نعمانى ومصادر غيبت

سيد محمد جواد شبيرى زنجانى

- ۲ -


تاريخ تأليف کتاب غيبت

از تاريخ دقيق نگارش غيبت (نعمانى) اطلاعى نداريم. مصحّح اين کتاب، عبارت روى جلد يکى از نسخه هاى خطى آن را نقل کرده وتصنيف کتاب را در ذى حجه سال 342 دانسته است؛(1) ولى اين سخن بى دليل است. تاريخ فوق، تاريخ روايت کتاب از سوى مؤلف براى شاگرد خود ابوالحسين شجاعى است. پس على القاعده(2) بايد تأليف کتاب پيش از اين تاريخ باشد. براى تعيين تاريخ نگارش کتاب به تاريخ حديث آموزى مؤلف از محمد بن عبد الله طبرانى (سال 333)، مى توان استناد کرد. لذا تأليف کتاب را مى توان از سال 335 جلوتر ندانست.(3)

راهى دقيق تر وبهتر براى تعيين تاريخ تأليف کتاب، توجّه به عبارتى در اين کتاب است که درباره امام عصر (عجل الله فرجه) آورده است که: (وله الان نيف وجانون سنة).(4) با توجه به اين که واژه (نيف) از نوعى ابهام برخوردار است، ترجمه دقيق عبارت فوق ميّسر نيست؛(5) ولى به هر حال از اين عبارت استفاده مى گردد که آن حضرت در زمان تأليف کتاب، لااقل 81 سال داشته است.(6) وبا عنايت به قول صحيح(7) در تاريخ ولادت آن حضرت، در سال 255(8) يا 256، (9) تأليف کتاب، نمى تواند از سال 336 جلوتر باشد.(10) بنابراين، کتاب ياد شده در فاصله سال هاى 336 تا 342 به رشته تحرير در آمده است.

تأليف کتاب پس از سفر نعمانى به شام وعلى القاعده، در يکى از شهرهاى اين سرزمين، واحتمالاً درهمان حلب - که مؤلف، کتاب را به شاگرد خود ابوالحسين شجاعى نويسانده - بوده است، از عبارت مقدمه کتاب، بر مى آيد که مکان تأليف کتاب دور از موطن اصلى نعمانى بوده است؛ چه وى تصريح مى کند که در اين کتاب، تنها احاديثى را که در هنگام تأليف در اختيار داشته، گرد آورده است؛ چون جميع رواياتى که در اين زمينه دريافت داشته، در دست وى نبوده است.(11) شايد نعمانى در مسافرت شام، نتوانسته تمام کتاب ها ويادداشت هاى حديثى خود را به همراه ببرد. با اين حال حجم روايات کتاب وتعداد مصادر آن قابل توجه است.

اساتيد نعمانى

پيش از آغاز سخن، اشاره به اين نکته مفيد است که مراد از اساتيد (يا مشايخ)، در اين بحث (ويا ديگر بحث هاى حديثى - رجالى)، معنايى گسترده است که کسانى را هم که نعمانى از آنان، تنها يک روايت داشته، دربرمى گيرد. هم چنين اساتيد يا مشايخ يک راوى، کسانى را که آن راوى، از يکى از راه هاى معتبر، روايت دريافت داشته، شامل مى شود؛ هر چند آنان را ملاقات نکرده وتنها با اجازه از آن ها، روايت کند.

براى مشايخ نعمانى، دوفهرست ارائه شده است: فهرست نخست در خاتمه مستدرک الوسائل(12) از سوى مرحوم محدّث نورى وفهرست ديگرى در مقدمه چاپ کتاب غيبت به دست مصحح سختکوش وخدمتگزار اهل بيت عليهم السلام، استاد غفارى.(13)

در فهرست دوم، نام محمد بن عثمان بن علاّن الدهنى البغدادى، افزوده شده،(14) افزودن اين نام ضرورى است، ولى پيشتر گفتيم که در اين نام، دو تحريف (يکى از قسم قلب وديگرى از قسم تصحيف) رخ داده است. نام صحيح وى، عثمان بن محمد بن علاّن الذهبى (با ذال وباء) البغدادى است.(15)

در خاتمه مستدرک، چند نام جديد در فهرست اساتيد نعمانى ديده مى شود که با عنايت به اين که روايت نعمانى از آن ها را در جايى نيافتيم، ظاهراً از اشتباه نسخه نشأت گرفته است.

على بن عبيد الله عن على بن ابراهيم بن هاشم

خاتمه مستدرک، ج 21، ص 268، رقم 9، (ط).

چنين نامى در اسناد نعمانى ديده نشده وظاهراً از تحريف اين سند شايع در غيبت پديد آمده است: على بن احمد عن عبيد الله بن موسى عن على بن ابراهيم بن هاشم(16) که با حذف (احمد عن) و(بن موسى) از اين سند، نام ياد شده شکل گرفته است.

شيخ جليل هارون بن موسى تلعکبرى

خاتمه مستدرک، ج 21، ص 268، رقم 12، (يب).

روايت نعمانى از وى، در جايى يافت نشده است، حال چه نکته اى سبب شده که چنين نامى در فهرست اساتيد نعمانى قرار گيرد، به روشنى معلوم نيست! نگارنده دو احتمال در اين زمينه مى دهد:

احتمال يکم. در غيبت نعمانى، در ذکر طرق مؤلف به کتاب سليم بن قيس - پس از ذکر طرقى بدان - افزوده است: (واخبرنا من غير هذه الطرق هارون بن محمد، قال حدّثنى احمد بن عبيد الله (عبد الله خ. ل) بن جعفر بن المعلّى الهمدانى..)..(17)

هارون بن محمد - که در اين سند قرار گرفته - استاد جديدى براى نعمانى است که نام وى در فهرست مقدمه چاپ غيبت، نيامده است. درباره وى پس از اين توضيح خواهيم داد؛ شايد اين نام، هارون بن موسى خوانده شده يا در نسخه اى بدين گونه تحريف شده است واين نسخه محرّف، در اختيار محدث نورى قرار گرفته ويا عبارت به صورت (هارون ابو محمد) خوانده شده يا تحريف گرديده است؛ ولذا او استاد تلعکبرى دانسته شده است.

دوم: در کفاية الاثر چاپى، سندى بدين شکل ديده مى شود: (هارون بن موسى قال حدّثنا محمد بن ابراهيم النحوى..)..(18) ممکن است (النحوى) در اين نام به (النعمانى) در برخى نسخ کتاب تحريف شده ويا مراد از اين راوى نعمانى کاتب دانسته شده وبا جابه جايى راوى از نعمانى با استاد وى، هارون بن موسى تلعکبرى، در شمار اساتيد نعمانى جاى گرفته است.

احتمال اوّل قوى تر به نظر مى آيد.

محمد بن احمد بن يعقوب عن ابى عبد الله الحسين بن محمد

خاتمه مستدرک، ج 21، ص 270، رقم 17، (يز).

محدث نورى، در شمار اساتيد نعمانى، از ابو على احمد بن محمد بن احمد بن يعقوب بن عمار کوفى،(19) ياد کرده است. سپس عنوان مورد بحث را آورده، مى گويد: (ظاهراً وى پدر همان استاد پيشين از نوادگان اسحاق بن عمّار صيرفى کوفى است وگذشت که وى (محمد بن احمد بن يعقوب) از اساتيد جعفر بن قولويه مى باشد.

ما در اسناد نعمانى، به نام محمد بن احمد بن يعقوب برنخورديم؛ بلکه تنها احمد بن محمد بن احمد بن يعقوب از اساتيد نعمانى مى باشد. در کتاب غيبت نعمانى دو روايت پياپى با اين اسناد ديده مى شود:

(حدثنا ابوعلى احمد بن محمد (بن احمد)(20) بن يعقوب بن عمار الکوفى، قال: حدّثنى ابى قال: حدّثنا القاسم بن هشام اللؤلؤى..)..

(اخبرنا احمد بن محمد بن يعقوب قال: حدثنا ابو عبد الله الحسين بن محمد قراءة عليه..)..(21)

ظاهراً در سند دوم، در برخى نسخه هاى کتاب، تحريفى رخ داده ونام پدر وپسر استاد نعمانى جا به جا شده است. با وقوع اين قلب محمد بن احمد بن يعقوب، در شمار اساتيد نعمانى قرار گرفته است. بنابراين تنها همان احمد بن محمد بن احمد بن يعقوب، از اساتيد نعمانى مى باشد. شگفت آور است که مصححان چاپ جديد خاتمه مستدرک، از چنين نکته اى ياد نکرده اند؛ با اين که در حاشيه به نشانى ياد شده در کتاب غيبت نعمانى ارجاع داده اند.

در اين جا تذکّر اين نکته مفيد مى نمايد که محدّث نورى (ره)، در مشايخ جعفر بن قولويه، از سه راوى با نام هاى (محمد بن احمد بن على بن يعقوب)،(22) (ابو عبد الله محمد بن احمد بن يعقوب بن اسحاق بن عمار)(23) و(ابو عبد الله محمد بن احمد بن يعقوب)(24) ياد کرده واحتمال اتحاد اين سه راوى را مطرح ساخته است.(25) با مراجعه به کامل الزيارات، روشن مى شود رواياتى که ابن قولويه از سه عنوان فوق انجام داده، همگى از على بن الحسن (بن على) بن فضّال مى باشد.

در موردى از رجال نجاشى نيز، روايت عنوان دوم (بدون کنيه ابو عبد الله) از على بن الحسن بن فضّال ديده مى شود.(26) از اين رومى توان هر سه عنوان را مربوط به يک راوى دانست.

در حاشيه يکى از چاپ هاى کامل الزيارات گفته شده که ظاهراً در اين سند، نام صحيح، (على بن محمد بن يعقوب (کسائى کوفى)) است که از مشايخ ابن قولويه مى باشد.(27)

گويا علت اين استظهار روايت على بن محمد بن يعقوب، همچون محمد بن احمد بن يعقوب از على بن الحسن بن فضّال است؛(28) ولى اين دليل کافى نيست ووجهى ندارد که ما نام اين راوى را - که در چهار جاى کامل الزيارات به صورت محمد بن احمد آمده - تحريف شده على بن محمد بخوانيم.

البته به نظر مى رسد که اين دو راوى، با هم خويشاوند بوده اند؛ چه اين که نسب کامل على بن محمد بن يعقوب - بنابه نوشته شيخ طوسى در رجال - على بن محمد بن يعقوب بن اسحاق بن عمار صيرفى کوفى عجلى است.(29) پس سلسله نسب اين دو راوى در يعقوب، به هم مى پيوندد واين دو، پسر عموى يکديگر هستند.(30)

ابو على احمد بن محمد، راوى مورد بحث ما - که نعمانى در دوسند پيشين از وى روايت مى کند - ظاهراً پسر ابو عبد الله محمد بن احمد بن يعقوب است.

گفتنى است که قرائنى چند در دست است که نشان مى دهد استاد نعمانى، همان احمد بن محمد بن عمار کوفى است که در کتاب هاى رجالى ترجمه شده است،(31) شباهت پاره اى اسناد اين راوى با دوسند استاد نعماني(32) ونيز روايت هر دو از پدر خويش(33) ووصف (العجلى) در سندى، در پى نام احمد بن محمد بن عمار(34) (با عنايت به توصيف على بن محمد بن يعقوب هم به اين وصف)، از قرائن (اتحاد) مى باشد. نتيجه بحث طولانى ما، اين است که نعمانى از ابو على احمد بن محمد بن احمد بن يعقوب بن اسحاق بن عمار (م. 346)، حديث دريافت داشته. ظاهراً روايت نعمانى از وى، روايت معاصر از معاصر به شمار مى آيد.

 استادان جديد نعمانى

به جز اساتيدى که در مقدمه غيبت نعمانى ذکر شده است، استادان ديگرى براى وى يافته ايم. دو تن از ايشان، در کتاب غيبت وارد شده؛ ولى به علّت ذکر نام آنان در لابه لاى توضيحاتِ مؤلف يا پس از ذکر طريق ديگر، از نظر افتاده است:

هارون بن محمد

غيبت نعمانى، ص 68.

(از احمد بن عبيد الله - عبد الله خ. ل - بن جعفر بن المعلّى الهمدانى)،(35) در طريق به کتاب سليم بن قيس.

مراد از هارون بن محمد، گويا هارون بن الضبى ابو جعفر است. خطيب بغدادى پس از ذکر اين نام در کتاب خود مى افزايد: پدر قاضى ابو عبد الله الحسين بن هارون(36) واز اهل عمان است که در بغداد سکنا گزيده است.... وى در سال 305 به بغداد کوچ کرده ودر سال 335 وفات کرد).(37)

به احتمال زياد، دريافت حديث نعمانى از وى، در بغداد صورت گرفته است. نام اين استاد، بايد به نام ديگر اساتيد نعمانى - که در بغداد از آنان حديث برگرفته وپيشتر از آن ها ياد کرديم)(38) افزوده شود.

عبد الحليم بن الحسين السمرى

غيبت نعمانى، ص 108.

نعمانى اشاره مى کند که در (سِفْر اول) تورات از دوازده بزرگ از نسل اسماعيل - که خداوند آنان را به امامت معين کرده - سخن رفته است. وى مى افزايد: يکى از دانشمندان يهودى در ارّجان به نام حسين (حسن خ. ل) بن سليمان براى عبد الحليم بن حسين سمرى، نام هاى عبرانى امامان وعدد آنان را از تورات نقل کرده ونعمانى آنان را از عبد الحليم بن الحسين نقل مى کند.(39) وى به نقل از آن يهودى، متنى را درباره دوازده امام نقل وتفسير کرده،(40) مى افزايد: (واين کلام وتفسير بر موسى بن عمران بن زکريا يهودى خوانده شده که وى آن را درست دانسته است. اسحاق بن ابراهيم بن بختويه يهودى وسليمان بن داود النوبنجانى نيز همين گونه گفته اند).(41)

نام اين يهوديان، ظاهراً برگرفته از نقل عبد الحليم بن حسين سمرى است واحتمالاً اين مطالب همگى از حسين (حسن) بن سليمان يهودى در ارّجان نقل مى گردد.

تذکر اين نکته مفيد مى نمايد که در اين قسمت از غيبت نعمانى، نام پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به زبان عبرى به صورت (مامد) ونيز نام دوازده امام به اين زبان حکايت شده که به دليل نا آشنايى ناسخان با آن در هر نسخه، به يک شکل در آمده است. يافتن عبارت صحيح، درگروآشنايى با زبان عبرى وعبارات تورات در اين زمينه است. هم چنين عبارت ديگرى هم که در وصف دوازده امام نقل شده، به دقت نظر بيشترى نيازمند است.

يوسف بن احمد (محمد خ. ل) الجعفرى

ر غيبت طوسى با سند خود از نعمانى، از اين راوى نقل کرده که مى گويد: (در سال 306 حج به جا آوردم واز آن سال تا سال 309، در مکه مجاورت گزيدم. سپس از آن جا به قصد شام بيرون آمدم..)..(42)

آيا نعمانى از اين راوى، در سفر شام حديث شنيده است؟

بارى، اين روايت از دلايل امام عصر (عجل الله فرجه) ومعجزات آن عزيز سفر کرده است. آيا اين حديث در کتاب دلائل نعمانى بوده يا راوى آن را شفاهاً از وى نقل مى کند؟

بعض اخواننا

نام يک راوى ناشناخته زير را نيز، مى توان به فهرست مشايخ نعمانى افزود: (بعض اخواننا)؛

نعمانى، پس از نقل روايتى، مى گويد: (اين حديث را در نزد برخى از برادران ما يافتم. او مى گفت که آن را از (نوشته) ابى المرجى بن محمد الغمر التغلبى، استنساخ کرده است).(43)

با افزودن اين نام ها به فهرست اساتيد نعمانى، اين فهرست به بيست استاد (با ذکر نام) ويک استاد (بدون ذکر نام) بالغ مى گردد.

شناخت بيشتر برخى از استادان نعمانى

در لابه لاى بحث هاى پيشين، به تناسب توضيحات چندى در معرفى اساتيد نعمانى آورديم؛ در اين جا نکات ديگرى نيز مى افزاييم:

الف) غالب مشايخ نعمانى، از مشايخ شناخته شده طائفه اماميه اند. در ميان اساتيد وى، پيروان مذاهب ديگر هم ديده مى شود. ابو العباس بن عقده کوفى،(44) محدّث زيدى جارودى، حافظ چيره دست، با محفوظات حديثى خيره کننده (249 - 332)، از اساتيد نعمانى است.

نعمانى از وى با نام احمد بن محمد بن سعيد ابن عقده کوفى، بسيار روايت مى کند. در نخستين مورد به دنبال نام وى مى افزايد: کسى در وثاقت وآگاهى اوبه حديث ورجال حديث اشکال نکرده است.

در نام وى چنان چه مى بينيد الف (ابن)، پيش از (عقده) نگاشته شده(45) است. علت اين امر آن است که عقده، نام پدر (سعيد) نيست؛ بلکه لقب (محمد) مى باشد.(46) بنابراين (عقده) وصف (سعيد) نيست تا در نگارش الف (ابن) حذف شود؛ بلکه وصف، يا بدل، يا عطف بيان از (احمد) مى باشد. از اين روبايد الف (ابن) نگارش يابد.

ب) نعمانى از غير شيعيان نيز روايت مى کند؛ همچون محمد بن عثمان (عثمان بن محمد. ظ).ذهبى که روايات وى، در باب (ما روى ان الائمة اثنا عشر من طريق العامه)(47) وارد شده است.

نعمانى باب ديگرى در اين زمينه گشوده است که با روايت از همين راوى، آغاز مى گردد.(48) اسناد ديگر اين باب - که اسناد عامى است - گويا همگى از روايات همين راوى است که اوايل اسناد آن ها، حذف شده وبه اصطلاح (معلّق) مى باشد. اين راوى ظاهراً عامى است.

نعمانى از محمد بن عبد الله بن المعمر الطبرانى روايت کرده ودرباره وى گفته است: (وکان هذا الرجل من موالى يزيد بن معاوية ومن النصّاب).(49) در نسخه (رضويه) (من) در اين عبارت نيامده است. بنابراين کلمه (موالى) (با ضم اول) به معناى دوستدار خواهد بود. در نسخه (مرعشيه) نيز به جاى (من موالى)، (يوالى) ذکر شده که معناى آن با معناى نسخه پيشين يکى است. نسخه چاپى هم مى تواند به همين معنا باشد؛ ولى غالباً (مولى) (ج موالى)، به معناى آزاد شده است ودر اين جا مراد مى تواند اين باشد که يکى از اجداد او، آزاد شده يزيد بن معاويه است.(50)

پاورقى:‌


(1) غيبت نعمانى، مقدمه مصحح، ص 2.
(2) معمولاً روايت يک کتاب براى شاگردان پس از تأليف کتاب صورت مى گرفته است، ولى گاه نگارش کتاب به صورت املاى مطالب آن بر شاگردان انجام مى شده است. بسيارى از آثارشيخ طوسى وسيد مرتضي؛ همچون عده الاصول، خلاف، اختيار الرجال، ذريعه، بدين روشن نگارش يافته است، لذا قيد (على القاعده) در عبارت فوق آورده شد.
(3) اگر کتاب در سال 333 نگارش يافته باشد، مناسب بود به جاى ذکر تاريخ، از واژه (امسال) استفاده شود. همچنين اگر در سال 334 تأليف شده باشد، واژه (پارسال) مناسب تر مى نمود.
(4) غيبت نعمانى: 152.
(5) نزديک ترين ترجمه اين عبارت: (بيش از هشتاد سال) مى باشد.
(6) کلمه (نيف) در اصل از ريشه (ناف) ينوف به معناى ارتفاع وزياده مى باشد. دو گونه تفسير مختلف براى اين واژه ذکر شده که بر طبق يکى، معناى (نيف وثمانون) 81 الى 83 وبر طبق ديگرى 81 الى 89 مى باشد. اگر تفسير نخست که آن را ما حصل (اقاويل حذاق البصريين والکوفيين) دانسته اند (لسان العرب 9:342، تاجر العروس 24:444) در عبارت نعمانى مراد باشد، محدوده دقيق تر 336 تا339 براى تأليف کتاب به دست مى آيد؛ ولى با توجّه به پوشيده بودن ديدگاه نعمانى در اين زمينه، نمى توان چنين تحديدى را مستدلّ ساخت. گفتنى است که کلمه (نيّف) يک بار ديگر در غيبت نعمانى آمده که چون پس از لفظ سى صد قرار گرفته، در بحث ما مفيد نيست، (ص 196، در اين مورد تعداد اصحاب خاص حضرت مهدى عليه السلام همچون اصحاب بدر (الثلاثمائة والنيف) ذکر شده است.).
(7) پاره اى اقوال ديگر هم در اين زمينه ديده مى شود که از اعتبار لازم برخوردار نمى باشد به عنوان نمونه ر. ک. فصول مختاره: 318،.صراط مستقيم 2: 233، دلائل الامامة: 501، غيبت طوسى: 242 / 208، کشف الغمه، 3:234 و....
(8) کافى 1: 514، اول فصل، کمال الدين: 430 / 4، 432 / 9 و12، ارشاد 2:339، غيبت طوسى: 234 / 204 و238 / 206.
(9) کافى 1: 329 / 5، 514 / 1، فرق الشيعة، غيبت طوسى: 231/ 198، 245/ 212، 259 / 226، 272 / 237 و393 / 362.
(10) توجه به اين نکته سودمند است که چون کلينى - استاد مهم نعمانى - هم تنها دو تاريخ 255 و256 را براى ولادت آن حضرت ذکر کرده، نبايد راى نعمانى در اين زمينه بجز اين دو باشد.
(11) غيبت نعمانى: ص 29 (بحسب ما حضر فى الوقت اذ لم يحضرنى جمع ما رويّته فى ذلک لبعده عنّى وانّ حفظى لم يشمل عليه، والّذى رواه الناس من ذلک اکثر واعظم ممّا روّيته، ويصْغُر ويقلّ عنه ما عندى). واژه (حفظ) در عبارت فوق آيا به معناى نگاهدارى است يا به معناى از برکردن؟ روشن نيست.
(12) خاتمه مستدرک، ج 21 (=ج 3 خاتمه): ص 267 - 270 (ونيز 448 و449) به نقل از رياض العلماء. البته مؤلف خود در استادى برخى از اين افراد (همچون تلعکبرى) تأمل کرده است.
(13) غيبت نعمانى (مقدمه)، ص 14 و15.
(14) همان، ص 15 / 14.
(15) در سندى در غيبت طوسى، ص 127 / 90، لقب اين راوى به گونه صحيح: الذهبى، به نقل از نعمانى آمده است. گفتنى است که جناب استاد على اکبر مهدى پور، نسخه خود را از غيبت نعمانى با چند نسخه خطى مقابله کرده از جمله با نسخه اى از کتابخانه آستان قدس رضوى (به تاريخ 577، شماره 1754) ونيز نسخه اى از کتابخانه آيت الله مرعشى که غالباً با نسخه نخست يکى است، ايشان از سر لطف نسخه خود را در اختيار راقم سطور قرار دادند. ما در اين مقال از اين دو نسخه با رمز: رضويه ومرعشيه ياد مى کنيم. در اين دو نسخه، در سند غيبت نعمانى، ص 102 / 31، لقب راوى به صورت الذهبى به درستى آمده است.
(16) غيبت نعمانى، ص 54 / 5 ونيز رقم 7، ص 115 / 12، ص 163 / 4، ص 199 / 12،ص 251 / 7. که در اين موارد بعد از احمد، بندنيجى وبعد از موسى، العلوى يا يکى از اين دو افزوده شده است.
(17) غيبت نعمانى، ص 68.
(18) کفاية الاثر، ص 177، البته در نسخ خطى کفاية الاثر ونيز در نقل بحارالانوار، ج 36، ص 345 / 211 از اين کتاب، اين نام به صورت: محمد بن اسماعيل نحوي؛ آمده است، لذا احتمال نخست را ترجيح داديم.
(19) همان، ج 21، ص 269، رقم 16، (يو).
(20) افزوده از نسخه رضويه ومرعشيه؛ گويا محدث نورى هم از چنين نسخه اى، بهره جسته است.
(21) غيبت نعمانى، ص 90 / 21، ص 91 / 22.
(22) کامل الزيارات، ب 9 / 8.
(23) همان، ب 72 / 10.
(24) همان، ب 95 / 3 وبدون کنيه ابو عبد الله، در باب 76 / 5.
(25) خاتمه مستدرک، ج 21، ص 256.
(26) رجال نجاشى، ص 146 / 378.
(27) کامل الزيارات، ب 76 / 5 (حاشيه چاپ نشر صدوق، تحقيق بهراد جعفرى، زير نظر استاد غفارى) ونيز ب 95 / 3 ومقايسه کنيد با حاشيه، ح 8، از باب 9.
(28) کامل الزيارات، ب 81 / 3، ونيز تهذيب، ج 4، ص 162 / 456، ص 163 / 459 و461؛ اختصاص، ص 51 و84؛ رجال نجاشى، ص 98 / 243؛ فلاح السائل، ص 168 و289 ونيز علل، ج 2، ص 522 / 7. که ظاهراً على بن الحسين در آن مصحف على بن الحسن است.
(29) رجال شيخ طوسى، ص 431 / 6182: 25.
(30) در يک مورد در نسب ابو عبد الله محمد، نام على نيز قبل از يعقوب ديده مى شود (کامل الزيارات، ب 9 / 8) که با توجه به انحصار آن به همين مورد نمى توان اين نام را در سلسله نسب وى وارد ساخت.
(31) رجال نجاشى، ص 95 / 236؛ فهرست شيخ طوسى، ص 70 / 88؛ رجال شيخ طوسى، ص 416 / 6017: 97.
(32) در رجال نجاشى، ص 316 / 868، احمد بن محمد بن عمار از پدر خود نوادر قاسم بن هشام لؤلؤى را روايت مى کند که اين طريق، شبيه طريق غيبت نعمانى، (ص 90 / 21) مى باشد. لذا مصحّح چاپ نعمانى اين دو نام را يکى دانسته است. طريق زير در رجال نجاشى، ص 357 / 957 شبيه همين طريق است: (احمد بن محمد بن عمار قال حدّثنا ابى قال حدّثنا القاسم بن هشام اللؤلؤى وعلى بن الحسن بن فضّال). در سند غيبت نعمانى، ص 91 / 22، ظاهراً مراد از ابو عبد الله الحسين بن محمد، الحسين بن محمد بن الفرزدق المعروف بالقطعى است (ترجمه وى در رجال نجاشى، ص 67 / 160؛ رجال شيخ طوسى، ص 422 / 6091: 26 ديده مى شود). احمد بن محمد بن عمار هم در کمال الدين، ج 1، ص 37 از الحسن بن محمد القطعى روايت مى کند که ظاهراً الحسن مصحف الحسين است. نيز ر. ک: عيون، ج 1، ص 97 / 3 وبحار الانوار، ج 48، ص 225 / 27.
(33) روايت ابى على احمد بن محمد بن عمار کوفى از پدر خود از على بن الحسن بن فضال در تهذيب، ج 6، ص 24 / 52، ومانند آن در اقبال، ص 468 ديده مى شود، ونيز در قص الانبياء راوندى، ص 80 / 63 رواية احمد بن محمد بن عمار از پدر آمده است.
(34) خصائص الائمه، ص 72.
(35) در استنصار، ص 10 به نقل از نعمانى از اين راوى (احمد) از کتاب سليم بن قيس روايتى نقل مى کند که در سند آن هارون بن محمد افتاده است. لذا استاد جديدى براى نعمانى به دست نمى آيد.
(36) ترجمه وى در تاريخ بغداد، ج 8، ص 146 با نام الحسين بن هارون بن محمد ابو عبد الله الضبى (320 - 398) آمده، سلسله نسبت وى تا ضبّة بن ادّ ذکر شده است. لذا در سند اليقين، ص 168 (القاضى ابو عبد الله الحسين بن هارون بن محمد الصينى)، الصينى مصحف الضبى است.
(37) تاريخ بغداد، ج 14، ص 33.
(38) مجله انتظار، ش 2، ص 253 - 255.
(39) تعبير روايتى نعمانى: أقرأنى مى باشد که به معناى قارى وخواننده گردانيدن مى باشد، بنابراين عبد الحليم بن الحسين السمرى متنى را در اختيار نعمانى قرار داده ونعمانى با قرائت آن متن بر وى، آن را دريافت داشته است.
(40) اين متن در بشارات عهدين، ص 212 به نقل از سفر تکوين 17: 20 آمده است (مهدى پور).
(41) غيبت نعمانى، ص 109. در برخى از اين نام ها اختلافاتى در نسخ کتاب وجود دارد که از ذکر آن خوددارى ورزيديم.
(42) غيبت طوسى، ص 257 / 225، وبه نقل از آن در بحارالانوار، ج 52، ص 5 / 3، ونيز خرائج راوندى، ج 1، ص 466؛ صراط مستقيم، ج 2، ص 211 بدون اشاره به نام نعمانى.
(43) غيبت نعمانى، ص 328، وبه نقل از آن در بحارالانوار، ج 48، ص 22، در اين کتاب نام راوى (ابى المرجى بن محمد بن المعمر الثعلبى درج شده است، نسخه رضويه ومرعشيه همانند متن چاپى است با افزودن (بن) قبل از الغمر.
(44) ر.ک: تاريخ بغداد، ج 5، ص 14؛ رجال نجاشى، ص 94 / 233؛ رجال طوسى، ص 409 / 5949؛ فهرست طوسى، ص 68 / 86؛ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 345 - 352؛ لسان الميزان، ج 1، ص 399 - 402.
(45) برخى از بزرگان اين نکته را به مصحح غيبت نعمانى يادآور شده اند. ايشان اين نکته را در کتاب غيبت رعايت کرده، ولى در چاپ تهذيب که پس از غيبت از سوى مصحح، انتشار يافته اين نکته ويرايشى از نظر دور مانده است. (ج 1، ص 168 / 54، ص 464 / 164، ج 2، ص 219 / 70، ج 3، ص 33 / 32، ص 195 / 19، ج 4، ص 149 / 39، ج 5، ص 8 / 21).
(46) ر.ک: مصادر عامه، ترجمه ابن عقده، به ويژه تاريخ بغداد، ج 5، ص 14.
(47) غيبت نعمانى، ص 102 - 107.
(48) غيبت نعمانى، ص 116 / 1 ونيز ص 126 / 23.
(49) غيبت نعمانى، ص 39، در برخى نسخ به جاى النصّاب، الثقات آمده که مصحّف است؛ به ويژه اگر موالى را به معناى دوستداران بگيريم، يا به نسخه (رضويه) ونسخه (مرعشيه) توجه کنيم.
(50) (مولى) معانى مختلفى دارد، در کتاب هاى رجال واسانيد حديث، معمولاً به معناى آزاد شده به کار مى رود. ذکر اين وصف در کتاب هاى رجال، از آن رو است که آزاد شدن يک بنده، نوعى پيوند والحاق وى وفرزندانى را - که پس از آزادى زاده شده اند - به شخص آزاد کننده وقبيله وى، سبب مى گردد. لذا کتاب هاى رجالى - که انساب راويان را ذکر مى کنند - به ذکر اين وصف توجه دارند. عبارت حديثى (مولى القوم منهم - او من انفسهم -) به پيوند (ولا) اشاره دارد (مصادر حديثى از جمله، غيبت نعمانى، ص 235؛ غيبت طوسى، ص 190؛ بحارالانوار، ج 103، ص 203 و204).