سير حوزه‌های علمی شيعه

آيت الله العظمی لطف‌الله صافی گلپايگانی

- ۱ -


سخن ناشر

سوابق، روند كار و سرفصل برنامه‌هاي درسي هر مركز علمي، نشان دهندة ميزان غنا و ارج علمي آن است.

«سير حوزه‌های علمی شيعه»، به شكلي موجز به معرفي حوزه‌هاي علمي، تاريخچه، سر فصل دروس و عالمان بزرگ ديني حوزه‌ها و آثار مهم آنان مي‌پردازد و اهداف و رسالت واقعي حوزه‌هاي علمي را بيان مي‌كند.

ويژگي‌ برجسته اين كتاب‌ آن است كه توسط فقيهي فطن و پژوهشگري سترگ كه امروز از اركان اصلي حوزه‌هاي علمي به شمار مي‌رود نوشته شده است.

«سير حوزه‌های علمی شيعه» پاسخ به پرسش‌هايي است كه از سوي يك پژوهشگر ايراني مقيم فرانسه در سال 1357 هـ . ش به صورت مكتوب با حضرت آيت الله العظمي صافي در ميان گذاشته شده بود و معظم له اين سؤالات را پاسخ دادند.

اين كتاب پيش از اين توسط ناشر ديگري منتشر و تجديد چاپ گرديده و مورد استقبال اهل فضل واقع گرديد.

ويراست جديد «سير حوزه‌های علمی شيعه» در حالي تقديم علاقه‌مندان مي‌گردد كه برخي پاورقي‌ها و نيز تيتر‌هاي جديد، توسط پژوهشگر فرزانه، جناب استاد آقاي باقري بيدهندي به آن افزوده گرديد كه در پايان كتاب تحت عنوان يادداشت‌ها و توضيحات آمده است.

هم‌چنين عناوين جديد كه در متن اوليه كتاب نبوده و توسط ايشان اضافه شده در قالب [ ] مشخص گرديده است.
مطالعة اين كتاب مفيد و ارزشمند را ـ به عنوان يك راهنماي مناسب در زمينه الگو‌ها و منبع‌شناسي نظام تعليم سنتي حوزه ـ به همه علاقه‌مندان علوم ديني و به ويژه به طلاب و دانشجويان فرهيخته، توصيه مي‌كنيم.

مركز تنظيم ونشر آثار

حضرت آيت الله العظمي صافي مدظله الوارف

چند كلمه براي اين چاپ

حمد و ثناي بي‌پايان خداي يكتا و بي‌همتا را كه به زيور تمام كمالات آراسته و از همه نقصان‌ها و زشتي‌ها، منزّه و پيراسته مي‌باشد. همان خدايي كه براي معرفت خويش انسان را آفريد و از ميان انسان‌ها، علماي راستين را بيش از ديگران اكرام نمود به طوري كه آنان را باز گوينده احكام و شريعت خويش گردانيد و مرتبه آنان را رفيع داشت و هر كسي را كه با آن مي‌نويسد، بر خون شهيدان برتري داد.

درود فراوان و هميشگي بر سيد كائنات و مفخر موجودات، پيامبر ختمي مرتبت، نثار و ارزاني باد.

و همچنين درود سرشار بر دوازده تن از اوصيا و جانشينان او، كه اولينشان اميرالمؤمنين عليه‌السلام و آخرينشان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشند هماره و پيوسته مزيد باد.

1. و بعد خوانندگان عزيز قبل از خواندن اين كتاب، به نكات زير توجه فرماييد: مطالعات تاريخي به روشني به ما نشان مي‌دهند كه «حوزه‌هاي علميه» از عمده‌ترين نهادهاي آموزش و اصيل‌ترين مراكزتعليـم و تـربيت در تاريخ اسـلام است كه داراي پيشينه كهن و اسلبي ويژه مي‌باشد و در راستاي رسالت انبيا و براي تحقق اهـداف آنان تشكيــل شده است. بستــري‌كه عالمـان ديــن درآن تربيـت مي‌شوند، از پيامبــران نشأت مي‌گيرد و روحانيون ـ كه در دانش و سلوك، پاي در جــاي پاي آنان نـهاده‌اند ـ وارثان راه و روش پيامبران و ذاكران جهادها و شهادت‌هاي امامان‌اند.

عالمان ديني، ادامه دهندگان خط معصومان عليهم السلام و پاسدار ميراث گرانبهاي آنان‌اند و در طول تاريخ تكاملي و پرافتخار خود،همواره با مدد الهي و عنايات خاصه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف منادي دين‌داري،سلوك معنوي، بصيرت اجتماعي، تبليغ و تبيين شريعت اسلام بوده‌اند و دين را به خدمت پادشاهان، استعمار‌گران و دشمنان خلق درنياورده‌ و موانع استوار و محكم در برابر تجاوزات كفار بوده‌اند. روحانيت و حوزه‌هاي علميه در گذشته و حال بزرگترين نقش را در حفظ و ترويج اسلام و دفاع از استقلال كشورهاي اسلامي ايفا نموده‌اند و همواره ثابت كرده‌اند كه تنها به مصالح عالي انساني در ابعاد فردي و اجتماعي آن مي‌انديشند.

آنان در محيطي كه سرشار از صفا، صميميت، و اخلاص، معنويت، زهد و قناعت است، به تعليم و تعلّم مشغول‌اند و به تربيت فرزانگاني شريعت‌شناس و پاكدامن مبادرت مي‌ورزند.

دانش آموختگان حوزه‌ها به حكم وظيفة شرعي و براي تحقق بخشيدن به فرمان الهي بعد از مراجعت به زادگاه خود هر يك در حد توان و ظرفيـت منطقـه به انجام وظائف صنفي مي‌پردازند و مؤداي «و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم» (1) را محقق مي‌سازند.

فعاليت حوزه‌ها علاوه بر تعليم و تعلم و تبليغ و تصنيف و تأليف، نگهداري دين از هرگونه تحريف، تأويل و شبهات تحريفگران و دين‌ستيزان، حضور فعال در متن جامعه و خدمت بي‌منت به مردم و دفاع از حريم پيامبران و امامان است. 

حوزه‌هاي علميه، خاستگاه انديشه و تفكر اجتهادي و اصيل ديني و جايگاه عالمان وارسته و دانايان خداترس و بندگان معادباور خدا است كه مانند آنها را در مراكز فرهنگي ديگر نمي‌توان سراغ گرفت.

در هر عصر، يكي از مراكز عمدة حوزوي نظير كوفه، نجف، بغداد، ري، قم و... حوزة مركزي شيعه و كانون توجه دل‌هاي مشتاق معارف دين شده است.

اين بنياد توانمند علمي و فرهنگي به عنوان كانون گرم حركت‌هاي انقلابي، جايگاهي بس والا و مهم داشته و گذشته روشن و درخشاني را پشت سر نهاده‌ است. از ديرباز تا كنون، هر جا به نهضت و حركت ضدّ ظلم و ستم و در خدمت امت مسلمان برخورد مي‌كنيم، نام ونشاني از عالمان دين مي‌يابيم‌كه پيـشرو و مشعــل‌دار بوده‌اند تا جــايي كه بسياري‌ازآنها موردانواع‌مشقت‌هاي طاقت‌فرسا قرارگرفته‌اند. بي‌ترديد اگرجان‌فشاني‌ها و فداكاري‌ها و هجرت‌هاي روحانيت راستين (2) و علماي مجاهد اسلام ـ كه از صدر اسلام تا كنون در عرصه اجتماع و سياست حضور داشتند ـ «و رساله‌هاي علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‌اند» نبود، ميراث گران قدر علوم الهي به دست ما نمي‌رسيد، يا از كيد و زيان دشمنان در امان نمي‌ماند.«حوزه‌ها» همگام با زمان پيش رفته و با جذبه معنوي خود كه ناشي از روح بلند عالمان پرهيزكار، و مشعل داران هدايت است، هر ساله پذيراي انبوه دانشجويان علوم ديني در رشته‌هاي مختلف مي‌باشد كه با مجاهدت و بصيرت، همه جذابيت‌هاي دنيوي را ناديده گرفته و براي آموختن «دانش دين» پا به نهاد عظيم علمي حوزه مي‌گذارند و به فراگيري علوم حوزه مشغول مي‌شوند تا با گذرندان دوره‌هاي بلند‌مدت يا كوتاه مدت تحصيلي در آينده به كار گسترش دين و دانش و فرهنگ اسلام دست زنند و به حفظ مباني و ارزش‌هاي ديني بپردازند و قوام‌بخش ايمان جامعه گردند.

زعامت حوزه‌هاي علميه تشيع هماره با عالمان برجسته بود كه عمري را در كمال خلوص و به دور از هواهاي نفساني سپري كرده و با همت بلند خود بار سنگين اداره حوزه را عهده‌دار شده و با برنامه‌ريزي و مديريت صحيح در جهت رسيدن به وضع مطلوب در عرصه‌هاي گوناگون تلاش كرده‌اند.

ويژگي منحصر حوزه‌هاي شيعه استقلال از حكومت‌ها مي‌باشد. از اين رو تربيت‌يافتگان حوزه شخصيت‌هايي هستند آزاده و مستقل و در نقد حكومت‌ها شجاع و صريح اللهجه.

دانش آموختگان حوزه‌ها از لحاظ شأن و مقام و سطح آگاهي، به گروه‌هاي مختلف طبقه بندي مي‌شوند و نقش آنان با توجه به ميزان تقوا، توانايي و نفوذ بر مردم و شرايط خاص زماني متفاوت است.

گل‌هاي سرسبد حوزه‌ها، عالمان رباني و مراجع بزرگوار تقليد مي‌باشند كه به عنوان نايبان عامّ امام معصوم غائب عجل الله تعالي فرجه الشريف رسالت تبيين احكام ديني و راهنمايي امت را به عهده دارند. آنان، مشعل رهبري و هدايت جامعه را در دست گرفته و با همه فشارها و مشكلات، حوزه‌هاي علميه را بر پا نگاهداشته و به تربيت دين‌پروران همت گماشتند و مردمان را از كوثر زلال معرفت خويش سيراب نموده‌اند. آنان در شكل‌گيري تمدن اسلامي و زندگي اجتماعي مردم و در رخدادها و تحولات اجتماعي، نقش تعيين كننده و سرنوشت‌سازي داشته و دارند. و اوج اين تأثيرگذاري را در نهضت اسلامي ايران كه در بهمن 1357 به پيروزي رسيد، مي توان به روشني دريافت.

بحمدالله حوزه‌ها درطول دوران حيات خود ـ‌ به‌ويژه پس ازپيروزي‌انقلاب شكوهمند اسلامي ـ موفقيت‌هاي بسيار و دستاوردهاي چشمگير و خدمات بسيار داشته‌اند.

ارائه خدمات با امكانات اندك و دشمنان فراوان، خاصه در عصر اختناق سلاطين كه براي محو حوزه‌‌ها و روحانيت با تمام نيرو بسيج شده بودند كار آساني نبوده است و بي‌گمان اجر فراواني دارد.

به رغم اهميت فزاينده حوزه‌هاي شيعه و جايگاه روحانيت اصيل و در رأس آن، نهاد مرجعيت پس از انقلاب اسلامي ايران، سوگمندانه بايد گفت كه پژوهش‌هاي قابل توجه در مورد تاريخ حوزه‌ها و مرجعيت، كمتر صورت گرفته است و حتي حوزويان جوان غالباً از ريشه و پيشينة خود بي‌اطلاع هستند.

2. از روزهايي كه مشغول نگارش «تاريخچة حوزه‌ها و مرجعيت شيعه» براي تدريس در جامعة المصطفي العالمية «مدرسه عالي امام خميني (ره)» بوده‌ام، به كتابي با عنوان «سيرحوزه‌هاي‌علمي‌شيعه» برخورد كردم كه به طور مختصر، به معرفي حوزه‌هاي ديني و چگونگي پيدايي و گسترة فعاليت عالمان دين مي‌پردازد كه در عين اختصار، سودمند مي‌نمايد.

اين كتاب به قلم شخصيت برجسته‌اي تأليف يافته كه عمري در حوزه‌ها به تعليم و تعلم و تصنيف گذرانده (3) و همواره نسبت به حوزه و مسائل آن احساس مسئوليت نموده است و امروز كه در استوارترين سنگر دفاع از شريعت (مرجعيت) قرار دارد اين حس مسئوليت فزوني يافته است.

اهميت اين اثر وقتي بيشتر روشن مي‌شود كه دريابيم به دليل ضعف بينش تاريخي يا علت‌هاي ديگر، توجهي به ثبت دقيق رخدادها و تاريخ حوزه‌ها نبوده است؛ از اين رو، امروزه منابع فراواني در اين خصوص در اختيار نداريم!

سبب تأليف اين اثر را، نويسنده بزرگوار در مقدمة كتاب آورده است.

اين نوشته سال‌ها قبل، از سوي «انتشارات اسلامي» ـ وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم ـ انتشار يافته بود و به دليل اختصار، احتياج به افزوده‌هايي داشت. از اين رو، با عنايت به نيازي كه در اين زمينه براي پژوهندگان و دانشجويان وجود داشت، پس از ويرايش مختصر و مشخص كردن حواشي مؤلف با ستاره و باقي گذاشتن آن در پانوشت، حواشي خود را در بخش دوم كتاب آورده‌ايم.

3. هيچ ترديدي نيست كه تحشية آثار ارزشمند نويسندگان و متفكران مشهور، از شيوه‌هاي دانش‌گستري و كوششي است فرخنده و سنتي است شايستة پيروي و داراي سابقه در تمدن اسلامي. با مراجعه به فهارسي چون الذريعه؛ كشف الظنون؛ مرآت‌الكتب؛ ايضاح المكنون؛ ايضاح الطريقه؛ راهنماي كتاب و كتب تراجم و رجال، با انبوهي از اين گونه آثار مواجه مي‌شويم.

امروزه اين نوع فعاليت‌ها درباره آثار انديشمندان اسلامي و شيعي معاصر، كمتر به چشم مي‌خورد و حال آنكه اگر فرهيختگان با فروتني به آثار دانشمندان و نوابغ بزرگ تحشيه زنند، ضمن اداي دين نسبت به پديد‌آورندگان و احياي ميراث شيعي، سنت حسنة علماي سلف نيز پاس داشته مي‌شود. و كار ناچيز بندة نگارنده در همين راستاست.

4. اينك كه در پرتو تفضّل و عنايات خداوند كارساز بنده نواز، تجديد چاپ اين كتاب جريان مي‌يابد، بجاست تا مراتب شكر خالصانة خود را به پيشگاه با عظمت باري تعالي نثار آورده كه خود توفيق آغاز داد و خود به پايان برد. چه مي‌توان گفت جز اينكه به اتقان تمام بگويم:

به سعي خود نتوان برد، ره به گوهر مقصـودخيـال بود كـه اين كار بي‌حـواله بــرآيــد

و ضمن دعاي خير و آرزوي توفيق و روزبهي، طول عمر با بركت استاد عظيم‌الشأن‌ـ‌كه خوشه‌چين‌ خرمن فضل وكمالش بوده‌ام ـ از درگاه الهي خواستارم.

دير زيـاد آن بـــزرگوار خداونـدجان گرامي به جانـْش اندر پيوند

از اينكه يزدان پاك در دوران رنجوري و خانه‌نشيني توفيقم داد اين تلاش متواضعانه را به عنوان دين ناچيز به حوزه‌ها تقديم دارم، از صميم قلب سپاسگزارم.

اميد است پروردگار قادر منّان توفيق خدمت هرچه بيشتر در شناساندن معارف عالية اسلامي و ميراث شيعي عطا فرمايد و ما را در زمرة متعهدين به اسلام و مسلمين قرار دهد.

الها مراكز حوزوي كه مشوق هدايت و وسيله تبليغ ديانت و تقويت باورهاي ديني هستند از گزند حوادث بدخواهان حفظ و صيانت بفرما. آمين يا رب العالمين

ختـام عمـر خدايا به فضل و رحمـت خويش

به خير كن كه هميــن است غــاية الآمال (سعدي)

قم: آشيانة آل محمد (ص)

بندة‌خدا: ناصر باقري بيدهندي

اول ذي الحجة 1429/ 10آذر 1387 

مقدمه مؤلف

به عرض مي‎رساند كه مرقوم شريف عز وصول بخشيد، از اينكه در پاريس اشتغالات علمي و بررسي و تحقيق را برگزيده‎ايد، مسرور شدم. اميد است در اين راه موفق شويد.

در خصوص اطلاعاتي كه حسن ظنّ جناب عالي موجب درخواست آن از حقير شده است با وجود اشتغالات بسيار و قلت فرصت، طبق آنچه در حافظه دارم معروض مي‎دارم و خواهشمند است آن را تكميل نماييد. و اگر توضيحات بيشتر در اين موضوع يا اطلاعات ديگر در مسائل اسلام و تشيع لازم شد يا در بحث‌هايي كه در مجامع علمي آنجا مطرح مي‎گردد، دانشجويان و اساتيد و كساني كه پيرامون اسلام و تشيّع، تحقيق و كاوش دارند اطلاعاتي خواسته باشند، مرقوم فرماييد به قدر وسع و به شرط توفيق، در اختيارشان گذارده خواهد شد؛ ان شاء اللّه تعالي.

چند جلد تأليفاتم را كه براي كتابخانه ملّي پاريس خواسته‎ايد فرستادم ـ ان شاء اللّه تعالي ـ بقيه را بعداً مي‎فرستم.

و السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته

لطف الله صافي

حوزه‌هاي علمي صدر اسلام

پرسش اول

اطلاعاتي را در مورد حوزه‎هاي علمي در صدر اسلام بيان فرماييد.

پاسخ: اسلام از تعليم و ارشاد، كار خود را آغاز كرد و تاريخ تعليم و تربيت و ظهور حوزه‎هاي علمي در اسلام همان، تاريخ ظهور اسلام است.

چنان كه مي‎دانيم خورشيد تابناك مكتب اسلام در مكة معظمه طلوع نمود و به نور افشاني و پخش علم پرداخت و پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله از قدم اول به هدايت افكار و بالا بردن سطح معلومات جامعه و كساني كه به آن حضرت مي‎گرويدند همت گماشت و بعثت و رسالتش، بعثت و رسالت علم و تربيت بود. ايشان در مسجد الحرام و در مواقف و اماكن ديگر با نشر علم و آگاه كردن مردم، انجام وظيفه مي‎فرمود.

در آية شريفة:

هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الاُْمّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمَهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلال مُبين. (4)

اوست خدايي كه ميـان عرب امي (كه خــواندن و نوشتــن هم نمي‎دانستند) پيامبري بزرگوار از ميان همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحي خدا را تلاوت كند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاك سازد و شريعت كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد كه پيش از اين، همه در ورطة جهالت و گمراهي بودند.

قرآن مجيد صريحاً هدف بعثت رسول خدا صلي الله عليه و آله را در سه مورد خلاصه كرده است:

1. تلاوت ‎آيات‎ خدا.‎

2. ‎تزكيه‎ و ‎تربيت‎ نفوس.

3. تعليم ‎كتاب ‎و ‎حكمت.

بنابراين، تاريخ تأسيس حوزة تعليم، تلاوت قرآن و تربيت مردم، متأخر از تاريخ بعثت حضرت رسول صلي الله عليه وآله و ظهور اسلام نيست.

ظهور اسلام؛ يعني ظهور يك معلم و استاد الهي و آسماني كه به اين امور قيام كند و انقلاب بزرگ تربيتي و علمي اسلام را آغاز نمايد و اين مدرسه و حوزه را كه در طول قرون و مرور اعصار، صيت اسم و آوازة علم و دانش شاگردانش جهان را پر كرد، تشكيل دهد و اين كاري بود كه آن يگانه معلم آسماني انجام داد و در جمع تمام معلمان بزرگ عالم بشري، موفقيتش بي‎نظير شد.

در مكة معظمه، حوزة علمي اسلام، تحت رهبري پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله كار خود را آغاز كرد. در اين حوزه ـ چنان كه از سوره‎هاي مكيّه و آياتي كه در مكه نازل شده معلوم مي‎شود ـ بيشتر تعليمات و مسائلي كه مطرح و به مردم تعليم داده شد مسائل الهيات، توحيد، نفي شرك، ايمان به عالم غيب و جهان ديگر، نبوت، تاريخ انبيا فلسفه‎هاي تاريخ و استدلال بود و به اصطلاح، بيشتر مسائلي بود كه جنبة زيربنايي داشت.

اين مدرسه، سيزده سال با مشكلات، دشواري‎ها و كارشكني‎هاي بت‌پرستان، جاهلان و دشمنان ترقي، رشد فكري و بيداري مردم مواجه شد و با وجود آزارها و شكنجه‎هايي كه به شاگردان اين حوزه دادند و حتي روابط اقتصادي و اجتماعي خود را با آنها قطع كردند و جمعي از آنها را ناچار به ترك وطن و مهاجرت به حبشه نمودند، باز هم با موفقيت به كار خود ادامه داد و با آموختن علم، حكمت، تربيت، تزكيه و تلاوت آيات حق، بذر بزرگ‌ترين جنبش و حركت فكري و علمي جهاني اسلام را در زمين دل‌ها كاشت و اسلام را از مدرسه و حوزه شروع نمود و آن را از تعليم و تربيت، پي‎ريزي كرد.

پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله  در مدت سيزده سالي كه در مكة معظمه به رسالت اشتغال داشت، وظيفة يك استاد دلسوز و مهربان را كه با وجود تمام موانع مي‎خواهد رفع جهل از شاگردانش بنمايد، انجام داد، با اين تفاوت كه او يك استاد ساده نبود و مدرسه‎اش حد و مرزي نداشت، او مي‎خواست تمام بشريّت را از جهالت نجات دهد و در مكّه مدرسه و حوزه‎اي بنا كند كه جهاني و جاوداني باشد.

عمده دروس اين مدرسه، همان تلاوت قرآن مجيد بود كه نخست پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله  بر حاضران مجلسش تلاوت مي‎فرمود و سپس آنها آن آيات را ضبط و حفظ كرده، مي‎نوشتند و به ديگران نيز مي‎رساندند.

محصول مدرسه و حوزة مكة مكرمه و مدرسة وحي محمدي، شاگرداني ـ و در درجه اول ـ شخصيتي، مانند علي عليه‌السلام و بعد هم افرادي مانند خديجه، ابوذر، مقداد، عمار و ابن مسعود بودند كه برخي از آنان بعدها عهده‎دار مناصب علمي، قضايي و غيره شدند.

بعد از هجرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله به مدينة منوره، حوزة علمي، فكري و سياسي اسلام به مدينة طيبه منتقل شد و مسجد مدينه كه به «مسجدالنـّبي» معروف است بزرگ‌ترين مركز تعليم و تدريس شد و مسائل و معارف اسلامي اعم از عقايد و امور سياست، اجتماع، اقتصاد، عبادت، معاملات، برنامة دفاع و جهاد، احوال شخصي، قضا و داوري، عمران، بهداشت، اخلاقيات و مسائل علمي ديگر در اين مسجـــد مطــرح مي‎گشت و آيات قرآن مجيد بر مردم تلاوت مي‎گرديد.

بعد از رحلت پيغمبر صلي الله عليه وآله نيز مسجد مدينة منوره مركزيت خود را حفظ كرد و در آن حلقه‎هاي متعدد يا حوزه‎ها تشكيل مي‎شد كه طالبان علم با شركت در هر يك از آن حلقه‎ها از صاحب آن حلقه استفاده مي‎كردند و در واقع شاگردي و تلمّذ مي‎نمودند كه بعد از صحابه4، مشاهير سلسلة تابعين5 و بعد از تابعين6 مشاهير تابعين تابعين، از ديدن اين حوزه و حلقه‎ها مشهور شدند.

علاوه بر مسجد مدينة طيبه، در هر كجا و هر منطقه‎اي كه در حيطة اختيار مسلمانان قرار مي‎گرفت يك مسجد كه عملاً يك حوزه و مدرسه هم بود، بنا مي‎شد و چون صحابه هم در اين مناطق بودند، مسجد، محل درس و تعليم مي‎شد و روي هم رفته مسجد مدينة طيبه، مسجد الحرام و مساجد ديگر، حوزه‎ها و مدرسه‎هاي همگاني‌اي بودند كه در آن هر كسي مي‎خواست مي‎توانست تلمّذ نمايد و بدون هيچ‌گونه تشريفاتي به مقامات بلند علمي نايل گردد.

از آنجا كه در پاسخ به پرسش دوم نيز سخن از مسجد مدينه و حوزه‎هاي مسجدي به ميان خواهد آمد به پاسخ پرسش دوم مي‎پردازيم. فقط اين نكته را اضافه مي‎نماييم كه علاوه بر آنچه كه بيان شد، گواه بر اصالت اسلامي حوزه‎هاي علمي و اينكه تأسيس آن يك برنامة قرآني است كه در عصر رسول خدا صلي الله عليه وآله  معمول به و اجرا شد در قرآن كريم است كه:

وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفرُوا كافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رجعوا اِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ. (5)

از اين آية شريفه استفاده مي‎شود كه مسئلة تربيت در علوم اسلامي و تحصيل و تعلم و تفقه در دين به صورت فردي و اجتماعي، و همچنين مسئلة تبليغ و انذار، يك مسئله و موضوع مهم اسلامي و در كنار واجبات ديگر، بلكه في الجمله مقدّم بر آنهاست.

حوزه‌هاي علمي شيعه

پرسش دوم

تاريخ و سابقة حوزه‎هاي علمي شيعه و نام و محل حوزه‎ها را بيان فرماييد.

پاسخ: به طور مقدمه عرض مي‎شود كه بايد به اين موضوع توجه داشت كه تنها فرقه از فرق مسلمين كه يك فرقة مستحدث نيست، «فرقة شيعه» مي‎باشد كه فرقة اصل و اصيل و پيروان كتاب و سنت و گروندگان متعهد اسلام مي‎باشند.

[پيدايش تشيع]

اين اسم از زمان پيغمبر صلي الله عليه وآله  بر پيروان علي عليه‌السلام كه زندگي، رفتار، گفتار و همه احوالاتش تجسم روح اسلام و معرّف واقعيت اسلام، و وجودش امتداد هدايت پيغمبر و بعد از پيغمبر اولين اسلام شناس بود، اطلاق شد تا مسلمانان راه اسلام را بشناسند و در بيراهه نيفتند.

اين عنوان «شيعه» بر پيروان متعهد و ملتزم عليعليه‌السلام، مانند ابوذر، مقداد، سلمان و عمار از همان عصر اول اطلاق شد و فرقه‎هاي ديگر بعدها به وجود آمدند و بعد از آن فرقه‎ها، فرقة شيعه نيز طبعاً يك فرقة مشخص شد. و تمام تشخص و امتياز آن از ساير فرق اين است كه: اگر تمام اصحاب و مسلمانان در يك مسئله، نظر و رأيي بدهند و عليعليه‌السلام رأي ديگري بدهد، شيعه همان رأي عليعليه‌السلام را مي‎پذيرد و تنها آن را حق مي‎داند و دربارة سايرامامان نيز هميـن عقيده را دارد. واين عقيده‎اي است‌كه اصالت و صحّت آن با توجه به احــاديث متواتر، ثابت و مسلّم است كه در اينجا فرصـت بسط سخن در اين موضوع و چگونگي پيدايش فرق ديگر نيست.

و ـ چنان كه از جواب سؤال اول معلوم شد ـ سابقة حوزه‎هاي علمي شيعه، به عصر اميرالمؤمنينعليه‌السلام و بلكه با توضيحي كه داده شد به عصر رسالت و مسجد مدينه مي‎رسد و اين حوزه‎ها در تمام ادوار حيات ائمّة طاهرين عليهم‌السلام، تحت نظر و افاضات علمي و هدايت آن بزرگواران، شاگردان و اصحاب عاليقدرشان برقرار بود و در اشاعة علوم و خدمات بزرگ علمي، تبليغ و تأليف كتاب از جمله، «اصول اربعمائه» فعال بوده و موفقيت‎هاي چشمگيري داشتند.

و هر كس بخواهد برخي از فارغ التحصيلان اين حوزه‎هاي شيعي را در نشر علوم به طور عام و علوم اسلامي به طور خاص بشناسد، مي‎تواند به كتاب: تأسيس الشيعه، تأليف علامة عاليقدر، مرحوم سيد حسن صدر، و اعيان الشيعه، تأليف علامة عاليمقام مرحوم سيد محسن امين (كه در پنجاه جلد است)، و دوره الذريعة الي تصانيف الشيعة، تأليف:عالم بزرگ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني مراجعه نمايد.

همچنين براي اطلاع از احوال علماي بزرگ و مدرسين شيعه در رشته‎هاي مختلف علمي نيز مي‌توان به كتب نامبرده و كتاب‌هاي رجال مراجعه نمود.

اين بزرگان، معدود نيستند و مشاهير آنان نيز معدود نمي‎باشند كه بتوان آنها را نام برد. اجمالاً در رشته‎هاي تفسير، فقه، كلام، اخلاق، حـديث، رجــال، تراجــم، طبقات، تمييز مشتركات، درايه، تجويد، قرائت، نحو، صرف، ادبيات، تاريخ و غيره از علوم اسلامي و علومي كه در بين مسلمين رواج يافت مانند: رياضي، جغرافيا، هيئت، شيمي، فلسفه، طب، معماري، مهندسي و رشته‎هاي ديگر، علماي نامدار شيعه بسيار بوده‎اند و برخي از آنان از نوابغ عالم به شمار مي‎روند و عالَم اسلام به وجودشان افتخار مي‎كند.

جمعي از اين مردان عاليمقام در راه خدمت به علم و حقيقت، مبارزه با اهل باطل و بِدَع و ناداني‌ها و سياست‎هاي جبار و ضد اسلامي كه به نام اسلام معرفي مي‎شد، شهيد شدند كه كتاب «شهداء الفضيلة» را مي‌توانيد به عنوان نمونه ملاحظه فرماييد.

اگر نگوييم همه، مي‌توانيم بگوييم اكثر آنها علماي شيعه، صاحب فضائل ممتاز معنوي و اخلاقي و در زهد و تقوا كم‎نظير بوده‎اند.

بعد از اين مقدمه، به تاريخ حوزه‎هاي شيعه و سوابق و محل آنها مي‎پردازيم:

[تاريخ حوزه‌هاي شيعه]

چنان كه بيان گرديد اولين حوزه‎اي كه در اسلام تأسيس شد، حوزة مكة معظمه و دومين حوزه، مدينة طيبه بود كه بر اساس مداركي كه در دست داريم اين دو حوزه را بايد سابقه و بنياد حوزه‎هاي شيعي بشماريم، هرچند كه به يك حساب، تمام حوزه‎هاي عالم اسلام به اين دو حوزه برمي‎گردند و از آنها مايه مي‎گيرند و فروغ آن دو حوزه به شمار مي‌آيند.

و اين دو حوزه مبدأ هزاران حوزه‎اي است كه در يمن، حجاز، عراق، شام، مصر و ساير كشورهاي آفريقا، اندلس، اسپانيا، ايران، ماوراء النهر، تركستان، تركيه، قفقاز، هند، پاكستان، بنگلادش، اندونزي، چين، مالزي، افغانستان و ديگر كشورها گشايش يافتند.

اما رابطة حوزه‎هاي تشيع با اين دو حوزه، مانند تنة درخت با ريشة آن است و در واقع حوزه‎هاي شيعي، به ويژه در عصر ائمة طاهرين عليهم السلام امتداد واقعي آن دو حوزه مي‎باشند. حوزه‎هاي شيعي توانستند اصالت آن دو حوزه را حفظ و اسلام را از تحريف، تغيير و از دستبرد زمامداران جبار نجات دهند.

بعد از رحلت پيامبر اعظم اسلام صلي الله عليه وآله  حوزة مدينه به مركزيت خود باقي ماند واگرچه تني چند از صحابه نيز با روايت يك سلسله احاديث، خود را وارد اين حوزه كرده بودند (6) و سياست هم از آنها تا حد امكان، ترويج و تأييد مي‎كرد ليكن از جهت اينكه شخصيتي مانند عليعليه‌السلام در مدينه امامت داشتند علاوه بر اينكه همگان از علوم ايشان استفاده مي‎كردند، شاگردان خاصي نيز داشتند كه در اسلام شناسي و بينش اسلامي و اطلاع از تفاسير و معارف قرآن و تشخيص احاديث صحيح از احاديث مجعول، ممتاز و برجسته بودند و ماية روح و اعتبار اين حوزة شيعي بودند تا آنجا كه دانشمنداني مانند ابن ابي الحديد، همة علماي اسلام را با واسطه يا بلا واسطه شاگرد اميرالمؤمنين عليه‌السلام مي‎شمارد.

[حوزة درسي امام حسن و امام حسين]

در عصر حضرت امام حسن مجتبي و امام حسين، سيد الشهداء عليهماالسلام نيز حوزة شيعه در اين شهر ادامه داشت و هر يك از اين دو امام در مسجد مدينه، حلقة علمي داشتند كه مردم از دور و نزديك در آن حلقه شركت مي‎كردند.

ابن صباغ مالكي نقل مي‎كند كه مردي وارد مسجد مدينة منوره شد، ديد شخصي از رسول خدا صلي الله عليه وآله  نقل حديث مي‎نمايد و مردمي گِرد او جمع شده‎اند. نزد او آمده و از او پرسيد: «اخبرني عن شاهد و مشهود؟»؛ مراد از شاهد و مشهود چيست؛ مرا با خبر ساز؟

پاسخ داد: «شاهد، روز جمعه و مشهود، روز عرفه است.»

آن مرد [كه ظاهراً آن جواب را كافي ندانسته بود] نزد شخص ديگري رفت كه او هم در مسجد، حديث مي‎گفت. در مورد او نيز از شاهد و مشهود پرسيد. او جواب داد: «شاهد، روز جمعه و مشهود روز نحر (عيد قربان) است.»

آن شخص آن دو را رها نمود و نزد شخص ثالثي كه نوجوان بود و چهره‎اي درخشان داشت و از پيغمبر صلي الله عليه وآله  حديث مي‎فرمود آمد و همان سؤال سابق را تكرار نمود.

آن نوجوان فرمود:

امّا الشاهد، فرسول اللّه صلي الله عليه وآله و اما المشهود، فيوم القيامة اما سمعته عزّوجلّ يقول:

يا اَيُّها النَّبي اِنّا اَرْسَلْناكَ شاهِداً و مُبَشّراً وَ نَذيراً (7)

فقال تعالي: وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ‎مَشْهُودٌ (8)

مراد از شاهد، رسول خدا صلي الله عليه وآله و مراد از مشهود، روز قيامت است؛ سپس ـ براي او به قرآن‎مجيد استشهاد نمود و فرمود: آيا نشنيده‎اي كه خداوند عزّوجل مي‎فرمايد: «اي پيغمبر! ما تو را شاهد و مژده دهنده و ترساننده فرستاديم» و فرمود: «اين روزي‎است كه مردم از براي آن، گرد آورده مي‎شوند و اين روز «مشهود» است.»

مرد از شخص اول پرسيد كه كيست؟ گفتند: «  ابن عباس است.» از دومي پرسيد، گفتند: «  ابن عمر است.» از سومي سؤال كرد، گفتند: «حسن بن علي بن ابي طالب عليهم‌السلام است.» (9)

عقاد، در مود حوزه و حلقة افاده و افاضة حضرت امام حسين عليه‌السلام ضمن توصيف و تعظيم از وقار و مهابت آن حضرت، از معاويه نقل مي‎كند كه: اين مهابت را از آن امام بزرگوار شناخته بود و براي مردماني از قريش كه عازم مدينه بودند، امام را چنين توصيف مي‎كرد:

اذا دخلت مسجد رسول اللّه فرأيت حلقة فيها قوم كأنّ علي رؤوسهم الطير فتلك حلقة ابي عبداللّه (10)

وقتي وارد مسجد رسول خدا صلي الله عليه وآله شدي و حلقه(حوزه)اي را ديدي كه در آن همگان در نهايت سكوت و توجه به صاحب حلقه هستند آن حلقه، حلقة ابي عبداللّه عليه‌السلام است.

پس از اين دو بزرگوار نيز حوزة شيعه در مدينه همچنان باقي بود و امام زين العابدينعليه‌السلام آن را رهبري مي‎فرمود تا در عصر حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام و بعد هم در عصر امام جعفر صادقعليه‌السلام داراي رونق و اهميت بسيار شد كه مي‎توان گفت تمام شهر مدينه به يك مدرسه تبديل شده بود و در عصر حضرت صادقعليه‌السلام مسجد و حوزة علمي مدينة منوره يك دانشگاه كامل و تمام عيار بود كه در آن علاوه بر تمام علوم اسلامي، رشته‎هاي مختلف علمي ديگر حتي شيمي، تشريح، علم وظايف‌الاعضاء، گياه‎شناسي، هيئت و غيره تدريس مي‎شد.

و حضرت صادقعليه‌السلام شاگردان برجسته و نامداري تربيت كرد كه بعداً هر كدام، خود از اساتيد مدرسة اسلام شدند كه ابن عقده چهار هزار نفر از آنها را نام برده و از هر يك علم و حديثي روايت كرده است؛ از جمله جابر بن حيان، پدر علم شيمي ـ كه در غرب شهرت تمام دارد ـ يكي از شاگردان مدرسة جعفري مدينه است. (11)

[حوزه كوفه]

از شهرهايي كه در صدر اسلام در آن حوزة علمي اسلامي شيعه تأسيس شد، يكي كوفه بود كه مسجد آن مانند يك مدرسة بزرگ در عالم اسلام جلوه كرد. اين مسجد يا جامع اعظم ـ كه تاريخ آن بسيار با اهميت و جالب است ـ در عصري كه اميرالمؤمنين عليعليه‌السلام در آن اقامت كردند مركز علم و نشر معارف اسلامي گرديد و در رشتة الهيات، تعاليم سياسي، آيين مملكت‌داري و دستورات اخلاقي، انساني و تفسير و تفهيم حقوق بشر، علوم و مسائلي به مردم آموخت كه تا آن عصر بي‎سابقه بود و امروز هم زنده است و هميشه زنده خواهد بود.

در عصر حضرت صادقعليه‌السلام اين مسجد، مدرسه‎اي شد كه تنها از حسن بن علي وشّاءروايت است كه: در مسجد كوفه، نهصد شيخ (محدث) را درك كردم كه همه از جعفر بن محمد (امام صادق عليه‌السلام) نقل حديث و علم مي‎كردند و همه مي‎گفتند: «حدثني جعفر بن محمد».

البته در كنار مساجد، در منازل علما نيز مجالس درس و آموزش حديث برپا بوده است و به تدريج مدارس و دار العلم‎ها بنياد گرديد.

[حوزة بغداد]

و در برهة مهمي از عصر خلفاي بني‎عباس، بغداد نيز مقر يكي از بزرگ‌ترين حوزه‎هاي علمي شيعه بود. دانشمنداني مانند شيخ مفيد كه مقام بلند علمي او در دنياي اسلام مشهور است و همچنين كليني،كه ايراني و اهل ري بوده، از رهبران و اساتيد اين حوزه بوده‎اند.

كليني صاحب جامع كافي است كه اين كتاب يكي از كتب چهارگانة حديث شيعه، معروف به كتب اربعه است. و مهم‌تر اين بود كه اين حوزه از سال 260 تا 327 هجري تحت نظارت چهار تن از مشاهير علما كه نيابت خاصة حضرت صاحب الزمان ارواح العالمين له الفداء را داشتند قرار گرفت و ايشان كارهاي تحقيقات علمي را دنبال مي‎كردند.

يكي از خاندان‌هاي مهم و مشهور علمي اين دوره، خاندان نوبختي يا بني‌نوبخت بودند.

سرانجام بعد از فتنه‎هايي كه در بغداد به تحريك متعصبان اهل سنت و سياستمداران وقت، مانند طغرل بيگ سلجوقي عليه شيعه و عليه مردم محلة شيعه نشين بغداد به نام كرخ بر پا گرديد كتابخانة كم نظير شيعه و دارالكتب بني شاپور كه ابو نصر شاپور بن اردشير وزير بهاء الدوله، پسر عضد الدوله ديلمي آن را بنا كرده بود، به آتش كشيده شد.

اين كتابخانة شيعه كه ياقوت حموي در معجم البلدان مي‎گويد: در دنيا نيكوتر از آن نبوده و كتاب‌هايش به خط پيشوايان و بزرگان بوده است در سال 381 هجري تأسيس و دار العلم نامگذاري شده و موقوفاتي براي آن وقف شده بود،هفتاد سال مورد استفاده بود تا با ورود طغرل بيگ به بغداد در سال 451 هجري به آتش كشيده شد و ده هزار جلد كتاب از نفايس كتب ـ و از جمله گفته شده است حاوي صد جلد قرآن مجيد به خط بني مقله بوده است ـ در آتش ظلم طغرل بيگ و متعصّبان نادان، از ميان رفت. و دامنه فتنه آن چنان توسعه يافت كه بزرگ‌ترين عالم جهان اسلام در آن عصر، شيخ طوسي پس از اهانت‌هاي بسيار به جوار مرقد حضرت اميرمؤمنان عليعليه‌السلام، نجف اشرف مهاجرت كرد.

[حوزة نجف]

از آن تاريخ تا به حال نجف اشرف، پايگاه و مركز تحقيقات و بررسي‎هاي علمي و مقر حوزة بزرگ شيعه گرديد و محققان و نوابغ نامداري را در مرور اعصار در خود پرورش داد كه آثار و تأليفات بزرگي در رشته‎هاي مختلف از خود به يادگار گذاردند و در همين عصر حاضر نيز از مفاخر عالم اسلام به شمار مي‌رفتند.

[حوزة حله]

در كنار اين حوزة، حوزه بزرگ ديگري در عراق به نام حوزة حلّه چهرة درخشاني داشت اگر چه در استمرار و دوام،هم‌پاية حوزة نجف اشرف نگرديد، اما در اعصاري كه جلوه كرد، نامدارترين علماي اسلام و شيعه را به دنيا تحويل داد؛ ازجمله ابن ادريس، محقق، علاّمه فخر المحققين و سيد ابن طاووس.

[حوزة حلب]

حوزة ديگري نيز در حلب ـ كه يكي از شهرهاي معروف سوريه است و برخي مشاهد شيعه در آن قرار دارد ـ وجود داشت كه فقهاي بزرگ آن هنور هم شهرت دارند و تأليفاتشان مورد استفاده است.

[حوزة جبل عامل]

علاوه بر اينها حوزة جبل عامل در لبنان را نيز كه تا امروز باقي است بايد از حوزه‎هاي مهم شيعه برشمرد. از اين حوزه نيز مردان بزرگي مانند شهيد اول و شهيد دوم كه هر دو صاحب آثار و تأليفات ارزنده‌اي مي‎باشند و آراء علمي آنها هم اكنون در محافل علمي مورد نظر است، برخاستند.

در تاريخ حالات علماي اين حوزه، كتابي تأليف شده به نام امل الآمل  في علماء جبل عامل كه اخيراً طبع آن تجديد شده و مستدركي هم بر آن نوشته شده است.

منطقة جبل عامل از زماني كه عثمان، ابوذر را به شام تبعيد نمود تا به حال در ولايت و تشيع اهل بيت، پايدار مانده‎اند.

حوزه‎هاي ديگري نيز در مناطق شيعه نشين مانند يمن، بحرين، بعلبك، سبزوار، آوه (12) ، كاشان، شيراز، هرات و مشهد مقدس، كه اكنون نيز با عظمت بوده و با مدارس متعدد و شايد بالغ بر سه هزار طلبه (13) برقرار است، به وجود آمد.

و از جمله «حوزة اصفهان» در عصر صفويه موقعيت بسيار درخشاني يافت‌كه فلاسفه، حكما، فقها، محدثين، رياضي‌دان‌ها وكيهان‌شناسان بزرگي از آن ظاهر شده‎اند.

اجمالاً در غالب، بلكه تمام شهرهاي شيعه نشين كشورهاي اسلامي، حوزه‎هاي علمي كوچك و بزرگ برقرار بوده است.

[حوزة سيار]

و جالب اين است كه شيعيان تا آنجا در بسط علوم و اشاعة معارف پيش رفتند كه براي اولين بار در جهان، «حوزة سيار» و «مدرسة سيار» تأسيس كردند. اين مدارس سيار، تحت زعامت و رهبري علمي علامة حلي بود.

[حوزة ري]

چنان كه از كتب تراجم استفاده مي‎شود، در قرن سوم و چهارم، ري نيز مقر يكي از حوزه‎هاي علمي شيعه بوده است. قرية دوريست (طرشت) ـ كه هم اكنون جزء شهر تهران شده ـ مقر اصلي اين حوزه بوده است. و از جمله علماي بزرگ اين حوزه شيخ ابو عبداللّه جعفر بن محمد دوريستي بوده است كه خواجه نظام الملك ـ باني مدرسة نظامية بغداد و نيشابور ـ هر هفته دو روز براي استفاده از علوم و حوزة درس او، از ري به قرية طرشت مي‎رفت. (14)

[الازهر و جامعة القرويين]

ناگفته نماند كه دو جامعة مشهور عالم اسلام به نام الازهر در قاهره، پايتخت مصر و جامعة القرويين در فاس از شهرهاي مغرب از تأسيسات شيعه است كه الازهر در سال 360 هجري قمري به امر المعزّ لدين اللّه از خلفاي فاطمي مصر، بنا شد و دومي را  ادريس بن ادريس حسني علوي بنا كرد. (15)

حوزه علمية قم

يكي از حوزه‎هاي مهمي كه به ملاحظة استمرار و تداوم و اينكه جمعي از اصحاب ائمّة عليهم السلام  در آن استاد بوده‎اند و در قرن دوم و سوم، تحت نظر امامان شيعه جريان داشته و بسيار مهم است، حوزة قم مي‌باشد.

حوزة قم در قرن دوم هجري و به احتمالي در نيمة دوم قرن اول تأسيس گرديد و تا عصر حاضر به موجوديت خود ادامه داده است.

اين حوزه از آغاز تأسيس با ائمّه عليهم السلام در ارتباط بوده و اساتيد و مدرسان آن از شاگردان و اصحاب ائمه عليهم السلام بودند. مردان بزرگي كه از اين حوزه در قرن دوم، سوم و چهارم برخاستند از مشاهير علماي شيعه به شمار مي‎روند. (16)

قم همواره مركز علم، موطن و محل آمد و شد علما بود تا اينكه در سال 1340 هجري قمري، مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي در اين شهر مقيم گرديد و به سرعت اين شهر مركز حوزه‎هاي ايران شد.

بعد از آنكه زعيم بزرگ و پيشواي شيعه، مرحوم آيت اللّه حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي در شهر قم اقامت گزيد اين حوزه شهرت جهاني يافت و جهان تشيع چشم به اين حوزه دوخت.

اين حوزه بعد از رحلت ايشان نيز به سرپرستي مراجع بزرگ، همان مركزيت را حفظ كرده و امروز بزرگ‌ترين حوزة علمي جهان تشيع و مركز مبارزه و جهاد عليه باطل، استبداد، استضعاف و استكبار به شمار مي‌رود.

اين حوزه در اين اواخر به واسطة مجاهدات و مبارزاتي كه عليه استعمار و صهيونيسم و به نفع مسلمانان دنيا، به خصوص آوارگان فلسطين و مسلمانان جنگ زدة لبنان انجام داد و بالاخص در اين چند سال كه جنبش و انقلاب اسلامي ايران را پي ريزي و رهبري كرد، بيش از پيش در جهان شهرت يافت و خبرهاي غيبي امام صادقعليه‌السلام از آيندة اين شهر، صورت وقوع يافت كه از آن جمله فرمود:

سَتَخلوا كوفة من المؤمنين و يَأزرُ عنها العلمُ كما تأزر الحيّة في جحرها ثمّ يظهر العلم ببلدة يقال لها قم، و تصير معدناً للعلم و الفضل حتّي لايَبقي في الأرض مستضعف في الدّين حتي المخدَرات في الحجال، و ذلك عند قرب ظهور قائمنا فيجعل اللّه قم و اهله قائمين مقام الحجة و لو لا ذلك لساخت الأرض باهلها و لم يبق في الأرض حجة فيفيض العلم منه الي ساير البلاد في المشرق و المغرب فيتم حجة اللّه علي الخلق حتّي لا يبقي احد علي الأرض لم يبلغ اليه الدين و العلم... (17)

به زودي كوفه از مؤمنين خالي مي‎شود و از آن علم، جمع خواهد شد چنان‌كه مار در سوراخ و لانة خود جمع مي‎گردد. پس علم در شهري كه به آن قم گفته مي‎شود ظاهر مي‎گردد و آن چنان معدن علم و فضل مي‎شود كه در زمين مستضعفي در دين نخواهد ماند، حتي بانوان مستوره و مخدره، و اين در وقت نزديك شدن ظهور قائم ما واقع مي‎شود. خدا، قم و اهل آن را قائم مقام حجت قرار مي‎دهد. پس از آن علم به سوي شهرهاي مشرق و مغرب افاضه وانتشار مي‎يابد و حجت خدا بر خلق تمام مي‎گردد چنان‌كه احدي باقي نمي‎ماند كه دين و علم به او نرسيده باشد... .