روش مستشرقين
غرض ما انتقاد از روش مستشرقين نيست زيرا اين انتظار بىجائى است از ما كه
از افراد ملل بيگانه توقع داشته باشيم كه آنها بيايند و مثلا فلسفه و علوم يا
مذهب يا ادبيات يا تاريخ ما را توضيح دهند و به جهان معرفى كنند در زبان عربى
اين مثل معروف است ما حك ظهرى مثل ظفرى يعنى هيچ چيزى مانند سر انگشتخودم پشتم
را خارش نمىدهد اگر مردمى راستى علاقهمند باشند كه خود را بشناسانند و تاريخ
يا ادبيات يا مذهب يا فلسفه خود را به جهانيان معرفى كنند تنها راهش اينست كه
اين كار بوسيله خودشان انجام بگيرد افراد ملل بيگانه اگر فرضا با كمال بىغرضى
و علاقهمندى دستبه اين كار بزنند بالاخره در اثر عدم آشنائى كامل گرفتار
اغلاط و اشتباهات بزرگى مىشوند چنانكه صدها از اين اشتباهات در مورد بيان
تاريخ يا معرفى آداب و عادات ساده رسمى رخ داده است تا چه رسد به فلسفه كه تخصص
فنى لازم دارد و تنها دانستن زبان و مراجعه بكتب كافى نيست .
براى كسانى كه بعمليات خاورشناسان اعتقاد راسخ دارند بعنوان نمونه اين قسمت
را نقل مىكنيم همين كنت گوبينو سابق الذكر كه در زمان ناصرالدين شاه در ايران
اقامت داشته و زبان فارسى را خوب تكلم مىكرده در كتابى كه بنام سه سال در
ايران بزبان فرانسه منتشر كرده و به فارسى ترجمه شده است آنجا كه كيفيت احوال
پرسى ايرانيان را شرح مىدهد مىگويد: پس از آنكه شما و صاحبخانه و جميع حضار
نشستيد شما به طرف صاحبخانه رو مىكنيد و مىگوئيد آيا بينى شما فربه است
صاحبخانه مىگويد در سايه توجهات بارى تعالى بينى من فربه استبينى شما چطور
... من در بعضى مجالس ديدهام كه حتى پنج مرتبه اين را از يكنفر سؤال كردهاند
و او پاسخ داده است و حتى شنيدم در توصيف ... يكى از علماء تهران مىگفتند كه
از بزرگترين خصائلش اين بود كه وقتى بملاقات يكى از بزرگان مىرفت نه تنها در
خصوص بينى وى و متعلقان وى پرسش مىنمود بكله راجع به بينى تمام نوكرها و حتى
دربان استفسار مىكرد ملاحظه كنيد كه اين مرد در اثر عدم آشنائى كامل به
تعبيرات زبان فارسى و گمان اينكه در جمله دماغ شما چاق است منظور از كلمه دماغ
بينى و منظور از چاقى فربهى است دچار چه اشتباهى شده و به چه صورت مسخرهآميزى
آنرا نقل كرده است .
قطعا كنت گوبينو در بيان اين جمله غرض سوئى نداشته و تنها عدم آشنائى كامل
به تعبيرات فارسى او را باين اشتباه انداخته است .
وقتى كه در مقام معرفى آداب و عادات رسمى اينگونه اشتباهات رخ مىدهد در
مورد افكار فلسفى چه انتظارى مىتوان داشت ما ميدانيم در خود ايران كه مهد
پرورش افكار كسانى مانند بو على و صدر المتالهين است در تمام دورهها فضلايى كه
مايل بودند بان افكار آشنائى كامل پيدا كنند سالها از عمر خويش را صرف اين كار
مىكردند آخر كار در ميان هزاران محصل فقط افراد معدودى بودند كه واقعا از عهده
اين كار برمىآمدند و غالبا عده آنها از عدد انگشتان يكدست تجاوز نمىكرد .
بنابر اين چگونه ما مىتوانيم اطمينان پيدا كنيم كه فلسفه ده قرن پيش اسلامى
و افكار ابن سينا مثلا همانطور كه مفهوم شاگردان خودشان بوده در ترجمههايى كه
از آنها شده است منعكس گرديده است .
مقارن زمانى كه صدر المتالهين در ايران مشغول زير و رو كردن فلسفه و ريختن
طرح جديدى بود قرن يازدهم هجرى و شانزدهم ميلادى در اروپا نيز جنبش علمى و
فلسفى عظيمى كه مقدماتش از چند قرن پيش از آن فراهم شده بود پديد آمد و درست
همان زمانى كه صدر المتالهين در حال انزوا و خلوت به تفكر و رياضت پرداخته بود
و مدتى كوهستان قم را براى اين كار انتخاب كرده بود تا بهتر بتواند افكار وسيع
خويش را به رشته تحرير درآورد در اروپا دكارت فرانسوى نغمه جديدى از خود ساز
كرد ربقه تقليد را از گردن خويش دور افكند و راه نوى پيش گرفت و چندين سال در
گوشهاى از هلاند انزوا و گوشه نشينى اختيار كرد و فارغ از امور زندگانى روزگار
خويش را وقف امور علمى كرد .
مكاتب فلسفى در اروپا
از زمان دكارت به بعد اروپا بسرعتسرسامآورى بكشفيات علمى نائل گشت در تمام
رشتههاى علمى طريق تحقيق عوض شد و مسائل جديدى پديد آمد علاوه بر دانشمندانى
كه در رشتههاى علوم طبيعى و رياضى پيدا شدند فلاسفه بزرگى نيز هر يك پس از
ديگرى ظهور كردند و فلسفه را وارد مراحل تازهاى كردند .
در فلسفه جديد اروپا به مسائلى كه سابقا در قرون وسطى مورد توجه بود كمتر
توجه مىشود و در عوض يك عده مسائل جديد كه كمتر مورد توجه قدما بود مطرح
مىشود .
در اروپا از زمان دكارت تا عصر حاضر مكاتب فلسفى گوناگونى پديد آمده هر دسته
پيرو يك مكتب خاصى شدهاند برخى به فلسفه تعقلى پرداختهاند و برخى ديگر از
دريچه علوم تجربى به فلسفه نظر كردهاند بعضى مسائل فلسفه اولى و حكمت الهى را
قابل بحث و تحقيق دانسته و در اين زمينه آراء و نظرياتى ابراز داشتهاند و بعضى
ديگر مدعى شدهاند كه اساسا بشر از درك اين مسائل عاجز است و آنچه تا كنون نفيا
يا اثباتا در اين زمينه گفته شده بلا دليل بوده است گروهى در عقايد خود الهى
شدهاند و گروهى مادى .
روى هم رفته در آن فنى كه از قديم بعنوان فلسفه حقيقى يا علم اعلى شناخته
شده ستيعنى فن تحقيق در نظام كلى عالم و توضيح سراپاى هستى در اروپا چه در
قرون وسطى و چه در دوره جديد پيشرفت قابل ملاحظهاى حاصل نشده است و يك سيستم
قوى و قانع كنندهاى كه فلسفه را از تشتت و تفرق و پراكندگى نجات بخشد بوجود
نيامده و همين امر موجب پيدايش مشربها ضد و نقيض در اروپا شده است و آنچه هم از
تحقيقات اروپائى قابل ملاحظه و شايسته تحسين و تمجيد است و بنام مسائل فلسفى
معروف است در حقيقت مربوط به فلسفه نيستبلكه مربوط به رياضيات يا فيزيك يا
روانشناسى است .
و الحق بايد انصاف داد فلاسفه اسلامى كه بيشتر همتخويش را صرف تحقيق در اين
فن كردهاند خوب از عهده اين كار برآمدهاند و فلسفه نيمه كاره يونان را تا حد
زيادى جلو بردهاند و با آنكه فلسفه يونان در ابتداء ورود در حوزه اسلامى
مجموعا بيش از دويست مسئله نبود در فلسفه اسلامى بالغ بر هفتصد مسئله شده است و
علاوه اصول و مبانى و طرق استدلال حتى در مسائل اوليه يونان بكلى تغيير كرده و
مسائل فلسفه تقريبا خاصيت رياضى پيدا كرده اين خصوصيت در فلسفه صدر المتالهين
كاملا هويدا است و بايد انصاف داد كه در اين جهت تقدم با دانشمندان اسلامى است
اينها مطالبى است كه در ضمن اين سلسله مقالات با اسناد و دلائل بر خواننده
محترم روشن خواهد گشت
مدتى است كه موج فلسفه اروپا به ايران هم رسيده و كم و بيش رسالات فلسفى از
زبانهاى اروپائى به فارسى ترجمه شده است و شايد اولين نشريه فلسفى جديد بزبان
فارسى ترجمه رساله گفتار دكارت است كه در يك قرن پيش بوسيله كنت گوبينو و
دستيارى بعضى ترجمه شده و البته بعدها هر چه بيشتر صيت علوم غربى پيچيد نام
علماء و فلاسفه غرب هم بيشتر بر سر زبانها افتاد و بتدريج كتابها و رسالههاى
بيشترى بزبان فارسى منتشر شد و عدهاى هم از طريق رسالات و مجلات عربى از
نظريات جديد آگاه مىشدند و با اينكه مدتى است كه توجه علاقهمندان جلب شده است
كه عقايد و آراء جديد در فلسفه قديم وارد شود و بين نظريات جديد و نظريات
فلاسفه اسلامى مقايسه شود متاسفانه تا كنون اين منظور عملى نگرديده و از آن
زمان تا كنون آنچه رسالات فلسفى نشر يافته يا صرفا بسبك قدما بوده و احيانا در
مسائل مرتبط بطبيعيات و فلكيات هم كه نظريات جديد بكلى مخالف آنها استباز از
سبك قديم پيروى شده و يا آنكه صرفا جنبه نقل و ترجمه نظريات جديد را داشته است
.
و چونكه طريق تحقيق و سبك ورود و خروج فلاسفه جديد با قدما اختلاف كلى دارد
و از طرف ديگر بيشتر مسائلى كه در فلسفه قديم و بالخصوص در فلسفه صدر المتالهين
نقش عمده را دارد در فلسفه جديد كمتر بانها توجه شده يا اصلا مورد توجه قرار
نگرفته و در عوض مسائل ديگرى در اين فلسفه مطرح شده كه قدما كمتر بان توجه
داشتهاند يا اصلا توجه نداشتهاند از خواندن و مطالعه اين دو رشته كتب فايده و
نتيجهاى كه منظور اهل فضل ستحاصل نشده است .