احكام گفتمان
گفتمان شايسته
قرآن
با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى كه
نيكوتر است ، مجادله نماى . در حقيقت ، پروردگار تو به [حال كسى كه از راه
او منحرف شده ، داناتر و او به [حال راه يافتگان [نيز داناتر است .
و با اهل كتاب ، جز به [شيوه اى] كه بهتر است ، مجادله مكنيد ـ مگر [با
كسانى از آنان كه ستم كرده اند ـ و بگوييد : «به آنچه به سوى ما نازل شده و
[آنچه به سوى شما نازل گرديده ، ايمان آورديم؛ و خداى ما و خداى شما يكى
است و ما تسليم اوييم» .
حديث
87 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت
هاى منسوب به ايشان ـ : نوجوانان را به مجادله و مباحثه فرمان دهيد ، ميانْ
سالان را به تفكّر و كهنْ سالان را به سكوت .
88 .امام باقر عليه السّلام : آن كه با زبانش ما را بر دشمنانمان
يارى كند ، در روزى كه در پيشگاه الهى ايستاده ، خداوند با حجّت خود ، وى
را به سخن خواهد آورد .
89 .هشام بن حكم : امام صادق عليه السّلام از من پرسيد : «ابن طيّار
چه شد؟» . گفتم : مُرد . فرمود : «خدا رحمتش كند و او را با چهره اى شاداب
و شادمان ، ملاقات كند . وى بسيار دفاع كننده از ما اهل بيت بود .
90 .ابوالقاسم نصر بن صباح : امام صادق عليه السّلام به بهشتى بودن
عبدالرحمان بن حجّاج گواهى داد و به وى مى فرمود : اى عبد الرحمان ! با
مردم مدينه سخن بگو . من دوست دارم در ميان شيعيان ، امثال تو ديده شوند .
91 .حمّاد : امام كاظم عليه السّلام به محمّد بن حكيم دستور مى داد
كه در مسجد رسول خدا با مردم مدينه بنشيند و با آنان سخن بگويد و گفتمان
كند . حتّى درباره صاحب قبر (پيامبر) هم با آنان سخن گويد . وقتى وى بر مى
گشت ، امام مى فرمود : «به آنان چه گفتى و آنان به تو چه گفتند؟» وامام از
گفتمان او خشنود بود .
92 .امام عسكرى عليه السّلام : در محضر امام صادق عليه السّلام از
جدال در دين سخن به ميان آمد و اين كه رسول خدا و امامان عليه السّلام از
اين كار نهى كرده اند . امام صادق عليه السّلام فرمود : «به طور مطلق از آن
نهى نشده؛ ولى از جدال به غير روش نيكو نهى شده است . مگر نشنيده ايد كه
خداى ـ عزّوجلّ ـ مى فرمايد : و با اهل كتاب ، جز به [شيوه اى] كه بهتر است
، مجادله مكنيد و در جاى ديگر فرموده : با اندرز نيكو به راه پروردگارت
دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است ، مجادله نما .
بنابراين ، جدال به روش نيكو را دانشوران با دين همراه ساختند و جدال به
غير روش احسن ، حرام است . خدا آن را بر پيروان ما حرام ساخته است . چگونه
خدا جدال را به طور كلّى حرام كرده است ، در حالى كه مى فرمايد : وگفتند :
هرگز كسى به بهشت در نيايد ، مگر آن كه يهودى و يا ترسا باشد و مى فرمايد :
اين آرزوهاى [واهى] ايشان است . بگو : اگر راست مى گوييد ، دليل خود را
بياوريد .
بنابراين ، دانش درست و ايمان را به برهان دانسته است و آيا جز در جدال به
روش نيكو ، برهان آورده مى شود؟» .
گفته شد : اى فرزند رسول خدا ! جدال به روش نيكو و جدال به روش غير نيكو
چيست؟ فرمود : «جدال به روش غير نيكو ، آن است كه با باطل پيشه مجادله كنى
. او باطلى را براى تو مطرح كند و تو با حجّتى كه خدا قرار داده آن را پاسخ
نگويى؛ بلكه حرفش را انكار كنى و يا حقّى را كه شخص باطلگرا مى خواهد با آن
به نفع حرف باطلش استدلال كند ، از ترس آن كه در آن مطلب حق ، حجّتى بر تو
باشد آن را انكار كنى؛ چرا كه نمى دانى چگونه از استدلال وى رهايى يابى .
اين روش كه موجب ايجاد فتنه بر برادران كه توان و يا باطلگرايان شوند ، بر
شيعه ما حرام است ؛ زيرا باطلگرايان ، ناتوانى ناتوان هاى شما را در هنگام
مجادله و ضعف دليل هاى وى را حجّتى بر باطل خود قرار مى دهند .
امّا ضعيفان شما از اين كه ناتوانى طرفدار حق را در برابر طرفدار باطل مى
بينند ، غمگين مى شوند .
امّا جدال به روش نيكو ، همان است كه خداوند به پيامبرش فرمان داده با
منكران حياتِ پس از مرگ و زنده ساختن مردگان ، مباحثه كند .
خداوند ، از پيامبرش چنين گزارش مى كند : و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود
را فراموش كرد؛ گفت : چه كسى اين استخوان ها را كه پوسيده است ، زندگى مى
بخشد؟ . خداوند در پاسخ به آن مى فرمايد : بگو اى محمّد ! همان كسى كه
نخستين بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر گونه آفرينشى داناست . همو كه
برايتان در درخت سبزفام ، اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتاد] آتش مى
افروزيد تا آخر سوره .
خداوند از پيامبرش خواسته تا با باطل پيشه اى كه مى گويد : چگونه رواست اين
استخوان هاى پوسيده برانگيخته شوند ، مجادله كند . خداوند مى گويد : همان
كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد . آيا آن كه آنها را از هيچ آفريده ، از
اين كه پس از پوسيدن ، دوباره برگرداند ، عاجز است؟ بلكه ايجاد اوّليه آن
در پيش شما مشكل تر از برگرداندن آنهاست .
سپس گفت : همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد ؛ يعنى هنگامى كه آتش
سوزنده را در درون درخت سرسبز و خيس قرار داد و آن را از درون درخت بيرون
آورد ، به شما فهماند كه او به بازگرداندن آنچه متلاشى شده ، تواناتر است»
.
آن گاه فرمود : آيا كسى كه آسمان ها و زمين را آفريده ، توانا نيست كه [باز
مانند آنها را بيافريند؟ آرى ؛ اوست آفريننده دانا ؛ يعنى هنگامى كه آفرينش
آسمان ها و زمين بزرگ تر و دورتر است ، در تصوّر و توان شما از اين كه پس
از نابود شدن ، دوباره برگردند ، پس چگونه آفرينش چيزهاى شگفت و سخت از نظر
خودتان را بر خداوند ، روا مى دانيد؛ ولى آفرينش دوباره چيزى كه به نظر شما
آسان تر است ، روا نمى دانيد؟» .
سپس امام صادق عليه السّلام فرمود : «اين ، جدال به روش نيكوست؛ چرا كه در
آن ، نابودى بهانه كافران و زدودن شبهه آنان است .
امّا جدال به غير روش نيكو ، اين است كه منكر حقّى گردى كه در مجادله با
طرف مقابل ، نمى توانى بين آن و بين باطل ، فرق بگذارى و باطلِ وى را با
انكار حق ، رد مى كنى . پس اين جدال ، حرام است . چون در اين صورت ، تو نيز
مثل او هستى . او حقّى را منكر شده و تو هم حقّ ديگرى را منكر شده اى» .
امام حسن عسكرى عليه السّلام فرمود كه شخصى خطاب به امام صادق عليه السّلام
گفت : اى فرزند رسول خدا ! آيا پيامبر صلّى الله عليه و آله هم مجادله كرده
است؟ امام صادق عليه السّلام فرمود : «هر گمانى كه به رسول خدا مى برى ،
گمان مخالفت با خدا را در حق وى مبر . مگر خدا نگفت : باآنان به نيكوترين
روش ، مجادله كن و گفت : بگو آن كه براى اوّلين بار ايجاد كرد ، زنده اش مى
كند؟ خداوند ، براى چه كسى مَثَل زده است؟ آيا مى پندارى كه رسول خدا با
دستور خدا مخالفت كرده است و بر آنچه كه خدا دستور داده ، مجادله نكرده و
از آنچه كه خدا دستور داده خبر بدهد ، خبر نداده است؟» .
گفتمان نكوهشبار
جدال در قرآن
قرآن
و به راستى در اين قرآن ، براى مردم ، از هر گونه مَثَلى آورديم ، و[لى
انسان بيش از هر چيز ، سرِ جدال دارد .
و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مى روند ، از ايشان روى
برتاب ، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره] به
فراموشى انداخت ، پس از توجّه ، [ديگر با قوم ستمكار منشين . آيا كسانى را
كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مى كنند ، نديده اى [كه تا كجا [از حقيقت ،
انحراف كرده اند؟
جز آنهايى كه كفر ورزيدند ، [كسى] در آيات خدا ستيزه نمى كند . پس رفت و
آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند .
و [تا] آنان كه در آيات ما مجادله مى كنند ، بدانند كه ايشان را [روى گريزى
نيست .
حديث
93 .ابو اُمامه : رسول خدا بر گروهى گذشت كه
درباره قرآن ، منازعه مى كردند . به شدّت خشمگين شد ، به گونه اى كه گويى
بر چهره اش سركه پاشيده شده بود . آن گاه فرمود : «بخش هايى از كتاب خدا را
با بخش هاى ديگر مسنجيد . هيچ گاه هيچ قومى گمراه نشدند ، جز آن كه جدالگرى
كردند» . آن گاه اين آيه را خواند : «آن[مثال] را جز از راه جدل براى تو
نزدند؛ بلكه آنان مردمى جدل پيشه اند» .
94 .امام باقر عليه السّلام ـ در تفسير اين كلام خدا «و چون بينى
كسانى [به قصد توطئه] در آيات ما فرو مى روند» ـ : مراد ، بحث درباره [ذات
خدا و جدال بر سرِ قرآن است . «از ايشان روى برتاب ، تا در سخنى غير از آن
درآيند» .
95 .امام باقر عليه السّلام : آنان كه در آيات خدا فرو مى روند ،
دشمنى پيشگان اند .
96 .امام باقر عليه السّلام : با دشمنى پيشگان ، همنشينى مكنيد ،
چون آنان اند كه در آيات خدا فرو مى روند .
97 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : جدال در باره قرآن ، كفر است .
98 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : در باره قرآن ، مجادله نكنيد؛
چرا كه جدالى است كه در آن ، كفر وجود دارد .
99 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : جدل پيشگى (بگو مگو) در باره
قرآن ، كفر است .
100 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : بر سرِ قرآن مجادل نكنيد؛ چون
جدال در باره قرآن ، كفر است .
101 .ابو سعيد خدرى : بر درِ خانه رسول خدا نشسته بوديم و گفتگو مى
كرديم . فردى به آيه اى تمايل نشان مى داد[1] و فردى ديگر به آيه اى ديگر .
ناگاه رسول خدا خارج شد ، گويى روى صورتش دانه هاى انار تركانيده بودند و
فرمود : «اى جماعت ! آيا براى اين كار برانگيخته شده ايد؟ آيا به اين كار
دستور داده شده ايد؟ پس از من به كفر برنگرديد كه هر كدام ، گردن ديگرى را
بزنيد» .
جدال در دين
قرآن
كسانى كه درباره خدا پس از اجابت [دعوت] او به مجادله مى پردازند ،
حجّتشان نزد پروردگارشان باطل است ، و خشمى [از خدا] بر ايشان است و براى
آنان ، عذابى سخت خواهد بود .
كسانى كه به آن ايمان ندارند ، شتابزده آن را مى خواهند ، وكسانى كه ايمان
آورده اند ، از آن هراسناك اند و مى دانند كه آن حق است . بدان آنان كه در
مورد قيامت ، ترديد مى كنند ، قطعاً در گمراهىِ دور و درازى اند .
و گفتند : آيا معبودان ما بهترند يا او؟ آن [مثال] را جز از راه جدل براى
تو نزدند؛ بلكه آنان ، مردمى جدل پيشه اند .
و[لوط] ، آنها را از عذاب ما سختْ بيم داده بود؛ و[لى] در تهديدها[ى ما به
جدال برخاستند .
سپس نزديك آمد و نزديك تر شد تا [فاصله اش] به قدر دو [طول] كمان يا نزديك
تر شد . آن گاه به بنده اش آنچه را بايد وحى كند ، وحى فرمود . آنچه را دل
ديد ، انكار[ش نكرد . آيا در آنچه ديده است ، با او جدل مى كنيد؟
و به راستى ، به سوى ثمود ، برادرشان صالح را فرستاديم كه : «خدا را
بپرستيد» . پس به ناگاه ، آنان دو دسته متخاصم شدند . [صالح گفت : «اى قوم
من ! چرا پيش از [جستن] نيكى ، شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خدا آمرزش
نمى خواهيد؟ باشد كه مورد رحمت قرار گيريد» . گفتند : «ما به تو و به هر كس
كه همراه تو است ، شگون بد زديم» . گفت : «سرنوشت خوب و بدتان نزد خداست ؛
بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد» .
حديث
102 .ابو درداء ، ابو اُمامه ، واثلة بن اسقع
و انس بن مالك : روزى درباره يك موضوع دينى مباحثه مى كرديم كه رسول
خدا آمد و بسيار خشمگين شد ، به گونه اى كه قبلاً چنان خشمگين نشده بود و
ما را از اين كار ، بازداشت[2] و فرمود : «امّت محمّد ، آرام باشيد ! آنان
كه پيش از شما بودند ، با همين كارها هلاك شدند . جدال[3] را به خاطر كم
فايدگى آن ، رها كنيد . جدال را رها كنيد؛ چرا كه مؤمن ، جدال نمى كند .
جدال را رها كنيد؛ چرا كه
جدالگر ، كاملاً[4] در خسارت است . جدال را رها كنيد؛ چرا كه همين گناه
براى تو كافى است كه همواره جدالگر باشى . جدال را رها كنيد؛ چرا كه من روز
قيامت ، جدالگر را شفاعت نمى كنم . جدال را رها كنيد؛ چرا كه من براى كسى
كه جدال را ترك كند و صادق باشد ، سه خانه[5] در حاشيه ، وسط و بالاى بهشت
، متعهّد مى شوم . جدال را رها كنيد؛ چرا كه پس از نهى از پرستش بتان ،
اوّلين نهى پروردگار ، نهى از جدالگرى بود .
103 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : خداوند ، مجادله كنندگان در
دين را به زبان هفتاد پيامبر ، نفرين كرده است . كسى كه در آيه هاى قرآن
مجادله كند ، كافر مى شود . خداوند مى فرمايد : «جز آنهايى كه كفر ورزيدند
، [كسى] در آيات خدا ستيزه نمى كند . پس رفت و آمدشان در شهرها تو را
دستخوش فريب نگرداند» .
104 .ابو امامه : رسول خدا فرمود : «هيچ مردمى پس از راهيابى گمراه
نشدند؛ مگر به خاطر جدلگرى» . آن گاه وى اين آيه را خواند : «آن [مثال را
جز از راه جدل براى تو نزدند؛ بلكه آنان ، مردمى جدل پيشه اند» .
105 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : هيچ گروهى فتنه بر پا نكردند
، مگر پس از آن كه براى فتنه ، جدالگرى كردند و هيچ گروهى در فتنه در
نغلتيدند ، جز آن كه آن را پاس داشتند .
106 .امام على عليه السّلام : جدالگرى در دين ، يقين را نابود مى
كند .
107 .امام على عليه السّلام : آن كه دين را به روش جدل فراچنگ آرد ،
زندقه گرى كند .
108 .امام على عليه السّلام : خداوند ، مجادله گرانِ در دين را
نفرين كرده است . آنان در زبان رسول خدا جزو نفرين شدگان هستند .
109 .امام على عليه السّلام : شرافت آدمى . . . در مسلمانى اوست كه
بيهوده است آن را ترك كند و از جدالگرى و بگو مگو در دين ، پرهيز كند .
110 .امام على عليه السّلام : جدال ، دورويى به جاى مى گذارد .
111 .امام على عليه السّلام : از جدال بپرهيزيد؛ زيرا جدال ، ترديد
و دودلى به جاى مى گذارد .
112 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ :
فراوانى جدالگرى ، دودلى به جاى مى گذارد .
113 .امام صادق عليه السّلام : مردى به امام حسين عليه السّلام گفت
: بنشين تا درباره دين گفتگو كنيم . فرمود : «اى مرد ! من بر دينم آگاهى
دارم و راهبرى آن ، برايم روشن است . اگر تو نسبت به دينت ناآگاهى ، آن را
جستجو كن . چه نيازى به جدالگرى دارم؟ شيطان ، آدمى را وسوسه مى كند و
با او درِگوشى سخن مى گويد و توصيه مى كند كه : با مردم ، مناظره كن تا
گمان نكنند كه تو نادان و ناتوان هستى» .
114 .امام صادق عليه السّلام ـ در سفارش به محمّدبن نعمان ـ : پسر
نعمان ! از جدال بپرهيز؛ چرا كه كارهايت را نابود مى كند . از جدال بپرهيز؛
چرا كه جدال ، خوارت مى سازد ؛ و از دشمنى بسيار ، برحذر باش؛ چرا كه تو را
از خدا دور مى كند .
115 .على بن يقطين : امام كاظم عليه السّلام فرمود : به يارانت بگو
كه زبان خويش را نگه دارند و دشمنى در دين را رها كنند و در عبادت خداى ـ
عزّ وجلّ ـ بكوشند .
جدالگرى در چيزهاى غيرقابل شناسايى
116 .لقمان عليه السّلام ـ به پسرش ـ : پسرم
! در علم خدا مجادله مكن؛ چرا كه علم خدا فهميده نمى شود و قابل اندازه
گيرى نيست .
117 .ابوعبيده حذّاء : نزد امام باقر عليه السّلام بودم كه به من
فرمود : از متكلّمان و اهل جدال ، بپرهيز و با آنان منشين؛ چرا كه آنان ،
دانستن آنچه را بدان مأمورند ، ترك كرده اند و رنجِ دانستن آنچه بدان مأمور
نيستند ، بر خود هموار كردند ، تا آن جا كه رنج دانش آسمان را بر خود هموار
ساختند .
118 .امام باقر عليه السّلام ـ به ابى عبيده حذّاء ـ : اى زياد ! از
جنگ هاى لفظى بپرهيز؛ >چرا
كه موجب دودلى مى گردد و اعمال را از بين مى برد و جدالگر را پست مى سازد .
چه بسا سخنى بگويد كه هيچ گاه بخشوده نشود .
[اى زياد !] در گذشته مردمى بودند كه از يادگرفتن دانش كه بر آن مأمور
بودند ، دست شسته ، به آموختن دانشى روى آوردند كه از آن ، منع شده بودند
تا آن كه جدالشان به خداى ـ عزّ وجلّ ـ رسيد و در آن درماندند ، به گونه اى
كه شخص از رو به رو پرسش مى شد ، از پشت سر پاسخ مى داد و از پشت سر سؤال
مى شد ، از پيش رو پاسخ مى گفت .
119 .ابو عبيده حذّاء : از امام باقر عليه السّلام شنيدم كه مى
فرمود : از صاحبان جنگ هاى لفظى و از دروغگويان بپرهيزيد؛ چرا كه آنان ،
آنچه را كه بدان دستور داده شده اند ، ترك كرده و رنج تحصيل دانشى را كه به
آن دستور داده نشده اند ، بر خود هموار ساخته اند و حتّى به دانش آسمان
پرداختند . اى ابو عبيده ! با مردم به رفتار آنان رفتار نما . اى ابو عبيده
! ما در بين خود ، كسى را خردمند نمى دانيم ، مگر آن كه سخن گفتن را بشناسد
. آن گاه اين آيه را خواند : «و از آهنگ سخن ، به [حال] آنان پى خواهى برد»
.
120 .امام صادق عليه السّلام : كسى كه مبحث خدا را موضوع جدال ها
قرار دهد ، ترس است كه از حق به باطل منتقل گردد .[6]
آنانى كه مجادله با آنان نارواست
121 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : با
بدعتگذاران ، مجادله نكنيد؛ چرا كه شيطان ، گمراهى شما را مى طلبد و خداوند
، خير شما را مى خواهد .
122 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : از مجادله با شيفته بپرهيزيد؛
چرا كه هر شيفته اى دليلش تا پايان مدّت شيفتگى اش است و زمانى كه آن حالت
پايان يافت ، شيفتگى اش وى را به آتش مى سوزاند .
123 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : اگر كسى را دوست مى دارى ، با
وى جدال مكن ، به وى ستم نورز و فريبش مده .
124 .امام على عليه السّلام ـ از وصيّت وى به امام حسن عليه السّلام
ـ : جدالگرى و همسايگى كسى را كه خرد و دانش ندارد ، رها كن .
125 .امام على عليه السّلام ـ از وصيّت هايش به كميل ـ : اى كميل !
هر گاه درباره خدا با كسى گفتگو كردى ، جز با آن كه شباهتى به خردمندان
دارد ، حرف مزن .
126 .امام على عليه السّلام : ده گروه ، خود و ديگران را گول مى
زنند : كم سوادى كه خويش را به رنج مى اندازد تا به مردم بسيار بياموزد ، .
. . و دانشجويى كه با داناتر از خود ، مجادله مى كند و هنگامى كه به وى
آموزش داد ، نمى پذيرد .
127 .امام على عليه السّلام ـ در نامه اى به رفاعه ـ : با نادان و
دانشمند مجادله نكن؛ چرا كه خير و خوبى دانشمند از تو بازداشته مى شود و
شرّ نادان ، غمگينت مى كند .
128 .امام على عليه السّلام : با شش گروه ، جدال نشود : دانشمند،
رئيس ، پست ، بى شرم ، زن و كودك .
129 .امام على عليه السّلام : با آدمِ پست ، گفتگو مكن[7] كه بر تو
جرى مى شود .
130 .امام على عليه السّلام : در هيچ نشستى با آدم لجوج ، مجادله
مكن .
131 .امام على عليه السّلام : آن كه با نادان مجادله كند ، خرَد
ندارد .
132 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : اقامه
دليل بر نادان ، آسان است؛ امّا اقرار وى به آن ، سخت است .
133 .امام حسين عليه السّلام ـ به ابن عباس ـ : با آدم بردبار و
نادان ، مجادله نكن؛ چرا كه فرد حليم ، دشمنت مى دارد[8] و شخص نادان ،
پستت مى سازد .
134 .امام صادق عليه السّلام : هيچ كدام از شما با نادان و بردبار ،
مجادله نكند؛ چرا كه آن كه با بردبار مجادله كند ، [بردبار] وى را دور مى
سازد و آن كه با نادان مجادله مى كند ، [نادان] وى را پست مى كند .
135 .مسعدة بن صدقه : امام صادق عليه السّلام به يكى از اصحاب خود
نوشت : امّا بعد ؛ با دانشوران ، مجادله نكن و با نادانان ، نزاع لفظى مكن؛
زيرا دانشوران ، تو را به خشم خواهند آورد و نادانان ، به تو ناسزا خواهند
گفت .
136 .امام صادق عليه السّلام : هرگاه ورقة بن نوفل نزد خديجه دختر
خويلد مى رفت ، به وى چنين سفارش مى كرد : برادرزاده ام ! با نادان و
دانشور مجادله مكن؛ زيرا هنگامى كه با نادان گفتگو كنى ، تو را رنج خواهد
داد و هنگامى كه با دانشور ، مجادله كنى ، دانشش تو را باز خواهد داشت . به
درستى كه هركه از دانشوران پيروى كند ، سعادتمند گردد .
137 .امام صادق عليه السّلام ـ از نصيحت هاى لقمان به پسرش ـ : اى
پسرم ! با دانشوران بنشين و براى نشستن در مجلسشان هجوم بيار؛ ولى با آنان
، بگو مگو مكن و در شبانه روز و اوقاتت ، وقتى را براى دانش جويى بگذار .
اگر وقت از دستت رفت ، هيچ ضايعه اى سخت تر از ترك دانش طلبى نخواهى يافت .
در دانش طلبى با لجبازان بگو مگو مكن و با دانشمندان ، مجادله منما .
138 .امام صادق عليه السّلام : امام زين العابدين عليه السّلام مى
فرمود : به درستى كه نشانه دين آگاهى كامل مسلمان ، آن است كه درباره امور
بيهوده سخن گفتن را ترك كند و جدالش كم باشد .
139 .امام رضا عليه السّلام ـ به عبدالعظيم حسنى عليه السّلام ـ :
اى عبدالعظيم ! به دوستانم سلام مرا برسان و به آنان بگو كه براى شيطان ،
راهى بر تسلّط بر خودشان نگذارند . آنان را به راستگويى و اداى امانت ،
دستور ده و به سكوت و ترك بگو مگو در چيزهاى بيهوده فرمان ده .
140 .امام رضا عليه السّلام : با دانشوران بگومگو نكن كه كنارت
خواهند گذاشت و با نادانان ، گفتگو مكن كه قَدرت را انكار خواهند كرد .
141 .لقمان عليه السّلام ـ به پسرش ـ : پسرم ! با دانشوران بحث مكن
كه منفورت خواهند شمرد .
پىنوشتها:
1 . ينزع ، يعنى جذب مى شد و
تمايل مى كرد (النهاية ، ج 5 ، ص 41) .
2 . انتهر فلاناً : او را بازداشت (معجم مقاييس اللّغة : «انتهر») .
3 . در معجم الكبير ، عبارت «أخذوا لمراء» آمده كه گويا تصحيف به وجود آمده
است . آنچه كه در متن است ، از كنزالعمّال والترغيب والترهيب نقل شده است .
4 . در معجم الكبير ، «نَمَتَ» به جاى «تمّت» آمده است و آنچه كه در متن
است ، از كنز العمّال و الترغيب والترهيب نقل شده است .
5 . در معجم الكبير ، «بثلاث آيات؛ . . .» آمده كه تصحيف است و آنچه در متن
كنزالعمّال و الترغيب والترهيب آمده است .
6 . الكافى ، ج 2 ، ص 301؛ بحارالأنوار ، ج 73 ، ص 399 .
7 . مُلاحاة الرجال ، يعنى : هم سخن شدن و بگو مگو كردن (النهاية ، ج 4 ، ص
243) .
8 . القِلى : بغض (النهاية ، ج 4 ، ص 105) و در بعضى از مصادر نسخه هاى
خطّى «يغلبك» به جاى «يقليك» آمده است .