ميزان الحكمه جلد ۱

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۸ -


ـ امـام بـاقـر عليه السلام همانا قائم را دو غيبت است : در يكى از آنها (از بس طولانى است ) گفته مى شود كه مرده است و معلوم نيست در كجا به سر مى برد.
ـ امـام صـادق عـلـيه السلام صاحب اين امر (امامت ) را دو غيبت است : يكى از آنها چندان به درازا مـى كـشد كه بعضى مى گويند مرده است , بعضى مى گويند كشته شده است وبعضى مى گويند رفته است (و بر نمى گردد) تنها گروهى اندك از يارانش بر عقيده خود درباره او پا برجا مى مانند .
دشواربودن ديندارى در زمان غيبت امام .
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ به اصحابش ـ : شمااصحاب من هستيد و برادران من مردمانى هـستند در آخر الزمان كه مرا نديده اند اما ايمان آورده اند براى هر كدامشان , پايدارى در دين از به دست خرد كردن خار مغيلان در شب تيره سخت تر است يا همچون كسى است كه اخگر شوره گز را در كـف نـگـه داردايـنـان چراغهاى تابان در دل تاريكى اند خداوند آنان را از هر فتنه غبارآلود و شبگون نجات مى بخشد.
ـ پـس از شـمـا مـردمـى خـواهند آمد كه يكى از آنان اجر و پاداش پنجاه نفر از شما را دارد عرض كـردند: اى پيامبر خدا! ما در بدر واحد و حنين با شما بوديم و قرآن در ميان ما نازل شد؟
! فرمود: اگر آنچه بر سر ايشان مى آيد به سر شما بيايد, مانند آنان صبر وشكيبايى نمى كنيد.
ـ امـام صـادق عـليه السلام صاحب اين امر (امامت ) غيبتى دارد كه در آن روزگار ديندار همانند كـسى است كه خار مغيلان را بادست خويش خرد كند امام سپس , اندكى خاموش ماند و آن گاه فرمود: صاحب اين امر را غيبتى است , پس بايد كه بنده از خدابترسد و به دين خويش چنگ آويزد.
ـ امـام سـجاد عليه السلام هر كه در روزگار غيبت قائم ما, بر ولايت ما استوار ماند خداوند پاداش هزار شهيد به مانند شهيدان بدر و احد وى را عطا فرمايد.
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سوگند به آن كه به حق مرا نويد دهنده برانگيخت , آنان كه در روزگار غيبت او بر اعتقاد به اواستوار مانند از كبريت احمر كميابترند.

دعا در زمان غيبت امام عليه السلام .

ـ عـبـداللّه بـن سـنـان : مـن و پـدرم به حضورابوعبداللّه عليه السلام رسيديم , آن حضرت فرمود: چـگـونـه ايـد شـمـا اگـر به روزى درافتيد كه نه امامى رهنما ببينيد و نه نشانه اى نمايان ؟
! از آن سـرگشتگى كسى رهايى نيابد مگر آن كه دعاى غريق را بخواند پدرم گفت : به خدا سوگند كه اين بلاست فدايت شوم , در آن هنگام چه كنيم ؟
فرمود: هرگاه چنين روزگارى آمد و امام زمان را نديدى به آنچه در دست داريد (دين ) چنگ آويزيدتا امر برايتان آشكار شود.
ـ امـام صادق عليه السلام خطاب به ابن سنان : بزودى در شبهه اى خواهيد افتاد و بدون نشانه اى نـمايان وامامى رهنما خواهيد مانداز اين شبهه رهايى نيابد مگر آن كس كه دعاى غريق را بخواند عـرض كـردم : دعـاى غـريـق چـگـونـه اسـت ؟
فرمود: مى گويى : خدايا!بخشايشگرا! مهربانا! اى دگرگونساز دلها! دل مرا بر دينت استوار گردان عرض كردم اى دگرگون ساز دلها و انديشه هـا ! دل مـرا بـرديـنـت اسـتـوار گـردان فـرمود: البته خداى عزوجل دگرگون كننده دلها و انديشه هاست اما تو همان بگو كه من مى گويم : اى ديگرگونساز دلها! دل مرا بر دينت استوار ساز.

حكم قيام كردن قبل از قيام قائم (1).

ـ امـام عـلـى عليه السلام سوگند به آن كه جان على در دست اوست هيچ دسته اى براى گرفتن حـق من يا جز من و يا براى دفع ستم از ما قيام نمى كند مگر آن كه فاجعه و مصيبت آنان رااز پاى درآورد تـا آن گاه كه دسته اى كه با محمد صلى اللّه عليه و آله در بدر بودند قيام كنند, گروهى كـه بـراى كـشـته آنان خونبهاپرداخت نمى شود, زخمى شده شان نيازى به مداوا ندارد و بر خاك افتاده شان در تابوت نهاده نمى شود.
ـ امام باقر عليه السلام بدان كه هيچ گروهى براى زدودن ستمى يا قدرت بخشيدن به دينى قيام نـمى كند مگر آن كه مرگ و فاجعه آنان را به خاك افكند تا آن كه گروهى قيام كنند كه در بدر با پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله بودند, گروهى كه كشته آنان دفن نمى شود و بر خاك افتاده شان از زمـيـن بـلـنـد نـمـى شود و زخمى شده شان مداوا نمى گردد عرض كردم : آنان كيانند؟
فرمود: فرشتگان .
ـ آن دسـتـه از ما خاندان كه پيش از قيام قائم دست به قيام بزنند همچون جوجه پرنده اى هستند كه (از لانه خود) بيرون پريده و درسوراخى افتاده و بازيچه دست كودكان شده است .
ـ امام صادق عليه السلام هيچ فردى از ما خاندان براى زدودن ستم يا زنده كردن حقى قيام نكرده و تـا پـيش از قيام قائم ما, قيام نخواهد كرد مگر آن كه گرفتاريها او را از پاى درآورده و درآورد و قيام او بر ناراحتى ما افزوده و مى افزايد.
ـ امـام رضا عليه السلام همانا گراميترين شما نزد خدا با تقواترين و پاى بندترين شما به تقيه است عـرض شـد: اى پـسر پيامبر خدا!تا كى ؟
فرمود: تا روزگار آن زمان معين و آن روزگار قيام قائم ماست پس , هر كه پيش از قيام قائم ما تقيه را ترك كند از ما نيست .

قيام كردن قبل از قيام قائم (2).

ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام تا زمانى كه فردى ازخاندان محمد صلى اللّه عليه و آله بشورد من و پيروانم در خير و خوبى به سر مى بريم هر آينه دوست داشتم كسى از خاندان محمدصلى اللّه عليه و آله بشورد و خرج خانواده اش را من بپردازم .
ـ نـگـويـيد: زيد شورش كرد زيد مردى عالم و صدوق بود و شما را به خودش دعوت نكرد بلكه به خشنودى خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله فرايتان خواند اگر پيروز مى شد بيگمان به آنچه شما را بدان فرا خواند وفادار مى ماند او براى درهم شكستن قدرتى يكپارچه قيام كرد.

انتظار فرج (گشايش ).

ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسلام در انتظار فرج و گشايش باشيد و از رحمت خدا نوميد مشويد, زيرا محبوبترين كارها نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است .
ـ امام سجاد عليه السلام انتظار فرج خود ازبزرگترين گشايش هاست .
ـ امام كاظم عليه السلام انتظار فرج نشانه فرج و گشايش است .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله صبورانه در انتظار فرج بودن عبادت است .
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام پارسايى , پاكدامنى , درستى و صبورانه در انتظار فرج بودن جز دين امامان است .

انتظار فرج برترين عبادت است .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برترين كارهاى امت من انتظار فرج و گشايش خداوند است .
ـ بالاترين اعمال امت من اين است كه در انتظار فرج و گشايش از سوى خدا باشند.
ـ برترين عبادت انتظار فرج است .
ـ امام على عليه السلام بهترين عبادت مؤمن انتظار كشيدن فرج خداوند است .
مقام كسى كه چشم به راه مهدى عليه السلام است .
ـ امـام صادق عليه السلام كسى كه منتظر و چشم به راه دوازدهمين (امام ) باشد مانند كسى است كه با شمشير آخته از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله دفاع مى كند.
ـ هر كه در حال انتظار اين امر (ظهور قائم ) بميرد همچون كسى است كه با قائم درخيمه او باشد, نه , بلكه به مانند كسى است كه در كنار پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله شمشير زند.

ظهور قائم عليه السلام پس از نوميدى مردم .

ـ امـام صـادق عليه السلام به خدا قسم اين امر(ظهور) به سراغتان نيايد مگر پس از آن كه به كلى نوميد شويد, نه به خدا, مگر پس از آن كه (سره و ناسره شما) از هم باز شناخته شود.
ـ به خدا سوگند كه آنچه چشم به راهش هستيد فرا نرسد مگر پس از نوميدى .
ـ امام رضا عليه السلام همانا فرج و گشايش پس از نوميدى مى آيد.

تعيين كنندگان وقت ظهور دروغگويند.

ـ امـام بـاقـر عـلـيه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش فضيل كه آيا زمان ظهور تعيين شده است ؟
ـ: وقت گذاران دروغ گفته اند, وقت گذاران دروغ گفته اند, وقت گذاران دروغ گفته اند.
ـ امام صادق عليه السلام وقت گذاران دروغگويند ما درگذشته زمان تعيين نكرده ايم و در آينده نيز زمان تعيين نمى كنيم .
ـ هر كس براى تو زمان تعيين كرد بى مهابا او را دروغزن شمار, زيرا ما براى هيچ كس زمان تعيين نمى كنيم .

علت غيبت .

ـ امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش ازعلت غيبت ـ : به علتى كه اجازه نداريم آن را براى شما فاش سازيم .
عـرض كـردم : پس , فايده و حكمت غيبت او چيست ؟
فرمود: حكمت غيبت او همان حكمت غيبت حـجـتـهاى الهى پيش ازاوست حكمت آن فقط پس از ظهور او معلوم خواهد شد غيبت امرى از [ امور ] خداست و رازى از رازهاى خدا و غيبى از غيب خدا وقتى دانستيم كه خداوند عزوجل حكيم است تصديق مى كنيم كه همه كارهاى او از روى حكمت است هر چند راز حكيمانه بودن آنها بر ما معلوم نباشد.
ـ امـام مـهـدى عليه السلام و اما علت رخداد غيبت , خداوند بزرگ مى فرمايد: ((اى آنان كه ايمان آورده ايد! از چيرهايى نپرسيد كه اگر معلومتان شود شما را ناخوش آيد)).
هـيچ يك از پدران من نبود مگر آن كه بيعت خودكامه زمان خويش را به گردن داشت اما من آن گاه كه قيام كنم بيعت هيچ خودكامه اى را به گردن ندارم .
ـ امـام رضـا عليه السلام گويى شيعيان را مى بينم كه در روزگار از دست دادن سومين فرزند از نـسـل مـن در پـى يـافتن آسايش بر مى آيند اما نمى يابند عرض كردم : چرا, اى فرزندرسول خدا؟
فـرمود: چون امامشان از ديدگان آنها غايب مى شود عرض كردم : چرا؟
فرمود: براى آن كه هرگاه شمشير بركشد بيعت احدى را به گردان نداشته باشد.
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله آن كودك را لاجرم غيبتى بايد عرض شد: چرا, اى پيامبر خدا؟
فرمود: بيم كشته شدن مى رود.
ـ امـام صـادق عـلـيه السلام قائم عليه السلام هرگز ظهور نكند تا آنگاه كه امانتهاى خداى تعالى بـيـرون آيـند (يعنى مؤمنان از صلب كافران ) پس , هرگاه آنان بيرون آمدند قائم بر دشمنان خدا چيره مى شود و آنها را مى كشد.
ـ ابـراهيم كرخى : من يا مردى ديگر از امام صادق عليه السلام پرسيديم : آيا على عليه السلام درباره ديـن خـداونـد بـا قـدرت وقاطعيت رفتار نمى كرد؟
فرمود: چرا عرض شد: پس چرا بر آن گروه (دشمنان ) پيروز گشت اما آنان را از بين نبرد؟
چه چيز او رااز اين كار باز داشت ؟
.
فـرمود: آيه اى در كتاب خداى عزوجل كه ((اگر از يكديگر جدا مى بودند هر آينه ما كافران آنان را عذابى دردناك مى چشانديم )) همانا خداوند را مؤمنانى بود به امانت سپرده در پشت گروهى كافر و مـنـافـق و على عليه السلام پدران را نكشت تا آن امانتها (از پشت و صلب آنان ) بيرون آيند چون امـانـتـها بيرون آمدند بر آنان چيره گشت و كشت قائم ما خاندان نيز چنين است اوهرگز ظهور نخواهد كرد تا آن كه امانتهاى خداى عزوجل آشكار شوند و هرگاه آشكار شدند (بر دشمنان خدا) چيره مى شود وآنان را مى كشد.
ـ امام كاظم عليه السلام اگر در ميان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت قائم ما قيام مى كرد.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام اين كار (قيام قائم عليه السلام ) رخ نخواهد داد تا آن كه هر گروه و دسـتـه اى حـكـومـت بـر مـردم را بـه دسـت گـيرد تا كسى نگويد اگر حاكم مى شديم عدالت رامى گسترانديم بعد از اين , قائم حق و عدل گستر قيام مى كند.

بهره گيرى مردم از امام در زمان غيبت .

ـ پـيـامـبـر خـدا صـلـى اللّه عـلـيه و آله ـ در پاسخ به اين سؤال كه :آيا شيعه در زمان غيبت قائم عـلـيه السلام از وجود او بهره مند مى شود؟
ـ : آرى , سوگند به آن كه مرا به پيامبرى برانگيخت از وجوداو بهره مند مى شوند و در روزگار غيبتش از نور ولايت او پرتو مى گيرند همچنان كه مردم از خورشيد نهان در پس ابر, بهره مندمى شوند.
ـ سـلـيـمـان بـن مهران اعمش از امام صادق عليه السلام تا قيام قيامت , زمين از حجت خدا خالى نـمـى مـانـد و اگـر چـنـيـن نبود خداوندپرستش نمى شد سليمان مى گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم : مردم چگونه از حجت غايب پنهان بهره مندمى شوند؟
فرمود: همچنان كه از خورشيد پس ابر بهره مند مى شوند.
ـ امام مهدى عليه السلام چگونگى بهره مند شدن از من در روزگار غيبتم همچون بهره مند شدن از خـورشيد است , آن گاه كه در پس ابر از ديدگان پنهان شود من مايه امنيت زمينيانم همچنان كه ستارگان مايه امنيت آسمانيان هستند.

نشانه هاى ظهور.

ـ امـام على عليه السلام آن گاه كه خطيب به هلاكت درافتد و امام عصر از ديدگان پنهان شود و دلـهـايى شاداب و دلهايى ديگر فسرده گردد, آرزومندان نابود شوند و از هم فروپاشند و مؤمنان باقى مانند كه شمارشان اندك است , سيصد نفر يا بيشتر در ركاب اين مؤمنان دسته اى مى جنگند كه روز بدر در كنارپيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله جنگيدند و كشته نشدند و نمردند.
ـ به خدا قسم , به خدا قسم آن كس را كه انتظارش مى كشيد نبينيد مگر آن گاه كه نتوانيد خدا را بـخـوانيد جز با اشاره دست و ابروى خود و از زمين چيزى در اختيار نداشته باشيد جز همان جاى گامهاى خود و جنگ افزارتان بر پشتهايتان باشد در آن روز مرا يارى نرساند مگر خداوند به وسيله فرشتگان خود و كسانى كه ايمان را در دلشان نهاده است .
ـ امـام مـهـدى عليه السلام ـ در پاسخ اين پرسش على بن مهزيار كه سرورم ! اين امر (ظهور) كى خواهد بود؟
ـ فرمود: هرگاه راه مكه بر شما بسته شود.
ـ در تـوقـيـع به سمرى ـ : گوش كن ! خداوند درباره تو به برادرانت پاداش نيك دهاد! تو تا شش روز ديگر خواهى مرد, كارهايت را سامان ده و به هيچ كس وصيت نكن كه پس از مرگت جانشين تو شود, زيرا غيبت كامل رخ داده است ظهورى در كار نخواهدبود مگر با اجازه خداوند بزرگ و آن پس از سپرى شدن روزگارى دراز و سخت شدن دلها وآكنده شدن زمين از ستم وبيداد است .
ـ امـام كـاظـم عليه السلام هر گاه آن بيابانگرد و زشت روى را در ميان لشكرى انبوه ديدى براى خود و شيعيان مؤمنت در انتظارفرج و گشايش باش هرگاه خورشيد گرفت چشم به آسمان دار و بنگر كه خداوند با مجرمان چه مى كند.
ـ امام صادق عليه السلام خداوند براى مؤمنان نشانه هايى از قيام قائم عليه السلام بر شمرده است ـ محمدبن مسلم مى گويد ـعرض كردم : خداوند مرا فداى شما كند آن نشانه ها چيست ؟
فرمود: اين سخن خداى تعالى كه : ((شما ـ يعنى مؤمنان پيش از قيام قائم ـ را به چيزى از ترس و گرسنگى و كمبود مال و جان و ميوه ها مى آزماييم و شكيبايان را نويد ده )).
ـ امـام عـلـى عليه السلام مهدى ظهور نمى كند مگر بعد از آن كه يك سوم مردم كشته شوند, يك سوم بميرند و يك سوم ديگر باقى مانند.
ـ امـام صـادق عليه السلام اين امر (ظهور قائم ) رخ نخواهد داد مگر بعد از آن كه دو سوم مردم از بـين بروند ما ـ محمد بن مسلم وابوبصير ـ عرض كرديم : اگر دو سوم مردم از بين بروند كه باقى مى ماند؟
فرمود: آيا دوست نداريد كه از يك سوم باقيمانده باشيد؟
!.

در هنگام ظهور (1).

ـ امام على عليه السلام هرگاه آواز دهنده اى ازآسمان آواز برآورد كه : ((همانا حق در ميان خاندان مـحـمد است )) در آن هنگام مهدى بر سر زبانهاى مردم مى افتد و جام محبت اورا سر مى كشند و جز ياد و نام او بر زبان ندارند.
ـ امام باقر عليه السلام هرگاه زمان ما فرا رسد و مهدى عليه السلام ما بيايد شيعه ما از شير دليرتر و از سر نيزه برنده تر خواهد بود دشمن ما را پايمال مى كند و بر چهره اش سيلى مى زند اين هنگامى است كه رحمت و گشايش خدا بر بندگانش فرود آيد:.
ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسـلام هرگاه منادى از آسمان ندا دهد كه : ((همانا حق در ميان خاندان مـحـمـدصـلى اللّه عليه و آله است )) در آن زمان مهدى بر سر زبانهاى مردم افتد و مردم شادمان شوند و جز ياد و نام او در ميانشان نباشد.

در هنگام ظهور (2).

ـ امام صادق عليه السلام زمانى كه قائم ما قيام كند خداوند عزوجل گوشها و چشمهاى شيعيان ما را چـنـان تـيـز كند كه ميان آنان و قائم پيكى نباشد از جاى خود با شيعيان سخن مى گويد و آنها سخنانش را مى شنوند و خود او را مى بينند.

ياران امام .

ـ امـام صـادق عليه السلام اندكى از عربها به همراه قائم عليه السلام قيام مى كنند عرض شد: عده زيـادى از عـربها خود را از ياران او مى دانند؟
! فرمود: مردم بايد پالايش شوند و سره وناسره شان از هم جدا گردد و غربال شوند و شمار فراوانى از غربال خواهند گذشت .
ـ زمـانـى كـه قـائم عـلـيـه الـسـلام قـيـام كـنـد كـسـانـى كـه گـمـان ـ ار دوخ اهبرـع زا ى داـيز مـى شـودازخـاندان اوهستندازصف آن حضرت خارج مى شوند و كسانى كه به خورشيد و ماه پرست مى مانند به صف او در مى آيند.
 

 

رفتارآن حضرت باستمگران پس از قيام .
ـ امـام بـاقـر عـلـيـه الـسـلام اگر مردم مى دانستند كه هرگاه قائم قيام كند چه كشتارى به راه مى اندازد بيگمان بيشتر آنان دوست داشتند كه او را نبينند چندان كه بسيارى از مردم مى گويند: او از خاندان محمد نيست اگر از خاندان محمد بود رحم مى كرد.
ـ امـام عـلى عليه السلام با آنان جز با شمشير سخن نگويد هشت ماه پرآشوب شمشيرراازدوش خود فـرو نـمى گذارد, تا آن جا كه مى گويند: به خدا قسم , اين مرد از نسل فاطمه عليهاالسلام نيست اگر از نسل او بود به ما رحم مى كرد.

نوآورى قائم .

ـ امـام بـاقـر عـلـيـه الـسـلام قائم فرمانى تازه , كتابى تازه و قضاوتى تازه مى آورد بر عربها سخت مـى گـيـرد, سروكارش فقط با شمشير است , كسى را توبه نمى دهد و در راه خدا به سرزنش هيچ نكوهشگرى توجه نمى كند.

جهان پس از ظهور مهدى عليه السلام .

ـ امـام سـجـاد عليه السلام زمانى كه قائم ما قيام كند خداوند آفت را از شيعيان ما بزدايد و دلهاى آنـان را چـون پـاره هاى آهن (سخت و تزلزل ناپذير) كند و هر مرد آنانرا قدرت چهل مرد دهد آنان فرمانروا و سالار جهان خواهند بود.
ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسـلام زمانى كه قائم ما قيام كند آسمان نزولات خود را فرو ريزد و زمين گـياهانش را بروياند و كينه و دشمنى ازدلهاى بندگان رخت بربندد و درندگان وچرندگان با هـم بـسـازند, چندان كه زنان زيور (زنبيل ـ خ ل ) به سر عراق را تا شام مى پيمايندو جز بر علف و سبزه گام نمى نهند و هيچ درنده اى آنان را آشفته و هراسان نمى كند.
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در ميان امت من مهدى قيام مى كند و پنج , هفت و يا نه (سال ) زنـدگـى مى كند مرد نزدش مى آيد ومى گويد: اى مهدى ! به من عطا كن , به من عطا كن و آن حضرت لباسش را تا جايى كه بتواند ببرد (از مال ) پر مى كند.
ـ در آخرالزمان خليفه اى خواهد آمد كه مال را بى شمار تقسيم مى كند.
ـ او زمين را, همچنان كه آكنده از ستم و بيداد شده , از عدل و داد مى آكند, آسمان از فرو ريختن نزولاتش هيچ دريغ نمى ورزد وزمين از روياندن گياهانش .
ـ در ميان واپسين امتم مهدى ظهور مى كند خداوند به او باران عطا مى كند, زمين گياهش را بر مـى رويـانـد, مـال را تـمام و كامل مى دهد, دامها و چارپايان زياد مى شوند و امت سربلند و بزرگ مى شود.
ـ امـام عـلى عليه السلام خواهش نفسانى را به هدايت بازگرداند و آن هنگامى است كه هدايت را تـابـع هـوى سـاخته اند و راى آنان راپيرو قرآن كند آن گاه كه قرآن را تابع راى خود كرده باشند زمـيـن پاره هاى جگر خود (گنجينه هايش ) را براى او برون اندازد وكليدهاى خويش را تسليم او كند پس , او روش عادلانه را به شما نشان دهد و مرده كتاب و سنت را جان بخشد.
ـ امـام صادق عليه السلام ـ درباره آيه ((و هر آن كه در آسمانها و زمين است , خواسته يا ناخواسته , تـسـلـيـم شـد)) ـ : زمـانى كه قائم عليه السلام قيام كند سرزمينى باقى نمى ماند كه در آن نداى شهادت ((خدايى جز اللّه نيست و محمد پيامبر خداست )) بلند نشود.
ـ امـام بـاقـر عليه السلام زمانى كه قائم به پا خيزد ايمان را بر هر دشمن كينه توزى عرضه مى كند اگر از جان و دل ايمان نياوردگردنش زده مى شود يا همچون ذميان امروز جزيه مى پردازد و به كمر او زنار مى بندد و آنان را از شهرها به حومه ها و روستاهابيرون مى كند.

پس از قائم عليه السلام .

ـ عـبداللّه بن حارث از امام على عليه السلام پرسيد:از حوادث و رخدادهاى پس از قائم خود به من خـبـر دهـيـد؟
فـرمود: اى پسر حارث ! سخن گفتن از اين موضوع به خود او واگذار شده است و پـيـامـبر خداصلى اللّه عليه و آله به من سفارش فرمود كه در اين باره به كسى جز حسن و حسين چيزى نگويم .
ايمان .

ايمان .

قرآن .
((اما خداوند ايمان را محبوب شما ساخت و آن را دردلهايتان آراست )).
ـ امـام على عليه السلام ايمان ريشه حق است و حق , راه هدايت , شمشير ايمان شمشيرى آراسته و زيبنده و سلاحى هميشه آماده است كه دنيا ميدان آزمون آن است .
ـ از ايمان راه به سوى كارهاى شايسته برده مى شود و از كارهاى شايسته راه به سوى ايمان (ايمان و عمل صالح لازم و ملزوم وعلت و معلول يكديگرند) و با ايمان است كه علم و معرفت آباد مى شود .
ـ ايمان بزرگترين امانتهاست .

ايمان و اسلام .

قرآن .
((بـاديـه نشينان گفتند: ما ايمان آورديم بگو: شما ايمان نياورده ايد, بلكه بگوييد اسلام آورده ايم وهنوز ايمان به دلهاى شما وارد نشده است )).
ـ امام على عليه السلام پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من فرمود: على ! بنويس عرض كردم : چه بنويسم ؟
فرمود: بنويس : بسم اللّه الرحمن الرحيم , ايمان آن است كه در دلها جاى گيرد ودرستى آن با عمل ثابت شود و اسلام آن است كه بر زبان گذرد و با آن پيوند زناشويى حلال گردد.
ـ امـام بـاقـر عـلـيـه السلام ايمان آن است كه در قلب باشد و اسلام آن است كه ازدواج و ارث برى وابـسـتـه بدان است و خونها محفوظ مى ماند ايمان هميشه با اسلام شريك است امااسلام هميشه همراه و شريك ايمان نيست .
ـ ايمان اقرار است و عمل و اسلام اقرارى است بدون عمل .
ـ امـام صـادق عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش ابو بصير درباره ايمان ـ : ايمان به خدا آن است كه نـافـرمانى او نشود عرض كردم : پس اسلام چيست ؟
فرمود: هر كه اعمال عبادى مارا انجام دهد و مانند ما ذبح كند.
ـ ايـمـان آن چيزى است كه در دلها جاى گيرد و اسلام آن چيزى است كه ازدواج و ارث بردن به آن بستگى دارد و خونها (ى مسلمانان ) محفوظ مى ماند.
ـ دين خدا نامش اسلام است پيش از آن كه شما به وجود آييد, هر جا كه بوده ايد وپس از پديد آمدن شما, اسلام دين خدا بوده وهست پس هر كه به دين خدا اقرار و اعتراف كند مسلمان است و هر كه به دستورهاى خداى عزوجل عمل كند مؤمن است .

ريشه ايمان .

ـ امـام عـلـى عـلـيـه الـسلام ايمان درختى است كه ريشه اش يقين است , شاخه اش پرهيزگارى , شكوفه اش حيا و ميوه اش بخشندگى .
ـ ريشه ايمان پذيرفتن شايسته فرمان خداست .

حقيقت ايمان (1).

ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان به ادعا و آرزونيست بلكه ايمان آن است كه در دل خالص باشد وعمل آن را تصديق و تاييد كند.
ـ ايمان شناخت با دل است و گفتن با زبان و عمل با اركان بدن .
ـ امام رضا عليه السلام ايمان پيمانى قلبى است و تلفظ زبانى و عمل با اعضا و جوارح .
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان گفتارى است كه بر زبان رانده شود و عملى كه صورت پذيرد و شناخت به وسيله خردها.
ـ امام على عليه السلام ايمان آن است كه به زبان آورده شود و با اعضا و جوارح به عمل درآيد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان با دل و زبان است و هجرت با جان و مال .

حقيقت ايمان (2).

ـ امام على عليه السلام ايمان خالص كردن عمل است (براى خدا).
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان , از حرامها پاك و از آز و طمعها مبراست .
ـ ايمان , شكيبايى و گذشت است .
ـ ايمان بر دو نيم است : نيمى ازآن در شكيبايى است و نيمى ديگر در سپاسگزارى .
ـ امـام عـلـى عـليه السلام ايمان , صبورى در سختى و گرفتارى است و شكرگزارى در آسايش و نعمت .
ـ راستى در راس ايمان است .

حقيقت ايمان (3).

ـ امام صادق عليه السلام از نشانه هاى ايمان حقيقى اين است كه حق را, هر چند به زيان توباشد, بر باطل , هر چند به سود تو باشد, ترجيح دهى .
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله سه چيز از ايمان است : انفاق كردن در زمان تنگدستى , سلام كردن به عالم و انصاف داشتن درباره خود.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام مردى خدمت پيامبر خداصلى اللّه عليه و آله رسيد و عرض كرد: اى رسـول خدا!من خدمت رسيده ام تا با شما بر اسلام بيعت كنم پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به او فـرمود: با تو بيعت كنم بر اين كه پدرت رابكشى ؟
عرض كرد: آرى , پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فـرمود: به خدا سوگند, ما به شما دستور نمى دهيم پدرانتان را بكشيد, امااينك دانستم كه ايمان تو حقيقى است و تو هرگز يار و همدمى جز خدا نخواهى گرفت .
ـ روزى پيامبر خدا حارثه را ديد به او فرمود: اى حارثه ! چگونه صبح كردى ؟
عرض كرد: اى رسول خـدا! در حـالـى كـه مـؤمـن حـقيقى هستم فرمود: هر ايمانى را حقيقتى است , حقيقت ايمان تو چيست ؟
عرض كرد: از دنيا بيزار شده ام و شبم را با بيدارى (عبادت و تهجد) گذرانده ام و روزم را با تشنگى (روزه دارى ).
ـ امـام بـاقر عليه السلام پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله در يكى از مسافرتهايش با كاروانى رو به رو شـد, كاروانيان عرض كردند: درود بر تو اى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله پيامبر صلى اللّه عليه و آله پرسيد: شما چيستيد؟
عرض كردند: ما مؤمن هستيم پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: حقيقت ايمان شما چيست ؟
عرض كردند: خشنودى به قضاى الهى و گردن نهادن به فرمان خدا و سپردن كارها به دست خدا فرمود: دانشمندانى فرزانه كه نزديك است از فرزانگى پيامبر شوند اگر راست مـى گـويـيـد پـس خانه اى كه در آن ساكن نمى شويد نسازيد و آنچه نمى خوريد جمع نكنيد و از خدايى كه به سوى او بر مى گرديد, پروا كنيد.

حقيقت ايمان (4).

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر چيزى حقيقتى دارد هيچ بنده اى به حقيقت نرسد مگر آن كه بداند آنچه به او رسيده نمى توانست نرسد و آنچه به او نرسيده نمى توانست برسد.
ـ اى ابـوذر! بـه حـقـيقت ايمان دست نيابى مگر آن گاه كه همه مردم را در دينشان نابخرد و در دنياشان خردمند بينى .
ـ بنده آن گاه به ايمان حقيقى دست يابد كه براى خدا به خشم آيد و براى خدا خشنود شود پس , هرگاه چنين باشد سزامند ايمان حقيقى گشته است .
ـ امام صادق عليه السلام هيچ يك از شما به ايمان حقيقى نرسد مگر آن كه دورترين كس به خود را براى خدا دوست بدارد و نزديكترين كس خود را به خاطر خدا دشمن بدارد.
ـ امـام باقر عليه السلام هيچ يك از شما به حقيقت ايمان نرسد مگر آن كه سه خصلت داشته باشد: مرگ را از زندگى دوست تربدارد و فقر را از توانگرى و بيمارى را از تندرستى .
عرض كرديم : چه كسى اين چنين است ؟
! فرمود: همه شما آن گاه فرمود هر يك از شما كدام يك را بيشتر دوست داريد, درراه دوستى ما بميريد يا با دشمنى با ما زنده بمانيد؟
عرض كردم : به خدا قـسـم , اينكه در راه دوستى شما بميريم فرمود: فقر و نادارى و توانگرى و بيمارى و تندرستى نيز همين طور عرض كردم : آرى , به خدا قسم .

حقيقت ايمان (5).

ـ امـام عـلـى عليه السلام ايمان هيچ بنده اى راستين نباشد مگر زمانى كه اعتماد و اطمينان او به آنچه نزد خداست بيشتر باشد از آنچه در دست خويش دارد.
ـ امـام صادق عليه السلام بدانيد كه هيچ بنده اى از بندگان خدا هرگز مؤمن نباشد مگر آن كه از كرده خدا درباره خود, خوشايند وى باشد يا ناخوشايند, خشنود باشد.
ـ و مـؤمـن نـيستى مگر آن كه در بيم و اميد به سر برى و بيمناك و اميدوار نيستى مگر آن كه به آنچه مايه ترس و اميد تو گشته عمل كنى .
ـ پـيـامـبـر خـدا صـلـى اللّه عـليه و آله هيچ بنده اى مؤمن نيست مگر آن كه هر خوبى براى خود مى خواهد براى مردم نيز بخواهد.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام مؤمن تنها آن گاه مؤمن است كه همچون پيكر برادر خود باشد كه هرگاه رگى از او بجنبد ديگر رگهايش با او به جنبش در مى آيند.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله انسان مؤمن نيست مگر آن كه دلش با زبانش يكى باشد و زبانش با دلش گفتارش با كردارش ناسازگار نباشد و همسايه اش از گزند او در امان باشد.

ايمان و عمل .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان و عمل دو برادربسته به يك ريسمانند, خداوند يكى را بدون ديگرى نمى پذيرد.
ـ ايمان بى عمل وعمل بى ايمان پذيرفته نمى شود.
ـ ايمان گفتار است و كردار, كاستى و فزونى مى پذيرد.
ـ امام صادق عليه السلام ملعون است ملعون است كسى كه بگويد: ايمان گفتار است بى كردار.
ـ امام على عليه السلام اگر ايمان تنها گفتار بود روزه و نماز و حلال و حرام نازل نمى شد.
ـ معصوم عليه السلام ايمان سراسر عمل است و گفتار, برخى از آن عمل است كه خداوند در كتاب خود وجوب آن را بيان فرموده است .
ـ امام صادق عليه السلام اگر بندگان , حق را توصيف كنند و به آن رفتار نمايند اما در دلهايشان به حق بودن آن اعتقاد نداشته باشند سودى نبرده اند.

مرجئه .

ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هفتاد پيامبر, مرجئه را, همانان كه مى گويند: ايمان گفتار است بى كردار, نفرين كرده اند.
ـ دو گـروه از امـت من هستند كه خداوند به زبان هفتاد پيامبر آنها را نفرين كرده است : قدريه و مرجئه , همانان كه مى گويند : ايمان اقرار است و عمل در آن نهفته نيست .

ايمان و گناهان (1).

ـ امـام كـاظم عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه آيا گناهان كبيره ايمان را سلب مى كند؟
ـ : آرى و گناهان غير كبيره نيز پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: زناكار در حالى كه مؤمن است زنا نمى كند و سارق , در حال ايمان , دزدى نمى كند.
ـ از امام باقر درباره اين سخن پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كه : هرگاه مرد زنا كند روح ايمان از او جـدا مـى شود, سؤال شد فرمود: اين سخن خداى تعالى است , آن جا كه مى فرمايد: (( و آنان را با روحى از خود پشتيبانى كرد)) همين روح است كه از او جدا مى شود.
ـ زراره از امـام صـادق دربـاره ايـن سخن پيامبر كه : زناكار در حالى كه مؤمن است زنا نمى كند, پـرسـيـد آن حـضرت فرمود: تا آن كه روح ايمان از او كنده مى شود (آن گاه مرتكب زنا مى شود) زراره مـى گـويـد: عرض كردم : روح ايمان از او كنده مى شود؟
زراره مى گويد [ عرض كردم : ] از روح ايـمـان بـرايـم بـفرماييد: فرمود: چيزى است آن گاه فرمود: آماده و به هوش باش كه آن را بفهمى [آيا ] نديده اى كه انسان چيزى را مى خواهد ولى در درون او چيزى وى را از آن خواهش باز مى دارد و نهى مى كند؟
عرض كردم : چرا فرمود: آن چيز همان روح ايمان است .
ـ امـام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال گروهى در باره ايمان ـ : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آلـه فـرمـود: زنـاكـار در حـال ايمان زنا نمى كند, سارق در حال ايمان دست به سرقت نمى زند و شرابخوار, در حال داشتن ايمان , شراب نمى خورد آنان (مخاطبان امام )به يكديگر نگاه كردند عمر بـن ذر عـرض كـرد: چه نامى بر اين افراد بگذاريم ؟
امام عليه السلام فرمود: همان نامى كه خدا بر آنـان نـهـاده است , به نام اعمالشان خداوند فرموده است : ((مرد دزد و زن دزد )) و فرموده ((زن زناكار و مرد زناكار )).
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله زناكار در حالى كه مؤمن است زنا نمى كند, دزد در حالى كه مـؤمن است مرتكب دزدى نمى شودو شرابخوار در حالت داشتن ايمان , شراب نمى نوشد و در توبه هنوز باز است .
ـ عـلقمه بن قيس : على را ديدم بر منبر كوفه مى فرمايد: از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله شنيدم كـه مـى فـرمود: زناكار در حالى كه مؤمن است زنا نمى كند پرسيدم : اى اميرمؤمنان ! كسى كه زنا كـند كافر است ؟
على عليه السلام فرمود: پيامبر خدا به ما دستور مى داداحاديث رخصتها را مبهم گـذاريم زناكار با ايمان به اين كه زنا برايش حلال ورواست , زنا نمى كند, زيرا اگر ايمان و اعتقاد داشته باشد كه زنا براى او حلال و رواست كافر است .

ايمان و گناهان (2).

ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر بنده اى كه بگويد:((معبودى جز اللّه نيست )) و بر اين گفته بميرد به بهشت درآيد گرچه زنا كند و دزدى كند, گرچه زنا كند و دزدى كند, گر چه زنا كند ودزدى كند وگرچه بينى ابوذر به خاك ماليده شود.
ـ هـر كـه بگويد: ((معبودى جز اللّه نيست )) هيچ گناهى به (ايمان ) او آسيب نرساند همچنان كه اگر به خدا شرك ورزد هيچ كردارنيكى او را سود نبخشد.
ـ همان طور كه با وجود شرك هيچ چيز سودمند نيست با وجود ايمان نيز چيزى زيان نمى رساند.
ـ هيچ گناهى مؤمن را از ايمانش خارج نمى سازد, همچنان كه هيچ كار نيكى كافر را از كفرش به در نمى برد.

ايمان و گناهان (3).

ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ به جابر انصارى ـ : برو و در ميان مردم جار زن كه هر كس از روى يقين يا اخلاص شهادت دهد كه خدايى جز اللّه نيست , بهشت از آن اوست .
ـ خداوند به من سفارش كرد كه احدى از امت من با لا اله الا اللّه نزد من نيايد مگر آن كه بهشت بر او واجب شود به شرط آن كه چيزى را با آن نياميخته باشد عرض كردند: اى پيامبر خدا! آن چيست كـه بـا لا الـه الا اللّه آمـيخته مى شود؟
فرمود: حرص به دنيا وجمع كردن مال دنيا و ندادن آن به ديگران اين افراد سخن پيامبران را مى گويند و رفتار ستمگران را مى كنند.
ـ هر كس گواهى دهد كه خدايى جز اللّه نيست و دلش زبان او راتصديق كند از هر درى از درهاى بهشت كه بخواهد وارد خواهدشد.
ـ هر كه از روى اخلاص بگويد ((معبودى جز اللّه نيست )) وارد بهشت شود عرض شد: خالص كردن آن چگونه است ؟
فرمود: به اين كه آن را از حرامها و نارواهاى خدا دور نگه دارى .
ـ لا اله الا اللّه , بندگان را از خشم خدا نگه مى دارد به شرط آن كه داد و ستد دنياى خود را بر دين خويش ترجيح ندهند.
ـ لا الـه الا اللّه , همواره خشم خدا را از مردم باز مى دارد مگر زمانى كه چون دنيايشان آباد شد باكى نداشته باشند كه دينشان از بين برود.
ـ لا الـه الا اللّه , هـمـواره بـراى گوينده آن سودمند افتد مگر زمانى كه آن را خوار شمارد و خفيف شمردن حق آن به اين است كه گناهكارى آشكارشودوآن را زشت نشمارند و در صدد از ميان بردن گناهكارى برنيايند.

ايمان كامل .

ـ مـسـيـح عـليه السلام گندم را پاك و تميز نماييدو خوب آردش كنيد تا طعم آن را بچشيد و از خـوردنـش لـذت بـريد, به همين سان , ايمان را خالص و كامل گردانيد تا حلاوت آن رابچشيد و سرانجامش شما را سودمند افتد.
ـ امـام صـادق عليه السلام سه چيز است كه به طور كامل در يك نفر هرگز ديده نمى شود: ايمان , عقل و سختكوشى .

آنچه ايمان را كامل مى كند (1).

ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله سه خصلت است كه هركس داشته باشد خصلتهاى ايمان را به كـمال رسانده است : كسى كه چون راضى شود رضايت و خشنوديش او را به گناه و باطل نكشدو چون خشمگين شود خشم او را از حق به در نبرد و هرگاه قدرت يافت چيزى را كه از او نيست به زور نگيرد.