جمعيت فدائيان اسلام

داوود امينى

- ۱۴ -


ن - چگونگى شكل گيرى كميته اجرائى و مجازات وابسته به فدائيان اسلام

فدائيان اسلام با آزادى نواب صفوى بعد از 20 ماه بازداشت ، در تاريخ 14/11/1331 ش ، با آذين بندى با شكوه منزل ابراهيم صرافان در سرچشمه تهران ، استقبال شايان توجهى از وى به عمل آوردند. تا مدتى اين مكان ، محل رفت و آمد مردم و خبرنگارانى بود كه براى ملاقات و مصاحبه با نواب حضور مى يافتند. نظم و ترتيب و برقرارى انتظامات مراسم استقبال و ديدارها، توجه ملاقات كنندگان و خبرنگاران را به خود جلب كرده بود؛ چنانكه شرح اين مسئله در مجله ترقى ، درج گرديد. (589)

نواب صفوى ، در مصاحبه با خبرنگار ترقى ، در خصوص برگزارى جلسات جمعيت گفت كه اين جلسات تا به حال تعطيل نبوده و مرتبا تشكيل مى شده است و برنامه هاى آن هم طبق اصل امر به معروف و نهى از منكر، مى باشد. ما در اين جلسات ، برادران دينى را به امور دينى آگاه كرده و مطابق دستور اسلام آنها را تربيت مى كنيم و تربيت عمومى اسلام هم طورى است كه هرگز تعطيل بردار نيست . (590)

طبق اظهار نظر نواب ، جلسات عمومى و خصوصى اين جمعيت نه تنها هيچگاه تعطيل نشد، بلكه فقط در مواقع تعقيب دولت در اختفا انجام مى شد. پس از آزادى نواب نيز اين جلسات در نقاط مختلف تشكيل مى گرديد. منزل شيخ مهدى صالحى ، مسجد دولاب ، مدرسه برهانيه ، و مسجد شميران ، از جمله مكانهاى جلسات عمومى و محل سخنرانيهاى نواب در اين زمان بود. (591)

نواب صفوى پس از آزادى از زندان ، به دليل وضعيت آشفته سياسى كشور، نسبت به تمام گروهها و جناحهاى سياسى فعال جامعه - همچون درباريان ، طرفداران مصدق و جبهه ملى ، طرفداران آيت الله كاشانى ، توده ايها و گروههاى چپ - چهره قهرآميز گرفت و صريحا اقدامات تمام گروههاى تمام گروههاى سياسى جامعه را برخلاف مصالح ملت و كشور دانست در اين شرايط وى هر گونه اقدام انقلابى عليه هريك از آنان را برخلاف مصلحت و به ضرر جمعيت فدائيان اسلام دانست و ضمن دعوت اعضا به خويشتندارى ، مانع از عمليات تند و خشن آنها شد و بيشتر به تبليغات دينى در مجامع عمومى پرداخت . گزارش مامور شهربانى اين نكته را تصديق مى كند؛ چنانكه مى نويسد:

گفته مى شود تا اندازه اى از عمليات شديد و خطرناك اين جمعيت ، نواب صفوى جلوگيرى مى نمايد ولى فدائيان اسلام در خفا مشغول فعاليتهاى دامنه دارى هستند و سكوت آنها به منزله آرامش قبل از توفان مى باشد. (592)

در اين هنگام كه نواب صفوى سياست سكوت را در پيش گرفته بود؛ وابستگان به حكومت و مخالفان سياسى وى تبليغات گسترده اى را در روزنامه ها و رسانه هاى خبرى كشور، عليه وى آغاز كردند و ضمن جوسازى ، تهمتهايى نيز بر او بستند. در همين زمان در يكى از جلسات عمومى جمعيت ، گروهى از افراد نيروى سوم تحت نظر خليل ملكى ، با اعضاى جمعيت درگير شدند كه نواب ، دستور تعطيلى جلسات عمومى و سخنرانيها را صادر كرد. در چنين شرايطى كه نواب به دليل شوم دانستن نيات تمام گروهها و دسته هاى سياسى ، روش معتدل و ميانه اى در پيش ‍ گرفته بود، از برخورد فيزيكى اعضاى جمعيت ، با گروهها و جريانهاى سياسى كشور پرهيز مى كرد. ليكن عبدالحسين واحدى همچنان به ادامه روش مبارزاتى همچون گذشته اعتقاد داشت و پيوسته در مجامع عمومى و منابر، به شدت به دولت مصدق و تا حدودى به آيت الله كاشانى حمله مى كرد.

بالاخره تهاجمات گسترده نشريات و مطبوعات ، با درج مقالاتى عليه فدائيان اسلام ، نواب صفوى را بر آن داشت تا با صدور دستور ايجاد كميته مجازات فدائيان اسلام تشكيلاتى را بنا نهد تا به سرپرستى عبدالحسين واحدى ، مبارزه جدى با مخالفان را آغاز كند. (593) تدبير مستقل بودن كميته مجازات اسلامى ، تحت مسئوليت سيد عبدالحسين واحدى ، براى حفظ تشكيلات فدائيان اسلام ، در صورت متلاشى شدن كميته مجازات و احيانا گرفتار شدن اعضاى آن توسط دولت بود.

در گزارش نيك اعتقاد، كلانتر آگاهى ، به نقل از ماموران ويژه آمده است كه در جلسه فدائيان اسلام اعلاميه اى بين حضار توزيع شد كه نواب صفوى ، عبدالحسين واحدى را به سمت رياست كميته اجرائى فدائيان اسلام تعيين كرد، اين كميته مامور رسيدگى و تنبيه جسارت كنندگان و ياوه سرايان و روزنامه نويسانى بود كه تا آن زمان به جمعيت فدائيان اسلام اهانت نموده بودند. (594) اين گزارشها حاكى است كه نواب صفوى در جلسه اى در منزل آقاى جهانى ، در خصوص صدور دستور تشكيل كميته مجازات ، چنين گفته است :

اخيرا به تحريك دولت حاضر عده اى از جرايد بر عليه جمعيت فدائيان اسلام شروع به انتقاداتى نموده ، به آقاى سيد هاشم حسينى و آقا صفا آهنگر دستور دادم كميته اى به نام كميته مجازات فدائيان اسلام تشكيل دهند و اشخاصى كه نسبت به اقدام و عمل اين جمعيت اهانت مى نمايند؛ افراد كميته آنها را سخت تنبيه نمايند و تشكيل كميته را در روزنامه اطلاعات و كيهان روز چهارشنبه درج نموده اند. (595)

در اينجا براى آگاهى از افكار و اهداف فدائيان اسلام ، از تشكيل چنين كميته اى ، اعلاميه آن جمعيت ، منتشره در ضميمه آهنگ تهران ، منشور برادرى فدائيان اسلام ، آورده شده است . متن اعلاميه مزبور بدين شرح است :

هوالعزيز، قطرات خون پاك ما به دفاع از شخصيت بارز رهبر عزيزمان مى جوشد و به حكم غيرت جوشان براى حفظ نام و حيثيت صفوف پيروزمند فدائيان اسلام ، به قيمت جان مى كوشيم . .....ولى در ايام اخيرى چند تن رذل (596) بى سر و پا و چند روزنامه نويس جاهل كه با روش خود علم مطبوعات را كه بايستى رهبرى اجتماع را بر عهده داشته باشد، لكه دار نموده از سكوت موقت ما كه بنا به حفظ مصالح ملت مسلمان ايران است ، سؤ استفاده نموده و پا از گليم خويش درازتر نموده و به ساحت مقدس ‍ مراجع بزرگ عالم تشيع و صفوف پيروزمند فدائيان اسلام اهانت هايى نموده اند.

اينك ابتدا اعلام مى گردد كه كميته اجراء و مجازات فدائيان اسلام مامور رسيدگى و تنبيه جسارت كنندگان و ياوه سرايان است . روزنامه نويسانى كه تا كنون براى نامه نگاران محترم و مطبوعات ارجدار مملكت لكه ننگى بوده اند و همچنين ساير اراذل بر حذر باشند كه در صورت تكرار اهانت و جسارت يا تهمتى سرانجام بسى خطرناك دارند و تا آخرين نفس براى حفظ حيثيت و نام مقدس فدائيان اسلام ايستادگى مى كنيم .

آرى محبت و مهر بزرگ رهبر فدائيان اسلام حضرت نواب صفوى با ذرات خون ما توام و تا سكون قطرات خوان در عروق جسممان از مقام بزرگ ايشان دفاع مى نمائيم . خفاشان بى بصيرت و تهمت زنان منحرف هم بدانند كه بايستى به لانه هاى تاريك خود فرار كنند.

بيارى خداى توانا - كميته اجراء و مجازات فدائيان اسلام ، چهارشنبه بيستم رمضان 1372. (22/4/1331) (597)

همچنين گزارش رئيس شعبه مقرابت شهربانى ، در خصوص عمليات كميته مجازات و وابستگى آن به تشكيلات فدائيان اسلام و همكارى آنها با برخى از اعضايى گروههاى سياسى ديگر طبق نظر گزارشگر، قابل توجه مى باشد:

راجع به تشكيل كميته مجازات بوسيله فدائيان اسلام و افراد حزب زحمتكشان به استحضار مى رساند طبق گزارش مامور ويژه كميته مجازات فدائيان اسلام كه يكى از كميته هاى وابسته به جمعيت فدائيان اسلام مى باشد، چندى قبل تشكيل و اعضاى آن از افراد متعصب فدائيان اسلام مى باشند كه درباره افراد آنها نام ذوالفقارى سمنانى - رضا صادقيان - حاجى ابوالفتح - شيخ جعفر امامى برادر سيد حسين امامى - شيخ مهدى دولابى - و آقا رضا دوغ فروش عضو حزب زحمتكشان كه از دكتر بقايى است و عباسعلى سنگ تراش بدست آمده است بعلاوه اعضاى اين جمعيت بطور مستقيم با آيت الله كاشانى ، شمس الدين قنات آبادى ، ابوالحسن حائرى زاده ، دكتر بقايى ارتباط دارند و يكى از رابطين دكتر بقايى با اين كميته همان آقا رضا دوغ فروش و كاسب دوره گرد است كه مشخصاتش هم عضو حزب زحمتكشان اعلامى مطابقت مى نمايند و مضافا اينكه اين شخص هم عضو حزب زحمتكشان دكتر بقايى و هم عضو كميته مجازات فدائيان اسلام و و از مريدان وفادار دكتر بقايى و آيت الله كاشانى است (598)

با تاسيس كميته اجراء و مجازات فدائيان اسلام و سخنرانيهاى تند و صريح عبدالحسين واحدى در مجامع عمومى و خصوصى عليه دولت مصدق ، وى و برخى از اعضاى كميته مزبور تحت تعقيب شهربانى قرار گرفتند. با چنين شرايطى ، عبدالحسين واحدى براى ممانعت از محدوديت فعاليت فدائيان اسلام ، جدايى و استعفاى خود از جمعيت فدائيان اسلام را اعلام نمود. اين نكته در گزارش فرماندار نظامى تهران ، سرهنگ ستاد اشرافى ، به اداره اطلاعات شهربانى مشاهده مى شود؛ وى مى نويسد:

واحدى كه قبلا جزء فدائيان اسلام بوده و در ظاهر استعفا نموده است ؛ در مسجد جامع بالاى منبر رفته و به كليه مقامات عاليه حمله نموده و مردم را تحريك مى نمايد. (599) سيد عبدالحسين واحدى اين مطلب را در حين سخنرانى در جمع بيش از پنج هزار نفر، در مسجد جامع تهران نيز، (با ورود نواب صفوى به همراه خليل طهماسبى به اين مجلس ) بيان كرده است ؛ وى با قطع سخنان خود با سلام و صلوات ، خود را شاگرد مكتب نواب صفوى مطرح كرد و خطاب به نواب گفت :

حضرت آقاى نواب گرچه مدت خيلى كمى است از صف مبارزه با شما يعنى فدائيان اسلام كناره گيرى كرده ام ، اين دليل بر آن نيست كه دست از مبارزه و مجادله بر خواهم داشت . وظيفه ايجاب مى كرد؟ بطور جداگانه مستقلا در اين راه مبارزه كنم . مدت 8 سال است در مكتب تو و آنچه دارم از آن توست . تو استاد بزرگ ، تو حامى روح و اراده من ، عقلم ، فكرم ، اراده ام در راه توست . (600)

واحدى سپس با اشاره دست به سوى نواب ، با صداى رسا وى را لايق پيشوايى مسلمين خواند و گفت :

به خدا تو لايق پيشوايى و هم سزاوار آنى كه در اين موقع رهبرى جمعيت مسلمين را به عهده گيرى . تو لياقت دارى ، تو مى توانى نظم و ترتيبى خاص ‍ در مردم مسلمان بدهى . غير از تو از احدى اينكار ساخته نيست . (601)

اين سخنان واحدى نشانگر آن است كه تا چه اندازه معاون و يك يك اعضاى جمعيت فدائيان اسلام ، به نواب صفوى و اخلاص و ايمان و اخلاق و توانائيهايش ، در دفاع از دين و اسلام ، معتقد بوده اند. واحدى در ادامه سخنانش ، با حضور نواب و طهماسبى ، با اشاره به دادستان وقت مى گويد:

خيلى خيلى مسخره است كه آقاى دادستان پس از مدتى از وقوع جرم ، حضرت آقاى نواب صفوى را محرك در قتل رزم آرا دانسته كه به توسط استاد خليل طهماسبى انجام گرفته . ببين اين دستگاه چقدر مسخره است كه قاتل ديگرى و لكن بر عليه او (نواب صفوى ) اعلام جرم مى كند. اميداورم بتوانيم با دلايل و برهان قاطع در دادگاه متشكله برائت حاصل كنيم ... اين اعلام جرم نه منظور از تحريك او بر طهماسبى است بلكه براى جلوگيرى از حق و مبارزه در راه دين است . (602)

عبدالحسين واحدى ، در جلسه ديگرى در مسجد جامع ، درباره جدائيش از نواب صفوى ضمن ، تاييد انديشه نواب در اين باره مى گويد:

من اول از آقاى نواب صفوى كناره گيرى كرده بودم چونكه خيلى مرد پرحرارتى است حالا به نواب صفوى حق مى دهيم . مى گفت بايد ريشه اين بيد دينى آنها را قطع نمود. (603)

با توجه به چنين مواضعى مشخص مى گردد كه جدايى عبدالحسين واحدى از فدائيان اسلام تنها يك ترفند گروهى بوده و هدف از آن امكان گسترش عمليات ضد دولتى بوده است ؛ چنانكه گزارش شهربانى نيز چنين مطلبى را تاييد مى كند:

اين شخص (سيدعبدالحسين واحدى ) كه به اصطلاح خود؛ دولت را از تعقيب عاجز ديده و به اصطلاح با داشتن چند نفر از فدايى اسلام كه به حسب ظاهر از آنها كناره گيرى كرده و تا او را ارتباط به آنها نداده و بهتر بتواند تاخت و تاز نمايد، اينطور اسائه ادب مى كند. (604)

سرپرست اداره اطلاعات نيز در نامه اى به فرماندارى نظامى تهران نوشت كه كناره گيرى آنها بنا بر مقتضياتى صورت گرفته و حتى استعفانامه آنها با نظر نواب صفوى تنظيم گرديده است . (605)

عبدالحسين واحدى ، علاوه بر حملات شديد به دولت دكتر مصدق از فدائيان اسلام نيز خواست تا مراكز فساد و شرابخوارى و فحشاء را با قدرت و قوه قهريه نابود كنند. وى مسئولين دولتى را به فساد و جاه طلبى و كسب مقام متهم كرد و رجال دولتى و روزنامه نويسها را به دليل اتهامات بى اساسشان به روحانيون و مسلمين ، مستوجب مجازات دانست و از بى حجابى زنان جامعه شكوه كرد. وى در پاسخ به اتهام انگليسى بودن خود مى گويد: كسى كه فاقد همه چيز، خانه ، جا و مكان بوده و حتى تاكسى كه بخواهد سوار شود بايد ديگران پول او را بدهند، چگونه انگليسى است ؟ (606)

با شدت يافتن عمليات فدائيان اسلام در قالب كميته اجراء و مجازات ، اداره آگاهى ، پانزده نفر از افراد را به عنوان افراد متعصب مذهبى و آماده انجام هرگونه عمليات ضد دولتى محول شده از سوى رهبر جمعيت معرفى و حركات و اقدامات آنان را شديدا تحت نظر قرار داد. اين افراد عبارتند از:

(1 - رضا قدوسى 2 - يحيى بوذرى 3 - قدير نوايى 4 - رضا معتمدى 5 - على احرار 6 - سيد مصطفى غرورى 7 - احمد شاه بداغلو 8 - على اكبر طاهرى 9 - عباس بختيارى 10 - حسين اكبرى 11 - محمد گلدوست 12 - حكمت عظيمى 13 - (سيدهادى ) مير لوحى برادر نواب صفوى 14 - عباس لباف 15 - كاظم جعفرى برادرزاده نواب (607)

تعقيب و فشار فزاينده مامورين آگاهى و شهربانى بر فدائيان اسلام و تشكيلات موازى آن موجب شد كه عبدالحسين واحدى نيز بر شدت حملات خود در منابر و سخنرانيها به حكومت پهلوى ، دولت مصدق و رجال دربارى بيفزايد و بر مبارزه با آنان پافشارى كند. (608) وى همچنين با صدور اعلاميه اى بازگشت خود به دامن فدائيان اسلام و نواب صفوى را، پس از دو ماه جدايى تشكيلاتى ، اعلام كرد. (609)

س - علل طرد و استعفاى برخى از اعضاى فدائيان اسلام .

در خرداد 1332 ش ، خبرهايى به نواب صفوى رسيد كه حاكى از نزديكى چند نفر از افراد فدائيان اسلام به دكتر بقائى و آيت الله كاشانى ، به قصد انجام اعمالى بر خلاف نظر موافقت نواب بود . گرچه نوع اعمال مورد نظر در اسناد اشاره نشده است ، اما نواب با برخورد شديد، با آن گروه ، در حين جلسه اى در منزل احمد آقايى اعلام كرد:

شنيده شد تا اين ساعت شش نفر از برادران فدائى را آقاى دكتر بقايى فريب داده و نزد آقاى كاشانى قسم داده كه مشغول فعاليت ديگرى به زيان مردم شوند. دستور دادم شش نفر را كه عبارتند از آقايان : امير عبدالله كرباسچيان ، حاجى ابوالقاسم رفيعى ، عباس لباف ، احمد شاه بداغلو، حاجى ابراهيم صرافان و حسن ملك سعيدى مى باشند، به جمعيت راه ندهند (610)

نواب صفوى همچنين هشدار داد كه با اشخاصى كه در صدد ايجاد اختلاف بين فدائيان اسلام هستند، برخورد قاطع صورت خواهد گرفت . متعاقب آن پيامى از سوى وى مبنى بر طرد تعدادى از اعضاى اين جمعيت ، به دليل انجام اعمال فردى و خارج از تصميمات كلى جمعيت منتشر شد و در روزنامه اطلاعات مورخ 7/3/32 به چاپ رسيد؛ در اين پيام نواب هشت نفر - به نامهاى آقايان : ابوالقاسم رفيعى ، مهدى عراقى ، اصغر حكيمى ، محمود مشيرى ، عباس لباف ، عباس پيراسته ، احمد شاه بداغلو، حسن سعيدالسلطنه - را از صفوف فدائيان اسلام طرد كرد.

با انتشار پيام نواب صفوى ، هشت نفر ديگر از اعضاى جمعيت به نامهاى حسين لطفى ، محسن نورى ، غلامعلى خرازى ، على ياورى ، سيد على شريفى ، اكبر استاد، عباس ناشرين ، و محمود نادرى ، انتساب رياست طلبى به افراد طرد شده را نادرست خواند و كناره گيرى خود را از فعاليتهاى اين جمعيت در روزنامه اطلاعات (مورخ 10/3/32)، اعلام كردند. اين گروه مستعفى در واقع جدايى خود را، از روز اول تحصن در زندان قصر خواندند، ريشه اين جدايى را نيز بايد در همانم اختلافات ناشى از قضاياى تحصن 51 نفر و مشكلات عديده ناشى از آن دانست . (611)

اما با اينحال طبق اسناد و گزارشهاى موجود، اين جدايى چندان دوام نياورد. گزارشهاى شهربانى حاكى است كه سه روز بعد از انتشار اعلاميه جدايى در روزنامه ، يعنى در 13/3/32، مجددا به دليل تفاهم ابوالقاسم رفيعى با دكتر بقايى ، اكثريت مستعفى و طرد شده به جمع فدائيان اسلام بازگشتند. گزارش نيك اعتقاد به نقل از ماموران ويژه از جلسه فدائيان اسلام ، بدين شرح است :

موضوعى كه در شب گذشته در منزل آقاى جهانى مورد توجه بوده ، حضور عباس لباف ، و احمد شاه بداغلو مى باشد كه در چند روز قبل دو نفر نامبرده از جمعيت فدائيان اسلام كناره گيرى نموده بودند و به حزب زحمتكشان وارد گرديده بودند، به قرار معلوم در اثر اختلاف بين آقاى دكتر بقايى و حاجى ابوالقاسم رفيعى عده اى از افراد فدائيان اسلام كه مستعفى گرديده بودند، مجددا با جمعيت فدائيان رفع اختلاف نموده اند. (612)

گزارشكر، در مورد اختلاف ابوالقاسم رفيعى با دكتر بقايى مى نويسد كه رفيعى خواستار دستور مستقيم آيت الله كاشانى در اجراى عمليات مى باشد و دكتر بقايى خلاف آنرا عمل مى نمايد. در همين زمان جمعى از مستعفيان به رهبرى سيدعبدالحسين واحدى ، اقدام به تاسيس جمعيتى به نام فرزندان قربانى اسلام ، كردند . (613) هدف از تاسيس اين جمعيت نيز همچون كميته اجراء و مجازات فدائيان اسلام ، انجام يك رشته مبارزات سياسى شديد عليه دولت و برخى گروههاى سياسى و مطبوعات متعلق به آنان بيان گرديده است . اسناد موجود نيز نشانگر هماهنگى و ارتباط ميان نواب صفوى و سيد عبدالحسين واحدى در تشكيل اين جمعيت است ؛ گرچه در ظاهر ارتباطى ميان نواب و واحدى مشاهده نمى گردد. (614)

از آنچه گفته شد چنين استنباط مى گردد كه در واقع هيچگونه اختلاف و انشعاب جدى ميان اعضا و رهبران فدائيان اسلام صورت نگرفته است و اين انشعابات تاكتيكى نيز به منظور پيگيرى اهداف مبارزاتى جمعيت در قالب جمعيتهاى تازه تاسيس مثل كميته اجراء و مجازات و جمعيت فرزندان قربانى اسلام ، (615) عملى گرديد.

ع - سلسله سفرهاى تبليغى - زيارتى نواب و يارانش ، پس از آزادى از زندان

نواب صفوى كه در چهاردهم بهمن 1331، از زندان آزاد شده بود، پس از پايان مراسم استقبال ، بنا به دعوت سى نفر از فدائيان اسلام در قم كه به سرپرستى حبيب الله تركمنى به تهران آمده بودند، جهت زيارت مرقد حضرت معصومه (س ) و ديدار با علما و مراجع و مردم اين شهر عازم قم شد. بنا به گزارش فرماندارى قم ، بيش از پانصد نفر از هوادارانش تا سى كيلومترى ورودى شهر، با اتوبوسهايى به استقبال وى شتافتند و پس از ورود به خيابانهاى اين شهر، با شعار زنده باد حضرت آيت الله بروجردى ، به حرم حضرت معصومه (س ) وارد شدند.

نواب صفوى پس از انجام زيارت ، در صحن آستانه مقدسه ، پيرامون تعاليم عاليه اسلام ، به سخنرانى پرداخت . وى سپس در منزل سيدعبدالحسين واحدى ساكن شد و روز بعد در جمع طلاب علوم دينيه و طبقات مختلف در شهر قم ، در مسجد امام سخنان مشروحى در باب وضعيت اسفناك فرهنگى كشور در دو دوره رضاشاه و پسرش ايراد نمود. وى پس از ديدار با علما و مراجع قم از جمله آيت الله مرعشى نجفى ، شيخ ريحان الله و شريعتمدار، در حالى كه در طول سفر تحت نظر مامورين شهربانى قرار داشت ، به تهران بازگشت تا در جلسه محاكمه قاتل دكتر زنگنه حضور يابد. (616)

چند روز بعد، در پنجم اسفند 1331 ش ، نواب صفوى به دعوت مجاهدين اسلام كاشان ، به اتفاق خليل طهماسبى و برخى ديگر از يارانش ، به اين شهر عزيمت كرد و از راوند كاشان تا اين شهر مورد استقبال هوادارانش قرار گرفت . وى در مجامع مهمى در جمع مردم كاشان در مسجد گذر باباولى ، و مسجد بازار و نقاط ديگر حول محور مسائل سياسى كشور، به سخنرانيهاى تبليغى - ارشادى پرداخت و در نهم اسفند به تهران بازگشت . (617)

از جمله حركتهاى تبليغى نواب صفوى پس از آزادى ، سفر وى به مشهد بود. در اين سفر كه در فروردين ماه 1332 ش ، صورت گرفت ، در حدود سى نفر از اعضاى جمعيت وى را همراهى مى كردند. آنها به هر شهرى كه در طى مسير وارد مى شدند، مورد استقبال مردم قرار مى گرفتند و نواب ، در يكى از مساجد مهم شهر سخنرانى مى كرد . در سمنان ، مسجد سلطانى اين شهر محل تجمع مردم و سخنرانى نواب بود. روزنامه منشور برادرى ، ارگان جمعيت ، نيز در ميان مردم توزيع مى شد. (618) در دامغان و سبزوار، ملاقاتها و گفتگوهايى انجام شد. در نيشابور، وى و همراهانش مورد استقبال هئيت صاحب الزمانى اين شهر قرار گرفتند. نواب ، ضمن سخنرانى در محل هيئت ، همگان را به گزينش طريق اسلام و پرهيز از حزب بازى و دسته بندى نمود. (619) بالاخره با ورود به شهر مشهد، در مهديه اين شهر اقامت گزيدند. ورود نواب پس 22 ماه حبس به شهر مشهد، شور و شعفى در ميان هوادارانش ايجاد كرد و جمعيت زيادى از سرشناسان و اصناف و مردم اين شهر، به حضورش شتافتند.

نواب صفوى ضمن سخنرانى در جمع ملاقات كنندگان در مهديه ، از مدارس و حوزه هاى دينى اين شهر بازديد و براى طلاب ، سخنان پرهيجانى ايراد كرد. ضمن آنكه هنگام ورود و سخنرانى وى در مدرسه نواب و سليمان خان اين شهر، حضرت آيت الله خامنه اى نيز حضور داشتند و خاطراتشان را در اين باره بيان كرده اند و چنين گفته اند كه اولين جرقه هاى انگيزش انقلابى اسلامى بوسيله نواب در ايشان به وجود آمد و اولين آتش ‍ را نواب در دلشان برافروخته است . (620)نواب همچنين به ديدار برخى علماى اين شهر شتافت كه از جمله اين ديدارها، ملاقات شيخ غلامحسين تبريزى ، پدر محمدمهدى عبدخدايى در منزلش بود. (621) فدائيان اسلام با ورود به مشهد به انتشار اعلاميه اى اقدام كردند كه بيانات نواب صفوى در خصوص ‍ اتحاد ملل و حكومتهاى اسلامى در آن اعلاميه ، بسيار حائز اهميت بود. از آنجا كه اعلاميه هاى اين جمعيت نشانگر تفكر و انديشه نواب صفوى و اعضاى جمعيت مى باشد، درج متن اصلى آن شناخت بيشترى به دنبال خواهد داشت . متن اعلاميه مزبور چنين است :

روز سه شنبه 14 بهمن ماه 1331 ساعت 8 بعد از ظهر آقاى نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام از زندان آزاد شد. دستور آزادى نواب صفوى را آقاى بنى فضل دادستان صادر كرده است .

جناب آقاى نواب صفوى در ضمن فرمايشات متين خود فرمودند:

درباره اتحاد ملل و حكومت اسلامى جهانى و رفع اختلافات مذهبى در چند سال پيش پيامى بوسيله سفيركبير سوريه ، به سفراء ممالك اسلامى دادم كه به حكومتهاى اسلامى خود ابلاغ نمايند و مهياى اجراى حقيقت اتحاد ملل اسلامى بشوند و بشويم .

متاسفانه موانعى كه از ناحيه جهل و جاهليت در پيش پاى من ايجاد شده ، مانع تسريع در انجام وظيفه بزرگ گرديد و آن ضابطه به عقيده من صحيح ترين برنامه مقدس اين عمل بوده و هست كه بطور اختصار اشاره مى كنيم :

ضرورت احكام اسلام كه شامل نود درصد از احكام و قوانين اسلام است ، مورد اختلاف بين هيچيك از فرق و مذاهب اسلامى نمى باشد و مسلمانان دنيا كه در اصول ديانت و دو اصل لا اله الا الله و محمد رسول الله با هم متفقند، در زيان و سود با يكديگر شريك قطعى هستند و بايستى در اجراى آن ضروريات ، پى اختلاف و دفع دشمنان بيگانه اسلام و مسلمين با هم متحد گردند و با تمركز دادن قواى متحد خود از اين دو اصل بزرگ خويش ‍ دفاع نموده ، مفاسد اجتماعى و اخلاقى را كه حرمت و زيانش متفق عليه است ، از صفحات ممالك اسلامى بزدايند و احكام ضرورى حياتبخش بى اختلاف اسلام را اجرا و اوضاع اقتصادى خود را اصلاح نمايند و استقلال قطعى خويش را بدست آورند و حفظ كنند. هر كس در محيط مذهبى خود به انجام وظايف خاص مذهبى خويش بپردازد و پوشيده نماند كه تا منظور از اتحاد ملل اسلامى اجراى برنامه حياتبخش پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نباشد، آثار حيات علمى و عملى اسلام هم از آن بروز نخواهد (622) نمود...

يكى ديگر از شيوه هاى موثر تبليغاتى نواب صفوى در سفر مشهد، به همراه بردن و معرفى كربلايى محمدكاظم كريمى بود، پيرمرد نابينايى كه به صورت معجزه آسا حافظ كل قرآن مجيد شده بود. فدائيان اسلام ضمن آن كه در نشريه منشور برادرى به تفصيل در اين باره سخن گفته بودند،، در اين سفر نيز در هر شهرى و در هر اجتماعى ، كربلائى كاظم توسط نواب به جمعيت معرفى و مورد امتحان قرار مى گرفت تا شاهدى زنده بر حقانيت دين ارائه شده باشد. در نشريه منشور برادرى آمده بود:

اى جويندگان سعادت كه در وادى چى جويى حقيقت گم گشته ايد و منكر عالم ماوراء طبيعت هستيد، بياييد و دليل زنده و ناطق ما (كربلائى محمدكاظم ) را بنگريد و سپس با ما به راه حق و به سوى سعادت جاويدان حركت كنيد (623)

در اين نشريه شرح مصاحبه نواب صفوى با مخبرين داخلى و خارجى پيرامون معجزه كربلايى محمدكاظم درج شده بود. فدائيان اسلام براى تحريك احساسات مذهبى جوانان و گسترش نهضت اسلامى ، بيشترين استفاده را از حضور وى بردند و او را به عنوان معجزه بسيار آشكار و روشن و به عنوان برهان قاطع به اقشار مختلف مردم معرفى مى كردند. در اين سفر حضور كربلايى محمدكاظم در اجتماع مردم و استماع سخنان نواب بسيار موثر بود. (624) سرانجام نواب و همراهانش در سى ام فروردين 1332، از مشهد به تهران بازگشتند.

ف - فعاليت شاخه هايى از فدائيان اسلام و هيئتهاى مذهبى

همزمان با تقابل فدائيان اسلام با دولت مصدق ، برخى هيئتهاى مذهبى و شاخه هايى از فدائيان اسلام نيز در تهران و شهرستانها ضمن اقداماتى عليه دولت ، با انتشار و توزيع اعلاميه هايى ، خواستار اجراى احكام اسلامى شدند. از جمله هيئت قائميه با رهبرى و هدايت شيخ محمد تهرانى ، ضمن انتشار اعلاميه شديداللحنى با عنوان طوفان خشم ،

خواستار فعاليت آزاد هيئت هاى مذهبى شد. متعاقب آن ، شيخ محمد تهرانى به دليل انتشار اعلاميه طوفان خشم بازداشت و زندانى شد. طبق گزارش مامور ويژه شهربانى ، اعضاى هيئت قائميه ، در مخالفت با دولت و براى آزادى شيخ محمد تهرانى ، با انتشار اعلاميه اى دست به تظاهرات زدند. (625) در بخشى از اين اعلاميه آنان آمده بود:

... علماء اعلام ! غيرتمندان اسلام ! و برادران مسلمان ! جرم حضرت حجة الاسلام طهرانى اين بود كه ايشان در ايام اخير به علت تجرى احزاب مؤ تلفه ضد دين و اهانتهاى ناروا و بيشرمانه اى كه به مقام مقدس حضرت آيت الله بروجردى از طرف آنان به جرم شئون دين اسلام و مرجعيت شيعه (چنانكه در طوفان خشم تشريح شد)، توقيف شدند و لكه ننگ ديگرى بر دامن حكومت بى دين نشست ... (626)

همچنين از سوى فدائيان اسلام نيز نسبت به دستگيرى شيخ محمد تهرانى ، واكنش هاى شديدى صورت گرفت . شيخ مهدى حق پناه ، يكى از اعضاى جمعيت ، در جلسه اى شديدا به بازداشت شيخ محمد تهرانى اعتراض ‍ كرد. (627)نواب صفوى نيز طى سخنانى در تاريخ 22/3/32، در منزل غلامرضا لنكرى ، ضمن بيان مسائلى در باب دين و انجام واجبات و ترك محرمات ، به مسئله توقيف و بازداشت شيخ محمد تهرانى اشاره كرد و گفت : در اين كشور حق گويى جرم است و اين شخص براى حق گويى توقيف شده است . و لذا بازداشت وى غيرقانونى است . چنانكه حكومت نظامى و حكومت مصدق غيرقانونى است . در صورتيكه هرچه زودتر رفع مزاحمت از اين شخص نشود، مجبوريم دست به اقدامات شديدى (628) بزنيم .

نواب صفوى چنانكه ملاحظه مى گردد، در اين زمان از اقدامات هيئتهاى مذاهبى و طلاب و روحانيون عليه دولت ، پشتيبانى مى كرد و اين عمل نيز همراه با حملات سيد عبدالحسين واحدى عليه دولت صورت مى گرفت . عبدالحسين واحدى همزمان در مسجد جامع ، درباره دولت مصدق گفت :

آقايان ببينيد كه چطور اين دولت خودش را به غش و موش مردگى مى زند. اگر نمى توانى كشور را اداره كنى ، برو كنار. چرا مردم را آلت دست قرار داده اى . هر دولت كه روى كار مى آيد. اول مى گويد، من اصلاحات مى كنم . شما از اين دولت سوال كنيد كه از وقتى كه روى كار آمده چه اصلاحاتى كرده است ؟ هيچ كار. مردم را بدبخت تر نموده است و من اعلام مى كنم كه اين دولت اگر كارى براى اين مردم انجام ندهد، او را از بين خواهم برد. (629)

همسو با مبارزات فدائيان اسلام در تهران ، شاخه هايى از تشكلهاى ايجاد شده فدائيان اسلام در شهرستانها از جمله قم ، كاشان ، كرمان ، اهواز، تبريز، سمنان ، نيشابور، شاهرود، آبادان ، مشهد، تنكابن ، و غيره فعاليت مى كردند. روزنامه منشور برادرى در شماره دوازدهم يعنى بيستم تيرماه 1332، نامه يكى از اعضاى فدائيان اسلام در خوزستان (از شهر اهواز) را منتشر كرد كه در آن خطاب به نواب صفوى نوشته بود:

خدايا توقيفم ده كه به رهبرى آموزگار و فرمانده سربازان و جوانان اسلام ، حضرت نواب صفوى ، در عشق به محبوب بزرگ اسلام ، محو و نابود شوم ....نمى دانم چه عشق شديدى است كه من به اين جمعيت خداشناس ‍ پيدا كرده ام كه سرتاپا غرق در شور و شعفم . رهبر گرامى ! برادران خوزستانى شما روز به روز به جمعيت آنها افزوده مى شود و سنگرهاى پيروزى را يكى به يكى از دنيا پرستان و ماده پرستان جهود مى گيرند و در راه تو سرسختانه پيش مى روند. به اميد تجديد عظمت عالمگير اسلام .... (630)در همان شماره منشور برادرى ، ارگان فدائيان اسلام ، اعلاميه اعضاى فدائيان اسلام در آبادان نيز در حمايت از افكار و انديشه هاى نواب صفوى به چاپ رسيد. در بخشى از آن آماده بود:

هوالعزيز، افكار بلند و همت عالى و هدف مقدس رهبر بزرگ فدائيان اسلام و بنيانگذار نهضت اسلامى شرق ميانه ، حضرت سيد مجتبى نواب صفوى ، فوق دسته بنديهاى سياسى و زد و خوردهاى شخصى است . از روزى كه نور خورشيد جمال نواب جوان و رهبر عالى شان فدائيان اسلام ، در آسمان ايران زمين طلوع نمود و بوسيله تعاليم عميق اسلامى كه در عروق جوانان دميد، صفوف نيرومند و خلل ناپذير فدائيان اسلام ، شالوده گزارده شد و چنان حرارت و گرمى ايمان اين دلبند پيغمبر صلى الله عليه و آله ، سوزان و پرهيجان بود كه نه تنها جوانان اين مرز و بوم روح تازه اى به كالبد بى روحشان دميد بلكه به خارج از محيط ما هم سرايت نموده و جوانان خون گرم مسلمان خارج از ايران را هم بيدار نمود (چون صفوف فدائيان اسلام تركيه و غيره ) و توانست در اندك مدتى تاريخ ايران را عوض ‍ نموده و پشت بزرگترين امپراطورى دنيا را بلرزاند. ما فدائيان اسلام آبادان كه از تعاليم حياتبخش و بحر بى كران فكرت حضرت نواب صفوى ، برخورداريم ، تا خون در عروقمان جريان دارد، از شخصيت بارز اين مرد حق تا آخرين قطره خونمان دفاع مى كنيم و در راه مرام مقدسش از هيچگونه فداكارى دريغ نداريم ...

چنانكه بعد از اين به مقدسات دينى و جامعه روحانيت ، خصوصا صفوف پيروزمند فدائيان اسلام توهينى شود، با قطرات خون پاكمان كه به عشق محمد و آلش صلى الله عليه و آله آميخته است ، به شدت دفاع مى كنيم . زيرا خوان ما با خون رهبرمان آميخته و عجين است . مبارزه اوج دار ما تا پيروزى نهايى ادامه دارد. بر وفاداران راه خدا هزاران سلام

بيارى خداى توانا - آبادان فدائيان اسلام (631)

شاخه هاى فدائيان اسلام در ديگر شهرها نيز فعال بودند و اين اعلام حمايتها و اعلام انزجار كه از عدم اجراى دستورهاى اسلامى و همچنان با صدور اعلاميه هايى ادامه داشت و از جمله فدائيان اسلام كرمان با صدور اولين اعلاميه پس از تاسيس ، در 15 رجب 1370 ه . ش نوشته بودند:

هوالمنتقم القهار - به تمام خائنين ، جنايتكاران و سهل انگاران در امور دينى از هر طبقه و هر مقام رئيس و مرئوس ، بدينوسيله اخطار مى شود، تمام رفتار شما بايد دقيقا طبق آيين مقدس جعفرى اثنى عشرى باشد. زيرا اين كشور اسلام و مهد تربيت شدگان مكتب جعفر بن محمد صادق عليه السلام است . اشخاصى كه در اين كشور زندگى مى كنند، بايد مواظب رفتار و اخلاق خود باشند و عملى از آنها مخالف آيين جعفرى اثنى عشرى سر نزند، و متوجه باشند كه روز انتقام نزديك است .... (632)

اعلام حمايتها و فعاليتهاى سياسى مستمر هواداران جمعيت در شهرستانها و تاسيس شاخه هاى شهرستانى در طول مبارزات سياسى آنان قطعا، نشان دهنده نفوذ كلام نواب و تاثيرات حركت اسلامى است وى در دلهاى جمع كثيرى از جوانان مذهبى و برانگيختن آنان در دفاع از دستورها و تعاليم اسلامى مى باشد.

ض - هشدار نواب صفوى به دكتر مصدق ، پيش از وقوع كودتاى 28 مرداد 32

دكتر مصدق كه با جانفشانيها و فداكاريهاى مردم ايران - در به ثمر رساندن نهضت ملى نفت - به قدرت رسيده بود و در شرايطى كه با حمايت آيت الله كاشانى ، در جريان تظاهرات مردمى 30 تير، و با سقوط دولت چند روزه قوام مجددا بر سر كار آمده بود، هرگز تمايلى به اداى دين به آيت الله كاشانى نشان نداد و تنها بر پشتيبانى و حمايت مردمى از دولتش اتكا داشت ؛ در حالى كه بخش عمده آن را هدايتهاى مردمى آيت الله كاشانى ميسر ساخته بود. (633)

دكتر مصدق پس از آنكه در پى كسب اختيارات فوق العاده بر آمد و بر سر اين مسئله در مقابل آيت الله كاشانى ، رئيس مجلس و اكثريت نمايندگان مخالف خود در مجلس قرار گرفت ، با متقاعد كردن اقليت طرفدار خود در مجلس ، به استعفا و برگزارى رفراندوم ، به انحلال مجلس شوراى ملى نيروهاى مسلح كشور، با شاه نيز درگير شد. درست در همين زمان طرفدارانش در جبهه ملى نيز به دليل خودمحوريهايش از او كناره گرفتند؛ همزمان دست توده ايها را نيز در فعاليتهاى سياسى باز گذاشت و در مقابل خشم و تنفر متعصبين مذهبى بر انگيخته شد قبل از اين نيز به دليل عدم اجراى احكام اسلامى مورد درخواست فدائيان اسلام ، آنها را از خود رانده بود.

دكتر مصدق در چنين اوضاع و احوالى همه چيز را براى از دست دادن تمام حاصل تلاش مردم در راه كسب آزاديهاى سياسى و منافع ملى ، در كنار پايبندى به ارزشهاى اسلامى فراهم ساخت . سرانجام در 28 مرداد 32، در برابر ديدگان حيرت زده همين مردم ، عده اى اوباش مزدور كه از سوى عمل وابسته به آمريكا هدايت مى شدند، دولت وى را به سادگى و با كمترين مقاومت مردمى سرنگون كردند. (634)

على رغم همه ناملايماتى كه در دوره دولت ملى بر نواب صفوى وارد شد، وى با بينش و آگاهى سياسى خود، دو ماه قبل از كودتاى 28 مرداد 1332 ش ، با ارسال نامه اى به دكتر مصدق ، در مورد در سراشيبى سقوط قرار گرفتن مملكت ، به او هشدار داد و ضمن آن ، آمادگى خود را براى حمايت و كوشش براى حفظ دولت مصدق ، در صورت اجراى احكام اسلام ، اعلام كرد. البته چنين استنباط نمى شود كه نواب از انجام كودتا توسط سپهبد زاهدى مطلع بوده و نسبت به آن هشدار داده باشد. ليكن بطور قطع بنا بر شواهد، آينده دولت مصدق را پيش بينى نموده است . متن نامه نواب به مصدق چنين است :

8 شوال المكرم 1372 ه .ق خرداد 1332 ه . ش .

هوالعزيز، آقاى دكتر محمد مصدق ، نخست وزير پس از سلام

شما و مملكت در سخت ترين سراشيب سقوط قرار گرفته ايد، چنانكه احساس كرده و معتقد شده باشيد كه نجات بخش شما و مملكت اجراى برنامه مقدس پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله مى باشد و پس از تمام جريانات گذشته ، آماده اجراى احكام مقدس اسلام باشيد، قول مى دهم كه شما و مملكت را بيارى خداى توانا و به بركت اجراى احكام و تعاليم عاليه اسلام ، از هر بدبختى و سقوط و فسادى حفظ نموده ، به منتهاى عزت و سعادت معنوى و اقتصادى برسانيم . تهران بيارى خداى توانا، سيد مجتبى نواب صفوى (635)

برغم چنين پيش بينى و احساس خطرى و همچنين پيشنهاد همكارى نواب صفوى ، پاسخى از دكتر مصدق شنيده نشد و گويا توجهى به اين هشدارها نكرده بودند به علاوه خطر آيت الله كاشانى و برخى اعضاى جبهه ملى نيز وقعى نهاده نشد و سرانجام كودتاى 28 مرداد 32، با دخالت مستقيم آمريكا و به دست سپهبد زاهدى شكل گرفت و دولت مصدق كه با فداكارى ملت ايران و تلاش تشكلهاى اسلامى و ملى ، در جريان نهضت ملى نفت ، بر سر كار آمده بود، سقوط كرد و سرآغاز دوره اى ديگر از حكومت خفقان و ديكتاتورى پهلوى فرا رسيد.

فصل سوم : سير حركت فدائيان اسلام ، از كودتاى 28 مرداد 32 تا شهادت نواب صفوى و يارانش و تداوم آن تا انقلاب اسلامى

الف - مواضع فدائيان اسلام پس از كودتاى 28 مرداد 32

پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ش ، همزمان با آغاز دوران خفقان و ديكتاتورى محمدرضا شاه كه با سركوب احزاب سياسى و مطبوعات آزاد و دستگيرى و بازداشت فعالان سياسى برجسته همراه بود، فدائيان اسلام همچنان مواضع اصولى اسلام خواهانه خود را حفظ كردند. آنها به دليل تجربيات تلخى كه از مبارزات سياسيشان در دوران حكومت مصدق داشتند و در حالى كه هر دو طرف - دولت مصدق و دولت زاهدى - را مخالف ايده ها و آرمانهاى اسلامى خود مى دانستند، در اين زمان در سير جريانات سياسى كشور، موضعى بى طرفانه اتخاذ كردند و در جريان وقوع كودتا، تنها شاهد كشمكشهاى سياسى بودند. از آنجا كه نواب با خود عهد بسته بود كه با هر دولتى كه مخالف اجراى احكام اسلامى در كشور باشد، مبارزه كند، بنا بر اين شناختى كه از مخالفت زاهدى به پايبندى نسبت به اصول و ارزشهاى دينى در جامعه داشت ، اين بار فقط به فاصله پنج روز پس از كودتاى نظامى ، ضمن ارسال نامه تهديدآميزى به زاهدى ، با انتشار اعلاميه اى ، مواضع شفاف فدائيان اسلام در برابر دولت كودتا را اعلام كرد. نواب در آن اعلاميه با اشاره به فشارهاى حكومت مصدق بر فدائيان اسلام و يادآورى اصل دوم متمم قانون اساسى آن دوره ، شاه و رجال سياسى كشور را به ترويج احكام اسلامى مذهب شيعه اثنى عشرى دعوت كرد و تنها راه نجات كشور از مشكلات سياسى ، اجتماعى ، اقتصادى را در اجراى احكام و قوانين نجات بخش اسلام دانست . وى صريحا هيئت حاكمه و دولت كودتا را غاصب و غير قانونى خواند. (636)

اعلاميه تند و شديد نواب صفوى عليه دولت زاهدى و پافشارى اين جمعيت بر كافى حكومتش ، در مقابل فدائيان اسلام نرمش نشان دهد و اين جمعيت را در فعاليتهاى خود و برگزارى مراسم شان موقتا آزاد گذارد. بدين گونه فدائيان اسلام پس از كودتاى 28 مرداد، همواره به مبارزات سياسى خود در قالب تبليغات مذهبى و دينى ادامه دادند. در اين زمان ، اغلب فعاليتهاى اين جمعيت در قالب برپائى تجمعات سياسى و مذهبى و سخنرانيهاى هدايتگر از سوى اعضاى جمعيت ، در مكانهايى چون مسجد سلطانى در بازار، مسجد محموديه در سرچشمه ، مسجد هدايت در خيابان اسلامبولى ، مسجد جامع بازار، مسجد صاحب الزمان و مسجد سنگى در شهر رى ، مسجد امام (مسجد شاه سابق ) در بازار و نقاط ديگر تهران و شهرستانها انجام مى گرفت . (637) اين در حالى بود كه در بسيارى از موارد، تجمعات فدائيان اسلام با هجوم افراد نيروى سوم و پان ايرانيست به تشنج و درگيرى مى انجاميد.

سيد عبدالحسين واحدى كه در بسيارى از اين مجالس در حضور نواب صفوى سخنرانى مى كرد، در يكى از جلسات سخنرانيش در مسجد امام (مسجد شاه سابق ) ضمن محكوم كردن كودتاگران و چپاولگران نفت ، در حالى كه دست خليل طهماسبى را بالا برده بود، خطاب به سرلشگر زاهدى ، عامل كودتاى 28 مرداد گفت ، كه آقاى زاهدى اين همان كسى است كه در اينجا رزم آرا را به جهنم واصل كرد. مطمئن باش كه اگر وظيفه شرعى ايجاب كند، با تو هم به همين ترتيب عمل خواهد شد. (638) اين صراحت و قاطعيت و دورى از محافظه كاريهاى سياسى را در همه دوران مبارزه فدائيان اسلام ، مى توان مشاهده نمود.

از جمله اقدامات فدائيان اسلام در اين مقطع ، مسافرتهاى پياپى به شهرهاى مختلف كشور، به منظور جلب حمايت علما و مردم از اهداف و فعاليتهاى اسلام خواهانه اين جمعيت بود، چنانكه سيد عبدالحسين واحدى و خليل طهماسبى ، در ديماه 1332 ش ، به همراه تعدادى از اعضاى اين جمعيت ، ضمن عزيمت به قم با آيات عظام ، آيت الله صدر، آيت الله نجفى و آيت الله شريعتمدارى ديدار و گفتگو كردند. (639)همچنين خليل طهماسبى و محمدمهدى عبدخدايى به اتفاق حاج اسماعيل ريخته گر، با سفرى به مشهد به ايراد سخنرانى ضد رژيم و دولت كودتا و سر دادن شعارهايى عليه روس و انگليس و آمريكا پرداختند. براى اولين بار در اين تجمعات مردم علنا شعار مرگ بر شاه سر دادند، متعاقب اين حركت ، خليل طهماسبى توسط مامورين شهربانى بازداشت و تحت الحفظ به تهران اعزام شد. سيدعبدالحسين واحدى پس از آزادى طهماسبى از بازداشت نيروهاى امنيتى ، طى تلگرافى به فدائيان اسلام مشهد چنين نوشت :

هوالعزيز استاد طهماسبى به اسلاميت و عزت آزاد، بيارى خدا دشمنان تنبيه مى شوند. به برادران سلام برسانيد. عبدالحسين واحدى . (640)

با درگذشتن آيت الله سيد صدرالدين صدر، (641) برخى از فدائيان اسلام ، از جمله سيدعبدالحسين واحدى و سيد محمد واحدى در تاريخ 13/10/32، به منظور شركت در مراسم ختم ايشان به قم سفر كردند. در اين مراسم نيز عبدالحسين واحدى در جمع فضلا و طلاب حوزه علميه قم به ايراد سخنرانى ضد حكومتى ، پرداخت . (642)

از جمله اين سفرها، عزيمت طهماسبى ، عبد خدايى ، و ده نفر ديگر از فدائيان اسلام به شهرهاى شمالى و غربى كشور شامل شهسوار (تنكابن )، چالوس ، رامسر، رشت ، تبريز، همدان ، و سپس شيراز بود. هدف اين گروه از سفر به اين شهرها، داير كردن كنگره فدائيان اسلام و شعبه هايى از اين جمعيت با نامهاى ديگر در هريك از آن شهرها بود. آنها در شهسوار در منزل سيدهادى ميرلوحى ، برادر نواب صفوى و داماد كربلايى على اصغر خرم آبادى ، مقيم شدند و در اين شهر به سخنرانيهاى ضد حكومتى مبادرت ورزيدند. (643)فدائيان اسلام همچنين در مقطع پس از 28 مرداد 32 تصميم داشتند افرادى چون سپهبد زاهدى ، سرتيپ بختيار، جمال امامى و دكتر امينى را به دليل هجوم به مقدسات اسلامى ، از ميان بردارند، ليكن بنا به دلايلى موفق به اينكار نشدند. (644)