ميزان الحكمه جلد ۳
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۱۰ -
ـ ابو امامه : پيامبر(ص ) هرگاه فرماندهى را به جنگ مى فرستاد مى
فرمود : خطابه را كوتاه و سخن را كم كن .
ـ عمار بن ياسر : پيامبر خدا (ص ) , ما رابه مختصر برگزار كردن خطبه ها فرمان داد.
ـ جـابربن سمره سوائى : پيامبر خدا(ص )در روز جمعه موعظه را طولانى برگزار نمى كرد
, بلكه سخنانى كوتاه ايراد مى فرمود.
خط و خوشنويسى .
خط و خوشنويسى .
قرآن .
((تـو پـيش از قرآن هيچ كتابى را نمى خواندى و به دست خويش كتابى نمى نوشتى اگر
چنان بود اهل باطل به شك افتاده بودند)).
ـ امام على (ع ) : خط , زبان دست است .
ـ به كاتب خود عبيداللّه بن ابى رافع فرمود: در دوات خود ليقه بگذار و نوك قلمت را
درازبتراش و ميان خطها فاصله بگذار و حرفها را نزديك هم بنويس , زيرا اين كار باعث
زيبايى خطمى شود.
ـ نوك قلمت را بشكاف و پره آن را ستبر گردان و آن را از راست برش بزن تا خطت خوش
شود.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : دوات را لـيـقه بگذار ,قلم را كج برش زن , حرف با (در بسم
اللّه الرحمن الرحيم ) را بكش , سين را باز بنويس , ميم راشكم نده , اللّه را زيبا
بنويس , رحمان را بكش و رحيم را نيكو بنويس .
ـ درباره آيه ((يا نشانه اى از دانش ))فرمود : مقصود خط است .
ـ عـطـا بـن يـسـار : از پيامبر خدا (ص )درباره خط سؤال شد , فرمود : پيامبرى آن را
تعليم داد و همراهيانش آموختند.
اخلاص .
اخلاص .
قرآن .
((گفت : سوگند به عزت تو كه همه آنان را گمراه مى كنم مگر بندگان مخلص تو را)).
((فقط تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى خواهيم )).
ـ امام على (ع ) : اخلاص عاليترين هدف است .
ـ اخلاص , نهايت است .
ـ اخلاص نهايت دين است .
ـ اخلاص عبادت مقربان است .
ـ اخلاص ملاك و معيار عبادت است .
ـ اخلاص , اوج ايمان است .
ـ اخلاص خوى برترين مردمان است .
ـ رقابت خردمندان و صاحبدلان در خالص گردانيدن اعمال است .
ـ رهايى و نجات در اخلاص است .
ـ پـيامبر خدا (ص ) : جبرئيل از جانب خداى عزوجل خبر داد كه اخلاص سرى از اسرار من
است و من آن را به دل بندگانى كه دوستشان دارم , مى سپارم .
ـ امام على (ع ) : هر عملى را كه خالص انجام دهى در آخرت به هدفى دست مى يابى .
ـ پيامبر خدا (ص ) : تفاوت و برترى درجات مؤمنان بر يكديگر به اخلاص است .
ـ براى خدا كار كن , تو را از همگان كفايت مى كند.
ـ امام على (ع ) : غايت يقين اخلاص است .
ـ مـصـبـاح الـشريعه : امام صادق (ع )فرمود : بنده بايد در تمام حركات و سكنات خود
نيت خالص داشـتـه بـاشـد , زيرا اگر چنين نباشدغافل است و غافلان را خداوند چنين
وصف كرده است كه ((آنان همچون چارپايانند و بلكه گمراهترند)).
ـ امام صادق (ع ) : خداوند عزوجل نعمتى بالاتر از اين به بنده اش نداده است كه در
قلبش جز خدا نباشد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : خوشا آن كه عمل و علمش , دوستى و دشمنى اش , انجام دادن و رها
كردنش ,سخن و سكوتش و كردار و گفتارش فقط براى خدا باشد.
ـ خوشا آن كه عبادت و دعايش را براى خدا خالص گرداند و آنچه مى بيند دلش را به خود
مشغول نسازد و آنچه مى شنود او را از يادخدا غافل نكند وبه سبب آنچه به ديگران داده
شده سينه اش را غم و اندوه نگيرد.
ـ امام سجاد (ع ) ـ در مناجات ـ : جهاد ما را در راهت وكوشش ما را مصروف طاعت خود
گردان و در معامله با خودت نيتهايمان راخالص كن .
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : سـه چيز است كه دل مرد مسلمان در آنها آميخته با ناخالصى
نمى شود: كارمخلصانه براى خدا , خير خواهى و نصيحت رهبران مسلمانان و همراهى با
جامعه مسلمانان .
ـ همانا خداوند اين امت را به سبب ناتوانان آنها و دعا و اخلاص و نمازشان يارى و
پيروزى داد.
دشوار بودن اخلاص .
ـ امام على (ع ) : پاك كردن عمل (ازناخالصيها) بهتر از خود عمل است .
ـ خـالـص گـردانيدن عمل سخت تر ازخود عمل است و پاك كردن نيت از فساد و نا خالصى
براى عمل كنندگان از جهاد طولانى دشوارتر است .
ـ امام صادق (ع ) : پايدارى بر عمل تاآنجا كه خالص شود , سخت تر از خود عمل است .
كافى بودن كار اندك اما مخلصانه .
ـ پيامبر خدا (ص ) : دلت را خالص گردان , كار اندك تو را بس است .
ـ دينت را خالص گردان , كار اندك تو را كفايت است .
ـ از سـخنان خداى تعالى به موسى (ع ) :اى موسى ! هر كارى كه براى من انجام شود
اندكش زياد است و آنچه براى غير من انجام گيردزيادش ناچيز است .
مخلص .
ـ پـيامبر خدا (ص ) : خوشا به حال مخلصان , آنان چراغهاى هدايتند و هر فتنه
تيره اى به سبب آنها زدوده مى شود.
ـ امـام عـسـكـرى (ع ) : اگـر همه دنيا را يك لقمه كنم و آن را در دهان كسى گذارم
كه از روى اخلاص خدا را عبادت مى كند, به نظرم در حق او كوتاهى كرده ام .
ـ امـام على (ع ) : خدا را بندگانى است كه با دل و درونى خالص با وى معاملت مى كنند
و خداوند نيز پاداش خالص خود را به آنان مى دهد, اينان در روز قيامت نامه هاى
اعمالشان خالى است و چون در برابر او بايستند آنها را از رازى كه با او در ميان
گذاشته اند پركند.
ـ امام صادق (ع ) ـ به مفضل بن صالح ـ : همانا خداوند را بندگانى است كه خالصانه
باوى معاملت كـنـنـد و خدا نيز از اجر و پاداش خالص خود به ايشان دهد اينان كسانى
هستند كه در روز قيامت نـامـه هـاى اعـمالشان خالى است و چون در برابر خداى تعالى
بايستند آنها را از رازى كه با وى در مـيـان گـذاشـتـه انـدپركند (راوى مى گويد:)
عرض كردم : سرورم ! چرا چنين است (نامه هاى اعمالشان سفيد وخالى است ) ؟
فرمود : زيرا خداوند شان آنان را بالاتر از اين قرار داده كه فرشتگان نگهبان
ازرابطه ميان خود و ايشان آگاه شوند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : كـجـايـند آنان كه اعمال خودرا براى خدا خالص گردانيدند و
دلهايشان را با جايگاههاى ياد خدا پاك كردند.
ـ جبرئيل (ع ) ـ در پاسخ به سؤال پيامبر از اخلاص ـ : مخلص كسى است كه از مردم هيچ
نخواهد تا خود بدان دست يابد و هرگاه بدان دست يافت خشنود شود و هرگاه چيزى از آن
نزدش باقى ماند بـه ديـگـران بخشد , زيرا كسى كه از مخلوق چيزى نخواهد به عبوديت
براى خداى عز و جل اقرار كـرده اسـت و چون به نياز خود رسيد و خشنود گشت از خدا
خشنود شده است و خداى تبارك و تـعـالـى از او خـشنود است و هرگاه آنچه برايش باقى
مانده براى خداى عزوجل ببخشد به مرتبه اعتماد به پروردگارش رسيده است .
ـ امـام هـادى (ع ) : اگـر مـردمـان هـريـك بـه وادى و دره اى رونـد من به وادى آن
مردى قدم مى گذارم كه خداى يگانه را مخلصانه عبادت مى كند.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : عـالـمـان همه به هلاكت درافتند مگر آنان كه به علم خود
عمل كنند و عاملان همه هلاك شوند, مگر آنان كه از روى اخلاص كار كنند و مخلصان
درخطرند.
اخلاص موسى (ع ).
ـ در داستان موسى وشعيب (ع ) آمده است : زمانى كه موسى نزد شعيب رفت , شعيب
آماده خوردن شـام بـود پـس , بـه موسى گفت : اى جوان ! بنشين شام بخور موسى گفت :
پناه به خدا شعيب گـفـت : چـرا؟
مـگر گرسنه نيستى ؟
موسى گفت : چرا, اما مى ترسم اين پاداش آبى باشد كه به دخـتـرانت دادم , من از
خاندانى هستم كه اگر همه زمين پر از طلا شود كمترين كار آخرت رابه آن نمى فروشيم
شعيب گفت :اى جوان ! به خدا اين پاداش آن كار تو نيست , بلكه ميهمان نوازى و اطعام
رسم و عادت ما وپدران ماست در اين هنگام موسى نشست و شام خورد.
نقش اخلاص در پذيرفته شدن اعمال .
ـ پـيـامـبر خدا (ص ): هرگاه كارى كردى , آن راتنها براى خدا انجام ده , زيرا
او تنها اعمال خالص بندگانش را مى پذيرد.
ـ اعمال خود را براى خدا خالص گردانيد, زيرا خداوند نپذيرد مگر آنچه را كه خالص
براى او باشد.
ـ خداى تعالى تنها آن عمل را مى پذيردكه خالص و محض رضاى او باشد.
ـ امام على (ع ) : نماز به قيام و قعود تو نيست , بلكه نماز آن است كه از روى اخلاص
و تنها از روى خدا خواهى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : خـداى تـعـالـى فـرمـوده است : من بهترين شريك هستم , هر كس
در عمل خودبراى من شريك بياورد هرگز آن را نپذيرم , مگر عملى را كه خالص براى من
باشد.
غير مخلص .
ـ امام على (ع ) : اگر هوى و هوس از ميان برود , غير مخلص از عمل شانه خالى
كند.
ـ اعمال همه بر باد است مگر آنچه از روى اخلاص باشد.
ـ هركه مقصدى جز خدا داشته باشدگم و تلف شود.
دين خالص .
قرآن .
((آگاه باشد كه دين خالص از آن خداست )).
((بـگـو : مـن مـامـور شده ام كه خدا را بپرستم و براى او دين را خالص گردانم و
فرمان دارم كه نخستين مسلمانان باشم )).
ـ امـام صادق (ع ) : هركس از روى اخلاص بگويد ((لا اله الا اللّه )) به بهشت رود و
اخلاصش به اين است كه ((لا اله الا اللّه )) او را ازآنچه حرام كرده باز دارد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : اى مردم ! هركس از روى اخلاص گواهى دهد كه خدايى جز اللّه نيست
وهيچ چيز ديگرى را به اين شهادت خود نياميزد و با اين حال خدا را ديدار كند وارد
بهشت شودعلى بن ابـى طـالـب , صـلـوات اللّه عليه , برخاست و عرض كرد : اى رسول خدا
! پدر و مادرم فدايت باد , چگونه آن را با اخلاص و بدور از هر شائبه اى بگويد ,
بيان فرما تا بدانيم .
پيامبر فرمود : آرى , آزمندى به دنيا و به دست آوردن آن از راه غير حلال و دل خوش
كردن به آن و مـردمانى هستند كه سخنان نيكان را بر زبان مى رانند اما رفتارستمگران
را در پيش مى گيرند كـسـى كـه از ايـن خـصلتها پاك باشد و ((لا اله الا اللّه ))
بگويد و خداى عز و جل را ديدار كند , به بهشت رود و كسى كه دنيا را چنگ زند و آخرت
را واگذارد به دوزخ رود.
ـ امام على (ع ) : اخلاص كامل , دورى كردن از گناهان است .
ـ پيامبر خدا (ص ) : دورى كردن از حرامها كمال اخلاص است .
حقيقت اخلاص .
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : هر حقى را حقيقتى است و بنده به حقيقت اخلاص نرسد مگر
آن گاه كه دوست نداشته باشد در برابر كارى كه براى خدا مى كند تمجيد و ستايش شود.
ـ ابوثمامه : حواريون به عيسى (ع ) عرض كردند : يا روح اللّه ! مخلص خدا كيست ؟
فرمود:كسى كه براى خدا كار كند و دوست نداشته باشد مردم براى آن او را بستايند.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : نشانه مخلص چهار چيز است : قلبى سليم دارد , اعضا و جوارحش
تسليمند , خيرش به ديگران مى رسد و از بدى كردن خوددار است .
ـ امـام صـادق (ع ) : عـمـل خالص آن است كه نخواهى كسى جز خداى عز و جل , تو رابر
انجام آن بستايد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : كـسـى كه ظاهر و باطنش و كردار و گفتارش يكى باشد, امانت را
پرداخته و عبادت را خالص گردانيده است .
ـ عـبـادت خـالـص ايـن است كه آدمى جز به پروردگار خويش اميد نبندد و جز از گناه
خويش نترسد.
ـ امـام بـاقر (ع ) : بنده , خداى را چنان كه حق عبادت اوست عبادت نكند مگر آن گاه
كه از همه خـلـق بريده , به خدا روى آورد دراين هنگام خداوند فرمايد اين خالص براى
من است و به لطف و كرم خويش او را پذيرا شود.
ـ امام على (ع ) : پارسايى , سرشت و خوى مخلصان است .
ـ خداوند روزه را واجب كرد تا اخلاص بندگان را بيازمايد.
ـ ابو حامد غزالى , بعد از بازگو كردن سخنان بزرگان درباره حقيقت اخلاص , مى گويد :
دراين بـاره اقـوال زيـاد است ولى با روشن شدن حقيقت , نقل همه آنها فايده اى در بر
ندارد بيان كافى و شـافى در اين موضوع همان بيان سرور جهانيان است كه وقتى از آن
حضرت درباره اخلاص سؤال شد , فرمود : اخلاص آن است كه بگويى پروردگار من خداست و
سپس , همچنان كه فرمان دارى , بـر ايـن گفته خويش پايدار مانى يعنى هوى و هوس و نفس
خود را نپرستى و جز پروردگارت را پـرسـتش نكنى و درعبادت او , همچنان كه خداوند
فرمانت داده است , پشتكار به خرج دهى اين اشاره به چشم نداشتن به هيچ چيز جز خداى
عز و جل است و اين همان اخلاص حقيقى است .
آنچه اخلاص مى آورد.
ـ امام على (ع ) : علت اخلاص يقين است .
ـ اخلاص ميوه يقين است .
ـ اخلاص عمل ناشى از نيروى يقين و درستى و پاكى نيت است .
ـ اخلاص ميوه عبادت است .
ـ اخلاص عمل (برخاسته از) يقين است .
ـ خلوص نيت به اندازه شدت ديندارى است .
ـ ميوه دانايى (به مبدا و معاد) اخلاص عمل است .
ـ آروزوهايت را كم كن , اعمالت خالص مى شود.
ـ گام اول اخلاص چشم اميد بركندن ازدست مردمان است .
ـ ريشه اخلاص نوميد شدن از دست مردمان است .
ـ كسى كه خواهان آنچه نزد خداست باشد, عمل خود را خالص گرداند.
ـ امـام بـاقـر (ع ) : وجـود شر و بدى را باحضور علم از خود بران و با عمل خالصانه
وجود علم را به كـارگـيـر و در عـمـل خـالص با هوشيارى شديد از غفلت دورى كن و با
خوف راستين (از خدا) هوشيارى كامل را به دست آر.
موانع اخلاص .
ـ امام على (ع ) : كسى كه هوى و هوس بر او چيره باشد, چگونه اخلاص تواند داشت .
ابـو حامد غزالى در توضيح حقيقت اخلاص نوشته است : همچنان كه اگر عشق خداى عز و جل
و آخـرت بـرجان كسى چيره شود رفتارهاى معمولى او نيز رنگ آن را به خود مى گيرد
ومخلصانه مـى شود , كسى كه حب دنيا و برترى و رياست ـ و به طور كلى محبت غيرخدا ـ
برجانش مستولى گـردد نيز همه حركات و رفتارهاى عاديش ويژگى آن را به خود مى گيرد و
نمازو روزه و ساير عباداتش سالم نمى ماند مگر به ندرت بنابراين , براى درمان درد بى
اخلاصى بايدلذتهاى نفسانى را درهـم شكست و چشم طمع از دنيا بريد و يكسره آخرتى شد ,
به طورى كه اين خوى بر دل چيره شود در چنين وضعى اخلاص كارى آسان مى شود چه بسيار
اعمالى كه انسان براى انجام آنها خود را به رنج و زحمت مى اندازد و گمان مى برد كه
براى خدا مى كند حال آن كه سعى بيهوده مى برد, زيـرا از آفـت آنها بى خبر است از
قول يكى از همين افراد نقل مى شود كه گفت : من نمازهاى سى سـال خود را كه در مسجد
در صف اول جماعت خوانده بودم قضا كردم , زيرا يك روز به دليلى در آمـدن بـه مسجد
تاخير كردم و در صف دوم جماعت به نمازايستادم و از اين كه مردم مرا در صف دوم
ديـدند خجالت كشيدم از آن جا فهميدم كه من از اين كه مردم مرا در صف اول ببينند
ناخود آگاه خوشحال مى شده ام و آرامش دل پيدا مى كرده ام .
آثار و پيامدهاى اخلاص .
ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : هيچ بنده اى چهل بامداد براى خدا اخلاص نورزيد مگر آن
كه چشمه هاى حكمت از دلش به زبانش جارى شد.
ـ خداى عز و جل فرمايد : هرگاه دل بنده ام را بنگرم و دريابم كه از روى اخلاص و
براى خشنودى من طاعتم به جا مى آورد , راستگردانى و تدبير او را خود به عهده گيرم .
ـ امـام صـادق (ع ) : هـمه اشيا در برابرمؤمن خاشعند و از هيبت او مى هراسند سپس
فرمود: اگر براى خدا اخلاص ورزد خداوند همه چيز , حتى گزندگان و درندگان زمين و
پرندگان هوا را از او بترساند.
ـ امـام سـجاد (ع ) : حق خداى بزرگ بر تو اين است كه او را بپرستى و شريكى برايش
قائل نشوى , اگر از روى اخلاص چنين كنى ,(خداوند) كفايت كردن كار دنيا و آخرت تو را
به عهده گيرد.
ـ امام على (ع ) : غايت اخلاص رهايى و خلاص است .
ـ مخلص سزاوار اجابت (دعا) است .
ـ چون اخلاص تحقق يابد ديده بصيرت روشنى گيرد.
ـ به سبب اخلاص , اعمال (به درگاه خدا) بالا مى رود.
ـ اگر نيتها خالص شود اعمال پاكيزه گردد.
ـ هر كه نيت را خالص گرداند از پستى دور ماند.
ـ موفقيت كارها به خالص كردن نيتهاست .
ـ اخلاص داشته باش , كامروا مى شوى .
ـ هر كه اخلاص ورزد به آرزوهايش برسد.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : مسيح (ع ) فرمود : اى بندگان بد ! گندم را پاك و تميز كنيد و
خوب آردش نـمـايـيـد تـا طعم آن را بچشيد و گوارايتان گرددهمچنين ايمان را خالص و
كامل گردانيد تا شيرينى آن را بيابيد و سرانجامش شما را سود رساند.
ـ در كتاب ادريس (ع ) آمده است : آن كه ايمانش خالص باشد, دينش سالم و در امان
ماند.
ـ امـام سجاد (ع ) ـ در دعا ـ : خدايا ! بر محمد و خاندانش درود فرست و ما را از
كسانى قرار ده كه در مـيـان خـانـه هـاى سـتمگران (براى نابود كردن آنها) جستجو مى
كنند و از همدمى با نادانان مى گريزند و با روشنايى اخلاص به سوى مراتب عاليه بالا
مى روند.
ـ امـام عـلى (ع ) : خداوند با اخلاص و يكتاپرستى گره حقوق مسلمانان را محكم كرد
(زيرالازمه اخلاص و يكتاپرستى حفظ حرمت حقوق مسلمانان و زير پا نگذاشتن آنهاست ).
ميان اخلاص و ري.
ـ امـام باقر (ع ) : ميان حق و باطل جز كم خردى (حايل ) نيست عرض شد : چگونه ,
اى زاده رسول خـدا ؟
فرمود : بنده كارى را كه موجب رضاى خداست براى غير خدا انجام مى دهد در صورتى كه
اگر آن را محض رضاى خداانجام مى داد, زودتر به هدف خود مى رسيد تا براى غير خدا
انجام دهد .
اختلاف .
مردم امتى واحد بودند.
قرآن .
((مـردم يك امت بودند , پس خدا پيامبران بشارت دهنده وترساننده را بفرستاد و بر
آنها كتاب بر حـق نـازل كرد تا آن كتاب در آنچه مردم اختلاف دارند حكم كند ولى جز
كسانى كه بر آنها كتاب نازل شد در آن اختلاف نكردند)).
((مـردم جـز يـك امـت نبودند , ميانشان اختلاف افتاد و اگر نه آن سخنى بود كه پيش
از اين از پروردگارت صادر گشته بود درآنچه اختلاف مى كنند داورى شده بود)).
ـ امـام بـاقـر (ع ) : پـيـش از نـوح مردم يك امت بودند و بر سرشت خدايى نه رهيافته
و نه گمراه پس خداوند پيامران را برانگيخت .
ـ امـام صادق (ع ) ـ در پاسخ به سؤال از آيه ((مردم يك امت بودند )) ـ : پيش از نوح
مردم يك امت بودند درسرگشتگى به سرمى بردند نه مؤمن بودند , نه كافر و نه مشرك .
اگرخدا مى خواست شما را يكپارچه مى كرد.
قرآن .
((اگر خدا مى خواست همه شما را يك امت مى كرد ولى خواست تا شما را در آنچه
ارزانيتان كرده است بيازمايد)).
((اگـر خـدا مـى خـواست همه شما را يك امت كرده بود ولى هركه را بخواهد گمراه مى
سازد و هركه را بخواهد هدايت مى كند وبه يقين از هركارى كه مى كنيد باز خواست مى
شويد)).
((اگر خدا مى خواست همه را يك امت كرده بود ولى او هركس را كه بخواهد به رحمت خويش
در آورد وستمكاران هيچ دوست و ياورى ندارند)).
در تـفسير على بن ابراهيم ذيل آيه ((اگرخدا مى خواست همه را يك امت كرده بود)) آمده
است : اگـر خـدا مى خواست همه مردمان رامانند فرشتگان , معصوم و بدون غرايز
بيافريند, مى توانست چنين كند ((ولى او هر كه را كه بخواهد به رحمت خويش در آورد
)).
امت اسلامى يكپارچه است .
قرآن .
((اين امت شما يك امت است ومن پروردگار شما هستم ,پس مرا بپرستيد)).
((همانا اين امت شما يك امت است و من پروردگار شما هستم , پس از من بترسيد)).
در تفسير على بن ابراهيم پيرامون ((امة واحده )) گفته است : يعنى يك مذهب و آيين .
در تـفـسـيـر الـمـيزان آمده است : امت به معناى جماعت و گروهى است كه هدفى واحد
آنها را گـردهـم آورده اسـت سبك آيات نشانگر آن است كه خطاب در اين آيه عام است و
همه انسانهاى مـكـلـف را در بـر مى گيرد و مراد از امت نيز نوع انسان است كه نوعى
واحد مى باشد آوردن اسم اشاره مؤنث در آيه ((هذه امتكم )) به دليل مؤنث بودن خبراست
.
پس معناى آيه اين است : اى انسانها ! اين نوع انسانى امت شماست و يكى بيش نيست و من
ـخداى يـگـانه بلند نام ـ پروردگار شما هستم , چون مالك شما بوده ام و كار شما را
تدبير و چاره كرده ام , پس فقط مرا بپرستيد و بس .
تشويق به دور افكندن اختلاف .
قرآن .
((همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و ازنعمتى كه خدا به شما ارزانى
داشته است يـاد كـنـيـد : آن گـاه كـه دشـمـن يكديگر بوديد و او دلهايتان را به هم
مهربان ساخت وبه سبب اين نعمت او باهم برادرشديد)).
ـ امـام حـسن (ع ) : هرگز گروهى در كارى يكدست و متحد نشوند مگر آن كه كارشان
استحكام يافت و پيوندشان استوار گشت پس شمانيز در نبرد با دشمن خود معاويه و سپاهش
گرد هم آييد و از يارى يكديگر دست نكشيد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـا اكـثـريـت جامعه همراه شويد زيرا دست خدا با جماعت است از
پراكندگى بپرهيزيد كه جدا شده از مردم طعمه شيطان است , همچنان كه گوسفند جدا شده
از رمه طعمه گرگ است .
ـ بايد كه اسلام و متانت آن شما را از ستمگرى و ياوه گويى نسبت به يكديگر باز دارد
و يك سخن و متحد شويد به دين خدا كه هيچ دينى جز آن از كسى پذيرفته نمى شود و به
كلمه اخلاص (توحيد) كه جانمايه و اساس دين است چنگ زنيد.
پيامدهاى اختلاف .
ـ امـام عـلـى (ع ) : از بـلاهايى كه به سبب اعمال زشت و نكوهيده بر سر ملتهاى
پيش از شما آمد بپرهيزيد واحوال خوب و بد آنان را به ياد آوريد و از اين كه چون
آنان باشيد دروى كنيد.
اگـر در احـوال نـيـك و بـد آنـان بينديشيد همان كارى را عهده دار شويد كه عزيزشان
گرداند ودشمنانشان را از آنان دور ساخت و تندرست نگاهشان داشت و نعمت و فراوانى به
سراغشان آمد و نـيكوكارى وبزرگوارى باعث پيوند آنان گرديد و آن از تفرقه و پراكندگى
اجتناب ورزيدن و به يـكـديـگـرمـهربانى كردن و همديگر را به اين كار تشويق نمودن
است و از كارهايى كه پشت آنان راشـكـسـت و قـدرت آنـان را ازبـين برد دورى كنيد ,
كارهايى چون كينه ورزى دلها و دشمنى سـينه ها و پشت كردن جانها به يكديگر و دست
شستن از يارى هم و در احوال مؤمنان پيش از خود نيز بينديشيد و بنگريد كه آنان چگونه
بودند آن گاه كه جمعيتها فراهم بودند و خواستها يكى بود و دلـهـا يـكسان بود وچگونه
دستها يار هم بودند و شمشيرها به كمك يكديگر مى آمدند و بينشها ژرف و اراده
هـايـكـى آيـا مهتران سراسر زمين نبودند وبر گرده جهانيان شهر يارى نمى كردند ؟
نـيـزبـه فـرجام كار آنها بنگريد آن گاه كه درميانشان جدايى افتاد ورشته الفت از هم
گسست و سخنها و دلهايشان از هم جدا گشت و به دسته هاى گونه گون تقسيم شدند و دسته
دسته شده به جان هم افتادند در اين هنگام خداوندجامه كرامت را از تن آنان بر كند و
نعمتهاى فراوانش را از ايشان گرفت و داستان سرگذشت آنها در ميان شما ماند تا درس
عبرتى براى عبرت آموزان باشد.
ـ بـه خـدا سـوگـنـد مـى خـورم كـه هـيچ امتى پس از پيامبر خود دچار اختلاف نشد جز
آن كه باطل گرايان آن امت بر حق خواهانش چيره گشتند, مگر آن جا كه خدا نخواست .
ـ پيامبر خدا (ص ) : هيچ امتى پس از پيامبر خود گرفتار اختلاف نشد مگر آن كه باطل
گرايان آن بر حق خواهانش پيروز گشتند.
ـ امـام على (ع ) : از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد , زيرا يكپارچگى در
آنچه حق است ولـى شما آن را ناخوش مى داريد از پراكندگى در آنچه باطل است اما
خوشايند شمامى باشد بهتر اسـت خـداى سبحان به هيچ يك از گذشتگان و باقى ماندگان بر
اثر تفرقه و جدايى خير و خوبى عطا نكرده است .
ـ هـمـانـا شيطان راههاى خود را براى شما آسان و هموار مى كند و مى خواهد بند بند
دين شمارا بـگسلاند و به جاى يكپارچگى پراكندگى نصيبتان كند و بر اثر پراكندگى فتنه
و فساد پديدآورد پس از وسوسه ها و افسونهايش رويگردان شويد.
ـ بـه خـدا سـوگـنـد , گـمان مى كنم كه اين قوم بزودى بر شما چيره شوند , زيرا آنان
در باطل خوديكپارچه و متحدند و شما در حق خود دچار تفرقه و پراكندگى هستيد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : با هم اختلاف نكنيد , كه پيشينيان شمادچار اختلاف شدند و نابود
گشتند.
ـ بايكديگر ناسازگارى مكنيد كه دلهايتان ناسازگار و پراكنده مى شود.
ـ از نزد من با هم و يكپارچه رفتيد وپراكنده برگشتيد ؟
جز اين نيست كه پيشينيان شما را, تفرقه و پراكندگى نابود كرد.
ـ امام على (ع ) : تا زمانى كه ميان بنى اميه اختلاف نيفتد حكومت پيوسته در دست
آنان خواهد بود .
ـ بنى اميه را ميدان مهلتى است كه در آن مى تازند وآن گاه كه در ميانشان اختلاف
افتدكفتارها بر آنان چيره گردند.
ـ هيچ گاه دو دعوت بر خلاف يكديگرنشد مگر اين كه يكى از آن دو (دعوت به ) گمراهى
بود.
اختلاف كيفرى الهى است .
قرآن .
((بگو : او قادر است كه از فراز سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا
شما را گروه گروه در هـم افـكـنـد و خـشـم و كـيـن گروهى را به گروه ديگر بچشاند
بنگر كه آيات خدارا چگونه گوناگون بيان مى كنيم باشد كه به فهم دريابند))!.
ـ پيامبر خدا (ص ) : من نماز بيم و اميدگزاردم و سه چيز از پروردگارم طلبيدم كه دو
تاى آنها را به من داد و يكى ديگر را نداد ازخداوند خواستم امت مرا به قحطى
گرفتارنكند , پذيرفت خواستم دشمنشان را بر آنان چيره نگرداند پذيرفت خواستم كه جامه
پراكندگى بر آنان نپوشاند نپذيرفت .
ـ امـام باقر (ع ) ـ درباره آيه ((يا جامه پراكندگى بر شما بپوشاند)) ـ : مقصود
پراكندگى در دين وانـگ زدن آنـان بـه يـكديگر است ((وخشم و كين گروهى را به گروه
ديگر بچشاند)) اين است كه يكديگر را بكشند همه اينها درباره مسلمانان است .
ـ يك نفر يهودى به على (ع ) گفت : هنوز پيامبر خود را دفن نكرده درباره او دچار
اختلاف شديد ! حضرت فرمود : ما در جانشينى او اختلاف كرديم نه درباره خود او اما
شما هنوزپاهايتان از آب دريا نـخـشكيده بود كه به پيامبرتان گفتيد : ((همچنان كه
آنان را خدايان است براى ما نيز خدايى در نظرگير , پس او گفت : شما مردمى
نادانيد)).
معناى ((پراكندگى امت من رحمت است )).
ـ پيامبر خدا (ص ) : پراكندگى امت من رحمت است .
ـ عـبـدالمؤمن انصارى به امام صادق (ع )عرض كرد : عده اى روايت مى كنند كه پيامبر
خدا (ص ) فـرمود : پراكندگى امت من رحمت است امام فرمود : راست مى گويند (عبدالمؤمن
مى گويد :) عرض كردم : اگر پراكندگى آنان رحمت است پس يكپارچگى ايشان عذاب است ؟
حضرت فرمود : معناى اين حديث آن گونه كه تو و آنان فهميده ايد نيست بلكه منظور
پيامبر اين سخن خداى عز و جل است كه : ((چرااز هر گروهى از ايشان جماعتى كوچ نمى
كنند )) خداوند به آنان فرمان داد كـه از هـر سـو نـزدپـيـامـبر خدا (ص ) بروند و
آموزش ببينند و سپس نزد مردم خود برگردند و تـعـلـيـمـات را بـه آنها نيزبياموزند
منظور پيامبر پراكنده و جدا شدن آنها از شهرهايشان است نه پراكندگى در دين خدا,زيرا
دين يكى بيش نيست .
معناى ((پراكندگى اصحاب من رحمت است )).
ـ حـريز به امام صادق (ع ) عرض كرد :براى من چيزى گرانتر از اختلاف اصحابمان
نيست حضرت فرمود : اين از طرف خود من است .
ـ امـام كـاظم (ع ) : اختلاف اصحاب من براى شما رحمت است و فرمود : با ظهور حق و
قيام قائم شـمـا را يكپارچه مى كنم درباره اختلاف و پراكندگى اصحاب ما از ايشان
سؤال شد , فرمود : من خود اين كار را با شما كرده ام اگر بر يك امر فراهم مى آمديد
گردنهايتان زده مى شد.
معناى جماعت و جدايى .
ـ امام على (ع ) : اما اهل جماعت , من و پيروان من هستيم هرچند پيروانم اندك
باشند و اين حق به دستور خدا و پيامبر او مى باشد اما اهل تفرقه مخالفان من وپيروان
من هستند هرچند فراوان باشند .
ـ امـام صـادق (ع ): از پـيـامـبـرخـدا(ص ) درباره جماعت امتش سؤال شد , فرمود :
جماعت امت من حقگرايانند هرچند اندك باشند.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) ـ در پـاسـخ بـه اين پرسش كه : جماعت امت تو كيست ؟
ـ : كسانى كه بر حق باشند هر چند از ده نفر فراتر نروند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : جـمـاعـت هـمـان پيروان حقند گرچه تعدادشان اندك باشد و جدايى
همان باطل گرايانند هرچند شمارشان فراوان باشد.
ـ پس آن مردم بر جدايى همداستان شدند و از جماعت جدا گشتند گويى آنان پيشواى قرآنند
نه قرآن پيشواى آنان .
علت تفرقه و جدايى .
ـ امـام عـلى (ع ) : شما برادر دينى يكديگريد و آنچه ميان شما جدايى انداخته
درون پليد و نهاد بد اسـت , بـه ايـن سـبـب بـار يـكديگر را بر نمى داريد و براى هم
خيرخواهى نمى كنيد و به هم بذل وبخشش نمى كنيد وباهم دوستى نمى ورزيد.
ـ اگر نادان خاموشى مى گزيد مردم دچار اختلاف نمى شدند.
ـ علت جدايى اختلاف است .
جانشينى .
جانشين خد.
قرآن .
((وچـون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين جانشينى مى گمارم , گفتند : آيا كسى
را مـى گـمـارى كـه در آن جـا فـسـاد كـنـد و خونها بريزد و حال آن كه ما به ستايش
توتسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم ؟
گفت : آنچه من مى دانم شما نمى دانيد)).
((اى داود ! مـا تو را خليفه روى زمين گردانيديم در ميان مردم به حق داورى كن و از
پى هواى نـفـس مـرو كه تو را از راه خدامنحرف سازد آنان كه از راه خدا منحرف شوند ,
بدان سبب كه روز حساب را از ياد برده اند , به عذابى سخت گرفتارمى شوند)).
ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند , جانشين خدا در
روى زمين و جانشين كتاب او و جانشين پيامبر اوست .
آفرينش .
منشا آفرينش .
قرآن .
((و او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روزبيافريد و عرش او بر آب بود)).
((و خداوند هر جنبده اى را از آب آفريد پس بعضى از آنها روى شكم خود مى روند وبعضى
بر دو پا مى روند و بعضى برچهار پا مى روند خدا هر چه بخواهد مى آفريند , زيرا خدا
بر هر كارى تواناست )).
ـ پيامبر خدا (ص ) : هر چيزى از آب آفريده شده است .
ـ امـام باقر (ع ) : همه چيز آب بود وعرش خدا بر آب بود پس خداوند , عز ذكره , آب
رافرمان داد , آتشى شعله ور شد سپس فرمان داد آتش خاموش شد و از آن دودى برخاست پس
خداوند عز و جل آسمانها را از آن دود بيافريد و خداوند عزوجل زمين را از خاكستر (آن
آتش ) خلق كرد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند آسمان دنيا رااز موج مهار شده آفريد.
ـ از امام على (ع ) سؤال شد : آسمانها ازچه آفريده شده است ؟
فرمود: از بخار آب .
ـ حـبه عرنى : يك روز شنيدم كه على (ع ) چنين سوگند مى خورد : سوگند به آن كه آسمان
را ازدود و آب آفريد.
ـ امام على (ع ) : از نشانه هاى توانايى و سلطنت خداوند و شگفتى آفرينشهاى او اين
است كه ازآب درياى ژرف بر هم ريخته پر موج , خشك و جامدى را آفريد , آن گاه از آن
طبقاتى خلق كرد و آن طبقات را به هفت آسمان شكافت .
نخستين آفريده خداى سبحان .
ـ از امام على (ع ) درباره نخستين آفريده خدا سؤال شد , فرمود : نور را آفريد.
ـ پـيامبر خدا (ص ) : نخستين چيزى كه خدا آفريد قلم بود , پس به آن فرمان داد و قلم
هر آنچه را كه بايد خلق مى شد نوشت .
ـ نـخستين چيزى كه خدا آفريد قلم بود و به آن فرمود : بنويس گفت : پروردگارا , چه
بنويسم ؟
فرمود : مقدرات هر آنچه را تا روز قيامت پديد خواهد آمد , بنويس .
ـ نخستين چيزى كه خدا آفريد عقل بود.
ـ امام صادق (ع ) : خداى جل ثناؤه عقل را بيافريد و آن نخستين آفريده روحانى خداست
.
ـ امام باقر (ع ) : نخستين چيزى كه خدا آفريد و همان منشا همه موجودات شد , آب بود.
ـ پيامبر خدا (ص ) : نخستين چيزى كه خدا بيافريد نور من بود.
ـ نـخستين موجودى كه خداوند عز و جل بيافريد ارواح ما بود , پس آنها را به توحيد و
تمجيدخود گويا كرد , آن گاه فرشتگان را خلق فرمود.
ـ يـكـى از علماى شام خدمت امام باقر (ع ) رسيد و عرض كرد : من از شما درباره
نخستين آفريده خـدا مـى پـرسم , زيرا اين سؤال را از ديگران نيز پرسيده ام , يكى
گفت : تقدير , ديگرى پاسخ داد : قـلـم , وبـعضى هم گفتند : روح امام (ع ) فرمود :
جوابى نداده اند اگر نخستين مخلوقى كه خدا آفـريـد از شـئ (نـه لاشئ ) آفريده شده
باشد در اين صورت خداوند هرگز منقطع (ازموجودات ) نـبوده و همواره با او چيزى بوده
كه خدا بر او تقدم نداشته است (همواره موجودى قديم به قدمت خـدا وجود داشته است )
درحالى كه خدا بود و هيچ چيز با او نبود و سپس چيزى را آفريد كه منشا همه موجودات
شد و آن آب است كه ديگر اشيا را از آن بيافريد پس هرچيزى را به آب منسوب كرد و آب
را به چيزى نسبت نداد (بلكه از عدم آفريد).
آفرينش جهان .
قرآن .
((آيـا كـافران نينديشيدند كه آسمانها و زمين درهم بسته بود و ما آن دو را گشوديم و
هر موجود زنده اى را از آب آفريديم پس , آيا ايمان نمى آورند؟
)).
((ستايش از آن خداوندى است كه آسمانها و زمين را بيافريد و تاريكيها و روشنى را
پديدار كرد , يا اين همه , كافران باپروردگار خويش ديگرى را برابر مى دانند)).
((آيا شما به خلقت سخت تريد يا اين آسمان كه او بنا نهاد؟
سقفش را برافراشت و بپرداختش شبش را تاريك ساخت وروشنايى اش را آشكار كرد و پس از
آن زمين را بگستراند و از آن آب بيرون آورد و چراگاهها پديد كرد و كوهها رااستوار
گردانيد)).
ـ امـام بـاقـر (ع ) ـ دربـاره آيـه ((آيـا كـافـران نـيـنـديشيدند كه )) ـ : آسمان
درهم بسته بود و بـاران نـمـى بـاريـد و زمـين درهم بسته بود و گياهى نمى روياند ,
پس خداوند با باران آسمان را گشود وزمين را با روياندن گياه باز كرد.
ـ امام على (ع ) : خداوند موجودات رابدون در دست داشتن هيچ نمونه اى و بدون مشورت
با هيچ مـشاورى و بدون كمك گرفتن ازهيچ ياورى آفريد و خلقت به فرمان او تمام و كامل
شد وهمگى به طاعتش اقرار كردند.
ـ اشيا را از ماده اى ازلى يا نمونه هايى ابدى نيافريد بلكه آفريد آنچه آفريد و
حدودش راتعيين كرد و صورتى داد به آنچه داد و آن صورت را به نيكوترين شكل نگاشت .
ـ موجودات را بدون نمونه اى كه از غيراو صادر شده باشد خلق كرد و در آفريدن آنها از
هيچ يك از مخلوقاتش كمك نگرفت .
ـ (اوست ) آفريننده آفريدگان به علم خويش و پديد آورنده آنها به فرمان خود, بى
پيروى يا آموزش و يـا الگو گرفتن از نمونه سازنده اى حكيم و يا به خطا رفتن و يا
جماعتى را (براى مشورت ) گرد آوردن .
ـ امام باقر (ع ) : خداى تبارك وتعالى موجودات را بيافريد اما نه از چيزى و هركس
بگويد كه خداى تعالى موجودات را از چيزى آفريده كافر است , زيرا اگر آن چيز كه اشيا
را از آن آفريده باشد قديم به قدمت و ازليت خدا باشد ازلى خواهد بود.
آفرينش آسمانها.
|