در مباحث پيشين، مسئله نجاست خمر و ساير مشروبات الكلى را مورد بررسى
قرار داديم و نجس بودن آنها را از طريق ادلّه فقهى به اثبات رسانديم. از لحاظ
موضوعى نيز در فصل مقدماتى شناخت كافى در خصوص ماهيت الكل، چگونگى تهيه و موارد
كاربرد آن پيدا كرديم. اكنون سخن در حكم شرعى الكل از لحاظ نجاست و يا طهارت است.
الكل خود موضوع هيچ دليل شرعى نيست و به اين عنوان در آيه يا روايتى نيامده است چه
اين كه ماده مزبور در صدر اسلام يعنى زمان تشريع احكام وجود نداشته تا حكم ويژه آن
از ناحيه شارع مقدس به طور صريح بيان شود. اما به لحاظ اين كه الكل ماده اصلى و
مؤثر در همه مايعات و نوشيدنىهاى مست كننده را تشكيل مىدهد، مىتواند موضوع نجاست
و حرمت قرار گيرد.
بنابراين بايد ديد آيا عنوان خمر يا مُسكِر بر الكل نيز صادق است؟ و برفرض كه عنوان
مزبور بر آن قابل انطباق باشد، آيا دلايلى كه بر نجاست خمر يا مسكر ابراز شده
مىتواند شامل آن نيز باشد؟ بدين ترتيب، مسئله نجاست الكل هم از لحاظ موضوعى و هم
از لحاظ حكمى قابل بررسى است.
به هر حال، مباحث اين فصل نيز در دو گفتار ارائه مىشود: در گفتار اول، نجس بودن
الكل صنعتى و الكل تخميرى را در دو قسمت جداگانه بررسى مىكنيم. در گفتار دوم نيز
كاربردهاى الكل را از نظر شرعى مورد مطالعه قرار خواهيم داد.
گفتار نخست - بررسى فقهى انواع الكلها
چنان كه در فصل مقدماتى توضيح داده شد الكلها به دو دسته كلى تقسيم مىشوند: يكى
الكلى كه از طريق صنايع نفت و پتروشيمى به دست مىآيد و ديگر الكلى كه از تقطير
بخارات شراب، حاصل مىشود. و چون هر يك از اين دو مباحث جداگانه دارد آنها را در
دو قسمت مورد بررسى و كاوش فقهى قرار مىدهيم:1 - بررسى فقهى الكل صنعتى
واقعيت اين است كه الكل صنعتى از لحاظ ماهيت شيميايى هيچ تفاوتى با الكل تخميرى
نداشته هر دو از نوع الكل يك ظرفيتى نوع اول به فرمول C2H5OH مىباشند. منتها با
اين تفاوت كه بر الكل صنعتى قطعاً لفظ خمر صادق نيست. در حالى كه الكل تخميرى از آن
جهت كه از تقطير بخار خمر به دست آمده، احتمال آن مىرود كه عنوان خمر بر آن صادق
باشد.
بنابراين ادلّه نجاست خمر را در اين بحث كنار گذاشته به ساير دلايل در اين زمينه
مىپردازيم: الف) مسكر نبودن الكل صنعتى
در گفتار دوم از فصل پيشين نجاست مُسكِر را بررسى كرديم و ديديم مشهور فقيهان
هر مايع مست كنندهاى را نجس مىدانند. حال آيا الكل صنعتى مىتواند مصداقى از مايع
مُسكِر بالاصالة باشد؟
به نظر مىرسد كه الكل صنعتى را نمىتوان مصداق «مسكر» دانست هر چند ماده آن، عامل
اصلى و مؤثر در مايعات مست كننده است. و اين نه به خاطر آن است كه به الكل صنعتى
مواد سمّى و بدبوكننده همچون متانول افزودهاند بلكه بدين خاطر است كه غلظت الكل
به قدرى بالاست كه برفرض كه مواد افزودنى هم در آن نباشد، باز هم نوشيدن آن به هر
مقدار، باعث مسموميت است. و لذا عرفاً به اين ماده، مُسكِر اطلاق نمىشود.(1)
ب ) انصراف ادلّه نجاست
فقيه نامى مرحوم نائينى و به دنبال وى محقّق خوئى(ره) مُسكِر بودن الكل صنعتى
را پذيرفته و آن را مسلّم گرفتهاند(2) و براى اثبات طهارت آن
به راههاى ديگر استدلال كردهاند.
به نظر آنان، ادّله نجاست خمر و ساير مشروبات الكلى از مثل الكل صنعتى انصراف دارد؛
دليل اين انصراف نيز دو چيز است: اولاً الكل صنعتى در صدر اسلام كه زمان تشريع
احكام است، وجود نداشته تا ادلّه نجاست شامل آن گردد. و ثانياً: روايات مزبور ويژه
مشروبات سكرآور است و شامل مُسكِر غير مشروب (مايع مست كننده كه نوشيدن آن متعارف
نيست) نمىگردد.(3)نقد دليل:
اين استدلال قابل مناقشه است، زيرا اگر بپذيريم كه «مُسكِر» به طور كلى نجس
اعلام گرديده و به عبارت فنى، نجاست خمر و مسكر به صورت قضيه حقيقيه جعل شده است،
صِرف عدم وجود يك مصداق در زمان صدور روايت، دليل انصراف نيست.(4)
و اما اين كه روايات نجاست را ويژه مشروبات سكرآور (مسكر متعارف الشرب) دانستهاند،
اين نيز قابل ترديد است؛ زيرا ظاهر موثقه عمّار كه مىگويد: «لا تصلّ فى ثوب
قدأصابه خمر أو مسكر» عنوان مسكر را موضوع نجاست قرارداده و اگر علت نجاست، اسكار
باشد، فرقى ميان نوشيدنى و غير نوشيدنى نيست.(5)بلكه تحقيقات
نشان مىدهد كه اگر الكل صنعتى نيز به طور خالص تهيه شود و يا مواد سمّى آن(مثل
متانول) جداگردد، هيچ تفاوتى با بقيه مشروبات الكلى ندارد جز اين كه درجه الكلى آن
بالاست و بايد با آب مخلوط شود تا قابل شرب گردد.(6)
اين درست مثل آن مىماند كه به خمر يا نوشيدنىهاى الكلى، مواد سمّى و بدبوكننده
بيفزايند در حالى كه بدون شك افزودن اين مواد نجاست آنها را تغيير نمىدهد.ج) تعارض روايات و رجوع به قاعده طهارت
دليل نجاست، چنان كه در مباحث گذشته ملاحظه شد، با رواياتى كه دلالت بر طهارت
مسكر مىكند در تعارض است و اگر دليل نجاست را در خصوص خمر مقدّم داشتيم، يا به
لحاظ مكاتبه علىبن مهزيار بود كه بر هر دو دسته از روايات حكومت داشت و يا به دليل
مرجح علاجى كه براساس آن، روايات طهارت را از اين جهت كه موافق عامه بود كنار
مىگذاشت.
اما اين مرجّحات ، در خصوص مسكر غير متعارف وجود ندارد، زيرا مكاتبه مزبور، روايت
نجاست را كه در خصوص خمر و نبيذ مسكر وارد است، اعتبار بخشيده و فتواى عامه يا عمل
آنان در خصوص مسكر غير متعارف معلوم نيست تا روايت مخالف با عامه ترجيح داده شود.
بدين ترتيب اگر به فرض، روايات نجاست و يا طهارت مُسكِر شامل الكل صنعتى نيز باشد،
اين روايات با يكديگر تعارض كرده و چون مرجّحى در بين نيست تساقط مىكنند و در
نتيجه براساس قاعده طهارت بايد آن را پاك دانست.نقد دليل:
شهيد صدر براستدلال فوق چنين اشكال مىكند كه پس از اعمال مرجّح علاجى و ترجيح
روايات نجاست در خصوص خمر و يا مطلق مُسكر، روايات طهارت كه در برابر آنها قرار
گرفتهاست در تمامى مدلول خود از حجيت و اعتبار ساقط مىشود.
بنابراين نمىتوان در خصوص مسكر متعارف، يك طرف تعارض را ترجيح داد و در مورد مسكر
غير متعارف آنها را در تعارض باقى گذاشت، بلكه اگر روايت طهارت به دليل توافق
باعمل عامه از اعتبار افتاد، نسبت به مسكر غير متعارف نيز قابل شمول نخواهد بود.(7)
ممكن است كسى در مقام دفع اشكال مزبور چنين بگويد كه اعمال مرجّح علاجى (موافقت با
عامه) روايت طهارت را در تمام مدلول از اعتبار نمىاندازد بلكه تنها اين روايات را
به مقدارى كه موافق با عمل عامه است از حجيت ساقط مىكند. و اين قاعدهاى است كه در
باب تعارض به صورت عموم من وجه همه فقها آن را پذيرفتهاند؛ به عبارت ديگر اگر دو
دليل در مصداق الف و ب با يكديگر تعارض كنند و عمل عامه در مصداق الف با يك دليل و
در مصداق ب با دليل ديگر موافق باشد، در هر يك از دو مصداق، به مقتضاى مرجّح مزبور
فتوا مىدهيم هر چند نتيجه آن دو فتواى مخالف باشد.
اين اشكال صحيح نيست. زيرا مىدانيم كه مسكر غير متعارف، در زمان صدور روايات وجود
نداشته و بعدها پديدآمده است. و لذا اختصاصى روايات طهارت بدان موهون مىباشد. بلى،
اگر دو روايت متعارض در خصوص مسكر غير متعارف مىرسيد، مىتوانستيم بگوييم عمل عامه
دراينباره معلوم نيست و تعارض بدون مرجّح علاجى باقى مىماند. اما واقع اين است كه
دليل طهارت و يا نجاست مسكر، يك دليل بيش نيست و بنابراين، اگر دليل طهارت يراثر
اعمال مرجّح علاجى در اكثر مدلول خويش (كه مسكر متعارف است) از حجيت افتاد، ابقاء
آن در خصوص مسكر غير متعارف، مستهجن مىباشد.
به هر حال، اشكال ديگرى شهيد صدر بر محقق خوئى(ره) وارد ساخته و آن اين كه اگر
پذيرفتيم كه مسكر غير متعارف، خود مورد دو روايت متعارض است، مرجّح علاجى (تقيه)
اختصاص به خمر ندارد و در ساير مسكرات نيز جارى است، زيرا اگر امام - عليه السلام -
به خاطر تقيه از مخالفين، خمر را پاك دانسته بايد بقيه مسكرات را نيز پاك اعلام
كند، چون بديهى است كه حال غير خمر از خمر بدتر نيست و لذا فتوا به نجاست هر مسكرى،
فتوا به نجاست خمر نيز هست.
نتيجه اين كه هر نكتهاى كه موجب شده روايات طهارت خمر را بر تقيه حمل كنيم، همان
نكته موجب مىشود كه روايات طهارت مطلق مسكر را نيز محمول بر تقيه بدانيم.(8)
در اين جا يك سؤال مطرح مىشود و آن اين كه صرف نظر از اشكال شهيد صدر و برفرض
استقرار تعارض روايات، اگر فتواى فقيهان فعلىِ اهلسنت در خصوص مسكر غير متعارف،
مشخص شد، و مثلاً فتوا به طهارت چنين مسكرى دادند، آيا باز هم مىتوان روايات نجاست
را به دليل مخالف بودن مضمون آنها، ترجيح داد؟
ممكن است بگوييم ترجيح روايت مخالف با عامه از اين جهت است كه امام - عليه السلام -
در صدور فتواى موافق با آنها تقيه مىكرده و جان خويش و شيعيان خود را بدين وسيله
حفظ مىكرده است. بديهى است تقيه امام از علماى ده قرن بعد، متصوّر نيست.
اما در مقابل مىتوان گفت از برخى روايات استفاده مىشود كه مخالف بودن مضمون يكى
از دو حديث متعارض به خودى خود از موجبات ترجيح شمرده شده است هر چند جهت صدور
روايت مشخص نباشد.
چنان كه مستفاد از جمله «فانّ الرشد فى خلافهم»(9) همين است؛
يعنى به مخالف بودن مضمون يك حديث با فتواى عامه، جنبه موضوعيت مىبخشد. بلى، در
مقبوله عمربنحنظله چنين آمده است: «ما خالف العامّة ففيه الرشاد»(10)
كه در اين جا هدايت در راه يابى به واقع را در خبر مخالف با عامه قرارداده و نه در
مخالفت با آنها، و بين اين دو تفاوت است، زيرا در اين صورت ترجيح روايت مخالف با
عامه، بيشتر به خاطر جهت صدور خواهد بود. نتيجهگيرى
از آن چه گفتيم به دست آمد كسانى چون شهيد صدر كه فقط خمر را نجس مىدانند نه
ساير مشروبات الكلى، به نظر آنان الكل صنعتى پاك است، زيرا بر فرض كه مسكر باشد،
قطعاً عنوان «خمر» بر آن صادق نيست. و كسانى چون محقق خوئى كه بقيه مسكرات را به
خاطر اجماع تقديرى و انعقاد شهرت فتوايى بنابر احتياط لازم نجس مىدانند،(11)
باز الكل صنعتى پاك است چرا كه اجماع تقديرى و شهرت فتوايى بر نجاست الكل صنعتى
وجود ندارد.
و بر فرض كه صدق عنوان مسكر موجب نجاست باشد و هر مست كننده روانى را نجس بدانيم،
الكل صنعتى از اين جهت كه به تنهايى مسموم كننده است و نه مست كننده، پاك خواهد
بود.د) نگاهى به فتواى فقيهان درباره الكل صنعتى
در پايان اين بحث مناسب است نظرى به فتاواى فقيهان معاصر در خصوص الكل صنعتى
بيفكنيم و به مقايسه نظريات گوناگون در اين زمينه بپردازيم.
امام (ره) در مسأله 112 رساله توضيح المسائل مىگويند: «الكل صنعتى كه براى رنگ
كردن در و ميز و صندلى و مانند اينها به كار مىبرند، اگر انسان نداند از چيزى كه
مست كننده و روان است درست كردهاند پاك مىباشد.»
بسيارى از رسالههاى ديگر نيز عبارتى شبيه به اين عبارت دارند، در اين جا صورت شك
در موضوع بيان شده ولى با توضيحات گذشته (فصل مقدماتى) معلوم شد كه الكل صنعتى از
مايع مست كننده تهيه نمىشود بلكه از گازهاى اتيلن و استيلن كه از فرآوردههاى نفتى
است به دست مىآيد، بنابراين پاك مىباشد. در استفتائات امام نيز (سؤال 261) آمده:
«الكل صنعتى پاك است مگر آن كه يقين به نجاست آن پيدا شود».
اما در توضيح المسائل مرحوم آيتاللَّه خوئى چنين آمده است: «الكل صنعتى ... اگر
انسان نداند خودش به تنهايى مست كننده است پاك مىباشد.»(12)
مىبينيم كه در اين جا منشأ تهيه الكل مورد توجه نيست، بلكه صدق عنوان «مُسكِر»
معيار نجاست قرار گرفته است.(13)
در بحثهاى فقهى ديديم كه ايشان مسكر بودن الكل صنعتى را مسلّم گرفته و راههاى
ديگرى را براى حكم به طهارت آن برگزيده است ولى در اين جا احتمال مىدهد كه عنوان
مسكر بر الكل صنعتى صادق نباشد.
منتها اين سؤال وجود دارد كه آيا اين فقيه بزرگوار، در صدق عنوان مسكر برتمام
الكلهاى صنعتى ترديد مىكند و به اصطلاح «شبهه مفهوميه» را بيان مىكند. يا اين كه
مقصود ايشان شبهه موضوعيه است؛ يعنى الكل صنعتى را به دو قسم تقسيم مىكند: يكى
الكلى كه به خاطر غلظت زيادآن (در حد 96 درجه) نه مست كننده بلكه مسموم كننده است).
مگر آن كه با آب مخلوط شود و درجه الكلى آن پايين آيد. چنين الكلى پاك است، زيرا به
تنهايى مست كننده نيست.
قسم ديگر الكلى است كه به خاطر غلظت كم الكل، به تنهايى مست كننده است هر چند خاصيت
اسكار آن مغلوب مواد سمّى و بد بو كننده باشد كه بدان افزودهاند. و به نظر ايشان،
اگر انسان بداند كه الكل صنعتى از قسم اخير است، نجس مىباشد.
توجيه دوم به نظر قوىتر است، زيرا معمولاً در رسالههاى عمليه حكم شبهه مفهوميه
مستقيماً به عامى القا نمىشود؛ به عبارت ديگر اين فقيه است كه بايد به عرف مراجعه
كند و ببيند كه آيا به الكل صنعتى با خصوصيات مزبور، عنوان «مست كننده» اطلاق
مىشود يا خير.(14)2 - بررسى فقهى الكل تخميرى
درباره طرز تهيه الكل تخميرى در فصل مقدماتى، توضيحات كافى ارائه شد. و ديديم
كه ماده اوليه در اين جا مواد قند دارى همچون انگور، كشمش و ... مىباشد كه با
تخمير آنها، شراب به دست مىآيد. سپس شراب را در ظروف خاصى ريخته حرارت مىدهند. و
چون دماى جوش الكل پايينتر از آب است، زودتر تبخير شده و به حالت گازى در مىآيد.
آنگاه بخارات الكل را به لولههايى كه در مجاورت هواى سرد قرار گرفته است هدايت
مىكنند تا تقطير شود و به حالت ميعان در آيد. و بالاخره قطرات الكل از مجراى لوله
به ظرف دوم هدايت مىشود و بدين ترتيب ذرّات الكل از شراب جدا مىگردد.
اكنون ببينيم الكل مزبور از لحاظ فقهى چه حكمى دارد؟
بديهى است كه مباحث فقهى مربوط به الكل تخميرى با بحثهاى مربوط به الكل صنعتى
تفاوت دارد، زيرا الكل صنعتى از گاز اتيلن و استيلن تهيه مىشد كه اصولاً گاز،
قابليّت حكم به نجاست را ندارد بلكه تنها مشكل الكل صنعتى، صدق عنوان مُسكِر برآن
بود. ولى مشكل در اين جا بيشتر است، زيرا ماده اوّليه الكل تخميرى را خمر و يا
ساير مشروبات الكلى تشكيل مىدهد و در فصل دوم اين نوشتار ملاحظه كرديم كه مشهور
فقيهان آنها را نجس دانستهاند.
در پايان همين بحث فتواى فقيهان را در رسالههاى عمليه بررسى خواهيم كرد و خواهيم
ديد كه بسيارى از آنان، الكل تخميرى را از اين جهت كه جوهر شراب، ماده تشكيل دهنده
آن است، نجس دانستهاند.
به هر حال، راه حلهاى مختلف براى حكم به طهارت الكل ارائه شده است در بحث قبل به
سه راه حل اشاره كرديم. آن سه (مسكرنبودن الكل، انصراف ادلّه نجاست از الكل و رجوع
به قاعده طهارت) در مورد الكل تخميرى نيز قابل طرح است. ولى راه حل ديگرى كه فقط در
اين جا مطرح مىشود راه حل استحاله است كه ذيلاً به بررسى و نقد آن مىپردازيم:الف) استحاله خمر به الكل
مهمّترين راه حلى كه در زمينه الكل تخميرى و به منظور اثبات طهارت آن ارائه
شده، استحاله شراب به الكل است.
اصولاً استحاله در كتابهاى فقهى از پاك كنندهها (مُطهِّرات) شمرده شده و مقصود از
آن تبدّل يك جسم به جسم ديگر است كه با جسم اول در ماهيت عرفى و به اصطلاح در صورت
نوعيّه مباين باشد.(15) هر چند از نظر عقلى و دانش روز، ميان آن
دو تغايرى نباشد.
بايد توجه داشت كه استحاله با تغيير در اوصاف شخصىِ شىء فرق دارد؛ مثلاً وقتى پنبه
تبديل به لباس مىشود يا گندم، آرد و آرد، نان مىشود، در هيچ يك استحاله صورت
نمىگيرد، زيرا عرف، اين موارد را دگرگونى در حقيقت و صورت نوعى نمىبيند.
ولى وقتى سگ مُردهاى در يك نمكزار مىافتد و پس از مدتى تبديل به نمك مىشود،
عرفاً تغيير ماهيت مىدهد و يا هنگامى كه خمر تبديل به سركه مىشود، حقيقت آن از
نظر عرفى تغيير مىكند.(16)
علت اين كه استحاله از مطهِّرات شمرده شده آن است كه در اين موارد، موضوع نجاست از
بين مىرود؛ مثلاً عنوان «خمر» تبديل به عنوان «سركه» مىشود و چون تنها «خمر»
موضوع حكم به نجاست است، با از بين رفتن عنوان «خمر» حكم به نجاست نيز از بين
مىرود.
اين مسئله در عين نجس مثل خون، بول، منى و غير اينها پر واضح است. در اشياى متنجّس
نيز هر چند عنوان آنها موضوع حكم به نجاست نيست (مثلاً در لباسى كه نجس شده، عنوان
لباس موضوع نجاست نيست) تا با از بين رفتن عنوان، حكم هم از ميان برود ولى به هر
حال با استحاله، موضوع جديدى پيدا شده و اگر اين شيىء جديد بخواهد نجس باشد، از
نظر عرفى يك حكم جديد براى موضوع ديگر است.(17)
آن چه در اين جا قابل مطالعه و بررسى است مسئله تبخير خمر به الكل است، برخى از
فقها، همچون محقّق خوئى(ره) اين مسئله را با مسئله تبخير بول مقايسه كرده و الكل
حاصل از تقطير خمر را همچون قطرات حاصل از تقطير بخاربول دانستهاند.
اكنون ببينيم آيا اصولاً تبخير و تقطير، استحاله است و مىتوان مايع به دست آمده را
به خاطر استحاله پاك دانست؟ و بر فرض كه تبخير نوعى استحاله باشد، آيا قياس الكل
تخميرى با تبخير بول صحيح است يا نه؟
يك نكته جاى ترديد نيست. و آن اين كه در ذهن عرف معهود است كه هوا و مواد گازى شكل
اصولاً قابل حكم به نجاست نيست و در نتيجه اطلاق ادلّهاى كه ملاقات را موجب نجاست
اعلام مىدارد به اين ارتكاز عرفى تقييد مىشود. بخار نيز از اين قاعده بيرون نيست
و لذا حتى اگر استحاله را از مطهّرات ندانيم باز بايد بخار را چه از آب متنجّس
متصاعد شود و چه از بول، پاك بدانيم(18) و اين ارتباطى با
موضوع استحاله ندارد.
اما پس از آن كه بخار، تقطير شده و به حالت مايع در آمد، بايد ميان موارد گوناگون
فرق گذاشت.
الف -1) در صورتى كه بخار از آب متنجّس، متصاعد شود آيا عرف، آب به دست آمده را چيز
جديد غير از آب متنجّس اول مىبيند يا اين كه اين همان آب اول است كه ميان اجزاى آن
براثر حرارت فاصله افتاده و دوباره براثر سرد شدن، فاصله از ميان رفته و به حالت
اوليه بازگشته است. درست مثل اين كه يك فنر را باز كرده و رها كنيم تا به حالت
اوليه باز گردد.
البته دانش روز نظر دوم را تأييد مىكند ولى معيار، چنان كه گفتيم، نظر عرفى است. و
عرف آن را آب تازه مىبيند. بلى، اگر روزى عرف به دنبال كشف واقعيات علمى، تغيير
كند، آن گاه مسئله، شكل تازهاى به خود مىگيرد.
به هر حال آن چه مسلّم است اين است كه اصل استصحاب نجاست در اين موارد، جارى نيست،
زيرا با تبخير، حكم به نجاست از بين مىرود و شك در نجاست پس از ميعان، شك در
پيدايش نجاست جديد است.
الف -2) در صورتى كه بخار از بول متصاعد شود و سپس به حالت مايع درآيد، اين مايع از
ديدگاه عرف، ديگر بول نيست بلكه مولكولهاى آب براثر حرارت از بول جدا شده وپس از
تقطير به صورت مايع درآمده است. اين آب قبلاً نجس بود چون از اجزاى بول بود ولى با
تبخير، عنوانِ عين نجاست زايل شده و بنابراين اگر آب جديد نجس باشد، يك حكم جديد
براى موضوع جديد است. بديهى است در اين جا نيز جايى براى استصحاب چه در ناحيه حكم و
چه در ناحيه موضوع نمىباشد.
الف -3) در صورتى كه بخار از خمر يا بقيّه مشروبات الكلى، متصاعد شود و به حالت
مايع در آيد، مشكل بيشتر است. زيرا چنان كه قبلاً توضيح داده شد، در اين جا الكل
كه خمريّت خمر به آن است، متصاعد مىشود برخلاف بول كه مولكولهاى آب از آن جدا
مىشود و لذا قياس اين دو به يكديگر بى اشكال نيست.
شايان ذكر است كه عمل تقطير به ترتيبى كه بيان شد، چند بار تكرار مىشود. و در
مرتبه اول و يا دوم پس از تقطير، غلظت الكلى در حد اسكار است و به آن «عرق»
مىگويند. بديهى است كه اين مورد از بحث خارج است، چرا كه بر مايع به دست آمده
عنوان خمر يا مسكرصادق است و بدون ترديد نجس مىباشد. اما وقتى چندبار اين عمل
تكرار شد و غلظت الكلى به حدود 90 درجه رسيد در اين صورت است كه امكان نوشيدن آن به
تنهايى وجود ندارد و به هر مقدار كه نوشيدهشود آثار مسموميت از خود برجاى
مىگذارد.
در واقع اين مورد بر فرض شكّ، از موارد شبهه مفهوميه است، زيرا نمىدانيم بر مايع
به دست آمده پس از تقطير (كه غلظت الكلى آن در حد 96 درجهاست) آيا عنوان خمر و
مسكر صادق است يا اين كه در اين جا استحاله صورت گرفته و عنوان نجس زايل گشته است و
مايع به دست آمده عنوان ديگرى دارد.
واضح است كه در اين جا نيز امكان اجراى اصل استصحاب نيست، چرا كه با تبخير خمر، حكم
سابق از بين رفته و اركان استصحاب از ميان رفته است.
مرحوم شهيد صدر معتقد است مايع به دست آمده «خمر» است و در اين جا هيچ گونه
استحالهاى صورت نمىگيرد بلكه درجه الكلى براثر عمل تقطير بالا و بالاتر مىرود تا
جوهر شراب يا «خمر مُركَّز» به دست مىآيد.(19)
ولى واقعيت اين است كه وقتى براثر تقطير مكرّر، الكل خالص (در حد 96) به دست آمد،
عرف به اين نكته كه مايع به دست آمده، جوهر شراب است و از الكل كه عنصر مؤثر خمر
است، تشكيل يافته نمىنگرد. بلكه از ديدگاه عرف، اين مادهاى جديد است و مىتوان
گفت كه خمر نيست (علامت صحّت سلب) و لذا اگر بخواهد نجس باشد، حكم جديد براى موضوع
جديد خواهد بود. بدين ترتيب در الكل تخميرى، استحاله صورت مىگيرد و از اين جهت
قياس محقّق خوئى(ره) به تقطير بول مىتواند صحيح باشد.(20)
بايد توجه داشت كه اين جا با موردى كه به خمر، سمّ بيفزايند، كاملاً فرق دارد، زيرا
در مورد اخير، عنوان نجاست زايل نمىشود بلكه عرف مىگويد: خمر است كه مسموم گشته
است ولى در مسئله مورد بحث براثر تقطير مكرّر شراب، خاصيت اسكار تبديل به سميّت
مىشود. و عنوان «خمر» كه عامل اصلى نجاست بود از ميان مىرود. در استحاله عين نجس
نيز همين مقدار كافى است.
بلكه از روايات خاصه نيز مىتوان اين مطلب را استفاده كرد؛ مثلاً در موثقه عبيدبن
زرارة امام صادق - عليه السلام - درباره انقلاب خمر به سركه مىگويد: «اذا تحوّل عن
اسم الخمر فلا بأس به»(21)
بديهى است كه در اين روايت يك ملاك كلى به دست داده شده و سركه خصوصيتى ندارد،
بنابراين اگر با افزودن يك ماده شيميايى به خمر، مادهاى به دست آيد كه ديگر به آن
خمر نگويند، پاك مىشود هر چند نام آن سركه نباشد.(22)
در صحيحه علىبن جعفر نيز آمده است: «اذا ذهب سكره فلابأس»(23)
اين نيز يك معيار كلى است و اختصاص به انقلاب خمر به سركه ندارد. و در الكل مىتوان
گفت، آن قدر درجه الكلى بالاست كه ديگر به تنهايى مستكننده نيست و لذا عنوان مسكر
بر آن اطلاق نمىشود.
اضافه مىكنيم كه برفرض در اطلاق عنوان خمر بر الكل خالص به دست آمده از تقطير خمر،
ترديد كنيم باز بايد براساس قواعد فقهى آن را پاك دانست.
به عبارت ديگر ترديد در اين جا به صورت شبهه مفهوميه است؛ يعنى نمىدانيم آيا مفهوم
عرفى خمر بر الكل به دست آمده از تقطير صادق است يا صادق نيست. و هيچ گونه اصل عملى
كه بتواند محدوده آن را مشخص كند، در اين جا وجود ندارد. اما استصحاب در موضوع
خارجى جريان ندارد به اين دليل كه خصوصيات خارجى از هر جهت مشخص است. اين مايع
قبلاً خمر بوده با درجه الكلى در حدود 12 مثلاً، و پس از تقطير مكرّر به درجه 96
رسيده است، پس شكى در موضوع خارجى نيست تا استصحاب شود. و اما عدم جريان استصحاب در
ناحيه حكم، به اين دليل است كه اتّحاد موضوع احراز نشده است. علاوه براين به نظر
عدهاى از فقها، اصولاً جريان استصحاب در شبهات حكميه با مشكل مواجه است.(24)
اكنون يك سؤال مطرح مىشود و آن اين كه اگر الكل تخميرى را پاك دانستيم، چنان چه پس
از يك يا دو بار تقطير ترديد كنيم كه آيا خاصيت اسكار آن براثر غلظت زياد تبديل به
مسموم كنندگى شده و عنوان خمر زايل گشته است يا هنوز حالت مستكنندگى دارد، حكم
چيست؟
به طور كلى در شبهات موضوعيه استحاله، استصحاب جارى است؛ مثلاً اگر سگ مردارى در
نمكزار افتاده و بعد از مدتى در استحاله آن به نمك ترديد كنيم، اصل استصحاب اقتضا
مىكند كه آن را در حالت اوليه و عين نجس فرض كنيم.(25) حال آيا
در مسئله مورد بحث نيز مىتوان اين اصل را جارى كرد و مىتوان گفت كه هنوز در حالت
خمر و مست كنندگى باقى بوده، تبديل به الكل نگشته است؟ پاسخ مسئله منفى است. زيرا
چنان كه گفتيم با تبخير، حكم به نجاست از ميان مىرود و بر بخار «خمر» صادق نيست.
پس مايع به دست آمده در نتيجه عمل تقطير، از ديدگاه عرف، وجود جديدى است. از اين
رو، نه استصحاب خمريت و نه استصحاب نجاست هيچ كدام جارى نمىباشد.ب) نگاهى به فتواى فقيهان درباره الكل تخميرى
بيشتر مراجع در رسالههاى عمليه خود، الكل حاصل از تقطير خمر را نجس
دانستهاند، زيرا مىگويند، «الكل صنعتى اگر انسان نداند از چيزى كه مست كننده و
روان است درست كردهاند پاك مىباشد.» بديهى است كه الكل صنعتى خصوصيتى ندارد و
مطابق مفهوم مخالف اين جمله، هر نوع الكلى اگر بدانيم از مستكننده روان درست شده
است، نجس مىباشد خواه در صنايع كاربرد داشته باشد يا در امور پزشكى يا غير اينها.(26)
مرحوم آيتاللَّه گلپايگانى از آن جا كه در استحاله بودن تبخير و تقطير مايعات نجس و
متنجس اشكال مىكند الكل مورد بحث را نيز بنابر احتياط لازم، نجس مىداند. ايشان در
پاسخ به سؤالى در اين زمينه مرقوم مىدارد: «اشكالى كه حقير در مايعات متقاطره دارم
در اين مورد نيز جارى است و حكم به طهارت مشكل است.»(27)
مرحوم سيدمحسن حكيم الكل را به طور مطلق، از مصاديق مسكر مايع بالاصاله و نجس
مىداند بدون آن كه ميان اقسام الكل فرق بگذارد، ولى شهيد صدر در حاشيه خويش تنها
شراب انگورى و الكلى را كه از آن تهيه شود، نجس دانسته است.(28)
مرحوم آيتاللَّه خوئى نيز تصريح مىكند كه تمامى اقسام الكل پاك مىباشد.(29)ج) بحث تطبيقى
موضوع الكل به لحاظ اين كه موضوع تقريباً جديدى است و كاربرد آن در طيف وسيع
تنها در چند دهه اخير آغاز گرديده لذا در كتابهاى فقهى و مبسوط اهل سنت نيز
مستقيماً مطرح نگرديدهاست.
ولى از مباحثى كه فقيهان معروف اهل سنت به مناسبتهاى گوناگون به ويژه مداوا كردن
مريض به وسيله خمر مطرح كردهاند، مىتوان حكم الكل را به دست آورد؛ مثلاً از سخنان
ابن عابدين برمىآيد كه الكل تخميرى به نظر او نجس است.
وى ابتدا مايع حاصل از تقطير آب متنجّس را پاك و آب به دست آمده از تقطير بول را
نجس دانسته است. آن گاه مىگويد:«عرق حاصل از تقطير خمر عين خمر است، زيرا همان خمر
بوده كه به شكل بخار متصاعد شده است. و اگر بخواهيم آن را پاك بدانيم بايد تقطير
بول را نيز مطهّر بدانيم كه هيچ كس قائل به آن نيست».
از ذيل اين سخن و قياس الكل به تقطير بول به دست مىآيد كه عرق شامل الكل خالص نيز
مىشود و بنابراين نجس مىباشد.(30)نتيجهگيرى
از بحثهاى گذشته به دست آمد كه اصولاً تبخير از موارد استحاله است و پس از
تقطير بخار، از ديدگاه عرف مايع به دست آمده چيزى غير از مايع اوليه است. و در اين
نكته، تفاوتى ميان آب متنجس، بول و خمر وجود ندارد.
از سوى ديگر اگر عمل تقطير آن قدر تكرار شود تا الكل خالص به دست آيد، عنوان «خمر»
و «مسكر» كه علت اصلى نجاست در مايع اوليه بود، زايل مىگردد.
و برفرض كه در اطلاق عنوان «خمر» بر الكل خالص ترديد كنيم، باز به مقتضاى قواعد
فقهى بايد آن را پاك دانست.(31) نظر مشهور ميان فقيهان معاصر كه
مسئله الكل را در رسالههاى عمليه بيان كردهاند، طهارت الكل صنعتى و نجاست الكل
تخميرى است. هر چند عدهاى از مراجع، قسم اخير را نيز پاك دانستهاند. و بالاخره
فقيهان اهل سنت مسئله الكل را صريحاً مطرح نگردهاند. ولى از سخنان آنها برمىآيد
الكل تخميرى به نظر آنان نجس مىباشد.
1 . به عبارت فنىتر، وقتى يك عنوان موضوع حكم قرار
مىگيرد، ظاهر آن اين است كه بايد بالفعل و بدون هيچ قيدى آن عنوان صادق باشد تا
حكم مزبور بار شود چنانكه فقهاى ما به خوبى اين نكته را در بحث از تغيّر تقديرى در
آب مطلق تبيين كردهاند(ر.ك: عروة الوثقى، كتاب طهارت، فصلٌ فى المياه، مسأله9؛
تنقيح العروة، ج 1، ص 89) در اينجا نيز ظاهر ادلّهاى كه مايع مسكر را نجس اعلام
مىكند، مسكر بالفعل است نه مايعى كه هم اكنون مسموم كننده است ولى اگر با آب مخلوط
شده تبديل به مسكر خواهد شد. و در واقع عنوان «مسكر» در اين ادلّه موضوعيت داشته و
عنوان مُشير به ماده اصلىِ مسكرات كه الكل است نمىباشد.
2 . آن چه در اينجا آمده براساس بحثهاى استدلالى است كه ايشان
مطرح كردهاند ولى در سطور آينده خواهيم ديد كه از عبارت توضيح المسائل آيتاللَّه
خوئى برمىآيد كه عنوان «مسكر» برالكل خالص صادق نيست.
3 . آيتاللَّه خوئى، تنقيح العروة، ج 3، ص 98.
4 . مرحوم نائينى در بحث معاملات نيز، آيه «اوفوا بالعقود» را از
عقود غير متعارفه كه از آنها به قراردادهاى بىنام تعبير مىشود، منصرف دانسته
است. (ر. ك: منية الطالب، ج 1 ، ص 79) و جواب آن نيز همين نكته است؛ يعنى مفاد آيه،
جعل حكم به صورت كلى و به اصطلاح قضيه حقيقيه است و نبود يك مصداق جديد در زمان
نزول آيه موجب عدم شمول آن نمىگردد.
5 . براى مطالعه بيشتر ر.ك: شهيد صدر، بحوث فى شرح العروة ، ج
3، ص 358.
6 . به گفته برخى از اساتيد شيمى، هم اكنون شرابهاى تقلّبى به
همين شيوه و با افزودن اسانسهاى با طعم ميوه، تهيه مىشود.
7 . شهيد صدر، بحوث فى شرح العروة، ج 3 ، ص 359.
8 . همان.
9 . وسائل الشيعه ، ج 18، ابواب صفات قاضى، باب 9، حديث 19 و 1.
10 . همان .
11 . آيتاللَّه خوئى، تنقيح العروة، ج 2 ، ص 101.
12 . توضيح المسائل (چاپ هفتم ، چاپخانه محمدعلى علمى ، 1370)
مسأله 113.
13 . هم ايشان در پاسخ به سؤالى كه در خصوص الكل صنعتى كه از
تركيب شيميايى در صنعت نفت، به دست مىآيد چنين مرقوم مىدارند: «الكحول الّتى لم
يعهد منها الاسكار و لا تستعمل لهذه الغاية فليست نجسة» (صراط النجاة فى اجوبة
الاستفتاءات، با حاشيه آيتاللَّه تبريزى، سؤال 54 و 55).
14 . شبيه مسئلهاى كه ذكر شد در رساله آيتاللَّه مكارم شيرازى
آمده است. ايشان در مسئله 125 مىگويد:«الكلهايى كه ذاتاً قابل شرب نيست يا جنبه
سمّى دارد نجس نيست ولى هرگاه آن را رقيق كنند و مشروب و مسكر باشد، نوشيدنش حرام
است و احتياطاً حكم نجس دارد.»
ظاهراً نظر ايشان از الكلى كه ذاتاً قابل شرب نيست، الكل اتيليك است كه در صنعت
مورد استفاده است نه الكل چوب (يا الكل متيليك)، زيرا الكل چوب، مشروب و مسكر نيست
هر چند كه با آب مخلوط گردد.
15 . عروة الوثقى، بحث مطهّرات ، مطهّر چهارم؛ تنقيح العروة، ج
3، ص 169.
16 . تبديل خمر به سركه نيز همچون تبديل جسم سگ به نمك، نه تنها
از لحاظ عرفى بلكه از لحاظ علمى نيز دگرگونى در ماهيت است. زيرا ماده مؤثر خمر،
الكل است كه پس از انقلاب، تبديل به مادهاى به نام اسيداستيك مىشود كه ماهيت
شيميايى آن با الكل فرق دارد. در برخى از كتابهاى فقهى انقلاب خمر به سركه را از
نظر علمى، خارج از استحاله دانستهاند. (تنقيح العروة، ج 3 ، 168و 181) آن چه مهم
است اين است كه ديدگاه علمى، معيار استحاله نمىباشد.
17 . و لذا تفصيلى را كه فاضل هندى ميان عين نجس و شيئ متنجّس
گذاشته، فقيهان ديگر نپذيرفتهاند. ر. ك: كشف اللثام، ج 1 ، ص 57؛ تنقيح العروة،
همان جا.
18 . شهيد صدر، بحوث فى شرح العروة، ج 1 ، ص 140.
19 . بحوث فى شرح العروة، ج 3، ص 362.
20 . تنقيح العروة، ج 2، ص 101؛ ايشان، مسكر بودن الكل را مسلّم
گرفته و در صدق عنوان خمر اشكال مىكند. در حالى كه مىتوان گفت حتى عنوان مسكر نيز
از نظر عرفى برآن صادق نيست. در غير اين صورت اگر الكل، از تخمير موادى چون نيشكر،
چغندر قند، سيبزمينى و مانند اينها به دست آيد، به نظر ايشان حتى قبل از تقطير
نيز لفظ خمر بر آن صادق نيست.
21 . وسائل الشيعه، ج 17، ابواب اشربه محرّمه، باب 31، حديث 5.
22 . آيتاللَّه خوئى، تنقيح العروة، ج 3، ص 186.
23 . وسائل الشيعه، همان جا، حديث 9.
24 . براى توضيح بيشتر ر. ك: تنقيح العروة ، ج 3، ص 177.
25 . آيتاللَّه خوئى، تنقيح العروة، ج 3 ، ص 175.
26 . استفاده اين حكم از عبارت فوق مبتنى بر آن است كه جمله
شرطيّه مفهوم داشته باشد، اثبات مفهوم مخالف براى فتواى فقيهان كه نوعى اِخبار از
حكم شرعى است با مشكل مواجه است. فقيه گاهى به بيان حكم آن صورت مسئله كه واضح و بى
اشكال است اكتفا مىكند. بنابراين بر فرض كه عبارت مزبور، مفهوم داشته باشد، تنها
مىتوان گفت در صورت مخالف، فتوا به طهارت نمىدهد. اما ممكن است احتياط كند.
27 . مجمع المسائل، ج 1 ، ص 36؛ بايد دانست كه در سؤالى كه از
ايشان پرسيده شده تمامى الكلهاى صنعتى از نوع الكل تخميرى دانسته شده كه اين درست
نيست. بلكه بيشتر الكلهاى صنعتى چنانكه در مبحث دوم همين فصل خواهيم ديد، از
طريق صنعت پتروشيمى و بدون استفاده از خمر توليد مىشود.
28 . سيدمحسن حكيم، منهاج الصالحين با تعليقات سيدمحمدباقر صدر،
ج 1، ص 149.
29 . منهاج الصالحين، ج 1، ص 109؛ آيتاللَّه سيستانى و آيتاللَّه
ميرزا جواد آقا تبريزى نيز در كتابهاى فتوايى خويش همين نظر را پذيرفتهاند.
30 . ابن عابدين، حاشيه ردّ المختار، ج 4، ص 38؛ «و على كلّ حال
فلا ضرورة الى استحصال العرق الصاعد من نفس الخمر النجسة العين و لا يطهر بذلك و
الاّ لزم طهارة البول و نحوه اذا استقطر فى اناء و لا يقول به عاقل.» بحث بيشتر در
اين زمينه در پايان كتاب خواهد آمد.
31 . يك نكته را بايد توجه داشت و آن اين كه: ظرفى كه قطرات الكل
پس از آخرين تقطير بدان هدايت مىشود بايد از قبل پاك باشد. والا اگر قطرات الكل در
همان ظرفى كه در دفعات قبل عرق خمر در آن مىريخته هدايت شود، نجس خواهد بود؛ به
عبارت ديگر اين جا با مسئله انقلاب خمر به سركه تفاوت دارد، در آن جا روايات خاصّه
اقتضا مىكرد كه با تبدّل خمر به سركه، ظرف نيز پاك شود. ولى اين جا روايت خاصى
وجود ندارد.