391، محب ما از ماست
عن ابى عبيده ، عن ابى جعفر عليه السلام :
من احبنا فهو منا اهل البيت ، فقلت جعلت فداك منكم ؟ قال : منا والله ، آما سمعت
قول ابراهيم عليه السلام : فمن تبعنى فانه منى ؟(394)
كسيكه دوست داشته باشد ما را، از خانواده ما است ، راوى عرض كرد فدايت شوم از شما
است ؟ فرمود: آرى از ما است ، آيا نشنيدى سخن خدا را كه در بيان ابراهيم عليه
السلام فرمود: كسيكه پيروى از من بكند بدرستيكه او از من است ؟
هر آنكس حب ما اندر دل اوست |
|
بود از ما و او را رتبه نيكوست |
بگفتا راوى اى جانم فدايت |
|
بود او از شما؟ هست اين عنايت |
بفرمود: آرى ، از ما هست والله |
|
تو نشنيدى مگر از قول الله |
زحق از قول ابراهيم پيداست |
|
كه هركس پيرو ما هست ، از ماست |
392، گوشه گيرى و سكوت
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ياءتى على الناس زمان تكون العافية فيه عشرة اجزاء، تسعة منها اعتزال الناس و واحدة
فى الصمت .(395)
روزگارى بر مردم مى آيد كه ، عافيت و سلامتى ده جزء است ، نه جزء آن در كناره گيرى
از مردم و يك جزء آن در سكوت است .
بمردم روزگارى رخ نمايد |
|
كه در آن عافيت ده قسمت آيد |
بود نه جزء آن در گوشه گيرى |
|
يكى صمت است اگر پندم پذيرى |
393، خصلت پيامبرى سخاوت
قال الصادق عليه السلام :
السخاء من اخلاق الانبياء، وهو عماد الايمان ، ولا يكون مؤ من الا سخى .(396)
سخاوت از اخلاق انبياء و ستون ايمان است و كسى مؤ من واقعى نخواهد بود مگر اينكه
سخاوت و گذشت داشته باشد.
سخاوت خصلت پيغمبران است |
|
ستون دين و ايمان در جهان است |
ندارد مؤ من آن ايمان كامل |
|
مگر آندم كه دارد دست باذل |
بگويد با تو رمزى از سخاوت |
|
سخاوت هست مفتاح شجاعت |
هميشه دست باذل هست بالا |
|
مقامش هست نزد خلق والا |
394، برادر خوب و پول حلال
قال الصادق عليه السلام :
ياءتى على الناس زمان ليس فيه شى ء اعز من اخ انيس و كسب درهم حلال .(397)
زمانى بر مردم مى آيد كه چيزى از برادر دلخواه و رفيق و درآمد از كسب حلال كمياب تر
نمى باشد.
زمانى مى رسد بر خلق دوران |
|
نشد ناياب تر چيزى بر آنان |
اخاه نيك نفس و خوشمقال است |
|
ديگر پولى كه از كسب حلال است |
395، نشانه هاى سخاوت
قال الصادق عليه السلام :
ومن علامات السخاء ان لا تبالى من اكل الدنيا ومن ملكها، مؤ من او كافر، عاص او
مطيع ، شريف او وضيع .(398)
از علامتهاى سخاوت اين است كه باكى نداشته باشى كه ، چه كسى دنيا را مى خورد و چه
كسى مالك آن است مؤ من باشد يا كافر، مطيع باشد يا گنهكار، شريف باشد يا در مقام
پائينى قرار داشته باشد.
سخاوتمند در حال يقين است |
|
خصوصيات حالش اين چنين است |
ندارد باك و باشد فكر عقبى |
|
نمى داند كه برد و خورد دنيا |
جهان در سلطه دارد يا منافر |
|
همانا مؤ منند يا آنكه كافر |
گنهكار است يا در قيد طاعت |
|
شريف است يا وضيع يا در ندامت |
396، نماز بوقت
عن منصور بن حازم عن الصادق عليه السلام :
قال : قلت اى الاعمال افضل ؟ قال : الصلاة لوقتها، و بر الوالدين ، و الجهاد فى
سبيل الله .(399)
منصور بن حازم مى گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم ، كه كدام از عملهاى انسان
افضل است ؟ فرمود: نماز اول وقت و نيكى كردن به پدر و مادر، و جهاد در راه خدا با
دشمنان دين .
چو منصور بن حازم آن نكومرد |
|
سئوال از حضرت صادق چنين كرد |
كه افضل از عملها گو كدامست |
|
كه مرضى خدا در هر مقامست |
نماز اول وقتت فرمود |
|
ديگر نيكى بباب و مادرت بود |
ديگر باشد جهان اندر ره حق |
|
بقصد قرب حق باشد چو مطلق |
397، مسئوليت فرزندان
عن موسى بن جعفر عليهما السلام ، قال :
ساءل رجل عن رسول الله صلى الله عليه و آله :
ما حق الوالد على ولده ؟ قال . لايسميه باسمه ، ولا يمشى بين يديه ولا يجلس قبله ،
و لا يستسب له .(400)
مردى از پيغمبر (ص ) از حق پدر بر فرزند سئوال كرد، حضرت فرمود: از حقوق پدر بر
فرزند اين كه به اسم او را صدا نزند و جلوتر از پدر راه نرود، و جلوتر از او در
مجلس ننشيند، و در بين مردم باعث فحش و اهانت به پدر خود نگردد.
بگفتا حضرت موسى بن جعفر |
|
كه سائل گشت مردى از پيمبر |
حقوق باب چون باشد بفرزند |
|
بگفت او را باسمش گو نخوانند |
چو در راه و چو در مجلس تقدم |
|
نجويد از پدر در نزد مردم |
اهانت بر پدر هرگز نجويد |
|
ره حسن ادب همواره پويد |
398، دعاى بدون عمل
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الداعى بلا عمل كالرامى بلا وتر.(401)
شخص دعا كننده از خدا بدون طاعت و بندگى ، مانند تيراندازى است كه بخواهد با كمان
بدون زه تير خود را به هدف برساند.
زحق بى طاعت ار خواهى تو حاجت |
|
يقين دان رفته اى راه سفاهت |
چنان باشد دم تير و نشانش |
|
نمى باشد كسى زه در كمانش |
399، مؤ من برادر مؤ من
قال الصادق عليه السلام :
المؤ من اخو المؤ من ، عينه و دليله ، لا يخونه و لا يظلمه ولا يغشه ولا يعده عدة
فيخلفه .(402)
مؤ من برادر مؤ من است ، چشم و راهنماى اوست ، نبايد باو خيانت كند، ظلم و ناروا به
او روا ندارد، و وعده به او نمى دهد كه خلاف آن رفتار كند.
بود مؤ من بهر مؤ من برادر |
|
بود چشم و دليلش بلكه رهبر |
روا بر او نمى دارد خيانت |
|
كند با او امانت را رعايت |
از او ظلم و ستم را مى كند دور |
|
بغش اندر مقامش نيست مسرور |
دهد چون وعده اى خلفش نيارد |
|
بدل تخم محبت را بكارد |
400، ثواب زيارت مؤ من
قال الصادق عليه السلام :
من زار اخاه فى الله ، قال الله عزوجل : اياى زرت و ثوابك على ، و لست ارضى لك
ثوابا دون الجنة .(403)
هر كس زيارت كند برادر مؤ من خود را براى رضاى خدا، خداى عزوجل مى فرمايد: مرا
زيارت كرده اى ، ثواب آنهم بر عهده من است ، و براى پاداش آنهم من به چيزى از
بهشت كمتر راضى نخواهم شد.
برادر را كند هر كس زيارت |
|
رود بر ديدنش با قصد قربت |
خدا گويد: مرا كردى زيارت |
|
ثوابش بر من است آن هست جنت |
401، دروغ مى گويند!
عن فضيل بن يسار، عن ابى جعفر الباقر عليه السلام :
هل لهذا لامر وقت ؟ فقال : كذب الوقاتون ، كذب الوقاتون ، كذب الوقاتون !(404)
فضيل مى گويد: از امام باقر (عليه السلام ) سئوال كردم : آيا وقت ظهور امام زمان
تعيين شده است ؟ امام سه مرتبه فرمود: كسانيكه براى ظهور امام زمان وقت تعيين كرده
اند دروغ مى گويند.
فضيل از حضرت باقر (عليه السلام ) به پرسيد |
|
ظهور امر وقتش گشته تاءييد؟ |
بتكذيب او سه نوبت كرد تكرار |
|
نداند وقت آن جز حى دادار |
402، صلوات بر محمد (ص )
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
من صلى على الله عليه وملائكته ، ومن شاء فليقل و من شاء فليكثر.(405)
كسى كه بر من صلوات بفرستد، خداوند و ملائكه بر او صلوات مى فرستند حال هر كس مى
خواهد كم بفرستد و هر كس مى خواهد زياد بر من صلوات بفرستد.
رسول هاشمى اين نكته برخواند |
|
بموضوع درودش اين سخن راند |
كه هر كس بر درودم لب گشايد |
|
بسوى او درود از حق بيايد |
درود آن دم فرستندش ملايك |
|
رسد اين بهره اش زآنها يكايك |
بود اندر كم و بيشش مخير |
|
قلوب از اين نوا باشد منور |
403، دعاى با صلوات
قال الصادق عليه السلام :
كل دعاء يدعى الله عزوجل به محجوب عن السماء، حتى يصلى على محمد و آل محمد.(406)
هر دعائيكه خدا با آن خوانده شود پوشيده است ، بالا نمى رود و بهدف اجابت نمى رسد،
مگر اينك صلوات بر محمد و آل محمد همراه آن باشد.
خدا را چون بخوانى با دعاها |
|
بود محجوب بين آسمانها |
اجابت كى نمايد ذات سرمد |
|
مگر همره بود نام محمد (ص ) |
404، اشك از ترس خدا
قال الصادق عليه السلام :
ما من شى ء الا وله كيل و وزن الا الدموع ، فان القطرة بطفى بحارا من نار.(407)
هر چيزى در عالم وجود دارد براى آن نزد خداوند اندازه و وزنى هست مگر اشك چشم ،
زيرا يك قطره اشك چشمى كه از خوف خدا جارى گردد درياهاى آتش را خاموش مى كند و نزد
خداوند پاداش بيحساب دارد.
نباشد شيئى از اشياء تكوين |
|
مگر اوزان و كيلش گشته تعيين |
بغير از قطره اشكى كاندر ايام |
|
فرو ريزد زچشم از خوف علام |
كند خاموش درياهاى آتش |
|
نمايد بنده را نيكو مقامش |
خدايا! قلبم از خوفت بلرزان |
|
كه اندر ديده آرد اشك سوزان |
405، پاداش ذكر خدا
عن ابى عبدالله عليه السلام :
ان الله عزوجل يقول : من شغل بذكرى عن مساءلتى ، اعطيته افضل ما اعطى من ساءلنى .(408)
خداوند عزوجل مى فرمايد: كسيكه ذكر من او را مشغول كند و از تقاضاى حاجت خود غفلت
كند من عطا مى كنم باو بهتر و بيشتر از آنچه مى خواست از من درخواست كند.
امام صادق (عليه السلام ) اين در را چنين سفت |
|
كه حق بر بنده گان از لطف خود گفت |
بذكر من هر آنكس گشت مشغول |
|
بنزد من شود آن ذكر مقبول |
بود افضل عطايم از سئوالش |
|
چو من آگاه هستم از مآلش |
بذكر من زحاجت بيخبر شد |
|
عطايم از سئوالش بيشتر شد |
406، دعا با غذاى حلال
قال الصادق عليه السلام :
من سره آن يستجاب له فليطب مكسبه .(409)
كسيكه مسرور مى شود باينكه مستجاب شود دعاى او، حتما بايد پاكيزه كند محل كسب و
درآمد خود را از حرام و درآمد از راه نامشروع بدست آيد.
كسى را كو سرور آيد برايش |
|
كه گردد مستجاب از حق دعايش |
كند پاكيزه راه كار خود را |
|
حلال آرد زر و دينار خود را |
407، صلوات نفاق را مى برد
قال الصادق (عليه السلام ) قال رسول الله صلى الله
عليه و آله و سلم :
الصلاة على و على اهل بيتى تذهب بالنفاق .(410)
درود بر من و اهل بيت من نفاق و دوروئى را از بين جامعه و مسلمانها دور مى كند.
بفرمود آن رسول الله اعظم |
|
درود بر من و بر اهل بيتم |
كند دور از ميان اهل ملت |
|
نفاق و خود پرستى و دوئيت |
408، دزدهاى سه گانه
قال الصادق عليه السلام :
السراق ثلاثة : مانع الزكاة ، و مستحل مهور النساء، و كذلك من استدان ولم ينوقضائه
.(411)
دزدان سه دسته مى باشند: كسيكه زكاة مالش را نمى دهد و كسيكه مهريه زن را بر خود
حلال مى داند، كسيكه قرض مى گيرد و قصد پرداختن آن را ندارد.
سه دزدند و يكى زآن هر سه بدحال |
|
كند منع زكاة مال و اموال |
حلال آن كو صداق زن بخود كرد |
|
ديگر مديون كه دينش كرد پامال |
409، مهلت به بدهكار
قال الصادق عليه السلام :
ان الله عزوجل يحب انظار المعسر ومن كان غريمه معسرا فعليه ان ينظره الى ميسره .(412)
خداوند عزوجل مهلت دادن به بدهكار تهى دست را بسيار دوست مى دارد، و كسيكه مديون آن
تهيدست باشد بايد به او مهلت دهد تا بتواند بدهكارى خود را پرداخت كند.
بود محبوب نزد حى غفار |
|
زمان مهلت شخص بدهكار |
اگر غارم تهى دست و نداراست |
|
در اين صبر تو، راضى كرد گاراست |
410، صلوات بلند
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
ارفعوا اصواتكم بالصلاة على فانها تذهب النفاق .(413)
صداى خود را بصلوات بر من بلند كنيد، زيرا صلوات بلند نفاق را از وجود انسان دور مى
كند.
پيمبر گفت : اى مردم بدانيد |
|
درودم را جلى هر دم بخوانيد |
نفاق و كينه ها را مى كند دور |
|
بدينسان از دوئيت در امانيد |
411، چشمهاى گريان
قال الصادق عليه السلام :
كل عين باكية يوم القيامة الا ثلاثة ، عين غضت عن محارم الله ، و عين سهرت فى طاعة
الله ، و عين بكت فى جوف الليل من خشية الله .(414)
همه چشمها در روز قيامت گريان است مگر سه چشم : چشمى كه از ديدن نامحرم پوشيده
باشد، چشمى كه در طاعت خدا شب بيدار باشد، و چشمى كه در دل شب از خوف خداوند اشك
فروريخته است .
ديده ها روز قيامت همه گريان باشد |
|
جز سه چشمى كه در آن مرحله شادان باشد |
از حرام آنكه بود بسته به طاعت شب باز |
|
وآنكه از خوف شبش اشك فروزان باشد |
ايخوش آن ديده كه بيدار بود در شب و روز |
|
فكر خوف و خطر راه بدينسان باشد |
بود اين ديده بفرداى قيامت پرنور |
|
گرچه در عالم دنيا همه گريان باشد |
412، گناه و دست تنگى
قال الباقر عليه السلام :
ان العبد ليذنب الذنب فيزوى عنه الرزق .(415)
بنده خدا براى گناهيكه مرتكب ميشود، از رزق و روزى خود دور مى افتد و در تنگى معيشت
قرار مى گيرد!
گنه از بنده چون گردد صادر |
|
خدايش هست در آن لحظه ناظر |
بضيق رزق مى گردد گرفتار |
|
بهر كارى خداوند است قادر |
413، عاقل پر تلاش
قال الصادق عليه السلام :
للعاقل ان لايكون شاخصا الا فى ثلاثه مرمة لمعاش او خطوة لمعاد، اولذة فى ذات غير
محرم .(416)
براى هر شخص عاقلى شايسته است باينكه در يكى از اين سه حال مشاهده شود: 1- در تهيه
معاش ، 2- در راه ذخيره توشه آخرت ، 3- و در حال لذت بردن در غير حرام .
نيكو نبود براى عاقل كه حضور |
|
پيدا كند الا به سه مورد زامور |
يا بهر معاش خود و يا زاد معاد |
|
يا لذت خالى از حرام ماءجور |
414، امام زاهد شما
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الا و ان لكل ماءموم اماما يقتدى به ويستضيى بنور علمه ، الا وان امامكم قد اكتفى
من دنياه بطمريه ، ومن طعمه بقرصيه .(417)
آگاه باش براى هر پيروى كننده اى ، پيشوائى است كه از او پيروى كرده و بنور دانش او
روشنى مى جويد، و تو نيز بايد پيرو پيشواى خود باشى ، اما بدانكه پيشواى شما از
دنياى خود بدو جامه كهنه ، و از خوراكش بدو قرص نان جهت افطار و سحر خود قناعت كرده
است .
بدان از بهر هر ماءموم امامى است |
|
كه او را نزد ماءموم احترامى است |
بنور دانش او مى كند سير |
|
چه راه شر بود يا در ره خير |
من اينك پيشوا هستم شما را |
|
كه اينسان در جهان كردم مدارا |
دو كهنه جامه دارم بهر انظار |
|
دو قرص نان سحرگاه است افطار |
415، شما نمى توانيد
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الا و انكم لا تقدرون على ذلك ، ولكن اعينونى بورع و اجتهاد، و عفة وسداد.(418)
اما آگاه باشيد، شما بر چنين رفتارى توانائى نداريد، بلكه شما مرا به وسيله
پرهيزكارى و پاكدامنى ، و با تلاش و محكم كارى خود يارى كنيد، و از كارهاى ناپسند
دورى گزينيد.
بدانيد اينچنين قدرت نداريد |
|
طريق بندگى چون مى گذاريد |
توانائى شما را نيست چون من |
|
كه در دل باشد اينسان خوب ذوالمن |
ولى يارى كنيد از من به اعمال |
|
بتقوى و بكردار اندر افعال |
زناشايسته ، گر دورى نمائيد |
|
على را يار، و مرضى خدائيد |
416، حسابرسى جمعه
قال الصادق عليه السلام :
اف للرجل المسلم لا يفرغ نفسه فى الاسبوع يوم الجمعة لامر دينه فيساءل عنه .(419)
واى بحال مردم مسلمانيكه در هفته ، يك روز جمعه خود را تعطيل و آزاد نگذارد تا
بتواند بكار و مسائل دينى خود رسيدگى كند.
اف بر آن مرد مسلمانيكه شش روز تمام |
|
بهر دنيايش تمامى كرده سعى و اتمام |
جمعه ، فارغ بال نفس خويش را ننموده است |
|
بهر امر دين ، كه مسئول است ننمايد قيام |
417، مسافرت روز شنبه
قال الصادق عليه السلام :
من اراد سفرا فليسافر يوم السبت ، فلو ان حجرا زال عن جبل فى يوم سبت لرده الله
عزوجل الى مكانه .(420)
كسيكه تصميم سفرى دارد، آن را روز شنبه انجام دهد، زيرا اگر روز شنبه سنگى از كوهى
جدا شود، خداى عزوجل آن را بجاى خود بر مى گرداند.
هر كه را برگ سفر، ساز آيد |
|
دوست دارد زسفر، باز آيد |
شنبه چون راه بگيرد در پيش |
|
با توكل ، ننمايد تشوق |
شنبه گر سنگ زكوه افتد دور |
|
باز گرداندش آن حى غفور |
طبق دستور خدا كن رفتار |
|
خير در راه تو باشد بسيار |
418، غم و اندوه آمرزنده
قال الصادق عليه السلام :
ان العبد اذا كثرت ذنوبه و لم يكن عنده من العمل ما يكفرها ابتلاه بالحزن ليكفرها.(421)
اگر گناه بنده اى زياد شود، و عمل نيكى انجام نداده باشد كه آن گناه را محو و نابود
گرداند، خداوند او را مبتلا به غم و غصه مى كند، تا موجب نابودى و آمرزش گناهان او
گردد.
هر بنده ، كزو گنه فراوان آيد |
|
وى را عملى نبد كه جبران سازد |
حزنى دهدش خدا زاحسان كان حزن |
|
كفاره بروى آن گناهان باشد |
419، سازمان ازدواج
قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
مابنى فى الاسلام بناء احب الى الله عزوجل من التزويج .(422)
در اسلام سازمانى تاسيس نگرديده كه در پيشگاه خداوند متعال از ازدواج و تشكيل
خانواده محبوبتر و مطلوبتر باشد.
بنائى نيست در اسلام بهتر |
|
بنزد ذات حق حى داور |
زامر ازدواج بندگانش |
|
كه سنت گشته در دين پيمبر |
420، سرمايه جاودان قناعت
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
القناعة مال لا ينفد.(423)
قناعت سرمايه اى است كه شكست و نابودى ندارد.
قناعت هست مالى بس فراوان |
|
در آن ذيقيمت اشياء است ارزان |
هر آن كس داده حق را رضا بود |
|
بدستش هر چه باشد هست خشنود |
421، دو ركعت نماز همسردار
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ركعتان يصليهما متزوج افضل من سبعين ركعة يصليهما غير متزوج .(424)
دو ركعت نماز از افرادى كه ازدواج كرده اند، در پيشگاه خداوند از هفتاد ركعت نماز
افراد عزب و بدون همسر، برتر و بالاتر خواهد بود!
شخص با همسر، دو ركعت گر كه بگذارد نماز |
|
با حضور قلب ، نزد ذات پاك بى نياز |
افضل هفتاد ركعت از نماز عازب است |
|
گر بخواند او نمازش را بصد سوز و گداز! |
422، بركت ازدواج
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم .(425)
شما جوانان ، براى خود همسر برگزينيد، زيرا خداوند عهده دار روزى و تاءمين زندگى
شما خواهد بود.
سر سلسله رموز خلقت |
|
ميزان نه كفه رسالت |
فرمود بگير زن كه دارد |
|
در وسعت رزقتان دخالت |
423، واسطه ازدواج
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
افضل الشفاعات ان تشفع بين اثنين فى نكاح حتى يجمع الله بينهما.(426)
بهترين شفاعتها، واسطه شدن در باب ازدواج بين دو نفر است تا بدين وسيله خداوند، زن
و شوهرى را بهم برساند.
بهترين وساطت و اصلاح |
|
بين خلق خداست وقت نكاح |
مرد چون با زنى كند تزويج |
|
گشته دين نبى بحق ترويج |
424، زيان ترك ازدواج
قال الصادق عليه السلام :
من ترك التزويج مخافة العيلة فقد اساء الظن بالله .(427)
كسيكه بخاطر فقر و نادارى از ازدواج منصرف شود، براستى نسبت به روزى دادن خداوند،
گمان بد بكار برده است !
هر كس زترس عائله ترك عيال كرد |
|
رنج حيوة و مرگ بخود پس حلال كرد |
داد به كردگار بتحقيق ظن بد |
|
زين ره گناه و معصيت ذوالجلال كرد |
425، خواستگار دين دار و خوش اخلاق
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
اذا جائكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه ، الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض وفساد
كبير.(428)
هرگاه كسى براى خواستگارى بخانه شما آمد، چنانچه از اخلاق و ديندارى او رضايتمند
بوديد، او را زن دهيد، واگر نه فتنه و فساد بزرگى در زمين بوجود مى آيد.
در انتخاب زوجه هر آنكس كند قيام |
|
اخلاق و دينش ار كه زخوبى بدى تمام |
او را بهمسرى بپذيريد ورنه خود |
|
اندر فساد و فتنه نموديد اهتمام |
426، ازدواج به مشروبخوار
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
من زوج كريمته من شارب خمر فقد قطع رحمها.(429)
كسيكه دختر خود را به ازدواج شخص شرابخوارى درآورد، براستى رابطه و پيوند خويشاوندى
خود را با آن دختر قطع كرده است .
هر كه دختر دهد بشارب خمر |
|
كرده كسب گناه در اين امر |
رحمش قطع كرده با دختر |
|
موجب كيفر است در محشر |
427، دقت بى اندازه
قال الصادق عليه السلام :
لا تفتش الناس فتبقى بلا صديق .(430)
از تجسس كردن در باطن مردم خوددارى كن ، وگرنه در زندگى بدون دوست و رفيق خواهى
ماند!
تجسس مكن از بطون خلايق |
|
كه باطن نباشد بظاهر موافق |
زپنهانشان گر معايب بدانى |
|
بدون رفيق صميمى بمانى |
428، ازدواج به خاطر ديندارى
قال الصادق عليه السلام :
اذا تزوج الرجل المراة لجمالها اولمالها وكل الى ذلك ، واذا تزوجها لدينها رزقه
الله المال والجمال .(431)
هر گاه كسى با زنى براى مال و جمال او ازدواج كند، بهره او همان مال و جمال خواهد
بود، اما چنانچه مردى با زنى بخاطر ديندارى و پاكدامنى او پيوند زناشوئى برقرار
سازد، خداوند مال و جمال را هم نصيب او مى گرداند.
چو گيرد مرد زن بهر جمالش |
|
كند تزويج يا از بهر مالش |
همانا بهره اش ز آن زن همين است |
|
نباشد بهره ديگر از آنش |
ولى گر زن بگيرد بهر دينش |
|
سعادت مى شود زين ره قرينش |
دهد هم حسن و هم مالش دو چندان |
|
زلطف خود خداوند مبينش |
429، خير نيك رويان
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
اطلبوا الخير عند حسان الوجوه فان فعالهم احرى ان يكون حسنا.(432)
خوبيها را نزد اشخاص نيكو صورت جستجو كنيد زيرا رفتار و كارهاى آنها بخوبى سزاوارتر
است .
طلب كن خير نزد خوبرويان |
|
كه باشد فعلشان مقرون احسان |
بخواه از نيك رويان حاجت خويش |
|
كه آنها را بحق بيش است ايمان |