن معاني دروس و دانستن است و هر كس خود را با نداشتن صلاحيت
علمي، صاحب رتبهاي بداند و بخواهد با چنان عنواني بر كرسي درس گفتن يا نقل حديث يا
بحث در اصول عقائد يا نوشتن بپردازد و سخن به غير علم بگويد، نزد خدا مسئول است و
هر كس را گمراه كرده و هر دانشجويي را معطل نمايد، مورد مؤاخذه واقع ميشود.
همچنين كسي كه به مرتبة اجتهاد نرسيده باشد اگر در مناصب و شئوني كه شرعاً به
مجتهد اختصاص دارد، مداخله نمايد يكي از بزرگترين گناهان را مرتكب شده است. از اين
جهت در مدارس و حوزههاي ديني و به طور كلي در اجتماعاتي كه بر اساس ايمان به خدا و
رعايت امانت و درستي بر پا باشد، يك كنترل وجداني و پليس مخفي و نظـام، خود به خود
قـرار دارد كه جـريان امــور تحصيلي و برنامههاي مذهبي را كه بايد اجرا شود تحت
نظم دقيق قرار ميدهد به طوري كه هر كس صلاحيت كار، مقام و تدريسي را نداشته باشد
اگر هم به او پيشنهاد كنند، خودش نخواهد پذيرفت. اينجا مدرسهاي است كه پاسخ
پرسشها را بايد با كمال دقت، يقين و تحقيق بدهند و تســرع و شتابـزدگي در جواب و
فتوا ننمايند.
توجه به مسئوليت وجداني، ايمان و اخلاقي كه عملاً به دانشجويان آموخته ميشود،
به خصوص ديانت و التزامات اسلامي اساتيد و توجه آنها به تعهدات ديني ـ كه به راستي
برخي از آنها نمونة بسيار بارز زهد و پرهيز از كارهاي لغو ميباشند ـ همه، موجب
توفيق دانشجوست. دانشجو مانند استاد علاوه بر برنامههاي درسي، برنامههاي عبادي و
اخلاقي مانند شبزندهداري، نماز شب، قرائت قرآن و روزهداري را نيز مراعات و تمرين
مينمايد. و در ضمنِ درس، به سازندگي و تكميل نفس خود، رشد معنوي و نيل به كمال
واقعي انسانيـكه هدف رسالت انبيا عليهمالسلام است ـ ميپردازد.
به اين ملاحظات در مدارس اسلامي هميشه يك مراقبت پنهاني، محصل را همراهي ميكند
تا واقعاً درس بخواند و بيكار ننشيند و در هر مسئلهاي بحث، تحقيق و بررسي را دنبال
نمايد؛ سؤال كند و اشتباهش را مرتفع سازد. و علت اينكه بازار بحث و تحقيق در مدارس
ديني رواج داشته همين است كه محصل خود را موظف ميداند كه درس بخواند و از استاد
بپرسد و مدرس هم براي خدا درس بگويد و شاگرد را تربيت نمايد و ثواب اين عمل را نه
دانشجو و نه استاد، به تمام اموال و ثروت دنيا نميفروشند.
پس از كلاس و رتبة چهارم، كلاس و رتبة پنجم است. اين كلاس، كلاس و رتبة نهايي
شمرده ميشود و غالباً نيل به مرتبة اجتهاد و جامعيت و صاحب نظر شدن در مسائل
اسلامي در اين كلاس حاصل ميشود.
[شيوة تدريسي خارج]
طرز تدريس در اين كلاس بر خلاف كلاسهاي سابق است؛ در آن كلاسها بيشتر بوده،
استاد بايد درسها را طبق همان كتابها و در حدود آنها تدريس نمايد و به شاگردان،
استفادة مطالب كتاب را از خارج بياموزد به اين صورت كه: غالباً ابتدا استاد مطالب
را از خارج ميگويد ـ كه در اينجا هر چه تقرير استاد وافيتر و و بيان او خوشتر و
شيواتر باشد، شاگرد زودتر درس را فرا ميگيرد ـ سپس استاد مطالبي را كه گفته با
عبارات و جملههاي كتاب، تطبيق مينمايد. اما در اين كلاس كه آن را درس و مباحثة
خارج مينامند [براي اينكه از خارج كتاب گفته ميشود و استاد آرا، نظرات و تحقيقات
خود را عنوان مينمايد]، استاد ضمن بررسي آراي علماي ديگر و بحث در آنها و بررسي
ادلّه هر كس، نظر خود را اثبات ميكند.
در اين كلاس است كه هر چه استاد متتبعتر و دامنة اطلاعاتش در علوم اسلامي وسيعتر
و عميقتر باشد، شاگرد مستعد بهتر ميتواند استفاده كند و زودتر ترقي نمايد.
اين كلاس، كلاس بحث، تدقيق و تحقيق است و پايان ندارد و گروهي تا پايان عمر در
اين كلاس به نام استاد يا شاگرد فحص و كاوشهاي علمي خود را ادامه ميدهند و به
نتايج علمي بيشتر ميرسند.
برنامة مدارس ديني مانند برنامة دانشگاهها نيست كه وقتي به طور مثال سال آخر
دانشكده تمام شد ديگر به طور رسمي جايي براي بحث، درس، تحقيق و فراگرفتن معلومات
بيشتر نباشد و حضور در كلاس براي شاگردي كه آن درس را گذرانده بيفايده و ممنوع
باشد. اصولاً كلاس آخر، كلاس بحث و بررسي است، از اين رو اساتيد ميگويند «مباحثه»
داريم و نميگويند «درس» داريم؛ زيرا اين كلاس بر معلومات شاگرد و استاد ميافزايد.
درضمن، تعبير فوق، حاكي از تواضع مخصوص اساتيد بزرگ نسبت به شاگردان است.
چنان كه ميدانيم در علوم اسلامي دامنة تحقيق آن قدر وسيع است كه هر چه تحقيق
شود باز هم مجال تحقيق بيشتر وجود دارد و از اين رو حتي مجتهدين تا پايان عمر، در
عين حال كه استاد، متخصص و مجتهد هستند، دانشجو ميباشند.
دانشجويان علوم اسلامي هر كدام بحث خود را در ضمن اينكه به تحصيل ادامه ميدهند، در
حدود اطلاعات و معلوماتي كه دارند به ارشاد و راهنمايي ديگران، تبليغ، منبر، تأليف
و نگارش ميپردازند، و از وجود آنها براي گسترش هر چه بيشتر تبليغات اسلامي و
آشنايي مردم با حقوق و مبادي اسلام استفاده ميشود. مساجد و مؤسسات اسلامي كه در
سطوح مختلف وجود دارد توسط آنها اداره ميگردد و با اينكه به ظاهر، نظم خشك مؤسسات
دولتي يا احزاب سياسي را ندارند، از تمام آن مؤسسات مرتبتر، منظمتر و با اخلاصتر
انجام وظيفه مينمايند.
اگر در عصر حاضر، توجه به ماديات، اين برنامهها را از مسير اصلي خود خارج نسازد
آنها بهترين و همگانيترين برنامههاي درسي هستند كه همة طبقات ميتوانند با
استفاده از آنها به مدارج بلند علمي نايل شوند. به نظر ميرسد كه مؤسسات علمي دنيا
در عصر ما نقيصة بزرگي دارند و آن اين است كه در تحقيق، تدريس و تفسير، به معنويات
و هدفهاي معنوي نظر ندارند، و آنان كه بر اثر تفكر الحادي و ماديگري عالم را پوچ،
بيمقصد و بيهدف ميشمارند، در مطالعات علمي نيز هدفهاي اصيل ندارند؛ چنان كه
دانشمندي براي كشف ميكروب يك بيماري يا اختراعي كه موجب سهولت وضعيت زندگي بشر شود
تلاش ميكند، دانشمندي ديگر نيز براي ساختن اسلحهاي كه يك كشور يا يك قاره را
ويران و نابود سازد كوشش مينمايد و هيچ يك خود را مسئول نميدانند. اما در
حوزههاي علمي اسلامي، استاد و دانشجو هر دو خود را مسئول ميدانند و در انتخاب
علمي كه به تحصيل آن ميپردازند ميخواهند به تعهدي كه دارند وفادار بمانند.
برخي از مسائلي كه امروزه مطرح است از جمله «حق التأليف» و «حق اكتشاف»، همه بر
اساس توجه به ماديات است و اينكه مؤلف ميخواهد حق زحمت خود را دريافت دارد و در
زحمتي كه متحمل ميشوند به خير واقعي، خدمت به نوع و ذات، فضيلت و اجر و ثواب اخروي
نظر ندارند و ميخواهند مزد كار خود را مانند يك كارگر عادي از جامعه بگيرند و حال
آنكه در تعاليم اسلام مسئله درس، تدريس، تأليف، ارشاد و هدايت، مقدستر از اين است
كه براي اجر و مزد مادي انجام شود.
بديهي است اين به معناي ممنوعيت مطلقِ گرفتن مزد و حقوق نيست؛ بلكه غرض اين است
كه در اسلام، درس خواندن، درس دادن و كارهايي كه موجب رشد فكري و علمي مردم باشد
بسيار متعالي و مقدس است و مسلمان كامل در هر كار و نيز شغلي كه انجام ميدهد تعالي
نيت و قصد را كنار نميگذارد و با قصد خير و سبب تقرب به خدا و خدمت به بندگان خدا
كارها را انجام ميدهد، هر چند در ضمن، از فوايد مادي كه ديگران از كار ميبرند نيز
بهرهمند ميشود.
با تمام اين توضيحاتي كه داده شد بايد عرض شود كه اين تعالي نيت و تقدس قصد،
مانع از اين نيست كه براي اينكه دانشجو زودتر به مقصد برسد او را راهنماييهايي
بنمايند يا مؤسسات و مدارسي طبق شرايط خاص تشكيل شود كه تلفيق بين هر دو نظام باشد؛
زيرا اين جهت نيز طبق موازين اسلام، مُجاز است و ميتوان مدرسهاي تأسيس كرد و براي
ورود دانشجويان در آن، شرايطي خاص در نظر گرفت و تحصيلات آنها را طبق برنامهاي
متحد الشكل و تحت ترتيبي كه مصلحت باشد قرار داد و افراد شايستهاي را مراقب وضعيت
تحصيلي دانشآموز و دانشجو ساخت كه در واقع، اين رسم، جلوهاي از آزادي تعليم و
تربيت اسلامي و استقلال مؤسسات علمي، آموزشگاهها و دانشكدهها در امور داخلي است و
در وقف مدارس و موقوفات سابقه دارد اما بايد طوري اجرا شود كه سيره، اساس و هدف
اصلي تحت الشعاع اين برنامهها و ـ به اصطلاح ـ نظمها قرار نگيرد.
در حوزة قم علاوه بر مدارس بزرگ و عمومي كه بر مبناي همان برنامههاي وسيع
حوزههاي علميه مشغول به كار ميباشند، مدارس ديگري نيز از سالها قبل تأسيس شده
است. در اين مدارس، اوقات كار و درس كنترل ميشود و مدرس و استاد همه طبق شرايط،
انجام وظيفه مينمايند. امتحانات هفتگي، ماهانه و ساليانه برقرار است و جنبههاي
معنوي و حفظ تقدس و تعالي تدريس و تدرس را نيز حفظ مينمايند تا هم نظام وجداني و
هم نظام ظاهري برقرار باشد كه نمونه و با سابقهترين آنها در اين جهت برخي از مدارس
حضرت آيت اللّه گلپايگاني است.
اما چنان كه گفتيم اساس كار تحصيل علم در اسلام بر اين نيست كه حتماً شخص بايد
طبق برنامة خاصي درس بخواند؛ بلكه اساس بر اين بوده است كه خود شخص، برنامة كار
تحصيل خود را به هر نحو بهتر و مؤثرتري كه در پيشرفت خود ميبيند تعيين كند و هر كس
را كه ميخواهد به عنوان استاد خود در حوزه انتخاب نمايد و از آنجا كه در هر درس،
مدرسين و كلاسها متعدد ميباشند هر كدام از كلاسهايي را كه در عرض هم ميباشند
خودش انتخاب مينمايد و هر كس پيشرفت علمي پيدا كند مقبول و مورد احترام واقع
ميشود، حال در هر مدرسه و طبق هر برنامهاي كه درس خوانده باشد. در واقع آزادي
تحصيل براي دانشجو كاملاً محفوظ است و در ديني كه دستورش اين است كه همة افراد
هماره بايد يا دانشمند باشند يا دانشجو (19)
، اين بايد برنامة همه مسلمين باشد.
و آخرين سخني كه نميتوان از بيان آن گذشت اين است كه نظام جديد تعليم و آموزش اگر تمام عيار و به صورتهايي كه در خارج از حوزههاي علميه رايج است، در حوزهها حاكم شود و ارزشهاي مادي، گواهينامهها و دريافت دانشنامه به همان شكلي كه در دنيا مرسوم شده است مطرح گردد، معنويات حوزهها و تعهد اساتيد و طلاب در مخاطره قرار ميگيرد و بازده چنان مدارسي هرگز با مدارس حوزهاي، قابل قياس نخواهد بود.
و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه
امور مالي حوزهها
پرسش پنجم
مطالبي دربارة مكتب جعفري (امام جعفر صادق عليهالسلام) و وضعيت مالي طلاب و همچنين اطلاعاتي در مورد امور مالي حوزهها بيان فرماييد.
پاسخ: آغاز اين پرسش مجمل است. اگر مقصود كسب اطلاع از وجه تسمية مكتب
تشيع و حوزههاي شيعه به حوزه و مكتب جعفري باشد، بايد عرض كنم كه اين سؤالي است كه
گاه از وجه تسميه و نامگذاري مذهب شيعه به مذهب جعفري نيز ميشود.
پاسخ آن، اين است كه اين نامگذاري نه از اين جهت است كه اين مكتب و مذهب در عصر
امام جعفر صادق عليهالسلام تأسيس شده يا شكل گرفته باشد؛ چنين توهمي را احدي از
محققين و اهل اطلاع ننموده است؛ همه ميدانند كه شيعه در عرف مسلمين، اصطلاحات
اسلامي و تواريخ فرق و طوايف، اسم پيروان و اتباع علي بن ابيطالب عليهالسلام است.
حتي مانند ابن خلدون در مقدمه، پس از اينكه معناي لغوي شيعه را گفته است، ميگويد:
و يطلق في عرف الفقهاء و المتكلمين من الخلف و السلف علي اتباع علي و بنيه رضي اللّه عنهم.
و جماعتي از كبار صحابه براي متابعت و پيروي از علي عليهالسلام به اين اسم ناميده شدهاند.
اين تسميه و نامگذاري طبق اخبار معتبر و مشهور از طرق اهل سنت از جانب شخص رسول
خدا صلي الله عليه وآله انجام شده است؛ بنابراين، مكتب تشيع و مذهب شيعه به عصر
رسالت اتصال دارد و از آغاز بعثت مانند سال سوم هجرت و هنگام نزول آية
وَ أنذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبين (20)
و در مواقف مهم ديگر و سرانجام در «غدير خم» به طور رسمي اعلام شد.
تشيّع همان امتداد واقعي اسلام و رسالت اسلام معرفي گرديد كه فعلاً در اين موضوع
نميخواهيم سخن را مبسوط سازيم. وجه اين عنوان و شهرت مذهب شيعه به جعفري موقف خاص
حضرت امام جعفرصادق عليهالسلام بود كه چون جوّ سياسي مناسب شد و زمان حضرت باقر
العلوم، امام محمد باقر عليهالسلام و عصر امام صادق عليهالسلام به واسطة آنكه
مقارن با پايان دوران بنياميه و ضعف حكومت جبار آنها و آغاز حكومت بني عباس بود،
اين دو امام و به خصوص حضرت صادق عليهالسلام توانستند رسماً تلامذه بسيار و علماي
بزرگ را تحت تربيت قرار دهند. دانشمندان و مشتقان معارف اسلامي از اطراف و اكناف
براي كسب علم به سوي آنها ميشتافتند و از درياي علوم آنها مستفيض ميگرديدند و سرّ
حديث ثقلين و فلسفة اينكه پيغمبر صلي الله عليه وآله مردم را به اهلبيت ارجاع نمود و فرمود:
لا تعلِّموُهم فَاِنَّهم اَعلم مِنكُم
ظاهر گرديد.
پس از اين دو امام، اگر چه به واسطة قدرت سياسي بني عباس باز همان اختناق،
خفقان، سلب آزادي و جنايتهاي بنياميه تجديد و تكرار شد اما مردم، اهل بيت را
شناختند و آنها را حلّال مشكلات خـود دانستند تا حــدي كه خــود حكــام بنــي اميه
و بني عباس نيز در بعضي مواقع ناچار به ائمه عليهمالسلام مراجعه ميكردند.
علت اشتهار مذهب به مذهب جعفري و مكتب به مكتب جعفري همين بود كه امام جعفر
صادقعليهالسلام و حوزة ايشان علوم اسلام، معارف دين و تشيع را به طور بيسابقه در
اختيار مردم گذارد.
و اگر غرض از پرسش و جملة مكتب جعفري(امام جعفر صادقعليهالسلام) پرسش و مطلب
ديگري است مرقوم فرماييد تا پاسخ عرض شود.
[وضعيت مالي طلاب]
و امّا وضعيت مالي طلاب كه در قسمت دوم سؤال مطرح شده است، به طور كلي همچنان كه
از مطالب قبل هم معلوم شد حوزههاي علميه بر اساس توقعات مالي و تأمين امور مالي در
حال و آينده تشكيل نميشود و تحصيل علم، تدريس، تعلم و تعليم در اسلام بيشتر به
عنوان يك عمل قربي مقدس انجام ميشود.
تحصيل علم يكي از واجبات كفائيه است كه به مقدار كفايت، مشروط به امتيازات مالي
نيست. وضعيت تعليم و تعلم در سابق بسيار ساده بوده است؛ شاگردان در يك مسجد با
مدّرس و معلم روي حصير مينشستند و كار خود را آغاز ميكردند. با اين وجود، اصل
تأمين معاش و رفع احتياجات حوزهها به مقدار كفاف و قناعت مورد توجه بوده است و از
سهم مبارك امامعليهالسلام كمكهايي به حوزهها و اساتيد، طلاب و نويسندگان براي
طبع كتب، مجلاّت (21)
، نشريات اسلامي، ترسيم و تعمير مساجد، مدارس، كتابخانه ها،
بيمارستانها، دارالايتام ها، كمك به ضعفا، رفع نيازمندي نيازمندان و جهات و امور
مهم ديگر پرداخت ميشود. در حال حاضر از اين محل سهم مبارك امام عليهالسلام علاوه
بر ادارة حوزههاي كوچك و بزرگ، كارها و امور خيري انجام ميشود كه با اضعاف مضاعف
آن، مؤسسات غير ديني نميتوانند اين خدمات را انجام دهند.
جالب اين است كه بسياري از امور مهم مربوط به خدمات نوعي و اجتماعي كه در دايرة
مجتمع تشيع توسط خود اشخاص انجام ميگيرد نيز از سهم با بركت امام عليهالسلام است
كه با استيذان از فقها و مراجع به اين مصارف ميرسد.
قابل توجه اين است كه: وجوهي كه در اين راهها از سهم مبارك يا تبرّعات، مصرف
ميشود، مأمور وصول و تشخيص ندارد؛ هر كس بدهي خود را كم يا زياد باشد خودش تعيين
ميكند و به مراجع و مجتهدين يا وكلاي آنها ميپردازد و يا اينكه با استيذان از
ايشان شخصاً به مصارفي كه موجب اعلاي كلمة اسلام، عزت و قوت اسلام، استقلال مسلمين
و خير و رفاه مسلمانان باشد ميرساند.
در صرف وجوه شرعيه يك كنترل
خود به خود، كه احساس مسئوليت خدايي آن را به وجود ميآورد، برقرار است و كمتر حيف
و ميل ميشود؛ هم دهندة وجوه شرعاً مكلف است بدهي خود را به اشخاص صلاحيتدار، پاك، باتقوا و مورد
اعتماد بپردازد و هم گيرندگان مكلف هستند كه آن را در
مواردي كه رضاي خدا و مصلحت اسلام است صرف نمايند.
[استقلال حوزهها]
حوزههاي علمية شيعه داراي استقلال مالي و اقتصادي ميباشند و از حكومتها و
دولتها كمكي دريافت نميكنند و در هر كشوري كه باشند تحت نفوذ مالي و اقتصادي دولت
آن كشور قرار نميگيرند و از دريافت كمكهاي دولتي ابا دارند و فقط خود را به حضرت
ولي عصر ارواح العالمين له الفدا و عنايات و الطاف ايشان وابسته ميدانند و وظايف
شرعي خود را با كمال استقلال انجام ميدهند و از اين رو ناچار نيستند براي دريافت
پول و حقوق، سياست اسلامي و روش علمي، تبليغي و ارشادي خود را با سياست حكومتها
وفق دهند و وظايف خود را زير پا بگذارند يا نصوص و برنامههاي دين را به نفع
استضعفاف و استعمار، تفسير نمايند. مذهب تشيع جلوة اسلام راستين را همواره داشته و
خواهد داشت.
از آنجا كه مذاهب و فرق ديگر تحت نفوذ حكومتهاي وقت بوده و هستند به مرور زمان
از روح اسلام دور شده و كم و بيش به اقتضاي سياستهاي جبار حاكم آن، گام
برداشتهاند و به خصوص در دوران حكومت بنياميه و بنيعباس و تسلط سلاطين متعصب،
سياستهاي مختلف در بين اين مذاهب، آثار سوء بسيار گذارد كه اميدواريم با بيداري و
توجهي كه بسياري از متفكران آنها در اين عصر پيدا كردهاند اين عيوب برطرف گردد و
بتوانند خود را از آثار سوء آن سياستهاي شوم تخليص نموده و به اسلام راستين و خالص
برسند.
وضعيت كمّي حوزهها
پرسش ششم
تعداد حوزههاي علمي در حال حاضر و مقدار مدرسين و طلاب علوم ديني را بيان فرماييد.
پاسخ: احصائية دقيق حوزههاي علمي در اختيار اينجانب نيست، اما اجمالاً در بسياري از شهرها و روستاهاي شيعه، از جمله شهرهاي ذيل حوزههاي علمي بزرگ و كوچك برقرار است:
ايران: قم، مشهد مقدس، اصفهان، تهران، تبريز، شيراز، كرمان، يزد، اروميه،
همدان، كرمانشاه، قزوين، زنجان، اراك، جهرم، خوي، مراغه، ميانه، نيشابور، آمل،
بابل، ساري، چالوس، گرگان، لاهيجان، رشت، آستانه، ايلام، ملاير، گلپايگان،
تويسركان، بروجرد، خرم آباد، اهواز، دزفول، خوانسار، سبزوار، سمنان، شاهرود،
دامغان، قوچان، بجنورد، تربت جام، نائين، اردكان، نجف آباد، خميني شهر، شهرضا،
كوهستان، رودسر، لنگرود، اسفراين، درود، نهاوند، زهان، شميران، شهر ري، كاشان،
فاروج، قائن، بهبهان، آبادان، خرمشهر، شيروان، قروه، درّه جزين، هيدج، مرند، گنبد
قابوس، فريمان، خلخال، بيرجند، گلوگاه بندپي، اشتهارد، داراب كلا، سنقر، و نقاط
ديگر كه فعلاً در نظرم نيست.
عراق: نجف اشرف، كربلا، كاظمين، سامره و بغداد.
سوريه و لبنان: بيروت، بعلبك و دمشق.
عربستان: قطيف و احساء.
بحرين: منامه.
كويت: كويت.
پاكستان: از جمله اسلام آباد، لاهور، سرگودها، فيصل آباد، كوئه سمايه،
كوئه ادو، ديره غازيخان، ملتان، پروسپال، حافظ آباد، جسارا، شاهيرود، خوشاب، كهرود،
جهنگ، كبيرواله، كانومكي، اسكرود، شگهر، حيدر آباد، خير پور، كراچي، نارنك، گوهر
والا، وزير آباد، ميان والي و تسرشگر.
افغانستان: كابل، هرات، مزار شريف، قندهار، يكاولنگ، بهسود، داي زنگي، بلخ، سرپل، بوئين قره، بلخاب و سنگ چارك.
هند: از جمله لكهنو، حيدر آباد، فيض آباد، بنارس، دهلي، جانپو، اللّه آباد، بمبئي و كلكته.
در تركيه نيز گرچه جمعيت شيعه بسيار است اما به علت تسلط نظام ضد اسلامي كمالي از وجود حوزة علمي علني و رسمي اطلاعي ندارم.
در كشورهاي ديگر نيز خصوصاً كشورهاي آفريقايي، جاوه، اندونزي، تايلند و رنگون،
به خصوص چين كه جمعيت شيعه، طبق يك احصائيه كه مربوط به سي سال پيش است، يازده
ميليون نفر بوده است و امروز به طور حتم اين آمار بيشتر است شيعيان برنامهها و
مدارسي دارند كه اينجانب به طور تفصيل و تحقيق از برنامههاي آنها و اينكه در سطح
يك حوزة علمي كامل ميباشند يا نه، اطلاعات لازم را ندارم.
از شيعـه در كشــورهاي مسلمان نشين ـ كه تحت سيطره و نفوذ شوروي قرار دارند و
شايد احصائية آنها، كه قبل از سقوط رژيم تزاري متجاوز از ده ميليون بوده، امروز
حدود سي ميليون باشد ـ متأسفانه به واسطة وضعيتي كه در آن كشورها برقرار است اطلاعي
نداريم با مسلمانهاي خارج از شوروي ارتباطي كه تحت كنترل و نظارت دقيق حكومت نباشد
و ندارند، رفت و آمد آنها با كشورهاي اسلامـي تقريباً قطــع است؛ با اينكــه در
سابق، اين كشورها حتي در نجف و كربلاي فعلي مدارسي داشتند كه هم اكنون نيز برقرار است، مانند مدرسة بخارائي و مدرسة بادكوبه.
با كمال تأسف، امروز در خود اين كشورها از وجود حوزه اطلاعي نداريم و اگر هم
افرادي باشند، چنان كه ميدانيم استقلالي ندارند و بايد تحت نظر حكومت و طبق دستوري
كه به آنها داده ميشود عمل كنند. به طور كلي وضعيت اسلامي آنها به واسطة نظامي كه
علي رغم افكار و عقايد آنها، بر آنها تسلط دارد بسيار اسفانگيز و فاقد آزادي است.
(22)
امروزه تقريباً از تمام دنيا، اروپا، آمريكا، كشورهاي دور دست آفريقا، هند،
پاكستان و اندونزي شيعيان و ساير مسلمانان با قم، كه مركز تشيع است، ارتباط دارند و
مسائل مذهبي خود در هر رشته را از اين حوزه سؤال مينمايند كه كاشف از اين ا ست كه
كم و بيش آزاديهايي دارند، اما متأسفانه از كشورهاي مسلمان نشين تحت سلطة شوروي،
كمتر يا اصلاً نامهاي نميرسد. اميد است موج بيداري و تحركي كه عالم اسلام را فرا
گرفته و مسلمانان را به سوي احياي نظام عدل اسلام رهبري ميكند با توسعة روزافزوني
كه دارد همة كشورهاي اسلامي را فرا بگيرد.
در مورد بلاد و شهرهايي كه نام برديم بايد متذكر شوم كه در برخي از آنها مدارس
متعدد كه بسا از بيست مدرسه تجاوز ميكند، داير و در جريان است و در بعضي از آنها
مدارس بزرگي وجود دارد كه مشهور و معروف و از شاهكارهاي فن معماري اسلام ميباشد.
اين مدارس در اصفهان، نجفاشرف، قم، مشهد، تهران، تبريز، شيراز، كرمان، لكهنو،
پاكستان، افغانستان و بلاد ديگر، قدمت حوزههاي علميه و كوشش شيعه در بسط و توسعة
معارف اسلامي را به دنيا نشان داده و از تمدنهاي بزرگي كه شيعه تأسيس كرده است،
خبر ميدهند.(23)
اين را هم در نظر داشته باشيد كه با توجهي كه مراجع بزرگ شيعه به بسط و توسعة
معارف اسلامي و تشيع دارند، تأسيس حوزهها در شهرها و روستاهايي كه در حال حاضر،
حوزه ندارند، رو به افزايش است، و انتظار ميرود بيش از پيش گسترش يابد. چنان كه به
اين نكته هم بايد توجه داشت كه در بسياري از نقاطي كه حوزة علمي به صورت متعارف
وجود ندارد، مجلس درس و تبليغ احكام، آموزش معارف دين، بحث پيرامون مسائل اسلامي
(كه شامل تمام نواحي جنبههاي حياتي بشر است) و پرسش و پاسخ در تمام مساجد شيعه و
در هزاران مجالسي كه به نام روضه و براي زنده نگاه داشتن خاطرة فداكاري بينظير و
قيام عظيم و بيسابقة سيدالشهداء، حسينبن علي عليهما السلام و زنده داشتن مكتب
جهاد و حركت تشيع برپا ميشود، علي الدوام داير است و اين مساجد و مجالس روضه هر
كدام در واقع يك حوزة علمي و مدرسة تعليمي و تربيتي هستند كه اهميت آنها و نقشي كه
در بيداري مردم و رشد افكار دارند بسيار ارزنده و موفقيتآميز بوده است.
در مورد تعداد طلاب، اگر چه هم اكنون احصائيههاي نسبتاً دقيقي وجود دارد اما
چون در زمان نوشتن اين مطالب در اختيار اينجانب نيست نميتوانم به طور دقيق تعداد
آنها را عرض كنم. اما به طور حدس، تعداد طلاب حوزههاي بزرگ، مانند قم، نجف اشرف،
مشهد مقدس، اصفهان، تهران و تبريز شايد متجاوز از بيست هزار نفر باشد كه اكثريت
آنها در قم اشتغال به تحصيل دارند و با طلاب شهرهاي ديگر ايران و عراق، افغانستان،
هند، پاكستان، سوريه، لبنان، بحرين، عمان، مسقط، احساء، قطيف و نقاط ديگر، شايد
بالغ بر سي هزار نفر يا بيشتر باشد.(24)
از آنجا كه در حوزههاي علمي بيشتر رسم بر اين است كه دانشجو، خود مدّرس را
انتخاب مينمايد و علاوه بر گروهي كه تدريس رسمي دارند، طلاب مراتب بالا، براي
طلابِ كلاسهاي پايينتر درس ميگويند از اين رو نميتوان تعداد مدرسين را به دقت
معيّن كرد. اجمالاً، هر كدام از طلاب كه استعداد و ترقي و تَبَرُّز داشته باشند به
زودي در صفوف مدرّسين نيز وارد ميشوند و با تحصيل و تدريس، پيشرفت علمي خود را
دنبال مينمايد.
علاوه بر اينها علماي بلاد نيز به تناسب محل و موقعيتي كه دارند براي مردم،
مجالس درس تفسير، عقايد، اخلاق، سياست، برنامههاي نظام اسلامي، تجويد قرآن و غيره
دارند كه با اين حساب تعداد مدرسين در محيط تشيع بسيار زياد خواهد بود.