مبحث دوم : ماذون
1 - لزوم وجود مأذون
يكى از عناصر و اركان اذن، مأذون است. اينكه مأذون به عنوان يكى از عناصر اذن
در اينجا مطرح مىگردد، بدان معنا نيست كه مأذون نيز همانند اذن دهنده در انشاى
اذن دخالت مىكند و يا قبول او در تحقق يا دوام اذن مؤثر مىافتد، زيرا همان گونه
كه گذشت، اذن از اعمال حقوقى يك طرفه (ايقاع) مىباشد و صرف اراده و قصد انشاى
اذندهنده در ايجاد آن كافى است و قبول يا ردّ طرف اذن در حدوث يا بقاى آن نقشى
ندارد. مقصود آن است كه براى تحقق اذن وجود شخص مأذون ضرورى به نظر مىرسد. زيرا
انشاى اذن، بدون در نظر گرفتن مخاطب نمىتواند واقعى تلقى گردد. البته ضرورت وجود
مخاطب در اذن با ضرورت آن در انشاى عقود تفاوت دارد. براى روشنتر شدن مطلب، توضيح
زير را مىافزاييم.
در هر عقدى، ايجاب كننده با انشاى ايجاب، ديگرى را مورد خطاب قرار مىدهد. از اين
رو در انشاى عقد، لازم است كه عاقد مخاطب معينى را در نظر بگيرد و قبول كننده نيز
با آگاهى از پيشنهاد موجب، آن را قبول كند. مثلاً اگر شخصى بدون در نظر گرفتن مخاطب
يا مخاطب معينى، پيشنهاد بيع دهد و ديگرى پيشنهاد او را بپذيرد، نمىتوان چنين بيعى
را صحيح دانست. همچنين در صورتى كه عاقد فرد معينى را در نظر بگيرد، ولى شخص ديگرى
پيشنهاد او را قبول كند و يا بالعكس فردى بدون آگاهى از انشاى بيع آن را قبول
نمايد، بيع باطل مىباشد. البته، در بعضى از عقود، مانند جعاله، معين بودن طرف عقد
و يا آگاهى او از ايجاب لازم نيست، و جاعل مىتواند بدون در نظر گرفتن شخص معينى،
براى هر كس كه مثلاً مال گمشده او را بازگرداند، جايزهاى تعيين كند. در اين صورت
هر كس پس از آگاهى از جعاله، مال مزبور را برگرداند، مستحق جايزه تعيين شده
مىباشد. با اين حال، عدم اشتراط مخاطب معين يا آگاهى او از ايجاب در جعاله، جنبه
استثنايى دارد.
در انشاى اذن، همانند عقد وجود مخاطب ضرورى است، زيرا ابراز اذن به قول يا فعل در
صورتى حقيقى است كه اذندهنده، ديگرى را مخاطب قراردهد. و ابراز بدون وجود مخاطب و
توجه خطاب به او لغو بوده، در حقيقت آن دخيل نيست. با وجود اين، تعيين مخاطب لازم
نمىباشد و چنان كه گذشت، اذن مىتواند به صورت عام داده شود. در اذن عام،
اذندهنده فرد معينى را مخاطب قرار نمىدهد، بلكه نسبت به تمامى مردم يا گروهى
نامعين اذن را انشا مىكند. مثلاً، صاحب باغ مىتواند اعلام كند كه هر كس در مسير
خود از كنار باغ من بگذرد، مىتواند از ميوههاى آن بخورد يا شخص مىتواند با
گذاردن منبعى آب خنك در مقابل فروشگاه خود به عابران اذن دهد كه از آن بنوشند، بدون
آنكه صاحب باغ يا فروشگاه آگاه باشد كه چه كسانى از مورد اذن بهره مىبرند.
حال كه وجود مأذون براى انشاى واقعى و ابراز غير صورى اذن لازم مىباشد، مناسب است
به شرايطى كه مأذون بايد دارا باشد، بپردازيم.
2 - شرايط مأذون
از آنجا كه اذن از اعمال حقوقى يك طرفه مىباشد، قصد و رضاى اذندهنده در تحقق
آن كافى است و تحقق آن به قصد انشا يا رضايت مأذون وابسته نيست. از اين رو، شرايطى
كه براى سلامت قصد و رضاى اذن دهنده مطرح گرديده، مانند جدّى بودن اراده و فقدان
اشتباه يا اكراه، در مأذون لازم نمىباشد.
اما در مورد اهليّت اجراى حقوق مدنى، آيا لازم است مأذون از اهليّت برخوردار باشد.
به بيان ديگر، آيا اذنى كه به شخص صغير يا مجنون داده مى شود، نافذ و معتبر مىباشد
يا چنين اذنى بىاثر خواهد بود.
به نظر مىرسد، دليلى بر لزوم اهليّت مأذون وجود ندارد. قانون مدنى در مورد
ايقاعهاى گوناگونى كه از آن ذكرى به ميان آورده، اهليّت شخصى را كه در ايقاع
ذىنفع مىباشد، معتبر ندانسته است. مثلاً، ماده 1140 ق.م. با آنكه در مقام بيان
شرايط مطلَّقه مىباشد، از اهليّت او سخنى به ميان نياورده است. همچنين، ماده 291
ق.م. در صحت ابرا حتى زنده بودن مديون را لازم نشمرده و ابراى ذمه ميّت را از دين،
صحيح دانسته است.
بنابراين، ماهيت ايقاعات از جمله اذن، اقتضا دارد كه اهليّت يا قصد و رضاى مخاطبِ
ايقاع در وقوع يا بقاى آن نقشى نداشته باشد.
مبحث سوم: مورد اذن
مبحث سوم: مورد اذن
1 - تعريف
مورد اذن، غير از مال و حقوق مالى اعمال حقوقى را نيز شامل مىشود. به همين
جهت، پيش از اين اذن را از نظر مورد به دو قسم اذن در عمل حقوقى و اذن در غير عمل
حقوقى تقسيم كرديم.
به طور كلى، هر كس كه از مال و يا حقى برخوردار باشد، مىتواند نسبت به انجام
هرگونه تصرفى در آن، اعم از تصرف حقوقى يا غير حقوقى (تصرف خارجى) به ديگران اذن
دهد. او مىتواند بدون واگذارى حق انتفاع يا حق ارتفاق، ديگرى را براى تصرف در مال
خود، مأذون دارد. مثلاً، از باغ يا ملك يا اتومبيل او استفاده كند؛ در ملك او به
زراعت بپردازد؛ سر تير بر روى ديوار او گذارد، و يا از ارتفاقات مختلف از قبيل
عبور، آب بردن، پنجره گذاردن در ملك او بهرهمند گردد. فرد مىتواند به اذن ديگرى،
مال او را بفروشد، اجاره يا عاريه دهد و يا به وديعه گذارد. همچنين دين ديگرى را
تأديه كند، و يا از آن ضمانت نمايد. از اين رو مىتوان گفت در ميان اعمال حقوقى،
خواه عقد يا ايقاع، مورد اذن از وسعت و شمول بيشترى برخوردار است.
2 - شرايط مورد اذن
هرچند، قانون مدنى به بيان شرايطى كه موضوع ايقاع بايد دارا باشد، نپرداخته
است، ولى از موادى كه در بيان شرايط موضوع قرارداد ذكر گرديده، مىتوان دريافت كه
موضوع ايقاع بايد داراى شرايطى باشد.(1)
زيرا بعضى از شرايط مطرح شده در قانون مدنى - با توجه به مبانى آنها - به عقد
اختصاص نداشته بلكه هر عمل حقوقى از جمله ايقاعات را شامل مىگردد.
اينك با توجه به مواد قانون مدنى در زمينه موضوع معامله و مبانى فقهى و اصول و
قواعد حاكم بر قانون مدنى، شرايط موضوع اذن را مورد بررسى قرار مىدهيم.
الف - لزوم وجود موضوع هنگام انشاى اذن:
براى تحقق اعمال حقوقى، اعم از عقد يا ايقاع، وجود موضوع آن به هنگام انشا
ضرورى است. مثلاً، براى وقوع بيع بايد در زمان انشاى بيع، مبيع در خارج موجود باشد،
يا براى وقوع اجاره يا ساير اعمال حقوقى كه موضوع آن تمليك يا اباحه منفعت مىباشد،
لازم است به هنگام انشاى عقد يا ايقاع، منفعت در خارج تحقق يابد. در صورتى كه به
هنگام تمليك يا مباح گردانيدن عين يا منفعت، موضوع عمل حقوقى، يعنى عين يا منفعت
وجود خارجى نداشته باشد، چنين عقد يا ايقاعى باطل است. اين بدان خاطر است كه تمليك
عين يا منفعتى كه وجود خارجى ندارد، اساساً لغو و غير معقول است. چنان كه در عقد
نكاح اگر شخصى بدون آنكه فرزندى داشتهباشد، و يا پس از فوت فرزند خود، او را به
عقد ديگرى درآورد نكاح باطلاست.
در ايقاعات نيز وضعيت چنين است. مثلاً، نمىتوان دينى را كه هنوز به وجود نيامده
ابرا كرد؛ عقدى كه بسته نشده فسخ نمود؛ معاملهاى را كه فضولى انجام نداده اجازه
داد، و يا پيش از مرگ مورّث، تركه را قبول يا رد كرد. همچنين طلاق دادن زنى كه
وجود خارجى ندارد، يا پيش از انشاى طلاق مرده است باطل مىباشد. در اخذ به شفعه، هر
چند به دليل آنكه موضوع آن املاك مىباشد و كمتر در معرض تلف قرار مىگيرد، موضوع
غالباً موجود است، ولى در مواردى كه تصور تلف موضوع ممكن است - مانند خرابى ساختمان
و قنات، يا از بين رفتن اراضى به دليل پيشرفت دريا - اخذ به شفعه به علت عدم وجود
موضوع باطل است.
در اذن نيز همانند ساير ايقاعات، وجود موضوع به هنگام انشا ضرورى است. عدم وجود
موضوع در زمان انشا، اذن را باطل مىسازد؛ اگر چه موضوع قبلاً وجود داشته و پيش از
انشا تلف شده است و يا پس از انشا موجود گردد، زيرا اثر اذن مباح گرديدن موضوع اذن
براى شخص مأذون مىباشد، و اذن دهنده مباح گرديدن مورد اذن را براى مأذون انشا
مىكند. به همين خاطر براى آنكه اذن نافذ و مؤثر واقع شود، مىبايست مورد اذن در
زمان انشاى اذن موجود باشد. بنابراين اگر شخصى نسبت به خانهاى كه در آينده
مىسازد، به ديگرى اذن در سكونت يا استفاده از ارتفاق يا انتفاع معينى را بدهد،
نمىتوان اذن او را صحيح پنداشت، زيرا، انشا به امرى تعلق گرفته است كه وجود خارجى
ندارد.
همچنين اگر كسى بدون آگاهى از آنكه اتومبيل او به دليل سقوط از پرتگاه يا غرق شدن
در دريا تلف شده است، به ديگرى اذن دهد كه با اتومبيل او به مسافرت برود، يا آن را
به ديگرى بفروشد، اذن او باطل و كأن لم يكن تلقى مىشود، زيرا در زمان صدور اذن،
موضوع آن وجود خارجى نداشته است.
اگر شخصى نسبت به مال متعلق به ديگرى به شخص ثالث اذن دهد كه در آن تصرف خارجى
نمايد، يا عمل حقوقى انجام دهد، اذن مزبور باطل است. ممكن است تصور شود علت بطلان
چنين اذنى آن است كه مورد اذن در اختيار اذن دهنده نيست و در حقيقت در حكم تلف
مىباشد، بنابراين اذن به علت عدم وجود موضوع آن باطل است، ليكن به نظر مىرسد منشأ
بطلان چنين اذنى آن است كه اذندهنده در دادن اذن صلاحيت لازم را ندارد؛ بدين معنا
كه اذندهنده نه مالك مورد اذن است و نه از طرف وى نمايندگى دارد. مقصود از
نمايندگى، معناى عام آن است كه وكيل، مأذون، ولىّ و قيّم را نيز شامل مىگردد. در
حقيقت، اذن دهنده براى دادن اذن سمتى ندارد و چون اذن نمىتواند به صورت فضولى داده
شود، چنين اذنى باطل و بىاثر است.
ب - معلوم و معين بودن مورد اذن:
يكى از شرايطى كه قانون مدنى براى مورد معامله لازم شمرده است، مبهم نبودن آن
مىباشد. قانون مدنى اين شرط را نه تنها در مباحث مربوط به قواعد عمومى قراردادها
آورده،(2)
در عقود معين نيز بارها بر آن تأكيد نموده است. در عقد بيع، معلوم بودن مبيع را
لازم شمرده و در ماده 342 مقرر مىدارد:
«مقدار و جنس و وصف مبيع بايد معلوم باشد...
و حتى در مورد شخص نابينا نيز آگاهى از مبيع را لازم مىشمرد و اعلام مىكند:
شخص كور مىتواند خريد و فروش نمايد، مشروط بر اينكه شخصاً به طريقى غير از معاينه
يا به وسيله كس ديگر ولو طرف معامله، جهل خود را مرتفع نمايد...».(3)
در عقد اجاره نيز، در ماده 472 به اين شرط تصريح مىكند:
«عين مستأجره بايد معين باشد واجاره عين مجهول يا مردد باطل است.
همچنين در زمينه معلوم بودن مورد عقد نكاح مىگويد:
تعيين زن و شوهر به نحوى كه براى هيچ يك از طرفين در شخص طرف ديگر شبهه نباشد، شرط
صحت نكاح است».(4)
بنابراين، مورد نكاح نمىتواند مجهول يا مردد باشد.
معلوم و معين بودن مورد عمل حقوقى به عقد اختصاص ندارد و ايقاعات را نيز شامل
مىشود. چنان كه طلاق زن مجهول الهويه و يا طلاق يكى از دو زن به صورت مردد باطل
است، و يا ابراى يكى از دو مديون يا ابراى بخش مجهولى از يك دين يا ابراى يكى از
چند دين به صورت مردد باطل است؛ همان گونه كه ضمانت دين به صورت مردد بلااثر
مىباشد. ماده 694 ق.م. اعلام مىكند:
«... ضمانت يكى از چند دين به نحو ترديد باطل است».
قانون مدنى، در پارهاى از عقود يا ايقاعات كه بر پايه مسامحه استوار است و هدف از
آنها احسان مىباشد، علم اجمالى به وجود موضوع را كافى دانسته است. طبق ماده 216
ق.م.:
«مورد معامله بايد مبهم نباشد، مگر در موارد خاصه كه علم اجمالى به آن كافىاست».
از اين رو در ضمان،(5)
جعاله،(6)
وصيت(7)
و ابرا علم اجمالى به موضوع كافى مىباشد. مثلاً، در ابرا اگر طلبكار همين اندازه
بداند كه بر ديگرى حقى دارد، مىتواند او را ابرا كند، هر چند به ميزان دين و
چگونگى تعهد مديون آگاه نباشد. با وجود اين، نمىتوان ابرا مردد را صحيح دانست.
اگر چه، از مطالب بالا چنين برمىآيد كه موضوع اذن بايد معلوم و معين باشد، اما از
آنجا كه اذن نيز مانند ابرا بر پايه مسامحه مىباشد و پارهاى از شرايط كه در
اعمال حقوقى ديگر لازم شمرده شده در اذن اعتبار نشده است، علم اجمالى به مورد اذن
براى نفوذ آن كافى است. بنابراين مالك باغ بدون آنكه از نوع درختان و انواع
ميوهها و منافع گوناگون باغ اطلاع كافى داشته باشد، مىتواند به ديگرى اذن دهد كه
از منافع آن استفاده كند و علم اجمالى به موضوع براى نفوذ اذن در اينجا كافى است.
همچنين مرد مىتواند به ديگرى اذن دهد كه زنى را به عقد نكاح او درآورد، بدون
آنكه ويژگىهاى آن زن را تعيين كند.
اين اشكال كه اذن ولىّ به نكاح صغير يا دختر بالغ باكره در صورتى صحيح و معتبر است
كه وى نسبت به طرف عقد نكاح آگاهى داشته باشد و اگر ولىّ بدون هيچ گونه شناختى از
طرف عقد به ازدواج اذن دهد، اذن او نافذ نمىباشد، با توجه به اين نكته كه ولىّ و
قيّم بايد در تصرفات خويش مصلحت مولّىعليه را مد نظر قرار دهند، برطرف مىگردد. در
حقيقت، علت بطلان اذن در اين گونه موارد آن است كه ولىّ يا قيّم بايد با بررسى
ويژگىهاى فردى كه مىخواهد با دختر بالغ باكره يا مولّى عليه صغير ايشان ازدواج
كند و با عنايت به مصالح او و هم كفو بودن آنان با يكديگر، در مورد ازدواج تصميم
بگيرد. بديهى است، بدون آگاهى از اين امور ولىّ يا قيّم نمىتواند مصلحت مولّى
عليه را تأمين نمايد. از اين رو، تصميمات او از جمله اذن داده شده خارج از حدود
صلاحيت بوده نافذ نخواهد بود.
لزوم آگاهى اجمالى از مورد اذن، مانع از آن نيست كه اذن دهنده به صورت مطلق به
ديگرى اذن دهد. آذن، مىتواند به ديگرى در انجام تمامى تصرفات خارجى و حقوقى بدون
تعيين مصاديق آنها اذن دهد؛ همان گونه كه مىتواند اداره امور مالى خويش را بدون
سلب حق خود، از طريق وكالت به ديگرى واگذار نمايد.
اگر چه معلوم بودن موضوع به صورت اجمالى در دادن اذن كافى است، ليكن نمىتوان صحت
اذنى را كه مورد آن مردد است پذيرفت. مثلاً، اگر شخصى بدون آنكه تعيين نمايد،
استفاده از يكى از دو اتومبيل خود را براى ديگرى با دادن اذن مباح گرداند، اذن او
به سبب معين نبودن و مردد بودن مورد اذن باطل است. همان گونه كه اگر كسى به صورت
غير معين به ديگرى اذن دهد كه يكى از دو همسر او را طلاق دهد، اذن او مؤثر نخواهد
بود. در ايقاعات ديگر نيز مردد بودن موضوع مانع صحت مىباشد. مثلاً، ابراى يكى از
دو دين به صورت مردد يا طلاق يكى از دو زن، بدون تعيين هيچ يك از آن دو، و يا فسخ
يكى از عقود بدون تعيين باطل مىباشد.
پاورقي :
1- مواد 214 تا 216 ق.م. به بيان شرايط مورد معامله پرداخته است.
ماده 214 ق.م. مقرر مىدارد: «مورد معامله بايد مال يا عملى باشد كه هر يك از
متعاملين تعهد تسليم يا ايفاى آن را مىكنند». طبق ماده 216ق.م. : «مورد معامله
بايد ماليت داشته و متضمن منفعت عقلايى مشروع باشد». و سرانجام، ماده 216 ق.م.
اعلام مىكند: «مورد معامله بايد مبهم نباشد، مگر در موارد خاصه كه علم اجمالى به
آن كافى است».
2- ماده 216 ق.م.
3- ماده 347 ق.م.
4- ماده 1067 ق.م.
5- ماده 694 ق.م.
6- مواد 563 و 564 ق.م.
7- با استنباط از روح ماده 845 ق.م.