زنان دانشمند و راوي حديث

احمد صادقي اردستاني

- ۲ -


2 ـ در مـورد ديـگـرى عـبـزار بـن حريث از ام حصين روايت كرده , كه اين بانو مى گويد : رسول خـدا(ص ) را در حـال احرام مشاهده كردم , و احرام آن حضرت هم بدين شكل بود, كه پارچه اى به خـود پـيـچـيده , و قسمتى از آن را از زير شانه خود عبور داده بود, و ضمن اين كه مطالب زيادى بـراى مـردم بـيان مى كرد, ادامه داد : ياايها الناس اتقوا اللّه وان امر عليكم عبد حبشئ , فاسمعوا له واطيعوا, ماقام فيكم كتاب اللّه تعالى .

اى مردم ! دا را در نظر داشته باشيد, و اگر يك برده حبشى هم رهبرى شما را بعهده گرفت , در صـورتـى كه احكام قرآن كريم در ميان شما استواراست و جريان دارد, سخنان آن رهبر را گوش كنيد, و از دستورهاى او اطاعت داشته باشيد ! البته , در باره اين حديث كه از منابع اهل سنت وارد شده , توضيح دو نكته ضرورى خواهد بود :

الـف : در بـاره احـرام مردها, همانطور كه ملاحظه كرديد, در حديث آمده بود كه , بخشى از لباس احـرام رسـول خدا(ص ) از زير شانه اش عبور داده شده بود, در حالى كه در فقه ما چنين دستورى پذيرفته شده نيست , وبلكه لباس احرام بايد روى شانه و بطور طبيعى قرار گيرد.

ب : در بـاره شـرايـط امامت و رهبرى در امت اسلامى , اضافه بر عمل به قرآن كريم , مسئله حضور سـنت و عترت نيز به عنوان بيانگر و مفسر احكام كتاب خداوند بطور جدى بايد مورد نظر باشد, و طـبـق مـوازين اسلامى , گوش دادن به سخن و اطاعت از هركسى , اگر چه اهل گناه و نقص و عيب باشد مجاز نمى باشد, چه اينكه پيشواى اسلامى بايد اسوه حسنه و الگوى رفتارى پيامبر(ص ) در ميان امت مسلمان باشد.

8 ـ ام حكم , دختر زبير :

ام حكم دختر زبير بن عبدالمطلب بن هاشم قريشى هاشمى است .شـوهـر او ربـيع; بن حارث بن عبدالمطلب مى باشد, و اين بانو خواهر ديگرى دارد كه ضباع; ناميده شده , و همسر مقدادبن اسود دئلى بوده است .

ام حـكـم اهـل مـكـه بود, در همان روزهاى طلوع اسلام , با رسول خدا بيعت نمود و اسلام آورد و سپس از مكه به مدينه هجرت نمود, و در آن شهرمى زيست .پـسـر ام حكم از مادر خود روايت كرده , كه او مى گويد : رسول خدا به خانه خواهرش ضباعه وارد شـد, و او بـراى پـيـامـبر(ص ) يك سردست گوسفندى را كباب كرد, و آن حضرت گوشت آن را خورد, و سپس نماز خود را خواند و آن گاه خانه ضباعه را ترك گفت .

خلاصه , مرحوم شيخ ذبيح اللّه محلاتى , ابن حجر عسقلانى , و ابن عبدالبر, ام حكم را راوى حديث از رسـول خـدا دانـسـته اند و همانطور كه روش اخلاقى اجتماعى و مردمدارى پيامبر اسلام (ص ) اقـتـضـا مـى كرد, كه به خانه افراد مسلمان و شايسته رفت وآمد داشته باشد, تا از اين راه تحبيب قلوب و گسترش فكر و فرهنگ به وجود بياورد, آن حضرت گاهى به خانه ام حكم نيز مى رفت و حـتـى در يـك نوبت كه از سرزمين خيبر برگشته بود,حدود سه شتر مواد خوراكى هم براى وى آورده بود.

از طـرف ديـگـر, ارادت و عـلاقـه ام حـكـم نيز به رسول خدا(ص ) به حدى بود, كه طى روايتى مى گويد : وقتى براى رسول خدا(ص ) بيمارى و كسالتى پيش آمده بود, من و فاطمه زهرا(س ) به حـضور آن حضرت رسيديم و در حالى كه ناراحت بوديم درخواست كرديم آن حضرت دعايى را به مابياموزد, فرمود : دعايى را به زنان بنى بدر آموخته ام , اما اكنون شما را به دعاى بهترى راهنمايى مى كنم , كه آن را بعد از هرنمازى بخوانيد.پـيـامبر(ص ) دعا و ذكر مناسبى را به آنان آموخت , اما متاسفانه , تا آنجا كه بررسى شد, از متن آن ذكر و دعا چيزى بدست نيامد !

9 ـ ام ايمن , بركه :

ام ايمن , كه نام او بركه است , دختر ثعلبه بن عمرو بن حصن بن مالك مى باشد.ام ايـمـن خـدمتگزار آمنه مادر پيامبر(ص ) بود, كه به عنوان ارث به پيامبر(ص ) منتقل شد, و آن گـاه هـم كـه رسـول خـدا(ص ) مادر خود را از دست داده بود, ام ايمن پرستارى وى را عهده دار گـرديـد, و به اصطلاح او خدمتگزار رسول خدا محسوب مى شد, و بارها رسول خدا مى گفت : ام ايمن : پس ازمادرم آمنه مادر من است .

گاهى هم رسول خدا(ص ) او را عضو خانواده و يادگار اهل بيت خويش مى خواند.آرى , ام ايـمـن را يـكى از بانوان نمونه و ممتاز تاريخ اسلام , در ميان ياران فداكار پيامبر(ص ) بايد دانـسـت , زيـرا مجموعه حركات و كوششهاى او درطول زندگى پر بركتش در مورد وابستگى به پـيغمبر(ص ) و خاندان پاك رسول خدا, يك زندگى درخشان و افتخارآميز و سراسر پرعظمتى را به ارمغان آورده , كه موارد حساس و ارزشمند آن را در زير مرور مى كنيم :

1 ـ وقـتـى رسول خدا(ص ) با خديجه ازدواج كرد, ام ايمن را از قيد بردگى آزاد نمود, و اين بانو با عبيد بن زيد ازدواج كرد, و داراى فرزندى شد كه او را ايمن ناميدند.عبيد بن زيد هم از ياران رسول خدا محسوب مى گرديد, كه در جنگ خيبر شركت نمود و شهيد شد.

2 ـ زيدبن حارثه , غلام خديجه بود, كه او را به پيامبر(ص ) بخشيد.پـيـامـبـر هم او را آزاد كرد و بعد از نبوت رسول خدا(ص ) زيد با ام ايمن ازدواج نمود, و اين زن و شوهر صاحب فرزند پسرى شدند, كه نام او رااسامه گذاشتند.

3 ـ نوشته اند : وقتى ام ايمن مى خواست از مكه هجرت كند, مركب و زاد و توشه راهى نداشت , و در آن سـاعت روزه دار هم بود و بدين ترتيب مكه را ترك گفت و راه مى پيمود كه تشنگى شديدى به او دست داد, اما ظرف آبى از سوى آسمان به سوى او سرازير شد, آن گاه ام ايمن از آن آب نوشيد و سيراب گرديد.او بارها مى گفت : از آن تاريخ به بعد هرگز گرفتار تشنگى شديد نشدم , و حتى در گرمترين هوا مى توانستم به راحتى روزه دار شوم !

4 ـ ام ايمن علاقه زيادى به رسول خدا(ص ) داشت , و پيامبر(ص ) هم نسبت او بسيار مهربان بود و از وى تـجـليل مى كرد و مى فرمود : هركس مى خواهد با يكى از زنان بهشتى ازدواج كند, با ام ايمن پيوند زناشويى برقرار كند.آن گاه او را به ازدواج زيدبن حارثه درآورد.

5 ـ زياد اتفاق مى افتاد كه , رسول خدا(ص ) به خانه ام ايمن مى رفت , و اين بانو هم براى آن حضرت شـير مى آورد, اما يا رسول خدا روزه بود و ازخوردن شير ممنوع بود, يا مى فرمود : شير ميل ندارم , ولـى در آن فـضـاى مـعـنـوى و انـسـانى كه رسول خدا با ياران خويش داشت , در مقابل ام ايمن هم لبخندى زد و ظرف شير را برمى گردانيد.

6 ـ ام ايمن , اين بانوى مجاهد و با فضيلت , در جنگهاى احد حنين و خيبر شركت كرده , و در جنگ احد آب به سربازان اسلام مى داد, ومجروحين جنگى را زخمبندى و مداوا مى كرد.

7 ـ بعد از وفات رسول خدا(ص ), ام ايمن بسيار غمناك بود و گريه زيادى مى كرد, وقتى هم علت زيـاد گـريـه كردن او را سوال مى كردند, وى پاسخ مى داد, مى دانستم پيامبر(ص ) هم مانند افراد ديـگر بالاخره روزى وفات خواهد كرد, اما گريه من بدين خاطر است , كه با ازدست رفتن رسول خدا,روزنه وحى آسمانى هم به روى ما بسته خواهد شد.

8 ـ مقام بلند اين بانوى پاك و سالم در نظر رسول خدا تا آنجاست , كه وقتى آن حضرت مى خواهد از مـكـه بـه مدينه هجرت كند, ودايع و امانتهايى راكه از مردم نزد او بود, آن را به ام ايمن تحويل مى دهد, و به على (ع ) سفارش مى كند, آن را از ام ايمن تحويل بگيرد و به صاحبهاى آنها برگرداند.

9 ـ هـمـانـطور كه در بالا يادآور شديم , روابط اخلاقى و معاشرتهاى اجتماعى رسول خدا(ص ) , با يـاران و حـتى زنان صحابى , بقدرى صميمى وخالصانه بود, كه در خانه آنها از آنها ديدن مى كرد, آنـان را تـكـريـم و تـجـلـيل مى نمود, و حتى با زنان سالمند در يك فضاى پاك و معصومانه مزاح هم معمول مى داشت .چـنـانكه مى نويسند : يك وقت ام ايمن به حضور آن حضرت وارد شد و گفت : مرا بر مركبى سوار كن يا مركبى به من بده .

رسـول خـدا(ص ) فـرمود : ترا به گرده يك بچه شتر ماده سوار مى كنم ! ام ايمن گفت : اى رسول خدا ! بچه شتر توانائى سوار شدن مرا ندارد.امـا پيامبر(ص ) همچنان تكرار كرد, ترا جز بر گرده بچه شترى حمل نخواهم كرد ! و به راستى به حـسـب ظـاهـر اين يك مزاح بود, اما در واقع همان شتر بزرگى هم كه قدرت حمل بار و افراد را دارد, بالاخره بچه شتر است كه بزرگ شده , يا مثلا بچه حيوان ديگرى نيست .

احاديث ام ايمن :

از سـراسـر زنـدگـى حـدود هشتاد ساله ام ايمن حدود شصت سال آن در ارتباط با پيامبر(ص ) و خـانـدان او سـپرى شده , و اين بانو طى اين مدت طولانى , كه حتى گاهى رسول خدا(ص ) براى ديدن او به خانه اش مى رفت .

سـخـنها شنيده , درسها آموخته , صحنه ها ديده , وقايع مشاهده كرد, و بالاخره مطالب فراوانى در قـالب حديث از رسول خدا(ص ) روايت كرده , كه چهار مورد آن را از نظر مى گذرانيم :

1 ـ ام ايمن مـى گـويـد : رسول خدا(ص ) نسبت به يكى از افراد خانواده خود, چنين سفارش مى كرد : اگر ترا بـاآتـش هم بسوزانند, هرگز چيزى را براى خداوند شريك قرار مده , در هرشرايطى از پدر و مادر خـود اطـاعـت داشته باش , هرگز بدون جهت نمازخود را ترك مكن , زيرا كسى كه بى جهت نماز خـود را از دست مى دهد, پيوند بندگى خود را با خدا قطع كرده است ! هيچگاه مى گسارى مكن چون اين آلودگى سر منشا همه تبهكارى ها است , هيچوقت گرد گناه و معصيت مرو, زيرا مورد خشم و غضب خداوند قرار مى گيرى .

2 ـ در ماجراى غصب فدك فاطمه زهرا(س ) ام ايمن را براى اداى شهادت , به مسجد مدينه دعوت كرده است و اين بانوى بزرگ و مجاهد و مهاجرو مومن , كه پيامبر(ص ) او را زن بهشتى ناميده , به حمايت دختر بزرگوار رسول خدا(ص ) شتافته , و دفاعيات خوبى انجام داده است .امـا مـتـاسـفـانه فدك از دست فاطمه (س ) خارج شد و پس از ساليانى عمربن عبدالعزيز آن را به فرزندان فاطمه (س ) بازگردانده است .

3 ـ عـبـداللّه بـن سـنان از امام صادق (ع ) روايت كرده است : يك روز همسايگان ام ايمن به حضور رسـول خدا آمدند, و اطلاع دادند : ام ايمن ديشب تاصبح نخوابيده و پيوسته گريه مى كرده است ! رسـول خـدا سـراغ ام ايـمـن فـرستاد, وقتى وى آمد, آن حضرت فرمود : اى ام ايمن ! خدا چشمت رانگرياند, همسايگان از گريه و بى خوابى تو سخن مى گويند, علت آن چه بوده است ؟.ام ايمن پاسخ داد : ديشب خواب عجيب و ناراحت كننده اى ديدم كه آسايش از من سلب شده است ! رسول خدا(ص ) فرمود : خواب خود را بيان كن .

ام ايـمـن , در حـالـى كه از شدت ناراحتى به خود مى لرزيد, و بازگو كردن خواب برايش سخت و نـگـران كـننده بود, گفت : در عالم خواب مى ديدم , كه بعضى از اعضاى تن تو, در خانه من افتاده بود ! رسول خدا(ص ) فرمود : ناراحت نباش , اتفاقا خواب خوبى ديده اى , و تعبير آن اينست كه , به زودى دخـتـر مـن فـاطمه (س ) فرزندى خواهد زاييد, كه تو او را به خانه خود برده , و در دامن خود از او پرستارى خواهى كرد.

بارى , چيزى نگذشت كه فاطمه (س ) حسين (ع ) را بدنيا آورد, روز هفتم به دستور پيامبر(ص ) سر نـوزاد را تـراشـيـدند و هموزن موى سر او به عنوان صدقه نقره دادند, آن گاه ام ايمن نوزاد را در پـارچـه اى پـيچيد و نزد رسول خدا آورد و آن حضرت هم فرمود : مرحبا بالحامل والمحمول , يا ام ايمن ! ذا تاويل روياك كـسى كه كودك را در آغوش گرفته , و كودكى كه در آغوش قرار دارد, خوش آمدند, اى ام ايمن ! اين تعبير همان خوابى است كه ديده بودى .

4 ـ ام ايـمـن در مـسئله انجام وصيتنامه فاطمه (س ) دختر بزرگوار پيامبر(ص ) نيز حضور يافته است , زيرا وقتى بيمارى يگانه دختر پيامبر(ص ) طول كشيد, و او آثار مرگ را در خود احساس كرد, تاريخ مى گويد : ارسلت الى ام ايمن , وكانت اوثق نسائها عندها وفى نفسها.فـاطـمـه (س ) بـه سراغ ام ايمن فرستاد و او را نزد خود دعوت كرد, زيرا اين بانوى صالح و صادق , مطمئن ترين زنان از نظر فاطمه (س ) بود.و بعد با حضور اسما دختر عميس فاطمه (س ) وصيتهاى خود را براى على (ع ) بيان كرد كه : بعد از وفـات من , با فلان (امامه ) ازدواج كن , زيرا او مثل خودم مربى خوبى براى فرزندانم مى باشد, بدنم را شب غسل بده و به خاك بسپار.

خـلاصـه , ام ايـمـن كـه نام او بركة مى باشد, و از نظر ريشه خانوادگى اهل حبشه بوده , با سپرى كـردن يـك عمر پربركت در راه ايمان و اسلام دوهجرت انجام داده , اخبار و احاديث فراوانى را بر اسـاس مـعـارف اسـلام و مـسـائل تـاريـخـى روايـت كـرده , در نـظر پيامبر(ع ) و فاطمه (س ) و هـمـچنين عموم مردم مسلمان اعتبار و مقام بلند و محبوبيت خاصى داشته بطورى كه در تاريخ مى خوانيم : يك روز ابن ابى فرات فرزند ام ايمن اسام; بن زيدرا, به هنگام مجادله با تعبير : يا ابن بركة ياد مى كند, و اين خبر بگوش ابو بكربن محمدبن عمرو قاضى مدينه مى رسد, و اينگونه تعبيرى را نـسبت به ام ايمن كه مورد احترام پيامبر و اهل بيت (ع ) بوده تحقير و كوچك شمردن و اهانت تلقى مى كند, و آن گاه دستور مى دهد, به شخص توهين كننده ,هفتادضربه شلاق مجازات زده شود.

امام باقر(ع ) هم در باره اسما مى فرمايد : انى اشهد انها من اهل الجنه .

من گواهى مى دهم , ام ايمن اهل بهشت مى باشد.و سـرانـجـام ايـن بانوى بهشتى , پنج يا شش ماه پس از رحلت پيامبر اسلام (ص ), در حالى كه يك زنـدگـى سـراسـر هـجـرت و جـهـاد و روايت حديث وخدمات فراوان نسبت به اسلام و خاندان پيامبر(ص ) را پشت سر گذاشته , و حدود هشتاد سال زيسته بود, در مدينه از دنيا رفت .

10 ـ ام حميد انصارى :

ام حميد انصارى همسر حميد ساعدى را هم دانشمندانى مانند : ابن حجر عسقلانى و ابن عبدالبر, از زنـان راوى حـديـث دانـسته , و طورى كه ازروش و رفتار اين زن بدست مى آيد, و مرحوم شيخ ذبـيـح اللّه محلاتى هم اعتراف مى كند, ام حميد از بانوانى است كه , به خاطر عبادت فراوان عنوان زن عابد و پرتلاش در عبادت را, در ميان زنان صدر اسلام داشته است .

امـا روايـتـى را كـه اين بانو خود به حضور رسول خدا(ص ) رسيده , و از زبان آن بزرگوار شنيده , ايـنگونه است كه مى گويد : به رسول خدا(ص ) عرض كردم : ما بسيار مايليم به مسجد بياييم , و در نـمـاز جـماعت شما شركت كنيم , ولى شوهرهاى ما از اين كار جلوگيرى مى كنند ! پيغمبر(ص ) فـرمـود : اگـرشما در اطاق خود نماز بخوانيد, بهتر است از اين كه در حياط خانه نماز بخوانيد, و اگـر در حـيـاط خـانـه خود نماز بخوانيد, از شركت در مسجد ونماز جماعت براى شما بهتر و با فضيلتر خواهد بود.

در حـديـث ديگرى كه عبداللّه بن سويد انصارى از عمه خود ام حميد روايت مى كند, مى گويد : م حـمـيد به حضور رسول خدا(ص ) رسيد و عرض كرد : اى رسول خدا ! من خيلى دلم مى خواهد به مـسـجد بيايم , و با شما نماز جماعت بخوانم , اما پيامبر(ص ) به ام حميد فرمود : من هم اين جهت رامـى دانـم كـه تو شركت در نماز جماعت و مسجد مرا بسيار دوست مى دارى , اما اين را بدان كه اگـر نماز خود را در صندوقخانه بخوانى بهتر است ازاين كه نماز خود را در اطاق بخوانى , و اگر نـمـاز خود را در اطاق بخوانى از نماز خواندن در حياط خانه بهتر مى باشد, و اگر نماز را در خانه بـجـاى آورى , از نماز خواندن در مسجد محل بهتر خواهد بود, و اگر نماز خود را در مسجد محل بخوانى , از شركت در نماز مسجد من بهتر است .

آن گـاه ام حـمـيـد دسـتـور داد, در عقب خانه اش سايبانى درست كردند, و جايگاهى براى نماز خـوانـدن او ترتيب دادند و تا او زنده بود, پيوسته در آن محل نماز مى خواند, تا اين كه عمر سراسر عبادت و اطاعت خود را به پايان رسانيد, و به ملاقات خداوند شتافت ..

در بـاره دو حـديـثـى كه مطالعه كرديم , اين جهات را هم بايد مورد توجه داشته باشيم :

1 ـ نظير چـنـيـن احـاديـثـى در منابع شيعى هم آمده , كه مسجد زن همان خانه اوست , و پيامبر(ص ) نيز فرموده : صلاه المرا وحدها فى بيتها, كفضل صلا تها فى الجمع , خمسا و عشرين درجه .

نـمـاز خواندن زن در خانه بصورت فرادى , مانند نماز خواندن او به صورت جماعت خواهد بود, و بلكه بيست و پنج برابر ارزش دارد.امــا فقهاى شيعه اينگونه احاديث را از نظر سند احاديث مرسل دانسته و از نظر محتوى هم صرفا اين جهت از آنها استفاده مى شود كه , اگر زن تا اين حد هم اختلاط با مردها نداشته باشد, و بتواند وجـود خـود را از گناه و نامحرم حفظ كند, قهرا بهتر خواهد بود, و بهمين دليل نماز خواندن در خانه هم داراى ارزش و فضيلت بالاترى مى باشد.

2 ـ ايـن گـونه احاديث نمى خواهد بانوان را از شركت در مسجد و اجتماعات , و مزاياى معنوى و فـرهـنگى آن محروم گرداند, و از اين ناحيه ميان مردان و زنان تبعيضى منظور دارد, بلكه آنطور كـه از كـلـمـات فـقـهـاى عـظـام اسـتـفاده مى شود, اين محدوديت بخاطر پيشگيرى از فتنه و ضربه هاى اخلاقى , و سرانجام حفظ كيان و شخصيت بانوان ونظام خانواده مى باشد.

چـنـانـكه به منظور بهره بردارى از مزاياى اخلاقى و فرهنگى مسجدها و برنامه هاى آموزشى آن , افـرادى هـم مثل شهيد دوم در كتاب فقهى خويش الدروس مى نويسند : يستحب للنسا الاختلاف اليها كالرجال , وان كان البيت افضل .براى بانوان هم , رفت و آمدهاى مداوم به مسجد, مثل رفت و آمدهاى مردها, مستحب و پسنديده است , اگر چه نماز خواندن آنان در خانه فضيلت و امتياز بيشترى دارد.

3 ـ شايد يك جهت مكروه بودن شركت زنان در مسجدها, همانطور كه در حديث اول ام حميد هم مطالعه كرديم اين است , كه گاهى شوهرها زنان خود را از رفتن به مسجد جلوگيرى مى كنند, و در چـنـيـن مـوقـعـيـتـى زن بر سر يك دوراهى قرار مى گيرد, و بجاى اطاعت شوهر كه واجب است ,مى خواهد, مسجد رفتن مستحب را بر آن وظيفه واجب برگزيند, آنوقت عصيان زن در برابر شوهر, در عين حالى كه به مسجد و عبادت هم مى پردازد, موجب مكروه بودن از شركت در مسجد و جماعت مى گردد.

4 ـ نـكـته مهم ديگرى را كه در حديث دوم ام حميد مى بينيم , اينست كه , اين بانوى عابد و راوى حديث و دانشمند, وقتى از زبان پيامبر(ص )مى شنود, تكليف او نماز خواندن در خانه است , آنطور كـه ايـمان و اعتقاد او اقتضا مى كند, بدون چون و چرا اين وظيفه را مى پذيرد, و براى عبادت خود در خانه محل مخصوص و منظم و نظيفى را تشكيل مى دهد و در آن به عبادت خداوند مى پردازد.

5 ـ از نـظر فتوايى هم در باره شركت بانوان در مسجد و نماز خواندن , فقها مى فرمايند : براى زنان نـماز خواندن در خانه , بلكه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است , ولى اگر بتوانند كاملا خود را از نامحرم حفظ كنند, بهتر است در مسجد نماز بخوانند.

همچنين از نظر فتوايى , امام خمينى ره , با توجه به شرايط امروز جامعه اسلامى , در پاسخ به اينكه : آيا شركت بانوان در نمازهاى جماعت يوميه ونماز جمعه , كراهت دارد؟.مى فرمايند : كراهت ندارد, بلكه در بعض موارد مطلوب است .

11 ـ ام حبيبه , رمله :

ام حبيبه دختر ابو سفيان , صخربن حرب بن اميه كه نام وى رمله است , هفده سال قبل از بعثت در مكه بدنيا آمد, و باهم پيمان قبيله خود, عبيداللّه بن جحش ازدواج كرد.ايـن زن و شوهر, در سال پنجم بعثت به همراه ساير مهاجران , به كشور حبشه هجرت كردند, و در همانجا اين بانو زاييد, و داراى دخترى شد كه ,او را حبيبه ناميدند.

اما متاسفانه شوهر ام حبيبه يعنى عبيداللّه بن جحش , آيين اسلام را رها كرد, و نصرانى شد, و بدين دلـيـل كـه از نظر مقررات اسلامى يك زن مسلمان حق ندارد با شوهر غير مسلمان زندگى كند, ام حبيبه هم از شوهر خود در همان سرزمين حبشه جدا شد, ولى در سال هفتم اقـامت درحبشه , بـه پـيـشـنهاد پيـامبر(ص ) كـه روى مصـالح همه جانبه اى بود جعفربن ابيطالب از جانب رسول خـدا(ص ) مـبـلغ چهار صد ديـنـار مـهريه بـراى ام حبيبه قـرار داد, و او را به ازدواج پيامبر(ص ) درآورد, و از آنـجـا او را بـراى رسـول خـدا(ص ) بـه مدينه آوردند, و به زندگى خود ادامه داد, و سرانجام در سال 44 هجرى , در حالى كه حدود 61 سال زيسته بود, زندگى را به درود گفت .

ابـن حـجـر عسقلانى , مى نويسد : ام حبيبه از رسول خدا(ص ) و زينب دختر جحش , حديث روايت كـرده , چنانكه حبيبه دختر وى هم , از مادر خودام حبيبه و همچنين برادر او معاويه , و نيز صفى ه دختر شيبه و زينب دختر امسلمه و عرو; بن زبير, و عايشه و ديگران از وى حديث روايت كرده اند.

احاديث ام حبيبه :

اكـنـون در اينجا سه مورد از احاديث ام حبيبه را كه عمدتا جنبه اخلاقى و حقوقى و تربيتى دارد, مورد توجه قرار مى دهيم :

1ـ زينت زن سوگوار : مـرحـوم فيض كاشانى در باره حقوق واجب زناشويى مى نويسد : از وظايف واجبى كه بر عهده زن مـى باشد اينست , كه اگر شوهر او وفات كرد, عده نگهدارد, و تا مدت چهار ماه و ده روز از ازدواج مـجـدد خـوددارى كـنـد, و در ايـن مـدت از اسـتعمال بوى خوش , و آرايش و زينت نمودن نيز پرهيزداشته باشد, اما خوددارى بيش از اين مدت براى زينت كردن لازم نيست , زيرا زينب دختر ام سلمه مى گويد : من به خانه ام حبيبه همسر رسول خدا(ع ) وارد شدم , در حالى كه پدر او صخر بن حرب از دنيا رفته بود, آن گاه مقدارى عطر و بوى خوش به كنيز او ماليدم و بعد خواستم پيشانى ام حبيبه را عطر آلودكنم , كه او از اين كار مانع شد, و گفت : الان من به عطر و بوى خوش احتياج ندارم , و اين مطلب را هم مى دانم و نيز از پيغمبر(ص )شنيدم كه مى فرود : لايحل لامراة تومن باللّه واليوم الاخر, ان تعد على ميت اكثر من ثلاثه ايام , الا على زوج اربعه اشهر و عشرا.

بـراى زن مـسلمانى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد, مجاز نيست بيش از سه روز براى شخص مرده , حد و مرز خوددارى از زينت و زيور راداشته باشد, مگر اينكه شوهر خود را از دست بدهد, كه در اين صورت بايد تا مدت چهار ماه و ده روز از انتخاب همسر جديد خوددارى نمايد.

از نـظـر فتوايى هم غير از وجوب رعايت مدت چهار ماه و ده روز, زنى كه در عده وفات مى باشد, حرام است لباس الوانى كه زينت حساب مى شودبپوشد و سرمه بكشد, و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب مى شود, بر او حرام مى باشد.

2 ـ شوهر خوش خلق : در بـاره خـودسـازى , و نتيجه خوش خلقى و نيك رفتارى شوهر با زن , انس بن مالك از ام حبيبه روايت مى كند, كه وى از رسول خدا(ص ) سوال كرده است : اگر يكى از ما زنان در دنيا به نوبت , با دو شـوهـر زنـدگى كرده است , پس از مرگ آنان , اگر همگان وارد بهشت شوند, اين زن متعلق به كداميك از دو شوهر مى باشد؟ !

پيغمبر(ص ) فرمود : لاحسنهما خلقا كان عندها فى الدنيا.

اى ام حبيبه ! اين زن در بهشت متعلق به آن شوهرى خواهد بود, كه در دنيا با اين زن خوش خلقى و رفتار انسانى و معنوى بهترى داشته است .

آرى , اى ام حبيبه ! اين حسن خلق و خوش اخلاقى است كه , خير و سعادت دنيا و آخرت را نصيب انسان مى گرداند.

3 ـ حلاليت و رضايتمندى : يـكـى از هـمـسران پيامبر(ص ) مى گويد : آن گاه كه ام حبيبه در بستر بيمارى قرار داشت , و با همان بيمارى هم از دنيا رفت , مرا به كنار بستر خويش دعوت كرد و گفت : قد يكون بيننا مايكون بين الضرائر فتحللينى من ذلك .

مـمـكن است گاهى بين ما همسران پيامبر هم مانند ديگران , سخن نا بجا و يا رفتارى كه موجب دل آزردگـى و رنجيدگى گرديده واقع شده باشد,بدين جهت از تو درخواست مى كنم , اگر از جـانـب من نگرانى و كدورتى به دل گرفته اى , از هم اكنون مرا حلال كن , و از من رضايت داشته باش .

آن زن مـى گويد : من او را حلال كردم , و برايش آمرزش و رحمت خداوندى درخواست كردم , آن گاه ام حبيبه خرسند شد و گفت : مرا خوشحال كردى , خداوند هم ترا خرسند گرداند.سپس سراغ امسلمه هم فرستاد و او آمد, و چنين صحنه حلاليت خواهى تكرار شد, و بعد ام حبيبه از دنيا رفت , و در همان شهر مدينه مدفون گرديد.

در بـاره مـحل دفن و قبر ام حبيبه امام زين العابدين (ع ) فرموده است : در خانه على (ع ) وقتى يك حفارى رخ مى داد, از زير زمين سنگى خارج شدكه , روى آن نوشته بود : اين قبر رمله دختر صخر است كه ماسنگ را در همان مكان دفن كرديم .

12 ـ ام خارجـه :

ام خارجه همسر زيدبن ثابت است , كه از نام و ساير خصوصيات او, تاريخ اطلاعى به ما نمى دهد, اما از نظر تاريخى فضاى زندگى ام خارجه فضاى علم و دانش , و جهاد و فداكارى است , زيرا شوهر او عـضـو گـروه نـويسندگان وحى بوده , در مدت 17 روز زبان عبرى را براى خواندن نامه هايى كه بـراى پيامبر(ص ) مى آمد, فراگرفته , در جنگ تبوك شركت كرده و پرچمدار بوده , و هرگاه هم مـى خواست سوار مركبى شود ابن عباس براى او ركاب مى گرفت , و مى گفت : با علما و بزرگان مى بايست , اينطور رفتار احترام آميز داشت .

آن گـاه هـم كـه وى در سـال 44 هجرى از دنيا رفت , به هنگام خاكسپارى او ابن عباس گفت : امروز علم و دانش فراوانى را زير خاك مدفون ساختيم .به هر حال , ام خارجه همسر چنين شوهرى بوده , و در اينگونه خانه اى مى زيسته , و حديثى هم كه از وى روايت شده , بدين شرح است : عبداللّه بن ابى ربيعه , مى گويد : ام خارجه همسر زيد بن ثابت بـراى مـن روايـت كـرد و گـفـت : مـن با گروهى از اصحاب در حضور رسول خدا(ص ) به باغى رفته بوديم , در آن باغ رسول خدا(ص ) به ياران خويش فرمود : اول رجل يطلع عليكم , فهو من اهل الجنه .

اولين كسى كه اكنون به اين باغ وارد شود, و به جمع ما بپيوندد, او اهل بهشت خواهد بود.ام خـارجـه مـى گـويد : با شنيدن اين سخن پيغمبر(ص ) هريك از ما آرزو مى كرد, اى كاش پشت ديـوار بـاغ بود, و از در وارد مى شد, در عين حال هرچه صداى نفس يا صداى پايى شنيده مى شد, هـريـك از مـا گـردن مى كشيد, تا شخص تازه وارد را زودتر ببيند, و از حال وى با خبر شود, كه ناگاه صداى پايى شنيده شد, و رسول خدا(ص ) فرمود : گمان مى كنم على (ع ) باشد. آن گاه همه ما مشاهده كرديم , على بن ابيطالب (ع ) وارد باغ شد.

13 ـ ام خالد ـ ام ايوب :

ام خـالـد خـزرجـى دخـتـر قيس بن عمرو بن امرئ القيس خزرجى و مادر خالدبن زيد معروف به ابـوايوب انصارى اهل مدينه است كه به اعتبار اسم فرزندش خالدبن يزيد ام خالد, و به اعتبار كنيه فرزند خود ايوب , ام ايوب شهرت يافته است .

از ويـژگـيـهـاى مـمـتاز ام خالد و فرزندش ابو ايوب انصارى اينست كه وقتى پيامبر اسلام (ص ) دوشـنـبـه دوازدهـم ربـيع الاول , سال اول هجرت وارد شهرمدينه شد, اين مادر و فرزند, ميزبان شخصيت اول اسلام بوده اند.

الـبـتـه ابـو ايـوب انـصـارى از يـاران سـرشـنـاس و فـداكـار رسـول خدا(ص ) و از ياران مخلص امـيـرالـمـومنين (ع ) بوده , در همه جنگهاى زمان آن حضرت ,مانند : جنگ جمل , صفين و جنگ نهروان شركت داشته , و پس از شهادت على (ع ) هم براى جهاد به اسلامبول رفت , و بيمار شد و در همانجا ازدنيا رفت , ومدفون گرديد, و مزار او همچنان مورد احترام و زيارت مردم است .

بـه هر حال , ابوايوب و مادرش , اولين ميزبان پيامبر(ص ) در مدينه بوده اند, و داستان اين ميزبانى هـم داسـتـان عـجـيب و شنيدنى است , زيرا در جامعه قبيله اى آن روز, هر قبيله اى مى كوشيد او ميزبانى رسول خدا(ص ) را به عهده بگيرد, و اين افتخار هميشگى را براى خود بدست آورد.

آرى , هـريـك از قـبايل مدينه , بطور دستجمعى به حضور رسول رحمت مى رسند, احترام لازم را مـعـمول مى دارند, و با كمال خضوع و ارادت آن حضرت را به خانه خويش دعوت مى كنند, رسول خـدا(ص ) هـم بـا هـمـراهان , فاصله ميان مسجد قبا تا شهر مدينه آن روز را پشت سر مى گذارد, ازكوى و محله هاى مدينه يكى پس از ديگرى بسوى مركز شهر در حركت است , استقبال كنندگان دسـتـه دسـته به پيامبر(ص ) خوش آمد مى گويند, ومقدم مباركش را گرامى مى دارند, زنان و كـودكـان هـم بـر اسـاس رسـم آن روز, با سرود دستجمعى خود, فضاى شهر مدينه را دل آويز و دلپذيركرده اند.

طلع البدر علينا
من ثنيات الوداع
و جب الشكر علينا

ما دعا للّه داع

از پـشـت گردنه محل وداع مسافرين , ماه درخشان براى ما طلوع كرده است , و شكر اين نعمت تا ماداميكه دعاكننده اى وجود دارد, براى همه ماواجب خواهد بود.خـلاصـه , قـبايل دعوت كننده رسول خدا(ص ), بنى سالم , بنى بياضه , بنى ساعده , بنى حارث بن خزرج , بنى عدى بن نجار و بنى مالك بن نجاربودند كه هريك آن حضرت را به خانه خويش دعوت مـى كـردنـد, امـا رسـول خـدا(ص ) بـه هريك مى فرمود : خلوا سبيلها, فانها مامور; , راه شترم راباز گذاريد و آن را رها كنيد, زيرا اين حيوان ماموريتى دارد كه خود آن را انجام مى دهد !

حديث ام خالد:

شـترى كه پيامبر(ص ) بر آن سوار بود, و ماموريت مهمى را داشت , بالاخره در محله بنى مالك بن نـجار توقف كرد, و روى زمين نشست , و رسول خدا(ص ) پياده شد, و در حالى كه باز هركسى او را بـه خانه خود دعوت مى كرد, ابوايوب انصارى , خورجين زادوتوشه رسول خدا(ص ) را برداشت و به خانه خود برد.

ام خالد مادر او در عالم خواب بسر مى برد, كه ابو ايوب فرياد همراه با شادى برداشت : مادرم ! در را بـاز كـن , كـه گرامى ترين شخص از ربيعه ومضريعنى محمد مصطفى (ص ) و پيامبر برگزيده به خانه ما مى آيد.

از آن طـرف هنوز پيامبر(ص ) در ميان استقبال كنندگان سرگرم پاسخگويى به اداى احترام آنها بـود, كه متوجه شد خورجين و اثاث او را منتقل كرده اند, پيامبر(ص ) هم فرمود : انسان بايد دنبال اثاث و بار خود باشد, و آن گاه بطرف خانه ابو اى وب حركت كرد.

امـا ام خـالـد يعنى مادر ابو ايوب كه هم راوى اين حديث است و هم ميزبان رسول خدا(ص ) خود نـابيناست و درست نمى تواند از ميهمان عزيزتازه وارد پذيرايى كند, ولى رسول خدا(ص ) به مجرد ورود بـخـانـه وى دسـت خـود را بـه چـشـم نـابيناى ام خالد مى كشد, و به عنوان اولين معجزه رسول خدا(ص ) در مدينه , ام خالد داراى دو چشم بينا و روشن مى گردد.

اقامتگاه پيامبر(ص ). خانه ام خالد, و فرزندش , از يك اطاق و يك بالاخانه كوچك تشكيل مى شد, كه رسول خدا(ص ) در اطـاق اسـتـقـرار يافته بود تا بهتر بتواند باديداركنندگان خود معاشرت داشته باشد, اما سكونت رسـول خدا (ص ) در طبقه پائين , از دو جهت ابوايوب ميزبان را رنج مى داد, يكى اينكه وى بامادر پيرخويش بسيار مى كوشيدند, به هنگام آب بردن و شستشو قطره آبى به پائين نچكد, موقع پختن غـذا دودى مـزاحـم پـائيـن نـشود, آهسته رفت وآمد و خفت و خواب داشتند, و به منظور اين كه هـيـچگونه ناراحتى براى پيامبر(ص ) بوجود نياورند, نهايت دقت و كوشش را به عمل مى آوردند, وباز هم نگران بودند.

جهت دوم , اينكه سكونت در بالاخانه اى را كه طبقه پائين آن محل نزول وحى و فرشتگان آسمانى بود, براى خود خلاف ادب مى دانستند, وبهمين جهت حتى ابوايوب مطلب را با همسر خود هم در مـيـان گـذاشـت , و آنان از روى ناراحتى خواب چشم هم نداشتند, ناچار به پيامبر(ص )پيشنهاد كـردند : در بالاخانه مستقر شود, اما رسول خدا(ص ) به همان دليل راحت تر بودن براى رفت وآمد مردم , تا تهيه خانه و محل مناسب ومستقل در همان اطاق پايين به سكونت خود ادامه داد.

14 ـ ام خالد, دختر خالد ! :

ام خـالـد, دخـتر خالدبن سعيدبن عاص كه نام وى امه است و با كنيه ام خالد مشهور گشته , نام مادر وى هم امينه دختر خلف بن اسعد مى باشد.خـالـدبـن سـعيد, و همسرش امينه در مكه اسلام آورده بودند, و به حبشه هجرت كردند و در آن كشور داراى دخترى بنام امه و پسرى بنام سعيدگرديدند, و بعد از هجرت به مدينه در سال هفتم هـجرت , امه وقتى به سن ازدواج رسيد, با زبير بن عوام پيوند زناشويى بر قرار كرد, و براى زبيردو فرزند پسر, بنامهاى خالد, وعمروبن زبير آورد, و بدين خاطر كه يك فرزند امه خالدبن زبير بوده , اين زن با كنيه ام خالد معروف گرديده است .

ابـن اثـيـر جـزرى , ابن حجر عسقلانى , ابن عبدالبر, و حاج ملاعلى عليارى تبريزى , ام خالد را, از زنانى كه به حضور پيامبر(ص ) رسيده و حديث روايت كرده دانسته اند.

احاديث ام خالد:

1 ـ ام خـالد, روايت مى كند : وقتى ما خواستيم از حبشه به وسيله دو كشتى حركت كنيم , نجاشى پادشاه حبشه به ما دستور داد, سلام مرا به رسول خدا(ص ) برسانيد, و آنوقتى كه ما به مدينه وارد شـديـم , در آن گـروه مهاجرينى كه براى ابلاغ سلام نجاشى به محضر رسول خدا(ص ) رسيدند, من هم حضور داشتم , و سلام نجاشى را به آن حضرت ابلاغ كرديم .

2 ـ ام خـالـد, روايـت مـى كند : يك بار با پدرم به حضور رسول خدا(ص ) رسيدم , در حالى كه من پيراهن زرد رنگى به تن داشتم , رسول خدا(ص ) بامشاهده آن پيراهن فرمود : سنت حسنه , وروش مطلوبى است .

3 ـ يـكـوقت هم از حبشه براى پيامبر(ص ) پارچه اى را به عنوان هديه آوردند كه گلهاى كوچك سياه رنگى داشت , پيغمبر(ص ) از افراد حاضر سوال كرد, فكر مى كنيد چنين پارچه اى را چه كسى مى پوشد؟ آنان ساكت ماندند, اما آن حضرت فرمود : برويد ام خالد را نزد من بياوريد.

آن گاه , وقتى من به حضور رسول خدا(ص ) رسيدم , پارچه را به من داد, و فرمود : اى ام خالد ! اين پـارچه بر اساس راه و رسم حبشه است , و سنت خوبى هم هست , آن را بپوش بر تو مبارك باشد, اما آن را خوب نگهدارى كن .از ام خـالـد سـعـيـدبن عمرو اشدق , موسى بن عقبه , و ابراهيم بن عقبه , حديث روايت كرده اند, و بـخارى هم در كتاب صحيح خود مى نويسد : هيچ زنى به خوبى و موفقيت ام خالد زندگى نكرده است .

15 ـ ام دردا, خيره :

ام دردا, كـه نـام او خـيـره است , دختر ابى حدرد اسلمى و همسر عامربن حارث خزرجى انصارى معروف به ابو دردا صحابى معروف رسول خدا(ص ) مى باشد.در بـاره ويـژگـيـهـاى فـكـرى و فـرهنگى و عبادى و رفتارى ام دردا ابن اثير جزرى , ابن حجر عـسـقـلانى , و ابن عبدالبر اندلسى , همه اين صفات رانوشته اند : كانت ام الدردا من فضلا النسا, و عـقـلائهـن , و ذوات الراى فيهن , مع العباده والنسك ام دردا از دانشمندان و خردمندان در ميان زنـان بود, از بانوان صاحب راى و نظر محسوب مى گشت , و عبادت و روش رفتارى وى , در عمل به احكام اسلام , شيوه مطلوب و پسنديده اى بود, و دوسال جلوتر از شوهر خود در شام از دنيا رفت .

ام دردا, از پـيـامـبـر(ص ) و شوهر خود, احاديث زيادى روايت كرده , و عده اى از تابعين هم مانند : ميمون بن مهران , صفوان بن عبداللّه , و زيـدبن اسلم , از ام دردا احاديثى را روايت كرده اند.

البته بايد توجه داشته باشيم , ابو دردا دو همسر با اين عنوان داشته كه بانوى مورد بحث ما با كنيه ام درداى كـبـرى از هـمـسـر ديگرى كه ام درداى صغرى ناميده مى شده , تمييز داده مى شود, و ابودردا با زن دوم , بعد از وفات رسول خدا(ص ) ازدواج كرده است .

احاديث ام دردا :

همانطور كه مطالعه كرديم , ام دردا از ياران و صحابى هاى رسول خدا(ص ) محسوب مى گرديده , و بـه اعتراف مورخين از نظر عقل و انديشه , ودرايت و فضيلت , در سطح والايى قرار داشته , و اين اسـتـعـداد و آمـادگـى در وجـود او سبب گرديده , كه از درياى علم و معارف پيامبر(ص ) بهره زيادبگيرد, و مطالب و احاديث فراوانى را بازگو كند, كه چند مورد آن را خاطرنشان مى سازيم :

1 ـ مـيـمون بن مهران , مى گويد, به ام دردا گفتم : چيزى از پيامبر(ص ) شنيده اى ؟ و آن را بياد دارى ؟ گـفـت : يك وقت در مسجد به حضور رسول خدا(ص ) وارد شدم , وى در حالى كه جلوس داشت , مى فرمود : مايوضع فى الميزان اثقل من خلق حسن .روز قيامت , در ميزان عمل انسان هيچ چيزى , از حسن خلق سنگينتر و ارزشمندتر نخواهد بود.

2 ـ طـلـحـة بـن عـبـيداللّه , مى گويد : از ام دردا شنيدم روايت مى كرد, از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود : يستجاب للمر بظهر الغيب لاخيه , فما دعالاخيه بدعوه الا قال الملك : ولك مثله .

دعـايـى را كه انسان عقب سر برادر مسلمان خود انجام مى دهد, در حق او مستجاب مى گردد, و هـردعـايـى را هـم انـسـان عـقب سر برادر مسلمان خودانجام مى دهد, و براى او درخواست خير وسـعـادتى مى نمايد, فرشته الهى كه مامور رسيدگى به دعاهاست , مى گويد : خودت هم به اين خواسته خواهى رسيد, و مانند آن برادر مسلمان حاجت روا مى شوى .

3 ـ انس , روايت مى كند كه , شنيدم ام دردا مى گفت : يك روز من از حمام بيرون آمده و به طرف خانه خود مى آمدم , رسول خدا(ص ) با من برخورد كرد, و فرمود : اى ام دردا ! از كجا مى آيى ؟ !