جمعيت فدائيان اسلام

داوود امينى

- ۱۳ -


ك - علل ترور دكتر سيد حسين فاطمى ، توسط فدائيان اسلام

در بهمن ماه 1330، محمد مهدى عبد خدائى از فدائيان اسلام ، دكتر سيد حسين فاطمى را ترور كرد. اين واقعه تاكنون بحثهاى مختلفى را در ميان نويسندگان و محققين تاريخ معاصر كشور بر انگيخته است . اما هنوز زواياى مبهم آن حادثه آنچنان كه بايد مورد بررسى تاريخى قرار نگرفته است .

دكتر فاطمى يكى از چهره هاى ملى ، در خرداد سال 1327 ش ، از پاريس - كه در رشته روزنامه نگارى تحصيل مى كرد - ، به ايران بازگشت و مدتى بعد روزنامه باختر امروز را در راستاى خط و مشى فكرى دكتر مصدق منتشر كرد. به گفته برخى دكتر فاطمى ضمن آنكه معاون سياسى دكتر مصدق بود، ايدئولوگ و خط دهنده وى نيز محسوب مى شد. فدائيان اسلام او را يكى از عوامل موثر جدائى خط اسلامى نواب صفوى از دولت ملى مى شناختند.

فاطمى در حالى كه در تاريخ 25/11/30، بر سر قبر محمد مسعود - روزنامه نويس كه چند سال پيش از آن بطور مرموزى گشته شده بود - ، سخنرانى مى كرد، بدست محمد مهدى عبدخدايى ، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. (544)

در بررسى علل مبادرت فدائيان اسلام به اين اقدام ، بايد به شرايط سياسى اجتماعى سال 1330 و از جمله اختلافات بين فاطمى ، و فدائيان اسلام توجه كرد. بر اساس اسناد و شواهد موجود، اين اختلافات فكرى به مدتى قبل از وقوع حادثه باز مى گردد.

چنانكه قبلا گفته شد فاطمى در جريان ترور رزم آرا، با فدائيان اسلام همفكر و هم نظر بوده است و حتى در جلسه تصميم گيرى جبهه ملى و فدائيان اسلام حضور داشته و تا پايان نهضت و پيروزى آن با هم بوده اند، به نظر مى رسد برخى اختلافات ايجاد شده در خط فكرى و سياسى فدائيان اسلام ، با جبهه ملى و دكتر مصدق ، در اين جدايى موقر واقع شده باشد، بويژه آنكه قضيه بازداشت نواب صفوى و اعضاى جمعيت با جبهه ملى ، بر سر اجراى احكام شريعت ، در مورد وى نيز صدق مى كند. مضافا آنكه سياستهاى خارجى دولت ملى مورد مناقشه بوده است . همانطور كه گفته شد گروهى وى را ايدئولوگ مصدق ، مى نامند، فاطمى در روزنامه باختر امروز شديدترين حمله ها را به فدائيان اسلام مى نمود.

سيد عبدالحسين واحدى در شهريور 1330 طى جلسه اى در جمع اعضاى فدائيان اسلام ، با انتقاد از اعضاى دولت دكتر مصدق ، ضمن حمله شديد به دكتر فاطمى ، وى را عامل دستگيرى دو نفر از اعضاى جمعيت معرفى كرد و از اعضا خواست تا براى احقاق حقوق سياسى اجتماعى خود، به عنوان اعتراض به دادگسترى مراجعه كند، همزمان با اين اقدام بود كه 17 نفر ديگر از آنها از جمله محسن مير خليلى ، اكبر نجار، عباس بختيارى ، عباس ‍ چلوئى ، رضا قدوسى ، جواد كاشانى ، عليرضا بيات و مهدى نجار، در جريان ملاقات با نواب صفوى دستگير و بازداشت شدند. (545)

از اين زمان شايعاتى پيرامون احتمال ترور دكتر فاطمى توسط فدائيان اسلام منتشر شد؛ بطوريكه گزارشهاى شهربانى بر احتمال ترور دكتر فاطمى يا وزير كشور تاكيد مى كرد. ضمن آنكه اقدامات دولت عليه فدائيان اسلام ، موجبات ايجاد حس ترحم جامعه مذهبى ، نسبت به اعضاى اين جمعيت را فراهم آورده بود. (546)

پس از جريان سركوب متحصنين زندان قصر، سيد عبدالحسين واحدى كه از ابتداى اعمال فشار بر فدائيان اسلام ، سيد حسين فاطمى را واسطه اصلى توافق بين شاه و دكتر مصدق مى دانست ، اينك نيز مسئوليت اصلى فرماندارى و هدايت عمليات سركوبگرانه زندانيان را بر عهده فاطمى مى گذارد و حتى اظهار كرد كه فاطمى از سرهنگ نظرى خواسته بود كه كار نواب صفوى را در جريان درگيرى زندان تمام كند تا با توجيه قتل نواب صفوى در يك درگيرى داخل زندان ، قضيه را خاتمه دهند كه اين دسيسه با هشيارى اعضاى فدائيان اسلام و حفاظت از جان وى خنثى شد. (547)

از طرف ديگر، با طولانى شدن بازداشت متحصنين ، مشكلاتى براى جمعيت فدائيان اسلام پديد آمد؛ بويژه آنكه در واقعه تحصن و اشغال زندان قصر توسط 51 نفر، سيد عبدالحسين واحدى و صرافان كه از طراحان اصلى طرح تحصن بودند، به دليل درگيرى با مامورين زندان ، نتوانستند به داخل زندان راه يابند. همين مسئله توهماتى در برخى از بازداشت شدگان فدائيان اسلام پديد آورد و زمينه اعتراض آنان را به عبدالحسين واحدى بخاطر هدايت چنين حادثه اى فراهم كرد. (548) اين در حالى بود كه از اعتصاب غذاى نواب صفوى نيز نتيجه اى حاصل نگشته بود. در اين زمان - كه اسناد و گزارشهاى متعدد حكايت از تصميم فدائيان اسلام به انجام اقدامى مسلحانه براى حل غائله دارد - ، عبدالحسين واحدى طى مصاحبه اى ، به دولت مصدق علنا هشدار داد كه در صورت پايان ندادن به تهاجماتشان عليه فدائيان اسلام ، به عنوان مهاجم به اسلام توسط فدائيان دين ، مورد حمله قرار خواهند گرفت . (549) با وجود اين چنين تهديدى علنى و همچنين گزارشهايى كه نشانگر اطلاع دولتى و امنيت از تصميم فدائيان اسلام به ترور مسببين بازداشت و زندانى كردن نواب صفوى و هوادارانش مى باشد، به آن هشدارها توجهى نشد؛ تا اينكه عبدالحسين واحدى در دهم ديماه 1330، در جمع طلاب مدرسه مروى اعلام كرد كه قرار است با آيت الله كاشانى در مورد آزادى نواب صفوى و فدائيان اسلام ملاقاتى انجام دهد و چنانچه به نتيجه اى نرسد و در اين خصوص اقدامى از سوى دولت صورت نپذيرد، به اقدامات شديدى عليه دولت دست خواهند زد. (550)

نواب صفوى ،تا اين زمان همواره در برابر تقاضاى اعضاى جمعيت ، در خصوص صدور اجازه برخورد شديد با مخالفان ، دعوت به اتحاد و پرهيز از برخورد خشن در جهت پيشبرد اهداف اسلامى مى نمود و سركوب مخالفان را صلاح نمى دانست ؛ (551) اما با وجود آنكه به خواسته هايش ‍ توجهى نشد، به مسئولين گوشزد كرد كه اين بى توجهى ها به ضرر دولت تمام خواهد شد؛ زيرا ممكن است فدائيان اسلام در خارج از زندان و در شهرستانها دست به اقداماتى بزنند كه جلوگيرى از آن امكان پذير نباشد. (552) بويژه آنكه براى رهبر دربند يك تشكيلات سياسى مسلحانه ، بازداشتن اعضا از انجام عمليات مسلحانه كارى بس دشوار. در چنين شرايطى عبدالحسن واحدى بنا به دلايلى مذكور و عدم دسترسى به برخى مقامات مملكتى و امنيتى ،، طرح ترور دكتر فاطمى را تنظيم و انجام اين عمل را به محمد مهدى عبد خدايى واگذار كرد.

محمد مهدى عبد خدايى ، فرزند آيت الله حاج غلامحسين مجتهد تبريزى ، بود پدرش از علماى مبارزه دوره رضاشاه در تبريز بشمار مى آمد كه توسط رضاشاه به مشهد تبعيد و تا پايان عمر در اين شهر مقيم شد. وى از روحانيون مورد علاقه مردم محسوب مى شد. محمد مهدى زمانى كه نواب صفوى پس از قتل كسروى به مشهد متوارى و در منزل حاج شيخ غلامحسين تبريزى مخفى گرديد در سن 10 سالگى با چهره مبارزه جويانه و شهادت طلبانه نواب آشنا شد، چند سال بعد پس از ورود به تهران با شناخت قبلى از نواب و در شرايطى كه وى در زندان بسر مى برد، ابتدا در جلسات عمومى جمعيت شركت مى كرد و سپس به عضويت فدائيان اسلام درآمد. در اندك مدتى ، ماموريت ترور فاطمى به وى محول گرديد. وى كه در اين زمان به دليل پرورش يافتن در خانواده اى روحانى ، نوجوانى شديدا مذهبى بود، با وعده و انديشه رسيدن به بهشت و سعادت ابدى و با نيت برداشتن موانع اجراى احكام اسلامى در كشور، بدون تامل و درنگ ماموريت محوله را پذيرفت .

عبد خدايى ، در بيان علت پذيرش بى چون و چرا اين ماموريت مى گويد كه چند روز قبل از آنكه مامور ترور دكتر فاطمى شوم ، به زيارت نواب صفوى در زندان رفتم . در آن ملاقات نواب به من گفت كه خود را براى انجام ماموريت مهمى آماده كن . پس از اين ملاقات عبدالحسين واحدى به من گفت كه دكتر حسين فاطمى بزرگترين مانع اجراى احكام الهى تشخيص ‍ داده شده است ، پس ابتدا بايد او را از ميان برداريم تا بتوانيم مصدق را وادار به تسليم در برابر نظرات اسلامى خود كنيم . (553)

سيد عبدالحسين واحدى ، همچنين در توجيه علت انتخاب دكتر فاطمى ، به عبد خدايى گفته است كه همه رجال حكومت كه قدم در راه سياست گذاشته و عليه مبانى اسلامى گام برداشته اند و نمى خواهند احكام اسلام اجرا شود، علاوه بر هتك حرمت اسلام و قرآن ، در مقابل ، به ترويج فساد و فحشاء و منكرات در جامعه مبادرت كرده اند. پس بايد از ميان برداشته شوند تا ما بتوانيم احكام اسلام را در كشور پياده كنيم . (554)

عبدالحسين واحدى درباره اين تصميم خود چنان قاطعانه سخن گفته بود، كه طبق گزارش شهربانى ، حتى پس از بهبودى سيد حسين فاطمى و جان سالم بدرد بردن از واقعه ، واحدى گفته بود، اگر به قيمت جان خودم و جان نواب هم تمام شود، نمى گذارم فاطمى زنده بماند. (555) گرچه بر اين برداشت صريح فدائيان اسلام از شخصيت سيد حسين فاطمى ، بايد اين نظر عبدخدايى را نيز افزود كه مى گويد: شخصيت فاطمى سال 1332 ش ، متفاوت از شخصيت فاطمى سال 1330 است . (556) چنين بنظر مى رسد كه با اين سخن بايد فاطمى را با دو شخصيت ، در دو دوره متفاوت سال 1330 ش و سال 1332 ش ، نگريست و آنگاه در مورد تاريخ اين دوره ، شخصيت فاطمى ، عملكرد فدائيان اسلام و بالاخره اعدام فاطمى توسط شاه ، قضاوت تاريخى كرد.

به هر حال واقعه ترور دكتر فاطمى از جمله اقدامات فدائيان اسلام است كه نظرات و ديدگاههاى مختلفى در مورد آن بيان شده است ؛ برخى موافق و برخى ديگر از انجام آن ابراز نارضايتى كرده اند. با انجام اين عمليات محمد مهدى عبد خدايى به همراه عباس گودرزى يكى از اعضاى فدائيان اسلام ، كه پس از برداشتن اسلحه ضارب ، اقدام به فرار كرده بود، بلافاصله توسط مامورين بازداشت شدند. (557) همچنين پس از اين واقعه اعضاى فدائيان اسلام تحت تعقيب شهربانى قرار گرفتند و فشار بر آنان به شدت فزونى يافت ، تا آنجا كه تعدادى از فدائيان اسلام و از جمله چند نفر از متحصنين زندان قصر كه به تازگى از بند زندان رهايى يافته بودند، همچون تقى خرمى ، قدرت الله احسانى ، يحيى بوذرى و اسدالله خطيبى مجددا دستگير و بدون قرار بازداشت و روانه زندان شدند. (558) همين مسئله باعث شد تا برخى از اعضاى آن جمعيت نيز، سخن به اعتراض گشوده و با انتساب حوادث پيش آمده و تبعات آن به عبدالحسين واحدى و صرافان ، بگويند، چنانكه نواب صوفى آزاد بود، اين وقايع رخ نمى داد. (559)

بنا به اذعان نواب صفوى ، چنانكه دولت ملاقات وى را با فدائيان اسلام خارج از زندان قطع نمى كرد، با آنان تماس داشته و نمى گذاشته است كه قضيه ترور دكتر فاطمى اتفاق بيافتد. (560) استنباط حاصل از اين سند اين است كه در هنگام وقوع حادثه ترور فاطمى ارتباط فدائيان اسلام با نواب صفوى قطع بود و ملاقاتى صورت نمى گرفته است ؛ لذا محتمل است با وجود اين ، هماهنگى ميان عبدالحسين واحدى و نواب صفوى در اين مسئله صورت نگرفته باشد. اما از آنجا كه اسناد موجود پيوسته دعوت امضاى جمعيت به صبر و خويشتندارى را از سوى نواب صفوى نشان مى دهد، پس از اين حادثه مضروب شدن دكتر فاطمى هرگز ديده نشده است كه وى با اين عمل ابراز مخالفت كرده باشد؛ بلكه هميشه نسبت به عبدالحسين واحدى و محمد مهدى عبد خدايى ، با ديده احترام نگريسته و برخورد شايسته اى با آنان داشته است ؛ چنانكه پس از آزادى از زندان نيز همواره براى آزادى عبد خدايى و نجات وى ، در تلاش بوده است . نواب صفوى ، در جلسه اى در مورخ 1/3/32، در جمع بيش از 80 نفر از سران و اعضاى جمعيت فدائيان اسلام ، در منزل احمد آقايى ، طى سخنانى در مورد مسئله فاطمى و رفع اختلاف با دولت مصدق مى گويد:

تا اندازه اى رفع اختلاف با دولت شده و آقاى دكتر فاطمى را دولت به اروپا روانه نمود . چونكه نامبرده باعث كدورت و اختلاف اين جمعيت بود. چنانكه جناب نخست وزير عبد خدايى را دستور فرمايند، مرخص شود، قول مى دهم و قسم مى خورم كه دوش به دوش دولت براى مردم خدمت نمايم زيرا كه در همين منزل آقاى احمد آقايى جناب نخست وزير و آقاى كاشانى حضور داشتند و با حضور من قسم ياد نموديم كه شروع به كار نموده ، رفع مظالم نماييم و بعدا همين آقاى كاشانى و آقاى دكتر فاطمى ، بين جمعيت و جناب آقاى نخست وزير را تيره نموده اند. (561)

چنانكه ملاحظه مى گردد، نواب علاوه بر تلاشش براى رهايى عبد خدايى تا حد همكارى با دولت مصدق ، همچون سيد عبدالحسين واحدى ، دكتر فاطمى را واسطه بين دولت و دربار و عمل تيرگى روابط بين فدائيان اسلام با دولت مصدق مى داند. سرانجام با تلاشهاى فراوان و پس از گذشت يك سال از واقعه ، با حضور سيد محمد واحدى ، محمد حسن عبد خدايى و گلدوست در زندان ، جعفر جهان وكالت محمد مهدى عبد خدايى را در سوم اسفند 1331 ش ، پذيرفت و در هفدهم همان ماه محاكمه وى در دادسراى تهران آغاز شد. جعفر جهان ، وكيل مدافع عبد خدايى در دادگاه جنحه 6، ضمن بيان تاريخچه تشكيل فدائيان اسلام و مبارزات آنها كه به ملى شدن صنعت نفت منتهى شد، در دفاع از وى گفت :

چون عواملى از قبيل دكتر فاطمى كه در دستگاه مصدق متنفذ بوده و طبق تشخيص عبد خدايى ، عامل بيگانه بود، از طرفى مندرجات روزنامه اصفهان دكتر فاطمى در مدرسه انگليسى ها واقع در اصفهان از ديانت اسلام خارج و مسيحى شده بود.... مانع اجراى دستورات قرآن بود، بدست موكل من مضروب و اكنون در خارجه به عيش و نوش و تفريح مشغول است . (562)

عبدخدايى نيز در جلسه دادگاه در دفاعيات خود چنين گفت :

بايد در كشور اسلامى احكام قرآن و مقررات مفسدين اجرا گردد... بيشتر فشارهايى كه در زمان دكتر مصدق به فدائيان اسلام وارد مى گرديد، از طرف دكتر فاطمى و به دستور وى بود كه ناگزير اينجانب كه يكى از سربازان فدائيان اسلام بودم ، مبادرت به تيراندازى به مشاراليه كردم و حاليه هم از مرگ باك ندارم . (563)

بالاخره با صدور راى دادگاه در آخرين جلسه ، در حالى كه دهها نفر از فدائيان اسلام ، در بيرون دادگاه منتظر استماع راى بودند، عبدخدايى به دو سال حبس محكوم شد. ضمن اينكه بعد از شهادت نواب صفوى و يارانش ، مجددا به همين جرم دستگير و پس از محاكمه به هشت سال زندان محكوم شد كه چهار سال آنرا در تهران و چهار سال ديگر آنرا را در زندان برازجان گذراند. (564)

نواب صفوى ، ارادت خود را به محمد مهدى عبد خدايى ، طى نوشته اى بر روى جلد قرآن اهدايى به وى ، در فروردين 1333 ش ، چنين اعلام كرده است :

هوالعزيز، رجب 1373 ه - ق ، فروردين 1333 ه - ش . فرزندم مهدى عزيز. صفحه دلت بايد آيينه اى باشد كه حقايق قرآن در آن منعكس گرديده و از آن به قلوب ديگران رسيده محيط شما و اجتماع دور و نزديك شما را منور كند. اين قرآن و آن صفحه دل پاك شما. سلامى براى هميشه از دلم برايت و محبت خدا و محمد و آلش در دلت .

بيارى خداى توانا - سيد مجتبى نواب صفوى . (565)

گفتنى است كه طى يكسال و اندى پس از آن حادثه ، شايد به دليل شخصيت تعديل شده سيد حسين فاطمى ، بنا بر ديدگاه عبد خدايى و فدائيان اسلام ، روابط اين جمعيت با وى بهبود يافت ؛ چنانكه از ملاقاتهاى سيدعبدالحسين واحدى با فاطمى پس از 30 تير 1331 ش ، و نيز نامه نواب صفوى به سيد حسين فاطمى كه در پاسخ نامه اى از وى نگاشته شده است ، چنين برداشتى مشاهده مى گردد. ملاحظه متن نامه نواب صفوى به وى ، اين حقيقت را روشن تر مى سازد:

السلام من قلبى على مولاى حجة الله الثامن السلطان على بن موسى الرضا عليه السلام هوالعزيز جناب آقاى فاطمى بر شما و عموم وفاداران اسلام ، برادران عزيز هوادار اسلام . نامه پرمهرتان زيارت شد. بحمدالله همه روزه براداران پيشروى مى كنند و در روز عاشورا هم بهترين اجتماع آبرومند با كمال پيروزى در مسجد شاه براى بيان هدف مقدس ‍ حضرت سيدالشهداء تشكيل و نسبت به اجراء هدف مقدسشان احكام قرآن بيانات موثرى ايراد گرديد و آقاى عبدخدايى عزيز هم از زندان آزاد گرديدند. و روز بروز از لحاظ عمق و باطن اجتماع بنياد اخلاق و معارف اسلام بحول الله استوارتر گرديده - پيشروى مى كنيم - و پيشروى قطعى ما به ظواهر نيست بلكه به كسب رضاى خدا و ثبات قدم است و از هيچ سخنى مسلمان نبايد ناراحت شود و بايستى ايمان پاك تشويق كننده جدى او باشد.

تهران - به يارى خداى توانا - سيد مجتبى نواب صفوى (566)

پس از 30 تير 1331 ش ، دو ملاقات بين عبدالحسين واحدى و دكتر فاطمى كه در آن زمان وزير خارجه دكتر مصدق بود، صورت گرفت : ملاقات اول پيرامون صدور حكم اعدام نصرت الله قمى ، ضارب دكتر زنگنه وزير دولت رزم آرا انجام شد. نصرت الله قمى در زندان با نواب هم بند شد و آشنايى آن دو از همانجا شروع گرديد. نواب صفوى از آنجا كه معتقد بود وى يكى از وزراى متجاوز به اسلام را از پاى در آورده است ؛ اقداماتى براى رهايى او از اعدام صورت داد كه قبلا اشاره شد. با صدور حكم اعدام نصرت الله قمى ، نواب صفوى ، نامه اى به دكتر مصدق نوشت و به وى چنين گوشزد كرد:

صرف نظر از محبتهايى كه در طول زمان در حق شما كرده ام و در طول تاريخ ايران ، مبارزات برادران من در حال به ثمر رسيدن بود و شما متاسفانه با زندانى كردن ما اسلام را غريب كرديد. اما در شرايط حاضر يك مسلمان نصرت الله قمى كه با دشمن متجاوز به حقوق مردم ايران جنگيده است و آن اين بود كه به طرف دكتر زنگنه وزير فرهنگ رزم آرا شليك كرده است شنيده مى شود كه قصد اعدام او را داريد. من از شما مى خواهم اقدامات لازم را براى جلوگيرى از اين اعدام انجام دهيد. (567)

سيد عبدالحسين واحدى ، براى رساندن اين نامه به دكتر فاطمى در جلوى بيمارستانى كه آيت الله كاشانى در آن بسترى بود و فاطمى براى ملاقات آيت الله كاشانى ، به آنجا مى آمد، قرار ملاقات گذاشتند و سپس در محل ملاقات ، به گفتگو نشستند. نخست دكتر فاطمى ، از واحدى مى پرسد كه شما چرا به من تيراندازى كرديد؟ واحدى پاسخ مى دهد كه متاسفانه شما به قول و قرارتان عمل نكرديد و احكام اسلام را اجرا ننموديد و به جاى آن برادران ما را زندانى و مورد اذيت و آزار قرار داديد. همچنين شما پاى آمريكا را به ايران باز كرديد. واحدى در آن ديدار، ضمن تسليم نامه نواب صفوى به فاطمى ، خواستار رهايى نصرت الله قمى از اعدام و آزادى عبد خدايى از زندان شد. (568)

در ملاقات ديگرى كه بين فاطمى و واحدى صورت گرفت ، فاطمى خواستار حمايت فدائيان اسلام از وى ، براى رسيدن به نخست وزيرى شد. به نظر دكتر فاطمى ، دكتر مصدق به دليل كهولت سن ، مناسب نخست وزيرى نيست و بهتر آن است كه او فقط رهبر مليون باشد وى در مقابل حمايت فدائيان اسلام ، قول همه نوع مساعدت را به آنها داد، در حاليكه واحدى تنها تضمين اجراى احكام اسلامى را از او مى طلبيد. (569) با وقوع كودتاى 28 مرداد، اين گفتگوها و توافقات به هيچ نتيجه اى نرسيد و با سقوط دولت ملى ، دور جديدى از حكومت ديكتاتورى پهلوى در كشور، فرا رسيد و مدتى بعد نيز سيد حسين فاطمى پس از دستگيرى ، محاكمه و سپس اعدام شد.

ل - مواضع فكرى فدائيان اسلام ، در برابر سياستهاى دولت مصدق

پس از مسئله ترور دكتر فاطمى ، فدائيان اسلام با پافشارى بر مواضع پيشين خود، در قبال دولت ملى ، براى رهايى نواب صفوى نيز همچنان تلاش ‍ كردند، بطوريكه با صدور اعلاميه اى در 25/12/30، چنين اعلام كردند:

به هيئت حاكمه جنايتكار و خائن ايران اعلام مى داريم ، مدت مديدى است كه اين حكومت جنايتكار و مزدور اجنبى كه بدست فرزندان رشيد و فداكار ايران يعنى فدائيان اسلام به حكومت رسيده و به اول كسى كه خيانت و جنايت كرده اند همين فرزندان رشيد اسلام و ايران بوده و مدت ده ماه تمام بلكه بيشتر است كه يگانه فرزند رشيد و دلسوخته اسلام و ايران يعنى حضرت سيد مجتبى نواب صفوى را بدون جهت و عذرى در زندان ظلم و جور و ستم نگهداشته اند و ما افراد از جان گذشته بدين وسيله اعلام مى داريم تا مدت 5 روز بايد و حتما بايد به پرونده حضرت سيد مجتبى نواب صفوى و ساير افراد معصوم و بى گناه فدائيان اسلام رسيدگى نموده ، و نتيجه را به تمام جرايد دنيا و ايران اطلاع داده و فورا آنها آزاد كنيد و الا اگر در غير اينصورت عمل نماييد به خداى لايزال قسم ريشه خيانت و جنايتتان را از بيخ و بن كنده و همگى را به ديار نيستى و عدم خواهيم فرستاد.

به يارى خداى بزرگ - فرزندان از جان گذشته اسلام و ايران (570)

در اين دوران ، علاوه بر فعاليت فدائيان اسلام براى نجات نواب صفوى ، مبارزاتشان با حكومت پهلوى ، دولت مصدق ، احزاب و گروههاى چپ كمونيستى مانند حزب توده و گروهها و جمعيتهاى منحرف دينى مثل كسروى گرى و بهائيت ، همچنان ادامه داشت كه برخوردهايشان با گروهها و احزاب در جاى خود طرح خواهد. آنچه در اينجا گفتنى است ، مسائل مربوط به عملكرد دولت ملى و موضع گيرى فدائيان اسلام در قبال آن است .

اقدامات مصدق براى حال مسئله نفت و سامان دادن وضع اقتصادى كشور به جايى نرسيد و تنها به جاى انگليس ، آمريكا قرار بود جايگزين شركتهاى نفتى گردد، چنانكه كاظم حسيبى نماينده دولت ايران در مذاكره با نمايندگان بانك بين المللى گفت كه در مذاكرات بانك بين المللى براى راه اندازى مجدد دستگاههاى نفت ، ما تقاضا كرديم كارشناسان آمريكايى به جاى انگليس به ايران بيايند، اما بانك موافقت نكرد. (571)

در چنين شرايطى فدائيان اسلام كه نگران وضع نابسامان جامعه و اشتباهات عمده سياسى دكتر مصدق و پافشارى وى بر نظرياتش بودند، در 11/1/31؛ يعنى يكروز پس از برقرارى مجدد حكومت نظامى در آغاز سال 1331، با صدور اعلاميه اى ، مردم را به شركت در گردهمائى در مسجد سلطانى تهران ، براى آگاهى از عملكردهاى دولت مصدق دعوت كردند. متن اعلاميه مزبور كه در روزنامه كيهان نيز به چاپ رسيد، چنين است :

هو العزيز، بنام مقدس العلى حضرت صاحب جلالت پادشاه غائب جهان حضرت ولى عصر ارواحنا فداء، برادران غيور مسلمان عصر جمعه در مسجد شاه حاضر شويد تا پرده از جنايات مصدق برداريم . چون ممكن است بر بعضى اشتباه شده باشد و مصدق را بى غرض و خدمتگزار بدانند. اكنون كه حكومت نظامى اعلام شده است و دنياپرستان مى ترسند براى پاره كردن ترس عمومى و ارائه دادن اسناد جنايت و سازشهاى مصدق و همكارانشان عصر جمعه 15/1/31، از سه ساعت بعد از ظهر در مسجد سلطانى اجتماع دينى از طرف صفوف مقدس فدائيان اسلام برقرار است ... (572)

گرچه حكومت نظامى از برگزارى اين گردهمائى ممانعت به عمل آورد، اما همين اعلاميه نشانگر مواضع مخالف فدائيان اسلام با دولت مصدق است . اعتراضات جمعيت فدائيان اسلام ، به عملكردهاى غيراسلامى و مذاكرات دولت ملى با آمريكا همچنان ادامه داشت ؛ به ويژه آنكه پس از پذيرش ‍ استعفاى مصدق توسط شاه و صدور فرمان نخست وزيرى احمد قوام و نيز قضاياى مربوط به قيام مردم در 30 تير 1331 و بالاخره روى كار آمدن مجدد دكتر مصدق ، روند نزديكى به آمريكا همچنان ادامه پيدا كرد.

اللهيار صالح در 22/5/31، از سوى دكتر مصدق به عنوان سفير كبير ايران در آمريكا ديپلماتيك ايران و انگليس اعلام شد. متعاقب آن به تدريج ترومن و حزب دموكرات آمريكا به آخرين مراحل تلاششان مبنى بر نفوذ در ايران ، به جاى نفوذ و نقش انگليس ، نزديك شدند.

فدائيان اسلام در اين دوران حساس و سرنوشت ساز در روابط ديپلماتيك كشور با دول استعمار كننده از كشور، قدرت استعمارگر ديگرى را جايگزين آن نمود و سرنوشت ملت را به دست استعمارگران جهانى سپرد، نواب صفوى ، از همين منظر در برابر پيشنهاد مشترك چرچيل و ترومن ، براى حل قضيه نفت ايران ، با صدور پيامى در مورخ 16/6/1331، به جهت آگاهى بخشيدن افكار عمومى مردم از عواقب چنين پيشنهادهايى كه در نهايت به ضرر ملت مسلمان ايران بود، مخالفت صريح فدائيان اسلام را بدين شرح اعلام كرد:

هو العزيز، پيام ترومن و چرچيل و پيشنهاد مشترك آنان بعنوان حل قضيه نفت بجز تحكيم مجدد مبانى ظلم و مصالح عمومى كشور نبوده و همانند آتشهاى سوزانى در زير خاكستر صبر ذخيره هنگام خطر و انجام وظيفه اند تا در آنگاه خاكستر وجود هر متجاوز رذلى را بيارى خداى توانا بدست باد فنا و زوال قطعى سپارند.

به يارى خداى توانا، فدائيان اسلام . (573)

نواب صفوى در اين دوران تاريخى ، دولت مصدق و جبهه ملى را ضمن هشدار به عبرت گرفتن از تاريخ همكارى با دولتهاى استعمارى ، به بازگشت به احكام و دستورهاى اسلام و اجراى احكام الهى فرا مى خواند. در مقابل دولت مصدق ، نه تنها به اين دعوتهاى هشدار دهنده رهبر فدائيان اسلام توجهى نكرد، بلكه بر ادامه بازداشت وى نيز اصرار ورزيد. در اينجا لازم است به منظور آگاهى از طرز تفكر نواب صفوى و فدائيان اسلام در مواجهه با عملكرد دولت ملى ، نگاهى بر بخشى از دست نوشته نواب بيفكنيم كه در آن آمده است :

احكام حيات بخش اسلام بايستى سريعا اجرا شود، جاويد باد قرآن ، نابود باد دشمنان اسلام و ايران . پريروز اين بود، ديروز هم اين بود، امروز هم اينست ، فردا هم و تا آخر حيات و زندگى هم اين خواهد بود. حال روى سخن ما با حق جويان و بى غرضان است . در دوران مبارزات (فرزندان اسلام ) دقت و تامل كنيد و سپس بياييد و دست از اين دورويى ها و بى منطقى ها برداريد و خود را در كوره آتشين فضائل اسلام بگذاريد و از رذائل و پليديها منزه شويد. آرى از اين عوض شدن پرده ها در مدت هاى كم درس ‍ عبرت بگيريد و هدف خود را سعادت بشر و همنوع خود كه تنها در سايه تربيت عالى اسلام و اجراى احكام قرآن ممكن است ، قرار بدهيد. و بدنبال اين هدف بزرگ و سعادت بخش با منطق و دليل حركت كنيد..... (574)

در سال 1331 كه تقريبا اعضاى جمعيت فدائيان اسلام ، به جز نواب آزاد شده بودند، فعاليت تبليغى آنان ، با دستور نواب گسترش يافت . مساجدى در تهران دائما محل فعاليت آنها بود و صدها نفر در جلسات عمومى و خصوصى جمعيت شركت مى كردند. واحدى ، غالبا در مسجد لرزاده سخنرانى مى كرد و جمع كثيرى از اعضا و از جمله تقى امانى ، شيخ قاسم اسلامى ، كشوباف ، قدير خياط، شيخ هاشمى ، شيخ اسلامى و محمد حسن عبد خدايى (برادر محمد مهدى عبد خدايى ) شركت و فعاليت مى كردند. گاهى هم در قالب كاروان تبليغى به قم و يا شهرهاى ديگر عزيمت مى كردند. (575)

مدتى قبل از آزادى نواب صفوى از زندان ، فدائيان اسلام اقدام به انتشار نشريه منشور برادرى به منظور نشر افكار انقلابى خود كردند. قبل از اين ، دو روزنامه اصناف به مديريت ابراهيم كريم آبادى و نبرد ملت ، به مديريت كرباسچيان ، ناشر افكار و نظرهاى اين جمعيت بود ؛ ولى مدير روزنامه اصناف به دليل گرايش شديد به دكتر مصدق و مليون ، پس از ايجاد اختلاف ميان نواب صفوى و مصدق ، با حفظ احترام نواب صفوى ، از ادامه همكارى و درج نظريات فدائيان اسلام امتناع كرد؛ اما كرباسچيان ، مدير روزنامه نبرد ملت ، با تمام توان به درج عقايد و افكار اين جمعيت تا دى ماه 1330 ش ، مى پرداخت . كرباسچيان از معدود نفراتى بود كه با اجراى طرح تحصن فدائيان اسلام در زندان قصر، مخالفت كرده بود و با دربند كشيده شدن 51 نفر، اختلافات وى با عبدالحسين واحدى و صرافان ، (طراحان اصلى تحصن ) و ديگر اعضا شدند. همين امر سبب شد كه فدائيان اسلام به فكر ايجاد و انتشار نشريه اى مستقل بيفتند. از اين رو هفته نامه منشور برادرى كه امتياز آن بنام آهنگ تهران ) و به نام سيد جعفر مرتضوى صادر شده بود، با مديريت سيد هاشم حسينى منتشر شد. (576)

آرم نشريه منشور برادرى ، ارگان فدائيان اسلام ، پرچم لا اله الا الله ، محمد رسول الله على ولى الله بود. بالاى اين شعارها جمله هوالعزيز و در زير آنها عبارت همه كار و همه چيز تنها براى خدا و در قسمت پايين پرچم سبز، جمله اسلام برتر از همه چيز و هيچ چيز برتر از اسلام نيست ، نوشته شده بود.

بهاى هر شماره يك ريال بود و كليه مقدمات آن پيرامون مسائل علمى ، اخلاقى و انقلابى اسلام نوشته مى شد. سيد محمد واحدى و سيد محمد على لواسانى در نويسندگى و چاپ و توزيع اين نشريه همكارى زيادى داشتند. اولين شماره منشور برادرى در حالى منتشر شد كه نواب صفوى هنوز در زندان بود. اين نشريه طلوع و غروبى اندك داشت ؛ چنانكه عمر آن از اواخر سال 1331 ش تا اوايل سال 1332 ش ، به بيش از 14 هفته نرسيد.

به خاطر محتواى معنوى و انقلابى آن كه با دولت مصدق و حكومت رضا شاه ضديت داشت ، به زودى دستور توقيف آن از سوى دولت صادر شد. (577)

م - برخوردهاى فكرى و فيزيكى فدائيان اسلام با تشكيلات حزب توده

چنانكه قبلا اشاره شد، فدائيان اسلام با ماهيت وجودى تشكيلات حزب توده ، به دليل وابستگى فكرى و حزبى به بلوك شرق و به ويژه شوروى - مخالف بودند. آنها ترويج مرام كمونيستى را در واقع تحديد مذهب در جامعه مى دانستند، به مقابله با آن برخاستند. فدائيان اسلام با داشتن چنين ديدگاهى ، با هر گونه فعاليت علنى اين حزب در اماكن عمومى ، باشگاهها، كارخانجات و مراكز عمومى برخوردى جدى داشتند. به همين دليل غالبا گردهمائى سياسى حزب توده ، به درگيرى با اعضاى جمعيت فدائيان اسلام مى انجاميد و بعضا از برگزارى چنين برنامه هايى جلوگيرى به عمل مى آمد؛ چنانكه از برگزارى گردهمائى سياسى حزب توده در اول شهريور 1329 ش ، در ميدان فوزيه (امام حسين فعلى ) تهران توسط اين جمعيت ، ممانعت به عمل آمد. (578) اعضاى فدائيان اسلام در قم نيز با انتشار اعلاميه اى رسمى ، از فرماندارى اين شهر خواستند تا از فعاليت حزب توده در انحراف افكار جوانان در محل باشگاه پولاد اين شهر، جلوگيرى نمايند و ضمن آن تهديد كردند كه در صورت عدم اقدام فرماندارى ، خود وارد عمل خواهند شد. (579)

نواب صفوى در زندان ، طى سخنرانى مفصلى در جمع ملاقات كنندگان عليه حزب توده از روزنامه هاى وابسته به فدائيان اسلام و ناشر افكار اين جمعيت خواست تا نسبت به مندرجات كتاب نگهبانان سحر و افسون ، از انتشارات اين حزب ، عكس العمل شديدى نشان دهند. (580) بويژه آنكه در بهمن ماه 1330 ش ، در زندان درگيرى شديدى بين توده ايها و فدائيان اسلام روى داد كه مامورين به ضرب و جرح فدائيان اسلام پرداختند و در نتيجه تعدادى از طرفين مجروح شدند. (581) وقوع اين حادثه بهانه اى به دست دولت داد تا قرار آزادى 14 نفر از متحصنين باقى مانده در زندان را لغو كند. مسئله اعتصاب غذاى نواب در زندان نيز پس از اين جريان صورت گرفت . نواب صفوى در باره اين حادثه و علل آن گفته است :

پيش آمد اخير در نتيجه طرح نقشه زندانيان سياسى (توده اى ) بوده كه مامورين را اغفال نموده و برادران دينى را به جان يكديگر اندازد. زيرا بين كاشانى و دربار و دولت را موافقت شده بود كه از زندان آزاد شوم چون زندانيان سياسى (توده اى ) متوجه شدند چنانچه آزاد شوم با مرام و مسلك آنها مبارزه مى كنم و حزب توده وجود نخواهد داشت ، ايادى حزب مزبور فعاليت كردند كه از زندان آزاد نشوم و دولت در اين مورد تقصيرى ندارد. (582) نواب صفوى در ادامه اظهاراتش از مامور ويژه مى خواهد كه سخنانش را به رياست كل شهربانى منتقل كند و ايشان با آيت الله كاشانى مذاكره نمايند كه عدم آزادى نواب ، به نفع رهبران حزب توده تمام خواهد شد. مامور ويژه نيز گزارش مى كند كه توده ايها در نظر دارند با اعزام سيصد نفر از افراد ورزيده خود در جلو زندان ، فدائيان اسلام را تحريك به مبارزه نموده ، مقدمات ايجاد اغتشاش دامنه دارى را در زندان فراهم آورند. (583) پيش از اين قضيه نيز زندانيان توده اى ضمن خواندن سرود حزبى به زبان فارسى و تركى در حياط زندان ، اقدام به تحريك فدائيان اسلام مى كردند؛ چنانكه فدائيان اسلام هر بار با شعار صلوات و تكبير، نسبت به آنها عكس ‍ العمل نشان مى دادند. (584)

چنين مخالفتهايى در بسيارى از موارد از سوى فدائيان اسلام ابراز گرديده است . چنانكه نواب صفوى در ملاقاتى با حائرى زاده ، ضمن گله مندى از آيت الله كاشانى ، به وى گفت كه دكتر مصدق ، با ناديده گرفتن قوانين و مقررات اسلامى ، به توده ايها قدرت داده است و فعلا خطر كمونيسم كشور را تهديد مى كند. نواب ، از حائرى زاده خواست تا از دولت و آيت الله كاشانى ، تقاضاى تجديد نظر در عملكرد خود و اصلاح وضع ناگوار كشور را بنمايد. حائرى زاده ، در پاسخ عنوان كرد كه آيت الله كاشانى هيچگونه تقصيرى ندارد. هر پيشنهادى به دولت مى دهد، مورد قبول واقع نمى گردد و آقاى مصدق با فكر شخص خود و بدون مشورت با ديگران كار مى كند و علت پيشرفت توده ايها نيز سياست غلط دولت مى باشد، (585) آنچه بيان گرديد، نشانگر عدم سكوت فدائيان اسلام در قبال حزب توده در جامعه و مقابله جدى با تشكيلات حزب توده مى باشد؛ تا جايى كه فدائيان اسلام تصميم گرفتند كه با ايجاد اتحاديه كارگران فدائيان اسلام ، از حقوق كارگران مسلمان ، مطابق قانون اسلام دفاع كنند. در واقع ايجاد تشكيلات مخفى چنين اتحاديه اى ، در برابر نفوذ توده ايها در كارخانجات و در ميان كارگران صورت گرفت ؛ (586) چنانكه پس از تاسيس اين اتحاديه فدائيان اسلام ، فعاليت محدود خود را در برخى از كارخانه ها از جمله سيمان كه توده ايها نفوذ زيادى در آن داشتند، آغاز و به عضوگيرى مخفى اقدام كردند. سفر تبليغى حاج ابراهيم صرافان و خليل طهماسبى به شهرضا و حضور آنان در كارخانه هاى وطن و كارخانه پشم حوالى اين شهر و انجام تبليغات دينى و سياسى در همين راستا مى توان ارزيابى كرد. (587)

در مجموع ، نواب صفوى با انديشه ضد اسلامى كمونيسم كه مى گويد براى رسيدن به هدف مى توان وسيله را توجيه كرد، سخت مخالف بودند و هرگز حاضر نبود براى رسيدن به هدف راهى ناپسند را برگزيند؛ از اين رو زمانى كه سردمداران حزب توده در زندان بارها پيشنهاد همكارى در براندازى رژيم پهلوى را كه هدف مشتركشان بود - دادند، نواب صفوى با توجه به انديشه اسلامى خويش هرگز اين راه را براى رسيدن به هدف برنگزيد و به آن ها گفت : من همانگونه كه با شاه و مصدق و ديگران در جبهه هاى مختلف مى جنگم ، با كمونيست نيز سر جنگ دارم و هرگز نمى توانم با دشمن خود و دشمن دين و ملت ، سازش نمايم و بر اين مخالفت نيز تا پايان عمر خود پافشارى نمود. (588)