سير حوزه‌های علمی شيعه

آيت الله العظمی لطف‌الله صافی گلپايگانی

- ۲ -


عالمان بزرگ حوزه‌ها و آثار آنها

پرسش سوم

اطلاعاتي دربارة علما، حجج اسلام و مدرسين بزرگ حوزه‎ها و آثار آنها مرقوم فرماييد.

پاسخ: تاريخ و شرح زندگي علماي بزرگ، دانشمندان و مدرسان عاليمقام شيعه و تأليفات و آثار آنان اگر چه در نهايت اختصار هم باشد نيازمند تأليف ده‌ها جلد كتاب است. براي اطلاع از كثرت آثار و تأليفات ايشان مراجعه به كتاب «  الذريعة الي تصانيف الشيعه» كه در 28 جلد تأليف شده، مفيد است. چنان‌كه براي اطلاع اجمالي از احوال شخصي آنها بايد به كتاب اعيان‌الشيعه در پنجاه جلد و اعلام الشيعة و الدرجات الرفيعة و ساير كتاب‌هاي تراجم و رجال مراجعه نمود.

در صدر آثار شيعه بايد « نهج البلاغه» و «صحيفه سجاديه» را نام برد كه اولي مجموعه‎اي از خطبه‎ها، نامه‎ها و كلمات قصار اميرالمؤمنين، علي عليه‌السلاماست و دومي مجموعه‎اي از ادعية علي بن الحسين، زين العابدين عليه‌السلام مي‎باشد.

از ده‌ها هزار آثار شيعه از آنچه اكنون در نظر دارم تعدادي را يادآور مي‎شوم:

در تفسير: تبيان شيخ طوسي؛ مجمع البيان طبــرسي؛ حقايق التأويــل سيد‌رضي؛ تفسير عياشي؛ تفسير قمي و ابوالفتوح رازي.

در ادب و نحو: شرح رضي و صمديه.

در فقه: رسالة ابن بابويه و مقنع و هدايه صدوق؛ مقنعه شيخ مفيد؛ نهايه و مبسوط شيخ طوسي؛ جمل العلم؛ العمل؛ شرايع؛ مختصر النافع و معتبر محقّق؛ لمعه شهيد اول و شرح آن از شهيد ثاني و جواهر كه اخيراً در چهل و چهار جلد تجديد طبع شده است.

در عقايد: تجريد و كشف المراد؛ انيس الاعلام؛ الرحلة المدرسيه بلاغي؛ كفاية الموحدين و ارشاد الطالبين.

در تاريخ: تاريخ يعقوبي؛ مروج الذهب؛ اخبار الزمان مسعودي؛ تاريخ ابن ابي الازهر؛ تاريخ ابن اعثم. (18)

در مذهب:  عبقات الانوار؛ استقصاء الافحام سيّد ميرحامد حسين لكهنوئي هندي؛ شافي سيّد مرتضي؛ المراجعات و النصّ و الاجتهاد؛ الفصول المهمة؛ اجوبة مسائل موسي جار اللّه؛ الغدير اميني؛ اصل الشيعة و اصولها از كاشف الغطاء؛ دلائل الصدق مظفّر؛ احقاق الحقّ قاضي نور اللّه؛ منهاج الكرامة؛ الفين و كشف اليقين علاّمه.

از اصول فقه: عده شيخ طوسي؛ معالم و شرح آن هداية المسترشدين؛ قوانين؛ فصول؛ رسائل شيخ انصاري؛ كفايه محقق خراساني.

در رجال: رجال نجاشي؛ رجال كشّي؛ رجال شيخ طوسي؛ رجال علاّمه؛ و رجال ممقاني.

در طبقات: طبقات آيت اللّه بروجردي.

در تمييز مشتركات: جامع الرواة اردبيلي.

در رياضيات: خلاصة الحساب شيخ بهايي.

در منطق و فلسفه: شفاء و النجاة ابوعلي سينا؛ قبسات ميرداماد؛ اسفار ملاّ صدراي شيرازي و منظومه سبزواري.

در شعر و ادب: قصائد ديوان سيد رضي، فرزدق، دعبل، كميت و صدها نوابغ شعر. و كتاب صنعة الشعر خالع نحوي و كتاب عيار الشعر شريف محمد بن احمد و نسمة السحر في من تشيع و شعر.

در حديث: كتب اربعه (كافي، تهذيب، استبصار و [كتاب] من لايحضره الفقيه)؛ عوالم، وسائل، بحار، وافي، جامع الاحكام، جامع احاديث الشيعة (اين كتاب طبق دستور و تحت نظر مرحوم آيت اللّه بروجردي تأليف شده است).

در شروح: كتاب روضة المتقين؛ شروح كافي و مجازات الآثـار النبويــه سيدرضي؛ شرح استبصار و ايضاح فخر المحققين و كتاب نفيس و بي‎بديل شرح صحيفة سجاديه سيد عليخان.

در علم اخلاق: اخلاق ناصري خواجه نصيرالدين طوسي؛ طهارة الاعراق ابن‌مسكويه؛ جامع‌السعادة ملامحمدمهدي نراقي و معراج‌السعادة، فاضل نراقي.

در علم آراء و خلافات فقها: خلاف شيخ طوسي؛ تذكرة الفقهاء علاّمه.

در علم اقوال فقهاي شيعه: مفتاح الكرامه و مختلف الشيعه.

در دعا و توجه به خدا: مصباح شيخ طوسي؛ اقبال سيد ابن طاووس؛ مصباح كفعمي؛ بلد الامين جمال الاسبوع و الجنة الواقية و زاد المعاد.

در تاريخ و سيره پيغمبر اكرم و ائمه عليهم السلام: سيره ابن اسحاق؛ كشف الغمه اربلي؛ مناقب ابن شهر آشوب؛ اعلام الوري طبرسي؛ ارشاد شيخ مفيد؛ كتاب الآل ابن خالويه و مجلداتي از بحار الانوار.

در علم لغت و غريب القرآن و الحديث: العين خليل بن احمد؛ ابان بن تغلب؛ مازني وسمياطي؛ اصلاح المنطق ابن السّكيت؛ الجمهره ابن‌دريد، وفائت الجمهره ابي عمر، ـ الزاهد ـ غريب القرآن ـ مجمع البحرين طريحي.

در علم اعراب قرآن: اعراب ثلاثين سوره ابن خالويه.

در علم قراآت: القرائة ابان بن تغلب؛ القراءة حمزة بن حبيب.

در علم مجاز القرآن و مجاز الحديث: مجاز القرآن و المجازات النبويّه، سيد رضي.

در علم امثال قرآن: امثال القرآن ابن جنيد.

در علم آيات الاحكام و احكام القرآن: آيات الاحكام [مقدس] اردبيلي و فاضل مقداد.

در علم متشابهات قرآن: المتشابه في القرآن سيّد رضي؛ متشابهات القرآن ابن شهر آشوب؛ متشابه القرآن حمزه كوفي.

خلاصه اينكه: در تمام علوم از حوزة تشيع در آسمان علم و دانش، ستارگان درخشاني ظاهر شدند كه آثار و خدماتشان بسيار ارزنده و سودمند بوده و هست. علاوه بر كتاب‌هايي كه نام برده شد مي‎توانيد به  فهرست ابن‌نديم و  فهرست شيخ و كتاب  تأسيس الشيعه مراجعه فرماييد.

مطلب شايان توجه اين است كه بسياري از علماي شيعه در رشته‎هاي متعدد، متخصص، نامدار و استاد بوده‎اند و در علوم مختلف از آنها آثار گرانبهايي باقي مانده است؛ مانند شيخ طوسي كه در تفسير، فقه، اصول، كلام، رجال و حديث، آثارش مشهور و مورد استفادة تمام علماي شيعه است از جمله كتاب نهايه، مبسوط؛ خلاف؛ عده؛ تلخيص الشافي؛ تبيان؛ تهذيب؛ استبصار؛ فهرست و رجال. و مانند خواجه نصير الدين طوسي، شيخ بهايي، علامه مجلسي و علامه حلي.

علامه حلي در علوم معقول و منقول، بلند پايه و كم نظير است؛ از جمله تأليفات اوست كتاب: تذكرة الفقها؛ تحرير؛ تبصره؛ منتهي؛ رجال؛ كشف المراد؛ الاشارات؛ ايضاح المعضلات؛ نهج الحق؛ كشف الفوائد؛ الدر النضيد؛ المحاكمات؛ منهاج الكرامه؛ الفين؛ ايضاح المقاصد. و كتاب‌هاي ديگري كه از طريحي نقل شده و پانصد جلد آن را به خط خود علامه ديده است.

يكي از فضلا در تعريف از علامه مي‎گويد: « علامه را در فقه بايد با سيدمرتضي و شيخ طوسي قياس كرد، و در حكمت با خواجه نصيرالدين طوسي، و در رياضي هم‌پاية ابوريحان بيروني برشمرد و در تحقيق عقلي و تنبّه، قرين ارسطو و در هر فن، قرين بزرگ‌ترين مرد آن فن؛ پس بي شبهه او يكي از بزرگ‎ترين علماي اسلام از سنّي و شيعه است.»

كيفيت كار حوزه‌ها

پرسش چهارم

برنامه و كيفيت كار حوزه‎هاي علمي و شروع كار ضمن آگاهي از شرايط پذيرش و چگونگي ارتقا و درجات تحصيل، مراحل مختلف و در نهايت اجتهاد را بيان فرماييد.

پاسخ: برنامه و كيفيت كار حوزه‎هاي علمي اين است كه دانشجو نخست ـ به اصطلاح امروز ـ در كلاس‎هاي آموزش زبان عربي، و فهم ظواهر الفاظ قرآن، حديث و كتاب‎هاي علمي كه به زبان عربي نوشته شده است وارد شود و پس از اينكه در اين رشته فارغ التحصيل و به مقدار كافي مايه گرفت، در كلاس درس منطق، معاني، بيان، فقه، اصول فقه، كلام، تفسير، حديث و تاريخ اسلام در حدود حاشية ملاّ عبداللّه؛ شمسيه؛ معالم؛ شرايع؛ تبصره و شرح باب حادي عشر يا كتاب‌هايي كه به تازگي با تجديد نظرهايي تأليف شده، وارد مي‎شود.

پس از اين كلاس، در كلاس بالاتر، كتاب‌هايي مانند: شرح لمعه، قوانين و شرح تجريد را مي‎خواند و در ضمن به مطالعات تفسيري، تاريخي، رجالي و بررسي مكتب‎هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، حقوقي و اخلاقي پرداخته و با مباحث فلسفي نيز كم و بيش آشنا مي‎شود. در كلاس چهارم، رسائل و مكاسب شيخ انصاري و كفايه علامه خراساني تدريس مي‎شود.
لازم به تذكر است كه اين كلاس‎ها، سال درسي را تعيين نمي‎كند و شرط اينكه دانشجو يك سال يا چند سال يا كمتر در آن بماند نيست. اساساً هر يك از اين كلاس‎ها به نحوي است كه دانشجو مي‎تواند سالها در آن بماند و در همان حدّ متخصص شود.

به اين نكته هم بايد توجه داشت كه محصل و استاد در اين كلاس‎ها و مراتب، خود را موظف مي‎بينند كه بيني و بين اللّه درس فرا بگيرند و درس بدهند، و اگر نتوانست يك رتبه را در مدت متعارف بگذراند نمي‎كوشد كه به هر نحو ـ اگر چه به تقلب باشد ـ خود را در كلاس و رتبة ديگر وارد كند. چنان نيست كه اگر كسي بدون صلاحيت و گذراندن رتبة قبل در دروس و مجالس علمي در رتبة بعد و بالاتر حضور يابد او را واجد آن صلاحيت بشناسند.

در امتيازاتي كه يك عالم و يك نويسنده و گويندة مذهبي يا مدرس و مجتهد دارد، ميزانِ فهم، گذراندن معاني دروس و دانستن است و هر كس خود را با نداشتن صلاحيت علمي، صاحب رتبه‎اي بداند و بخواهد با چنان عنواني بر كرسي درس گفتن يا نقل حديث يا بحث در اصول عقائد يا نوشتن بپردازد و سخن به غير علم بگويد، نزد خدا مسئول است و هر كس را گمراه كرده و هر دانشجويي را معطل نمايد، مورد مؤاخذه واقع مي‎شود.

همچنين كسي كه به مرتبة اجتهاد نرسيده باشد اگر در مناصب و شئوني كه شرعاً به مجتهد اختصاص دارد، مداخله نمايد يكي از بزرگ‌ترين گناهان را مرتكب شده است. از اين جهت در مدارس و حوزه‎هاي ديني و به طور كلي در اجتماعاتي كه بر اساس ايمان به خدا و رعايت امانت و درستي بر پا باشد، يك كنترل وجداني و پليس مخفي و نظـام، خود به خود قـرار دارد كه جـريان امــور تحصيلي و برنامه‎هاي مذهبي را كه بايد اجرا شود تحت نظم دقيق قرار مي‎دهد به طوري كه هر كس صلاحيت كار، مقام و تدريسي را نداشته باشد اگر هم به او پيشنهاد كنند، خودش نخواهد پذيرفت. اينجا مدرسه‎اي است كه پاسخ پرسش‎ها را بايد با كمال دقت، يقين و تحقيق بدهند و تســرع و شتابـزدگي در جواب و فتوا ننمايند.

توجه به مسئوليت وجداني، ايمان و اخلاقي كه عملاً به دانشجويان آموخته مي‎شود، به خصوص ديانت و التزامات اسلامي اساتيد و توجه آنها به تعهدات ديني ـ كه به راستي برخي از آنها نمونة بسيار بارز زهد و پرهيز از كارهاي لغو مي‎باشند ـ همه، موجب توفيق دانشجوست. دانشجو مانند استاد علاوه بر برنامه‎هاي درسي، برنامه‎هاي عبادي و اخلاقي مانند شب‌زنده‎داري، نماز شب، قرائت قرآن و روزه‎داري را نيز مراعات و تمرين مي‎نمايد. و در ضمنِ درس، به سازندگي و تكميل نفس خود، رشد معنوي و نيل به كمال واقعي انساني‌ـ‌كه هدف رسالت انبيا عليهم‌السلام است ـ مي‎پردازد.

به اين ملاحظات در مدارس اسلامي هميشه يك مراقبت پنهاني، محصل را همراهي مي‎كند تا واقعاً درس بخواند و بيكار ننشيند و در هر مسئله‎اي بحث، تحقيق و بررسي را دنبال نمايد؛ سؤال كند و اشتباهش را مرتفع سازد. و علت اينكه بازار بحث و تحقيق در مدارس ديني رواج داشته همين است كه محصل خود را موظف مي‎داند كه درس بخواند و از استاد بپرسد و مدرس هم براي خدا درس بگويد و شاگرد را تربيت نمايد و ثواب اين عمل را نه دانشجو و نه استاد، به تمام اموال و ثروت دنيا نمي‎فروشند.

پس از كلاس و رتبة چهارم، كلاس و رتبة پنجم است. اين كلاس، كلاس و رتبة نهايي شمرده مي‎شود و غالباً نيل به مرتبة اجتهاد و جامعيت و صاحب نظر شدن در مسائل اسلامي در اين كلاس حاصل مي‎شود.

[شيوة تدريسي خارج]

طرز تدريس در اين كلاس بر خلاف كلاس‎هاي سابق است؛ در آن كلاس‎ها بيشتر بوده، استاد بايد درس‎ها را طبق همان كتاب‎ها و در حدود آنها تدريس نمايد و به شاگردان، استفادة مطالب كتاب را از خارج بياموزد به اين صورت كه: غالباً ابتدا استاد مطالب را از خارج مي‎گويد ـ كه در اينجا هر چه تقرير استاد وافي‎تر و و بيان او خوش‌تر و شيواتر باشد، شاگرد زودتر درس را فرا مي‎گيرد ـ سپس استاد مطالبي را كه گفته با عبارات و جمله‎هاي كتاب، تطبيق مي‎نمايد. اما در اين كلاس كه آن را درس و مباحثة خارج مي‎نامند [براي اينكه از خارج كتاب گفته مي‎شود و استاد آرا، نظرات و تحقيقات خود را عنوان مي‎نمايد]، استاد ضمن بررسي آراي علماي ديگر و بحث در آنها و بررسي ادلّه هر كس، نظر خود را اثبات مي‎كند.
در اين كلاس است كه هر چه استاد متتبع‎تر و دامنة اطلاعاتش در علوم اسلامي وسيع‎تر و عميق‎تر باشد، شاگرد مستعد بهتر مي‎تواند استفاده كند و زودتر ترقي نمايد.

اين كلاس، كلاس بحث، تدقيق و تحقيق است و پايان ندارد و گروهي تا پايان عمر در اين كلاس به نام استاد يا شاگرد فحص و كاوش‌هاي علمي خود را ادامه مي‎دهند و به نتايج علمي بيشتر مي‎رسند.

برنامة مدارس ديني مانند برنامة دانشگاه‌ها نيست كه وقتي به طور مثال سال آخر دانشكده تمام شد ديگر به طور رسمي جايي براي بحث، درس، تحقيق و فراگرفتن معلومات بيشتر نباشد و حضور در كلاس براي شاگردي كه آن درس را گذرانده بي‎فايده و ممنوع باشد. اصولاً كلاس آخر، كلاس بحث و بررسي است، از اين رو اساتيد مي‎گويند «مباحثه» داريم و نمي‎گويند «درس» داريم؛ زيرا اين كلاس بر معلومات شاگرد و استاد مي‎افزايد. درضمن، تعبير فوق، حاكي از تواضع مخصوص اساتيد بزرگ نسبت به شاگردان است.

چنان كه مي‎دانيم در علوم اسلامي دامنة تحقيق آن قدر وسيع است كه هر چه تحقيق شود باز هم مجال تحقيق بيشتر وجود دارد و از اين رو حتي مجتهدين تا پايان عمر، در عين حال كه استاد، متخصص و مجتهد هستند، دانشجو مي‎باشند.
دانشجويان علوم اسلامي هر كدام بحث خود را در ضمن اينكه به تحصيل ادامه مي‎دهند، در حدود اطلاعات و معلوماتي كه دارند به ارشاد و راهنمايي ديگران، تبليغ، منبر، تأليف و نگارش مي‎پردازند، و از وجود آنها براي گسترش هر چه بيشتر تبليغات اسلامي و آشنايي مردم با حقوق و مبادي اسلام استفاده مي‎شود. مساجد و مؤسسات اسلامي كه در سطوح مختلف وجود دارد توسط آنها اداره مي‎گردد و با اينكه به ظاهر، نظم خشك مؤسسات دولتي يا احزاب سياسي را ندارند، از تمام آن مؤسسات مرتب‎تر، منظم‎تر و با اخلاص‎تر انجام وظيفه مي‎نمايند.

اگر در عصر حاضر، توجه به ماديات، اين برنامه‎ها را از مسير اصلي خود خارج نسازد آنها بهترين و همگاني‎ترين برنامه‎هاي درسي هستند كه همة طبقات مي‎توانند با استفاده از آنها به مدارج بلند علمي نايل شوند. به نظر مي‎رسد كه مؤسسات علمي دنيا در عصر ما نقيصة بزرگي دارند و آن اين است كه در تحقيق، تدريس و تفسير، به معنويات و هدف‌هاي معنوي نظر ندارند، و آنان كه بر اثر تفكر الحادي و مادي‌گري عالم را پوچ، بي‎مقصد و بي‎هدف مي‎شمارند، در مطالعات علمي نيز هدف‌هاي اصيل ندارند؛ چنان كه دانشمندي براي كشف ميكروب يك بيماري يا اختراعي كه موجب سهولت وضعيت زندگي بشر شود تلاش مي‎كند، دانشمندي ديگر نيز براي ساختن اسلحه‎اي كه يك كشور يا يك قاره را ويران و نابود سازد كوشش مي‎نمايد و هيچ يك خود را مسئول نمي‎دانند. اما در حوزه‎هاي علمي اسلامي، استاد و دانشجو هر دو خود را مسئول مي‎دانند و در انتخاب علمي كه به تحصيل آن مي‎پردازند مي‎خواهند به تعهدي كه دارند وفادار بمانند.

برخي از مسائلي كه امروزه مطرح است از جمله «حق التأليف» و «حق اكتشاف»، همه بر اساس توجه به ماديات است و اينكه مؤلف مي‎خواهد حق زحمت خود را دريافت دارد و در زحمتي كه متحمل مي‎شوند به خير واقعي، خدمت به نوع و ذات، فضيلت و اجر و ثواب اخروي نظر ندارند و مي‎خواهند مزد كار خود را مانند يك كارگر عادي از جامعه بگيرند و حال آنكه در تعاليم اسلام مسئله درس، تدريس، تأليف، ارشاد و هدايت، مقدس‎تر از اين است كه براي اجر و مزد مادي انجام شود.

بديهي است اين به معناي ممنوعيت مطلقِ گرفتن مزد و حقوق نيست؛ بلكه غرض اين است كه در اسلام، درس خواندن، درس دادن و كارهايي كه موجب رشد فكري و علمي مردم باشد بسيار متعالي و مقدس است و مسلمان كامل در هر كار و نيز شغلي كه انجام مي‎دهد تعالي نيت و قصد را كنار نمي‎گذارد و با قصد خير و سبب تقرب به خدا و خدمت به بندگان خدا كارها را انجام مي‎دهد، هر چند در ضمن، از فوايد مادي كه ديگران از كار مي‎برند نيز بهره‎مند مي‎شود.

با تمام اين توضيحاتي كه داده شد بايد عرض شود كه اين تعالي نيت و تقدس قصد، مانع از اين نيست كه براي اينكه دانشجو زودتر به مقصد برسد او را راهنمايي‎هايي بنمايند يا مؤسسات و مدارسي طبق شرايط خاص تشكيل شود كه تلفيق بين هر دو نظام باشد؛ زيرا اين جهت نيز طبق موازين اسلام، مُجاز است و مي‎توان مدرسه‎اي تأسيس كرد و براي ورود دانشجويان در آن، شرايطي خاص در نظر گرفت و تحصيلات آنها را طبق برنامه‎اي متحد الشكل و تحت ترتيبي كه مصلحت باشد قرار داد و افراد شايسته‎اي را مراقب وضعيت تحصيلي دانش‎آموز و دانشجو ساخت كه در واقع، اين رسم، جلوه‎اي از آزادي تعليم و تربيت اسلامي و استقلال مؤسسات علمي، آموزشگاه‎ها و دانشكده‎ها در امور داخلي است و در وقف مدارس و موقوفات سابقه دارد اما بايد طوري اجرا شود كه سيره، اساس و هدف اصلي تحت الشعاع اين برنامه‎ها و ـ به اصطلاح ـ نظم‌ها قرار نگيرد.

در حوزة قم علاوه بر مدارس بزرگ و عمومي كه بر مبناي همان برنامه‎هاي وسيع حوزه‎هاي علميه مشغول به كار مي‎باشند، مدارس ديگري نيز از سال‌ها قبل تأسيس شده است. در اين مدارس، اوقات كار و درس كنترل مي‎شود و مدرس و استاد همه طبق شرايط، انجام وظيفه مي‎نمايند. امتحانات هفتگي، ماهانه و ساليانه برقرار است و جنبه‎هاي معنوي و حفظ تقدس و تعالي تدريس و تدرس را نيز حفظ مي‎نمايند تا هم نظام وجداني و هم نظام ظاهري برقرار باشد كه نمونه و با سابقه‎ترين آنها در اين جهت برخي از مدارس حضرت آيت اللّه گلپايگاني است.

اما چنان كه گفتيم اساس كار تحصيل علم در اسلام بر اين نيست كه حتماً شخص بايد طبق برنامة خاصي درس بخواند؛ بلكه اساس بر اين بوده است كه خود شخص، برنامة كار تحصيل خود را به هر نحو بهتر و مؤثرتري كه در پيشرفت خود مي‎بيند تعيين كند و هر كس را كه مي‎خواهد به عنوان استاد خود در حوزه انتخاب نمايد و از آنجا كه در هر درس، مدرسين و كلاس‌ها متعدد مي‌باشند هر كدام از كلاس‌هايي را كه در عرض هم مي‎باشند خودش انتخاب مي‎نمايد و هر كس پيشرفت علمي پيدا كند مقبول و مورد احترام واقع مي‎شود، حال در هر مدرسه و طبق هر برنامه‎اي كه درس خوانده باشد. در واقع آزادي تحصيل براي دانشجو كاملاً محفوظ است و در ديني كه دستورش اين است كه همة افراد هماره بايد يا دانشمند باشند يا دانشجو  (19)  ، اين بايد برنامة همه مسلمين باشد.

و آخرين سخني كه نمي‎توان از بيان آن گذشت اين است كه نظام جديد تعليم و آموزش اگر تمام عيار و به صورت‎هايي كه در خارج از حوزه‎هاي علميه رايج است، در حوزه‎ها حاكم شود و ارزش‌هاي مادي، گواهي‎نامه‎ها و دريافت دانشنامه به همان شكلي كه در دنيا مرسوم شده است مطرح گردد، معنويات حوزه‎ها و تعهد اساتيد و طلاب در مخاطره قرار مي‎گيرد و بازده چنان مدارسي هرگز با مدارس حوزه‎اي، قابل قياس نخواهد بود.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه

امور مالي حوزه‌ها

پرسش پنجم

مطالبي دربارة مكتب جعفري (امام جعفر صادق عليه‌السلام) و وضعيت مالي طلاب و همچنين اطلاعاتي در مورد امور مالي حوزه‎ها بيان فرماييد.

پاسخ: آغاز اين پرسش مجمل است. اگر مقصود كسب اطلاع از وجه تسمية مكتب تشيع و حوزه‎هاي شيعه به حوزه و مكتب جعفري باشد، بايد عرض كنم كه اين سؤالي است كه گاه از وجه تسميه و نامگذاري مذهب شيعه به مذهب جعفري نيز مي‎شود.

پاسخ آن، اين است كه اين نامگذاري نه از اين جهت است كه اين مكتب و مذهب در عصر امام جعفر صادق عليه‌السلام تأسيس شده يا شكل گرفته باشد؛ چنين توهمي را احدي از محققين و اهل اطلاع ننموده است؛ همه مي‎دانند كه شيعه در عرف مسلمين، اصطلاحات اسلامي و تواريخ فرق و طوايف، اسم پيروان و اتباع علي بن ابيطالب عليه‌السلام است.

حتي مانند ابن خلدون در مقدمه، پس از اينكه معناي لغوي شيعه را گفته است، مي‎گويد:

و يطلق في عرف الفقهاء و المتكلمين من الخلف و السلف علي اتباع علي و بنيه رضي اللّه عنهم.

و جماعتي از كبار صحابه براي متابعت و پيروي از علي عليه‌السلام به اين اسم ناميده شده‎اند.

اين تسميه و نامگذاري طبق اخبار معتبر و مشهور از طرق اهل سنت از جانب شخص رسول خدا صلي الله عليه وآله انجام شده است؛ بنابراين، مكتب تشيع و مذهب شيعه به عصر رسالت اتصال دارد و از آغاز بعثت مانند سال سوم هجرت و هنگام نزول آية

وَ أنذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبين (20)

و در مواقف مهم ديگر و سرانجام در «غدير خم» به طور رسمي اعلام شد.

تشيّع همان امتداد واقعي اسلام و رسالت اسلام معرفي گرديد كه فعلاً در اين موضوع نمي‎خواهيم سخن را مبسوط سازيم. وجه اين عنوان و شهرت مذهب شيعه به جعفري موقف خاص حضرت امام جعفرصادق عليه‌السلام بود كه چون جوّ سياسي مناسب شد و زمان حضرت باقر العلوم، امام محمد باقر عليه‌السلام و عصر امام صادق عليه‌السلام به واسطة آنكه مقارن با پايان دوران بني‌اميه و ضعف حكومت جبار آنها و آغاز حكومت بني عباس بود، اين دو امام و به خصوص حضرت صادق عليه‌السلام توانستند رسماً تلامذه بسيار و علماي بزرگ را تحت تربيت قرار دهند. دانشمندان و مشتقان معارف اسلامي از اطراف و اكناف براي كسب علم به سوي آنها مي‎شتافتند و از درياي علوم آنها مستفيض مي‎گرديدند و سرّ حديث ثقلين و فلسفة اينكه پيغمبر صلي الله عليه وآله مردم را به اهل‎بيت ارجاع نمود و فرمود:

لا تعلِّموُهم فَاِنَّهم اَعلم مِنكُم

ظاهر گرديد.

پس از اين دو امام، اگر چه به واسطة قدرت سياسي بني ‎عباس باز همان اختناق، خفقان، سلب آزادي و جنايت‎هاي بني‎اميه تجديد و تكرار شد اما مردم، اهل ‎بيت را شناختند و آنها را حلّال مشكلات خـود دانستند تا حــدي كه خــود حكــام بنــي‎ اميه و بني ‎عباس نيز در بعضي مواقع ناچار به ائمه عليهم‌السلام مراجعه مي‎كردند.

علت اشتهار مذهب به مذهب جعفري و مكتب به مكتب جعفري همين بود كه امام جعفر صادقعليه‌السلام و حوزة ايشان علوم اسلام، معارف دين و تشيع را به طور بي‎سابقه در اختيار مردم گذارد.

و اگر غرض از پرسش و جملة مكتب جعفري(امام جعفر صادقعليه‌السلام) پرسش و مطلب ديگري است مرقوم فرماييد تا پاسخ عرض شود.

[وضعيت مالي طلاب]

و امّا وضعيت مالي طلاب كه در قسمت دوم سؤال مطرح شده است، به طور كلي همچنان كه از مطالب قبل هم معلوم شد حوزه‎هاي علميه بر اساس توقعات مالي و تأمين امور مالي در حال و آينده تشكيل نمي‎شود و تحصيل علم، تدريس، تعلم و تعليم در اسلام بيشتر به عنوان يك عمل قربي مقدس انجام مي‎شود.

تحصيل علم يكي از واجبات كفائيه است كه به مقدار كفايت، مشروط به امتيازات مالي نيست. وضعيت تعليم و تعلم در سابق بسيار ساده بوده است؛ شاگردان در يك مسجد با مدّرس و معلم روي حصير مي‎نشستند و كار خود را آغاز مي‎كردند. با اين وجود، اصل تأمين معاش و رفع احتياجات حوزه‎ها به مقدار كفاف و قناعت مورد توجه بوده است و از سهم مبارك امامعليه‌السلام كمك‌هايي به حوزه‎ها و اساتيد، طلاب و نويسندگان براي طبع كتب، مجلاّت (21) ، نشريات اسلامي، ترسيم و تعمير مساجد، مدارس، كتابخانه‎ ها، بيمارستان‌ها، دارالايتام ‎ها، كمك به ضعفا، رفع نيازمندي نيازمندان و جهات و امور مهم ديگر پرداخت مي‎شود. در حال حاضر از اين محل سهم مبارك امام عليه‌السلام علاوه بر ادارة حوزه‎هاي كوچك و بزرگ، كارها و امور خيري انجام مي‎شود كه با اضعاف مضاعف آن، مؤسسات غير ديني نمي‎توانند اين خدمات را انجام دهند.

جالب اين است كه بسياري از امور مهم مربوط به خدمات نوعي و اجتماعي كه در دايرة مجتمع تشيع توسط خود اشخاص انجام مي‎گيرد نيز از سهم با بركت امام عليه‌السلام است كه با استيذان از فقها و مراجع به اين مصارف مي‎رسد.

قابل توجه اين است كه: وجوهي كه در اين راه‌ها از سهم مبارك يا تبرّعات، مصرف مي‎شود، مأمور وصول و تشخيص ندارد؛ هر كس بدهي خود را كم يا زياد باشد خودش تعيين مي‎كند و به مراجع و مجتهدين يا وكلاي آنها مي‎پردازد و يا اينكه با استيذان از ايشان شخصاً به مصارفي كه موجب اعلاي كلمة اسلام، عزت و قوت اسلام، استقلال مسلمين و خير و رفاه مسلمانان باشد مي‎رساند.

در صرف وجوه شرعيه يك كنترل خود به خود، كه احساس مسئوليت خدايي آن را به وجود مي‎آورد، برقرار است و كمتر حيف و ميل مي‎شود؛ هم دهندة وجوه شرعاً مكلف است بدهي خود را به اشخاص صلاحيت‎دار، پاك، باتقوا و مورد اعتماد بپردازد و هم گيرندگان مكلف هستند كه آن را در مواردي كه رضاي خدا و مصلحت اسلام است صرف نمايند.

[استقلال حوزه‌ها]

حوزه‎هاي علمية شيعه داراي استقلال مالي و اقتصادي مي‎باشند و از حكومت‎ها و دولت‎ها كمكي دريافت نمي‎كنند و در هر كشوري كه باشند تحت نفوذ مالي و اقتصادي دولت آن كشور قرار نمي‎گيرند و از دريافت كمك‎هاي دولتي ابا دارند و فقط خود را به حضرت ولي عصر ارواح العالمين له الفدا و عنايات و الطاف ايشان وابسته مي‎دانند و وظايف شرعي خود را با كمال استقلال انجام مي‎دهند و از اين رو ناچار نيستند براي دريافت پول و حقوق، سياست اسلامي و روش علمي، تبليغي و ارشادي خود را با سياست حكومت‎ها وفق دهند و وظايف خود را زير پا بگذارند يا نصوص و برنامه‎هاي دين را به نفع استضعفاف و استعمار، تفسير نمايند. مذهب تشيع جلوة اسلام راستين را همواره داشته و خواهد داشت.

از آنجا كه مذاهب و فرق ديگر تحت نفوذ حكومت‌هاي وقت بوده و هستند به مرور زمان از روح اسلام دور شده و كم و بيش به اقتضاي سياست‎هاي جبار حاكم آن، گام برداشته‎اند و به خصوص در دوران حكومت بني‎اميه و بني‎عباس و تسلط سلاطين متعصب، سياست‎هاي مختلف در بين اين مذاهب، آثار سوء بسيار گذارد كه اميدواريم با بيداري و توجهي كه بسياري از متفكران آنها در اين عصر پيدا كرده‎اند اين عيوب برطرف گردد و بتوانند خود را از آثار سوء آن سياست‌هاي شوم تخليص نموده و به اسلام راستين و خالص برسند.

وضعيت كمّي حوزه‌ها

پرسش ششم

تعداد حوزه‎هاي علمي در حال حاضر و مقدار مدرسين و طلاب علوم ديني را بيان فرماييد.

پاسخ: احصائية دقيق حوزه‎هاي علمي در اختيار اينجانب نيست، اما اجمالاً در بسياري از شهرها و روستاهاي شيعه، از جمله شهرهاي ذيل حوزه‎هاي علمي بزرگ و كوچك برقرار است:

ايران: قم، مشهد مقدس، اصفهان، تهران، تبريز، شيراز، كرمان، يزد، اروميه، همدان، كرمانشاه، قزوين، زنجان، اراك، جهرم، خوي، مراغه، ميانه، نيشابور، آمل، بابل، ساري، چالوس، گرگان، لاهيجان، رشت، آستانه، ايلام، ملاير، گلپايگان، تويسركان، بروجرد، خرم آباد، اهواز، دزفول، خوانسار، سبزوار، سمنان، شاهرود، دامغان، قوچان، بجنورد، تربت جام، نائين، اردكان، نجف آباد، خميني شهر، شهرضا، كوهستان، رودسر، لنگرود، اسفراين، درود، نهاوند، زهان، شميران، شهر ري، كاشان، فاروج، قائن، بهبهان، آبادان، خرمشهر، شيروان، قروه، درّه جزين، هيدج، مرند، گنبد قابوس، فريمان، خلخال، بيرجند، گلوگاه بندپي، اشتهارد، داراب كلا، سنقر، و نقاط ديگر كه فعلاً در نظرم نيست.

عراق: نجف اشرف، كربلا، كاظمين، سامره و بغداد.

سوريه و لبنان: بيروت، بعلبك و دمشق.

عربستان: قطيف و احساء.

بحرين: منامه.

كويت: كويت.

پاكستان: از جمله اسلام آباد، لاهور، سرگودها، فيصل آباد، كوئه سمايه، كوئه ادو، ديره غازيخان، ملتان، پروسپال، حافظ آباد، جسارا، شاهيرود، خوشاب، كهرود، جهنگ، كبيرواله، كانومكي، اسكرود، شگهر، حيدر آباد، خير پور، كراچي، نارنك، گوهر والا، وزير آباد، ميان والي و تسرشگر.

افغانستان: كابل، هرات، مزار شريف، قندهار، يكاولنگ، بهسود، داي زنگي، بلخ، سرپل، بوئين قره، بلخاب و سنگ چارك.

هند: از جمله لكهنو، حيدر آباد، فيض آباد، بنارس، دهلي، جانپو، اللّه آباد، بمبئي و كلكته.

در تركيه نيز گرچه جمعيت شيعه بسيار است اما به علت تسلط نظام ضد اسلامي كمالي از وجود حوزة علمي علني و رسمي اطلاعي ندارم.

در كشورهاي ديگر نيز خصوصاً كشورهاي آفريقايي، جاوه، اندونزي، تايلند و رنگون، به خصوص چين كه جمعيت شيعه، طبق يك احصائيه كه مربوط به سي سال پيش است، يازده ميليون نفر بوده است و امروز به طور حتم اين آمار بيشتر است شيعيان برنامه‎ها و مدارسي دارند كه اينجانب به طور تفصيل و تحقيق از برنامه‎هاي آنها و اينكه در سطح يك حوزة علمي كامل مي‎باشند يا نه، اطلاعات لازم را ندارم.

از شيعـه در كشــورهاي مسلمان نشين ـ كه تحت سيطره و نفوذ شوروي قرار دارند و شايد احصائية آنها، كه قبل از سقوط رژيم تزاري متجاوز از ده ميليون بوده، امروز حدود سي ميليون باشد ـ متأسفانه به واسطة وضعيتي كه در آن كشورها برقرار است اطلاعي نداريم با مسلمان‌هاي خارج از شوروي ارتباطي كه تحت كنترل و نظارت دقيق حكومت نباشد و ندارند، رفت و آمد آنها با كشورهاي اسلامـي تقريباً قطــع است؛ با اينكــه در 

سابق، اين كشورها حتي در نجف و كربلاي فعلي مدارسي داشتند كه هم اكنون نيز برقرار است، مانند مدرسة بخارائي و مدرسة بادكوبه.

با كمال تأسف، امروز در خود اين كشورها از وجود حوزه اطلاعي نداريم و اگر هم افرادي باشند، چنان كه مي‎دانيم استقلالي ندارند و بايد تحت نظر حكومت و طبق دستوري كه به آنها داده مي‎شود عمل كنند. به طور كلي وضعيت اسلامي آنها به واسطة نظامي كه علي رغم افكار و عقايد آنها، بر آنها تسلط دارد بسيار اسف‎انگيز و فاقد آزادي است. (22)

امروزه تقريباً از تمام دنيا، اروپا، آمريكا، كشورهاي دور دست آفريقا، هند، پاكستان و اندونزي شيعيان و ساير مسلمانان با قم، كه مركز تشيع است، ارتباط دارند و مسائل مذهبي خود در هر رشته را از اين حوزه سؤال مي‎نمايند كه كاشف از اين ا ست كه كم و بيش آزادي‌هايي دارند، اما متأسفانه از كشورهاي مسلمان نشين تحت سلطة شوروي، كمتر يا اصلاً نامه‌اي نمي‎رسد. اميد است موج بيداري و تحركي كه عالم اسلام را فرا گرفته و مسلمانان را به سوي احياي نظام عدل اسلام رهبري مي‎كند با توسعة روزافزوني كه دارد همة كشورهاي اسلامي را فرا بگيرد.

در مورد بلاد و شهرهايي كه نام برديم بايد متذكر شوم كه در برخي از آنها مدارس متعدد كه بسا از بيست مدرسه تجاوز مي‎كند، داير و در جريان است و در بعضي از آنها مدارس بزرگي وجود دارد كه مشهور و معروف و از شاهكارهاي فن معماري اسلام مي‎باشد. اين مدارس در اصفهان، نجف‌اشرف، قم، مشهد، تهران، تبريز، شيراز، كرمان، لكهنو، پاكستان، افغانستان و بلاد ديگر، قدمت حوزه‎هاي علميه و كوشش شيعه در بسط و توسعة معارف اسلامي را به دنيا نشان داده و از تمدن‎هاي بزرگي كه شيعه تأسيس كرده است، خبر مي‎دهند.(23)

اين را هم در نظر داشته باشيد كه با توجهي كه مراجع بزرگ شيعه به بسط و توسعة معارف اسلامي و تشيع دارند، تأسيس حوزه‎ها در شهرها و روستاهايي كه در حال حاضر، حوزه ندارند، رو به افزايش است، و انتظار مي‎رود بيش از پيش گسترش يابد. چنان كه به اين نكته هم بايد توجه داشت كه در بسياري از نقاطي كه حوزة علمي به صورت متعارف وجود ندارد، مجلس درس و تبليغ احكام، آموزش معارف دين، بحث پيرامون مسائل اسلامي (كه شامل تمام نواحي جنبه‎هاي حياتي بشر است) و پرسش و پاسخ در تمام مساجد شيعه و در هزاران مجالسي كه به نام روضه و براي زنده نگاه داشتن خاطرة فداكاري بي‎نظير و قيام عظيم و بي‎سابقة سيدالشهداء، حسين‌بن علي عليهما السلام و زنده داشتن مكتب جهاد و حركت تشيع برپا مي‎شود، علي الدوام داير است و اين مساجد و مجالس روضه هر كدام در واقع يك حوزة علمي و مدرسة تعليمي و تربيتي هستند كه اهميت آنها و نقشي كه در بيداري مردم و رشد افكار دارند بسيار ارزنده و موفقيت‎آميز بوده است.

در مورد تعداد طلاب، اگر چه هم اكنون احصائيه‎هاي نسبتاً دقيقي وجود دارد اما چون در زمان نوشتن اين مطالب در اختيار اينجانب نيست نمي‎توانم به طور دقيق تعداد آنها را عرض كنم. اما به طور حدس، تعداد طلاب حوزه‎هاي بزرگ، مانند قم، نجف اشرف، مشهد مقدس، اصفهان، تهران و تبريز شايد متجاوز از بيست هزار نفر باشد كه اكثريت آنها در قم اشتغال به تحصيل دارند و با طلاب شهرهاي ديگر ايران و عراق، افغانستان، هند، پاكستان، سوريه، لبنان، بحرين، عمان، مسقط، احساء، قطيف و نقاط ديگر، شايد بالغ بر سي هزار نفر يا بيشتر باشد.(24)

از آنجا كه در حوزه‎هاي علمي بيشتر رسم بر اين است كه دانشجو، خود مدّرس را انتخاب مي‎نمايد و علاوه بر گروهي كه تدريس رسمي دارند، طلاب مراتب بالا، براي طلابِ كلاس‌هاي پايين‎تر درس مي‎گويند از اين رو نمي‎توان تعداد مدرسين را به دقت معيّن كرد. اجمالاً، هر كدام از طلاب كه استعداد و ترقي و تَبَرُّز داشته باشند به زودي در صفوف مدرّسين نيز وارد مي‎شوند و با تحصيل و تدريس، پيشرفت علمي خود را دنبال مي‎نمايد.

علاوه بر اينها علماي بلاد نيز به تناسب محل و موقعيتي كه دارند براي مردم، مجالس درس تفسير، عقايد، اخلاق، سياست، برنامه‎هاي نظام اسلامي، تجويد قرآن و غيره دارند كه با اين حساب تعداد مدرسين در محيط تشيع بسيار زياد خواهد بود.