گفتگوى تمدن‌ها در قرآن و حديث

محمّد محمّدى رى شهرى

- ۵ -


آفت هاى گفتمان

پيروى از گمان

قرآن

و ايشان را به اين [كار] ، معرفتى نيست . جُز گمانِ [خود] را پيروى نمى كنند و در واقع ، گمان در [وصول به] حقيقت ، هيچ سودى نمى رساند .
و گفتند : غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست . مى ميريم و زنده مى شويم ، و مارا جز طبيعت ، هلاك نمى كند» ؛ و[لى] به اين [مطلب] ، هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق] گمان نمى سپُرند .
و آسمان و زمين را كه ميان اين دو است ، به باطل نيافريديم . اين ، گمان كسانى است كه كافر شده [و حق پوشى] كرده اند . پس واى از آن آتش بر كسانى كه كافر شده اند .
و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سرزمين] هستند ، پيروى كنى ، تو را از راه خدا گمراه مى كنند . آنان ، جز از گمانِ [خود] پيروى نمى كنند و جز به حدس و تخمين نمى پردازند .
بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأويل آن بر ايشان نيامده است . كسانى [هم] كه پيش از آنان بودند ، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند . پس بنگر كه فرجام ستمگران ، چگونه بوده است .
آن گاه كه آن [بهتان] را از زبان يكديگر مى گرفتيد و با زبان هاى خود ، چيزى را كه بدان علم نداشتيد ، مى گفتيد و مى پنداشتيد كه كارى سهل و ساده است ، با اين كه آن [امر] نزد خدا بزرگ بود .
چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن؛ زيرا گوش و چشم و قلب ، همه مورد پرسش واقع خواهند شد .

هواهاى نفسانى

قرآن

به من خبر دهيد از لات و عزّى و منات ، آن سومين ديگر . آيا [به خيالتان براى شما پسر است و براى او دختر؟ در اين صورت ، اين تقسيم نادرستى است . [اين بتان ، جز نام هايى بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده ايد [و] خدا بر [حقيقت آنها هيچ دليلى نفرستاده است . [آنان ،] جز گمان و آنچه را كه دلخواهشان است ، پيروى نمى كنند ، با آن كه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت بر ايشان آمده است .

حديث

34 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : كسى كه تعصّب ورزد يا بر او تعصّب ورزيده شود ، بند ايمان را از گردن خويش برداشته است .

35 .امام على عليه السّلام : نزديك ترين رأى ها به خردمندى ، دورترين آنها از هواپرستى است .

36 .امام على عليه السّلام : بهترين ديدگاه ها دورترين آن از هواى نفس و نزديك ترين آن به استوارى است .

37 .امام على عليه السّلام ـ در پاسخ زيد بن صوحان عبدى كه پرسيد كدام مردم ، استواررأى ترند؟ ـ : آن كه [توجّه] مردم [به وى] ، خودپسندش نسازد و دنيا با آرايشش گولش نزند .

38 .امام على عليه السّلام : لجبازى ، خِرَد را به زنجير كشد .

39 .امام على عليه السّلام : لجباز ، انديشه اى ندارد .

40 .امام على عليه السّلام : لجبازى ، انديشه را فاسد كند .

تقليد

قرآن

و چون به آنان گفته شود : «به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش] بياييد» ، مى گويند : «آنچه پدران خود را بر آن يافتيم ، ما را بس است» . آيا هرچند پدرانشان چيزى ندانسته و هدايت نيافته بودند؟
و بدين گونه ، در هيچ شهرى پيش از تو هشداردهنده اى نفرستاديم ، مگر آن كه خوشگذرانان آن گفتند : «ما پدران خود را بر آيينى [و راهى يافته ايم و ما از پىِ ايشان راهسپاريم» .

حديث

41 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : فرصت طلب نباشيد كه بگوييد : اگر مردم به ما نيكى كردند ، نيكى مى كنيم و اگر ستم كردند ، ستم مى كنيم . خويش را چنان آماده كنيد كه اگر مردم نيكويى كردند ، نيكى كنيد و اگر بدى كردند ، ستم نكنيد .

42 .امام على عليه السّلام : حقّ و باطل ، با مردمْ قابل شناسايى نيست؛ بلكه بايد حق را بشناسيد تا اهل آن را بشناسيد ، و بايد باطل را بشناسيد تا باطل پيشه را بشناسيد .

43 .امام على عليه السّلام : حق و باطل را با مردم نمى توان شناخت؛ امّا حق را با پيروى از كسانى كه حق پيشه اند ، بشناس و باطل را با دورى گزيدن كسانى كه از آن دورى مى گزينند .

44 .امام صادق عليه السّلام ـ به يكى از ياران خود ـ : فرصت طلب نباش كه بگويى من با مردم هستم و يكى از آنان به شمار مى آيم .

جدالگرى

قرآن

پس درباره ايشان ، جز به صورت ظاهرْ جدال مكن[1] و در مورد آنها از هيچ كس جويا مشو .

حديث

45 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : جدالگرى را رها كنيد؛ زيرا حكمت ، با جدل فهميده نمى شود و از فتنه اش ايمنى نيست .

46 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : بنده اى ايمانش كمال نمى گيرد ، جز آن كه جدالگرى را رها كند؛ گرچه بر حق باشد .

47 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : باپرواترين مردم ، كسى است كه جدالگرى را گرچه برحق باشد ، رها كند .

48 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : سه چيز است كه هركس با داشتن آن سه چيز خدا را ملاقات كند ، از هر درى كه بخواهد ، وارد بهشت مى شود : كسى كه خوش اخلاق باشد؛ در آشكار و نهان از خدا بترسد؛ و جدالگرى را گرچه بر حق باشد ، رها سازد .

49 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : اگر كسى جدالگرى را در صورتى كه برحق باشد ، ترك كند ، خداوند ، خانه اى براى وى در بالاترين نقطه بهشت خواهد ساخت ، و اگر كسى جدالگرى را در صورتى كه بر باطل است، ترك كند ، خداوند، خانه اى در بيرون بهشت براى وى خواهد ساخت .

50 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : كسى كه دروغ را در صورتى كه بر باطل است ، ترك كند ، براى وى كاخى در بيرون بهشت[2] ساخته خواهد شد ، و كسى كه جدالگرى را ترك كند ، در حالى كه بر حق است ، در وسط بهشت ، كاخى براى وى ساخته خواهد شد ، و كسى كه خوش اخلاق باشد ، كاخى در بالاى بهشت برايش ساخته خواهد شد .

51 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : من ضامن خانه اى در اطراف بهشت هستم ، براى كسى كه جدال را در حالى كه برحقّ است ، ترك كند ، و [ضامن] خانه اى در وسط بهشت ، براى كسى كه دروغ [حتّى به] شوخى را ترك كند ، و [ضامن ] خانه اى در بالاى بهشت ، براى كسى كه رفتارش نيكو باشد .

52 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : در جدال خيرى نيست؛ گرچه درباره حق باشد .

53 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : از نشانه هاى فروتنى است : خشنودى انسان به نشستن در پايين ترين مكان مجلس؛ سلام كردن به هركس كه با وى رو به رو مى شود؛ و رها كردن جدال ، گرچه بر حق باشد .

54 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله ـ در توصيه به ابوذر ـ : عيبگير ، ستايشگر ، طعنه زن و جدالگر مباش .

55 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : با برادرت جدالگر مباش ، وى را دست مينداز و وعده اى مده كه خلاف آن رفتار كنى .

56 .البيان و التبيين : سائب بن صيفى خدمت پيامبر صلّى الله عليه و آله رسيد و گفت : آيا مرا مى شناسى؟ رسول خدا فرمود : «چگونه شريكم را كه مرا آزار نمى رساند و با من مجادله نمى كند ، نشناسم» .

57 .امام على عليه السّلام : با جدل ، محبّتى باقى نمى ماند .

58 .امام على عليه السّلام : با جدالگرى فراوان ، محبّتى نيست .

59 .امام على عليه السّلام : فراوانى جدالگرى ، سبب كينه توزى است .

60 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : با آن كه جدالگرى كردى ، دشمنى ورزيدى .

61 .امام على عليه السّلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ : آن كه با تو جدال مى كند ، دشمنى[3] مى كند .

62 .امام على عليه السّلام : كسى كه جدالگرى اش فزونى يافت ، از اشتباه ، ايمن نيست .

63 .امام على عليه السّلام : آن كه جدالگرى اش به باطل ْ فراوان گردد ، نابينايى اش از حق ، پايدار ماند .

64 .امام على عليه السّلام ـ در وصيّت به كميل ـ : اى كميل ! از جدالگرى برحذر باش؛ زيرا با جدالگرى ، نادانان را بر خويش تحريك مى كنى و دوستى را فاسد مى سازى .

65 .امام على عليه السّلام : كسى كه بر آبروى خويش بخل ورزد ، جدالگرى را رها كند .

66 .امام على عليه السّلام : جدالگرى بذر بدى هاست .

67 .امام على عليه السّلام : تمام بدى ها در لجبازى و بسيار جدالگرى است .

68 .امام على عليه السّلام : شك ، چهار شاخه دارد : جدالگرى ، ترس ، دودلى و تسليم . آن كه جدالگرى را عادت (روش) خويش قرار داد ، شامش پگاه نخواهد شد و آن كه از فرارويش ترسيد ، عقبگرد خواهد كرد و آن كه در شبه ها دودل گشت ، سُمِ شياطين ، لگدمالش خواهد كرد و آن كه تسليم بدبختى هاى دنيا و آخرت گشت ، در هر دو به هلاكت خواهد رسيد .

69 .امام باقر عليه السّلام : معتكف ، بوى خوش نمى بويد ، از گل لذّت نمى برد و جدل نمى كند .

70 .امام صادق عليه السّلام : هنگامى كه روزه هستى ، بايد گوش و چشمت از حرام و زشتى روزه دار باشد و جدالگرى را رها كنى .

71 .امام صادق عليه السّلام : كيست كه در برابر چهار خانه در بهشت ، چهار چيز را براى من متعهّد شود؟ ببخش و از نيازمندى نهراس؛ صلح را در جهان گسترش بده؛ از جدالگرى ، حتى در صورت محق بودن ، دست بشوى ؛ و با مردم ، منصف باش .

72 .امام صادق عليه السّلام : جدل نكن تا آبرويت نرود .

73 .امام صادق عليه السّلام : جدالگرى از چهار روى خارج نيست : يا تو و همراهت درباره چيزى جدال مى كنيد كه هر دو مى دانيد ! در اين صورت ، خيرخواهى را ترك كرده ، آبروريزى را پيشه ساخته ايد و دانش جدل را تباه ساخته ايد؛ يا آن كه هيچ كدام نمى دانيد . بنابراين ، نادانى را آشكار نموده ايد و از روى نادانى دشمنى ورزيده ايد؛ و يا آن كه تو تنها مى دانى . در اين صورت ، با جستجوى لغزش دوستت ، به وى ستم روا داشته اى؛ يا آن كه دوست تو تنها مى داند . در اين صورت ، حرمت وى را زيرپا گذاشته ، وى را در جايگاه واقعى اش قرار نداده اى.
و همه اينها ناممكن است . بنابراين ، اگر كسى انصاف به خرج دهد و حق را بپذيرد و جدالگرى را رها كند ، ايمانش را استوار و دينش را نيكو و خردش را پاس داشته است .

74 .امام صادق عليه السّلام : مؤمن ، مدارا كند و جدل نورزد .

75 .امام صادق عليه السّلام ـ در وصيّتش به مؤمن الطاق ـ : از جدالگرى برحذر باش؛ چرا كه اعمال تو را نابود مى كند . از جدل برحذر باش؛ چرا كه گرفتارت مى كند و از دشمنى بسيار بپرهيز كه تو را از خدا دور مى سازد .

76 .امام هادى عليه السّلام : جدالگرى ، دوستى ديرپا را نابود مى كند و پيمان هاى استوار را از هم مى گسلد و كمترين نتيجه آن ، پيروزى برطرف مقابل است و پيروزى ، سبب اصلى جدايى است .

77 .لقمان عليه السّلام ـ به پسرش ـ : كسى كه جدالگرى را دوست دارد ، بدگويى مى شنود .

78 .سليمان بن داوود عليه السّلام ـ به پسرش ـ : جدالگرى را رها كن ، چون سودش كم است و دشمنى بين دوستان را برمى افروزد .

ر . ك : حديث 106

نكته

از كتاب هاى لغت به دست مى آيد كه «مراء (جدالگرى)» ، نوعى از مجادله است كه شخص از سويى در حيرت است و از سويى ديگر ، با طرف مقابل به انكار و ناباورى مى پردازد و تلاش مى كند مطالب و ديدگاه هاى طرف مقابل را از زبان وى بشنود و براى غلبه بر وى ، آنها را رد كند و انكار نمايد .
بنابراين ، جدالگرى (مراء) در مجادله هاى باطل به كار گرفته مى شود و نه گفتمان هاى حق؛ زيرا گفتمان حق ، عبارت است از گفتگويى كه در آن ، گفتگو كننده ، ديدگاه ها و آرايى از قرآن و سنّت به دست آورده و هيچ شكّى در آن ندارد و از طرف ديگر ، هدفش از گفتمان ، روشن كردن حق و پاسخگويى به شبهه هايى است كه در اين زمينه مطرح شده است .
نتيجه آن كه گفتگوكننده ، چه برحق باشد و چه بر باطل ، روا نيست جدال به مفهوم بيان شده را انجام دهد .

دشمنى

79 .امام على عليه السّلام : بپرهيزيد از جدالگرى و دشمنى ؛ چون اين دو ، دل ها را بر دوستان ، بيمار مى كند و دورويى بر پايه آن دو به وجود مى آيد .

80 .جابر : امام باقر عليه السّلام به من فرمود : اى جابر ! دشمنى مكن؛ چرا كه دشمنى ، قرآن را تكذيب مى كند .

81 .امام صادق عليه السّلام : جز كسى كه سينه اش تنگ شده ، دشمنى نمى كند .

82 .امام صادق عليه السّلام : جز شك كننده و يا شخص بى پروا دشمنى نمى كند .

خشم

83 .امام على عليه السّلام : شدّت خشم ، سخن گفتن را دگرگون مى كند ، قدرت استدلال را قطع مى كند و شعور را متلاشى مى سازد .

84 .امام على عليه السّلام : تندخويى را رها كن و به استدلال بينديش . از ياوه گويى[4] خويش را نگه دار تا از لغزش در امان بمانى .

85 .محمّدبن سنان : مفضّل بن عمر ، پس از آن كه سخن ابن ابى العوجاء را در ردّ آفريدگار شنيد ، گفت : اى دشمن خدا ! در دين خدا الحاد مى ورزى و خداى را منكر مى شوى؟ . . . ابن ابى العوجاء به مفضّل گفت : اى مرد ! اگر اهل گفتگويى ، با هم سخن خواهيم گفت . اگر دليل به نفع تو بود ، از تو پيروى مى كنم ، و اگر اهل گفتگو نيستى ، حرفى با تو نيست . اگر تو از ياران جعفربن محمّد صادق عليه السّلام هستى ، بدان كه وى با ما چنين سخن نمى گويد و با چنين دليل هايى گفتگو نمى كند و از زبان ما بيشتر از آنچه شنيده اى ، شنيده است و هيچ گاه در گفتگو با ما ناسزا نمى گويد و در پاسخ ما حق كشى نمى كند . وى فردى حليم ، باوقار ، خردمند و استوار است؛ هيچ گاه نادانى ، شتابزدگى و بى باكى بر وى عارض نمى شود؛ سخن ما را مى شنود و به ما توجّه مى كند و از دليل هاى ما هرچه كه داريم ، آگاه مى شود ، به گونه اى كه فكر مى كنيم راه را بر وى بسته ايم . آن گاه با سخنى ساده و كلامى كوتاه ، استدلال ما را از بين مى برد و دليل خود را اثبات مى كند و عذر ما را قطع مى كند و نمى توانيم در جوابش پاسخى بدهيم . اگر تو از ياران وى هستى ، مثل وى با ما گفتگو كن .

يارى جويى از باطل

قرآن

پيش از اينان ، قوم نوح ، و بعد از آنان ، دسته هاى مختلف [ديگر] به تكذيب پرداختند ، و هر امّتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را برگيرند ، و به [وسيله] باطل ، جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند . پس آنان را فرو گرفتم . آيا چگونه بود كيفر من؟

حديث

86 .رسول خدا صلّى الله عليه و آله : خداوند ، آنانى را كه دين خود را وسيله جدال قرار مى دهند ، لعنت كرده است؛ يعنى جدالگرى كنند تا به وسيله باطل ، حق را از بين ببرند .

پى‏نوشتها:‌


1 . در دو فصل گذشته بحث «آداب و آفت هاى گفتگو» را بيان كرديم . با توجّه به آن مطالب ، اگر در «مراء» آداب گفتگو مراعات شود و از آفت هاى آن پرهيز گردد ، چيز قابل قبول خواهد بود ، و گرنه غيرقابل قبول است . اگر اصول ياد شده در «مراء» مراعات گردد ، مراء به ابزارى براى تبيين حقيقت ، بدل خواهد شد .
2 . رَبَض الجنة : اطراف بهشت است . از تشبيه آن به ساختمان هايى كه در بيرون شهرها و خارج از قلعه ها ساخته مى شود ، گرفته شده است (النهاية ، ج 2 ، ص 185) .
3 . لاحيته، ملاحاةً ولحاء: با وى منازعه كردم و در مثل مى گويند: كسى كه با تو منازعه كند، دشمنى كرده است (الصحاح، ج 6، ح 2481) .
4 . الخطل : كلام .