زنان دانشمند و راوي حديث

احمد صادقي اردستاني

- ۳ -


پـاسـخ دادم : از حـمـام مـى آيـم , آن گاه رسول خدا(ص ) كه از هر فرصت براى موعظه و تربيت اجـتماعى استفاده مى كرد, فرمود : اگر كسى از شما زنان ,لباس خود را در خانه غير مادر و شوهر خود بگذارد, پرده حيا و عفافى را كه ميان وى و خداوند قرار داشته , پاره كرده است ! الـبـتـه بايد توجه داشته باشيم , ابن حجر عسقلانى اين حديث را از نظر سند ضعيف دانسته اما از نـظـر مـحـتـوى ومـضـمـون , حـديث داراى ارزش واهمـيت عقـلايى و اخـلاقى است , و هرمرد غـيـرتـمـنـدى و هر زن شريف و عاقلى هم , عملا اين جهات اخلاقى و انسانى را, كه موجب حفظ حـريـم شـخـصـيت زن , و قوام و دوام نظام خانواده مى گردد, با نهايت دقت و مراقبت آگاهانه , رعايت مى نمايند.

اضـافـه بـر اين , از مجارى و منابع حديثى تشيع هم , بيانى بر اساس همين محتوا وارد شده , وامام صادق (ع ) فرموده است : ايما امرا; وضعت ثوبهافى غير منزل زوجها, او بغير اذنه , لم تزل فى لعن; اللّه , الى ان ترجع الى بيتها.هـر زنى لباس خود را در خانه غير شوهر خود, يا بدون اذن شوهر خود در جايى قرار دهد, پيوسته مورد لعنت و نفرت خداوند خواهد بود, تااينكه آن لباس را به خانه خود برگرداند.

آرى , هــر دو حـديث , يك مـسئله اخـلاقى و پيشگيرانه مهمى را, بطور سربسته , مورد توجه قرار داده , و عاقلان از اين اشاره , به بسيارى از نكات اخلاقى , و جهات محتاطانه توجه پيدا مى كنند.

گلايه از شوهر ! :

اگر چه ام دردا خود بانوى دانشمند و خردمندى بوده , اما شوهر وى ابو دردا در عين حالى كه از يـاران رسـول خـدا(ص ) مـحـسوب مى شد, درعبادت و زهد پيشگى راه افراط و تندروى را پيش گـرفـتـه , و از ايـن نـاحـيـه هـم مـوجب اعتراض و انتقاد ياران خويش را فراهم كرده , و هم در انجام وظايف خود نسبت به همسر, راه گلايه و شكايت را گشوده است ! آرى , مى دانيم وقتى رسول خدا(ص ), ميان ياران خويش پيمان اخوت برقرار مى كرد, بين سلمان فارسى و ابودردا هم پيمان برادرى قرار داد.

بدين خاطر سلمان فارسى هرگاه فرصتى مى يافت , از باب اداى حق برادرى , به خانه ابودردا و به زيارت او مى رفت .يكى از اوقاتى كه سلمان براى ديدار ابودردا به خانه اش رفت , وى در خانه نبود, اما سلمان متوجه شد همسر وى ام دردا وضع نامرتب وژوليده اى دارد, از اين جهت ناراحت شد, و رفتار زن را مورد اعـتـراض قـرار داد كـه , چرا خود را اينگونه ژوليده و بدون رسيدگى به وضع لباس ونظافت رها كرده است ؟ !

ام دردا پـاسخ داد : سلمان ! برادر تو, ابودردا, به خودآرايى زن و مظاهر دنيا توجهى ندارد,زيرا همه روزها را روزه مى گيرد, و شبها هم به عبادت وشب زنده دارى مى پردازد ! امـا طـولـى نـكشيد كه ابودردا از راه رسيد, به سلمان خوش آمد گفت , و دستور داد براى او غذا حـاضـر كـنـند, ولى وقتى سفره پهن شد و ميزبان ,سلمان را به غذا خوردن فراخواند و خود چون روزه دار بود, به كنار نشست , چون روزه او مستحبى بود سلمان پيشنهاد كرد آن را افطار كند, و تا اوافطار نكرد سلمان هم دست به غذا نزد !

بـارى , شب فرا رسيد و سلمان همچنان ميهمان بود كه متوجه شد, ميزبان مى خواهد تمام شب را به عبادت و مناجات بپردازد.اما سلمان او را مهار كرد و گفت : بايد به استراحت و ساير تكاليف خود بپردازد.بعد ادامه داد : اى ابودردا ! آخر تو در برابر خداوند يك وظيفه دارى , نسبت به جسم خود و حفظ و اسـتـراحـت آن مـسئوليت دارى , همچنين درمقابل زن و اعضاى خانواده , يك سلسله وظائف به عهده دارى .

بـنـابـرايـن , بـعـضى از روزها را روزه بگير, برخى را هم افطار كن و خود را آزاد بگذار, هم نماز و عـبـادت داشـتـه باش , و هم به خواب و استراحت خودخوب رسيدگى كن , و بالاخره آنچه مهم است : اعط كل ذى حق حقه .بايد هرحقدارى را به حق خود برسانى .يـك شخص مسلمان عاقل كسى است كه از يكسونگرى پرهيز داشته , به راه افراط و تفريط نيفتد, وهرچيزى را در حد خود, و هركارى را در جاى خود انجام دهد.

16 ـ ام رومان , زينب :

ام رومـان , كـه نـام وى زيـنـب بوده , دختر عامربن عويمر بن عبدشمس است , كه نخست همسر عـبـداللّه بـن حـارث بوده , سپس به ازدواج ابوبكردرآمده , و براى او عبدالرحمن و عايشه را زاييده است .ايـن بـانـو را هـم , نويسندگان بهجة آلامال , الاصابه , الاستيعاب , واسدالغابه , از زنان راوى حديث شمرده , مى گويند : وقتى رسول خدا به مدينه هجرت كرد, ام رومان با دختران آن حضرت در مكه مـانـدنـد, و پـس از اسـتـقـرار رسول خدا(ص ) در مدينه , آن حضرت زيدبن حارثه و ابورافع را به مكه فرستاد كه ام رومان و تعدادى ديگر از بانوان و دختران رسول خدا را به مدينه منتقل كنند, و آن گـاه ايـنـان به مدينه وارد شدند, كه مسجد پيامبر(ص )ساخته شده , و اطراف آن هم تعدادى اطاق براى همسران رسول خدا(ص ) تاسيس گرديده بود.

در بـاره احاديثى كه از ام رومان روايت گرديده , اختلاف نظرهايى ميان مورخين و رجال نويسان بـه چـشـم مى خورد, برخى راوى قسمتى از داستان افك و تهمت به عايشه را ام رومان دانسته اند ولـى چـيـزى را كـه عموما بدان اعتراف كرده اند, تعريف و تمجيدى است كه , رسول خدا با توجه به شرايطى از اين بانو به عمل آورده است .آنان مى نويسند : رسول خدا فرموده است : من سره ان ينظر الى امراة من الحور العين , فلينظر الى ام رومان .

هر كس مايل است , به زنى از خانواده فرشتگان بهشتى نگاه كند, حتما ام رومان را بنگرد ! وقتى هم در ماه ذى حجه سال ششم هجرت ام رومان از دنيا رفت , رسول خدا در تشييع جنازه او شـركـت كـرد, بـه قـبـرى كـه بـراى وى تهيه شده بودوارد گرديد, براى او درخواست آمرزش خـداونـدى كرد, و ادامه داد : پروردگارا ! از ملاقات تو با ام رومان بيم و نگرانى وجود ندارد, چون وى نسبت به دستورهاى تو و پيامبرت , خوب رفتار كرده است .

17 ـ ام رعله قشيرى :

اين زن را نيز, كتابهاى تاريخى و رجالى , از بانوان شاعر, فصيح , و راوى حديث معرفى كرده اند, اما از خصوصيات زندگى و خانوادگى وى چيزى ارائه نمى دهند, فقط ابن عباس مى گويد : زنى كه رعـلـه قشيرى ناميده مى شد, به حضور رسول خدا(ص ) رسيد, او بانويى خوش بيان و فصيح بود, كه با احترام زياد به رسول خدا سلام و رحمت الهى ابراز داشت , و گفت : اى پيامبر(ص ) ما جماعت زنان خانه دار و پرده نشين هستيم , معاون و كمك كار شوهرهاى خود مى باشيم , فرزندان را تربيت مـى كـنـيم , كارهاى داخلى خانه را سر و صورت مى دهيم , اما از شركت در ارتش شما و جهاد در راه خدا محروم مى باشيم , و از فضيلت جنگ و جهاد بهره اى نداريم !

آرى , حال كه چنين است , ما را به كارى راهنمايى كنيد, كه جنبه معنويت ما را تقويت كند و سبب تقرب ما را به ذات مقدس خداوند, فراهم آورد.رسول خدا فرمود : ذكر خداوند, و عبادت پروردگار را, در سـرتاسر روز و شـب مـورد تـوجه قرار دهـيـد, چـشم خـود را از گناه و نگاه آلـوده بـه نـامحـرم سـخت مـهار سازيد, و آن گاه هم كه سخـن مى گويـيد, صـداى حـساس و تحريك كننده نداشته باشيد.

آن گـاه ام رعـلـه مطلب ديگرى را در ارتباط با شغل و حرفه خود, اينگونه مطرح كرد : اى رسول خـدا ! شـغـل من آرايشگرى است , و من زنان را براى شوهرهاى آنان آرايش مى كنم , آيا براى ادامه اينكار مجاز خواهم بود؟ يا چنين شغلى در شان يك زن مسلمان نيست ؟ ! پـيـامـبر(ص ) فرمود : مانعى ندارد, به كار خود ادامه بده , و بانوانى را كه احتياج به آرايش و زينت دارند, فقط براى شوهرهاى خود, اصلاح و آرايش كن .

در منابعى شيعى هم وارد شده , و امام على (ع ) مى گويد : تكليف كار زن مسلمانى را كه عروسها را آرايـش مى كرد و زندگى او با تنگى و سختى دست به گريبان شده بود, و غير از اين هم راه كار و درآمـد ديـگـرى نداشت , از رسول خدا سوال كردم , آن حضرت فرمود : شغل او ايرادى ندارد,فقط موى سر ديگران را به سر زن ديگرى وصل نكند.بـنـابـرايـن , همانطور كه فقهاى شيعه هم نظر مى دهند, شغل آرايشگرى زن براى زنان كه جهت شـوهـرهاى خود آرايش مى شوند, از لحاظ شغلى ودرآمد مانعى نخواهد داشت اين كار براى خود بـانـوان هـم جـزو تـكـالـيـف اخلاقى و حقوقى آنان نسبت به شوهر محسوب مى شود و اينكه در احـاديث بالا قيد وصل نكردن مو به سر زنان مطرح شده , بخاطر دو جهت است :

1 ـ وصـل كـردن مــو بـه سر زنان در ارتباط باديگران , مثلا به هنگـام ازدواج , براى دختران يا زنانى كه با فقر مو, يا فـقد مو, مواجهه هستند, تدليس و يك نوع كلاه گذارى و اغفال كردن ديگران محسوب مى شود, واينكار در موازين اسلامى ممنوع شمرده است .

2 ـ ايـنـكـه آرايشگر حق ندارد, موى سر بانوانى را به سر بانوان ديگرى وصل كند, بدين جهت هم هـسـت كـه , اگـر مـوى سـر زنـان نامحرم به سر زن ديگرى متصل شود, شوهر اين زن موى سر نامحرمى را كه , براى او مجاز و مباح نيست مى بيند.

خلاصه , فراموش نكنيد, داستان ام رعله شاعر و راوى حديث را مى خوانديم , او سوالهاى خود را از رسـول خـدا انـجام داد, احاديث و مطالبى آموخت , و چون بانوى باديه نشينى بود, آنطور كه تاريخ نـويـسان مى گويند, از مدينه خارج شد, و ديگر در شهر ديده نشد, تا اينكه رسول خدا(ص )وفات يافت , و ام رعله وقتى به شهر آمد كه , مدينه ديگر رسول خدا(ص ) را نداشت , و مردم هم عموما به ارتداد و ترك سخنان و سفارشهاى پيامبر(ص ), (درباره خلافت ) گرفتار شده بودند !

بـارى , در چنين روزگار سخت و تلخى ام رعله وارد مدينه شد, جاى رسول خدا را خالى ديد و با غـم جانكاه از دست رفتن پيامبر(ص ) و ظهورحوادث دردناك بعد از آن حضرت دست به گريبان گرديد.بدين خاطر به حضور امام حسن و امام حسين (ع ) رسيد, به آنان احترام و اظهار علاقه زيادى كرد, همچون پروانه دور آنان مى چرخيد, و بعد هم در كوچه ها و محله هاى مدينه مى گشت , و آه و ناله سـوزنـاكـى سـر مـى داد, بـطـورى كـه بـا شنيدن ناله هاى سوگوارانه وى , همه خانه هاى انصار همنوامى شدند, و در سوك رسول خدا, و بر حوادث تلخ پس از وفات آن وجود نازنين , آواى ناله ها, فضاى مدينه را انباشته مى ساخت !

يكى از چكامه ها و مرثيه هاى ام رعله همچنين است : يادار فاطمة المعمور ساحتها ! هيجت لى حزنا, حييت من دار.اى خانه فاطمه (ع ) اى كه روزگارى فضاى ترا عمران و آبادانى انباشته ساخته بود ! امروز امواج غم و اندوه را شعله ور مى سازى , و اما خانه دلم با وجود ياد تو آباد و زنده مى گردد !

18 ـ ام سليم , دختر ملحان :

سـرگـذشـت ام سـلـيـم دخـتر ملحان بن خالد خزرجى انصارى كه نام وى را سهله و رمصيا هم گفته اند داستان فوق العاده تكان دهنده و آموزنده اى است .ام سـلـيـم مـادر انـس بـن مالك خدمتگزار و صحابى معروف پيامبر(ص ) بوده است , اين بانو در روزگار جاهليت همسر مالك بن والداش بن مالك بود,كه به خاطر مسلمان شدن وى شوهرش از دسـت او آزرده و نـاراحت شد, خانه خود را در مكه ترك كرد, به شام رفت و در همان ديار ماند تا جان خود را از دست داد.

شـيخ طوسى مامقانى ابن اثير جزرى , ابن حجر عسقلانى , حاج ملاعلى عليارى تبريزى , محمدبن على اردبيلى غروى , و ساير مورخان ورجال نويسان ام سليم را از ياران و اصحاب ممتاز رسول خدا, و راوى حديث از آن بزرگوار شمرده اند.

همچنين رجال و دانشمندانى مانند : انس بن مالك (فرزند ام سليم ) عبداللّه بن عباس , زيدبن ثابت , ابوسلم; بن عبدالرحمن , وافراد ديگرى , ازام سليم حديث و مطلب روايت كرده اند.

ازدواج مجدد:

ام سـلـيـم وقـتى شوهر خود مالك را از دست داد, مدتى بدون همسر زندگى مى كرد, تا اينكه از قبيله خودش ابو طلحه انصارى كه مرد شجاع وثروتمند و سرشناسى بود, به خواستگارى وى آمد, امـا ام سـلـيـم در پـاسـخ او گفت : از طرفى مايل نيستم به تو جواب رد بدهم , چون در تو لياقت وشخصيت سراغ دارم و مايل به ازدواج با تو هستم , و از طرف ديگر در راه اين ازدواج مانع بزرگى وجود دارد, چون من مسلمانم و تو در وادى غيراسلام به سرمى برى , اما اگر مسلمان شوى , اسلام آوردن تو مى تواند مهريه من قرار گيرد, و بدون اينكه از تو درهم و دينارى دريافت دارم ,همسرى تـرا مى پذيرم سپس ام سليم مشغول بحث و گفتگو با ابو طلحه شد, و ادامه داد : اى ابوطلحه ! آيا اين صحيح است كه , گياهى را كه از زمين مى رويد و درخت مى شود, و تو چوب آن را مى تراشى و بـراى خود خدا مى سازى , به عبادت و كرنش در برابر آن بپردازى ؟

در حالى كه اين چوب قدرت و شـعـورى نـدارد, و نـمى تواند جلب نفع و دفع ضررى كند, و يك روز هم اين بت چوبين سوزانده مى شود ! را سـتـى , آيـا شـرم آور نـيست كه , انسان با اينهمه عظمت و قدرت , در برابر درخت و چوپ چهره خضوع و اطاعت به خاك گذارد؟ ! آرى , سـخنان محكم و عاقلانه ام سليم روى ابو طلحه تاثير خوبى گذاشت , او را به اسلام و قرآن عـلاقـمـنـد كـرد, وى هم با گرفتن يك فرصت مطالعه رفت و برگشت و در جلسه بعد جملات شـهـادت به وحدانيت خداوند, و نبوت پيامبر(ص ) را اعتراف كرد, و مسلمان شد, مسلمان خوبى هـم شـد,و سپس ام سليم با او پيوند ازدواج را برقرار كرد, و با اين ازدواج زندگى جديد او شروع شد.

اندازه مهريه :

در بـاره مـهريه بانوان در اسلام , اين جهت قابل توجه است , كه به منظور آسان برقرار شدن پيوند زنـاشويى گاهى غير از معيارهاى مادى , ارزشهاى معنوى و فرهنگى نيز مى تواند كابين نكاح قرار گيرد.و آنـطـور كـه در احـاديث و سنت پيامبر(ص ) مى خوانيم , حداقل گاهى آموزش بيست آيه قرآن گـاهـى آمـوزش يك سوره و گاهى هم آموزش همه قرآن مى تواند, از سوى شوهر, مهريه ازدواج قرار گيرد.هـمـچنين براى آسان انجام شدن پيوند مهم زناشويى , حد اقل ارزشهاى مادى , گاهى يك مشت گـنـدم و گـاهـى يـك حـلـقـه انـگشتر, در روزگارپيامبر(ص ) اسلام , مهريه ازدواج محسوب مى گرديد.

آنـجـا هم كه آموزش و تعليم قرآن از سوى شوهر نسبت به زن مهريه قرار مى گيرد, غير از اينكه چـنـين مهريه اى به خاطر آسان بودن نسبى آن , كارازدواج را سرعت مى بخشد و از عوارض تجرد مـى كـاهد, و بار فرهنگى آموزش قرآن در زندگى و در كانون خانواده , چيزى است كه ارزش آن به هيچ شكلى نمى تواند مورد غفلت قرار گيرد.

در روايت مى خوانيم : در مسجد پيامبر(ص ) در مدينه , در حالى كه رسول خدا مشغول بيان احكام اسـلامـى بـراى همگان است , بانويى بلند مى شودو با صداى بلند از آن حضرت مى خواهد, او را به ازدواج كـسـى درآورد, در هـمـانـجـا رسـول خـدا(ص ) پـيشنهاد اين زن را با مردهاى حاضر در ميان مى گذارد و مردى آمادگى خود را براى ازدواج با آن زن اعلام مى كند, اما وى براى تعيين و پرداخت مهريه مالى ندارد.

بـراى مـرتبه دوم و سوم , بانوى پشت پرده , از رسول خدا مى خواهد, او را به ازدواج كسى درآورد, ولـى باز هم همان مرد تهيدست اعلام آمادگى مى كند, ناچار رسول خدا(ص ) از وى مى پرسد : آيا چيزى از قرآن مى دانى ؟ ! و آن گاه كه مرد پاسخ مثبت مى دهد, رسول خدا(ص ) مى فرمايد : قد زوجتكها على ما تحسن من القرآن , فعلمها اياه .اين زن را به ازدواج تو درآوردم , كه آن قسمتى را كه از قرآن مى دانى , به او آموزش بدهى .

بـه هـر حـال , اسلام براى مقدار و اندازه مهريه ازدواج حد معينى در نظر نگرفته , بلكه در مرحله نخست جهت آسان انجام گرديدن ازدواج , وبعدهم به خاطر رعايت حال افراد, در شرايط مختلف , و بـخاطر تحول شرايط اجتماعى اشخاص در هرزمانى , مصالح شخصيتى و اجتماعى رامورد توجه قـرار داده , و ضمن اينكه اصل مهريه را از اركان و شرايط اجتناب ناپذير ازدواج مى داند, كم و زياد بـودن آن را به خود افراد واگذار كرده تا براساس توانايى و امكانات مادى و حيثيتى خويش , آن را حل و فصل نمايند.

امام باقر(ع ) فرموده است : الصداق كل شئ تراضى عليه الناس , قل او كثر.مهريه عبارت است از, مقدار هرچيزى , كه مردم و طرفين ازدواج , روى آن رضايت و توافق داشته باشند, خواه كم باشد, يا زياد.از طـرف ديـگـر بـراى ايـنكه ناآگاهى ها و عوام زدگى ها و رسوم خشك و پوچ قبيلگى , و آداب و فـرهنگهاى منحط و مبتذل , موجب زياده روى و افراط وبى رويه عمل كردن در ميان افراد نشود, مهريه هاى سنگين و بى رويه و كمرشكن , در موازين اسلامى , نشانه شومى و بدقدمى زنانى كه به اين كاراقدام مى كنند, معرفى شده است :

پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد : ان من شئوم المراة كثرة مهرها.را ستى از شومى و بدقدمى زن اينست , كه مهريه او سنگين و زياد از حد باشد.و يژگى هاى ام سليم .

در بـالا مـطـالـعـه كرديم , زندگى ام سليم با ازدواج مجدد, و تشكيل خانواده شروع شد, اكنون مناسب خواهد بود, تعدادى از ويژگيهاى اخلاقى اين بانوى خردمند و دانشمند و مجاهد را, مورد دقت قرار دهيم :

1 ـ ام سليم , كه از زنان فاضل و عابد در تاريخ اسلام است , اولين زنى است كه اين علاقه و بينش را نـسـبـت بـه عقيده و مرام خويش داشته , كه مهريه ازدواج خود را, ارزش معنوى مسلمان شدن با شوهر خويش قرار داده است .

2 ـ دربــاره تــاريـخ ازدواج وى نـوشـتـه اند : در حالى كه وى انس كودك يتـيم خود را در خـانه نـگـهـدارى و سـرپـرسـتـى مـى كـرد, هرچه به او پيشنهادازدواج مى شد, وى زيربار نمى رفت , و مـى گـفـت : تـا فرزند صغيرم بالغ نشود, ازدواج نمى كنم , به همين دليل وقتى انس بالغ شد, ام سليم ازدواج كرده و آن گاه انس هم هركجا مى نشست , از مادر خود ياد خير مى كرد, دعاگوى او بود, و مى گفت : خداوند, مادرم را جزاى خير بدهد, او خوب تربيت و سرپرستى مرا انجام داد.

3 ـ انس بن مالك روايت كرده : بارها اتفاق مى افتاد كه , رسول خدا(ص ) به خانه ام سليم بديدار او مى آمد, و ام سليم هم , هديه و تحفه اى را كه براى آن حضرت تهيه كرده بود, تقديم وى مى داشت .

4 ـ همچنين انس بن مالك فرزند ام سليم روايت مى كند : رسول خدا(ص ) به غير از خانه ام سليم و خـانه همسران خويش , به خانه ديگرى رفت وآمد نداشت , و مى فرمود, من نسبت به اين زن بايد لطف مهربانى داشته باشم , زيرا برادر و پدر او, به همراه من مبارزه و جهاد انجام داده اند.

5 ـ وقـتـى رسـول خـدا در مـديـنه استقرار يافت , هركسى به فراخور حال خود, براى آن حضرت هديه اى مى آورد.ام سـلـيـم هـم كـه از يك طرف عشق و ارادت زيادى به رسول خدا(ص ) داشت , و از طرف ديگر ارتـبـاط با آن حضرت را براى خود لازم و مايه افتخار مى دانست , دست انس فرزند ده ساله خود و شوهر اولش را گرفت , و او را به عنوان هديه براى خدمتگزارى به رسول خدا تحويل داد, وانس هم مـسـئولـيـت نگهبانى پيامبر(ص ) را به عهده داشت و تا آن حضرت زنده بود, وى به عنوان خادم پيامبر در كنار آن حضرت حضور داشت .

6 ـ آن گــاه كـه ام سـلـيـم انـس را تـحــويـل پــيـامبر(ص ) داد, گـفت : اى رسول خدا ! انس خـدمـتـگـزارتـست , در باره او دعاى خير انجام بده , رسول خدا(ص ) هم دعا كرد : پروردگارا ! در دارايى و فرزندان انس , و در هرچه به او عطا كرده اى ,خير و بركت قرار بده .

7ـ در بــالا اشــاره كرديم , ام سليم بانوى شجاع و دلاورى بود, بدين جهت در جنگ احد شركت داشـت , بـه تـشنگان آب مى داد, مجروحين جنگى را مداوا مى كرد و در جنگ حنين در حالى كه آبـسـتـن هـم بـود شـركت نموده و خنجرى بدست گرفته بود و مى گـفت : اين سلاح را بدست گرفته ام , تااگر كسى از مشركين به من نزديك شود, شكم او را بشكافم .و بالاخره , رفتار ام سليم در اين جنگ به گونه اى بود, كه مورد تحسين پيامبر(ص ) قرار گرفت .

تدبير و مقاومت :

ام سـلـيـم , كـه يك بانوى مجاهد و دانشمند است , از نقطه نظر تدبير منزل , و برخورد ماهرانه با مـشـكـلات و مـصائب زندگى هم , به كياست وخردمندى شايسته اى كه , ناشى از ايمان آگاهانه اوست , آراسته است .

چــنــانكـه نـوجـوان ام سـليـم و ابـوطـلـحه يعنـى ابـوعـمير كه ســخت مـورد علاقه آنان بود, بيمار شد و درگذشت , ولى ام ســليم خـبرنـاراحـت كـنـنده مـرگ فرزند را نخـست از پدر مخفى داشــت , و هــمــيـنــكـه پــدر خــواسـت كنـار بـستر نـوجـوان بـه احـوالپرسى بـرود, مـادر گفـت : و در حـال اسـتراحت اسـت ,آن گـاه ام سـليم بـراى شـوهر خسـته از سـر كار آمده سفره غــذا گــســتـرانـيـد, بـعـد خود را آراست و به رختخواب رفتند, و همينكه صبح شد, به شـوهر گـفــت : اگــر هــمـسايـگان به كسى امانتى بدهند, و او مدتى از آن امانت استفاده كند, و آن گـاه آن هـمـسـايگان امانت خود را بازپس گيرند, آنوقت كسى كه امانت را گرفته بـود ناراحت شود, و سروصدا و گريه سردهد, صحيح است ؟ !

ابو طلحه پاسخ داد : اين كار صحيح نيست , و پس دادن امانت , آه و ناله اى ندارد ! آن گـاه ام سـلـيـم توضيح داد : حال كه چنين است , توجه داشته باش , كه خداوند فرزندى را به عـنـوان امانت بما داده بود و اكنون او را پس گرفته , وفرزند دلبند ما از دنيا رفته است , حال بايد صـبـر و حـوصـله پيشه سازى , لب به آه و ناله نگشايى و مرگ فرزند را به حساب خداوند بگذارى , زيراخداوند امانت خود را پس گرفته است , و بايد او را بخاك بسپاريم .و قتى ابوطلحه داستان صبر و تدبير ام سليم را براى رسول خدا توضيح داد, آن حضرت به درايت و مقاومت ام سليم آفرين گفت , در باره او دعاى خير كرد, و اضافه نمود : خدايا ! شب اين زن و مرد را مبارك گردان .آرى , آنـطـور كه نوشته اند, ام سليم همان شب باردار گرديد, و آنروز هم كه فرزند او به دنيا آمد, نـوزاد خـويـش را در پـارچه اى پيچيد, و براى كام برداشتن و نامگذارى او را به حضور رسول خدا آورد, و آن حـضـرت هـم در حـق نـوزادى كـه عـبـداللّه مـوسـوم گـرديـده بـود, دعـا خـير و سعادت آفرين انجام داده .

در اثـر دعـاى رسـول خدا(ص ) بود كه , عبداللّه انسان موفق و پربركتى گرديد, تا آنجا كه از او نه فرزند بوجود آمدند كه , همه قارى قرآن و حاملان علم و دانش گرديدند.خـلاصه , ابوطلحه شوهر ام سليم كه نام وى زيدبن سهل ب بود, از نقباى رسول خدا(ص ) محسوب مى گرديد, در بيعت عقبه حضور داشت , درجنگهاى بدر, احد, خندق و ساير جنگها شركت نمود, تـيـرانـداز مـاهـرى بـود, صـداى غـرايـى داشـت تـا آنـجـا كه , رسول خدا(ص ) مى فرمود : فرياد غراى ابوطلحه در سپاه من , از يك گروه سپاه بهتر است .

ابـو طـلـحه در زمان حيات رسول خدا(ص ), چون پيوسته در همه جنگها شركت داشت , موفق به روزه گـرفـتن نمى شد, بدين جهت بعد از وفات رسول خدا, تا سال 50 هجرت كه زنده بود, تمام مـدت آن چـهـل سـال را بـه غـيـر از روزهـاى عـيـد فـطـر و عيد قربان كه روزه گرفتن حرام مى باشد,پيوسته روزه دار بود ! و ام سليم با وجود لياقت شخصى , توفيق همسرى و زندگى با چنين مرد بزرگوار و عابد و صالحى را نيز داشت .

پذيرايى از پيامبر(ص ). داسـتـان ديـگـرى را كه در زندگى ام سليم بايد مورد ملاحظه قرار دهيم , داستان پذيرايى او از رسول خداست .بـرايـن اسـاس , انـس روايـت مـى كند : يك بار كه ابوطلحه وضع گرسنگى ناراحت كننده رسول خـدا(ص ) را مـشاهده كرده بود, مرا فرستاد تا براى خوردن غذا آن حضرت را به خانه دعوت كنم , رسول خدا(ص ) هم دعوت را پذيرفت و با افرادى كه همراهش بودند, به خانه ابوطلحه آمد !

آن گــاه ابوطلحه كه از وضـع غذاى موجود در خانه با خبر بود, با همسر خويش ام سليم مـطرح كـرد : عـده زيـادى هم همراه پيامبر(ص ) هستند, درحالى كه غذاى موجود براى افراد محدودى است , اما رسول خدا(ص ) كه متوجه وضع شده بود, و شايد هم راز آنگونه آمدن با چنين جمعيتى , اين جهت بود, به ام سليم فرمود : هرچه را در خانه موجود دارد بياورد, ام سليم هم چند دانه نان جو مـوجـود را آورد, و به دستور رسول خدا(ص ) درظرف بزرگى خرد كرد, و آبگوشت تهيه شده را روى آن ريـخـت , و پـيامبر(ص ) در حالى كه دست پربركت خود را روى آن گذاشته بود, آن غذا بـاعـنـايـت خـداوند و معجزه الهى آنقدر بركت يافت , كه جمعيت موجود كه تعداد آن را هفتاد يا هشتاد نفر تشكيل مى داد, ده نفر ده نفر غذا برداشتند, وهمه سير شدند.و ام سليم ميزبان و شوهرش , هم به خاطر ظهور معجزه اى الهى , و هم براى سير كردن گرسنگان آنروز مدينه , سرفراز و خرسند گرديدند.بـه هـرحـال ام سـليم موسوم به رميصا كه او را بانوى عقلمند شمرده اند, و اعمال و رفتار او را هم مـورد مطالعه قرار داديم , در سايه ارتباط نزديك بارسول خدا(ص ) اين توفيق را يافته است كه , از آن حـضـرت تـعـداد چـهـارده حـديـث روايت كند ك تعدادى از آنها را از نظر گذرانديم , يكى از مـهـمـترين احاديث وى هم , همان حديث صبر و مقاومت و تدبير و كياست او, در ماجراى ازدست دادن فرزند نوجوان او بود.

پيامبر اسلام , فرموده است : در عالم خواب مشاهده كردم , داخل بهشت شده بودم , و رميصا همسر ابوطلحه انصارى در آنجا حضور داشت .

19 ـ ام سليط. :

ام سـلـيـط مـادر سـلـيط بن ابى سليط بن ابى حارثه از بانوان صحابى و راوى حديث بوده , شيخ طوسى , عليارى , و اردبيلى , وى را از صحابه رسول خدا(ص ) دانسته اند.وى از بانوانى است كه با پيغمبر(ص ) بيعت نموده , و حتى در ركاب رسول خدا(ص ) در جنگ احد هم شركت جسته است .عـمـربن خطاب مى گويد : در روز جنگ احد ام سليط مرتب مشكهاى آب را پر مى كرد, و براى ما مى آورد.ام سـليط, وقتى همسر خود را از دست داد, با مالك بن سنان ازدواج كرد, و ابو سعيد خدرى را به دنـيـا آورد, كـه در نـتـيـجـه ابوسعيد با سليط بن ابى سليط فرزند قبلى ام سليط برادر محسوب مى گردند.

بـه هـرحال , ام سليط از بانوان فاضل و دانشمند انصار شمرده شده , يونس , وليث بن عبدالملك , و ثعلب; بن ابى مالك قرطبى , از وى حديث روايت كرده اند.

20 ـ ام سليمان :

ام سـليمان را, برخى همان ام سليم دخترابى حكيم دانسته اند, و شايدهم اين بانو خواهر, ام سلمه باشد.در عـيـن حـال ام سليمان از بانوان راوى حديث دانسته شده , از مادر انس بن مالك حديث روايت نـمـوده , و حفصه دختر سيرين از وى حديث روايت كرده چنانكه عبداللّه بن طيب هم از او حديث روايـت نـمـوده كـه وى گـفـتـه اسـت : بـا تـعـدادى از زنـان سالخورده , و باز نشسته از عادت مـاهـيـانـه بـرخـود كردم , كه آنان نماز واجب خود را به صورت جماعت با رسول خدا(ص ) انجام مى دادند !

شـيخ طوسى هم در كتاب تهذيب باب تلقين افراد محتضرو در كتاب استبصار باب وضوى قبل از غسل ميت احاديث ام سليمان را روايت كرده است اما از ساير خصوصيات زندگى و خانوادگى اين بانو, در تاريخ آثارى بدست نيامد.

21 ـ ام سنان اسلمى :

ام سنان اسلمى هم , يكى از بانوان شجاع , مجاهد,و دوستدار اهل بيت (ع ) است .او از رسول خدا(ص ) حديث روايت كرده , و ابن عباس , و دختر ام سنان ثبيته دختر حنظله اسلمى از ين بانو روايت نقل كرده اند.ام سـنـان مى گويد : به حضور رسول خدا(ص ) رسيدم , و براى پذيرفتن دين اسلام , با آن حضرت بيعت كردم , آن گاه حضرت به دست من نگاه كرد,و فرمود : چرا نبايد كسى از شما زنان , در ناخن خـود تغييرى بدهد و آن را كوتاه كند؟ و شايد هم ام سنان رنگ يا تغييرى در ناخن خود داده بود, كه در بيرون از چارچوبه خانواده و براى غير شوهر, زينت و جلوه گرى محسوب مى شده و ممنوع بوده است .

هـمـچنين ام سنان مى گويد : بار ديگرى به حضور رسول خدا(ص ) رسيدم , آن حضرت را زيارت كردم و عرضه داشتم : براى درخواست حاجتى نيامده ام , آن حضرت هم فرمود : اگر بى نياز باشى و درخواست چيزى نداشته باشى , چنين روشى براى تو بهتر خواهد بود.

خـلاصـه , ام سـنـان بـا رسول خدا(ص ) بيعت كرد, به وجود نازنين آن حضرت علاقه زياد داشت , حديث روايت مى نمود, و چون بانوى دلاور وشجاعى بود, آن گاه كه پيغمبر(ص ) به همراه ارتش اسـلام , آمـاده فـتـح قـلـعـه هـاى خيبر مى گرديد, ام سنان هم خود را به آن حضرت رسانيد, و گـفـت : ـن هـم دوسـت مـى دارم هـمـراه تـو باشم و در جبهه جنگ براى سپاه آب تهيه كنم , مجروحين را مداوا نمايم , و از اثاث و وسائل ارتشيان مواظبت كنم .

رسـول خدا(ص ) هم فرمود, مانعى ندارد, بانوان ديگرى هم مى آيند, ام سلمه هم در جبهه شركت مى كند, و تو نيز با ام سلمه كه بيشتر اوقات نزد من هست همراه باش .

آرى , ام سـنـان , چنين بانويى بوده , چنانكه او مى گويد : ما زنان به همراه رسول خدا در نمازهاى جمعه و جماعت , و نمازهاى عيد فطر و عيد قربان ,شركت مى كرديم .

22 ـ ام شريك انصارى :

شيخ طوسى ام شريك انصارى را, از ياران و صحابى رسول خدا(ص ) شمرده است .آن طـور كـه سـيد محسن امين هم مى نويسد : زنانى كه با كنيه ام شريك معروف شده اند, متعدد هـستند و به راستى كتابهاى تاريخى و رجالى هم بانوانى را با اين عنوان مطرح كرده اند, و تفكيك خصوصيات زندگى آنان هم كار مشكلى است .

در عـيـن حـال , احـتـمـال داده مى شود, اين ام شريك دختر انس بن رافــع امرئ القيـس بن زيـد انـصــارى از قبيله بنى اشهل باشـد, كه با رسـول خـدا هم بيعت كرده و در باره او نوشـته اند : وى بانوى ثروتمند و نيكوكار و بزرگوارى بوده , كه خانه او محل ورود ميهمانهاى فراوانى بوده است , و او به عنوان انفـاق در راه و رضـايت خداوند, از آنان پذيرايى و خدمت مى نموده است .

بـرخـى هم نوشته اند : رسول خدا با ام شريك ازدواج كرده , چون مى فرمود : من دوست مى دارم با زنى از انصار وصلت كنم , اما آن حضرت به خاطرغيرت خاص قبيله اى آن روز, با ام شريك همبستر نشده است !

شهربن حوشب مى گويد : ام شريك انصارى براى من روايت كرده و مى گفت : رسول خدا(ص ) به ما دستور داد : بر جنازه مردگان , سوره فاتحة الكتاب را بخوانيم .

23 ـ ام سعد انصارى :

ام سعد دختر زيدبن ثابت انصارى كه برخى هم وى را همسر زيدبن ثابت دانسته اند, از بانوان راوى حديث بوده , و محمدبن زاذان نيز از وى ,حديث روايت كرده است .بـرخـى از احـاديثـى را هم كه ام سعد روايت كرده عبارتند از :

1ـ وى مـى گـويـد : از رسول خدا(ص ) شنيدم كه مى فرمود : هرگاه حجامت و خونگيرى از خود انجام داديد, خون خارج شده از بدن را, در زمين دفن كنيد.

2ـ هـمـچـنـيـن ام سـعـد انـصـارى روايـت مـى كـنـد : ان الـنـبى (ص ) كان اذا سافر, لم تفارقه المراة والمكحلة , يكونان معه .روش پـيـامـبـر(ص ) چنين بود كه , هرگاه به مسافرت مى رفت , آئينه و سرمه دان را از خود جدا نمى كرد.و براى رعايت نظافت و بهداشت , اين دو وسيله را كه , سرمه دان آن جزو وسائل بهداشتى و تقويتى آن روز محسوب مى شد, همراه خودمى برد.

3ـ مـحـمـد بن زاذان از ام سعد روايت كرده , كه او مى گويد : رسول خدا(ص ) فرمود : براى وضو گـرفتن ده سير آب , و براى غسل انجام دادن (تقريبا)سه كيلو گرم آب كافى خواهد بود, اما پس از مـن افرادى مى آيند, و اين مقدار آب را براى وضو و غسل كافى نمى دانند, اينان بر خلاف سيره وسـنـت مـن رفـتـار مى كنند, در صورتى كه افرادى كه از سنت و شيوه من اطاعت مى كنند, در حظيرة القدس با من همراه خواهند بود, زيرا سيره اهل بهشت همچنين مى باشد.

در بـاره احاديثى كه از ام سعد مطالعه كرديم , سه توضيح زير مورد اهميت است :

الف : حجامت در احاديث بسيارى از سوى پيشوايان اسلام , موردسفارش قرار گرفته , و آن روزها اين عمل به عنوان يـكـنـوع مـداوا و مـعالجه در ميان مسلمانان عملى مى شده , و امروز هم در شكل منظم و جديد, دربـرخـى از مـناطق معمول است , و نكته مهم بهداشتى در باره حجامت اينست , كه توصيه شده خون آن كه عموما فضولات خون است , در زير زمين دفن گردد, تا از آلوده و كثيف نمودن محيط زيست انسانى , جلوگيرى به عمل آيد.

ب : در باره استفاده از سرمه براى مرد و زن هم , در احاديث اسلامى , توصيه هاى فراوانى وارد شده , در مورد تاثير بهداشتى و تقويتى آن هم , دراحاديث مى خوانيم : استفاده از سرمه , سبب خوش مزه شدن دهان , سبب رشد موها, موجب تقويت چشم و نيروى جنسى مى گردد.

ج : موضوع وضو گرفتن و غسل نمودن با آب كم , كه به عنوان يك توصيه مهم مستحب و اخلاقى , مـورد سـفـارش قرار گرفته , در شرايط محدوديت آب و نبودن زندگى شهرى متمدن آن روز و امـروز هـم در بـرخـى از مـواقـع و مـنـاطـق , مـورد عمل واقع شده , و افرادى هم كه در شرايط مـحـدودزنـدگى قرار گرفته اند, مى دانند وضو و غسل با آب كم از لحاظ فقهى صحيح است , و قابل عمل هم مى باشد.

چـنـانـكه اين مسئله مستحب و مطلوب , ضمن اين كه از روحيه وسواسى و روشهاى اسرافكارانه جـلوگيرى مى كند, و در بالا مطالعه كرديم , اين موضوع در منابع شيعى و از طريق راوى ديگرى هم با همين متن و عبارت آمده است :

محمدبن على بن الحسين (امام باقر(ع مى گويد, رسول خدا(ص ) فرمود : الوضؤ مد والغسل صاع , وسياتى اقوام بعدى يستقلون ذلك , فاولئك على خلاف سنتى , والثابت على سنتى معى فى حظيرة القدس .

مـطـلـوب است كه وضو تقريبا با ده سير آب , و غسل با حدود سه كيلو گرم آب انجام شود, اما به زودى بـعـد از مـن افـرادى مـى آيند, كه اين مقدار آب را به خاطر روحيه وسواسى كه بدان مبتلا هـسـتـند كافى نمى دانند, و به خاطر خلاف و اسرافكارى خود, برخلاف سنت من عمل مى كنند, درصـورتـيـكه افرادى كه بر سنت من ثابت بمانند, و از اسراف و تجاوز از حد خوددارى كنند, در حظير; القدس بهشت , كه جايگاه افراد مقدس و بلندمرتبه است , به همراه من خواهند بود.

24 ـ ام عطيه انصارى :

نـام ام عطيه , دختر حارث انصارى نسيبه بوده , و دانشمندان رجالى مانند : شيخ طوسى , اردبيلى , وعليارى تبريزى , وى را راوى حديث و از ياران بزرگ و خدمتگزار رسول خدا(ص ) دانسته اند.

ابـن سـعد مى نويسد : ام عطيه انصارى , با پيغمبر(ص ) بيعت كرد و مسلمان شد, با آن حضرت در جنگها شركت نمود, و از آن بزرگوار, حديث روايت كرده است .آرى , ام عطيه گاهى در محضر رسول خدا(ص ) حضور داشته , و مطالبى را كه روايت كرده , خود بـطـور مستقيم آن را از رسول خدا مى شنيده , وبراى ديگران بازگو مى كرده است , و افرادى هم مـانـنـد : انـس بـن مـالـك ,مـحـمـدبـن سـيـريـن , حـفـصـه دخـتـر سـيـريـن , اسـمـاعيل بن عبدالرحمن ,وعبدالملك بن عمير از ام عطيه حديث روايت نموده اند.

احاديث ام عطيه .

1ـ حـفـصه دختر سيرين مى گويد : ام عطيه به من گفت : من با رسول خدا(ص ) در هفت جبهه جنگ شركت كردم , و كار من در جنگ اين بود كه ,براى ارتشيان غذا مى پختم , از اثاث و اموال آنها مراقبت مى كردم , به معالجه مجروحين مى پرداختم , و از بيماران نگهبانى و پرستارى داشتم .

2ـ هـمچنين حفصه از ام عطيه روايت مى كند, كه او گفته است : وقتى دختر رسول خدا زينب از دنيا رفت , رسول خدا(ص ) مرا تعليم داد كه , جسدزينب را سه بار با آب خالص , و آب سدر و كافور غـسـل بـدهـم , و آن گـاه كـه ايـن مـرحـلـه از كار تمام شد او را با خبر كنم , من هم پس از اين مـرحله ,رسول خدا(ص ) را مطلع كردم , آن گاه آن حضرت پارچه اى آورد, و مرا راهنمايى كرد تا بدن را كفن كنم .

تـعدادى از تابعين هم , مسئله غسل ميت را از ام عطيه آموخته اند, و محمدبن سيرين هم جزو اين گروه است .وخلاصه ام عطيه هم مردگان را غسل مى داد, و هم غسل مردگان را به ديگران مى آموخت .

3ـ در بـيـان ديـگـرى ام عطيه روايت مى كند : آن گاه كه ما با رسول خدا(ص ) بيعت كرديم , آن حضرت از ما پيمان گرفت , كه نوحه سرايى نداشته باشيم .

4ـ هـمچنين ام عطيه روايت مى كند : رسول خدا(ص ) به ما و دختران بالغ و زنان خانه دار دستور داد, از خانه خارج شويم و در نمازهاى عيد فطر وعيد قربان شركت كنيم , و به زنان مبتلا به رگل هم دستور داد, از شركت در مسجد و محل نماز خواندن مسلمانان پرهيز داشته باشند.

5ـ ام شـراحيل كنيز ام عطيه روايت مى كند : بارها اتفاق مى افتاد كه , على بن ابيطالب (ع ) به خانه ام عطيه مى آمد, و خواب كوتاه نيمروز خود را آنجاانجام مى داد.