ميزان الحكمه جلد ۱۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۰ -


ابونيزر مى گويد: من اداره دو ملك , يكى عين ابى نيزر و ديگرى بغيبغه را به عهده داشتم على بن ابـى طـالـب (ع ) نزد من آمدو سپس كلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به كندن كرد, اما مـدتـى گذشت و به آب نرسيد حضرت درحالى كه از پيشانيش عرق مى چكيد بيرون آمد و عرق پـيـشـانى خود را پاك كرد و دوباره كلنگ رابرداشت و به درون چاه رفت و شروع به كندن كرد و همهمه مى كرد ناگهان آب مانند گردن شتر بيرون زد و على به سرعت بالا آمد و فرمود:.
خـدا را گـواه مـى گـيـرم كـه اين صدقه است دوات و كاغذى برايم بياور ابونيزر مى گويد: من به سرعت دوات وكاغذ حاضر كردم و على (ع ) نوشت : ((به نام خداوند بخشنده مهربان بدين وسيله بـنـده خـدا عـلى اميرمؤمنان دو ملك معروف به چشمه ابى نيزر و بغيبغه را صدقه قرار داد براى تـهيدستان مدينه و درراه ماندگان تا به واسطه اين دو (صدقه ) خداوند در روز قيامت چهره او را از گرماى آتش نگهدارد, نه فروختنى هستند و نه بخشيدنى تا اين كه خداوند آن ها را به ارث برد و او بـهترين وارثان است مگر اين كه حسن و حسين به آن ها احتياج پيدا كنند كه در اين صورت در اختيار آنان مى باشد و جز اين دو براى كسى ديگرى نمى باشد)).
مـحـمد بن هشام مى گويد: حسين (ع ) قرضى داشت و معاويه دويست هزار دينار براى او فرستاد تاچشمه ابى نيزر را به او بفروشد, اما حسين از فروختن آن امتناع ورزيد و فرمود: آن را پدرم صدقه قـرارداده اسـت تـا بـدان وسـيـله خداوند چهره او را از گرماى آتش نگهدارد و من آن را به هيچ قيمتى نمى فروشم .

تقوا.

تقوا.

قرآن :.
((و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند, قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم , ولى تكذيب كردند پس به (كيفر) دستاوردشان (گريبان ) آنان را گرفتيم )).
((ايـن است كتابى كه در (حقانيت ) آن هيچ ترديدى نيست و براى پرهيزگاران هدايت است آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند)).
((و يقينا خدا شما را در (جنگ ) بدر ـ با آن كه ناتوان بوديد ـ يارى كرد پس , از خدا پروا كنيد, باشد كه سپاسگزارى نماييد)).
((آيـا تـعجب كرديد كه بر مردى از خودتان , پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را بيم دهد و تا شماپرهيزگارى كنيد و باشد كه مورد رحمت قرار گيريد؟
)).
((ايـن مـاه حـرام در بـرابر آن ماه حرام است و (هتك ) حرمت ها قصاص دارد پس هر كس بر شما تـعـدى كرد, همان گونه كه بر شما تعدى كرده , بر او تعدى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با پرواپيشگان است )).
ـ امام على (ع ): تقوا, سركرده خوى هاست .

ـ بر تو باد تقوا كه آن خوى پيامبران است .

ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه تقوا روزيش شود, خير دنيا و آخرت روزيش شده است .

ـ در سفارش خود به ابوذر فرمود ـ :بر تو باد تقواى خدا, زيرا كه آن سرآمد همه كارهاست .

ـ امام على (ع ): تقوا, مستحكم ترين شالوده است صبر محكمترين جامه است .

ـ در پاسخ به اين پرسش كه برترين اعمال چيست ؟
ـ : تقوا.
ـ بنياد محكمى كه بر روى تقواست , هرگز تباه نشود و كشته قومى كه ريشه در تقوا دارد,هرگز تشنه نشود.
ـ تقوا, هيچ عوض وجايگزينى ندارد.
ـ بـه راسـتى كه تقوا بهترين گنج و محكمترين پناهگاه و عزيزترين عزت و اقتدار است ,نجات هر گريزنده اى (از هلاكت و دوزخ ) و اميد هر جوينده اى و پيروزى هر چيره جويى درتقواست .

ـ ابـو جـعـفـر(ع ): بـه سـعـد الـخير : تو را به تقواى خدا سفارش مى كنم , زيرا كه آن باعث رستن ازنابودى و سود بردن در بازگشتگاه (آخرت ) است .

ـ امـام عـلـى (ع ): تقوا, هدفى است كه هر كس آن را دنبال كند به هلاكت نيفتد و هر كه به كارش بندد پشيمان نشود, زيرا با تقواست كه رستگاران رستند و با معصيت است كه زيانكاران زيان كردند .

ـ از خداوند بترس گرچه اندكى وميان خود و خدا پرده اى (از شرم ) بيفكن گرچه نازك باشد.
ـ هـر كـه از تـقوا جدا شود, شيفته لذت ها و شهوات گردد و در بيابان سرگردان كننده گناهان بيفتد و پيامدهاى ناگوار سخت دامنگيرش شود.
ـ آيـا خوش دارى كه از حزب ظفرمند خداوند باشى ؟
از خداى سبحان پروا دار و در همه كارهايت نيكو عمل كن , زيرا كه خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كرده اند و آنان كه نيكوكارند.

سفارش خداوند به تقوا.

قرآن :.
((و آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است , از آن خداست و ما به كسانى كه پيش از شما به آنان كـتـاب داده شـده و (نيز) به شما سفارش كرديم كه از خدا پروا كنيد و اگر كفر ورزيد (چه باك ؟
كه ) آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است از آن خداست و خدا بى نياز ستوده (صفات ) است )).
ـ امـام على (ع ): و (خداوند) شما را به تقوا سفارش فرمود و آن را منتهاى خشنودى خود و خواسته خويش از آفريدگانش قرار دادپس بترسيد از خدايى كه زير نظر او هستيد ناصيه ها شما در دست اوست .

ـ تقوا منتهاى خشنودى خداوند ازبندگان خود و خواسته او از آفريدگانش مى باشد.

سفارش هاى امام على (ع ) به تقوا.

ـ امـام على (ع ): اى بندگان خدا, شما رابه تقواى خدا سفارش مى كنم , زيرا اين بهترين سفارشى است كه بندگان به يكديگر مى كنند ودر پيشگاه خداوند بهترين پايان امور است .

ـ اى بـنـدگـان خـدا, شما را به پرواداشتن از خدا سفارش مى كنم , همان خدايى كه براى (روى آوردن شما به تقوا) مثل ها زده ومدت عمر شما را مشخص كرده است .

ـ اى بندگان خدا, شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم كه آن توشه است و پناهگاه , توشه اى است رساننده (به سر منزل مقصود) وپناهگاهى رهاننده .

ـ فرزندم , تو را به تقواى خدا و پيروى از فرمان او و آباد كردن دلت به ياد او سفارش مى كنم .

ـ اى بـندگان خدا, شما را به تقواى خدايى سفارش مى كنم كه لباس آراسته بر تن شما پوشانده و اسباب معاش شما را فراهم ساخته است .

ـ اى بندگان خدا, شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم , و از منافقان برحذرتان مى دارم .

ـ اى بـنـدگـان خدا, شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم , زيرا كه تقوا مهار است و تكيه گاه پس بندهاى محكم آن را بچسبيد و به حقايق آن چنگ در زنيد.
ـ اى بندگان خدا, شما را به تقواى خداسفارش مى كنم و از دنيا برحذرتان مى دارم .

ـ شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم ,زيرا كه آن آرمان هر جوينده اميدوارى است و مورد اعتماد هر فرارى پناه جويى , تقوا را جامه زيرين خود كنيد.
ـ شما را به تقواى خدايى سفارش مى كنم كه آفرينش شما را بياغازيد و بازگشت شما نيز به سوى اوست و به واسطه او به مطلوب خود مى رسيد ونهايت آرزويتان هموست و به سوى او رهسپاريد.
ـ اى مـردم , شـمـا را بـه تـقواى خدا و حمد فراوان او بر نعمت هايى كه به شما داده است سفارش مى كنم .

ـ شما را به تقواى خدايى سفارش مى كنم كه با هشدارهايش عذر و بهانه ها را (از شما) گرفت و با نشان دادن راه حجت را تمام كرد.
ـ شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم ,زيرا كه آن حق خداست بر گردن شما و (نيز) موجب حق شما بر خدا مى شود و به شما سفارش مى كنم كه در راه تقوا, از خدا كمك بخواهيد و براى نزديكى به خدا از آن يارى طلبيد هان ! تقوا را حفظ كنيد وخويشتن را (نيز) به وسيله آن محفوظ بداريد.
ـ شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم كه رشك جوينده اميدوار است و پناه فرارى پناهنده .

ـ در نامه اى به يكى از اصحاب خود ـ :تو را و خودم را به تقواى كسى سفارش مى كنم كه نافرمانى او بـر تـو روا نـيست و اميدى جز او نمى باشد ونيازى جز به او نيس , زيرا كسى كه از خدا پروا كند, عزيز و نيرومند و سير و سيراب شود و خردش ازمردم دنيا فراتر رود و در نتيجه , جسمش با مردم دنيا باشد و دل و خردش بيناى آخرت و با نور دل خودآن چه را ديدگان او از محبت و دوستى دنيا بينند, خاموش گرداند.

تقوا فاخرترين جامه هاست .

قرآن :.
((اى فـرزنـدان آدم , درحـقـيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورت هاى شما را پوشيده مى دارد و (نيز)زينتى (فرو فرستاديم ) و بهترين جامه , تقواست اين از نشانه هاى (قدرت ) خداست , باشد كه متذكر شويد)).
ـ امام باقر(ع ) ـ در تفسير اين آيه ـ : ((لباس )) همان جامه هايى است كه مى پوشند و ((رياش ))كالا و دارايـى اسـت و لـباس تقوا, عفاف و پاكدامنى است , زيرا شخص پاكدامن , اگرچه برهنه ازلباس بـاشـد, عـيبى از او آشكار نمى شود و آلوده دامن , هرچند پوشيده از لباس باشد,عيب هايش آشكار است مى فرمايد: ((و لباس التقوى ذلك خير)), مى فرمايد: عفاف وپاكدامنى بهتر است .

ـ امام على (ع ): جامه تقوا, فاخرترين جامه هاست .

ـ هر كه جامه هاى تقوا را پيراهن خود كند, پيراهنش كهنه نشود.
ـ تقوا را جامه زيرين خود سازيد.
ـ هـر كـه تقوا را جامه زيرين دل خودكند, در خير و نيكويى گوى سبقت را (از همگنان ) بربايد و كـارش قـريـن مـوفقيت شود پس ,بهره ها و خوبى هاى تقوا را غنيمت شمريد و براى بهشت كارى بهشتى كنيد.
ـ شـما را به تقواى خدا سفارش مى كنم آن را شعار دل هاى خود كنيد و با آن گناهانتان را بشوييد هان ! تقوا را حفظ كنيد وخود را (نيز) به وسيله آن محفوظ بداريد.
ـ جـهاد درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را براى دوستان ويژه خود برگزيده است جهاد جامه تقواست و زره محكم خداوند و سپر مطمئن او.
ـ در نجواهاى خداوند متعال به موسى (ع ) آمده است : كهنه پوش و نودل باش .

ـ امام على (ع ): هر كه از جامه تقوابرهنه شود هيچ جامه اى او را نمى پوشاند.
ـ هر كه از جامه تقوا برهنه شود باهيچ يك از پوششهاى دنيا پوشيده نمى شود.

تقوا دژى تسخيرناشدنى است .

ـ امام على (ع ): تقوا, براى كسى كه بدان پناه برد, دژى تسخيرناشدنى است .

ـ تقوا دژ مؤمن است .

ـ تقوا پناهگاهى نفوذناپذير است براى كسى كه آن را به كار بندد.
ـ تقوا, مستحكم ترين دژ و نگهدارنده ترين پناهگاه است .

ـ نفوذ ناپذيرترين دژهاى دين , تقواست .

ـ بـه تقوا پناه بريد, زيرا كه تقواحفاظى استوار است هر كس بدان پناه برد, او را حفظ كند و هر كه به آن چنگ زند, او رانگهدارد.
ـ هيچ پناهگاهى بهتر از پارسايى نيست .

ـ بـه تـقواى خدا پناه بريد, زيرا تقوا ريسمانى دارد كه دستگيره اش محكم است پناهگاهى است كه بلندايش تسخيرناپذير است .

ـ اى بندگان خدا, بدانيد كه تقواقلعه اى نيرومند است بدكارى قلعه اى سست كه ساكنان خود را حفظ نمى كند و هر كه را بدان پناه برد حراست نمى كند.
ـ هـمـانا تقوا امروز پناهگاه است وحفاظ و فردا راهى است به سوى بهشت , جاده اش روشن است و رهپويش برنده .

ـ پـيامبر خدا(ص ): هر كه از خدا پروادارد, نيرومند زندگى كند و در سرزمين دشمن خود امن و آسوده بگردد.
ـ امام صادق (ع ): هر كه از خدا پرواكند, خداوند او را حفظ نمايد.

تقوا كليد صلاح است .

قرآن :.
((در حـقيقت , كسانى كه (از خدا) پروا دارند, چون وسوسه اى از جانب شيطان بديشان رسد (خدا را) به ياد آورند و به ناگاه بينا شوند)).
((ايـن است فرمان خدا كه آن را به سوى شما فرستاده است و هر كس از خدا پروا كند, بدى هايش را از او بزدايد وپاداشش را بزرگ گرداند)).
ـ امام على (ع ): تقوا, كليد صلاح است .

ـ چيزى مانند تقوا دين (و ديندارى )را درست نكرد.
ـ پرواى از خدا مايه آبادى دين (شخص ) و تكيه گاه يقين است و آن كليد صلاح و چراغ نجات است .

ـ تـقـواى خـدا كـليد پاكى و درستى و اندوخته اى براى بازگشتگاه و باعث آزادى از هر بندگى ورهايى از هر نابودى است به وسيله تقواست كه جوينده به مطلوبش مى رسد و گريزان (ازعذاب و كيفر الهى ) رهايى مى يابد و به خواست ها رسيده مى شود.
ـ سبب درستى ايمان , تقواست .

ـ تـقـواى خـدا, دوسـتـان خـدا را ازارتكاب حرام هايش نگهداشت و ترس از او را قرين دل هايشان ساخت , تا بدان جا كه شب هابيدارشان نگه داشت و در روزهاى گرم به تحمل تشنگى (روزه دارى ) وا داشـت و رنج را بر آسايش ترجيح دادند و تشنگى را بر سيرابى و اجل را نزديك ديدند و به كار و عمل شتافتند.
ـ سـخنى را كه مى گويم به گردن مى گيرم و درستى آن را تضمين مى كنم آن كس كه با ديده عبرت به كيفرهايى كه بر سرپيشينيان آمده است بنگرد, تقوا او را از فرو رفتن در شبهات باز دارد بـدانـيـد, كـه گـنـاهان همچون اسبان چموش سركشى هستند كه گنهكاران بر آن ها سوارند و لـگـام هـايـشـان رها گشته است چنين اسبانى سواران خود را در آتش فرو اندازند بدانيد كه تقوا هـمـچون مركب هاى رامى هستند كه پرهيزگاران بر آن ها سوارند و افسارهاى آن ها را گرفته اند چنين مركب هايى سواران خود را به بهشت مى برند.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ در پاسخ به سؤال ازآيه ((ان الذين اتقوا اذ امسهم )) ـ : مقصود گناه است كه بنده قصد انجام آن را مى كند, اما خدا رابه ياد مى آورد, پس آن را رها مى كند.
ـ در پـاسخ به سؤال از معناى ((طائف ))در آيه ياد شده ـ : مقصود گناه و بدى است كه بنده قصد انجام آن را مى كند, اما خدا را به يادمى آورد و چشمش باز مى شود و از آن صرف نظر مى كند.
ـ امـام على (ع ): بدانيد كه با تقواست كه نيش (زهرآلود) گناهان كنده مى شود و با يقين است كه به هدف نهايى مى توان رسيد.

تقوا كليد هدايت است .

قرآن :.
((اين است كتابى كه در (حقانيت ) آن هيچ ترديدى نيست (و) مايه هدايت تقوا پيشگان است )).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد, اگر از خدا پروا داريد, براى شما (نيروى ) تشخيص (حق از باطل ) قرار مى دهد وگناهانتان را از شما مى زدايد و شما را مى آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است )).
ـ امام على (ع ): هر كه درختان تقوابكارد, ميوه هاى هدايت بچيند.
ـ شـخـص بـاتـقـوا در راه رسـتـگـارى قـدم برمى دارد و از فساد دورى مى كند و در كار ساختن معادحريص است .

ـ كجايند خردهاى پرتوگرفته از چراغ هاى هدايت و ديدگان دوخته شده به مناره هاى تقوا!.

تقوا كليد كرامت است .

قرآن :.
((اى مـردم , مـا شـمـا را از مرد و زنى آفريديم و ملت ملت و قبيله قبيله تان گردانيديم تا يكديگر بشناسيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى ترديد, خدا داناى آگاه است )).
ـ پيامبر خدا(ص ): همانا پروردگار شمايكى است و پدر شما يكى و دين شما يكى و پيامبرتان يكى هـيچ عربى را بر عجمى برترى نيست و هيچ عجمى را بر عربى و هيچ سفيدى را بر سياهى و هيچ سياهى را بر سفيد مگر به تقوا.
ـ در سـال فتح مكه همراه فضل بن عباس و اسامة بن زيد داخل خانه خدا شد و سپس بيرون آمد و دسـتـگـيـره در را گـرفـت و فـرمود:ستايش خداوندى را كه بنده اش را تصديق (و تاييد) كرد و وعده اش را به انجام رساند وبه تنهايى بر همه احزاب چيره گشت خداوند نخوت عرب و نازش آن بـه پـدرانـش را از بـين بردهمه شما از آدم هستيد و آدم از خاك و ارجمندترين شما نزد خداوند, باتقواترين شماست .

ـ درخـطـبـه وداع ـ : اى مردم , پروردگارشما يكى است و پدر شما يكى بدانيد كه هيچ عربى را بر هـيـچ عجمى برترى نيست و هيچ عجمى را بر هيچ عربى و هيچ سفيدى را بر هيچ سياهى و هيچ سـيـاهـى را بر هيچ سفيدى , مگر به تقوا ارجمندترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست هان ! آيا رساندم ؟
همه گفتند: آرى , اى رسول خدا فرمود: پس , حاضران به غايبان برسانند.
ـ شـيـخ مـفـيـد: شنيده ام كه روزى سلمان فارسى وارد مسجد رسول خدا(ص ) شد و مردم او را بـه سـبـب حـقـى كـه داشـت و بـه احترام موى سپيدش و منزلت خاصى كه نزد پيامبر و خاندان او,صـلـوات اللّه عليهم , داشت احترامش نهادند و او را بالاى مجلس نشاندند عمر وارد مسجد شد وچـشـمـش بـه سـلـمان افتاد گفت : اين مرد عجم كيست كه در ميان عرب ها صدرنشين شده اسـت ؟
رسـول خـدا(ص ) مـنـبـر رفـت و خـطبه اى ايراد كرد و فرمود: مردم از روزگار آدم تا به امروزهمچون دندانه هاى شانه هستند عرب را بر عجم برترى نيست و سفيد را بر سياه , مگر به تقوا .

ـ پيامبر خدا(ص ): اى مردم , عرب بودن به پدر و نژاد نيست , بلكه زبانى است و هركس بدان سخن گويد عرب است بدانيد كه شما همه فرزند آدميد و آدم از خاكى آفريده شده است و گرامى ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست .

ـ امـام سـجـاد(ع ): هيچ افتخارى براى فرد قرشى و يا عرب نيست , مگر به فروتنى و هيچ كرامتى نيست مگر به تقوا.
ـ امام صادق (ع ): افتخار به اعمال است و شرف و بزرگى به مال و كرامت و ارجمندى به تقوا.
ـ پيامبرخدا(ص ): ارجمندى دنياتوانگرى است و ارجمندى آخرت پرهيزگارى .

ـ شرافت دنيا به توانگرى است وشرافت آخرت به تقوا.
ـ امام على (ع ): تقوا, ظاهرش شرافت دنياست و باطنش شرافت آخرت .

ـ هيچ كرامتى عزيزتر از تقوا نيست .

ـ كليد ارجمندى , تقواست .

ـ هـركـه تقوا پيشه كند باران بندآمده كرامت دوباره بر او فرو ريزد و رحمت گريخته به سوى او بـازگـردد و چشمه فروكش كرده نعمت ها دگرباره برايش جوشان شود و بارش كاستى گرفته بركت دوباره بر او سرازير شود.
ـ امام صادق (ع ): خداوند عزوجل هيچ بنده اى را از ذلت گناهان به عزت تقوا منتقل نكرد,مگر اين كـه او را بـى مـالى توانگر ساخت و بى ايل و عشيره اى قدرتمند و بى آن كه بشرى با اوباشد, او را از تنهايى به در آورد.
ـ امـام عـلى (ع ): كسى را كه تقوا بلند مرتبه اش ساخته است , پست و حقير مشماريد و كسى راكه دنيا او را بالا برده است , بلند مرتبه ندانيد.

تقوا داروى دل هاست .

ـ امـام عـلـى (ع ): هـمـانـاتقواى خدا داروى درد قلب هاى شماست و بينا كننده كورى دلهاى تان وشـفـابـخـش بـيـمـارى جسمهايتان و برطرف كننده تباهى سينه هايتان و پاك كننده آلودگى جان هايتان و روشنى بخش ضعف چشم هايتان و فرو نشاننده ترس و اضطراب دل هايتان و زداينده سياهى ظلمتتان .

ـ بيمارى ها را با تقوا درمان كنيد وپيش از فرا رسيدن مرگ به تقوا گراييد.
ـ شـمـا را بـه تـقوا داشتن از خدا سفارش مى كنم با تقوا خواب (شب ) خود را به بيدارى رسانيدو روزتـان را بـا آن سـپـرى كـنـيـد و آن را شـعار دل هايتان سازيد و گناهان خود را با آن بشوييد وبيمارى هايتان را با آن درمان كنيد و پيش از فرا رسيدن مرگ به تقوا گراييد.

تقوا, دستگيره محكم .

ـ امام على (ع ): تقوا را اگر چنگ زنى محكمترين رشته ميان تو و خداست و محافظى است در برابر عذاب دردناك .

ـ تـقـواى خـدا, ريـسـمـانـى دارد كـه دسـتـگـيـره اش مـحـكـم اسـت و پـنـاهـگاهى دارد كه بلندايش تسخيرناپذير است .

ـ بـه تقواى خدا چنگ زنيد, زيرا تقوا ريسمانى دارد كه دستگيره اش استوار است وپناهگاهى دارد كه بلندايش تسخير ناپذير است .

ـ در صفات تقوا پيشگان ـ : يكى از محبوب ترين بندگان خدا در نزد او بنده اى است كه خداوند او را در بـرابـر نـفسش يارى رسانده است راه خود را ديده , و آن را پيموده و نشانه راهيابى خويش را شـناخته و سختى ها و خطرات آن را در نورديده و به محكمترين حلقه ها واستوارترين ريسمان ها, چنگ زده است .

نقش تقوا در پذيرش اعمال .

قرآن :.
((و داسـتـان دو پـسر آدم را به حق برايشان بخوان ,هنگامى كه (هريك از آن دو) قربانى اى تقديم كردند, پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد (قابيل ) گفت :حتما تو را خواهم كشت (هابيل ) گفت : خدا فقط از تقوا پيشگان مى پذيرد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) ـ در سفارش خود به ابوذر ـ : اى ابوذر, به عمل با تقوا بيشتر اهتمام داشته باش , تا به (نفس ) عمل .

ـ به عمل با تقوا بيشتر اهتمام داشته باش , تا به عمل بدون تقوا, زيرا هيچ عملى كه با تقوا توام باشد اندك نيست , چگونه اندك باشدعملى كه پذيرفته مى شود! چون خداوند عزوجل مى فرمايد: ((جز اين نيست كه خداوند از تقواپيشگان مى پذيرد)).
ـ امـام عـلـى (ع ): به پذيرفته شدن عمل بيشتر اهتمام ورزيد, تا به خود عمل , زيرا عملى كه با تقوا همراه باشد, هرگز كم نيست , چگونه كم باشد عملى كه پذيرفته مى شود!.
ـ هيچ عملى همراه با تقوا اندك نيست , چگونه اندك باشد چيزى كه پذيرفته مى شود!.
ـ دو صفت است كه خداوند سبحان اعمال را جز با وجود آن ها نمى پذيرد: تقوا و اخلاص .

ـ مـردى بـه امـام سجاد (ع ) عرض كرد:اى ابا محمد, من اسير زن هستم , از همين رو يك روز زنا مى كنم و يك روز روزه مى گيرم آيااين مى تواند كفاره آن باشد؟
.
حـضـرت فـرمـود: هيچ چيز نزد خداوند عزوجل محبوبتر از اين نيست كه اطاعت شود ونافرمانى نشود پس , نه زنا كن و نه روزه (كفاره ) بگير ابوجعفر(ع ) آن مرد را به طرف خودكشيد و دستش را گرفت و فرمود: اى بوزينه ((36)) ! كار دوزخيان را مى كنى و اميد دارى به بهشت روى ؟
.
ـ مـعصوم (ع ): بكوشيد و كوشا باشيد واگر عمل نمى كنيد (دست كم ) نافرمانى نكنيد, زيرا كسى كه مى سازد و ويران نمى كند, بنايش بالا مى رود اگر چه اندكى , اما كسى كه مى سازد و باز ويران مى كند بنايش هيچ گاه بالا نمى رود.

هركه از خدا پروا كند خداوند براى او راه نجاتى قرار مى دهد.

قرآن :.
((و هـركـه از خدا پروا كند خداوند براى او راه بيرون شدنى قرار مى دهد و از جايى كه حسابش را نمى كند به او روزى مى رساند)).
((و آن زنان شما كه از خون ديدن (ماهانه ) نوميدند, اگر شك داريد (كه خون مى بينند يا نه ) عده آنان سه ماه است و(دخترانى ) كه (هنوز) خون نديده اند (نيز عده شان سه ماه است ) و زنان آبستن مـدتشان اين است كه وضع حمل كنند وهركس از خدا پروا دارد (خدا) براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد)).
ـ پيامبر خدا(ص ): يك خصلت است كه هر كس پايبند آن باشد دنيا و آخرت به فرمانش در آيند و به بهشت دست يابد عرض شد:آن چيست اى رسول خدا؟
فرمود: تقوا هركه مى خواهد با عزت ترين مردم بـاشـد, بايد از خداپروا كند حضرت سپس اين آيه را تلاوت كرد: ((و هركه از خدا پروا كند خداوند براى اوبرونشوى قرار دهد و از جايى كه گمان نمى برد روزيش رساند)).
ـ اگـر آسـمـان ها و زمين در برابربنده اى سر به هم آورند و آن بنده تقواى خدا بيشتر كند, حتما خداوند از ميان آن دو,شكاف وراه خروجى برايش قرارخواهد داد.
ـ چـون ايـن آيـه ((و هـركـه از خدابترسد (خداوند) براى او راه خروجى قرار مى دهد)) را خواند, فرمود: (يعنى راه خروج ) ازشبهات دنيا و از سختى هاى مرگ و دشوارى هاى روز قيامت .

ـ اى مردم , تجارت تقوا را پيشه كنيد,تا بدون هيچ سرمايه و سودايى به شما روزى رسد سپس اين آيـه راتـلاوت فـرمود: ((و هركه ازخدا پروا كند (خدا) براى او راه خروجى قرار دهد و از جايى كه گمان نمى برد روزيش رساند)).
ـ هـيـچ يـك از شـمـا به خاطر خدا چيزى را رها نكند, مگر اين كه خداوند بهتر از آن را از جايى كه گـمانش را هم نمى برد, نصيبش فرمايدو (هيچ يك از شما) به خداوند بى اعتنايى نكند و ندانسته چـيـزى را نـگـيـرد, مـگـر اين كه خداوندبدتر از آن را از جايى كه فكرش را هم نمى كند, بهره او گرداند.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ بـه ابـوذر در هـنگام تبعيدش به ربذه ـ : اى ابوذر, تو براى خدا خشم گرفتى بـنـابـراين به همان كسى كه براى او خشم گرفتى اميدوار باش و اگر آسمانها و زمين ها به روى بـنده اى بسته شوند و آن بنده تقواى خداپيشه كند, خداوند از ميان آن ها راه خروجى برايش قرار دهد! جز حق با تو مانوس نشود, و جزباطل نرمد تو را نهراساند.
ـ هركه از خداوند سبحان پروا كند, خداوند او را از هر غمى برهاند و از هر تنگنايى برون برد.
ـ هـركه به تقوا چنگ زند, سختى هايى كه به او نزديك شده اند از وى دور شوند و كارها بعد از تلخ شدن بر او شيرين گردند و موج هايى كه در برابرش متراكم شده اند, كنار روند و دشوارى هايى كه او را به رنج افكنده اند, آسان شوند.
ـ امـام صـادق (ع ): هـر كـه بـا تقوا داشتن از خدا به او پناه برد, خداوند او را نگهدارد و هر كس كه خـداونـد به او رو كند و نگهدارش باشد,وى را از افتادن آسمان بر زمين باكى نباشد و اگر بر اهل زمين بلايى فرود آيد و همگان را در برگيرد, او به سبب تقوا از هر بلايى در امان ماند, مگر نه اين كه خداوند متعال مى فرمايد:((به راستى كه پرهيزگاران در جايگاهى امن هستند))!.
ـ خـداونـد براى كسى كه از او پروادارد ضمانت كرده است كه هر ناخوشايندى را براى او به آن چه خوشايندش مى باشد تغيير دهدو از جايى كه گمانش را هم نمى برد روزيش رساند.
ـ ابو جعفر(ع ) ـ در نامه خود به سعدالخير ـ : خداوند عزوجل به واسطه تقوا آن چه را كه عقل بنده بـه آن نـمـى رسد, از وى دورمى گرداند و به وسيله تقوا كورى و نادانى او را برطرف مى سازد به كـمك تقوا بود كه نوح وكسانى كه با او در كشتى بودند نجات يافتند و صالح و پيروانش از صاعقه رستند و با تقواست كه شكيبايان كامياب شدند و آن گروه ها از مهلكه ها رهايى يافتند.
ـ امـام على (ع ): بدانيد كه هركس از خدا پروا كند خداوند برايش راه خروجى از فتنه ها ونورى در تاريكى ها قرار دهد و او را در آن چه خواسته است (بهشت ) جاودانه گرداند و درمنزل كرامت خود و در سرايى كه براى خودش برگزيده است , جاى دهد, منزل و سرايى كه سقف آن عرش خداست و نورش جمال و بهجت او و زايرانش فرشتگان او و ساكنانش پيامبران او.

تقوا پيشگان .

قرآن :.
((همانا, تقواپيشگان در ميان باغ ها و نهرها درقرارگاه صدق , نزد پادشاهى توانايند)).
ـ پيامبر خدا(ص ): تقوا پيشگان مهترندو فقيهان پيشرو و نشستن در حضور آنان عبادت است .

ـ تقواپيشگان مهترند و علما و فقها پيشرو از آنان پيمان گرفته شده است كه تعهدات (خودنسبت به ) علم را به جا آورند و نشستن در محضر آنان مايه بركت است و نگريستن به آن هاروشنايى .

ـ امام صادق (ع ): علما, امانتدارند و پرهيزگاران , دژ و كارگزاران مهتر.
ـ امـام عـلـى (ع ): اى بـنـدگـان خـدا, بدانيد كه پرهيزگاران هم دنيا را بردند و هم آخرت را, با اهـل دنـيـا در (استفاده از نعمت هاى ) دنياى آنان شريكند, ولى اهل دنيا در (سعادت ) آخرت آنان باايشان شريك نيستند.
ـ امام صادق (ع ): قيامت , عروس (يا عروسى ) تقواپيشگان است .

ويژگى هاى تقواپيشگان .

قرآن :.
((و آن كس كه راستى آورد و آن را باور نمود, آنان همان پرهيزگارانند)).
((نيكوكارى (و طاعت ) آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و مغرب بگردانيد, بلكه نيكى (و طـاعـت ) آن اسـت كـه كسى به خدا و روز واپسين و فرشتگان و كتاب (آسمانى ) و پيامبران ايمان آورد و مـال (خـود) را بـا وجـود دوسـت داشـتـنش ,به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در (راه آزاد كردن ) بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد وزكات بدهد و آنان كـه چـون عـهـد بـندند, به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانندكسانى كه راست گفته اند و آنان همان پرهيزگارانند)).
((پرهيزگاران در باغ ها و چشمه سارانند آن چه را پروردگارشان عطا فرموده مى گيرند, زيرا كه آن هـا پـيـش از ايـن نـيكوكار بودند و از شب اندكى را مى غنودند و در سحرگاهان طلب آمرزش مى كردند و در اموالشان براى سائل و محروم حقى (معين ) بود)).
((و گذشت كردن شما به تقوا نزديكتر است )).
((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد, براى خدا به داد برخيزيد و به عدالت شهادت دهيد و البته نبايد دشـمنى گروهى شما رابر آن دارد كه عدالت نكنيد, عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است )).
ـ امـام باقر(ع ): به راستى كه توانگران واقعى همان پرهيزگارانند, اندك دنيا آنان را بى نياز كرده و كـم خـرج و زحمت هستند اگر خير و خوبى را فراموش كنى , به يادت مى آورند, اگر به آن عمل كنى كمكت مى كنند شهوت ها و لذت هاى خود راپشت سرشان انداخته اند و طاعت پروردگارشان را پيش روى خود نهاده اند و به راه خير و به دوستى دوستان خدا چشم انداخته اند و آنان را دوست مى دارند وآنان را ولى خود كرده اند و از ايشان پيروى مى كنند.
ـ تـقـواپيشگان كم خرج و زحمت ترين مردم دنيايند و كمك كارترين آنان به تو ياد مى كنى ياريت مى دهند, فراموش مى كنى به يادت مى آورند, پيوسته امر خدا را مى گويند و همواره امر خدا را به پا مى دارند براى دوستى خدا, از هردوستى و محبتى دل كنده اند و به خاطر طاعت پادشاه خويش از دنيا گريخته اند و از صميم دل به خداوندعزوجل و دوستى و محبت او رو كرده اند و دانسته اند كه منظور اصلى هموست چون شان و مرتبى عظيم دارد.
ـ امـيـر الـمـؤمـنـيـن (ع ) مـى فرمود: تقواپيشگان نشانه هايى دارند كه با آن ها شناخته مى شوند: راسـتـگـويـى , امـانتدارى , وفاى به عهد كم آميختن با زنان , احسان كردن بيدريغ , خوش خويى , بردبارى زياد و پيروى از علمى كه به خداوند عزوجل نزديك مى كند.
ـ پرهيرگار را سه نشانه است : اخلاص در عمل , كوتاهى آرزو و بهره گرفتن از فرصت ها.
ـ روايت شده است كه يكى از ياران اميرمؤمنان (ع ) به نام همام كه مردى عابد بودبه حضرت عرض كـرد : اى امـير مؤمنان , پرهيزگاران را چنان برايم وصف كن كه گويى (در برابرم ايستاده اند و) آنـان رامـى بـينم حضرت در پاسخ دادن به او كندى كرد و سپس فرمود: اى همام , از خدا بترس و نـيـكويى كن , زيرا ((خداوند با كسانى است كه تقوا داشته باشند و كسانى كه نيكوكارند)) همام به ايـن جـمـله قناعت نكرد و به حضرت اصرار نمود پس امام (ع )حمد و ثناى الهى به جاى آورد و بر پيامبر(ص ) درود فرستاد و آن گاه فرمود:.
امـا بـعد, خداوند پاك و بزرگ آن گاه كه خلق را آفريد از طاعت آنان بى نياز بود و از نافرمانيشان ايـمـن , زيـرانـه نـافـرمـانى كسى كه او را نافرمانى كند زيانى به وى رساند و نه طاعت كسى كه طاعتش برد, سودى به او رساند آن گاه روزى و معاش آنان را ميانشان تقسيم كرد و هر كس را در اين دنيا در جايگاه خودش قرار داد.
پس , پرهيزگاران در اين دنيا فضايلى دارند: گفتارشان با راستى و درستى توام است و پوشاكشان بـامـيـانـه روى و راه رفـتـنـشـان بـا تـواضـع از چـيـزهايى كه خداوند بر آنان حرام كرده است , چـشـم پـوشـيـده اند وگوش هاى خود را وقف دانشى كرده اند كه برايشان سودمند است در بلا و گرفتارى همان گونه اند كه در خوشى وآسايش واگر نبود مهلت و اجلى كه خداوند برايشان رقم زده است , از شوق به پاداش و ترس از كيفر, لحظه اى جان هايشان در پيكرهايشان قرار نمى گرفت .

آفـريدگار در جان هاى آنان بزرگ است و از اين رو هر چه جز اوست در چشم هايشان خرد و حقير مـى بـاشـدبـهـشـت را آن چـنـان باور دارند كه گويى آن را مى بينند و هم اكنون از نعمت هايش بـرخوردارند و دوزخ را چنان باور دارند كه انگار آن را مشاهده مى كنند و هم اينك در آن معذبند دل هايشان اندوهگين است و شرشان به كسى نمى رسد پيكرهايشان نزار است و نيازهايشان اندك و جـان هايشان عفيف اين چند روزه كوتاه (عمر) رابا شكيبايى به سر مى برند و به دنبال آن , آسايش جاودانى به دست مى آورند و اين سوداى سودآورى است كه پروردگارشان براى آنان فراهم ساخته اسـت دنـيـا آنـان را خـواست اما آنان دنيا را نخواستند و دنيا آنان را اسيركرد اما جان خود را از او خريدند و خلاصش كردند.
شـب هـنـگـام بـرپـا مـى خـيـزند و آيات قرآن را شمرده و با تامل تلاوت مى كنند و به وسيله آن جـان هـايـشان رااندوهناك مى سازند و داروى درد خود را در آن مى جويند پس , هرگاه به آيه اى تشويق آميز مى رسند, به آن طمع مى بندند و با اشتياق به آن مى نگرند و گويى پاداشى را كه از آن خـبـر مى دهد در مقابل ديدگان آن هاست وهرگاه به آيه اى تهديدآميز بر مى خورند, گوش دل خويش را به آن مى سپارند و چنان مى پندارند كه خروش دم و بازدم دوزخ در بيخ گوش هاى آنان است قامت خويش را (در مقابل حق ) خم مى كنند, پيشانى و كف دستها وزانوان و سرانگشتانشان را بر زمين مى نهند و از خداوند متعال آزادى خويش (از دوزخ ) را مى طلبند.
بـه هـنـگـام روز بردبارانى دانا و نيكوكارانى پرهيزگارند ترس از خدا آنان را مانند تيرهاى تراش خورده لاغركرده است هر كه آنان را ببيند, خيال مى كند بيمارند در حالى كه هيچ بيمارى ندارند مـى گـويـنـد: اينان ديوانه اند!(اما ديوانه نيستند) بلكه در درونشان هنگامه اى بزرگ برپاست ! به اعـمال اندك خود رضايت نمى دهند, واعمال بسيار خود را هم زياد نمى شمارند پس خود را متهم (بـه تـصـور و تـقـصير) مى كنند و از كردارهايشان هراسانند هرگاه از يكى از آنان ستايش شود از آن چـه دربـاره اش گـفـته مى شود, مى ترسد و مى گويد: من خود رابهتر از هركس مى شناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم مى شناسد! خداوندا آن چه مى گويند بر من مگير و مرابرتر از آن چه آنان گمان مى كنند بگردان و آن چه را از (بدى هاى ) من نمى دانند بر من ببخشاى .

از نـشانه هاى يكى از آنان اين است كه در دين نيرومند است و نرمى و ملايمت را با دورانديشى در آمـيخته است ايمانى توام با يقين دارد, به علم و معرفت حريص است , علم را با بردبارى توام كرده اسـت , در زمان توانگرى مقتصد است , در عبادت خشوع دارد, در تنگدستى آراسته و با عزت نفس است , در سختى هاشكيباست , در طلب حلال است , در پيمودن راه راست با نشاط است و از طمع و آزمـنـدى بـه دور مـى باشد, درحالى كه اعمال نيك انجام مى دهد ترسان و نگران است , روز را با اهـتـمـام به شكر (حق ) به شب مى رساند, و شب را در حالى به صبح مى رساند كه هم و غمش ياد خداست , شب را با ترس و حذر مى گذراند و روز را با شادى وخوشحالى , ترس و حذر از غفلتى كه از آن برحذر داده شده است و شادى و خوشحالى به خاطر فضل و رحمتى كه به او رسيده است .

اگر نفسش در آن چه وى دوست ندارد سركشى و نافرمانى كند, او نيز شهوت هاى نفس خود را بر آورده نـمـى سازد, شادى و دلخوشى او به چيزى است كه زوال نمى پذيرد و بى رغبتى او به چيزى اسـت كـه بـاقى و پايدارنمى ماند او را مى بينى كه آرزويش كوتاه و لغزشش اندك و دلش خاشع و نـفـسش قانع و خوراكش كم و كارش آسان و دينش محفوظوشهوتش مرده و خشمش فروخورده است , به خيرش اميد مى رود و شرش به كسى نمى رسد.
اگـر در ميان مردم غافل باشد از يادآوران (ياد خدا) نوشته مى شود و اگر در ميان يادكنندگان باشد از غافلان قلمداد نشود از كسى كه به او ستم كرده است , گذشت مى كند و به كسى كه از او مضايقه كرده است عطا مى كند و باآن كه از او بريده است , پيوند برقرار مى سازد, از زشتگويى بدور اسـت و گـفـتـارش نرم و ملايم , كار ناپسند از اوديده نمى شود و كار پسنديده اش حاضر و آماده است , خيرش به همه مى رسد و شرش به كسى نمى رسد.
در حـوادث تـكـان دهـنـده بـا وقـار و پـابـرجـاست و در ناخوشايندها شكيبا و در هنگام نعمت و آسـايش سپاسگزار به كسى كه دشمن دارد ستم نمى كند و به خاطر كسى كه دوست دارد مرتكب گناه نمى شود, به حق وحقيقت , پيش از آن كه بر آن گواهى آورند, اعتراف مى كند آن چه را به او سـپـرده شـود ضـايع نمى سازد و آن چه را به يادش آورند فراموش نمى كند و نام و لقب هاى زشت روى كسى نمى گذارند و به همسايه خود زيانى نمى رساند و از گرفتارى ها و مصيبت هاى ديگران شاد نمى شود در راه باطل گام نمى گذارد و از طريق حق وحقيقت خارج نمى شود.