گفتگوى تمدن‌ها در قرآن و حديث

محمّد محمّدى رى شهرى

- ۶ -


احكام گفتمان

گفتمان شايسته

قرآن

با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى كه نيكوتر است ، مجادله نماى . در حقيقت ، پروردگار تو به [حال كسى كه از راه او منحرف شده ، داناتر و او به [حال راه يافتگان [نيز داناتر است .
و با اهل كتاب ، جز به [شيوه اى] كه بهتر است ، مجادله مكنيد ـ مگر [با كسانى از آنان كه ستم كرده اند ـ و بگوييد : «به آنچه به سوى ما نازل شده و [آنچه به سوى شما نازل گرديده ، ايمان آورديم؛ و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم اوييم» .

حديث

87 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : نوجوانان را به مجادله و مباحثه فرمان دهيد ، ميانْ سالان را به تفكّر و كهنْ سالان را به سكوت .

88 .امام باقر عليه السّلام : آن كه با زبانش ما را بر دشمنانمان يارى كند ، در روزى كه در پيشگاه الهى ايستاده ، خداوند با حجّت خود ، وى را به سخن خواهد آورد .

89 .هشام بن حكم : امام صادق عليه السّلام از من پرسيد : «ابن طيّار چه شد؟» . گفتم : مُرد . فرمود : «خدا رحمتش كند و او را با چهره اى شاداب و شادمان ، ملاقات كند . وى بسيار دفاع كننده از ما اهل بيت بود .

90 .ابوالقاسم نصر بن صباح : امام صادق عليه السّلام به بهشتى بودن عبدالرحمان بن حجّاج گواهى داد و به وى مى فرمود : اى عبد الرحمان ! با مردم مدينه سخن بگو . من دوست دارم در ميان شيعيان ، امثال تو ديده شوند .

91 .حمّاد : امام كاظم عليه السّلام به محمّد بن حكيم دستور مى داد كه در مسجد رسول خدا با مردم مدينه بنشيند و با آنان سخن بگويد و گفتمان كند . حتّى درباره صاحب قبر (پيامبر) هم با آنان سخن گويد . وقتى وى بر مى گشت ، امام مى فرمود : «به آنان چه گفتى و آنان به تو چه گفتند؟» وامام از گفتمان او خشنود بود .

92 .امام عسكرى عليه السّلام : در محضر امام صادق عليه السّلام از جدال در دين سخن به ميان آمد و اين كه رسول خدا و امامان عليه السّلام از اين كار نهى كرده اند . امام صادق عليه السّلام فرمود : «به طور مطلق از آن نهى نشده؛ ولى از جدال به غير روش نيكو نهى شده است . مگر نشنيده ايد كه خداى ـ عزّوجلّ ـ مى فرمايد : و با اهل كتاب ، جز به [شيوه اى] كه بهتر است ، مجادله مكنيد و در جاى ديگر فرموده : با اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است ، مجادله نما .
بنابراين ، جدال به روش نيكو را دانشوران با دين همراه ساختند و جدال به غير روش احسن ، حرام است . خدا آن را بر پيروان ما حرام ساخته است . چگونه خدا جدال را به طور كلّى حرام كرده است ، در حالى كه مى فرمايد : وگفتند : هرگز كسى به بهشت در نيايد ، مگر آن كه يهودى و يا ترسا باشد و مى فرمايد : اين آرزوهاى [واهى] ايشان است . بگو : اگر راست مى گوييد ، دليل خود را بياوريد .
بنابراين ، دانش درست و ايمان را به برهان دانسته است و آيا جز در جدال به روش نيكو ، برهان آورده مى شود؟» .
گفته شد : اى فرزند رسول خدا ! جدال به روش نيكو و جدال به روش غير نيكو چيست؟ فرمود : «جدال به روش غير نيكو ، آن است كه با باطل پيشه مجادله كنى . او باطلى را براى تو مطرح كند و تو با حجّتى كه خدا قرار داده آن را پاسخ نگويى؛ بلكه حرفش را انكار كنى و يا حقّى را كه شخص باطلگرا مى خواهد با آن به نفع حرف باطلش استدلال كند ، از ترس آن كه در آن مطلب حق ، حجّتى بر تو باشد آن را انكار كنى؛ چرا كه نمى دانى چگونه از استدلال وى رهايى يابى . اين روش كه موجب ايجاد فتنه بر برادران كه توان و يا باطلگرايان شوند ، بر شيعه ما حرام است ؛ زيرا باطلگرايان ، ناتوانى ناتوان هاى شما را در هنگام مجادله و ضعف دليل هاى وى را حجّتى بر باطل خود قرار مى دهند .
امّا ضعيفان شما از اين كه ناتوانى طرفدار حق را در برابر طرفدار باطل مى بينند ، غمگين مى شوند .
امّا جدال به روش نيكو ، همان است كه خداوند به پيامبرش فرمان داده با منكران حياتِ پس از مرگ و زنده ساختن مردگان ، مباحثه كند .
خداوند ، از پيامبرش چنين گزارش مى كند : و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت : چه كسى اين استخوان ها را كه پوسيده است ، زندگى مى بخشد؟ . خداوند در پاسخ به آن مى فرمايد : بگو اى محمّد ! همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر گونه آفرينشى داناست . همو كه برايتان در درخت سبزفام ، اخگر نهاد كه از آن [چون نيازتان افتاد] آتش مى افروزيد تا آخر سوره .
خداوند از پيامبرش خواسته تا با باطل پيشه اى كه مى گويد : چگونه رواست اين استخوان هاى پوسيده برانگيخته شوند ، مجادله كند . خداوند مى گويد : همان كسى كه نخستين بار آن را پديد آورد . آيا آن كه آنها را از هيچ آفريده ، از اين كه پس از پوسيدن ، دوباره برگرداند ، عاجز است؟ بلكه ايجاد اوّليه آن در پيش شما مشكل تر از برگرداندن آنهاست .
سپس گفت : همو كه برايتان در درخت سبزفام اخگر نهاد ؛ يعنى هنگامى كه آتش سوزنده را در درون درخت سرسبز و خيس قرار داد و آن را از درون درخت بيرون آورد ، به شما فهماند كه او به بازگرداندن آنچه متلاشى شده ، تواناتر است» .
آن گاه فرمود : آيا كسى كه آسمان ها و زمين را آفريده ، توانا نيست كه [باز مانند آنها را بيافريند؟ آرى ؛ اوست آفريننده دانا ؛ يعنى هنگامى كه آفرينش آسمان ها و زمين بزرگ تر و دورتر است ، در تصوّر و توان شما از اين كه پس از نابود شدن ، دوباره برگردند ، پس چگونه آفرينش چيزهاى شگفت و سخت از نظر خودتان را بر خداوند ، روا مى دانيد؛ ولى آفرينش دوباره چيزى كه به نظر شما آسان تر است ، روا نمى دانيد؟» .
سپس امام صادق عليه السّلام فرمود : «اين ، جدال به روش نيكوست؛ چرا كه در آن ، نابودى بهانه كافران و زدودن شبهه آنان است .
امّا جدال به غير روش نيكو ، اين است كه منكر حقّى گردى كه در مجادله با طرف مقابل ، نمى توانى بين آن و بين باطل ، فرق بگذارى و باطلِ وى را با انكار حق ، رد مى كنى . پس اين جدال ، حرام است . چون در اين صورت ، تو نيز مثل او هستى . او حقّى را منكر شده و تو هم حقّ ديگرى را منكر شده اى» .
امام حسن عسكرى عليه السّلام فرمود كه شخصى خطاب به امام صادق عليه السّلام گفت : اى فرزند رسول خدا ! آيا پيامبر صلّى الله عليه و آله هم مجادله كرده است؟ امام صادق عليه السّلام فرمود : «هر گمانى كه به رسول خدا مى برى ، گمان مخالفت با خدا را در حق وى مبر . مگر خدا نگفت : باآنان به نيكوترين روش ، مجادله كن و گفت : بگو آن كه براى اوّلين بار ايجاد كرد ، زنده اش مى كند؟ خداوند ، براى چه كسى مَثَل زده است؟ آيا مى پندارى كه رسول خدا با دستور خدا مخالفت كرده است و بر آنچه كه خدا دستور داده ، مجادله نكرده و از آنچه كه خدا دستور داده خبر بدهد ، خبر نداده است؟» .

گفتمان نكوهشبار

جدال در قرآن

قرآن

و به راستى در اين قرآن ، براى مردم ، از هر گونه مَثَلى آورديم ، و[لى انسان بيش از هر چيز ، سرِ جدال دارد .
و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مى روند ، از ايشان روى برتاب ، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت ، پس از توجّه ، [ديگر با قوم ستمكار منشين . آيا كسانى را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مى كنند ، نديده اى [كه تا كجا [از حقيقت ، انحراف كرده اند؟
جز آنهايى كه كفر ورزيدند ، [كسى] در آيات خدا ستيزه نمى كند . پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند .
و [تا] آنان كه در آيات ما مجادله مى كنند ، بدانند كه ايشان را [روى گريزى نيست .

حديث

93 .ابو اُمامه : رسول خدا بر گروهى گذشت كه درباره قرآن ، منازعه مى كردند . به شدّت خشمگين شد ، به گونه اى كه گويى بر چهره اش سركه پاشيده شده بود . آن گاه فرمود : «بخش هايى از كتاب خدا را با بخش هاى ديگر مسنجيد . هيچ گاه هيچ قومى گمراه نشدند ، جز آن كه جدالگرى كردند» . آن گاه اين آيه را خواند : «آن[مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند؛ بلكه آنان مردمى جدل پيشه اند» .

94 .امام باقر عليه السّلام ـ در تفسير اين كلام خدا «و چون بينى كسانى [به قصد توطئه] در آيات ما فرو مى روند» ـ : مراد ، بحث درباره [ذات خدا و جدال بر سرِ قرآن است . «از ايشان روى برتاب ، تا در سخنى غير از آن درآيند» .

95 .امام باقر عليه السّلام : آنان كه در آيات خدا فرو مى روند ، دشمنى پيشگان اند .

96 .امام باقر عليه السّلام : با دشمنى پيشگان ، همنشينى مكنيد ، چون آنان اند كه در آيات خدا فرو مى روند .

97 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : جدال در باره قرآن ، كفر است .

98 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : در باره قرآن ، مجادله نكنيد؛ چرا كه جدالى است كه در آن ، كفر وجود دارد .

99 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : جدل پيشگى (بگو مگو) در باره قرآن ، كفر است .

100 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : بر سرِ قرآن مجادل نكنيد؛ چون جدال در باره قرآن ، كفر است .

101 .ابو سعيد خدرى : بر درِ خانه رسول خدا نشسته بوديم و گفتگو مى كرديم . فردى به آيه اى تمايل نشان مى داد[1] و فردى ديگر به آيه اى ديگر . ناگاه رسول خدا خارج شد ، گويى روى صورتش دانه هاى انار تركانيده بودند و فرمود : «اى جماعت ! آيا براى اين كار برانگيخته شده ايد؟ آيا به اين كار دستور داده شده ايد؟ پس از من به كفر برنگرديد كه هر كدام ، گردن ديگرى را بزنيد» .

جدال در دين

قرآن

كسانى كه درباره خدا پس از اجابت [دعوت] او به مجادله مى پردازند ، حجّتشان نزد پروردگارشان باطل است ، و خشمى [از خدا] بر ايشان است و براى آنان ، عذابى سخت خواهد بود .
كسانى كه به آن ايمان ندارند ، شتابزده آن را مى خواهند ، وكسانى كه ايمان آورده اند ، از آن هراسناك اند و مى دانند كه آن حق است . بدان آنان كه در مورد قيامت ، ترديد مى كنند ، قطعاً در گمراهىِ دور و درازى اند .
و گفتند : آيا معبودان ما بهترند يا او؟ آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند؛ بلكه آنان ، مردمى جدل پيشه اند .
و[لوط] ، آنها را از عذاب ما سختْ بيم داده بود؛ و[لى] در تهديدها[ى ما به جدال برخاستند .
سپس نزديك آمد و نزديك تر شد تا [فاصله اش] به قدر دو [طول] كمان يا نزديك تر شد . آن گاه به بنده اش آنچه را بايد وحى كند ، وحى فرمود . آنچه را دل ديد ، انكار[ش نكرد . آيا در آنچه ديده است ، با او جدل مى كنيد؟
و به راستى ، به سوى ثمود ، برادرشان صالح را فرستاديم كه : «خدا را بپرستيد» . پس به ناگاه ، آنان دو دسته متخاصم شدند . [صالح گفت : «اى قوم من ! چرا پيش از [جستن] نيكى ، شتابزده خواهان بدى هستيد؟ چرا از خدا آمرزش نمى خواهيد؟ باشد كه مورد رحمت قرار گيريد» . گفتند : «ما به تو و به هر كس كه همراه تو است ، شگون بد زديم» . گفت : «سرنوشت خوب و بدتان نزد خداست ؛ بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد» .

حديث

102 .ابو درداء ، ابو اُمامه ، واثلة بن اسقع و انس بن مالك : روزى درباره يك موضوع دينى مباحثه مى كرديم كه رسول خدا آمد و بسيار خشمگين شد ، به گونه اى كه قبلاً چنان خشمگين نشده بود و ما را از اين كار ، بازداشت[2] و فرمود : «امّت محمّد ، آرام باشيد ! آنان كه پيش از شما بودند ، با همين كارها هلاك شدند . جدال[3] را به خاطر كم فايدگى آن ، رها كنيد . جدال را رها كنيد؛ چرا كه مؤمن ، جدال نمى كند . جدال را رها كنيد؛ چرا كه
جدالگر ، كاملاً[4] در خسارت است . جدال را رها كنيد؛ چرا كه همين گناه براى تو كافى است كه همواره جدالگر باشى . جدال را رها كنيد؛ چرا كه من روز قيامت ، جدالگر را شفاعت نمى كنم . جدال را رها كنيد؛ چرا كه من براى كسى كه جدال را ترك كند و صادق باشد ، سه خانه[5] در حاشيه ، وسط و بالاى بهشت ، متعهّد مى شوم . جدال را رها كنيد؛ چرا كه پس از نهى از پرستش بتان ، اوّلين نهى پروردگار ، نهى از جدالگرى بود .

103 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : خداوند ، مجادله كنندگان در دين را به زبان هفتاد پيامبر ، نفرين كرده است . كسى كه در آيه هاى قرآن مجادله كند ، كافر مى شود . خداوند مى فرمايد : «جز آنهايى كه كفر ورزيدند ، [كسى] در آيات خدا ستيزه نمى كند . پس رفت و آمدشان در شهرها تو را دستخوش فريب نگرداند» .

104 .ابو امامه : رسول خدا فرمود : «هيچ مردمى پس از راهيابى گمراه نشدند؛ مگر به خاطر جدلگرى» . آن گاه وى اين آيه را خواند : «آن [مثال را جز از راه جدل براى تو نزدند؛ بلكه آنان ، مردمى جدل پيشه اند» .

105 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : هيچ گروهى فتنه بر پا نكردند ، مگر پس از آن كه براى فتنه ، جدالگرى كردند و هيچ گروهى در فتنه در نغلتيدند ، جز آن كه آن را پاس داشتند .

106 .امام على عليه السّلام : جدالگرى در دين ، يقين را نابود مى كند .

107 .امام على عليه السّلام : آن كه دين را به روش جدل فراچنگ آرد ، زندقه گرى كند .

108 .امام على عليه السّلام : خداوند ، مجادله گرانِ در دين را نفرين كرده است . آنان در زبان رسول خدا جزو نفرين شدگان هستند .

109 .امام على عليه السّلام : شرافت آدمى . . . در مسلمانى اوست كه بيهوده است آن را ترك كند و از جدالگرى و بگو مگو در دين ، پرهيز كند .

110 .امام على عليه السّلام : جدال ، دورويى به جاى مى گذارد .

111 .امام على عليه السّلام : از جدال بپرهيزيد؛ زيرا جدال ، ترديد و دودلى به جاى مى گذارد .

112 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : فراوانى جدالگرى ، دودلى به جاى مى گذارد .

113 .امام صادق عليه السّلام : مردى به امام حسين عليه السّلام گفت : بنشين تا درباره دين گفتگو كنيم . فرمود : «اى مرد ! من بر دينم آگاهى دارم و راهبرى آن ، برايم روشن است . اگر تو نسبت به دينت ناآگاهى ، آن را جستجو كن . چه نيازى به جدالگرى دارم؟ شيطان ، آدمى را وسوسه مى كند و با او درِگوشى سخن مى گويد و توصيه مى كند كه : با مردم ، مناظره كن تا گمان نكنند كه تو نادان و ناتوان هستى» .

114 .امام صادق عليه السّلام ـ در سفارش به محمّدبن نعمان ـ : پسر نعمان ! از جدال بپرهيز؛ چرا كه كارهايت را نابود مى كند . از جدال بپرهيز؛ چرا كه جدال ، خوارت مى سازد ؛ و از دشمنى بسيار ، برحذر باش؛ چرا كه تو را از خدا دور مى كند .

115 .على بن يقطين : امام كاظم عليه السّلام فرمود : به يارانت بگو كه زبان خويش را نگه دارند و دشمنى در دين را رها كنند و در عبادت خداى ـ عزّ وجلّ ـ بكوشند .

جدالگرى در چيزهاى غيرقابل شناسايى

116 .لقمان عليه السّلام ـ به پسرش ـ : پسرم ! در علم خدا مجادله مكن؛ چرا كه علم خدا فهميده نمى شود و قابل اندازه گيرى نيست .

117 .ابوعبيده حذّاء : نزد امام باقر عليه السّلام بودم كه به من فرمود : از متكلّمان و اهل جدال ، بپرهيز و با آنان منشين؛ چرا كه آنان ، دانستن آنچه را بدان مأمورند ، ترك كرده اند و رنجِ دانستن آنچه بدان مأمور نيستند ، بر خود هموار كردند ، تا آن جا كه رنج دانش آسمان را بر خود هموار ساختند .

118 .امام باقر عليه السّلام ـ به ابى عبيده حذّاء ـ : اى زياد ! از جنگ هاى لفظى بپرهيز؛ >چرا كه موجب دودلى مى گردد و اعمال را از بين مى برد و جدالگر را پست مى سازد . چه بسا سخنى بگويد كه هيچ گاه بخشوده نشود .
[اى زياد !] در گذشته مردمى بودند كه از يادگرفتن دانش كه بر آن مأمور بودند ، دست شسته ، به آموختن دانشى روى آوردند كه از آن ، منع شده بودند تا آن كه جدالشان به خداى ـ عزّ وجلّ ـ رسيد و در آن درماندند ، به گونه اى كه شخص از رو به رو پرسش مى شد ، از پشت سر پاسخ مى داد و از پشت سر سؤال مى شد ، از پيش رو پاسخ مى گفت .

119 .ابو عبيده حذّاء : از امام باقر عليه السّلام شنيدم كه مى فرمود : از صاحبان جنگ هاى لفظى و از دروغگويان بپرهيزيد؛ چرا كه آنان ، آنچه را كه بدان دستور داده شده اند ، ترك كرده و رنج تحصيل دانشى را كه به آن دستور داده نشده اند ، بر خود هموار ساخته اند و حتّى به دانش آسمان پرداختند . اى ابو عبيده ! با مردم به رفتار آنان رفتار نما . اى ابو عبيده ! ما در بين خود ، كسى را خردمند نمى دانيم ، مگر آن كه سخن گفتن را بشناسد . آن گاه اين آيه را خواند : «و از آهنگ سخن ، به [حال] آنان پى خواهى برد» .

120 .امام صادق عليه السّلام : كسى كه مبحث خدا را موضوع جدال ها قرار دهد ، ترس است كه از حق به باطل منتقل گردد .[6]

آنانى كه مجادله با آنان نارواست

121 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : با بدعتگذاران ، مجادله نكنيد؛ چرا كه شيطان ، گمراهى شما را مى طلبد و خداوند ، خير شما را مى خواهد .

122 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : از مجادله با شيفته بپرهيزيد؛ چرا كه هر شيفته اى دليلش تا پايان مدّت شيفتگى اش است و زمانى كه آن حالت پايان يافت ، شيفتگى اش وى را به آتش مى سوزاند .

123 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : اگر كسى را دوست مى دارى ، با وى جدال مكن ، به وى ستم نورز و فريبش مده .

124 .امام على عليه السّلام ـ از وصيّت وى به امام حسن عليه السّلام ـ : جدالگرى و همسايگى كسى را كه خرد و دانش ندارد ، رها كن .

125 .امام على عليه السّلام ـ از وصيّت هايش به كميل ـ : اى كميل ! هر گاه درباره خدا با كسى گفتگو كردى ، جز با آن كه شباهتى به خردمندان دارد ، حرف مزن .

126 .امام على عليه السّلام : ده گروه ، خود و ديگران را گول مى زنند : كم سوادى كه خويش را به رنج مى اندازد تا به مردم بسيار بياموزد ، . . . و دانشجويى كه با داناتر از خود ، مجادله مى كند و هنگامى كه به وى آموزش داد ، نمى پذيرد .

127 .امام على عليه السّلام ـ در نامه اى به رفاعه ـ : با نادان و دانشمند مجادله نكن؛ چرا كه خير و خوبى دانشمند از تو بازداشته مى شود و شرّ نادان ، غمگينت مى كند .

128 .امام على عليه السّلام : با شش گروه ، جدال نشود : دانشمند، رئيس ، پست ، بى شرم ، زن و كودك .

129 .امام على عليه السّلام : با آدمِ پست ، گفتگو مكن[7] كه بر تو جرى مى شود .

130 .امام على عليه السّلام : در هيچ نشستى با آدم لجوج ، مجادله مكن .

131 .امام على عليه السّلام : آن كه با نادان مجادله كند ، خرَد ندارد .

132 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : اقامه دليل بر نادان ، آسان است؛ امّا اقرار وى به آن ، سخت است .

133 .امام حسين عليه السّلام ـ به ابن عباس ـ : با آدم بردبار و نادان ، مجادله نكن؛ چرا كه فرد حليم ، دشمنت مى دارد[8] و شخص نادان ، پستت مى سازد .

134 .امام صادق عليه السّلام : هيچ كدام از شما با نادان و بردبار ، مجادله نكند؛ چرا كه آن كه با بردبار مجادله كند ، [بردبار] وى را دور مى سازد و آن كه با نادان مجادله مى كند ، [نادان] وى را پست مى كند .

135 .مسعدة بن صدقه : امام صادق عليه السّلام به يكى از اصحاب خود نوشت : امّا بعد ؛ با دانشوران ، مجادله نكن و با نادانان ، نزاع لفظى مكن؛ زيرا دانشوران ، تو را به خشم خواهند آورد و نادانان ، به تو ناسزا خواهند گفت .

136 .امام صادق عليه السّلام : هرگاه ورقة بن نوفل نزد خديجه دختر خويلد مى رفت ، به وى چنين سفارش مى كرد : برادرزاده ام ! با نادان و دانشور مجادله مكن؛ زيرا هنگامى كه با نادان گفتگو كنى ، تو را رنج خواهد داد و هنگامى كه با دانشور ، مجادله كنى ، دانشش تو را باز خواهد داشت . به درستى كه هركه از دانشوران پيروى كند ، سعادتمند گردد .

137 .امام صادق عليه السّلام ـ از نصيحت هاى لقمان به پسرش ـ : اى پسرم ! با دانشوران بنشين و براى نشستن در مجلسشان هجوم بيار؛ ولى با آنان ، بگو مگو مكن و در شبانه روز و اوقاتت ، وقتى را براى دانش جويى بگذار . اگر وقت از دستت رفت ، هيچ ضايعه اى سخت تر از ترك دانش طلبى نخواهى يافت . در دانش طلبى با لجبازان بگو مگو مكن و با دانشمندان ، مجادله منما .

138 .امام صادق عليه السّلام : امام زين العابدين عليه السّلام مى فرمود : به درستى كه نشانه دين آگاهى كامل مسلمان ، آن است كه درباره امور بيهوده سخن گفتن را ترك كند و جدالش كم باشد .

139 .امام رضا عليه السّلام ـ به عبدالعظيم حسنى عليه السّلام ـ : اى عبدالعظيم ! به دوستانم سلام مرا برسان و به آنان بگو كه براى شيطان ، راهى بر تسلّط بر خودشان نگذارند . آنان را به راستگويى و اداى امانت ، دستور ده و به سكوت و ترك بگو مگو در چيزهاى بيهوده فرمان ده .

140 .امام رضا عليه السّلام : با دانشوران بگومگو نكن كه كنارت خواهند گذاشت و با نادانان ، گفتگو مكن كه قَدرت را انكار خواهند كرد .

141 .لقمان عليه السّلام ـ به پسرش ـ : پسرم ! با دانشوران بحث مكن كه منفورت خواهند شمرد .

پى‏نوشتها:‌


1 . ينزع ، يعنى جذب مى شد و تمايل مى كرد (النهاية ، ج 5 ، ص 41) .
2 . انتهر فلاناً : او را بازداشت (معجم مقاييس اللّغة : «انتهر») .
3 . در معجم الكبير ، عبارت «أخذوا لمراء» آمده كه گويا تصحيف به وجود آمده است . آنچه كه در متن است ، از كنزالعمّال والترغيب والترهيب نقل شده است .
4 . در معجم الكبير ، «نَمَتَ» به جاى «تمّت» آمده است و آنچه كه در متن است ، از كنز العمّال و الترغيب والترهيب نقل شده است .
5 . در معجم الكبير ، «بثلاث آيات؛ . . .» آمده كه تصحيف است و آنچه در متن كنزالعمّال و الترغيب والترهيب آمده است .
6 . الكافى ، ج 2 ، ص 301؛ بحارالأنوار ، ج 73 ، ص 399 .
7 . مُلاحاة الرجال ، يعنى : هم سخن شدن و بگو مگو كردن (النهاية ، ج 4 ، ص 243) .
8 . القِلى : بغض (النهاية ، ج 4 ، ص 105) و در بعضى از مصادر نسخه هاى خطّى «يغلبك» به جاى «يقليك» آمده است .