پيش گفتار:
تحقيق در معارف حوزوى، به غايت مشكل است. محقق
نبايد به اطلاعات پراكندهاى كه از علوم اسلامى فراهم آورده، مغرور شود و خود را
كارشناس علوم عقلى و نقلى و صاحب نظر در ابواب مختلف فقه بپندارد. معماران بناى
علوم اسلامى طى صدها سال تلاش، كنگره انديشه اسلامى را آن سان بلند برآوردهاند كه
دسترسى به آن، همتهاى عالى و نيتهاى خالى از خلل را مىطلبد. استخراج احكام
موضوعات جديد از فقه كه بسيارى از مسائل علوم اسلامى نقش مقدمى آن را به عهده
دارند، آسان نيست؛ زيرا سرچشمه اصلى فقه، قرآن و سنت است كه دقيق آنها موهبتى است
كه هر كسى را دست نمىدهد.
قرآن در عين زيبايى و سادگى، عميق و پرمعناست و
داراى آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و خاص و عام. تفسيركار هر كسى نيست، چنان
كه جابر مىگويد: از امام باقر (عليه السلام) درباره تفسير آيهاى پرسيدم، پاسخى به
من داد، چون بار دوم از تفسير آن آيه سوال كردم، پاسخى ديگر داد. وقتى علت را جويا
شدم. فرمود: قرآن دارى باطن است و باطن هر آيهاى داراى باطن
ديگر است و چيزى مانند تفسير قرآن دور از فهم مردم عادى نيست(1).
در مورد كلام معصومان (عليه السلام) نيز اين
امر صادق است، چنان كه صادق آل محمد (عليه السلام) فرمود: شما
فقيهترين مردم هستيد؛ اگر معانى ما را دريابيد(2)
و امام رضا (عليه السلام) فرمود: در رواياتى كه از ما نقل
مىشود، مانند قرآن محكم و متشابه وجود دارد. پس (به هوش باشيد و) متشابهات كلام ما
را به محكمات آن ارجاع دهيد و در پى متشابهات نرويد و محكمات را واگذاريد، كه گمراه
خواهيد شد(3).
در روايتى ديگر، امام صادق (عليه السلام) فرمود: ان حديثا صعب
مستصعب لا يحتمله الا صدور منيره او قلوب سليمة و اخلاق حسنه(4)؛
سخن ما سخت و سنگين است و جر صاحبان سينههاى نورانى و قلبهاى سليم و خلقهاى
نيكو، كسى تحمل آن را ندارد.
1. سخن ائمه (عليه السلام) مشكل است؛ زيرا
مانند قرآن داراى محكم و متشابه و ظاهر و باطن است و رسيدن به معناى حقيقى كلام
آنان در همه جا آسان نيست.
2. سخن آنان سخت است؛ زيرا حق است و تحمل حق،
سخت است. از اين رو، على (عليه السلام) فرمود: الحق ثقيل(5).
3. سخن امامان معصوم (عليه السلام) سخت است؛
چون آنان به علت خفقان سياسى عصر خويش نمىتوانستند همه مقصود خود را به راحتى و با
صراحت بيان كنند. اين بود كه گاه مجبور مىشدند با اجمال سخن بگويند، يا حتى تقيه
كنند و بر خلاف اعتقادشان سخن بگويند، يا اين كه اصولا شخص امين و فرزانه را
نمىيافتند كه قدرت حمل معارف الهى را داشته باشد. ائمه (عليه السلام) از نبودن
حاملان حقيقى علم، بارها شكوه كردهاند(6).
سخت بودن كلام اهل بيت (عليه السلام) مىبايد
اين انگيزه را در محققان حوزه ايجاد نمايد كه تحقيقات خود را در نهايت دقت و با
احتياط كامل انجام دهند؛ زيرا محقق دينى اضافه بر اين كه از لحاظ علمى بايد
پاسخگوى نظرهاى خود باشد و دلايل كافى ارائه دهد، لازم است آنچه را در حوزهاحكام
و معارف دينى ادعا مىكند، حجت بداند و براى اعتقاد و عمل به آن در نزد خداوند
تعالى عذر داشته باشد.
پاسخ گويى به پرسشها و رفع شبهات، اگرچه مهم
است، ليكن از آن مهمتر مصون نگه داشتن گوهر دين از رهزنى انديشههاى بيمار و
التقاطى و انحرافى است؛ زيرا بدعتها بسيار خطرناك و تباه كنندهاند؛ آتشى هستند كه
زود افروخته و بسى دير خاموش مىشوند. هنگامى كه بدعتى به لباس سنت درآمد و در فكر
متشرعان جا افتاد، ديگر تغيير آن بسيار مشكل است.
ما در برابر شجره طيبه معارف الهى قرار داريم
كه از سرزمين وحى روييده و از جويبار عقل نبوى آب خورده است و مقايسه آن با ساير
معارف بشرى منصفانه نيست. محقق بايد با چشمانى باز و فكرى روشن، متواضعانه گام پيش
نهد - آنچنان كه على (عليه السلام) فرمود: راس العلم التواضع-
و با صرف عمر و فراغ بال و بىتوجهى به مال و جاه، با صبر و پشتكار تمام در جست و
جوى حقيقت برآيد و خويش را مصون از خطا نپندارد و از خداى تعالى همت طلبد، باشد كه
به نتيجهاى در خور دست يابد.
لزوم تحقق درباره ربا:
تحقق درباره ربا به دو دليل لازم است:
الف) اهميت ربا؛
ب) رفع شبهات ربا؛
الف) اهميت ربا:
ربا امروزه از نظرگاه اقتصاددانان سرمايهدارى
از جايگاهى بس مهم و منحصر به فرد برخوردار است؛ تا جايى كه براى آنان تصور يك
اقتصاد بدون بهره، غير واقعى و دور از ذهن است. بهره، اصلىترين عاملى است كه
اقتصاد سرمايهدارى را به تكاپو وامى دارد و ساز و كار اقتصادى بر اساس آن انجام
مىشود. بهره به عنوان يكى از مهمترين متغيرهاى اقتصاد كلان، تاثير غير قابل
انكارى دارد و از عرضه و تقاضاى پول گرفته تا پس از اندازه، توليد، اشغال، عرضه و
تقاضاى كل و ورود و خروج سرمايه، همه تحت تاثير نرخ بهره هستند.
اقتصاد دانان سرمايه دارى، بهره را قيمت پول
مىدانند كه در قبال قرض دادن آن، بايد پرداخت گردد و پول را يك كالاى اقتصادى مفيد
و كمياب به حساب مىآورند كه مصرف كنندگان حاضرند در برابر گرفتن آن قيمت مزبور را
پرداخت نمايند تا بدين وسيله، كالاهاى مورد نياز خود را تهيه كنند.
وجود ربا يكى از مهمترين فصول مميزه اقتصاد
سرمايه داراى از اقتصاد اسلامى است. اينك يكى از پيچيدهترين مباحث اقتصادى كه بخش
قابل توجهى از كتابهاى علم اقتصاد را به خود اختصاص مىدهد، مبحث نرخ بهره و طريقه
عملكرد و تاثيرات آن است. بهره در حقيقت ستون فقرات اقتصاد سرمايه دارى به حساب
مىآيد.
اقتصاددانان غربى ربا را از ضرورت نظام اقتصادى
مىدانند و براى آن محاسنى برمى شمرند.در اقتصاد اسلامى ربا به شدت نهى شده است و
تعابيرى براى تهديد و تحذير مومنان به كار رفته است كه در كمتر گناهى تا اين حد
سختگيرى شده و بر آن وعده عذاب شديد داده شده است؛ تا جايى كه قرآن ادامه رباخوارى
را جنگ با خدا و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) مىنامند و حديث شريف، يك درهم
ربا را برابر هفتاد بار زنا با محرم در خانه كعبه قلمداد مىكند. همه فقيهان شيعه و
سنى، گرفتن ربا را حرام شمردهاند. با چنين ديدگاهى، مسلم است كه يكى از وجوه تمايز
اقتصاد اسلامى از اقتصاد سرمايه دارى، نبودن بهره است.
اقتصاددانان مسلمان معايب زيادى را براى نظام
ربوى قائل هستند؛ از جمله:
اولا، در نظام ربوى بهرهتعيين
كننده حد سرمايه گذارى است؛ مثلا اگر نرخ بهره 10 درصد، تنها اجراى آن دسته از
طرحها، اقتصادى شمرده مىشود كه پيش بينى گردد بازده آنها از 10 درصد است و اين
موجب محدوديت سرمايه گذارى و راكد ماندن بخشى مهمى از سرمايههاى نقدى جامعه است.
ثانيا، بهره عامل ورشكستگى و بحران اقتصادى
است؛ زيرا بنگاه توليدى را زير بار تعهدى مىبرد كه ارتباطى با عملكرد واقعى آن
ندارد و به صورت يك عامل بيرونى، از خارج بر آن تحميل شده است.
ثالثا، نظام بهره هميشه به عنوان عاملى بالقوه
براى ايجاد تورم محسوب مى گردد.
از اين رو، همواره بايد سياستهاى ضد تورمى
اتخاذ شود؛ صعود نرخ تورم، جامعه را با بحرانهاى سخت اقتصادى رو به رو خواهد ساخت.
رابعا، پذيرش نظام ربوى باعث سلطه عامل سرمايه
دارى خواهد شد؛ چون تمام فعاليتهاى اقتصادى همراه با نوعى از مخاطرات است و حاكميت
سيستم ربوى به معناى بيمه كردن عامل سرمايه از تمام خطرها و متوجه كردن همه آنها به
عامل نيروى كار است. ضرر در نظام ربوى، در هر صورت، به گردن قرض گيرنده است و
سرمايه دار در همه حال، ضرورى نمىبيند.
واضح گشت كه ربا چه از جهت اثباتى در اقتصاد
سرمايه داراى و چه از جهت نفيى در اقتصاد اسلامى، بسيار مهم است. بنابراين، اقتصاد
دانان مسلمان بايد تمام تلاش خود را به كار برند تا اقتصاد كشورهاى اسلامى به ربا
آلوده نگردد.
ب) رفع شبهات ربا:
دليل ديگرى كه تحقيق درباره ربا واجب مىكند،
رفع شبهاتى كه اكنون ذهن برخى از انديشهگران مسلمان را به خود متوجه ساخته و تحريم
ربا را زير سوال برده است.
با گسترش سلطه اقتصادى نظام سرمايه دارى و نفوذ
آن در كشورهاى اسلامى، برخى از دولت مردان و روشن فكران مسلمان كه تحت تاثيرات
پيشرفت و شكوفايى اقتصاد غرب قرار گرفته بودند، كوشيدند كه سيستم اقتصاد سرمايه
دارى را در كشورهاى اسلامى حاكم سازند، ليكن موانع بسيارى بر سر راه اين كار قرار
داشت. از جمله مهمترين اين مواضع، حكم ممنوعيت ربا در فقه اسلامى بود. لذا آنها
تلاش كردند كه به گونهاى بين اعتقادات مذهبى و شاخصههاى نظام سرمايه دارى سازگارى
ايجاد كنند.
اين تجديد نظرهاى نخست در كشورهاى سنى مذهب و
شاخصههاى نظام سرمايه دارى سازگارى ايجاد كنند.
اين تجديد نظرها نخست در كشورهاى سنى مذهب واقع
گرديد و به دليل سابقهاى كه عالمان سنت در توجيه عملكرد حكومتهاى خود داشتند، در
گام اول لازم بود نظر آنان جلب گردد. بدين منظور، شيفتگان اقتصاد سرمايه دارى دست
به دامن برخى از عالمان دين شدند و - با القاى مطالبى، نظير اين كه عزت مسلمانان در
گرو اقتصاد آنهاست و تنها راه رسيدن به رشد اقتصادى اين است كه نظام سرمايه دارى
با تمام ضوابط و ويژگىهايش، از جمله تجويز نرخ بهره پذيرفته شود - توانستند بعضى
از آنان را تحت تاثير افكار خود قرار دهند و آنان را براى برداشتن حكم تحريم ربا يا
كاستن از غلظت و شدت آن و يا كوچكتر ساختن محدوده تحريم، تشويق نمايند. تلاش آنان
موفقيتآميز بود؛ به طورى كه از اوايل قرن چهاردهم هجرى، نظرها و پيشنهادهاى زيادى
براى تجويز نرخ بهره عنوان گرديد.
تجديد نظر طلبان كوشش مىكردند با ايجاد ترديد
و القاى شبهه، فضاى لازم براى لغو يا محدود ساختن حكم تحريم ربا را فراهم آورند.
بعضى از شبهات شيوع يافته از اين قرارند:
1. در اسلام، تنها گرفتن
زيادىبراى تمديد مهلت دين، حرام شده است، پس در قرضهاى با بهره كنونى
مىتوان زيادى را گرفت؛ زيرا پرداخت آن به جهت اصل قرض است، نه تمديد مهلت.
2. چيزى كه در اسلام تحريم شده، گرفتن بهره
زياد است كه باعث مىشود اندك مبلغ بدهى به چند برابر اصل قرض برسد. بنابراين،
گرفتن بهره كم اشكالى ندارد.
3. اسلام فقط گرفتن زيادىدر
قرضهاى مصرفى را تحريم كرده است كه نيازمندان براى تهيه مايحتاج زندگى، مجبور به
قرض مىشوند. از اين رو پرداخت بهره به قرض سرمايه گذارى كه به هدف توليد و كسب
درآمد صورت مىگيرد، جايز است و اصولا تحريم ربا به منظور رعايت حال فقيران است و
اگر توليدكننده ثروت ربا بپردازد اشكالى ندارد.
براى رفع شبهاتى كه درباره ربا وجود دارد و در
وضعيت كنونى به صورت بهانهاى براى رفع رباخوران و طرف داران اقتصاد سرمايه دارى در
آمده، در اولين مرحله لازم است كه ربادر قرآن و سنت و
فقه اسلامى مورد بررسى كامل قرار گيرد، تا روشن شود كه رباى تحريم شده در اسلام،
چند نوع است و محدوده حرمت آن تا كجاست و علت و حكمت تحريم آن چيست. اميد مىرود كه
تحقيقاتى ما به طور پيش بينى شده ادامه يابد و حلقات تحقيق به يكديگر بپوندد و
زمينه براى ارائه يك سيستم بانكدارى اسلامى كه كمترين تضاد را با اهداف و احكام
شريعت داشته باشد، فراهم گردد.
درباره اين كتاب:
كتاب حاضر، دومين كتابى است كه توسط محققان بخش
فرهنگى جامعه مدرسين، تدوين و تنظيم گرديده است. اين كتاب شامل 4 بخش و 8 فصل است.
مباحث مطرح شده و بخشهاى مزبور بدين ترتيب
است:
بخش اول: پيشينه تاريخى ربا.
فصل اول:
اين فصل به صورت فشرده، به نظرگاه اديان درباره
ربا و تاريخ رباخوارى در كشورهاى مختلف مىپردازد. در اين فصل به كيفيت رباخوارى و
شرايط پرداخت وام در كشورهايى با تاريخ كهن، نظير روم، يونان، هند، چين و ايران
اشاره رفته است.
قسمت مهمتر مطالب اين فصل، مربوط به تاريخ ربا
در مذاهب معروف است كه بيشتر حجم آن درباره يهود و مسيحيت است. هدف از تدوين اين
قسمت آن است كه نشان داده شود، با وجود تحريم اوليه ربا در اديان الهى، چگونه اندك
اندك از شدت حرمت آن كاسته شد و روشها و حيلههايى براى رباخوارى ترويج گرديد.
اين امر، به ويژه در مسيحيت بسيار قابل تامل
است. دقت در سير تاريخى تجويز ربا در ميان مسيحيان، براى كسانى كه اكنون در فكر
تجديد نظر در احكام مسلم اسلامى هستند - و به خيال خويش، با تطبيق دادن اسلام با
مقتضيات زمان، مىخواهند مايه بقاى دين را فراهم سازند - مىتواند بسى مايه عبرت
باشد.
سير تدريجى حلال شمارى ربا در مسيحيت، نشان
مىدهد كه كليسا چه گونه در مقابل ميل اجتماعى به ربا خوارى قدم به قدم عقب نشسته
است. اين سير قهقرايى، نخست با جايز دانستن حيلهها و استثناءات ربا آغاز شد.
رهبران كليسا بعضى از راههاى فرار ربا را جايز دانستند؛ اين راهها شبيه به
حيلههاى ربا در فقه اسلامى است. به احتمال بسيار، آنگونه كه از اسمهاى عربى برخى
از اين حيلهها پيداست، حيلههاى آنان از فقه اسلام وام گرفته شده است.
نكته شايسته دقت اين است كه كليسا گمان مىكرد،
با تجديد نظر در شرايط وام دهنده و وام گيرنده و ترويج حيلههاى ربا و اجازه دادن
بعضى استشناءات، مىتواند اصل حكم تحريم را باقى نگه دارد، اما اين تجديد نظرها
تنها شتاب رباخوارى را افزون ساخت. عجيب است كه اكنون در بانكهاى بعضى از كشورهاى
اسلامى از همان حيله و راهكارهاى آزموده شده از جانب كليسا، به عنوان روشهاى
بانكدارى اسلامى استفاده مىگردد و چيزى كه بايد مايه عبرت باشد، مايه مباهات
گرديده است.
روحانيت اسلام بايد از سرنوشت كليسا درس بگيرد
و بداند كه با سهل شمارى و تسامح نمىتواند بقاى احكام دين را تضمين كند. اوامر و
نواهى، هويت يك دين را شكل مىدهند و همان گونه كه انجام واجبات مهم است، ترك
محرمات نيز اهميت دارد.
فصل دوم:
اين فصل به صورت فشرده، به وضعيت اقتصادى جزيره
العرب، حجم تجارت و كالاهاى تجارتى و راههاى كسب ثروت در مكه مىپردازد و تصويرى
از كيفيت ربا خوارى در عربستان پيش از اسلام را به دست مىدهد و تصويرى از كيفيت
رباخوارى در عربستان پيش از اسلام را به دست مىدهد، كه براى فهم آيات و روايات
تحريم ربا مفيد است.
بحث حقيقت رباى جاهلىكه
در اين فصل، مطرح شده است، از آن جهت اهميت دارد كه از اوايل قرن حاضر، بعضى از
نويسندگان مسلمان اين بحث را عنوان كردهاند كه اسلام تنها رباى جاهلى را تحريم
كرده است و رباى جاهلى، قرضهاى ربوبى كنونى را در نمىگيرد. همين ادعا زمينه را
براى شبهه افكنى در اصل تحريم رباى قرضى، آماده ساخته است.
در اين قسمت سعى شده است كه با بهرهگيرى از
مدارك تاريخى، روايى و تفسيرى ثابت گردد كه رباى جاهلى همان ربايى است كه در قرآن و
سنت تحريم شده است، و همه انواع معروف ربا از جمله قرضهاى با بهره كنونى را در
برمى گيرد، و راهى براى تجديد نظر در اين مورد وجود ندارد.
بخش دوم: ربا در قرآن و سنت.
فصل اول:
در آغاز اين فصل، پس از بيان معناى لغوى ربا،
بحث نسبتا مفصلى راجع به كيفيت تشريع حرمت ربا در قرآنارائه
شده است.
برخى بر اين عقيدهاند كه تحريم ربا به صورت
تدريجى بوده و چند مرحلهاى را شامل مىشده است. البته در تعداد اين مراحل، نظرهاى
مختلفى وجود دارد و بعضى آن را 3 مرحله، برخى 4 مرحله و گروهى 5 مرحله مىدانند.
نظريه تحريم تدريجى ربا با وجود فريبندگى
ظاهرى، با حقايق تاريخى و سياق آيات قرانى و آراى مفسران همخوانى ندارد. به همين
دليل، با طرح يكايك آيات و بيان زمان و شان نزول و سخنان مفسران درباره آنها، مسلك
تدريج مورد بررسى قرار گرفته است.
از مباحث جالب اين فصل، طرح دو ديدگاه جديد در
ذيل آيه 130 سوره مباركه آل عمران است كه باعث ايجاد ترديد و شبهه درباره رباى حرام
گرديده و به راه گريزى براى تجويز برخى از انواع ربا در اقتصاد كشورهاى اسلامى
تبديل شده است.
ديدگاه اول اين است كه
رباى حرام تنها براى تمديد مهلت دين استو اگر كسى مالى را به ديگرى قرض
مىدهد تا با آن كار كند و سودى كم يا زياد به صاحب مال بپردازد، ربا شامل آن
نمىشود؛ زيرا در اين قرارداد سودمند، هر دو طرف از آن بهره مىبردند. طرح كننده
اين ديدگاه رشيد رضاست.
ديدگاه دوم كه از سوى شيخ عبدالعزيز جاويش مطرح
شده، اين است كه اسلام تنها رباى فاحش (زياد) را حرام كرده است
وى براى اثبات اين ادعا به آيه يا ايها الذين لا تاكلوا
الربوا اضعافا مضاعفة استناد مىكند. پس از جاويش، افراد بسيارى براى حلال
شمارى بهرههاى اندك، به اين آيه استناد كردند.
آنان استدلالهاى جاويش را تكميل كردند و به
اشكالات وارد بر آن، پاسخ گفتند.
نتيجه استدلال طرفداران اين ديدگاه اين است كه
نرخ بهرههاى كم و عادلانه اشكالى ندارد.
چنان كه در متن به تفصيل آمده است اين سخنان
قابل پذيرش نيست و تمام دلايل آنها كه تاريخى، تفسيرى و اصولى است، مخدوش است.
در پايان اين فصل، درباره اين كه
آيات سوره بقره چه نوع ربايى را حرام مىكند؟بحث شده
است و سه نظريه مختلف درباره معناى كلمه (الربوا) در آيه احل
البيع حرم الربوا بيان شده است.
فصل دوم:
در اين فصل، بعضى از روايات باب ربا، تحت چند
عنوان ذكر شده است. چون در قسمتهاى ديگر كتاب، به ويژه در بحثهاى فقهى بخش سوم و
چهارم، بيشتر روايات مربوط به ربا نقل شده و از آنها براى اثبات يا رد نظريات فقهى
استفاده شده است، در اين فصل، رواياتى بيان شده كه در ساير مباحث، كمتر به آنها
اشاره رفته است.