ميزان الحكمه جلد ۶

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۲ -


ـ فرمانبرترين شما از خدا كسى است ,كه در سلام كردن به دوست خود پيشدستى كند.
ـ آغازگر سلام , از تكبر بدور است .

ـ امـام عـلى (ع ) : سلام هفتاد ثواب دارد كه شصت و نه تاى آن براى سلام كننده است و يكى براى جواب دهنده .

ـ هر وارد شونده اى سرگشته است پس آغاز به سلام كنيد.

سلام كردن هنگام وارد شدن به خانه .

قرآن .

((هر گاه وارد خانه هايى شديد به خودتان سلام كنيد كه آن تحيتى است مبارك و پاكيزه ازجانب خدا)).
ـ امام باقر(ع ) , درباره آيه (( هرگاه وارد خانه هايى شديد به خودتان سلام كنيد)) , فرمود : منظور سلام كردن مرد بر اهل خانه است در هنگام وارد شدن به آن و جواب دادن اهل خانه به او پس , اين سلام شماست به خود شما.
ـ نيز درباره همين آيه , مى فرمايد :هرگاه مردى از شما به خانه خود وارد شد , اگر كسى در خانه بـود بـه آنـهـا سلام كند و اگركسى نبود بگويد : سلام بر ما از جانب پروردگارمان , زيرا خداوند مى فرمايد : (( تحيتى است مبارك و پاكيزه از جانب خدا)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : هرگاه يكى از شما واردخانه خود شد , سلام كند , زيرا سلام برآن بركت فرود مى آورد و فرشتگان با اوانس مى گيرند.

جواب سلام واجب است .

قرآن .

((چـون بـه شـمـا سـلام و تـحـيتى گفته شد به سلامى بهتراز آن يا همانند آن پاسخ دهيد , هر آينه خداوند حسابگر هر چيزى است )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : سلام كردن , مستحب است و جواب سلام , واجب .

ـ امام باقر(ع ) : اميرالمؤمنين (ع ) برعده اى گذشت و به ايشان سلام كرد , آنان در جواب گفتند : سـلام و رحمت و بركات وآمرزش و خشنودى خدا بر تو باد امير المؤمنين (ع ) فرمود : درباره ما از آنـچه فرشتگان بر پدرمان ابراهيم (ع ) گفتند فراتر نرويد , آنها فقط گفتند : رحمت و بركات خدا بر شما خاندان باد.
ـ سـلـمان : مردى بر پيامبر(ص ) وارد شد و عرض كرد : سلام بر تو اى رسول خدا!حضرت فرمود : سلام و رحمت خدا بر تو باد سپس , مرد ديگرى وارد شد و عرض كرد: سلام و رحمت خدا بر تو باد اى رسول خدا حضرت پاسخ داد : سلام و رحمت وبركات خدا بر تو باد بعد مرد ديگرى آمد و عرض كرد : سلام و رحمت و بركات خدابرتو باد حضرت فرمود : و برتو باد آن مرد عرض كرد : اى پيامبر خـدا ـ پـدر و مـادرم فـدايـت باد ـ فلان و فلان آمدند و بر شما سلام كردند و در جوابشان چيزى اضـافـه فـرمـودى امـا در جواب من چيزى اضافه نكردى ؟
! حضرت فرمود : تو چيزى براى ماباقى نـگـذاشـتـى خـداوند فرموده است : ((هرگاه تحيتى به شما گفته شد به بهتر از آن ياهمانندآن جواب دهيد)) و ماهم همانند تحيت تو را به تو جواب داديم .

آداب سلام كردن .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : كوچك به بزرگ سلام كند و يك نفر به دو نفر و عده كمتر به عده بيشتر و سواره به پياده و رهگذر به ايستاده وايستاده به نشسته .

ـ پنچ چيز است كه تا زنده ام رهايشان نمى كنم و سلام كردن به كودكان تا بعد از من سنت شود.
ـ بايد سواره به پياده سلام كند.
ـ امام صادق (ع ) : كوچك به بزرگ سلام كند و رهگذر به نشسته و عده كمتر به عده زيادتر.

كسانى كه نبايد به آنان سلام كرد.

ـ امـام عـلـى (ع ) : رسول خدا(ص ) از سلام كردن به چهار كس نهى فرمود : به آدم مست در حال مـستى , به پيكر تراش , به نردباز و به كسى كه هفت پر بازى مى كند پنجمى رامن اضافه مى كنم : شما را از سلام كردن به شطرنج بازان نهى مى كنم .

ـ امام باقر(ع ) : نه به يهوديان سلام كنيد ,نه به نصرانيان , نه به مجوسيان , نه به بت پرستان , نه به كسانى كه بر سفره شرابخواران مى نشينند و نه به شطرنج و نردبازان و نه به مخنث و نه به شاعرى كـه بـه زنـان پاكدامن تهمت مى زند و نه به كسى كه در حال نماز است , زيرا نمازگزار نمى تواند جـواب سـلام رابـدهـد , در حالى كه سلام كردن براى مسلمان مستحب است و جواب سلام او را دادن واجـب و نه به رباخوار و نه به كسى كه در حال قضاى حاجت است و نه به كسى كه درحمام است و نه به فاسقى كه آشكارا فسق و گناه مى كند.
ـ هر گاه وارد مسجد شدى و مردم در حال نماز بودند , به آنها سلام مكن بلكه به پيامبر سلام ده و آن گـاه بـه نـمـاز پرداز , و هرگاه بر عده اى كه نشسته اند و صحبت مى كنندوارد شدى به آنان سلام كن .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : شما به اهل كتاب سلام نكنيد و اگر به شما سلام كردند , در جواب بگوييد : عليكم .

ـ امام صادق (ع ) : رسول خدا(ص ) به زنها سلام مى كرد و آنها جواب سلام حضرت را مى دادند امير الـمؤمنين (ع ) نيز به زنها سلام مى كرد اما سلام كردن به زنان جوان راخوش نداشت و مى فرمود : مـى تـرسـم صدايشان مرا خوش آيد و در نتيجه , به جاى اجر وثوابى كه در پى آن هستم , مرتكب گناه شوم .

آداب خداحافظى .

ـ پـيامبر خدا(ص ) هرگاه با مؤمنان خداحافظى مى كرد , مى فرمود : خداوند رهتوشه تقوا به شما دهـد و با خير و خوبى رو به روتان كند و همه نيازها و مشكلاتتان را برطرف سازد و دين و دنياتان را سالم نگه دارد و شما را سلامت و تندرست سوى من برگرداند.

سلام اجازه .

قرآن .

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خانه اى غير از خانه خود وارد مشويد , مگر آن كه اجازه بگيريد وبه ساكنانش سلام گوييد)).
ـ امـام صـادق (ع ) , در پـاسخ به سؤال از آيه ((به خانه اى غير از خانه خود وارد مشويد , مگر آن كه اجـازه گـيريد و به ساكنانش سلام گوييد)) , فرمود : اجازه گرفتن با به صدا در آوردن كفش و سلام كردن است .

تسليم .

تسليم .

قرآن .

((همانا خدا و فرشتگان او بر پيامبر صلوات مى فرستند , اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر او صلوات فرستيد و سلام كنيد , سلامى نيكو)).
((نـه , سـوگـنـد بـه پروردگارت كه ايمان نياورند , مگر آن كه در نزاعى كه ميان آنهاست تو را داورقرار دهند و از حكمى كه تو مى دهى هيچ ناخشنود نشوند و يكسره تسليم آن گردند)).
ـ خـداى تـعـالى به داود(ع ) وحى فرمود : تو مى خواهى و من مى خواهم و فقط آن مى شود كه من مـى خـواهـم , پـس , اگـر تسليم خواست من شوى , خواست تو را هم تامين كنم , اما اگر تسليم خـواسـت مـن نشوى , تو را در راه خواسته ات به رنج و زحمت افكنم وآن گاه همان شود كه من مى خواهم .

ـ امـام بـاقـر(ع ) : سـزاوارتـرين خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او , كسى است كه خداشناس باشد.
ـ امـام صادق (ع ) : بنده ميان سه چيز قرار گرفته است : ميان بلا و قضا و نعمت دربرابر بلاى خدا وظـيفه دارد صبر كند , در برابر قضاى خدا وظيفه دارد تسليم باشد و دربرابر نعمت خدا وظيفه دارد شكر گزار باشد.
ـ در زيارت پنجم از زيارت هاى جامعه آمده است : ارشاد و راهنمايى (تو) در كار من و تسليم (من ) در برابر امر و فرمانت رابستر و تكيه گاه من قرار ده .

ـ پيامبر خدا(ص ) : اى بندگان خدا! شماچون بيماريد و پروردگار جهانيان مانند طبيب و بهبود حـال بـيـمار در گرو توصيه هاى طبيب به اوست نه در آنچه بيمار مى خواهد و پيشنهاد مى كند , هان ! در برابر فرمان خداگردن نهيد تا از رستگاران باشيد.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـركـه به دستگيره محكم چنگ زند , نجات يافته است [راوى گويد :] عرض كردم : آن دستگيره محكم چيست ؟
فرمود : تسليم .

ـ از امـام صـادق (ع ) سـؤال شد : از كجا دانسته مى شود , كه كسى مؤمن است ؟
حضرت فرمود : از تسليم او در برابر خدا و خرسنديش به هر خوشى و ناخوشى كه به او مى رسد.
ـ امـام صـادق (ع ) : رسول خدا(ص ) هيچ گاه درباره كارى كه گذشته بود نمى فرمود :كاش جز اين بود.
ـ امـام باقر(ع ) : ما علاقه منديم درباره كسى كه دوستش مى داريم رنج و مصيبتى به ما نرسد , اما چون فرمان خدا در رسد تسليم چيزى هستيم كه او دوست دارد.
آغـاز ايـن حـديث درباره مرگ يكى از كودكان حضرت مى باشد در هنگام بيمارى آن كودك , امام بسيار گرفته و اندوهگين بود اما بعد از مرگ او چهره اش باز و خوشروبود.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : پـدرم ـ يعنى امام صادق (ع ) ـبه من دستور داد كه نزد مفضل بن عمر بروم و درگـذشـت اسـمـاعـيل را به او تسليت بگويم به من فرمود : به مفضل سلام برسان و بگو : ما در مـصـيبت از دست دادن اسماعيل صبركرديم , تو هم مثل ما صبر كن هرگاه ماچيزى بخواهيم و خداوند چيز ديگرى بخواهد ,به خواست و امر او گردن مى نهيم .

معناى تسليم .

ـ امام صادق (ع ) : هرگاه بنده بگويد :لا حول و لا قوة الا باللّه , خداى عزوجل به فرشتگان فرمايد : بنده ام تسليم شد , حاجتش را برآوريد.
ـ هـرگاه بنده بگويد : ما شا اللّه لا حول و لا قوة الا باللّه , خداوند فرمايد : اى فرشتگان من ! بنده ام تسليم شد , كمكش كنيد , او را دريابيد , حاجتش را برآوريد.
ـ امام على (ع ) : تسليم آن است كه (خدا را) متهم نكنى .

سيما و سيره .

سيما و سيره نيكو.

قرآن .

((نشانشان اثر سجده اى است كه بر چهره آنهاست )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : روش نيك و شيوه نيك و ميانه روى جزئى از چهل و پنج جزنبوت است .

ـ زيور امت من در نيكويى روش و سيره است .

ـ دو خـصـلـتـنـد كه در منافق فراهم نمى آيند : فهم و دانايى در اسلام , و برخوردارى ازسيماى نيكوكاران .

ـ امام على (ع ) : مؤمنان اهل فضايلند , شيوه آنان سكون و آرامش است وشكوهشان خشوع و سيما و سيره شان فروتنى .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : پنج چيز است كه جز درمؤمن راستين فراهم نمى آيند و خداوند به سب آنها بـهـشـت را بـر وى واجـب مـى گرداند :نورانيت دل , فهم و دانايى در اسلام , پارسايى در دين , محبوبيت در ميان مردم وسيماى اهل خير داشتن .

گوش سپردن .

ارزش گوشهاى شنو.

قرآن .

((تا آن را مايه اندرزتان گردانيم و گوش نگه دارنده اندرز , آن را فرا گيرد)).
ـ امام على (ع ) : اگر دانشمندى گويانيستى , پس شنونده اى شنوا باش .

ـ كـر بـاد گوشى كه فرياد را نفهمد (نشنود) , گوشى كه فرياد بلند را نمى شنود , چگونه صداى آهسته را مى شنود؟
.
ـ كر بادا , دلى كه آن راگوش شنوايى نباشد.
ـ خـداونـد به شما دو گوش داد تا آنچه را به آنها مربوط مى شود دريافت كنند و دوچشم داد تا از نابينايى به در آيند.
ـ خداى رحمت كند مردى (بنده اى ) را كه .

سـخن حكيمانه اى شنيد و آن را پذيرفت و به راه راست خوانده شد و بدان نزديك گشت و دامان راهنما را گرفت و نجات يافت .

ـ وه كه چه مثلهاى درست و اندرزهاى شفابخش , اگر به دلهاى پاك و گوشهاى شنوابرخورند.

شنواترين گوشه.

ـ امام حسن (ع ) : بيناترين ديدگان ديده اى است كه نگاه خود را به خير و خوبى بدوزد و شنواترين گوشها , گوشى است كه پند و اندرز را بشنود و از آن بهره برگيرد.
ـ امام على (ع ) : بدانيد كه بيناترين ديدگان ديده اى است كه نگاهش به خير و صلاح باشد , بدانيد كه شنواترين گوشها گوشى است كه پند و اندرز را بشنود و پذيرا شود.

گوش ناشنو.

قرآن .

((بـگـو : جز اين نيست كه من به وسيله وحى شمارا بيم مى دهم ولى كران چون بيم داده شوند , فريادبيم را نمى شنوند)).
((و اگـر آنـان را بـه راه راسـت خـوانـى نـمـى شـنوند و مى بينى كه به تو مى نگرند درحالى كه نمى بينند)).
((مـا بـسـيـارى از جـن و انـس را براى جهنم آفريديم ايشان را دلهايى است كه با آن نمى فهمند وچـشـمـهـايـى اسـت كـه بـا آنها نمى بينند و گوشهايى است كه با آن نمى شنوند اينان همانند چارپايانندحتى گمراهتر از آنهايند اينان همان غافلانند)).
((آيـا بـراى آنـان كـه زمين را از پيشينيان به ارث برده اند , باز ننموده است كه اگر بخواهيم آنها رانيز به كيفر گناهانشان به عقوبت مى رسانيم و بر دلهايشان مهر مى زنيم تا شنيدن نتوانند؟
)).
((اگـر خـداونـد در آنـهـا خـيرى سراغ داشت , هر آينه شنوايشان مى كرد و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود , باز هم بر مى گشتند و رويگردان مى شدند)).
((بـعـضـى از آنـهـا بـه سـخـن تو گوش مى دهند ولى ما بر دلهايشان پرده ها افكنده ايم تا آن را درنـيابندو گوشهايشان را سنگين كرده ايم و اگر هر آيتى را ببينند بدان ايمان نمى آورند و چون نـزد تـو آيـنـد , بـاتـو بـه مجادله پردازند كافران مى گويند كه اينها چيزى جز اساطير پيشينيان نيست )).
((برخى از ايشان به تو گوش مى دهند آيا اگر در نيابند تو مى توانى كران را شنوا سازى )).
((تـو نـمـى تـوانـى مـردگـان را شـنـوا سـازى و آواز خـود را بـه گـوش كـرانى كه از تو روى مى گردانندبرسانى )).
((و زنـدگـان و مردگان برابر نيستند , خدا هركه را خواهد مى شنواند و تو نمى توانى سخن خود رابه مردگانى كه در گور هستند بشنوانى )).
((و گفتند : اگر مى شنيديم يا مى انديشيديم اهل اين آتش سوزنده نبوديم )).
ـ امـام عـلى (ع ) : در هر كجا كه خواهى به مردم نظرى بيفكن , آيا جز فقيرى رامى بينى كه از فقر در رنج است , يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران كرده است , يابخيلى كه براى افزودن بر دارايى خود از حق خدا بخل مى ورزد , يا سركش و متمردى كه گويى از شنيدن پند و اندرزها كر است ؟
.
ـ نـه هـر كه دلى دارد خردمند است , و نه هر كه گوشى دارد , شنواست و نه هركه چشمى دارد , بيناست .

ـ اى كـوفـيـان ! من به سه خصلت (كه در شما هست ) و دوخصلت ( كه اصلا در شمانيست ) مبتلا شده ام : با اين كه گوش داريد كر هستيد و با اين كه تكلم مى كنيد گنگيد و بااين كه چشم داريد كـوريد (و اما آن دو خصلت كه نداريد :) در هنگام رويارويى بادشمن با صداقت نيستيد و در گاه سختى و بلا برادرانى مورد اعتماد نمى باشيد.
ـ در نـامه اى به قثم بن عباس , كارگزار خوددر مكه , مى نويسد : اما بعد , جاسوس من در مغرب بـه من نوشته و اطلاع داده است كه عده اى از شاميان كور دل كه گوشهايشان (از شنيدن سخن حق ) كر است و چشمهايشان (از ديدن حق ) بكلى كور , همانان كه به وسيله باطل حق را مى جويند و از مخلوق به بهاى نافرمانى از خالق فرمان مى برند , به سوى حج گسيل شده اند.

ميوه گوش .

ـ امام سجاد(ع ) : هر چيزى را ميوه اى است , و ميوه گوش , سخن نيكوست .

خوب شنيدن .

ـ امـام عـلـى (ع ) : گـوش خود را به خوب شنيدن عادت بده و به سخنانى كه بر اصلاح و پاكى تو چيزى نمى افزايد گوش فرامده .

ـ شنونده ذكر خدا , ذاكر است .

ـ هركه خوب گوش كند , زود بهره مند شود.

بد شنيدن .

ـ امام على (ع ) : شنونده سخن زشت ,شريك گوينده است .

ـ شنونده , شريك گوينده است .

ـ شنونده غيبت , دومين غيبت كننده است .

ـ هرگاه سخن زشت آزار دهنده اى شنيدى , سرت را پايين انداز (و آن را ناشنيده بگير) تا از تو رد شود.

وظايف گوش .

قرآن .

((از آنـچـه تـو را بـدان عـلم و آگاهى نيست پيروى مكن , همانا گوش و چشم و دل همگى باز خواست مى شوند)).
((و در ايـن كـتـاب بـر شـما نازل كرد كه چون شنيديد كسانى آيات خدا را انكار مى كنند و آن را بـه ريـشـخـند مى گيرند , با آنان منشينيد تا آن گاه كه به سخنى ديگر پردازند و گرنه شما نيز همانند آنهاخواهيد بود و خدا همه منافقان و كافران را در جهنم گرد مى آورد)).
ـ امام صادق (ع ) : بر گوش فرض شده است كه از گوش دادن به آنچه خدا حرام كرده دورى كند , از آنـچـه خـداى عـزوجل نهى كرده وشنيدنش بر آن حلال نيست اعراض كند و به آنچه خداى عـزوجل را ناخشنود وخشمگين مى كند گوش ندهد پس در اين باره فرمود : ((و در اين كتاب بر شما نازل كرد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : و بـر گـوش اين وظيفه رافرض كرد كه با آن به معاصى گوش ندهى , خداى عزوجل فرموده است : ((و در اين كتاب بر شما نازل كرد )).

نامه.

انتخاب نامهاى نيكو.

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : نخستين چيزى كه هر ازيك شما به فرزندش پيشكش مى كند , نام نيكوست بنابراين , هر كدام شما نامى نيكو ,بر فرزند خويش نهد.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : نـخـستين بخشش و احسانى كه مرد به فرزند خود مى كند , اين است كه نام نيكويى برايش انتخاب كند بنابراين ,هريك از شما نامى نيكو بر فرزندش نهد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : نامهاى نيكو بر خود نهيد , زيرا در قيامت به اين نامها خوانده مى شويد : فلان پسر فلان ! برخيز به سوى نور خود برو و فلان پسر فلان برخيز كه نورى ندارى .

ترغيب به نامگذارى به نامهاى پيامبران و ائمه (ع ).

ـ امـام بـاقـر(ع ) : راسـت تـريـن نامها , نامى است كه گوياى عبوديت باشد و بهترين نامها نامهاى پيامبران است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : فرزندانتان را به نامهاى پيامبران بناميد.
ـ از امام صادق (ع ) سؤال شد : آيا نامگذارى (فرزندان ) به نامهاى ائمه سودى دارد؟
حضرت فرمود : آرى بـه خـدا , مگر دين جز محبت است ؟
خداوند فرموده است : ((اگرخدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهانتان را ببخشايد)).

تغيير دادن نامهاى زشت .

ـ امام باقر(ع ) : رسول خدا(ص ) , نامهاى زشت مردها و شهرها را تغيير مى داد.
ـ ابـن اثـير در شرح حال حبيب بن مروان مى نويسد : به عنوان نماينده اعزامى خدمت پيامبر(ص ) رسـيد , حضرت پرسيد : نامت چيست ؟
عرض كرد : بغيض حضرت فرمود: تو حبيب هستى و او را حبيب نام نهاد.
ـ ابن عمر : رسول خدا(ص ) نام ((عاصيه )) را عوض كرد و فرمود : ((تو جميله هستى )).

نامهاى خد.

بسم اللّه الرحمن الرحيم .

قرآن .

((نامه از سليمان است و اين است : به نام خداى بخشاينده مهربان )).
ـ پيامبر خدا(ص ) : بسم اللّه الرحمن الرحيم سرآغاز هر نوشته اى است .

ـ هر كارمهمى كه با بسم اللّه الرحمن الرحيم آغاز نشود , بى فرجام است .

ـ آيا تو را از آيه اى آگاه نكنم كه بعد از سليمان بن داود بر احدى جز من نازل نشده است ؟
آن بسم اللّه الرحمن الرحيم است .

ـ امام صادق (ع ) : گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم را ترك نكن , حتى اگر پس از آن شعرى باشد.
ـ گاه فردى از شيعيان ما كار خود را با بسم اللّه .

الـرحـمـن الـرحيم آغاز نمى كند و بدان سبب خداى عزوجل او را به گرفتارى و امرى ناخوشايند مبتلا مى كند , تا او را به ذكر سپاس و ستايش خداى تبارك و تعالى متنبه سازد.

تفسير نامهاى خد.

ـ امام رضا(ع ) : نامهاى او تعبير است و افعالش تفهيم و ذاتش حقيقت .

ـ امام صادق (ع ) : اللّه مشتق از اله (پرستش ) است و اله مقتضى مالوه و معبودى مى باشد ونام غير از صـاحـب نـام اسـت , پس هر كس تنها نام را بپرستد كافر است و چيزى را عبادت نكرده است و هر كـس نـام و معنا , هردو , را بپرستد شرك ورزيده و دوگانه پرست شده است و هركس تنها معنا و صاحب نام را بپرستد نه نام را اين توحيد و يكتاپرستى است .

اسم اعظم خد.

قرآن .

((وآن كـس كه از علم كتاب بهره اى داشت گفت : من پيش از آن كه چشم برهم زنى , آن را نزد تـومـى آورم چـون آن را نزد خود ديد گفت : اين بخشش پروردگار من است , تا مرا بيازمايد كه سـپـاسـگـزارم يـا كافر نعمت پس هركه سپاس گويد براى خود گفته است و هركه كفران ورزد پروردگار من بى نياز وكريم است )).
ـ امام عسكرى (ع ) : بسم اللّه الرحمن الرحيم , به نام اعظم خدا نزديكتر از سياهى چشم به سفيدى آن است .

ـ امام صادق (ع ) : اسم اعظم خداوند , در ام الكتاب (سوره فاتحه ) مندرج است .

ـ امام باقر(ع ) : نام اعظم خدا هفتاد و سه حرف است كه آصف يك حرف آن را مى دانست و آن را به زبان آورد , پس , هرآنچه ميان آصف و تخت بلقيس بود در كام زمين فرو رفت و آصف دست دراز كـرد وتخت را برداشت و سپس زمين به حال نخست برگشت و اين همه در يك چشم بر هم زدن رخ داد هـفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و يك حرف نزد خداى تبارك وتعالى مى باشد و آن رابـه عـلم غيب خود ويژه گردانيده است و هيچ جنبش و توانى جز به كمك خداى بلند مرتبه بزرگ نيست .

ـ امـام صادق (ع ) : خداى عزوجل اسم اعظم خود را داراى هفتاد و سه حرف قرار داد, از آن شمار بيست و پنج حرف به آدم داد و بيست و پنج حرف به نوح و هشت حرف به ابراهيم و چهار حرف به مـوسـى و دو حـرف بـه عـيـسـى كه به كمك آن دو مردگان رازنده مى كرد و كوران مادرزاد و مـبتلايان به پيسى را شفا مى بخشيد و هفتاد و دو حرف به محمد داد و يك حرف را دريغ داشت تا از آنچه در ذات اوست بر كسى معلوم نشود ,در حالى كه او از آنچه درون بندگان مى گذرد آگاه است .

ـ سـعـد خـفـاف بـه زاذان ابو عمره : اى زاذان !تو نيكو قرآن قرائت مى كنى , نزد چه كسى قرائت آموخته اى ؟
زاذان تبسمى كرد وگفت : روزى در حال خواندن شعرى بودم كه امير المؤمنين (ع ) بر من گذشت من صدايى خوش داشتم حضرت از صداى من خوشش آمد و فرمود : اى زاذان ! چرا قرآن تلاوت نمى كنى ؟
عرض كردم : يا امير المؤمنين ! چگونه قرآن بخوانم ؟
به خدا سوگند ازقرآن چيزى بيش از همان مقدار كه درنماز مى خوانم , نمى دانم حضرت فرمود :نزديك من آى : من به ايـشـان نـزديك شدم پس , در گوش من سخنى گفت كه نفهميدم چه بود و چه گفت : سپس فـرمـود : دهـانـت را باز كن و در دهانم خدو انداخت به خدا قسم هنوز قدمى از نزد آن حضرت بر نداشته بودم كه ديدم قرآن را با اعراب و قرائتش حفظم و از آن پس هرگز نيازى پيدا نكردم كه از كسى چيزى درباره قرآن بپرسم سعدمى گويد : من اين داستان زاذان را براى امام باقر(ع ) بازگو كـردم , حضرت فرمود : زاذان راست مى گويد امير المؤمنين (ع ) با نام اعظم براى زاذان دعا كرد كه چنين دعايى هرگزرد نمى شود.

سنت .

ترغيب به پايبندى به سنت .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : هيچ گفتارى جز با كردار ارزش ندارد و هيچ گفتار و كردارى جزبانيت و هيچ گفتار و كردار و نيتى جز با انطباق آنها با سنت .

ـ امـام عـلـى (ع ) : خوشا به حال كسى كه سنت بر او تنگ نيايد و به بدعت (وبدعتگذارى ) نسبت داده نشود.
ـ امام سجاد(ع ) : برترين كارها نزدخداوند , آن است كه طبق سنت عمل شود گر چه اندك باشد.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : هر كارى را (در آغاز) شور و نشاطى است و هر شور و نشاطى را(سر انجام ) سـكـون و آرامشى است , هركس به سنت من سكون و آرامش يابد , هر آينه رهيافته گشته است و هركس سكون و آرامشش به غير آن (يعنى بدعت ) باشد ,بيگمان هلاك شده است .

ـ هـان ! هـر عـبـادتى را جوش و خروشى است كه سرانجام فروكش مى كند پس , هركس جوش و خـروش عـبادتش به سنت آرام گيرد هدايت شده است و هركه با سنت من مخالفت ورزد گمراه شده است و عملش برباد رفته مى باشد بدانيد كه من نماز مى خوانم , مى خوابم , روزه مى گيرم , افطار مى كنم ,مى خندم و مى گريم , پس هركه به روش و سنت من پشت كند از من نيست .

ـ پايبند سنت اگر خوب عمل كند , عملش پذيرفته است و اگر اشتباه كند بخشوده مى شود.

روايات در باب عمل به كتاب و سنت .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : در ميان شما دو چيز باقى مى گذارم كه با وجود آنها هرگز گمراه نخواهيد شد : كتاب خدا و سنت من , اين دو از هم جدا نشوند تا بر حوض (كوثر) بر من وارد شوند.
ـ در مـيان شما دو چيز مى گذارم كه با وجود آنها هرگز گمراه نخواهيد شد : كتاب خداو سنت من , اين دو هرگز از هم جدا نشوند تا كنار حوض بر من در آيند.
بـه نـظر من چنين رواياتى اعتبار سندى ندارند و ظاهرا در برابر حديث متواتر و متفق عليه ثقلين ساخته شده اند.

طبقه بندى سنت .

ـ پيامبر خدا(ص ) : سنت دو گونه است :سنت واجب كه پس از من عمل به آن موجب هدايت است و تركش گمراهى و سنت غير واجب كه عمل به آن فضيلت است و تركش گناه نيست .

ـ سنت دو نوع است : از يك پيامبر يا از پيشوايى دادگر.

سزاى كسى كه سنتى بگذارد.

ـ پيامبر خدا(ص ) : هركه سنت نيكويى بگذارد كه پس از مرگش بدان عمل شود , هم اجر خودش را دارد وهم به اندازه اجركسانى كه به آن عمل مى كنند , بى آن كه از اجر ايشان چيزى كم شود و هـركـه سنت ناپسندى بنهد و پس از مرگش بدان رفتار شود , گنهكار است و به اندازه گناهان كسانى كه به آن سنت عمل مى كنند نيز برايش باشد , بى آن كه از گناه آنان چيزى كم شود.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : هر بنده اى از بندگان خداسنت و روشى هدايتگر بگذارد , اجرش به اندازه اجر كـسـانـى بـاشـد كه بدان عمل مى كنند, بى آن كه از اجر آنان چيزى كاسته شود و هر بنده اى از بندگان خدا سنت و روشى گمراه كننده بگذارد , گناهش به اندازه گناه كسانى است كه به آن رفتار مى كنند , بى آن كه از گناهان ايشان چيزى كاسته گردد.

سزاى كسى كه براى خودش سنتى بگذارد.

ـ امام صادق (ع ) : هيچ مؤمنى نيست كه براى خود سنتى نيكو يا چيزى از خير و خوبى وضع كند , امـا بعد ميان او و آن سنت وكار خير مانعى پديد آيد , مگر اين كه آنچه را در ايام دنيا درباره خويش به كار بسته است خداوند برايش بنويسد.

نهى از شكستن سنت پسنديده .

ـ امـام عـلـى (ع ) , در فـرمـان حـكـومت مصر به مالك اشتر , مى فرمايد : سنت پسنديده اى را كه بـزرگـان اين امت به آن رفتار كرده اند و موجب همدلى و همبستگى شده و كار مردم بر طبق آن نـظم و سامان گرفته است , مشكن و هيچ گاه سنت و روشى پديد مياور كه به سنتهاى گذشته كـمـتـرين لطمه اى زند , زيرا در اين صورت پايه گذار آن سنت گذشته ماجور خواهد بود و تو با شكستن آن گناهكار.

سنت خد.

قرآن .

((اين سنت خداست كه در ميان بندگانش جارى است و كافران در آن روز زيان كردند)).
(((ايـن ) سـنـت خداست كه از دير باز در ميان گذشتگان (معمول ) بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر (و متناسب با توانايى ) است )).
((و نـيـرنـگ جـز (دامـن ) صـاحـبـش را نگيرد , پس آيا جز سنت (و سرنوشت شوم ) پيشينيان را انتظارمى برند؟
در سنت خدا هرگز تبديلى نمى يابى و در سنت خدا هرگز تغييرى نمى يابى )).

سنت پيامبر.

قرآن .

((قـطـعـا بـراى شما در (اقتدا به ) رسول خدا سرمشقى نيكوست : براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند)).
ـ امـام على (ع ) : به روش پيامبرتان اقتداكنيد كه آن بهترين روش است و به سنت او رفتار نماييد كه آن رهنماترين سنتهاست .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : پنج چيز است كه تا زنده ام آنها را ترك نمى كنم : غذا خوردن روى زمين با بندگان , سوار شدن بر الاغ برهنه , دوشيدن بز با دست خودم , پوشيدن پشمينه و سلام كردن به كودكان , تا بعد از من سنت باشند.

سنت آيين حنيف .

قرآن .

((هـر آينه در ابراهيم و همراهان او براى شما سرمشقى نيكوست آن گاه كه به قوم خود گفتند : ما ازشما و از آنچه به جاى خدا مى پرستيد بيزاريم .

((چـه كسى نيكو دين تر از كسى است كه خودرا تسليم خدا كرده و نيكوكار است و از آيين ابراهيم حق گرا پيروى كرده است ؟
و خدا ابراهيم را دوست گرفت )).
ـ امـام صـادق (ع ) : از نـوح تـا ابراهيم (ع ) هزار سال فاصله بود شريعت ابراهيم بر پايه يكتاپرستى و اخلاص و نفى انبازان و همتايان (براى خدا) بود و اين همان سرشتى است كه مردم را بر آن آفريده و هـمـان آيـين حنيف است خداوند از او بر اين آيين پيمان گرفت و بر اين كه جز خدا را بندگى نـكـند و هيچ چيز را شريك او قرار ندهد امام فرمود : خداوند ابراهيم را به نماز و امر و نهى فرمان داد واحـكـام سـهام مواريث را برايش مقرر نكرد و در آيين حنيف اينها را اضافه كرد : ختنه ,كوتاه كردن شارب , چيدن موى زير بغل , گرفتن ناخنها و تراشيدن موى زهار.
ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند عزوجل خليل خويش را با آيين حنيف فرستاد و او را به گرفتن شارب و كوتاه كردن ناخنها و چيدن موى زير بغل و تراشيدن زهار و ختنه فرمان داد.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : پـنج چيز در سر و پنج چيز در ساير بدن از سنت است : سنتهاى مربوط به سر عبارتند از : مسواك كردن , گرفتن شارب , شانه كردن مو , مضمضمه واستنشاق سنتهاى مربوط به بدن عبارتند از : ختنه , تراشيدن زهار , چيدن موى زير بغل , گرفتن ناخنها و استنجا.
ـ در فـقـه الرضا درباره آيين حنيف كه خداى تعالى به پيامبر خود(ص ) فرموده ((و ازآيين حنيف ابراهيم پيروى كرد)) آمده است كه آيين حنيف ده سنت است , پنج سنت مربوط به سر و پنج ديگر مربوط به تن .

سنت پيشينيان .

قرآن .

((بـه كـسانى كه كفر ورزيده اند , بگو : اگر دست بردارند , گناهان گذشته آنان آمرزيده شود و اگرباز گردند هر آينه سنت (خدا در مورد) پيشينيان گذشته است )).
((به او ايمان نمى آورند و سنت (و راه و رسم ) پيشينيان پيوسته چنين بوده است )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : ايـمان بر چهار تكيه گاه استوار است : بر صبر و يقين و عدل و جهاد يقين خود چهار شعبه دارد : بينش هوشيارانه , رسيدن به حقايق , عبرت گرفتن از ديگران و سنت پيشينيان , زيرا , هركه بينش هوشيارانه يافت حكمت بر او آشكار گشت و هركه حكمت بر او آشكار شد , پندو عبرت گرفتن را شناخت و هركه پند و عبرت آموزى را شناخت , چنان است كه درميان پيشينيان بوده باشد.
شب زنده دارى .

شب زنده دارى .

ـ امام على (ع ) : شب بيدارى , يكى از دو زندگى است .

ـ شب بيدارى , بوستان مشتاقان است .

ـ امـام سـجاد(ع ) , در دعاى روز عرفه : (خدايا) با بيدار كردن من در شب براى بندگيت و خلوت شـب زنـده دارى براى تو و آرام گرفتنم به تو و آوردن نيازها وخواسته هايم به درگاه تو , شبم را آباد گردان .

ـ امام على (ع ) : شب زنده دارى , شعار پرهيزگاران و خوى مشتاقان است .

ـ شب زنده دارى كردن به ذكر خدا ,دوست صميمى عارفان است و شيرينى مقربان .

ـ شب بيدار ماندن به ذكر و ياد خدا ,فرصت نيكبختان است و تفرج اوليا.
ـ شب بيدارى در طاعت و بندگى خدا , بهار اوليا است و بوستان نيكبختان .

ـ شب بيدار ماندن به ذكر و ياد خدا ,غنيمت اوليا است و خصلت پرهيزگاران .

ـ چشمانتان را شبها بيدار داريد وشكمهايتان را (در روز) گرسنه و لاغر و از جسمهايتان بگيريد و به جانهايتان ببخشيد.
ـ چـشـمـانـتـان را شـبها بيدار داريد وشكمهايتان را گرسنه و لاغر و پاهايتان را به كار گيريد و امـوالـتـان را انـفاق كنيد و ازجسمهايتان بگيريد و به جانهايتان ببخشيد و از اين كار بخل و دريغ نورزيد.
ـ برترين عبادت , شب زنده دارى به ذكرو ياد خداى سبحان است .

ـ امـام صـادق (ع ) , دربـاره آيه ((نشانشان اثر سجده اى است كه بر چهره آنهاست )) ,فرمود : مراد شب زنده دارى براى نماز است .

ـ درباره آيه ((اندكى از شب را مى خوابيدند)) , فرمود : كمتر شبى بود كه آن را ازدست مى دادند و براى عبادت بر نمى خاستند.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : هركه (از راهزنان وخطرات راه ) بترسد سراسر شب (يا ساعات آخر شب ) را راه پـيمايد و هركه چنين كندبه منزل برسد بدانيد كه كالاى خدا گرانبهاست , بدانيد كه كالاى خدا بهشت است .

ـ امـام عـلـى (ع ) : خـوشـا به حال آن كس كه فريضه پروردگارش را به جاى آورد و برسختيها و نـامـلايـمـات صبر كرد و خواب را از ديدگانش دور ساخت و اگر خواب بر اوچيره آمد , زمين را بـسـتـر خـود كـرد و دستش را بالش آنان كه خوف روز رستاخيزچشمانشان را بيدار نگهداشت و پهلوهايشان را از بسترهاى راحتشان دور كردند ولبهايشان به ذكر پروردگارشان زمزمه كرد و از بـسيارى آمرزش خواهى , گناهانشان زدوده شد اينان حزب خدايند و بدانيد كه حزب خدا پيروز است .

ـ امـام سـجـاد(ع ) : بار خدايا! ما را ازكسانى قرار ده كه روش آنان آرام گرفتن وشوق ورزيدن به تـوسـت و عمرشان به آه و ناله مى گذرد , پيشانى هايشان در برابرعظمت تو به خاك افتان است و چشم هايشان در راه خدمت به تو بيدار.
ـ امام على (ع ) : بندگان خدا! از خدا بترسيد همچون ترسيدن خردمندى كه انديشه (مبدا و معاد) دل او را به خود مشغول ساخته و ترس (از خدا و رستاخيز) پيكرش رارنجور كرده و عبادت شبانه همان اندك خوابش را هم از او گرفته است .

ـ هـمانا تقواى الهى اولياى خدا را ازحرامهاى او باز داشته و ترس از او را در دلهايشان جاى داده , چندان كه آنان را در شبهابيدار (براى عبادت ) و در روزهاى داغ تشنه (به روزه ) نگه داشته است .

شب زنده داريهاى بى حاصل !.

ـ امام على (ع ) : بسا كوشنده اى كه براى نشسته اى مى كوشد , بسا شب زنده دارى كه براى خفته اى زحمت مى كشد.
ـ بـسـا روزه دارى كه از روزه اش جزگرسنگى و تشنگى نصيبى نيابد , و بسا شب زنده دارى كه از عـبـادت شـبانه اش جز رنج وبى خوابى بهره اى نبرد , خوشا خواب زيركان (عارف ) و روزه خوارى آنان !.
ـ مردى از خوارج را درحال عبادت شبانه و قرائت قرآن ديد فرمود : خوابى كه بايقين همراه باشد , بهتر از نمازى است كه باشك و ترديد باشد.

كارهاى سزامند شب زنده دارى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : شب زنده دارى جز براى سه چيز روا نيست : تلاوت قرآن , تحصيل علم و دانش و يا فرستادن عروس به خانه شوهرش .

ـ بيدار ماندن بعد از نماز خفتن روا نباشد , مگر براى دو كس : نماز گزار يا مسافر.

تشويق به احياى اين شبه.

ـ پيامبر خدا(ص ) : هركه شب عيد (فطر و قربان ) و شب نيمه شعبان را احيا كند , درآن روزى كه دلها مى ميرند دل او نميرد.
ـ امـام عـلى (ع ) : خوش دارم كه مرد سالى چهار شب : شب عيد فطر , شب عيد قربان , شب نيمه شعبان و شب اول ماه رجب , خودرا وقف عبادت خدا كند.
ـ امـام رضـا(ع ) : امير المؤمنين (ع ) سه شب نمى خوابيد : شب بيست و سوم ماه رمضان , شب عيد فـطـر و شـب نـيمه ماه شعبان , در اين شبها روزيها تقسيم و مدت عمر وهر آنچه در آن سال رخ خواهد داد , تعيين مى شود.
سرور.

سرور.

قرآن .

((و فـرشـتـگـان او (زكـريـا) را كه در محراب به نماز ايستاده بود ندا دادند كه خدا تو را به يحيى بشارت مى دهد كه تصديق كننده كلمه خداست و سرور و پارسا و پيامبرى است از شايستگان )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : سـرور , كـسى است كه زحمت (يا هزينه مردم ) را به دوش كشد و آنان را يارى رساند.
ـ سرور , كسى است كه بار برادران خود رابه دوش كشد و با همسايگانش نيكو همسايه دارى كند.
ـ سرور , كسى است كه سازشكار نباشد , مكر و فريب به كار نبرد و فريفته طمعهانشود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : سرور قوم , خدمتگزار آنهاست .

ـ سرور قوم در سفر , كسى است كه به آنان خدمت كند , پس هركه در خدمت به همسفران خود بر آنان پيشى گيرد هيچ كارشان به پاى ارزش كار او نمى رسد مگرشهادت .

معناى سرورى .

ـ امام حسين (ع ) , در پاسخ به سؤال پدر بزرگوارش از معناى سرورى , گفت : كمك كردن به ايل و تبار و به دوش كشيدن خسارتها و جرايم آنها.