430، وظيفه اخلاقى
قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم :
حق على المسلم اذا اراد سفرا ان يعلم اخوانه و حق على اخوانه اذا قدم ان ياءتوه .(433)
براى هر مسلمانى شايسته است زمانى كه به سفر مى رود برادرهاى دينى خود را آگاه سازد
و آنها نيز وظيفه دارند وقتى او از سفر مراجعت مى كند، به ديدن او بشتابند.
بود حق و ثابت به شخص مسلمان |
|
دهد آگهى از سفر او باخوان |
چو برگشت او از سفر حق چنين است |
|
كه بر ديدن او بيايند آنان |
431، دو نعمت مجهول
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
يا اباذر! نعمتان مغبون فيهما كثيرمن الناس : الصحة والفراع .(434)
اى اباذر! دو نعمت است كه بسيارى از مردم نسبت بآن غافل مى شوند، يكى نعمت سلامتى و
ديگرى فراغت و فرصتى است ، كه براى انسان در ايام مناسب فراهم مى شود!
دو نعمت كه باشند چو در مكنون |
|
كثيرى زخلقند در آندو مغبون |
يكى زان دو تا، جسم و جان سلامت |
|
ديگر باشد از آن دو، وقت فراغت |
432، سوغات سفر
قال الصادق عليه السلام :
اذا سافر احد كم فقدم من سفره فلياءت اهله بما تيسير ولو بحجر.(435)
وقتى كه يكى از شما بمسافرت مى رود، با دست خالى بخانه باز نگردد بلكه هنگام بازگشت
از سفر براى اهل و عيال خود هديه اى بياورد اگر چه در دست او سنگ ناچيزى باشد!
چون رود يك تن از شما به سفر |
|
باز گردد چو او بسوى حضر |
هديه آرد براى اهل و عيال |
|
قدر ميسور اگر چه بود حجر |
433، تسبيح فاطمه (عليه السلام )
قال الباقر عليه السلام :
تسبيح فاطمة عليها السلام فى كل يوم فى دبر كل صلاة احب الى من صلاة الف ركعة فى كل
يوم .(436)
تسبيح مادرم فاطمه عليهما السلام در هر روز، بعد از هر نماز بهتر است نزد من ، از
هزار ركعت نماز در هر روز.
حضرت باقر (عليه السلام ) آن امام مبين |
|
اين خبر را بيان نمود چنين |
گفته تسبيح مادرم زهرا (عليه السلام ) |
|
ز پس هر نماز در بر ما |
افضل از يكهزار ركعت دان |
|
ز نمازيكه مستحب است آن |
زآنكه چيزى نبود از آن بهتر |
|
كه بزهراش داده پيغمبر |
434، تعقيب نماز
قال الصادق عليه السلام :
الجلوس بعد صلاة الغداة فى التعقيب والدعاء حتى تطلع الشمس ابلغ فى طلب الرزق من
الضرب فى الارض .(437)
نشستن بعد از نماز صبح و مشغول بودن به تعقيب و دعا تا طلوع آفتاب براى بركت روزى
شما، از مسافرت و تلاش براى كسب تجارت در روى زمين ، مؤ ثرتر و مفيدتر است .
بعد از نماز صبح نشستن پى دعا |
|
تا خور طلوع كند، زسوى مشرق از سما |
نزديكتر بروزى روز شما بود |
|
از آنكه سير كرده زمين بهر مدعا |
435، زهد حقيقى
قال الصادق عليه السلام :
ليس الزهد فى الدنيا باضاعة المال ، ولا بتحريم الحلال ، بل الزهد فى الدنيا ان لا
تكون بما فى يدك اوثق بما فى يدالله .(438)
پارسائى و زهد در دنيا، بضايع كردن مال و حرام كردن نعمتهاى حلال خداوند نيست بلكه
زهد در دنيا آن است كه بآنچه در دست تو است اعتماد بيشتر از آنچه در تصرف خداوند
است نداشته باشى .
زهد نبود آنكه در دنيا كسى تضييع مال |
|
يا بروى خود ببندى درب اشياء حلال |
بلكه زاهد آنكه در دنيا بمال خويشتن |
|
بيشتر نبود وثوق از مال دست ذوالجلال |
436، براى شيرينى ايمان
قال الصادق عليه السلام :
حرام على قلوبكم ان تعرف حلاوة الايمان حتى تزهد فى الدنيا.(439)
قلب شما از چشيدن مزه و طعم ايمان محروم خواهد بود مگر اينكه در دنيا پارسا و زهد
پيشه گرديد.
حرام آمد شما را طعم ايمان |
|
مگر باشيد زاهد از دل و جان |
بمازمرش يقين گرديده حاصل |
|
چو زهدى نيست كو ايمان كامل |
437، منافع بيمارى
قال الرضا عليه السلام :
المرض للمؤ من تطهير ورحمة ، وللكافر تعذيب ولعنة ، وان المرض لايزال بالمؤ من حتى
لا يكون عليه ذنب .(440)
درد و بيمارى براى مؤ من موجب پاك شدن و از گناه از طرف خدا رحمت است ، و براى كافر
سبب عذاب و دورى از خدا، پس درد از مؤ من زايل مى شود در حاليكه براى او گناهى باقى
نمانده است .
يارب اگر بخواهى ما را كنى تو بيمار |
|
از لغزش و خطرها ما را تو خود نگهدار |
در صبر و بردبارى ما را بكن تو يارى |
|
ما را بحق احمد (ص ) يكدم بخويش مگذار |
438، بيمارى و آمرزش
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
اذا مرض المسلم كتب له كاحسن ما كان يعمله فى صحته و تساقطت ذنوبه كمايتسا قط ورق
الشجر.(441)
هرگاه شخص مسلمانى مريض مى شود، براى او ثواب اعمالى را كه در حال تندرستى انجام مى
داد نوشته مى شود، و گناهان او ريخته مى شود، همچنانك در فصل خزان برگ از درختان
فرو مى ريزد.
چو مسلمانى شود بيمار و زار |
|
فعل نيكويش نويسد كردگار |
بهتر از اعمال روز صحتش |
|
مى شود زايل گناه و نعمتش |
سلب مى گردد ذنوبش زين اثر |
|
همچون اوقات خزان برگ از شجر |
اى خدا ما را اگر خواهى مريض |
|
شرح صدر و صبر ما بنما عريض |
439، پاداش عيادت مريض
قال الصادق عليه السلام :
من عاد مريضا شيعة سبعون الف ملك ليستغفرون له حتى يرجع الى منزله .(442)
كسيكه بعيادت مريضى برود، هفتاد هزار فرشته الهى او را همراهى خواهند كرد، و تا
بخانه خود بر مى گردد، براى او دعا و درخواست آمرزش گناهان از خداوند مى نمايند.
آنكس كه عيادت مريض است فعال |
|
هفتاد هزارش ملك آيد دنبال |
بهرش طلب مغفرت از حق دارند |
|
بنموده سعادتش در اين ره اقبال |
440، تكميل مكارم اخلاقى
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
بعثت لاتمم مكارم الاخلاق .(443)
من براى تتميم و تكميل مكارم اخلاقى مبعوث و برانگيخته شده ام .
كرد مبعوثم خداوند كريم ذوالجلال |
|
تا كنم مخلوق را تتميم اخلاق و كمال |
هم به اوج عزت انسان رسانم خلق را |
|
هم زحق ابلاغ سازم حكم تحريم و حلال |
441، دعاى شخص بيمار
قال الصادق عليه السلام :
اذا دخل احدكم على اخيه عائدا له ، فليسله يدعوله ، فان دعائه مثل دعائه الملائكة .(444)
هرگاه يكى از شما براى عيادت مريضى برود، از او درخواست نمايد تا براى وى دعا كند،
زيرا دعاى آن مريض مانند دعاء فرشتگان است ، قبول درگاه الهى واقع خواهد شد.
چوبنمائى مريضى را عيادت |
|
بخواه از او كه بنمايد دعايت |
دعايش چون دعا هست از ملايك |
|
مسلم هست مقرون اجابت |
442، دعاى مستجاب مريض
قال الباقر عليه السلام :
من عاد مريضا فى الله لم يسئل المريض للعائد شيئا الا استجاب الله له .(445)
كسى كه مريضى را بخاطر خدا عيادت كند درخواست نمى كند مريض براى او چيزى را از خدا،
مگر اينكه دعاى او را خداوند مستجاب مى كند.
هر كه فى الله عيادت كند از بيمار |
|
اجر و پاداش زيادش بنويسد بارى |
هر چه بيمار برايش زخدا كرده سئوال |
|
باجابت رسد و حق كند او را يارى |
443، زيان دوا خوردن
قال موسى بن جعفر عليهما السلام :
ليس من دواء الا ويهيج داء، وليس شيى ء فى البدان انفغ من امساك اليد الا عما يحتاج
اليه .(446)
هيچ دوائى نيست مگر اينكه درد ديگرى را تحريك مى كند، و چيزى هم براى بدن مفيدتر
نيست كه ، انسان كمتر دست بطرف غذا دراز كند، كم بخورد، و در حد احتياج و ضرورت غذا
ميل نمايد.
هيچ داروئى نباشد از دواهاى زمن |
|
جز كند تحريك درد ديگرى اندر بدن |
نيست نافعتر وجودت را زامساك دواء |
|
غير اكل و شرب كومحتاج آنها هست تن |
444، خوشحالى مرده !
قال الصادق عليه السلام :
ان الميت ليفرح بالترحم عليه و الاستغفار له ، كما يفرح الحى بهدية تهدى اليه .(447)
بدرسيكه مرده شاد مى شود به ترحمى كه بوسيله صدقه و استغفار و طلب رحمت براى او
انجام مى دهند همچنانكه افراد زنده بخاطر تحفه ها و هديه هائى كه به آنها مى رسد،
شاد و خرسند مى گردند.
مرده گان از ترحم افراد |
|
خرم و خوشدل اند روز معاد |
همچنانى كه زنده ها باشند |
|
از هدايا و تحفه ها دلشاد |
445، مسواك قبل از نماز
قال الصادق عليه السلام :
ركعتان بسواك افضل من سبعين ركعة بغير سواك .(448)
دو ركعت نماز كسى كه مسواك كرده باشد از لحاظ ثواب با ارزشتر است از هفتاد ركعت
نماز كسيكه بدون مسواك كردن نماز بخواند.
گر كنى مسواك اندر صدر اوقات نماز |
|
با دهان شسته و خوشبو كنى راز و نياز |
اجر و پاداش دو ركعت نماز اينچنين |
|
افضل از هفتاد ركعت از نماز غير اين |
زين سبب تاءكيد اين دستور فرمود آن امام |
|
تا نباشد انزجار از صحبت هر خواص و عام |
هر كه باشد پيرو دستور اسلام اى عزيز |
|
در همه اوقات سازد جسم و جانش را تميز |
446، تفاوت ايمان و اسلام
قال على عليه السلام :
الايمان ما وقر فى القلوب و صدقته الاءعمال ، والاسلام ماجرى على اللسان و حلت به
المنا كحة .(449)
ايمان چيزى است كه ، ثابت و استوار در قلب باشد، و اعمال انسان هم آن را تصديق و
اعلام كند، اما اسلام صرفا با گفتن شهادتين براى انسان حاصل مى شود، بوسيله آن
انسان طاهر مى گردد، و ازدواج او هم حلال و اصلاح مى شود.
ثابت اندر قلب هر كس گوهر ايمان بود |
|
شاهد صادق عمل در ظاهر و پنهان بود |
مؤ منين را شاهد ايمان بود اعمال و بس |
|
همچو طيرى در مقام بنده گى اندر قفس |
ليك احكام مسلمانى بود اندر زبان |
|
قول و حدانيت حق و نبوت از لسان |
هست در قانون اسلام از طهارت بهره ور |
|
جزو قانون نكاح ، و مال و جانش بيخطر |
447، اول براى چهل مؤ من
قال الصادق عليه السلام :
من قدم اربعين من المؤ منين ثم دعا استجيب له .(450)
كسى كه بهنگام دعا براى خود چهل نفر از مؤ منين را بر خود مقدم بدارد و اول در حق
آنها دعا كند، دعاى او در حق خودش هم مستجاب مى شود.
كسيكه چهل تن از مؤ منين بوقت دعا |
|
بداد حق تقدم زخود به نزد خدا |
كند اجابت آن را خدا به لطف عميم |
|
براى آنكه دعا كرده از طريق وفا |
448، دعا با وجود پاك
قال الصادق عليه السلام :
اذا اراد احدكم ان يستجاب له فليطب كسبه وليخرج من مظالم الناس وان الله لا يرفع
اليه دعاء عبد و فى بطنه حرام ، اومظلمة لاحد من خلقه .(451
)
هرگاه كسى از شما بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب و درآمد خود را پاك كند، و
مظالم و حقوق مردم را پرداخت نمايد، زيرا دعاى شخصى كه در شكم او غذاى حرام است و
بر ذمه او دين و حق ديگران قرار دارد، بالا نمى رود، و مورد توجه و استجابت خداوند
قرار نمى گيرد.
هركه خواهد از خدا گردد دعايش مستجاب |
|
كسب خود طاهر كند از رنج اموال خراب |
حق خلق الله را خارج كند از مال خويش |
|
تا نترسد از معاد و از حساب و از عقاب |
كى رود بالا دعاء بندگانى كز حرام |
|
بطن خود پركرده از مال خلايق بى حساب |
گر تو بنمائى سلوك اندر مقام بنده گى |
|
وعده ادعونى از حق ثابت است اندر كتاب |
449، دعا براى ديگران
قال الصادق عليه السلام :
من دعا لاخيه بظهر الغيب ناداه ملك من السماء الدنيا، يا عبدالله و لك مائة الف ضعف
ما طلبت لاخيك .(452)
هر كس عقب سر برادر دينى خود براى او دعا كند، فرشته اى از آسمان او را ندا مى دهد:
اى بنده خدا! صد هزار برابر آنچه براى برادر مؤ من خود درخواست كردى ، خداوند بخودت
پاداش مى دهد.
خدا را هر كه خواند بهر اخوان در غياب آن |
|
ندا آيد زعرش كبريائى در جواب آن |
كه پاداش تو باشد صدهزار همچون دعاى خود |
|
ببين تا چند ذات حق كند بربنده گان احسان |
450، سبب بى كسى
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
فقد الاحبة غربة .(453)
از دست دادن دوستان موجب تنهائى و غربت انسان مى گردد.
دوستان را اگر زكف دادى |
|
چون بغربت غريب افتادى |
همچنانيكه دورى از وطنت |
|
نيست شاداب لاله در چمنت |
451، دعاى پشت سر
قال الصادق عليه السلام :
ان دعاء المؤ من لاخيه بظهر الغيب مستجاب ، و يدر الرزق و يدفع المكروه .(454)
دعاى برادر مؤ من براى برادر دينى خود در پشت سر او مستجاب است ، و نيز سبب زياد
شدن روزى و دفع مكروهات و گرفتاريها مى شود.
دعاى مؤ منى اندر غياب مؤ من ديگر |
|
كند او را اجابت از برايش حضرت داور |
بيايد وسعت رزق و شود مكروه او زايل |
|
زآثار دعايش مى شود هر لحظه نيكوتر |
452، غيرت زن و مرد
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
غيرة المراءة كفر، وغيرة الرجل ايمان .(455)
غيرت بخرج دادن زن موجب كفر است ، و غيرت نشان دادن مرد عين ايمان است ، زيرا غيرت
زن در مورد مرد. مخالفت با تعدد زوجات است كه ، آن را خداوند مجاز شمرده ، و غيرت
مرد درباره تعدد همسر براى زن ، موافق با دستور خداوند، و مانع اعمال منافى عفت و
فساد است .
غيرت زن كفر باشد چونكه آرد التزام |
|
زوجه ديگر براى مرد را داند حرام |
اين تعدد را خدا بنموده بر مردان حلال |
|
كفر آرد چونكه زن اين حكم پندارد حرام |
(ايضا)
غيرت مرد بر زن ايمان است |
|
چونكه اين حكم حى سبحان است |
زآنكه بر زن دو شوهر است حرام |
|
اين غيورى به نص قرآن است |
453، خنده و گريه گناهكار
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
من اذنب ذنبا و هو ضاحك ، دخل النار و هو باك .(456)
كسيكه گناه مى كند و در حال گناه كردن خندان است ، داخل در آتش مى شود در حاليكه
چشمهاى او گريان مى باشد!
هر كه در وقت گنه خرم و خندان باشد |
|
او سزاوار مكافات بنيران باشد |
دوزخش جاى و معذب به عذاب آبديست |
|
سوزد از آتش و با ديده گريان باشد |
454، عاجزترين افراد
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
ان اعجز الناس من عجز عن الدعاء و ان ابخل الناس من بخل بالسلام .(457)
ناتوان ترين مردم كسى است كه نتواند دعا بكند، و بخيل ترين افراد كسى است كه در
مورد سلام كردن بديگران بخل بورزد.
ناتوان تر از او كسى نبود |
|
كه دعا نزد ذات حق نكند |
ابخل الناس آنكه در اسلام |
|
بخل ورزد بخلق وقت سلام |
455، درخواست از خداوند
قال الباقر عليه السلام :
ما من شيئى احب الى الله من ان يسل و يطلب ما عنده .(458)
در نزد خداوند چيزى بهتر و بافضيلت تر از آن نيست كه بنده حاجات و مطلوب خود را از
پيشگاه خداوند درخواست كند.
نيست چيزى بهتر و محبوبتر نزد خدا |
|
زآنكه بنمائى سئوال از پيشگاه كبريا |
حاجت خود را تو بنمائى سئوال از ذات حق |
|
دست حاجت را بر آرى زآستين بهر دعا |
456، غيرت و جوانمردى
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ما زنى غيور قط.(459)
هرگز شخص جوانمرد و غيرتمند، دامن به زنا و عمل منافى عفت نمى آلايد، زيرا همانطور
كه چنين تجاوزى را نسبت به ناموس خود نمى پسندد، هرگز آن را درباره ديگران هم روا
نمى دارد.
جوانمردان عالم چون غيورند |
|
زافعال زنا كردن بدورند |
زنا با اهل خود را چون رصا نيست |
|
چو غيرتمند باشد بيحيا نيست |
457، خدا دوست مى دارد
قال الصادق عليه السلام :
ان الله يعلم حاجتك و ما تريد ولكن يحب ان تبث اليه الحوائج .(460)
بدرسيكه خداوند حاجت بنده و اراده او را مى داند و از آن آگاه است اما دوست مى دارد
كه بنده اش بدرگاه او دعا و عرض حاجت كند.
ذات خداست از همه اشياء با خبر |
|
از حاجت و اراده افراد بوالبشر |
لكن همى خوش آيدش آن ذات بى نياز |
|
آندم كه بنده دست حوائج كند دراز |
458، دعا در همه حال
قال الصادق عليه السلام :
من سره ان تستجاب له فى الشدة فليكثر الدعا فى الرخاء.(461)
كسيكه خوشحال مى شود به اينكه دعاى او در موقع گرفتاريها و سختيها مستجاب شود در
موقع رفاه و آسايش نيز بايد از دعا كردن زياد غفلت نداشته باشد.
هر آنكه وقت گرفتاريش زنزد خدا |
|
خوش آيدش كه از او مستجاب گشته دعا |
مداومت كند اندر دعا همه اوقات |
|
كه آشنا شود او با خدا بوقت رخا |
459، حتما دعا كنيد
قال الصادق عليه السلام :
يا مسير! ادع و لا تقل : ان الامرقد فرغ منه ، ان عندالله عزوجل منزلة لا تنال الا
بمسلة .(462)
اى ميسر! پيوسته دعا كن و نگو كه امر خداوند مقدر شده ، زيرا نزد خداى عزوجل منزلتى
مى باشد كه بنده بآن نمى رسد مگر بوسيله دعا و درخواست حاجت نمودن .
با مسير گفت اين مطلب امام راستين |
|
كن دعا هرگز نگو امر قدر بگذشت ازين |
نزد ذات پاك حق باشد مقام و منزلت |
|
بنده نائل كى شود جز در دعا و مسئلت ؟ |
460، دعا بهنگام بلا
قال الصادق عليه السلام :
هل تعرفون طول البلاء من قصره ؟ قلنا: لا، قل : اذا الهم احد كم الدعاء عند البلاء،
فاعلموا ان البلاء قصير.(463)
آيا طولانى و كوتاه بودن مدت بلا را مى دانيد؟ عرض كردم : نه ، فرمود: زمانيكه بيكى
از شما حالت دعا كردن و الهام شد بدانيد كه مدت بلا كوتاه است .
زطول و قصر بلا چون نمودن استفهام |
|
جواب ((لا)) زمخاطب
شنيد چونكه امام |
بگفت : يك زشما ملهم از دعا ببلاست |
|
بدان زمان بلا كوته است تا اتمام |
461، عجله نكنيد
قال على عليه السلام :
التثبت خير من العجلة الا فى فرص البر.(464)
ثابت بودن و صبر داشتن در كارها بهتر از شتاب كردن است ، اما براى بهره بردارى از
فرصتهاى خوب و مناسب ، بايد عجله به خرج داد.
ثبوت و ساكت اندر فعل و گفتار |
|
بود خيرش فزون از حرف بسيار |
مگر جائيكه نيكوئيست منظور |
|
كه ساكت بودن آنجا هست منفور |
462، قطره اى كه خدا دوست دارد
قال الباقر عليه السلام :
ما من قطرة احب الى الله تعالى من قطرة دموع فى سواد الليل مخافة من الله لا يراد
بها غيره .(465)
هيچ قطره اى در پيشگاه خداوند، از قطره اشكى كه در تاريكى شب از خوف خدا ريخته مى
شود، و منظور از آن غير خدا نيست ، بهتر و محبوبتر نيست .
نباشد قطره نزد حى دادار |
|
گران قيمت تر از اشك شب تار |
كه از خوف خدا ريزى بدامن |
|
نه بهر خلق ، بل از خوف ذوالمن |
463، رنج پيروان حق
قال الصادق عليه السلام :
ان اهل الحق لم يزالوا منذ كانوا فى شدة ، اما ان ذلك الى مدة و عافية طويلة .(466)
پيروان و طرفداران حق هميشه در سختى و گرفتارى بوده اند، اما اين سختى و ناراحتى
مدت كوتاهى است ، و خوشى و عافيت آن مدت طولانى خواهد داشت .
خدا جويان بسختى بوده زاول |
|
گرفتارى دنياشان مسلسل |
ولى سختى دنياشان قليل است |
|
بعقبى كامرانيشان طويل است |
464، ذلت روز و غصه شب
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
اياكم والدين فانه هم بالليل و ذل بالنهار.(467)
از زير بار قرض رفتن بپرهيزيد، زيرا دو ناراحتى دارد يكى غم و غصه در شب ، و ديگرى
ذلت و شرمسارى روز در ميان مردم !
بپرهيزيد از مقروض بودن |
|
بروى خود در محنت گشودن |
بشب مقروض مهموم است افكار |
|
بروز او خار باشد اندر انظار |
465، نكبت گناه
قال الباقر عليه السلام :
ما من نكبة تصيب العبد الا بذنب ، وما يعفوالله عنه اكثر.(468)
هيچ نكبت و گرفتارى به بنده اى روى نمى آورد مگر بواسطه گناهى كه از او سرزده است ،
در عين حاليكه آنچه را خداوند عفو مى فرمايد، بيشتر است از آنچه باقى مانده است !
نگردد نكبتى بر بنده و اصل |
|
مگر آن از گناهش گشته حاصل |
از آنها آنچه مى بخشد خدايش |
|
نماند بيشتر چيزى برايش |
466، پرتلاش ترين افراد
قال العسكرى عليه السلام :
اورع الناس من وقف عند الشبهة ، اعبدالناس من اقام على الفرائض ازهد الناس من ترك
الحرام ، اشدالناس اجتهادامن ترك الذنوب .(469)
پارساترين مردم كسى است كه توقف كند نزد كار شبهه ناك ، عابدترين مردم كسى است كه
بپا دارد واجبات خدا را، زاهدترين مردم كسى است كه ترك كند حرامهاى خدا را، و
بالاخره از همه مردم فعالتر و پرتلاشتر كسى است كه از گناهان و لغزشها دست بردارد.
زمردم پارساتر آنكه در كار |
|
توقف دارد اندر شبه بسيار |
دگر عابدترين خلق آنمرد |
|
كه امر واجباتش را ادا كرد |
بود زاهدترين آنكو شعارش |
|
كند ترك حرام از هر فعالش |
زمردم كوشش و سختى كند بيش |
|
هر آنكس از گناهان كرده تشويش |
467، مردم خوابند!
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الناس نيام فاذا ماتوا، انتبهوا.(470)
مردم دنيا خوابند زمانيكه مردند بيدار مى شوند، اما ديگر كار از دست رفته است ، چون
روز عمل گذشته و آنروز روز حساب است !
مردم دنيا بخواب غفلتند |
|
مردگان بيدار و اندر حسرتند |
گرم دنيا مست خواب شام تار |
|
مرد چون بيدار و رفت از دست كار |
ايخوش آنكو در جهان هشيار زيست |
|
وقت بيدارى پشيمانيش نيست |
ايخدا هشيار بنما خاص و عام |
|
كن نظر از لطف بر ((شيرين كلام
)) |
468، خود و خداشناسى
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من عرف نفسه فقد عرف ربه .(471)
كسيكه نفس خويشتن را بشناسد، بتحقيق پروردگار خود را شناخته است ، زيرا آثار وجودى
مصنوع براى پى بردن و شناختن قدرت صانع است .
هر كه بشناسد بهر اندازه نفس خويشتن |
|
تا همان حد گشته عارف بر وجود دوالمنن |
گر بخواهى خوب بشناسى خداى خويش را |
|
باز كن تا مى توانى ديده تفتيش را |
هر چه در مصنوع صنع ريزه كارى بنگرى |
|
بيشتر در قدرت صانع بحق پى ميبرى |
تا تو را نيكو شناسد ايخدا ((شيرين كلام
)) |
|
خودشناسش كن بحق حضرت خيرالانام |