1. ربا در جوامع گذشته:
ربا در سومر:
آيين وام گرفتن در نزد سومريان معمول بود. آنان
كالا يا زر و سيم را قرض مىگرفتند و در برابر آن، سودى سالانه از همان جنس، بين 15
درصد تا 33 درصد به وام دهنده مىدادند. مىتوان چنين حدس زد كه كسب و كار سومريان
در آن زمان وضعى آميخته بانگرانى و عدم ثبات داشته است. سومريان اولين قومى هستند
كه عقود تجارى، نظام وام دهى و به كارگيرى طلا و نقره به عنوان
معيار قيمت، از آنها باقى مانده است.
ربا در مصر:
در مصر باستان، استفاده از سكه در معاملات رايج
نبود و همه چيز حتى ماليات و حقوق كارمندان بزرگ به صورت جنسى پرداخت مىشد.
پس از كشورگشايى تموتموس سوم، فلزات
گرانبهاى فراوانى وارد مصر شد. بازرگانان رفته رفته بهاى آنچه را معامله مىكردند،
با حلقهها و شمشهاى طلا مىپرداختند. آنان در هر معاملهاى، طلا را وزن مىكردند،
هنوز سكه تضمين شده وجود نداشت. اعتبار بازرگانى وجود داشت. بيشتر اوقات حواله يا
سند جانشين مبادله جنس به جنس مىشد.
بوخوريس، يكى از ملوك الطوائف پيش از ميلاد،
قانونى را صادر كرد مبنى بر اين كه مجموع ربا نبايد از
اصل و مال بيشتر شود. آنچه بوخوريس در 3000سال پيش وضع نمود، همانند چيزى است كه در
قرن بيستم ميلادى، قانون مدنى مصر (ماده 232) به آن تصريح مىكند كه در هر حال،
نبايد مجموع بهره از اصل مال بيشتر شود.
سولون، فيلسوف قديم مصرى نيز به عنوان يكى از
اصطلاحات ضرورى، بر لزوم الغاى بهره تاكيد كرده است.
ربا در بابل
و آشور:
بابليان پول را مىشناختند و سكه نمىزند؛ ولى
حتى پيش از حمورابى هم در معاملات پاياپاى خود، علاوه بر جو و گندم، از شمشهاى سيم
و زر به عنوان ملاك ارزيابى و واسطه مبادله استفاده مىكردند. آنان كالا و فلزات
گرانبها را رهن مىگرفتند و بهره تنزيل بسيار زياد بود.
دولت نرخ بهره را سالانه 20 درصد براى وام فلزى
و 33 درصد درصد براى وام جنسى مقرر داشته بود؛ اما بازرگانان از اين حد هم تجاوز
مىكردند و با استخدام منشيان زبر دست، قانون را زير پا مىگذاشتند. صراف خانه و
بانكى در كار نبود، ولى برخى از خاندانهاى ثروتمند، نسل اندر نسل به وام دادن سيم
و زر مىپرداختند. كسانى كه سرمايهاى در نزد چنين اشخاصى به امانت مىگذاشتند،
مىتوانستند تعهدات خود را با نوشتن حوالههاى كتبى انجام دهند. كاهنان نيز به مردم
قرض مىدادند، كه بيشتر براى كارهاى كشاورزى بود.
قانون در پارهاى از اوقات به سود شخص وام
گيرنده بود؛ مثلا اگر كشاورزى وام مىگرفت و سيل يا خشك سالى محصول او را از بين
مىبرد، از بازپرداخت وام در آن سال معاف بود. با وجود اين، قانون در بيشتر اوقات
به نفع مالك بود.
در قانون بابلى، اين اصل مسلم وجود داشت كه هيچ
كس حق ندارد پول را قرض كند؛ مگر آن كه خود را كاملا مسوول بازگرداندن آن به صاحبش
بداند. به همين سبب، وام دهنده مىتوانست در صورت عدم پرداخت وام، بنده يا پسر
بدهكار را به مدت 3 سال نزد خود نگاه دارد.
زندگى اقتصادى مردم آشور تفاوت چندانى با مردم
بابل نداشت؛ زيرا ساكنان اين دو ناحيه، در واقع ساكنان شمال و جنوب فرهنگ و تمدن
واحدى بودند. سرب، مس، نقره و طلا در آشور به عنوان پول و وسيله مبادله به كار
مىرفت. بانكهاى خصوصى در آشور به بازرگانان و صاحبان صنايع، وام مىدادند و در
مقابل، سودى معادل 25 درصد مىگرفتند.
ربا در ايران باستان:
در ايران، بازرگانى بيشتر در دست افراد غير
ايرانى، مانند بابليان و فنيقيان و يهوديان بود؛ زيرا ايرانيان تجارت را كار پستى
مىشمردند و بازار را كانون دروغ و فريب مىدانستند.
مزد، وام و سود سرمايه را پيش از آن كه سكه پول
از لوديا به ايران بيايد، با كالا مىپرداختند. داريوش سكه
دريكرا با سيم و زر ضرب كرد و نقش خود را بر آن نگاشت. نسبت
در يكنقره دريكطلا 35/13-1
بود و اين، آغاز پيدا شدن نسبت بين دو پول طلا و نقره است. لفظ
دريكاز زريكمشتق شده و به معناى زرين است.
ربا خوارى در ميان ايرانيان رايج نبود، ولى
بازپرداخت وام را امر واجب و مقدسى مىشمردند(7).
ربا در هند و چين:
بانك در هند قديم وجود نداشت و مردم پولهاى
اندوخته را در خانه يا زير زمين پنهان مىكردند و يا نزد دوستى به امانت
مىگذاشتند؛ ولى در روزگار بودا، سيستم اعتبار به وجود آمد و بازرگانان با دادن
اوراق اعتبار، امر داد و ستد را آسانتر كردند.
نرخ بهره وام در هند 18 درصد بود(8)مگاستنس
مىگويد: هنديان نه پول خود را به تنزيل مىدادند و نه مىدانستند چطور بايد قرض
كرد. اگر يك هندى خطايى مرتكب مىشد يا در معرض خطايى قرار مىگرفت، خلاف رسم معمول
اتفاق افتاده بود، لذا هنديان نه قرار دادى مىبستند و نه احتياجى به ضمانت داشتند.
هنگامى كه كسى نمىتوانست پس اندازهاى خود را در كارهاى مهم اقتصادى به كار اندازد،
ترجيح مىداد آن را پنهان كند و يا به عنوان بهترين ثروت اندوختنى، جواهر بخرد.
با وجود مخالفت بر همنها، رسم وام دادن آهسته
آهسته رواج يافت. نرخ تنزيل به تناسب فرقه وام گيرنده از 12درصد تا 60درصد تغيير
مىكرد، ولى معمولا حدود 20 درصد بود.
براى تصفيه بدهىها، اعلان ورشكستگى جايز نبود
و اگر وام گيرنده تهى دست مىمرد، فرزندان او تا 6 نسل، مسوول تعهدات او بودند(9).
در چين قديم، دادن اعتبارات مالى و رواج
مسكوكات كه از دوران قديم مرسوم بود، كار داد و ستد را آسان مىكرد. بازرگانان چينى
با بهرههاى هنگفتى كه در حدود 36 درصد بود، به يك ديگر وام يا اعتبار مىدادند.
ربا خواران تن به خطرهاى بسيارى مىدادند و به ميزان خطرى كه با آن روبرو بودند، از
وام گيرنده ربا مىطلبيدند. آنان جز در وقت وام دادن، مورد اعتناى مردم نبودند. يك
مثل قديمى چينى مىگويد:
دزدان بزرگ، صرافى مىكنند(10).
ربا در يونان:
بيشتر فلاسفه يونان قديم، ربا را امرى ناپسند
مىشمردند. افلاطون (247-428ق.م.) ربا را تحريم نمود و در كتاب قانون نوشت:
براى كسى جايز نيست كه به برادرش قرض ربوى بدهداو جايز
دانست كه بدهكار در صورت احتياج بدهى خود را نپردازد(11).
افلاطون عقيده داشت كه پول و فضيلت، دو كفه يك
ترازو هستند و ممكن نيست كه يك طرف ترازو بالا رود بدون آنكه طرف ديگر پايين بيايد.
وى دلبستگى به پول و ثروت را تقبيح و رباخوارى را محكوم مىنمود و به مردم توصيه
مىكرد كه به جاى طلا و نقره، براى فرزندان خود فضيلت و تقوا به ارث بگذاريد.
ارسطو (382-322ق.م.) شاگرد افلاطون، از اقتصاد
طبيعى طرفدارى و از اقتصاد پولى انتقاد مىكرد. او توليد را كار اقتصادى طبيعى
مىدانست، ولى تجارت را كار اقتصادى پولى و مذموم مىشمرد.
ارسطو مخالف سرسخت رباخوارى است. از نظر او،
پول يك وسيله مبادله مىباشد كه وجود آن به منظور تسهيل مبادلات در جامعه است و به
خودى خود، مولد نيست و سودى كه در ازاى آن گرفته مىشود، خلاف طبيعت است؛ زيرا پول
به طور طبيعى مولد نيست، بلكه عقيم است(12).
ويل دورانت درباره رباخوارى در ميان يونانيان،
مىگويد:
در آتن، پول كاغذى، قرضه
دولتى، شركت سهامى و بورس سهام و صرافى وجود ندارد، ولى بانكدارى معمول است و
بانكها براى تثبيت وضع خود تلاش مىكنند؛ زيرا كسانى كه احتياج به وام ندارند. ربا
خوارى را جرم مىدانند و فيلسوفان نيز با آنان هم آواز هستند. مردم عادى آتن در قرن
پنجم، مالاندوزند و اگر پولى پسانداز كنند، بيشتر آن را نزد خود پنهان مىسازند و
به بانكها نمىسپارند. برخى از مردم نيز پول خود را در ازاى و ثيقه، از قرار سود
16 درصد تا18 درصد قرض مىدهند و گروهى ديگر بدون بهره، به دوستان خود وام مىدهند
و عدهاى نيز هستند كه نقدينه خويش را در معابد به وديعه مىگذارند.
معابد به جاى بانك، به مردم و دولت در مقابل بهرهاى نه چندان
زياد، وام مىدهند.
معبد آپولو در دلفى، تا ميزان بانك بينالمللى سراسر يونان است.
دولتها از افراد وام نمىگيرند، بلكه در مواردى خاص، دولتى به دولت ديگر وام
مىدهد. در قرن پنجم رفته رفته صرافان در پشت ميزهاى خود بنا مىگذارند پولهايى را
كه از اشخاص به وديعه گرفتهاند، بر حسب مورد، با سود 12 درصد الى 30 درصد به
تاجران قرض دهند. بدين ترتيب صرافان آتن بانكدار مىشوند، گرچه نامشان تا پايان
تاريخ يونان قديم به همان شكل اوليه، يعنى صاحب ميز (trapezite)(13)
باقى مىماند.
در يونان قديم، قرض ربوى تنها براى اهداف مصرفى و برآوردن حاجات و
مخارج روزانه نبود، بلكه براى رونق تجارتى كه در حال رشد بود نيز به كار مىرفت.
فقط مردم نبودند كه مبتلا به قرض ربوى بودند، بلكه دولت نيز براى
برآوردن نياز فورى خود در زمان جنگ به آن پناه مىبرد. بايد اعتراف كرد كه مذهب
موجود با فورى خود در زمان جنگ به آن پناه مىبرد. بايد اعتراف كرد كه مذهب موجود
با سكوت و يا موضعگيرىهايش، تا حد زيادى در تشويق مردم به رباخوارى سهيم بوده
است؛ زيرا اگر مذاهب از قرض ربوى جلوگيرى مىنمودند، اين نوع قرض رواج كمترى
مىيافت.
يونانيان بين دو نوع قرض ربوى فرق گذاشته بودند: قرض خشكى يا عادى
و قرض دريايى. اين تفاوت به اين سبب بود كه قرض خشكى براى قرض دهنده، فقط يك خطر
داشت و آن ناتوانى بدهكار از پرداخت قرض بود؛ اما قرض دريايى در معرض تمام خطرهايى
بود كه كشتىها و بارهايشان را تهديد مىكرد. با وجود ضمانتهايى كه براى كم كردن
يا جبران خطرهاى قرض دريايى داده مىشد، با بالا رفتن خطر، نرخ بهره بالا مىرفت كه
به نوبه خود، وى قرض خشكى نيز اثر مىگذاشت.
نرخ بهره در قرض خشكى 12 درصد در سال، براى وام غير تجارى و 16
درصد تا 18 درصد براى وامهاى تجارى بود؛ اما نرخ بهره قرض دريايى بين 20درصد تا
40درصد بود و گاهى به 60 درصد هم مىرسيد. نرخ بهره دريايى با نوع خطر، موقعيت شخص
قرض گيرنده، وضعيت كشتى، مدت مسافرت دريايى و وضع اقتصادى و سياسى تناسب دشت.
تدبيرهاى زيادى در يونان نسبت به مساله قرض اتخاذ مىشد كه وضع را
براى بدهكارى بدتر مىكرد؛ مانند اصل تركيب بهرهها، يا مراجعه
مركب(گرفتن بهره از بهرههاى داده نشده) و همچنين اصل كم كردن مقدارى از
مبلغ قرض، هنگام قرض دادن (تنزيل) با اين استدلال كه بهره
آينده را جلوتر مىگيريم(14).
ربا در روم باستان:
در روم، وام دادن رسمى كهن بود. رغبت نداشتن مردم به صنعت و تجارت،
تنبلى اشراف و گرايش آنان به مال اندوزى، به وخامت اوضاع اقتصادى كه از جنگهاى پى
در پى روم با كشورهاى همجوار حاصل شده بود، دامن مىزد و اين مساله آنقدر حاد شده
بود كه براى جلوگيرى از رواج قرض - كه اغلب بدهكاران از غايت تنگ دستى، قدرت پرداخت
آن را نداشتند - مجازاتهاى شديدى مقرر شده بود.
بر طبق قوانين روم، طلبكار حق داشت بدهكار را در صورت عدم پرداخت
بدهى، در بازار بفروشد، حتى مطابق مقررات قديم روم، قرض دهنده مىتوانست در صورت
امتناع بدهكار از پرداخت بدهى، يا عدم تمكن از پرداخت آن، او را به قتل برساند.
اين اوضاع بعدها تغيير يافت و در اواخر دوره جمهورى، در پى افزايش
روابط با كشورهاى ديگر، تجارت اندكى رونق گرفت. راههاى جديدى در كشورهاى احداث شد
و حمل و نقل گسترش يافت و ثروت مردم زيادتر شد. هر قدر روميان بر وسعت سرزمين
مىافزودند، نيازشان به سرمايه بيشتر مىشد. آنان ناچار شدند شركتهايى تشكيل
دهنده. ثروتى كه از اين شركتها بدست آمده، در ترويج عمليات صرافى و بانكى روم نقش
به سزايى داشت. فروش پول و وام دادن نيز، از زمانى كه روابط خارجيان با روميان
بيشتر شد، روبه توسعه گذاشت، ليكن نرخ آن بىاندازه زياد بود.
در طى سه قرن اول تا دوره الواح دوازده گانه،
هيچ قانونى نرخ بهره را محدود نكرد. در سال 450 ق.م. قانونى اساسى تحت عنوان
الواح دوازده گانهدر روم تصويب شد. اين قانون با
تغييرات كم و بيش، 900 سال در روم حاكم بود. الواح دوازده گانه يكى از سخت
گيرانهترين مجموعههاى قوانين تاريخ به شمار مىآيد. بر طبق اين الواح، گرفتن بهره
بيش از 3/8 درصد در سال ممنوع بود. در سال 347 ق.م. نرخ رسمى بهره به 5 درصد و در
سال 342 ق.م. به صفر رسيد؛ اما افراد از اين منع ارسطويى، چنان آسان طفره مىرفتند
كه حداقل نرخ واقعى بهره 12 درصد بود و گرفتن بهره بيش از 12 درصد رواج فراوان داشت
و لازم بود وامداران هر چند وقت و يك بار به نام ورشكستگى، يا با وضع قانونى جديد،
از زير بار تعهدات كمرشكن خود رهايى يابند.
در سال 352 ق.م. دولت راه حل تازهاى براى نجات يافت؛ يعنى رهن
كسانى را كه دادن وام از جانب آنان متحمل بود، پذيرفت و در مقابل، قرض دهندگان را
واداشت تا نرخ كمترى از گرو دهندگان بگيرند. يكى از خيابانهاى متصل به ميدان بزرگ
شهر، اختصاص به صرافان پيدا كرد و پول در برابر زمين، محصول و يا پيمانهاى دولتى،
براى تامين هزينه امور بازرگانى و يا مسافرتها، وام داده مىشد. وام دادن به طور
تعاونى، جاى بيمه صنعتى را گرفت و به جاى آنكه يك صراف معاملهاى را تقبل كند، چند
نفر با هم وجوه لازم را فراهم مىكردند(15).
در دوره روم فعال، سيستم مالى روم را بايد يكى از باثباتترين
سيستمهاى مالى جهان دانست و به واسطه اين ثبات پولى، سرمايهگذارى و تجارت چنان
شكفت كه در خاطره بشر نظير نداشت. در نتيجه، بانكداران همه جا بودند و عمل صرافى را
انجام مىدادند. آنان حساب جارى و پسانداز با سود را مىپذيرفتند، چك مسافرتى و
حواله صادر مىكردند، به خريد و فروش املاك مىپرداختند، سرمايهها را به كار
مىانداختند و قروض را جمع آورى مىكردند و به افراد يا شركتها وام مىدادند. اين
سيستم بانكدارى از يونان و مشرق آمده بود و در ايتاليا و مغرب زمين بيشتر در دست
يونانيان و شاميان بود. نرخ بهره كه بر اثر غارت مصر به دست
اوگوستبه 4 درصد تقليل يافته بود، پس از مرگ او به 6 درصد ترقى كرد و تا فرا
رسيدن عصر قسطنطين، به حداكثر قانونى خود، يعنى 12 درصد رسيد(16).
در دوره تمدن بيزانسى (326-565م) در آغاز سلطنت جوستى نيان، نرخ
بهره در حد 4 درصد براى وام به دهقانان و 6 درصد براى وامهاى خصوصى با وثيقه و 8
درصد براى وامهاى بازرگانى و 12 درصد براى سرمايه گذارى دريايى تثبيت شد. در هيچ
جاى ديگر جهان آن زمان نرخ بهره به اين اندازه نبود(17).
2. ربا در مذاهب مختلف:
ربا در آيين برهمايى:
ويشنو كه مهمترين كتاب برهمن است، طى فصلى به بيان ضوابط قرض و
بهره مىپردازد. در اين فصل مىخوانيم:
مقدار بهره و نرخ آن در طبقات اجتماع متفاوت
است؛ طبقه پستتر مقدار بيشترى بهره مىدهد و در صورتى كه وثيقهاى در كار نباشد،
اين مقدار بهره مىتواند تا ميزان 5 درصد در ماه و 60 درصد در سال باشد. البته در
بين افراد يك طبقه، ميزان بهره نبايد از اصل سرمايه تجاوز كند، ولى در بين طبقات
مختلف مىتواند به 3 يا4 يا8 برابر هم برسد
(18).
ربا در آيين زرتشت:
منابعى كه از مذهب زرتشت در دست است، نشانه آن است كه اين مذهب به
قرض دهنده اجازه مىدهد براى پولى كه قرض مىدهد، سود دريافت كند، ولى در عين حال
مىگويد: بهتر است در صورت تنگدستى بدهكار، چيزى از او نگيرد. در زبان پهلوى، اصل
پولى كه به قرض داده مىشد، بونو آنچه به عنوان بهره
پرداخت مىگرديد، سودنام داشت.
بنابر شريعت زرتشت، قرض دهنده نمىتواند منافعى را كه به عنوان
سوداز قرض گيرنده گرفته است، دوباره به كسى ديگر قرض
بدهد و سود بگيرد. اگر يك نفر زرتشتى پول خود را قرض مىداد، نمىتوانست بيش از 4/1
اصل پول را به عنوان سودبگيرد و آن مقدار را هم بايد به
مصرف خوراك اهل و عيال خود مىرساند.
در يكى از روايات زرتشت، آمده است كه شخص بايد با سرمايه و دست رنج
خودكار كند و كارى كه با سرمايه قرض گرفته شده انجام يابد، ارزش مذهبى نخواند داشت(19).
ربا در آيين يهود:
دين يهود نسبت به زمان خود، از شريعت جامع و كاملى برخوردار بود.
احكام الهى كه بر حضرت موسى (عليه السلام) نازل مىشد و قوم يهود بر طبق آن عمل
مىكردند، در تورات گرد آمده بود. امروزه از تورات اصلى اثرى در دست نيست و نسخه
فعلى آن، بعد از دوران اسارت
(20).و به دست علماى يهود نوشته
شده است.
با وجود اين، وقتى به نصوص تورات فعلى مىنگريم، به روشنى پيداست
كه ربا در شريعت يهود، همانند ساير شرايع آسمانى، حرام بوده است و رباخواران علاوه
بر استحقاق كيفرهاى اخروى، محكوم به مجازاتهاى دنيوى، از قبيل روزه گرفتن، كفاره
دادن و تازيانه خوردن مىشدند. حال به نقل از برخى از اين نصوص مىپردازيم:
زمانى كه مالى را به يهودى فقير قرض دادى،
رفتار تو با او همانند رفتار طلبكار ربا دهنده نباشد و از وى مطالبه ربا نكن!(21).
اگر برادرت فقير شد و دست نياز به سوى تو دراز
كرد او را يارى كن، خواه غريب باشد يا هموطن تو؛ او را كمك كن تا همراه تو زندگى
كند و از ربانگير و از خداى بترس!(22).
از برادرت هيچ سودى طلب نكن، نه بر پول نقد و
نه بر طعام و نه بر هر چيزى كه قرض داده مىشود. فقط به بيگانه مىتوانى قرض ربوى
بدهى(23).
از اين عبارت، استفاده كردهاند كه گرفتن ربا از غير يهودى اشكال
ندارد.
رشيد رضا، از علماى اهل سنت، هنگام تفسير آيه شريفه
فبظلم من الذين هادوا حرمنا عليهم...(24)
نص فوق را آورده و از استاد خود شيخمحمد عبده، نقل كرده كه نسخه اصلى تورات فاقد
عبارت به بيگانه مىتوانى قرض ربوى بدهىبوده است، اما
در نسخه فعلى كه بعد از دوران اسارت نوشته است، ظاهرا اين جمله را از مفهوم كلمه
برادر - كه گرفتن ربا از وى نهى شده بود - استفاده كردهاند؛ يعنى مىتوانى به غير
برادر خود (غير يهودى) قرض ربوى بدهى(25).
در كتاب سلمونيك و شولحان عادوخ كه متون احكام دين يهودند، بعد از
ذكر انواع ربا، آمده است: شبهات رباخوار مردود است و عمل او در
حد شرك و يك كار پست حيوانى است(26).
آيين يهود، علاوه بر تحريم ربا، احكام ربا، احكام و قوانينى در
حمايت از بدهكاران وضع شده بود و گرفتن و ثيقه جز با شرايط خاص، براى طلبكار جايز
نبود. در تورات مىخوانيم: چون به همسايه خود قرض دهى، براى
گرفتن گرو به خانهاش داخل مشو بلكه بيرون بايست تا شخصى كه به او قرض مىدهى، گرو
را نزد تو بيرون آورد و اگر مرد فقير باشد، در گرو او مخواب و به هنگام غروب آفتاب،
گرو او را به او پس بده تا در رخت خود بخوابد و تو را بركت دهد(27).
بر اساس قانون انفكاك سال هفتم، هر
طلبكارى موظف بود قرضى را كه به برادر يهودى خود داده بود، ببخشيد. در اين باره، در
تورات آمده است: اگر يكى از برادرانت فقير باشد، دل خود را سخت
مساز و دستت را بر برادر فقير خود مبند، بلكه البته دست خود را گشادهدار و به قدر
كفايت و موافق احتياج او به او قرض بده و بر حذر باش، مبادا در دل تو فكر ناپسند
باشد و بگويى سال هفتم، يعنى سال انفكاك نزديك است و چشم تو بر برادر فقير خود بد
شده و چيزى به او ندهى و او از تو نزد خداوند فرياد برآورد(28).
همه اين نصوص نشانه اين است كه ربا در شريعت يهود حرام بود. بنى
اسرائيل مدت زيادى به اين احكام عمل مىكردند؛ اما به تدريج، در اثر حرص و مال
دوستى به معاملات ربوى دست يازيدند و كار به جايى رسيد كه هنگام فقر و بىچيزى
بدهكاران، پسران و يا خود آنان را به جاى طلب خويش، مىگرفتند و به بندگى در
بدهكاران، پسران و يا خود آنان را به جاى طلب خويش، مىگرفتند و به بندگى در
مىآوردند. تورات به بدرفتارى يهوديان با هم كيشان خود، چنين اشاره مىكند:
فرياد مردم و زنهاى آنان بر ضد برادران يهودى
خود بلند بود. در ميان آنان كسانى بودند كه مىگفتند: ما پسران و دختران خود را به
امانت مىگذاريم تا گندمى بگيريم و سد جوع كنيم. عدهاى ديگر مىگفتند: ما مزارع و
باغها و خانههاى خود را به گرو مىگذاريم تا لقمه نانى در گرسنگى به دست آوريم و
گروهى مىگفتند: ما نقره قرض گرفتهايم تا بتوانيم ماليات پادشاه را بدهيم و الان
وضعيت ما مانند ساير برادرانمان مىباشد كه جملگى ضعف و تنگ دستيم و فرزندان ما به
اسارت گرفته شده و چيزى ديگر برايمان نمانده است(29).
متون تاريخى يهود نيز گواه مىدهد كه آنان حتى به يكديگر رحم
نكردند و حرمت ربا در بين يهود را زير پانهاده و علاوه بر گرفتن ربا از يهوديان،
بدهكاران را به اسارت مىگرفتند و گاهى به عنوان برده به ساير ملتهاى مىفروختند.
نجمياى نبى بعد از مشاهده وضع ناهنجار مردم و شنيدن فرياد آنان،
رباخواران را مورد توبيخ و ملامت قرار داده و گفت:
هنگامى كه نالههاى آنان را شنيدم، بسيار
غضبناك شدم و بزرگان و واليان آنها را مورد سرزنش قرار داده و گفتم: شما چه طور از
برادران خود ربا مىگيريد!؟ سپس جماعت بزرگى را عليه آنان برانگيختم و به ايشان
گفتم: ما بر حسب توان خود يهوديانى را كه به ساير امتهاى فروخته شدهاند، مىخريم
و شما كه برادرانتان را مىفروشيد دوباره آنان به ما فروخته مىشوند! پس آنها ساكت
شدند و جوابى براى گفتن نداشتند(30).
در قرنهاى بعد هم يهوديان دست از رباخوارى برنداشتند و روزبه روز
بر دامنه فعاليتهاى ربوى خود افزودند؛ به طورء كه امروزه غالب بازارها و موسسات
پولى دنيا تحت تصرف آنان است.