ميزان الحكمه جلد ۲

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۹ -


((پـشـت سـرش جهنم است تا در آن جا, به جاى آب , چرك و خونش بخورانند, جرعه جرعه آن را مى نوشد و هيچ گوارايش نيست و مرگ از هر سو بر اومى تازد اما نمى ميرد.
((هـر آيـنـه هـر كـس كـه گناهكار نزد پروردگارش بيايد, جهنم جايگاه اوست كه در آن جا نه مى ميرد و نه زنده است )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : مـقيم دوزخ از آن جا كوچانده نمى شود و براى آزادى اسير آن سربها پذيرفته نـمـى گـردد, بندهايش از هم گسسته نمى شود, آن سراى را عمرى نيست كه با سر آمدن مدت عمر نابود شود و دوزخيان را اجلى نيست كه با فرارسيدن آن به حياتشان پايان داده شود.
ـ آن كه به دوزخ درآيد براى هميشه بدبخت است .

ـ وارد شوندگان به آتش براى هميشه در عذابند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : اگر به دوزخيان گفته شود: شما به تعداد ريگهاى دنيا در آتش خواهيد ماند خوشحال مى شوند واگر به بهشتيان گفته شود: شما به تعداد ريگها (ى دنيا) در بهشت ماندگار خواهيد بود اندوهگين مى شوند اماجاودانگى براى آنها مقرر شده است .

كسانى كه از آتش بيرون آورده مى شوند.

ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند مردمانى را از آتش بيرون مى آورد و به بهشت مى برد.
ـ عده اى از مردم بعد از سوخته شدن در آتش , از دوزخ بيرون آورده و به بهشت برده مى شوند كه بهشتيان به آنهادوزخيان مى گويند.
ـ امـام بـاقـر (ع ) : گـروهـى از مـردم در آتش مى سوزند و خوب كه گداختند (و خالص شدند) شفاعت به سراغشان مى آيد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كس ذره اى ايمان در دلش باشد, از آتش بيرون آورده مى شود.

آخرين كسى كه از آتش بيرون آورده مى شود.

ـ پـيامبر خدا (ص ) : من مى دانم كدام دوزخى از همه ديرتر از جهنم بيرون آورده مى شود و كدام بـهشتى آخر از همه به بهشت مى رود: مردى كه با خزيدن از آتش بيرون مى رود و خداى تبارك و تعالى به او مى فرمايد: برو وارد بهشت شو.
خيالش مى رسد كه بهشت پر است .

تعالى به او مى فرمايد: برو وارد بهشت شو .. .
براى تو در بهشت به اندازه دنيا و ده برابر آن جا هست .

يـا بـراى تـو ده برابر دنيا وجود دارد .. .
گفته مى شد: اين كس فروپايه ترين فرد بهشت است .
علت جاودانگى در دوزخ .

ـ امـام صادق (ع ) : دوزخيان از اين رو در آتش جاويدانند كه در دنيا نيتشان اين بود كه چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانى كنند و بهشتيان نيز ازاين رو در بهشت جاويدانند كه در دنيا بر اين نيت بودند كه اگر براى هميشه ماندگار باشند براى هميشه نيز خدا را فرمان برند.
نيتهايشان است .

طبق نيت خود.

گستره فراگيرى دوزخ .

قرآن .

((روزى كه جهنم را مى گوييم : آيا پر شده اى ؟
مى گويد: آيا هيچ زيادتى هست ؟
)).
ـ پيامبر خدا (ص ) : بهشت و دوزخ هر يك به خود نازيدند.
شـهـريـاران و اشـراف را وارد مـن مـى كـنى ! بهشت گفت : پروردگار من ! ناتوانان و بينوايان و مستمندان را وارد من مى كنى !.
پس , خداوند به دوزخ فرمايد: تو عذاب منى و من آن را به هر كس كه خواهم برسانم .

رحمت منى كه همه چيز را فراگرفته است و هر يك از شما گنجايش خود را دارد.
مى شوند ولى دوزخ مى گويد: آيا باز هم هست ؟
و بهشتيان نيز به بهشت برده مى شود و بهشت نيز مى گويد: آيا بازهم هست ؟
.
ـ دوزخ مـى گـويـد: آيـا بـاز هم هست ؟
و پروردگار جهانيان آن قدر دوزخى در آن مى ريزد كه جـهـنم , مانند مشك نوى كه وقتى پر شود غلغل مى كند, به غلغل مى افتد و مى گويد: بس است , بس است .

منازل نفس در آخرت .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : هيچ يك از شما نيست مگر آن كه دو منزل دارد: يكى در بهشت و ديگرى در دوزخ .

ـ هـر يـك از بـهـشـتـيـان جـايـگـاه خـود را در دوزخ مـى بـيـنـد و مى گويد: اگر خداوند مرا هدايت نمى كرد؟
! پس (به پاس اين هدايت ) او را شكر مى گويد.
يـك از دوزخـيـان نـيـز جايگاه خود را در بهشت مى بيند و با دريغ و حسرت مى گويد: اگر خدا هدايتم مى كرد!.
ـ امـام صـادق (ع ) : خداوند هيچ آفريده اى نيافريد مگر آن كه برايش منزلى در بهشت و منزلى در دوزخ قرار داد كه اينان (بهشتيان ) جايگاه آنان (دوزخيان ) را به ارث مى برند و آنان جايگاه اينان را.
((آنـان همان وارثانى هستند كه بهشت برين را به ارث مى برند ...)) .
ـ پيامبر خدا (ص ) : درباره آيه ((دريـغـا كـه كوتاهى كرديم )) فرمود: دريغ از اين روست كه دوزخيان جايگاه بهشتى خود را در بهشت مى بينند.
حسرت و دريغ مى شود.

احاطه دوزخ بر كافران .

قرآن .

((از تو به شتاب عذاب خدا را مى طلبند, حال آن كه جهنم بر كافران احاطه دارد)).
((بعضى از آنان مى گويند: مرا رخصت ده و به گناه مينداز ((16)) , آگاه باش كه اينان در گناه افتاده اند و جهنم بر كافران احاطه دارد)).
ـ پيامبر خدا (ص ) : بدانيد كه بهشت و دوزخ به هر يك از شما از بند كفشش نزديكتر است .

پاسخ دادن .

پاسخ .

ـ امام على (ع ) : هرگاه پاسخها درهم و انبوه شود پاسخ درست پوشيده ماند.
ـ امام صادق (ع ) : هر كس به هر سؤالى كه از او مى شود پاسخ دهد ديوانه است .

ـ امام على (ع ) : گاه باشد كه زبان آور (نيز) در پاسخ فروماند.
ـ هر كس در جواب دادن شتاب كند پاسخ درست را نيابد.
ـ از نشانه هاى فضل و دانش پاسخ درست است .

ـ تندى را كنار بگذار و در دليل بينديش و از ياوه گويى خويشتن نگه دار تا از لغزش در امان مانى .

ـ هرگاه در برابر نادان بردبارى نشان دهى بيگمان بهترين جواب را به او داده باشى .

ـ بسا سخنى كه پاسخش سكوت است .

ـ بسا سكوتى كه گوياتر و رساتر از سخن است .

ـ هرگاه در سخن گفتن مغلوب شدى مبادا در سكوت مغلوب شوى .

بخشندگى .

بخشندگى .

ـ امـام عـلى (ع ) : من خود را برتر از آن مى دانم كه نيازى باشد و بخشندگى من گنجايش آن را نـداشته باشد, يا رفتار جهالت آميزى باشد وبردبارى من تحملش را نداشته باشد, يا گناهى باشد و گذشت من آن را فرا نگيرد, يا زمانى درازتر از زمان من باشد.
ـ آنچه را به دست مى آورى ببخش تا مورد ستايش و تحسين قرارگيرى .

ـ بخشندگى تهيدست او را ارجمند مى سازد و بخل توانگر خوارش مى كند.
ـ بخشندگى مرد او را محبوب دشمنانش مى كند و بخلش او را نزد فرزندانش هم منفور مى سازد .

ـ بـراى خدا بخشش كنيد و در راه طاعت او با نفسهايتان بجنگيد تا پاداشتان را بزرگ و عطيه تان را نيكو گرداند.
ـ بخشندگى از بزرگمنشى است .

ـ امام حسين (ع ) : هر كه بخشنده باشد آقايى كند.
ـ امام على (ع ) : بخشندگى نگهبان آبروهاست .

ـ بخشندگى عزتى است نقد.

برترين بخشندگى .

ـ امام على (ع ) : برترين بخشندگى بخشيدن موجودى است .

ـ برترين بخشش رسانيدن حقوق به صاحبان آنهاست .

ـ برترين بخشندگى آن است كه با وجود تنگدستى باشد.
ـ برترين بخشندگى بخشيدن دسترنج است .

ـ بخشش تهيدست برترين بخشش است .

ـ پياپى نيكى كردن از كمال بخشندگى است .

ـ اوج بخشندگى بخشيدن موجودى است .

ـ نهايت بخشندگى اين است كه دسترنجت را ببخشى .

ـ امام حسن (ع ) در پاسخ به اين سؤال كه بخشندگى چيست ؟
فرمود: بخشيدن دسترنج .

ـ امـام عـلـى (ع ) : كـامـلـتـريـن بخشندگى كسب مكارم اخلاق و به عهده گرفتن خسارتها و تاوانهاست .

ـ امام حسين (ع ) : بخشنده ترين مردم كسى است كه به آن كه به او چشم اميد نبسته بخشش كند .

ـ پيامبر خدا (ص ) : بخشنده ترين مردمان آن كس است كه جان و مال خود را در راه خدا ببخشد.

تفسير گشاده دستى .

ـ امام حسن (ع ) ـ آنگاه كه اميرالمؤمنين (ع ) از او پرسيد : فرزندم ! گشاده دستى چيست ؟
فرمود ـ : بخشش كردن در روزگار تنگدستى و توانگرى .

ـ در خـبـرى ديـگـر آمـده است كه حضرت پاسخ داد: اين كه نياز سائل را برآورى و هر چه دارى ببخشى .

ويژگى انسان بخشنده .

ـ امام صادق (ع ) : بخشنده , بخشنده نباشد مگر آن گاه كه سه خصلت داشته باشد: در توانگرى و تـنـگـدسـتى مال خويش را ببخشد, آن را به كسى كه مستحق است ببخشد و تشكرى كه در برابر خوبى خود به كسى دريافت مى كند بيشتر و ارزشمندتر از آن چيزى بداند كه به او داده است .

ـ بخشنده بزرگوار كسى است كه حق خدا را بگزارد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند كسى را كه در حق او بخشندگى كند دوست مى دارد.
ـ امام على (ع ) : انسان بخشنده در دنيا ستوده است و در آخرت نيكبخت .

ـ بخشنده كسى است كه چيزى را بخشد كه از بخشيدن امثال آن دريغ مى شود.
ـ امـام رضـا (ع ) ـ در حـال طواف سؤال شد بخشنده كيست ؟
فرمود ـ : سخن تو دو صورت دارد: اگـر از مـخـلـوق مى پرسى , بخشنده كسى است كه آنچه را خدا بر او واجب كرده است بپردازد و بخيل كسى است كه از پرداختن آنچه خدا بر او فرض كرده است دريغ ورزد.
اگـر بـه بـنـده اى عطا كند به او چيزى داده است كه از آن او نيست و اگر عطا نكند چيزى از او دريغ داشته است كه از آن او نيست .

ـ امام على (ع ) : مردم دو گروهند: بخشنده اى كه ندارد و دارايى كه نمى بخشد.

جستن كانهاى بخشش و كرم .

ـ امـام صادق (ع ) : اگر جوياى بخشندگى هستى به معدنهاى آن رجوع كن , زيرا بخشندگى را معدنهايى است ومعدنها را ريشه هاست و ريشه ها را شاخه ها و شاخه ها را ميوه .

جز با ريشه و هيچ ريشه اى جز با كان و معدنى نيكو و پربركت .

بخشندگى (متفرقه ).

ـ امـام عـسكرى (ع ) : كسى كه نبخشيدن را (به جاى خويش ) بلد نباشد, بخشيدن به موقع را نيز بلد نيست .

ـ امام على (ع ) : بخشش زمامداران از اموال مسلمانان ستم و خيانت است .

ـ امام حسن (ع ) : وعده دادن , بيمارى بخشندگى است و به وعده عمل كردن داروى آن .

ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : آيا شما را از بخشنده ترين بخشندگان خبر ندهم ؟
خداوند, بخشنده ترين بخشندگان است و من بخشنده ترين فرزندان آدم مى باشم .

بگستراند.
كشته شود.
ـ امام حسين (ع ) [ طى قطعه اى مى فرمايد ]:.
چون دنيا چيزى به تو بخشيد.
پيش از آن كه از دستت برود همه آن را به مردم ببخش .

زيرا اگر دنيا روى آورد.
بذل و بخشش آن را از بين نمى برد.
و اگر پشت كند بخل ورزيدن آن را نگه نمى دارد.
ـ امام على (ع ) : بخششى كه از روى ترس و يا به اميد تلافى نباشد بخشش واقعى است .

همسايه .

حسن همسايگى .

قرآن .

((خداى را بپرستيد و هيچ چيز شريك او مسازيد و با پدرو مادر و خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و يار مصاحب نيكى كنيد)).
ـ امام صادق (ع ) : بر شما باد به حسن همسايگى كه خداوند به اين كار فرمان داده است .

ـ حسن همسايگى روزى را زياد مى كند.
ـ حسن همسايگى خانه ها را آباد و عمرها را زياد مى كند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : با همسايه ات نيكو همسايه دارى كن تا مؤمن باشى .

ـ امام على (ع ) : از نشانه هاى حسن همسايگى جويا شدن از احوال همسايه است .

ـ كسى كه به همسايگان خود نيكى كند خدمتگزارانش زياد شوند.
ـ هر كه همسايه خوبى باشد همسايگانش زياد شوند.
ـ پـيـامبر خدا (ص ) : جبرئيل پيوسته مرا درباره همسايه سفارش مى كرد تا جايى كه گمان بردم بزودى او را ارث بر(همسايه اش ) خواهد كرد.
ـ امام على (ع ) در هنگام وفات خويش فرمود: خدا را, خدا را درباره همسايگانتان كه آنان سفارش شده پيامبرشمايند.
خواهد داد.
ـ حرمتى بالاتر از حرمت همنشينى و همسايگى نيست .

ـ پيامبر خدا (ص ) : احترام همسايه بر انسان همانند احترام مادرش مى باشد.

تفسير حسن همسايگى .

ـ امام كاظم (ع ) : حسن همسايگى اين نيست كه آزار نرسانى بلكه حسن همسايگى اين است كه در برابر آزار و اذيت همسايه شكيبا باشى .

اول همسايه بعد خانه .

ـ امـام على (ع ) : مردى خدمت پيامبر خدا(ص ) آمد و عرض كرد: مى خواهم خانه اى بخرم , دستور مـى فرماييد كجا بخرم ؟
در ميان جهينه يا مزينه يا ثقيف و يا قريش ؟
پيامبر خدا (ص ) به او فرمود: اول همسايه سپس خانه , اول يار راه سپس مسافرت .

ـ نيز از امام على (ع ) : پيش از خريدن خانه ببين همسايه ها كيستند.

همسايه بد.

ـ لقمان (ع ) : من صخره هاى بزرگ و آهن و هر بار سنگينى را به دوش كشيدم اما بارى سنگينتر از همسايه بد نديدم .

ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : اى على ! چهار چيز كمرشكن است : .. .
و همسايه بد .
ـ به خدا پناه مى برم از همسايه بد.
ناراحت مى شود و اگر تو را گرفتار و بد حال ديد خوشحال مى شود.
ـ سـه چـيز در راس مصيبتهاى كمرشكن است : .. .
و همسايه اى كه چشمانش تو را مى پايد و دلش خواهان رسوايى توست , اگر خوبى ببيند آن را مى پوشاند و فاش نمى سازد و اگر بدى ببيند آن را آشكار و همه جا پخش مى كند.
ـ امام على (ع ) : همسايه بد بزرگترين رنج و سخت ترين بلا و مصيبت است .

آزار رساندن به همسايه .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كه به خدا و روزواپسين ايمان داشته باشد همسايه خود را آزار نمى رساند.
ـ امام رضا (ع ) : از ما نيست كسى كه همسايه اش از شر او در امان نباشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : مـردى از انـصار خدمت پيامبر خدا آمد و عرض كرد: من از بنى فلان خانه اى خـريده ام ونزديكترين همسايه ام كسى است كه اميدى به خير و خوبى او ندارم و از شر و بديش در امان نيستم .

بـه عـلـى و سـلـمان و ابوذر ـ و يكى ديگر كه فراموش كرده ام و فكر مى كنم مقداد باشد ((17)) ـ دسـتور داد با تمام قدرت درمسجد اعلام كنند ايمان ندارد هر آن كس كه همسايه اش از شر او در امان نباشد.
.

جويا شدن از حال همسايه .

ـ پيامبر خدا (ص ) : به من ايمان نياورده است آن كه شب سير بخوابد و همسايه مسلمانش گرسنه باشد.
ـ هر كس كالايى را از همسايه خود دريغ دارد خداوند در روز رستاخيز خير خود را از او دريغ دارد و او را به خودش واگذارد و چه بد وضعى دارد كسى كه خدا وى را به خودش واگذارد.
ـ مؤمن نيست كسى كه شب را با شكم سير بخوابد و همسايه اش در كنار او گرسنه باشد.
ـ به من ايمان نياورده است آن كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد.
شب پوشيده بخوابد و همسايه اش برهنه باشد.
ـ امـام بـاقـر (ع ) : پـيـامبر خدا (ص ) فرمود: به من ايمان نياورده است آن كه شب را با شكم سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد.
نظر رحمت نمى افكند.
ـ پـيامبر خدا (ص ) به اصحابش فرمود: به خدا و روز آخرت ايمان نياورده است كسى كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد.
خدا! نابود شديم .

فرسوده تان خشم خدا را فرو مى نشانيد.

حق همسايه .

ـ امام سجاد (ع ) : اما حق همسايه ات اين است كه در غياب او آبرويش را حفظ كنى و در حضورش او را احترام نهى .

دنبال عيبهايش نباشى , اگر بدى از او ديدى بپوشانى , اگر بدانى كه پند و اندرز تو را مى پذيرد او را در خـفا نصيحت كنى , در سختيها رهايش نكنى , از لغزشش درگذرى , گناهش را ببخشى و با او به خوبى و بزرگوارى معاشرت كنى .

ـ پـيامبر خدا (ص ) درباره حقوق همسايه فرمود: اگر از تو كمك خواست كمكش كنى , اگر از تو قـرض خواست به اوقرض دهى , اگر نيازمند شد نيازش را برطرف سازى , اگر مصيبتى ديد او را دلـدارى دهـى , اگـر خـير و خوبى به او رسيدبه وى تبريك و شادباش گويى , اگر بيمار شد به عـيـادتش روى , وقتى مرد در تشييع جنازه اش شركت كنى , خانه ات را بلندتر از خانه او نسازى تا جـلـوى جـريـان هوا را بر او بگيرى مگر آن كه خودش اجازه دهد, هرگاه ميوه اى خريدى براى او تـعـارف بـفـرستى و اگر اينكار را نكردى مخفيانه ميوه را به خانه ات ببر, فرزندت را همراه ميوه بيرون مياوركه بچه او با ديدن ميوه در دست او ناراحت شود, با بوى و دود ديگت او را ناراحت نكن مگر آن كه مقدارى ازغذاى آن را براى او بفرستى .

مرز همسايگى .

ـ امام على (ع ) : حريم مسجد چهل ذراع است و تا چهل خانه از چهار طرف منزل همسايه به شمار مى آيند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : تا چهل خانه همسايه به شمار مى آيند.

همسايگان خدا.

قرآن .

(((پرهيزگاران ) در جايگاهى پسنديده اند, نزدفرمانروايى توانا)).
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : روز قيامت كه شد خداوند همه خلايق را در بيابانى پهناور جمع كند و آواز دهـنده اى از جانب خدا جار زند: كجايند شكيبايان ؟
.. .
سپس آواز دهنده ديگرى ندادهد .. .
كجايند بـخشندگان ؟
.. .
آن گاه آواز دهنده اى از جانب خداى عزوجل با صدايى كه همگان بشنوند, فرياد زند: كجايند همسايگان خانه خدا جل جلاله ؟
پس گروهى از مردم برخيزند.
كـه بـه سـبب آن امروز همسايگان خانه خداى تعالى شده ايد؟
آنان گويند: ما براى خدا يكديگر را دوسـت مـى داشـتـيـم ,بـراى خـدا بـه يكديگر بذل و بخشش مى كرديم و براى خدا به ديدار هم مى رفتيم .

بندگان من , راه را بر آنان بگشاييد تا بدون حسابرسى به جوار خدا در بهشت روند.
ـ امام على (ع ) : همسايگى خدا ارزانى كسى است كه او را فرمان برد و از مخالفتش دورى كند.
جاه و مقام .

جاه و مقام .

ـ پيامبر خدا (ص ) : جاه و مقام يكى از دوپشتوانه است .

ـ همان گونه كه خداوند درباره دارايى بنده از او سؤال مى كند درباره مقام و موقعيتش نيز سؤال مى نمايد ومى فرمايد: بنده من ! من به تو مقام و موقعيت روزى كردم .

خواه غمزده اى را كمك كردى ؟
.
ـ امـام صادق (ع ): زمانى فرا رسد كه اگر كسى دست سؤال به سوى مردم دراز كند زنده بماند و اگر خاموش ماندبميرد.
خود يارى رسان و اگر چيزى نداشتى با استفاده از مقام و موقعيت خود كمكشان كن .

جاه طلبى .

ـ پـيـامبر خدا (ص ) : حمله دو گرگ درنده به يك رمه گوسفند زيانبارتر از حب مال و جاه براى دين انسان مسلمان نيست .

ـ امام صادق (ع ) : حمله دو گرگ درنده به يك رمه بى چوپان كه يكى از اول رمه و ديگرى از آخر آن حمله كنندزيانبارتر از حب جاه و مال براى دين مسلمان نيست .

ـ پيامبر خدا (ص ) : در اين زمان ما زهد در بى اعتنايى به درهم و دينار است اما روزگارى بر مردم آيد كه كناره گيرى از مردم سودمندتر است تا بى اعتنايى به درهم و دينار.

حرف ح.

.
5 ـ المحبة (1):((محبت )) (1)931 .

5 ـ المحبة (2):((محبت )) (2)941 .

5 ـ المحبة (3):((محبت )) (3)965 .

5 ـ المحبة (4):((محبت )) (4)971 .

5 ـ الحبس :((بازداشت ))981 .

5 ـ الحبط:((تباه شدن اعمال ))989 .

5 ـ الحجاب :((حجاب ))993 .

5 ـ حج 531 .

5 ـ حجت 541 .

5 ـ حديث 545 .

5 ـ حدود553 .

5 ـ جنگ 561 .

5 ـ محارب 571 .

5 ـ نگهبانان 577 .

5 ـ آزادگى 581 .

5 ـ آزمندى 585 .

5 ـ پيشه 591 .

5 ـ تحريف 593 .

5 ـ حرام 595 .

5 ـ حزب 599 .

5 ـ دورانديشى 603 .

5 ـ اندوه 609 .

5 ـ حسابرسى 616 .

5 ـ حسد617 .

5 ـ دريغ ‌633 .

5 ـ نيكى 635 .

5 ـ نيكى كردن 639 .

5 ـ حفظ و حافظه 645 .

5 ـ كينه توزى 647 .

5 ـ تحقير651 .

5 ـ حق 653 .

5 ـ حقوق 661 .

5 ـ احتكار665 .

5 ـ حكمت 669 .

5 ـ سوگندخوردن 677 .

5 ـ حلال 681 .

5 ـ بردبارى 685 .

5 ـ ستايش 691 .

5 ـ حماقت 693 .

5 ـ حمام 697 .

5 ـ نياز699 .

5 ـ احتياط705 .

5 ـ چاره 707 .

5 ـ زندگى 709 .

5 ـ حيوانات 711 .

5 ـ شرم 715 .

محبت 1.

دوستى نوعى خويشاوندى است .

ـ امام على (ع ) : دوستى خويشاونديى است اكتسابى .

ـ امام حسن (ع ) : خويش كسى است كه پيوند دوستى او را نزديك كرده باشد هر چند نسبتش دور باشد و بيگانه كسى است كه از دوستى به دور است هر چند نسبتش نزديك باشد.
همين دست وقتى بشكند (و معيوب شود) آن را ببرند و از بدن جدا كنند.
ـ امام على (ع ) : دوستى يكى از دو خويشاوندى است .

ـ دوستى نزديكترين خويشى است .

ـ نزديكترين خويشى دوستى دلهاست .

ـ دوستى , خويشى است .

ـ خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است تا دوستى به خويشاوندى .

ـ دوستى پدران با هم خويشاوندى فرزندان آنهاست .

عوامل دوستى ز.

ـ امام صادق (ع ) : سه چيز دوستى مى آورد: ديندارى , افتادگى و بخشندگى .

ـ امام على (ع ) : سه خصلت موجب جلب دوستى مى شود: خوشخويى , مهربانى و فروتنى .

ـ پـيامبر خدا (ص ) در پاسخ به اين پرسش كه چه چيز موجب محبت خدا و محبت مردم مى شود؟
فرمود: به آنچه نزد خداى عزوجل است دل ببند تا خدايت دوست بدارد و از آنچه مردم دارند دل بر كن مردم دوستت خواهندداشت .

ـ امام على (ع ) : آن كه چوب درختش نرم باشد شاخه هايش بسيار شود ((18)) .

ـ امـام بـاقـر (ع ) : چهره شاد و روى باز وسيله جلب دوستى و مايه تقرب به خداست و ترشرويى و گرفتگى چهره سبب جلب دشمنى و مايه دورى از خداست .

ـ امـام جـواد (ع ) : سـه خـصـلـت اسـت كه به وسيله آنها جلب محبت مى شود: رعايت انصاف در مـعـاشـرت بـا ديـگـران ,كمك مالى به ديگران در سختى و خوشى و برخوردارى از قلبى سليم و مهربان .

ـ امام على (ع ) : مهربانى و اظهار دوستى محبت مى آورد.
ـ دلها را وفادارى به هم انس و پيوند مى دهد.
ـ امام صادق (ع ) : رحمت خدا بر آن بنده اى كه دوستى مردم را به خود جلب كند و با آنان در حد فـهم و شناختشان سخن بگويد و از گفتن آنچه توان فهمش را ندارند و انكار مى كنند خود دارى كند.

كسانى كه شايسته دوستى نيستند.

قرآن .

((نـمـى يـابـى مـردمـى را كـه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند, ولى با كسانى كه با خدا و پـيـامـبرش مخالفت مى ورزند دوستى كنند هر چند آن مخالفان , پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيله آنها باشند.
خدا بر دلهاى چنين كسانى ايمان رقم زده است )).
((خـدا شـمـا را از .. .
با كسانى كه با شما در دين نجنگيده اند باز نمى دارد .. .
بلكه خداوند شما را از دوسـتـى ورزيـدن با كسانى كه با شما در دين جنگيده اندو از سرزمينتان بيرونتان رانده اند يا در بيرون راندتان همدستى كرده اند باز مى دارد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : دوسـتـى عـوام مـانـند ابر از هم گسيخته مى شود و همچون سراب تار و مار مى گردد.
ـ رشته دوستيهاى بدكاران زودتر از هر دوستى ديگرى از هم مى گسلد.
ـ دوستى نابخردان همچون سراب از بين مى رود و همچون مه برطرف مى شود.
ـ دوستى نادانان تغيير مى پذيرد و زود رخت بر مى بندد.
ـ دوستى احمق چون درخت آتش است كه اجزاى آن يكديگر را مى سوزانند.
ـ با كافر دوستى مورزيد و با نادان همنشينى مكنيد.
ـ مـبـادا دشمنان خدا را دوست بدارى , يا دوستيت را نثار كسى جز دوستان خدا كنى ,كه هر كس مردمى را دوست بدارد با آنان محشور شود.
ـ دوستى و محبت خود را بيجا نثار مكن .

ـ دوستى و محبت خود را ارزانى كسى مدار كه وفا ندارد.

دوست داشتن ناتوانان .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خدايم مرا به دوست داشتن مسلمانان مستمند فرمان داده است .

ـ در حديث معراج آمده است : اى احمد! دوست داشتن من دوست داشتن تهيدستان است , پس به تـهـيدستان نزديك شو و آنان را كنار خود بنشان و از توانگران دورى گزين و نزديكشان منشين , زيرا كه فقيران دوستان منند.
ـ پـيـامبر خدا (ص ) : اى على ! خداى عزوجل دوستى مستمندان و مستضعفان زمين را ارزانى تو كرده است .

به برادرى آنان خشنودى و آنان به امامت و پيشوايى تو.

محبت مانع شناخت است .

قرآن .

((زنان شهر گفتند: زن عزيز از غلام خود كام خواسته و شيفته او گشته است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : عشق تو به چيزى , كور و كرت مى كند.
ـ امام على (ع ) : چشم عاشق از ديدن عيبهاى معشوق كور است و گوش او از شنيدن زشتيهايش كر.
ـ امـام بـاقـر (ع ) در باره آيه ((و عشق به پرده دل او آويخت )) فرمود: عشق يوسف او (زليخا) را از مردم در حجاب و بى خبر كرد چندان كه جز به يوسف نمى انديشيد.

محبت و گرفتارى ه.

ـ امام على (ع ) : كسى كه تو را دوست دارد ترا خشنود مى سازد.
ـ امام رضا (ع ) : عشق و محبت مايه گرفتاريهاست .

ـ زنـدانبان يوسف (ع ) به او گفت من دوستت دارم , آن حضرت فرمود: هر چه مى كشم از عشق و محبت است .

خاله ام كه مرا دوست داشت مرا دزديد, پدرم كه دوستم مى داشت برادرانم بدخواه من گشتند و زن عزيز كه دوستدارم بود مرا به زندان افكند.

نشانه محبت .

ـ امام على (ع ) : هر كه تو را دوست داشته باشد (از زشتيها) نهيت كند.
ـ هر كس شيفته چيزى باشد آن چيز ورد زبانش شود.
ـ دوستى را زبان اظهار مى كند و عشق و محبت از چشمها پيداست .

ـ امام صادق (ع ) : نشانه محبت ترجيح دادن محبوب است بر هر چه جز اوست .

محبت (متفرقه ).

ـ امام صادق (ع ) : هر كه بيجا دوستى كندرشته دوستى اش گسيخته شود.
ـ امام على (ع ) : والاترين خوى پاس داشتن دوستى است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : محفل دوستان هرگز تنگ (و خسته كننده ) نيست .

ـ امام على (ع ) : شايسته ترين كس به منت گذارى آن است كه آغازگر دوستى باشد.
ـ در تنگناها و سختيهاست كه دوستى راستين خود را نشان مى دهد.

محبت 2 ((خدا دوستى )).

محبت شديد مؤمنان به خدا.

قرآن .

((بـگـو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و .. .
نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد كردن در راه او دوست داشتنى تر هستند, منتظر باشيد تا فرمان خدا برسد و خدا فاسقان را هدايت نمى كند)).
((بعضى از مردم براى خدا همتايانى اختيار مى كنند و آنها را چنان دوست مى دارند كه خدا را.
مى دارند و آن گاه كه اين ستم پيشگان عذاب را ببينند دريابند كه همه قدرت از آن خداست و هر آينه خدا به سختى عقوبت مى كند)).
ـ امـام صادق (ع ) : ايمان انسان به خدا ناب و خالص نباشد مگر آن كه خداوند را از خودش و پدر و مادر و فرزند و زن و مالش و از همه مردم بيشتر دوست بدارد.
ـ در دعـا عـرض مـى كـنـد: آقاى من ! من گرسنه سيرى ناپذير محبت به توام , من تشنه سيراب ناشدنى محبت به توام .

وه كه اين چه شوقى است به كسى كه او مرا مى بيند و من او را نمى بينم .

ـ امام سجاد (ع ) نيز در دعا عرض مى كند: الهى ! اگر مرا به بندكشى و بخشش خود را ميان همه از من دريغ دارى ...اميدم را از تو بر نكنم و از گذشت تو روى آرزويم را برنگردانم و حب تو از دلم بيرون نرود.
ـ امـام حـسـين (ع ) در دعا عرض مى كند: تويى كه اغيار از دل دوستانت بيرون كردى تا جز تو را دوسـت نـدارنـد .. .
آن كـه تـو را گـم كرد چه يافت ؟
! و آن كه تو را يافت چه از دست داد؟
! آن كه ديگرى را به جاى تو گرفت زيان كرد وباخت .

ـ خـداى عـزوجـل به داود (ع ) وحى فرمود كه : اى داود! ياد من از آن يادكنندگان (من ) است و بهشت من از آن فرمانبرداران (من ) و ديدارم از آن مشتاقان (من ) و من ويژه فرمانبردارانم .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خدا را با تمام دل دوست بداريد.
ـ امـام مـهـدى (ع ) : مـوسـى در وادى مـقـدس با خداى خود به راز و نياز پرداخت و عرض كرد: پـروردگـارا! مـن مـحـبـت و دوستى خود را پاك از آن تو كردم و دلم را از جز تو شستم ـ موسى خـانـواده اش را زيـاد دوست مى داشت ـ پس خداى تعالى فرمود: ((كفشهاى خود را بركن ))يعنى اگـر محبت تو پاك از آن من است و دلت از هواى جز من شسته است پس محبت خانواده ات را از دل خودبركن .

ـ پـيـامبر خدا (ص ) : هر كس خدا دوستى را بر خود دوستى برگزيند خداوند او را از روزى مردم بى نياز گرداند.
ـ امام صادق (ع ) : دل حرم خداست , پس , جز خدا را در حرم خدا منشان !.
ـ از دعاى آن حضرت در هنگام حلول ماه رمضان ـ : بر محمد و خاندان او درود فرست و دلم را به مـقـام والاى خودت مشغول دار و دوستى و محبتت را به سوى آن فرست تا ديدارت كنم در حالى كه از رگهاى گردنم خون بيرون مى جهد.
ـ امـام سـجاد (ع ) : الهى ! از تو مى خواهم كه دلم را از محبت به خودت و ترس از خودت و باور به خودت و ايمان به خودت و ترس از خودت و شوق به خودت لبريز كنى .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : الهى ! محبت خودت را محبوبترين چيزها نزد من گردان و ترس و خشيت از خـودت راتـرسـناكترين چيزها در نظر من قرار ده و با شوق ديدارت نيازهاى دنيايى را از دل من بركن .

ـ خـداونـدا! از تـو مى خواهم محبت خود و محبت آن كس كه تو را دوست دارد و كارى كه مرا به محبت تو مى رساندعطايم فرمايى .

ـ امام صادق (ع ) : محبت (خدا) برتر از ترس (از خدا) است .

ايمان , دوستى و دشمنى است .

ـ امام باقر (ع ) : ايمان , دوستى و دشمنى است .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به اين سؤال كه آيا دوستى و دشمنى جز ايمان است ؟
فرمود: مگر ايمان جز دوستى ودشمنى است ؟
!.
ـ آيا دين جز دوستى و محبت است ؟
! خداى عزوجل مى فرمايد: ((بگو: اگر خدا را دوست مى داريد از من پيروى كنيد تا خداوند دوستتان بدارد)).
ـ امام باقر (ع ) : دين همان محبت و دوستى است و دوستى همان دين .

آنچه دوستى خدا را به دنبال دارد.

ـ مـسـيح (ع ) در پاسخ به پرسش از يك كاركه دوستى خدا را فرا آورد فرمود: دنيا را دشمن داريد خدا شما را دوست خواهد داشت .

ـ در حـديـث مـعـراج آمـده است : اى محمد! من آنان را كه به خاطر من با يكديگر دوستى ورزند دوسـت دارم , آنـان را كـه بـه خـاطر من به هم مهر ورزند دوست دارم , آنان را كه به خاطر من با يكديگر پيوند وارتباط برقرار كنند دوست دارم , آنان را كه به من توكل كنند دوست دارم .

نيست .

ـ امام صادق (ع ) : خداى تبارك و تعالى فرموده است : بنده با هيچ وسيله اى محبوبتر از آنچه بر او فرض كرده ام محبوب من نمى شود.
ـ پيامبر خدا (ص ) : محبت خدا بر كسى كه به خشم آيد و خويشتندارى ورزد واجب آمده است .

ـ امام باقر (ع ) : خدايت رحمت كند! بدان كه محبت خدا را به دست نياورى مگر با نفرت داشتن از بسيارى از مردم و به دوستى او نرسى مگر با دشمنى كردن با ايشان , اين از دست دادن (مردم ) در مقابل رسيدن به محبت و دوستى خدا در نظر كسانى كه به ارزش كار آگاهند بسيار ناچيز است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كس زياد به ياد مرگ باشد, خداوند دوستش دارد.
ـ در پـاسـخ به مردى كه عرض كرد: دوست دارم از دوستان خدا و پيامبرش باشم فرمود: آنچه را خدا و پيامبرش دوست دارند دوست بدار و آنچه را خدا و پيامبرش دشمن دارند, دشمن بدار.
ـ امام صادق (ع ) : دوستى خداى عزوجل را جستم آن را در دشمنى با گنهكاران يافتم .

ـ هـرگـاه مـؤمـن از دنـيا كنار كشد بلند مرتبه گردد و شيرينى محبت خدا را دريابد و نزد دنيا پرستان چون ديوانه نمايد, در صورتى كه شيرينى محبت خدا با آنها درآميخته است و از اين رو , جز به او, دل مشغول نكرده اند.

كسانى كه خداوند دوستشان دارد.

قرآن .

((در راه راه خـدا انفاق كنيد و خويشتن را به دست خود به هلاكت ميندازيد و نيكى كنيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد)).
((همانا خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد)).
((آرى , هر كس به عهد خود وفا كند و از خدا بترسد, همانا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد)).
((چه بسا پيامبرانى كه خدا دوستان بسيارى همراه آنان به جنگ رفتند و در راه خدا هر چه به آنها رسيد سستى نكردند و ناتوان نشدند و سر فرودنياوردند و خدا شكيبايان را دوست دارد)).
((به سبب رحمت خداست كه تو با آنها چنين خوشخوى و مهربان هستى .

بـبـخـشـاى و بـرايشان آمرزش بخواه و در كارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كارى كنى بر خداى توكل كن كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد)).
((مگر آن گروه از مشركان كه با ايشان پيمان بسته ايد و در پيمان خود كاستى نياورده اند و با هيچ كس بر ضد شما همدست نشده اند.
پيمان خويش تا پايان مدتش وفا كنيد زيرا خدا عدالت پيشگان را دوست دارد)).
((خداوند پرهيزگاران را دوست دارد)).
((هرگز در آن مسجد نماز مگزار.
كه دوست دارند پاكيزه باشند, زيرا خدا پاكيزگان را دوست دارد)).
((خـدا دوسـت دارد كسانى را كه در راه او در صفى , همانند ديوارى كه اجزايش را با سرب به هم پيوند داده باشند, مى جنگند)).
ـ امام باقر (ع ) : خداوند دوست دارد كسى را كه با مردم مزاح و شوخى كند اما سخن زشت به زبان نـياورد و نيز كسى را كه انديشه اى يكتاپرست داشته باشد و كسى را كه آراسته به صبر و شكيبايى باشد و كسى را كه به نماز خواندن افتخار كند.
ـ امام سجاد (ع ) : خداوند هر دل غمناك و هر بنده سپاسگزار را دوست دارد.
ـ امام باقر (ع ) : خداى عزوجل آدم با حياى خويشتندار را دوست دارد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند انسان با حياى بردبار پاكدامن با مناعت را دوست دارد.
ـ خـداى عـزوجـل سـه تن را دوست دارد: كسى كه نيمه شب برخيزد و كتاب خدا را تلاوت كند, كـسـى كـه با دست راست صدقه دهد و دست چپش آگاه نشود و كسى كه با سپاهى رفته باشد و همرزمانش بگريزند و او با دشمن مقابله كند.

كسانى كه خداوند دوستشان ندارد.