ـ سـه چـيـز است كه هر كه داشته باشد ايمانش كامل است : مردى كه
در راه خدا ازسرزنش هيچ نكوهشگرى نهراسد و در هيچ كار خود ريا و خودنمايى نكند و
هرگاه دو چيز بر او عرضه شود كه يكى دنيايى است و ديگر آخرتى كار آخرت را بر دنيا
ترجيح دهد.
ـ امـام سـجـاد عـلـيـه السلام چهار چيز است كه هر كس داراى آنها باشد اسلامش كامل
گردد و گـنـاهـانـش ريخته شود و پروردگار خويش را ديدار كند در حالى كه از او خشنود
است : آن كه براى خدا به تعهد خود در قبال مردم عمل كند و با مردم راستگو باشد و از
ارتكاب هر آنچه نزد خدا و مردم زشت است شرم كند و با خانواده خود خوش اخلاق باشد.
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ در پاسخ مردى كه پرسيد: دوست دارم ايمانم
كامل شود ـ : اخلاقت را خوب كن , ايمانت كامل مى شود.
ـ امام على عليه السلام آن كس از شما ايمانش كاملتر است كه اخلاقش نيكوتر باشد.
ـ سه چيز است كه هر كس داشته باشد ايمانش كامل است : خرد, بردبارى و دانش .
ـ امام سجاد عليه السلام راه شناخت كامل بودن دين مسلمان اين است كه سخنان بيهوده و
نامربوط نمى گويد, كمتر بحث و جدال مى كند, بردبار, شكيبا و خوش اخلاق است .
آنچه ايمان را كامل مى كند (2).
ـ امـام صادق عليه السلام بنده اى حقيقت ايمان رابه كمال نمى رساند مگر آن كه
سه خصلت در او باشد: فهم در دين , برنامه ريزى درست در اقتصاد زندگى و شكيبايى در
برابرگرفتاريها و مصائب .
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله بنده ايمان را به كمال نمى رساند مگر سه
خصلت در او باشد: انفاق در هنگام تندگدستى , انصاف دادن و سلام كردن .
ـ بـنـده ايمان را به كمال نمى رساند مگر آن كه اخلاقش را نيك گرداند, خشم خود را
با گرفتن انـتـقـام فـرو ننشاند و آنچه براى خوددوست دارد براى مردم نيز دوست بدارد
هر آينه مردانى به بهشت درآمده اند نه با عمل بلكه به سبب خيرخواهى براى مسلمانان .
ـ بنده به كمال ايمان نرسد مگر آن كه آنچه براى خود دوست دارد براى برادرش نيز دوست
بدارد و در شوخى و جدى خود ازخدا بترسد.
ـ امـام جواد عليه السلام بنده هرگز حقيقت ايمان را به كمال نرساند مگر آن گاه كه
دينش را بر هـوس خـود ترجيح دهد و هرگز به هلاكت درنيفتد مگر زمانى كه هوس خود را
بر دينش ترجيح دهد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن , مؤمن نباشد و ايمان را به مرز كمال
نرساند مگر سه خصلت داشته باشد: فراگيرى دانش ,شكيبايى در گرفتاريها و مدارا در امر
معاش .
آنچه ايمان را كامل مى كند (3).
ـ امـام على عليه السلام ايمان بنده اى كامل نمى شود مگر آن كه آنچه را خداوند
دوست دارد او نيز دوست داشته باشد و آنچه را خداوند دشمن دارد او نيز دشمن بدارد.
ـ ايمان مؤمن كامل نيست مگر آن كه رفاه و آسايش را فتنه شمارد و بلا را نعمت .
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان بنده به خدا كامل نباشد مگر پنج خصلت در
او باشد: توكل بـه خدا, واگذاشتن كارها به خدا,سر نهادن به فرمان خدا, خشنود بودن
به قضاى خدا و شكيبايى كـردن بـر بـلاى خدا هر كس در مسير خدا دوست داشته باشد,
درمسير خدا دشمن داشته باشد, بـراى خـاطـر خـدا داد و دهش كند و براى خاطر خدا از
بخشش باز ايستد هر آينه ايمان را به سر حدكمال رسانده است .
ـ امـام صـادق عـليه السلام ايمان بنده كامل نباشد مگر چهار خصلت در او باشد:
اخلاقش را نيكو گرداند, خود را سبك شمارد, اززياده گويى خوددارى ورزد و اضافى مال
خود را ببخشد؟
.
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن ايمان خود را كامل نگرداند مگر آن كه يكصد
و سه خصلت را (مربوط به ) فعل و عمل ونيت و باطن و ظاهر دارا شود.
ايمان و آرامش .
قرآن .
((اوسـت كـه بـر دلـهـاى مـؤمـنان آرامش فرستاد تا ايمانى برايمانشان بيفزايند و از
آن خداست لشكرهاى آسمانها و زمين و خدا دانا و حكيم است )).
ـ امام باقر عليه السلام ـ در تفسير آيه ((اوست كه آرامش را فرستاد )) ـ : آن آرامش
, ايمان است .
افزايش يافتن ايمان .
قرآن .
((و چون آيات او بر ايشان تلاوت شود بر ايمان آنان بيفزايد)).
((و چون سوره اى نازل شود بعضى مى پرسند: اين (سوره ) به ايمان كدام يك از شما در
افزود؟
آنان كه ايمان آورده اند به ايمانشان افزوده شود و خود شادمانى مى كنند)).
ـ امـام عـلـى عليه السلام ايمان مانند نقطه اى است در قلب , هر چه بر ايمان افزوده
شود آن نقطه گسترش مى يابد.
ـ ايـمـان همچون نقطه سفيدى است در قلب كه هر چه بر ايمان افزوده شود آن سفيدى
بزرگتر شود و چون ايمان كامل گردد تمام قلب سپيد شود.
درجات ايمان .
قرآن .
((اين دو گروه نزد خدا درجاتى دارند گوناگون و او به كارهايشان آگاه است )).
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله بالاترين مرتبه ايمان يك درجه است هر كه به
آن درجه رسد رسـتـگـار و پـيـروز شده و آن اين است كه باطن آدمى به آن حد از پاكى
رسد كه اگر آشكار شود پروايى نداشته باشد و اگر پوشيده ماند از كيفر (خدا بر آن )
نترسد.
ـ امام صادق عليه السلام ايمان مانند نردبانى است كه ده پله دارد و پله هاى آن يكى
پس از ديگرى پـيـمـوده مـى شـود پس كسى كه در پله دوم است نبايد به آن كه در پله
اول است بگويد تو چيزى ندارى تا برسد به آن كه در پله دهم است (او هم نبايد به
پايين ترخود چنين سخنى بگويد) آن را كه در پـله پايينتر از تو قرار دارد نينداز كه
بالاتر از تو نيز تو را مى اندازد اگر ديدى كسى يك پله ازتو پـايـيـنتر است با
مهربانى و ملايمت او را به طرف خود بالاكشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار
كه او را مى شكنى و هر كس مؤمنى را بشكند بايد شكستگى او را درمان كند.
ـ مؤمنان هفت درجه دارند و خداوند عزوجل به (درجه ) هر صاحب درجه مى افزايد.
ـ خـداونـد ايـمـان را بـه هفت بخش تقسيم كرده است : نيكوكارى , راستگويى , يقين ,
خشنودى , وفادارى , دانش و بردبارى .
برترين ايمان .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برترين ايمان اين است كه بدانى خداوند همه
جا با توست .
ـ بـالاتـريـن ايـمـان ايـن است كه دوستى و دشمنى ات براى خدا باشد و زبانت را در
ذكر خدا به كـارگـيـرى و آنـچه براى خود دوست دارى براى مردم نيز دوست داشته باشى و
آنچه را بر خود نمى پسندى بر مردم نيز نپسندى و به نيكى سخن گويى يا خاموش بمانى .
ـ برترين ايمان شكيبايى و بخشندگى است .
ـ برترين ايمان خوى نيكوست .
ـ امام على عليه السلام بالاترين ايمان يقين نيكو (به خدا) است .
شاخه هاى ايمان .
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان هفتاد و اندى شاخه است , برترين
آنها گفته لا اله الا اللّه است و كمترين آنها برداشتن چيزهاى آزارنده از سر راه
مردم , و حيا شاخه اى از ايمان است .
اركان ايمان .
ـ امـام عـلـى عليه السلام ايمان بر چهار ركن استوار است : توكل بر خدا,
واگذاشتن كارها به خدا, گردن نهادن به فرمان خدا و راضى بودن به قضاى خدا.
ـ ايمان بر چهار ستون استوار است : صبر, يقين , جهاد و عدالت .
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ايمان در ده چيز است : شناخت , فرمانبرى (از
خدا), علم , عمل , پاكدامنى , سختكوشى , شكيبايى , يقين , خشنودى و تسليم (در برابر
خدا) هر يك از اين ده ركن كم شود رشته ايمان از هم پاشيده شود.
ـ امـام على عليه السلام عزت نفس و خويشتندارى و خرسند بودن به قدر كفاف از پايه
هاى ايمان است .
محكمترين حلقه هاى ايمان .
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله محكمترين حلقه هاى ايمان دوست گيرى به خاطر
خدا, دوست داشتن و كينه داشتن به خاطر خداست .
ـ از آن حضرت درباره استوارترين دستاويزهاى ايمان سؤال شد, فرمود: دوست داشتن براى
خدا و دشمنى كردن براى خدا.
ـ امـام صادق عليه السلام از استوارترين دستاويزهاى ايمان اين است كه براى خدا دوست
بدارى و بـراى خـدا دشـمـنى ورزى و به خاطر خدا داد و دهش كنى و به خاطر خدا از
بخشش خوددارى ورزى .
ـ پـيـامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به اصحاب خود فرمود: كدام حلقه ايمان محكمتر
است ؟
عرض كـردنـد: خدا و پيامبر او بهترمى دانند آن گاه يكى گفت : نماز, ديگرى گفت :
زكات پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: هر يك از اينها كه گفتيد اهميت خود
دارد اما آن كه مى خواهم نيست , بـلـكـه مـحكمترين حلقه هاى ايمان دوست داشتن براى
خداست و دشمنى كردن به خاطر خداو دوست داشتن دوستان خدا و بيزارى از دشمنان خدا.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله استوارترين دستاويز كلمه تقواست .
ايمان استوار و ايمان عاريتى وناپايدار.
قرآن .
((اوست خداوندى كه شما را از يك نفس بيافريد بعضى پايدار و بعضى ناپايدار هر آينه
آيات را براى آنان كه مى فهمند تشريح نموده ايم )).
ـ امام صادق عليه السلام ـ در تبيين مستقر و مستودع ـ : مستقر آن كسى است كه
برايمان استوار است و مستودع , ايمان عاريتى است .
ـ امـام عـلـى عـلـيـه السلام قسمى از ايمان دردلها استوار و پابرجاست و قسمى
ديگرميان دلها و سـيـنه ها عاريت و ناپايدار تا زمانى معلوم (هنگام مرگ ) پس اگر
ازكسى بيزاريد او را واگذاريد تا مـرگـش فـرا رسـد (دربـاره كـفـر و ايـمـان او
حـكـم نكنيد شايد در لحظه آخر ايمان استوار و حقيقى پيداكرد)درآن وقت سزاواربيزارى
مى گردد.
عوامل استوار شدن ايمان .
ـ امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال ازعواملى كه ايمان را در بنده
استوار مى سازد ـ: آنچه ايـمان را در او استوار مى كند پارسايى است و آنچه ايمان را
از دل او بيرون مى برد طمع و آزمندى است .
ـ هـر كـس كـردارش بـا گـفتارش يكى باشد نجات و رستگارى او گواهى شده است و هر كس
كردارش با گفتارش سازگار نباشدايمانش عاريتى است .
ـ خداوند عزوجل عادل است بيگمان او مردم را به ايمان به خود فرا خوانده است نه به
كفر او هيچ كس را به كفر دعوت نمى كندپس هر كه به خدا ايمان آورد و ايمان او نزد
خدا ثابت باشد خداوند او را از ايمان به كفر باز نخواهد برد.
ـ امام على عليه السلام كميل ! تو سزاوار آنى كه ايمان در دلت استوار گردد به شرط
آن كه همواره شاهراه روشنى را بپيمايى كه تورا به كجراهه نمى كشاند و از راهى كه ما
تو را به آن كشانده و تو را به آن رهنمون شده ايم بيرون نمى برد.
ـ امام صادق عليه السلام ايمان مؤمن جز با عمل استوار نمى شود, عمل جز ايمان است .
ـ خداوند پيامبران را بر سرشت نبوتشان آفريد, از اين رو هرگز بر نمى گردند و اوصيا
را بر سرشت وصـيتهايشان آفريد, بدين سبب هرگز بر نمى گردند و برخى مؤمنان را بر
سرشت ايمان آفريد, از اين رو هرگز (از ايمان خود) بر نمى گردند و برخى ازمؤمنان هم
ايمان عاريتى دارند, اينان اگر (براى استوارى ايمان خود) دعا كنند و در دعا اصرار
ورزند, با ايمان بميرند.
چشيدن طعم ايمان .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله سه چيز است كه هر كس داشته باشد طعم ايمان
را چشيده است : كـسـى كه هيچ چيزى را بيشتر از خدا و پيامبر اودوست نداشته باشد و
كسى كه اگر او را با آتش بـسوزانند برايش بهتر است تا اين كه از دينش دست شويد و
كسى كه براى خدادوستى و دشمنى ورزد.
ـ سه چيز است كه هر كس داشته باشد حلاوت ايمان را مى چشد: خدا و رسول او را از هر
چيز ديگر بـيـشتر دوست داشته باشد,انساندوستى او تنها براى خدا باشد و بعد از آن كه
خداوند او را از كفر نجات بخشيده ديگر خوش نداشته باشد به كفر برگردد,همچنان كه
دوست ندارد در آتش افكنده شود.
ـ سـه چـيز است كه هر كس آنها را انجام دهد بى گمان طعم ايمان را چشيده است : هر كس
تنها خـداى يـگـانه را بپرستد و زكات مال خويش را با رضايت خاطر بپردازد و نفس خويش
را پيراسته كند.
ـ آن كـه بـه پـروردگارى خدا و دين اسلام و پيامبرى محمد خشنود باشد طعم ايمان را
چشيده است .
نچشيدن طعم ايمان .
ـ امام على عليه السلام تا بنده اى دروغ گفتن , به شوخى و جدى , را ترك نگفته
باشد, مزه ايمان را نمى چشد.
ـ هـيـچ بـنده اى مزه ايمان را نچشد مگر آن كه بداند آنچه بدو رسيده , نمى شد نرسد
و آنچه به او نرسيده , ممكن نبود كه برسد و اين كه زيان بخش و سودرسان خداى عزوجل
است و بس .
ـ آدمـى حـقـيـقـت ايـمان را نچشد مگر سه خصلت دراوباشد: فهم در دين , صبر در برابر
مصائب وبرنامه ريزى درست در امر معاش .
ـ پـيـامـبـر خـدا صلى اللّه عليه و آله چهار چيز است كه انسان تا به آنها ايمان
نياورد مزه ايمان را نـمـى چـشـد اين كه خدايى جز اللّه نيست , اين كه من فرستاده
خدا هستم و به حق مرا برانگيخته است , اين كه مى ميرد و پس از مرگ دوباره برانگيخته
مى شود و اين كه به قضا و قدر سراسر ايمان آورد.
ـ بـنده آن گاه نابى و زلالى ايمان را بيابد كه براى خدا دوست و دشمن بدارد,پس ,
هرگاه براى خدا دوست بدارد و براى خدادشمنى ورزد بيگمان سزامند ولايت خداست .
نچشيدن حلاوت ايمان .
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله هر كس بيشترين فكرو تلاشش رسيدن به
خواهشهاى نفسانى باشد حلاوت ايمان از قلبش گرفته شود.
ـ امـام صـادق عـلـيـه الـسلام چشيدن شيرينى ايمان بر دلهاى شما حرام گشته مگر آن
گاه كه دلهايتان از دنيا رويگردان شوند.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آدمى شيرينى ايمان را در قلب خود نمى يابد مگر
زمانى كه برايش مهم نباشد چه كسى دنيا راخورد.
ـ (آدمى )شيرينى ايمان را حس نكند مگر زمانى كه به خوب و بد تقدير ايمان آورد.
كمترين درجه ايمان .
ـ امام على عليه السلام كمتر چيزى كه بنده باداشتن آن مؤمن مى باشد اين است كه
خداى تبارك و تعالى خود را به او بشناساند و او در برابر فرمان خداوند گردن نهد و
پيامبرخودصلى اللّه عليه و آله را به او بشناساند واو به فرمان پيامبر گردن نهد و
نيز امام وحجت خود در زمين و گواهش بر خلق را به وى بشناساند واو در برابر وى نيز
سر طاعت فرود آورد سليم مى گويد: عرض كردم : اى امـيـر مـؤمـنان ! اگر چه هيچ چيز
ديگرى , جزآنچه برشمردى , نداند؟
فرمود: آرى , چون هرگاه دستورى به او داده شد اطاعت مى كند و هرگاه از چيزى نهى شد
انجام نمى دهد.
آنچه ايمان را سلب مى كند.
ـ امام صادق عليه السلام : بيگمان بنده به سبب يكى از پنج كار كه همگى مانند هم
و شناخته شده هستند, از ايمان خاج مى شود: كفر, شرك , گمراهى , فسق و ارتكاب كبائر.
كمترين چيزى كه ايمان را سلب مى كند.
ـ امـام صـادق عليه السلام كمترين چيزى كه انسان را از ايمان خارج مى سازد اين
است كه با كسى پـيـونـد بـرادرى ديـنـى ببندد و سپس لغزشها و اشتباهات او را
برشمارد تا روزى آنها رادستمايه سرزنش وى قرار دهد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله كمترين كفر اين است كه انسان از برادرش سخنى
بشنوند و آن را نگه دارد تا با آن او را رسواسازد اين افراد بهره اى از خوبى نبرده
اند.
ـ امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه : كمترين چيزى كه موجب كفر بنده
مى شود چيست ؟
: اين كه بدعتى بگذاردو از آن دفاع كند و از هر كه با آن مخالفت ورزد بيزارى جويد.
ـ از امـام صـادق عـلـيـه السلام سؤال شد كمترين چيزى كه بنده با آن كافر مى شود
چيست ؟
آن حضرت سنگريزه اى از روى زمين برداشت و فرمود: اين كه بگويد اين ريگ يك هسته است
و از هر كه با اين سخن او مخالفت ورزد بيزارى جويد.
ـ امـام صـادق عـلـيـه السلام كمترين چيزى كه ايمان را از آدمى سلب مى كند اين است
كه با آدم گزافه گويى (در دين ) بنشيند و به حرفهايش گوش دهد و آنها را تاييد كند.
آنچه با ايمان سازگار نيست .
قرآن .
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دوست همرازى جز ازهمكيشان خود مگيريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همانند آن كافران مباشيد كه درباره برادران خود كه
به سفر يا به جنگ رفته بودند, مى گفتند: اگر نزد ما بودند نمى مردند و كشته نمى
شدند)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شما را حلال نيست كه از زنان بر خلاف ميلشان به ارث
ببريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به ناحق مخوريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به جاى مؤمنان كافران را به دوستى مگيريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! يهود و نصارا را به دوستى برنگزينيد)).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد! اهل كتاب را كه دين شما را به مسخره و بازى مى
گيرند و نيز كافران را به دوستى نگيريد)).
((اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا بر شما حلال كرده
است حرام مكنيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از چيزهايى كه چون براى شما آشكار شوند اندوهگينتان
مى كنند, مپرسيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون كافران را حمله ور ديديد به هزيمت پشت مكنيد)).
((اى كـسـانـى كه ايمان آورده ايد! شما كه مى دانيد نبايد به خدا و پيامبر خيانت
كنيد و در امانت خيانت ورزيد)).
((اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد! اگر پدر يا برادرتان دوست دارند كه كفر را
به جاى ايمان برگزينند آنها را به دوستى مگيريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى نگيريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد تا بدانيد چه مى
گوييد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! پا جاى پاهاى شيطان مگذاريد)).
((اى كـسـانـى كه ايمان آورده ايد! همچون كسانى نباشيد كه موسى را آزرده كردند و
خدايش از آنچه گفته بودند مبرايش ساخت )).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! مبادا كه گروهى گروه ديگر را مسخره كند)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر با يكديگر نجوا مى كنيد در باب گناه نجوا
مكنيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! داراييها و فرزندانتان شما را از ياد خدا به خود
مشغول ندارد)).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بتها و گروه بندى با تيرها پليدى و
كار شيطان است , بنابر اين از آن اجتناب كنيد)).
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله آزمندى و ايمان هرگز با هم در قلب بنده جمع نمى
شوند.
ـ امام باقر عليه السلام هر كه خشونت و درشتخويى قسمتش شود از ايمان محروم ماند.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله دو خصلت است كه در مؤمن گرد نمى آيند: بخل و بد
گمانى به روزى .
ـ دو خوى درمؤمن فراهم نمى آيند: آزمندى و بدخويى .
ـ مؤمن به هر خصلتى خوى كند, اما به دروغگويى و خيانت خو نمى گيرد.
ـ امام صادق عليه السلام مؤمن بى بخت و روزى نيست .
ـ شـش چـيـز در مـؤمـن نباشد: تنگدستى , تيره روزى (يا بى خيرى ), حسادت , لجبازى ,
دروغ و تجاوزگرى و زورگويى .
مقتضيات ايمان .
قرآن .
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا چنان كه شايدبترسيد و جز مسلمان نميريد)).
((اى كـسـانـى كـه ايـمان آورده ايد! شكيبا باشيد و ديگران را به شكيبايى فرا
خوانيد و در جنگها پايدارى كنيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هميشه عدالت را به پا داريد و براى خدا شهادت
دهيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به پيمانها وفا كنيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در راه خدا استوار باشيد و به عدالت شهادت دهيد)).
((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا و پيامبر او فرمان بريد و در حالى كه سخنش
را مى شنويد از او روى بر مگردانيد)).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد! چون خدا و پيامبرش شما را به چيزى فرا خوانند كه
زندگيتان مى بخشد دعوتشان را اجابت كنيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از خدا بترسيد برايتان جدا ساز (حق از باطل )
قرار مى دهد)) .
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر به فوجى ازدشمن برخورديد پايدارى كنيد و خدا را
بسيار ياد كنيد)).
((اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايد! با كافرانى كه نزديك شمايند بجنگيد, بايد در
شما خشونت احساس كنند)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و سخن استوار بگوييد)).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد و هر كس بنگرد كه براى فردايش
چه فرستاده است )).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياوران خدا باشيد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! خود و خانواده خود را از آتش نگه داريد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به درگاه خدا توبه كنيد توبه اى نصوح و خالصانه )).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! مراقب خود باشيد, اگر راه يافته باشيد, آنكه گمراه
شده به شما آسيب نمى رساند)).
علت نامگذارى مؤمن به اين نام .
ـ پـيـامـبر خدا صلى اللّه عليه و آله آيا به شما بگويم كه چرا مؤمن , مؤمن
ناميده شده است ؟
چون جان و مال مردم از (تعرض ) او در امان است .
ـ امـام صـادق عـليه السلام مؤمن , مؤمن ناميده شده است چون از خدا امان مى خواهد و
خدا به او امان مى دهد.
ـ مـؤمـن از آن رو مـؤمن ناميده شده است كه از عذاب خدا در امان است و روز قيامت
خود را در امان خدا در مى آورد و خدا امان خواهى او را مى پذيرد.
ارجمندى مؤمن .
ـ امام صادق عليه السلام حرمت مؤمن از كعبه بيشتر است .
ـ روايت شده كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به كعبه نگاه كرد و فرمود: آفرين
به تو خانه , چقدر نزد خدا ارجمند و محترمى ؟
!به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بيشتر است , زيرا خداوند از تو يك چيز را حرام كرد و
از مؤمن سه چيز را: مالش را, خونش را و گمان بد بردن به او را.
ـ امـام بـاقـر عـليه السلام خداى عزوجل سه خصلت به مؤمن بخشيده است : عزت در دنيا
و دين , رستگارى در آخرت و ابهت و شكوه در دلهاى جهانيان .
ـ پـيـامـبـر خدا صلى اللّه عليه و آله همان گونه كه مرد را زن و فرزندانش مى
شناسند مؤمن در آسمان شناخته مى شود او نزد خدا از فرشته مقرب گراميتر است .
ـ خـداونـد, جل ثناؤه , مى فرمايد: به عزت و جلال خودم سوگند آفريده اى نيافريده ام
كه نزد من محبوبتر باشد از بنده مؤمنم .
ـ امام صادق عليه السلام خلايق از پى بردن به كنه صفت خداوند عزوجل ناتوانند و
همچنان كه از رسـيـدن بـه گـوهر صفت خدا ناتوانند از دريافت ژرفاى صفت پيامبر
خداصلى اللّه عليه و آله نيز نـاتـوانـنـد و هـمـچنان كه از پى به كنه صفت پيامبر
خدا عاجزند از رسيدن به ژرفاى صفت امام ناتوانند و همچنان كه امام را چنان كه بايد
نمى توانند بشناسند از شناخت حقيقت مؤمن چنان كه بايد ناتوانند.
ـ خـداى عـزوجـل فرموده : اگر از شرق تا غرب كره زمين آفريده اى نداشتم بجز يك مؤمن
و يك پـيـشواى دادگر, هر آينه با عبادت همان دو از عبادت همه آنچه درزمين آفريده ام
بى نياز بودم و هفت آسمان و زمين با آن دو بر پا مى شد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن نزد خدا گراميتر از فرشتگان مقرب اوست .
مؤمنان همچون يك پيكرند.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمنان در دوستى ,عطوفت و مهرورزى نسبت به
هم چونان يك پيكرند كه هرگاه عضوى از آن به درد آيدديگر اعضا را بيخوابى و تب
فراگيرد.
ـ امـام صـادق عـلـيـه الـسلام به خدا قسم مؤمن هرگز مؤمن نيست , مگر آن كه براى
برادر خود هـمـچون بدن باشد كه هرگاه رگى از او (از درد و بيمارى ) بجنبد ديگر
رگهايش با آن همصدا شوند.
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمنان خونهايشان برابر است , در برابر ديگران
يكدست هستند و اگر كمترين آنها (به دشمن ) زنهار و امان دهد ديگران به آن احترام
گذارند.
ـ مـؤمـنان خير خواه و دوستدار يكديگرندهر چند خانه ها و بدنهايشان از هم دور باشد
و تبهكاران نسبت به يكديگر دغلكارند و هميارى ندارند, هر چند خانه ها و بدنهايشان
گرد هم باشد.
مؤمن كيست ؟
(1).
قرآن .
((مـؤمنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شوددلهاشان ترسان شود و چون آيات خدا بر
آنان خـوانـده شـود ايـمـانـشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مى كنند همان
كسان كه نماز مـى گـزارنـد و از آنـچـه روزيـشـان داده ايـم انفاق مى كنند اينان
مؤمنان حقيقى هستند در نزد پروردگارشان درجاتى دارند و مغفرتى و رزقى نيكو)).
ـ امـام عـلى عليه السلام مؤمن شاديش در چهره اش مى باشد و اندوهش در دلش , سينه اش
از هر چـيـز فـراختر (پر حوصله و دريادل ) است و نفسش از هر چيز زبونتر, بلندپايگى
را ناخوش دارد و شـهـرت را دشـمـن , انـدوهش دراز است و همتش بلند, بسيارخموش است و
اوقاتش به بيكارى نـمـى گـذرد, شـكـور اسـت و شكيبا, غرق در انديشه خويش است و در
پايبندى به دوستى خود (بـاديگران ) حريص است نرمخو و مهربان است , اراده اش سخت تر
از سنگ خاراست و با اين حال از يك بنده خوارتر و افتاده تراست .
ـ مؤمن در هنگام گرفتاريهاى تكان دهنده استوار است , در ناخوشيها پابرجا, در هنگام
بلا شكيبا, در مـوقـع برخوردارى از رفاه وآسايش سپاسگزار , به آنچه خدا روزيش كرده
قانع و خرسند است , بـه دشـمـنـان سـتـم روا نمى دارد و با دوستان غرض ورز نيست (يا
به خاطر آنها به ديگران ستم نمى كند يا مرتكب گناه نمى شود), مردم از او در آسايشند
و نفسش ازو در رنج .
ـ امـام بـاقـر عـليه السلام مؤمن كسى است كه چون خشنود و سر خوش شود خشنوديش او را
به گناه و باطل نكشاند و هر گاه به خشم آيد خشمش او را از حقگويى دور نسازد, مؤمن
كسى است كه اگر قدرت يابد قدرتش او را به تجاوز و دست اندازى به آنچه حق اونيست
نكشاند.
ـ امـام صـادق عليه السلام مؤمن ياورى خوب و كم خرج و زحمت است , زندگيش را خوب
اداره مى كند, از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن در هر حال در خير و خوبى به سر مى برد, حتى
در آن حال كه جانش از سينه اش كنده مى شود خدا را ستايش و سپاس مى گويد.
ـ مـؤمـن مـورد ناسپاسى قرار مى گيرد (با همه خوبيهايى كه به مردم مى كند كسى از او
تقدير و تشكر به عمل نمى آورد).
ـ مؤمن برادر مؤمن است در هيچ حال از نصيحت و خير خواهى براى او فروگذار نيست .
ـ مـؤمـن نـسـبـت بـه چيزى كه در دنيا به سرش آمده سرزنش نمى شود بلكه كافر مورد
توبيخ و سرزنش قرار مى گيرند.
ـ مؤمن رام و ملايم است , چندان كه خيال مى كنى احمق است .
ـ امـام عـلـى عـلـيه السلام مؤمن ساده دل (بى شيله پيله ) و بزرگوار است , امين
نفس خويش و همواره ترسان و اندوهگين است .
ـ مؤمن امانتدار نفس خويش است با هوى و هوس خود مى جنگد.
ـ مـؤمـن چون اندرز داده شود (از گناه ) باز ايستد و چون بر حذر داده شود حذر كند و
چون پند داده شود پند پذيرد و چون به او يادآورى شود متذكر گردد و هرگاه به اوستم
شود ببخشد.
ـ مؤمن شيوه و عادتش زهد اوست و هم و غمش دينش و عزتش قناعتش و تلاشش براى آخرتش ,
خوبيهايش بسيار است ودرجاتش بلند و در آستانه رهايى و رستگارى است .
ـ امام سجاد عليه السلام مؤمن سكوت مى كند تا سالم ماند و سخن مى گويد تا سود برد.
ـ امام صادق عليه السلام مؤمن در دين قدرتمند است , در نرمى دورانديش , ايمانش با
يقين همراه است , در فهميدن (دين )آزمند و در پيمودن راه راست با نشاط و با وجود
كار و گرفتارى نمازش را ترك نمى گويد.
ـ مـؤمـن بـردبـارى اسـت كـه جهالت نمى ورزد و اگر نسبت به او كار جاهلانه اى صورت
گيرد بـردبـارى مى كند, او ستم نمى كند و اگر به وى ستم شود مى بخشد, بخل نمى ورزد
و اگر به او بخل ورزند صبر مى كند.
ـ مؤمن كسى است كه درآمدش حلال و پاك باشد و اخلاقش نيكو و باطنش سالم و درست ,
زيادى مالش را انفاق كند و از زياده گويى بپرهيزد.
ـ مؤمن در دين خود نيرومند است .
ـ امام سجاد عليه السلام مؤمن دانش و بردبارى را با هم آميخته است , مى نشيند تا
دانش بياموزد, سـكـوت مـى كـند تا سالم ماند, سخن مى گويد (براى سؤال ) تا بفهمد
وامانت (راز) خود را براى دوستانش بازگو نمى كند.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن غيرتمند است و خدا غيرتمندتر.
ـ مؤمن خوشدل و بزرگوار است و بدكار حيله گر و فرومايه .
ـ امام على عليه السلام مؤمن هميشه به ياد خداست , زياد مى انديشد, بر نعمتها
سپاسگزار و در بلا شكيباست .
ـ مؤمن كسى است كه دل خود را از چيزپست پاك كرده باشد.
ـ مؤمن بيدار است و چشم به راه يكى از دو فرجام نيك .
ـ مؤمن در هنگام توانگرى پاكدامن است و از دنيا وارسته .
ـ مؤمن در هنگام خوشى و آسايش سپاسگزار است و در هنگام گرفتارى و بلا شكيبا و در
زمان ناز و نعمت ترسان .
ـ هـرگـاه از مـؤمـن چيزى خواسته شود زياد كمك مى كند و چون خود چيزى از كسى بخواهد
سبك مى گيرد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله (وجود) مؤمن سود است اگر با او راه بردى به تو
سود مى رساند, اگـر بـا وى مشورت كنى به توبهره مى رساند, اگر با او مشاركت كنى به
تو فايده مى رساند همه چيز او سود است .
ـ مؤمن كسى است كه مردم او را بر جان و مال خود امين كرده باشند.
به اين مضمون احاديث ديگرى نيز وجود دارد.
ـ مؤمن كسى است كه نفسش از او در رنج است و مردم در آسايش .
ـ مؤمن با اشتهاى خانواده خود غذا مى خورد ومنافق خانواده اش با اشتهاى او غذا مى
خورند.
ـ مؤمن ابتدا به سلام مى كند و منافق مى گويد بايد به من سلام كنند.
ـ مؤمن در دنيا همچون بيگانه و غريب است , به عزت آن خو نمى گيرد و از خوارى آن نمى
نالد.
ـ قرآن دست و پاى مؤمن را در برآوردن بسيارى از خواهشهاى نفسانيش بسته است .
ـ مؤمن يك شكم غذا مى خورد و كافر هفت شكم .
ـ مؤمن آينه مؤمن است .
ـ مـؤمـن آينه برادر مؤمن خويش است : در غيابش خيرخواه اوست و در حضورش ناراحتيهايش
را برطرف مى سازد و در مجلس براى او جا باز مى كند.
ـ مؤمن براى مؤمن مانند ساختمان است كه اجزاى مختلف آن يكديگر را محكم مى سازند.
ـ امـام عـلى عليه السلام مؤمن كسى است كه دين خود را با دنياى خود حفظ كند و
تبهكار كسى است كه دنياى خود را با دينش نگه دارد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن انس مى گيرد و با او انس مى گيرند و كسى كه
انس نگيرد و انس پذير نباشد از خير و بركت بى بهره است بهترين مردمان كسى است كه
براى مردم سودمندتر باشد.
ـ امام صادق عليه السلام مؤمن مغلوب فرج و رسواى شكم خود نمى شود.
ـ امـام عـلى عليه السلام مؤمن به دشمن خود ستم نمى كند و به خاطر دوست خود مرتكب
گناه نمى شود, اگر به او ستم شودشكيبايى مى ورزد تا خداوند عزوجل انتقامش را از او
بكشد.
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن انس مى گيرد و مردم با او انس و الفت پيدا
مى كنند.
ـ مؤمن زيرك و با هوش و هشيار است .
ـ مؤمن كم خرج و زحمت است .
ـ مؤمن كسى است كه مردم او را بر جان و مال خود امين كرده باشند.
ـ از اندرزهاى خداى تعالى به موسى عليه السلام مؤمن كسى است كه آخرت براى او آراسته
و زيبا بـاشـد, از اين رو نگاهش بى آن كه سست و خسته شود به آخرت دوخته شده است عشق
به آخرت ميان او و لذت زندگى جدايى افكنده و او را تا سحرگاهان بيدار داشته است ,
همچون سوارى كه به سوى هدف خود مى راند شب و روز افسرده و اندوهناك است .
مؤمن كيست ؟
(2).
ـ امام على عليه السلام مؤمن رفيق مؤمن است و دانش وزير او و شكيبايى فرمانده
سپاه او و كار و عمل سرپرست او.
ـ پـيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله مؤمن در انجام كارهايى كه در توانش هست كوشاست
و بر انجام آنچه از توانش بيرون است دريغ مى خورد.
ـ هر كه از كار نيك خود شادمان باشد و از كار بد خويش ناراحت , او مؤمن است .
ـ امـام بـاقر عليه السلام خداوند سه خصلت به مؤمن عطا فرموده است : عزت در دنيا و
در دينش , رستگارى در آخرت و شكوه وابهت در دلهاى مردمان .
ـ پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ـ در وصف مؤمن ـ : حركات و رفتارهايش ملايم و
مهربان است و ديـدارش شـيرين از هر چيزعاليترين آن را مى جويد و از خويها پر ارج
ترين را به كسى كه دشمنى دارد سـتـم نـمـى كند و به خاطر كسى كه دوستش دارد مرتكب
گناه نمى شود, كم خرج است و بـسـيـار كـمـك و يـارى مـى رسـاند كارش را به خوبى
انجام مى دهد به طورى كه گويى آن را مى بيند,چشمانش فروهشته است , دست بخشنده دارد
و دست رد به سينه سائل نمى زند سخنش را مـى سـنجد و زبان در كام مى كشد باطل را از
دوستش نيز نمى پذيرد و حق را حتى از دشمنش انـكـار نمى كند, دانش نمى آموزد مگر
براى دانستن و دانايى فرا نمى گيرد مگر براى عمل كردن اگـر بـا دنيا خواهان رفتار
كند زيركترين آنهاست و هرگاه با آخرت جويان سلوك كند پارساترين آنهاست .
ـ امـام رضـا عـلـيه السلام مؤمن تا سه خصلت در او نباشد, مؤمن نيست : روشى از
پروردگارش , روشـى از پيامبرش صلى اللّه عليه وآله و روشى از ولى خداعليه السلام
اما روش پرودگار, نهفتن راز, و روش پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله , ملايمت با
مردم , و روش ولى خدا, شكيبايى در تنگنا و سختى .
ـ امام حسين عليه السلام براستى مؤمن خدا را نگهدار خود (از گزندها و گناهان )
گرفته است و گـفـتـار او را آيـنه خود پس يك بار(در آن آينه ) به اوصاف مؤمنان مى
نگرد و بار ديگر به اوصاف گردنكشان و در آن نكته ها مى بيند و خود را شناسايى مى
كند ودرباره هوش و ذكاوت خود يقين مى كند و به پاكى خود اطمينان مى يابد.
ـ امـام على عليه السلام بندگان خدا! بدانيد كه مؤمن شب و روز را سپرى نمى كند مگر
آن كه به نـفـس خود بدگمان و بى اعتماد است , از اين رو, پيوسته سرزنشش مى كند و از
اوكارهاى خوب بيشتر مى طلبد.
صلابت مؤمن .
ـ امام باقر عليه السلام مؤمن از كوه سخت تراست از كوه كم مى شود اما از دين
مؤمن چيزى كاسته نمى گردد.
ـ امـام صـادق عـليه السلام مؤمن از پاره آهن محكمتر است , پاره آهن هر گاه در آتش
نهاده شود تغيير مى كند اما اگر مؤمن بارهاكشته شود در دلش تغييرى پديد نمى آيد.
ـ امام كاظم عليه السلام مؤمن از كوه سخت تر است , زيرا كوه با ضربات تيشه شكاف بر
مى دارد اما دين مؤمن با هيچ چيز شكاف نمى خورد.
كرنش همه چيز براى مؤمن .
ـ امام صادق عليه السلام همه اشيا براى مؤمن كرنش مى كنند و همه اشيا به او
احترام مى گذارند آن گاه فرمود: اگر براى خدا اخلاص ورزد, خداوند همه چيز را از او
هراسان سازد حتى حشرات و خزندگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان و ماهيان دريا را.
ـ مـؤمـن كـسى است كه هر چيزى از او بيمناك باشد زيرا او در دين خدا قدرتمند و عزيز
است , از هيچ چيز نمى ترسد و اين نشانه هر مؤمنى است .
ـ هـمـه چـيـز, حـتى حشرات و خزندگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان , در برابر
مؤمن تسليمند.
مؤمنان اندكند.
قرآن .
((بـراى وى هـر چـه مـى خـواست از معبدها و تنديسها وكاسه هايى چون حوض و ديگهاى
محكم برجاى , مى ساختند اى خاندان داود! سپاسگزارى كنيد و اندكى از بندگان من
سپاسگزارند)).
((داود گفت : مسلما او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش , بر تو ستم
نموده و بـسـيـارى از شريكان جز كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند
و اينان نيز اندك هـسـتـنـد, بـر يكديگرستم مى كنند و داود دانست كه او را آزموديم
پس از پروردگارش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و توبه كرد)).