وارد مِنى بشيم تكبير بگيم |
|
حمدِ نعمت خدا را بكنيم |
برويم شيطونا را تير بزنيم |
|
شيطون بزرگُ زود رمى كنيم |
وقتى او را بزنيم كلُ زديم |
|
بايست با او جنگ كنيم پيروز بشيم |
برگرديم به آرزوها برسيم |
|
عيد قربونمونا جشن بگيريم |
در نماز عيد دو سوره بخونيم |
|
عيدىِ تزكيه دريافت كنيم |
آنجا از خدا بخوايم خوبيا رو |
|
كه به آل اللّه داده عيدى يا رو |
بعد از آن نَفسها را قربونى كنيم |
|
همه ى اغيار را خودمونى كنيم |
مسلخش ذبح عظيمُ ببينيم |
|
وفدينارو به قلبها بخونيم |
قربونى مونُ بديم راه خدا |
|
يك خورده شا بخوريم بهر شفا |
بعد از آن سر تراشيم بگيم خدا |
|
بهرمو نورى بده روز جزا |
شبهاى مِنى را بيتوته كنيم |
|
تا سحر دعا و قرآن بخونيم |
روزهاى بعد بريم رمى كنيم |
|
خصلتهاى بدُ تيرشون بزنيم |
تو دعاها كه اماما خونده اند |
|
رمز و تفسير منى را گفته اند |
كلا اسرار و معانى حجّ ما |
|
تو دعاها آمده دعا، دعا |
ما بايد در همه جا دعا كنيم |
|
حقّ حجّ و سفرُ ادا كنيم |
در منى ياد كنيم از كربلا |
|
يادمون باشه اون راه و رسم را |
آنهمه قربونى را حسين داده |
|
خودش هم قربونى خدا شده |
تا ظهر روز دوازدهم باشيم |
|
مسجد خيف بريم نماز كنيم |
اونجا جاى پاى جمع انبياست |
|
جلوه گاه مشهدى بر اولياست |
ديگه اين سيرمون داره تموم ميشه |
|
زودى برگرديم روزمون شوم ميشه |
بچّه ها ديديد كه از حق اومديم |
|
تا منى به آرزوها رسيديم |
ديگه اينجا خيلى كارى نداريم |
|
برگرديد خونه توحيد برويم |
تا همه چهار سفر، تموم بشه |
|
همهِ جسمها بيادُ جون بشه |
همه باراندازشون نزد خداست |
|
همچنانكه همه چيزا از خداست |
ما بايد بريم خونش منتظره |
|
عشق ، ما رو مى بره مقتدره |
او ميگه مقام ابراهيممُ |
|
جا نمازتون جاى خليلمُ |
نشونه هاى روشنم تو خونمه |
|
هر كه واردش بشه در اَمنَمه |
بچّه ها راه طى كنيد اينجا بيايد |
|
جايزه نزد منه از من بخوايد |
هر كه نَيمَد به خودش ضرر زده |
|
من غنى ام او به خود كفر ورزيده |
مى دونيد عمره يك لب تر كردنه |
|
حج تموم كار و حاجى شدنه |
مثل موجودات از خانه او |
|
بزنيم بيرون زكاشانه او |
برويم تا عرفات و مشعرش |
|
به منى باز بيائيم در برش |
از خدا و به خدا و در خدا |
|
سوى خلق و سوى خالق با خدا |
اوّل او آخر او ظاهر او باشد |
|
خلق از او حق او و باطن او باشد |
معنى حج عزمِ اين رفت و اومد |
|
سرّ حج اين بود به قلم اومد |
دل اومد خوشگليها شو ببينه |
|
از گُل جمال او بو بگيره |
دل ميون گُل شُكر مى پروره |
|
ما چكاره ايم خودش ، همچى ميگه |
بچّه ها وقت وداع آخره |
|
از طوافمون طمعهاى ديگره |
طمع اينه كه خطاهاى مارو |
|
بيامرزد مغفرت كنه مارو |
طمع اينه كه از اولياش باشيم |
|
در قيامت نزد انبياش باشيم |
طمع اينه برويم نزد خودش |
|
بشينيم تو دومنش بهر خودش |
هم جمال كل بشيم و هم جلال |
|
هم بهاء كلّ و هم كلِّ كمال |
قطره مون دريا بشه هيچمون كنه |
|
هيچى كلُّ بمون نشون بده |
ديگه لذّت ببريم خوشمون باشه |
|
رنج و محنتِ سفر از دل بِرِه |
جنت الذّاتش باشه ماءوايمون |
|
جاگه صدقش باشه جا پايمون |
بچّه ها گفته ما شيرين بود |
|
شيوه بچگى ما اين بود |
من نخواستم براتون شعر بگم |
|
و لذا قافيه از دست دادم |
رشته را از كف جورابم دارم |
|
كه كف خونه به سنگاش ماليدم |
بچّه ها ((قمشه اى ))
را همراهمتون |
|
ببريد جا نذاريد از راهتون |
به خدا بگين كه او بيچاره است |
|
از سفر افتاده و وامانده است |
بحمداللّه والمنة تمام شد. صبح عيد غدير سال 1413 قمرى